جمع بندی عزاداری از دیدگاه اهل سنت

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عزاداری از دیدگاه اهل سنت

سلام علیکم

سوالی که دارم این است که عزاداری در اهل سنت چگونه است؟ به عبارت دیگر عزاداری مشروع در نزد آنها دارای چه احکامی است.
آیا از دیدگاه آنها عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) مجاز است یا خیر؟

متشکرم.

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدرا

[TD][/TD]

گلشن;996495 نوشت:
سلام علیکم

سوالی که دارم این است که عزاداری در اهل سنت چگونه است؟ به عبارت دیگر عزاداری مشروع در نزد آنها دارای چه احکامی است.
آیا از دیدگاه آنها عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) مجاز است یا خیر؟

متشکرم.

با سلام و عرض ادب
اصل مشروعیت عزاداری در فقه اهل سنت ثابت است؛ منتهی چنین امری تنها بیانگر مشروعیت گریه و ندبه مرضی پس از وفات میت[1] تا مدت سه روز است[2] و بیش از آن در سیره و عملکرد اهل سنت مشاهده نمی گردد. بر این اساس پس از وفات میت مؤمنین تنها به صاحبان عزا تسلیت گفته و امور دیگری همچون: اطعام دادن و یا هفتم و چهلم و یا سالگرد در میان آنان مشاهده نمی گردد؛[3] و از نظر آنها در عدم انجام چنین امری تفاوتی بین مردم و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و خلفا و صحابه نیست؛ لذا با آنکه گروهی از اهل سنت ایام ولادت پیامبر را جشن گرفته؛ اما در وفیات چنین بزرگداشتی مشاهده نمی شود. عمده مشکلی که از دیدگاه اهل سنت نسبت به اقامه ی عزا بوده بدعت آمیز بودن چنین امری است که در تفکر وهابیت علاوه بر بدعی بودن چنین امری به شرک آمیز بودن آن نیز تصریح شده است.

سؤال: آیا اقامه ی عزا بر سید الشهدا (علیه السلام) امری مستثنی از عدم جواز است و دلیلی بر مشروعیت چنین امری وجود دارد یا خیر؟

جواب: چنین امری در نزد گروهی از اهل سنت ثابت بوده، هر چند که در نزد جمهور اهل سنت چنین امری تلقی به سنت نشده است. در این میان وجود برخی روایات در عید بودن روز عاشورا و فضیلت صوم این روز در منابع فریقین تاثیر زیادی در این اعتقاد داشته است و وجود چنین امری خصوصا در سالهای اخیر در میان سلفیون نمود آشکاری دارد.


[/HR] [1] . غیر از همسر که مدت آن چهار ماه و ده روز است.

[2] . الموسوعة الفقهية الكويتية، ج12، ص288، وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت. : «جُمْهُورُ الْفُقَهَاءِ: عَلَى أَنَّ مُدَّةَ التَّعْزِيَةِ ثَلاَثَةُ أَيَّامٍ. وَاسْتَدَلُّوا لِذَلِكَ بِإِذْنِ الشَّارِعِ فِي الإحْدَادِ فِي الثَّلاَثِ فَقَطْ، بِقَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لاَ يَحِل لاِمْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ أَنْ تَحُدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثٍ، إِلاَّ عَلَى زَوْجٍ: أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا وَتُكْرَهُ بَعْدَهَا؛ لأِنَّ الْمَقْصُودَ مِنْهَا سُكُونُ قَلْبِ الْمُصَابِ، وَالْغَالِبُ سُكُونُهُ بَعْدَ الثَّلاَثَةِ، فَلاَيُجَدَّدُ لَهُ الْحُزْنُ بِالتَّعْزِيَةِ، إِلاَّ إِذَا كَانَ أَحَدُهُمَا( الْمُعَزَّى أَوِ الْمُعَزِّي ) غَائِبًا، فَلَمْ يَحْضُرْ إِلاَّ بَعْدَ الثَّلاَثَةِ، فَإِنَّهُ يُعَزِّيهِ بَعْدَ الثَّلاَثَةِ. وَحَكَى إِمَامُ الْحَرَمَيْنِ وَجْهًا وَهُوَ قَوْل بَعْضِ الْحَنَابِلَةِ: أَنَّهُ لاَ أَمَدَ لِلتَّعْزِيَةِ، بَل تَبْقَى بَعْدَ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ؛ لأِنَّ الْغَرَضَ الدُّعَاءُ، وَالْحَمْل عَلَى الصَّبْرِ، وَالنَّهْيُ عَنِ الْجَزَعِ، وَذَلِكَ يَحْصُل عَلَى طُول الزَّمَانِ». از دیدگاه ما مدت سه روز قید وجوبی نبوده؛ لذا پس از این مدت نیز تعزیت خانواده میّت فی نفسه اشکالی نخواهد داشت.
[3] . بر اساس روایات نبوی و اهل بیت (علیهم السلام) مستحب است تا سه روز برای خانواده عزا دار غذا فرستاده شود؛ که چنین امری متاسفانه در فرهنگ عزاداری ما برای اموات به عکس بوده؛ یعنی صاحبان عزا مردم را اطعام می نمایند که این امر تحمیل هزینه بر صاحبان عزا خواهد بود و امری است که بر خلاف سنت اهل بیت (علیهم السلام) می باشد.

نکات قابل توجه:
الف) اصل گریه ی بر میت که ناشی از صفت رحمت بوده؛ ما دامی که منجر به نارضایتی نسبت به قضا و قدر الهی نبوده و موجبات آسیب روحی فرد را به همراه نداشته باشد بدون اشکال بوده و دلیلی بر نهی از آن نیست. چه زمانی که میت تازه از دنیا رفته باشد و یا اینکه زمان قابل توجهی از آن گذشته باشد. بی شک اگر چنین امری برای اولیای الهی و در رأس آنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و بخصوص سید شهیدان (سلام الله علیه) انجام پذیرد، بر اساس مبانی مورد پذیرش اهل سنت امری مطلوب خواهد بود.

بیان دو نمونه:
1. «مسلم ین حجاج» در صحیح خود روایت نموده که پیامبر (صلی الله علیه وآله) قبر مادرش «آمنه» (رضی الله عنها) را زیارت نمود و به هنگام زیارت گریه نمود به گونه ای که اطرافیان خود را به گریه انداخت.[1] نکته ی قابل توجه در روایت نقل شده از سوی اهل سنت آن است که در این روایت آمده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: از خدای متعال درخواست طلب مغفرت برای مادرم را نمودم ولی به من اجازه داده نشد؛‌ و از خدای متعال درخواست زیارت قبر مادرم را نمودم که به من اجازه داده شد.
بر اساس این نقل آنحضرت بس از سالیان دراز از وفات مادرشان بر سر مزار مادر حاضر شده و به گونه ای بر مادر خود گریسته اند که اطرافیان آنحضرت متأثر شده و به گریه افتادند و این در حالی است که مادر آنحضرت مشرک بوده اند؟! که چنین امری به طریق اولی گریه ی بر اموات مسلمان را تجویز می نماید.

2. «حافظ سخاوى»، از بزرگان راويان حديث، در شرح حال «ابن‏ خلدون‏» مى‏نويسد: «استادم «ابن حجر عسقلانى»‏ گفت: استادم «ابوالحسن هيثمى»‏ را ديدم كه به شدّت از ابن خلدون نكوهش مى‏كرد و عليه او حرف‏هايى مى‏زد. «ابن حجر» در ادامه مى‏گويد: از «هيثمى» علّت اين موضع‏گيرى را درباره «ابن خلدون» پرسيدم. او در پاسخ گفت: به او رسیده که ابن خلدون گفته است که حسین بن علی (علیهما السلام) با شمشیر جدش کشته شده است: «أَنه بلغه أَنه ذكر الْحُسَيْن بن عَليّ رَضِي الله عَنْهُمَا فِي تَارِيخه فَقَالَ قتل بِسيف جده، وَلما نطق شَيخنَا بِهَذِهِ اللَّفْظَة أردفها بلعن ابْن خلدون وسبه وَهُوَ يبكي» هنگامى كه شيخ ما اين كلام را از قول ابن خلدون نقل كرد، بر او لعنت فرستاد و او را دشنام داد در حالى كه گريه مى‏كرد و اشك مى‏ريخت.[2]

ب) آیا نبود سیره بر عزاداری در سالگرد دلیل بر بدعت بودن آن است؟
مخالفین عزاداری با این دلیل که عزاداری در سیره ی متشرعه نبوده آنرا امری بدعی دانسته اند و این درحالی است که بر فرض پذیرش چنین امری، نبود فعلی دلیل بر بدعت بودن انجام آن به شکل مطلق نبوده علاوه بر اینکه عزاداری در سیره متشرعه مورد قبول عامه بوده است.

بیان نمونه:
عزاداری بر حضرت حمزه(رضی الله عنه)

«ابن هشام» از «ابن اسحاق» چنين نقل مى‏ كند كه پيامبرخدا(صلى الله عليه و آله) از كنار خانه ‏هاى قبيله «بنى عبد الأشهل» و «بنى ظفر» عبور مى‏ كرد، صداى بانوان اين دو قبيله را، كه بر شهداى خود مى‏ گريستند، شنيد و حالت رقّت به آن حضرت دست داد و گريست و فرمود: «لكِنْ حَمْزَةَ لا بَواكِىَ لَهُ»؛ «ولى حمزه گريه كننده‏ اى ندارد» چون اين سخن پيامبر را به «سعدبن معاذ» و «اسَيد ابن حُضَير» نقل كردند، به بانوان اين دو قبيله دستور دادند، لباس عزا به تن كنند و در كنار بيت پيامبرخدا بر عموى آن بزرگوار گريه و عزادارى نمايند؛ «أَمَرا نِسائَهُم أَنْ يَتَحزَّمن ثُمّ يذْهَبنّ‏ فيبكينّ عَلى‏ عَمّ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه و آله».[3]

«واقدى» متوفاى 207هـ، پس ازنقل مطلب بالا، مى‏ نويسد: بر اساس همان مراسم، رسم زنان مدينه تا امروز چنين است كه اگر يكى از عزيزانشان از دنيا برود، اول بر حمزه گريه و عزادارى مى‏كنند سپس بر عزيز از دست رفته خود «فَهُنَّ إِلَى الْيَومِ إِذا ماتَ الْمَيِّت مِنَ اْلأنْصار بَدَأ النّساء فَبَكَينَ عَلى‏ حَمزة ثُمَّ بَكَينَ عَلى‏ مَيِّتِهِنَّ»؛[4]

«حاکم نیشابوری» متوفای 405هـ، بعد از نقل روایت می نویسد: «...إِنَّ نِسَاءَ الْمَدِينَةِ لَا يَنْدُبْنَ مَوْتَاهُنَّ حَتَّى يَنْدُبْنَ حَمْزَةَ، وَإِلَى يَوْمِنَا هَذَا»؛[5] همانا زنان مدینه بر مرده ای خویش ندبه نمی کنند، تا آنکه بر حمزه ندبه نمایند و این امر تا زمان ما اینگونه است. این نقل بیانگر مشروعیت عزاداری و بیان سیره ی مردم مدینه در انجام عزاداری تا قرن پنجم است.

ادامه دارد.


[/HR] [1] . مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 5جلد، ج2، ص671، ح: 976، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1412 ه.ق. : «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ؛ قَالَ: زَارَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ قَبْرَ أُمِّهِ. فَبَكَى وَ أَبْكَى مَنْ حَوْلَهُ. فَقَالَ «اسْتَأْذَنْتُ رَبِّي فِي أَنْ أَسْتَغْفِرَ لَهَا فَلَمْ يُؤْذَنْ لِي. وَ اسْتَأْذَنْتُهُ فِي أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأُذِنَ لِي.فَزُورُوا الْقُبُورَ. فَإِنَّهَا تُذَكِّرُ الْمَوْتَ».
[2]. السخاوی، الضوء اللامع، ج2، ص287.
[3] . ابن هشام، سيره ابن هشام، ج 3، صص 42- 43.
[4] . محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري، الطبقات الكبرى، ج2، ص44، دار صادر – بيروت.
[5] . الحاکم النیسابوری، المستدرك على الصحيحين، ج1، ص537، دار الكتب العلمية – بيروت.

فتوای منبع العلوم کوه ون

ج) در کتاب: «فتاوای منبع العلوم کوه ون» تألیف: «مولانا محمد عمر سربازی» استفتائی ذکر شده که قابل توجه و تأمل است.

«استفتاء(275): اگر شخصی جلسه ای به مناسبت وفات یا ولادت و یا سیرت پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) یا یکی از صحابه ی پیامبر گرفت و برای رونق بخشیدن آن جلسه از جاها و شهرهای مختلف مردم را دعوت کرد و اطلاعیه منتشر کرد، آیا برگزاری این جلسه چطور است؟ و اگر شخص برگزار کننده جلسه، به نفع شخصیت خودش این عمل را انجام داد چه حکمی دارد؟ و همچنین شرکت کنندگان چه حکمی را شامل اند؟

الجواب بسم ملهم الصواب:

جلسه های مذکوره در سؤال (وسیرت و حالات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) و سایر تعلیمات اسلامی را به سمع مسلمین رسانیدن، فریضه ای مهم اسلامی) و فی نفسه جایز و خوب و مندوب اند؛ اما به شرط اینکه در آنها آمیزش امور نامشروعه نباشد و کاملا موافق با سنت و روش صحابه و سلف صالحین باشد. (چون برای هر کار و عبادت در شرع مقدس قواعد و محدوده ای مقررشده است که تجاوز از آن نه تنها پاداش ندارد؛ بلکه موجب گناه خواهند شد). در این مورد به چند نکته و شرایط اشاره می شود:
1. در آن جلسات مضامین اشتباه و موضوع بیان کرده نشود ورنه واعظ و سامعین همه گناهکارند.
2. اهتمام آن را به درجه ی ضروریات دین نکنند و در آنها تشریفات مثل فرش کردن قالی، نهادن کرسی، پاشیدن گلاب، تقسیم شیرینی و سایر اسراف کاری ها انجام نگیرد.
3. تعیین و تقیید ماه و روز را ضروری ندانند که غیر مقید را مقیّد کردن و غیر ضروری را ضروری دانستن بدعت است. ... والله اعلم و علمه اتم- محمد عمر (غفر له) 8صفر 1410ه ق».[1]

چنانکه در پاسخ این سوال ذکر شده نفس برگزاری جلسات ذکر و یاد بزرگان فی نفسه امری مطلوب و مندوب است منتهی با حفظ این شروط. همچنین بر اساس این فتوا برگزاری جلسات یاد و عزای امام حسین (علیه السلام) نیز برای برادران اهل سنت امری مستحب خواهد بود و از آنجا که شهادت امام (علیه السلام) در روز عاشورا بوده قید سوم بی اعتبار خواهد بود.

نکته:
یکی از جلسات مهمی که در سالهای اخیر در بلوچستان در سطح وسیع برگزار شده و قید سوم نیز در آن رعایت نشده؛ جلسه ختم صحیح بخاری است.
در این جلسه که با حضور دهها هزار نفر در زاهدان برگزار می گردد، حاضرین صحیح بخاری را از ابتدا تا انتها قرائت نموده که چنین امری سابقه ای در عملکرد اهل سنت نداشته؛ لذا بر اساس میزان آنها چنین امری داخل در عنوان بدعت خواهد بود. و اگر انها چنین جلسه ای را بدعت نمی دانند به طریق اولی ذکر و یاد امام حسین (علیه السلام) بدعت نخواهد بود.

موفق باشید.


[/HR] [1] . علامه محقق حضرت مولانا محمد عمر سربازی،‌فتاوای منبع العلوم کوه ون، ج1، ص253ف ناشر: مدرسه دینی منبع العلوم کوه ون، چاپ اول، بهار 1385.

صدرا;997419 نوشت:


3. تعیین و تقیید ماه و روز را ضروری ندانند که غیر مقید را مقیّد کردن و غیر ضروری را ضروری دانستن بدعت است. ... والله اعلم و علمه اتم- محمد عمر (غفر له) 8صفر 1410ه ق».[1]

چنانکه در پاسخ این سوال ذکر شده نفس برگزاری جلسات ذکر و یاد بزرگان فی نفسه امری مطلوب و مندوب است منتهی با حفظ این شروط. همچنین بر اساس این فتوا برگزاری جلسات یاد و عزای امام حسین (علیه السلام) نیز برای برادران اهل سنت امری مستحب خواهد بود و از آنجا که شهادت امام (علیه السلام) در روز عاشورا بوده قید سوم بی اعتبار خواهد بود.

نکته:
یکی از جلسات مهمی که در سالهای اخیر در بلوچستان در سطح وسیع برگزار شده و قید سوم نیز در آن رعایت نشده؛ جلسه ختم صحیح بخاری است.
در این جلسه که با حضور دهها هزار نفر در زاهدان برگزار می گردد، حاضرین صحیح بخاری را از ابتدا تا انتها قرائت نموده که چنین امری سابقه ای در عملکرد اهل سنت نداشته؛ لذا بر اساس میزان آنها چنین امری داخل در عنوان بدعت خواهد بود. و اگر انها چنین جلسه ای را بدعت نمی دانند به طریق اولی ذکر و یاد امام حسین (علیه السلام) بدعت نخواهد بود.

موفق باشید.


[/HR] [1] . علامه محقق حضرت مولانا محمد عمر سربازی،‌فتاوای منبع العلوم کوه ون، ج1، ص253ف ناشر: مدرسه دینی منبع العلوم کوه ون، چاپ اول، بهار 1385.

سلام و عرض ادب

یعنی گریه بر امام حسین(ع) در غیر از روز عاشورا ممکن نیست؟ و مقید به روز عاشوراست؟

در ضمن اگر اهل سنت بدعتی مرتکب شوند ، آن بدعت حلال می شود؟ که ما اعما لمان را با اهل سنت بسنجیم؟

مثلا تراویح را اهل سنت بدعت نمی دانند ، ما می توانیم مانند اهل سنت انجام دهیم؟

طوری سخن می گویید
که گویی اهل سنت معصوم هستند ،
و هر چه انجام دهند ،
جواز انجام ان برای شیعیان است!!!!

دین وسیله رسیدن به سعادت است

با لج و لجبازی نمی توان به سعادت رسید!

شروحیل;997741 نوشت:

طوری سخن می گویید
که گویی اهل سنت معصوم هستند ،
و هر چه انجام دهند ،
جواز انجام ان برای شیعیان است!!!!

دین وسیله رسیدن به سعادت است

با لج و لجبازی نمی توان به سعادت رسید!



سلام علیکم

از دیدگاه ما بسیاری از اعمال اهل سنت محکوم به بدعت است؛ و ما در این تاپیک در مقام بیان مشروعیت عمل خود بر اساس رای عامه نیستیم. بلکه سخن از عزاداری از دیدگاه اهل سنت است که بیان شد بر اساس همان دیدگاه باز دلیلی بر نهی مطلق از عزاداری وجود ندارد؛ بلکه دلیل بر خلاف آن بر اساس مبانی آنها وجود دارد.

اما اینکه چرا با وجود ملاکهای مورد اعتبار آنها خصوصا در مورد عزاداری بر امام حسین علیه السلام؛ باز در میان اکثریت اهل سنت اقامه ی عزا بر آن حضرت مشاهده نمی شود چنین امری معلول علل دیگری است و ارتباطی با مساله ی عزاداری ندارد.

موفق باشید.

[=arial]سلام علیکم

با این حساب که بیان نمودید چرا اهل سنت یا علمای آنها از اقامه عزا بر امام حسین(ع) اجتناب می کنند؟ آیا دلیل خاصی دارند؟

hassan;998660 نوشت:
[=arial]سلام علیکم

با این حساب که بیان نمودید چرا اهل سنت یا علمای آنها از اقامه عزا بر امام حسین(ع) اجتناب می کنند؟ آیا دلیل خاصی دارند؟

با سلام و عرض ادب
هرچند در ظاهر علت منع از عزاداری به برداشت فقهی علمای اهل سنت بازگشته؛[1] اما شاید علت اصلی احتراز و پرهیز آنان در عدم برگزاری مجلس عزا بر امام حسین (علیه السلام) را در سه امر خلاصه نمود:

1. برگزاری این جلسات به انتقاد از معاویة (علیه الهاویة) و خلفا منتهی می گردد؛
2. پرهیز از تشبه به فعل و عملکرد شیعه؛ زیرا در این صورت گرایش مردم به اهل بیت (علیهم السلام) و میل به تشیع اتفاق خواهد افتاد؛
3. برگزاری سوگواری امام حسین (علیه السلام) منتهی به بیداری مسلمانان گردیده و چنین امری برای حکومتهای مستبد بزرگترین خطر خواهد بود.

موفق باشید.


[/HR] [1] . که پاسخ این ادعا در پستهای قبل داده شد.

سؤال: عزاداری در اهل سنت چگونه است؟ به عبارت دیگر عزاداری مشروع در نزد آنها دارای چه احکامی است.
آیا از دیدگاه آنها عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) مجاز است یا خیر؟

جواب:
اصل مشروعیت عزاداری در فقه اهل سنت ثابت است؛ منتهی چنین امری تنها به معنای مشروعیت گریه و ندبه مرضی پس از وفات میت تا مدت سه روز است. (1) هر چند در این میان برخی از حنابله تسلیت گفتن پس از سه روز را نیز جایز دانسته اند.(2)
«عبدالرحمن جزیری» در بیان فتوای مذاهب فقهی اهل سنت می نویسد: «از دید مالکیه و حنفیه گریه ی با صدا و فریاد زدن حرام است؛ اما از نظر شافعیه و حنابله مباح است؛ اما ریختن اشک بدون صدا به اتفاق علما مباح است».(3)

«تقی الدین سُبكى» از فقهای بزرگ شافعی مذهب در این رابطه می نویسد: «اگر گريه براى دلسوختن بر ميت و ترس از عذاب خداوند باشد كراهت ندارد؛ اما اگر براى جزع و تسليم نشدن در برابر قضاى الهى باشد مكروه و يا حرام است. اين حكم در صورتى است كه گريه با صدا باشد اما بدون صدا هيچ اشكالى بر آن مترتب نیست». از روايات چنين به دست مى آيد كه گريه پيش از مرگ جايز است؛ چنان كه پس از مرگ نيز مى باشد زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) نزد قبر يكى از دخترانشان گريه كردند و همچنين در زيارت قبر مادر بزرگوارشان آمنه همراه اصحاب گريستند.(4)

حکم برگزاری سالگرد وفات برای شخص متوفی از دیدگاه اهل سنت:
از دیدگاه بسیاری از اهل سنت برگزاری مراسم سالگرد وفات از آنجا که سابقه ای در شریعت نداشته جایز نبوده؛ لذا از دیدگاه آنان برگزاری مراسم سالگرد وفات برای شخص متوفی جایز نبوده و چنین امری نیز در سیره ی عملی آنان مشاهده نمی گردد.

بر این اساس در عملکرد آنان مراسم بزرگداشت و اقامه ی عزا در سالگرد وفات اولیای دین و در رأس آنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز مشاهده نمی شود؛ اما با این حال اقامه ی عزا برای امام حسین(علیه السلام) در عملکرد گروه کثیری از محبین امام حسین (علیه السلام) از عالمان اهل سنت در طول تاریخ مشاهده می شود که ریشه ی چنین امری به عدم بدعت دانستن عزاداری از دیدگاه آنان و همچنین به متفاوت بودن داستان اقامه ی عزا بر امام حسین (علیه السلام) باز می گردد.

آنچه در این میان به عنوان مهمترین دلیل مخالفین اقامه ی عزا برای اولیای دین بیان شده، عدم سابقه ی چنین امری در عمل و دستور پیامبر (صلی الله علیه وآله) و عملکرد صحابه و تابعین است که نتیجه ی چنین امری بدعت دانستن اقامه ی عزا خواهد بود؛ اما آیا براستی عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) بر اساس مبانی اهل سنت بدعت است و یا اینکه بر خلاف چنین برداشتی اقامه ی عزا بر آن حضرت سنت خواهد بود.

پاسخ به این سؤال مبتنی بر شناخت سیره ی پیامبر (صلی الله علیه وآله) و عمل مسلمانان در چگونگی عزاداری در صدر اسلام است که ما به مواردی اشاره می نمائیم:

الف) گریه ی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بر مزار مادر پس از سالها:
«مسلم بن حجاج» در صحیح خود روایت نموده که پیامبر (صلی الله علیه وآله) قبر مادرش «آمنه» (رضی الله عنها) را زیارت نمود و به هنگام زیارت گریه نمود به گونه ای که اطرافیان خود را به گریه انداخت.(5)
نکته ی قابل توجه در روایت نقل شده از سوی اهل سنت آن است که در این روایت آمده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: از خدای متعال درخواست طلب مغفرت برای مادرم را نمودم ولی به من اجازه داده نشد؛‌ و از خدای متعال درخواست زیارت قبر مادرم را نمودم که به من اجازه داده شد. بر اساس این نقل قطعی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) پس از مدتی طولانی از وفات مادر خود بر سر مزار ایشان حاضر شده و به گونه ای بر مادر خود گریسته که اطرافیانش نیز شده و به گریه افتادند و این در حالی است که بر اساس نقل اهل سنت مادر آنحضرت مشرک بوده است؟! بر فرض پذیرش چنین سخنی گریه ی بر اموات مسلمان به طریق اولی جایز خواهد بود.

ب) عزاداری بر حضرت حمزه(رضی الله عنه) و سیره ی مردم مدینه تا قرن پنجم:
به نقل «ابن هشام» پس از بازگشت از جنگ احد، پيامبرخدا(صلى الله عليه و آله) از كنار خانه‏ هاى قبيله ی «بنى عبد الأشهل» و «بنى ظفر» عبور ‏كرد، در این هنگام آنحضرت صداى بانوان اين دو قبيله را، كه بر شهداى خود مى‏ گريستند، شنيدند و با حالت رقّت گريستند و فرمودند: «لكِنْ حَمْزَةَ لا بَواكِىَ لَهُ»؛ «ولى حمزه گريه كننده‏اى ندارد». چون اين سخن پيامبر(صلی الله علیه وآله) به گوش «سعدبن معاذ» و «اسَيد ابن حُضَير» رسید آنان به بانوان اين دو قبيله دستور دادند، لباس عزا به تن كرده و در كنار بيت پيامبرخدا بر عموى آن بزرگوار گريه و عزادارى نمايند؛ «أَمَرا نِسائَهُم أَنْ يَتَحزَّمن ثُمّ يذْهَبنّ‏ فيبكينّ عَلى‏ عَمّ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه و آله».(6)

«واقدى» متوفاى 207هـ، پس ازنقل مطلب بالا، مى ‏نويسد: «بر اساس همان مراسم، رسم زنان مدينه تا امروز چنين است كه اگر يكى از عزيزانشان از دنيا برود، اول بر حمزه گريه و عزادارى مى‏ كنند سپس بر عزيز از دست رفته خود می گریند: «فَهُنَّ إِلَى الْيَومِ إِذا ماتَ الْمَيِّت مِنَ اْلأنْصار بَدَأ النّساء فَبَكَينَ عَلى‏ حَمزة ثُمَّ بَكَينَ عَلى‏ مَيِّتِهِنَّ»؛(7)

همچنین «حاکم نیشابوری» (متوفای 405هـ)، بعد از نقل روایت می نویسد: «...إِنَّ نِسَاءَ الْمَدِينَةِ لَا يَنْدُبْنَ مَوْتَاهُنَّ حَتَّى يَنْدُبْنَ حَمْزَةَ، وَإِلَى يَوْمِنَا هَذَا»؛(8) همانا زنان مدینه بر مرده ی خویش ندبه نمی کنند، تا آنکه بر حمزه ندبه نمایند و این امر تا زمان ما اینگونه است.

ج) گریه ی پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امام علی(علیه السلام) بر مصیبت امام حسین (علیه السلام) قبل از شهادت آنحضرت:
در روایات متعددی سخن از گریه کردن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و امام علی (علیه السلام) سالها قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام)‌است که چنین امری خود به تنهایی بر خاص بودن مصیبت امام حسین (عیله السلام) دلالت دارد.

به عنوان نمونه «احمد بن حنبل» به طریق خود از «عبدالله بن نجی» از پدرش روایت می کند که: «به هنگام رفتن به صفّين در ركاب علي (عليه السلام) بودم، هنگامی که به نقطه‏ای که به محازات «نينوا» بود مشاهده کردم که آنحضرت با صدای بلند صدا زدند: اي أبا عبد اللّه در كنار فرات صبور باش، و اين جمله را دو بار تكرار فرمود، پرسيدم: اين سخن از كجا است؟ فرمود: روزي بر پيامبر خدا (صلی الله علیه وآله) وارد شدم، ديدم چشمان مباركش اشك آلود است. عرض كردم: اي رسول خدا! آيا كسی شما را ناراحت ساخته كه گريه می كنيد؟ فرمودند: لحظاتی پیش جبرئيل به نزد من آمده بود، و از كشته شدن حسين در كنار شطّ فرات به من خبر داد، و گفت: آيا ميل داری مقداری از تربتش را ببوئی و ببينی؟ گفتم: بلی. جبرئیل (علیه السلام) دستش را دراز كرد، و مشتی از خاك سرزمينی كه حسين در آن به شهادت می‌‏رسد را به من داد، در این هنگام نتوانستم تحمّل كنم و جلوی اشك خود را بگيرم».(9)

با توجه به مطالب فوق می گوئیم: اصل گریه ی بر میت که ناشی از صفت رحمت است؛ ما دامی که منجر به نارضایتی نسبت به قضا و قدر الهی نبوده و موجبات آسیب روحی فرد را به همراه نداشته باشد بدون اشکال بوده و دلیلی بر نهی از آن نیست. چه زمانی که میت تازه از دنیا رفته باشد و یا اینکه زمان قابل توجهی از آن گذشته باشد.

بی شک اگر چنین امری برای اولیای الهی و در رأس آنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و بخصوص سید شهیدان (سلام الله علیه) صورت پذیرد، بر اساس مبانی مورد پذیرش اهل سنت امری مطلوب و در راستای احیای شعائر الهی خواهد بود؛ آنچنان که گروهی از اهل سنت تا بحال بر امام حسین (علیه السلام) همچون شیعه عزاداری نموده اند؛ زیرا چنین امری بیانگر اظهار محبت به آن ذوات مقدس بوده که محبت به آنها اصلی از اصول دینی مسلمانان بشمار می رود؛ لذا چگونه می توان مصیبت وارده بر امام حسین (علیه السلام) را در روز عاشورا تصور نمود و با این حال محزون و گریان نبود.

فتوای منبع العلوم کوه ون
در کتاب: «فتاوای منبع العلوم کوه ون» تألیف: «مولانا محمد عمر سربازی» استفتائی ذکر شده که قابل توجه و تأمل است. «استفتاء(275): اگر شخصی جلسه ای به مناسبت وفات یا ولادت و یا سیرت پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) یا یکی از صحابه ی پیامبر گرفت و برای رونق بخشیدن آن جلسه از جاها و شهرهای مختلف مردم را دعوت کرد و اطلاعیه منتشر کرد، آیا برگزاری این جلسه چطور است؟ و اگر شخص برگزار کننده جلسه، به نفع شخصیت خودش این عمل را انجام داد چه حکمی دارد؟ و همچنین شرکت کنندگان چه حکمی را شامل اند؟

الجواب بسم ملهم الصواب: جلسه های مذکوره در سؤال (وسیرت و حالات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) و سایر تعلیمات اسلامی را به سمع مسلمین رسانیدن، فریضه ای مهم اسلامی) و فی نفسه جایز و خوب و مندوب اند؛ اما به شرط اینکه در آنها آمیزش امور نامشروعه نباشد و کاملا موافق با سنت و روش صحابه و سلف صالحین باشد. (چون برای هر کار و عبادت در شرع مقدس قواعد و محدوده ای مقررشده است که تجاوز از آن نه تنها پاداش ندارد؛ بلکه موجب گناه خواهند شد). در این مورد به چند نکته و شرایط اشاره می شود:
1. در آن جلسات مضامین اشتباه و موضوع بیان کرده نشود ورنه واعظ و سامعین همه گناهکارند. 2. اهتمام آن را به درجه ی ضروریات دین نکنند و در آنها تشریفات مثل فرش کردن قالی، نهادن کرسی، پاشیدن گلاب، تقسیم شیرینی و سایر اسراف کاری ها انجام نگیرد. 3. تعیین و تقیید ماه و روز را ضروری ندانند که غیر مقید را مقیّد کردن و غیر ضروری را ضروری دانستن بدعت است. ... والله اعلم و علمه اتم- محمد عمر (غفر له) 8صفر 1410ه ق».(10)
چنانکه در پاسخ این سوال ذکر شده نفس برگزاری جلسات ذکر و یاد بزرگان فی نفسه امری مطلوب و مندوب است منتهی با حفظ این شروط. همچنین بر اساس این فتوا برگزاری جلسات یاد و عزای امام حسین (علیه السلام) نیز برای برادران اهل سنت امری مستحب خواهد بود و از آنجا که شهادت امام (علیه السلام) در روز عاشورا بوده قید سوم بی اعتبار خواهد بود.

نکته:
یکی از جلسات مهمی که در سالهای اخیر در بلوچستان در سطح وسیع برگزار شده و قید سوم نیز در آن رعایت نشده است؛ برگزاری جلسه ختم صحیح بخاری است. در این جلسه که با حضور دهها هزار نفر در زاهدان برگزار می گردد، حاضرین صحیح بخاری را از ابتدا تا انتها قرائت نموده که چنین امری سابقه ای در عملکرد اهل سنت نداشته؛ لذا بر اساس میزان آنها چنین امری داخل در عنوان بدعت خواهد بود. و اگر انها چنین جلسه ای را بدعت نمی دانند به طریق اولی ذکر و یاد امام حسین (علیه السلام) بدعت نخواهد بود.

پی نوشت:
1. غیر از همسر که مدت آن چهار ماه و ده روز است.
2. الموسوعة الفقهية الكويتية، ج12، ص288، وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت. : «جُمْهُورُ الْفُقَهَاءِ: عَلَى أَنَّ مُدَّةَ التَّعْزِيَةِ ثَلاَثَةُ أَيَّامٍ. وَاسْتَدَلُّوا لِذَلِكَ بِإِذْنِ الشَّارِعِ فِي الإحْدَادِ فِي الثَّلاَثِ فَقَطْ، بِقَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لاَ يَحِل لاِمْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ أَنْ تَحُدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثٍ، إِلاَّ عَلَى زَوْجٍ: أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا وَتُكْرَهُ بَعْدَهَا؛ لأِنَّ الْمَقْصُودَ مِنْهَا سُكُونُ قَلْبِ الْمُصَابِ، وَالْغَالِبُ سُكُونُهُ بَعْدَ الثَّلاَثَةِ، فَلاَيُجَدَّدُ لَهُ الْحُزْنُ بِالتَّعْزِيَةِ، إِلاَّ إِذَا كَانَ أَحَدُهُمَا( الْمُعَزَّى أَوِ الْمُعَزِّي ) غَائِبًا، فَلَمْ يَحْضُرْ إِلاَّ بَعْدَ الثَّلاَثَةِ، فَإِنَّهُ يُعَزِّيهِ بَعْدَ الثَّلاَثَةِ. وَحَكَى إِمَامُ الْحَرَمَيْنِ وَجْهًا وَهُوَ قَوْل بَعْضِ الْحَنَابِلَةِ: أَنَّهُ لاَ أَمَدَ لِلتَّعْزِيَةِ، بَل تَبْقَى بَعْدَ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ؛ لأِنَّ الْغَرَضَ الدُّعَاءُ، وَالْحَمْل عَلَى الصَّبْرِ، وَالنَّهْيُ عَنِ الْجَزَعِ، وَذَلِكَ يَحْصُل عَلَى طُول الزَّمَانِ». از دیدگاه ما مدت سه روز قید وجوبی نبوده؛ لذا پس از این مدت نیز تعزیت خانواده میّت فی نفسه اشکالی نخواهد داشت.
3. عبد الرحمن بن محمد عوض الجزيري، دار الكتب العلمية، بيروت - لبنان، الفقه على المذاهب الأربعة، يحرم البكاء على الميت برفع الصوت والصياح، عند المالكية، والحنفية، وقال الشافعية، والحنابلة: إنه مباح، أما هطل الدموع بدون صياح فإنه مباح باتفاق».

4. قسطلاني، احمد بن محمد، إرشاد الساري لشرح صحيح البخاري،ج2،‌ص414، المطبعة الكبرى الأميرية، مصر، الطبعة السابعة، 1323ق: «قال السبكي وينبغي أن يقال: إن كان البكاء لرقة على الميت، وما يخشى عليه من عذاب الله وأهوال يوم القيامة، فلا يكره، ولا يكون خلاف الأولى، وإن كان للجزع وعدم التسليم للقضاء، فيكره أو يحرم. وهذا كله في البكاء بصوت، أما مجرد دمع العين العاري عن القول والفعل الممنوعين، فلا منع منه. كما قال عليه الصلاة والسلام: (ولا نقول إلا ما يرضي ربنا، وإنا بفراقك يا إبراهيم لمحزونون)».
5. مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 5جلد، ج2، ص671، ح: 976، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1412 ه.ق. : «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ؛ قَالَ: زَارَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ قَبْرَ أُمِّهِ. فَبَكَى وَ أَبْكَى مَنْ حَوْلَهُ. فَقَالَ «اسْتَأْذَنْتُ رَبِّي فِي أَنْ أَسْتَغْفِرَ لَهَا فَلَمْ يُؤْذَنْ لِي. وَ اسْتَأْذَنْتُهُ فِي أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأُذِنَ لِي.فَزُورُوا الْقُبُورَ. فَإِنَّهَا تُذَكِّرُ الْمَوْتَ».
6. سيره ابن هشام، ج 3، صص 42- 43؛ ابن‏كثير، ج 4، ص 47؛ تاريخ الخميس، ج 1، ص 444؛ طبرى، ج 3، ص 392.
7. الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري، ج2، ص44، دار صادر – بيروت.
8. المستدرك على الصحيحين،‌أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهماني النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ)،ج1، ص537،دار الكتب العلمية – بيروت.
9. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، 50جلد، مؤسسة الرسالة - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1416 ه.ق. :« حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدٍ، حَدَّثَنَا شُرَحْبِيلُ بْنُ مُدْرِكٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ‏ نُجَيٍّ، عَنْ أَبِيهِ: أَنَّهُ سَارَ مَعَ عَلِيٍّ، وَكَانَ صَاحِبَ مِطْهَرَتِهِ، فَلَمَّا حَاذَى نِينَوَى وَهُوَ مُنْطَلِقٌ إِلَى صِفِّينَ، فَنَادَى عَلِيٌّ: اصْبِرْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، اصْبِرْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، بِشَطِّ الْفُرَاتِ قُلْتُ: وَمَاذَا قَالَ؟، دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ يَوْمٍ وَعَيْنَاهُ تَفِيضَانِ، قُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ، أَغْضَبَكَ أَحَدٌ، مَا شَأْنُ عَيْنَيْكَ تَفِيضَانِ؟ قَالَ:" بَلْ قَامَ مِنْ عِنْدِي جِبْرِيلُ قَبْلُ، فَحَدَّثَنِي أَنَّ الْحُسَيْنَ يُقْتَلُ بِشَطِّ الْفُرَاتِ" قَالَ: فَقَالَ:" هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ أُشِمَّكَ مِنْ تُرْبَتِهِ؟" قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. فَمَدَّ يَدَهُ، فَقَبَضَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابٍ فَأَعْطَانِيهَا، فَلَمْ أَمْلِكْ عَيْنَيَّ أَنْ فَاضَتَا».
10. علامه محقق حضرت مولانا محمد عمر سربازی،‌فتاوای منبع العلوم کوه ون، ج1، ص353، ناشر: مدرسه دینی منبع العلوم کوه ون، چاپ اول، بهار 1385.


موضوع قفل شده است