جمع بندی اثبات عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام)

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اثبات عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام)

سلام

چند تا شبهه برام پیش اومد لطفا کارشناسان محترم پاسخ دهند.

1- معمولا در اثبات عصمت از دلایل عقلی استفاده می شود مثلا میگوند چه طور ممکن است خداوند دستور اطاعت بی چون و چرا از کسی را بدهد در حالی که ممکن است خطا کند یا از روی هوی و هوس حرف بزند. آیا عصمت را به خاطر اینکه اطاعت آنها واجب است قبول می کنیم یا در توحید می گوییم چون ظلم از صفات سلبیه است پس خدا عادل است.لطفا در این مورد توضیح دهید؟

2-مسئولیت امام همان مسئولیت پیامبر به جز دریافت و ابلاغ وحی می باشد.یعنی 1- مرجعیت دینی 2- رهبری جامعه اسلامی (ولایت ظاهری) حالا سوال حقیر این است که آیا ائمه از خودشان چیزی میگفتند یا همان تعالیم زمان پیامبر بود؟

3- با توجه به آیه 33 سوره احزاب « انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا» می شود اثبات کرد که عصمت اجباری است چون خداوند می فرماید می خواهد خب یعنی اگر خدا می خواست من هم می توانستم معصوم باشم.

4- آیا ولی فقیه باید معصوم باشد چون مسئولیت های او همان مسئولیت های امام در عصر غیبت است؟

با تشکر از سایت وزین اسک دین(گفتگوی دینی)

بنده ی خدا;220917 نوشت:
3- با توجه به آیه 33 سوره احزاب « انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا» می شود اثبات کرد که عصمت اجباری است چون خداوند می فرماید می خواهد خب یعنی اگر خدا می خواست من هم می توانستم معصوم باشم.

با سلام

"خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت ع دور كند و كاملا شما را پاك سازد" (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً).

تعبير به" انما" كه معمولا براى حصر است، دليل بر اين است كه اين موهبت ويژه خاندان پيامبر ص است.

جمله" يريد" اشاره به اراده تكوينى پروردگار است، و گرنه اراده تشريعى، و به تعبير ديگر لزوم پاك نگاهداشتن خويش، انحصارى به خاندان پيامبر ص ندارد، و همه مردم بدون استثناء به حكم شرع موظفند از هر گونه گناه و پليدى پاك باشند.

ممكن است گفته شود اراده تكوينى موجب يك نوع جبر است، بطور خلاصه مى‏توان گفت: معصومان داراى يك نوع شايستگى اكتسابى از طريق اعمال خويشند، و يك نوع لياقت ذاتى و موهبتى از سوى پروردگار، تا بتوانند الگو و اسوه مردم بوده باشند.

به تعبير ديگر معصومان به خاطر تاييدات الهى و اعمال پاك خويش، چنان هستند كه در عين داشتن قدرت و اختيار براى گناه كردن به سراغ گناه نمى‏روند درست همانگونه كه هيچ فرد عاقلى حاضر نيست، قطعه آتشى را بر دارد و به دهان خويش بگذارد با اينكه نه اجبارى در اين كار است و نه اكراهى، اين حالتى است كه از درون وجود خود انسان بر اثر آگاهيها و مبادى فطرى و طبيعى مى‏جوشد، بى آنكه جبر و اجبارى در كار باشد.(تفسير نمونه، ج‏17، ص: 292 )

بنده ی خدا;220917 نوشت:
1- معمولا در اثبات عصمت از دلایل عقلی استفاده می شود مثلا میگوند چه طور ممکن است خداوند دستور اطاعت بی چون و چرا از کسی را بدهد در حالی که ممکن است خطا کند یا از روی هوی و هوس حرف بزند. آیا عصمت را به خاطر اینکه اطاعت آنها واجب است قبول می کنیم یا در توحید می گوییم چون ظلم از صفات سلبیه است پس خدا عادل است.لطفا در این مورد توضیح دهید؟ 2-مسئولیت امام همان مسئولیت پیامبر به جز دریافت و ابلاغ وحی می باشد.یعنی 1- مرجعیت دینی 2- رهبری جامعه اسلامی (ولایت ظاهری) حالا سوال حقیر این است که آیا ائمه از خودشان چیزی میگفتند یا همان تعالیم زمان پیامبر بود؟ 3- با توجه به آیه 33 سوره احزاب « انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا» می شود اثبات کرد که عصمت اجباری است چون خداوند می فرماید می خواهد خب یعنی اگر خدا می خواست من هم می توانستم معصوم باشم. 4- آیا ولی فقیه باید معصوم باشد چون مسئولیت های او همان مسئولیت های امام در عصر غیبت است؟ با تشکر از سایت وزین اسک دین(گفتگوی دینی)

سلام

همه ما می توانیم معصوم باشیم

معصوم یک خواست است و ان عدم انجام گناه و خطا به صورت اختیاری و بعد برای ائمه چون انان بالا ترین و برترین اختیار را از خودشون نشون دادند

خدا هم عصمت عطا کرد بهشون و ثابت نگهشون داشت

درسته اساتید؟

بنده ی خدا;220917 نوشت:
4- آیا ولی فقیه باید معصوم باشد چون مسئولیت های او همان مسئولیت های امام در عصر غیبت است؟

خیر.
براساس اعتقادات دينى فقط پيامبران، حضرت زهرا و ائمه اطهار (ع) معصوم‏اند. ازاين‏رو هيچ‏كس ادعا نمى‏كند كه احتمال اشتباه در رفتار و نظرات ولى‏فقيه نيست. ممكن است ديگران به خطاى او پى ببرند.

البته عدم عصمت ملازم با گناه و انحراف نيست بلکه مي توان با تبعيت کامل از آموزه هاي ديني ، تهذيب و تزکيه نفس جلوي اشتباه و لغزش را گرفت . گفتني است امامان‏ (ع) مرجعيت كامل ديني و حجت واقعي خداوند مي‏باشند. لازمه چنين چيزي مسلماً عصمت است؛ در حالي كه مجتهد و ولي‏فقيه حجت ظاهري است و لازمه آن عصمت نيست، بلكه عدالت و فقاهت است كه نزديكترين مرتبه ممكن به عصمت مي‏باشد.

حضرت امام خمينى(ره) می فرمایند: «وقتى مى‏گوييم ولايتى را كه رسول اكرم(ص) و ائمه(ع) داشتند. بعد از غيبت، فقيه عادل دارد، براى هيچ كس اين توهم نبايد پيدا شود كه مقام فقهاء همان مقام ائمه و پيامبر اكرم(ص) است زيرا اينجا صحبت از مقام نيست، بلكه صحبت از ولايت ـ يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس كه يك وظيفه سنگين و مهم است ـ مى‏باشد، نه شأن و مقام برتر و غير عادى، به عبارت ديگر ولايت مورد بحث يعنى حكومت و اجراء قوانين الهى و اداره جامعه اسلامى و... ولايت فقيه از امور قراردادى و اعتبارى عقلايى است و واقعيتى جز جعل قانونى ندارد، وقتى كسى به عنوان ولى در موردى نصب مى‏شود، مثلاً براى حضانت و سرپرستى كسى يا حكومت، ديگر معقول نيست در اعمال اين ولايت فرقى بين رسول اكرم(ص) و امام يا فقيه وجود داشته باشد.

به عنوان مثال، ولايتى كه فقيه در اجراى حدود و قوانين كيفرى اسلام دارد، در اجراى اين حدود بين رسول اكرم(ص) و امام و فقيه امتيازى نيست. حاكم، متصدى اجراى قوانين الهى است و بايد حكم خدا را اجرا نمايد، چه رسول الله(ص) باشد و چه امام معصوم(ع) يا نماينده او يا فقيه عصر» (ولايت فقيه امام خمينى، ص 56).

نتيجه آنکه برخورداري ولي فقيه جامع الشرايط از اختيارات حکومتي لازم براي اداره جامعه اسلامي ، نيازمند عصمت نيست، زيرا مقصود از ولايت در اينجا (ولايت اعتبارى) است و ربطى به مقامات تكوينى ائمه(ع) كه متكى بر عصمت است ندارد. مسئله امكان خطا درست است ولى از آن گريزى نيست زيرا اگر اختيارات لازم از ولى‏فقيه گرفته شود مصالح اجتماعى مسليمن ‏بر زمين خواهد ماند. افزون بر آن ساز و كارهايى براى رساندن خطاها به حداقل ممكن در نظام اسلامى وجود دارد كه نيازمند بحث تفصيلى است.

بنده ی خدا;220917 نوشت:
1- معمولا در اثبات عصمت از دلایل عقلی استفاده می شود مثلا میگوند چه طور ممکن است خداوند دستور اطاعت بی چون و چرا از کسی را بدهد در حالی که ممکن است خطا کند یا از روی هوی و هوس حرف بزند. آیا عصمت را به خاطر اینکه اطاعت آنها واجب است قبول می کنیم یا در توحید می گوییم چون ظلم از صفات سلبیه است پس خدا عادل است.لطفا در این مورد توضیح دهید؟

برای اثبات عصمت دلایل قرآنی،روایی و عقلی همگی مطرح است.

در اين جا به ذكر پاره از دلايل و مستندات عقلي عصمت انبيا اشاره مي شود:

1. از آن جا كه هدف از بعثت انبيا هدايت و راهنمايي انسانها به سوي حقايق و وظايفي است كه خداوند براي بشر تعيين كرده است، و در حقيقت انبيا و اوصياي آنان، خليفه و نمايندگان الهي در ميان بشر و مأمور ابلاغ دين خدا و هدايت بشرند، اگر خود آنان به دستورهاي دين و پيام رسالت‌شان عمل ننمايند و گرفتار لغزش‌هاي علمي و عملي بشوند، مردم هيچ گونه اعتمادي به آنان پيدا نمي‌كند، در نتيجه اهداف بعثت تحقق نخواهد يافت. بنابراين حكمت و لطف خداوند اقتضا مي‌كند كه فرستادگان او از مصونيت كامل و عصمت در هر دو بعد عقل نظري و عقل عملي برخوردار بوده و نه تنها دچار معصيت و گناه نشوند. بلكه سهو و نسيان نيز در ساحت قدس آنان راه پيدا نكند.

2. دليل عقلي ديگر بر عصمت آن است كه انبيا، گذشته از آموزش و ابلاغ احكام خداوند مسئول پرورش و تربيت مردم نيز هستند. لذا در قرآن كريم آمده است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ(1) به راستي خدا بر مؤمنان منت نهاد آنگاه كه در ميانشان پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان كند و كتاب و حكمتشان بياموزد، در حالي كه بيترديد پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند. بي‌ترديد اين مهم (تربيت و تزكيه نفوس) در صورتي تأمين خواهد شد كه مربيان اصلاح و تربيت، خودساخته، صالح و از هرگونه معصيت و نقص پاك و منزه باشند، و گرنه به طور مسلّم «فاقد شيء معطي شيء» نخواهد شد.(2) از قاضي عبدالجبار معتزلي نقل شده كه گفته است: چون مردم به حرف كسي كه كردارش با گفتارش مطابقت ندارد، اطمينان حاصل نمي‌كنند، پس واجب است كه انبيا از چيزي كه سبب عذاب و خروج آنان از ولايت الهي مي‌شود، ‌منزه باشند.(3)

3. دليل ديگر آن است كه اطاعت و پيروي از پيامبران الهي واجب است و اگر آنان معصيت انجام دهند وظيفه مردم نسبت به آنان دو صورت خواهد داشت، اگر پيروي آن ها را نكنند و هر كاري كه پيامبران انجام مي‌دهند به جا نياورند، فايدة بعثت از بين خواهد رفت. زيرا خداوند پيامبران را براي آن فرستاده است كه مردم كردار آنها را سرمشق و الگو قرار دهند و با بهره‌گيري از آن سرمشق، خود را به كمال مطلوب انساني‌شان برسانند. و اگر پيروي كنند بايد مثل آنان هر كاري را، گرچه خلاف و معصيت باشد بايد انجام دهند. در حالي كه هيچ پيامبري مردم را به گناه فرا نمي‌خواند و اساساً پيامبران براي هدايت و جلوگيري از معصيت فرستاده مي‌شوند. پس معلوم مي‌شود كه گناه اساساً با انگيزه بعثت ناسازگار است و انبيا نبايد گناه كنند.(4)

4. نكته ديگر آن است كه اگر پيامبران معصوم نباشند و گناه انجام دهند چند محذور و مشكل جدي پيش خواهد آمد:
الف. چون معصيت موجب فسق مي‌شود. شهادت آنها پذيرفته نيست. در حالي كه نپذيرفتن شهادت پيامبر نقض غرض رسالت اوست.
ب. اگر پيامبري گناه كند، سزاوار عذاب، نفرين و سرزنش خدا مي‌شود. در حالي كه هيچ پيامبري چنين نيست.
ج. اگر كسي اهل معصيت باشد، اساساً به مقام نبوت نمي‌رسد و نمي‌تواند عهده‌دار رسالت بشود، چون خداوند فرمود: لاينال عهدي الظالمين(5).

جمع‌بندي و نتيجه: پس به دليل اين كه اولاً تنها در سايه عصمت اطمينان مردم به پيامبران تحقق پيدا مي‌كند.
ثانياً: انبيا، گذشته از بيان احكام دين مسئول تربيت و تزكيه بشراند.
ثالثاً: چون اطاعت از پيامبر واجب است، پس هركاري كه او مي‌كند مردم يا بايد انجام دهند و يا لااقل براي آنان جائز است انجام دهند، گرچه معصيت باشد.
رابعاً: اگر پيامبر معصيت كند شهادت او پذيرفته نيست و سزاوار نفرين است و نمي‌تواند به مقام نبوت برسد.

با توجه به موارد ياد شده عقل حكم مي‌كند كه پيامبران الهي بايد در هر دو بعد علمي و عملي از هرگونه نقص و معصيت مصون و معصوم باشند و گرنه اهداف بعثت تحقق پيدا نخواهد كرد.

پاورقی:
1. آل عمران: 164.
2. بند الف و ب، در منبع ذيل مطرح شده: مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 1367ش، ج 2، ص67، سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص32.
3. سبحاني، جعفر، الهيات، علي هدي الكتاب و السنة و العقل، نشر المركز العالمي للدراسات الدينيه، چاپ دوم، سال 1411 ق، ج 2، ص 157.
4. جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت، تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، نشر مركز اسراء، چاپ اول، 1381 ش، ش3، ص 231.
5. بقره: 124.

پرسش
لطفا به این سوالات در مورد علم و عصمت ائمه(علیهم السلام) پاسخ دهید:
1) دلیل عقلی بر عصمت ائمه(ع) چیست؟
2) آیا ائمه از خودشان چیزی میگفتند یا همان تعالیم زمان پیامبر بود؟
3) با توجه به آیه 33 سوره احزاب «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا» می شود اثبات کرد که عصمت اجباری است چون خداوند می فرماید می خواهد خب یعنی اگر خدا می خواست من هم می توانستم معصوم باشم.
4) آیا ولی فقیه باید معصوم باشد چون مسئولیت های او همان مسئولیت های امام در عصر غیبت است؟


پاسخ

برای تفکیک بهتر مباحث، به هر سوال شما به صورت مستقل پاسخ داده می شود:

پاسخ به سوال اول

اثبات عصمت برای انبیاء و ائمه(علیهم السلام) ادله عقلی متعددی دارد که همگی به حکمت الهی تکیه دارد:

دلیل اول:
از آن جا كه هدف از بعثت انبيا هدايت و راهنمايي انسانها به سوي حقايق و وظايفي است كه خداوند براي بشر تعيين كرده است، و در حقيقت انبيا و اوصياي آنان، خليفه و نمايندگان الهي در ميان بشر و مأمور ابلاغ دين خدا و هدايت بشرند، اگر خود آنان به دستورهاي دين و پيام رسالت‌شان عمل ننمايند و گرفتار لغزش‌هاي علمي و عملي بشوند، مردم هيچ گونه اعتمادي به آنان پيدا نمي‌كند، در نتيجه اهداف بعثت تحقق نخواهد يافت. بنابراين حكمت و لطف خداوند اقتضا مي‌كند كه فرستادگان او از مصونيت كامل و عصمت در هر دو بعد عقل نظري و عقل عملي برخوردار بوده و نه تنها دچار معصيت و گناه نشوند. بلكه سهو و نسيان نيز در ساحت قدس آنان راه پيدا نكند.(1)

دلیل دوم: دليل عقلي ديگر بر عصمت آن است كه انبيا، گذشته از آموزش و ابلاغ احكام خداوند مسئول پرورش و تربيت مردم نيز هستند. لذا در قرآن كريم آمده است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ(2) به راستي خدا بر مؤمنان منت نهاد آنگاه كه در ميانشان پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان كند و كتاب و حكمتشان بياموزد، در حالي كه بي ترديد پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.
بدون شک اين مهم (تربيت و تزكيه نفوس) در صورتي تأمين خواهد شد كه مربيان اصلاح و تربيت، خودساخته، صالح و از هرگونه معصيت و نقص پاك و منزه باشند، و گرنه به طور مسلّم «فاقد شيء معطي شيء» نخواهد شد.(3)
علاوه بر اینکه روشن است مردم به حرف كسي كه كردارش با گفتارش مطابقت ندارد، اطمينان نکرده، و از او پیروی نمیکنند، پس واجب است كه انبيا از چيزي كه سبب عذاب و خروج آنان از ولايت الهي مي‌شود، ‌منزه باشند.(4)

دلیل سوم: دليل ديگر آن است كه اطاعت و پيروي از پيامبران الهي واجب است و اگر آنان معصيت انجام دهند وظيفه مردم نسبت به آنان دو صورت خواهد داشت، اگر پيروي آن ها را نكنند و هر كاري كه پيامبران انجام مي‌دهند به جا نياورند، فايدة بعثت از بين خواهد رفت. زيرا خداوند پيامبران را براي آن فرستاده است كه مردم كردار آنها را سرمشق و الگو قرار دهند و با بهره‌گيري از آن سرمشق، خود را به كمال مطلوب انساني‌شان برسانند. و اگر پيروي كنند بايد مثل آنان هر كاري را، گرچه خلاف و معصيت باشد بايد انجام دهند. در حالي كه هيچ پيامبري مردم را به گناه فرا نمي‌خواند و اساساً پيامبران براي هدايت و جلوگيري از معصيت فرستاده مي‌شوند. پس معلوم مي‌شود كه گناه اساساً با انگيزه بعثت ناسازگار است و انبيا نبايد گناه كنند.(5)

پاسخ به سوال دوم:

ما معتقد هستیم علم اهل بیت(علیهم السلام) نسبت به دین و تعالیم آن، همان علم پیامبر(صلی الله و علیه و آله) به شریعت است که به ایشان منتقل شده است، و آنها هر چه میگویند از جانب پیامبر(صلی الله علیه و آله) است، چرا که با رحلت آخرین پیامبر، نبوت ختم شده است و شریعت هرگز تکامل نخواهد داشت.
اما علم ایشان ورای مسائل شریعت، علم گسترده ای است که از طرق مختلف به ایشان میرسد، در روایات مختلف به این طرق اشاره شده است، راه هایی چون انتقال علوم از جانی پیامبر(صلی الله علیه و آله) یا امام یشین به امام بعد(6)؛ ارتباط روح قدسی ایشان با عالم غیب(7)؛ استنباط از اعماق قرآن(8) و مانند آن.

پاسخ به سوال سوم:

ابتدا باید توجه داشته باشید که عصمت از سنخ علم است، منتهی علمی عمیق و شدید که انسان با آن هرگز عمل را ترک نمی کند،(9) مثل این است که کسی که قبح و زشتی لخت بیرون آمدن از خانه را می داند، این قبح در نظر او اینقدر قوی و شدید است که نه تنها عمدا آن را مرتکب نمی شود، بلکه هرگز نه آن را فراموش می کند، و نه هرگز خطا می کند، هیچ کسی از روی اشتباه هم لخت به خیابان نمی آید!
روشن است که آن قبح و زشتی که شخص نسبت به لختی در نظرش هست جبری به او منتقل شده اما پس از آن او با اختیار خودش طبق آن عمل می کند.

بنابراین ما باید بین این علم و عمل بعد از آن تفکیک قائل شویم، اولی جبری است، و دومی اختیاری! هر امر تکوینی در عالم جبری است، یعنی وقتی خداوند اراده می کند اهل بیت(علیهم السلام) را پاک کند، این اراده جبرا محقق می شود، اما نه خود عمل، بلکه علمی که به ایشان می دهد جبری و تکوینی است، اما پس از آن علم که تکوینا و جبرا به ایشان دااده شد، آنها با اختیار خودشان هرگز خلاف آن عمل نمی کنند.

اما اینکه چرا این عصمت به ما داده نشده است، به خاطر تفاوت ظرفیت هاست، انسان ها در بسترهای متفاوتی رشد می کنند لذا اگر کسی ظرفیت آن را داشته باشد خداوند قطعا افاضه خواهد کرد، محدودیتی که وجود دارد از جانب قابل است، نه از جانب فاعل!
البته انسان می تواند با تلاش خودش و ترک آنچه که خداوند از آن نهی کرده است به عصمت اکتسابی عملی دست یابد.

پاسخ به سوال چهارم:
طبق ادله فقط انبیاء و ائمه(علیهم السلام) و اشخاصی که در نقل های معتبر بر عصمت آنها تأکید شده است مانند حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) معصوم هستند، و غیر از ایشان حتی بزرگترین علما هم جایز الخطا بوده و ممکن است اشتباه کنند.
حکمت عصمت فقط انجام امور اجتماعی و حکومتی نیست که ببگوییم چرا ولی فقیه لازم نیست معصوم باشد! بلکه تفاوت ائمه(علیهم السلام) و ولی فقیه در این است که ائمه(علیهم السلام) می خواهند دین را به بشر انتقال بدهند، اما ولی فقیه فقط مجری دین است، او باید دین را از سخن اهل بیت(علیهم السلام) کشف کرده و سپس آن را جاری سازد، اما در خصوص ائمه(علیهم السلام) کشف دین معنا ندارد، آنها دارند حقیقت دین را برای بشر می آورند پس نباید در سخن آنها احتمال خطا داده شود! به عبارت دیگر ملاک سنجش و قضاوت در خصوص اختلاف فقها، سخنان اهل بیت(علیهم السلام) است، اما اگر در کلام خود ایشان هم احتمال خلاف باشد که دیگر دین به هیچ چیز بند نخواهد بود!!

اما آنچه که باعث شده ما مسئولیت حکومت را بر عهده ولی فقیه بگذاریم با اینکه معصوم نیست، نبود انسان معصوم است، یعنی زمانی که انسان معصومی وجود ندارد که درصد خطا در امور اجماعی و حکومتی به صفر برسد، عقل می گوید برو به سراغ کسی که با حکومت او درصد خطا اگر به صفر نمی رسد لااقل به حداقل برسد.
مثل این که انسان بیماری در جایی پزشکی در دسترسش نباشد، اما به او بگویند یک دانشجوی سال آخر پزشکی هست، پیش او می روی یا حالا که پزشک نیست دیگر فرقی نمی کند چه کسی تو را درمان کند؟

این اصل که به اصل «تنزل تدریجی» معروف است یک قاعده عقلی است که می گوید پله پله از توقعاتمان تنزل کرده و پایین بیاییم. اگر امام معصومی نبود منطقی نیست که بگوییم حالا که امام معصومی نیست هر کسی حکومت کرد فرقی نمی کند!! بلکه عقل می گوید حالا که معصوم که در اوج است، در جامعه حضور ندارد یک پله پایین تر بیا و از میان مردان موجود جامعه نزدیکترین آن به امام معصوم را برای حکومت انتخاب کن.
___________________________________
1. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص32؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 1367ش، ج 2، ص67.
2. آل عمران:164/3.
3. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص32؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 1367ش، ج 2، ص67.
4. سبحاني، جعفر، الهيات، علي هدي الكتاب و السنة و العقل، نشر المركز العالمي للدراسات الدينيه، چاپ دوم، سال 1411 ق، ج 2، ص 157..
5. جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت، تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، نشر مركز اسراء، چاپ اول، 1381 ش، ش3، ص 231.
6. صدوق، محمد بن علی، الخصال، جامعه مدرسين‏، چاپ اول، 1362ش، قم، ج2، ص572، و ج2، ص643.
7. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج1، ص274.
8. همان، ج1، ص261.
9. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مكتبة النشر الإسلامي‏، چاپ پنجم، 1417ق، قم، ج2، ص134-139.

موضوع قفل شده است