جمع بندی اختلاف در مسائل اعتقادی (ازدواج با آهنگساز)
تبهای اولیه
سلام.علاقه زیادی به خواستگارم که آهنگساز است شده ام و نمی توانم به کس دیگه ای فکر کنم،نیاز شدید به محبت او دارم.
در صورتی که خودم مذهبی ام و می دانم ساخت آهنگ حرام است.
آیا ازدواج با چنین فردی حرام است؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"] | |
[/TD] | |
کارشناس بحث: استاد صابر | |
[TD][/TD] | |
با سلام و احترام خدمت شما و همه ی کاربران محترم سایت اسک دین،@};- از ارتباط شما سپاسگزارم و امیدواریم راهنمای خوبی برایتان باشیم.
خواهر گرامی!
همانطور كه مي دانيد ازدواج يكي از مهمترين حوادث و رويدادهاي زندگي است و نقش مهمي در سرنوشت و سعادت و خوشبختي انسان دارد ، مضافاٌ بر اينكه اگر به نحو صحيح انجام پذيرد بسياري از نيازهاي انسان را اعم از نيازهاي عاطفي و جنسي را تاْمين و باعث آرامش روحي انسان مي شود. بنابراين در عين حال كه نبايد در انتخاب همسر خيلي وسواس گونه عمل كرد اما دقت، شناخت و اتخاذ تصميم حساب شده و بالاخره انتخاب صحيح از شرايط ضروري يك ازدواج موفق است.
***مهمترین مسئله در ازدواج و انتخاب همسر رعایت ملاکهای اصلی ازدواج است که در روایات نیز بر آن تأکید فراوان شده است. رعایت این معیارها ضامن اصلی سعادت و خوشبختی در ازدواج است و عدم رعایت آن عواقب سنگینی برای زوجین در پی خواهد داشت. از همین لحظه دقت کنید که عاقلانه بیندیشید که آیا او این معیارها را دارد یا خیر؟
اين معيارها را ميتوان به دو بخش عمده تقسيم كرد:الف) معيارهاي اساسي: ملاكهايي كه حتماً آنها را بايد در نظر داشته باشيم تا زندگيمان توأم با سعادت باشد. در نظر نگرفتن اين معيارها موجب بروز مشكلاتي در زندگي ما خواهد شد. مانند: دين داري، اخلاق نيكو، شرافت خانوادگي (نجابت و پاكي)، عقل. ب) معيارهايي كه موجب كاملتر شدن زندگي ما ميشود. اين معيارها اگر رعايت شوند زندگي ما بهتر و كاملتر خواهد شد. البته اين معيارها به سليقه و موقعيت افراد بستگي دارد و در افراد مختلف، متفاوت ميباشد. از جمله اين ملاكها ميتوان سلامت جسم و روح، زيبايي، علم و سواد و كفو همديگر بودن را نام برد؛ در نتیجه معیارهای دینی اسلام فقط ایمان و اخلاق نیست و موارد دیگر را نیز شامل میشود.
***اما در مورد خواستگارتان باید گفت ابتدا باید دید سطح اعتقادات او چقدر است و آیا آهنگسازی او از نوع مطرب است یا خیر؟ آیا او به کار خودش اعتقادی دارد؟ آیا از مسائل شرعی موسیقی اطلاعی دارد یا خیر؟در هر صورت توصیه ما به شما اولا این است که سطح اعتقادات او را مورد بررسی قرار دهید و ملاحظه فرمایید که چقدر با شما همخوان است؟ زیرا مسئله اعتقادات همانطور که عرض کردیم بسیار مهم است و نمی توان از کنار آن به سادگی گذر کرد.
**ثانیا ازدواج شما با او حرام نیست ولی ممکن است در مهمترین موضوع یعنی سطح دینداری و پایبندی دینی به مشکل برخورد کنید. پس اگر فکر می کنید واقعا در این زمینه با او کفویت ندارید بهتر است انصراف خود را اعلام نمایید و او را فراموش نمایید. زیرا علاقه شم به او راهی به خوشبختی نخواهد ساخت.
موفق باشید.
سلام.علاقه زیادی به خواستگارم که آهنگساز است شده ام و نمی توانم به کس دیگه ای فکر کنم،نیاز شدید به محبت او دارم.
در صورتی که خودم مذهبی ام و می دانم ساخت آهنگ حرام است.
آیا ازدواج با چنین فردی حرام است؟
سلام و عرض ادب
هدف شما از ازدواج چیست؟
عمل به دستور خداوند و رسیدن به سعادت؟
یا عمل به خواسته های هوای نفس و رسیدن به شقاوت؟
زندگی خود را با چنین شخصی در آینده ترسیم کنید
این شخص موجب نزدیک شدن شما به خداوند می شود
یا موجب دور شدن شما از مسیر سعدت و کمال؟
خداوند مومنین را به ازدواج با انسان های مومن امر کرده
اگر مومن هستید و مطیع امر خداوند ، همسری مومن برگزینید
انسان مومن به غیر خدا نیاز ندارد
این هوای نفس است که انسان را به سوی نیاز به غیر خدا می کشاند
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
سوره زمر آیه 36
در پناه حق تعالی
سلام، وقت بخیر
من از جنبه ی دینی عرض نمیکنم فقط از جنبه ازدواج .
علاقه یک جنین هست. جنین کم کم شکل میگیره و دست و پا در میاره، قلب و مغز و سایر ارگان های حیاتی ... تشکیل میشه و تازه بعد از مدت ها به دنیا میاد و باید ازش نگهداری بشه! عشق هم همینه یعنی کم کم با شناخت و بررسی طرف مقابل و تصمیم گیری و سبک سنگین کردن مسائل بوجود میاد و بعد از ازدواج تازه متولد میشه و در بهترین شکل ممکن ادامه پیدا میکنه و به مراقبت نیاز داره.
برای دو نفر بلوغ فکری و آگاهی از باید و نباید های زندگی مشترک خیلی مهمه. سن افراد و شرایطی که در اون رشد کردن، خانواده ها، علاقه مندی ها، اعتقادات و خیلی صحبت های دیگر.
حالا ما تازه میرسیم سر خواستگار و شرایطش. آهگساز!
شما باید شرایط شغلی ایشان رو در نظر بگیربن. مثلا یک کارمند ظهر ساعت ۳ به خانه بر میگرده و عصر و شب در کنار خانوادش هست و یک آهگساز تایم خاصی نداره و اکثرا شبها بیدار و در حال ضبط هست.
دختران زیادی که برای یادگیری و یا علاقه به این افراد مراجعه میکنن .
دعوت از اونها در مجالس تا پاسی از شب و مخصوصا مجالسی که مشروبات الکی مصرف میشه.
رقصیدن و خواندن و نوازندگی زنان و دختران با لباس نامناسب پیش چشمشون و احتمالا اغفال و خیانت.
شما باید همه ی اینها رو مد نظر بگیرین. ازدواج با یک هنرمند خیلی عالیه اما ظرفیت آدمها و توانشون برابر نیست. باید خیلی بیشتر ایشون و روند کارهاشون رو بسنجین و بببن در چه محیط هایی فعالیت میکنن و چه طرز فکری دارن .
آیا آهنگسازی او از نوع مطرب است یا خیر؟
سلام
احسنت@};-
من دنبال همین حرف بودم خیلی از سازهای سنتی مثل دف و نی و ...هم اگه با روحیه سازگارنباشه مثل این هست که رپ هست!!
یادمه رفته بودم کلاس دف اسم بنویسم استاد بیرونم کرد!!:-w
گفت با روحیه تو سازگاری نداره حتی آموزش دف بدون شوخی و خنده نیست یعنی باید یادگیری همراه باراحتی و هم کلامی با نامحرم و خود موسیقی انگار یه نوع شکار شیطان هست...
این حقیقت داره که بهترین صدا صداهای طبیعی هست هروسیله ای که باعث می شه انسان گوش هاش در مسیری به کاربیفته که خدا ناراضی هست وجدان درد می گیره!!
اما موسیقی سنتی ارزشمند هست^:)^@};-
اهنگسازی حرام است؟ 8-|
سرود ملی، دسته های عزاداری، اهنگ های حماسی، مارش....بازم بگم؟؟
چه حرفا میزنید...اگه اهنگساز هست چند جنبه داره
اهنگساز مطرب و ارکستر عروسی که نیست هست؟ اگه هست بگو نه
اهنگساز نلوزیونی هست بگو بله
اخه یهو مطلق نگید حرامه!
اهنگساز نلوزیونی هست بگو بله
سلام علیکم
همانطور که کارشناس بزرگوار فرمودند باید دید آهنگسازی ایشان مصداق مطربی است یا خیر.نمیشود گفت چون برای تلویزیون آهنگسازی میکند پس مانعی نداد.مگر تلویزیون مرجع تقلید است؟به همین صدا و سیمای خودمان بسیار اشکال وارد است.
اهنگساز نلوزیونی هست بگو بله
سلام و عرض ادب
از چه زمانی حلال یا حرام بودن را تلویزیون تعیین می کند!!؟؟؟؟
مگر تلویزیون خداست!!!!
در همین تلویزیون قرآن را با آهنگ می خوانند که طبق نظر اکثریت مراجع جایز نیست !!!
در همین تلویزیون دوستی دختر و پسر براحتی قبل از ازدواج و محرمیت انجام می گیرد و امری معمول است !!!!
در همین تلویزیون اختلاط نامحرم و بگو و بخند و شوخی با نامحرم کاملا آزاد است !!!!
همین تلویزیون با تقلید از ماهواره ، جامعه را به این وضعیت اسف بار کنونی کشاند !!!
اکنون نیز طبق نظر شما مرجع تقلید شده است !!
اخه یهو مطلق نگید حرامه!
خداوند با کسی تعارف ندارد!
شخص یا خدا پرست است و از حلال و حرام خداوند اطاعت می کند
یا خود پرست است و دنبال خواسته های هوای نفس می رود
یا بت پرست است و مثلا تلویزیون را می پرستد!
حساب اشخاص نیز با کرام الکاتبین است!
در پناه حق تعالی
اکر واقعا او را دوست دارین پس حتما معیارهایی داره که شما وجودا باورش دارین پس علت علاقتون احتمالا در شباهت خودتون به ایشون هست..
اکر واقعا او را دوست دارین پس حتما معیارهایی داره که شما وجودا باورش دارین پس علت علاقتون احتمالا در شباهت خودتون به ایشون هست..
سلام و عرض ادب
حتما این طور نیست
شیطان زشتی ها را در نظر انسان زیبا جلوه می دهد
و انسان را دچار خطا می کند و فریب می دهد
ایشان علم به حرام بودن ساخت آهنگ دارند
علاقه ایشان به آهنگ نیست
به آن شخصی است که زشتی هایش را شیطان در نظر ایشان زیبا جلوه داده !
که البته برخواسته از داشتن رابطه عاطفی ، قبل از محرمیت و ازدواج است
اگر قبل از ایجاد این احساس ایشان تفکر و تعقل می کردند
گرفتار این رابطه نمی شدند
البته هیچ وقت برای اصلاح و توبه دیر نیست
در پناه حق تعالی
از چه زمانی حلال یا حرام بودن را تلویزیون تعیین می کند!!؟؟؟؟
@-)پاسخ شما در پست بالا....
قسمت دوم پستتون رو هم ندید میگیرم جناب آقای خدا پرست
سلام و عرض ادبحتما این طور نیست
شیطان زشتی ها را در نظر انسان زیبا جلوه می دهد
و انسان را دچار خطا می کند و فریب می دهد
ایشان علم به حرام بودن ساخت آهنگ دارند
علاقه ایشان به آهنگ نیستبه آن شخصی است که زشتی هایش را شیطان در نظر ایشان زیبا جلوه داده !
که البته برخواسته از داشتن رابطه عاطفی ، قبل از محرمیت و ازدواج استاگر قبل از ایجاد این احساس ایشان تفکر و تعقل می کردند
گرفتار این رابطه نمی شدند
البته هیچ وقت برای اصلاح و توبه دیر نیست
در پناه حق تعالی
سلام و عرض ادب
دو نوع دوست داشتن هست یکی هیجانیه و مدلی که شما گفتین هست.
اما اگر واقعا علاقه مند باشن پس در درونشون باید دنبال چرایی این وابستگی باشن چون در دلشون گرایش هست
سلام.علاقه زیادی به خواستگارم که آهنگساز است شده ام و نمی توانم به کس دیگه ای فکر کنم،نیاز شدید به محبت او دارم.
در صورتی که خودم مذهبی ام و می دانم ساخت آهنگ حرام است.
آیا ازدواج با چنین فردی حرام است؟
اهنگی که با الات موسیقی نواخته میشه حرامه. ولی ازدواج با چنین شخصی حرام نیست.اگر خدا و دین و ایمان طرف واست مهم نیست می تونی با این شخص ازدواج کنی.
الات موسیقی نواخته میشه حرامه. ولی ازدواج با چنین شخصی حرام نیست.
سلام عین اینه که بگیم نوشیدنی حرام هم حرامه!!ولی کسی که دوست داره بخوره مسلمون هم باشه اشکال نداره!!:-/happy@};-
می گن یه زمانی ملانصرالدین قاضی شهرشدهمسایه اومد دعوا کرد که فلانی سرمن شکسته گفت حق داری کارش اشتباه بوده طرف دعوا رسید که اول خودش شروع کرد گفت:بله تو هم حق داری!! زنش از پنجره نگاه می کرد گفت:ملا این که نمی شه؟!
سری تکون داد و گفت: بله تو هم حق داری!!#-o
وقتی موسیقی رو حرام می دونه یعنی جواب منفی
وقتی موسیقی رو حلال می دونه یعنی جواب مثبت
بستگی داره اون دلش بکشه دو سه تا زن دیگه بگیره چون موسیقی دیگه حال و هوای خودش داره ممکنه راحت هوادار و طرفدار داشته باشه و بشه عین فیلم هندی!!#-o
ارزش دین و دینداری به همین هست وقتی قابیل هابیل رو کشت افسرده شد شیطان برای خوشامد گویی او موسیقی و شراب رو کنارش گذاشت تا وجدان درد نگیره!!این یعنی دراین دو سودی نیست
والله اعلمhappy@};-
با سلام مرد مسلمان میتواند با زن یهودی ازدواج کند آنوقت زن مسلمان نمیتواند با مرد مسلمان آهنگساز ازدواج کند؟ در جامعه ما اکثر مردم گرفتار گناهانی مانند دروغ و ریا و ربا خواری و غیبت و ... هستند آهنگسازی که چیزی نیست.از همه مسایل مهم تر به عقیده من اخلاق است.
با سلام مرد مسلمان میتواند با زن یهودی ازدواج کند آنوقت زن مسلمان نمیتواند با مرد مسلمان آهنگساز ازدواج کند؟ در جامعه ما اکثر مردم گرفتار گناهانی مانند دروغ و ریا و ربا خواری و غیبت و ... هستند آهنگسازی که چیزی نیست.از همه مسایل مهم تر به عقیده من اخلاق است.
سلام و عرض ادب
ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب به این دلیل است که مرد بر زن قیومیت دارد و می تواند بر او تاثیر بگذارد و عقیده اش را تغییر دهد !
( آن هم اهل کتابی مومنی که به دینش عمل کند ، نه اهل کتاب فاسق و بی بند و بار )
بزرگترین گناه ، کوچک شمردن گناه است !!!!!
حتی اگر همه دنیا به همه گناهان مبتلا شوند
جوازی بر حلال شدن کوچکترین گناه نخواهد بود
هر کس هر چه بخواهد می تواند انجام دهد ، اجباری بر مسلمان شدن و دیندار بودن نیست
اما اگر اسلام آورد و مومن شد، نمی تواند حرام خداوند را حلال کند ، یا بالعکس
سلام و عرض ادبازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب به این دلیل است که مرد بر زن قیومیت دارد و می تواند بر او تاثیر بگذارد و عقیده اش را تغییر دهد !
( آن هم اهل کتابی مومنی که به دینش عمل کند ، نه اهل کتاب فاسق و بی بند و بار )بزرگترین گناه ، کوچک شمردن گناه است !!!!!
حتی اگر همه دنیا به همه گناهان مبتلا شوند
جوازی بر حلال شدن کوچکترین گناه نخواهد بود
هر کس هر چه بخواهد می تواند انجام دهد ، اجباری بر مسلمان شدن و دیندار بودن نیست
اما اگر اسلام آورد و مومن شد، نمی تواند حرام خداوند را حلال کند ، یا بالعکس
با سلام مجدد الزاما دلیل نمیشود که مرد بر زن اهل کتاب تاثیر بگذازد بلکه ممکن است زن اهل کتاب هم بر عقاید مرد مسلمان اثر بگذارد مخصوصا اگر مومن باشد و به دین خود عمل کند.شما دو مسئله را با هم مخلوط کردید یک مثال میزنم تا قضیه روشن شود آیا ریا کاری حرام است؟ بله. آیا ازدواج کردن با شخص مسلمان ریاکار هم حرام است؟ خیر. آیا خود ارضایی حرام است؟ بله. آیا ازدواج با شخص مسلمانی که خودارضایی می کند هم حرام است؟خیر. امیدوارم منظور را رسانده باشم.
وقتی قابیل هابیل رو کشت افسرده شد شیطان برای خوشامد گویی او موسیقی و شراب رو کنارش گذا
سلام قلم شما رسا و زیبا بود فقط بفرمایید برای این گفته ی خودتان مستندی دارید؟!
با سلام مجدد الزاما دلیل نمیشود که مرد بر زن اهل کتاب تاثیر بگذازد بلکه ممکن است زن اهل کتاب هم بر عقاید مرد مسلمان اثر بگذارد مخصوصا اگر مومن باشد و به دین خود عمل کند.شما دو مسئله را با هم مخلوط کردید یک مثال میزنم تا قضیه روشن شود آیا ریا کاری حرام است؟ بله. آیا ازدواج کردن با شخص مسلمان ریاکار هم حرام است؟ خیر. آیا خود ارضایی حرام است؟ بله. آیا ازدواج با شخص مسلمانی که خودارضایی می کند هم حرام است؟خیر. امیدوارم منظور را رسانده باشم.
سلام و عرض ادب
برادر گرامی
منظور بنده قیاس شما بود
( قیاس در احکام از نظر ائمه درست نیست )
شما فرمودید در اسلام ازواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب جایز است
پس برای زن هم جایز است !
بنده گفتم قیاس شما صحیح نیست
چرا که مرد بر زن قیومیت دارد ،
اما زن بر مرد قیومیت ندارد
یعنی حتی اگر قیاس را صحیح بدانیم ( که نادرست است)
باز هم کلام شما دارای نقض است!
ضمنا زن اهل کتاب باید مومن باشد نه فاسق !
یعنی ازدواج با زن فاسق ، برای مرد مومن جایز نیست! ( البته تبصره هایی دارد اگر اصلاح او در توان مرد باشد با توجه به قیومیت )
چه زن مسلمان باشد چه اهل کتاب
یعنی شرط انتخخاب همسر ، ایمان داشتن و فاسق نبودن است
نه صرفا به اسم مسلمان بودن!
خداوند زنان مومن را به ازدواج با مردان مومن امر فرموده و بالعکس
وقتی شخص می داند طرف مقابلش فاسق است
و به آن چه دین امر کرده پایبند نیست
عدم ایمان او ثابت می شود
حال اگر خود شخص مومن و پایبند به دین باشد ، نمی تواند با او ازدواج کند
مگر این که خود شخص نیز فاسق باشد
که در این صورت
کبوتر با کبوتر باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
سوره نور آیه 26
[=IRANSans]زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند
و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته زنانی بدین صفتند
و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو ، لا یق مردانی چنین
و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونهاند،
و این پاکیزگان از سخنان بهتانی که ناپاکان درباره آنان گویند منزهند و بر ایشان آمرزش و رزق نیکوست.
البته ما اصل را بر مومن بودن شخص سوال کننده گذاشته ایم که در این صورت ازدواج با غیر مومن برای مومن جایزنیست
برای این گفته ی خودتان مستندی دارید؟!
سلام
یه کتاب بود خیلی وقت پیش خوندم البته موضوع کتاب بحث های گسترده ای داشت حالت روان شناسی و اجتماعی کنار اون هم مباحث دینی اومده بود
دراین مقاله اشاره ای کوتاه به کشته شدن هابیل و ترغیب ابلیس به نوشاندن شراب توسط برادرش آمده است
شراب، روشی از شناخت در شعر حافظدر طبیعیات قدیم تصور میشد نوری از چشم بیرون میآید و به نور بیرونی میرسد و سبب دیدن اجسام میشود، برخلاف آنچه امروز میدانیم که نور بازتاب شده از جسم به چشم ما میرسد و جسم مشاهده میشود. مولوی میگوید: وقتی چشمانت را میبندی، مضطرب میشوی و این بیتابی (تاسه گرفتن) به دلیل آن است که نور [درونی] چشم تو میخواهد به نور بیرونی (نور روز) برسد.
چشم چون بستی تو را جان کندنی است / چشم را از نور روزن صبر نیست
چشم چون بستی تو را تاسه گرفت / نور چشم از نور روزن کی شکفت
تاسه تو جذب نور چشم بود / تا بپیوندد به نور روز زود
حافظ در جای دیگری چشم را [به خاطر همان نور داخلی چشم] بهعنوان یکی از منابع نور معرفی میکند و آن را چراغ نیز مینامد:
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند / ما و «چراغ چشم» و ره انتظار دوست
جای دیگری گوید:
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش / به راه باد نهادم «چراغ روشن چشم»
در اینجا چشم خود را به چراغی تشبیه کرده و میگوید: «به امید مژدهی وصل او شب گذشته تا سحر» بیدار ماندم و چشم انتظار بودم و چشمم را مانند چراغی در مسیر باد قرار دادم. شاعر چشم باز و بیدار خود را [بهواسطهی نور داخلی چشم] به چراغ روشن تشبیه کرده است. مراد او از «چراغ روشن چشم»، چشم است که مطابق طبیعیات پیشینیان نور دارد. جدا از نمونههایی در شعر حافظ بر چراغ بودن چشم؛ حزین لاهیجی نیز در یک بیت از یک رباعی از چشم به خاطر همان نور داخلی بهعنوان چراغ یاد میکند:
چشم ار کنم از روی تو روشن چه شود / رسم است چراغ از چراغ افروزند
نزد حافظ شراب نیز میتواند نور [داخلی] چشم که به اعتقاد پیشینیان از چشم بیرون میآید و به «نور بیرونی/نور روز» میرسد، باشد. حافظ در یک مورد مستقیماً به این موضوع اشاره میکند که شراب (دختر رز) که در نقاب زجاجی (شیشهای) و پردهی عنبی (انگوری) است مانند زجاجیه و عنبیه چشم او عمل میکند؛ یعنی بهوسیلهی آن میبیند، شناخت حاصل میکند. «جمال دختر رز نور چشم ماست مگر / که در نقاب زجاجی و پرده عنبی است»
در تفسیر این بیت با توضیحات ضمنی نتیجهگیری شده است:
«حاصل معنای بیت با حفظ ایهامهای چندگانه این میشود که دختر رز (شراب، انگور) مثل نور چشم ما (عزیز و مایهی بینایی) است که در حفاظ زجاجی (یک معنایش جام شیشهای) و پردهی عنبی است؛ یعنی مثل نور چشم در عنبیه و زجاجیه چشم ما خانه دارد، همچنین، در عنبیهی ما هم که رنگ انگوری دارد از او نشانه و با او تناسبی هست» (خرمشاهی،۱۳۸۹ ). ایشان در کتاب دیگری (خرمشاهی، ۱۳۹۰: ۱۲۸) اشاره به ایهام داشتن «نور چشم» در این بیت به معنای فیزیولوژیکیاش فرمودهاند اما از آنجا که «معنایی برای بینایی چشم بهواسطهی شراب به دست نیامده بود» توضیحی در مورد معنی ایهامگونهی نور چشم «به معنای فیزیولوژیکی» ارائه نفرمودند.
شارحین تاکنون در معنی کردن این بیت به زیبایی در ایجاد ارتباط میان چشم و شراب چشم دوخته بودند و آن را نوعی هنر شاعرانه بهحساب میآوردند که در آن شخصی چون حافظ توانسته است با قدرت شاعرانهی خود با قرار دادن کلمات در کنار یکدیگر شراب را چون چشم عزیز معرفی کند. ۱
معنای بیت با توجه به این نکته [که حافظ شراب را بهعنوان نور داخلی چشم معرفی میکند] چنین میشود: شراب که خود در نقاب زجاجی (شیشهای) و پردهی عنبی (انگوری) است مثل نقاب زجاجی و پردهی عنبی (زجاجیه و عنبیه) در چشم «نور دیدهی ما برای دیدن حقایق است». این بیت با «شگرفترین ایهامهای چندگانه» از مستقیمترین! اشارات به موضوع «می» در شعر حافظ است. حافظ در این بیت میخواهد بگوید، شراب [بنا به اعتقاد پیشینیان] «نور داخلی چشم» میشود و از درون چشم بیرون میآید و به نور بیرونی میرسد و [به شکل بهتری] دیدن برای ما حاصل میشود، حافظ شراب را بهعنوان یک عامل معرفی میکند که نور دیدن حقایق است.
روشنی می در شعر و ادبیات فارسی معنای روشنی دارد. اما روشنی می نزد حافظ با آنچه دیگران مدنظر داشتهاند، تفاوت دارد. حافظ روشنی عرفانی می را طور دیگری میبیند که نور [درونی] چشم برای دیدن حقایق میشود و از این موضوع بهخوبی در حالتهای دیگری استفاده میکند.
در جای دیگری این نور را به نور چشم نسبت نمیدهد اما آن را نوری میداند که به کمک آن میتوان به رازهای نهانی پی برد: «صوفی از پرتو می راز نهانی دانست»
سنبل شراب گاهی اشاره به موضوعی است که میتواند به شخص کمک کند تا وی پردازشهای پیچیدهتری را داشته باشد و این فرصت را در اختیار شخص قرار میدهد که به موضوعات از زاویهی دیگری نظر کند و او به گونه دیگری موضوعات را تجزیه و تحلیل کند. این موضوع فقط محدود به سنبل شراب در شعر حافظ نمیشود، حافظ نسیم سحری را هم طلب میکند تا «نور زجاجیهی چشم دل»! را تامین کند {و آن نور درونی را به نور بیرونی/نور روز برساند}.
ای نسیم سحری خاک در یار بیار/ که کند حافظ از او دیده دل نورانی
یعنی وقت صبح نیز در شعر حافظ روح فزا و از عوامل شناخت است.
موارد دیگری نیز در شعر حافظ هستند که مستقیماً نور چشم او میشوند و موضوع هم خیلی ادامهدار است، اما تا اینجا همین دو مورد کافی هستند. حال باید بپرسیم که این روش شناخت چه چیزی است؟ به قول حافظ «دوای درد عاشق» است و میگوید آن را خُرد نشمرند. شخص به دنبال حقیقت است، به دنبال رسیدن به حقیقت است و میگوید او باید در این راه به صدق بکوشد - «به صدق کوش که خورشید زاید از نفست» - تا به نتیجه برسد و میگوید من به همین خاطر در این راه قدم میزنم و از این راه حظ کافی میبرم؛ «که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد» و از روی صدق با دل من دمساز گشته است.
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز/ ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
در اینجا کاری به موضوعات عرفانی و جزئیات آن نداریم، اما حافظ معتقد است شخص باید به صدق بکوشد و غرضی در دلش نباشد تا نقشی در دل او شکل بگیرد، نباید نسبت به حقیقت مقاومتی از خود نشان دهد، باید خودش را با حقیقت همسو و همجهت کند، نه آنکه از روی غرض یا به تعبیری از روی مرض حقیقت را انکار کند. بهجز مواردی که حافظ میگوید آنها مستقیماً نور چشم او برای دیدن حقایق میشوند (مانند شراب، احوالات وقت سحر و...)، فیالمثل مولانا چنین خاصیتی را در «روزه» میبیند که وقتی شخص دهان خود را از خوردن میبندد، میتواند حقایقی را درک کند:
این دهان بستی دهانی باز شد / کاو خورنده لقمههای راز شد
حافظ یک مثالی یا اتفاقی را نیز بهعنوان موضوعی که میتواند به او حقیقت را نشان دهد معرفی میکند، او میگوید در خیال من هم نمیگنجید که عقل من بتواند بههیچوجهی مثالی به این خوبی را فهم کند و تصویری از این زیباتر را در نظر آورد: در وهم مینگنجد کاندر تصور عقل/ آید به هیچ «وجهی» ز این خوبتر مثالی؛ یعنی یک اتفاقی افتاد، یک اشارهای شد، من یک چیزی را دیدم و موضوعی را متوجه شدم. اشاره شد که شخص برای درک حقیقت میبایست غرض خود را کنار بگذارد و به دنبال حقیقت و تسلیم آن باشد، یا به عبارتی منافع خود را در مواجهه با موضوع در نظر نگیرد، حداقل به مرتبهای رسیده باشد که چنین توانایی را داشته باشد، مغرضانه عمل نکند؛ یعنی بتواند بدون آنکه تحت کنترل اغراض خود باشد، بدون آنکه خود را بفریبد، حقیقت را ببیند. به خود دروغ نگوید، حقیقت را انکار نکند، بلکه تسلیم حقیقت باشد.
سراغ یک نمونهی قرآنی میرویم؛ در قرآن کریم در سورهی ص (۳۸) در داستان حضرت داوود (ع) آمده است که دو فرشته به خدمت او میرسند و داوود (ع) از ورود ناگهانی آنها هراسان میشود که آن دو خصم یکدیگر بودند که برای قضاوت نزد حضرت داوود (ع) رسیده بودند. در پایان آن داستان حضرت داوود (ع) متوجه میشود که آن دو فرشته مأمور بودند چیزی را به او یادآوری کنند، در متن آیه آمده است که: «داوود (ع) دانست كه ما او را سخت امتحان كردهايم، در آن حال از خدا عفو و آمرزش طلبيد و به سجده افتاد و با تواضع و فروتنى (به درگاه خدا) بازگشت».
بهوسیلهی آن دو فرشته، داوود (ع) «بدانست كه اين واقعه امتحانى بوده [در مورد هر چیزی که نزد او بود و خدا از آن آگاه بود؛ به تعبیر حافظ: زان داغ سربهمهر که بر جان لاله بود] كه وى را با آن بيازموديم» و به او موضوعی را فهماندهاند. در اینجا صحبت از شناخت عارفانه نیست، صحبت بر سر سه موضوع اصلی به شرح زیر است:
الف) دریافت حقیقت (شخص حقیقت را ببیند و بفهمد و متوجه نقش خود در مسئله شود)؛
ب) پذیرش یا عدم پذیرش آن (حقیقت را بپذیرد یا نپذیرد)؛
پ) تأثیر عمل شخص در وجود او در مواجهه با حقیقت.
در باب تفاوت شناخت میان مرتبه عرفا و پیامبران در جای دیگری صحبت خواهد شد که حافظ هم میگفت: «مسیحای مجرد را برازد که با خورشید سازد هم وثاقی»؛ البته بیش از این هم به این موضوع پرداخته است و تفاوت پیامبران و عرفا را در ابلاغ پیام نمیداند که توضیحات آن در مطلب دیگری خواهد آمد.
در اینجا موضوع مورد بحث بهطورکل چنین است که آدمی در اثر یکسری خصوصیات رفتاری یا یک ویژگی درونی طوری رفتار کند که اگر او را در یک شرایط متفاوت دیگر هم بگذارند همانطور رفتار خواهد کرد؛ یعنی همانطور که در شرایط «الف» رفتار کرد، در موقعیت «ب» نیز همانطور رفتار خواهد کرد. نقل به مضمون شبیه به آزمونهایی که امروز هم میگیرند و از آن نتایج مستقیم و غیرمستقیم به دست میآورند که شخص در کدام موقعیت چگونه رفتار خواهد کرد؛ اما در شرایط اول (در موقعیت اولیه) اگر در اثر رفتار شخص، آسیبی به او نرسد و چیزی از سود و سرمایهی او کاسته نشود و حق دیگران را ضایع کند ولی خطری متوجه او نباشد، اصلاً آن عیب در او پدیدار نمیشود، یا اگر هم پدیدار شود ممکن است شخص بخواهد خلاف آنچه صواب و ثواب است رفتار کند. اما در موقعیت دوم زمانی که وضعیت او تفاوت کرد، آن رفتار او ممکن است موجب رسیدن آسیبی به او شود یا دستکم متوجه شود که آن رفتار صحیح نبود، اگر قبل از آن چنان میکرده است، کار او کار غلطی بوده است. او در همان جایی که میفهمد عمل یا رفتاری دارد که انجام آن به خود یا به دیگری آسیب میرساند، میبایست عمل خود را متوقف کند و تغییر دهد.
اما مطابق آنچه که در قرآن آمده است، آدمی به سبب سرشت خود یکسری حقایق را نمیپذیرد، یکسری چیزها را قبول نمیکند؛ یعنی نمیخواهد که بپذیرد مگر آنکه مجبور شود، انتخاب دیگری نداشته باشد، نتواند مقاومت کند؛ در بسیاری موارد و در بسیاری از افراد چنین است. اگر هم شخص بداند چیزی که در دل اوست خلاف حقیقت است آن را نمیپذیرد، دلایل خودش را میآورد، همهی جوانب امر را قبول نمیکند، از آن موضوع دل نمیکند. برخلاف آنچه در مورد حافظ گفته شد که هر زمان که به حقیقتی و شناختی میرسید وقت او خوش میشد، یا در داستان داوود (ع) که وقتی متوجه عمل خود شد و دانست که او را سخت امتحان کردهاند، «در آن حال از خدا عفو و آمرزش طلبيد و به سجده افتاد و با تواضع و فروتنى (به درگاه خدا) بازگشت».
در «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» در مورد حضرت داوود (ع) آمده است: «به قرينهی خَرّ كه خود را انداخت به زمين كه همان به خاك انداختن است و انابه و گريه و الحاح در پيشگاه الهى نمود». اما بسیاری از آدمیان خود را از یک رشتهی نازکی آویزان نگه میدارند تا موضوعی را نپذیرند. بااینحال ممکن است یکسری اتفاقات بیفتد که شخص همهی جوانب آنچه در پی آن است را ببیند و دریابد و در موقعیتی قرار بگیرد که با حقایق روبهرو شود بهنحویکه جای انکاری نماند، نتواند انکار کند، تو گویی پیمانی از او گرفته باشند، اعترافی از جانب خود و نزد خود کرده باشد: قبل از این نمیدانستم، خبر نداشتم. شبیه به اینکه فیالمثل شخصی عملی را انجام میدهد که برای انجام آن نزد خود دلیلی دارد، کسی هم نمیتواند بر او ایراد بگیرد یا او را متهم کند یا او را از انجام آن عمل بازدارد، انتخاب اوست، او میگوید من این عمل را انجام میدهم چون به دنبال رسیدن به هدفی هستم... اما یک اتفاقی میافتد که به قول حافظ شناختی حاصل میکند که متوجه میشود آن عمل او اشتباه بوده است، در آنجا میتواند به دو شکل عمل کند یا مانند داوود (ع) از خدا عفو و آمرزش طلبد و به سجده افتد و با تواضع و فروتنى (به درگاه خدا) بازگردد، یا ممکن است خطای خود را نپذیرد و باز هم به کار خود ادامه دهد.
در قرآن کریم در سورهی فاطر آیهی ۳۷ آمده است که در قیامت به آن كفّار که در آتش دوزخ فریاد و ناله کنند که اى پروردگار، ما را (از این عذاب) بیرون آور تا برخلاف گذشته به اعمال نیک بپردازیم، گفته میشود: «آیا به شما به اندازهای که انسان در آن متذکر میشود عمر ندادیم؟ و انذارکننده (الهی) به سراغ شما نیامد؟»
تا اینجا با اولین و سادهترین بخش مسئله مواجه بودیم، اتفاقی که به هر شکلی واقع میشود و حقیقتی را به شخص اطلاع میدهد، او را از موضوعی که از آن غافل بوده است باخبر میکند که او میبایست حقیقت را ببیند و بپذیرد. شخص در اثر تفکر یا به هر شکلی وقتی غرض خود را کنار میگذارد، وقتی منافع خود را در تصمیمگیری دخالت نمیدهد، وقتی تسلیم حقیقت میشود، اشتباه خود را پیدا میکند، یا به بیان بهتر پیدا میکند که چه نگاه اشتباهی به موضوع داشته است، بر اساس چه خطایی یکسری خصوصیات در درون او شکل گرفته بود که بر اساس آن، رفتارهایی از او سر میزده است، پیدا میکند که چطور فکر میکرده است، چطور نگرشی به زندگی داشته است، بلکه بتواند عاملی که به او اجازهی عمل خطا را میداده است، پیدا کند؛ مانند آنکه در سورهی ۴۵ آیهی ۲۳ میفرماید:
(اى رسول ما) آيا مىنگرى آن را كه هواى نفسش را خداى خود قرار داده ... یعنی «آنچه را كه هواى نفس از او بخواهد انجام میدهد و منظور آن نيست كه هواى نفس خود را بپرستد و معتقد باشد كه هواى نفس شايسته پرستش است» (با تلخیص از ترجمه مجمع البیان فی تفسير القرآن)
صحبت از این بود که شخص به هر علتی مانند آنچه در آیه بالا آمد، بر اساس یک مدلی در موقعیتهای مختلف رفتارهای یکسان دارد، شبیه به یک ماشینی که تابع تبدیل مشخصی دارد، هر ورودی که به او بدهید یکسری تغییرات تقریباً مشابه را بر روی آن اعمال میکند و مطابق آن تغییرات به شما خروجی میدهد. ممکن است در شرایط مختلف، وضعیت تفاوت کند، اما نکته اینجاست که در کل بر اساس یک تابع و بر روی یک موج مشخصی تصمیمگیری میکند، مانند کسی که «هواى نفسش را خداى خود قرار داده است»، ممکن است او در یک جا و در یک موقعیت نتواند طوری که هوای نفسش از او طلب میکند عمل کند و رفتار دیگری داشته باشد؛ اما بهطورکل تابع تبدیل داخلی یا مدل رفتاری او همان است که در هر جایی که فرصتی داشته باشد، مطابق هوای نفس خود رفتار خواهد کرد و تسلیم هیچ حقیقتی نخواهد شد. «هرگاه كه راه فتنهگرى بر آنها باز شود به كفر خود بازگردند» (نساء، ۹۱)؛ یعنی هر زمانی که فرصتی به دست بیاورند که بتوانند عملی که میخواهند انجام دهند را انجام دهند، همان کاری را انجام خواهند داد که مطابق میل آنهاست.
و ما هرگاه به انسان (بىحوصله كمظرف) نعمتى عطا كنيم، رو بگرداند و (از شكر خدا) دورى جويد و هر گاه شرّ و بلايى به او روى آورد آنگاه دائم زبان به دعا گشايد (و اظهار عجز نمايد) (فصلت، ۵۱)؛ یعنی هرگاه در سختی باشد و اختیاری و امکانی برای رد حق و حقیقت نداشته باشد به سمت خدا میرود، اما هرگاه امکان و اختیار آن را داشته باشد تا کاری مطابق هوای نفس خویش انجام دهد، کار خود را انجام میدهد و به سمت حقیقت نمیرود.
آن پیمان و میثاقی که شخص به شکل درونی با خود بسته است که یک عملی را انجام بدهد یا انجام ندهد حتماً نباید یک موضوع بسیار پیچیده باشد، آری، در مورد برخی از افراد یکسری موضوعات میتوانند در طول تجربیات طولانی به دست آمده باشند و شخص خود را در آزمونهای مختلف آزموده باشد و در نهایت شناختی حاصل شده باشد که شخص با خود یا با خدای خود قراری گذاشته باشد یا به نتیجهای رسیده باشد که مسیرآن بسیار طویل و قصهی آن دراز باشد:
گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا/ حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس
اما در بسیاری از موارد نیز آن موضوعی که شخص از پذیرش آن سر باز میزند و آن را نمیپذیرد ممکن است یک موضوع بسیار ساده باشد، فرضاً شخصی از روی غرور حقیقتی را نپذیرد، در یک جایی زمانی که در خطر بیافتد او با خودش قرار بگذارد؛ یعنی اشتباه خود را بداند و بفهمد که ازاینبهبعد آن موضوع مانعی برای مواجهه با حقیقت نخواهد بود، حال آنکه اگر موقعیت او عوض شود همان حقیقت را بپذیرد یا نپذیرد، موضوع دیگری است. همانطور که اشاره شد این اتفاق حتماً نباید اتفاق خاصی باشد، بلکه ممکن است یک عمل بسیار ساده باشد که شخص مطلع شود در کجای کار اشکال و اشتباهی داشته است و به اشتباه خود پی ببرد یا عمل درست را پی بگیرد. در سورهی عنکبوت آیهی ۶۵ مثالی میزند از افرادی که زمانی که در کشتی سوار شوند و جانشان در خطر باشد، آنگاه خدا را به اخلاص کامل میخوانند و چون از خطر دریا به ساحل نجات رسند، باز به خدای یکتا مشرک میشوند.
سخن این است که بالاخره یک نشانهای میآید که شخص را بهسوی حقیقت راهنمایی میکند و در سورهی روم، آیهی ۴۷ هم آمده است: «یاری رساندن به مؤمنان حقی است که بر عهدهی ماست.»
منابع:
- بهاءالدین خرمشاهی، حافظنامه، دوره دو جلدی، چاپ نوزدهم، انتشارات علمی و فرهنگی
- بهاءالدین خرمشاهی، ذهن و زبان حافظ، چاپ نهم، انتشارات ناهید
- طيب سيد عبدالحسين، اطیب البیان فی تفسیر القرآن
- ترجمه مجمع البیان فی تفسير القرآن
- طالقانى سيد محمود، پرتوی از قرآن
- از دائرهالمعارف چندرسانهای قرآن کریم، نرمافزار جامع تفاسیر نور، مؤسسه خدمات کامپیوتری نور
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و عرض ادبوقتی شخص می داند طرف مقابلش فاسق است
و به آن چه دین امر کرده پایبند نیست
عدم ایمان او ثابت می شود
سلام
فسق لزوما در مقابل ایمان قرار نمیگیرد!
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
فسق لزوما در مقابل ایمان قرار نمیگیرد!
سلام و عرض ادب
چرا برادر گرامی
فسق اسلام شخص را ساقط نمی کند
اما ایمان شخص را تحت تاثیر قرار می دهد
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟!
ی تردید کسانی را که پیش از آنها بودند آزمودیم
پس بی تردید علم ازلی خداوند درباره کسانی که راست گفتند تحقق می یابد
و درباره دروغگویان تحقق می یابد ،
و صدق راستگویان و کذب دروغگویان ظاهر می گردد.
عنکبوت 3
شخص فاسق می تواند مسلمان باشد
اما شخص مومن نمی تواند فاسق باشد!
خداوند مومنان را به ازدواج با مومنان امر فرموده
نه با فاسقین !
سوره نور آیه 26
[=IRANSans]زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند
و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته زنانی بدین صفتند
و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو ، لا یق مردانی چنین
و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونهاند،
در پناه حق تعالی
[="Tahoma"]تا جایی که بنده میدونم ازدواج با همچین ادمی حروم نیست
اما اگه اختلاف نظر هاتون خیلی شدیده بهتره بیشتر راجع ب ایشون فکر کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و عرض ادبشخص فاسق می تواند مسلمان باشد
اما شخص مومن نمی تواند فاسق باشد!در پناه حق تعالی
سلام
از دیروز دارم فکر میکنم فسق چیه!
واقعا انگار تعریف یکتایی براش وجود نداره.
به هر حال شما که ادعا میکنید فاسق از ایمان خارج است، تعریفتان از فاسق را ارائه دهید تا من بهتر بتونم به حرفتون فکر کنم!
التماس دعا.
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
از دیروز دارم فکر میکنم فسق چیه!
واقعا انگار تعریف یکتایی براش وجود نداره.
به هر حال شما که ادعا میکنید فاسق از ایمان خارج است، تعریفتان از فاسق را ارائه دهید تا من بهتر بتونم به حرفتون فکر کنم!
التماس دعا.
سلام و عرض ادب
فاسق کسی است که آشکارا نافرمانی امر خداوند را می کند
و از گناه خود پشیمان نمی شود و توبه نمی کند
بدون شک چنین شخصی در دایره ایمان نیست !
مومن کسی است که خداوند و قیامت و جزای اعمال را باور دارد و به باور هایش عمل می کند و از امتحانات سربلند بیرون می آید .
در پناه حق تعالی
به خواستگارم که آهنگساز است علاقه زیادی دارم و نمی توانم به کس دیگری فکر کنم، نیاز شدید به محبت او دارم. در صورتی که خودم مذهبی ام و می دانم ساخت آهنگ حرام است. آیا ازدواج با چنین فردی حرام است؟
پاسخ:
همانطور كه مي دانيد ازدواج يكي از مهمترين حوادث و رويدادهاي زندگي است و نقش مهمي در سرنوشت و سعادت و خوشبختي انسان دارد ، مضافاٌ بر اينكه اگر به نحو صحيح انجام پذيرد بسياري از نيازهاي انسان را اعم از نيازهاي عاطفي و جنسي را تاْمين و باعث آرامش روحي انسان مي شود. بنابراين در عين حال كه نبايد در انتخاب همسر خيلي وسواس گونه عمل كرد اما دقت، شناخت و اتخاذ تصميم حساب شده و بالاخره انتخاب صحيح از شرايط ضروري يك ازدواج موفق است.
مهمترین مسئله در ازدواج و انتخاب همسر رعایت ملاکهای اصلی ازدواج است که در روایات نیز بر آن تأکید فراوان شده است. رعایت این معیارها ضامن اصلی سعادت و خوشبختی در ازدواج است و عدم رعایت آن عواقب سنگینی برای زوجین در پی خواهد داشت. از همین لحظه دقت کنید که عاقلانه بیندیشید که آیا او این معیارها را دارد یا خیر؟ اين معيارها را ميتوان به دو بخش عمده تقسيم كرد:الف) معيارهاي اساسي: ملاكهايي كه حتماً آنها را بايد در نظر داشته باشيم تا زندگيمان توأم با سعادت باشد. در نظر نگرفتن اين معيارها موجب بروز مشكلاتي در زندگي ما خواهد شد. مانند: دين داري، اخلاق نيكو، شرافت خانوادگي (نجابت و پاكي)، عقل. ب) معيارهايي كه موجب كاملتر شدن زندگي ما ميشود. اين معيارها اگر رعايت شوند زندگي ما بهتر و كاملتر خواهد شد. البته اين معيارها به سليقه و موقعيت افراد بستگي دارد و در افراد مختلف، متفاوت ميباشد. از جمله اين ملاكها ميتوان سلامت جسم و روح، زيبايي، علم و سواد و كفو همديگر بودن را نام برد؛ در نتیجه معیارهای دینی اسلام فقط ایمان و اخلاق نیست و موارد دیگر را نیز شامل میشود.
اما در مورد خواستگارتان باید گفت ابتدا باید دید سطح اعتقادات او چقدر است و آیا آهنگسازی او از نوع مطرب است یا خیر؟ آیا او به کار خودش اعتقادی دارد؟ آیا از مسائل شرعی موسیقی اطلاعی دارد یا خیر؟در هر صورت توصیه ما به شما اولا این است که سطح اعتقادات او را مورد بررسی قرار دهید و ملاحظه فرمایید که چقدر با شما همخوان است؟
زیرا مسئله اعتقادات همانطور که عرض کردیم بسیار مهم است و نمی توان از کنار آن به سادگی گذر کرد.
ثانیا ازدواج شما با او حرام نیست ولی ممکن است در مهمترین موضوع یعنی سطح دینداری و پایبندی دینی به مشکل برخورد کنید. پس اگر فکر می کنید واقعا در این زمینه با او کفویت ندارید بهتر است انصراف خود را اعلام نمایید و او را فراموش نمایید. زیرا علاقه شما به او راهی به خوشبختی نخواهد ساخت.موفق باشید.