جمع بندی آیا علم بسوی حقایق دین می رود؟

تب‌های اولیه

82 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

محی الدین;992072 نوشت:
تحلیل:
شاید از نظر برخی دوستان آنچه آقای تالبوت مطرح کرد از آموزه های دین دور باشد اما واقعیت این است که این گام های نخستین با وجود دوری از آموزه های دینی در مورد واقعیت های جهان بسیار ارزشمند بوده و می تواند شالوده اندیشه ای نوین در فضای علوم تجربی بسوی آسمان اندیشه های متعالی دینی باشد.

سلام و عرض ادب و تشکر از نقل قول هایی که مرقوم فرمودید.

بند اول: با شما موافقم سیر علمی به این سمت و سو گرایش یافته که از رویکرد الحادی و مادی گرایانه دست بردارد و به محدودیت های خویش وقوف یابد.

بند دوم: اما با این حال، باید مراقبت نمود که اعتبار آموزه های دینی را به آموزه های علمی گره نزنیم چرا که سابقا گفته شد علم دستاورد بشری است که از محدودیت های ذاتی برخوردار است و هیچ گاه نمی تواند آئینه ناب و تمام نمای کل هستی باشد و از امور غیبی و نامحسوس خبر دهد.

اگر منظور شما از قرابت علم به دین، همان نکته موجود در بند اول است، با شما موافقم اما اگر به دنبال چیزی بیش از آن هستید، به دلایلی که در بند دوم گفته شد با شما مخالفم.

قول سدید;992088 نوشت:
سلام و عرض ادب و تشکر از نقل قول هایی که مرقوم فرمودید.

بند اول: با شما موافقم سیر علمی به این سمت و سو گرایش یافته که از رویکرد الحادی و مادی گرایانه دست بردارد و به محدودیت های خویش وقوف یابد.

بند دوم: اما با این حال، باید مراقبت نمود که اعتبار آموزه های دینی را به آموزه های علمی گره نزنیم چرا که سابقا گفته شد علم دستاورد بشری است که از محدودیت های ذاتی برخوردار است و هیچ گاه نمی تواند آئینه ناب و تمام نمای کل هستی باشد و از امور غیبی و نامحسوس خبر دهد.

اگر منظور شما از قرابت علم به دین، همان نکته موجود در بند اول است، با شما موافقم اما اگر به دنبال چیزی بیش از آن هستید، به دلایلی که در بند دوم گفته شد با شما مخالفم.


سلام برادر گرامی
هرچند مکررا تاکید کرده ایم در صدد اثبات گزاره های دینی با علم نیستیم اما با دقت در دو بندی که ارائه فرمودید نمی توان آن دو را از یکدیگر جدا دانست چه اینکه ما وقتی می توانیم جهت خروج علم از الحادگرایی را مثبت ارزیابی کنیم که با شناخت ماهیت حقایق دینی نسبتی بین یافته های علمی و آن حقایق را تبیین کنیم والا نمی توانیم جهت پیشرفت علوم تجربی را در جهت اثبات حقایق دار وجود که دین به ما معرفی کرده بدانیم و این شبیه جریانی است که نشانه های ظهور را غیر قابل تطبیق بر شرایط و حوادث جهان می داند و عملا آن علائم را خالی از حکمت و فلسفه می سازد.
خلاصه اینکه اگر ما ماهیت حقایق معرفی شده توسط دین را ولو بطور مجمل نشناسیم هیچوقت نمی توانیم ادعا کنیم آیا یافته های علمی در حال خروج از الحاد و نزدیک شدن به آموزه های دین است یا خیر . اما مدعای ما این است که ماهیت برخی حقایق معرفی شده توسط دین مانند آغاز جهان ، طی الزمان ، خصوصیات کلی عالم معنا روشن است و می توان قضاوت کرد که یافته های قبلی و فعلی علوم تجربی به این حقایق نزدیک شده یا نه. البته روشن است که برای اطمینان بیشتر در این قضاوت باید گزاره های دینی در مورد حقایق تکوینی به اندازه کافی تبیین شود و این نیازمند مطالعات و تحقیقات دقیق در باب بیانات دینی در مورد موضوعات مشترک علم و دین است. بطور مثال باید ویژگی های اصولی و قطعی عالم مجرد مشخص شود ...
یا علیم

محی الدین;992108 نوشت:
البته روشن است که برای اطمینان بیشتر در این قضاوت باید گزاره های دینی در مورد حقایق تکوینی به اندازه کافی تبیین شود و این نیازمند مطالعات و تحقیقات دقیق در باب بیانات دینی در مورد موضوعات مشترک علم و دین است. بطور مثال باید ویژگی های اصولی و قطعی عالم مجرد مشخص شود ...

سلام

با خوندن پستها شما فکر کنم شما عالم غیر مادی رو در اعماق عالم کوانتوم جست و جو میکنید یعنی معتقدید با کنکاش در عالم کوانتوم به مرز بین عالم ماده و غیر مادی نزدیک میشویم. درست هست؟

[="Tahoma"][="Navy"]

Miss.Narges;992153 نوشت:
سلام

با خوندن پستها شما فکر کنم شما عالم غیر مادی رو در اعماق عالم کوانتوم جست و جو میکنید یعنی معتقدید با کنکاش در عالم کوانتوم به مرز بین عالم ماده و غیر مادی نزدیک میشویم. درست هست؟


سلام
بله. ویژگی های فضای کوانتوم به ویژگی های عالم مجرد نزدیکتر است.
یا علیم[/]

محی الدین;992108 نوشت:
با دقت در دو بندی که ارائه فرمودید نمی توان آن دو را از یکدیگر جدا دانست چه اینکه ما وقتی می توانیم جهت خروج علم از الحادگرایی را مثبت ارزیابی کنیم که با شناخت ماهیت حقایق دینی نسبتی بین یافته های علمی و آن حقایق را تبیین کنیم والا نمی توانیم جهت پیشرفت علوم تجربی را در جهت اثبات حقایق دار وجود که دین به ما معرفی کرده بدانیم

محی الدین;992108 نوشت:
خلاصه اینکه اگر ما ماهیت حقایق معرفی شده توسط دین را ولو بطور مجمل نشناسیم هیچوقت نمی توانیم ادعا کنیم آیا یافته های علمی در حال خروج از الحاد و نزدیک شدن به آموزه های دین است یا خیر

سلام وعرض ادب

رویکرد الحادی و سلبی علم در دوره های اخیر، ناشی از این تلقی نادرست بود که آنها هستی را محدود به آن چیزی میدانستند که به روش علمی قابل ارزیابی بود و به زبان علمی قابل توصیف.

به همین جهت، هر آنچه نامحسوس و غیرتجربی و غیرکمّی بود را انکار میکردند و یا به شیوه تجربه پذیر ارجاع میدادند و در نتیجه آن را به خصوصیات تجربیش فرومیکاستند.

عرض ما این است که علم اخیرا به محدودیتهایش آگاهی یافته است و متوجه شده که آئینه ناب و تمام نمای هستی نیست. همین و بس. (برای درک این مطلب به نظرات موجود در فلسفه علم یا جامعه شناسی علم مراجعه بفرمایید.)

عرض ما این نیست که علم متوجه امور غیبی و ملکوتی و مجرد از ماده شده است؛ چنانچه که حتی فیزیکدانان کوانتومی نیز چنین مدعایی ندارند. مساله آنها الکترون است که در چارچوب همین دنیای فرودست مادی قرار گرفته است. نظر آنها نیز صرفا یک نوآوری درباره خصایص الکترون است؛ یعتی سابقا گمان میشد الکترون موجودی ذره ای با مکان مشخص است که در مدارش میچرخد اما اکنون متوجه شده اند الکترون مکان ثابتی ندارند بلکه خاصیت موجی دارد و چشم ناظر برایش مکان ثابت در نظر میگیرد.

بنابراین، آگاهی از محدودیتهای علم، انحصارطلبی او را مخدوش کرده است بی آن که علم متوجه امور غیبی بشود و یا بتواند امور غیبی و یا آغاز جهان را توضیح بدهد.

دقت بفرمایید که مساله آغاز جهان هستی به معنای عظیمش، به معنای آغاز جهان مادی -که مرتبه ای فرودست از کل هستی است- نمی باشد تا با طرح بیگ بنگ، به آن پاسخ گفته شود. اینها دو مساله متفاوتند.

محی الدین;992215 نوشت:
بله. ویژگی های فضای کوانتوم به ویژگی های عالم مجرد نزدیکتر است.

ایندو در برخی از خصایص سلبی اجمالا مشابهت دارند؛ نه این که اینهمانی داشته باشند.

مثلا در فیزیک کوانتوم روشن میشود که جهان میکروسکوپی قواعد خاص خودش را دارد و در برخی از موارد، برخلاف آنچیزی است که در فیزیک ماکروسکوپی مطرح میشود.

از این جهت، جهان میکروسکوپی اصطلاحا مجرد از برخی از خصایص جهان ماکروسکوپی است. اما اینطور نیست که کاملا مجرد از آن باشد. به هر حال، هر دوی آنها در چارچوب مادیات هستند و قوانین عام جهان مادی همچون محسوس بودن و مادی بودن و غیره را دارند.

بنابراین، مشابهت اجمالی و محدود میان جهان میکروسکوپی و جهان مجردات را نباید به معنای اینهمانی ایندو گرفت.

البته همانطور که سابقا عرض شد، با شما موافقم که طرح جهان میکروسکوپی با قواعد خاص خودش، استبعاد ذهنی از وجود جهان های دیگر را کمتر نمود و به همین جهت، از رویکرد الحادی و سلبیش کاسته شد اما این بدین معنا نیست که جهان میکروسکوپی، همان جهان مجردات است و علم با توصیف آن، به توصیف حهان مجردات تقرب می یابد.

[="Tahoma"][="Navy"]

قول سدید;992222 نوشت:
عرض ما این است که علم اخیرا به محدودیتهایش آگاهی یافته است و متوجه شده که آئینه ناب و تمام نمای هستی نیست. همین و بس. (برای درک این مطلب به نظرات موجود در فلسفه علم یا جامعه شناسی علم مراجعه بفرمایید.)

عرض ما این نیست که علم متوجه امور غیبی و ملکوتی و مجرد از ماده شده است؛ چنانچه که حتی فیزیکدانان کوانتومی نیز چنین مدعایی ندارند. مساله آنها الکترون است که در چارچوب همین دنیای فرودست مادی قرار گرفته است. نظر آنها نیز صرفا یک نوآوری درباره خصایص الکترون است؛ یعتی سابقا گمان میشد الکترون موجودی ذره ای با مکان مشخص است که در مدارش میچرخد اما اکنون متوجه شده اند الکترون مکان ثابتی ندارند بلکه خاصیت موجی دارد و چشم ناظر برایش مکان ثابت در نظر میگیرد.

بنابراین، آگاهی از محدودیتهای علم، انحصارطلبی او را مخدوش کرده است بی آن که علم متوجه امور غیبی بشود و یا بتواند امور غیبی و یا آغاز جهان را توضیح بدهد.

دقت بفرمایید که مساله آغاز جهان هستی به معنای عظیمش، به معنای آغاز جهان مادی -که مرتبه ای فرودست از کل هستی است- نمی باشد تا با طرح بیگ بنگ، به آن پاسخ گفته شود. اینها دو مساله متفاوتند.


سلام
به هرحال اگر نپذیریم نسبتی بین پیشرفت علمی و تقرب علم به حقایق دار وجود به روایت دین هست حداقل از نظر ما متدینین هیچ تحلیل مثبتی ولو در باره اعتراف به محدودیت علم تجربی نمی توان کرد بخصوص که این محدودیت همیشه بوده و چیز جدیدی نیست. البته تعبیر "نبودن آینه تمام نما" که بکار می برید از نظر آنان در دایره امور مادی است. البته برخی اعترافات دانشمندان تجربی صراحت بیشتری در توافق با مسائل دینی دارد. حتی شاید بتوان برخی اعترافات آنان را حتی اگر خود قصد نکرده باشند منطبق بر اموری مانند امور غیبی کرد.
و اما منظور ما و حتی دانشمندان تجربی از آغاز جهان آغاز جهان مادی است و نه آغاز وجود امکانی و فکر نمی کنم برخی تعابیر دینی در مورد آغاز خلقت از این جهت ابهامی داشته باشد. در این تعابیر هم منظور از آغاز جهان همان آغاز جهان مادی است. پس نمی توان توافق اخیر علم با دین در مورد اینکه جهان آغازی دارد را نادیده گرفت.
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

قول سدید;992224 نوشت:
البته همانطور که سابقا عرض شد، با شما موافقم که طرح جهان میکروسکوپی با قواعد خاص خودش، استبعاد ذهنی از وجود جهان های دیگر را کمتر نمود و به همین جهت، از رویکرد الحادی و سلبیش کاسته شد اما این بدین معنا نیست که جهان میکروسکوپی، همان جهان مجردات است و علم با توصیف آن، به توصیف حهان مجردات تقرب می یابد.

سلام
منظور ما همین است و مطمئنا نمی توان از این همانی سخن گفت مگر اینکه پیشرفت های علمی به فضاهای لطیف تر و عمیقتری برسد که این همانی اجمالی برقرار شود.
یا علیم[/]

سلام علیکم

مساله مد نظر شما از دین بیشتر توجه به جنبه شهودی دین است که حتی برای اکثر دینداران امر مبهمی است و در تقسیم بندی ای که ابن رشد کرده کسانی که از این معانی بهره مند میشوند عده قلیلی از جماعت دیندار هستند که با عقل فعال متصل میشوند و حقایق رو مشاهده میکنند ( ابن رشد رو مطرح میکنم از آن جهت است که سعی او در این جهت قابل توجه است شاید دلیلش مقابله با قشری گری بوده ) علی ایها الحال

در برابر آن معارف شهودی ، گزاره های اعتقادی احکامی و اخلاقی دین که در متن قرآن کریم و سنت نبوی موجود است کاملا جنبه های علمی بودن و ملموس بودن رو با زبانی همه فهم برای تمام ملیت ها را در خودش دارد ، اعم از اینکه شخص عالم باشد سهمی از آن دارد و عامی باشد نیز سهمی میبرد هرچند کمتر

اگر شراب حرام میشود و اگر ربا جنگ با خداست اگر دعا و مناجات جهل نا امیدی و یاس را بر طرف کرده و اشتباه انسان را اصلاح میکند و او را از پوچی و خودکشی و یا ظلم میرهاند و .... نمیتوانم همه را بگویم

اینها همه علمی اند و بهترین علم . یافته های روانشناس از آگاهی رهبانی یک کشف نیست چیزی که بوده ولی امروز مطلوب نیست چون اقتضایات خودش را دارد و مساله اخلاق الهی را وارد روانشناسی سرمایه داری مادی میکند .

پس دین مساله ای جدا از علم نیست تنها اشکالاتی که بر دین وارد شده در مسیحیت مساله ایمان است و چند باور مثل مسطح بودن زمین یا مساله شر و از این دست مسائل . نه حتی کل مسیحیت . اسلام که جای خودش را دارد .

[="Tahoma"][="Navy"]

فاتح;992254 نوشت:
سلام علیکم

مساله مد نظر شما از دین بیشتر توجه به جنبه شهودی دین است که حتی برای اکثر دینداران امر مبهمی است و در تقسیم بندی ای که ابن رشد کرده کسانی که از این معانی بهره مند میشوند عده قلیلی از جماعت دیندار هستند که با عقل فعال متصل میشوند و حقایق رو مشاهده میکنند ( ابن رشد رو مطرح میکنم از آن جهت است که سعی او در این جهت قابل توجه است شاید دلیلش مقابله با قشری گری بوده ) علی ایها الحال

در برابر آن معارف شهودی ، گزاره های اعتقادی احکامی و اخلاقی دین که در متن قرآن کریم و سنت نبوی موجود است کاملا جنبه های علمی بودن و ملموس بودن رو با زبانی همه فهم برای تمام ملیت ها را در خودش دارد ، اعم از اینکه شخص عالم باشد سهمی از آن دارد و عامی باشد نیز سهمی میبرد هرچند کمتر

اگر شراب حرام میشود و اگر ربا جنگ با خداست اگر دعا و مناجات جهل نا امیدی و یاس را بر طرف کرده و اشتباه انسان را اصلاح میکند و او را از پوچی و خودکشی و یا ظلم میرهاند و .... نمیتوانم همه را بگویم

اینها همه علمی اند و بهترین علم . یافته های روانشناس از آگاهی رهبانی یک کشف نیست چیزی که بوده ولی امروز مطلوب نیست چون اقتضایات خودش را دارد و مساله اخلاق الهی را وارد روانشناسی سرمایه داری مادی میکند .

پس دین مساله ای جدا از علم نیست تنها اشکالاتی که بر دین وارد شده در مسیحیت مساله ایمان است و چند باور مثل مسطح بودن زمین یا مساله شر و از این دست مسائل . نه حتی کل مسیحیت . اسلام که جای خودش را دارد .


سلام
فکر نمی کنم جایی به ابعاد شهودی اشاره کرده باشم بلکه موضوعات مشترک بین و علم و دینی که ما مطرح کرده ایم جزء آموزه های عام ادیان آسمانی است مانند آغاز و پایان جهان ، عالم معنا ، خوارق و غیره
یا علیم[/]

محی الدین;992369 نوشت:

سلام
فکر نمی کنم جایی به ابعاد شهودی اشاره کرده باشم بلکه موضوعات مشترک بین و علم و دینی که ما مطرح کرده ایم جزء آموزه های عام ادیان آسمانی است مانند آغاز و پایان جهان ، عالم معنا ، خوارق و غیره
یا علیم

سلام علیکم

خب آغاز و پایان جهان که یک مساله معرفتی است عالم معنی عالمی مجرد و مقابل این عالم کون و فساد و مادی است .
خوارق هم که عادت دیگر غیر از عادت طبیعی پدیده های این عالم است

مثل سرد شدن آتش ، آتش رو بطریق علمی سرد کنیم و بعد مدعی شویم حضرت ابراهیم به این دلیل علمی که الان کشف شد نسوخته و بعد به این دلیل گلستان شد آتش . یا نیل را بطریقی بشکافیم بگوییم جریان آب به این دلیل متوقف و این بخش شکافته شده ؟ منظورتان این که نیست .

فاتح;992376 نوشت:
سلام علیکم

خب آغاز و پایان جهان که یک مساله معرفتی است عالم معنی عالمی مجرد و مقابل این عالم کون و فساد و مادی است .
خوارق هم که عادت دیگر غیر از عادت طبیعی پدیده های این عالم است

مثل سرد شدن آتش ، آتش رو بطریق علمی سرد کنیم و بعد مدعی شویم حضرت ابراهیم به این دلیل علمی که الان کشف شد نسوخته و بعد به این دلیل گلستان شد آتش . یا نیل را بطریقی بشکافیم بگوییم جریان آب به این دلیل متوقف و این بخش شکافته شده ؟ منظورتان این که نیست .

سلام و عرض ادب

این عالم مادی از مادیات شروع شده یا از مجرد؟

شروحیل;992381 نوشت:
سلام و عرض ادب

این عالم مادی از مادیات شروع شده یا از مجرد؟

سلام علیکم

فلاسفه ، مبدا را هیولای اولی که قدیم است و حادث زمانی نیست و صورت هایی که قبول آن کرده . در کل جسمانی است . عرفا آن را جسم کثیف (در مقابل و بتفکیک شانی از جسم لطیف مجرد ) در یک نگاه اشراقی میدانند ، و کلامیون آن را حادث و کاملا مادی و جسمانی مبدا آن را میدانند .

فاتح;992384 نوشت:
سلام علیکم

فلاسفه ، مبدا را هیولای اولی که قدیم است و حادث زمانی نیست و صورت هایی که قبول آن کرده . در کل جسمانی است . عرفا آن را جسم کثیف (در مقابل و بتفکیک شانی از جسم لطیف مجرد ) در یک نگاه اشراقی میدانند ، و کلامیون آن را حادث و کاملا مادی و جسمانی مبدا آن را میدانند .


سلام

برادر گرامی

شما مسلمون هستید؟

از قرآن و سنت صحبت کنید

آغاز همه چیز خداست

درسته ؟

و ما هم وجود داریم و ماده هستیم

به روندش کار ندارم مهم آغازش هست که خداست

و حالش که ما هستیم

و پایانش که باز هم خداست

خداوند مجرد هست و ما در حال حاضر ماده ایم

این فقط مساله ای معرفتی نیست

مساله ای علمی است

خداوند قبل از همه چیز بوده و با همه چیز است و بعد از همه چیز هم خواهد بود

ماده از مجرد جدا نیست

در عین حال یکی نیست

فلسفه برای مباحثه با فلسفیون هست و هدایت اون ها

این که ما خودمون رو غرق فلسفه کنیم ، در نهایت باعث گمراهی خودمون خواهد شد

[="Tahoma"][="Navy"]

فاتح;992376 نوشت:
سلام علیکم

خب آغاز و پایان جهان که یک مساله معرفتی است عالم معنی عالمی مجرد و مقابل این عالم کون و فساد و مادی است .
خوارق هم که عادت دیگر غیر از عادت طبیعی پدیده های این عالم است

مثل سرد شدن آتش ، آتش رو بطریق علمی سرد کنیم و بعد مدعی شویم حضرت ابراهیم به این دلیل علمی که الان کشف شد نسوخته و بعد به این دلیل گلستان شد آتش . یا نیل را بطریقی بشکافیم بگوییم جریان آب به این دلیل متوقف و این بخش شکافته شده ؟ منظورتان این که نیست .


سلام
منظورم را در پست های قبل مکررا توضیح داده ام. مطالعه کنید.
یا علیم[/]

شروحیل;992390 نوشت:
سلام

برادر گرامی

شما مسلمون هستید؟

از قرآن و سنت صحبت کنید

آغاز همه چیز خداست

درسته ؟

و ما هم وجود داریم و ماده هستیم

به روندش کار ندارم مهم آغازش هست که خداست

و حالش که ما هستیم

و پایانش که باز هم خداست

خداوند مجرد هست و ما در حال حاضر ماده ایم

این فقط مساله ای معرفتی نیست

مساله ای علمی است

خداوند قبل از همه چیز بوده و با همه چیز است و بعد از همه چیز هم خواهد بود

ماده از مجرد جدا نیست

در عین حال یکی نیست

فلسفه برای مباحثه با فلسفیون هست و هدایت اون ها

این که ما خودمون رو غرق فلسفه کنیم ، در نهایت باعث گمراهی خودمون خواهد شد

سلام علیکم

فلاسفه و دیگران همین را میگویند ولی خب به زبان خود . هستی را میشناسند وجود واجب و ممکن و شدت و ضعف تجلی نور همه و همه دلالت و اقرار به مخلوق بودن هستی و لزوم وجود خالق دارد .

فاتح;992445 نوشت:
سلام علیکم

فلاسفه و دیگران همین را میگویند ولی خب به زبان خود . هستی را میشناسند وجود واجب و ممکن و شدت و ضعف تجلی نور همه و همه دلالت و اقرار به مخلوق بودن هستی و لزوم وجود خالق دارد .

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

فیلسوفی که ماده را قدیم می داند ، چگونه خداوند را خالق ماده می داند؟؟؟

آن هم در حالی که دانشمندان تجربی اعتراف می کنند و با ادله کافی اثبات می کنند که جهان هستی و ماده پایانی دارد!

باور بفرمایید دانشمندانی که در ظاهر خدای ساخته ذهن افراطیون را انکار می کنند ،

بیشتر از فلسفه گرایان افراطی دین دار ، هستی را شناخته اند !!

ایمان به حرف و عمل است ، نه به ادعا !

شروحیل;992471 نوشت:
سلام و عرض ادب

برادر گرامی

فیلسوفی که ماده را قدیم می داند ، چگونه خداوند را خالق ماده می داند؟؟؟

آن هم در حالی که دانشمندان تجربی اعتراف می کنند و با ادله کافی اثبات می کنند که جهان هستی و ماده پایانی دارد!

باور بفرمایید دانشمندانی که در ظاهر خدای ساخته ذهن افراطیون را انکار می کنند ،

بیشتر از فلسفه گرایان افراطی دین دار ، هستی را شناخته اند !!

ایمان به حرف و عمل است ، نه به ادعا !

سلام علیکم

توضیح در اینجا

http://www.askdin.com/showthread.php?t=59037

فاتح;992484 نوشت:
سلام علیکم

توضیح در اینجا

http://www.askdin.com/showthread.php?t=59037

سلام

دوست گرامی

فرضا این توجیحاتی که ساخته ذهن فلاسفه است

و بر خلاف منطق فلاسفه بر عدم امکان ،

در واقعیت بیرونی امکان دارد را پذیرفتیم !

باز هم مساله همان خواهد بود !

ماده مخلوق است

و خالق مجرد

ماده از مجرد خلق شده!

برخلاف تصور فلاسفه که چنین چیزی ممکن نیست !

شما انرژی را در نظر بگیرید

انرژی مجرد است

(انرژی را نیرو در نظر نگیرید )

در مراکز علمی بوسیله انرژی ماده می سازند

در حقیقت می بینیم که خلق ماده از مجردات ممکن است !

قول سدید;992224 نوشت:
بنابراین، مشابهت اجمالی و محدود میان جهان میکروسکوپی و جهان مجردات را نباید به معنای اینهمانی ایندو گرفت.

سلام

بین عالم ماده و مجرد باید ارتباطی باشد.و بنظر میاد این وقتی ممکنه که این دو مثل یک طیف بهم پیوسته باشند.یعنی یواش یواش از ماده برسیم به سمت عالمی که به ویپگی مجردات نزدیکه.وگرنه اگه این دو عالم کاملا جدا از همب اشند و نقطه مقابل هم که ارتباطی بین انها بوجود نمیاد.پس بنظر میاد دنیای کوانتوم یعنی روزنه ای به عوالم فرا مادی.چرا از نظر شما این درست نیست؟

Miss.Narges;992491 نوشت:
سلام

بین عالم ماده و مجرد باید ارتباطی باشد.و بنظر میاد این وقتی ممکنه که این دو مثل یک طیف بهم پیوسته باشند.یعنی یواش یواش از ماده برسیم به سمت عالمی که به ویپگی مجردات نزدیکه.وگرنه اگه این دو عالم کاملا جدا از همب اشند و نقطه مقابل هم که ارتباطی بین انها بوجود نمیاد.پس بنظر میاد دنیای کوانتوم یعنی روزنه ای به عوالم فرا مادی.چرا از نظر شما این درست نیست؟

سلام و عرض ادب

با نظر شما موافقم. همانطور که مرقوم فرمودید اینها یکی نیستند بلکه مراتب مختلفی از سلسله مراتب مشکک وجود هستند

قول سدید;992504 نوشت:
سلام و عرض ادب

با نظر شما موافقم. همانطور که مرقوم فرمودید اینها یکی نیستند بلکه مراتب مختلفی از سلسله مراتب مشکک وجود هستند


سلام
تشکیک نافی یگانگی نیست بلکه صرفا بیانگر اختلاف مراتب یک چیز است. (هرچند از نظر ما این اختلاف هم از اختلاف آگاهی ناظر هستی است و نه خود هستی که خود هستی یک حقیقت بیش نیست . یعنی مراتب و کثرات از مراتب آگاهی ناشی می شود) لذا هیچ اشکالی در این نیست که بین ماده و مجرد مراتبی وجود داشته باشد پس بعید نیست فضای کوانتوم یکی از همین مراتب باشد.
یا علیم

[=arial]

محی الدین;991435 نوشت:
آیا علم بسوی حقایق دین می رود؟

با سلام
آیا یافته های جدید علم تجربی حقایقی را که دین مورد تاکید قرار می دهد اثبات می کند؟
اگر جواب مثبت است چرا؟ آیا این خصلت ذاتی علم است یا سیری است که به اینجا ختم می شود؟
یا علیم


سلام
از اساس مسیر و بستر دین و علم از هم جداست بنابراین اگر در خوانش متون دینی مشابهتی با یافته های علمی پیدا شود ناشی از تعبیر و تفسیر افراد هست . نه اینکه واقعا شباهت یا قرابتی بین متون دینی و یافته های علمی وجود داشته باشد.

گفتار علمی ساده شفاف دقیق و با ذکر جزئیات مشخص هستند. به صورتی که بتوان گزاره علمی را مکررا آزمایش کرد تا راستی و ناراستی آن را تشخیص داد و این برای همه کسانی که توان فراهم آوردن شرایط انجام آزمایش را دارند میسور هست

بیشتر گزاره های دینی غیر قابل اثبات و آزمایش هستند.بیشتر متون و نقلیات دینی با کلی گویی و ابهام و ایهام عجین هستند.هر کسی فقیه و مفسر دین نیست .
در یک موضوع خاص رای های متعدد وجود دارد و هر فقیهی رای صد در صد مطابقی با فقیه دیگر ندارد . رای هر فقیه منجصر به خود او هست همین خصلت کلی گویی دین موجب تفرقه در آراء و تفاسیر بزرگان دین میشود .

همین کلی گویی در اصول و فروع دین باعث بروز فرقه ها و مذاهب مختلف و بسط و قبض آنها در طول زمان ازپیکره یک دین واحد میشود.
حال به نظر شما با این تفاوت ماهوی علم و دین غایت علم با متن دین میتواند هم راستا باشد و یا میتوان تصور کرد دو رویکرد شناختی مختلف علم و دین دو بال بر پیکره معرفت بشر باشند؟
با شرح بالا از نظر من پاسخ این سوال

محی الدین;991435 نوشت:
آیا علم بسوی حقایق دین می رود؟
منفی هست

[="Tahoma"][="Navy"]

متحیر;992510 نوشت:
سلام
از اساس مسیر و بستر دین و علم از هم جداست بنابراین اگر در خوانش متون دینی مشابهتی با یافته های علمی پیدا شود ناشی از تعبیر و تفسیر افراد هست . نه اینکه واقعا شباهت یا قرابتی بین متون دینی و یافته های علمی وجود داشته باشد
گفتار علمی ساده شفاف دقیق و با ذکر جزئیات مشخص هستند. به صورتی که بتوان آن را مکررا آزمایش کرد تا راستی و ناراستی آن را تشخیص داد و این برای همه کسانی که توان فراهم آوردن شرایط انجام آزمایش را دارند میسور هست

سلام
از نظر ما متدینین همانطور که علم از مقامی حقایق دار وجود را کشف و معرفی می کند دین هم آنرا معرفی کرده است با این تفاوت که علم کودک است و کم کم می یابد اما دین پیر فرزانه است. سخن دین در معرفی حقایق دار وجود تغییر نکرده و نمی کند بلکه این فهمندگانند که یکسان نمی فهمند. البته ادعای اختصاص اختلاف نظری به دین و مبری انگاشتن علم بسیار از واقعیت دور است. در مسائل علمی هم اختلاف نظر بسیار است بخصوص در علوم انسانی. اما فی الجمله ارزش معرفتی یک دانش به عدم اختلاف در آن نیست.
و آخر اینکه آموزه های عملی و معرفتی دین نیز قابل تجربه است اما با همان شرایط که خود تعیین کرده همانطور که تمام آزمایشات در علوم تجربی تحت شرایط خاص انجام می شود.
یا علیم[/]

متحیر;992510 نوشت:
[=arial]
سلام
از اساس مسیر و بستر دین و علم از هم جداست

سلام و عرض ادب

بهتر است نگاهی به عالمان مسلمان داشته باشید تا ببینید که زمانی که اروپا در خفقان علمی به سر می برد و امثال گالیله را به دادگاه می کشاند،

عالمان مسلمان در حال تحقیق و توسعه علم به وسیله هدایت های دینی بودند !!!

همان دین اسلامی که مسلمانان را به تحقیق و تعلیم توصیه کرده و علم آموزی را مانند نماز واجب می داند !

پيامبر اسلام در مقام ارزش گذاري به علم مي فرمايد:
« طلب علم فريضه علي كل مسلم الا ان الله يحب بغاه علم ؛
دانش آموختن بر هر مسلماني واجب است همانا خدا، طلب كنندگان دانش را دوست دارد».
(اصول كافي، ج1، كتاب فضل العلم، ح 1، ص 35).

حتی اگر از کافر و مشرک باشد !!!!

امیر مومنان (علیه السلام) می فرمایند: حکمت (و دانش) را فراگیر هر چند از مشرکان باشد؛ (مشکاة الانوار، ص 134)

[=arial]

متحیر;992510 نوشت:
[=arial]
بنابراین اگر در خوانش متون دینی مشابهتی با یافته های علمی پیدا شود ناشی از تعبیر و تفسیر افراد هست .

می توانید بفرمائید پیشرفت علوم چگونه حاصل می شود؟؟؟

همین تعبیر و تفسیر افراد مختلف است ، که در نهایت موجب پیشرفت علم خواهد شد !

[=arial]

[=arial]

متحیر;992510 نوشت:
[=arial]
گفتار علمی ساده شفاف دقیق و با ذکر جزئیات مشخص هستند.

اکثر گفتار های علمی فرضیه و نظریه هستند

در بسیاری از موارد نیز به گفتار های کلی بسنده می شود

به طور مثال این که الکترون ها چگونه بوجود آمدند هیچ توضیحی ندارد !

در واقع یک سری دانسته ها را کنار هم می گذارند و به هم وصل می کنند و جاهای خالی را با اسم های دلخواه پر می کنند

شما چگونه به دقت این امور پی بردید؟

خود دانشمندان اعتراف می کنند که بسیاری از مسائل علوم تجربی دقیق و شفاف نیست

در بسیاری از موارد نیز مسائلی که در گذشته به عنوان قانون پذیرفته شده بود ، به طور کلی رد می شوند

از اسم آن مشخص است

علوم تجربی !

اگر دانشمندان مانند شما فکر کنند و علم تجربی را دقیق و 100 درصد درست بدانند ، علم هیچ وقت پیشرفت نخواهد کرد و درجا خواهد زد

پیشرفت علم از عدم اعتماد به قوانین گذشته و سعی در مطرح کردن نظریات جدید حاصل می شود !!!

[=arial]

متحیر;992510 نوشت:
[=arial]
بیشتر گزاره های دینی غیر قابل اثبات و آزمایش هستند.

این که آن چه برای شما ضررش بیشتر از منفعتش باشد ، نباید استعمال شود ، قابل آزمایش نیست؟؟؟؟

این که مردم نیاز به حاکم عادل با کمترین میزان خطا دارند چطور؟

این که مردم نیاز به تعلیم دهنده دارند ، قابل اثبات نیست!؟

و هزاران مورد دیگر

آن چه که شما می گویید قابل اثبات نیست ، آن چیزی است که علم بشری به آن نرسیده است !

رویکرد شما همان رویکرد کلیساست !!!!

به گالیله می گویید چون نمی توانی به ما با عقل ناقصمان نشان دهی زمین کروی است ، پس اشتباه می کنی!!!!

این که خودت می بینی و می دانی ارزشی ندارد !!!!

[=arial]

متحیر;992510 نوشت:
[=arial]
.و هر فقیهی رای صد در صد مطابقی با فقیه دیگر ندارد .

اگر در علوم تجربی بنگرید، می بینید که همه دانشمندان یک جور فکر نمی کنند !!!

این بدان معنا نیست که جهان 10 نوع آغاز دارد !

اصل موضوع یکی است

این کثرت به جهت تفاوت در نوع نگرش و تفکر افراد است !

نه این که اصل موضوع اشتباه باشد !!!

این که شما اصل موضوع را به جهت کثرت آرا رد کنید ، با هیچ منطقی سازگار نیست !

[=arial]

متحیر;992510 نوشت:
[=arial]
همین کلی گویی در اصول و فروع دین باعث بروز فرقه ها و مذاهب مختلف و بسط و قبض آنها در طول زمان ازپیکره یک دین واحد میشود.

همه مسلمانان با هم برادرند و یک پیکره واحد را تشکیل می دهند . فرقه های مختلف حاصل اختلاف در نحوه نگرش و تفکر است .

موجب رشد هر علمی وجود اختلاف در نگرش و تفکر و آراء است

همانگونه که علوم تجربی بر اثر اختلافات رشد پیدا می کند ، علوم دینی نیز رشد پیدا خواهد کرد .

این که وجود اختلاف را دلیل بر نادرست بودن اصل موضوع بدانید ، با هیچ منطقی سازگار نیست !

[=arial]

متحیر;992510 نوشت:
[=arial]حال به نظر شما با این تفاوت ماهوی علم و دین غایت علم با متن دین میتواند هم راستا باشد و یا میتوان تصور کرد دو رویکرد شناختی مختلف علم و دین دو بال بر پیکره معرفت بشر باشند؟

[=arial]بنده بیشتر به شباهت علوم دینی و علوم تجربی پی بردم تا تفاوت !

بهتر است شما نیز در نحوه تفکر خود بازنگری کنید !

متحیر;992510 نوشت:
[=arial]
با شرح بالا از نظر من پاسخ این سوال
منفی هست

نظر شما برای خودتان محترم است

مهم اینجاست که واقعیت با تفکرات شما یکی نیست

این تفکر شما حاصل نحوه نگرش و فیلتر ذهنی شماست !

می توانید این نح.ه نگرش را با کنار گذاشتن تعصب ارتقا دهید تا به مفاهیم بهتری برسید

یا اینکه متعصبانه در جا بزنید و پیشرفتی نکنید !

تا جایی که بنده می دانم ، علوم تجربی نحوه تفکر شما را نمی پسندد !

سلام به دوستان حاضر در بحث
اصلی که در این بحث قابل تامل و بررسی است آن است که ماده و معنا دو شان از یک حقیقت اند. معنا در تنزل ماده می شود و ماده در ترفع معنا. البته اگر آگاهی را پایه تحقق ماهیات بدانیم به این معنا که آگاهی حقیقت واحده وجود را در مراتب خودش ذومراتب می یابد. تفاوت ماده و معنا به تفاوت مرتبه آکاهی راجع می گردد.
این نگاه به جهان از اساس تفاوت علم و دین را بر می دارد. علم محصول مرتبه ای از آگاهی انسان و دین محصول مرتبه دیگر است هرچند موضوع هردو یکی است.
یا علیم

محی الدین;992507 نوشت:

سلام
تشکیک نافی یگانگی نیست بلکه صرفا بیانگر اختلاف مراتب یک چیز است. (هرچند از نظر ما این اختلاف هم از اختلاف آگاهی ناظر هستی است و نه خود هستی که خود هستی یک حقیقت بیش نیست . یعنی مراتب و کثرات از مراتب آگاهی ناشی می شود) لذا هیچ اشکالی در این نیست که بین ماده و مجرد مراتبی وجود داشته باشد پس بعید نیست فضای کوانتوم یکی از همین مراتب باشد.
یا علیم

سلام و عرض ادب

این نظر از سوی برخی از فلاسفه مسلمان مقبول افتاده که هستی دارای مراتب تشکیکی است. اما دقت کنید که خودتان از اختلاف مراتب بین ماده و مجرد سخن میگویید؛ و میدانیم که اختلاف یعنی تفاوت. بنابراین، اینها یکی نیستند. چیزی یکی و متفرد و دارای اینهمانی است که هیچ تفاوتی نداشته باشد.

فرق است میان وحدت تشکیکی و وحدت شخصی. شما از یکسوی از مراتب و تشکیک سخن میگویید و از سوی دیگر از وحدت و یگانگی.

[="Tahoma"][="Navy"]

قول سدید;992756 نوشت:
سلام و عرض ادب

این نظر از سوی برخی از فلاسفه مسلمان مقبول افتاده که هستی دارای مراتب تشکیکی است. اما دقت کنید که خودتان از اختلاف مراتب بین ماده و مجرد سخن میگویید؛ و میدانیم که اختلاف یعنی تفاوت. بنابراین، اینها یکی نیستند. چیزی یکی و متفرد و دارای اینهمانی است که هیچ تفاوتی نداشته باشد.

فرق است میان وحدت تشکیکی و وحدت شخصی. شما از یکسوی از مراتب و تشکیک سخن میگویید و از سوی دیگر از وحدت و یگانگی.


سلام
همچنانکه مستحضرید در خصوص وجود می فرمایند همان چیز که عامل وحدت است عامل کثرت است. یعنی وجودات از آن جهت که همه وجودند یکی و از آن جهت که در قوت و ضعف متفاوت اند متکثرند. لذا سخن از وحدت در عین کثرت و بالعکس بلااشکال است.
یاعلیم[/]

محی الدین;992763 نوشت:

سلام
همچنانکه مستحضرید در خصوص وجود می فرمایند همان چیز که عامل وحدت است عامل کثرت است. یعنی وجودات از آن جهت که همه وجودند یکی و از آن جهت که در قوت و ضعف متفاوت اند متکثرند. لذا سخن از وحدت در عین کثرت و بالعکس بلااشکال است.
یاعلیم

برادر گرامی

متوجه این مطلب هستم.

بحث در این است که این اختلاف مراتب در وحدت تشکیکی، اختلاف حقیقی است نه اختلافی که به آگاهی بازگردد.

هر مرتبه نسبت به مرتبه مادون کاملتر و شدیدتر است.

این اختلاف مراتب را از این جهت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت میدانند که وجه اشتراک همان وجه اختلاف است؛ نه این که اصلا اختلافی نباشد و تمامی اختلافات به آگاهی ناظر تحویل یابند.

شما در عین این که از وحدت تشکیکی سخن میگویید، گاهی از وحدت شخصی سخن میگویید.

بنده عرضم این است که در فرمایشاتتان این تمایز را حفظ بفرمایید.

[="Tahoma"][="Navy"]

قول سدید;992765 نوشت:
برادر گرامی

متوجه این مطلب هستم.

بحث در این است که این اختلاف مراتب در وحدت تشکیکی، اختلاف حقیقی است نه اختلافی که به آگاهی بازگردد.

هر مرتبه نسبت به مرتبه مادون کاملتر و شدیدتر است.

این اختلاف مراتب را از این جهت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت میدانند که وجه اشتراک همان وجه اختلاف است؛ نه این که اصلا اختلافی نباشد و تمامی اختلافات به آگاهی ناظر تحویل یابند.

شما در عین این که از وحدت تشکیکی سخن میگویید، گاهی از وحدت شخصی سخن میگویید.

بنده عرضم این است که در فرمایشاتتان این تمایز را حفظ بفرمایید.


سلام برادر
بحث ابتنای کثرت بر مراتب آگاهی یک بحث مبنایی است که ما در تاپیکی آنرا طرح کردیم و البته به جایی هم نرسید. خلاصه نظر ما این است که کثرت زیر سر آگاهی است و نه چیز دیگر.
و اما تقریب انظار فلسفی و عرفانی فی الجمله خوب است. وقتی اینطور حرف می زنیم معلوم میشود اینها به دو بیان از یک حقیقت حرف می زنند.
یا علیم[/]

پرسش:
آیا یافته های جدید علم تجربی حقایقی را که دین مورد تاکید قرار می دهد اثبات می کند؟ آیا علم به حقایق دینی نزدیک شده است؟ اگر جواب مثبت است چرا؟ آیا این خصلت ذاتی علم است یا سیری است که به اینجا ختم می شود؟ مثلا آیا می توان نظریه کوانتوم و کشف جهان میکروسکوپی را قرابت علم به امور غیبی و مجرد دانست؟

پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. برای پاسخ به این پرسش، مقدمتا باید مشخص کرد که منظور از دین و حقایق دین چه چیزی است. اگر منظور از دین، آموزه های دینی باشد، در این صورت، آنها را به دو بخش هست ها و بایست ها می توان تقسیم کرد.

هست ها همان عقاید دینی هستند که حقیقتشان همان مطابَق خارجی آنها است که این عقاید از آنها خبر می دهند. مثلا حقیقت این آموزه دینی که خداوند بخشنده است، همان واقعیت بخشش خداوند است.

اما بایست ها همان اخلاقیات و احکام دینی هستند که حقیقتشان مطابَق خارجی آنها نیست چرا که از سنخ انشائیات هستند و انشائیات اساسا از واقعیت خبر نمی دهند. آری، از آن جایی که انشائیات دینی عبث نیستند و مبتنی بر واقعیات هستند، حقیقت آنها همان واقعیاتی است که این انشائیات ناظر به آنها مطرح شده اند. مثلا چون شراب عقل را زایل می کند پشتوانه معقولی شده برای انشاء حرمت حرام. در این صورت، مفسده ای تحت عنوان زوال عقل، حقیقت حرمت شراب است.

با عنایت به مثال موجود در پرسش، ظاهرا پرسشگر ناظر به هست هایی از نوع حقایق غیبی و مجرد است. از این رو، در ادامه، مباحث را ناظر به این حقایق دنبال می کنیم.

2. بعد از توضیح حقایق دینی، در مورد اثبات حقایق غیبی و مجرد توسط علم باید به این نکته توجه کرد که از آن جایی که این حقایق دور از دسترس هستند و اساسا از سنخ امور غیبی و مجرد هستند و قوای معرفتی متعارف انسانی به آنها دسترسی ندارند، علم متعارف بشری نیز قادر به کشف آنها نیست. مثلا جزئیات معاد از اموری است که دور از دسترس حواس ما است و به تجربه در نمی آید. به همین جهت، علم نیز نمی تواند آن حقایق را توضیح بدهد و اثبات یا انکار کند. پیشرفت یا پسرفت علوم نیز تاثیری در کشف و اثبات و انکار این امور ندارد.

اما برخی از حقایق دینی اگرچه از امور غیبی هستند اما بواسطه عقل، قابل کشف هستند. مثلا اعتقاد به وجود خداوند از سنخ عقایدی است که عقل می تواند مستقلا حقیقتش را درک کند. این مورد اگرچه عقلا کشف می شود، اما علم به تنهایی از اثبات آن عاجز است. مثلا علم صرفا می تواند ما را به نظم موجود در جهان رهنمون سازد اما نهایتا این عقل و برهان است که از این نظم، وجود خداوند را استنتاج می کند.

وقتی به علم و محدودیت های آن مینگریم، متوجه می شویم علم عاجز از تبیین امور مذکور است. این عجز، ضربه ای به دین و امور غیبی وارد نمیسازد بلکه صرفا محدودیت معرفتی علم را نشان می دهد. سابقا گمان میشد اگر چیزی در چارچوب علم نگنجد، موهوم است. اما اینک مشخص شده که چنین نیست. اگر امور غیبی در چارچوب علم نمیگنجند از این جهت است که از سنخ دیگری هستند و اساسا به تجربه و آزمایش در نمی آیند و با حواس پنچگانه درک نمی شوند و فرضیات علمی نیز درصدد حل و تبیین مسائل آن حوزه نیست.

3. بنابراین، علم نمی تواند حقایق دینی مجرد و غیبی را توضیح بدهد و آنها را اثبات یا انکار کند. اما با این حال، می توان از گونه ای قرابت علم و دین در دوران معاصر سخن گفت بدین بیان که علم در دوره ای رویکرد الحادی داشت و دانشمندان یا توده مردم اکثرا علم را در تقابل با دین تعریف می کردند تا جایی که کتابهایی از سوی متفکران غربی (برتراند راسل) و ایرانی (همچون آرامش دوستدار) در باب این موضوع نوشته شده است.

این رویکرد الحادی عمدتا ناشی از اعتماد ویژه به علم بود تا جایی که آن را آئینه ناب و تمام نمای هستی تلقی می کردند. به همین جهت، هر چیزی که به صورت علمی تایید نمی شد و یا به زبان علمی بیان نمی شد مردود اعلام می شد.

خوشبخانه اینک فیلسوفان علم، خود علم را مورد بررسی فلسفی قرار دادند و میزان و معیار اعتبار آموزه های علمی را مشخص نمودند. البته این دانشمندان درباره میزان و معیار اعتبار آموزه های علمی اتفاق نظر ندارند اما در این مورد اتفاق نظر دارند که علم آئینه تمام نمای هستی نیست و اینطور نیست که به صورت ناب و خالص واقعیت را نشان بدهد بلکه علم نیز محدودیت های خودش را دارد.

همین تغییر رویکرد نسبت به علم، سبب شد تا علم به مثابه تنها معیار حقیقت، تلقی نشود. در این صورت، دیگر لازم نیست که همه چیزب به صورت علمی بیان شود و یا مورد آزمایش واقع شود تا مقبول بیفتد. با این تغیر نگرش به علم، سایر منابع معرفتی همچون وحی نیز فرصت ظهور و بروز پیدا کردند.(1) از این رو، اینک اعتقاد به خداوند یا روح مجرد، به خاطر تجربی نبودن، بی معنا تلقی نمی شوند و مطرود نمی گردند.

4. در دوران معاصر نیز علم متوجه امور غیبی و ملکوتی و مجرد از ماده نشده است (چرا که اساسا ناظر به آن حوزه نیست)؛ چنانچه که حتی فیزیکدانان کوانتومی نیز چنین مدعایی ندارند. مساله آنها الکترون است که در چارچوب همین دنیای فرودست مادی قرار گرفته است. نظر آنها نیز صرفا یک نوآوری درباره خصایص الکترون است؛ یعتی سابقا گمان می شد الکترون موجودی ذره ای با مکان مشخص است که در مدارش می چرخد اما اکنون متوجه شده اند الکترون مکان ثابتی ندارند بلکه خاصیت موجی دارد و چشم ناظر برایش مکان ثابت در نظر می گیرد.(2)

جهان میکروسکوپی (جهانی که فقط با میکروسکوپ دیده می شود) اصطلاحا مجرد از برخی از خصایص جهان ماکروسکوپی (جهانی که بدون میکروسکوپ نیز دیده می شود) است. اما اینطور نیست که کاملا مجرد از آن باشد. به هر حال، هر دوی آنها در چارچوب مادیات هستند و قوانین عام جهان مادی همچون محسوس بودن و مادی بودن و غیره را دارند. مشابهت اجمالی و محدود میان جهان میکروسکوپی و جهان مجردات را نباید به معنای اینهمانی ایندو گرفت.

آری، طرح جهان میکروسکوپی با قواعد خاص خودش، استبعاد ذهنی از وجود جهان های دیگر را کمتر نمود و به همین جهت، از رویکرد الحادی و سلبیش کاسته شد اما این بدین معنا نیست که جهان میکروسکوپی، همان جهان مجردات است و علم با توصیف آن، به توصیف حهان مجردات تقرب می یابد.

بنابراین، آگاهی از محدودیتهای علم، انحصارطلبی او را مخدوش کرده است بی آن که علم متوجه امور غیبی بشود و یا بتواند امور غیبی را توضیح بدهد.

پی نوشت ها:
1. پیشنهاد میشود این کتاب را در باب جامعه شناسی معرفت مطالعه بفرمایید. بسیار قابل استفاده است: مالکی مولکی، علم و جامعه شناسی معرفت، ترجمه حسن کچویان، نشر نی. همچنین در باب فلسفه علم، به این کتاب مراجعه بفرمایید که خلاصه و مفید و دربردارنده نظرات متنوع است: آلن چالمرز، چیستی علم، ترجمه زیباکلام، انتشارات سمت.
2. حسینی شاهرودی، سید مرتضی، بررسی و نقد دیدگاه فیزیک کوانتوم درباره اصل علیت، آموزه های فلسفی-کلامی، شماره 8.

موضوع قفل شده است