سردار شهید موسی باقری

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
سردار شهید موسی باقری

شهید موسی باقر در هفدهم آذر ماه سال 1334 در روستای عربخیل از توابع بابلسر دیده به جهان گشود. سعادت به خانواده ای مذهبی و مقید به ائمه اطهار روی آورد
و نوزادی متولد شد که موسی نام گرفت.با آمدن او شادی وارد خانه شد. او نیز این توفیقرا داشت که در خانواده ای باتقوا و دوستدار اسالم و انقالب متولد شود.از همان کودکی با اشتیاق در مراسمات مذهبی شرکت می کرد و شوق خدمتگزاری به اسلام را داشت. پس از گذراندن دوران ابتدایی و متوسطه با موفقیت به دانشگاه راه یافت وتحصیلات خود را تا فوق دیپلم ادامه داد. در سال 1358 به عضویت رسمی سپاه در آمد.
شوق رفتن به جبهه ها بی قرارش کرده بود و در عملیاتهای مختلف شرکت می نمودو چندین بار مجروح گشت. از عملیاتهایی که شهید در آن حضوری دلاورانه داشت،
عملیات فتح خرمشهر بود. بعد از پایان جنگ، باز هم دست از خدمتگزاری به اسلام نکشید و در زاهدان به دفاع از کیان ایران اسالمی مشغول شد تا درس عشق، فداکاری واخلاص را در مکتب خانه حسین (ع) بیاموزد.سرانجام نیز علی اکبروار جامه شهادت را به تن کرد و در عاشورای بیست و هفتم آذرماه سال 1368 در سالح کوه زاهدان، در درگیری با اشرار و نیروهای ضد انقالب، بر اثر
اصابت مستقیم تیر به خیل عظیم و پر شکوه شهیدان راه حق و اسلام پیوست.

فرازهایی از وصیتنامه شهید :

خدایا! من یک سرباز کوچک خمینی ام که در راه تو قدمی کوچک برمی دارم. مرا در
راه تحقق آرمان های امام که راه توست، هدایت کن. خداوندا! تو مرا چنان خلق نموده ای
که راه شناخت و رسیدن به مقام قربت، در پاک بودن از پلیدیها و غلبه بر هواهای نفسانی
ام می باشد، پس یاریم ده در نبرد با نفس، پیروز شوم تا نور شناخت تو بر جانم بتابد.

بارالها! من به دنیا دل نبسته ام، دنیا برایم بی ارزش است. برایم صاحب مقام و منصب
اهمیتی ندارد، من می خواهم با همه ی وجودم، به اسالم و نظام اسالمی که امام عزیز با
خون دل بسیار آن را بجا نهاده، خدمت کنم و در این راه جان ناقابل خویش را فدا کنم.
معبودا! تو را سپاس می گویم که به من توفیق حضور در جبهه ی حق را دادی تا در
این دانشگاه بزرگ استثنایی درس خداشناسی بیاموزم، پس به من توفیق شکر شایسته
این نعمت بزرگ را عنایت فرما. یاریم کن تا زمانی که حمله آغاز می گردد، مانند کوه
استوار و محکم باشم و هیچ گونه لغزشی در من راه نیابد.
خطاب به مردم! مردم عزیز ما، باید بدانند و می دانند که راه امام تنها راهی است که
باید بروند. اسلام همان است که او معرفی نمود و اسم بامسمی اسلام ناب محمدی(ص)
را بر آن گذاشت، با لحن خالصانه و زبان شیوایش بیان نمود و در راهش همه هستی و
عمرش را صرف کرد.
پس ای عزیزان! باید بدانید که اگر در میان ما اسالم زنده باشد، قرآن پاینده است
خطاب به همسرم! فرزندانم را بسیار دوست می دارم، آنها ثمره ی ما و پاره تن و جگر
گوشه های من هستند، آنان را خوب تربیت کن. این عزیزان را مطابق با فرهنگ اسالم
پرورش بده و با آرمانهای الهی امام آشنا و به سوی این آرمانها هدایتشان کن. آنان را
آنچنان بساز که یادگارهای خوبی برایم باشند.
همسرم! می دانم که طاقت شنیدن خبر شهادتم را نداری ولی به خاطر خدا با شنیدن
خبر شهادتم، مثل كوه استوار و محکم باش، زینب (س) را الگویت قرار بده و پیش دشمن
گریه هایت را ظاهر مکن که خوشحال شود.