جمع بندی خودکشی برای رهایی از بی عدالتی و سرکوب میل جنسی

تب‌های اولیه

235 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خدا وجود ندارد.;992827 نوشت:
آموزش جنسی به کودکان و نوجوانان ممنوع و تابو هست

با سلام

مطمئنا این مسائل نیاز به آموزش به والدین داره نه کودکان پدر مادری که نمیدونند چطوری بچه بزرگ کنند نتیجه همینی میشه که میخونیم تو این تایپک

نوع پوشش و رفتار ... والدین و خود کودک در بزرگسالی تاثیر گذار خواهد بود

اینجا مشکل از عدم آگاهی بچه نیست بلکه والدین اون چیزهایی که در مور تربیت فرزند لازم هست بدونند بلد نیستند

و این موضوع که بخواهیم این کم کاری والدین رو با مثلا آموزش دادن کودکان جبران کنیم مطمئنا ضربه بزرگی از همون کودکی به بچه زدیم که اگه از صد تا بچه یکیش به شرایط استارتر تایپک برسه مطمئنا در این روش همگی به این مشکل روبرو خواهند شد

چون بچه درک درستی از این مسائل به اون صورتی که گاهی مدر نظر هست برای آموزش کودکان ندا

[="Arial"]

radeon;992873 نوشت:
لطفا کلا پستی نگدارید ...

[=arial]اولا
تو قوانین ثبت نامی اسک دین
چیزی راجع به خوش آیند یا اجازه از شما برای ارسال پست ننوشته
ثانیا
ایشون هیچ کدوم از راهکارای دوستان
مبنی بر پذیرش مسئولیت ، راه حل ازدواج ، کار یا هیچ چیز دیگه رو نمیپذیره
و فقط مدام میگه نمیشه نمیشه
خب وقتی نیتت از اول لجبازی رو حرفای خودته سرکاریم دیگه...

اخراجی!;992860 نوشت:
من همون کاربر (خدا وجود ندارد.) هستم، حساب کاربری من رو وقتی داشتم اولین تاپیک رو ایجاد میکردم (کلی هم نوشته بودم) بن کردن پیام هم میاد پایان محرومیت هرگز! نوشته به دلیل رعایت نکردن قوانین ولی من اصلن یه تاپیک هم نداشتم کلن سه تا پست گذاشته بودم در هیچ کدوم هم توهین یا حرف زشت نبود ولی حتی به یه تاپیک هم نرسید، من از قبل بصورت مهمان به اینجا سر میزدم این دفعه خواستم عضو اینجا بشم تا موضوع هایی که در ذهنم بود مربوط به خدا و زندگی رو مطرح کنم، که بن شدم همون اول
بعد که بصورت مهمان دوباره این تاپیک رو باز کردم دیدم شما نقل قول کرده بودید ، به هر حال این حساب رو فقط برای این ساختم که از شما تشکر کنم ، کاش مدیریت کلی این انجمن هم مثل شما بود ، من که دیگه نشد بیام اینجا و تاپیک بزنم، بصورت مهمان شاید گاهی اوقات سر بزنم

سلام
ممنونم نظر لطف شماست
من پست های شما را خواندم، بعید می دانم مسدود شدن به خاطر این پست ها باشد، بلکه احتمالا به خاطر نام کاربری شما بوده که نوشتید: "خدا وجود ندارد"! رعایت در انتخاب آواتار یا نام کاربری مخالف دین یکی از قوانین و مقررات سایت به شمار می رود. و گرنه سوال کردن در اینجا تا زمانی که شخص واقعا دنبال جواب باشد محدودیتی ندارد.

من از شما می خواهم با همین آیدی فعلی یا هر آیدی جدیدی که بسازید و خلاف مقررات سایت نباشد سوالاتتون رو برای رسیدن به پاسخ دنبال کنید.
بنده هم تا حد امکان در خدمت شما هستم@};-

سلام امروز اونجایی که براشون درخواست کار داده بودم پیغام دادند که نمی توانند من را بگیرند. از راهنمایی های دوستان بسیار ممنون هستم ولی واقعیت اینه که این راهنمایی ها بر اساس واقعیت نیست. بلکه صرفا چیزی برای دلخوشی من گفته می شه. من حقیقتا دیگه حوصله و توان ادامه دادن به این زندگی کوفتی را ندارم. برای مادر و پدرم هم نامه ای نوشته ام و حرف های آخر و وصیت هایم را داخلش نوشته ام. گرچه فکر نمی کنم آن ها از مرگ من ناراحت بشوند. محلول سیانور هم آماده است. می گویند خیلی سریع کار می کند. امشب کار راتمام خواهم کرد. برایم دعا کنید که حداقل اون دنیایم مثل این دنیایم پر از رنج و بدبختی و محرومیت و عقده و حقارت و کثافت نباشد. برایم دعا کنید تا خداوند درکم کند و بداند برای چه این کار را کردم تا عذابم نکند. گرچه معلوم نیست خدا می داند که من کیستم و چه بلایی سرم آمده و خواهد آمد یا نه؟
اگر دوستانی قصد کمک داشتند و در این جا مشاوره دادند ببخشند که وقت گرانبهاشون رو برای آدم بی ارزشی مثل من تلف کردند. فکر نمی کردم که در زندگیم که برای کسی مهم باشم. اما باید خداحافظی کرده و آماده ی خوابی عمیق بشوم. فقط دوست دارم بخوابم و هیچ وقت بیدار نشوم. خداحافظ همگی.

مبنای 2;992717 نوشت:
ه نظرم شما زیاد منتظر نمون ... همین امروز قضیه رو تموم کن ...

فقط خیلی وقته یه عذا داری خوب نرفتم ...

وقتی مردی میخوای شما چی بدی ...

جوجه پلو میدی ...
قیمه میدی ...

میدونی یه جوری باشه که آبرو داری بشه .... اگر تونستی یه جای لوژ نشین vip هم برای من کنار بزار ... قول میدم حسابی گریه کنم ...

ببخشید که نمی تونم به کسی بسپارم که شما را دعوت کنند. اینا پول ندارن که قیمه و جوجه بدن. کسی هم برای من گریه نمی کند. از مشاوره هایی هم که دادید ممنون ولی هیچ کدام به درد آدم بیچاره ای مثل من نمی خوره.

badbakht1;992955 نوشت:
سلام امروز اونجایی که براشون درخواست کار داده بودم پیغام دادند که نمی توانند من را بگیرند. از راهنمایی های دوستان بسیار ممنون هستم ولی واقعیت اینه که این راهنمایی ها بر اساس واقعیت نیست. بلکه صرفا چیزی برای دلخوشی من گفته می شه. من حقیقتا دیگه حوصله و توان ادامه دادن به این زندگی کوفتی را ندارم. برای مادر و پدرم هم نامه ای نوشته ام و حرف های آخر و وصیت هایم را داخلش نوشته ام. گرچه فکر نمی کنم آن ها از مرگ من ناراحت بشوند. محلول سیانور هم آماده است. می گویند خیلی سریع کار می کند. امشب کار راتمام خواهم کرد. برایم دعا کنید که حداقل اون دنیایم مثل این دنیایم پر از رنج و بدبختی و محرومیت و عقده و حقارت و کثافت نباشد. برایم دعا کنید تا خداوند درکم کند و بداند برای چه این کار را کردم تا عذابم نکند. گرچه معلوم نیست خدا می داند که من کیستم و چه بلایی سرم آمده و خواهد آمد یا نه؟
اگر دوستانی قصد کمک داشتند و در این جا مشاوره دادند ببخشند که وقت گرانبهاشون رو برای آدم بی ارزشی مثل من تلف کردند. فکر نمی کردم که در زندگیم که برای کسی مهم باشم. اما باید خداحافظی کرده و آماده ی خوابی عمیق بشوم. فقط دوست دارم بخوابم و هیچ وقت بیدار نشوم. خداحافظ همگی.

متاسفم برات ...
هر وقت بخوای میتونی بمیری ...
پس بیا و یه کاری بکن ... یه کلاه برداری میلیاردی بکن ...

اگر نتونستن بگیرنت ... که برو عشق و حال ...
اگر هم گرفتنت که اونوقت تندی شیشه سیانور رو بخور ...

میگم پایه ای بریم بانک بزنیم ؟؟؟

جناب مسلم رو هم با خودمون میبریم ... میتونه پوشش خوبی باشه ... کسی به ایشون شک نمیکنه ...

[="Times New Roman"][="Black"]

badbakht1;992955 نوشت:
سلام امروز اونجایی که براشون درخواست کار داده بودم پیغام دادند که نمی توانند من را بگیرند. از راهنمایی های دوستان بسیار ممنون هستم ولی واقعیت اینه که این راهنمایی ها بر اساس واقعیت نیست. بلکه صرفا چیزی برای دلخوشی من گفته می شه. من حقیقتا دیگه حوصله و توان ادامه دادن به این زندگی کوفتی را ندارم. برای مادر و پدرم هم نامه ای نوشته ام و حرف های آخر و وصیت هایم را داخلش نوشته ام. گرچه فکر نمی کنم آن ها از مرگ من ناراحت بشوند. محلول سیانور هم آماده است. می گویند خیلی سریع کار می کند. امشب کار راتمام خواهم کرد. برایم دعا کنید که حداقل اون دنیایم مثل این دنیایم پر از رنج و بدبختی و محرومیت و عقده و حقارت و کثافت نباشد. برایم دعا کنید تا خداوند درکم کند و بداند برای چه این کار را کردم تا عذابم نکند. گرچه معلوم نیست خدا می داند که من کیستم و چه بلایی سرم آمده و خواهد آمد یا نه؟
اگر دوستانی قصد کمک داشتند و در این جا مشاوره دادند ببخشند که وقت گرانبهاشون رو برای آدم بی ارزشی مثل من تلف کردند. فکر نمی کردم که در زندگیم که برای کسی مهم باشم. اما باید خداحافظی کرده و آماده ی خوابی عمیق بشوم. فقط دوست دارم بخوابم و هیچ وقت بیدار نشوم. خداحافظ همگی.

راستش من از آدم های منفی باف و نا امید و افسرده و دل مرده و بی روح بیزارم و دوست نداشتم دیگه پستی توی این تاپیک بزارم

ولی چند نکته رو بهت میگم امیدوارم که موثر باشه

ببین اگر فکر کردی تو بگی من میرم می میرم و ما میایم میگیم نه توروخدا نمیر سخت در اشتباهی

اگر تو بمیری فوقش خانوادت تا چهل روز عزادارن بعدش همه چیز به شرایط عادی بر می گرده

و بعد از چند ماه هم همه یادشون میره اصلا تو وجود داشتی

اگر فکر کردی وقتی بمیری خدا با آغوش باز ازت استقبال میکنه و میگه به به بنده ی عزیزم چه کار خوبی کردی سخت در اشتباهی

به محض اینکه روح از تنت جدا بشه نکیر و منکر با دوتا چوب نیم سوخته میان سراغت که بکنن تو آستینت

تازه اونجا می فهمی که بدبختی واقعی چیه و تو چقدر راحت فرصت های زندگیت رو از دست دادی

دیگه تصمیم با خودته.

اگر بازم می خوای حرفهای نا امید کننده بزنی جوابی به این پست من نده چون اصلا از آدم های منفی باف خوشم نمیاد[/]

badbakht1;992955 نوشت:
آدم بی ارزشی مثل من

شما فقط برای خودتان بی ارزش هستید و بس...! وگرنه اگر برای ما بی ارزش بودید هرگز وقتمان را صرف پاسخ به شما نمی کردیم...
و اگر برای خدا بی ارزش بودید شما را از خودکشی نهی نمیکرد، میگفت خودت را بکش به درک...!! چون خدا ارزش زندگی یک انسان را می داند چنین مجازات جاودانی برای آن تعیین کرده است...

تنها کسی که برای شما ارزش قائل نیست، خودتان هستید، و من از این بابت متأسفم...

شما مصداق پرنده ای هستید که برای رهایی از قفسی که درب آن باز است خودکشی می کند!! قفسی که خروج از آن به دست خود اوست و دیگر پرندگان آزاد او را به بیرون فرا میخوانند اما چون او پشتش به درب قفس است تمام آن گفتارها را توهّم خوانده و نها را متوهم میداند...!

این آخرین جملات من است برای شمایی که برای خودتان ارزش قائل نیستید:

اگر تا پایان عمرتان بیکار بمانید و خود ارضایی کنید خیلی خیلی و خیلی بهتر از این است که خودکشی کنید... چون مجازات اولی مقطعی است، اما مجازات دومی دائمی و همیشگی...!!


مرگ برای کسانی که خودکشی می کنند گشایش نیست، درآمدن از چاله ای است که خروج از آن امکان دارد و افتادن در چاهی است که دیگر خروج از آن امکان ندارد...!

اینکه برای مردن سیانور را انتخاب کرده اید نشان میدهد طاقت درد طناب دار و زخم تیغ و مانند آن را ندارید، پس بدانید سیانور اگرچه مانع درد جان دادن خواهد شد، اما در کاهش دردهای پس از آن هیچ تأثیری ندارد...!

آغاز به یک کار، ولو با درآمدی اندک، پا نهادن در راه یک موفقیتی بزرگ است، بالا رفتن از دامنه کوهی است که رفته رفته بر ارتفاع و بلندی انسان افزوده خواهد شد، و قطعا به افق های روشنی ختم خواهد شد، اما گام نهادن در مسیر خودکشی، مانند سقوط از قله است، مسیری است که فقط شروع آن به دست خود انسان است اما ادامه ی آن هرگز به دست انسان نیست، و انسان راهی برای بازگشت هم ندارد...

شما الان اختیار دارید قدم در مسیری بگذارید که آینده ی آن به دست شماست یا مسیری که در آینده آن هیچ نقشی ندارید...

یا حق!

مبنای 2;992966 نوشت:
پایه ای بریم بانک بزنیم ؟؟؟
جناب مسلم رو هم با خودمون میبریم ... میتونه پوشش خوبی باشه ... کسی به ایشون شک نمیکنه ...

الان بر عکس شده...!
یک بار از تبلیغ از استان کرمان بر میگشتم، با لباس روحانیت بودم؛ اتوبوس که در پلیس راه متوقف شد یه مأمور اومد بالا بین این همه آدم به من گفت شما بیا پایین چمدانت رو باز کن!!:Moteajeb!:
خدا رو شکر چیزی همراهم نبود!!
:khandeh!:

مسلم;992975 نوشت:
الان بر عکس شده...!
یک بار از تبلیغ از استان کرمان بر میگشتم، با لباس روحانیت بودم؛ اتوبوس که در پلیس راه متوقف شد یه مأمور اومد بالا بین این همه آدم به من گفت شما بیا پایین چمدانت رو باز کن!!:Moteajeb!:
خدا رو شکر چیزی همراهم نبود!!
:khandeh!:

سلام
برخی افراد در درمان خود دچار پارادوکس میشوند و میخواهم بدانم راه حلی وجود دارد؟
در پست بعدی توضیح خواهم داد

اگر ما به فردی کمک نکنیم او میگوید من بی ارزشم.
اگر به او کمک کنیم باز میگوید من بی ارزشم.

یعنی از هر دو طرف نتیجه میگیرد بی ارزش است.
میگوید من ان قدر بدبختم که دیگران دارند برایم دلسوزی میکنند ...

چنین شخصی چه پیش مشاور برود و چه نرود ، نتیجه میگیرد حقیر و بی ارزش است.
چه طور میشود این رابطه ناخوداگاه بین کمک کردن و تحقیر، بین کمک نکردن و تحقیر را از بین برد؟
برخی افراد وقتی با کمک دیگران مواجه میشوند با دلسوزی دیگران مواجه میشوند، شکرگزار میشوند. تشکر میکنند . به شما علاقه مند میشوند...
ولی برخی افراد نتیجه عکس از این رفتار میگیرند...

گل پسر ...
داری یه جا رو اشتباه میری ...
شهید حججی 26 سالش که بود ... ازدواجش رو کرده بود ... بچه دار شده بود ... و به اوج جایی که یک انسان میتونست برسه رسیده بود ...

منم زمانهای زیادی به فکر خود کشی بودم فکر میکنم 3 یا 4 تا موضوع در درون همین سایت با موضوع خودکشی داشته باشم ...
خیلی هم اوضاعم خراب بود ...

میدونی اون زمانها چی کار کردم ...
توکل کردم ... البته نه اونجوری که روحانی ها توکل میکنن ....

به خدا گفتم ... کل تن و بدن و جسم و روحم مال تو هست ... من خودم رو کشتم ... من دیگه در درون این بدن نیستم ... هر کاری که میخوای باهاش بکن ...

صبحها بلند میشدم و نماز میخوندم ... نه به خاطر اینکه شکر کنم ... میگفتم بدن مال خودت هست ... هر کاری میخوای باهاش بکن .
میرفتم دنبال کارهای جور وا جور ... نه بخاطر اینکه پولدار بشم ... میگفتم باید بدنم سیر بشه ... حتی اگر بهم جواب نه میدادند خوشحال میشدم ... میگفت خدا رو باش ... داره بدنی که مال خودش هست رو نابود میکنه ...

کلا از بدنم پر کشیده بودم و رفته بودم ... هیچ چیزی برام مهم نبود ... شیش دونگ بدنم رو به نام خدا زده بودم ...

تو هم همینجوری بشو ...
همین امروز از درون جسمت پرواز کن و برو ...
بعدش دیگه به هیچ چیزی توجه نکن ...

نه به مسخره شدن ها ... نه به این که گرسنه ای ... نه به این که خود ارضایی میکنی ... به هیچ چی ...
همه چی رو فراموش کن ...

badbakht1;992848 نوشت:
به نظرتون می شه به آزمایشگاه های اون جا اعتماد کرد؟؟؟؟

سلام و عرض ادب

بنده نرفتم !

اما به نظرم از لحاظ تجهیزات پیشرفته تر از ایران هستن و آزمایشاتشون قابل اعتماد تر هست.

دوست عزیز ! این کارها چیه؟ ارسطو می گه مت بالاراده تحیی بالاطبیعه. یعنی با اراده خود غرایز خود را بکش تا با طبیعت اصلی روح زنده بمانی. البته یک مسئله هم بهت بگم. گفتین سیانور رو به عنوان آزمایش گرفتید. ممکن است این سیانور به اون غلظتی نباشد که شما را بکشد ولی بلاهای دیگری سرت بیاورد. اون وقت باید به طور ناقص زندگی کنی. اما کلا توصیه بهت می کنم که این کار را نکن.

مسلم;992975 نوشت:
الان بر عکس شده...!
یک بار از تبلیغ از استان کرمان بر میگشتم، با لباس روحانیت بودم؛ اتوبوس که در پلیس راه متوقف شد یه مأمور اومد بالا بین این همه آدم به من گفت شما بیا پایین چمدانت رو باز کن!!
خدا رو شکر چیزی همراهم نبود!!
البته این حرفی که می زنم ربطی به بحث نداره ولی من در دوره ی سربازی که در نیروی انتظامی بودم به ما می گفتند که به کسانی که لباس های خاص اعم از لباس روحانیت و لباس های نظامی دارند بیشتر دقت کنیم چون که متاسفانه منافقان و اشرار و ... از این لباس ها ممکن است استفاده کنند و مثلا پاسگاه را خلع سلاح کنند. یادمه من یک بار یک افسر سپاه رو ربع ساعت پشت در پاسگاه معطل کردم تا این که راهش دادم داخل. اما نسبت به لباس های عادی حساسیت کمتری داشتیم.

[="Times New Roman"][="Black"]

مسلم;992975 نوشت:
الان بر عکس شده...!
یک بار از تبلیغ از استان کرمان بر میگشتم، با لباس روحانیت بودم؛ اتوبوس که در پلیس راه متوقف شد یه مأمور اومد بالا بین این همه آدم به من گفت شما بیا پایین چمدانت رو باز کن!!:Moteajeb!:
خدا رو شکر چیزی همراهم نبود!!
:khandeh!:

چون اکثر روحانیون انسان های امن و امینی هستند و مورد اعتماد مردم هستند

بلانسبت شما خیلی دزدها ممکنه این لباس رو برای استتار انتخاب کنند تا کسی بهشون شک نکنه

نقل می کنند به آیت الله بروجردی خبر دادند که یکی از طلاب دزدی کرده است.

ایشان گفتند نگویید فلان طلبه دزدی کرده بلکه بگویید دزدی به لباس طلبگی درآمده است.:khandeh!:[/]

سلام ان شالله که زنده اید و دوستتان سرتون کلاه گذاشته و به جای سیانور شربت شاه توت بهتون داده. و ان شالله که اصلا سراغش نرفته باشید.
مسئله ای که می خواستم بپرسم اینه که به نظر شما چه کار کنیم که بچه هامون به خودارضایی یا تماشای فیلم های بد نیفتند. الان بچه می تونه با چهار حرکت بدترین چیزها رو توی فضای مجازی ببینه. موبایل و لپ تاپم که فراوونه. مثل نقل و نبات ریخته. به نظر شما می شه بچه ها رو در این دوره زمونه کنترل کرد؟ این سوال را می خواستم در تاپیکی جدا مطرح کنم اما چون دیدم که استارتر این تاپیک به نظر می آید که از قربانیان عدم کنترل والدین می باشد این جا مطرح کردم که تاثیرش بیشتر باشه؟

ابوالبرکات;993062 نوشت:
سلام ان شالله که زنده اید و دوستتان سرتون کلاه گذاشته و به جای سیانور شربت شاه توت بهتون داده. و ان شالله که اصلا سراغش نرفته باشید.
مسئله ای که می خواستم بپرسم اینه که به نظر شما چه کار کنیم که بچه هامون به خودارضایی یا تماشای فیلم های بد نیفتند. الان بچه می تونه با چهار حرکت بدترین چیزها رو توی فضای مجازی ببینه. موبایل و لپ تاپم که فراوونه. مثل نقل و نبات ریخته. به نظر شما می شه بچه ها رو در این دوره زمونه کنترل کرد؟ این سوال را می خواستم در تاپیکی جدا مطرح کنم اما چون دیدم که استارتر این تاپیک به نظر می آید که از قربانیان عدم کنترل والدین می باشد این جا مطرح کردم که تاثیرش بیشتر باشه؟

تلویزیون نخر.براش گوشی و لبتاپ و تبلت نخر این خیلی مهمه به جاش براش کتابای خوب بخر که بخونه که از کوچیکی اهل مطالعه بار بیاد. یه مدرسه ی خوب بفرستش.دوستاشو کنترل کنید که با هر کسی دوست نشه.به مادرش بگید تو خونه که هست کنترلش کنه.باهاش خیلی صمیمی باشید و بهش محبت کنید.تا حد امکان نزارید تنهایی حمام بره.اگه تونستین ورزش مثل شنا و تیر اندازی و سوارکاری یا بفرستینش.

ali 000;993080 نوشت:
تلویزیون نخر.براش گوشی و لبتاپ و تبلت نخر این خیلی مهمه به جاش براش کتابای خوب بخر که بخونه که از کوچیکی اهل مطالعه بار بیاد. یه مدرسه ی خوب بفرستش.دوستاشو کنترل کنید که با هر کسی دوست نشه.به مادرش بگید تو خونه که هست کنترلش کنه.باهاش خیلی صمیمی باشید و بهش محبت کنید.تا حد امکان نزارید تنهایی حمام بره.اگه تونستین ورزش مثل شنا و تیر اندازی و سوارکاری یا بفرستینش.

مگه می شه. الان بچه می ره توی مدرسه می بینه همه ی دوستاش تبلت و گوشی دارند. اون قدر جونت رو بالا میاره که تا براش بخری. مدرسه ی خوب هم که تخمش رو ملخ ها خوردند. حالا دوستاش رو شاید بشه تا حدی کنترل کرد ولی همکلاسی هاش رو نمی شه. از همه مهمتر مگه می شه تلویزیون نخرید؟؟ این رو که دیگه زن آدم جونت رو بالا میاره تا بخری. شما الان توی اینستاگرام با سه حرکت می تونی بدترین چیزها رو ببینی. خودش نخواد. گوشی مامانش رو ممکنه قرض بگیره بره توی اونجا. یا گوشی دوستش رو.

ابوالبرکات;993081 نوشت:
مگه می شه. الان بچه می ره توی مدرسه می بینه همه ی دوستاش تبلت و گوشی دارند. اون قدر جونت رو بالا میاره که تا براش بخری. مدرسه ی خوب هم که تخمش رو ملخ ها خوردند. حالا دوستاش رو شاید بشه تا حدی کنترل کرد ولی همکلاسی هاش رو نمی شه. از همه مهمتر مگه می شه تلویزیون نخرید؟؟ این رو که دیگه زن آدم جونت رو بالا میاره تا بخری. شما الان توی اینستاگرام با سه حرکت می تونی بدترین چیزها رو ببینی. خودش نخواد. گوشی مامانش رو ممکنه قرض بگیره بره توی اونجا. یا گوشی دوستش رو.

به هر حال تنها راهش همینه به نظر من.گوشی و تلویزیون و اینترنت برای بچه سمه چه بخوایم چه نخوایم.من خودم اگه بچه دار شدم
همه ی این کار ها رو انجام می دم.
بد دنیایی شده.

ali 000;993080 نوشت:
تلویزیون نخر.براش گوشی و لبتاپ و تبلت نخر .

سلام و عرض ادب

با نخریدن و مخالفت مشکل حل نمی شه

الن می تونیم مانعش بشیم

وقتی 18 سالش شد ، می شه یه جوون که هیچ اموزش صحیحی ندیده و وارد اجتماعی می شه که همه توش گرگ هستن !!!

بهترین کار این هست که با آموزش صحیح ، نحوه درست استفاده کردن از وسایل رو به بچه یاد بدیم !

دوستان عزیز خواهش میکنم....

موضوع دارد از دست میرود، موضوع جدیدی که طرح شده به انجمن مشاوره مربوط میشود؛ و جناب ابوالبرکات هم فقط از استارتر تاپیک سوال کردند...

سلام
جناب بدبخت ...
تا زمانیکه تنها نشدی ... امکان نداره که خودکشی کنی ...
ولی زمانهایی که تنها میشی به خودکشی فکر میکنی ؛ هیچ وقت تنها نشو ... سعی کن همیشه کنار کسی باشی ...

ما اومدیم در درون این دنیا که رویه خودمون کار کنیم و قوی بشیم ...
فرض کن بری همون دنیا ... همین مشگل رو بزارن جلوت ... و نتونی به هیچ عنوان تغییر کنی ... 4 تریلیون سال مجبوری خ.ا کنی ...
در حالیکه من مطمین هستم میتونی مشگلت رو حل کنی ...

اینجا دوستان خیلی خوبی هستند که نمیزارن تنها باشی ... اسک دین برای من جایی هستش که تنهایی هام رو باهاش پر میکنم ... درست هست که با خیلی هاشون اختلاف نظر دارم ولی نسبت به پاک بودن و درست بودنشون اطمینان دارم ...

شروع کن به تغییر کردن به صورت پله پله ...
اینجا همه دوست دارن به هم کمک کنند ... بیا داخل جمعمون ... شما هم یکی ... هر روز مشگلاتت رو به یک نحوی مطرح کن 100 تا راه حل آخر هفته خواهی داشت ...

اینم یه جور زندگی هست ...
ثانیا الان 28 سالت هست ... سنی نداری که ...

میتونی تا 80 سالگی زندگی کنی ...
من داستان مردی رو شنیدم که تا 60 سالگی ورزش نکرده بود ... 62 سالگی شروع به ورزش کوه نوردی میکنه و 80 سالگی قله فوجی رو فتح میکنه ....

شما همین الانش هم فارغ التحصیل صنعتی شریف هستین و از بهترین دانشگاههای دنیا پذیرش دارین ...

جسارتا ... فقط اینقدر درس خوندید ... اکثر سلولهای مغزی شما در خدمت هوش قرار گرفتند تا عقل ...
و الان نمیدونین چی کار کنین ...

همین جا بیا و مشگلاتت رو ذره دره بگو ...
همشون حل شدنی هستند ...

سلام بدبخت،خوبی؟ نه این چه سوالیه.
بدبخت تو میتونستی کاربریتو مرد خوشبخت انتخاب کنی ولی تقدیر و زمونه یجوری رقم خورد بنویسی بدبخت
من درکت میکنم.. تو رو نه روانشناس درک میکنه و نه آدم مذهبی و نه آدم عادی
تو رو کسی درک میکنه که شکل خودته زیر آسمون دنیات
من درکت میکنم . خیلی زیاد

یکمی فرق داریم تو پسری و من دختر

میدونی منم خیلی از سن ازدواجم گذشته، خیلی. از وقتی بچه بودم نیاز جنسی رو حس میکردم و بزرگ شدم، برای یه دختر بد بود که اصلا بدونه این نیازه چیه قلقلکش میده. ولی خوب چارش یه خودارضایی بود.
بزرگ که شدم دونه دونه دختر بی لیاقت و کم سن یا آدمای دست مالی شده ، یا زنای که چند تا چند تا عقد و نامزدی بهم خورده داشتن همه ازدواج کردن.
بخودم اومدم دیدم فقط من موندم ، از قیافه سر بودم، از خانواده ، از همه چی
این خودارضاییه ادامه پیدا کرد و اختلال عملکرد دستگاه جنسی و بهم خوردگی هورمونی آورد.

آهااااااا اینم بگما واااای که چه بختایی سر راهم اومد نگم واست
ما اومدیم دعا کردیم، نذاشتیم دست یه مرد لمسمون کنه، آدمای عادیم بودیم نه چادری و نه چیزی.
یکی اومد ابراز علاقه کرد نون شب نداشت گفتم آقا سرت سلامت ، پسری سلامتی داری خودت قبولی . یه خونواده لشگر ۸۱ زرهی داشت. گفتم آقا مگه چیه خب باشه چیکار کنن . فرهنگای مختلف و .... طرف آخریا شاخ شده بود واسمون .مردم گفتن فلانی زیاد محبت کردی. چرا خواستی با پول خودت عروسی بگیری، براش کار پیدا کنی و .... طرف رو دل کرده. عصبانی شدم و بحث لفظی شدش، یه ساعت بعد دیدم خبری ازش نیست پا شدم واسش زنگ زدم بر نداشت ۲۱ بار زنگ زدم و ده ، بیست تا پیامک . هنوز بعد چهار سال جواب نداده.

گفتیم بریم دعا بخونیم برگرده ازدعای نادعلی بگیر برو زیارت عاشورا و دعای توسل و قرآن و تسبیح و حدیث کسا و ....
شد دومی گفتیم به به ببین آقای مهندس اومده خواستگاری . طرف نون نمیحورد بدنش فعالیت کنه دفعه بعد گرسنه شه، تا والده محترمش دید عععععععع این عاشق شده گفت پولای بانکتو بیار منم روش میذارم ماشین بخرررررررر پسسسسسسسسررررم !!!!
اینم یه روز برگشت گفت من پول ندارم زن بگیرم ، گفتم میام تو همون اتاق خوابت زندگیمونو شروع میکنیم ، شهر جنوبی کشوری عیب نداره گرما رو هم تحمل میکنیم گفت نه سه سال دیگه پول واسم جور میشه . من یه اخمی کردم هنوز تماس نگرفته بعد دو سال بگه چرا اخم کردی؟

یکی دیگه اومد گفتیم یا عللللییی ببین کی اومده پسر یه میلیاردر ، آقا ، با خدا و با ایمان و خوش اخلاق و .... چند ماه تمام تو گوشم خوند شما زن منی ، عاشقتم و لاو ترکوندن. به مادرم زنگ زد و خلاصه نگم...
اینم که تو سن سی سالگی تازه سربازی رفته بود و زمانی پایان خدمتش بود ارتباطشو قطع کرد چون دیگه نیازی ندلشت بمن!
گذشت و گذشت و گذشت تا چند وقت بعد ناگهانی یه پیامکی زد ، اولین حرفش درخواست ارتباط نامشروع بود، گفتم آقااااا چرا نامشروع بیا عقد کن حداقل حلال باشه من بخشیدمتا. گفت نه شرایطشو ندارم و خلاصه یه دعوای ساختگی راه انداخت و رفت. هیچ وقت یادم نمیره درست قبل اینکه بعد چند ماه ببینمش شب یه نذری کردم و صبح این اومد... خیلی خوشحال شدم خدا جوابمو داد اما به چند روز نکشید تموم شد.

میدونی من نه فامیل دارم ، ( نه که نداشته باشم دارم همه میلیاردر ) اما با ما غریبن، نه دوستی ، نه تحصیلات عالی و نه حتی گاهی تن سالمی.
شبا تا دیر وقت بیدارم غصه میخورم از این زندگی متلاشی ، از این همه امید و آرزوی به باد رفته
هر چی میدوم بی فایدس .
من نه پول دارم و نه مردم آدم بی پولو آدم حساب میکنن. نه شرایطای دیگه.
شغل راه انداختم همش شد ضرر.

نتیجه سی و چند سال زندگی و تجربه رو بهت میگم، اولا با مردم ایران جماعت صحبت نکن و مشورت نگیر هیچکدومشون ادراک صحیحی ندارن.
دوم اینکه هر کسی یه ذره تو نظر خدا عزیز بشه و شانس داشته باشه گنهکار عالمم بشه خوشبخته تهش
سوم همه میمیرن ما تو جهنمیم و اون آدم بدا هم جهنم . اما دو تا فرق داریم باهاشون. اونا با یه کیفیت و حال خوب دنیا رو ترک میکنن ما با غصه های زیاد. اون دنیام اونا یه سر رو خوب زندگی کردن اما ما هر دو سرش برامون جهنم بود.
چهارم اینکه خودتو زنده نگه دار ، خیالت راحت نه بهشتی برای تو آمادس و نه کسی از مرگت گریه میکنه ، همه فراموشت میکنن. بمون و تا تهش تا روزی که خدا مهلتت میده نفس بکش
برات آرزوهای خوب دارم خیلی خوب . مراقب خوبیات باش

در پناه الله

rozesorati;993107 نوشت:
سلام بدبخت،خوبی؟ نه این چه سوالیه.

ما در روانشناسی دو تا کار میتونیم که بکنیم ...

1. درمان و ارایه راهکار و حل مساله
2. همدلی

روش همدلی اینجوری هستش که شخص باید خودش رو دقیقا در کنار شخص قرار بده ... اگر اون شخص معتاد هست ... بره و معتاد بشه ... اگر اون شخص سرطان داره و موهاش رو از ته زده ... بره و موهاش رو از ته بزنه .

در روش درمان ... اینجوری هستش که شخص باید فاصله اش رو حفظ کنه تا بتونه تعادل فکریش رو حفظ کنه ... حقیقت رو همونجوری که هست ببینه ... تا بتونه راهکار بده ... تا بتونه اون شخص رو از منجلابش بیرون بکشه ...

و ...

شما و ایشون و من ( ما ) تجربیات زیادی در ارتباط با افسردگی و خودکشی داشتیم و داریم ... و درک کردن تنها کفایت نمیکنه ...

الان من کسی رو میشناسم که شوهر نداره و به هیچ وجه هم دنبال شوهر کردن نیست و اونقدر از لحاظ علمی خودش رو بالا کشیده که اصلا کسی در حد و اندازه اش نیست که بخواد باهاش ازدواج کنه ... و نزدیک 100 یا 200 تا مهندس تا کنون زیر دستش کار کرده اند .

هر کسی دنیاش رو جوری تصور میکنه ... برخی هم دنیال این هستند که یکی بیاد و خوشبختشون کنه ...

همیشه مرد باید احساس نیاز کنه متقابلا خانوم باید ناز کنه ...

اگر مرد احساس نیاز نکنه ... خانوم نباید ناز کنه ... اسمش میشه عشوه خرکی ...

اینی هم که خیلی ها میزارن و میرن به این خاطر هست که بعد از یک ماه یا دو ماه شما تموم میشی و وقتی تموم میشی دیگه چیزی نیستی که اون مرد بابتش شما رو ستایش کنه ...

همیشه یه دختر باید دست نیافتنی و تمام نشدنی باشه ...

احتمالا باید داستان شهرزاد قصه گو رو شنیده باشید ...

پادشاهی بوده که دستور داده بوده هر شب یکی از دختران شهر رو براش آماده کننند ... پادشاه اونقدر ستمگر بود که شب تا صبح با اون دختر همخوابگی میکرده و صبح هنگام ؛ دستور میداده گردن دختر رو بزنند ...

این ماجرا چندین و چند سال ادامه داشته و وزیر با دختر خودش شهرزاد مشورت میکنه و میگه چه بکنم نمیتونم جلویه این همه ظلم و ستم رو بگیرم ...

شهرزاد میگه امشب من رو به اتاق خواب پادشاه بفرست ...

شهرزاد به اتاق پادشاه وارد میشه و شهرزاد در اون شب شروع میکنه و برای پادشاه یک داستان تعریف میکنه ... ولی داستان در همون شب تموم نمیشه ... و اونقدر داستان زیبا و دلنشین بوده که پادشاه دستور میده که یک شب دیگر هم ایشون زنده بمونه و داستان رو تموم کنه ...

سرتون رو در نمیارم ... داستان شهرزاد هزار و یک شب طول میکشه و بچه های کوچک و بزرگ به دنیا میاره و پادشاه دیگه بهش خو میکنه و ...

رمز داستان در همین هست ... پادشاه باید احساس نیاز میکرد و شهرزاد باید نیازش رو با داستانی زیبا تامین میکرد ....

مسلم;992419 نوشت:
ورود به موضوعات بی ربط مصداق ماهی گرفتن از آب گل آلود است!!

با سلام. برام جالبه که متوجه ارتباط صحبت من با مشکل ایشون نشدید و میگید "موضوعات غیر مرتبط"!!!

ببینید، با این داستانهایی که سرهم کرده اید و میکنید( دین) ، تنها، تعدادی از افراد رو برای مدت زمان محدودی میتوانید دست به سر کنید.

افرادی هستن که بالاخره متوجه میشن که چیزهایی که براشون بافتید و بافتند، اباطیلی بیش نبوده!بنظر میرسه ایشون هم ، یکی ازین افرادی هست که حسابی از این به اصطلاح "تعلیمات!" اسلامی اسیب دیده و حالا بعد ازسالها متوجه دروغ بودن شعارهای شما شده .

چهل سال تلاش کردید تا جهل رو گسترش بدید، فقر(خواسته یا ناخواسته) رو فراگیر کنید و ایده های قرون وسطی خودتون رو کارآمد نشون بدید. جامعه ای ساختید که کثافت از سرو روش بالا میره و هنوز هم ذره ای به این فکر نمیکنید که ایا اعتفاداتی که از بچگی در ذهن شما فرو کردن درست بوده یا نه. تنها با تعصب و توحش ، چشم بسته ازش دفاع کردید و میکنید و خواهید کرد.

جالبه میگید چرا از اب گل آلود ماهی میگیریم اما نمیگید چرا خودتان آب را تا این حد! گل آلود کرده اید!

ازین ها که بگذریم، سخنی هم با این دوست عزیز اگر هنوز زنده است.
شمایی که دانش آموخته دانشگاه شریف هستی میتونید خیلی راحت از ایران خارج بشی و زندگی راحتی رو داشته باشی. اگر نیاز به کمک در این زمینه داشتی پیام خصوصی بده.

شاد باشید

مبنای 2;993114 نوشت:
برخی هم دنیال این هستند که یکی بیاد و خوشبختشون کنه ...

همیشه مرد باید احساس نیاز کنه متقابلا خانوم باید ناز کنه ...

اگر مرد احساس نیاز نکنه ... خانوم نباید ناز کنه ... اسمش میشه عشوه خرکی ...

اینی هم که خیلی ها میزارن و میرن به این خاطر هست که بعد از یک ماه یا دو ماه شما تموم میشی و وقتی تموم میشی دیگه چیزی نیستی که اون مرد بابتش شما رو ستایش کنه ...

همیشه یه دختر باید دست نیافتنی و تمام نشدنی باشه ...

د ....

اولا هر زنی یا مردی باید منتظر باشه تا یکی خوشبختش کنه . چرا که نه؟
پس چی ؟ منتظر باشیم یکی بدبختمون کنه؟

قسمتی از خوشبختی در کنار همسر حس میشه، خوشبختی یعنی تجربه ارتباط جنسی سالم و حلال، فرزندان پاک ، تلاش و انگیزه برای زندگی، احساسات خوب

دوم اینکه ناز و نیاز رو لطفا بذارین کنار

بله تموم میشم چون پول ندارم ، چون خونه درست و حسابی ندارم خواستگار ارزشمند توش راه بدم مجبورم هی بسر بگردونم و هزار دروغ بگم تا طرفم رو بپزم که آره این خونه محقر نتیجه ورشکستگیمونه.
بله تموم میشم چون رابطه ی جنسی برقرار نمیگنم.
فکر نکنین مردم همه صالحن ، نصف بیشترشون رو که میبینی رابطه ی جنسی بدون ازدواج دارن . طبیعتا وقتی من امتناع میکنم طرفم میگه بجهنم میره سراغ اونی که نیازشو برطرف میکنه حالا یا ازدواج میکنن یا نمیکنن.
کی تو این زمونه و‌گرونی با این فکرای نابود دوهزاری میره زن بگیره؟ (این البته واسه ما هست که کف جامعه ایم)
وگرنه دختر آقای دکتر، آقای تاجر، آقای فلانی اینا دردی ندارن ، خواستگارا میرن روی یه خونواده ای شبیه خودشون یا این آدمای سطح بالا دست میذارن و عقد و عروسی و ...

من نمیخوام مسئله رو باز کنم حوصله ام ندارم توضیح بدم ما خیلی مشکلات داریم از دروس آموزشی تو مدرسمون تا فرهنگمون و خیلی چیزای دیگه . نتیجش میشه یه کوه جوان عذب و بیکار، یه مشت آدمای هرزه و معتاد و دزد

rozesorati;993120 نوشت:
اولا هر زنی یا مردی باید منتظر باشه تا یکی خوشبختش کنه . چرا که نه؟
پس چی ؟ منتظر باشیم یکی بدبختمون کنه؟

قسمتی از خوشبختی در کنار همسر حس میشه، خوشبختی یعنی تجربه ارتباط جنسی سالم و حلال، فرزندان پاک ، تلاش و انگیزه برای زندگی، احساسات خوب

دوم اینکه ناز و نیاز رو لطفا بذارین کنار

بله تموم میشم چون پول ندارم ، چون خونه درست و حسابی ندارم خواستگار ارزشمند توش راه بدم مجبورم هی بسر بگردونم و هزار دروغ بگم تا طرفم رو بپزم که آره این خونه محقر نتیجه ورشکستگیمونه.
بله تموم میشم چون رابطه ی جنسی برقرار نمیگنم.
فکر نکنین مردم همه صالحن ، نصف بیشترشون رو که میبینی رابطه ی جنسی بدون ازدواج دارن . طبیعتا وقتی من امتناع میکنم طرفم میگه بجهنم میره سراغ اونی که نیازشو برطرف میکنه حالا یا ازدواج میکنن یا نمیکنن.
کی تو این زمونه و‌گرونی با این فکرای نابود دوهزاری میره زن بگیره؟ (این البته واسه ما هست که کف جامعه ایم)
وگرنه دختر آقای دکتر، آقای تاجر، آقای فلانی اینا دردی ندارن ، خواستگارا میرن روی یه خونواده ای شبیه خودشون یا این آدمای سطح بالا دست میذارن و عقد و عروسی و ...

من نمیخوام مسئله رو باز کنم حوصله ام ندارم توضیح بدم ما خیلی مشکلات داریم از دروس آموزشی تو مدرسمون تا فرهنگمون و خیلی چیزای دیگه . نتیجش میشه یه کوه جوان عذب و بیکار، یه مشت آدمای هرزه و معتاد و دزد

همونجور که خودتون گفتید حرف زیاد هست ...

1. هر کسی باید خودش ؛ خودش رو خوشبخت کنه ... اصلا فرض کنیم من با کسی ازدواج کردم و خوشبخت هم شدم ... این خوشبختی چه ارزشی داره تا زمانی که تحت کنترل من نیست ؛ خوشبختی زمانی ارزش داره که شخصی نتونه اون رو کنترل کنه ... چه جامعه ... چه خانواده ... چه شوهر و ....

2. یکی از دوستام ؛ شوهرش داشت ازش جدا میشد ؛ زود از خونه میرفت ... دیر میومد خونه و ... ؛ تا اینکه رفتش پیش روانپزشک ؛ ایشون بهش گفت یا تو باید بیوفتی دنبال شوهرت و اون رو بچسبی ... یا اون بیوفته دنبال تو و تو رو بچسبه ... راه حل دیگه ای نداره ... ؛

3. یکی از دوستای من هنرمند بود .... هنرمند که چه عرض کنم ایشون گلدون سفالی میگرفت ... بهش نگین وصل میکرد و آبی میکردش و نگین بهش میچسبوند .... تا اینکه در درون یک نمایشگاه یک انگلیسی از اون نمایشکاه دیدن میکنه و از کارهای اینها خوششون میاد ... دعوتشون میکنه انگلیس که کارهاشون رو نشون بدن ... همونجا به مرده میگه میتونم برای شما کار کنم و الان انگلیس موندگار شده و بهترین زندگی رو هم داره میکنه ... تخصصش هم اینه که گلدون رنگ میکنه ...

چی میخوام بگم ... همه چیز فرصت و فرصت سازی هست ... تا زمانی که شما چنین دیدی رو داشته باشید هیچ فرصتی رو در اطرافتون نمیبینید .

4. در مورد ازدواج و رابطه جنسی و ...
ببینید من یه چیزی بهتون میگم میتونید قبول کنین میتونین قبول نکنین ...

شما یک مرد ... میتونید یکی از این دو تا خانوم رو انتخاب کنین برای ازدواج ...

الف ) یکیشون یه دختری هستش که آفتاب مهتاب ندیده ... خونه درست و حسابی نداره ... به خاطره ناملایمات زندگی خیلی زجر کشیده ... تعادلش رو در خیلی از چیزها از دست داده ... بعد نداره ... رنگ نداره ... وقتی باهاش حرف میزنه تندی تموم میشه و ....

ب) یکیشون یه دختری هست که با دو سه نفری دوست بوده ... خونه درست و حسابی نداره ... زیاد به خودش سختی نداده ... با چند نفری دوست بوده ولی به صورت شرعی ( منظورم اینه که عقد موقت کردن ) ... بعدهای بسیار زیادی داره ... هر چقدر که باهاش حرف میزنه تموم نمیشه ... همش دوست داره کنارش باشه ... همش دوست داره بخندونتش و ...

ببینید ...
اشتباه تصور نشه ...
من موافق سکس و ... به صورت کنترل نشده نیستم ... صد در صد هم باهاش مخالف هستم ...

ولی وقتی زمونه عوض میشه ... شرایط تغییر میکنه ... باید آدمها هم تغییر کنند ... زمانه قدیم بود که همه ازدواج میکردند و .... همین الانش طبق آمار رسمی بالای 1.5 میلیون دختر به تجرد قطعی رسیدند ... یعنی دیگه نمیتونند ازدواج کنند ...

هر چیزی میشه اسمش رو گذاشت ... مشگلات کشور و ...

ولی بحث سره این هست که این شخص بتونه کیفیت زندگیش رو ثابت نگه داره ....

اصلا فرض میکنیم همین فردا برای شما یک خواستگار اومد ... اونم پول نداره و بدبخت و بیچاره هست ... خوب میری زنش میشی ؟؟؟ خوب این خریت هست ... به جای اینکه کیفیت زندگیت بهتر بشه ... بدتر میشه ...

حداقلش الان میتونی با کارکردن زیاد و یا با نقشه کشیدن کیفیت زندگیت رو تغییر بدی ... اون زمان میخوای چی کار کنی ؟؟؟ برای بیرون رفتن هم باید اجازه بگیری ....

ببینید الان در درون کشورهایی مانند کانادا و انگلیس و آمریکا و .... یک مدل زندگی باب شده که من خیلی اون مدل زندگی رو دوست دارم و قصد دارم اونجوری زندگی کنم ...

روش این هستش که در کنار دانشگاه های بزرگ دنیا دارن خونه های زیادی رو میسازند ... در درون این خونه ها انسانهای علم محور زیادی هستند که همشون دانشجو هستند ... ولی نه اینکه 20 سالشون یا 25 سالشون باشه ....

سن هاشون 30 سال 40 سال 50 سال 60 سال و ...

اینها تا آخر عمرشون هم دانشجو هستند و هم استاد دانشگاه ... شبها خونه هم میرن ... با هم غذا میخورند و با هم درس میخونند و با هم دیگه دوست میشن ... به مرور زمان از هم خوششون میاد و زوج های دو نفره ای رو تشکیل میدهند ...

بعد از چند سال زندگی ... یکی دو سال ... از هم جدا میشن و زندگی جدیدی رو با شخص جدیدی آغاز میکنند ....

این نوع زندگی برای من ایده آل هست ...

دقیقا با چارت من هماهنگی داره ...

رشد و پیشرفت روز افزون
کیفیت زندگی بالا
عشق به معنای حقیقی
امنیت و آسایش
و ...

زیاد هم درگیر ازدواج و .... هم نیستم ...

شما هم لزوما ازدواج نمیکنی ... ولی حتما حتما حتما با یکی دوست میشی ... در درون این که شکی نیست ...

بنابراین زیاد حساسیت به خرج نده ...
اون چیزی که برات ارزش محسوب میشه ... نه برای دیگران و نه برای دین اونقدر ارزشمند نیست ...

میتونی با هر کسی که دوست داری ... دوست بشی و در کنارش رشد کنی ... ولی خوب باید شرعی باشه ...

یا اینکه نخوای تغییر کنی و همینجوری بمونی ....

من این آخرین پستم بود و فکر میکنم تا 3 ماه دیگه نتونم بیام .... اگر بهتون جواب ندادم عذر خواهی میکنم ...

جناب مسلم و سایر دوستان رو هم ازشون همینجا خدافظی میکنم ....

مبنای 2;993125 نوشت:

الف ) یکیشون یه دختری هستش که آفتاب مهتاب ندیده ... خونه درست و حسابی نداره ... به خاطره ناملایمات زندگی خیلی زجر کشیده ... تعادلش رو در خیلی از چیزها از دست داده ... بعد نداره ... رنگ نداره ... وقتی باهاش حرف میزنه تندی تموم میشه و ....

ب) یکیشون یه دختری هست که با دو سه نفری دوست بوده ... خونه درست و حسابی نداره ... زیاد به خودش سختی نداده ... با چند نفری دوست بوده ولی به صورت شرعی ( منظورم اینه که عقد موقت کردن ) ... بعدهای بسیار زیادی داره ... هر چقدر که باهاش حرف میزنه تموم نمیشه ... همش دوست داره کنارش باشه ... همش دوست داره بخندونتش و ...

__________________________________ ...

ببینید الان در درون کشورهایی مانند کانادا و انگلیس و آمریکا و .... یک مدل زندگی باب شده که من خیلی اون مدل زندگی رو دوست دارم و قصد دارم اونجوری زندگی کنم ...

روش این هستش که در کنار دانشگاه های بزرگ دنیا دارن خونه های زیادی رو میسازند ... در درون این خونه ها انسانهای علم محور زیادی هستند که همشون دانشجو هستند ... ولی نه اینکه 20 سالشون یا 25 سالشون باشه ....

سن هاشون 30 سال 40 سال 50 سال 60 سال و ...

اینها تا آخر عمرشون هم دانشجو هستند و هم استاد دانشگاه ... شبها خونه هم میرن ... با هم غذا میخورند و با هم درس میخونند و با هم دیگه دوست میشن ... به مرور زمان از هم خوششون میاد و زوج های دو نفره ای رو تشکیل میدهند ...

بعد از چند سال زندگی ... یکی دو سال ... از هم جدا میشن و زندگی جدیدی رو با شخص جدیدی آغاز میکنند ....

این نوع زندگی برای من ایده آل هست ...

دقیقا با چارت من هماهنگی داره ...

نم ....

درباره مورد اولت

صیغه بنا به شرایط خاصه ، اونی که با صیغه با هر مرد و نامردی همبستر میشه یه جای کارش میلنگه . هیچ فرقی بینشون با یه دوست پسر نامحرم نیست.
بیا تو شبکه های اجتماعی نشونت بدم صیغه ساعتی و روزانه در ازای یه شب با دریافت پول . یا اینکه آویزون طرف میشن و ... این با دوستی هیچ تفاوتی نداره میخوام صد سال سیاه حروم و حلالش مطرح نباشه.
دختری که صیغه میشه از یه طرف دیگه نابوده . اگر ارزش داشت میرفت ازدواج میکرد واسش جشن بگیرن، به رسمیت بشناسنش ، اسمش تو شناسنامه یکی دیگه بره و ...

مورد دومت

خارجیا الکل ، مواد صنعتی و ... میزنن شما که خدایی نکرده چیزی نزدین که این افکار احمقانه اونها رو مد نظرتون دارین!

شما که میخوای زندگی با یکی بسازی و بعد دو سال بهمش بزنی بنظرم این خوب نیست ، چرا اینکار ... الان بازیگران فیلمای غیر اخلاقی هم درآمد بالا دارن و هم برطرف شدن نیاز خودشون و یکی دیگه. تازه مشهور هم هستن . دیگه چرا ازدواج .

لطف کنین در باره مسایلی که دربارش کم آگاهی دارین صحبت نکنین.

B-neshan;993115 نوشت:
با این داستانهایی که سرهم کرده اید و میکنید(دین)

این که من هم به راحتی بیایم ادعا کنم و بروم کاری ندارد، من اگر سکوت می کنم به این خاطر است که موضوع این تاپیک چیز دیگری است...

B-neshan;993115 نوشت:
ذره ای به این فکر نمیکنید که ایا اعتفاداتی که از بچگی در ذهن شما فرو کردن درست بوده یا نه. تنها با تعصب و توحش ، چشم بسته ازش دفاع کردید و میکنید و خواهید کرد

من نمی دانم شما چقدر مطالعه در زمینه دین داشته اید، اما من نزدیک به 20 سال است که هم در حوزه و هم در دانشگاه تدریس و تحصیل داشته ام، سال هاست بی طرفانه در زمینه دین مطالعه و تحقیق دارم.
پست ترین انسان در نظر من کسی است که از اعتقادی دفاع کند که خودش آن را قبول نداشته باشد! کار بسیار چندش آوری است. به همین خاطر از روز اولی که وارد این رشته شدم با خودم عهد کردم بی طرفانه و به منظور انتخاب دین وارد مطالعات شوم، و از چیزی با چشم بسته دفاع نکنم.

اما آنچه که به بنده می گویید که اعتقاداتی را کورکورانه به ذهن انسان فرو میکنند، درست است، اما ممکن است کسی دیگری را به این مسئله متهم کند در حالی که خودش به آن مبتلا باشد، هر کسی باید نسبت به نفسش بدبین باشد.

بسیاری را دیده ام که کفر و بی ایمانی شان منتسب به چهارتا سایت اینترنتی و کانال تلگرامی و چندتا عکس فتوشاپ بوده است! و دیگران را متهم به تقلید کورکورانه می کنند!! در حالی که من اگر ایمان دارم، برای تحقیق اصل آثار نیچه و راسل و داوکینز را دیده ام و با افتخار ایمانم را مستحکم تر یافتم...

کسانی که با دانشگاه سر و کار دارند می دونند که فاند گرفتن (دریافت پذیرش و کمک هزینه تحصیلی) از دانشگاههای خارجی یه موقعیت خیلی خوب محسوب میشه. شاید مهندسی مواد توی کشور ما کار نداشته باشه، اما خیلی از کشورها هستند که روی این زمینه ها کار می کنند. خلاصه این که این دوستمون موقعیت موفقیت رو داشت. حداقلش اینه که این می تونست یه تجربه خوب در زمان زندگی اسشون باشه.

اگر فکرشو درست می کرد، احتمالا موقعیتهایی برای کار پیدا میکرد. کلی چیزها برای تجربه کردن و کلی کارهای مفید برای انجام دادن پیدا می کرد که حتی اگر محل درآمد نبودند، می تونستند محل کسب تجربه و فایده رسوندن به جامعه باشند.

گذشته از اینها، کسی که بتونه از مادیات بگذره می تونه بره دنبال عرفان و این وادی رو هم امتحان کنه. هیچکدوم از دارایی های انسان از جانش بالاتر نیست.

خلاصه این که این دوستمون هم موقعیت موفقیت رو داشت (چه خارج از کشور و چه داخل) هم موقعیتهای کسب تجربه و مفید بودن. ولی دنبال هیچکدومش نرفت. چرا؟ خب خودم تجربه افسردگی رو دارم و می دونم چه حسی داره. میگن هر مردی حداقل یک بار تو زندگیش افسردگی رو تجربه می کنه و اگر این حس سراغ هر کدوم از ما اومد باید حواسمون باشه که اول رفعش کنیم تا بتونیم به سایر هدف هامون برسیم.

به هر حال امیدوارم این دوستمون هنوز زنده باشه و فرصت دیدن موقعیتهاش رو داشته باشه.

سعدی شیرازی;993166 نوشت:
کسانی که با دانشگاه سر و کار دارند می دونند که فاند گرفتن (دریافت پذیرش و کمک هزینه تحصیلی) از دانشگاههای خارجی یه موقعیت خیلی خوب محسوب میشه. شاید مهندسی مواد توی کشور ما کار نداشته باشه، اما خیلی از کشورها هستند که روی این زمینه ها کار می کنند. خلاصه این که این دوستمون موقعیت موفقیت رو داشت. حداقلش اینه که این می تونست یه تجربه خوب در زمان زندگی اسشون باشه.

اگر فکرشو درست می کرد، احتمالا موقعیتهایی برای کار پیدا میکرد. کلی چیزها برای تجربه کردن و کلی کارهای مفید برای انجام دادن پیدا می کرد که حتی اگر محل درآمد نبودند، می تونستند محل کسب تجربه و فایده رسوندن به جامعه باشند.

گذشته از اینها، کسی که بتونه از مادیات بگذره می تونه بره دنبال عرفان و این وادی رو هم امتحان کنه. هیچکدوم از دارایی های انسان از جانش بالاتر نیست.

خلاصه این که این دوستمون هم موقعیت موفقیت رو داشت (چه خارج از کشور و چه داخل) هم موقعیتهای کسب تجربه و مفید بودن. ولی دنبال هیچکدومش نرفت. چرا؟ خب خودم تجربه افسردگی رو دارم و می دونم چه حسی داره. میگن هر مردی حداقل یک بار تو زندگیش افسردگی رو تجربه می کنه و اگر این حس سراغ هر کدوم از ما اومد باید حواسمون باشه که اول رفعش کنیم تا بتونیم به سایر هدف هامون برسیم.

به هر حال امیدوارم این دوستمون هنوز زنده باشه و فرصت دیدن موقعیتهاش رو داشته باشه.

راستش نمی دونم چرا فکر میکنم ایشون در زمینه فاند داشتن خالی بستن!!!!! یعنی هیچ جوره توی کتم نمیره که یک نفر علی رغم این همه مشکلات و افسردگی ها و .... که ازش دم میزنه ، اینقدر خوب درس خونده باشه و معدل بالا داشته باشه و احتمال خیلی خیلی زیاد نمره زبان خوب برای کشور مقصد داشته باشه. یعنی من به شخصه نمیتونم این دو تا رو با هم جمع کنم! معمولا کسایی که فاند میگیرن ( اگر کشور مقصد کشور اروپایی یا امریکایی یا آسیایی خوب باشه و مثلا ارمنستان و افغانشتان و گرجستان و ... نباشه!) در زمان تحصیلشون یا در دانشگاه خیلی خوبی تحصیل کردن که مستلزم رتبه خوب کنکور در لیسانس یا ارشد هست که اون هم با تلاش زیاد و درس خوندن مداوم بدست میاد نه سر و کله زدن با خود ا... و مشکلات مختلف و یا معدل خوبی داشتن که اون هم نیاز به درس خوندن و وقت گذاشتنه و یا هر دو. و در ادامه هر جا بخوان برن حتی چین! بالاخره یک گواهی زبانی چیزی لازم دارن برای ارائه که اون هم نیاز به تلاش و ممارست داره و این موفقیت ها با افسردگی جمع نمیشه.

ممکنه که یک نفر که خیلی باهوشه اما به دلیل افسردگی نتونه موارد بالا رو فراهم کنه و در نتیجه اصلا به فرایند اپلای نرسه اما به اعتقاد من نمیشه که یک نفر موارد بالا رو فراهم کنه و بعدش بگه من افسرده ام و نمیتونم!!!!!

مبنای 2;993114 نوشت:
اونقدر از لحاظ علمی خودش رو بالا کشیده که اصلا کسی در حد و اندازه اش نیست که بخواد باهاش ازدواج کنه ... و نزدیک 100 یا 200 تا مهندس تا کنون زیر دستش کار کرده اند .

اینو قبول ندارم. مگه حد و اندازه هر فردی رو تعداد افرادی که زیر دستش کار میکنن تعیین میکنه؟ یا تعداد مقالاتی که داده؟ یا تعداد ارجاعاتی که به مقالاتش شده؟ این هم توهینی است به مردها و هم زنها.

پرسش:
بنده جوانی 28 ساله هستم که از کودکی گرفتار فیلم های مستهجن شده، و 10 سالگی به خودارضایی رو آورده ام. اکنون با اینکه فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد هستم کاری پیدا نمی کنم تا بتوانم ازدواج کنم. عوارض خود ارضایی دامنم را گرفته است و هر چه دعا و توسل داشته و به خدا التماس کردم فایده ای ندارد؛ انگار خداوند جهان را برای ثروتمندان خلق کرده است و من و امثال من روز به روز داریم بدبخت تر و افسرده تر می شویم.
آیا خودکشی کردن برای من هم عذاب می آورد؟ آیا دلایلم برای خودکشی قانع کننده نیست؟؟


پاسخ:

سوال شما از آن دسته از سوالاتی است که به خاطر شدت احساساتی که درگیر آن هستید (و حق هم دارید) پاسخ گفتن را دشوار می کند، من خواهش می کنم پیش از خواندن این پاسخ ها احساسات خودتان را کنترل کنید. تمام نکاتی که عرض میشود مطالب مهمی است که برای یک پاسخگویی جامع به سوال شما لازم بود، خواهش می کنم آنها را با دقت مطالعه بفرمایید:

نکته اول:
در مورد خودکشی قطعا پاسختان برای خدا قانع کننده نخواهد بود ، در نکات بعدی به این مسئله اشاره خواهم کرد، اما از آنجا که آخرت حقیقتا محصول و نتیجه همین دنیاست: «الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة»؛ دنیا مزرعه آخرت است.(1) بنابراین کسی که مزرعه خودش را به آتش بکشد محصولی در آخرت نخواهد داشت.

اینکه خداوند می فرماید کسی که خودکشی کند تا ابد در جهنم خواهد ماند به همین خاطر است، این آتش جاودان نتیجه تکوینی رفتار اوست، همانطور که اگر کسی یک لحظه خودکار به چشمش بزند برای ابد کور خواهد ماند، نمیتواند بگوید آیا من حق نداشتم این کار را بکنم؟! بالاخره کوری را باید همراه خود داشته باشد.
بنابراین اگر تا پایان عمرتان بیکار بمانید و خود ارضایی کنید خیلی خیلی و خیلی بهتر از این است که خودکشی کنید... چون مجازات اولی مقطعی است، اما مجازات دومی دائمی و همیشگی...!

آغاز به یک کار، ولو با درآمدی اندک، پا نهادن در راه یک موفقیتی بزرگ است، بالا رفتن از دامنه کوهی است که رفته رفته بر ارتفاع و بلندی انسان افزوده خواهد شد، و قطعا به افق های روشنی ختم خواهد شد، اما گام نهادن در مسیر خودکشی، مانند سقوط از قله است، مسیری است که فقط شروع آن به دست خود انسان است اما ادامه ی آن هرگز به دست انسان نیست، و انسان راهی برای بازگشت هم ندارد...

نکته دوم:
هدف از خلقت انسان کشتی گرفتن با خودش است، مبارزه با نفسش است؛ شکست و پیروزی در این مسابقه مثل مسابقات کُشتی نیست، که اگر ضربه فنی شدید بازنده اعلام شوید، بلکه مانند آن مبارزاتی است که تا زمانی که از میدان در نرفته اید پیروز هستید، در این مبارزه اگر دو هزار بار هم زمین بخورید همین که بلند شوید شکست خورده محسوب نمیشوید. بنابراین همین که دست از این مبارزه برندارید خودش خیلی گام بلندی است!

خداوند که در این مسابقه بلاتشبیه مربی انسان است تا زمانی که انسان در این مبارزه باقی بماند او را رها نمیکند، اما اگر انسان مبارزه را رها کرد، خدا هم او را رها می کند، نگاه نکنید که چند بار زمین خورده اید، چند بار فیلم مستهجن دیده اید، چند بار خودارضایی کرده اید، چون این سخنانتان نشان میدهد هنوز مشغول مبارزه هستید، اگرچه از زمین خوردن های مکرر ناراضی هستید اما این که ایستاده اید یعنی شکست نخوردید.

شکست زمانی است که انسان با گناه، دیگر پشیمان نشود، حالش فرق نکند، حتی با خوشحالی گناه کند، این علامت آن است که او مبارزه را رها کرده، در این صورت خدا هم او را رها می کند.
اصل این مبارزه برای رشد و تکامل شما لازم است، همانطور که قرآن می فرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» به درستی که با هر سختی، آسانی است(2) انسان بدون این مبارزه به سعادت نمیرسد، بنابراین نباید از خدا توقع داشت که او را از میدان بیرون بکشد، هیچ مربی ای چنین نمیکند، مگر آنکه خیرخواه نباشد.

نکته سوم:
درست است که انسان با وجدان، و انسان سالم وقتی گناهی مرتکب میشود بی تفاوت نبوده، و ناراحت میشود؛ این همانطور که عرض کردم علامت بسیار خوبی است؛ اما نباید بیش از حد خودخوری کند، نباید در عذاب وجدان غرق شود، خدا برای توبه فقط یک شرط گذاشته: پشیمانی
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«مَا مِنْ عَبْدٍ أَذْنَبَ ذَنْباً فَنَدِمَ عَلَيْهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ‏ أَنْ‏ يَسْتَغْفِرَ»؛ هیچ بنده ای نیست که گناه کند و سپس پشیمان شود، مگر آن که خداوند او را می بخشد قبل از آن که(به زبان) استفغار کند.(3)

پشیمانی بیش از حد، و غصه خوردن و خودخوری موجب گوشه گیری، ضعف اعتماد به نفس، افسردگی، منفی نگری، و خلاصه عدم موفقیت شما در آینده میشود. وقتی خدا با پشیمانی تان شما را بخشیده شما که نباید شما کاسه داغ تر از نباید بشوید.
تمام کسانی که توانسته اند این اعتیاد یا اعتیادهای دیگر را ترک کنند رمز موفقیتشان این بوده که به جای اینکه توی سر خودشان بزنند، خودشان را و توانایی هایشان را تشویق کرده اند.

اگر می خواهید موفق باشید دست از این عذاب وجدان های بی خودی و این تلقین کردن های بی جهت بردارید، از تحقیر نفس خودتان دست بردارید، از خود خوری ها و عذاب وجدان های بیش از حد دست بردارید، خود همین ها که به ظاهر خوب به نظر می آیند انسان معتاد را معتاد نگه میدارند.
وقتی خدا می گوید من با پشیمانی شما گناهتان را می بخشم خود خوری برای چه؟ وقتی قرار نیست با شکستن توبه گناهان گذشته دوباره برگردند یادآوری دوباره ی آنها چرا؟ انسانی که 2000 بار خودارضایی کرده و توبه کرده و پشیمان شده همه آنها پاک شده اند، از نظر نامه اعمال پاک است، اگر دوباره خودارضایی کرد فقط یک خودارضایی در نامه عملش دارد، چرا علاوه بر آن، 2000 خود ارضایی گذشته را هم مجددا به یاد می آورد؟

آنچه که انسان را در این میدان مبارزه با نفس نگه میدارد امید است، به همین خاطر شیطان در حیله ای با ظاهری خیرخواهانه امید را از بندگان گنهکار می گیرد، چون امید که گرفته شد آن شخص گمان می کند دیگر توان خروج نخواهد داشت لذا سعی می کند با شرایط کنار بیاید و این ا سرنوشت قطعی و غیر قابل تغییر خود می یابد...

نکته چهارم:
نقش دعا و توسل یک نقش کمکی است، مثل کلید turbo در اتومبیل، که تا حرکتی نباشد این کلید کار نخواهد کرد، اما وقتی اتومبیل در حال حرکت باشد این کلید بسیار تأثیرگذار خواهد بود، مردم ایران اگر در 8 سال جنگ به جای جبهه ها همه در مساجد جمع شده و دعا می کردند الان معلوم نبود ما در چه وضعیتی به سر می بردیم...! اما به میدان رفته و این دعاها را در سنگرها انجام دادند، تأثیر این جمع شدن جنگ و دعا آن شد که جهان را به تحیر واداشت! نتیجه جنگ برای هیچ کدام از تحلیلگران جنگ دنیا قابل باور نبوده و نیست!
بنابراین عوامل فردی و اجتماعی برای استجابت دعا باید حرکت کنند، برخی از عوامل به دست تک تک ما به تنهایی نیستند، که در نکته بعدی اشاره خواهد شد.

نکته پنجم:
اینطور نیست که مشکلاتی که انسان با آنها روبرو میشود همه اش تقصیر خودش باشد، در برخی از آنها واقعا انسان بی تقصیر است؛ اما چون در گرو یک اصلاح عمومی است خدا دعاها را مستجاب نمی کند تا انسان و جامعه به سمت اصلاح خود برود، خودش نیز تصریح فرموده:
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که آنچه که مربوط به خودشان است را تغییر دهند.(4)

مثلا مسئله بیکاری: خب من اگر بیکار باشم و هی دعا می کنم که خدایا یک کار خوب برای من مهیا کن! در کنار من هزاران نفر دیگر هم این دعا و حاجت را از خدا دارند؛ اما از طرفی تحقق زمینه اشتغال در گرو تحقق شرایط آن است! وقتی دانشگاه ها بدون توجه به نیاز جامعه دانشجو جذب می کنند، و وقتی آمار جذب دختران در دانشگاه بالاتر از پسران باشد، زنان تشویق به اشتغال شوند، از واردات کالاهای مشابه داخلی ممانعت به عمل نیاید، و مردم در خرید به سمت کالاهای خارجی بروند خب طبیعتا زمینه اشتغال بسیار محدود خواهد شد! تحقق کار برای من و تمام کسانی که چنین دعایی دارند بدون اصلاح این موارد محال است! دقت کنید: محال است!
لذا حتی ممکن است خود انسان در عدم استجابتش مقصر نباشد، اما استجابت دعای او در گرو یک اصلاحات اجتماعی است.

نکته ششم:
مهمترین رکن موفقیت برای انسان هایی چون شما امید و مثبت اندیشی است؛ از هرگونه تفکری که بوی ناامیدی بدهد، و هرگونه افرادی که به شما افکار منفی انتقال می دهند دوری کنید.
بدانید موفقیت های بزرگ یک دفعه حاصل نمیشوند، و در گرو گام های کوچک هستند، و انگیزه شما برای برداشتن گام های بعدی در گرو داشتن امید است، پس هر موفقیتی در این مسیر ولو اینکه دو روز گناه نکردید را قدر دانسته و آن را کوچک نشمارید.
موفقیت هایتان را یادداشت کنید و جلوی چشمتان نگه دارید، تا امید روز به روز در شما پررنگ تر شود، تا بتوانید گام های بلندتر را بردارید، اما اگر به همان گام های کوچکتان نگاهی تحقیر آمیز بیندازید هرگز نخواهید توانست گام های بزرگتر را بردارید.

شما حتی اگر بتوانید یک تصویر مستهجن را نبینید، یا یک مدت کوتاهی خودارضایی نکنید این یک موفقیت است که باید ارزش آن دانسته شود، نباید آن را با کسی بسنجید که تا کنون خودارضایی نکرده، بلکه برای کسی که مثلا سه روز یک بار خودارضایی می کند، اگر این بشود چهار روز یک بار، این یک پیروزی بزرگ است؛ و باید کم کم از نظر کمّ و کیف بر آن بیفزاید. از کارشناسان مشاوره ما کمک بگیرید تا این دو گناه را ترک کنید.

نکته هفتم:
برای شما سمّ است که گمان کنید خدا دیگر به شما توجهی ندارد، چون عمده چیزی که انسان را در مسیر حق نگه می دارد همین اهمیت نگاه خداست، انسان اگر گمان کند که خدا دیگر به او نظر ندارد نابود میشود... دیگر ترمزی برای ارتکاب گناه نخواهد داشت...
این حیله ای است که شیطان خیلی روی آن سرمایه گذاری می کند.

بدانید اگر تمام عمرتان را در خودارضایی به سر ببرید تا زمانی که مشغول مبارزه هستید محبوب خدایید، اصلا این پست شما، این کلماتتان، تمامش نشان از توجه خدا دارد، ولو اینکه شما نبینید، اما من به وضوح دارم می بینم...

فقر شما هم علامت عدم محبوبیت نیست، شاید شما پیش خدا خیلی عزیزتر از اون کسانی باشید که ژن خوب هستند و بی هیچ دغدغه ای ازدواج می کنند و خودارضایی هم نمی کنند، کسانی که مهمانی های مجلل و مراسم عروسی لاکچری شون به راهه و مسافرت های خارجی شون برقراره...
اما عزت در نگاه خدا اینها نیست، اصلا من سکوت می کنم، و به بیان سخن خود خداوند بسنده میکنم، آنجا که فرمود:

«وَ لَوْ لَا أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَانِ لِبُيُوتهِِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَيهَْا يَظْهَرُونَ* وَ لِبُيُوتهِِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَيهَْا يَتَّكُِونَ* وَ زُخْرُفًا وَ إِن كُلُّ ذَالِكَ لَمَّا مَتَاعُ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِين‏»(5)
ترجمه: و اگر بیم آن نبود كه همه مردم کافر شوند، ما براى خانه‏هاى كافران سقف‏هايى از نقره قرار مى‏داديم و نردبان‏هايى كه با آن بر بالاى خانه‏ها برآيند. و براى خانه‏هايشان [نيز] درها و تخت‏هايى [از نقره مى‏ساختيم‏] كه بر آن تكيه زنند، و [براى خانه‏ها و زندگى آنان‏] زر و زيور [قرار مى‏داديم‏]، ولى همه اين‏ها جز كالاى اندك زندگى دنيا نيست، و آخرت نزد پروردگارت براى پرهيزكاران است‏.

من همیشه برای بیان این روایتی که الان می خواهم عرض کنم از خداوند خجالت می کشم، اگر روایت نبود نمی گفتم، اما اولیای او فرموده اند خداوند که همه چیز برای خود اوست و ما طلبی از او نداریم، روز قیامت از بنده فقیرش عذر خواهی میکند:

«إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَيَعْتَذِرُ إِلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِي الدُّنْيَا كَمَا يَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَى أَخِيهِ فَيَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا أَحْوَجْتُكَ فِي الدُّنْيَا مِنْ هَوَانٍ كَانَ بِكَ عَلَيَّ فَارْفَعْ هَذَا السَّجْفَ فَانْظُرْ إِلَى مَا عَوَّضْتُكَ مِنَ الدُّنْيَا قَالَ فَيَرْفَعُ فَيَقُولُ مَا ضَرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي مَعَ مَا عَوَّضْتَنِي‏»؛ همانا روز قیامت خداوند از بنده مؤمن که در دنیا فقیر و محتاج بوده دلجویی می‌کند چنان که برادری از برادرش عذر می‌خواهد. خداوند به او می‌فرماید: به عزت و جلالم سوگند! تو را به خاطر اهانت و خواری‌ات در نظرم محتاج کردم؛ پس پرده‌ها را بردار و ببین به جای دنیا چه چیزها به تو داده‌ام. (6)

خدا خیلی با دقت احوال مومنین فقیرش را زیر نظر دارد، حسین بن کثیر خزّاز می گوید امام صادق(علیه السلام) از من پرسید:
«قَالَ لِي أَ مَا تَدْخُلُ السُّوقَ أَ مَا تَرَى الْفَاكِهَةَ تُبَاعُ وَ الشَّيْ‏ءَ مِمَّا تَشْتَهِيهِ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ أَمَا إِنَّ لَكَ بِكُلِّ مَا تَرَاهُ فَلَا تَقْدِرُ عَلَى شِرَائِهِ حَسَنَةً»؛ آیا تا به حال به بازار نرفته ای که ببینی میوه یا آنچه که تو به آن میل داری فروخته میشود(و تو توان خرید نداری؟) عرض کردم: بله؛ فرمود: تو برای تمام آن چیزهایی که می بینی و توان خرید آن را نداری در قیامت پاداش خواهی داشت.(7)

در روایت دیگری امام رضا(علیه السلام) می فرمایند کسی که به فقیری سلام کند اما این سلام کردنش با سلام کردن به ثروتمندان فرق کند روز قیامت خدا را غضبناک ملاقات خواهد کرد! نه اینکه سلام نکند ها! فقط لحن سلام کردنش به گرمی سلام کردن به ثروتمندان نباشد!(8)

نکته هشتم:
من شما را درک می کنم که برای تحصیل تا کارشناسی ارشد چقدر سختی کشیده و تلاش کرده اید، اما نباید در ایده آل هایمان غرق شویم، کمی هم باید واقع نگر باشیم، حقیقتش این است که دانشگاه های ما اشتباه کرده اند، در این شکی نیست، اما اکنون باید چه کنیم؟ آنچه که در آرمان های ما بوده و خوب هم بوده بالاخره به خاطر اشتباهات یا هر چیزی محقق نشده، باید الان را ببینیم، باید ببینیم بالاخره الان باید چه کنیم؟
توقع مان را برای کار کاهش دهیم، نباید اجازه بدهیم مدرک ما برای ما توقع ایجاد کند، من نمیدانم شما فارغ التحصیل چه رشته ای هستید، اگر می توانید در رشته خودتان، وگرنه یک کار دیگر، در یک جای دیگر ! اینکه به امید مدرک مان بمانیم اشتباه است.

من نمی خواهم شما را قضاوت کنم اما اطرافم را که نگاه می کنم می بینیم همه منتظر هستند متناسب با مدرکشان یک کار پیدا شود، یکی نیست بگوید بابا مگر جذب شما به عنوان دانشجو متناسب با نیاز بوده و نیاز سنجی شده که الان منتظر چنین نتیجه ای هستید؟!
یک کاری را شروع کنید کم کم پس انداز کنید، خودتان تولیدی راه بیندازید، و...؛ اینها آرمان نیست، جدیت در هر کاری موفقی را به دنبال خواهد داشت. یکی از رفقای من هفت، هشت سال پیش یک ساندویچی ساده داشت، اما افکار بلندی داشت وبه فکر رقابت با مغازه های معتبر در این حوزه بود، امروز دو شعبه و حدود 20 کارگر دارد.
چرا ما گاهی از برخی کارها به بهانه مدرک ابا داریم؟! شما با یک کار کوچک را شروع کنید، اما به فکر گسترش آن باشید.

نکته نهم:
من نمیدانم شما در چه شهر و چه منطقه ای هستید، اما هستند بسیاری از دخترانی که توقعات بسیار پایینی دارند، و خانواده های آنها هم همین که بدانند پسری که به خواستگاری آمده جربزه کار کردن را دارد و به دنبال کار است موافقت می کنند، خصوصا در شهرهای کوچکتر این مورد ها بیشتر به چشم می آید. می توانید عقد کنید، که هم نیازتان بر طرف شود، هم موقتا زیر بار مخارج نروید و هم انگیزه مضاعفی برای کار پیدا کنید، و هم این خودش مایه برکت خواهد شد و در دوران نامزدی هم فرصت برای کار و سرمایه خواهید داشت.

نکته دهم:
دست از دعا برندارید، چرا که اولا:
گاهی دعا مستجاب شده اما اعطای آن به خاطر تحقق شرایط یا مسائلی مانند آن به تأخیر می افتد، همانطور که اسحاق بن عمار از امام صادق(علیه السلام) می پرسد: «يُسْتَجَابُ لِلرَّجُلِ الدُّعَاءُ ثُمَّ يُؤَخَّرُ قَالَ نَعَمْ عِشْرُونَ سَنَةً»عرض کردم می شود دعای بنده ای استجابت شود و إعطاء آن به تأخیر بیفتد، فرمود: بله،(حتی تا) 20 سال»(9)

و ثانیا تا در حال دعا هستید تحت عنایت و توجه خداوند قرار دارید و این اصلا نشانه محبوبیت شماست، همانطور که پیامبر (ص) می فرمایند:‏ «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ السَّائِلَ اللَّحُوح‏»؛ خداوند دعا کننده ای که بر خواسته اش اصرار می ورزد را دوست دارد.(10)

و در روایتی دیگر می فرمایند:
«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ حَاجَةً فَأَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ اسْتُجِيبَ لَهُ أَوْ لَمْ يُسْتَجَبْ لَه»؛ خدا رحمت کند بنده ای که هنگامی که چیزی از خداوند طلب می کند بر دعای بر آن اصرار می ورزد، چه مستجاب شود، و چه مستجاب نشود. (11)
پس به جای ناامیدی، شور و نشاط و تلاش و امید به زندگی تان بدهید، و ضمن دعا و توکل و توسل به خداوند اعتماد داشته باشید.

پی نوشت ها:
1. ورام، مسعود بن عيسى‏، تنبیه الخواطر(مجموعه ورام)، مكتبه فقيه‏، قم، چاپ اول، 1410ق، ج1، ص183.
2. شرح:6/94.
3. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص427.
4. رعد:11/13.
5. زخرف:43/ 33-35.
6. الکافی، ج2، ص264، ح18.
7. همان، ج2، ص264، ح17
8. صدوق، محمد بن علی، الأمالی، نشر كتابچى‏، تهران، چاپ ششم، 1376ش، ص442
9. حلی، احمد بن فهد، عدة الداعی، دار الكتب الإسلامي‏، تهران، چاپ اول، 1407ق، ص203.
10. همان، ص155.
11. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج90، ص375.

موضوع قفل شده است