جمع بندی تنهایی که پایان ندارد!

تب‌های اولیه

87 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

روزنه;988088 نوشت:
شرک یعنی قبول نداشتن خدا و اینکه بگیم خدای واحد نیست و...
عشق با علاقه ی شدید فرق داره و کلا لازمه ی زندگیه.

زندگی هم این نیست همه ی بدبختی ها و مشکلات و امتحان الهی بدونیم و قانع باشیم تا خدا ما رو برگزینه...

اتفاقا کسی که تلاش کنه مشکلاتش و رفع کنه بهتره.
شما خدایی ساختین که با مشکلاتتون همخوانی داره و تاییدتون میکنه اما من حس میکنم خدا باید راهیو که بتونم مشکلاتم و حل کنم و ارتقا پیدا کنم و به خواسنه هام برسم نشونم بده.

شرک مراتب مختلفی داره

این مورد شرک خفی محسوب می شه

یعنی شخص خودش هم اطلاع نداره که برای خدا شریک قائل شده

[=iransans]از حضرت رسول (ص) نقل شده است که فرمودند:
إن أخوف ما أخاف عیلکم الشرک الخفی و اشکر السّر فاّن الشرک أخفی فی امتی من دبیب النمل علی الصّفا فی الیلة الظلماء؛
[=iransans]بیشترین چیزی که برای شما از آن می ترسم
شرک خفی و پنهان است
پس از شرک سر و پنهان دور باشید
زیرا شرک در امت من
از راه رفتن مورچه بر سنگ سیاه
در شب تار
پوشیده تر است
[=iransans].

هیچ کس منکر تلاش نیست

قناعت به معنای تلاش نکردن نیست

به معنای راضی بودن به نتیجه تلاش هست

هر چند اندک باشه

خداوند وسیله رسیدن به دنیا نیست

دنیا وسیله رسیدن به خداست !

سلام ببخشیددوستان شماکلادردودل وحرفهای من روبه یه مسیردیگه بردین من خدایی نکرده نگفتم خدانیست وخداشریک دیگه ای داره فقط ازموقعیت الان خسته شدم ودلم گرفته ودوست دارم انتقامموازاین دنیابگیرم ودیگه ادامه ندم فقط همین

گذشته تلخ;988096 نوشت:
سلام ببخشیددوستان شماکلادردودل وحرفهای من روبه یه مسیردیگه بردین من خدایی نکرده نگفتم خدانیست وخداشریک دیگه ای داره فقط ازموقعیت الان خسته شدم ودلم گرفته ودوست دارم انتقامموازاین دنیابگیرم ودیگه ادامه ندم فقط همین

سلام و عرض ادب

کارشناس محترم خواسته ساده ای از شما دارن

چند دقیقه بیشتر وقت شما رو نمی گیره

انجام بدید ان شاء الله به نتیجه خوبی خواهیم رسید

پیش فرض انتقام رو بزارید کنار و به راه حل بهتری فکر کنید

امید;987904 نوشت:

از شما خواستم برنامه یک روزِ معمولیِ خودتان را بنویسید. یعنی بنویسید که از صبح تا شب چه کار می کنید.
خواسته ها و حرف های من همه با سند و مدرک است. ان شاءالله به زودی سندِ حرف هایم را می گویم تا دوستانی که می خواهند، به آن کتاب ها مرا
جعه کنند.


شروحیل;988090 نوشت:
شرک مراتب مختلفی داره

این مورد شرک خفی محسوب می شه

یعنی شخص خودش هم اطلاع نداره که برای خدا شریک قائل شده

[=iransans]از حضرت رسول (ص) نقل شده است که فرمودند:
إن أخوف ما أخاف عیلکم الشرک الخفی و اشکر السّر فاّن الشرک أخفی فی امتی من دبیب النمل علی الصّفا فی الیلة الظلماء؛
[=iransans]بیشترین چیزی که برای شما از آن می ترسم
شرک خفی و پنهان است
پس از شرک سر و پنهان دور باشید
زیرا شرک در امت من
از راه رفتن مورچه بر سنگ سیاه
در شب تار
پوشیده تر است
[=iransans].

هیچ کس منکر تلاش نیست

قناعت به معنای تلاش نکردن نیست

به معنای راضی بودن به نتیجه تلاش هست

هر چند اندک باشه

خداوند وسیله رسیدن به دنیا نیست

دنیا وسیله رسیدن به خداست !

شرک خفی و منکرش نیستم اما ربطی به این موضوع نداره.
خدا و دنیا همین تلاشه و خوب بودن.
قناعت هم متفاوته نسبت به اشخاص.

ازدواج موقت و بسنده کردن به عشق خدایی جای نیاز به ازدواج سالم و داشتن شریک خوب و زندگی عاشقانه رو به هیچ وجه نمیگیره.

به هر حال اگر شما تاپیکی جدا برای این موضوعات داشته باشین جای بحث داره چون من این نظر شما رو در بیشتر تاپیک ها دیدم.
ببخشید از شروع کننده اگر از بحث خارج شدم

باعرض سلام خدمت استادبزرگوارمثلامن امروزصبح که ازخواب بیدارشدم برای نمازصبح بعدش خوابیدم تاساعت8بعدرفتم داخل یه اداره کارداشتم بعدازخروج شایدچندکیلومترپیاده روی کردم وباخودم خلوت کردم که کجابودم وبه کجارسیدم استادبزرگوارحرفهاوگفته های شمابسیارخوب وبه جاهست من خدایی نکرده نمیخواهم ازخداشکایت کنم میدانم کلمه انتقام حرف سنگینی است امااین دوستمون حرف بسیارخوبی زدهرکسی احتیاج به یک هم دم هم صحبت وبهترازهمه دردداردکه بایدتوی زندگی هرکسی داشته باشه خداوندهمه راجفت آفریده امامنی که میدانم نمیتوانم کسی راخوشبخت کنم چراازدواج کنم ودرکل چرازندگی راادامه دهم ازخداخیلی ممنونم چون30سال بهم فرصت زندگی کردن داداماخدایامن لیاقت نداشتم ودیگه ادامه برام خیلی خیلی سخت شده التماس دعا

گذشته تلخ;988107 نوشت:
باعرض سلام خدمت استادبزرگوارمثلامن امروزصبح که ازخواب بیدارشدم برای نمازصبح بعدش خوابیدم تاساعت8بعدرفتم داخل یه اداره کارداشتم بعدازخروج شایدچندکیلومترپیاده روی کردم وباخودم خلوت کردم که کجابودم وبه کجارسیدم استادبزرگوارحرفهاوگفته های شمابسیارخوب وبه جاهست من خدایی نکرده نمیخواهم ازخداشکایت کنم میدانم کلمه انتقام حرف سنگینی است امااین دوستمون حرف بسیارخوبی زدهرکسی احتیاج به یک هم دم هم صحبت وبهترازهمه دردداردکه بایدتوی زندگی هرکسی داشته باشه خداوندهمه راجفت آفریده امامنی که میدانم نمیتوانم کسی راخوشبخت کنم چراازدواج کنم ودرکل چرازندگی راادامه دهم ازخداخیلی ممنونم چون30سال بهم فرصت زندگی کردن داداماخدایامن لیاقت نداشتم ودیگه ادامه برام خیلی خیلی سخت شده التماس دعا

سلام و عرض ادب

خواهر گرامی

هم صحبتی بهتر از خدا مگه تو این دنیا پیدا می شه ؟

در ضمن این همه آدم تو این دنیا هست

مگه فقط یه نفر باید همسر شما باشه که بتونید با هاش درد دل کنید ؟

خودتون رو محدود نکنید و در جامعه فعالیت داشته باشید

همسایه ، دوست ، فامیل ، همکار ، هم کلاس و...

8 میلیارد نفر روی این کره خاکی هست

بگردید و با یکی هم صحبت بشید

باهاش درد دل کنید

همین فضای اینترنت می تونید به صورت ناشناس با هر کی بخواید درد دل کنید

و احساساتتون رو بروز بدید و ناراحتی های خودتون رو تخلیه کنید

سلام ببخشیددل که سفره نیست آدم برای هرکسی بازکنه من توی هروعده نمازهرلحظه که بخوام باهاش دردودل میکنم آدم بایدیکی روداشته باشه که بعدازخداهروقت دوست داشتی باهاش حرف بزنی دردودل کنی8میلیون آدم که عین هم نیستن هرگلی یه بویی داره

گذشته تلخ;988107 نوشت:
باعرض سلام خدمت استادبزرگوارمثلامن امروزصبح که ازخواب بیدارشدم برای نمازصبح بعدش خوابیدم تاساعت8بعدرفتم داخل یه اداره کارداشتم بعدازخروج شایدچندکیلومترپیاده روی کردم وباخودم خلوت کردم که کجابودم وبه کجارسیدم استادبزرگوارحرفهاوگفته های شمابسیارخوب وبه جاهست من خدایی نکرده نمیخواهم ازخداشکایت کنم میدانم کلمه انتقام حرف سنگینی است امااین دوستمون حرف بسیارخوبی زدهرکسی احتیاج به یک هم دم هم صحبت وبهترازهمه دردداردکه بایدتوی زندگی هرکسی داشته باشه خداوندهمه راجفت آفریده امامنی که میدانم نمیتوانم کسی راخوشبخت کنم چراازدواج کنم ودرکل چرازندگی راادامه دهم ازخداخیلی ممنونم چون30سال بهم فرصت زندگی کردن داداماخدایامن لیاقت نداشتم ودیگه ادامه برام خیلی خیلی سخت شده التماس دعا

سلام
چرا نمیتونین کسی و خوشبخت کنین؟ چه چیزایی اذیتتون میکنه؟

گذشته تلخ;988107 نوشت:
باعرض سلام خدمت استادبزرگوارمثلامن امروزصبح که ازخواب بیدارشدم برای نمازصبح بعدش خوابیدم تاساعت8بعدرفتم داخل یه اداره کارداشتم بعدازخروج شایدچندکیلومترپیاده روی کردم وباخودم خلوت کردم که کجابودم وبه کجارسیدم استادبزرگوارحرفهاوگفته های شمابسیارخوب وبه جاهست من خدایی نکرده نمیخواهم ازخداشکایت کنم میدانم کلمه انتقام حرف سنگینی است امااین دوستمون حرف بسیارخوبی زدهرکسی احتیاج به یک هم دم هم صحبت وبهترازهمه دردداردکه بایدتوی زندگی هرکسی داشته باشه خداوندهمه راجفت آفریده امامنی که میدانم نمیتوانم کسی راخوشبخت کنم چراازدواج کنم ودرکل چرازندگی راادامه دهم ازخداخیلی ممنونم چون30سال بهم فرصت زندگی کردن داداماخدایامن لیاقت نداشتم ودیگه ادامه برام خیلی خیلی سخت شده التماس دعا

خانم محترم

اینکه می گویید:«می دانم نمی توانم کسی را خوشبخت کنم»، اشتباه است. شما هم اگر مهارت های زناشویی را یاد بگیرید، اعتماد به نفس خودتان را افزایش دهید، هنگام خواستگاریْ نُکاتی را رعایت کنید و با فرد مناسبی ازدواج کنید، می توانید همسرتان را خوشبخت کنید و خوشبخت شوید. خوشبخت شدن و خوشبخت کردنْ کارِ محالی نیست.
اینکه از شما خواستم که برنامه یک روزِ معمولیِ خودتان را بنویسید، به این خاطر بود که می خواستم مقدارِ فعّالیّتِ شما را بدانم. چون بیشتر افراد وقتی احساسِ افسردگی می کنند، تنها چیزی که می خواهند این است که هیچ کاری انجام ندهند و فقط در رُؤیاها و افکارشان غرق شوند. اما این کار، هم سطح فعالیت و انگیزه را کم می کند و هم استرسِ زندگی را بیشتر می کند.

در روانشناسی به این کار (یعنی کاری نکردن و در رُؤیا و خیال غرق شدن) «اُلگویِ رفتارِ اِجتِنابی» می گویند. این الگوی اجتنابی، باعث ادامه پیداکردنِ افسردگی و بدتر شدنِ اوضاع می شود. برای پیشگیری از افسردگی و افزایشِ موفّقیّت، باید یاد بگیرید وقتی در زندگی ناراحت می شوید، اُلگوی اجتنابی را به کار نبرید. منظورم این نیست که شما حقّ ندارید غمگین شوید. غمگینی و نااُمیدیِ موقّتْ احساسی طبیعی بعد از هر اتّفاقِ بدی است. بلکه باید یادبگیرید پس از احساس غم و ناامیدی بعد از حادثه بد، از «اُلگوی مقابله ای جایگزین» استفاده کنید. یعنی به جایِ غُصّه خوردن، کاری کنید که وضعیّتِ شما «تغییر کند». بنابراین برای تغییر در وضعیّتِ خودتان باید از بیکار نشستن و غصّه خوردن خودداری کنید. به خاطر همین به شما گفتم که وقتی ناراحت هستید، احساساتِ منفیِ خود را در یک کاغذ بنویسید و بعد آن کاغذ را پاره کنید. نوشتنِ احساسات، یک کار است و از بیکاری و غصّه خوردن بهتر است.

برای اینکه از اُلگوی مقابله ای جایگزین استفاده کنید، باید «اعتماد به نفس» خودتان را زیاد کنید. وقتی اعتماد به نفسِ شما زیاد شود، احساسِ خوبی نسبت به خود پیدا می کنید، ارزشِ خود را می دانید و به خاطرِ مهارت ها و موفّقیّت هایی که به دست می آورید، احساسِ افتخار و رضایت می کنید. افرادی که اعتماد به نفسِ پایینی دارند، احساس می کنند کسی آنها را قبول ندارد و نمی توانند هیچ کاری را درست انجام دهند.

برای افزایشِ اعتماد به نفسِ خود، این کارها را انجام دهید:

1: به دنبالِ پیروزی های کوچک باشید:

برای اینکه اعتماد به نفسِ شما زیاد شود، باید به دنبال پیروزی های کوچک باشید. پیروزی های کوچک تغییراتِ ظریفی در مغز ایجاد می کنند و باعثِ افزایشِ انگیزه می شوند. در نتیجه هم اعتماد به نفسِ شما زیاد می شود و هم برای روبرو شدن با سختی هایِ بیشتر و به دست آوردنِ موفقیت هایِ بیشترْ مُشتاق تر می شوید. موفقیّت های کوچک باعثِ رسیدن به موفقیت های بزرگ تر می شوند. افراد موفّق یک شبه به موفقیّت نرسیده اند. آنها هم ابتدا موفقیّت های کوچک به دست آورده اند، تا اینکه بالاخره موفقیّت های کوچک، موفقیّتِ بزرگ را به وجود آورده است.
لازم نیست حتما کارِ خیلی بزرگی شروع کنید تا موفق بشوید. اجازه دهید مثالی بزنم:

نوزده خانم در کلاته خیج (نزدیک شاهرود) خانه ویرانی را که به آغُل تبدیل شده بود، بازسازی کرده و از آن یک اقامتگاه بومگردی ساخته اند. فیلم زیر را ببنید:

[video]https://www.aparat.com/v/oFERD/%DB%B1%DB%B9_%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%85_%D8%A7%D8%B2 _%D8%A2%D8%BA%D9%84_%DA%AF%D9%88%D8%B3%D9%81%D9%86 %D8%AF%D8%A7%D9%86_%DB%8C%DA%A9_%D8%A7%D9%82%D8%A7 %D9%85%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A8%D9%88%D9%85% DA%AF%D8%B1%D8%AF%DB%8C_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7_% D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%86%D8%AF[/video]


باعرض سلام خدمت استادبزرگوارچون خوب بودن وخوب زندگی کردن روبلدنیستم نه یادگرفتم نه بلدم که یادبگیرم نه محبتی نه صمیمیتی هرکسی برام هرکاری میکنه سرم منت میزاره آخه این چه دنیایی هست هرکسی بخوادبرات کاری کنه اول پولشومیگیره بعدقدم برمیداره

گذشته تلخ;988277 نوشت:
روبلدنیستم نه یادگرفتم نه بلدم که یادبگیرم نه محبتی نه صمیمیتی

باسلام

تو جمله بندی هاتون سعی کنید از کلماتی استفاده کنید که نمی تونم نیستم نه و...
نباشه یعنی منظورتون رو طوری بگید که بار منفی نداشته باشه

گذشته تلخ;988277 نوشت:
خوب بودن وخوب زندگی کردن روبلدنیستم نه یادگرفتم نه بلدم که یادبگیرم نه محبتی نه صمیمیتی هرکسی برام هرکاری میکنه سرم منت میزاره

بعضی ها خوب بلد هستند زندکی کنند یاد میگیرند و یاد میدهند صمیمی هستند و بی منت کار می کنند من هم دوست دارم اینگونه باشم Smile

گذشته تلخ;988116 نوشت:
من توی هروعده نمازهرلحظه که بخوام باهاش دردودل میکنم

با خدا درد دل میکنید؟ این خیلی خوبه آدم سبک میشه

گذشته تلخ;988277 نوشت:
باعرض سلام خدمت استادبزرگوارچون خوب بودن وخوب زندگی کردن روبلدنیستم نه یادگرفتم نه بلدم که یادبگیرم نه محبتی نه صمیمیتی هرکسی برام هرکاری میکنه سرم منت میزاره آخه این چه دنیایی هست هرکسی بخوادبرات کاری کنه اول پولشومیگیره بعدقدم برمیداره

سلام

قبول دارم که نگاهِ عدّه زیادی از مردم، مادّی شده است و این افراد برایِ هر کاریْ پول می خواهند. این درست است. امّا ما به دنیا آمده ایم که در این شرایط زندگی کنیم. واقعیّت این است که افرادِ زیادی هستند که این طور نیستند و از صمیمِ قلب محبّت می کنند. واقعیّت این است که افرادِ زیادی هستند که در همین شرایطِ سختْ با کار و تلاشِ زیاد روز به روز به موفقیّت نزدیک تر می شوند. من که خودم یک روانشناس هستم و گاهی از مشکلات خسته می شوم، سرگذشتِ افرادِ زحمت کش را می خوانم و به آن فکر می کنم.این کارْ دو فایده دارد: اول اینکه با خواندنِ سختی های زیادی که آنها تحمّل کردند، قدرِ شرایطِ خودم را بیشتر می دانم، خدا را به خاطر نعمت هایش شکر می کنم و مشکلاتم کوچک تر می شوند. دوم اینکه با خواندنِ سرگذشتِ این افراد، روحیّه می گیرم و انگیزه بیشتری برای کار و تلاش پیدا می کنم.

اجازه دهید به سرگذشت تعدادی از این افرادِ زحمت کش که موفق شده اند، اشاره کوتاهی نمایم:
- جوان کی رولینگ (نویسنده کتاب های هری پاتر):
در 25 سالگی با یک روزنامه نگار جوان ازدواج کرد. اما به زودی فهمید او مرد رؤیاهایش نبوده است. شوهرش با او بدرفتاری می کرد. در 28 سالگی از شوهرش جدا شد؛ در حالی که زنی فقیر، افسرده و شکست خورده بود. شغلش را نیز از دست داده بود. به خاطر افسردگی مدتی در تیمارستان بستری شد. پس از آن که اولین کتابش (هری پاتر و سنگ جادو) را نوشت، دوازده ناشر با چاپ کتاب او مخالفت کردند. او نااُمید نشد و کتابش را برای ناشران دیگر فرستاد. بالاخره انتشارات بلومزبری پذیرفت کتابش را چاپ کند. نخستین جلد از مجموعه کتاب هری پاتر، صد و بیست میلون نسخه در سطح جهان فروش رفت.

- استیو جابز (مالک شرکت اَپِل):
استیو جابز شش ماه بعد از ورودش به کالج اخراج شد و 18 ماه در خوابگاه دوستش روی زمین می خوابید. مدتی بی خانمان بود. قوطی نوشابه جمع می کرد و با غذا معاوضه می کرد و هفته ای یک بار غذای مجانی از یک معبد دریافت می کرد.

- چارلی چاپلین:
پدر و مادر چارلی چاپلین وقتی او سه ساله بود، از هم جدا شدند و بعد از مرگ زودهنگام پدرش، مادر چاپلین در یک بیمارستان روانی بستری شد و این پسربچه که هنوز 10 سالش هم نشده بود، باید با برادرش چرخ زندگی را می چرخاند.

- احد عظیم زاده (مرد ثروتمند ایرانی):
احد عظیم زاده می گوید: هفت ساله بودم كه پدرم را از دست دادم و یتیم شدم. امكانات مالی‌مان اجازه نمی‌داد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به كلاس اول مجبور شدم پشت دارِ قالی بنشینم و قالیبافی كنم. تا 13 سالگی روزها قالی می‌بافتم و شب‌ها درس می‌خواندم. خاك خوردم و زحمت بسیار كشیدم. در سال دو بار بیشتر نمی‌توانستیم برنج بخوریم. یك بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبه‌سوری. آرزو داشتم یا خلبان شوم یا پولدار و برای رسیدن به این آرزوها بسیار زحمت كشیدم. كارم را با به دوش كشیدن پشتی و قالی‌های كوچك و بردن آن از اسفنجان یا اسكو برای فروش آغاز كردم. در آغاز كار از هركدام از آنها یك یا دو تومان سود می‌كردم. پنج سال این چنین سخت كار كردم. بسیار دشوار بود. اما پشتكار و اعتقاد به هدف با توكل به خدا تحمل سختی‌ها را آسان می‌كرد.

آیا شما نمی توانید تلاش کنید تا به موفقیّت برسید؟

خوبی و مهربونی و محبت کردن توی وجود همه هست.
شما یه جمله گفتین که نگاه همه مادی شده یعنی خودتون بهتر میدونین که محبت واقعی چطوریه اما باورش ندارین.

شما گله مندین از همه چیز، از شکست هاتون نامهربانی ها و کم توجهی ها و ... به نظرم بهتره از هرچیزی که ناراحتین و حس بدی بهتون میده بدون رودربایستی بنویسین. انسان که خودشو از خودش نمیتونه مخفی کنه.
بنویسین تا سبک بشین و حس متفیتون کم بشه بعد بخونین و تصمیم بگیرین. دوست داشتین اینجا بنویسین تا کارشناس شخصیت شما رو بدونه و کمکتون کنه.
همه ی ما و من خودم عیوب و نقص های زیادی داریم ان شاء الله به یاری خدا حل بشن.

باسلام من توی زندگیم سعی کردم هرکمکی ازدستم بربیادبرای هرکسی انجام بدم برای رضای خدااماوقتی من گیرباشم ازهرکسی کاری بخوام اول بایدمادی روحساب کنم آخه کجای قرآن خدانوشته اگربنده ای گیرافتادخواستی کمک کنی اول پولشوبگیرمن حدود4ماه مغازه خشکبارداشتم به علت نداشتن تجربه نداشتن پشت محکم بعدازخدازمین خوردم وبدهکارشدم امامن هرطورشده این مسائل روحل میکنم اماهیچ یک ازاعضای خانوادم بهم هیچ کمکی نکردن وفقط خندیدن خواهرهای بسارپول داری دارم اماچه فایده خوب من خدارودارم اماواقعاازتمام وضعیتم خسته وکلافه شدم نه هدفی نه امیدی ونه دلخوشی چراآدم هافقط بایدپول پرست باشند؟؟؟چرابازمین خوردن کسی بایدبخندندپس عدالت کجاست؟؟؟نمیدانم تاکجاپیش بروم آرام میشوم امامیدانم فقط باانتقام میتوانم راحت شوم التماس دعا

گذشته تلخ;988419 نوشت:
نمیدانم تاکجاپیش بروم آرام میشوم امامیدانم فقط باانتقام میتوانم راحت شوم التماس دعا

سلام آبجی گرامی فکر کنم زیاد دارید پیش نمیرید
یعنی درست نیست انتقام گرفتن
همه ناکامیهایی در زندگی داشتیم
اما یه ضربالمثل هست که میگه...

..

جلو ضرر رو هر وقت بگیری منفعته
شنیدی نه
منم درگیرم اونم درگیره یکی کوتاه بیاد حل میشه

گذشته تلخ;988419 نوشت:
باسلام من توی زندگیم سعی کردم هرکمکی ازدستم بربیادبرای هرکسی انجام بدم برای رضای خدااماوقتی من گیرباشم ازهرکسی کاری بخوام اول بایدمادی روحساب کنم آخه کجای قرآن خدانوشته اگربنده ای گیرافتادخواستی کمک کنی اول پولشوبگیرمن حدود4ماه مغازه خشکبارداشتم به علت نداشتن تجربه نداشتن پشت محکم بعدازخدازمین خوردم وبدهکارشدم امامن هرطورشده این مسائل روحل میکنم اماهیچ یک ازاعضای خانوادم بهم هیچ کمکی نکردن وفقط خندیدن خواهرهای بسارپول داری دارم اماچه فایده خوب من خدارودارم اماواقعاازتمام وضعیتم خسته وکلافه شدم نه هدفی نه امیدی ونه دلخوشی چراآدم هافقط بایدپول پرست باشند؟؟؟چرابازمین خوردن کسی بایدبخندندپس عدالت کجاست؟؟؟نمیدانم تاکجاپیش بروم آرام میشوم امامیدانم فقط باانتقام میتوانم راحت شوم التماس دعا

خب پس مشکل شما پیشرفت نکردنه.

دوست عزیزم اول اینکه کمتر کسی توی دنیا به شکست دیگران میخنده و شماتت میکنه مگر اینکه مشکلات شخصیتی داشته باشه. اگر هم اینطور باشه بازم به شما ضرری نزده بلکه خودش توی موقعیت شما قرار خواهد گرفت. گهی پشت زین و گهی زین به پشت... نیازی به انتقام شما نیست.

دوم اینکه انقدر بدبین و منفی نباشین درسته مشکلاتی بوده اما این مشکلات فقط برای شما نیستن، هرکاری زحماتی و اصولی داره و هرکس بخواد پیشرفت کنه اول باید اعتماد به نفس داشته باشه که از مشکلاتش دلسرد نشه.

یه انسان موفق با دید مثبت به دیگران و اطرافش نگاه میکنه و هیچ وقت با حرف و نگاه دیگران خودشو نمیبازه بلکه برای خودش زندگی میکنه. نکات و استعدادهای خودشو پیدا میکنه و از خودش رضایت داره. میتونین کارهایی شروع کنین که نیاز به کمک دیگران نداره و از انجامش برمیاین.
خیلی از شغل ها وجود داره که اصلا به چشم نمیاد اما درآمد خوبی داره.

گذشته تلخ;988419 نوشت:
باسلام من توی زندگیم سعی کردم هرکمکی ازدستم بربیادبرای هرکسی انجام بدم برای رضای خدااماوقتی من گیرباشم ازهرکسی کاری بخوام اول بایدمادی روحساب کنم آخه کجای قرآن خدانوشته اگربنده ای گیرافتادخواستی کمک کنی اول پولشوبگیرمن حدود4ماه مغازه خشکبارداشتم به علت نداشتن تجربه نداشتن پشت محکم بعدازخدازمین خوردم وبدهکارشدم امامن هرطورشده این مسائل روحل میکنم اماهیچ یک ازاعضای خانوادم بهم هیچ کمکی نکردن وفقط خندیدن خواهرهای بسارپول داری دارم اماچه فایده خوب من خدارودارم اماواقعاازتمام وضعیتم خسته وکلافه شدم نه هدفی نه امیدی ونه دلخوشی چراآدم هافقط بایدپول پرست باشند؟؟؟چرابازمین خوردن کسی بایدبخندندپس عدالت کجاست؟؟؟نمیدانم تاکجاپیش بروم آرام میشوم امامیدانم فقط باانتقام میتوانم راحت شوم التماس دعا

سلام و عرض ادب و احترام

خواهر گرامی

گناه دیگران گردن شما نیست

وشما هم نباید از دیگران توقع داشته باشید و طلبکار باشید

فقط و فقط به خودتون و خدای خودتون ایمان داشته باشید و روی کمک هیچ کس جز خدا حساب باز نکنید

اگر کسی خواست با میل خودش کمکتون کنه قبول کنید ولی از کسی که می دنید روی شما رو زمین می ندازه درخواست کمک نکنید

دنیا هم انقدر که شما فکر میکنید تیره و تار نیست

انسان های زیادی هستن که دنبال کمک به هم نوعان خودشون هستن

موسسات زیادی هم هستن که به افرادی که نیاز به کمک دارن در حد توان کمک فکری و مالی می کنن

در کل امیدتون فقط و فقط به خدا باشه و با تلاش و توکل و اینده نگری قدم بردارید تا به اهدافتون برسید

قبل از اقدام به هر کاری خوب در مورد اون کار تحقیق و تفکر کنید و بعد با توکل به خدا اقدام کنید

در پناه حق تعالی

گذشته تلخ;988419 نوشت:
نمیدانم تاکجاپیش بروم آرام میشوم امامیدانم فقط باانتقام میتوانم راحت شوم التماس دعا

سلام خواهرم
فکر نکنید تنهایید و هیچ کس شرایط شما را ندارد.خیلی از انسانها در شرایط مشابه شما یا سخت تر از شما هستند.

ببینید موقعی که انسانها وارد برزخ میشوند با همین نفس،با همین روحیه ی خودشان،با همین افکار و با همین احساس وارد میشوند.اینطوری نیست که وقتی وارد برزخ میشوند یک انسان جدید تازه متولد شده باشند.زندگی انسان تا ابد ادامه داره و به هیچ نحوی پایان پذیر نیست.بنابراین هر حس و حالی رو که دوست داریم در دنیای دیگر داشته باشیم باید در همین دنیا باهاش مانوس شده باشیم.هر چند که تمام تلاشهای ما در این دنیا جرقه ای بیش نیست و اونها رو به صورت حقیقی در عوالم بعدی خواهیم دید.
موید باشید

گذشته تلخ;988419 نوشت:
من حدود4ماه مغازه خشکبارداشتم به علت نداشتن تجربه نداشتن پشت محکم بعدازخدازمین خوردم وبدهکارشدم

دوست داشتید که کارِ موفّقی را داشته باشید و با درآمدی که از این کار به دست می آورید، روی پای خود بایستید. ولی نقشه هایِتان آن طور که دوست داشتید، پیش نرفت و بدهکار شُدید. شاید خیلی غصّه خوردید. از اطرافیانِ تان انتظار داشتید که به شما کمک کنند؛ امّا کاری نکردند. درست است که این مسائل انسان را آزار می دهد و دلِ هر کسی را به درد می آورد، ولی آیا شما از این اتّفاق درسی نگرفتید و چیزی یاد نگرفتید؟ کمی با خودتان فکر کنید. من اصلا نمی خواهم به شما دلداری بدهم. خود من هم تجربه شکست های سخت را داشته ام. انسان در این شکست ها روزهای تلخی را می گذراند. اما حقیقت این است که این روزها می روند و می گذرند و فقط خاطره ای از آنها به یاد می ماند و درسی که ما از آنها یاد می گیریم، در ذهن مان باقی می ماند.

شاید درسی که از چهار ماه مغازه داری به دست آوردید، این باشد که قبل از هر کاریْ با یک فردِ با تجربه در آن کار مشورت نمایید و همیشه از تجربه هایِ او استفاده کنید. هیچ کس به اندازه یِ شخصِ باتجربه و باهوشی که راه صحیح را به شما نشان دهد و شما را تشویق کند، نمی تواند باعث افزایش اعتماد به نفس در شما شود. یک مشاور و حمایت کننده یِ خوب در کار، مانند آیینه عمل می کند و راه های صحیح و اشتباه را به فرد نشان می دهد.

توصیه می کنم ابتدا استعداد و علاقه خودتان را پیدا کنید. ببینید که در چه کار یا هنری استعداد دارید. امروزه برای هنرهای زیادی بازارِ کارِ خوبی پیدا می شود. خانم های زیادی با آشپزی، خیّاطی، گلدوزی، نقّاشی، خطّاطی و غیره درآمدِ قابل توجهی کسب می کنند. فکر نکنید که این کارها بی کلاس است. هر کاری که در سطح خوب و عالی ارائه شود، در چشم مردم خیلی خوب و جذّاب است و عدّه زیادی برای آنها پول پرداخت می کنند. برای پیدا کردنِ استعداد و علاقه تان می توانید با مشاورها مشورت کنید. بعد از اینکه استعدادتان را کشف کردید، در کلاس ها و دوره های آموزشِ آن شرکت کنید. حداقلّ دو سال باید کارآموزی کنید تا راه های کسبِ درآمد را به خوبی یاد بگیرید. فکر نکنید که دیگر دیر شده است و در این سنّ نمی توانید هنری را یاد بگیرید. من افرادی را می شناسم که در سنّ سی سالگی به دانشگاه رفتند و از کلاسِ اولِ دانشگاه شروع کردند. مطمئن باشید که اگر تصمیم بگیرید و سخت تلاش کنید، موفق می شوید و روزی می رسد که افرادِ زیادی شما را به عنوان اُلگو انتخاب می کنند و خواهر و برادران تان به شما غبطه می خورند. فقط باید بخواهید و تلاش کنید.
اجازه دهید سرگذشت یک فردِ کوشا را برایِ شما و دوستان بگویم، فردی که به احتمال زیاد از اختراع او استفاده کرده اید:

هارلند دیوید ساندرز
در ۱۸۹۰ در ایالت ایندیانا متولد شد و مشاغل مختلفی را از جمله فروشندگی، کارمندی بیمه، کار در مزرعه و پمپ بنزین انجام داد. در چهل سالگی یعنی ۱۹۳۰ کارش را با یک رستوران کوچک بین راهی در اتاقکی در یک پمپ بنزین شروع کرد و از ابتدا خودش سر آشپز و صاحب امتیاز بود. در سال ۱۹۳۶ فرماندار ایالت به او لقب افتخاری کُلُنِل داد (به همین دلیل او را به نام سرهنگ ساندرز می‌شناسند) در ۱۹۳۷ یک مُتِلِ شیک در کنار مجموعه رستورانش ساخت و در ۱۹۴۰ اولین دستور مرغ کنتاکی را اختراع کرد. بله، مخترع «مرغ سرخ شده کِنتاکی» در چهل سالگی کارش را شروع کرد. پس شما یازده سال از او کوچک تر هستید. هارلند دیوید ساندرز معروف به کلنل ساندرز از نظر ثروت و هوش یک فرد معمولی بود اما او مهارت، یقین و پشتکار داشت. شما هم با تلاش و پُشتکار می توانید فردی موفق شوید. در زیر عکسی از کلنل سندرز (مخترع پخت مرغ کنتاکی) را می بینید.



راه بازه فقط نگرش رو عوض کنیم شرایط چه رنگی باشه مهم نیست :d[-x;;):)>-

یه بار به یه مشکل بر خوردم برادرم گفت این مشکل نیست که تو رو ناراحت کرده بلکه نوع نگاهت به مشکل هستش

اینو برام فرستاد جالبه ببنید

http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=3006476942&stc=1&d=1530002476

سلام من فقط کمک روازخداوندمیخواهم وتوی زندگیم زمین خوردم امافقط خدامیتونه کمکم کنه وکسی که خسته هست دیگه راحی براش نمیمونه

امید;988481 نوشت:
[=#0000ff][=tahomaIZE]جازه دهید سرگذشت یک فردِ کوشا را برایِ شما و دوستان بگویم، فردی که به احتمال زیاد از اختراع او استفاده کرده اید:

هارلند دیوید ساندرز
در ۱۸۹۰ در ایالت ایندیانا متولد شد و مشاغل مختلفی را از جمله فروشندگی، کارمندی بیمه، کار در مزرعه و پمپ بنزین انجام داد. در چهل سالگی یعنی ۱۹۳۰ کارش را با یک رستوران کوچک بین راهی در اتاقکی در یک پمپ بنزین شروع کرد و از ابتدا خودش سر آشپز و صاحب امتیاز بود. در سال ۱۹۳۶ فرماندار ایالت به او لقب افتخاری کُلُنِل داد (به همین دلیل او را به نام سرهنگ ساندرز می‌شناسند) در ۱۹۳۷ یک مُتِلِ شیک در کنار مجموعه رستورانش ساخت و در ۱۹۴۰ اولین دستور مرغ کنتاکی را اختراع کرد. بله، مخترع «مرغ سرخ شده کِنتاکی» در چهل سالگی کارش را شروع کرد. پس شما یازده سال از او کوچک تر هستید. هارلند دیوید ساندرز معروف به کلنل ساندرز از نظر ثروت و هوش یک فرد معمولی بود اما او مهارت، یقین و پشتکار داشت. شما هم با تلاش و پُشتکار می توانید فردی موفق شوید. در زیر عکسی از کلنل سندرز (مخترع پخت مرغ کنتاکی) را می بینید.



سلام استاد.
چقدر جالب.
ولی خوب از کوچیک شروع کرد و کم کم بزرگ شد...
ولی شکست های پی در پی رو باید چکارکرد؟؟
وقتی امیدی به آینده نباشه چه باید کرد؟

گذشته تلخ;988789 نوشت:
سلام من فقط کمک روازخداوندمیخواهم وتوی زندگیم زمین خوردم امافقط خدامیتونه کمکم کنه وکسی که خسته هست دیگه راحی براش نمیمونه

با سلام

من گذرا این تاپیک رو خوندم

این همه دوستان بهت توصیه کردن باز ناامید هستی

دختر خوب نمی‌دونم شرایط زندگی شما رو مجبور به

چه اشتباهاتی کرده اما خب این دنیا،دنیای واقعی هست

نمیتونیم اشتباهاتمون رو با اشتباه بزرگ دیگه ای جبران

کنیم باید اشتباهات خودمون رو بپذیریم و دنبال

چاره باشیم اگه میخوای به خوشی یا سعادت واقعی

برسی باید تلاش وسختی بکشیم .

نابرده رنج گنج میسر نمیشود .

خب خوشی وشادموندن تلاش و همت وحالا تا حدودی هم

کمک گرفتن از دیگران رو میخواد .واقعا شما تلاش

خودت رو کردی که به این نتیجه رسیدی؟

گذشته تلخ;988789 نوشت:
سلام من فقط کمک روازخداوندمیخواهم وتوی زندگیم زمین خوردم امافقط خدامیتونه کمکم کنه وکسی که خسته هست دیگه راحی براش نمیمونه

باسلام
خسته که میشویم کمی استراحت میکنیم اندکی به اطراف نگاه میکنیم راه رو چک میکنم که آیا مسیر راحت رو مطمئن تری هست نفسی چاق میکنیم و دوباره به راه می افتیم

میدونم گاهی شرایط انقدر سخت میشه که اصلا مغز آدم قفل میشه ولی دیگه اینجا که نباید نشست دست روی دست گذاشت یکی خارج از شرایط شما بهتر می تونه کمکتون کنه اگه در جریان مشکلاتتون باشه چون اون به اندازه شما مشغله ذهنی در مورد مشکل شما نداره

خواهرم وقتی شما با یه خانم که توضیح دادید آشنا میشید بعد با مشاوره اینجا صحبت میکنید اینها همه کار خدا هست دیگه ، به راهنمایی و راهکارهایی که کاشناس محترم تایپک گفتند عمل کنید ان شاءالله به نتیجه میرسید

[SPOILER]
حالا بفرمایید یه خستگی در بکنید ~o)happy

[/SPOILER]

باعرض سلام خدمت شمادوستان من خیلی وقت هانشستم وباخودم کناراومدم باخودم فکرهاکردم امادوست ندارم ناامیدتون کنم اماهیچ نتیجه ای نگرفتم فقط من ماندم وتنهایی من ماندم وبی کسی خیلی دوست داشتم دراون شرایطی که قبلابودم میماندم حداقل دردم به دلم بوداماالان که خداروشناختم وخداواقعابرام کاری نمیکنه دیگران باشوهرهاشون بازندگی هاشون برام کلاس میزارن وفقط میگن منوآقام منوشوهرم کسی هم که کمبودداره واقعانمیترکه واقعاداغون نمیشه؟؟؟مشاوره خیلی خوبه اماخداکه نیست خدابرات کاری نمیکنه مشاوره چه کاری میتونه برات انجام بده؟؟//

گذشته تلخ;988946 نوشت:
اعرض سلام خدمت شمادوستان من خیلی وقت هانشستم وباخودم کناراومدم باخودم فکرهاکردم امادوست ندارم ناامیدتون کنم اماهیچ نتیجه ای نگرفتم فقط من ماندم وتنهایی من ماندم وبی کسی خیلی دوست داشتم دراون شرایطی که قبلابودم میماندم حداقل دردم به دلم بوداماالان که خداروشناختم وخداواقعابرام کاری نمیکنه دیگران باشوهرهاشون بازندگی هاشون برام کلاس میزارن وفقط میگن منوآقام منوشوهرم کسی هم که کمبودداره واقعانمیترکه واقعاداغون نمیشه؟؟؟مشاوره خیلی خوبه اماخداکه نیست خدابرات کاری نمیکنه مشاوره چه کاری میتونه برات انجام بده؟؟//

سلام...
شاید دوستان اسک دینی را خدا فرستاده!!!!
خوب این هم سهم خدا....
خودتان چقدر برای خودتان حاضرید کار کنید؟!
نکنه هدیه خدا را میخواهید پس بزنید؟!
شاید هم انتظار دارید یه نفر زنگ خانه را بزند و بگوید من خواستگاری هستم که خدا من را فرستاده و آمده ام دخترتان را ببرم و خوشبخت کنم؟!!!
حالا فرض کنیم جای شما با خدا عوض شده...فرررض کنیم.
الآن شما به عنوان خدا چکار میکنید واسه این دختر گلمون؟!!
دقیق و با جزئیات بفرمایید لطفا.
بنده خدا زندگی منو یک نفر (یک غریبه...یک رهگذر) با 5 دقیقه صحبت متحول کرد...

گذشته تلخ;988946 نوشت:
باعرض سلام خدمت شمادوستان من خیلی وقت هانشستم وباخودم کناراومدم باخودم فکرهاکردم امادوست ندارم ناامیدتون کنم اماهیچ نتیجه ای نگرفتم فقط من ماندم وتنهایی من ماندم وبی کسی خیلی دوست داشتم دراون شرایطی که قبلابودم میماندم حداقل دردم به دلم بوداماالان که خداروشناختم وخداواقعابرام کاری نمیکنه دیگران باشوهرهاشون بازندگی هاشون برام کلاس میزارن وفقط میگن منوآقام منوشوهرم کسی هم که کمبودداره واقعانمیترکه واقعاداغون نمیشه؟؟؟مشاوره خیلی خوبه اماخداکه نیست خدابرات کاری نمیکنه مشاوره چه کاری میتونه برات انجام بده؟؟//

سلام و عرض ادب

خواهر گرامی

خدا نیروی برخواستن پس از هر شکست است

خدا نیروی قدمی است که با امید برای پیشرفت برمی داریم

خدا نیروی تفکری است که هیچ گاه به بن بست نمی رسد

خداوند پادشاه آسمان ها و جدای از ما نیست

خداوند درون قلب هر مومن است

این خداوند نیست که ما را رها کرده

این ما هستیم که با نا امیدی کفر می گوییم و خداوند را رها می کنیم !

هر کس قدمی برای رسیدن به تعالی بردارد
و بر خدا توکل کند
بدون شک خداوند را در تک تک ثانیه های زندگی خود خواهد دید

سلام اول که من خدانیستم حتی یک لحظه هم نمیتونم باشم این گروه لطف خدابوده برای من ازهدیه خداممنونم امامن برای به دست آوردن آرامش خودم وتجربه خیلی تلاش کردم همه راهی رورفتم امامتاسفانه یاخوشبختانه موفق نشدم فقط شدم بیننده خوشی دیگران من آدم حسودی نیستم اماهمیشه به خدامیگم چراهمه آدم های خوش بایدبالاباشن ویکی عین مثل من پایین چراهیچ وقت جاهای ماعوض نمیشه؟؟؟؟دلم ازاین چیزهاگرفته

سلام من توی کدوم ازحرفام کفربوده؟؟؟خداهمیشه ماهارورهانکرده درسته پس چراامتحان های خداتمومی نداره؟؟؟من واقعادیگه نمیتونم ادامه بدم

گذشته تلخ;989000 نوشت:
سلام اول که من خدانیستم حتی یک لحظه هم نمیتونم باشم این گروه لطف خدابوده برای من ازهدیه خداممنونم امامن برای به دست آوردن آرامش خودم وتجربه خیلی تلاش کردم همه راهی رورفتم امامتاسفانه یاخوشبختانه موفق نشدم فقط شدم بیننده خوشی دیگران من آدم حسودی نیستم اماهمیشه به خدامیگم چراهمه آدم های خوش بایدبالاباشن ویکی عین مثل من پایین چراهیچ وقت جاهای ماعوض نمیشه؟؟؟؟دلم ازاین چیزهاگرفته

سلام و عرض ادب

دقت کنید کسی نگفت شما خدا هستید !!!!

هر عمل مثبتی که انتخاب کنید تا انجام بدید

قدرت اون عمل توسط خدا خواهد بود !

اما اگر کاری نکنید و منفعل باشید
بدون شک خدا رو در زندگیتون نخواهید دید !
هر چند که در اون حالت هم باز خدا کنار شماست تا صداش کنید و کمکتون کنه !

مطمئن باشید که به اندازه کافی تلاش نکردید

باز هم تلاش کنید

قبل از انجام هر عملی خوب به اون کار فکر کنید و درباره اون کار تحقیق کنید و هم ه جوانب رو بسنجید و بر خدا توکل کنید

اگر باز هم شکست خوردید نا امید نشید و دوباره تلاش کنید

انقدر تلاش کنید تا به نتیجه برسید .

امیدتون فقط به خدا باشه

سلام دوست عزیز
اصلا بحث کفر نیست اینکه شما درخواست هایی دارین کاملا برحق و طبیعیه اما سعی کنین از رحمت خدا نا امید نشین
من خودم پر از مشکلاتم که بیام به شما توصیه کنم درست نیست اما عقیدم اینه

اول اینکه یک واقعیتی هست که ازدواج ها و جدایی ها مشکلاتی داره این روزا و عقاید تغییر کرده و..‌

دوم اینکه هیچ کس شرایطشون عین هم نیست اما عادلانه هست درسته بعضیا ثروتمندن و خانواده دارن و بعضیا نداشتن اما راه موفقیت عادلانه هست و اینطور نیست که هرکسی که تو خانواده ثروتمند به دنیا اومده باشه موفق میشه اما فقرا نه. با اینکه ثروت و محبت تاثیرگذاره اما اصل اساسی و اصلی نیست.

سوم اینکه با ازدواج مشکلات حل نمیشن بلکه چندین برابر میشن. قبل از ازدواج باید هدف درستی ازش داشته باشیم و مشکلات و عیوبمون و تا حد ممکن رفع کنیم منظورم مشکلات عقیده ای هست. بعد ازدواج شما باید تلاش مضاعف کنین تا بهتر بشه پس به انرژی و نشاط بیشتری نیازه و به یک شریک خوب و عاشقانه.

بشینین و غصه بخورین و غصه هاتونو بنویسین و از دنیا گله کنین و از دیگران ناراحت باشین و حتی به خودشون بگین که چقدر رفتارشون درست نبوده اما منطقی و بخواین کمکتون کنن اما بعدش شروع کنین و بلند شین.

به دنبال ارتقای خودتون برین و مراکز و افرادی که امر خیر دارن برین. بهتره تحصیلاتتونم کامل کنین که برای خودتون بسیار سودمنده و باعث میشه دیدگاه و فکرتون عوض بشه و موارد بیشتری برای ازدواج معرفی بشن.
همونجا دوستان جدیدی پیدا کنین که خوب و شبیه شما باشن و باهم شغل های بدون ریسکی شروع کنین و هزارتا کار دیگه.

گذشته تلخ;989001 نوشت:
سلام من توی کدوم ازحرفام کفربوده؟؟؟خداهمیشه ماهارورهانکرده درسته پس چراامتحان های خداتمومی نداره؟؟؟من واقعادیگه نمیتونم ادامه بدم

سلام و عرض ادب

خواهر گرامی دوست داشتید ثروتمند بودید اما خدا شما رو امتحان نمی کرد و به سر گرمی های دنیوی مشغول می شدید؟

این زندگی دنیا فقط برای آزمایش ماست

آسایش که نتیجه این آزمایش هاست در آخرت و نزد خداست

در اخرت مومنین ارزو می کنن که ای کاش خداوند بیشتر به بلا مبتلاشون می کرد تا در اخرت بهره بیشتری ببرن !!!

چند روز پیش پسر یکی از اقوام که خانواده مومنی هم هستن و ثروتمند هستن اوردوز کرد و مرد

ثروت و راحتی همیشه هم خوب نیست

خیلی از اوقات این دو مورد کنار هم مثل سم مهلک می مونه !!!!

smart star;988791 نوشت:
سلام استاد.
چقدر جالب.
ولی خوب از کوچیک شروع کرد و کم کم بزرگ شد...
ولی شکست های پی در پی رو باید چکارکرد؟؟
وقتی امیدی به آینده نباشه چه باید کرد؟

سلام

یکی از دلائلِ اصلیِ شکست های پی در پیْ این است که فرد، به احتمال زیاد، با افراد با تجربه مشورت نمی کند. حضرت امیرالمؤمنین علیّ (صلوات الله و سلامه علیه) می فرماید: « لا مُظاهَرَةَ کَالمَشورَة» یعنی «هیچ پشت گرمی و محکم کاری مطمئن تر از مشورت نیست» (نهج البلاغه، کلمه 109).
برای افزایشِ امید، به موضوعِ زیر مراجعه نمائید و آن را مطالعه و توصیه هایش را انجام دهید:

امید;989071 نوشت:
درباره امید باید بگویم:

گذشته تلخ;988946 نوشت:
دیگران باشوهرهاشون بازندگی هاشون برام کلاس میزارن وفقط میگن منوآقام منوشوهرم


این مطلب را قبلا در نوشته هایم برایتان گفته ام و الان تکرار می کنم:
ازدواج به تنهایی باعثِ آرامش نمی شود؛ بلکه ازدواجِ مناسب است که ممکن است به آرامش منتهی شود. شما متأسفانه توجّهِ زیادی به ظاهرِ زندگیِ دیگران می کنید. آیا مطمئن هستید که این افراد که به قولِ شما برایتان کلاس می گذارند، در واقعیّت هم آرامش دارند؟ یک موردِ واقعی از زندگیِ زناشوئیِ مشترک را در همین ایت به شما نشان می دهم تا بفهمید زندگیِ مشترک تا چه اندازه می تواند استرس به وجود بیاورد. به موضوعِ زیر مرا
جعه کنید و حرف های پرسش کننده را بخوانید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62882

پرسش:

دختری 29 ساله هستم. پنج خواهر و برادر هستیم. پدرم از ابتدای تولدم ازدواج مجدّد کرد و ما را رها کرد. خواهرها و برادرهایم ازدواج کرده اند و من مجرّد هستم. متأسفانه هیچ محبّتی بین من و مادرم وجود ندارد. در یک شرکت با دوستانی بد کار می کردم؛ تا اینکه در سفر همراه با کاروان های راهیان نور با خانمی محجّبه آشنا شدم. به خاطر ارتباط با این خانم، محجّبه و نمازخوان شدم. هشت سال با این خانم دوست بودم؛ تا اینکه ازدواج کرد و من دوباره تنها شدم. الان به جایی رسیده ام که می خواهم خودکشی کنم و خودم را از این زندگی و دنیا راحت کنم.

پاسخ:

خانمی جوان هستید که آرزوهای زیادی برای خود در سر دارد؛ اما با موانعی بر سر راه رسیدن به این آرزوها مواجه می شود. شاید دوست دارید یک پاک کن در دست بگیرید و این موانع را از سر راهتان پاک کنید. اما خوب است بنشینید و فکر کنید که واقعا مانع هایِ حقیقی در سر راهتان برای رسیدن به آروزهایتان چه هستند؟
آیا ازدواجِ مجدّدِ پدرتان مانعی برای رسیدنِ شما به آرزوهایتان شد؟ شاید.
آیا نبودنِ محبّت و صمیمیّت میان شما و مادرتان مانع شما شد؟ شاید.
آیا ازدواجِ خواهرها و برادرهایتان و تنها ماندن شما در خانه مانعی شد؟ شاید.
شاید همه این مسائل بخشی از مشکلاتِ شما را به وجود آوردند؛ امّا آیا هر دختری که پدرش ازدواج مجدّد کند یا با مادرش صمیمی نباشد، به دنبالِ انتقام از زندگی است؟؟!!
احساس خشم و عصبانیّتِ شما را درک می کنم. شما به راحتی می توانید دست به هر کاری بزنید. اما آیا آن کار، احساس خشم و عصبانیّت شما را از بین می برد؟

برای اینکه خشم و احساساتِ منفیِ خود را تخلیه کنید، «مقداری کاغذ» بردارید و از همین لحظه به بعد، هر وقت که موضوعی شما را ناراحت کرد، در آن کاغذها احساساتتان را بنویسید. با زبان ساده هر چه در ذهنتان می آید را بنویسید. همین طور که در بالا نوشتید، فکرهایی که به ذهن تان می رسد را یادداشت کنید. اصلاً لازم نیست جمله های ادبی به کار ببرد. خیلی ساده حرف دلتان را در آن «کاغذها» بنویسید. تأکید می کنم که جمله های ادبی اصلاً ننویسید. «فقط حرف دلتان را به زبان ساده بنویسید». این کاری است که از الان باید آن را انجام دهید. این نوشته ها را به کسی نشان ندهید. پس از نوشتن، باید آن کاغذ را پاره کنید یا بسوزانید. این یک تکنیک روانشناختی است. با این کار، آن احساساتْ کاهش پیدا می کنند. مثلا وقتی از موضوعی عصبانی هستید و حرف دلتان را با جملاتِ ساده بنویسید و سپس کاغذ را پاره کنید یا بسوزانید، احساسِ عصبانیّتِ شما کم می شود.

حالا اجازه دهید کمی در مورد وضعیّت روحی تان حرف بزنم:
شما برای تغییر دادنِ گذشته خود تلاش کردید. شروع به نمازخواندن نمودید. با خودتان تصمیم گرفتید که آدمِ دیگری بشوید. چادر به سر کردید. احساس می کردید که دیگر تنها نیستید. احساس می کردید که می خواهید زندگیِ جدیدی را شروع کنید. امّا اوضاع دوباره مثلِ گذشته شد. دوباره تنها شُدید. ولی باید بدانید که شما دیگر به گذشته برنمی گردید. شما دیگر به روزهای قبل از آشنایی با آن خانمْ برنمی گردید. این احساسِ تنهاییِ شما، با احساسِ تنهایی که قبلاً داشتید، فرق دارد. این احساسِ تنهاییْ نشانه این است که شما واقعا دارید عوض می شوید. این احساس نشان می دهد که شما راهی را شروع کرده اید. راهی که شما را به جایی می رساند که فکر نمی کردید. امروز شما درک و فَهمی به دست آورده اید که با گذشته تان خیلی تفاوت دارد. این حرف های من شعار نیست.
با خودتان فکر میکنید که تنهایی نمی توانید این راه را بروید. امّا شما تنها نیستید.

در مورد گذشته شما باید بگویم:
فکر می کنید که گذشته و اتّفاقاتِ آنْ به شما اجازه نمی دهد که از حال و امروز لذّت ببرید. چون در گذشته شما را اذیّت کردند و به شما محبّت نکردند، شاید فکر می کنید که دیگر نمی توانید کسی را پیدا کنید که به شما محبّت کند و شما را از صمیمِ قلب دوست داشته باشد. اما باید بدانید که چَسبیدن به گذشته، فقط خودتان را آزار می دهد. گذشته تمام شده و رفته است و ما نمی توانیم آن را عوض کنیم. یک مثال می زنم: لباسی که دَه یا بیست سال پیش استفاده می کردید، امروز دیگر به دردِ شما نمی خورد. وقتی به آن لباس فکر می کنید، هیچ علاقه ای به آن ندارید. چون کهنه شده است. همه اتّفاقاتِ گذشته در زندگی هم مثلِ لباسِ کهنه هستند. تصمیم بگیرید که اتّفاقاتِ گذشته را رها کنید و اجازه دهید که آن اتّفاقات در همان گذشته بمانند. شما باید به حال و امروز فکر کنید.
بیشتر افراد وقتی احساسِ افسردگی می کنند، تنها چیزی که می خواهند این است که هیچ کاری انجام ندهند و فقط در رُؤیاها و افکارشان غرق شوند. اما این کار، هم سطح فعالیت و انگیزه را کم می کند و هم استرسِ زندگی را بیشتر می کند.

در روانشناسی به این کار (یعنی کاری نکردن و در رُؤیا و خیال غرق شدن) «اُلگویِ رفتارِ اِجتِنابی» می گویند. این الگوی اجتنابی، باعث ادامه پیداکردنِ افسردگی و بدتر شدنِ اوضاع می شود. برای پیشگیری از افسردگی و افزایشِ موفّقیّت، باید یاد بگیرید وقتی در زندگی ناراحت می شوید، اُلگوی اجتنابی را به کار نبرید. منظورم این نیست که شما حقّ ندارید غمگین شوید. غمگینی و نااُمیدیِ موقّتْ احساسی طبیعی بعد از هر اتّفاقِ بدی است. بلکه باید یادبگیرید پس از احساس غم و ناامیدی بعد از حادثه بد، از «اُلگوی مقابله ای جایگزین» استفاده کنید. یعنی به جایِ غُصّه خوردن، کاری کنید که وضعیّتِ شما «تغییر کند». بنابراین برای تغییر در وضعیّتِ خودتان باید از بیکار نشستن و غصّه خوردن خودداری کنید. به خاطر همین به شما گفتم که وقتی ناراحت هستید، احساساتِ منفیِ خود را در یک کاغذ بنویسید و بعد آن کاغذ را پاره کنید. نوشتنِ احساسات، یک کار است و از بیکاری و غصّه خوردن بهتر است.

برای اینکه از اُلگوی مقابله ای جایگزین استفاده کنید، باید «اعتماد به نفس» خودتان را زیاد کنید. وقتی اعتماد به نفسِ شما زیاد شود، احساسِ خوبی نسبت به خود پیدا می کنید، ارزشِ خود را می دانید و به خاطرِ مهارت ها و موفّقیّت هایی که به دست می آورید، احساسِ افتخار و رضایت می کنید. افرادی که اعتماد به نفسِ پایینی دارند، احساس می کنند کسی آنها را قبول ندارد و نمی توانند هیچ کاری را درست انجام دهند.

برای اینکه اعتماد به نفسِ شما زیاد شود، باید به دنبال پیروزی های کوچک باشید. پیروزی های کوچک تغییراتِ ظریفی در مغز ایجاد می کنند و باعثِ افزایشِ انگیزه می شوند. در نتیجه هم اعتماد به نفسِ شما زیاد می شود و هم برای روبرو شدن با سختی هایِ بیشتر و به دست آوردنِ موفقیت هایِ بیشترْ مُشتاق تر می شوید. موفقیّت های کوچک باعثِ رسیدن به موفقیت های بزرگ تر می شوند. افراد موفّق یک شبه به موفقیّت نرسیده اند. آنها هم ابتدا موفقیّت های کوچک به دست آورده اند، تا اینکه بالاخره موفقیّت های کوچک، موفقیّتِ بزرگ را به وجود آورده است.

توصیه می کنم ابتدا استعداد و علاقه خودتان را پیدا کنید. ببینید که در چه کار یا هنری استعداد دارید. امروزه برای هنرهای زیادی بازارِ کارِ خوبی پیدا می شود. خانم های زیادی با آشپزی، خیّاطی، گلدوزی، نقّاشی، خطّاطی و غیره درآمدِ قابل توجهی کسب می کنند. فکر نکنید که این کارها بی کلاس است. هر کاری که در سطح خوب و عالی ارائه شود، در چشم مردم خیلی خوب و جذّاب است و عدّه زیادی برای آنها پول پرداخت می کنند. برای پیدا کردنِ استعداد و علاقه تان می توانید با مشاورها مشورت کنید. بعد از اینکه استعدادتان را کشف کردید، در کلاس ها و دوره های آموزشِ آن شرکت کنید. حداقلّ دو سال باید کارآموزی کنید تا راه های کسبِ درآمد را به خوبی یاد بگیرید. فکر نکنید که دیگر دیر شده است و در این سنّ نمی توانید هنری را یاد بگیرید. من افرادی را می شناسم که در سنّ سی سالگی به دانشگاه رفتند و از کلاسِ اولِ دانشگاه شروع کردند. مطمئن باشید که اگر تصمیم بگیرید و سخت تلاش کنید، موفق می شوید و روزی می رسد که افرادِ زیادی شما را به عنوان اُلگو انتخاب می کنند و خواهر و برادران تان به شما غبطه می خورند. فقط باید بخواهید و تلاش کنید.

موضوع قفل شده است