جمع بندی مدیریت رفتار با خانواده همسر

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مدیریت رفتار با خانواده همسر

به نام خدا
با سلام و عرض ادب
من حدود یک و نیم سال هست که ازدواج کردم و به خونه خودم رفتم
من از یک خانواده مذهبی و ولایی هستم که البته به قول امروزی ها خیلی باکلاس .اما تاکید زیادی داشتم که با فردی که ازدواج میکنم منو با همین چادرم قبول کنه
چون خواستگاری که چادرمو قبول کنه خیلی کم بود و هم اینکه بخاطر ادامه تحصیل، در سن 28 سالگی ازدواج کردم
همسرم وقتی به خواستگاری اومدن، خانوادشون نیمه مذهبی بودن.
یعنی شما تصور کنید در جلسه خواستگاری، دو خواهر و خانوم برادرشون مانتویی و با آرایش تقریبا متوسط و کمی موها بیرون
(البته پدر شوهرم خیلی آدم تندی بودن و دختراشون همه چادری منتها بعد ازدواج تیپشون عوض شده)اما مادرشون چادری و رو گرفته.
همسرم دنبال دختر چادری میگشتن و در جلسه ای که با هم صحبت کردیم من به ایشون گفتم که در مورد مسایل اعتقادی چادر و رهبرم خیلی برام مهم هستن
خانواده همسرم ولایی نیستن اما اهانت هم نمیکنن.کلاس و قیافشونم به پای ما نمیرسه
همون جلسه مامان و خواهر کوچکتر همسرم یه بگومگوی کوچیکی داشتن(مادرم روی چادر و ولایی بودنمون تاکید داشتن که خواهره میگن که همه چادری ها صد تا ادا دارنو از این حرفا)

این از خواستگاری و بعد من عروس این خانواده شدم
همسرم خیلی مهربون هستن و واقعا منو دوست دارن البته علارقم اینکه خودشون تاکید دارن که قبلا آدم خیلی خشکی بودن
حتی من اینو از رفتارشون احساس کرده بودم و میخواستم ردشون کنم

الان مشکلی که من دارم با خانواده ایشون و خصوصا خواهر کچکترشون هست
اولا چون بنده به لحاظ ظاهری به گفته اطرافیان، قیافه قشنگی دارم و خوش تیپ هستم، ناخودآگاه توی هر جمعی حاضر میشم از همه بهتر دیده میشم و با حجابی هم که دارم متاسفانه نامحرم هم توجه میکنه اما خوب من به لحاظ اعتقادم طوری برخورد و پوشش دارم که حتی طرف مقابل گناه نگاه کردن رو هم نداشته باشه.با این اوصاف اکثر خانوما و دخترایی که دور و برم هستن شدید حسودی منو میکنن.حتی اینو همسرم هم اعتراف میکنن که حتی بیرونم خانوما تو رو میبینن حرسشون میگیره

حالا شما فکرشو کنید که خانواده همسر و مخصوصا این خواهر کوچکتر که از همه دخترای فامیلشون موقعیت ازدواجشو اینا بهتر بوده با من چه میکنه
مشکل من اینه که
اولا توو جمعشون که وارد میشم خواست و رفتار خانواده طوری هست که رضایت دختر ته تقاریشون برطرف شه
این خواهرم که انقدر غرور داره.خیلی خشک با من رفتار میکنه.از اولین روز اگه من باهاش صحبت کنم که حرف زدیم و گرنه اصلا باهام حرف نمیزنه
تازه وقتی هم حرف میزنم با اینکه 3سال ازم بزرگتره طوری گوش میده و با غرور نگا میکنه انگار با یه بچه حرف میزنه

از طرفی انگار یار کشیه، با اون یکی عروس و خواهرش با هم یکی حرف میزنن منم که نمیتونم به جمعشون نفوذ کنم
مثلا چند وقت پیش در مورد یه پزشکی نظر میدادن.مادر و اون یکی خواهرشوهرم گفتن که خیلی دکتر معروفیه.منم تایید کردمو گفتم که خیلی دکتر خوبیه بعد این خواهر کوچیکه چون من اون دکترو تایید کردم شروع کرد به بد گفتن از اون دکتره و فورا مادر و خواهرشم هماهنگ با اون برگشتن بد گفتن از اون دکتر.یعنی میخوام بگم در مورد هرچی من نظر بدم، هرچی من انتخاب کنم، خواهر کوچیکتر سریع رد میکنه جمعشونم با اون هماهنگ.من اصلا نمیدونم در مورد چی حرف بزنم.یعنی همه مطابق نظر و رای دختر کوچکتر رفتار میکنن
و جالب اینکه همشونم قبول دارن که خانوم نترسی و به اصطلاح قلدری هست

اصلا وارد جمعشون میشم اذیت میشم در حالی که همسرم هم انتظار داره خیلی باهاشون گرم باشم
تابستون همگی رفتیم حیاط محل کار همسرم برای پیک نیک(همسرم و برادرشون شریک هستن پدرشونم با اینکه کاری نمیکنن خرجو مخارجشونو با پسرا شریکن)
اونجا که رفتیم، همشون با فیس و فاده ای بودن.کسی باهام حرف نزد.خصوصا که همسرم میرفت و به کارگرا سر میزد
بلند بلند با هم میخندیدن و حرف میزدن.درگوشی با هم حرف میزدن
مادر شوهرم هم خیلی با قیافه بودن، خوب توو یه همچین جمعی من چطور وارد شم؟
اصلا احساس خفگی میکنم.منم آدم خیلی حساسی هستم اصلا یه وقتایی توو جمعشون گریم میگیره
خواهر شوهرم خیلی سعی میکنه خودشو شاد نشون بده، خیلی بلند بلند میخنده با همه شوخی میکنه
با همسرم خیلی میگه میخنده و به شکل خیلی مرموزی اصلا منو تحقیر میکنه
وقتی هم به همسرم میگم، میگه خوب چیکار کنن؟تو باهاشون حرف بزن.تو خیلی برداشتت منفیه

هر مدل که میتونه حرص منو درمیاره
مثلا توو خانوادشون اینطوریه که خانوما و خصوصا این خواهر لباس یقه باز میپوشن
منم همچین چیزی ندیدم.یه چند بار به همسرم گفتم که آخه شما که اینهمه از غیرتو اینا میگید این طرز لباس پوشیدن مناسب نیست
میگه خواهرم به من محرمه.اما با این حال میدونم که همسرم اینو به مادرش گفته بود
دقیقا از اون موقعی که اینو فهمیده هر لباسی میپوشه یقه باز و پوشش مناسبی نداره حتی برا اینکه ناراحتم کنه
یه بار خانوما داشتیم غذا آماده میکردیم، همسرم اومدن چون دیدن لباس خواهرش خوب نیست رفتن .پرسیدن چرا فلانی رفت.خواهر زادشون اشاره داد که بخاطر لباس خواهرکوچیکه
همونجا پا شد کارا رو گذاشت رفت با همسرم کلی حرف زدنو شوخی

منم که این مدل رفتارا رو میبینم خیلی زیاد بهم میریزم.از همسرم دلگیر میشم که اصلا هواسش نیست خواهرش اذیتم میکنه
انقدر از همسر سرد میشم و آخرش جر و بحث تا یه چند روز طول میکشه با هم خوب شیم
اینم از کسی پوشیده نیستک ه ما اندازه دنیا همدیگه رو دوست داریم و همسرم خیلی بهم محبت میکنه حتی خیلی خرجم میکنه که شوهر این خواهر کوچیکه با اینکه هی ازش تعریف میکنن، میدونم به گرد همسرم هم نمیرسن

مادرشوهرم که اصلا از حرف زدناش میبینم چقدر پشت سرم بهش گفتن.در حالیکه خیلی زیاد منو دوست داره اما خوب رفتارش عوض میشه خیلی قیافه میگیره
هم خودمو خیلی حرص میده.از طرفی اصلا همسرم متجه نمیشه که توو جمع داره منو تنها میکنه حتی همسرمم وارد شوخی های جمع میکنه و همسرم هم با اون میگه میخنده
وقتی میبینم همسرم هم بهش محبت میکنه بغلش میکنه باهاش شوخی میکنه و....اما متوجه حالت من نمیشه ازش بی اندازه دلگیر و سرد میشم.وقتی هم میگه که اشتباه برداشت میکنی و طرف منظوری نداره بدتر میشم

(البته همسرم خیلی بی تفاوت نیست.اون باری که میگم اذیتم میکنه دفعه بعد همسرم با خواهرش معمولی برخورد میکنه و کم محلی.دفعه بعد باز یادش میره:Ghamgin:)
از یه طرفم چون من مذهبی هستم طوری شده که پیش من همش روسریشو میندازه.این حزب اللهیا رو هر کی میبینه برا حرص دادن اول روسریشو میندازه
اونروز دیدم مادر شوهرم چادرشو گذاشته کنار.اینور ،اونور ،شنیدم همین خانوم مادرشو تشویق کردن
اصلا با پارسال تیپشون همچین عوض شده.منم که میبینن نمیدونن چه کنن
حتی شوهر این خانوم تا من میام شروع میکنه بحثای سیاسی و چرت و پرت گفتن از شخصیتایی که حزب اللهی ها حتما طرفدارشونن

والا من نمیفهمم اینهمه رفتارا بخاطر برداشت منفی منه همش؟:Ghamgin:
اصلا اعتماد به نفسمو از دست میدم که حالیم نیست چی درسته چی غلطه؟
من انقدر اشتباه برداشتام؟:Ghamgin:
اونا هیچ اشکالی ندارم من انقدر اشکال دارم؟
همه اخلاق منو میگن که چقدر مهربون و بااخلاقم.با همه ارتباطم خوبه اما با اینا بلد نیستم:Ghamgin:

متاسفم که عرایضم انقدر طولانی شد اما همسرم نه پیش مشاور میره نه میذاره من برم
از طرفی مدتیه مشکل تنفسی دارم.بعد کلی چکاپ و اورژانس و دکتر رفتن،گفتن مشکل عصبیه
روانپزشکم دوست ندارم برم و نمیذارن چون من مشکلم از بیرونه
از طرفی به یه مشاور متدین نیاز دارم که مشاورم کنه
توروخدا راهنماییم کنید
دوست ندارم سر هیچ و پوچ زندگی و عاطفم به همسرم خراب شه

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد نشاط

پرسش:
با توجه به اینکه رفتار همسرم با من بسیار خوب هست اما متاسفانه خانواده همسرم نسبت به من کاملا بی تفاوت هستند به خاطر همین نمی توانم ارتباط خوبی با آنها برقرار کنم لطفا راهنماییم کنید

پاسخ:
یکی از امتیازات ویژه شما داشتن باور و اعتقاد راسخ به دین و تدین است، شما فرد عفیف و با وقاری هستید و این یکی از عنایات ویژه حضرت حق است.
همچنین جای خوشحالی است که همسر مهربان و دوست داشتنی دارید، و علاقه و محبت شما به همدیگر نیز از الطاف حضرت حق است.
خیلی از افراد هستند که تمام امکانات زندگی برایشان فراهم است اما شوهر ناسازگاری دارند و مجبورند که تحمل سختی ها را تحمل بکنند. این افراد واقعا زجر می کشند.
باز خدا را شکر که در کنار این مشکلات شما همسر مهربان و سالمی را دارید و نسبت به شما علاقه مند هستند.
همه انسان ها در زندگی با مشکلاتی درگیر هستند و هر کس به نوعی با یک مهارتی تلاش می کند که از پس مشکلات بر بیاد.

قبل از اینکه وارد راهکارها بشویم چند تا اصل و نکات مهم در زندگی مطرح است که باید رعایت کنید و هیچ وقت فراموش نشود (و سعی کنید در جایی یاداشت کنید و در بیشتر مواقع آنها را مرور کنید):
1. داشتن تحمل بالا (صبر خودتان را ارتقاء دهید.)
2. رفتار مودبانه و محترمانه.
3. احترام بزرگ ترها.
4. نداشتن ادعا.
5. کمک کردن و رفتار دلسوزانه.
6. توکل بالا به خدا.
7. دعا در حق دیگران .
8. تکرار رفتارهای خوب و نیکو (فقط برای محض رضای خدا.)
9. نداشتن کینه (مومن نباید در دلش کینه کسی را داشته باشد.)
10. انجام رفتارها به صورت حساب شده و دقیق (کسی که توانایی درک محبت زیاد را ندارد، نباید محبت بیشتر کرد.)
11. اهمیت دادن به شخصیت دیگران (گاهی نگاه تحقیر آمیز موجب تنش و شدت رفتاری های اشتباه از سوی آن فرد می شود.)
12. نداشتن انتظار از دیگران (آن قدر باید غنی بوده و روح بزرگی داشته باشیم که رفتار دیگران در روح و روان ما نتواند اثرات منفی بگذارد، می دانم سخته ولی به مرور زمان شدنی است.)
13. داشتن برنامه در زندگی (برنامه معنوی، برنامه آموزشی، مطالعاتی.)
14. عمل به وظیفه (ما فردا در قبال وظایف خود پاسخ گو هستیم، سعی کنیم وظیفه را خوب تشخیص بدهیم، حساس باشیم که نظر دیگران و حساسیت آنها در انجام وظایف ما نتواند انعکاس منفی داشته باشد.)
15. بی اهمیتی به رفتارهای بی خاصیت و سبک.
16. قبول کردن اصل تفاوت در شخصیت افراد (شخصیت انسان ها با همدیگر فرق می کنند و در موقع رفتار باید شخصیت آنها را هم لحاظ کنیم. مثلا: فردی که یک آدم خیلی مغروری است، نباید به او خیلی بها داده و تحویل بگیریم، چون بدتر هم می شود.)

اما در مورد دغدغه ای که بیان کردید، ریشه و سبب اصلی مشکل:
الف: از جانب شما:
1. احساس می کنم که شما در مهارتهای ارتباطی ضعف دارید و باید در این مورد کار کنید. نکاتی را اشاره می کنم تا موضوع کاملا روشن شود.
در مهارت های ارتباطی چند نکته مهم است:
1. رفتار محترمانه:
اگر کسی رفتار مغرورانه و بی ادبانه از خود نشان دهد، باعث می شود که شخص مقابل هم رفتار نامناسب از خود نشان بدهد. ما موظفیم که رفتار محترمانه داشته باشیم. هر چند طرف نمی فهمد، ولی به مرور زمان شاید تاثیر گذار باشد، اگر تاثیر گذار هم نشد خیلی مهم نیست. (البته این زمانی است که شما از ته دل این را بپذیرید و باور کنید و تصمیم بگیرید که عمل کنید، و الا موضع گرفتن و خود را برتر دانستن و تصور این که آنها افراد بی خدا هستند، در مرحله اول شما را با مشکل روبرو می سازد.)

2. خوب گوش کردن.

3. ارزش دادن به حرف های آنها. (مختصری بی توجه شدن یا نگاه سردی را رهسپار کردن باعث تلخی و نفرت دیگران خواهد شد) به دقت گوش کنید و در برخی موارد هم همراهی کنید، در برخی موارد اگر شرایط مناسب بود نظر بدهید و الا بگویید من نظری ندارم.

4. در نظر گرفتن ادبیات و فرهنگ طرف مقابل، تا آنجایی که شرعا اشکال ندارد، با همان فرهنگ آنها باشید، و خیلی رفتار خاص از خودتان نشان ندهید.

5. رعایت وضعیت روانی طرف مقابل، در زمان شادی و غم باید رفتار متناسب را انجام داد.

6. ابراز احساسات زبانی برای ادی احترام و محبت (مهارت کلامی قوی.) گاهی زنگی می زنند، و می گویند چه خبر؟ برخی در پاسخ می گویند: ای هستیم.( آرام و سرد) و برخی می گویند: (گرم می گیرند) خدا را شکر، عزیزم، مثلا: فاطمه جان، مادر جان چه خبر خوبید، دلمون برایتان تنگ شده، کاش بیاید و بچه ها خوبند، سلام برسونید، خوشحال کردید ...، وقتی در ارتباطات چنین نباشیم ، شخص احساس می کند که ما طرف را قبول نداریم یا خیلی مغروریم و ...

7. در موقعی که طرف گارد گرفته ( قصد اذیت و آزار دارد)، ادامه بحث و گفتگو فایده ای ندارد.

8. در برخی از موارد برای رفتارهای سبک طرف مقابل باید، آن قدر بی توجه باشید که طرف مقابل خودش کم بیارد. (به تجربه هم ثابت شده که در مقابل برخی از رفتارهای سبک هر چه قدر بی توجه بشویم این بار روانی زیادی بر طرف مقابل ایجاد می کند.)

2. رفتارتان با آنها مختصری سنگین و سرد هست و خود همین رفتار ایجاد تنش می کند و مشکل ساز است.

3. انتظار حرکت و تغییر رفتار را از آنها دارید (در حالی که باید خودتان هم حرکتی بکنید، و اگر تغییر از جانب آنها شد، چه بهتر و الا برایتان مهم نباشد.)

4. حس برتر بینی در رفتار شما به چشم می خورد

5. روی عیب های آنها خیلی تمرکز می کنید، و همین باعث افزایش کینه و کدورت بیشتر می شود. (باید به خصوصیات مثبت آنها هم توجه کنید و برای مثال: در برخی از موارد بگویید فلانی من از فلان غذای تو خیلی خوشم می آید، واقعا دست پختت خیلی عالی هست! این بیان وجوه مثبت طرف مقابل باعث می شود که فرد از رفتارهای نامناسب خود دست بکشد، باید یکی یکی این وجوه مثبت را در بیاورید و از آنها برای اصلاح روابط استفاده کنید.)

6. ادبیات و فرهنگ گفتگوی آنها برایتان لذت بخش نیست، اما باید تا حدی که شرعا اشکال ندارد، بپذیرید و قاطی جمع آنها بشوید. (مختصری هم اگر بتوانید شوخ طبع باشید که بهتر خواهد شد.)

ب: از جانب آنها
1. برداشت غلطی از شما دارند، البته شما هم تازه وارد این مجموعه شده اید، (نباید خیلی هم انتظار خاصی داشته باشید) این اختلافات بیشتر از عدم آگاهی است، با صبر و حوصله و قوی تر کردن روابط صحیح و اصولی می توانید نگاه و رفتار آنها را نسبت به خودتان تغییر دهید. (البته اصلاح در شناخت و تصور خود شما در این مساله خیلی مهم است، جسارتا خیلی آنها را دمده و بی حیا و بی خدا و بی ایمان فرض نکنید، هر چند بی مبالاتی نشان بدهند، این قضاوت نباید از جانب شما باشد، خدا بهتر می تواند قضاوت کند، و کار خداست، اصلا با خودت بگو اعمال آنها به من مربوط نیست.)

پس با رفتارهای سنجیده و محترمانه و دادن شخصیت به آنها به مرور زمان می توانید در بهبود روابط و صمیمیت بیشترموثر شود.
البته برای رفتارهای سبک و غیر اصولی، اگر امکانش بود تذکر غیر مستقیم بدهید، نشد، بهترین روش عدم توجه است.
هر چه قدر اهمیت ندهید، آنها خودشان اذیت خواهند شد.
از طریق همسرتان می توانید این شناخت های غلط آنها را شناسایی و برای رفع آنها هم خودتان و هم همسرتان تلاش کنید.

2. به نظر می رسد شناخت و معرفت دینی در آنها کم است، افرادی که تیپ مذهبی دارند، بهتر است در ابتدا یک برآوردی از اعضای خانواده خواستگار در تحقیق بدست بیاورند.
به هر حال باید این ضعف آنها را بپذیرید، و با رفتارهای خوب و سنجیده و مناسب در اخلاق و ایمان آنها موثر واقع شوید و در عین حال نباید انتظار بیشتری از آنها داشته باشید.

3. ریشه حسادت: البته بین خانم ها حسادت تا حدودی طبیعی است، ولی نباید زمینه های رشد آن را تقویت کرد، و کاری کنیم که حسادت بیشتر شود، فقط باید پیشگیری کرد. البته احترام و محبت ورزی و تحویل گرفتن طرف مقابل تا حدودی می تواند زمینه های رشد و تنش زای آن را مانع شود.
مثلا: تعریف و تمجید از داشتن چیزهایی که آنها ندارند، باید ترک شود. (مثلا: اگر با همسرشان مشکل دارند، تکرار مداوم این مسئله که همسرم فلان هست و فلان ، خیلی دوستم دارد و ...)

خلاصه:
ارتباط معنوی خودتان را با خدا بیشتر کنید، به رفتارهای غیر اصولی آنها بها ندهید، صبر و تحمل خودتان را به خاطر خدا بیشتر کنید، منتظر زمان باشید که ان شاء الله به مرور زمان حل خواهد شد.
سعی کنید در زندگی از کسی انتظار نداشته باشید، همیشه سعی کنید به وظیفه خودتان عمل کنید و رفتارهای منفی و نا صحیح دیگران برای شما ارزشی نداشته باشد، خودتان را با کارها و فعالیت های خوب و مفید، مثل ورزش، مطالعه، یادگیری دوره های آموزشی خیاطی، گلدوزی، خوشنویسی و ... و یا به ادامه تحصیل مشغول سازید. از عمر و لحظه های پر برکت تان به خوبی استفاده کنید. شخص فعالی باشید.
هرگز به ذهنتان اجازه ورود ناراحتی از رفتار دیگران را ندهید و با خود عهد ببندید و تلقین کنید که به مسائل و افکار بی اهمیت بها ندهید.

سلام دوست خوبم

ضمن تایید صحبت های استاد،

فقط یه چیز رو خوب میدونم و دوست دارم شماهم لطفا بهش توجه کنید:

هیچوقت، هیچوقت، هیچوقت، انتظار نداشته باشید همسرتون بین شما و خواهرش بخواد طرف شمارو بگیره،

همونطور که خواهر ایشون نباید انتظار داشته باشه برادرش ازش طرفداری کنه!

رابطه یه خواهر و برادر یا پسر و مادر اگر بهم ریخت دودش اول از همه توی چشم خود شما و همسرتون و زندگیتون میره (خدایی نکرده)

اگر نمیتونید بگذرید و چشم پوشی کنید از رفتار خونواده ایشون،پس به قول معروف شیرشون هم نکنید که با خونواده شون ولو فقط یک نفر درگیر بشن و ناراحتی پیش بیاد.

شما با "علم" بر اینکه این خانواده با شما تا حدی متفاوت هستن و عقایدشون با شما شباهتی نداره ازدواج کردید.

چیزی نیست که ندونسته باشید و حالا فهمیده باشید.

پس آرامش خودتون رو حفظ کنید و تنها دنبال روش هایی برای رابطه مسالمت آمیز با خانواده ایشون باشید

یعنی میخوام بگم: به همسر شما ربطی نداره کشمکش های شما و خواهر ایشون.

ایشون مرد هستن و طبیعتا نمیتونن بین دو زن که هردو از عزیزانشون هستن داوری یا طرفداری یا دخالت کنن.

پس از ایشون کمتر توقع داشته باشید.

راستی این کتاب احتمالا مفید باشه:

یادتون نره که آدم ها رو باید به همون شکلی که هستن پذیرفت.

البته "فن بیان" هم خیلی مهمه،

به این فکر کنید شاید ورود شما در این خانواده سبب خیر باشه که به یه سری ارزش ها که کم رنگ شده توجه بیشتری کنن:ok:

زیاد سخت نگیرید، با ورود هر فرد جدیدی به یک خانواده یک سری اختلافات وجود داره که نیاز به زمان داره تا حل بشه و عادی.

یکم صبورتر باشید . ان شآء الله موفق و سعادتمند باشید:Gol:

+ آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:

با دوستان مُـروّت ،

با دشمنان مُـدارا .

من باشم ارتباطم وكم ميكنم اصلن حوصله اينجور بحثا رو ندارم مادر شوهر وخاهر شوهرم هيج وقت از ادم راضي نيستن فرشته ام كه باشي همينه من كه هركار كردم فايده نداش حداقل دوري ازاونا باعث ارامشه خودمه وخانواده ام

[="Purple"]سلام دوست عزیز
استاد گرانقدر توضیحات خیلی خوبی دادند
من شرایطت رو خیلی خوب درک میکنم چون خودمم یه خانوم هستم
این حساسیت های شما طبیعیه چون شوهرتونو خیلی دوست دارین و این جای بسی خوش حالی است :ok:
اما عزیزم یه حرفی مامانم به من یه زمانی گفت که خیلی روی من تاثیر گذاشت
شما هم یادت نره هیچ وقت هیچ وقت به خاطر دیگران زندگی رو به کام خودت و همسرت که خیلی دوسش داری تلخ نکن ... این عین حرف مامانمه
تلاشمون رو باید بکنیم برای بهبود روابط اما نه به قیمت ناراحتی و اذیت شدن خودمون و مخصوصا همسرمون
همسر شما تو این خانواده بزرگ شده حتی اگه نظرش هم مثل نظر شما باشه یه کم زمان میبره تا بخواد عملیش کنه به خاطر همینه که میگی دفه بعد دوباره یادش میره ... این به معنای بی توجهی به شما نیست باید قبول کنی که زمان میبره تا بخواد رفتارش رو عوض کنه شما باید خودت صبر و تحملت رو ببری بالا و هوشمندانه و بدون ناراحتی اوضاع رو کنترل کنی ...
تا میتونی خوب باش مخصوصا نسبت به شوهر و مادرشوهرت
خوب بمون و مطمئن باش عمل خوب تو تاثیر گذار میشه ...
بد حجابی هم عروس ها و شک به همسر !!!
این پست رو هم مطالعه کنی بد نیست ...
اوایل منم مثل شما بودم
خیلی حساس بودم ولی الآن به لطف خدا خیلی بهتر شده اگر نیاز به کمک داشتی باز در خدمتم خیلی حرف برا گفتن دارم:Cheshmak:
[/]

با سلام

خواهر گرامی خدمت شما سلام عرض می‌كنم و از حسن اعتمادتان سپاسگزارم.
هرچند بنده در جریان جزییات پیش آمده نیستم و چه بسا حضرتعالی مورد اجحاف و ظلم واقع شده باشید اما تحقیقا توجه دارید كه اختلاف نظر و سلیقه، امری كاملا طبیعی است، كه شرط مدیریت آن و جلوگیری از تبدیل شدن آن به یك چالش مستلزم اموری چون؛سعه صدر، انعطاف‌پذیری، گذشت، مدارا، و... است.

از اینرو با توجه به اینكه شما دارای سرمایه و نعمت بی‌بدلیلی چون رضایت از همسر هستید و ایشان را فردی ایده‌آل می‌دانید( كه جای تبریك دارد)، شایسته است كه پاس این نعمت و به منظور حفظ و حراست آن، از خویش انعطاف بیشتری نشان دهید.
توقف در گذشته و اختلافات پیش آمده نه تنها كمكی به شما نخواهد كرد، بلكه رفته رفته ممكن است، رابطه حسنه حضرتعالی با همسرتان را نیز متاثر و تحت‌الشعاع قرار دهد( حقیقتی كه متاسفانه شواهد و تجربیات فراوانی به آن گواهی می‌دهند) چرا كه همسر حضرتعالی در عین حالی كه به شما تعلق خاطر دارد به مادر و خانواده خویش نیز علاقمند و دلبسته است. لذا باید از هر رفتاری كه ایشان را دچار تعارض در انتخاب می‌كند، اجتناب كنید.

هرچند حضرتعالی از ارتباط ایشان ممناعت نمی‌كنید، اما به پاس قدردانی از ایشان و خوبی‌هایشان، سعی كنید رفتاری داشته باشید كه ایشان را نسبت به خود دلگرم‌تر نمایید. از آنجا كه همسر حضرتعالی از اختلافات شما با مادرشان بی‌خبر نیستند، در صورتیكه شاهد همراهی شما با خود باشند، این همراهی را به حساب گذشت جنابعالی و احترام به خواسته‌های خود تفسیر می‌كنند و ایشان را نسبت به جبران ترغیب كرده و استحكام پایه‌های زندگی را به دنبال خواهد داشت.
شما نباید متن زندگی مشترك را (كه عبارت است از احساس همدلی و صمیمیت با همسر) با حاشیه‌های آن (اختلاف با مادر شوهر ) قربانی كنید. بلكه می‌بایست از هیچ‌كاری كه به استحكام این متن می‌انجامد فروگذار نكنید.
همانطور كه گفته شد تقابل شما با مادر شوهر، همسرتان را دچار تعارض خواهد كرد. این تعارض می‌تواند به اختلافات دامن زده و حواشی را بر متن حاكم كند كه در نتیجه، سست شدن پایه‌‌های زندگی را به دنبال دارد. مضافا اینكه ممكن است ناخواسته و به صورت ناهشیار ایشان نیز متقابلا با مادر شما رفتاری مشابه را در پیش بگیرند و...
بر مبنای این نكات به صلاح زندگی حضرتعالی است كه اولا به خاطر خودتان (لذتی كه در عفو است در انتقام نیست) و ثانیا به خاطر همسرتان و ثالثا به خاطر زندگی مشتركتان، از رفتارهای تلافی‌جویانه فاصله بگیرید.
در این اثناء ضمن گفتگو و تعامل با همسر از ایشان بخواهید كه، فراوانی رفت و آمد را در سطح معمول و منطقی و بدون از افراط و تفریط تنظیم نماید، تا حضرتعالی با مرور زمان خود را با شرایط وفق دهید.
به منظور اینكه سریعتر فضای كدورت را بشكنید، بر پایه روایات ودستاوردهای روانشناختی پیشنهاد می‌كنم برای مادر شوهر هر از چندگاهی هدیه تهیه كنید، جویای حال او شوید و از محبت خود سیرابش كنید. چنین رفتارهایی نه تنها زندگی را شیرینتر كرده و آز اسیبها جلوگیری می ‌كند بلكه اجر، پاداش و رضایت الهی را نیز به دنبال دارد. چرا كه در روایات فرموده‌اند:
رسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله: «تَهادَوا تَحابُّوا، تَهادُوا فإنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائنِ؛ به يكديگر هديه دهيد، تانسبت به همديگر با محبت شويد. به يكديگر هديه دهيد؛ زيرا هديه كينه‌‏ها را مى‏‌برد.»
على (عليه السلام) فرمود:«الانسان عبید الاحسان؛ انسانها بنده و غلام احسان است.»
به هر حال مستحضرید كه محبت، قلوب را نرم می‌كند و گذشت و بخشودن از صفات انسانهای كریم و بزرگوار است و متقابلا كینه‌توزی از صفات مذموم و مورد نكوهش است.
برای شما و همسر محترمتان، از درگاه خداوند متعال، ایام بانشاط‌تری را مسئلت دارم.

موضوع قفل شده است