فرض کنین توی زندان صد تا زندانی داریم که به زندان های طولانی محکوم شده اند. این زندانی ها توی سلول های انفرادی نگهداری میشن و هیچ امکان برقراری ارتباط با همدیگر رو ندارند. یه اتاق بازجویی توی این زندان هست که هیچی توش نیست الا یه لامپ و یه کلید برای روشن و خاموش کردن لامپ. در ابتدا این لامپ خاموشه. زندانی ها از سلول خودشون نمیتونن این لامپ رو ببینن. زندان بان هر روز یکی از زندانی ها رو به صورت تصادفی (با احتمال یکسان برای همه) انتخاب میکنه و میاره به اتاق این زندانی میتونه کلید چراغ رو تغییر بده (اگه روشنه خاموش کنه یا اگه خاموشه روشن کنه) یا اینکه اون رو دست نزنه و همونطور که هست نگه داره. مضافا این زندانی میتونه ادعا کنه که تمام صد زندانی حداقل یک بار به این اتاق آورده شده اند. اگر این ادعا درست باشه هر صد تا زندانی با هم آزاد میشن. اگر ادعاش غلط باشه هر صد تا با هم اعدام میشن. زندانی ها اجازه دارند یک شب با هم تو حیاط زندان ملاقات کنند و بر سر یک نقشه برای حل این مساله توافق کنند. از فردای این شب، بازی آغاز خواهد شد و زندانی ها بعد از این همدیگر را نخواهند دید مگر موقع آزادی یا اعدام!
حالا پیدا کنید این زندانی ها چه کار باید کنند؟
[/HR] زمان حل خودم حدودا نیم ساعت بود .
جواب در صورتی قبول هست که خودتون بهش برسید.
فرض کنین توی زندان صد تا زندانی داریم که به زندان های طولانی محکوم شده اند. این زندانی ها توی سلول های انفرادی نگهداری میشن و هیچ امکان برقراری ارتباط با همدیگر رو ندارند. یه اتاق بازجویی توی این زندان هست که هیچی توش نیست الا یه لامپ و یه کلید برای روشن و خاموش کردن لامپ. در ابتدا این لامپ خاموشه. زندانی ها از سلول خودشون نمیتونن این لامپ رو ببینن. زندان بان هر روز یکی از زندانی ها رو به صورت تصادفی (با احتمال یکسان برای همه) انتخاب میکنه و میاره به اتاق این زندانی میتونه کلید چراغ رو تغییر بده (اگه روشنه خاموش کنه یا اگه خاموشه روشن کنه) یا اینکه اون رو دست نزنه و همونطور که هست نگه داره. مضافا این زندانی میتونه ادعا کنه که تمام صد زندانی حداقل یک بار به این اتاق آورده شده اند. اگر این ادعا درست باشه هر صد تا زندانی با هم آزاد میشن. اگر ادعاش غلط باشه هر صد تا با هم اعدام میشن. زندانی ها اجازه دارند یک شب با هم تو حیاط زندان ملاقات کنند و بر سر یک نقشه برای حل این مساله توافق کنند. از فردای این شب، بازی آغاز خواهد شد و زندانی ها بعد از این همدیگر را نخواهند دید مگر موقع آزادی یا اعدام!
حالا پیدا کنید این زندانی ها چه کار باید کنند؟
[/HR] زمان حل خودم حدودا نیم ساعت بود .
جواب در صورتی قبول هست که خودتون بهش برسید.
جایزه : 5 عدد صلوات
فکر میکنم اینها مجبورند در دوره های صد روزی و هر دوره مستقل برآی خودش شانسشون رو امتحان کنند
یعنی از روز اول که چراغ خاموشه هر کی جدید آمد چراغ رو تغییر میده و اولین کسی که بار دومش بود پیامد چراغ را تغییر نمیدهد بنابراین نظم به هم میخوره و در روزی که قرار بوده چراغ روشن یا خاموش باشه وضعیتش برعکس خواهد بود.در روز صدم اگر چراغ روشن بود یعنی همه آمده اند و فرد تکراری نداشتیم.اگر چراغ خاموش بود یعنی حداقل یک نفر تکراری آمده.پس این دوره ازدست میره.
در دوره ی صد روزه ی بعدی از اول چراغ رو خاموش فرض میکنیم و به همون ترتیب قبل عمل میکنیم.وهر فردی اگر در این دور جدید،تکراری آمد چراغ رو تغییر نمیده.
و باید صبر کنند تا یک بار شانس بیارن و همه شون در اون دوره حداقل یکبار بروند داخل اتاق.
این چیزی بود که به ذهن من رسید و نتونستم راهی پیدا کنم که حضور افراد در دوره های قبل را هم بتونیم در نظر بگیریم.
زمان حل خودم حدودا نیم ساعت بود .
جواب در صورتی قبول هست که خودتون بهش برسید.
سلام
اینطور که در منبع این معما ذکر شده بود نسبت داده شده به اقای انیشتین
نمیدونم اقای انیشتین در کار صادرات معما هم بوده یا نه happy
جوابی که من بهش رسیدم این بود :
در همان شب زندانیان یک نفر رو بعنوان رییس انتخاب می کنند که کار شمارش ورود به اتاق بازجویی رو بر عهده میگیره
99 نفر دیگه فقط حق دارند که یکبار وضعیت چراغ رو تغییر بدن
مثلا 99 تای دیگه قرار میزارن که وقتی وارد اتاق شدن و دیدن که چراغ روشنه تغییر نمیدن =>فقط اگر خاموش بود تغییر میدن به روشن
رییس وارد اتاق شد اگر دید روشنه یک شماره میشماره و چراغ رو به خاموش تغییر میده .
.
.
در 99 مین شمارش و تغییر وضعیت چراغ ها رییس میگه که حداقل تمام زندانیان یکبار به اتاق بازجویی تشریف اورده اند .
فرض کنین توی زندان صد تا زندانی داریم که به زندان های طولانی محکوم شده اند. این زندانی ها توی سلول های انفرادی نگهداری میشن و هیچ امکان برقراری ارتباط با همدیگر رو ندارند. یه اتاق بازجویی توی این زندان هست که هیچی توش نیست الا یه لامپ و یه کلید برای روشن و خاموش کردن لامپ. در ابتدا این لامپ خاموشه. زندانی ها از سلول خودشون نمیتونن این لامپ رو ببینن. زندان بان هر روز یکی از زندانی ها رو به صورت تصادفی (با احتمال یکسان برای همه) انتخاب میکنه و میاره به اتاق این زندانی میتونه کلید چراغ رو تغییر بده (اگه روشنه خاموش کنه یا اگه خاموشه روشن کنه) یا اینکه اون رو دست نزنه و همونطور که هست نگه داره. مضافا این زندانی میتونه ادعا کنه که تمام صد زندانی حداقل یک بار به این اتاق آورده شده اند. اگر این ادعا درست باشه هر صد تا زندانی با هم آزاد میشن. اگر ادعاش غلط باشه هر صد تا با هم اعدام میشن. زندانی ها اجازه دارند یک شب با هم تو حیاط زندان ملاقات کنند و بر سر یک نقشه برای حل این مساله توافق کنند. از فردای این شب، بازی آغاز خواهد شد و زندانی ها بعد از این همدیگر را نخواهند دید مگر موقع آزادی یا اعدام!
حالا پیدا کنید این زندانی ها چه کار باید کنند؟
[/HR] زمان حل خودم حدودا نیم ساعت بود .
جواب در صورتی قبول هست که خودتون بهش برسید.
جایزه : 5 عدد صلوات
سطح معما ها از "دو دو تا چندتا" به "تعداد اتم های موجود در خورشید" پرش کرد! :-"
سلام فقط یه راهنمایی که اونم اینه تعداد دایره های سیاه باید نه تا بشه!!بشمارید معلومه!!:iran:به امید خدا هرکول پوآرو می شین سر به کوه و بیابون نمی زارین!!;;):>
من یه بار رفته بودم باشگاه کونفو
مربی روز اول ما رو صف کرد و گفت دستا افقی باز بالا، هرکی تکون بخوره دیگه از فردا نیاد!
ما گفتیم یعنی چی! این کارا چیه!....از فردا نیا برای چی؟
بعد اومد همینطور ردیف کار گرفت تند تند یکجور غیظ میکرد با دستاش محکم از دو طرف یکجور کاراته ای میزد توی دل و قلوه و کلیه ها بچه ها که همینطوری روی زمین از درد غلط میزدن آخ و واخ میکردن!
بعد اومد نزدیک من یکی زد دید هیچی نشدم مثلا مقاومت میکنم، یکی دیگه اینچنان زد که من اصلا نفسم توی دل و درونم پیچ خورد اصلا گم شد! اینقد رو زمین غلط زدم که تا دوباره نفسم برگشت!....خخخخخ!:)
هیچی دیگه از فردا دیگه نرفتم مردود شدم اما بجای اون رفتم تکواندو و بنیان گذار یک سبک بخصوص در تکواندو شدم!
سلام فقط یه راهنمایی که اونم اینه تعداد دایره های سیاه باید نه تا بشه!!بشمارید معلومه!!:iran:به امید خدا هرکول پوآرو می شین سر به کوه و بیابون نمی زارین!!;;):>@};-
این نکته ما رو دقیقا به جواب می رسوند
کاری به شکل نداریم که چطوره!
فقط گزینه d نه تاست که خود جوابه
نه خیرم اون دی که نوشته یعنی جواب نمی دونم دی!!!#-oتمام جواب درست من حدسی ننوشتم جدول و پازل زیاد حل کردم عدالت را رعایت بفرمایید جایزه هم درست و حسابی یه سفرمشهد با مخلفات تهیه کنید مدیرسایت هم امضا بزنه :-h@};-
دلم گرفته اسمون=((
نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم
نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها
رو سینه من اومده
اخ داره باورم میشه
خنده به ما نیومده
دلم گرفته اسمون=((
از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی
یه عمره که در به درم
حتی صدای نفسم
میگه که توی قفسم
من واسه اتیش زدن
یه کولبار شب بسم
دلم گرفته اسمون
یکم منو حوصله کن=((
نگوکه از این روزگار
یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی میگیرن
عقربه های ساعتم
برگه تقویم میکنه
لحظه به لحظه لعنتم
اهای زمین
یه لحظه تو نفس نزن
نچرخ تا اروم بگیره
یه آدم شکسته تن=((
گر جان به جان من کنی جان و جهان من تویی@};-
سیر نمیشوم زتو تاب و توان من تویی
نظری به حال ما کن تا روم به سمت کویت
دیوانه تر از دلم نیست تا شود اسیر رویت
شوخیِ مگه بذاری بری نمونی
تو یار منی نشون به اون نشونی@};-
شوخیِ مگه دلو بزنی به دریا
عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها
شوخیِ مگه بذاری بری نمونی
تو یار منی نشون به اون نشونی
چه کنم وجود من با دل تو ساز شد@};-
همه دنیای من آن دلبر طناز شد
تو که بی وفا نبودی پر جور و جفا نبودی
تو همه وجود مایی تو ز ما جدا نبودی
ز ما جدا نــبـودی
شوخیه مگه بذاری بری نـمونی تو یار منی نشون به اون نشونی
شوخیه مگه دلو بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها
شوخیه مگه بذاری بری نمونی تو یار مـنی نشون به اون نشونی
شوخیه مگه دلو بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها @};-
بزار پای این آرزوم واستم به هر کی بهم گفت ازت رد شده قسم میخورم من خودم خواستم منو جون پناه خودت کن برو من از زخم هایی که خوردم پُرم تو باید از این پله بالا بری@};-
تو بالا نری من زمین میخورم
درست لحظه ای که تو باید بری اسیر یه احساس مبهم شدی ببین بعد یک عمر پرپر زدن چه جای بدی عاشق هم شدیم برای حس مردنشده آرزوم یه حقی که من دارم از زندگیم نگاه کن تو این برزخ لعنتی
چه مرگی طلبکارم از زندگی
به هر جا رسیدم به عشق تو بود;;) کنار تو هر چی بگی داشتم ببین پای تاوان عشقم به توعجب حسرتی تو دلم کاشتماگه فکر احساسمونی برواگه عاشق هر دومونی برو تو این نقطه از زندگی مرگ همنمیتونه از من بگیره تو رو@};-
ای تمام کسانی که کلبه ی فیروزه ای سرمی زنید تازه آب و جارو زدما!!کفشاتون دم در باریکلابعضی ارسالی ها هم یه خورده به پاتوق و کلبه ی فیروزه ای سبز ما نمی خوره دقت کنید سرتون آوار نشن!!
باسلام
چطوری شد 91
به نام خدا.
سلام بر شما.
اگر درستیش تایید شد عرض میکنم.
ستایشگر :Gol:
سلام
۱۵+۱۳=۲۸
۲۸+۱۷=۴۵
۴۵+۲۱=۶۶
۶۶+۲۵=۹۱
فقط مشکلش اینه که هیچ ربطی به ستون های دیگه نداره
از یه منظر دیگه هم میشه گفت
۳×۵=۱۵
۴×۷=۲۸
۵×۹=۴۵
۶×۱۱=۶۶
۷×۱۳=۹۱
سلام
13 از کجا اومد
آخه نصف شبی وقته معمای عددی هستش
تا جواب رو هم ندونیم که خوابمون نمی بره
احساس میکنم قبلا مشابه این سوال رو تو گروه هنر ما حساب کردم ولی الان فعلا نمیتونم خستگی و خواب نمیزاره
سلام
به زودی..
ستون دوم از سمت راست * در ستون چهارم از سمت راست = ستون پنجم از سمت راست
3*4 = 12
4*5 = 20
5*6= 30
6*7= 42
7*8 = 56
جمع ستون اول و دوم از راست * ستوم دوم از راست = ستون چهارم
(2+3) * 3 = 15
(4+3) * 4 = 28
(5+4) * 5 = 45
(6+5) * 6 = 66
(7+6) * 7 = 91
منم یه معما بگم؟
11=3
111=7
1010=10
?=13
بی زحمت یکی چک کنه ببنه درسته :d(:|
به نام خدا.
1101
ستایشگر :Gol:
[="Times New Roman"][="Black"][/]
[="Times New Roman"][="Black"] راامشتاین;986775 نوشت:
اعداد باینری 8-|[/]
[="Times New Roman"][="Black"]می خوام پیامک بدم به جواد خیابانی که تا روز بازی ایران و اسپانیا هرروز در برنامه اش اعلام کنه که :
روز چهارشنبه از ساعت 22:30 اسپانیا به مصاف صدرنشین گروه b میره =))[/]
خیلی پیچیده تر شد راه های راحت تری هم هست که من در پایین نوشته ام و روش خودم بوده .:>
بسم الله الرحمن الرحیم
جواب صحیح عدد 91 بود و تبریک به دوستانی که به جواب صحیح رسیدند .
جایزه صلوات هست happy@};-
یکی از جالبی های این معما این بود که از چندین راه میشد به جواب رسید .
من از راه دیگر که اشاره ای هم نشد به جواب رسیدم
عدد اول هر سطر رو با توان دو ، سومین عدد همان سطر جمع میکنم و در ردیف پایینی عدد دوم میشi
28= 2^ 12+4
.
.
91 = 2 ^ 42+7
در عرض کمتر از 10 ثانیه میشه حلش کرد .
به نام خدا.
چی شد؟ معما ها تموم شد؟
ستایشگر :Gol:
معما داریم
اما معمای دیگه :
فرض کنین توی زندان صد تا زندانی داریم که به زندان های طولانی محکوم شده اند.
این زندانی ها توی سلول های انفرادی نگهداری میشن و هیچ امکان برقراری ارتباط با همدیگر رو ندارند.
یه اتاق بازجویی توی این زندان هست که هیچی توش نیست الا یه لامپ و یه کلید برای روشن و خاموش کردن لامپ.
در ابتدا این لامپ خاموشه.
زندانی ها از سلول خودشون نمیتونن این لامپ رو ببینن.
زندان بان هر روز یکی از زندانی ها رو به صورت تصادفی (با احتمال یکسان برای همه) انتخاب میکنه و میاره به اتاق
این زندانی میتونه کلید چراغ رو تغییر بده (اگه روشنه خاموش کنه یا اگه خاموشه روشن کنه) یا اینکه اون رو دست نزنه و همونطور که هست نگه داره.
مضافا این زندانی میتونه ادعا کنه که تمام صد زندانی حداقل یک بار به این اتاق آورده شده اند.
اگر این ادعا درست باشه هر صد تا زندانی با هم آزاد میشن.
اگر ادعاش غلط باشه هر صد تا با هم اعدام میشن.
زندانی ها اجازه دارند یک شب با هم تو حیاط زندان ملاقات کنند و بر سر یک نقشه برای حل این مساله توافق کنند. از فردای این شب، بازی آغاز خواهد شد و زندانی ها بعد از این همدیگر را نخواهند دید مگر موقع آزادی یا اعدام!
حالا پیدا کنید این زندانی ها چه کار باید کنند؟
[/HR]
زمان حل خودم حدودا نیم ساعت بود .
جواب در صورتی قبول هست که خودتون بهش برسید.
جایزه : 5 عدد صلوات
فکر میکنم اینها مجبورند در دوره های صد روزی و هر دوره مستقل برآی خودش شانسشون رو امتحان کنند
یعنی از روز اول که چراغ خاموشه هر کی جدید آمد چراغ رو تغییر میده و اولین کسی که بار دومش بود پیامد چراغ را تغییر نمیدهد بنابراین نظم به هم میخوره و در روزی که قرار بوده چراغ روشن یا خاموش باشه وضعیتش برعکس خواهد بود.در روز صدم اگر چراغ روشن بود یعنی همه آمده اند و فرد تکراری نداشتیم.اگر چراغ خاموش بود یعنی حداقل یک نفر تکراری آمده.پس این دوره ازدست میره.
در دوره ی صد روزه ی بعدی از اول چراغ رو خاموش فرض میکنیم و به همون ترتیب قبل عمل میکنیم.وهر فردی اگر در این دور جدید،تکراری آمد چراغ رو تغییر نمیده.
و باید صبر کنند تا یک بار شانس بیارن و همه شون در اون دوره حداقل یکبار بروند داخل اتاق.
این چیزی بود که به ذهن من رسید و نتونستم راهی پیدا کنم که حضور افراد در دوره های قبل را هم بتونیم در نظر بگیریم.
سلام
اینطور که در منبع این معما ذکر شده بود نسبت داده شده به اقای انیشتین
نمیدونم اقای انیشتین در کار صادرات معما هم بوده یا نه happy
جوابی که من بهش رسیدم این بود :
در همان شب زندانیان یک نفر رو بعنوان رییس انتخاب می کنند که کار شمارش ورود به اتاق بازجویی رو بر عهده میگیره
99 نفر دیگه فقط حق دارند که یکبار وضعیت چراغ رو تغییر بدن
مثلا 99 تای دیگه قرار میزارن که وقتی وارد اتاق شدن و دیدن که چراغ روشنه تغییر نمیدن =>فقط اگر خاموش بود تغییر میدن به روشن
رییس وارد اتاق شد اگر دید روشنه یک شماره میشماره و چراغ رو به خاموش تغییر میده .
.
.
در 99 مین شمارش و تغییر وضعیت چراغ ها رییس میگه که حداقل تمام زندانیان یکبار به اتاق بازجویی تشریف اورده اند .
رییس زندان و بازجو میگن که افرین رییس !
همه با هم ازاد میشن و خوشحال
5 صلوات تقدیم به خودم شدhappy
انصافا بازی جنجالی و پر از اتفاقات خاص بود !!
اما حیف
خداحافظ جام جهانی . . .
سلام علیکم
ما که گوش ها و قلبمان از کار ایستاد بخاطر تخلیه انرژی خانواده هنگام بخش بازی!
اچرکم و اچرهم عند الله !
زنده باد ایران زنده باد وطن اسلامی زنده باد ایران
وطنم ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دورانها
کشور روزهای دشوار
زخمی سربلند بحرانها
ایستادی بر جنگ رو در رو
خنجر از پشت می زند دشمن
گویی از ما و در نهان بر ما
وطنم پشت حیله را بشکن
وطنم ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دورانها
رگت امروز تشنه عشق است
دل رنجیده خون نمی خواهد
دل تو تا ابد برای تپش
غیرعشق و جنون نمی خواهد
شرم بر من اگر حریم تو
پیش چشمان من شکسته شود
وای بر من اگر ببینم چشم
رو به رویای عشق بسته شود
وطنم ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دورانها
کشور روزهای دشوار
زخمی سربلند بحرانها
از تب سرد موجهای خزر
تا خلیجی که فارس بوده و هست
می شود با تو دل به دریا زد
می شود با تو دل به دنیا بست
الهی شکر
به سلامتی دروازه بان تیم ملی ایران که گل رونالدو رو گرفت!!
دست دست دست دست دست دست دست دست
ها ماشالااااااااااااا
به نام خدا.
سطح معما ها از "دو دو تا چندتا" به "تعداد اتم های موجود در خورشید" پرش کرد! :-"
ستایشگر :Gol:
تست گیرایی انجمن بود که ببینم چه نوع معمایی جواب میده :-?
جای خالی کدام شکل باید قرار بگیره ؟
جایزه : 3 صلوات
جواب رو مخفی کنید تا هر کسی خودش به جواب برسه .
سلام فقط یه راهنمایی که اونم اینه تعداد دایره های سیاه باید نه تا بشه!!بشمارید معلومه!!:iran:به امید خدا هرکول پوآرو می شین سر به کوه و بیابون نمی زارین!!;;):>
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (3 کاربران و 1 مهمان ها)
صاحابش اومد ما بریم کاکو:iran:
من یه بار رفته بودم باشگاه کونفو
مربی روز اول ما رو صف کرد و گفت دستا افقی باز بالا، هرکی تکون بخوره دیگه از فردا نیاد!
ما گفتیم یعنی چی! این کارا چیه!....از فردا نیا برای چی؟
بعد اومد همینطور ردیف کار گرفت تند تند یکجور غیظ میکرد با دستاش محکم از دو طرف یکجور کاراته ای میزد توی دل و قلوه و کلیه ها بچه ها که همینطوری روی زمین از درد غلط میزدن آخ و واخ میکردن!
بعد اومد نزدیک من یکی زد دید هیچی نشدم مثلا مقاومت میکنم، یکی دیگه اینچنان زد که من اصلا نفسم توی دل و درونم پیچ خورد اصلا گم شد!
اینقد رو زمین غلط زدم که تا دوباره نفسم برگشت!....خخخخخ!:)
هیچی دیگه از فردا دیگه نرفتم مردود شدم اما بجای اون رفتم تکواندو و بنیان گذار یک سبک بخصوص در تکواندو شدم!
که در ادامه میگم
[="Times New Roman"][="Navy"]سلام جواب معما
[spoiler]d[/spoiler][/]
[="Times New Roman"][="Black"]فوتبال ایران خیلی برای تو کوچک بود
خداحافظ هشت شاکی
خداحافظ آقای خاص
[/]
با سلام و تشکر
این نکته ما رو دقیقا به جواب می رسوند
کاری به شکل نداریم که چطوره!
فقط گزینه d نه تاست که خود جوابه
نصف امتیاز به شما تعلق میگیره
جواب صحیح بود و کل امتیاز رو دریافت کردید
منتظر معماجات دیگر ما باشید.
سلام
نه خیرم اون دی که نوشته یعنی جواب نمی دونم دی!!!#-oتمام جواب درست من حدسی ننوشتم جدول و پازل زیاد حل کردم عدالت را رعایت بفرمایید جایزه هم درست و حسابی یه سفرمشهد با مخلفات تهیه کنید مدیرسایت هم امضا بزنه :-h@};-
دلم گرفته اسمون=((
نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم
نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها
رو سینه من اومده
اخ داره باورم میشه
خنده به ما نیومده
دلم گرفته اسمون=((
از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی
یه عمره که در به درم
حتی صدای نفسم
میگه که توی قفسم
من واسه اتیش زدن
یه کولبار شب بسم
دلم گرفته اسمون
یکم منو حوصله کن=((
نگوکه از این روزگار
یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی میگیرن
عقربه های ساعتم
برگه تقویم میکنه
لحظه به لحظه لعنتم
اهای زمین
یه لحظه تو نفس نزن
نچرخ تا اروم بگیره
یه آدم شکسته تن=((
گر جان به جان من کنی جان و جهان من تویی@};-
سیر نمیشوم زتو تاب و توان من تویی
نظری به حال ما کن تا روم به سمت کویت
دیوانه تر از دلم نیست تا شود اسیر رویت
شوخیِ مگه بذاری بری نمونی
تو یار منی نشون به اون نشونی@};-
شوخیِ مگه دلو بزنی به دریا
عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها
شوخیِ مگه بذاری بری نمونی
تو یار منی نشون به اون نشونی
چه کنم وجود من با دل تو ساز شد@};-
همه دنیای من آن دلبر طناز شد
تو که بی وفا نبودی پر جور و جفا نبودی
تو همه وجود مایی تو ز ما جدا نبودی
ز ما جدا نــبـودی
شوخیه مگه بذاری بری نـمونی تو یار منی نشون به اون نشونی
شوخیه مگه دلو بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها
شوخیه مگه بذاری بری نمونی تو یار مـنی نشون به اون نشونی
شوخیه مگه دلو بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها @};-
منو جون پناه خودت کن برو;;)
بزار پای این آرزوم واستم
به هر کی بهم گفت ازت رد شده
قسم میخورم من خودم خواستم
منو جون پناه خودت کن برو
من از زخم هایی که خوردم پُرم
تو باید از این پله بالا بری@};-
تو بالا نری من زمین میخورم
درست لحظه ای که تو باید بری
اسیر یه احساس مبهم شدی
ببین بعد یک عمر پرپر زدن
چه جای بدی عاشق هم شدیم
برای حس مردنشده آرزوم
یه حقی که من دارم از زندگیم
نگاه کن تو این برزخ لعنتی
به هر جا رسیدم به عشق تو بود;;)
کنار تو هر چی بگی داشتم
ببین پای تاوان عشقم به توعجب حسرتی تو دلم کاشتماگه فکر احساسمونی برواگه عاشق هر دومونی برو
تو این نقطه از زندگی مرگ همنمیتونه از من بگیره تو رو@};-
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه گرفتگی شروع شده --- طولانی ترین ماه گرفتگی قرن
دوستانی که علاقه مندند برن پشت بام .
نماز ایات واجب است
[="Times New Roman"][="Black"]سلام ای غروب غریبانه دل [/]
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظههای جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمیمانی ای مانده بی من
تو را میسپارم به دلهای خسته
تو را میسپارم به مینای مهتاب
تو را میسپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را میسپارم به رویای فردا
به شب میسپارم تو را تا نسوزد
به دل میسپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایهسار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه
[=Samim]بعید نیست که گرتو به عهد بازآیی/ به عید وصل تو من خویشتن کنم قربان
عید شما مبارک @};-
عیدتون مبارک
خوش اومدین
عیدتون مبارک
شاد شاد باشید
.
.
.
یک استکان چای برای چهان بریز
تا اخم بقچه های پر از قند وا شود
.
.
.
شب چمعه است و یادی از گذشتگان ...!
*اللهم صلی علی محمّد و آل محمّدو عچل فرچهم*
#2097
#2101
#2104
:hamdel: :hamdel: :hamdel: :hamdel: :hamdel: :hamdel:
سلام به همگی روزجمعه تون به خیر وخوشی
بخورید و بیاشامید اگر پول داشته باشید اگر نداشته باشید قدم بزنید!!عید هم شد!!
ای تمام کسانی که کلبه ی فیروزه ای سرمی زنید تازه آب و جارو زدما!!کفشاتون دم در باریکلابعضی ارسالی ها هم یه خورده به پاتوق و کلبه ی فیروزه ای سبز ما نمی خوره دقت کنید سرتون آوار نشن!!
[=Times New Roman]آقا یه درگاه پرداخت هم راه بندازید که هنگام تبریک گفتن به صورت اتوماتیک
یک میلیون تومان به عنوان هدیه ای ناقابل به حساب کاربر واریز بشه :khandeh!:
سلام علیکم
موافقم
درضمن انچمن چرا روز تولد مارا تبریک نگفته است تا حالا؟!
مسئولین پاسخگو باشید!
[="Times New Roman"][="Black"] لبخند نگاه;995033 نوشت:
اگر توی پروفایلتون تاریخ تولدتون رو مشخص کرده باشید واستون ایمیل میاد[/]
حالا که به متن تبریک دقت میکنم میبینم همان بهتر که ننوشته ایم تاریخ تولدمان را
یک کمی مزین تر و زیباتر از این هم میتواندباشد این متن تبریک!
هرچند چمله بندی هایش کلیشه ایست نهایتا میتوانم بگویم انرژی مثبت و حس خوب پشت چملاتش هست که میتواند حال را خوب کند!
[="Times New Roman"][="Black"] لبخند نگاه;995037 نوشت:
اشکالی نداره
شاید بضاعتشون در همین حده بنده های خدا
مهم نیته :khandeh!:[/]
ایهاالناس کمممممممممممممک
کممممممممممممممممممممممممممممممممممممککککککککک
میخوام تو یه مجلس به عدد اسم مطلوب سوره بخونم .
اما نمیدونم معنی ( عدد اسم مطلوب ) چیه؟