جمع بندی علت مدارای اهل بیت (ع) با دشمنان شان چه بوده؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت مدارای اهل بیت (ع) با دشمنان شان چه بوده؟

با سلام
چرا حضرت علی و امام حسن (ع) در موقعیت هایی که داشتن دشمنان شان را نکشتند؟
لطفا توضیح دهید و دلیل غیر از مصلحت ها بگوید

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا
با سلام چرا حضرت علی و امام حسن (ع) در موقعیت هایی که داشتن دشمنان شان را نکشتند؟ لطفا توضیح دهید و دلیل غیر از مصلحت ها بگوید
با سلام و عرض ادب رفتار امام علی (علیه السلام) با مخالفین خویش بر محور و اصل هدایتگری استوار بود؛‌ لذا آنحضرت تنها نسبت به کسانی که دست به شمشیر برده و علیه آنحضرت خروج نموده با توجه به اصل عدم آغاز گری به جنگ و بر اساس اتمام حجت بر آنان با آنها پیکار نمودند. در این راستا آنحضرت پس از آنکه کانون فتنه انگیزی در جنگ «جمل» از بین رفت، با رفتار رحیمانه و حکیمان خویش با «عایشه» برخورد نموده و دستور بر عدم تعرض به باقی ماندگان از جنگ را داده و در جنگ «نهروان» نیز دستور بر عدم تعقیب خوارج باقی مانده از جنگ را دادند که چنین رفتاری به عنوان اصلی در برخورد با باغیان برای مسلمانان باقی ماند. همچنین برنامه آنحضرت پس از اتمام حجت بر «معاویه»، از بین بردن کانون فتنه ی شام بود هر چند که با بد عهدی و سستی پیروان آنحضرت موفق بر انجام این امر نشدند. توضیح: امام علی (علیه السلام) در دوران حکومت پنج‌ساله‌ی خود با سه گروه «ناکثین» (1) و «قاسطین» (2) و «مارقین» (3) مواجه شدند. این گروهها که خواسته‌ی آنها بذل و بخشش‌های بی‌جهت، اسراف کاری، تثبیت حکومت افراد نالایقی چون معاویه و تحکیم فرمانروایی استانداران حکومت پیشین بود در مقابل حاکمیت امام (علیه السلام) شورش نموده و سه جنگ «جمل» و «صفین» و نهروان» را بر امام علی (علیه السلام) تحمیل نمودند. برخورد امام (علیه السلام) در تمامی این موارد بر محور هدایتگری و ارشاد و اتمام حجت استوار بود (4) که بواسطه ی چنین رفتاری گروه زیادی از افراد فریب خورده از مسیر انحرافی خویش باز گشته و همچنین نسبت به کسانی که از عملکرد و انتخاب خویش پشیمان نشده آنحضرت پس از اتمام حجت علیه آنان با توجه به جایگاه و وضعیت آنان با آنان برخورد نمودند. توجه به این امر لازم است که جنگهای دوران حکومت امام علی (علیه السلام) بر خلاف جنگهای صدر اسلام که تقابل اسلام و کفر بود؛ جنگ میان مسلمانان و پیروان یک پیامبر (صلی الله علیه وآله) و یک قبله بود به این صورت که عده ای از صحابه ی برجسته ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) علیه امام وقت خود قیام نمودند؛ لذا روش برخورد با این مخالفین متفاوت از روش برخورد با کفار و مشرکین بود؛ (5) لذا بر اساس عمل امام علی (علیه السلام) چگونگی برخورد با باغیان شناخته شده است. (6) بر اساس بیان قرآن کریم چنانکه گروهی از مسلمانان ظاهری علیه گروهی دیگر از مسلمانان اقدام نظامی نمایند، شورشیان «باغی» نامیده شده که در صورت عدم قبول صلح، با آنان تا زمانی که به دعوت پروردگار بازگردند جنگ می شود؛ چنانکه قرآن می فرماید: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ...»؛ (7) «و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد». بر این اساس در جنگ صفين امام على (علیه السلام) كسانى را كه مقاومت مى‏كردند و همچنين مجروحان را مى‏كشت و فراريان را تعقيب مى‏كرد. امّا آن حضرت در جنگ جمل پس از شکست مخالفین فرمودند: «فراريان را تعقيب نكنيد و مجروحان را نكشيد و هر كسى به خانه برود و درب را بندد در امان است». (8) و اين دو سيره ی متفاوت است. زيرا در جنگ جمل فرماندهانشان كشته شده بودند؛ اما در صفّين معاويه زنده بود. امام صادق (علیه السلام) پيرامون اين آيه درباره ی اهل بصره فرمود: «اهل بصره و اصحاب جمل كسانى بودند كه به طور ظالمانه با حضرت على (علیه السلام) جنگ كردند و بر على (علیه السلام) واجب بود كه با آنان جنگ و مقاتله نماید تا آنان به فرمان خدا بازگردند، و اگر بازنمى‏گشتند، طبق (همين آيه) كه خدا نازل كرده‏ بود، بر آن حضرت، واجب بود، شمشير را از روى سرشان برندارد تا بازگردند، و از نظريه‏اى كه دارند دست بكشند؛ چون آنان با ميل و اراده، بدون آن‏كه مجبور باشند با آن حضرت بيعت كرده بودند و چنانكه خداى تعالى فرموده آنان همان گروه شورشگر بودند. بر امير مؤمنان (علیه السلام)، واجب بود پس از پيروز شدن با آنها به عدالت، رفتار كند چنانكه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با مردم مكه چنين كرد؛ بر آن‏ها منت نهاد و از آنان درگذشت». (9) همچنین در جنگ با خوارج با روش هدایتگری امام علی (علیه السلام) هشت هزار نفر از لشکر دوازده هزار نفری خوارج به سپاه امام علی (علیه السلام) بازگشته و نسبت به افرادی که پس از جنگ از گروه خوارج باقی مانده بودند فرمودند: «پس از من، خوارج را مكشيد، چه، آن كه در جست و جوى حق، به گمراهی مى‏رود، همسان كسى نیست كه هدف باطلى را پى مى‏گيرد و بدان دست مى‏يابد». (10) در جنگ «جمل» برخورد امام (علیه السلام) نسبت به «زبیر» و «عایشه» قابل توجه و تأمل است. «زبیر» از جمله افرادی بود که پس از غصب خلافت در جبهه ی امام علی (علیه السلام) قرار داشت؛ اما توجه به دنیا و دنیا طلبی او را در نهایت در مقابل امام علی (علیه السلام) قرار داد. هر چند وی در پایان و پس از اندرز امام (علیه السلام) از جنگ با امام منصرف گردید. «عایشه» نیز که رهبری شورشیان در جنگ جمل را به عهده داشت پس از پایان جنگ مستحق عقوبت بود؛ اما امام (علیه السلام) به بهترین وجه با وی برخورد نمودند و حرمت ظاهری وی را مراعات نمودند چنانکه فرمودند: «فلان زن (عايشه‏) را رأى ضعيف زنان دامنگير شد، و كينه در سينه‏اش چون ديگ آهنگران‏ كه به‏جوش آيد جوشيد، و اگر از او خواسته مى‏شد آنچه با من انجام داد با ديگرى انجام دهد انجام نمى‏داد. با اين حال حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است». (11) که چنین رفتاری بر اساس علم و رفتار حکیمانه ی آنحضرت بود؛ لذا در جنگ با باغیان وشورشیان علیه حاکم مشروع، زنان و كودكان آنان اسير نمى‏شوند. در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «لَوْ لَا أَنَّ عَلِيّاً (علیه السلام) سَارَ فِي أَهْلِ حَرْبِهِ بِالْكَفِّ عَنِ السَّبْيِ- وَ الْغَنِيمَةِ لَلَقِيَتْ شِيعَتُهُ مِنَ النَّاسِ بَلَاءً عَظِيماً»؛ (12) «اگر على (علیه السلام) در جنگ با دشمنانش از سَبْى (و اسير كردن زنان و كودكان) و گرفتن غنيمت خوددارى نمى‏كرد، پيروان و شيعيان آن حضرت متحمّل بلاى بزرگى مى‏شدند». در جنگ جمل عده‏اى اصرار بر اسیر نمودن زنان را داشتند تا در بین آنان تقسیم گردند؟ برخی بر آنحضرت اعتراض نموده که چگونه خون آنان را بر ما حلال شمردی؛ اما زنان آنان را بر ما حرام ساختی؟! آنحضرت بدانها پاسخ داد و زمانی که با عدم قبول آنان مواجه شدند فرمودند: «سيره و روش درباره ی اهل قبله چنين است و شما آن را انكار مى‏كنيد. پس در نظر بگيريد كه كدامتان عايشه را به عنوان سهم خود قبول مى‏كند؟!» با اين سخنان، معترضين راضى شده، به صحّت روش امير مؤمنان اعتراف كردند. (13) نتیجه: عدم کشتن برخی از مخالفین شاخص از سوی امام علی (علیه السلام) به واسطه ی آن بود که اصل اولی در برخورد امام (علیه السلام) بر اساس هدایت گری استوار یافته؛ لذا تا زمانی که امکان هدایت وجود داشت و اتمام حجت بر آنان تمام نبود، و مخالف نیز قیام علیه امام ننمود؛ وجهی برای کشتن مخالف وجود نداشته؛ ‌اما پس از این مراحل امام (علیه السلام) با مخالفین خود به جنگ پرداخته و افراد زیادی نیز توسط آنحضرت کشته شدند؛ اما با این حال رفتار امام (علیه السلام) نسبت به بازماندگان جنگ «جمل» و «نهروان» بر اساس گذشت و رحمت و رعایت حرمت و مصلحت نسبت به چهره ی شاخص جنگ «جمل» بود. پی نوشت: 1. اصحاب جنگ جمل که با وجود پیمان بستن با امام (علیه السلام) پیمان خود را شکسته و جنگ جمل را علیه آنحضرت رقم زدند. 2. در اصطلاح واژه ی قاسطين به جبهه معاويه و پيروان او گفته مى‏شود كه با حضرت على (علیه السلام) مخالفت كرده و از امام حقّ منحرف شدند و ظالمانه به جنگ با آن حضرت برخاستند و نبرد صفين را به راه انداختند. 3. در اصطلاح به كسانى كه در جنگ نهروان (بعداز جنگ صفين) با حضرت على (علیه السلام) به نبرد برخاستند، گفته مى‏شود كه از آنان به «خوارج» نيز تعبير مى‏شود. 4. به عنوان نمونه در روز جمل و قبل از شروع جنگ امام علی (علیه السلام) به عایشه فرمودند: «یَا عَائِشَة عَمَّا قَلِیلٍ لَتُصْبِحُنَّ نَادِمِینَ فَجَدَّ النَّاسُ فِی الْقِتَالِ فَنَهَاهُمْ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ قَالَ اللَّهُمَّ لِی عَلَیْهِمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ ثُمَّ أَخَذَ الْمُصْحَفَ وَ طَلَبَ مَنْ یَقْرَؤُهُ عَلَیْهِمْ وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما الْآیة». «ای عایشه! به زودی پشیمان خواهی شد». سپاهیان در [شروع] جنگ شتاب می‌کردند ولی امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنان را [از این‌کار] نهی کرد ‍و [خطاب به خداوند] عرضه داشت: «خداوندا! من با بیم‌دادن [دشمنانم] راه هرگونه عذری را بر ایشان بستم؛ تو نیز گواه من در برابر آنان باش». آنگاه قرآن را برگرفته و از کسی خواست که این آیه را برای آنان بخواند: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما ...». (ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، 4جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق، ج3،‌ص155). 5. عاملى، حرّ، محمد بن حسن، الفصول المهمة في أصول الأئمة - تكملة الوسائل، 3 جلد، مؤسسه معارف اسلامى امام رضا عليه السلام، قم - ايران، اول، 1418 ه‍ ق، ج1، ص675.: «وَ عَنْهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ لَهُ: إِنَّكَ تُقَاتِلُ النَّاسَ عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُهُمْ عَلَى تَنْزِيلِهِ»؛ ابن الأثير، النهاية في غريب الحديث والأثر، المكتبة العلمية - بيروت، 1399هـ - 1979م، ج4، ص60.: «وَفِي حَدِيثِ عَلِيٍّ «أُمِرْت بِقتال الناكِثين والقاسِطين والمارِقين» النَّاكِثِينَ: أصحابُ الجَمل لِأَنَّهُمْ نَكثُوا بَيْعَتهم. والقَاسِطِين: أَهْلُ صِفِّين؛ لِأَنَّهُمْ جارُوا فِي حُكْمهم وبَغَوْا عَلَيْهِ. وَالْمَارِقِينَ: الْخَوَارِجُ؛ لِأَنَّهُمْ مَرَقُوا مِنَ الدِّين كَمَا يَمرُقُ السَّهم مِنَ الرَّميَّة». 6. فاضل هندی به نقل از شافعی بیان می دارد که وی گفته  است: «ما احکام باغیان را نشناختیم مگر از رفتار امام علی (علیه السلام) نسبت به اهل بصره و شام و خوارج».: «قال الشافعيّ ما عرفنا أحكام البغاة إلّا من فعل عليّ عليه السّلام يريد فعله في حرب البصرة و الشام و الخوارج». (حلّى، مقداد بن عبد اللّٰه سيورى، كنز العرفان في فقه القرآن، 2 جلد، انتشارات مرتضوى، قم - ايران، اول، 1425 ه‍ ق، ج1، ص387). 7. الحجرات/9. 8. عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ه‍ ق، ج15، ص74.: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: لَمَّا هُزِمَ النَّاسُ يَوْمَ الْجَمَلِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام- لَا تَتْبَعُوا مُوَلِّياً وَ لَا تُجِيزُوا عَلَى جَرِيحٍ- وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ- فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ قَتَلَ الْمُقْبِلَ وَ الْمُدْبِرَ- وَ أَجَازَ عَلَى جَرِيحٍ- فَقَالَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ- هَذِهِ سِيرَتَانِ مُخْتَلِفَتَانِ فَقَالَ- إِنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ قُتِلَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ- وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ كَانَ قَائِماً بِعَيْنِهِ وَ كَانَ قَائِدَهُمْ». 9. كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج8، ص180،‌ح202.: «هُمُ الَّذِينَ بَغَوْا عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَيْهِ قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ لَوْ لَمْ يَفِيئُوا لَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَيْهِ فِيمَا أَنْزَلَ اللَّهُ أَنْ لَا يَرْفَعَ السَّيْفَ عَنْهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا وَ يَرْجِعُوا عَنْ رَأْيِهِمْ لِأَنَّهُمْ بَايَعُوا طَائِعِينَ غَيْرَ كَارِهِينَ وَ هِيَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنْ يَعْدِلَ فِيهِمْ حَيْثُ كَانَ ظَفِرَ بِهِمْ كَمَا عَدَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي أَهْلِ مَكَّةَ إِنَّمَا مَنَّ عَلَيْهِمْ وَ عَفَا وَ كَذَلِكَ صَنَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام- بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ حَيْثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ النَّبِيُّ (صلي الله عليه و آله)- بِأَهْلِ مَكَّةَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ». 10. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.: «لا تقتلوا الخوارج بعدي فليس من طلب الحق‏ فأخطأه كمن طلب الباطل فأدركه». 11. طبرسى، احمد بن على، الاحتجاج، 2 جلد، نشر مرتضى، مشهد - ايران، اول، 1403 ه‍ ق، ج1،‌ ص169.: «وَ أَمَّا عَائِشَةُ فَأَدْرَكَهَا رَأْيُ النِّسَاءِ وَ لَهَا بَعْدَ ذَلِكَ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ يَعْفُو عَمَّنْ يَشَاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ». 12. عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ه‍ ق، ج15، ص80. 13. نورى، محدث، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 18 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، بيروت - لبنان، اول، 1408 ه‍ ق، ج11، ص58.: «فَقَالَ لَهُمْ هَذِهِ السِّيرَةُ فِي أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَأَنْكَرْتُمُوهَا فَانْظُرُوا أَيُّكُمْ يَأْخُذُ عَائِشَةَ فِي سَهْمِهِ فَرَضُوا بِمَا قَالَ فَاعْتَرَفُوا صَوَابَهُ وَ سَلَّمُوا الْأَمْرَ».
جمع بندی: پرسش: چرا حضرت علی و امام حسن (علیهما السلام) در موقعیت هایی که داشتند دشمنان خود را نکشتند؟ لطفا در پاسخ به دلیلی غیر از مصلحت اشاره نمائید. پاسخ: رفتار امام علی (علیه السلام) با مخالفین خویش بر محور و اصل هدایتگری استوار بود؛‌ لذا آن حضرت تنها نسبت به کسانی که دست به شمشیر برده و علیه آن حضرت خروج نموده با توجه به اصل عدم آغاز گری به جنگ و بر اساس اتمام حجت بر آنان با آنها پیکار نمودند. در این راستا پس از آنکه کانون فتنه انگیزی در جنگ «جمل» از بین رفت، آن حضرت با رفتار رحیمانه و حکیمانه ی خویش با «عایشه» برخورد نموده و دستور بر عدم تعرض به باقی ماندگان از جنگ را داده و در جنگ «نهروان» نیز دستور بر عدم تعقیب خوارج باقی مانده از جنگ را دادند که چنین رفتاری به عنوان اصلی در برخورد با باغیان برای مسلمانان باقی ماند. همچنین برنامه آن حضرت پس از اتمام حجت بر «معاویه»، از بین بردن کانون فتنه ی شام بود هر چند که با بد عهدی و سستی پیروان آن حضرت موفق بر انجام این امر نشدند. همچنین بدیهی است که رفتار آن حضرت بر اساس علم و حکمت و مصلحت بوده است. توضیح: امام علی (علیه السلام) در دوران حکومت پنج‌ساله‌ی خود با سه گروه «ناکثین» (1) و «قاسطین» (2) و «مارقین» (3) مواجه شدند. این گروهها که خواسته‌ی آنها بذل و بخشش‌های بی‌جهت، اسراف کاری، تثبیت حکومت افراد نالایقی چون معاویه و تحکیم فرمانروایی استانداران حکومت پیشین بود در مقابل حاکمیت امام (علیه السلام) شورش نموده و سه جنگ «جمل» و «صفین» و نهروان» را بر امام علی (علیه السلام) تحمیل نمودند. برخورد امام (علیه السلام) در تمامی این موارد بر محور هدایتگری و ارشاد و اتمام حجت استوار بود (4) که بواسطه ی چنین رفتاری گروه زیادی از افراد فریب خورده از مسیر انحرافی خویش باز گشتند. همچنین آن حضرت نسبت به کسانی که از عملکرد و انتخاب خویش پشیمان نشده بودند پس از اتمام حجت علیه آنان با توجه به جایگاه و وضعیت آنان با آنان برخورد نمودند. توجه به این امر لازم است که جنگهای دوران حکومت امام علی (علیه السلام) بر خلاف جنگهای صدر اسلام که تقابل اسلام و کفر بود؛ جنگ میان مسلمانان و پیروان یک پیامبر (صلی الله علیه وآله) و یک قبله بود به این صورت که عده ای از صحابه ی برجسته ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) علیه امام وقت خود قیام نمودند؛ لذا روش برخورد با این مخالفین متفاوت از روش برخورد با کفار و مشرکین بود؛ (5) و بر اساس عمل امام علی (علیه السلام) چگونگی برخورد با باغیان شناخته شده است. (6) در بیان قرآن کریم چنانکه گروهی از مسلمانان ظاهری علیه گروهی دیگر از مسلمانان اقدام نظامی نمایند، شورشیان «باغی» نامیده شده که در صورت عدم قبول صلح، با آنان تا زمانی که به دعوت پروردگار بازگردند جنگ می شود؛ چنانکه قرآن می فرماید: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ...»؛ (7) «و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد». بر این اساس در جنگ صفين امام على (علیه السلام) كسانى را كه مقاومت مى‏ كردند و همچنين مجروحان را مى‏ كشت و فراريان را تعقيب مى‏ كرد؛ امّا آن حضرت در جنگ جمل پس از شکست مخالفین فرمودند: «فراريان را تعقيب نكنيد و مجروحان را نكشيد و هر كسى به خانه برود و درب را بندد در امان است». (8) و اين دو سيره ی متفاوت است. زيرا در جنگ جمل فرمانده هان آنان كشته شده بودند؛ اما در جنگ صفّين معاويه زنده بود. امام صادق (علیه السلام) پيرامون اين آيه درباره ی اهل بصره فرمود: «اهل بصره و اصحاب جمل كسانى بودند كه به طور ظالمانه با حضرت على (علیه السلام) جنگ كردند و بر على (علیه السلام) واجب بود كه با آنان جنگ و مقاتله نماید تا آنان به فرمان خدا بازگردند، و اگر بازنمى‏ گشتند، طبق (همين آيه) كه خدا نازل كرده‏ بود، بر آن حضرت، واجب بود، شمشير را از روى سرشان برندارد تا بازگردند، و از نظريه ‏اى كه دارند دست بكشند؛ چون آنان با ميل و اراده، بدون آن‏كه مجبور باشند با آن حضرت بيعت كرده بودند و چنانكه خداى تعالى فرموده آنان همان گروه شورشگر بودند. بر امير مؤمنان (علیه السلام)، واجب بود پس از پيروز شدن با آنها به عدالت، رفتار كند چنانكه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با مردم مكه چنين كرد؛ بر آن‏ها منت نهاد و از آنان درگذشت». (9) همچنین در جنگ با خوارج با روش هدایتگری امام علی (علیه السلام) هشت هزار نفر از لشکر دوازده هزار نفری خوارج به سپاه امام علی (علیه السلام) بازگشته و نسبت به افرادی که پس از جنگ از گروه خوارج باقی مانده بودند فرمودند: «پس از من، خوارج را مكشيد، چه، آن كه در جست و جوى حق، به گمراهی مى‏ رود، همسان كسى نیست كه هدف باطلى را پى مى‏ گيرد و بدان دست مى‏ يابد». (10) در جنگ «جمل» برخورد امام (علیه السلام) نسبت به «زبیر» و «عایشه» قابل توجه و تأمل است. «زبیر» از جمله افرادی بود که پس از غصب خلافت در جبهه ی امام علی (علیه السلام) قرار داشت؛ اما توجه به دنیا و دنیا طلبی او را در نهایت در مقابل امام علی (علیه السلام) قرار داد. هر چند وی در پایان و پس از اندرز امام (علیه السلام) از جنگ با امام منصرف گردید. «عایشه» نیز که رهبری شورشیان در جنگ جمل را به عهده داشت پس از پایان جنگ مستحق عقوبت بود؛ اما امام (علیه السلام) به بهترین وجه با وی برخورد نمودند و حرمت ظاهری وی را مراعات نمودند چنانکه فرمودند: «فلان زن (عايشه‏) را رأى ضعيف زنان دامنگير شد، و كينه در سينه‏ اش چون ديگ آهنگران‏ كه به‏ جوش آيد جوشيد، و اگر از او خواسته مى ‏شد آنچه با من انجام داد با ديگرى انجام دهد انجام نمى‏ داد. با اين حال حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است». (11) که چنین رفتاری بر اساس علم و رفتار حکیمانه ی آن حضرت بود؛ لذا در جنگ با باغیان وشورشیان علیه حاکم مشروع، زنان و كودكان آنان اسير نمى‏ شوند. در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «لَوْ لَا أَنَّ عَلِيّاً (علیه السلام) سَارَ فِي أَهْلِ حَرْبِهِ بِالْكَفِّ عَنِ السَّبْيِ- وَ الْغَنِيمَةِ لَلَقِيَتْ شِيعَتُهُ مِنَ النَّاسِ بَلَاءً عَظِيماً»؛ (12) «اگر على (علیه السلام) در جنگ با دشمنانش از سَبْى (و اسير كردن زنان و كودكان) و گرفتن غنيمت خوددارى نمى‏ كرد، پيروان و شيعيان آن حضرت متحمّل بلاى بزرگى مى‏ شدند». در جنگ جمل عده ‏اى اصرار بر اسیر نمودن زنان را داشتند تا در بین آنان تقسیم گردند؟ برخی بر آن حضرت اعتراض نموده که چگونه خون آنان را بر ما حلال شمردی؛ اما زنان آنان را بر ما حرام ساختی؟! آن حضرت بدانها پاسخ داد و زمانی که با عدم قبول آنان مواجه شدند فرمودند: «سيره و روش درباره ی اهل قبله چنين است و شما آن را انكار مى‏ كنيد. پس در نظر بگيريد كه كدامتان عايشه را به عنوان سهم خود قبول مى ‏كند؟!» با اين سخنان، معترضين راضى شده، به صحّت روش امير مؤمنان اعتراف كردند. (13) نتیجه: عدم کشتن برخی از مخالفین شاخص از سوی امام علی (علیه السلام) به واسطه ی آن بود که اصل اولی در برخورد امام (علیه السلام) بر اساس هدایت گری استوار یافته؛ لذا تا زمانی که امکان هدایت وجود داشته و اتمام حجت بر آنان تمام نبوده، و مخالف نیز قیام علیه امام ننموده؛ وجهی برای کشتن مخالف وجود نداشته است؛ ‌اما پس از این مراحل امام (علیه السلام) با مخالفین خود به جنگ پرداخته و افراد زیادی نیز توسط آن حضرت کشته شدند؛ اما با این حال رفتار امام (علیه السلام) نسبت به بازماندگان جنگ «جمل» و «نهروان» بر اساس گذشت و رحمت و رعایت حرمت و مصلحت نسبت به چهره ی شاخص جنگ «جمل» بود. بر این اساس نمی توان رعایت مصلحت را از رفتار امام علی (علیه السلام) در برخورد با مخالفین خود را نادیده انگاشت. پی نوشت: 1. اصحاب جنگ جمل که با وجود پیمان بستن با امام (علیه السلام) پیمان خود را شکسته و جنگ جمل را علیه آن حضرت رقم زدند. 2. در اصطلاح واژه ی قاسطين به جبهه ی معاويه و پيروان او گفته مى‏شود كه با حضرت على (علیه السلام) مخالفت كرده و از امام حقّ منحرف شدند و ظالمانه به جنگ با آن حضرت برخاسته و نبرد صفين را به راه انداختند. 3. در اصطلاح به كسانى كه در جنگ نهروان (بعداز جنگ صفين) با حضرت على (علیه السلام) به نبرد برخاستند، گفته مى‏شود كه از آنان به «خوارج» نيز تعبير مى‏شود. 4. به عنوان نمونه در روز جمل و قبل از شروع جنگ امام علی (علیه السلام) به عایشه فرمودند: «یَا عَائِشَة عَمَّا قَلِیلٍ لَتُصْبِحُنَّ نَادِمِینَ فَجَدَّ النَّاسُ فِی الْقِتَالِ فَنَهَاهُمْ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ قَالَ اللَّهُمَّ لِی عَلَیْهِمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ ثُمَّ أَخَذَ الْمُصْحَفَ وَ طَلَبَ مَنْ یَقْرَؤُهُ عَلَیْهِمْ وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما الْآیة». «ای عایشه! به زودی پشیمان خواهی شد». سپاهیان در [شروع] جنگ شتاب می‌کردند ولی امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنان را [از این‌کار] نهی کرد ‍و [خطاب به خداوند] عرضه داشت: «خداوندا! من با بیم‌دادن [دشمنانم] راه هرگونه عذری را بر ایشان بستم؛ تو نیز گواه من در برابر آنان باش». آنگاه قرآن را برگرفته و از کسی خواست که این آیه را برای آنان بخواند: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما ...». (ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، 4جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق، ج3،‌ص155). 5. عاملى، حرّ، محمد بن حسن، الفصول المهمة في أصول الأئمة - تكملة الوسائل، 3 جلد، مؤسسه معارف اسلامى امام رضا عليه السلام، قم - ايران، اول، 1418 ه‍ ق، ج1، ص675.: «وَ عَنْهُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) أَنَّهُ قَالَ لَهُ: إِنَّكَ تُقَاتِلُ النَّاسَ عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُهُمْ عَلَى تَنْزِيلِهِ»؛ ابن الأثير، النهاية في غريب الحديث والأثر، المكتبة العلمية - بيروت، 1399هـ - 1979م، ج4، ص60.: «وَفِي حَدِيثِ عَلِيٍّ «أُمِرْت بِقتال الناكِثين والقاسِطين والمارِقين» النَّاكِثِينَ: أصحابُ الجَمل لِأَنَّهُمْ نَكثُوا بَيْعَتهم. والقَاسِطِين: أَهْلُ صِفِّين؛ لِأَنَّهُمْ جارُوا فِي حُكْمهم وبَغَوْا عَلَيْهِ. وَالْمَارِقِينَ: الْخَوَارِجُ؛ لِأَنَّهُمْ مَرَقُوا مِنَ الدِّين كَمَا يَمرُقُ السَّهم مِنَ الرَّميَّة». 6. فاضل هندی به نقل از شافعی بیان می دارد که وی گفته  است: «ما احکام باغیان را نشناختیم مگر از رفتار امام علی (علیه السلام) نسبت به اهل بصره و شام و خوارج».: «قال الشافعيّ ما عرفنا أحكام البغاة إلّا من فعل عليّ عليه السّلام يريد فعله في حرب البصرة و الشام و الخوارج». (حلّى، مقداد بن عبد اللّٰه سيورى، كنز العرفان في فقه القرآن، 2 جلد، انتشارات مرتضوى، قم - ايران، اول، 1425 ه‍ ق، ج1، ص387). 7. الحجرات/9. 8. عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ه‍ ق، ج15، ص74.: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: لَمَّا هُزِمَ النَّاسُ يَوْمَ الْجَمَلِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام)- لَا تَتْبَعُوا مُوَلِّياً وَ لَا تُجِيزُوا عَلَى جَرِيحٍ- وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ- فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ قَتَلَ الْمُقْبِلَ وَ الْمُدْبِرَ- وَ أَجَازَ عَلَى جَرِيحٍ- فَقَالَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ- هَذِهِ سِيرَتَانِ مُخْتَلِفَتَانِ فَقَالَ- إِنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ قُتِلَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ- وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ كَانَ قَائِماً بِعَيْنِهِ وَ كَانَ قَائِدَهُمْ». 9. كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج8، ص180،‌ح202.: «هُمُ الَّذِينَ بَغَوْا عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَيْهِ قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ لَوْ لَمْ يَفِيئُوا لَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَيْهِ فِيمَا أَنْزَلَ اللَّهُ أَنْ لَا يَرْفَعَ السَّيْفَ عَنْهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا وَ يَرْجِعُوا عَنْ رَأْيِهِمْ لِأَنَّهُمْ بَايَعُوا طَائِعِينَ غَيْرَ كَارِهِينَ وَ هِيَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) أَنْ يَعْدِلَ فِيهِمْ حَيْثُ كَانَ ظَفِرَ بِهِمْ كَمَا عَدَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِي أَهْلِ مَكَّةَ إِنَّمَا مَنَّ عَلَيْهِمْ وَ عَفَا وَ كَذَلِكَ صَنَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام)- بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ حَيْثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ النَّبِيُّ (صلي الله عليه و آله)- بِأَهْلِ مَكَّةَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ». 10. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.: «لا تقتلوا الخوارج بعدي فليس من طلب الحق‏ فأخطأه كمن طلب الباطل فأدركه». 11. طبرسى، احمد بن على، الاحتجاج، 2 جلد، نشر مرتضى، مشهد - ايران، اول، 1403 ه‍ ق، ج1،‌ ص169.: «وَ أَمَّا عَائِشَةُ فَأَدْرَكَهَا رَأْيُ النِّسَاءِ وَ لَهَا بَعْدَ ذَلِكَ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ يَعْفُو عَمَّنْ يَشَاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ». 12. عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ه‍ ق، ج15، ص80.   13. نورى، محدث، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 18 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، بيروت - لبنان، اول، 1408 ه‍ ق، ج11، ص58.: «فَقَالَ لَهُمْ هَذِهِ السِّيرَةُ فِي أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَأَنْكَرْتُمُوهَا فَانْظُرُوا أَيُّكُمْ يَأْخُذُ عَائِشَةَ فِي سَهْمِهِ فَرَضُوا بِمَا قَالَ فَاعْتَرَفُوا صَوَابَهُ وَ سَلَّمُوا الْأَمْرَ».  
موضوع قفل شده است