جمع بندی بى انگيزه، بى اعتماد و نا اميد شده ام

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بى انگيزه، بى اعتماد و نا اميد شده ام

چند وقته كه انگيزه و انرژى ام خيلى كم شده، به هيچ كس اعتماد ندارم، به همه ى افراد به شدت بد بين هستم. هميشه مورد حسادت و يا تفاخر ديگران بودم. خودم نه حسودم نه فخر فروشى مى كنم به كسى. هميشه مورد سرزنش و قضاوت بودم. خسته شدم ، از آدم ها بدم مياد. چون خيلى مهربونم خيلى ها با انتقال حس منفيشون به من عقده هاشون رو خالى مى كنن.
اما حالا ديگه خسته شدم، از همه بدم مياد، نمى خوام كسى رو ببينم، نه دوس دارم كسى از من خبر داشته باشه و نه دوس دارم از كسى خبر بگيرم. مجبورم راج به خودم و زندگيم انواع و أقسام دروغ ها رو بگم.
چند ساله كه پشت سر هم اتفاقات بد برام ميفته. من جلو همش سكوت كردم، نتونستم كارى كنم.
١٠ ساله كه يه مشكلى دارم كه هيچ كس درك نميكنه، هنوزم حل نشده باقى مونده و أعصابم رو خرد كرده.
از مشاور وقت گرفتم. كنسل كردم. از مشاور هم مى ترسم، اعتماد ندارم. من چى كار كنم؟
دارم إفسرده ميشم. حتى حوصله ندارم به كسى توضيح بدم مشكلاتم رو. چون خوش اخلاق و مهربون حرف مى زنم، حتى اگه بدترين اتفاق هايى كه برام افتاده رو براى كسى توضيح بدم، متوجه نميشه كه چقدر تحملش برام سخت بوده.
از برچسب هايى كه بهم زدن و مى زنن خسته شدم.
از دوسال پيش اعتقاداتم رو هم كلا از دست دادم، نمى خوام كسى منو به دين دعوت كنه، ١٠ ساله كه درگير يه مشكلى هستم كه اگه خدا مى خواست كمكى كنه ميكرد.
نمى دونم وقتى آدم تحملش تموم شده و باز بايد تحمل كنه چه اتفاقاتي ممكنه بيفته.

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]

کارشناس بحث: استاد باور

hengameh;988620 نوشت:
چند وقته كه انگيزه و انرژى ام خيلى كم شده، به هيچ كس اعتماد ندارم، به همه ى افراد به شدت بد بين هستم. هميشه مورد حسادت و يا تفاخر ديگران بودم. خودم نه حسودم نه فخر فروشى مى كنم به كسى. هميشه مورد سرزنش و قضاوت بودم. خسته شدم ، از آدم ها بدم مياد. چون خيلى مهربونم خيلى ها با انتقال حس منفيشون به من عقده هاشون رو خالى مى كنن.
اما حالا ديگه خسته شدم، از همه بدم مياد، نمى خوام كسى رو ببينم، نه دوس دارم كسى از من خبر داشته باشه و نه دوس دارم از كسى خبر بگيرم. مجبورم راج به خودم و زندگيم انواع و أقسام دروغ ها رو بگم.
چند ساله كه پشت سر هم اتفاقات بد برام ميفته. من جلو همش سكوت كردم، نتونستم كارى كنم.
١٠ ساله كه يه مشكلى دارم كه هيچ كس درك نميكنه، هنوزم حل نشده باقى مونده و أعصابم رو خرد كرده.
از مشاور وقت گرفتم. كنسل كردم. از مشاور هم مى ترسم، اعتماد ندارم. من چى كار كنم؟
دارم إفسرده ميشم. حتى حوصله ندارم به كسى توضيح بدم مشكلاتم رو. چون خوش اخلاق و مهربون حرف مى زنم، حتى اگه بدترين اتفاق هايى كه برام افتاده رو براى كسى توضيح بدم، متوجه نميشه كه چقدر تحملش برام سخت بوده.
از برچسب هايى كه بهم زدن و مى زنن خسته شدم.
از دوسال پيش اعتقاداتم رو هم كلا از دست دادم، نمى خوام كسى منو به دين دعوت كنه، ١٠ ساله كه درگير يه مشكلى هستم كه اگه خدا مى خواست كمكى كنه ميكرد.
نمى دونم وقتى آدم تحملش تموم شده و باز بايد تحمل كنه چه اتفاقاتي ممكنه بيفته.

با سلام و احترام
اندوه و غم بخش عمده ای از حسی است که از مطالبتان منتقل می شود و نا امیدی و نگرانی از مشکلی که حل نمی شود در جملات شما موج می زند. بسیار متاسفم که در این وضعیت روحی هستید. امیدوارم این گفتگو قدمی کوچک برای کاهش آلام شما باشد.
درست است که برخی مسائل را با ابهام مطرح کردید اما واضح است که انرژیتان نسبت به قبل کاهش یافته است و دچار افکار منفی شده اید. قضاوت و نظر دیگران آزارتان می دهد پس با دروغ هم شده آنها را توجیه می کنید و عزلت و گوشه نشینی را انتخاب کرده اید تا از آنها و نظراتشان دور باشید. اصولا کمال خواهی یکی از ریشه های افسردگی است، زیرا اینکه دیگران اشکالی از شما نگیرند برایتان مهم است ولی شما هم مانند هر انسانی عیبهایی دارید که نمی خواهید دیگران بدانند. زیرا برایتان مهم است که دیگران چه فکر می کنند یا چه فکر خواهند کرد؟ پس حتی مشکلتان را با مشاور نیز مطرح نمی کنید زیرا از اینکه نظرش نسبت به شما چه باشد می هراسید و حتی دوری از مردم را اختیار می کنید.
در آخرین جمله به نظر می رسد سخن از مرگ را در لفافه پوشانده اید. گفته اید دارم افسرده می شوم اما متاسفانه باید گفت که علائم افسردگی را ابراز می کنید و باید به فکر درمان باشید آن هم با فوریت.

شما مسلما داشته های زیادی دارید اما از این داشته ها لذت نمی برید. مسئله ای را لاینحل می دانید و احتمالا آن مساله باعث شده است که زندگیتان معنای خود را از دست داده باشد.
شما به طور قطع نیازمند به ارزیابی مجددی از زندگیتان و مشکلی که دارید، هستید. شما گفتید مهربانید و این سرمایه بزرگی است که بسیاری از آن محرومند، مسلما دهها صفت خوب و ارزشمند دیگر نیز دارید و در کنار آن حتما استعدادهای ناب و داشته های ارزشمند دیگری نیز دارید.
نمی دانم مشکلتان چقدر بزرگ است. پس پیش داوری نمی کنم. اما این را می دانم که گفتن و به اشتراک گذاشتن این درد، شما را سبک تر خواهد کرد زیرا در کنار اینکه بیان مشکل خود آرامبخش است مشاهده همدلی و همدردی دیگران نیز آرامش بخش می باشد.
بنابراین راجع به مشکلاتتان بیشتر سخن بگویید زیرا مطمئنم اینجا گوشهای شنوایی برای مشکلات تان خواهید یافت و تجربه ارزشمندی خواهید داشت.

[="Times New Roman"][="Black"]کلا وقتی ذهنت درگیر و آشفته میشه و و کلافه ای و نمی دونی باید چکار کنی

بهترین کار اینه که یه مدت همه چیز رو رها کنی و به دنبال درست کردن چیزی نباشی

یه مدت نیاز به تنفس و استراحت داری

شما اصلا نباید برای حل کردن مسائلتون عجله کنید.

شما می خواید مسائلتون رو حل کنید تا بتونید از زیر فشار دیگران خارج بشید

در حالی که این اشتباهه

کاری که شما باید بکنید اینه که تمرین کنید نسبت به حرفهای دیگران بی تفاوت باشید و اهمیت ندید

و بعد در آرامش و امنیت و پله پله مسائل زندگیتون رو حل کنید.

اولویت برای شما احساس آرامش و امنیت باشه و این احساس نباید وابسته به چیزی باشه

مثلا تا خونه نخرم احساس آرامش ندارم. تا ماشین نخرم احساس آرامش ندارم.

شما باید احساس آرامش و امنیت داشته باشید تا بتونید خونه بخرید ماشین بخرید و پیشرفت علمی کنید و به آرزوهاتون برسید.[/]

[="Navy"]

hengameh;988620 نوشت:
چند وقته كه انگيزه و انرژى ام خيلى كم شده، به هيچ كس اعتماد ندارم، به همه ى افراد به شدت بد بين هستم.

سلام
گمونم کم خونی دارین یا خونتون غلیظ شده...یه بار برین خون بدین یا بهتر حجامت کنین ببینین شاید بهتر شدید

hengameh;988620 نوشت:
از آدم ها بدم مياد. چون خيلى مهربونم خيلى ها با انتقال حس منفيشون به من عقده هاشون رو خالى مى كنن.

بهترین جا برای شما پرستاری هست یا امداد گری هم خوبه وقتی به دیگران کمک می کنین دیگه از خودتون بدتون نمیاد که هیچ از دیگران هم خوشتون میاد

hengameh;988620 نوشت:
چند ساله كه پشت سر هم اتفاقات بد برام ميفته. من جلو همش سكوت كردم، نتونستم كارى كنم.

نماز می خونین نماز؟
اگه نمی خونین برای همون هست فقط نگین چه ربطی داره

hengameh;988620 نوشت:
ساله كه يه مشكلى دارم كه هيچ كس درك نميكنه، هنوزم حل نشده باقى مونده و أعصابم رو خرد كرده.

کمیته امداد هر نوع کمکی که فکر شو بکنین بهتون می کنه برین اونجا مشاوره داره بهتون کمک میکنن

hengameh;988620 نوشت:
دارم إفسرده ميشم. حتى حوصله ندارم به كسى توضيح بدم مشكلاتم رو. چون خوش اخلاق و مهربون حرف مى زنم، حتى اگه بدترين اتفاق هايى كه برام افتاده رو براى كسى توضيح بدم، متوجه نميشه كه چقدر تحملش برام سخت بوده.

اگه از خوش اخلاقی خوشتون نمیاد بهترین جا برای شما نیروی انتظامی هست البته باید خیلی جدی بشین اینطوری اعتماد به نفس تون زیاد میشه کلی اسلحه و تجهیزات جنگی هست هلیکوپتر و اینا هم هست همش میرین ماموریت خیلی متنوع هست

hengameh;988620 نوشت:
از دوسال پيش اعتقاداتم رو هم كلا از دست دادم، نمى خوام كسى منو به دين دعوت كنه، ١٠ ساله كه درگير يه مشكلى هستم كه اگه خدا مى خواست كمكى كنه ميكرد.
نمى دونم وقتى آدم تحملش تموم شده و باز بايد تحمل كنه چه اتفاقاتي ممكنه بيفته.

سفر خارج نمی تونین برین خارج؟
اگه پول داشته می بودین می تونستیم برین به تمام نقاط جالب و خوش اب و هوای کره زمین رو سفر کنین بگردین خیلی توی روحیه تون تاثیر داره[/]

سلام
فکر کنم مشکل از همون مشکلیه که خدا حل نکرد

سوال: چند وقت است كه انگيزه و انرژى ام خيلى كم شده است، به هيچ كس اعتماد ندارم حتی به مشاور. هميشه مورد سرزنش و قضاوت بودم. مجبورم راجع به خودم و زندگيم انواع و اقسام دروغ ها را بگویم. خسته شدم، از آدم ها بدم مي آید. چند ساله كه پشت سر هم اتفاقات بد برایم مي افتد. ده سال است مشکلی دارم که خدا حلش نمی کند بخاطر همین اعتقاداتم رو از دست دادم. من چى كار كنم؟ دارم إفسرده ميشم. حتى حوصله ندارم به كسى توضيح بدم مشكلاتم رو.

پاسخ: اندوه و غم و بی اعتمادی بخش عمده ای از حسی است که از مطالبتان منتقل می شود و نا امیدی و نگرانی از مشکلی که حل نمی شود از سوال شما فهمیده می شود. بسیار متاسفم که در این وضعیت روحی هستید. امیدوارم این مکاتبه قدمی کوچک برای کاهش آلام شما باشد.
درست است که برخی مسائل را با ابهام مطرح کردید اما واضح است که انرژی تان نسبت به قبل کاهش یافته است و دچار افکار منفی شده اید. قضاوت و نظر دیگران آزارتان می دهد پس با دروغ هم شده آنها را توجیه می کنید و عزلت و گوشه نشینی را انتخاب کرده اید تا از آنها و نظراتشان دور باشید.
اصولا کمال خواهی یکی از ریشه های افسردگی است، زیرا اینکه دیگران اشکالی از شما نگیرند برایتان مهم است ولی شما هم مانند هر انسانی عیبهایی دارید که نمی خواهید دیگران بدانند. زیرا برایتان مهم است که دیگران چه فکر می کنند یا چه فکر خواهند کرد؟ پس حتی مشکلتان را با مشاور نیز مطرح نمی کنید زیرا از اینکه نظرش نسبت به شما چه باشد می هراسید و حتی دوری از مردم را اختیار می کنید.
در آخرین جمله به نظر می رسد سخن از مرگ را در لفافه پوشانده اید. گفته اید دارم افسرده می شوم اما متاسفانه باید گفت که علائم افسردگی را ابراز می کنید و باید به فکر درمان باشید.

مسلما داشته های زیادی دارید اما از این داشته ها لذت نمی برید. مسئله ای را لاینحل می دانید و احتمالا عدم سازگاری با آن مساله باعث شده است که زندگیتان معنای خود را از دست داده باشد.
شما به طور قطع نیازمند به ارزیابی مجددی از زندگیتان و مشکلی که دارید، هستید تا مثبتهای زندگی را نیز در کنار منفی های آن ببینید. شما گفتید مهربانید و این سرمایه بزرگی است که بسیاری از آن محرومند، مسلما دهها صفت خوب و ارزشمند دیگر نیز دارید و در کنار آن حتما استعدادهای ناب و داشته های ارزشمند دیگری نیز دارید.
نمی دانم مشکلتان چقدر بزرگ است. پس پیش داوری نمی کنم. اما این را می دانم که گفتن و به اشتراک گذاشتن این درد، شما را سبک تر خواهد کرد زیرا در کنار اینکه بیان مشکل خود آرامبخش است مشاهده همدلی و همدردی دیگران نیز آرامش بخش می باشد. به زبان ساده باید بگویم که آرامش افراد با ایمان با وجود مشکلات بسیار بخاطر درددل آنها با ذات اقدس الهی و گرفتن انرژی از چنین ارتباط معنوی است که طبق بیانتان متاسفانه این موهبت را از دست داده اید.
بنابراین توصیه می کنم حتی شده برای رسیدن به حس آرامش، حتما از مشاوره حضوری یک روانشناس بهره ببرید. اطمینان دارم اگر روانشناس مجربی را انتخاب کنید از جلسه ای که خواهید داشت احساس رضایت خواهید کرد و امید به زندگی تان باز خواهد گشت و راغب به ادامه جلسات خواهید بود.
چند توصیه کوتاه دارم:
اگر دوستانی دارید از آنها غافل نشوید و رفت و آمدتان را با آنها بیشتر کنید. اگر دوستی ندارید با فردی مناسب طرح دوستی داشته باشید.
فعالیتهایی که قبلا برایتان لذت بخش بودند را انجام دهید حتی اگر رغبتی به آن نداشته باشید.
شما نیازمند تغییری اساسی در نگاه به زندگی هستید تا زیبایی های آن را نیز در کنار دیدن مشکلات ببینید. بنابراین با مراجعه به روانشناس و قرارگیری در مسیر بهبودی می توانید از خطاهای شناختی مانند فیلتر منفی یا کمال خواهی و ... فارغ شده و نگاهی لذت بخش به زندگی داشته باشید.

موضوع قفل شده است