جمع بندی ادعای مقام امامت

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ادعای مقام امامت

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:

من‏ ادعى‏ مقامنا يعني الإمامة فهو كافر أو قال مشرك.
یعنی: هر کس مقام ما -یعنی امامت- را ادعا کند کافر یا مشرک است. غیبت نعمانی ص 115.

آیا مراد از ادعای امامت، ادعای ارتباط با عالم غیب و شؤون باطنی امامت است یا امامت به معنای حکومت و سلطنت تشریعی بر مردمست؟
چون اگر معنای اول را بگوییم شامل اکثر خلفای باطل نخواهد شد.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مدبر

سید محمد صادق رضوی;982650 نوشت:
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:

من‏ ادعى‏ مقامنا يعني الإمامة فهو كافر أو قال مشرك.
یعنی: هر کس مقام ما -یعنی امامت- را ادعا کند کافر یا مشرک است. غیبت نعمانی ص 115.

آیا مراد از ادعای امامت، ادعای ارتباط با عالم غیب و شؤون باطنی امامت است یا امامت به معنای حکومت و سلطنت تشریعی بر مردمست؟
چون اگر معنای اول را بگوییم شامل اکثر خلفای باطل نخواهد شد.

سلام علیکم
شئون و مقامات امام فقط همین دو مورد نیست که شما فرموده اید.
امام دارای ولایت تامه الهیه، حجت خدا بر خلق، توانایی ارتباط با پروردگار عالم، قطب عالم امکان، دارای علم لدنی و الهی و آگاه بر غیب و صاحب مرجعیت دینی وشارع میباشد وووو..... و یکی از شئون امام حکومت می باشد. و تمام این شئون، اختیاراتی است که از جانب پروردگار به ایشان تفویض شده است.
روایت فوق به صورت عام است و شامل تمام شئون امام می باشد.و هر کسی که یکی از شئون امام (هر چند حکومت) را ادعا کند مشمول حکم روایت میباشد.
البته باید دقت داشت که هر حاکمی این ادعا را ندارد. بسیاری از حکام، حق امام در حکومت را غصب کردند و میکنند؛ ولی ادعای اینکه حکومت حق خودشان از طرف پروردگار است را ندارند.
بنابراین اگر کسی یکی از شئون امامت را به عنوان حکم و تفویض خدا، ادعا کند مشمول حکم کفر و یا شرک میباشد.

مدبر;982842 نوشت:
البته باید دقت داشت که هر حاکمی این ادعا را ندارد. بسیاری از حکام، حق امام در حکومت را غصب کردند و میکنند؛ ولی ادعای اینکه حکومت حق خودشان از طرف پروردگار است را ندارند.

با سلام و سپاس
یعنی این حدیث در مورد افرادیست که ادعای مقامی الهی از شؤون امامت را داشته باشند؟ برای مثل خلفای ثلاثه که ادعای امامت الهی نداشتند و خلافت خود را مستند به شورا یا اجماع مسلمانان می دانستند شامل این حدیث هستند یا خیر؟

ضمن این که به نظر می رسد خیلی کلی فرمودید چون برخی شؤون ائمه علیهم السلام عمومیت دارد. برای مثال یکی از شؤون ائمه علیهم السلام قضاوت بین مردمست در حالیکه طبق نظر علما این شأن برای فقها هم ثابت است.

سید محمد صادق رضوی;982845 نوشت:
با سلام و سپاس
یعنی این حدیث در مورد افرادیست که ادعای مقامی الهی از شؤون امامت را داشته باشند؟ برای مثل خلفای ثلاثه که ادعای امامت الهی نداشتند و خلافت خود را مستند به شورا یا اجماع مسلمانان می دانستند شامل این حدیث هستند یا خیر؟

ضمن این که به نظر می رسد خیلی کلی فرمودید چون برخی شؤون ائمه علیهم السلام عمومیت دارد. برای مثال یکی از شؤون ائمه علیهم السلام قضاوت بین مردمست در حالیکه طبق نظر علما این شأن برای فقها هم ثابت است.


سلام و آرزوی قبولی طاعات
همانگونه که عرض شد ، حدیث کلی است و برای کسانی است که ادعای مقامات امام با تفویض الهی داشته باشند.
حکم خلفای غاصب ، با ادله دیگر مشخص می شود و البته حکم آنها هم تفاوتی با حکم در این روایت ندارد.
فقیه بدون اذن و یا اجازه امام، هیچ اختیاراتی ندارد و حق صدور حکم و قضاوت و تصرف در ریالی از امور مسلمین را ندارد. ولی با حکم امام، حتی دارای حق ولایت می باشد.
باید توجه داشت که برخی از شئون امام، اختصاصی اوست، مانند حکم و فتوا و تشریع . و هیچ کسی نمی تواند بدون ادعای تفویض الهی این کار را انجام دهد بخلاف حکومت، که میتوان بدون ادعای تفویض الهی حکومت کرد.(زیرا در حکم شرعی و فتوا، در حقیقت نظر پروردگار بیان می شود و این احتیاج به اذن الهی دارد. ولی در حکومت ادعای اجرای نظر پروردگار نیست)

سلام علیکم

من خرج یدعوا الناس و فیهم من هو افضل منه فهو ضالّ مبتدع ومن ادّعی الامامة من اللّه ولیس بامام فهو کافر

امام صادق(ع):کسی که قیام کند و مردم را به خود بخواند و در بین آنان کسی برتر از او باشد, گمراه بدعتگذار است. و کسی که ادعای امامت از جانب خدا کند و امام نباشد, کافر است.

من امّ قوماً امامة عمیاء و فی الأمة من هو أعلم منه فقد کفر

امام صادق(ع):کسی که مردمی را امامتی کورکورانه کند و در بین امت داناتر از او باشد, کافر است.

إنّهم قد سمعوا رسول اللّه(ص) یقول عوداً و بداءً ماولّت أمة رجلاً قطّ أمرها و فیهم من هو أعلم منه إلاّ لم یزل أمرهم یذهب سفالاً حتی یرجعوا إلی ماترکوا

حضرت علی(ع):آنان از پیامبر بارها شنیدند که می فرمود: هیچ مردی شخصی را به امامت برنگزیدند, با آن که داناتر از او در میان آنان وجود داشت, جز آن که کارشان به تباهی و پستی گرایید, تا این که باز گردند, به آنچه ترک کردند.

من تعلّم علماً لیتماری به السفهاء او لیباهی به العلماء او یصرف به الناس الی نفسه یقول: أنا رئیسکم فلیتبوأ مقعده من النّار ثمّ قال: إنّ الرئاسة لاتصلح إلاّ لأهلها فمن دعا الناس إلی نفسه و فیهم من هو أعلم منه لم ینظر الله إلیه یوم القیامة

معصوم(ع):کسی که دانشی بیاموزد تا فریب دهد سفیهان را یا فخر بفروشد بر عالمان, یامردم را به سوی خویش بکشاند و بگوید: من رئیس شما هستم, جایگاه او در آتش است; زیرا جز فرد شایسته, برای ریاست شایستگی ندارد. پس کسی که مردم را به خود بخواند و در میان آنان, دانا تر از او باشد, روز قیامت خدا به او توجهی نخواهد داشت.

من استعمل عاملاً من المسلمین وهو یعلم انّ فیهم أولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله وسنّة نبیّه فقد خان اللّه ورسوله وجمیع المسلمین

معصوم(ع):هرکس کارگزاری را از بین مسلمانان برگزیند و او می داند که در بین آنان, شایسته تر به کار و داناتر به کتاب و سنت پیامبر وجود دارد, به خدا و پیامبرو تمامی مسلمانان خیانت کرده است.

من دعا الناس الی نفسه و فیهم من هو اعلم منه فهو مبتدع ضالّ

معصوم(ع):کسی که مردم را به خود بخواند و در میان آنان داناتر از او باشد, پس او بدعتگذار گمراه است.

من تقدم علی قوم من المسلمین و هو یری أنّ فیهم من هو أفضل منه فقد خان اللّه ورسوله والمسلمین

معصوم(ع):کسی که بر گروهی از مسلمانان پیشی بگیرد و در بین آنان, برتر از خود می باید, به خدا و رسول و مسلمانان خیانت کرده است.

یا اباذر انّی احبّ لکَ ما احبّ لنفسی انّی اراک ضعیفاً فلاتأمرنّ علی اثنین ولاتولّین مال یتیم

ای ابوذر! من دوست دارم برای تو آنچه را برای خود دوست دارم. من تو را انسان ناتوانی می بینم, پس حتی بر دو نفر فرمانروایی نکن و مسؤولیت مال یتیم را به عهده نگیر

یا عمرو اتق الله وانتم ایها الرهط فاتقوا اللّه فانّ أبی حدّثنی وکان خیر اهل الأرض و أعلمهم بکتاب اللّه وسنة نبیّه(ص) انّ رسول اللّه(ص) قال: (من ضرب الناس بسیفه و دعاهم الی نفسه و فی المسلمین من هو اعلم منه فهو ضالّ متکلف

عبدالکریم بن عتبه هاشمی, وی نقل می کند: در مکه خدمت امام صادق(ع) بودم که گروهی از معتزله نزد آن حضرت آمدند. عمروبن عبید به نمایندگی از آنان با حضرت به گفت وگو پرداخت آنان بر آن بودند محمد بن عبداللّه بن حسن را که از نظر عقل و دین و جوانمردی شایسته می دانستند به خلافت برگزینند و از امام صادق(ع) خواستند: او نیز, با محمد بن عبداللّه, بیعت کند.

وانظروا لأنفسکم فواللّه إنّ الرجل لیکون له الغنم فیها الراعی فاذا وجد رجلاً هو أعلم بغنمه من الذی هو فیها یخرجه و یجئ بذلک الرجل الذی هو أعلم بغنمه مِن الذی کان فیها

امام صادق(ع):به خود بنگرید, به خدا سوگند, هر انسانی که گوسفندانی همراه با چوپانی دارد, اگر چوپان شایسته تر بیابد, چوپان پیشین را کنار می گذارد و آگاه تر را به کار می گمارد.

من أمّ قوماً وفیهم أعلم منه أو افقه منه لم یزل أمرهم فی سفال إلی یوم القیامة

معصوم(ع):کسی که مردمی را امامت کند و در میان آنان, داناتر یا فقیه تر از وی باشد, همیشه کارهای آنها در پستی است, تا روز قیامت.

إنّ أولی النّاس بالأنبیاء أعلمهم بما جاؤوا به

نزدیک ترین مردم به پیامبران, داناترین آنان است بدانچه آورده اند.

سلامت و شاد باشید

[="Tahoma"][="Navy"]

سید محمد صادق رضوی;982650 نوشت:
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:

من‏ ادعى‏ مقامنا يعني الإمامة فهو كافر أو قال مشرك.
یعنی: هر کس مقام ما -یعنی امامت- را ادعا کند کافر یا مشرک است. غیبت نعمانی ص 115.

آیا مراد از ادعای امامت، ادعای ارتباط با عالم غیب و شؤون باطنی امامت است یا امامت به معنای حکومت و سلطنت تشریعی بر مردمست؟
چون اگر معنای اول را بگوییم شامل اکثر خلفای باطل نخواهد شد.


سلام
منظور مقام انتصابی ائمه اطهار است که شامل حکومت ظاهری و قدرت تصرف باطنی با هم می شود.
البته همه اینها در صورتی است که فرد از پیش خود چنین ادعایی بکند نه اینکه به تعلیم الهی و امامان شرایط احراز مراتبی از این مقامات را پیدا کند. چه اینکه رسیدن به چنین درجاتی خود هدف دین است اما از طریق ولایت اولیاء الهی...
یا علیم[/]

مدبر;982860 نوشت:
باید توجه داشت که برخی از شئون امام، اختصاصی اوست، مانند حکم و فتوا و تشریع .

متشکرم. بنا براین حدیث شامل مدعیان مهدویت، بابیت، و نیابت بگونه ولایت مطلقه فقیه هم خواهد شد. چرا که طرفداران این نظریه ولایت فقیه را همان ولایت ائمه، پیامبر صلی الله علیه و آله و خداوند می داند. در حالی که این شأن اختصاصی امامست.

محی الدین;982900 نوشت:
چه اینکه رسیدن به چنین درجاتی خود هدف دین است اما از طریق ولایت اولیاء الهی...

تکامل در معرفت از اهداف خلقت است اما این به معنای رسیدن به درجات ائمه معصومین علیهم السلام نیست که آنان جایگاهشان قابل دسترسی نیست

[=Arial Black]امام خمینی:

قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است. همان ولایت رسول الله است و اینها از ولایت رسول الله هم می ترسند.

غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کسی حکومت نیست؛ نه فقیه و نه غیر فقیه. همه تحت قانون عمل می کنند. مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانونند. فقیه ناظر بر این است که اینها اجرای قانون بکنند، خلاف نکنند نه اینکه می خواهد خودش یک حکومتی بکند.

برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها، همان مقام ائمه علیهم السلام و رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است، ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس.

از سوی معصومان علیهم السلام برای فقیهان ولایت ثابت است، در هر آنچه که برای خود آنان ولایت ثابت بوده است از آن جهت که آنان سلطان بر امت بوده اند اگر موردی را بخواهیم از این قاعده کلی خارج کنیم نیاز به دلیلی داریم که بر ویژگی آن به امام معصوم علیه السلام دلالت کند...


[=Arial Black]مقبوله عمر بن حنظله ... در این روایت مجتهد را حاکم قرار داده و رد او را رد امام و رد امام را رد خدا و رد خدا را در حد شرک به خدا دانسته.

[=Arial Black]در معانی الاخبار شیخ صدوق و کتاب «فقیه » که یکی از بزرگترین کتابهای شیعه است از امیرالمؤمنین نقل می کند: «... پیغمبر گفت: خدایا! رحمت کن جانشین های مرا. پرسیدند: کیانند جانشین های شما؟ گفت: آنهایی که پس از من می آیند و حدیث و سنت مرا روایت می کنند.» پس معلوم شد آنهایی که روایت سنت و حدیث پیغمبر می کنند جانشین پیغمبرند و هرچه برای پیغمبر از لازم بودن اطاعت و ولایت و حکومت ثابت است، برای آنها هم ثابت است.

[=Arial Black]البته فضایل حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بیش از همه عالم است و بعد از ایشان فضائل حضرت امیر علیه السلام از همه بیشتر است لکن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد.

لینک منبع: ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی

عبد شکور;982979 نوشت:
زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است، ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس.

با تغییر الفاظ معنا عوض نمی شود. مهم اینست که ایشان مدعی جایگاه ولایت ائمه علیهم السلام هست. چه اسمش را وظیفه بگذاریم چه چیز دیگری

[="Arial Black"][="Blue"]

سید محمد صادق رضوی;982982 نوشت:
با تغییر الفاظ معنا عوض نمی شود. مهم اینست که ایشان مدعی جایگاه ولایت ائمه علیهم السلام هست. چه اسمش را وظیفه بگذاریم چه چیز دیگری

این نظر شما و برخی همفکرانتان است.
ما تابع فرمایش حضرت امام خمینی هستیم.[/]

فکر می کنم این انجمن برای همفکری و نقد و گفتگوی منطقی ساخته شده است نه برچسب زدن و سخنان تقلیدوار

عبد شکور;982979 نوشت:
[=Arial Black]امام خمینی:

قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است. همان ولایت رسول الله است و اینها از ولایت رسول الله هم می ترسند.

غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کسی حکومت نیست؛ نه فقیه و نه غیر فقیه. همه تحت قانون عمل می کنند. مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانونند. فقیه ناظر بر این است که اینها اجرای قانون بکنند، خلاف نکنند نه اینکه می خواهد خودش یک حکومتی بکند.

[=Arial Black]

با سلام و عرض ادب

دوست گرامی قانون از روی قانون کشور های ملی گرا نوشته شده نه از روی قرآن !!!!

چطور ممکنه مسلمون ها تابع این قوانین ملی گرایانه باشن و اسم خودشن رو بزارن مسلمون !!!!!!

چطور ممکن هست ملاک برتری محل تولد باشه نه تقوا !!!!!!

خب همه مدعیان ادعا می کنن خدا بهشوت ولایت داده

شاه هم می گفت خدا بهم این مقام رو داده !!!!!

صدام حسین هم ادعا می کرد...

هر کس به راس قدرت می رسه این ادعا رو مطرح می کنه !!!!!

ادعا رو باید با عمل سنجید

آیا در عمل این حکومت اسلامی هست ؟

حکومتی که قوانینش مهاجر مسلمون رو از ایرانی غیرمسلمون حقیرتر می دونه !!!!!

سید محمد صادق رضوی;982982 نوشت:
با تغییر الفاظ معنا عوض نمی شود. مهم اینست که ایشان مدعی جایگاه ولایت ائمه علیهم السلام هست. چه اسمش را وظیفه بگذاریم چه چیز دیگری

باسلام
اولا با تغییر الفاظ، معنا هم عوض میشود و در تمام جهان، ادبیات اینگونه است!
ثانیا همانگونه که اشاره شد، فقیه بدون اذن امام، هیچ اختیار و حقی برای اظهار نظر ندارد ، ولی با حکم امام حتی صاحب ولایت نیز میشود.
این موضوع یک مساله تعصبی نیست. بلکه مفاد ادله و روایتی که از معصومین رسیده این حکم را بیان میکند و ما نمی توانیم به صرف اینکه از این موضوع خوشمان نمی آید، روایات ماثور و متقن را گنار بگذاریم.
هیچ فقیهی در مجاز بودن افتاء و حکم برای فقیه شک و تردید ندارد و فقط موضوع مورد بحث و اختلاف، در مقدار و محدوده این اختیار است.
روایات و ادله پیرامون این موضوع مهم آنقدر زیاد است که برای محقق جای تردید در جواز افتاء و حکم برای فقیه نمی گذارد ؛ اگر شما هم فقیه شوید به همین نظر خواهید رسید.
ثالثا، همانگونه که گفته شد مقامات امام بسیار زیاد است و نمی از آن درقالب جواز افتاء و حکم ، در زمان عدم دسترسی به امام معصوم به فقیه جامع الشرایط واگذار شده است. و این موضوع سنگین و سختی نیست که قابل پذیرش نباشد!!!
کجای این مساله دارای اشکال است که امام معصوم به شیعیان بفرماید در زمانی که دسترسی به امام ندارید موظف هستید از فقیه آگاه به دین، پیروی کنید!!!
هیچ فقیهی خود را دارای عصمت کلی الهیه، صاحب ولایت تکوینی، شارع، منصوب از جانب پروردگار، صاحب علوم الهی و لدنی و ....... که مقامات ائمه علیهم السلام میباشد، معرفی نکرده است و فقط در همان محدوده ای که امام معصوم اجازه حکم و افتاء داده، انجام وظیفه میکنند و فقط همین مقدار از مقامات امام را با عنوان دستوری از جانب خود امام ، دارا می باشد.( فقط اختلاف در این است که این جواز اداره امور مسلمین، محدود است یا نامحدود است)

مدبر;983056 نوشت:
باسلام
اولا با تغییر الفاظ، معنا هم عوض میشود و در تمام جهان، ادبیات اینگونه است!

با سلام و احترام
اتفاقا در هیچ جای دنیا اینطور نیست، آیا حاضرید شخصی تمام ما یملک شما را سرقت کند بعد بگوید این سرقت نیست، وظیفه است!
بنیانگذار انقلاب صریحا این نکته را ذکر نموده که تمام ولایتی که برای ائمه علیهم السلام ثابتست برای فقیه هم هست حال فرقی نمی کند اسمش را وظیفه بگذاریم یا چیز دیگر.

مدبر;983056 نوشت:
ما نمی توانیم به صرف اینکه از این موضوع خوشمان نمی آید، روایات ماثور و متقن را گنار بگذاریم

بنده چه کاره هستم که خوشم بیاید یا نیاید، بحث اینست که آیا معقولست که امام معصوم صلوات الله علیه از طرفی بفرماید هرکه ادعای مقام ما را بکند مشرکست، آن گاه خودشان بگویند فقها مقام ما را دارند!! این عین تناقض نیست؟

مدبر;983056 نوشت:
روایات و ادله پیرامون این موضوع مهم آنقدر زیاد است که برای محقق جای تردید در جواز افتاء و حکم برای فقیه نمی گذارد ؛ اگر شما هم فقیه شوید به همین نظر خواهید رسید.

خداوند توفیق نموده و با مختصر تحصیلات حوزوی که دارم به این نتیجه رسیدم نه تنها دلیل بر ولایت فقیه نداریم که بر علیه آن ادله محکمی وجود دارد.

مدبر;983056 نوشت:
ثالثا، همانگونه که گفته شد مقامات امام بسیار زیاد است و نمی از آن درقالب جواز افتاء و حکم ، در زمان عدم دسترسی به امام معصوم به فقیه جامع الشرایط واگذار شده است

اگر در روایت چنین ذکر می شد که مقامی از مقامات ما جای این حرف بود، اما هنگامی که در خود روایت به این گونه آمده است: (هر کس مقام امامت ما را ادعا کند) مشخص است که احدی با حکم و افتاء ادعای امامت نمی کند. بلکه ادعای امامت زمانی رخ خواهد داد که شخص بگوید: «اگر پیامبر صلی الله علیه و آله بفرماید: علی خلیفتی (علی جانشین من است) هیچ تفاوتی با این نخواهد داشت که بگوید:رواة الحدیث خلفائی (فقها و راویان حدیث جانشین من هستند) و دقیقا همان خلافت امیر المؤمنین علیه السلام برای فقها هم جاری خواهد بود». آیا به نظر شما این ادعای امامت نیست؟

سید محمد صادق رضوی;982976 نوشت:
کامل در معرفت از اهداف خلقت است اما این به معنای رسیدن به درجات ائمه معصومین علیهم السلام نیست که آنان جایگاهشان قابل دسترسی نیست

سلام
هرچیزی را مراتبی است و مراتب ولایت بسیار و امام معصوم ع حائز بالاترین مراتب آن است اما دیگران هم به قدر استعداد ذاتی و تلاش و عبودیت و دستگیری اهل ولایت به مراتبی از آن می رسند. این معنا در بسیاری از آیات و روایات آمده بلکه مصادیق آن در گذشته و حال مشاهده شده است.
برخورداری معصومین ع از مقامات معنوی به معنای انحصار آن مقام برای آنها نیست بلکه به معنای برخورداری از بالاترین مراتب است چه اینکه این مقامات مقامات انسان بما هو انسان است بصورت بالقوه و اولیاء الهی آمده اند برای بالفعل ساختن آن.
منصب امامت، به معنای سرپرستی عام امور مادی و معنوی، خاص ایشان است اما این بدان معنا نیست که سایرین نتوانند به مراتبی از مراتب ولایت ایشان برسند و به همان اندازه و به اذن یا امر الهی به اداره امور نپردازند چه اینکه این مقامات برای دارنده آن جنبه تکوینی دارد و نمی توان مانع از تاثیر آن شد مگر به خواست خود او مانند بینایی که نمی تواند جلو دیدن خود را بگیرد مگر با بستن ارادی چشم.
ولایت سریان وجودی ولی الهی در اشیاء است و او با اشیاء چنان می کند که با بدن خود و همانطور که انسان در بکارگیری بدن خود با قوه عقل تکوینا ماذون از سوی حق تعالی است ولی الهی نیز به حسب مرتبه ولایتش قدرت دخل و تصرف در امور را دارد به اذن تکوینی و بخاطر صلاحیت عقلی و روحی و قلبی اش... راز جعل ولایت ظاهریه برای شاگردان مبرز ائمه ع و عالمان ربانی نیز همین است... خوب دقت کنید
یا علیم

سید محمد صادق رضوی;983064 نوشت:
با سلام و احترام
اتفاقا در هیچ جای دنیا اینطور نیست، آیا حاضرید شخصی تمام ما یملک شما را سرقت کند بعد بگوید این سرقت نیست، وظیفه است!
بنیانگذار انقلاب صریحا این نکته را ذکر نموده که تمام ولایتی که برای ائمه علیهم السلام ثابتست برای فقیه هم هست حال فرقی نمی کند اسمش را وظیفه بگذاریم یا چیز دیگر.

سلام علیکم
شما که الحمدالله اهل فضل هستید باید دقت کنید که اینگونه وارد بحث شدن نوعی مغلطه است.
کدام فقیه ادعای داشتن تمام مقامات ائمه علیهم السلام را دارد که شما اینگونه میفرمایید!!!
اینکه امام خمینی رحمه الله ولایت ائمه را برای فقیه ثابت میداند ولایت در محدوده اداره امور مسلیمن می باشد، نه بیشتر.
و محقق متوجه می باشد که اگر اداره امور مسلمین به فقیه واگذار شود و از سویی دست او بسته باشد با هیچ منطقی سازگار نیست.( یعنی بگوییم فقیه مجاز به حکم میباشد ولی مجاز به اجرا نیست)

سید محمد صادق رضوی;983064 نوشت:
بنده چه کاره هستم که خوشم بیاید یا نیاید، بحث اینست که آیا معقولست که امام معصوم صلوات الله علیه از طرفی بفرماید هرکه ادعای مقام ما را بکند مشرکست، آن گاه خودشان بگویند فقها مقام ما را دارند!! این عین تناقض نیست؟

هیچ اشکالی ندارد که امام معصوم علیه السلام این موضوع را مطرح بفرماید و عده ای را خودش استثناء کند.
همانگونه که قبلا هم بیان شد، فقیه با اذن و اجازه امام معصوم مجاز به حکم و افتاء میباشد و اگر این دستور امام نبود، فقیه هم مانند منن و شما بود و حق اظهار نظر شخصی در مسائل دینی نداشت و کلام او نیز برای دیگران حجت نبود.

سید محمد صادق رضوی;983064 نوشت:
خداوند توفیق نموده و با مختصر تحصیلات حوزوی که دارم به این نتیجه رسیدم نه تنها دلیل بر ولایت فقیه نداریم که بر علیه آن ادله محکمی وجود دارد.

الحمدلله که با علوم حوزوی آشنا هستید و انشاالله خداوند توفیقات شما را بیشتر کند تا با مذاق روایات بیشتر آشنا شوید و مانند تمام فقها شیعه از زمان خود معصومین تا به حال، جواز حکم و افتاء برای فقیه برای حضرتعالی هم ثابت شود و در این موضوع متفرد نباشید.

سید محمد صادق رضوی;983064 نوشت:
اگر در روایت چنین ذکر می شد که مقامی از مقامات ما جای این حرف بود، اما هنگامی که در خود روایت به این گونه آمده است: (هر کس مقام امامت ما را ادعا کند) مشخص است که احدی با حکم و افتاء ادعای امامت نمی کند. بلکه ادعای امامت زمانی رخ خواهد داد که شخص بگوید: «اگر پیامبر صلی الله علیه و آله بفرماید: علی خلیفتی (علی جانشین من است) هیچ تفاوتی با این نخواهد داشت که بگوید:رواة الحدیث خلفائی (فقها و راویان حدیث جانشین من هستند) و دقیقا همان خلافت امیر المؤمنین علیه السلام برای فقها هم جاری خواهد بود». آیا به نظر شما این ادعای امامت نیست؟

این مطلب شما که تایید کلام بنده است و حتی بیشتر!!!
شما موضوع روایت را امامت به معنی کامل دانستید که در این صورت مصداق آن خیلی نادر میشود( مثلا در حد جعفر کذاب)، در حالی که بنده موضوع روایت را حتی به موارد جزئی هم سرایت دادم.
بنده هم میگویم که فقهاء با حکم و افتاء ادعای مقام امامت ندارند.
شما که اهل فضل هستید متوجه میباشید که وقتی یک روایت عنوان خاص دارد فقط در محدوده همان عنوان حجیت دارد و کلی نیست، وقتی گفته شود" روات الحدیث خلفائی" این جانشینی فقط در محدوده روایت حدیث است نه امور دیگر و این نوع بیان با بیان علی خلیفتی متفاوت است.

پرسش :
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:
من‏ ادعى‏ مقامنا يعني الإمامة فهو كافر أو قال مشرك.(1)
یعنی: هر کس مقام ما -یعنی امامت- را ادعا کند کافر یا مشرک است.

آیا مراد از ادعای امامت، ادعای ارتباط با عالم غیب و شؤون باطنی امامت است یا امامت به معنای حکومت و سلطنت تشریعی بر مردم است؟
چون اگر معنای اول را بگوییم شامل اکثر خلفای باطل نخواهد شد.

پاسخ :
امام دارای ولایت تامه الهیه، حجت خدا بر خلق، توانایی ارتباط با پروردگار عالم، قطب عالم امکان، دارای علم لدنی و الهی و آگاه بر غیب و صاحب مرجعیت دینی وشارع میباشد و..... و یکی از شئون امام حکومت می باشد. و تمام این شئون، اختیاراتی است که از جانب پروردگار به ایشان تفویض شده است.
روایت فوق به صورت عام است و شامل تمام شئون امام می باشد. و هر کسی که یکی از شئون امام (هر چند حکومت) را ادعا کند مشمول حکم روایت می باشد.
البته باید دقت داشت که هر حاکمی این ادعا را ندارد. بسیاری از حکام، حق امام در حکومت را غصب کردند و می کنند؛ ولی ادعای اینکه حکومت حق خودشان از طرف پروردگار است را ندارند.
بنابراین اگر کسی یکی از شئون امامت را به عنوان حکم و تفویض خدا، ادعا کند مشمول حکم کفر و یا شرک می باشد.
هرچیزی را مراتبی است و مراتب ولایت بسیار و امام معصوم(علیه السلام) حائز بالاترین مراتب آن است اما دیگران هم به قدر استعداد ذاتی و تلاش و عبودیت و دستگیری اهل ولایت به مراتبی از آن می رسند. این معنا در بسیاری از آیات و روایات آمده بلکه مصادیق آن در گذشته و حال مشاهده شده است.
برخورداری معصومین از مقامات معنوی به معنای انحصار آن مقام برای آنها نیست بلکه به معنای برخورداری از بالاترین مراتب است چه اینکه این مقامات، مقامات انسان بما هو انسان است بصورت بالقوه و اولیاء الهی آمده اند برای بالفعل ساختن آن.
منصب امامت، به معنای سرپرستی عام امور مادی و معنوی، خاص ایشان است اما این بدان معنا نیست که سایرین نتوانند به مراتبی از مراتب ولایت ایشان برسند و به همان اندازه و به اذن امام به اداره امور نپردازند .

به عنوان نمونه به فقها هم حق ولایت داده شده ،اما فقیه بدون اذن و یا اجازه امام، هیچ اختیاراتی ندارد و حق صدور حکم و قضاوت و تصرف در ریالی از امور مسلمین را ندارد. اما با حکم امام، حتی دارای حق ولایت می باشد.
برخی از شئون امام، اختصاصی اوست، مانند حکم و فتوا و تشریع . و هیچ کسی نمی تواند بدون ادعای تفویض الهی این کار را انجام دهد بخلاف حکومت، که میتوان بدون ادعای تفویض الهی حکومت کرد.(زیرا در حکم شرعی و فتوا، در حقیقت نظر پروردگار بیان می شود و این احتیاج به اذن الهی دارد. ولی در حکومت ادعای اجرای نظر پروردگار نیست)
هیچ فقیهی در مجاز بودن افتاء و حکم برای فقیه شک و تردید ندارد و فقط موضوع مورد بحث و اختلاف، در مقدار و محدوده این اختیار است.
روایات و ادله پیرامون این موضوع مهم آنقدر زیاد است که برای محقق جای تردید در جواز افتاء و حکم برای فقیه نمی گذارد .

هیچ فقیهی خود را دارای عصمت کلی الهیه، صاحب ولایت تکوینی، شارع، منصوب از جانب پروردگار، صاحب علوم الهی و لدنی و ....... که مقامات ائمه (علیهم السلام) می باشد، معرفی نکرده است و فقط در همان محدوده ای که امام معصوم اجازه حکم و افتاء داده، انجام وظیفه میکنند و فقط همین مقدار از مقامات امام را با عنوان دستوری از جانب خود امام ، دارا می باشد.( فقط اختلاف در این است که این جواز اداره امور مسلمین، محدود است یا نامحدود است).

پی نوشت:

1. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)‏، قم‏، 1409ق‏، ج 28، ص 350

موضوع قفل شده است