وابستگی شدید به اطرافیان

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وابستگی شدید به اطرافیان


با نام و یاد دوست

سلام

سوال یکی از کاربران که تمایل نداشتند با مشخصات و آیدی خودشون مطرح بشه

با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود.

سوال ایشون:

نقل قول:

سلام و خسته نباشید...
من بسیار به اطرافیانم وابسته ام و متاسفانه هرکار می کنم نمی تونم این صفت بد رو از خودم دور کنم...
مدتیه یکی از دوستای خیلی صمیمیم تصمیم به ازدواج گرفته و من از این بابت خیلی ناراحتم!...
چون حس می کنم با ازدواج بین ما جدایی میفته و اصلا نمی تونم به چشم همون دوست قبلی ببینمش!...
با اینکه اون در رفتارش هیچ تغییری به وجود نیومده، اما نمی دونم چرا من احساس بدی دارم!...فکر می کنم وقتی اون ازدواح بکنه من دیگه خیلی از حرفارو نمی تونم بهش بگم و باید ملاحظه کنم یا دیگه اون شیطنت های دوران دوستی رو نباید انجام بدیم!...
بخاطر این موضوع چند روزه که دارم زجر میکشم و گریه می کنم...تایحال یه دوستم هم گفتم و اون هم به من گفته که ازدواجش هیچ لطمه ای به دوستی ما نمیزنه اما نمیتونم آروم شم!...
دوستم خیلی مهربون و خوبه...دوست واقعی ای برای من بوده...بخاطر همین فکر میکنم با ازدواجش،اون رو از دست میدم!
خیلی برام سخته!...
لطفا راهنماییم کنین....خیلی به راهنمایی نیاز دارم!.
متشکرم...

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امیدوار

طاهر;434200 نوشت:
سلام و خسته نباشید...
من بسیار به اطرافیانم وابسته ام و متاسفانه هرکار می کنم نمی تونم این صفت بد رو از خودم دور کنم...
مدتیه یکی از دوستای خیلی صمیمیم تصمیم به ازدواج گرفته و من از این بابت خیلی ناراحتم!...
چون حس می کنم با ازدواج بین ما جدایی میفته و اصلا نمی تونم به چشم همون دوست قبلی ببینمش!...
با اینکه اون در رفتارش هیچ تغییری به وجود نیومده، اما نمی دونم چرا من احساس بدی دارم!...فکر می کنم وقتی اون ازدواح بکنه من دیگه خیلی از حرفارو نمی تونم بهش بگم و باید ملاحظه کنم یا دیگه اون شیطنت های دوران دوستی رو نباید انجام بدیم!...
بخاطر این موضوع چند روزه که دارم زجر میکشم و گریه می کنم...تایحال یه دوستم هم گفتم و اون هم به من گفته که ازدواجش هیچ لطمه ای به دوستی ما نمیزنه اما نمیتونم آروم شم!...
دوستم خیلی مهربون و خوبه...دوست واقعی ای برای من بوده...بخاطر همین فکر میکنم با ازدواجش،اون رو از دست میدم!
خیلی برام سخته!...
لطفا راهنماییم کنین....خیلی به راهنمایی نیاز دارم!.
متشکرم...

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر جنابعالی
وابستگی یعنی اینکه نسبت به فرد و یا چیزی به اندازه ای احساس تعلق کنیم که حتی تصور نبود آن ما را ازار دهد. و به نظر می رسد چنین ویژگی ریشه در اضطراب و دوره نوزادی دارد...
به هر حال برای برون رفت از وضعیت وابستگی پیشنهاد می شود؛

- نه قطع ارتباط با دیگران خوب است و نه وابستگی به آنه لذا از ابتدا سعی کنید میزان تعامل خود را تنظیم کنید و حد تعادل را رعایت کنید.
- موقعیتهایی که زمینه وابستگی بیشتر شما را فراهم می کند شناسایی کنید.
- بررسی کنید که عامل وابستگی شما چه چیزی است؟ (جلب احترام، ترس از تنهایی، و...) آنگاه بیندیشید که چه راههای جایگزین دیگری برای برطرف کردن دغدغه مذکور وجود دارد
- سعی کنید همزمان با افراد متعدد و با ویژگیهای متفاوت ارتباط داشته باشید.
- برخی خلاء های وجودی را از طریق فعالیتهای بدنی مانند ورزش منظم و یا مهارتی مانند هنرهای مختلف و...پر کنید.
- در صورت استمرار طولانی مدت چنین وضعیتی با یک روانشناس بالینی به صورت حضوری مشورت کنید

به هر حال باید به یاد داشته باشیم که همه چیز عاریه است و فنا پذیر « کل من علیها فان»

برای حضرتعالی صحت و سلامت را مسئلت دارم.

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

و کسب اجازه از استاد امیدوار

مطالب این لینک ها میتونن در کنار فرمایشات استاد امیدوار کمک کننده باشن :

http://www.askdin.com/thread17213.html

http://www.askdin.com/thread15539.html

http://www.askdin.com/thread14770.html
http://www.askdin.com/thread6828.html

موضوع قفل شده است