جمع بندی آیا مثنوی نجس یا کثیف است؟

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا مثنوی نجس یا کثیف است؟

سلام
بنده چند وقت پیش از یک سخنران شنیدم که((مثنوی مولوی کتابی است که باید آن را با انبر جابجا کرد)). از شخص دیگری شنیدم که بعضی از علمای قدیم هم این حرف را قبول داشته اند و زده اند . می خواستم اولا علمایی که به این حرف معتقد بودند چه کسانی بودند؟ علمایی که امروز به این حرف معتقدند چه کسانی هستند؟ آیا اون کسانی که این حرف را زده اند قائل به نجاست مثنوی و تکفیر مولانا بودند و هستند یا منظور دیگری از این حرف داشته اند؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد کافی

[TD][/TD]

ابوالبرکات;997090 نوشت:
سلام
بنده چند وقت پیش از یک سخنران شنیدم که((مثنوی مولوی کتابی است که باید آن را با انبر جابجا کرد)). از شخص دیگری شنیدم که بعضی از علمای قدیم هم این حرف را قبول داشته اند و زده اند . می خواستم اولا علمایی که به این حرف معتقد بودند چه کسانی بودند؟ علمایی که امروز به این حرف معتقدند چه کسانی هستند؟ آیا اون کسانی که این حرف را زده اند قائل به نجاست مثنوی و تکفیر مولانا بودند و هستند یا منظور دیگری از این حرف داشته اند؟

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
بله در میان مخالفین مولوی، چنین جمله ای معروف است. ظاهراً این­گونه مخالفت‌ها در همان دوران حیات مولوی هم بوده و مولوی بسیار دلتنگ و از آنان گله‌مند و آزرده شده است.
در دفتر سوم می‌گوید:
«
پیش از آنک این قصه تا مخلص رسد/ دود و گندی آمد از اهل حسد
من نمی‌رنجم ازین، لیک این لگد/ خاطر ساده‌دلی را پی کند
خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی/ بهر محجوبان مثال معنوی
که ز قرآن گر نبیند غیر قال/ این عجب نبوَد ز اصحاب ضلال»

منظور مولانا از حکیم غزنوى، حکیم سنائى است که مى­ گوید:

«عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز حرفى
که از خورشید جز گرمى نبیند چشم نابینا»

البته منظور مخالفین، از بیان چنین جمله ای، بیان مبالغه آمیز و کنایه ای در جهت شدت مخالفتشان می باشد و این­گونه مخالفت‌ها و موضع‌گیری‌ها در مقابل اکثر عالمان عقلی و عرفانی سابقه زیاد دارد.
اصولا مي توان گفت مخالفين مولوي دو دسته اند:
دسته اول كساني هستند كه اصولا مخالف مرام و مسلك تصوف و عرفان اند و مثنوي را هم از آن جهت كه متضمن مطالب صوفيانه و مروج آن است مورد انتقاد قرار مي دهند. اين دسته معتقدند جوهر تصوف انحراف از دين و شريعت و مباني آن مخالف قرآن و احاديث است.
دسته دوم هم گروهي هستند كه صرفا بر افكار وي اعتراض دارند.

اما در عین حال باید دانست، با مراجعه به اشعار مولوی، ممكن است مطالبي بيابيم كه مورد تأييد نباشد. خصوصا که بحث تقیه و تحریف هم یک مساله جدی در این زمینه است. اما چنین امری نباید باعث گردد، به صورت کامل، شخصیت ایشان و آثار وی را زیر سوال ببریم. زیرا
اولا: امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: «انْظُرْ إِلَى‏ مَا قَالَ‏ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَال‏ (1) به گفته بنگر نه به گوینده»
ثانیا:ما میزانی به نام شریعت داریم که می توان سخنان را بر آن عرضه نمود.
پی نوشت:
1.ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)،ص241،دار الحديث‏، قم،‏
[=Traditional Arabic]1376 ش‏.
[=Traditional Arabic]

کافی;997312 نوشت:
باسمه تعالی
سلام علیکم
از توضیحات شما متشکرم اما غرض بنده از این سوال بیشتر این بود که نام مخالفین اصلی مولوی و کسانی که این حرف ها می زنند را بدانم.

ابوالبرکات;997352 نوشت:
سلام علیکم
از توضیحات شما متشکرم اما غرض بنده از این سوال بیشتر این بود که نام مخالفین اصلی مولوی و کسانی که این حرف ها می زنند را بدانم.

سلام علیکم

دوست عزیز از علامه مجلسی گرفته تا علامه امینی و همین استاد میرباقری خودمون و الی ماشاءالله مخالف مولوی هستند.

من در پست بین 3 و 4 دلایل مخالفت را آوردم و اثبات کردم تقیه نکرده بوده که استاد کافی مثل بیشتر اوقات آن را حذف کردند

در پستی که حذف شد من آورده بودم که مولوی شیعیان را خر و رذل و اهل سنت را آهو و اهل دل دانسته که این دلیل ناصبی بودن او است. و پسرش سلطان ولد او را سنی و جانشین و شاگرد ارشدش حسام الدین چلبی او را حنفی معرفی کردند.

مثل آب خوردن به امامان و پیامبران دروغ می بسته:گفته حضرت علی فرمودند من از ابن ملجم کینه ندارم و روز قیامت از او شفاعت می کنم و حضرت علی فرمودند من شرک خفی دارم:

چون خدو انداختی در روی من‌* نفس جنبید و تبه شد خوی من‌* نیم بهر حق شد و نیمی هوا‌* شرک اندر کار حق نبود روا‌

اگر واقعاً دنبال حقیقت درباره مولوی هستید می توانم دلایل و آدرس منابع را به صورت شخصی برایتان بفرستم،در این تاپیک نمی شود چرا که زیر نظر استاد کافی و غالب پست ها حذف می شوند.

موفق و سلامت باشید

قدیما;997356 نوشت:
سلام علیکم

دوست عزیز از علامه مجلسی گرفته تا علامه امینی و همین استاد میرباقری خودمون و الی ماشاءالله مخالف مولوی هستند.

من در پست بین 3 و 4 دلایل مخالفت را آوردم و اثبات کردم تقیه نکرده بوده که استاد کافی مثل بیشتر اوقات آن را حذف کردند

در پستی که حذف شد من آورده بودم که مولوی شیعیان را خر و رذل و اهل سنت را آهو و اهل دل دانسته که این دلیل ناصبی بودن او است. و پسرش سلطان ولد او را سنی و جانشین و شاگرد ارشدش حسام الدین چلبی او را حنفی معرفی کردند.

مثل آب خوردن به امامان و پیامبران دروغ می بسته:گفته حضرت علی فرمودند من از ابن ملجم کینه ندارم و روز قیامت از او شفاعت می کنم و حضرت علی فرمودند من شرک خفی دارم:

چون خدو انداختی در روی من‌* نفس جنبید و تبه شد خوی من‌* نیم بهر حق شد و نیمی هوا‌* شرک اندر کار حق نبود روا‌

اگر واقعاً دنبال حقیقت درباره مولوی هستید می توانم دلایل و آدرس منابع را به صورت شخصی برایتان بفرستم،در این تاپیک نمی شود چرا که زیر نظر استاد کافی و غالب پست ها حذف می شوند.

موفق و سلامت باشید

باسمه تعالی
پست شما حذف شد، چون بحث تاپیک در مورد ادله مخالفین نبود.

مولوی از نوابغ روزگار و تاریخ بوده است و برای وصل کردن امده بود و در وسع و توان خود اثار گران بهایی بر جای گذاشت و چقدر موجب تنفر هستند انهایی که دست به تحریف میزنند و حرف نابجا در خصوص این عارف و شخصیت دوست داشتنی میگویند

کافی;997362 نوشت:
پست شما حذف شد، چون بحث تاپیک در مورد ادله مخالفین نبود.

سلام

دوست عزیز، کاربر گرامی ابوالبرکات پرسیدند چه کسانی و به چه منظور مخالف مولوی هستند و من هم در آن پست دلایل مخالفت با مولوی را ذکر کردم ولی شما حذف کردید.

من برای پیدا کردن مطالب و درستی آدرس منابع و اصالت داشتن مطالب زحمت می کشم و آن پستی که شما در عرض چند ثانیه حذف کردید من حدود 45 دقیقه برایش زحمت کشیده بودم.

من با اساتید دیگر مثل استاد مسلم و حافظ و صدیق و عمار و غیره بحث می کنم و در خیلی از جاها هم واقعاً خارج از موضوع است ولی این بزرگواران حذف نمی کنند،مخصوصاً استاد مسلم که خدایی صبر زیادی دارند،شما هم برای من عزیز هستید ولی پست هایی که حتی مربوط به موضوع هم هستند حذف می کنید.

لطفاً صبر و تحمل بیشتری داشته باشید و تا جا ممکن پست ها را حذف نکنید،با تشکر گل

موفق و سلامت باشید

قدیما;997375 نوشت:
سلام

دوست عزیز، کاربر گرامی ابوالبرکات پرسیدند چه کسانی و به چه منظور مخالف مولوی هستند و من هم در آن پست دلایل مخالفت با مولوی را ذکر کردم ولی شما حذف کردید.

من برای پیدا کردن مطالب و درستی آدرس منابع و اصالت داشتن مطالب زحمت می کشم و آن پستی که شما در عرض چند ثانیه حذف کردید من حدود 45 دقیقه برایش زحمت کشیده بودم.

من با اساتید دیگر مثل استاد مسلم و حافظ و صدیق و عمار و غیره بحث می کنم و در خیلی از جاها هم واقعاً خارج از موضوع است ولی این بزرگواران حذف نمی کنند،مخصوصاً استاد مسلم که خدایی صبر زیادی دارند،شما هم برای من عزیز هستید ولی پست هایی که حتی مربوط به موضوع هم هستند حذف می کنید.

لطفاً صبر و تحمل بیشتری داشته باشید و تا جا ممکن پست ها را حذف نکنید،با تشکر گل

موفق و سلامت باشید

باسمه تعالی
پس لازم است مجددا سوال را مطالعه بفرمایید.
عبارت « اون کسانی که این حرف را زده اند قائل به نجاست مثنوی و تکفیر مولانا بودند و هستند یا منظور دیگری از این حرف داشته اند؟» به این معنا نیست که حضرتعالی قلم فرسایی کنید و ادله مخالفین را بیاورید.
برای مدیریت تاپیک، لازم است که مباحث غیر مرتبط حذف گردد.
بنابراین حضرتعالی هم در وهله اول، سوال را با دقت مطالعه بفرمایید، تا مطلبی را در غیر موضع خود قرار ندهید.
موفق باشید.

کافی;997379 نوشت:
باسمه تعالی
پس لازم است مجددا سوال را مطالعه بفرمایید.
عبارت « اون کسانی که این حرف را زده اند قائل به نجاست مثنوی و تکفیر مولانا بودند و هستند یا منظور دیگری از این حرف داشته اند؟» به این معنا نیست که حضرتعالی قلم فرسایی کنید و ادله مخالفین را بیاورید.
برای مدیریت تاپیک، لازم است که مباحث غیر مرتبط حذف گردد.
بنابراین حضرتعالی هم در وهله اول، سوال را با دقت مطالعه بفرمایید، تا مطلبی را در غیر موضع خود قرار ندهید.
موفق باشید.

سلام

سوال کاربر گرامی ابوالبرکات درباره نام مخالفین مولوی بود که در پست 1 پرسیدن جواب ندادید و در پست 4 تکرار کردند باز تا الان جواب نداید.

من سوالات کاربر گرامی ابوالبرکات جواب می دهم،لطفاً تو را به هر که می پرستید حذف نکنید.

سوال 1:

نقل قول:
غرض بنده از این سوال بیشتر این بود که نام مخالفین اصلی مولوی و کسانی که این حرف ها می زنند را بدانم.

علامه مجلسی،علامه امینی،علامه محمد طاهر قمی،آیت الله بروجردی،آیت الله صافی گلپیگانی،آیت لله خوئی،آیت الله وحید خراسانی،آیت الله نوری همدانی،آیت الله سید محمد باقر شیرازی،آیت الله علی صافی،آیت الله سید عزالدین زنجانی،استاد میر باقری،شیخ حسن میلانی و ...

سوال 2:

ابوالبرکات;997090 نوشت:
آیا اون کسانی که این حرف را زده اند قائل به نجاست مثنوی و تکفیر مولانا بودند و هستند یا منظور دیگری از این حرف داشته اند؟

علما مخالف مولوی، مولوی را شخصیتی منحرف و کتاب مثنوی را جز کتب ضاله می دانند و نشر آن را حرام می دانند

وقتی ایت الله وحید خراسانی به کتاب مثنوی گفتند "کشک"، ایت الله صافی گلپایگانی فرمودند به کشک توهین شده است.happy

سخن علامه امینی و استاد میرباقری درباره انحراف کتاب مولوی:
https://www.aparat.com/v/R6a2o/
https://www.aparat.com/v/OnqCS/

درباره دلایل این نظرات علما به خاطر اینکه استاد کافی می گویند خارج از موضوع است نمی توانم بحث و دلایل را بیاورم

یا علی

ابوالبرکات;997090 نوشت:
سلام
بنده چند وقت پیش از یک سخنران شنیدم که((مثنوی مولوی کتابی است که باید آن را با انبر جابجا کرد)).

از شخص دیگری شنیدم که بعضی از علمای قدیم هم این حرف را قبول داشته اند و زده اند .

می خواستم اولا علمایی که به این حرف معتقد بودند چه کسانی بودند؟ علمایی که امروز به این حرف معتقدند چه کسانی هستند؟ آیا اون کسانی که این حرف را زده اند قائل به نجاست مثنوی و تکفیر مولانا بودند و هستند یا منظور دیگری از این حرف داشته اند؟

با سلام

موافقان جلال الدین بلخی شامل تمام انبیاء و اولیای الهی از آدم تا خاتم و از علی تا مهدی و تمام عرفا و مقربان الهی و نیز متقین و فرشتگان و ارواح مومن علیهم السلام و ....

مخالفان مولانا همان ظاهربینان حوزوی هستند! و اکثرا همان مخالفان تصوف هستند که بین تصوف دروغین و تصوف حقیقی تفاوتی قائل نیستند. تصوف حقیقی همان اخلاص و تهذیب نفس است که بخشی از سیر و سلوک الی الله است!

چون خدا خواهد که پردهٔ کس دَرَد

میلش اندر طعنهٔ پاکان برد



در تاپیکهای مختلف بنده بحث کردم و حوصله بحث دوباره ندارم. مطلبی در تاپیک لینک زیر هست مطالعه بفرمایید.

علت تقیه عارفان الهی
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63298&p=991680&viewfull=1#post991680


بارها در این سایت با مخالفان عرفان اسلامی بحث شده و هر سال یکیشون میاد و همون سوالها و حرفهای نفر قبلی رو تکرار میکنه و باز باید همون جوابها داده بشه! و این جماعت لجباز اصلا حرف حق رو قبول نمیکنند!

بنده حوصله ندارم وقتم رو برای یه مشت لجوج هدر بدم وگرنه حتی با مطالب انجیل هم ثابت میکردم که مولانا و ابن عربی نه فقط از شیعیان بلکه از یاران امام زمان (ع) هم بودند!

یحبّونه;997399 نوشت:
موافقان جلال الدین بلخی شامل تمام انبیاء و اولیای الهی از آدم تا خاتم و از علی تا مهدی و تمام عرفا و مقربان الهی و نیز متقین و فرشتگان و ارواح مومن علیهم السلام و ....

یحبّونه;997399 نوشت:
علت تقیه عارفان الهی

اینکه یک نفر به دروغ بگوید حضرت علی(ع) فرمودند من مشرک شده بودم و روز قیامت از ابن ملجم شفاعت می کنم و از او کینه ندارم، نه اعتقاد تقیه ای است و ربطی به تقیه دارد و خود اهل سنت هم این اباطیل را رد می کنند و هم مخالف کلام پیامبران الهی و اولیای الهی است.در زمان او عالمان شیعه مثل سید بن طاووس و غیره در حله زندگی می کردند و مولوی هم می توانست همین کار را کند و دیگر احتیاجی به تقیه نداشت.

یحبّونه;997399 نوشت:
مخالفان مولانا همان ظاهربینان حوزوی هستند!

حالا اگر من همچین حرفی زده بودم استاد کافی بیست بار پستم را حذف کرده بود.

یحبّونه;997399 نوشت:
وگرنه حتی با مطالب انجیل هم ثابت میکردم که مولانا و ابن عربی نه فقط از شیعیان بلکه از یاران امام زمان (ع) هم بودند!

Lol

یحبّونه;997399 نوشت:
حتی با مطالب انجیل هم ثابت میکردم

سلام

هرکسی از ظن خود شد یارمن

از درون من نجست اسرار من

و

تو برای وصل کردن آمدی

نی برای فصل کردن آمدی

داستان موسی و شبانhappy@};-

مثنوی را بعضی ها قرآن فارسی می دانند. کاش می دانستیم در زمانه ای که دف و نی تحریم شده بود و مولانا جلوی اقدام آنها را گرفت که موسیقی را حلال اعلام کرد ما چه می کردیم؟!

دریا وبحری که عظیم است و مروارید و انجم در آن به اندازه آسمان و دریاست.

والله اعلم:iran:

با سلام
بنده یک موضوعی رو میخوام خدمت شما و همه دوستانی که درگیر موضوعاتی نظیر عرفان و مخالفان اون هستند عرض کنم.
ببینید بنده پیشنهاد میکنم به جای اینکه برید سراغ این بحث که چه کسی و به چه دلیلی ایشون رو قبول نداره خودتون شروع کنید به خواندن مثنوی
بنده اطلاعات کمی درمورد شعر دارم ولی گاهی چند بیتی میخونم از بزرگانی مثل سعدی و حافظ و فردوسی و مولانا
بزارید دوبیت خدمت شما از همین مولانا بیارم
دنیا همه هیچ اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ

ببینید این شعر با روح انسان چه میکنه. گوینده این شعر رو چطور انسانی ببینیم؟ برای بنده حتی مذهب او مهم نیست ولی این شعر در من اثری داشت که سخن هزار عالم و مرجع تقلید نظیر علامه مجلسی نداشتن
بنده به شما پیشنهاد میکنم به جای دوری از بزرگان و در پی این بودن که چه چیزی نجس وچه کسی جهنمی وگمراه هست خودتون مستقیم به آثارشون مراجعه کنید
هر مطلبی که خلاف عقل و شرع دیدید نپذیرید و هر مطلب مفیدی دیدید استفاده کنید
ممکنه برخی دوستان خرده بگیرند که بجای این مراجعه به آثار بزرگان میرویم حدیث میخوانیم یا قرآن بنده خدمت شما عرض میکنم هیچ اشکالی نداره حدیث هم بخونید بنده خودم هم قرآن و هم نهج البلاغه رو کامل خوندم. مطالعه این دو تناقضی با هم نداره هر چند به نظر من بسیاری از حقایق دینی با طمع شعر بسیار به انسان می چسبد و تاثیرش چند برابر است. باز خودتون میدونید میدونید من که به شخصه احترام بسیاری برای بزرگان شعر قائلم بخصوص سعدی شیرازی
یک شعر زیبا هم از سعدی بیارم:
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد

موفق باشید@};-

باسمه تعالی
در بین علمای اسلامی افرادی مانند محدث نوری هستند که دارای آثار متعدد و قابل اعتنا می باشند. مانند:
1-مستدرک الوسائل: این کتاب که در ۱۸ جلد منتشر شده، در بردارنده احادیثی است که به باور محدث نوری در وسائل الشیعه نیامده است.
2-نجم ثاقب در احوال امام غایب (علیه‌السلام):کتابی به زبان فارسی، درباره امام دوازدهم شیعیان است که به احوال شخصی و اثبات امام عصر،(علیه السلام)،حکایت ملاقات کنندگان و وظایف مؤمنان در برابر آن حضرت در عصر غیبت می پردازد.
3-دارالسلام فیما یتعلق بالرؤیا و المنام .
4-الصحیفة الرابعة السجادیة
5-الصحیفة الثانیة العلویة
و اثار متعدد دیگر ...
اما آن عالم وارسته با همه عظمتش، دارای اثری است، به نام «فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب» که به نوعی قائل به تحریف قرآن شده، و واکنش‌های بسیاری را در جهان اسلام به دنبال داشته و علمای شیعه و سنی نظریه وی را رد کردند.
آیا می توان به بهانه نوشتن، چنین کتابی در مورد قرآن، مخالفین وی،تمام آثار ایشان را رد نمایند، و به طور کلی شخصیت ایشان را زیر سوال ببرند؟
یا مرحوم شیخ صدوق (رحمة الله علیه) که با دعای امام زمان (علیه السلام) به دنیا می آید و دارای 300 اثر و صاحب کتاب «من لایحضره الفقیه» از کتب اربعه شیعه می باشد، با همه عظمت و بزرگواری که دارد، قائل به سهو النبی شده است.
آیا مخالفین نظریه سهو النبی، می توانند، بگویند که کل شخصیت شیخ صدوق و تمامی کلمات و آثارش به این بهانه زیر سوال است؟ یا تفکیک می کنند؟
قاعده این است که اگر از مرحله عصمت پایین بیاییم، انسان در معرض خطا و لغزش است. جناب مولوی هم مصون از این قاعده نیست.
منتها ایا باید در صورت داشتن خطاهایی در آثار وی، کل شخصیت ایشان، کلمات و آثار وی را مردود اعلان نمود و یا باید تفکیک کرد.
همین مثنوی وی، در بخش وسیعی، متأثر از قرآن است و اشعار او از زیباترین مجموعه‌های عرفانی به شمار می‌آید که از مفاهیم و آیات قرآنی بسیار تأثیر پذیرفته است.
نیکلسون، مثنوی‌شناس معروف انگلیسی، در این‌باره می‌گوید: مولوی در اشعارش به ۱۱۰۰ آیه قرآنی توسل جسته است.
مولانا از آیه ۲۶ سوره نور( الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ) تأثیر پذیرفته است و می‌آورد:
«جنس برجنس است عاشق جاویدان
جاذب هر جنس را هم جنس دان
پس تو هر جفتی که می‌خواهی برو
محو و هم شکل صفات او بشو»
در جایی در محتوای این ابیات از آیه ۹ سوره حجر ( إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ) بهره گرفته است و درباره حفاظت خداوند از دین پیامبر و کتاب قرآن می‌گوید:
«مصطفی را وعده کرد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سبق
تا قیامت باقی‌اش داریم ما
تو مترس از نسخ دین ای مصطفی»
در محتوای این ابیات نیز مولانا از آیه۱۵۶ سوره بقره ( انا لله و انا الیه راجعون) بهره گرفته است:
«ما زدریاییم و دریا می‌رویم
ما زبالاییم و بالا می‌رویم
آنچه از دریا به دریا می‌رود
از هر آنجاکا مد آنجا می‌رود»
این‌ها مثال‌هایی از استفاده‌های بی‌شمار مولانا از قرآن کریم بود که به اختصار بخش کوچکی از آن را آوردیم.
استفاده از احادیث که خود بحث مفصلی است.
حال آیا باید مثنوی را با انبر گرفت؟ یعنی ترجمه قرآن به زبان شعر را باید با انبر گرفت؟ و آن را نجس دانست و کل شخصیت مولوی را زیر سوال برد؟ یا باید تفکیک کرد. چنانچه بین مستدرک الوسائل محدث نوری و کتاب فصل الخطاب او باید تفکیک کرد. یا بین نظریه سهو النبی شیخ صدوق و من لا یحضره الفقیه وی باید تفاوت قائل شد.
فتامل.

قدیما;997356 نوشت:
مثل آب خوردن به امامان و پیامبران دروغ می بسته:گفته حضرت علی فرمودند من از ابن ملجم کینه ندارم و روز قیامت از او شفاعت می کنم و حضرت علی فرمودند من شرک خفی دارم:

چون خدو انداختی در روی من‌* نفس جنبید و تبه شد خوی من‌* نیم بهر حق شد و نیمی هوا‌* شرک اندر کار حق نبود روا‌

از این عبارت شرک خفی استفاده نمی شود که هیچ ، اخلاص حضرت علی هم استفاده می شود.
از شما ممنون که برای جواب دادن این تاپیک وقت گذاشتید ، اما بنده دلایل مخالفت با مولانا را نمی خواستم. فقط می خواستم بدانم که اون کسانی که مخالفند چه کسانی بوده اند تا حساب کار دستم بیاید.

کافی;997460 نوشت:
به نام «فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب» که به نوعی قائل به تحریف قرآن شده

سلام علیکم

محدث نوری از نوشتن این کتاب توبه کرد و اعلام کرد اعتقاد به تحریف قران ندارد.

کافی;997460 نوشت:
مرحوم شیخ صدوق (رحمة الله علیه) که با دعای امام زمان (علیه السلام) به دنیا می آید و دارای 300 اثر و صاحب کتاب «من لایحضره الفقیه» از کتب اربعه شیعه می باشد، با همه عظمت و بزرگواری که دارد، قائل به سهو النبی شده است.

شیخ صدوق به اسهاء نبی اعتقاد داشت و ایشان اعتقاد به معصوم بودن امامان داشتند،این فقط اعتقاد شیخ صدوق نبود و دیگرانی مثل ابن ولید و سید نعمت الله جزایری و غیره هم اعتقاد داشتند و این اعتقاد نه باعث کفر و نه شیعه نبودن و نه فسق است و فقط اختلاف بین علما در زمان غیبت است.

جدا از اینکه مقایسه بین شیخ صدوق شیعه دوازده امامی خدا ترس با مولوی سنی صوفی حنفی اهل سماع عریان و سماع با زنان و کسی که شیعیان را خر و رذل می داند قیاس مع الفراق است.

کافی;997460 نوشت:
یا تفکیک می کنند؟

می شود همه کتب ضاله را چاپ کرد بعد به مردم گفت فقط قسمت خوباش را بخوانید!؟ یا تفکیک شده چاپ کنیم!؟

مثلا صحیح بخاری را هم چاپ کنیم و بین مردم پخش کنیم و بعد بگوییم شما قسمت خوباش را تفکیک کنید و بخوانید

کافی;997460 نوشت:
همین مثنوی وی، در بخش وسیعی، متأثر از قرآن است و اشعار او از زیباترین مجموعه‌های عرفانی به شمار می‌آید که از مفاهیم و آیات قرآنی بسیار تأثیر پذیرفته است.

امام على عليه السلام:فَلَوْ اَنَّ الْباطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلى المُرتادينَ وَ لَوْ اَنَّالْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْباطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ اَلْسُنُ الْمُعانِدينَ وَلكِنْ يُوْخَذُ مِنْ هذا ضِغْثٌوَ مِنْ هذا ضِغْثٌ.

اگر باطل با حق درنياميزد، بر حقيقت جويان پوشيده نمى مانَد و اگر حق با باطل آميخته نشود، زبان دشمنان آن بريده مى شود، ليكن مشتى از آن برداشته مى شود و مشتى از اين. (و بدين ترتيب حق و باطل درهم آميخته مى شود و شبهه پيش مى آيد) نهج البلاغه خطبه 50

موفق و سلامت باشید

فریال;997415 نوشت:

موسیقی را حلال اعلام کرد ما چه می کردیم؟!

سلام و عرض ادب

حرام خدا را حلال کرد و این همه طرفدار پیدا کرد !

یاد شجریان افتادم که قران رو با آهنگ خوند ! و همه به به و چه چه کردند !

حالا که رو دور افتاده داره از صدا و سیما شکایت می کنه!


[=IranSans]«و إن تطع أکثر من فی الأرض یضلّوک عن سبیل الله إن یتبعون إلا الظن و إن هم إلا یخرصون».

(سوره انعام، آیه 116)

[=IranSans]اگر از بیشتر کسانی که در زمین هستند پیروی کنی، تو را از راه خدا برمی گردانند زیرا آنها تنها از گمان پیروی می کنند و بیهوده بافند.

شعرا

وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾
و شاعران را گمراهان پيروى مى كنند (۲۲۴)

أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ﴿۲۲۵﴾
آيا نديده‏ اى كه آنان در هر واديى سرگردانند (۲۲۵)

وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾
و آنانند كه چيزهايى مى‏ گويند كه انجام نمى‏ دهند (۲۲۶)

بسمه تعالی
سلام
خوبی چنین تاپیک هایی این است که جمود، قشری و سطحی بودن،سواد یک عده را خیلی خوب نشان می دهد.
مثلا به آیه «وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ» استناد می کنند، فارغ از یک نگاه گذرا به تفسیر آیه مذکور.
در این انجمن، برخی کاربر های معلوم الحال هستند، به محض اینکه مطلبی یا تاپیکی عرفانی مطرح می شود، سریعا وارد میدان می شوند و اظهار فضل می کنند، غافل از اینکه فقط سطح سواد ظاهری خود را به نمایش می گذارند.
«هنر در فهم حرف بخردان است/نه تعجیل سخن در ردّ آن است»
تو را گر دیده ای تنگ است و تاریک/مکن عیب نکات ریز و باریک»
واقعا برخی حلقوم ها تنگ است و نمی توانند مطالب را هضم کنند.
«دانه هر مرغ اندازه وي است طعمه هر مرغ ، انجيري كي است
طفل را گر نان دهي بر جاي شير طفل مسكين را از آن نان مرده گير »

حضرت امام نسبت به مخالفین مولوی فرمایش زیبایی دارند:
«کثیرى از ناس شعر مثنوى را جبر مى‏ دانند و حال آنکه مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معناى جبر را نمى‏ دانند. و چنانکه مرحوم حاجى (مراد امام، حکیم ملا هادی سبزواری است) نیز در شرح خود بر مثنوى نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوى را برساند؛ زیرا حکیمى قول عارفى را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانى داشته باشد و بلاتشبیه مثل این است که ملحدى، مرام نبى مرسلى را شرح کرده باشد. بیان مرام شخصى قریب الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، براى شرح قول عارف رومى، مردى صوفى که یک نحوه کشف ذوقى داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمى که از روى ذوق عرفانى برخاسته باشد مانند نسیمى که از سطح آبى برمى ‏خیزد، به شرح آن بپردازد.» (1)
کارشناس محترم هم خیلی منطقی صحبت از تفکیک می کنند، و از روایت «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» استمداد می طلبند، باز یک عده با پاسخ های مغالطه آمیز، که به نظرم ارزش پاسخ دادن ندارد، بر جمود خود پافشاری می کنند.
به آن عده باید گفت چرا به این اشعار زیبای مولانا در شأن حضرت امیر (علیه السلام) استناد نمی کنید:

«تا صورت پيوند جهـــــــــــــــان بود علي بود
تا نقش زمين بود و زمــــــــان بود علي بود

آن قلعه گشايي که در قلعـــــــــه ي خيبر
برکند به يک حملــــــــه و بگشود علي بود

آن گُرد سرافراز که انـــــــــــــــدر ره اسلام
تا کـــــــــار نشد راست نياسود، علي بود

آن شيــــر دلاور که براي طمـــــــــــع نفس
بر خوان جهـــــــــــــان پنجه نيالود علي بود

شاهي که ولي بود و وصــــي بود علي بود
سلطان سخــــــــــــــا و کرم و جود علي بود

هم آدم وهم شيث و هم ادريس و هم الياس
هم صالــــــــــح پيغمبــــــــر و داوود علي بود

هم موسي و هم عيسي و هم خضر و هم ايوب
هم يوسف و هم يونس و هم هــود علي بود

مسجـــــود ملايک که شد آدم، ز علي شد
آدم چو يکي قبلـــــــــــه و مسجود علي بود

آن عارف سجّاد ، که خاک درش از قــــــــدر
بر کنگــــــره عرش بيفـــــــــــــــزود علي بود

هم اول و هم آخـــــر و هم ظاهـــــر و باطن
هم عابـــــــد و هم معبد و معبود ، علي بود

آن لحمک لحمـــــي ، بشنو تــــــا که بداني
آن يـــــــــــــار که او نفس نبي بود علي بود

موسي و عصــــا و يــــــــد بيضــــــــا و نبوت
در مصــــــــــر به فرعون که بنمود ، علي بود

عيسي به وجود آمدو في الحال سخن گفت
آن نطق و فصـــــــاحت که در او بود علي بود

خاتم که در انگشت سليمان نبي بود علي بود
آن نور خدايــــي که بر او بــــــــــــود علي بود

آن شاه سرافـــــــراز که اندر شب معــــــراج
با احمــــــــــد مختــــــــــار يکي بود علي بود

آن کاشف قرآن که خــــــــــــدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستــــــــود علي بود

آن شيـــــــــر دلاور که ز بهر طمــــــــع نفس
بر خوان جهـــان پنجه نيالـــــــــــود علي بود

چندان که در آفـــــــــــــاق نظر کردم و ديدم
از روي يقين در همه موجــــــــــود ، علي بود

اين کفر نباشد، سخـــــــن کفر نه اين است
تا هست علي باشد و تابــــــــــود علي بود

سرّ دو جهــــــــــــــان جمله ز پيدا و ز پنهان
شمس الحق تبريز که بنمـــــــود، علي بود»
اما چه باید کرد که تهمت زدن و نسبت کفر و... دادن، رویه این دسته است، و بی جهت آب در هاون می کوبیم.
منبع:
1. صحیفه امام خمینی، تقریرات فلسفه،ج2،ص198.

تجلی 213;997554 نوشت:
خوبی چنین تاپیک هایی این است که جمود، قشری و سطحی بودن،سواد یک عده را خیلی خوب نشان می دهد.

سلام

بی سواد دانستن دیگران دردی از صوفیان و عرفا دوا نمی کند.

علامه محمد تقی جعفری:
اگر اصل را با وجود و موجود را واحد شخصی عقیده کردی، اعلم دورانی اگر چه الف را از باء تشخیص ندهی... و بالعکس، اگر راجع به وحدت موجود اظهار نظر کنی، جاهل‏ترین مردمی اگر چه اعلم دوران باشی!!!

مبدأ اعلی/ 74

تجلی 213;997554 نوشت:
برخی کاربر های معلوم الحال هستند

بله حالمون کاملاً معلوم،پیروی از ثقلین،نه صوفیان گمراه

تجلی 213;997554 نوشت:
تا صورت پيوند جهـــــــــــــــان بود علي بود
تا نقش زمين بود و زمــــــــان بود علي بود

من همچین شعری در گنجور نتوانستم پیدا کنم.

https://ganjoor.net/

همانطور که دکتر سروش گفتند بسیاری از این اشعار مثل "الله مولانا علی" را درویش های شیعه در زمان صفویه وارد مثنوی کردند.

این شعر شما را فقط تو دیوان چاپ صفی علیشاه صوفیان گنابادی پیدا کردم.

عقیده مولوی از این شعر کاملاً پیداست، یک سنی صوفی:

چون ابوبکر آیت توفیق شد
با چنان شه صاحب و صدیق شد
چون عمر شیدای آن معشوق شد
حق و باطل را چو دل فاروق شد
چونک عثمان آن عیان را عین گشت
نور فایض بود و ذی النورین گشت
چون ز رویش مرتضی شد درفشان
گشت او شیر خدا در مرج جان
چون جنید از جند او دید آن مدد
خود مقاماتش فزون شد از عدد
بایزید اندر مزیدش راه دید
نام قطب العارفین از حق شنید
چونک کرخی کرخ او را شد حرس
شد خلیفهٔ عشق و ربانی نفس
پور ادهم مرکب آن سو راند شاد
گشت او سلطان سلطانان داد
https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh23/

سلطان ولد فرزند مولوی که در زمان پادشاه محمد خدابنده که شیعه بود زندگی می کرد و سلطان ولد بسیار به محمد خدا بنده فشار می آورد تا سنی شود درباره پدر خود می گوید:

حضرت پدرم(مولوی) از اول حال تا آخر عمر ،عُمَر وار هر چه کرد برای خدا کرد.مناقب العارفین ، ص۳۰۹

حسام الدین چلبی شاگرد ارشد و جانشین مولوی که شافعی بود وقتی می گوید می خواهد مثل مولوی حنفی شود،مولوی او را نهی می کند و می گوید در مذهب خود بماند.مناقب العارفین، ج۲، ص۷۵۹

قدیما;997562 نوشت:
سلام

بی سواد دانستن دیگران دردی از صوفیان و عرفا دوا نمی کند.

علامه محمد تقی جعفری:
اگر اصل را با وجود و موجود را واحد شخصی عقیده کردی، اعلم دورانی اگر چه الف را از باء تشخیص ندهی... و بالعکس، اگر راجع به وحدت موجود اظهار نظر کنی، جاهل‏ترین مردمی اگر چه اعلم دوران باشی!!!

مبدأ اعلی/ 74

بله حالمون کاملا معلوم،پیروی از ثقلین،نه صوفیان گمراه

من همچین شعری در گنجور نتوانستم پیدا کنم.

https://ganjoor.net/

همانطور که دکتر سروش گفتند بسیاری از این اشعار مثل "الله مولانا علی" را درویش های شیعه در زمان صفویه وارد مثنوی کردند.

این شعر شما را فقط تو دیوان چاپ صفی علیشاه صوفیان گنابادی پیدا کردم.

عقیده مولوی از این شعر کاملاً پیداست، یک سنی صوفی:

چون ابوبکر آیت توفیق شد
با چنان شه صاحب و صدیق شد
چون عمر شیدای آن معشوق شد
حق و باطل را چو دل فاروق شد
چونک عثمان آن عیان را عین گشت
نور فایض بود و ذی النورین گشت
چون ز رویش مرتضی شد درفشان
گشت او شیر خدا در مرج جان
چون جنید از جند او دید آن مدد
خود مقاماتش فزون شد از عدد
بایزید اندر مزیدش راه دید
نام قطب العارفین از حق شنید
چونک کرخی کرخ او را شد حرس
شد خلیفهٔ عشق و ربانی نفس
پور ادهم مرکب آن سو راند شاد
گشت او سلطان سلطانان داد

سلطان ولد فرزند مولوی که در زمان ساطان محمد خدابنده که شیعه بود زندگی می کرد و سلطان ولد بسیار به محمد خدا بنده فشار می آورد تا سنی شود درباره پدر خود می گوید:

حضرت پدرم(مولوی) از اول حال تا آخر عمر ،عُمَر وار هر چه کرد برای خدا کرد.مناقب العارفین ، ص۳۰۹

حسام الدین چلبی شاگرد ارشد و جانشین مولوی که شافعی بود وقتی می گوید می خواهد مثل مولوی حنفی شود،مولوی او را نهی می کند و می گوید در مذهب خود بماند.مناقب العارفین، ج۲، ص۷۵۹


بسمه تعالی
الف: بزرگوار! لازم است حضرتعالی مطالعه ای در زمینه فرق بین مثنوی و غزل داشته باشید. اشعار مذکور غزل است، نه مثنوی. پس به دیوان شمس مراجعه کنید. (البته در ابتدا نوشته بودید که در نسخ مثنوی هم این اشعار هست؟ که بعدا ویرایش کردید و این عبارت را حذف نمودید)
ب: وقتی عرض می شود، سواد سطحی و ظاهری، یعنی همین! جنابعالی برای تحقیق، به خودتان زحمت نمی دهید یک مراجعه حضوری به آثار مکتوب مولوی بدهید و به فضای مجازی اکتفا می کنید. (گنجور و...)مراجعه به فضای مجازی، شرط کافی برای یک تحقیق تام نیست.
ج: واقعا خیلی جالب است! چطور امکان دارد یک چنین غزل هایی را درویش های صوفیه وارد آثار مولوی کنند، اما واقعا امکان ندارد اشعاری که شما به ان استناد می کنید را دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) برای بد نام کردن مولوی، وارد آثار او نکرده باشند.
به قول طلبه ها، بائک تجر و بائی لاتجر
خدا را شکر که پذیرفتید، تحریف در اثار جناب مولانا وجود دارد، پس وقتی امکان تحریف وجود دارد، شما که ادعای پیروی از ثقلین دارید، می طلبد که تقوا پیشه کنید و سریعا نسبت های مذکور را به مولوی ندهید.

تجلی 213;997554 نوشت:


هم اول و هم آخـــــر و هم ظاهـــــر و باطن
هم عابـــــــد و هم معبد و معبود ، علي بود

سلام

این همه شعر لازم نیست

عقیدتون رو در یک جمله بیان کنید

بگید علی خداست !!!!

در عجبم از کسانی که بندگان خدا رو به خدایی می رسونن

و ادعای شیعه بودن دارن!!!!!

تجلی 213;997568 نوشت:

شما که ادعای پیروی از ثقلین دارید، می طلبد که تقوا پیشه کنید و سریعا نسبت های مذکور را به مولوی ندهید.

سلام و عرض ادب

شما که ادعای پیروی از ثقلین دارید

می توانید حدیث یا آیه ای بیان کنید ، که مومنین را به استفاده از شعر فرمان داده باشد؟

در عین حال ، می توانید چند مورد از احادیث و آیات ، در مورد نهی از شعر(حتی عرفانی) را بیان کنید....

شروحیل;997569 نوشت:
سلام

این همه شعر لازم نیست

عقیدتون رو در یک جمله بیان کنید

بگید علی خداست !!!!

در عجبم از کسانی که بندگان خدا رو به خدایی می رسونن

و ادعای شیعه بودن دارن!!!!!

بسمه تعالی
بزرگوار! به جهت اینکه بحث در این زمینه خروج از موضوع تاپیک است و احتمال حذف می رود، پاسخی عرض نمی کنم.
فقط بدانید، امام و انسان کامل، مظهر و آینه تمام نمای اسماء و صفات حق تعالی است. فتدبّر
«آن کس که ز کوی آشنائیست/داند که متاع ما کجائیست»

تجلی 213;997568 نوشت:
بزرگوار! لازم است حضرتعالی مطالعه ای در زمینه فرق بین مثنوی و غزل داشته باشید. اشعار مذکور غزل است، نه مثنوی.

من کی درباره مثنوی یا غزل بودن این شعر صحبت کردم،خودم خبر ندارم!!!

تجلی 213;997568 نوشت:
پس به دیوان شمس مراجعه کنید.

این غزلیات دیوان شمس، بفرمایید

https://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/

تجلی 213;997568 نوشت:
واقعا خیلی جالب است! چطور امکان دارد یک چنین غزل هایی را درویش های صوفیه وارد آثار مولوی کنند، اما واقعا امکان ندارد اشعاری که شما به ان استناد می کنید را دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) برای بد نام کردن مولوی، وارد آثار او نکرده باشند.

تجلی 213;997568 نوشت:
خدا را شکر که پذیرفتید، تحریف در اثار جناب مولانا وجود دارد

به خاطر همین امکان تحریف ما یک علمی داریم به نام نسخه شناسی،تا مشخص شود کدام شعر برای شاعر هست و کدام فقط منسوب به آن شخص هست و چون من تحقیق کردم دیدم سایت گنجور بزرگترین و معتبر ترین سایت شعر فارسی است و سایت گنجور فقط از نسخ معتبر شعر می آورد به این سایت اطمینان دارم.بر خلاف انتشارات صوفیان گنابادی که اگر بگوید ماست سفید است من در سفید بودن ماست شک می کنم.

تجلی 213;997571 نوشت:
بسمه تعالی
بزرگوار! به جهت اینکه بحث در این زمینه خروج از موضوع تاپیک است و احتمال حذف می رود، پاسخی عرض نمی کنم.
فقط بدانید، امام و انسان کامل، مظهر و آینه تمام نمای اسماء و صفات حق تعالی است. فتدبّر
«آن کس که ز کوی آشنائیست/داند که متاع ما کجائیست»

سلام و عرض ادب

آیینه آیینه است ، نه خدا

وقتی میگوید ظاهر و باطن علی است

یعنی هم آیینه (ظاهر ) علی است ، هم باطن علی است!

او صوفی بوده و حرف دلش را زده

از شیعه علی غلو و توجیه غلو بعید است !

شروحیل;997570 نوشت:
سلام و عرض ادب

شما که ادعای پیروی از ثقلین دارید

می توانید حدیث یا آیه ای بیان کنید ، که مومنین را به استفاده از شعر فرمان داده باشد؟

در عین حال ، می توانید چند مورد از احادیث و آیات ، در مورد نهی از شعر(حتی عرفانی) را بیان کنید....


[=garamond]
بسمه تعالی
علیکم السلام
اگر چه خارج از موضوع تاپیک است، ولی برای اینکه پاسخ اجمالی بدهم:
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=garamond]قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)‏ مَنْ قَالَ فِينَا بَيْتَ‏ شِعْرٍ بَنَى اللَّهُ تَعَالَى لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّة [1] امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: هر کس در راه ما و براى ما یک بیت شعر بسراید، خداوند براى او خانه ‏اى در بهشت، بنا مى‏ کند»
پس نمی توان به طور کلی شعر گفتن را نفی کرد.
منبع:
(1). عیون اخبار الرضا (علیه السلام)،ج1،ص7.
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]

تجلی 213;997574 نوشت:
[=garamond]
بسمه تعالی
علیکم السلام
اگر چه خارج از موضوع تاپیک است، ولی برای اینکه پاسخ اجمالی بدهم:
[=garamond]قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)‏ مَنْ قَالَ فِينَا بَيْتَ‏ شِعْرٍ بَنَى اللَّهُ تَعَالَى لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّة [1] امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: هر کس در راه ما و براى ما یک بیت شعر بسراید، خداوند براى او خانه ‏اى در بهشت، بنا مى‏ کند»
پس نمی توان به طور کلی شعر گفتن را نفی کرد.
منبع:
(1). عیون اخبار الرضا (علیه السلام)،ج1،ص7.

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

منظور بنده حدیث صحیح بود

نه احادیثی که با قرآن در تعارض است ....

یا سند درستی ندارد

در پناه حق تعالی

باسمه تعالی
کاربران محترم، لطفا خارج از موضوع تاپیک مطلبی قرار ندهید و مباحث مذکور که ارتباطی به سوال اصلی ندارد را در یک تاپیک مجزا، دنبال نمایید.
با تشکر
.

کافی;997577 نوشت:
باسمه تعالی
کاربران محترم، لطفا خارج از موضوع تاپیک مطلبی قرار ندهید و مباحث مذکور که ارتباطی به سوال اصلی ندارد را در یک تاپیک مجزا، دنبال نمایید.
با تشکر
.

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

پستی که بنده قرار دادم شعری از مولوی گرانقدر ! شما بود ، که شراب رو برای عاقلان و با ادبان حلال کرده بود!

پس مرتبط با تاپیک بود !

چطور می تونید از کسی که حرام خدا رو حلال می دونه ، طرفداری متعصبانه کنید؟

در پناه حق تعالی

شروحیل;997687 نوشت:
سلام و عرض ادب

برادر گرامی

پستی که بنده قرار دادم شعری از مولوی گرانقدر ! شما بود ، که شراب رو برای عاقلان و با ادبان حلال کرده بود!

پس مرتبط با تاپیک بود !

چطور می تونید از کسی که حرام خدا رو حلال می دونه ، طرفداری متعصبانه کنید؟

در پناه حق تعالی

باسمه تعالی
علیکم السلام
کاربر محترم! قبل از قلم فرسایی کردن و مطلب گذاشتن، لازم است به سوال اصلی مطرح در تاپیک توجه لازم داشته باشید.
بزرگوار! بحث در مورد اشعار مولوی و یا حتی ادله مخالفین نیست، چانچه استارتر تاپیک در پست 16 به آن اذعان نمودند.
بنابراین هیچ یک از مطالب شما مرتبط با تاپیک نبود.
چنانچه به کاربر محترم جناب قدیما هم همین تذکر را دادم و ایشان خواستند کمی باز، بحث شود ولیکن چنانچه پیش بینی می شد، در موضوع مد نظر تاپیک، بحث چندانی نشد و مباحث حاشیه ای مطرح گشت و مجددا تذکر دادیم.
لذا مستدعی است، قبل از پست گذاشتن، به سوال اصلی مطرح در تاپیک، دقت کنید، تا با حذف پست مواجه نشوید.
موفق باشید.

این چه سوالی ا اخه Beee

کافی;997694 نوشت:
باسمه تعالی
علیکم السلام
کاربر محترم! قبل از قلم فرسایی کردن و مطلب گذاشتن، لازم است به سوال اصلی مطرح در تاپیک توجه لازم داشته باشید.
بزرگوار! بحث در مورد اشعار مولوی و یا حتی ادله مخالفین نیست، چانچه استارتر تاپیک در پست 16 به آن اذعان نمودند.
بنابراین هیچ یک از مطالب شما مرتبط با تاپیک نبود.

باسلام

مشکل ایجاد شده بخاطر عنوان تاپیک است! عنوان تاپیک باید "مخالفان مولوی کیستند؟" یا ... باشد

یحبّونه;997744 نوشت:
باسلام

مشکل ایجاد شده بخاطر عنوان تاپیک است! عنوان تاپیک باید "مخالفان مولوی کیستند؟" یا ... باشد

باسمه تعالی
علیکم السلام
بله فرمایش شما کاملا صحیح و متین می باشد، اما به هر حال اصل آن است که باید به دغدغه اصلی پرشگر توجه نماییم.
موفق باشید

omidtt;997695 نوشت:
این چه سوالی ا اخه :-/
بهترین سوالیه . :>:-"

پرسش:
بنده چند وقت پیش از یک سخنران شنیدم که((مثنوی مولوی کتابی است که باید آن را با انبر جابجا کرد)). از شخص دیگری شنیدم که بعضی از علمای قدیم هم این حرف را قبول داشته اند و زده اند . می خواستم اولا علمایی که به این حرف معتقد بودند چه کسانی بودند؟ علمایی که امروز به این حرف معتقدند چه کسانی هستند؟ آیا آن کسانی که این حرف را زده اند قائل به نجاست مثنوی و تکفیر مولانا بودند و هستند یا منظور دیگری از این حرف داشته اند؟
پاسخ:
بله در میان مخالفین مولوی، چنین جمله ای معروف است. ظاهراً این­گونه مخالفت‌ها در همان دوران حیات مولوی هم بوده و مولوی بسیار دلتنگ و از آنان گله‌مند و آزرده شده است.
در دفتر سوم می‌گوید:
«پیش از آنک این قصه تا مخلص رسد/ دود و گندی آمد از اهل حسد
من نمی‌رنجم ازین، لیک این لگد/ خاطر ساده‌دلی را پی کند
خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی/ بهر محجوبان مثال معنوی
که ز قرآن گر نبیند غیر قال/ این عجب نبوَد ز اصحاب ضلال»

منظور مولانا از حکیم غزنوى، حکیم سنائى است که مى­ گوید:

«عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز حرفى
که از خورشید جز گرمى نبیند چشم نابینا»

البته منظور مخالفین، از بیان چنین جمله ای، بیان مبالغه آمیز و کنایه ای در جهت شدت مخالفتشان می باشد و این­گونه مخالفت‌ها و موضع‌گیری‌ها در مقابل اکثر عالمان عقلی و عرفانی سابقه زیاد دارد.
اصولا مي توان گفت مخالفين مولوي دو دسته اند:
دسته اول كساني هستند كه اصولا مخالف مرام و مسلك تصوف و عرفان اند و مثنوي را هم از آن جهت كه متضمن مطالب صوفيانه و مروج آن است مورد انتقاد قرار مي دهند. اين دسته معتقدند جوهر تصوف انحراف از دين و شريعت و مباني آن مخالف قرآن و احاديث است.
دسته دوم هم گروهي هستند كه صرفا بر افكار وي اعتراض دارند.

اما در عین حال باید دانست، با مراجعه به اشعار مولوی، ممكن است مطالبي بيابيم كه مورد تأييد نباشد. خصوصا که بحث تقیه و تحریف هم یک مساله جدی در این زمینه است. اما چنین امری نباید باعث گردد، به صورت کامل، شخصیت ایشان و آثار وی را زیر سوال ببریم. زیرا
اولا: امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: «انْظُرْ إِلَى‏ مَا قَالَ‏ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَال‏ (1) به گفته بنگر نه به گوینده»
ثانیا:ما میزانی به نام شریعت داریم که می توان سخنان را بر آن عرضه نمود.

ثالثا: در بین علمای اسلامی افرادی مانند محدث نوری هستند که دارای آثار متعدد و قابل اعتنا می باشند. مانند:
1-مستدرک الوسائل: این کتاب که در ۱۸ جلد منتشر شده، در بردارنده احادیثی است که به باور محدث نوری در وسائل الشیعه نیامده است.
2-نجم ثاقب در احوال امام غایب (علیه‌السلام):کتابی به زبان فارسی، درباره امام دوازدهم شیعیان است که به احوال شخصی و اثبات امام عصر،(علیه السلام)،حکایت ملاقات کنندگان و وظایف مؤمنان در برابر آن حضرت در عصر غیبت می پردازد.
3-دارالسلام فیما یتعلق بالرؤیا و المنام .
4-الصحیفة الرابعة السجادیة
5-الصحیفة الثانیة العلویة
و اثار متعدد دیگر ...
اما آن عالم وارسته با همه عظمتش، دارای اثری است، به نام «فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب» که به نوعی قائل به تحریف قرآن شده، و واکنش‌های بسیاری را در جهان اسلام به دنبال داشته و علمای شیعه و سنی نظریه وی را رد کردند.
آیا می توان به بهانه نوشتن، چنین کتابی در مورد قرآن، مخالفین وی،تمام آثار ایشان را رد نمایند، و به طور کلی شخصیت ایشان را زیر سوال ببرند؟
یا مرحوم شیخ صدوق (رحمة الله علیه) که با دعای امام زمان (علیه السلام) به دنیا می آید و دارای 300 اثر و صاحب کتاب «من لایحضره الفقیه» از کتب اربعه شیعه می باشد، با همه عظمت و بزرگواری که دارد، قائل به سهو النبی شده است.
آیا مخالفین نظریه سهو النبی، می توانند بگویند که کل شخصیت شیخ صدوق و تمامی کلمات و آثارش به این بهانه زیر سوال است؟ یا تفکیک می کنند؟
قاعده این است که اگر از مرحله عصمت پایین بیاییم، انسان در معرض خطا و لغزش است. جناب مولوی هم مصون از این قاعده نیست.
منتها آیا باید در صورت داشتن خطاهایی در آثار وی، کل شخصیت ایشان، کلمات و آثار وی را مردود اعلان نمود و یا باید تفکیک کرد.
همین مثنوی وی، در بخش وسیعی، متأثر از قرآن است و اشعار او از زیباترین مجموعه‌های عرفانی به شمار می‌آید که از مفاهیم و آیات قرآنی بسیار تأثیر پذیرفته است.
تا حدی که بیان می شود، مولوی در اشعارش به بیش از 1000 آیه قرآنی توسل جسته است.
مولانا از آیه سوره نور«الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ (2) زنان خبيث و ناپاك از آن مردان خبيث و ناپاكند و مردان ناپاك نيز تعلق به زنان ناپاك دارند

تأثیر پذیرفته است و می‌آورد:
«جنس برجنس است عاشق جاویدان
جاذب هر جنس را هم جنس دان
پس تو هر جفتی که می‌خواهی برو
محو و هم شکل صفات او بشو»
در جایی در محتوای این ابیات از آیه سوره حجر «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (3) البته ما قرآن را بر تو نازل كرديم و ما هم او را محققا (از آسيب حسودان و منكران) محفوظ خواهيم داشت‏

بهره گرفته است و درباره حفاظت خداوند از دین پیامبر و کتاب قرآن می‌گوید:
«مصطفی را وعده کرد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سبق
تا قیامت باقی‌اش داریم ما
تو مترس از نسخ دین ای مصطفی»
در محتوای این ابیات نیز مولانا از آیه سوره بقره «انا لله و انا الیه راجعون (4)«ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى ‏گرديم‏»
بهره گرفته است:
«ما زدریاییم و دریا می‌رویم
ما زبالاییم و بالا می‌رویم
آنچه از دریا به دریا می‌رود
از هر آنجاکا مد آنجا می‌رود»
این‌ها مثال‌هایی از استفاده‌های بی‌شمار مولانا از قرآن کریم بود که به اختصار بخش کوچکی از آن را آوردیم.
استفاده از احادیث که خود بحث مفصلی است.
حال آیا باید مثنوی را با انبر گرفت؟ یعنی ترجمه قرآن به زبان شعر را باید با انبر گرفت؟ و آن را نجس دانست و کل شخصیت مولوی را زیر سوال برد؟ یا باید تفکیک کرد. چنانچه بین مستدرک الوسائل محدث نوری و کتاب فصل الخطاب او باید تفکیک کرد. یا بین نظریه سهو النبی شیخ صدوق و من لا یحضره الفقیه وی باید تفاوت قائل شد.
فتامل.
پی نوشت:
1.ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)،ص241،دار الحديث‏، قم،‏1376 ش‏.
2.نور/26.
3.حجر/9.
4.بقره/156.

موضوع قفل شده است