شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="RoyalBlue"]

حامی;977973 نوشت:
[="Tahoma"][="DarkGreen"]
سلام آخر
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
بشنويد
[/]

سلام‌استادحامی
چرااذیتمون میکنید؟
واقعا شنیدن این حرف خیلی تلخه
این سایت که همینطوریش سوت وکورشده،واقعا ماهابایدبه کجاپناه ببریم،من‌وقتی مجردبودم میومدم اینجادردودل میکردم،ازناراحتی هام‌میگفتم شمامثل یک پدرمهربون برامون دلسوزانه وقت میزاشتید،کمک میکردید دعامون میکردید،وقتی هو که متاهل شدم همینطورکمکمون کردید،من چندسال هست که توسایتم،اکثربچه هارومیشناسم،یادمه خیلی هامون مجردبودیم هرروزیه تاپیک ازدواجی میزدیم اینجا،اگه یادتون باشه،بارفتنتون من واقعاناراحت میشم
ماجوونها خیلی سرگردونیم هیچ جای امن وقابل اعتمادی نیست که بهش پناه ببریم،یه اسک دین خوب بودکه اونم دیگه بااین رفتن رفتن ها دیگه جای موندن برامون باقی نزاشته،ماباید دردمونو به کی بگیم،کی میشینه پای حرف من جوون بااینهمه مشکلات،بازشماهرازگاهی یه امیدبهمون میدادید
خدایاامام زمانمونوبفرست،خسته شدیم خسته
باشنیدن این خبراحساس غریبی بهم دست داد
اگه میتونیدنرید،اینجابهتون احتیاج داریم.[/]

سلام جناب حامی ...

یادتونه زیر آب جناب امیرخانی رو زدین و خیال کردین که مدیر سایت میشین ...
دیدین که نشدین ...
حالا هم که به هدفتون نرسیدین ناراحت شدین و میخواین قهر کنین و بزارین برین ...

شادمهر یه آهنگ داره با عنوان آدم فروش ... روضه خوبیه ... گوش بدین بهش ...

یادتونه میگفتین کاربرای سایت کم شده و از این جور حرفها ...
خوب چی شد ...
آقای امیر خانی رو هم که زیر آبش رو زدین ...

حالا کم آوردین و میخواین برین ...
ای بابا ...

بودین حالا ...

وقتی ...
دیدی که سوختی ....

حامی;977973 نوشت:
سلام آخر
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
بشنويد

اخوی حق مالکیت متعلق به کس دیگه ایه نمیشه مصادره کردش که نوشتید سلام آخر حامی . :estenad:

هرچند که مفتشم گرون باشه . :ashk:

[="Times New Roman"][="Black"][/]

ای بابا چرا شلوغش کردین . کجا استاد حامی فرمودند که دارن از سایت میرن؟من هرچی پستهارو میخونم چنین برداشتی نمیکنم

حامی;977973 نوشت:
سلام آخر
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته

این شعرو چون خوششون اومده گذاشتن ماها هم بشنویم

حامی;977978 نوشت:
ان شالله
بعد از ظهرها مي خوام بروم نون خشك جمع كنم

اینم که از مزاح های خودمونی استاد هستش

حامی;977980 نوشت:
حلاليت مي طلبم

حامی;977980 نوشت:
بدون هيچ تجامل و تعارفي از يكايك شما بزرگواران
حلاليت مي طلبم
اگر خداي ناكرده در بحث اسائه ادبي شده
اگر پيام كسي دير جواب داده شده
اگر پيام كسي از روي سهو پاسخ داده نشده
اگر...
حلال فرماييد

حلالیت طلبیدن صرفا به معنای ترک کردن و رفتن نیست .

اللیل والنهار;977982 نوشت:
امیدوارم در هر سمت و پست و مقامی هستید ، خواهید بود سلامت و موفق و سرفراز باشید.

شما دیگه چراااااااااا

حامی;977983 نوشت:
نبايد به مركز دل ببندم
تا از «بودن» غلفت نكنم

کلا به این دنیا نباید دل بست . مرکز که جزئی از این دنیای کلی است . اینم یه حقیقتیه که نمیشه ازش معنای رفتن کرد
:-/:-/8-|8-|;;);;):iran:

[="Times New Roman"][="Black"]

باغ بهشت;978042 نوشت:

ای بابا چرا شلوغش کردین . کجا استاد حامی فرمودند که دارن از سایت میرن؟من هرچی پستهارو میخونم چنین برداشتی نمیکنم
حلالیت طلبیدن صرفا به معنای ترک کردن و رفتن نیست .

ما هم همون اول متوجه شدیم. منتها از دستش خسته شده بودیم می خواستیم یه جوری ردش کنیم بره.

حالا هم که دیگه همه باهاش خداحافظی کردن اگر نره خیلی بده :khandeh!:

تازه من می خواستم این جملات رو هم اضافه کنم:

استاد حامی، درسته که طبق قسمی که خوردین هرگز به اسکدین بر نمی گردید، ولی اینو بدونید ما همیشه به یادتون هستیم.

ولی دیدم این دیگه خیلی بی رحمانه هست. :khaneh:[/]

آقا مسعود میشه ازتون بپرسم چرا عکس شیر انداختین برای پروفایلتون ...

آخه بهتون نمییخوره ... شما روحیات لطیفی دارین ...

سلام. امیدوارم بیشتر از قبل بتونید موثر و محبوب باشید. اتفاقا جدا شدن از یک موقعیت خاصی که بهش عادت کردیم چه برای شما و چه برای ما بسیار مفیده.

تشکر میکنم بابت تمام زحماتی که کشیدید.

[="Times New Roman"][="Black"][/]

آقا مسعود من یک مقاله برای یک موسسه نوشتم در ارتباط با مهندسی رفتار ...

خلاصه ای از اون رو اینجا براتون مینویسم

تمام صفات انسانی به 4 دسته تقسیم میشه ...

1. یک صفت از غرور و برتری طلبی و ... میاد . این افراد مدیران مستبدی میشن ؛ خود رای هستند ؛ به حرف دیگران کمتر اهمیت میدهند ؛ و تو اتاقهاشون عکس شیر و ببر و آسمانخراش و ... میزارن . بی تربیت هستند و هر چی به ذهنشون میاد میگن و صدایی بلند دارند .

2. یک صفت از خوش مزاج بودن ؛ اهل رفاقت بودن میاد ... این افراد مدیرانی دموکرات میشن . معمولا در درون تصمیم گیری هاشون به نظر جمع اهمیت میدن . مهربان هستند و صدایی آرم دارند . و همه بهشون احترام میزارن .

3. یک صفت از نظم میاد . تمام کارهاشون رویه نظم هست ... این افراد فوق العاده افراد منظمی میشن . معمولا سره ساعت کارهاشون تموم میشه . در درون اتاقهاشون که میری همه چیز منظم هست . نه مهربان هستند و نه جدی . نه بگو بخند . همیشه لباسهای مجلسی میپوشند و ... در انجام تمام کارها به دنبال استاندارد و استاندارد سازی هستند .

4. افرادی که گوشه گیر و حرف شنو و منظبظی هستند . خصیصه این افراد این هست که حرف شنوی هستند .

معمولا یک انسان موفق کسی هست که هر چهار پارامتر مدیریت رفتار رو همزمان داشته باشه .

ازدیاد دز یک رفتار اون رو تا سر حد یک حیوان پایین میاره ...

کسی که زیادی دستور میده و خود رای هست به سمتهاستبداد میره
کسی که زیادی دموکرات هست و بگو بخند هست و رفیق بازی میکنه به سمته دیوانگی میره
کسی که زیادی منظم هست به سمته وسواس میره
و کسی که زیادی حرف شنوی میکنی و حرف های دیگران رو درست میدونه به سمته جهالت میره .

تمامی این چیزهایی که شما در مورد شیر عنوان کردید خصیصه یک انسان مدیر و مدبر هست که هر چهار خصیصه رو همزمان با هم داره . در حالی که همه ما شیر رو موجودی مستبد میدونیم .

به نظرم باید کمی رویه هدفهاتون تجدید کنین ... انسانیت .. و انسان بودند و پرورش قوای انسانی در چهار بعدی که خدمتتون گفتم ... بسیار برتر از صفتهایی هست که شما اون ها رو نام بردید ...

یک انسان ... یک انسان ساده ... میتونه معرف خوب و بهتری باشه ... از اون چیزی که مد نظره شماست .

جناب حامی لطفا تیغ اصلاحاتتون رو از نیام بکشید و برخی پستها رو پاک کنید. گودبای پاردی شما داره به حاشیه کشیده میشه.

به نام خدا.

:Graphic (59):

ستایشگر :Gol:

باغ بهشت;978042 نوشت:
شما دیگه چراااااااااا

باسلام
خداقوت
چی گفتم مگه خب آروزی سلامتی و موفقیت اینا مگه بده خب

وقتی زلزله میاد منتظر پس لرزه هم باید بود دیگه مگه نه

خدا آخر عاقبت همه مون رو به خیر کنه

باسمه الشکور

عرض سلام و ادب محضر استاد حامی گرامی

ابتدا وظیفه ی اخلاقی خود می دانم که از همه ی زحماتی که تاکنون برای سایت و کاربران محترم

آن کشیده اید تشکر کنم، سپس از باب قدرشناسی لازم است عرض کنم که (لازم هم نیست البته،که مشهود

است) با خداحافظی حضرتعالی،کاربران از تلمذ در محضر یکی از بهترین اساتید در زمینه ی علمی و اخلاقی

محروم خواهند شد،به هر حال دنیا دارّ ممرّ است نه مقرّ اما به نظر می رسد بهتر است مدیران محترم و ارشد سایت

برای حفظ اساتید پیشکسوت و فرهیخته ی خویش،اقدام جدّی بفرمایند.

حبیبه;978085 نوشت:
بهتر است مدیران محترم و ارشد سایت

برای حفظ اساتید پیشکسوت و فرهیخته ی خویش،اقدام جدّی بفرمایند.

باسلام خواهر جان مدیران هم برای بودن یا نبودنشون منتظر دستور از اون بالا بالا هستند
وقتی تصمیم گرفته میشه مگه میشه کاریش کرد

بعدش این اساتید محترم یه بسم الله و بله ای گفتند که دارند میفرستنشون جای دیگه
وگرنه بدون رضایت که نمیشه یکی رو سر سفره نشوند که والا

در هر صورت مبارکشون باشه ما که نمیدونم انتقالشون میدن کجا و چه خبره ان شاءالله که خیره

باسمه الذی یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء غیره

سلام و عرض ارادت

اللیل والنهار;978088 نوشت:
منتظر دستور از اون بالا بالا هستند
وقتی تصمیم گرفته میشه مگه میشه کاریش کرد

به همین دلیل عرض کردم:

حبیبه;978085 نوشت:
بهتر است مدیران محترم و ارشد سایت

برای حفظ اساتید پیشکسوت و فرهیخته ی خویش،اقدام جدّی بفرمایند.

اللیل والنهار;978088 نوشت:
در هر صورت مبارکشون باشه ما که نمیدونم انتقالشون میدن کجا و چه خبره ان شاءالله که خیره

ان شاالله.

[="Tahoma"]سلام

والا منم جای ایشون بودم میرفتم یا دوس داشتم برم.

Im_Masoud.Freeman;978050 نوشت:
[=Times New Roman]

سلام بر جناب مسعود
این ویژگیهایی که به شیر نسبت میدهند علمی نیست
موردی را عرض میکنم[SPOILER][/SPOILER]
شیر تا گرسنه نباشد شکار نمیکند
بیولوژی کمپبل یادم نیست در کدام بخش بود اما از زیست پیش دانشگاهی مطلب را قرار میدهم

که اتفاقا شیر ،بچه شیر های دیگری را میکشد نه برای غذا و نیاز
شیر به حامله و غیر حامله هم رحم نمیکند اساسا این کلیپ های مقطعی حیات وحش که میگوید به دلیل بارداری از خوردن حیوانات صرف نظر میکند نادرست است
در این مورد هم میتوانم مستند زیبای اتنبرو ارث یا زمین را اشاره کنم
وموارد دیگر

[="Times New Roman"][="Black"]

hessam78;978094 نوشت:
سلام بر جناب مسعود
این ویژگیهایی که به شیر نسبت میدهند علمی نیست
موردی را عرض میکنم[SPOILER][/SPOILER]
شیر تا گرسنه نباشد شکار نمیکند
بیولوژی کمپبل یادم نیست در کدام بخش بود اما از زیست پیش دانشگاهی مطلب را قرار میدهم

که اتفاقا شیر ،بچه شیر های دیگری را میکشد نه برای غذا و نیاز
شیر به حامله و غیر حامله هم رحم نمیکند اساسا این کلیپ های مقطعی حیات وحش که میگوید به دلیل بارداری از خوردن حیوانات صرف نظر میکند نادرست است
در این مورد هم میتوانم مستند زیبای اتنبرو ارث یا زمین را اشاره کنم
وموارد دیگر


سلام

من هم وقتی اولین بار خوندم باور نکردم و جستجویی کردم و مطالبی خوندم که این حرفهارو رد میکرد.

ولی من فرض رو بر این گذاشتم که درسته و به این دلیل از شیر خوشم میاد.

و هر موجود دیگری که این صفات رو داشته باشه.[/]

سلام
کرکره اینجا رو هم پایین کشیدن!؟ چرا؟!:-ss
یادمه استاد حامی قبلا گفتن که عده ای مخالف این تاپیک هستند و کمر به نابودی اینجا بستن! یعنی بالاخره موفق شدن؟

چرا اینقدر یهویی؟ چرا دقیق اطلاع رسانی نمیشه که علت اینکار چیه؟

متاسفانه جامعه داره به سمت محافظه کاری،مصلحت اندیشی های بی مورد ، خودسانسوری و ..پیش میره، تا جایی که به نقل از مقاله ای حتی درج سه نقطه هم بجای مطلب سانسور شده برای برخی مسئولین ارشاد خط قرمزه!

گویا همه مسئولین حرف نگفته ای دارن که مصلحت نیست مردم بدونن! از رئیس جمهور و شهردار بگیر تا....
شفافیت، صداقت و... تبدیل به کالای نایاب شده... تقریبا هیچ کس با مردم صادق نیست و گویا مردم نامحرمن...
از اون رسانه میلی با بودجه چند میلیون دلاری بگیر که با خبرها و گزارشهای یک طرفه ،کذب و مشمئز کننده، ملت را در حد گاو و گوسفند فرض کرده و تا...!

اصلا شاید مسئولین به این نتیجه رسیدن که برای غبار روبی از دل جوانان، محجبه کردن دختران، آدم کردن پسران و در کل فرستادن اونها به بهشت، بیشتر از اینکه نیاز به نرمی و مدارا ، شوخ طبعی و به فرموده خدای سبحان الگوگیری از پیامبر(ص)
که در باره اش فرمودند:«به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.آل عمران 159» باشه جوانان و در کل افراد جامعه نیاز به مشت و مال دارند! @-):jangjoo:

شاید به این نتیجه رسیدن که اصلا برای دفاع از دین خدا و ارزشها، بیشتر از اینکه نیاز باشه جهاد اکبر را اولویت قرار دهیم و فضائل اخلاقي
مثل صبر ، خوش اخلاقی، شاد كردن برادر مؤمن،بردباری، مدارا و نرم خويی با مردم و... را در خود ملکه کنیم نیاز به جهاد اصغر داریم و به تبع اون نیاز به زور بازو! :Box:
و برای رسیدن به این هدف به جای اتلاف وقت در تاپیک شوخ طبعی، نیاز به رفتن به باشگاه بدنسازی و کسب آمادگی بدنی برای مشت و مال دادن دختران و پسران و فرستادن اونها به بهشت!:-"

و اگر در این بین کمی پیاز داغش را زیاد کردیم و استکبار و ضد انقلاب به کمک تلگرام صهیونیستی مشکل ایجاد کردن، برای ماست مالی، از تئوری توطئه استفاده میکنیم و گوش های مردم هم دراز...

به نظرم سایت اسک دین دیگر اون سایت سابق نیست، احساس میکنم تاپیکها خیلی زود داره بسته میشه در حالی که ممکنه بعد مدتی کسی خواست سوالی در تاپیک مطرح کنه و یا راهنمایی کنه ولی به در بسته میخوره....
تو برخی مباحث لحن جواب به شکلیست که گویا سوال کننده فرد مغرضی است و برای زیر سوال بردن اسلام سوال را مطرح کرده...

در کل به عنوان کاربر این سایت که تو این دنیای پر زرق و برق و درندشت برایم یه اسک دین مانده و چند سایت دینی معدود که اوقات بیکاریم را پر میکند برایم مهمه که بدونم واقعا پشت پرده چه خبره!:-/
اگر بستن تاپیک و رفتن استاد حامی با اراده خودشان بوده و واقعا، دادستان(!) محترم مشغول گرفتن قاضی متخلف فاسد بوده و کاری به کار اینجا نداشتند، که هیچ!!!

و در اینصورت از خدای مهربان برای استاد حامی هرجا که هستند آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون مسئلت دارم.@};-

اما اگر اون پشت مشتها خبرهایی بوده، واقعا دوست دارم اگر به حریم خصوصی کسی لطمه نمیزنه بدونم علت لغو مجوز این تاپیک چی بوده و چرا کرکره اینجا را پایین کشیدین!؟ گرون فروشی کرده!؟ جنس قاچاق داشته!؟
اصلا چقدرش در ارتباط با تهدیدات سابق مربوط به نیاز نبودن به چنین تاپیکی در این سایت هست!؟

به قول معروف: «نحن ابناء الدّلیل، ما فرزندان دلیلیم». اگر دلیل محکمی برای به مصلحت نبودن تاپیک دارید چرا مدیران محترم شفاف بیان نمیکنند؟
بنده نه از رئیس جمهور و نه شهردار و نه وکیل و نه وزیر و... انتظار دارم که با مردم شفاف و صادق باشد و
نه از رسانه میلی که من را آدم حساب کند و من را در حد گاو و گوسفند تنزل ندهد.... حساب من با این ها فردای قیامت...!

هرچند حقوق شهروندی و درخواست پاسخگویی و شفافیت از مسئولان در کشور شوخی بیش نیست، اما حداقل در اینجا، دونستن علت مخالفت با این تاپیک را جزء حقوق شهروندی خودم میدونم!
حداقل برای هدایت خودم دانستن علت مخالفت، مهم و کاربردی هست...!
اگر واقعا مدارا، نرم خویی، شوخ طبعی و... راهکار مناسبی برای ترویج دین خدا نیست، بفرمایید تا اصلاح شویم و از این جهل بیرون بیاییم!
و اگر واقعا مشت و مال(!!!) راهکار مناسب تریست چرا شفاف بیان نمیکنید تا ما هم از قافله عقب نمانیم و شریک ثواب شویم!:-"

اصلا تو خود حامی، سخن بگو!
مصلحت اندیشی چرا؟!
اصلا به قول رئیس جمهور،
چه کسی تلفن زده!؟
چه کسی اخم کرده!؟

به پیر، به پیغمبر، از این بی صداقتیها، از این مصلحت اندیشی های من درآوردی، از این حرفهای مگو، از این مشت و مال دادن ها، از این احمق فرض کردن ها، از این آقا با سر بودن ها،
از این افراطی گری ها، از این تبعیض و بی عدالتیها، از این گیر دادن به موضوعات بی اهمیت ولی آزاد بودن ربا خوری و جنگ با خدا در بانکهای دولتی و نطامی مدعی حفظ ارزشها،
از اهمیت دادن به موضوعات بی اهمیتی مثل تلگرام و... و غافل بودن از مسائل مهم دیگر ، از جابجا کردن جهاد اکبر و اصغر ،از بی ایمان شدن جوانان به دست مدعیان دین داری،
از این ظلم و جوری که داره به نام دین خدا میشه و ....دلم خونه...

خدایا... چقدر سخته دیدن این بی عدالتیها ....
خدایا....چقدر سخته دیدن عده ای که با نام اسلام و دین، دارن تیشه به ریشه دین و ایمان مردم میزنن ولی کاری از دستت بر نمیاد......
خدایا...چقدر سخته تحمل حوادث و امتحانها و فتنه های آینده....

خدایا .... خودت صبر بده...[-O

الّلهُـمَّ عَجِّـل لِوَلِیِّکَ الْفَرج....

سلام و عرض ادب خدمت همه شما كاربران فرهيخته و بزرگوار
يادمه چند سال قبل
شبي در همين تاپيك نوشتم
«من ديگر بايد بروم و زودتر هم بايستي مي رفتم و ديگر خسته شده ام حلال كنيد خدانگهدارتان»
فرداي آن روز جناب استاد اميرخاني تماس گرفتند كه كاربران سؤال مي كنند كه حامي كجا رفت؟
چرا رفت؟ و گله دارند...
مگر شما قرار است برويد؟!
به ايشان گفتم: شوخي كردم
ديشب نزديك ساعت دو و نيم بود من اين نوشتم گفتم بايد بروم و منظورم اين بود كه خسته ام و بايد بروم بخوابم حلاليت طلبيدن هم وقت خاصي نياز ندارد و بهتر است هر روز بار گناهان كم شود.
واقعيت اين است كه....
ادامه دارد

از شروع سايت بنده در سايت بوده ام و
دوستاني كه روان شناس و طلبه باشند زياد نبودند و معمولا به شدت سرشان شلوغ بود كار متوقف و ايستا (از نظر مكاني نه علمي )در فضاي مجازي
با روحيات هر كسي سازگاري ندارد و بسياري از كارشناسان حاذق هم كه مي آمدند مدتي بعد مي رفتند و متمركز بر سخنراني و تدريس و مشاوره حضوري و...مي شدند
خدا رو شكر
شكر خدا
كه امروز نسبت به سالي كه سايت شروع به كار كرد به تعداد روان شناسان طلبه افزوده شده و همگي با سواد و حاذق و متعهد هستند
كار انجمن نياز به انرژي و شور نشاط زيادي دارد
يعني كارشناس بايد گام به گام همراه همه كاربران و سؤالاتشان جلو بيايد
با مشكلات و شبهات انها همدلي كند
و با هم به سرچشمه حل پرسش و و جواب برسند.
تكرار كار و يكنواختي آسيب كار در انجمن است و بنده واقعا احساس گناه مي كنم كه نمي توانم بر اين يكنواختي غلبه كنم و شور و نشاط پاسخگويي ام را حفظ كنم
اين امر به معني كوچك بودن كار و فعاليت در انجمن نيست به دليل ضعف بنده است
بنابراين از بيش از يك سال قبل از[HL] استاد جناب اميرخاني[/HL] خواستم كه با مرخص شدن بنده موافقيت فرمايند
با مخالفت ايشان مجبور شدم با مديران ارشد رايزني كنم و با اصرار آنها را راضي كردم ساعت كاريم را كم كنم
و پاسخگويي نداشته باشم
ادامه دارد

بنابراين فقط براي جمع بندي تاپيك هاي گذشته و پيام هاي خصوصي و مديريت انجمن در سايت حاضر مي شدم
و حقا كه خانم[HL] ريحانه النبي[/HL] در اين مدت زحمت زيادي روي دوششان افتاد و از ايشان حلاليت مي طلبم.
با حضور استاد پورمدني به عنوان مدير سايت من اين بار سفت و سخت از ايشان خواستم كه با رفع زحمتم موافقت فرمايند
و دنبال جايگزيني اورع و اعلم و اصلح باشند
همكاران اجرايي و علمي انجمن مشاوره هم در جريان اين درخواست بنده بودند.
ادامه دارد...

زماني يكي از اساتيد زبان انگليسي مي گفت:
به حال مجموعه حوزوي غبطه مي خورم اگر به يك روحاني از بوركينافاسو بگويد فلان طلبه قمي پشت سرت چنين گفت: او مي گويد نه حتما منظورش اين بوده
ولي اساتيد دانشگاهي ما سريع بدون تفحص مي گويند فلان فلان شده بي خود كرد.
اي كاش همه اين روحيه را داشته باشيم و پشت سر هم چيزي نگوييم و حامي هم باشيم
چه دانشگاهي
چه حوزوي
چه بازاري و كاسب و...
واقعيت اين است كه تا يك ماه قبل سرور بزرگوارم استاد اميرخاني زحمت سنگين مديريت دو سايت را به عهده داشت
هر سايت بسان يك شهر بزرگ است
و حقيقتا اين كارهاي بزرگ روز زندگي شخصي انسان صدمه هم مي زند و وقت گير است
امروز اين بار سنگين
به دوش [HL]برادر بزرگوار استاد پورمدني[/HL] است.
برخلاف همه سازمان ها مديريت در مجموعه حوزوي امتياز مادي ندارد و فقط و فقط بار كار سنگين تر مي شود كه اين اشكال جدي مجموعه حوزوي است
بنابراين
از صميم قلب موفقيت و شادكامي جناب مدير سايت
همه همكاران و كاربران سابق و لاحق
را از خداوند رحمان مسئلت دارم

واقعا شما دوستان اين انجمن جزيي از زندگي من شده اند
و تلاش مي كنم [HL]در دعاهايم از ياد نبرم همگي را. [/HL]

اميدوارم
شما هم
اين برادر كوچك تان را فراموش نفرماييد
مخصوصا زماني كه دلتان شكسته است و نماز قضا مي خوانيد
:khandeh:
عزت زياد ايام به كام@};-

[="Tahoma"][="Navy"]

حامی;978150 نوشت:
اين برادر كوچك تان را فراموش نفرماييد
مخصوصا زماني كه دلتان شكسته است و نماز قضا مي خوانيد

سلام

آی لاو یو داری استاد:ghalb:
شما دیگه چرا
ما کلی خاطره باهاتون داریم
:.moshavereh.:[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

گل ليلا;978154 نوشت:
ما کلی خاطره باهاتون داریم

سلام بزرگوار
به خصوص
اولين كارمان كه نرم افزاري بود از مجموعه مباحث اين تاپيك كه به استاد قرائتي هم دادم ديدند ولي يادشان رفت تشكر كنند:khandeh:.
و حقا جذاب بود و هست
بقيه زحمات شما هم ماندگار شده
خداوند به شما اجر بده
قطعا ويرايش محتواي نرم افزارها كاري پر زحمت است
و ممنون كه با بزرگواري زحمت آن را مي كشيديد
حلال كنيد
@};-[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

msn;978098 نوشت:
سلام
کرکره اینجا رو هم پایین کشیدن!؟ چرا؟!
یادمه استاد حامی قبلا گفتن که عده ای مخالف این تاپیک هستند و کمر به نابودی اینجا بستن! یعنی بالاخره موفق شدن؟

سلام بر شما
ابتدا مخالف بودند بعدا موافق و مشوق شدند
حتي استاد پور مدني به طور ويژه از من خواستند كه اين تاپيك را اگر ممكن است ادامه دهم
و ارتباطم را با تاپيك قطع نكنم@};-[/]

[="Times New Roman"][="Black"]

حامی;978159 نوشت:

ابتدا مخالف بودند بعدا موافق و مشوق شدند
حتي استاد پور مدني به طور ويژه از من خواستند كه اين تاپيك را اگر ممكن است ادامه دهم
و ارتباطم را با تاپيك قطع نكنم@};-

حامی جان حالا که داری میری بزار آخرین سوالم رو ازت بپرسم ولی جوابش رو خصوصی بفرست.

اگه گفتی پسورد آیدیت چیه ؟ :khandeh!:[/]

حامی;978148 نوشت:
و حقا كه خانم ريحانه النبي در اين مدت زحمت زيادي روي دوششان افتاد و از ايشان حلاليت مي طلبم.

سلام
جناب حامی همکاری با شما در یک مجموعه باعث افتخاره،
از محضرتان استفاده کردم، مطالب زیادی یاد گرفتم، و توسط شما با منابع و مراکز علمی زیادی آشنا شدم، امیدوارم از آموخته ها درست استفاده کنم، و توفیق همکاری با شما را داشته باشم.

هر چه خیره خدا به شما بدهد.@};-

[="Tahoma"]سلام جناب حامی..

فرمودین کار توی سایت وقت گیر هستش و شما باید پا به پای کاربر ها بیاید..منظوره بنده هم همین بود..کاش سایت جوری بود که نیاز حداقل، مادی شما رو فراهم میکرد تا شما مجبور نباشید از زندگیتون بزنید و هم از کارتون، و هم از وقتتون..ولی جناب حامی دیگه این همه با شما بودن خیلی حبف هستش که برید باید بمونید و ادامه بدید با اینکه این همه دلیل اوردید به نظره من بگذریدو بمونید..حداقل حداقلش این هستش که دلگرمی هستش برای بنده و بقیه..

اگر رفتید که میدونم نمیرید...می خواستم باز هم ازتون تشکر کنم که چقد تصمیمات اشتبا می خواستم بگیرم و شما مانعش شدید و راه درست رو بهم نشون دادید.
باورتون نمیشه من دارم گریه میکنم و از ته دلم ازتون مچکرم..خیلی کمک کردید خیلی شاید شما یادتون نباشه ولی من خوب یادمه چقد بهم کمک کردید.بازم ازتون ممنونم فقط ارزوی سلامتی دارم براتون جناب حامی.

guest;978168 نوشت:
اگر رفتید که میدونم نمیرید...می خواستم باز هم ازتون تشکر کنم که چقد تصمیمات اشتبا می خواستم بگیرم و شما مانعش شدید و راه درست رو بهم نشون دادید.

سلام
واقعا خودم را در حد لطف زياد شما و ديگر كاربران بزرگوار نمي بينيم
دعا كنيد واقعا ما به وظيفه خود عمل كنيم فرداي قيامت به ما نگيد شما كه ادعا و گفتارتان طور ديگري بود
من به شدت اعتقاد دارم انسان عاقل است و خداوند او را از اين نعمت بهره مند كرده است
اعتقاد دارم كه اگر «تفكر منطقي» خود قوي كنيم به اضافه چاشني اخلاق زندگي فردي و اجتماعي شيرين مي شود
به كاربران بزرگوار هميشه توصيه مي كردم سعي كنيد بعد از اين كه مشكلات حل شد در همان زمينه دستگير باشيد طوري نباشد كه براي تك تك مسائل نياز به مشاوره داشته باشيد
مهارت حل مسأله و مهارت تصميم گيري را ياد بگيريد
ان شاالله كه شما هم اين طور هستيد و زكات عملتان را با نشر آن در سايت و غيره بدهيد
و سهمي در شادي زندگي ديگران داشته باشيد.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;978183 نوشت:
«تفكر منطقي»

واقعا مايه تأسف است كه [HL]منطق[/HL] به عنوان كتاب درسي ما به شكل [HL][HL]مهارتي[/HL][/HL] آموزش داده نمي شوديكي
از اساتيد روان شناس مي گفت من با طلاب و دانشجويان زيادي مشاوره خانواده داشته ام
عملا اختلافات خانوادگي در گروه فلسفه و كلام كمتر از ديگران است
به نظرم اين امر منطقي است و با تحقيقات تجربي قابل اثبات است[/]

به نام خدا.

حامی;978186 نوشت:

واقعا مايه تأسف است كه [HL]منطق[/HL] به عنوان كتاب درسي ما به شكل [HL][HL]مهارتي[/HL][/HL] آموزش داده نمي شوديكي
از اساتيد روان شناس مي گفت من با طلاب و دانشجويان زيادي مشاوره خانواده داشته ام
عملا اختلافات خانوادگي در گروه فلسفه و كلام كمتر از ديگران است
به نظرم اين امر منطقي است و با تحقيقات تجربي قابل اثبات است

کاش شما کاندیدای وزارت آپ بودید. ( هر چند که فکر کنم مواد درسی در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصمیم گیری میشن )

ستایشگر :Gol:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

مدیر سایت;977901 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم




استاد معظم؛ کارشناس محترم مشاوره؛ حامی؛
همه ی پیشرفت های معنوی و مادی بشر ریشه در تربیت افراد دارد که از منبع زلال ایمان، معرفت، تعهد و ایثار مربیان متعهد و دلسوز سیراب می شوند. از این منظر تربیت دینی و رشد اعتقادی ما وامدار همه ی اساتیدی است که مشعل هدایت بشریت را به پیروی از پیامبر مهربانی، حضرت رسول خاتم صلوات الله علیه روشن و فروزان نگاه داشته اند.
اکنون که به جهت مشغله زیاد و به درخواست خود شما و تقدیر روزگار از حضورتان در انجمن محروم شده ایم، ضمن ابراز درودی خالصانه و ارادتی خاضعانه به محضر شما که مظهر مهر هستید، از زحمات شما در مدت حضورتان در این انجمن تشکر و قدردانی می کنم؛
و خداوند قادر منّان را شاکرم که به ما نعمت قدردانی و تقدیر از عزیزانی را ارزانی فرمود که همواره با عزمی راسخ، در پرتوی از صداقت و تبلوری از مشارکت و بارقه هایی از مسئولیت پذیری با رویکرد آفریدن فرداهایی بهتر و برتر جهت تربیت انسان های پاک نیت و توانمند پرداخته اند.
درود خداوند بر شما که همیشه محبت و اخلاص را با تلاش بی نظیر خود در عرصه جهاد فرهنگی و دینی به تصویر می کشید .
امیدوارم هماره توفیق قرین اعمال خداپسندانه و مصلحانه ی شما باشد و در پرتو نور علوی اهل بیت، خادم آستان نبوی و علوی باشید.
در سایه عنایات ایزد منان موفق و مؤید باشید.


ممنون از لطف شما جناب مدير[/]

[="Times New Roman"][="Black"]میگم حالا که حامی رفتنی شده و دیگه فایده ای واسمون نداره بیاید بکشیمش بعد از فردا خودمون دنبال قاتلش بگردیم.

به اولین کسانی هم که مشکوک میشیم کارشناسان قبلی سایت هستن که از سایت رفتن. :khandeh!:

الکی مثلا ما از اون کشورهاییم :|[/]

حامی;978146 نوشت:
فرداي آن روز جناب استاد اميرخاني تماس گرفتند كه كاربران سؤال مي كنند كه حامي كجا رفت؟

ای که وگوییییییییییی یعنی چه کاکوo:-):iran:@};-

سلام این صفحه خیلی بانمک هست کلی هم طرفدار داره خداقوت

در حال حاضر 9 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (4 کاربران و 5 مهمان ها)

^:)^@};-@};-

حامی;978150 نوشت:
زماني يكي از اساتيد زبان انگليسي مي گفت:
به حال مجموعه حوزوي غبطه مي خورم اگر به يك روحاني از بوركينافاسو بگويد فلان طلبه قمي پشت سرت چنين گفت: او مي گويد نه حتما منظورش اين بوده
ولي اساتيد دانشگاهي ما سريع بدون تفحص مي گويند فلان فلان شده بي خود كرد.
اي كاش همه اين روحيه را داشته باشيم و پشت سر هم چيزي نگوييم و حامي هم باشيم
چه دانشگاهي
چه حوزوي
چه بازاري و كاسب و...
. [/HL]

اميدوارم
شما هم
اين برادر كوچك تان را فراموش نفرماييد
مخصوصا زماني كه دلتان شكسته است و نماز قضا مي خوانيد
:khandeh:
عزت زياد ايام به كام@};-

سلام استاد حامی

نکند کسی زیرآبتان را زده و پشت سرتان حرفی زده شده و ما خبر نداریم؟!
همین چند هفته پیش در این تاپیک از روی مزاح شماره جعلی دادم ، برام پیام اومد که شماره گذاشتید! ممنوعه!

ظاهرا خودتان جای دیگر را مفید تر میدانید و قطعا هر کس باید به تشخیص خودش عمل کند و الا در حق خودش و دینش اجحاف کرده است...

هر کجا هستید موفق و پیروز باشد

سلام علیکم

مثل اینکه قضیه خداحافظی تان جدی است . از زحماتتان سپاسگزارم و بابت تمام آن لبخندهایی که بانی و باعثش شدید از شما تشکر میکنم .

خداوند عوضش را به شما بدهد . دلتان خوش لب تان محکوم به لبخند و بخت تان بلند و عاقبت تان بخیر .

همچین یه جورائی کم کم َاین شعر سلام آخر خودشو داره دل نشین نشون میده

موفق و موید باشید در پناه حق گل

[="Teal"]

حامی;977973 نوشت:
[="Tahoma"][="DarkGreen"]
سلام آخر
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
بشنويد
[/]

انگار قراره تمام دلخوشی هامون رو در انجمن یکباره از دست بدیم :-o
مدیران محترم فکر کاربران قدیمی رو که عادت کردن به این انجمن رو هم میکردن،باور بفرمایید ظرفیت و تحمل این همه تغییر و تحول رو یکجا نداریم :-s[/]

سلام
مچکرم جناب حامی از تمام نوشته هاتون@};-
ان شاء الله موفق باشید هر جا که هستید استاد

به گمانم یه چند وقت دیگه(اندی سال دیگر) انجمن کلا تعطیل بشه Fool
خصوصا دیگه خیلی از کاربران خیلی کمتر به سایت میان
کارشناسان و استادان و... هم یکی یکی پر میشوند...

یا علی مدد
یا صاحب الزمان

باسمه الباقی بعد فناء الأشیاء

بار الها،باقیات الصالحات از اساتید این سایت شریف را از ابلاغ حکم ترخیص(1) در پناه حفظ و حمایت خویش

مصون و محفوظ بدار.

پ.ن

ترخیص در اینجا: عدم الزام به استاد معین

سلام علیکم و رحمه الله

یا علے;978715 نوشت:
به گمانم یه چند وقت دیگه(اندی سال دیگر) انجمن کلا تعطیل بشه

کل شی هالک الا وجهه

این دیگه به همت مدیران بستگی داره که چقدر آپتودیت! باشن و مشتریهاشونو حفظ کننb-)happy




لباس سفیدش را روی شلوار خود انداخته بود و با محاسن تازه روییده و کم پشت، وارد فیضیه شد تا در اولین روز اولین سال حضورش، مشی طلبگی کند و راهی را که قرار است یک عمر آن را برود و با آن زندگی داشته باشد آغاز کند.

فیضیه امروز حال و هوای دیگری داشت، کاغذهای متعددی که بر در و دیوار نصب شده بود و از اعلامیه دروس خارج و تفسیر در آن یافت می شد تا اعلامیه های خرید و فروش مسکن و اجاره برای طلاب؛ حضور پررنگ نیروهای حفاظتی و کنترل کارت های طلبگی که در مواردی هم ناخوشایند است و ورود مسئولان و مدیران حوزه و مراجع، حضور رئیس دفتر مقام معظم رهبری در مراسم آغاز سال، سخنرانی آیت الله العظمی نوری همدانی و حضور مدیران سابق و فعلی و معاونان حوزه رنگ و بوی دیگری به فیضیه و دارالشفاء بخشیده بود.

سبحانی طلبه سال اولی است که وقتی از او کارت طلبگی می خواهند می گوید سال اولی هستم و کارت ندارم، البته سرباز حفاظت هم وقتی شمایل و محاسن او را می بیند خیلی گیر نمی دهد؛ همین توقف چند لحظه ای او بهانه ای است تا از او از طعم طلبگی در اولین روز از اولین سال حضورش در حوزه بپرسم.
او می گوید: طلبگی قدم گذاشتن در مسیر سربازی امام زمان و کسب علوم اهل بیت(ع) است و برای موفقیت در این راه مهمترین سلاح انسان اخلاق و رفتار پسندیده است.
وی ادامه می‌دهد شیرین ترین چیزی که در لحظه اول ورودم به این مدرسه جذابیت طلبگی را برای من زیاد کرده است این است که جا پای کسانی می‌گذاریم و در جایی مراسم آغاز سال تحصیلی برگزار می شود که بزرگترین علمای شیعه در دوره معاصر و کسانی مانند آیت الله بروجردی و امام خمینی و ... در آن قدم گذاشته و زندگی کرده اند.

ح .متقیان دیگر طلبه ای است که به اصطلاح، سال اولی است؛ او هم از معنویتی که در بدو اول ورود به مدرسه فیضیه در وجود انسان متجلی می شود می گوید و ادامه می دهد: مهمترین ثمره طلبگی این است که این راه معنوی که علمای بزرگ رفته اند را طی کنیم.
پله های ورودی زیرزمین مدرسه فیضیه را که طی می کنیم صدای مداحی محمدرضا عاصی از مداحان برجسته کشور به گوش می رسد؛ شروع سال تحصیلی حوزه با قرآن و مدای اهل بیت(ع)؛ نمادی از توام کردن قرآن و عترت تا طلاب در پرتو ثقلین، قال الباقر و قال الصادق خود را آغاز کنند و پرتو عنایات امام زمان، مسیر سربازی آقا را آغاز کنند.
چیزی که آیت‌الله العظمی نوری همدانی در جمع پرشور طلاب، بیان فرمود و گفت: بهترین و با برکت ترین و شریف‌ترین شغل در عالم، طلبگی است چون وظیفه طلبه فراگیری علوم آل محمد و عمل به آن و آشناکردن مردم و ترغیب آنان به عمل به این دستورات است؛ البته اگر بتوانیم نام شغل بر آن بگذاریم زیرا طلبگی، زندگی و عشق است و نه شغلی برای کسب معیشت.
رئیس دفتر مقام معظم رهبری هم وقتی وارد سالن و زیرزمین شد اگرچه سخنرانی نداشت ولی طلاب از جا برخاستند و به او احترام کردند؛ حضور رئیس دفتر رهبری نشان از اهمیت بالاترین مقام کشور به حوزه علمیه و چشم امیدی است که به حوزه ای انقلابی، با بصیرت و با نصاب علمی بالا و مهذب دارند.
روحانیونی که کمی از دوره سال اولی دور شده اند هم بعضا به گعده‌های طلبگی و خوش و بش دیدارهای روز اول سال تحصیلی جدید می پردازند و گاهی گعده ها هم برای سال اولی ها که با نشاط بیشتری به سخنان مجری گوش می دهند آزاردهنده می نماید.
روحانیون پا به سن گذاشته مجلس هم بر دیوارها تکیه زده و یا در صدد یافتن جایی برای تکیه زدن هستند تا آنان هم خاطرات دوره طلبگی خود را که در میانه های مسیر آن هستند تداعی و یادآوری کنند.
اما مهمتر از همه چیزهایی که امروز در سخنرانی سخنرانان بر آن تاکید شده گفتار ایت الله نوری همدانی برای اخلاق محوری در حوزه بود؛ ایشان گفت: مردم چشمشان بیش از آن که به گفتار ما باشد به رفتار ما است و اگر از ما اخلاق ببینند به سمت اخلاق گرایش خواهند یافت؛ ما طلاب باید اول خودمان را بسازیم و بعد به پرورش و ساختن مردم مشغول شویم.
او، کلید گره گشای اخلاق را در نماز شب برشمرد و تاکید کرد: علمای بزرگ یکی از راز و رمزهای موفقیتشان، نماز شب و تهجد بود.

مراسم که تمام شد طلاب جوان و به خصوص کسانی که گاهی دچار مشکلات درسی و معیشتی و ... بودند فرصت را غنیمت شمرده و سراغ مدیران حوزه رفتند تا برای از مشکلات بر دوششان را کم کنند.
امروز حوزه علمیه و مدرسه فیضیه حال و هوای دیگری داشت و زمانی این حال و هوا به جامعه منتقل خواهد شد که طلاب بیش از گذشته در تهذیب و اخلاق‌گرایی بکوشند.

بسم الله
.
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان.
بخصوص استاد عزیزم حامی.
من نباید بگم حامی چون واقعا استاد بودی برام اول که از زحماتت تشکر میکنم دوم شاید دوستان ندونن استاد عزیز حامی گل جز اینکه مشاور اینجا بودن همیشه پشت پرده درخواست های که ازشون داشتم نه نمیگفت.
من از استاد حامی نه تا حالا نشنیدم.
یکیش هداها ختم قرآن سالیانه که من در ماه مبارک تاپیکشو میزدم و استاد بودن که به درخواست من هدیه ی به کاربران میدادن.
میدونم از بس اینکارا کرده الان یادش هم نیس.
خیلی استاد بودی برام یادم نمیره که در خصوصی اجازه دادی در حدی که بدتر نکنم مشاوره بدم .
اینکه نباشی نمیتونیم تصور کنیم میدونم هرزگاهی سر میزنی مثل خود من که هرزگاهی شدم ک مشکلمو‌ میدونی.
و اینکه میگید جوونتر ها امدن و کارشون بلدن قبول دارم .بهتره بگم همه گل هستن ولی هر گلی بو و رنگ خودشو داره و سرور گل ها بودی استاد.
امیدواریم باز پستا نوشته ها قشنگتون ببینیم
.
التماس دعا
یا علی مدد

خاطره اول:
یه بار رفته بودم یه جا، همه جوون بودن و پسر
جمعشون جمع بود بازیگوششون کم بود
خلاصه یه ذره که نه خیلی با هم گپ زدیم و یه عالمه فوتبال زدیم

اینام همه اوا مامانی و طلبه بازیگوش ندیده

سوالم که بلد نبودن
حالا هی مزه می ریختن

خلاصه
داشتم ازشون خدافظی می کردم که یکی برگشت گفت: چی میشه یه ذره از این جوونای بازیگوش برن طلبه بشن یا یه ذره از این طلبه های جوون بازیگوش بشنآخه ما هم دوس داریم با طلبه جماعت بگیم و بخندیم
خواهشا به بعضی از این دوستان گل بگین اینقدر یخ نباشن گفتم چشم .........................................................
خاطره دوم:
دعوت داشتم برا سخنرانی
رسیدم دیدم وای خدا
ده ها نفر از عزیزان پیرمرد و کهنسال نشستن اونم با اون چهره های نورانی و ناز که منتظرن حاج آقا بیاد
پامو که گذاشتم تو از اون نگاه هاشون همه چی و فهمیدم
انتظار هر کی و داشتن الا یه طلبه بازیگوش جوونبگذریم...
خلاصه...

یه سرفه ای کردم و تریپ استاد اخلاق شونصد ساله رو اومدم و یه منبر صد سال پسند خوندماز قضای روزگار مجلسم گرفت
«‌ نکته غیر اخلاقی مخصوص طلبه ها: هر جا دیدین سخنرانیتون نگرفت روضه رو بچسبین اساسی »
بگذریم...
اخر سر بعد از کلی ماچ و موچ یه بزرگواری گفت:
تورو خدا به بعضی از دوستاتون بگین اینقدر سوسول منبر نرن
قوی محکم سرسنگین آیه روایت اخلاقمثل الان شما
حالا منم هی میگفتم بلی بلی حق با شماست
اگه یکی از این طلبه های بازیگوش رو ببینم حالش رو میگیرم

[/HR]
نتیجه غیر دیپلماتیکی :



با هر کسی با زبون خودش حرف بزن


یعنی با بچه حرف میزنی اون حرفای فوق دکترات رو نگه دار برا خودت


تو اگه اینا رو بلد بودی که الان استاد دانشگاه تهران تشریف داشتی


یا مثلا میگما با همسرت هم سر باش با همراهت هم راه باش با رفیقت رفیق باش


با پ د ر ت پدر



با م ا د رت مادر



خلاصه...



یاد بگیر به ساز هر کسی چطور باید برقصی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یه چیز بی ربط ازت بپرسم؟

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]من یعنی طلبه بازیگوش
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یه وقتائی که لباس می پوشم
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]منظورم همون لباس مقدس طلبگی(الهی قربونش بشم) می باشد
خب از اون طرفم میخوام برم جائی دیگه
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مسجد و هیئت و روضه و کتابخونه و حوزه و دانشگاه............... نه ............ها
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مثلا پارک ارم با اون همه شلوغیش و غیره..یعنی واقعا غیره ها.....
مثلا متروی تهران..........با اون همه شلوغی و غیره
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مثلا برج میلاد ..... با اون همه کلاسش و غیره.......
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سی و سه پل اصفهان... با اون همه ایرانی های توریست ندیده و توریست های ایرانی ندیده و غیره
مثلا حافظیه شیراز ............با اون همه مواد آرایشی متحرک و غیره
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مثلا کنار ساحل شمال(اعم از رامسر و فریدون کنار و بابل و آمل و ...).........
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]با اون همه شناگر حرفه ای و نیمه حرفه ای و آماتور
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و خیل (عده) کثیری از بینندگان همیشگی صحنه های ماندگار و غیره
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و خیلی مثلا های دیگه .....و غیره
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اصلا حواست به نمایشگاه بین المللی کتاب با اون همه متفکر و اندیشمند نره ها(اصلا نره)و غیره
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خلاصه این جور جاها قفل میکنم که با این جور لباسی همچین جاهایی با اون همه .............
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]می تونم برم یا نه؟ برم و ببینم و چیزی نگم میگن .............
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]برم و ببینم و چیزی بگم میگن ........

خلاصه
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دقت کردین معمولا این مدل لباس ها همچین جاهایی کم دیده می شه؟ و یا اصلا دیده نمیشه؟
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بعد میگن چرا طلبه بازیگوش با اون لباس خودش رو از مردم جدا می کنه؟

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خب تا حالا هیچ جوابی پیدا نکردم براش


[/HR] یه مشاوره:
به نظرت بپوشم و برم بهتره؟ یا نرم و نپوشم؟ یا برم و نپوشم؟
این سوال که فقط مال طلبه بازیگوش نیست
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]فکر کن یه جوون(از نوع پسرش) خوشتیپ فشن خفن زیر ابرو برداشته
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بخواد بره تو جمع طلبه های بازیگوش به نظرت خیلی راحته؟

لیست فانتزی های طلبه بازیگوش

خدا# پائیز# ابر و باد# خرید اونم از نوع زنانه#-------توضیحش مفصله بمونه برا روز زن
زیر بارون قدم زدن(فکر کنم وقی بمیرم برای این یکی دلم تنگ بشه)#
کنتاکی- پیتزا(اونم اگه خودم درست کنم البته سوسیس و کالباس نمیزنما)#
الاغ سواری لب دریا(تاکید میکنم الاغ سواری نه سانتافه و بنز و اسب و شتر و ..)#
صبحونه و ناهار و شام پنیر خوردن(راستی میگن پنیر زیاد بخوری آدمو خنگ میکنه)
خب حالا من که خنگ نشدم مشکل از منه یا این پنیرها؟

دریا- ماهی# شکلات تلخ# اینترنت(از نوع خارجیش)# مطالعه# گپ زدن اونم از مدل خودمونی#

آش رشته خوردن ----------------------- تو راه شمال یا دربند#
رانندگی ------------------------ با زانتیا#
برف # شب# لواشک ترش# آلوچه- آلبالو، زغال اخته (ترشیجات همه مدلش)#
شعر اونم از تریپ نو#
آموزش مهارتِ از دیوار راست بالا رفتن به دخترم (در کل ، آموزش تجربه های بچگی خودم به دخترکوچولوی عجیجم)#
با موبایل چینی آهنگ گوش دادن(از نوع مجازش که به آقایون متاسفین بر نخوره)
جواد مقدم (وقتی میگه باز هواییم کن دار و ندارم و بگیر کربلائیم کن) یعنی به اصطلاح ایشون این خودزنی محسوب میشه یا نه؟
لب تاپم# لباس طلبگی(ترکیبی از عبا و قبا و عمامه)

توجه: از نعلین و لباده خوش نمیاد (باید توضیح بدم چیه؟)

تو استخر سینه زدن# فیلم مارمولک# ترمیناتور 3 #

پسر شجاع # سندباد # پلنگ صورتی # پینوکیو # بستنی قیفی#


دیگه چی موند؟.................
آها اینم دوست دارم
تو خیابون که میرم یکی صدام کنه حاج آقا وقتی بر میگردم بگه؟ تقلب الله#
وای تا یادم نرفته منصور خودمون = منصور بچه مسجد ارک و میگم وقتی داد میزنه
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا#
اعتکاف (از نوع بچه دانش آموزی)----------------- بعد برا یه لبخند ساده اون بنده خدا بنویسه
کمی جدی تر لطفا!!!!!!!!!!!!!!!#
بوسیدن دست پدر کارگرم# کمک کردن به همه اونم نه از نوع واقعی نه چینی#
شلوار کردی# حرم امام رضا اونم شلوغ باشه (اصلا دستم به ضریح نرسه)#
بازی قارچ خور یا رامبو اونم فقط با میکرو حالا سگا هم شد ایرادی نداره(وای چه خاطراتی)

اها اینم بگم اینقدر خوشم میاد یه توری باشه و یه چسب راضی(ببخشین همون رازی)
رو خودم بکشم و بعد هر پشه ای اومد با کله بخوره به توری دلم خنک شه#
موتور سواری با شرائط خاص# مثل چی؟ مثل عبا، مثل بیمه بدنهمثل بیمه عمر، مثل بیمه آتش سوزی
آخه هر لحظه امکان گیر عبا لای چرخ موتور و ... بقیش رو خودت حدس بزن هست


[/HR]
مخ شما تیلید شد...علایق طلبه ی بازیگوش تموم نشد...
فعلن همینا رو داشته باش تا بعد...

بعد يك عمر منتظر ماندن
اسم بابا در امده امسال
شادي از چشمهاش معلوم است
همه يِ خانه سر خوش و خوشحال

يازده سال ِ منتظر مانده
زائر خانه ي خدا بشود
يازده سالِ گريه ميكرده
راهيِ مروه و صفا بشود

وقت رفتن براي بدرقه اش
همه تا پاي كاروان رفتيم
زير قرآن كمي تبسم كرد
گفت نامهربان ،گران ،رفتيم

هركسي حاجتي به او ميگفت
بچه ام را دعا بكن حاجي
مادرم مدتيست بيمار است
جاي ماهم صفا بكن حاجي

در مدينه بقيع يادم باش
هر كسي داشت خرده حاجاتي
خواهر كوچكم صدايش زد
يك لباس عروس و سوغاتي

رفت بابا سوار ماشين شد
بغض مادر كه ناگهان تركيد
گفت باگريه و دعايي خواند
به سلامت بريد و برگرديد

تِِلِفن زد پدر به او گفتم
ريسه هاي حياط را بستم
كار دارد هنوز كوچه ولي
سخت دلتنگ و منتظر هستم

گفت مُحرم شديم در شجره
حس وحالش شده است معراجي
گفت بايد كچل شوم پسرم
بعد ازين ها به من بگو حاجي

خواهرت هر چه گفته بودانجا
همه را يك به يك خريدم من
راستي، ساعتي كه تو گفتي
هر چه گشتم ولي نديدم من

گفت چونكه مدينه اوليٓ است
قبل عيد غدير ميآيد
كارها را عقب نَيٓندازم
به خيالي كه دير ميآيد

تِلِفن قطع شد وٓ ما هر روز
از رسانه پي خبر بوديم
گاه مشعر و گاه هم عرفات
چشم گردان، پيِ پدر بوديم

روز قربان حدود ساعت ده
خبري زود حرف مردم شد
كشته هاي زياد در عرفات
عيد در كام مادرم گم شد

زنگ خانه مدام هي ميزد
خبر از مكه و منا داريد؟
پدر آيا سلامت و خوب است؟
صدقه هم كنار بُگذاريد

خواهر كوچكم نميفهميد
مادرم منحني و خم شده بود
انتظار و سكوتِ نافرجام
خانه يكسر تمام غم شده بود

اسمها را دوباره ميخوانديم
دارد آمار ميرود بالا
صد و ده _نه دويست _نه سيصد
ناگهان اسمي آشنا حالا
مادر از حال رفته غش كرده
چند زن دور او به دلداري
خواهرم كوچك است دق نكند
پس كجايي پدر بيا ياري
صوت قرآن صداي الرحمان
راه را طي نكرده برگشتيم
خواب هستم و يا كه بيدارم
چقدر زود بي پدر گشتيم

گفته بودي كه زود ميآيي
قول دادي درست قبل غدير
پاي قولت چرا نماندي پس
حق بده پس اگر شدم دلگير

داده بودم برات بنويسند
روي يك پرچم بلندِ سه رنگ
پدرم حجُ وسعي تو مقبول
وٓكنارش دوبيت شعر قشنگ

چقدر نقشه بود توي سرم
مثلاً نقل وقت آمدنت
گوسفندي برات سر ببريم
يك عرق چين به رنگ پيروهنت


كارتهايي كه نام تو خورده
دعوت دوستان به صرف نهار
چه بگويم به دخترت بابا
نه ، نمانده براش صبر و قرار

چه كسي ميدهد به او پاسخ
گونه اي كه به او زيان نرسد
كاش ساكي كه پر ز سوغاتي است
هرگز اينجا به دستمان نرسد

چِقٓدٓر زود دير شد بابا
خستگي مانده است تويِ تنم
از سفر قبل امدن بايد
ريسه ها را يكي يكي بِكَنَم

راستي گوييا اجل نگُذاشت
سر خود را كچل كني بزني
گفته بودي بگويمت حاجي
حاج باباي مهربان مني
سيداميرحسين ميرحسيني

بعد يك عمر منتظر ماندن
اسم بابا در امده امسال
شادي از چشمهاش معلوم است
همه يِ خانه سر خوش و خوشحال

يازده سال ِ منتظر مانده
زائر خانه ي خدا بشود
يازده سالِ گريه ميكرده
راهيِ مروه و صفا بشود

وقت رفتن براي بدرقه اش
همه تا پاي كاروان رفتيم
زير قرآن كمي تبسم كرد
گفت نامهربان ،گران ،رفتيم

هركسي حاجتي به او ميگفت
بچه ام را دعا بكن حاجي
مادرم مدتيست بيمار است
جاي ماهم صفا بكن حاجي

در مدينه بقيع يادم باش
هر كسي داشت خرده حاجاتي
خواهر كوچكم صدايش زد
يك لباس عروس و سوغاتي

رفت بابا سوار ماشين شد
بغض مادر كه ناگهان تركيد
گفت باگريه و دعايي خواند
به سلامت بريد و برگرديد

تِِلِفن زد پدر به او گفتم
ريسه هاي حياط را بستم
كار دارد هنوز كوچه ولي
سخت دلتنگ و منتظر هستم

گفت مُحرم شديم در شجره
حس وحالش شده است معراجي
گفت بايد كچل شوم پسرم
بعد ازين ها به من بگو حاجي

خواهرت هر چه گفته بودانجا
همه را يك به يك خريدم من
راستي، ساعتي كه تو گفتي
هر چه گشتم ولي نديدم من

گفت چونكه مدينه اوليٓ است
قبل عيد غدير ميآيد
كارها را عقب نَيٓندازم
به خيالي كه دير ميآيد

تِلِفن قطع شد وٓ ما هر روز
از رسانه پي خبر بوديم
گاه مشعر و گاه هم عرفات
چشم گردان، پيِ پدر بوديم

روز قربان حدود ساعت ده
خبري زود حرف مردم شد
كشته هاي زياد در عرفات
عيد در كام مادرم گم شد

زنگ خانه مدام هي ميزد
خبر از مكه و منا داريد؟
پدر آيا سلامت و خوب است؟
صدقه هم كنار بُگذاريد

خواهر كوچكم نميفهميد
مادرم منحني و خم شده بود
انتظار و سكوتِ نافرجام
خانه يكسر تمام غم شده بود

اسمها را دوباره ميخوانديم
دارد آمار ميرود بالا
صد و ده _نه دويست _نه سيصد
ناگهان اسمي آشنا حالا
مادر از حال رفته غش كرده
چند زن دور او به دلداري
خواهرم كوچك است دق نكند
پس كجايي پدر بيا ياري
صوت قرآن صداي الرحمان
راه را طي نكرده برگشتيم
خواب هستم و يا كه بيدارم
چقدر زود بي پدر گشتيم

گفته بودي كه زود ميآيي
قول دادي درست قبل غدير
پاي قولت چرا نماندي پس
حق بده پس اگر شدم دلگير

داده بودم برات بنويسند
روي يك پرچم بلندِ سه رنگ
پدرم حجُ وسعي تو مقبول
وٓكنارش دوبيت شعر قشنگ

چقدر نقشه بود توي سرم
مثلاً نقل وقت آمدنت
گوسفندي برات سر ببريم
يك عرق چين به رنگ پيروهنت


كارتهايي كه نام تو خورده
دعوت دوستان به صرف نهار
چه بگويم به دخترت بابا
نه ، نمانده براش صبر و قرار

چه كسي ميدهد به او پاسخ
گونه اي كه به او زيان نرسد
كاش ساكي كه پر ز سوغاتي است
هرگز اينجا به دستمان نرسد

چِقٓدٓر زود دير شد بابا
خستگي مانده است تويِ تنم
از سفر قبل امدن بايد
ريسه ها را يكي يكي بِكَنَم

راستي گوييا اجل نگُذاشت
سر خود را كچل كني بزني
گفته بودي بگويمت حاجي
حاج باباي مهربان مني
سيداميرحسين ميرحسيني

ماه ذیحجه که می‌رسد، کم‌کم طلبه‌ها برای رفتن به تبلیغ آماده می‌شوند. محرم پارسال به یکی از روستاهای شیعه‌نشین کردستان رفتم. سطرهای زیر خاطرات پراکنده‌ای است از آن چند روز.
√ بعد از اولین منبر شبانه و به فیض رساندن ملت! آقاسلمان -میزبانی که فقط چند سال از من بزرگتر بود- گفت: شام را منزل یکی از اهالی روستا مهمان هستیم. این برنامه، شب‌های بعد هم بود که هر شبی جایی خراب می‌شدیم البته با دعوت قبلی (یعنی اخلاقی خراب می‌شدیم). بین راه آقاسلمان گفت: دعای سفره را فراموش نکنید! گفتم: چقد راهه تا خونه؟ گفت: چند دقیقه‌ای میشه. خدا رو شکر کردم و شروع کردم توی ذهنم به سرچ زدن دعا.

چیزی یادم نیامد، از تمام استعداد داشته و نداشته‌ام کمک گرفتم تا دعایی سرهم کنم و الا همان شب اولی از روستا پرتم می‌کردند بیرون! موقع شام همه به فکر طعم غذا بودند و من به فکر طعم دعایی که قرار است بعد از شام خوانده شود. شام تمام شد. همه زل زدند به من و من هم زل زدم به آنها! چون دعای سفره مشهور (+) هیچ سندی ندارد و ظاهرا بافته شده توسط یک شخص خوش ذوق بوده، من هم ذوق نداشته‌ام را به خرج دادم و چند خطی بافتم:«اللهم أکثر البرکة فی هذه المائدة» کسی چیزی نگفت. گفتم بگویید آمین و ادامه دادم «اللهم ... ». بعدش گفتم: ببینید آن چیزی که در روایات آمده این است که بعد از غذا بگویید «الحمدلله» همین.

موضوع قفل شده است