جمع بندی شفیع قرار دادن اهل بیت یا قسم خوردن به ایشان؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شفیع قرار دادن اهل بیت یا قسم خوردن به ایشان؟

بسم الله الرحمن الرحیم
این یعنی چی،به حق حضرت محمد و خاندان پاکش از ما بگذر،یعنی خدا رو به حضرت محمد و خاندان حضرت محمد قسم میدیم؟مگه قسم به غیر خدا مکروه نیست؟؟؟!!!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
ابتدا باید بین قسم خوردن و قسم دادن جدا کرد.
در این که قسم خوردن حتی به خدا مکروه است علما بحث کرده اند که محل بحث ما نیست در قسم خوردن فردی برای صدق دعوی خود جایگاه بلندی که بین طرفین مقبول است را در نظر گرفته و به آن قسم می خورد که خدا در قرآن به اجزاء عالم آفرینش قسم یاد کرده است و الشمس و ضحاها و القمر اذا تلاهاو....
اما بحث ما در قسم دادن فردی به حق چیزی است که این کار نه تنها اشکالی ندارد بلکه در قرآن و دعا های وارد شده از سوی اهلبیت هم آمده است.

در دعاهاى اميرمؤمنان چنين سوگندهايى را به وضوح مى يابيم :
آن حضرت پس از برگزارى نوافل شب، اين دعا را زمزمه مى كرد :
«أَللّهُمَّ اِنّي أَسأَلُكَ بِحُرْمَةِ مَنْ عَاذَ بِكَ مِنْكَ، وَلَجَأَ اِلى عِزِّكَ واسْتَظَلَّ بِفَيْئِكَ، وَاعْتَصَمَ بِحَبْلِكَ، وَلَمْ يَثِقْ إلاّ بِكَ» (1)
«پروردگارا! من از تو درخواست مى كنم به احترام آن كس كه از تو به تو پناه برده است (جز تو پناهگاهى نيانديشيده است) و به عزّت تو ملتجى شده و در زير سايه تو قرار گرفته است و به ريسمان تو چنگ زده و به جز تو به ديگرى دل نبسته است.»
و نيز حضرت در دعايى، به يكى از ياران خود آموخت كه بگويد :
«وَبِحَقِّ السّائِلينَ عَلَيكَ، وَالرّاغِبينَ اِلَيْكَ، وَالمُتعَوِّذِينَ بِكَ، والمُتَضَرِّعِينَ اِليكَ، وبِحَقِّ كُلِّ عَبْد مُتَعبِّد لَكَ في كلّ بَرٍّ أو بَحْر أو سَهْل أو جَبَل أَدْعُوكَ دُعاءَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ...» (2)
«بارالها! به حق سؤال كنندگان و متوجهان و پناهندگان به تو، و به حق خضوع كنندگان درگاهت و به حق هر بنده پرستشگرى كه تو را در خشكى يا دريا، بيابان يا كوه مى پرستد، تو را مى خوانيم، بسان خواندن آن كس كه بيچارگى او به نهايت رسيده است.»
چنين مناجات روح انگيز و ابراز تذلّل ها به درگاه حق، نتيجه اى جز تحكيم توحيد و ابراز علاقه به دوستان خدا كه خود نوعى توجه به خدا است، چه نتيجه اى مى تواند داشته باشد؟

پیامبر خدا این نوع قسم دادن خدا را به بندگان خدا آموزش می دهد:

پيامبر گرامى به فردى نابينا، چنين تعليم كرد كه بگو :
«أللّهُمَّ اِنِّى أَسْأَلُكَ وأتَوَجَّهُ اِليْكَ بِنَبيِّكَ مُحمَّد نَبِىِّ الرَّحْمةِ» (3)
ابوسعيد خدرى از پيامبر گرامى اين دعا را نقل نموده است :
«اَلّلهُمَّ اِنّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ السّائِلينَ عَلَيْكَ وَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَمْشاىَ هذا» (4)
حضرت آدم اين چنين توبه كرد :
«اَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد اَلاّ غَفَرْتَ لِي.» (5)

پيامبر اكرم وقتى مادر على ـ ع ـ (فاطمه بنت اسد) را دفن كرد، درباره او چنين دعا نمود :
«إِغْفِرْ لأُمِّي فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَد وَوَسِّعْ عَلَيْها مَدْخَلَها بِحَقِّ نَبِيِّكَ وَالأنْبِياءِ الَّذينَ مِنْ قَبْلي....» (6)

«مادرم فاطمه (دختر اسد) را بيامرز و به حق پيامبرت و پيامبران پيشين، جايگاه او را وسيع گردان (و از فشار قبر مصون دار)»
در اين نوع جمله ها، هر چند لفظ قسم وارد نشده است، ولى مفاد واقعى آنها، به حكم «باء» قسم، سوگند دادن خدا به حقوق اوليا است. اين كه مى گويند : خدايا! از تو درخواست مى كنم به حق سائلان؛ يعنى تو را به حق آنان سوگند مى دهم.

دعاهايى كه در صحيفه سجاديه از امام چهارم نقل شده، گواهى است روشن بر صحت و استوارى چنين توسّلى. عظمت معانى دعاهاى صحيفه و فصاحت كلمه و بلاغت معانى آنها، ما را از هر نوع سخن در صحت انتساب آن به امام بى نياز مى سازد.

امام سجاد ـ ع ـ در روز عرفه با خدا چنين راز و نياز مى كرد :
بِحَقِّ مَنْ اِنْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وبِمَنْ اِصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيَّتِكَ، ومَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأنِك، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طاعَتَهُ بِطاعَتِكَ ... وَمَنْ نُطْتَ مُعاداتَهُ بِمُعاداتِكَ» (7)

«بارالها! به حق كسانى كه آنان را از ديگر مخلوق هاى خود انتخاب كردى و براى خود برگزيدى، به حق افرادى كه از ميان مردم اختيار نمودى و آنها را براى آشنايى به مقام خود آفريدى، به حق آن پاكانى كه اطاعت آنان را به اطاعت خود قرين نمودى ... و دشمنى آنان را با دشمنى خويش مقارن و همراه ساختى.»

امام صادق ـ ع ـ وقتى قبر جدّ بزرگوار خود، اميرمؤمنان را زيارت نمود، در پايان چنين دعا كرد :

«اَلّلهُمَّ اِسْتَجِبْ دُعائى وَاقْبَلْ ثَنائى وَاجْمَعْ بَيْنى وبَيْنَ أَوْليائى بِحَقِّ مُحَمّد وَعَلِىٍّ وفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ» (8)
«خدايا! دعاى مرا مستجاب كن و ستايش مرا بپذير و بين من و اوليائت جمع فرما، بحق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين ـ ع ـ »
اين تنها حضرت سجاد و حضرت صادق ـ عليهماالسلام ـ نيستند كه در دعاهاى خود، خدا را به حق عزيزان درگاهش سوگند مى دهند بلكه در دعاهايى كه از پيشوايان پاك شيعه وارد شده است غالباً اين نوع توسّل موجود است.

سرور آزادگان حضرت حسين بن على ـ ع ـ در دعايى چنين مى گويد :
«اَلّلهُمَّ اِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَلِماتِكَ وَمعاقِدِ عِزِّكَ وَسُكّانِ سَماواتِكَ وَأَرْضِكَ وأنْبِيائِكَ وَرُسُلِكَ أَنْ تسْتَجِيبَ لِي فَقَدْ رهِقَنِي مِنْ أَمْري عُسْرٌ، فأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَأَنْ تَجْعَلَ مِنْ أمْري يُسراً»
«بارالها! تو را قسم مى دهم به كلماتت و مراكز عزّتت و ساكنان آسمان و زمينت و پيامبران و فرستادگانت، دعاى مرا مستجاب كن؛ زيرا كار مرا سختى پوشانيده است. از تو مى خواهم بر محمد و آل او درود فرستى و كار مرا آسان سازى.»

بنا بر این در روايات چنين سوگندهايى وارد شده است و با وجود چنين روايات استوار كه بخشى از پيامبر و بخشى ديگر از اهل بيت او رسيده، نمى توان آن را حرام و يا مكروه دانست.

پی نوشت:
1-صحيفه علويه، انتشارات اسلامى، ص370.
2- صحيفه علويه، ص 51
3-سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441؛ مسند احمد، ج 3، ص 1388؛ مستدرك حاكم، ج 1، ص 313؛ التاج، ج 1، ص 286
4-سنن ابن ماجه، ج 1، ص 262 و 261؛ مسند احمد، ج 3، حديث 21
5-الدر المنثور، ج 1، ص 59؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 615؛ روح المعانى، ج 1، ص 217
6-الفصول المهمه، ص 31، تأليف ابن صباغ مالكى، متوفاى سنه 855
7- صحيفه سجاديه، دعاى 47
8-زيارت امين الله.

بسم الله الرحمن الرحیم
آیا مخلوق رو می توان قسم داد؟به یه مخلوق دیگه؟

نوکر خداوند;982824 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا مخلوق رو می توان قسم داد؟به یه مخلوق دیگه؟

با سلام
از نظر اعتقادی اشکالی ندارد که کسی را به امر مهمی در نزد او قسم بدهیم در حدیث هست که:
عن اءبى عبدالله (عليه السلام ) قال : سئل عن الرجل يقسم على اخيه قالععن ليس عليه شيى ء انما اءراد اكرامه .
(وسائل / ج 16، 209)
از امام صادق (عليه السلام ) درباره مردى كه به برادر دينى اش قسم مى دهد، سوال شد كه حكمش چيست ؟ فرمودند: چيزى (تكليفى ) بر او نيست زيرا كه او قصد احترام برادر (دينى ) خود را دارد (نه قسم دادن حقيقى .)

سوال:
این یعنی چی،به حق حضرت محمد و خاندان پاکش از ما بگذر،یعنی خدا رو به حضرت محمد و خاندان حضرت محمد قسم می دهیم؟مگر قسم به غیر خدا مکروه نیست؟؟؟!!!

جواب:
ابتدا باید بین قسم خوردن و قسم دادن جدا کرد.
علما درباره این که قسم خوردن به خدا مکروه است بحث کرده اند.
آیه الله مکارم در توضیح المسائل ذیل احکام قسم می گوید: قَسَم یاد کردن از نظر اسلام کار خوبى نیست، ولى در عین حال حرام نمى‌باشد، و اگر به خاطر هدف هاى مهم تربیتى و اجتماعى و اصلاحى انجام گیرد ممکن است واجب یا مستحب گردد(1)
بدین جهت در دستورات و آداب اسلامى سفارش شده که حتّى الامکان قسم نخورید. اساس این حکم، آیاتى از قرآن مجید است; و عمده آن، آیه شریفه 224 سوره بقره مى باشد:

«(وَلاَ تَجْعَلُوا اللهَ عُرْضَةً لاَِیْمَانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَاللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ); خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید; و براى اینکه نیکى کنید، و تقوا پیشه سازید، و در میان مردم اصلاح کنید (سوگند یاد ننمایید). و خداوند شنوا و داناست».(2)

آیه مذکور مردم را از قسم خوردن، حتّى در کارهاى خوب نهى کرده، و به آنها سفارش مى کند قسم را ترک کنند.

در شأن نزول این آیه شریفه آمده است که دختر عبدالله بن رواحه، از اصحاب و یاران پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، با همسرش اختلاف داشت. عبدالله بارها در مورد اختلاف آنها وساطت کرده بود، ولى این بار حوصله اش سر رفت و قسم خورد که دیگر کارى به کار آنها نخواهد داشت.(3)
در قسم خوردن فردی برای صدق دعوی خود جایگاه بلندی که بین طرفین مقبول است را در نظر گرفته و به آن قسم می خورد این معنای از قسم مورد بحث ما نیست(قسم خوردن به...)
اما بحث ما در قسم دادن فردی به حق چیزی است که این کار نه تنها اشکالی ندارد بلکه در قرآن و دعا های وارد شده از سوی اهلبیت(علیهم السلام) هم آمده است.

در دعاهاى اميرمؤمنان (علیه السلام) چنين سوگندهايى را به وضوح مى يابيم؛
آن حضرت پس از برگزارى نوافل شب، اين دعا را زمزمه مى كرد:
«أَللّهُمَّ اِنّي أَسأَلُكَ بِحُرْمَةِ مَنْ عَاذَ بِكَ مِنْكَ، وَلَجَأَ اِلى عِزِّكَ واسْتَظَلَّ بِفَيْئِكَ، وَاعْتَصَمَ بِحَبْلِكَ، وَلَمْ يَثِقْ إلاّ بِكَ» (4)
«پروردگارا! من از تو درخواست مى كنم به احترام آن كس كه از تو به تو پناه برده است (جز تو پناهگاهى نيانديشيده است) و به عزّت تو ملتجى شده و در زير سايه تو قرار گرفته است و به ريسمان تو چنگ زده و به جز تو به ديگرى دل نبسته است.»
و نيز حضرت در دعايى، به يكى از ياران خود آموخت كه بگويد:
«وَبِحَقِّ السّائِلينَ عَلَيكَ، وَالرّاغِبينَ اِلَيْكَ، وَالمُتعَوِّذِينَ بِكَ، والمُتَضَرِّعِينَ اِليكَ، وبِحَقِّ كُلِّ عَبْد مُتَعبِّد لَكَ في كلّ بَرٍّ أو بَحْر أو سَهْل أو جَبَل أَدْعُوكَ دُعاءَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ...» (5)
«بارالها! به حق سؤال كنندگان و متوجهان و پناهندگان به تو، و به حق خضوع كنندگان درگاهت و به حق هر بنده پرستشگرى كه تو را در خشكى يا دريا، بيابان يا كوه مى پرستد، تو را مى خوانيم، بسان خواندن آن كس كه بيچارگى او به نهايت رسيده است.»
چنين مناجات روح انگيز و ابراز تذلّل ها به درگاه حق، نتيجه اى جز تحكيم توحيد و ابراز علاقه به دوستان خدا كه خود نوعى توجه به خدا است، چه نتيجه اى مى تواند داشته باشد؟

پیامبر خدا (صلی الله علیه آله) این نوع قسم دادن خدا را به بندگان خدا آموزش می دهد:

پيامبر گرامى(صلی الله علیه و آله) به فردى نابينا، چنين تعليم كرد كه بگو :
«أللّهُمَّ اِنِّى أَسْأَلُكَ وأتَوَجَّهُ اِليْكَ بِنَبيِّكَ مُحمَّد نَبِىِّ الرَّحْمةِ» (6)
ابوسعيد خدرى از پيامبر گرامى اين دعا را نقل نموده است :
«اَلّلهُمَّ اِنّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ السّائِلينَ عَلَيْكَ وَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَمْشاىَ هذا» (7)
حضرت آدم(علی نبینا و آله و علیه السلام) اين چنين توبه كرد :
«اَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد اَلاّ غَفَرْتَ لِي.» (8)

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) وقتى مادر على (علیه السلام) (فاطمه بنت اسد) را دفن كرد، درباره او چنين دعا نمود :
«إِغْفِرْ لأُمِّي فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَد وَوَسِّعْ عَلَيْها مَدْخَلَها بِحَقِّ نَبِيِّكَ وَالأنْبِياءِ الَّذينَ مِنْ قَبْلي....» (9)

«مادرم فاطمه (دختر اسد) را بيامرز و به حق پيامبرت و پيامبران پيشين، جايگاه او را وسيع گردان (و از فشار قبر مصون دار)»
در اين نوع جمله ها، هر چند لفظ قسم وارد نشده است، ولى مفاد واقعى آنها، به حكم «باء» قسم، سوگند دادن خدا به حقوق اوليا است. اين كه مى گويند : خدايا! از تو درخواست مى كنم به حق سائلان؛ يعنى تو را به حق آنان سوگند مى دهم.

دعاهايى كه در صحيفه سجاديه از امام چهارم (علیه السلام) نقل شده، گواهى است روشن بر صحت و استوارى چنين توسّلى. عظمت معانى دعاهاى صحيفه و فصاحت كلمه و بلاغت معانى آنها، ما را از هر نوع سخن در صحت انتساب آن به امام بى نياز مى سازد.

امام سجاد (علیه السلام) در روز عرفه با خدا چنين راز و نياز مى كرد :
بِحَقِّ مَنْ اِنْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وبِمَنْ اِصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيَّتِكَ، ومَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأنِك، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طاعَتَهُ بِطاعَتِكَ ... وَمَنْ نُطْتَ مُعاداتَهُ بِمُعاداتِكَ» (10)

«بارالها! به حق كسانى كه آنان را از ديگر مخلوق هاى خود انتخاب كردى و براى خود برگزيدى، به حق افرادى كه از ميان مردم اختيار نمودى و آنها را براى آشنايى به مقام خود آفريدى، به حق آن پاكانى كه اطاعت آنان را به اطاعت خود قرين نمودى ... و دشمنى آنان را با دشمنى خويش مقارن و همراه ساختى.»

امام صادق (علیه السلام) وقتى قبر جدّ بزرگوار خود، اميرمؤمنان را زيارت نمود، در پايان چنين دعا كرد :

«اَلّلهُمَّ اِسْتَجِبْ دُعائى وَاقْبَلْ ثَنائى وَاجْمَعْ بَيْنى وبَيْنَ أَوْليائى بِحَقِّ مُحَمّد وَعَلِىٍّ وفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ» (11)
«خدايا! دعاى مرا مستجاب كن و ستايش مرا بپذير و بين من و اوليائت جمع فرما، بحق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (علیهم السلام) »
اين تنها حضرت سجاد و حضرت صادق (عليهماالسلام) نيستند كه در دعاهاى خود، خدا را به حق عزيزان درگاهش سوگند مى دهند بلكه در دعاهايى كه از پيشوايان پاك شيعه وارد شده است غالباً اين نوع توسّل موجود است.

سرور آزادگان حضرت حسين بن على (علیه السلام) در دعايى چنين مى گويد :
«اَلّلهُمَّ اِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَلِماتِكَ وَمعاقِدِ عِزِّكَ وَسُكّانِ سَماواتِكَ وَأَرْضِكَ وأنْبِيائِكَ وَرُسُلِكَ أَنْ تسْتَجِيبَ لِي فَقَدْ رهِقَنِي مِنْ أَمْري عُسْرٌ، فأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَأَنْ تَجْعَلَ مِنْ أمْري يُسراً»
«بارالها! تو را قسم مى دهم به كلماتت و مراكز عزّتت و ساكنان آسمان و زمينت و پيامبران و فرستادگانت، دعاى مرا مستجاب كن؛ زيرا كار مرا سختى پوشانيده است. از تو مى خواهم بر محمد و آل او درود فرستى و كار مرا آسان سازى.»

بنا بر این در روايات چنين سوگندهايى وارد شده است و با وجود چنين روايات استوار كه بخشى از پيامبر و بخشى ديگر از اهل بيت او رسيده، نمى توان آن را حرام و يا مكروه دانست.

پی نوشت:
1- مکارم شیرازی، رساله توضیح المسائل، مسأله 2304.
2- بقره: 22.
3- طباطبایی، تفسیر نمونه، انتشارات جامعه مدرسین، ج 2، ص 145، ذیل آیه مورد بحث.
4-علامه عبدالله سماهیجی، صحيفه علويه، انتشارات اسلامى، ص370.
5- همان، ص 51
6-ابن ماجة أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني، سنن ابن ماجه،دار إحياء الكتب العربية ج 1، ص 441.
7-همان، ج 1، ص 262 و 261.
8-سیوطی، الدر المنثور،دار الفکر، ج 1، ص 59.
9-ابن صباغ مالكى، الفصول المهمه،دار العاصمه، ص 31.
10- صحيفه سجاديه، دعاى 47.
11-زيارت امين الله.

موضوع قفل شده است