بني اسراييل در قرآن

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بني اسراييل در قرآن

مراجعه به تاريخ قوم بني اسرائيل نشان مي دهد که آنان پس از رهايي از دست فرعون ماموريت داشتند حكومتي تشكيل دهند تا پايه‌گذار حكومت جهاني شوند. «يا بني اسرائيل‏ اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم و اني فضلتكم علي العالمين». اما پيش از تشکيل حکومت بايد آموزش مي‌ديدند. بنابراين موسي(ع) بني‌اسرائيل را در پاي كوه طور مستقر كرد و اردوگاهي آموزشي ايجاد كرد. اين اردوگاه آموزشي پانزده سال بر پا بوده و آنان در اين مدت آموزش مي‌ديدند.
اين نكته از بسياري عبارات سفر خروج عهد عتيق دانسته مي‌شود. دانش‌هايي كه آنان در صحراي سينا از موسي (ع) آموخته بودند، با تجربه علمي همراه شد و مجموعه توانمندي در آنان به وجود آورد. اگر اين توانايي‌ها در راستاي اهداف پيامبران (ع) باقي مي‌ماند، مي‌توانستند اين وعده خداوند را تحقق بخشند كه فرمود: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِينَ (قصص، آيه 5)
چرا كه آنان، هم توان علمي داشتند و هم توان تجربي. تنها نياز آنان، انطباق معنويت با قدرت بود. قدرت اما گاه به سوي تامين خواهش‌هاي نفساني مي‌رود و اين، با هدف الهي قابل جمع نيست. عالمان منحرف آنان گرفتار حسد و آزمندي فراوان به زندگي دنيا شده بودند: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَي مَا آتَاهُمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ آيا حسد مي‌كنند بر مردمان بر آنچه ايشان را الله تعالي داده است از فضل خود (نساء، آيه 54).
اگر انسان در پي نيازهاي دنيايي رود و از خدا فاصله بگيرد، صفت حرص، سيري ناپذيري،‌ حسد، ترس و مانند آن او را فرا مي‌گيرد. بني‌اسرائيل تا هنگامي كه در مسير حق و خدا هستند، به آساني به حاكميت سراسري دست مي‌يابند؛ توان اجرا و گسترش آن را نيز دارند. اما انحراف در بين آنها ايجاد شد.
مدتي كه از حكومت يوشع نبي (ع) گذشت و حاكميت به مذاق بني‌اسرائيل مزه داد، انحرافات آغاز شد. آنان، همواره خود را «قوم برگزيده» مي‌خواندند. قرآن نيز به برتري دادن آنان اشاره كرده است: يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِي الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَي الْعَالَمِينَ؛ اي بني‌اسرائيل، نعمتي را كه بر شما ارزاني داشتم و شما را بر جهانيان برتري دادم، به ياد بياوريد.(بقره، آيه 47)
خداوند آنان را بر جهانيان برتري داده بود و عنايت خويش را همواره بر آنان نازل مي‌كرد، اما آنان دچار خطاي بزرگي شده بودند و گمان مي‌كردند خداوند «نژاد» آنان را ارج مي‌نهد؛ در حالي كه خداي منان، بني‌اسرائيلي را ارج مي‌نهد كه به آموزه‌هاي حضرت موسي(ع) ايمان آورند و پيامبران پس از او را تصديق كنند.

خداوند آنان را بر جهانيان برتري داده بود و عنايت خويش را همواره بر آنان نازل مي‌كرد، اما آنان دچار خطاي بزرگي شده بودند و گمان مي‌كردند خداوند «نژاد» آنان را ارج مي‌نهد؛ در حالي كه خداي منان، بني‌اسرائيلي را ارج مي‌نهد كه به آموزه‌هاي حضرت موسي(ع) ايمان آورند و پيامبران پس از او را تصديق كنند.

با بروز تفكر نژاد پرستي، بني اسراييل به فکر حفظ حكومت به هر قيمتي مي افتند: عده‌اي را بايد با بت و مشغوليت‌هاي كاذب، عده‌اي ديگر را با شراب و شهوت‌پرستي و پول‌پرستي ساكت كردند و از مسير هدايت الهي و دعوت مردم به سوي خدا فاصله گرفتند. از سويي آنان براي توجيه انديشه خود گفتند خدا که وعده حاکميت جهاني را به ما داده است ديگر نمي تواند آن را از ما پس بگيرد و به قوم ديگري بدهد. قالت اليهود يد اللّه مغلوله غلّت أيديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان‏ ينفق كيف يشاء( مائده، آيه 64)
خداوند براي اصلاح اين گروه پي در پي پيامبر مي‌فرستاد؛ آنان نيز پيامبران خدا ‌را مي‌كشتند. لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَي أَنفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ؛ ما از بني‌اسرائيل پيمان گرفتيم و پيامبراني بر ايشان فرستاديم. هرگاه كه پيامبري چيزي مي‌گفت كه با خواهش دلشان موافق نبود، گروهي را تكذيب و گروهي را مي‌كشتند. (مائده، آيه 70).
قرآن برخي از ويژگي‌ها و باورهاي ديني منحط يهود را بر شمرده است: رباخواري(نساء، آيه161)؛ تحريف كتاب آسماني(بقره، آيه79)؛ انكار وحي(انعام، آيه91)؛ باور به فقير بودن خداوند و بي‌نيازي خود(آل عمران، آيه181)؛ اعتقاد به بسته بودن دست خداوند(مائده، آيه64)؛ پيمان شكني(بقره، آيه100).

خداوند به سليمان گفت: اگر شما و پسرانتان از متابعت من روگردانيد ...اسرائيل در ميان جميع قوم‌ها ضرب‌المثل و مضحكه خواهد شد.

اما با اندکي تامل در آموزه‌هاي آسماني خود در مي‌يافتند که خداي منان با كسي عقد اخوت نبسته و در اثر سركشي، اين ماموريت را از آنان ستانده و به ديگري داده است. در فرازهايي از تورات به خوبي آشكار است كه خداي متعال، بني‌اسرائيل را تنها در صورت حفظ ايمان برتري خواهد داد؛ مانند عهد عتيق، تثنيه، باب‌هاي 26 ـ 30؛ يا : «خداوند به سليمان گفت: اگر شما و پسرانتان از متابعت من روگردانيده، اوامر و فرايضي را كه به پدران شما دادم، نگاه نداريد ... آن گاه اسرائيل را از روي زميني كه به ايشان دادم، منقطع خواهم ساخت و اين خانه را از حضور خويش دور خواهم انداخت و اسرائيل در ميان جميع قوم‌ها ضرب‌المثل و مضحكه خواهد شد». (عهد عتيق، پادشاهان، باب 9). بر كلامي كه بر شما امر مي‌فرمايم، چيزي ميفزاييد و چيزي از آن كم مكنيد. (عهد عتيق، تثنيه، باب 4)
در قرآن نيز اين هشدار و مساله رويگردان شدن آنان و پس گرفتن آن ارزش‌ها از منحرفان بني اسرائيل آمده است. يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَه الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرتَدُّوا عَلَي أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ؛اي قوم من، به زمين مقدسي كه خدا برايتان مقرر كرده است، داخل شويد و باز پس نگرديد كه زيان ديده بازمي‌گرديد.( مائده، آيه 21).
يا ايها الذين آمنوا من يرتد منکم عن دينه فسوف ياتي الله بقوم يحبهم ويحبونه.(مائده، آيه 54). قل يا اهل کتاب لستم علي شيئي حتي تقيموا التورته و الانجيل و ما انزل اليکم من ربکم؛ بگو اي اهل کتاب شما هيچ ارزشي نداريد مگر آنکه تورات و انجيل را موبه مو اجرا کنيد و قرآن را هم که از سوي خداي شما نازل شده اطاعت نمايد. (مائده، آيه 68).

مرحوم علامه طباطبايي در اين باره نوشته است:
بني‌اسرائيل معتقد به اصالت ماده بودند. احكام ماده را در مورد خدا نيز اجرا مي‌كردند و گمان مي‌كردند كه خداوند نيز يك موجود مادي است، منتها با اين تفاوت كه او يك موجود قوي است كه بر ماده حكومت مي‌كند، عيناً مانند علل مادي كه برمعلولات مادي حكومت دارند. 11
چنانچه در داستانهايي كه از بني‌اسرائيل در قرآن نقل شده دقت كنيم و اسرار اخلاقي آنهارا كه در آنها منعكس شده است مورد بررسي قرار دهيم، خواهيم ديد كه آنها مردمي غرق در ماديات و دلباخته‌ي لذائذ حسي اين زندگي صوري بوده‌اند، لذا در مقابل حقايق ماوراء حس خضوع نمي‌كردند و جز در برابر لذات و كمالات مادي تسليم نمي‌شدند، امروز هم عيناً همان طورند،؛ همين روحيه است كه عقل و اراده‌ي آنها را تحت انقياد حس و ماده قرار داده، ب با توجه به ‌آنچه ذكر شد، اين نتيجه به دست مي‌آيد كه: اعتقاد به «اصالت ماده و حس» و تسليم و انقياد عقلي، فكري و اخلاقي در برابر اين دو و بالعكس عدم اعتقاد به باور قلبي نسبت به حقايق ماوراءالطبيعه و ماوراءحس، «عصاره‌ي اصول و فروع يهود است»؛ كه برخي آن را «سيره و سنت يهودي» نامگذاري كرده‌اند.بنابراين اگر بتوان اين موارد و مجموعه را به عنوان «فرهنگ يهود» يا «فرهنگ بني‌اسرائيلي» خلاصه و تعريف نمود؛ آنگاه ناگزير بايد نظار و شاهد تشييع تابوت فرهنگ و تمدن حاكم بر سرزمين غرب بود. زيرا آنچه امروزه به عنوان معيار، ارزش، اخلاق، فرهنگ و ... بر جوامع غربي حكمراني مي‌كند، دقيقاً منطبق با «سنت و سيره‌ي» مذكور، يعني «فرهنگ يهودي ـ اسرائيلي» است.امروز عواطف، احساسات و افكار عمومي در غرب تحت سيطره‌ي اين فرهنگ است. تذكر اين موضوع اگر چه بسيار تلخ و ناگوار مي‌نمايد،‌ اما واقعيتي است كه نمود عيني پيدا كرده و بر عرصه‌ي جهاني سايه‌ي شوم خود را گسترده است و خطر آن، جغرافياي فرهنگ و اجتماع در جهان را تهديد مي‌كند.
پي‌نوشت‌ها:ه 11. الميزان، ج 1، ص 278.
12. همان، ص 280، مصداق بارز اين روحيه و اعقتاد، تقليد و پيروي يهوديان، از سامري و پرستش گوساله‌ي طلايي در زمان حضرت موسي (ع) است.
ن دو اجازه مي‌دهند درك نمي‌كنند و اراده نمي‌نمايند.

موضوع قفل شده است