جمع بندی خدای فعال یا خدای تابع؟

تب‌های اولیه

214 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام
ببینید بعضی مسائل پیچیده هستند رازهایی پشت سرش هست شاید هضمش برای من و شما آسان نباشد حتما داستان موسی وخضر را در سوره بقره خوانده اید اسرار غیب کار من و شما نوعی نیست چه بسا ظاهر قضیه شاید خلاف عدالت به نظر برسد ولی در باطن این کار عین عدالت الهی باشد.

س.سعید;975683 نوشت:
سلام
ببینید بعضی مسائل پیچیده هستند رازهایی پشت سرش هست شاید هضمش برای من و شما آسان نباشد حتما داستان موسی وخضر را در سوره بقره خوانده اید اسرار غیب کار من و شما نوعی نیست چه بسا ظاهر قضیه شاید خلاف عدالت به نظر برسد ولی در باطن این کار عین عدالت الهی باشد.

این حرف ها توی مغز من نمی رن.

[="Tahoma"][="Navy"]

ابوالبرکات;975635 نوشت:
مسئولیت ما این است که تا می توانیم نگذاریم مردم معتاد شوند) آیا فساد با اثر وضعی عمل متفاوت است؟ متفاوتی که گاهی متباین هم می شود؟آن وقت در این جا باز این مسئله پیش می آید که رابطه اعمال ما با پاداش و جزا چیست؟ آیا قراردادی است یا تکوینی؟ و آیا تکوینی بودن به معنای این است که عذاب همان اثر وضعی عمل ماست. آن وقت چطور است که یک عمل مانند مشروب خواری برای یکی یک اثر وضعی دارد و برای دیگری اثر وضعی ندارد. به نظر من قراردادی بودن این رابطه عاقلانه تر است. یعنی خداوند قرارد داد می کند که ای بشر این کار رو بکن و این کار رو نکن و سپس خدا که موجودی باشعور است می نشیند و محاسبه کرده و اختیاری بودن و جبری بودن عمل را می سنجد و آن وقت یک میزان عذاب یا پاداش تعیین می کند.نظر شما در مورد قراردادی بودن چیست؟ خیلی ها می گویند که رابطه ی اعمال ما با پاداش و جزا تکوینی است. اون ها رو چکار کنیم؟
در پست بعدی ام فرض می کنم که اون متهمی که بنده داشتم در مقابل ما قرار دارد و در زندان درس خوانده و باسواد شده و می خواهیم با او به گفتگو بنشینیم . ببینیم چه می گوید. گفتگوهایی که بخشی از آن واقعی بوده و بنده خودم باهاش داشته ام.

سلام
پاسخ کلی این فرضیات این است که ما در عالم خلقت شر مطلق نداریم لذا آن فسادی که شما می فرمایید از جهتی فساد است نه از تمام جهات لذا با توجه به جهات خیر دیگر نمی توان آنرا مطلقا نفی کرد چون نفی مطلق به شر مطلقی تعلق می گیرد که گفتیم در آفرینش وجود ندارد.
یا علیم[/]

بگذارید توضیحات بیشتری هم بدهم. خداوند به انسان اختیار داده است تا انسان خوب و بد را انتخاب کند. این انسان ظلوم جهول هم از بین این همه خوبی می آید بدی ها رو انتخاب می کند. به دیگران ظلم می کند. حق مردم را به زور می خورد. ملت های ضعیف را استثمار می کند. پول مردم را برمی دارد و به کانادا می رود. و... . حال ببینیم چرا خداوند جلوی این انسان را نمی گیرد که این کار را نکند؟ جواب این است که خداوند باید فضایی به وجود آورد تا اگر کسی در درونش این قوه وجود دارد که سه هزار میلیارد پول مردم را بخورد بین دوراهی خوردن و نخوردن این پول قرار بگیرد و می بینیم که قرار می گیرند و معمولا گزینه ی خوردن پول را انتخاب می کنند. حالا از خدا بپرسید که تکلیف بقیه چیست؟ تکلیف این همه جوان که نمی توانند ازدواج کنند چیست؟ تکلیف خانواده هایی که از شدت فقر بسیاری از نیازهای اولیه شان تامین نمی شود چیست؟ جوابی که می آید این است که آن ها با فقر امتحان می شوند.(سر همین جواب کلی بحث هست ولی فعلا کاری نداریم.) با اغماض می پذیریم که این جوابی منطقی است. اما حالا فرض کنید که شخصی میاد و ابزار و آلات فساد را دربین مردم پخش می کند. به اون شخص اختیار داده شده که فساد بکند یا نکند و او انتخاب می کند که فساد بکند. حال ببینیم که خدا چرا جلوی فسادبه راه انداختن او را نمی گیرد؟ جواب این است که مردم اختیار دارند و می توانند از ابزارهای فساد او استفاده نکنند.هرکس که فاسد شد تقصیر خودش است. این جا امتحانی است برای مفسد و فاسد شونده .این مطلب را هم با اغماض می پذیریم. اما این سوال پیش می آید که فرض کنید این شخص کودکی را فاسد می کند. یعنی مثلا هر هفته برای کودک مواد مخدر می دهد و احتمالا برای او تعریف و تمجید می کند که این فلان است و این خوب است و حال می دهد. دیگر برای بچه نمی توانیم بگیم که او اگر فاسد (معتاد) شد تقصیر خودش بوده است. زیرا بچه است و از قوه ی عاقله محروم است. خواهش می کنم نیایید بگویید که اون بچه می فهمیده که این بده که صراحتا بگم این حرف احمقانه است. بنابراین نمی توانیم بگوییم که خدا می خواسته در این جا اون بچه رو امتحان کنه. در اون جا می توانستیم بگیم که خدا می خواسته مردم رو با فقر امتحان کنه و توجیه کنیم که چرا خداوند دزدان و مفسدین اقتصادی را قبل از عملشان دود نمی کنه اما در این جا نمی توانیم بگوییم که خداوند برای امتحان بچه با فسادی که اتفاق افتاده در درونش (نه امتحان با در معرض فساد بودن) جلوی معلم بی شرف را نمی گیره. بنابراین توجیهی برای این که در این جا معجزه ای رخ ندهد و معلم دود نشود و یا سنگ نشود وجود نداره. البته نیازی هم به معجزه نیست. به نظر شما خداوند نمی تواند در چهارچوب نظام علی و معلولی جلوی او را بگیرد؟ حال فرض کنید بچه بزرگ شد و به اعتیادش ادامه داد. اگر به او بگوییم که دست بردار از اعتیاد به ما جواب می ده که اولا اگر بد بود خداوند مرا به آن مبتلا نمی کرد یا نمی گذاشت به آن مبتلا شوم. ثانیا من به این کار اعتیاد پیدا کردم. اعتیاد شدید. اگر به او بگوییم که خداوند برای امتحان تو را به آن مبتلا کرده شاید به دلیل این که سواد درستی ندارد حرف ما را بپذبرد اما اگر عاقل و دقیق باشد به ما می خنددو می گوید: خدا چگونه برای امتحان یک نفر او رابه فساد می اندازد؟ دقت کنید در معرض فساد قرار دادن با به فساد انداختن متفاوت است؟ اگر تفاوتش را درک نمی کنید توضیح بدهم.آیا خدا برای امتحان بعضی آن ها را فاسد می کند؟ در این صورت با چه منطقی از آن ها می خواهد که از فساد دست بردارند؟ از چیزی که خود آن ها را بدان مبتلا کرده است . به نظر شما آیا اون متهمی که درباره اش کلی بحث کردم را می توانیم از معدود کسانی بدانیم که مصرف مواد مخدر برای آن ها مجاز است؟ شاید به او بگوییم که اصلا خدا را فراموش کن. ببین این اعتیاد چه بلایی سر تو آورده است و چه بلاهایی می تواند سر تو بیاورد. بنابراین ترکش کن. اما او همیشه باید خدا را فراموش کرده و انگیزه اش از اعمالش خودش باشد. بنابراین او محکوم است که خدایی که او را فراموش کرده فراموش کند.

محی الدین;975726 نوشت:

سلام
پاسخ کلی این فرضیات این است که ما در عالم خلقت شر مطلق نداریم لذا آن فسادی که شما می فرمایید از جهتی فساد است نه از تمام جهات لذا با توجه به جهات خیر دیگر نمی توان آنرا مطلقا نفی کرد چون نفی مطلق به شر مطلقی تعلق می گیرد که گفتیم در آفرینش وجود ندارد.
یا علیم
به نظر می رسد که شما دیگر حوصله ی بحث کردن با من را ندارید و به همین دلیل کلی بحث کرده و جواب می دهید. الان این که بچه معتاد شده از کدام جهت خیر است؟ یک جهت خیرش را بگویید. تازه اگر 99تا جهت خیر داشته باشد همان یک جهت شر(البته اگر شر را مترادف با فساد در نظر بگیریم) را به طور جبری نباید داشته باشد. (می دانید که این نباید ، عقلی است و به معنای تعیین تکلیف نیست)

ابوالبرکات;975635 نوشت:
نمی دانم شما گفتگوهای بنده با جناب محی الدین و تفاوت فساد با رنج را خوانده اید یا نه؟ حتما بخوانید .بنده می گویم که فساد انسان یعنی تنزل معنوی او. یعنی کدر شدن روح او. آن جا گفتم که رنج انسان را متعالی می کند. مثلا رنجی که انسان به خاطر فوت پدر و مادر می کشد. اما رنجی که ناشی از فساد می کشد او را متعالی نمی کند. مثلا یک معتاد را تصور کنید زمانی که مواد به او نمی رسد و بدن درد می گیرد. آیا این بدن درد او در تعالی او نقش دارد یا نه؟ یا معتاد را تصور کنید زمانی که مواد مصرف می کند. این مواد مصرف کردن آیا در تعالی روح و جسم او نقش دارد یا نه؟ اگر دارد بنده حرفی ندارم . اما اگر ندارد و ضرر دارد بیایید فرض کنیم که او را به زور مجبور به اعتیاد ولو برای یک بار کرده باشند. حال یا شما باید ثابت کنید که این فرض محال است یعنی همچنین چیزی امکان ندارد یا اگر اثبات نکردید که این فرض محال است باید توضیح داده شود که این بشر چرا جبرا مجبور به فساد شده است؟ و این که چرا خداوند جلوی به فساد افتادن جبری انسان را نمی گیرد؟ دقت کنید که بنده نمی گویم خداوند چرا جلوی رنج و زجر انسان را نمی گیرد. این جا جایی است که باید خداوند ولو با به کارگیری معجزه هم که شده جلوی به فساد افتادن جبری بشر ولو برای ذره ای را بگیرد.(البته بنده تعیین تکلیف برای خدا نمی کنم بلکه این باید نوعی باید عقلی است). شخصی را تصور کنید که به زور در دهانش مشروب می ریزند. اگر این مشروب فساد دارد این اتفاق به هر قیمتی نباید در عالم ملک و ملکوت بیفتد.مگر این که بگویند بهش که این مشروب است و او هم در سلامت عقلی باشد(مثلا کودک نباشد) این مثال من فرق می کند با کسی که او را کتک می زند. مثال متهمی که درباره اش کلی صحبت کردم مثل همین مشروبی است. جوابی که این جا داده می شود این است که خدا اون کسی که به زور به او مشروب خورانده اند را به خاطر خوردن مشروب برای اون دفعه بازخواست نمی کند.اما دو مسئله پیش می آید در این جا.اول فرض کنید کسی بدون این که بداند مواد مخدر چیست و چه بلایی سرش می آورد چندین بار مواد مخدر مصرف کرده است. (دقیقا مثل متهم بحث ما در دوران کودکی) آیا حالا که معتاد شده می توان گفت که برای دفعات بعدی استفاده دیگر مسئولیتی ندارد؟ یعنی می تواند استفاده کند و هیچ عذاب و بازخواستی ندارد یا اگر دارد بسیار در حقش مسامحه می شود؟ مسئله ی دوم این که چگونه است که یک عمل برای یک نفر فساد آور است و برای دیگری فساد نمی آورد؟ فساد به معنای تنزل مقام معنوی. یا به معنای کدری روح یا به معنای سقوط از مقام انسانیت ولو برای ذره ای. آیا می توان برای فساد به معنایی که تعریف کردم تابعیتی از اختیار در نظر گرفت؟ یعنی اگر عملی که مثلا در شرع مقدس از آن نهی شده است مانند شرابخواری ، مصرف مواد مخدر ، زنا ، نگاه به نامحرم و... با اختیار انسان انجام شود او را به فساد می افکند یعنی از مقام انسانیت تنزل می دهد و اگر با اختیار انجام نشود صرفا اثری وضعی دارد و اثر وضعی آن اگر بد بود می توانیم به حساب رنجی بگذاریم که خداوند برای تعالی بشر برای او می فرستد. آن وقت معتادی که به زور معتاد شده (مثلا همین کودکی که مثال زدم) به خاطر دردی که می کشد تعالی روح پیدا می کند.یا اون جوون 28 ساله ای که مثال زدم به خاطر به گناه خودارضایی افتادن به اجبار (البته این فرض است می توان فرض کرد که او مجبور نیست)(فرض می کنیم خودارضایی ضرر دارد نمی گم ندارد ولی برای کسانی که می گویند ضررندارد می گم فرض کنیم که دارد) پله های ترقی روحی را طی می کند.نتیجه این می شود که شریعت بیان اصولی نیست که بر عالم حاکم است و انسان می خواهد با شریعت از اصول تعالی بخشی پیروی کرده یا از اصول تنزل بخشی دوری کند تا به مقامات بالا برسد. نتیجه این می شود که مثلا شراب چرا بد است چون خدا گفته بده نه که چون عقلت رو کم می کنه معتادبه شراب می شوی ، ممکنه قتلی چیزی انجام بدی. این ها در مرحله ی دوم اهمیت پیدا می کنند. ممکنه اگر به زور معتاد شده باشی به شراب خیلی از مشکلاتش با عث تعالی روحت بشه. مثلا زنت به خاطر مشروب خوردنت ترکت کنه. در این جا توداری تعالی پیدا می کنی چون گرفتار یک رنج شده ای که خودت نخواستی و رنج خود نخواسته تعالی است.می تونیم مردم رو به زور معتاد کنیم تا تعالی یابند زیرا اعتیاد آن ها اگر به اختیار خودشون نباشه فساده و گرنه تعالی بخشه. (کاری ندارم که مسئولیت ما این است که تا می توانیم نگذاریم مردم معتاد شوند) آیا فساد با اثر وضعی عمل متفاوت است؟ متفاوتی که گاهی متباین هم می شود؟آن وقت در این جا باز این مسئله پیش می آید که رابطه اعمال ما با پاداش و جزا چیست؟ آیا قراردادی است یا تکوینی؟ و آیا تکوینی بودن به معنای این است که عذاب همان اثر وضعی عمل ماست. آن وقت چطور است که یک عمل مانند مشروب خواری برای یکی یک اثر وضعی دارد و برای دیگری اثر وضعی ندارد. به نظر من قراردادی بودن این رابطه عاقلانه تر است. یعنی خداوند قرارد داد می کند که ای بشر این کار رو بکن و این کار رو نکن و سپس خدا که موجودی باشعور است می نشیند و محاسبه کرده و اختیاری بودن و جبری بودن عمل را می سنجد و آن وقت یک میزان عذاب یا پاداش تعیین می کند.نظر شما در مورد قراردادی بودن چیست؟ خیلی ها می گویند که رابطه ی اعمال ما با پاداش و جزا تکوینی است. اون ها رو چکار کنیم؟
در پست بعدی ام فرض می کنم که اون متهمی که بنده داشتم در مقابل ما قرار دارد و در زندان درس خوانده و باسواد شده و می خواهیم با او به گفتگو بنشینیم . ببینیم چه می گوید. گفتگوهایی که بخشی از آن واقعی بوده و بنده خودم باهاش داشته ام.

با سلام و عرض ادب وا حترام و تبریک بابت آغازی نو

فساد هم نوعی رنج است به منظور مراحل مختلف آزمایش انسان

طبق داستان حضرت ایوب (ع)

بگذارید برایتان موضوع را باز کنم شاید کمکی کرده باشم

فهم بنده از هستی این است

بهشت و جهنمی هم اکنون هست ، از ازل بوده و تا ابد هم خواهد بود

هر چه خلق می شود ابتدا باید در آزمایشگاهی آزمایش شود و تفکیک شده هر کدام به مقصد خود برسد(کنترل کیفی)

این جا آزمایشگاه است

هر محصولی با درد، رنج ،فساد ،شر ،ظلم و... آزمایش می شود( مطابق با آن چه از آن محصول انتظار می رود) لا یکلف الله نفسا الا وسعها...

اگر محصول مطابق آن چه آفریده شده با توجه به دستورات عمل کند (اختیار) از آزمایشگاه بیرون امده و به بهشت می رود

و اگر عمل نکند(اختیار) ... جهنم ...

***********************

در مورد کودکی نیز ،کودک تا قبل از سن تکلیف ، مرحله پیش از آزمایش یا همان آموزش را طی میکند

وقتی به سن تکلیف رسید ، به او اختیار داده می شود ...

به همین خاطر به این سن تکلیف می گویند ...

البته برای همه یکی نیست

گاهی پسری در 9 سالگی به تکلیف میرسد و دختری در 12 سالگی...

این سن ثابت نیست و با توجه به شخصیت شخص می باشد

در ضمن انتخاب راه باید اختیاری باشد

یعنی به هیچ وجه نباید فرزند خود را بعد از سن تکلیف مجبور به مسلمان بودن کنیم...

ما باید با تمام وجود سعی کنیم راه را به او نشان دهیم اما اجباری نباید در کار باشد...

انتخاب اصول دین تحقیقی است و تقلید در اصول دین بنا بر رساله اکثر علما جایز نیست...

در پناه حق تعالی

شروحیل;975761 نوشت:
ساد هم نوعی رنج است به منظور مراحل مختلف آزمایش انسان
روایت داریم که برترین اعمال سخت ترین آن هاست. اگر انسان خود را به رنج بیندازد به تعالی می رسد اما آیا اگر انسان خود را به فساد بیندازد به تعالی می افتد؟ این که بگوییم هر محصولی با درد و رنج و ظلم و گاه با رفاه و... آزمایش می شود قابل قبول است اما با فساد به معنای فاسد کردن محصول در دوران آموزشی که گفتید قابل قبول نیست. سوال مهم هم این است که خداوند چگونه یک نفر را فاسد می کند و از او می خواهد که از فساد دوری کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا چگونه یک نفر را معتاد می کند و از او می خواهد که دنبال اعتیاد نرود؟ شوخی که نداریم. خداوند اون موردی که گفتیم را فاسد کرده و بعد از او می خواهد که از فساد دوری کند.

ابوالبرکات;975779 نوشت:
روایت داریم که برترین اعمال سخت ترین آن هاست. اگر انسان خود را به رنج بیندازد به تعالی می رسد اما آیا اگر انسان خود را به فساد بیندازد به تعالی می افتد؟ این که بگوییم هر محصولی با درد و رنج و ظلم و گاه با رفاه و... آزمایش می شود قابل قبول است اما با فساد به معنای فاسد کردن محصول در دوران آموزشی که گفتید قابل قبول نیست. سوال مهم هم این است که خداوند چگونه یک نفر را فاسد می کند و از او می خواهد که از فساد دوری کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا چگونه یک نفر را معتاد می کند و از او می خواهد که دنبال اعتیاد نرود؟ شوخی که نداریم. خداوند اون موردی که گفتیم را فاسد کرده و بعد از او می خواهد که از فساد دوری کند.

با سلام

برادر گرامی

فساد عبارتی اعتباری است نه وجودی ...

**********************

آیا یک معلول که یک پایش بر اثر فساد قطع شده (مرض قند) می تواند بگوید چون یک پا ندارم ، پس تکلیفی برای پای دیگر من نیست؟
اون یکی رو هم خودش قطع کنه بندازه دور؟؟؟؟!!!!

یا این که می تونه یک پای مصنوعی تهیه کنه و به زندگیش ادامه بده (با درد و رنج و سختی) ؟؟؟؟

[="Tahoma"][="Navy"]

ابوالبرکات;975738 نوشت:
به نظر می رسد که شما دیگر حوصله ی بحث کردن با من را ندارید و به همین دلیل کلی بحث کرده و جواب می دهید. الان این که بچه معتاد شده از کدام جهت خیر است؟ یک جهت خیرش را بگویید. تازه اگر 99تا جهت خیر داشته باشد همان یک جهت شر(البته اگر شر را مترادف با فساد در نظر بگیریم) را به طور جبری نباید داشته باشد. (می دانید که این نباید ، عقلی است و به معنای تعیین تکلیف نیست)

سلام
عالم ماده اصالت ندارد بلکه برای هدفی و جهانی دیگر است لذا تمام پدیده های آن رویی بسوی آن عالم دارند این است که وقوع پدیده ها را در اینسو موجه می سازد نه آنچه که اقتضای ظلمت ظاهری عالم ماده است که نمونه هایی از آنرا شما بیان کردید. قبلا هم گفتیم ذکر حکمت جزئیات برای ما که علممان محدود است ممکن نیست مگر کسی که چشمش به حقایق باز شده باشد. دیگر اینکه وقوع به ظاهر جبری برخی امور ولو در جهت فسادی که مدنظر شماست بخاطر برخورداری از جهات دیگر بلااشکال است. او خدایی است که از مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج می کند و او کار و امر خود را به نهایت و کمال می رساند اما اکثز مردم نمی دانند.
یا علیم[/]

شروحیل;975786 نوشت:
فساد عبارتی اعتباری است نه وجودی ...
اعتباری به چه معنا؟ یعنی فساد و صلاحی در اعمال نیست و فساد واقعیتی نفس الامری نیست؟ آیا منظور این است که فساد توهمی بیش نیست؟ آیا شما به نوعی نسبی گرایی در مورد اعمال واقفید؟ می گویند هرچه که اعتباری باشد وجود دارد. اصلا نوعی وجود به نام وجود اعتباری داریم. این را قبول دارید؟ مرض قند و قطع پا نوعی رنج است نه فساد.

محی الدین;975806 نوشت:

سلام
عالم ماده اصالت ندارد بلکه برای هدفی و جهانی دیگر است لذا تمام پدیده های آن رویی بسوی آن عالم دارند این است که وقوع پدیده ها را در اینسو موجه می سازد نه آنچه که اقتضای ظلمت ظاهری عالم ماده است که نمونه هایی از آنرا شما بیان کردید. قبلا هم گفتیم ذکر حکمت جزئیات برای ما که علممان محدود است ممکن نیست مگر کسی که چشمش به حقایق باز شده باشد. دیگر اینکه وقوع به ظاهر جبری برخی امور ولو در جهت فسادی که مدنظر شماست بخاطر برخورداری از جهات دیگر بلااشکال است. او خدایی است که از مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج می کند و او کار و امر خود را به نهایت و کمال می رساند اما اکثز مردم نمی دانند.
یا علیم

خدایا این علم ما رو زیاد کن تا مجبور نباشیم معرفتمون رو روی جهل بنا کنیم. الان به نظر شما آیا این که کودک معتاد شده به دلیل حکمتی است که ما نمی دانیم؟:-o حکمتش هرچه باشد برای کودک خیر نیست.این برای بنده و همه مان قابل فهم است. این چیزی است که بنده با علم ناقص ناقص ناقصم می فهمم. قرار نیست چون که علم ما محدود است جنبه های روشن وجودمان را نادیده گرفته و همه چیز را این گونه توجیه کنیم که ما نمی دانیم حتما یک حکمتی داشته. دوباره می گم حکمتش هرچه بوده برای بچه خیر نبوده. آیا خدا مجبور شده به خاطر خیری بالاتر خیر کودک را در نظر نگیرد. اگر عالم ماده اصالت ندارد و اگر حکمت هیچ چیز را نمی فهمیم از فردا بلند شیم بگیم همه چیز خوبه آقا. چه زنا کنی و چه صدقه بدی. همه خوبن. ما که نمی دونیم حکمت زنای تو چیست؟ شاید خوب باشد. باز هم می گم وقوع جبری اگر یک فساد داشته باشد و نود و نه تا خیر قابل قبول نیست و با اشکال است. مگر از ناحیه ی خیر محض چیزی غیر از خیر صادر می شود. مگر این که به نوعی نسبی گرایی معتقد باشیم و بگوییم که اعمال از آن جهت که منتسب به فرمان خدا هستند فساد دارند و مثلا زنا از آن جهت که زنا است مشکلی ندارد بلکه صرفا مشکلش این است که خدا از آن نهی کرده است.

ابوالبرکات;976010 نوشت:
خدایا این علم ما رو زیاد کن تا مجبور نباشیم معرفتمون رو روی جهل بنا کنیم. الان به نظر شما آیا این که کودک معتاد شده به دلیل حکمتی است که ما نمی دانیم؟ حکمتش هرچه باشد برای کودک خیر نیست.این برای بنده و همه مان قابل فهم است. این چیزی است که بنده با علم ناقص ناقص ناقصم می فهمم. قرار نیست چون که علم ما محدود است جنبه های روشن وجودمان را نادیده گرفته و همه چیز را این گونه توجیه کنیم که ما نمی دانیم حتما یک حکمتی داشته. دوباره می گم حکمتش هرچه بوده برای بچه خیر نبوده. آیا خدا مجبور شده به خاطر خیری بالاتر خیر کودک را در نظر نگیرد. اگر عالم ماده اصالت ندارد و اگر حکمت هیچ چیز را نمی فهمیم از فردا بلند شیم بگیم همه چیز خوبه آقا. چه زنا کنی و چه صدقه بدی. همه خوبن. ما که نمی دونیم حکمت زنای تو چیست؟ شاید خوب باشد. باز هم می گم وقوع جبری اگر یک فساد داشته باشد و نود و نه تا خیر قابل قبول نیست و با اشکال است. مگر از ناحیه ی خیر محض چیزی غیر از خیر صادر می شود. مگر این که به نوعی نسبی گرایی معتقد باشیم و بگوییم که اعمال از آن جهت که منتسب به فرمان خدا هستند فساد دارند و مثلا زنا از آن جهت که زنا است مشکلی ندارد بلکه صرفا مشکلش این است که خدا از آن نهی کرده است.

سلام
شما بحث را قاطی می کنید. این درست نیست. بحث اصلی شما در حوزه فعل الهی است. بعد می آیید با حوزه فعل انسانی و مصالح و مفاسد ظاهریه او قاطی می کنید. این درست نیست. همانطور که قبلا گفتیم و روایتش را هم آوردیم چه بسا خداوند بنده مومنی را بخاطر نجات از یک رذیله اخلاقی بزرگ، به گناه بیندازد. این در حوزه فعل الهی است و به حسب او اشکال ندارد چون اهداف و مقاصد او تعالی همه خیر محض است. اما وقتی به مرتبه فعل انسانی می رسیم به همان مومنی که بخاطر کبر به گناه افتاده می گوییم خطا کردی استغفار کن و خود را از آلودگی گناه درآور. پس موجه بودن فعلی در حوزه الهی آنرا در حوزه انسانی موجه نمی سازد. اینها دو شان متفاوت اند و هریک احکام خاص خود را دارند.
ما در بررسی اینطور مسائل باید به کلیات یقینی خود تکیه کنیم نه اینکه به بخاطر جهل در یک موضوع جزئی مساله کلی یقینی خود را نفی کنیم. در همین موردی که بارها و بارها تکرارش می کنید قاعده می گوید معتاد شدن یک کودک بخاطر بی اطلاعی و ناآگهی از آنجا که مربوط به اوست فسادی است که باید خود او و دیگران برای نجات وی از آثار آن کمک کنند اما از آن جهت که فعل الهی است دارای حکمتهایی است که ما از آن اطلاع نداریم چه بسا تلاش و کوشش همان کودک برای نجات خودش یا تلاش دیگران برای کمک به او و یا هر خیر دیگر قابل تصوری در این مورد همان مقصود الهی از قرار دادن کودک در آن وضعیت باشد. این عالم عالم آزمون است و تا انسانها در موقعیت گناه خطا سقوط انتخاب جهل غفلت و امثال آن قرار نگیرند آزموده نمی شوند نه خود آنها و نه دیگران...آری چه بسا آن کودک گرفتار شد تا ما و شما آزمون فکری خود را در مورد عدل و ظلم خدا پس بدهیم...بله چه بسا چنین باشد.
یا علیم

ابوالبرکات;976007 نوشت:
اعتباری به چه معنا؟ یعنی فساد و صلاحی در اعمال نیست و فساد واقعیتی نفس الامری نیست؟ آیا منظور این است که فساد توهمی بیش نیست؟ آیا شما به نوعی نسبی گرایی در مورد اعمال واقفید؟ می گویند هرچه که اعتباری باشد وجود دارد. اصلا نوعی وجود به نام وجود اعتباری داریم. این را قبول دارید؟ مرض قند و قطع پا نوعی رنج است نه فساد.

با سلام

دوست گرامی

بنده هر چی میگم شما هر جور دوست داری برداشت میکنی

به چه نتیجه ای می خواید برسید؟

خدا العیاذ بالله مفسد فی الارض ؟؟؟؟

بهتون توصیه می کنم توحید مفضل رو مطالعه بفرمائید
که یکی از قسمت هاش از بیانات امام

جعفر صادق

(سلام بر او) به شاگردشون در مورد فساد هست

[SPOILER]و به تحقیق كه انكار مى كنند ملاحده و اتباع مانى مكاره و مصائبى را كه به مردم مى رسد و مى گويند كهاگر براى اين عالم خالق رحیم و مھربانى باشد، چرا اين امور ناخوش به ظھور مى آيد؟و گوينده اين سخن را گمان آن است كه مى بايد عیش آدمى در دنیا از ھر كدورتى خالص و صاف باشد و بهھیچ المى مشوب و مخلوط نباشد، و اگر چنین بود آن مقدار شر و طغیان و فساد به ھم مى رسید كه نهبراى دنیا به كار مى آيد و نه براى آخرت چنانچه مى بینى گروھى را كه به ناز و نعمت بر آمده اند و درامنیت و توانگى و رفاھیت نشو و نما كرده اند به مرتبه از طغیان و كفران مى رسند كه گويا فراموش كردهاند كه از جنس بشرند يا مربوب مدبر قضا و قدرند، يا محتمل است كه ضررى به ايشان برسد يا مكروھى برايشان نازل گردد، و به خاطر ايشان نمى رسد كه ضعیف را رحم كنند، يا فقیرى را دستگیرى نمايند، يا اگرمبتلائى را بینند بر او رقت كنند، يا نسبت به بیچاره مھربانى اظھار نمايند، يا تعطفى براى مكروھى به عملآورند و چون مكروھى ايشان را گزيد و شدت مصیبتى يا دردى را يافتند پندپذير مى گردند، و بسیارى از آنھارا كه جاھل و غافل بودند مى فھمند و از كثرت معاصى و فسادھا كه كه مرتكب بودند تائب و منزجر مىگردند.و گروھى كه موذيات را در عالم نمى پسندند، مانند كودكانند كه مذمت مى نمايند دواھاى تلخ ناگوار را و بهخشم مى آيند از منع كردن ايشان از اطعمه لذيذ كه ضرر مى رساند به ايشان ، و كسب آداب و علوم وصنعت ھا را دشمن مى دارند، و دوست مى دارند كه پیوسته احوال خود را به لھو و لعب و بطالت بگذرانندو ھر طعام و شرابى كه خواھند بخورند و بیاشامند و نمى يابند كه به بطالت نشو و نما كردن چه ضررھا بهدين و دنیا مى رساند، و اطعمه و اشربه لذيذه ضاره چه دردھا در ابدان ايشان احداث مى نمايد، و نمىفھمند كه در تحصیل آداب حسنه و عواقب حمیده منظور است ، و در آشامیدن دواھاى تلخ منافع پسنديدهمى شود، بسا المھا كه راحت ھا در عقب دارد، و بسا تلخى ھا كه شیرينى ھا بار مى آورد.

و شايد كسى طعن كند بر تدبیر علیم خبیر از جھت ديگر و گويد كه : چگونه نظام اين عالم به تدبیر باشد وحال آن كه مى بینیم در اين دنیا مدار بر ظلم و فساد است و قوى بر ضعیف ستم مى كند و مالش را غصبو فساد است و قوى بر ضعیف ستم مى كند و مالش را غصب مى كند و ضعفا پامال اقويا مى گردند، وصالحان فقیر و مبتلا مى باشند و فاسقان به عافیت و نعمت مى گذرانند، و كسى كه مرتكب فواحش ومعاصى شود به زودى عقوبت به او نمى رسد. و اگر در عالم مدبرى مى بود بايست نیكان روزى فراوان يابندو بدان محروم گردند و اقويا نتوانند كه به زيردستان جور و ستم كنند بايست كه ھر يك مرتكب معصیتىشود، به زودى عقوبت آن را بیابد تا منزجر گردد و موجب تنبیه ديگران گردد.جوابش آن است كه اگر چنین مى بود فضیلتى كه انسان را بر ساير حیوانات ھست كه كارھا را از اراده واختیار به محض تحصیل رضاى رب كريم به عمل آورند و اعتقاد به مثوبات اخروى داشته باشند و بدين جھتاتیان به طاعات و ترك منھیات نمايند برطرف مى شد، و مردم مانند چھارپايان مى بودند كه ايشان را ساعتبه ساعت تخويف عصا و تازيانه و تطمیع علف و دانه كار فرمايند، و ھیچ كس از روى يقین به ثواب و عقابآخرت كار نمى كرد و به اين سبب ايشان از حد انسانیت بیرون مى رفتند و به منزله چھارپايان و بھايم مىشدند، و مدار عمل ايشان بر نفع و ضرر عاجل مى شد و از ثواب آجل غافل مى گرديدند.و ايضا صالحان عمل شايسته نمى كردند مگر براى فراخى روزى و وسعت دنیا و كسى ترك ظلم و فواحشو معاصى نمى كرد مگر از ترس عقوبتى كه ھمان ساعت بر او نازل شود تا آن كه جمیع اعمال عباد بهطاعات عباد بر امر حاضر جارى مى شد و به يقین آخرت مطلقا مثوب نبود و مستحق ثواب عقبى و نعیمدايم روز جزا نمى شدند با آن كه اين امورى كه طعن كننده ذكر كرد از فقر و غنا و عافیت و بلا چنان نیستكه ھمیشه برخلاف قیاس او جارى باشد، بلكه گاھى بر وفق گمان او جارى مى شود چنانچه مى بینىبسیارى از صالحان مال فراوان دارند و به رفاھیت زندگانى مى كنند براى آن كه مردم گمان نكنند كه كفارھمیشه در نعمتند و ابرار پیوسته در زحمت ، و اين باعث شود كه مردم اختیار فسق بر صلاح كنند وبسیارى از فساق چون فسق ايشان به نھايت رسید و ضرر ايشان بر مردم و برخورد بسیار شد در دنیا باايشان عقوبات عظیمه نازل مى شود، چنانچه نیز ((فرعون )) و اصحابش را به غرق ھلاك كرد، و ((بخت)) را به سرگردانى ھلاك نمود و ((بلبیس )) را كشت . (75 (النصرو اگر عقوبت بعضى از اشرار و مثوبت جمعى از اخیار را براى مصالح بسیار تاءخیر كند به دارالقرار، موجببطلان تدبیر عزيز جبار نیست زيرا كه بعضى از پادشاھان زمین گاه است كه انتقام بعضى از نافرمانان و انعامگروھى از مطیعان را براى مصلحتى چند تاءخیر مى كنند و منافى تدبیر ايشان نیست ، بلكه عقلا اينھا را ازتدبیرات حسنه ايشان مى شمارند. و ھر گاه براھین قطعیه و دلايل يقینیه دلالت كند بر آن كه اشیا را خالقحكیم قادرى ھست بايد كه آنچه بینند حمل بر حسن تدبیر او كنند زيرا كه صانع خلق خود را مھمل و ضايع نمى گذارد مگر به يكى از سه وجه :اول - آن كه عاجز باشد.دوم - آن كه جاھل باشد به كیفیت تدبیر.-١٢-سوم - آن كه شرارت او مانع باشد از ايصال خیر و نفع به عباد، و جمیع اينھا در حق خالق عالم جل وعلامحال است زيرا كه خالق چنین خلقى با اين عظمت و وسعت و كمال عاجز نمى باشد و نظام چنین كهدر عالم مشاھده مى شود و مصالحى كه در ھر چیز به عمل آمده از جاھل به وجود نمى آيد و چنینصانعى را به جھل نسبت نمى توان كرد و خداوند با اين كمال و رفعت و با اين لطف و رحمت و منعم به اينجلايل نعمت به شرارت و خست منسوب نمى باشد.پس معلوم شد كه صانع اين خلق به حسن تقدير تدبیر خلق خود مى نمايد و ھر چند عقل ما به مصالحبسیارى از آن نرسد زيرا كه بسیارى از تدابیر ملوك و حكمت ھاى افعال ايشان را عامه رعايا نمى فھمند واسباب آنھا را نمى دانند كه بر وجه حكمت واقع شده بود، و از بعضى احوال ملوك استدلال بر افعال و اعمالملك الملوك مى توان كرد.و اگر دوائى را دو مرتبه يا سه مرتبه به كار برند و اثر حرارت يا برودت از آن مشاھده نمايند حكم مى كنندكه حار است يا بارد است و شك نمى كنند در آن ، چرا اين جاھلان آنقدر شواھد حكمت و صواب در ھر چیزمشاھده مى كنند كه عقل از احصاى عشرى از اعشار آن به عجز و قصور معترف است و حكم به صوابتدبیر و وجود مدبر قدير خبیر نمى كنند. اگر به فرض محال ، نصف آنچه در عالم موجود است وجه حكمت درآنھا مخفى باشد، ھر آينه عاقل نبايد حكم به اھمال و عدم مدبر ذوالجلال كند زيرا كه وجوه حكمت و صوابكه در نصف ديگر ظاھر است ، كافى است براى حكم به حسن تدبیر و علم به وجود صانع قدير، پس چگونهاين توھم توان كرد با آن كه ھر چه را تفتیش نمائى و به عقل صحیح در آن نظر كنى بر نھايت استقامت وكمال يابى و ھر وضعى كه براى عالم تقدير كنى چون تاءمل آن وضعى كه ھست بكنى از آن نیكوتر است .بدان اى مفضل ! كه نام اين عالم به زبان يونانى كه جارى و معروف است نزد ايشان ((قوسموس )) است .و تفسیرش در لغت ايشان زينت است . و فلاسفه و مدعیان حكمت عالم را چنین نام كرده اند براى حسنتقدير و ثواب انتظامى كه در آن مشاھده كرده اند، پس راضى نشدند به آن كه تقدير و نظام نام كنند تا آنكه او را زينت نامیدند تا خبر دھند كه با اتقان و احكامى كه دارد در غايت حسن و بھا و زينت است .

تعجب كن اى مفضل از گروھى كه حكم نمى كنند بر صناعت طب و به خطا با آن كه مى بینند كه طبیبانخطاى بسیار مى كنند و حكم مى كنند بر عالم به اھمال با آن كه ھیچ چیز آن را مھمل نمى يابند! بلكهتعجب كن از اخلاق گروھى كه دعوى حكمت مى كنند و چون وجه صواب در امرى از امور عالم بر ايشانمخفى ماند زبان مى گشايند به مذمت خالق حكیم ! و عجب است از ((مانى )) مخذول كه دعوى اسرارمى كند و چون بعضى از شواھد حكمت در خلق اشیاء بر او مخفى مانده نسبت داده است خلق را به خطاو خالق را به جھل تبارك االله الحكیم الكريم و سبحان االله العلى العظیم .
[/SPOILER]

نتیجه گیری رو به عهده خدا بذارید و با عقل ناقص مخلوق در مورد خالقیت نتیجه گیری نکنید ...

نساء 79

آنچه از نیکی به تو رسد ، از سوی خداست (جبر)
و آنچه از بدی
به تو رسد ، از سوی خود توست(اختیار)

محی الدین;976011 نوشت:
اما از آن جهت که فعل الهی است دارای حکمتهایی است که ما از آن اطلاع نداریم
بنده فکر نمی کنم اگر به اعتیاد افتادن کودک فعل الهی هم که باشد خیری در آن باشد.
محی الدین;976011 نوشت:
چه بسا تلاش و کوشش همان کودک برای نجات خودش یا تلاش دیگران برای کمک به او و یا هر خیر دیگر قابل تصوری در این مورد همان مقصود الهی از قرار دادن کودک در آن وضعیت باشد.
چه جالب . خداوند می گوید من تو رو انداختم توی اعتیاد . من کار خوبی کردم چون خدا هستم و خیر محض ولی تو که کودکی یا بزرگی حق نداری معتاد بمانی. بابا خدا ! اگر این بده چرا من رو انداختی توش و اگر خوبه چرا می گی نکن. آیا فساد نسبی است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این بزرگترین سوال من است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به نظر می آید شما همین را می گویید. این مطلب یک مسئله را مطرح می کنه که آیا امر الهی بر فساد عمل مقدّم بوده است برای احکام الهی و واجب و حرام بودن آن ها یا این که چون بعضی اعمال فاسدند خدا آن ها را حرام کرده و فساد عمل بر امر الهی تقدم دارد؟ مثلا زنا از آن جهت که فساد دارد حرام است یا از آن جهت که امر خدا بر این است که زنا نکنید حرام است؟ ممکن است بگویید هر دو. ولی سوال بسسسسسسسسسسسسسسسسیار مهم این است که کدام تقدم دارد؟
محی الدین;976011 نوشت:
ری چه بسا آن کودک گرفتار شد تا ما و شما آزمون فکری خود را در مورد عدل و ظلم خدا پس بدهیم...بله چه بسا چنین باشد.
یا علیم
احتمالا شما به دلیل لا ادری گری در امتحان پیروز هستید و بنده به دلیل ادری گری شکست خورده ام. laughing

شروحیل;976024 نوشت:
خدا العیاذ بالله مفسد فی الارض ؟؟؟

شروحیل;976024 نوشت:
ا سلام

دوست گرامی

بنده هر چی میگم شما هر جور دوست داری برداشت میکنی

به چه نتیجه ای می خواید برسید؟

خدا العیاذ بالله مفسد فی الارض ؟؟؟؟

بهتون توصیه می کنم توحید مفضل رو مطالعه بفرمائید
که یکی از قسمت هاش از بیانات امام
جعفر صادق
(سلام بر او) به شاگردشون در مورد فساد هست

سلام مطالبی که از توحید مفضّل گفتید را خواندم . واجب شد که این کتاب رو بخرم و بخوانم. بسیار کلام خوب و متقنی بود اما جواب سوالات من در آن نبود. سوال من در مورد نسبی گرایی فساد است و آن چه که در پست قبلیم در مورد امر تشریعی الهی در زیر نقل قول از آقای محی الدین مطرح کردم.
شروحیل;976024 نوشت:
تیجه گیری رو به عهده خدا بذارید و با عقل ناقص مخلوق در مورد خالقیت نتیجه گیری نکنید ..
باز هم لا ادری گری. برم سرم رو بکویم به دیوار.

ابوالبرکات;976930 نوشت:
سلام مطالبی که از توحید مفضّل گفتید را خواندم . واجب شد که این کتاب رو بخرم و بخوانم. بسیار کلام خوب و متقنی بود اما جواب سوالات من در آن نبود. سوال من در مورد نسبی گرایی فساد است و آن چه که در پست قبلیم در مورد امر تشریعی الهی در زیر نقل قول از آقای محی الدین مطرح کردم.
باز هم لا ادری گری. برم سرم رو بکویم به دیوار.

سلام

اگر چیزی فساد باشد، به فساد انداختن کار زشت و قبیحی است.
پس در اولین قدم ممکن است بگویند این کار به فساد انداختن نیست...

حالا از این مرحله بگذریم و قبول کنیم به فساد انداختن است....
برخی میگویند خیر کثیر به ما جواز میدهد که شر قلیل را مرتکب شویم و در این حالت دیگر آن شر، شر نیست...
مثل اینکه بگوییم مفاسد آمپول زدن کمتر از فواید آن است پس آمپول زدن خیر است...

باز برخی میگویند اگر هم این مطلب درست باشد و بگوییم اینجا خیر کثیر باعث میشود بفهمیم آن شر، شر نیست. در جایی صحیح است که خیر و شر فعلیت داشته باشد نه اینکه الان طرف رو به شر گرفتار کنیم که در آینده قرار است خیری بیشتر به او برسد...

به هر حال آنها تفاوتی بین این موارد قائل نیستند و میگویند آن فساد در واقع فساد نیست چون در مقابلش خیر کثیر است. پس اگر مرتکب شری شویم و شر بزرگتری را دفع کنیم کار قبیحی انجام ندادیم...

حالا ممکن است بگویید از کجا معلوم اینجا خیر کثیری در کار است؟
میگوییم اصلا نمیتوانید متوجه ان شوید زیرا اینجا مثل جهان های موازی است
اگر فرضا کودک معتاد نشده بود مثلا به گناهان بزرگتری مبتلا میشد...
ولی جهانی که در آن همان کودک مبتلا به اعتیاد نشده باشد و مبتلا به گناهان بزرگتری شده باشد وجود ندارد و قابل آزمودن نیست

ابوالبرکات;976930 نوشت:
سلام
باز هم لا ادری گری. برم سرم رو بکویم به دیوار.

سلام و عرض ادب

دوست گرامی باور کنید بنده سوال هایی دارم که اگر مطرح کنم بعید نیست خیلی ها با شنیدنش کافر بشن
ولی هیچ کس هم قادر به پاسخ دادن بهش نیست و خودم هم پاسخی براش ندارم ...

عقل انسانی محدود هست

و خداوند نامحدود

این که ما نتونیم همه چیز رو درک کنیم عجیب نیست ...

به طور مثال شما می تونید بعد چهارم در 10 بعد زمان-مکان رو تصور کنید؟

حتی بهش فکر هم نمی تونید بکنید !!!

اما چنین چیزی وجود داره!!!

بدون شک چیز هایی هست که فقط خداوند از اون اطلاع داره وبه اون علم غیب گفته می شه

اگر به غیب اعتقاد دارید که دیگه مساله ای نمی مونه

اگر هم اعتقاد ندارید که دارید قرآن رو انکار میکنید برادر من !!!!

در پناه حق تعالی

[="Tahoma"][="Navy"]

ابوالبرکات;976927 نوشت:
چه جالب . خداوند می گوید من تو رو انداختم توی اعتیاد . من کار خوبی کردم چون خدا هستم و خیر محض ولی تو که کودکی یا بزرگی حق نداری معتاد بمانی. بابا خدا ! اگر این بده چرا من رو انداختی توش و اگر خوبه چرا می گی نکن. آیا فساد نسبی است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این بزرگترین سوال من است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟ به نظر می آید شما همین را می گویید. این مطلب یک مسئله را مطرح می کنه که آیا امر الهی بر فساد عمل مقدّم بوده است برای احکام الهی و واجب و حرام بودن آن ها یا این که چون بعضی اعمال فاسدند خدا آن ها را حرام کرده و فساد عمل بر امر الهی تقدم دارد؟ مثلا زنا از آن جهت که فساد دارد حرام است یا از آن جهت که امر خدا بر این است که زنا نکنید حرام است؟ ممکن است بگویید هر دو. ولی سوال بسسسسسسسسسسسسسسسسیار مهم این است که کدام تقدم دارد؟

سلام
در مطالب قبل پاسخ این مطلب بارها داده شده است. خدای متعال بعنوان آزمونگر حق دارد ما را در شرایط مختلف قرار دهد و ما در هر موقعیت وظیفه خاص خودش را داریم در نعمت شکر و در نقمت صبر و تلاش
یا علیم[/]

سلام

چیزی که خودم از اختیار و جبر متوجه شدم به صورت خلاصه این هست که: ۱. تمامی اتفاقات و رفتارهای مردم و رفتارهای نسبت به یکدیگر، تحت اختیار خود انسان هاست انگار که هیچ خدایی وجود نداره و همه کاملا مختار و آزاد هستند و یکی که قدرتمتده اگر خوب باشه تحولاتی خوب و مثبت بین مردم به وجود میاره و تاثیراتی و در زندگی انسان ها داره و یکی که قدرتمند و منفی هست هم برعکس اون. و مابقی انسان ها هم در حد و مرز خودشون تاثیر دارن در جهان.
۲. در عین اینکه همه چیز با هرج و مرج یا کاملا آزاد به نظر میرسه گاهی با اتفاقی مشخص میشه تمامی اتفاقات و جزئی ترین چیزها تحت امر و خواست خداست و اگر کل دنیا هم جمع بشوند و خدا نخواد اتفاقی نمی افته.

دومین مطلب اینکه این موردی که شما ذکر کردین با اینکه اتفاق بدی هست اما خیلی خیلی بدتر و اسفناک تر از اون هم در جای جای جهان ممکنه وجود داشته باشه و با مقیاس بیشتر و اگر اون ها رو یکی یکی ببینیم و برگردیم دوباره مورد شما حس میکنیم خیلی ناچیزه.
و کسی عالم تر که تمامی دوره ها رو دیده و خواهد دید و همه چیز و میدونه و زمان براش نامحدوده! خدا حکمتش قابل قیاس نیست با ما ولی برای مفهوم شدن حرفم مثال میزنم شما تا زمانیکه توی جاده ای سربالا راه میرید و خسته میشید اون راه تمام فکر شماست و با تصوراتتون میگید طولانیه یا نه. اما اگر از بلندی به اون راه نگاه کنین میبینین اون راه چه مقیاسی و چه ارتباط هایی داره و... .

مطلب سوم هیچ انسانی شبیه انسان دیگه نیست با اینکه ملت ها رفتارهای مشترک و متشابهی دارن اما نباید این باعث بشه که فکر کنیم میشه همه رو راحت قضاوت کرد. با علم کامل باید قضاوت کرد این گونه مسائل رو.

و در کل به نظرم انسان ها در زندگیشون از کودکی ممکنه رفتارهایی بد و داشته باشند یا اصلا ارثی باشه اما خدا به این علت فرد و محکوم نمیکنه بلکه هرچقدر که تلاش کنه و اون رفتارها رو کاعش بده خدا کمکش خواهد کرد. اطرافیان هم مقصر هستند. پدر مادر خانواده معلم و ... شما
الان که بچه نیست باید بهش القا کرد زندگی یعنی تلاش و خدا به تلاشگران پاداش میده تا انسان خودشو بشناسه و شکوفا بشه و در مشکلات هست که انسان پرورش و رشد معنوی پیدا میکنه. اگر ذره ای تلاش کنه قطعا بی نتیجه نخواهد بود درسته ما آثار معنوی و نمیبینیم اما دلیل نمیشه وجود نداشته باشن و کلی راهکارهای دیگه که افراد متخصص واردتر هستند.

محی الدین;976972 نوشت:

سلام
در مطالب قبل پاسخ این مطلب بارها داده شده است. خدای متعال بعنوان آزمونگر حق دارد ما را در شرایط مختلف قرار دهد و ما در هر موقعیت وظیفه خاص خودش را داریم در نعمت شکر و در نقمت صبر و تلاش
یا علیم
به نظر من بیاییم همان فساد را با رنج های معمولی یکی بگیریم تا این همه مشکل پیش نیاید.

روزنه;977012 نوشت:
تمامی اتفاقات و جزئی ترین چیزها تحت امر و خواست خداست
مطمئنید. اما به نظر می آید این گونه که دوستان می گویند خدا به خاطر این که با قانون کلی جهان را اداره می کند مجبور است که گاهی شر قلیل را بپذیرد. آیا به فساد افتادن کودک هم دست خداست؟
روزنه;977012 نوشت:
دومین مطلب اینکه این موردی که شما ذکر کردین با اینکه اتفاق بدی هست اما خیلی خیلی بدتر و اسفناک تر از اون هم در جای جای جهان ممکنه وجود داشته باشه و با مقیاس بیشتر و اگر اون ها رو یکی یکی ببینیم و برگردیم دوباره مورد شما حس میکنیم خیلی ناچیزه.
مثلا چه موردی ؟ اتفاق بد به هیچ عنوان نباید از جانب خدا بیفته. خداوند هم باید نگذارد برای هیچ بنده ای اتفاق بدی بیفته مگر با اختیار خود شخص. دقت کنید که مفهوم بد با مفهوم سخت متفاوت اند .
روزنه;977012 نوشت:
و در کل به نظرم انسان ها در زندگیشون از کودکی ممکنه رفتارهایی بد و داشته باشند یا اصلا ارثی باشه اما خدا به این علت فرد و محکوم نمیکنه بلکه هرچقدر که تلاش کنه و اون رفتارها رو کاعش بده خدا کمکش خواهد کرد. اطرافیان هم مقصر هستند. پدر مادر خانواده معلم و ... شما
باز می گویم که بدی نباید از کودکی هم در ما وجود داشته باشه. زمانی که به انسان گفتند این خوب و این بد ، آن وقت بایستی او را در معرض خوب و بد قرارش بدهند نه این که او را مجبور به بدی (دقت کنید بدی نه سختی) کنند بعدش بگویند که حالا ترکش کن. اون هم بدی ای مثل مواد مخدر که به شدت اعتیاد آوره.
روزنه;977012 نوشت:
و در کل به نظرم انسان ها در زندگیشون از کودکی ممکنه رفتارهایی بد و داشته باشند یا اصلا ارثی باشه اما خدا به این علت فرد و محکوم نمیکنه بلکه هرچقدر که تلاش کنه و اون رفتارها رو کاعش بده خدا کمکش خواهد کرد. اطرافیان هم مقصر هستند. پدر مادر خانواده معلم و ... شما
الان که بچه نیست باید بهش القا کرد زندگی یعنی تلاش و خدا به تلاشگران پاداش میده تا انسان خودشو بشناسه و شکوفا بشه و در مشکلات هست که انسان پرورش و رشد معنوی پیدا میکنه. اگر ذره ای تلاش کنه قطعا بی نتیجه نخواهد بود درسته ما آثار معنوی و نمیبینیم اما دلیل نمیشه وجود نداشته باشن و کلی راهکارهای دیگه که افراد متخصص واردتر هستند.
خدا به تلاشگران پاداش می ده ولی به کودکان کاری نداره و آن ها را ول می کنه تا زیر بار دیگران له شوند!! این خیلی مسخره است . نه؟؟ نخیر خدایی که مواظب طفل نیست تا اون به فساد ( دقت کنید منظورم رنج نیست) اون هم فسادی به این بزرگی نیفته نمی تونه به تلاش های یک نفر پاسخ بده . در مشکلات انسان شکوفا می شه ولی در فساد انسان شکوفا نمی شه. متاسفانه تمامی کسانی که در این جا بنده باهاشون بحث می کنم از جمله شما به طور ناخودآگاه مسئله ی فساد رو با مسئله ی رنج خلط می کنند . من بارها گفته ام اما دوباره مسئله را طرح می کنم. ببینید یکی از این کودکانی که سر چهارراه ها مشغول کارهای مختلف هستند را در نظر بگیرید. حال یک نفر به شما می گوید که نگاه کن چه خدای ظالمیه که مثلا به اون بچه شرایطی رو نداده که اون هم مثل بقیه درس بخونه و غذاهای خوشمزه بخوره و خونه ی گرم و نرمی داشته باشه. شما چی جواب می دید. احتمالا اولش این جواب مسخره رو می دید که تقصیر خدا نیست و تقصیر مثلا جامعه و حکومت و مردم و... است که این جواب اصلا واضحه که مشکل داره. بعد اون ازتون می پرسه که خدا چرا جلوی این مردم و حکومت و ... را نمی گیره. شما احتمالا مسئله ی امتحان را طرح می کنید. اما امتحان چگونه است؟ این جا می تواند امتحانی باشد برای مردم ، مسئولین و خود کودک . حال زوم کنیم روی خود کودک . امتحان کودک این است که در شرایطی سخت قرار بگیرد و مثلا آبدیده شود و مسائل دیگر. دقت کنید که او آبدیده می شود. خوب تا این جا رو اجمالا پذیرفتیم. اما فرض کنید همون کودک رو سوار ماشین می کنید و باهاش صحبت می کنید و بهش یک قرص متادون می دهید و احتمالا برای این که بازار فروش خودتون بالا بره ( فرض می کنیم شما مواد فروش هستید) از این قرص تعریف می کنید. بچه می خوره و احتمالا کلی به خاطر اثری که این قرص داره لذت می بره. بعد دوباره هفته ی بعد یکی بهش می دید. اون دوباره می خوره . و کم کم معتاد می شه. این جا دوباره سوال کننده میاد ازتون می پرسه که خدا چرا این بچه رو در این شرایط اعتیاد قرار داد و گذاشت که او معتاد شود؟ جوابی که بهش می دید اینه که خداوند می خواسته این کودک معتاد بشه تا زمانی که به سن بلوغ رسید وظیفه اش این باشه که از اعتیاد رهایی پیدا کنه و حداقل وظیفه اش این باشه که با اعتیاد تا جایی که می تونه مبارزه کنه. در اون جا اون کودک کار به طور غیر ارادی وقتی سختی می کشه آبدیده می شه یعنی رو به جلو می ره ولی این کودک اتفاقا سختی ای نمی کشه ولی رو به عقب می ره. این کودک اختیاری از خودش نداره زیرا عقل نداره. در این جا این سوال پیش می آید که چرا این کودک باید جبرا به عقب بره. جبرا سختی کشیدن با جبرا به عقب رفتن دو تا مقوله ی کاملا متفاوت است. خداوند خالق کون و مکان نباید بگذارد که کسی جبرا عقب برود. این نقص در خدا و مدیریت او در جهان است. ربطی هم به این نداره که ما یک چیزهایی را نمی فهمیم. [-x فقط و فقط یک چیز می تونه توجیه کنه و اون نسبی بودن فساده. یعنی اعتیاد برای اون بچه فساد نیست و بنابراین حرام هم نیست. همچنین اگر بزرگ هم شد اعتیاد براش حرام نیست چون به غیر اختیار خودش معتاد شده است. پس از دیدگاه خداوند نیازی نیست که او تلاش کنه تا اعتیادش از بین بره. بله شاید از دیدگاه پراگماتیستی بگیم چون اعتیاد ضرر داره پس اون فرد باید تلاش کنه ولی ما که دنبال چرت و پرت های غربی ها نیستیم. ما قرار است که جهان رو بر پایه ی توحید توجیه کنیم که واحد هم مشکلی نداره با اعتیاد. اما سوال بزرگ که مطرح می شه. آیا فساد نسبی است؟

شروحیل;976967 نوشت:
سلام و عرض ادب

دوست گرامی باور کنید بنده سوال هایی دارم که اگر مطرح کنم بعید نیست خیلی ها با شنیدنش کافر بشن
ولی هیچ کس هم قادر به پاسخ دادن بهش نیست و خودم هم پاسخی براش ندارم ...

عقل انسانی محدود هست

و خداوند نامحدود

این که ما نتونیم همه چیز رو درک کنیم عجیب نیست ...

به طور مثال شما می تونید بعد چهارم در 10 بعد زمان-مکان رو تصور کنید؟

حتی بهش فکر هم نمی تونید بکنید !!!

اما چنین چیزی وجود داره!!!

بدون شک چیز هایی هست که فقط خداوند از اون اطلاع داره وبه اون علم غیب گفته می شه

اگر به غیب اعتقاد دارید که دیگه مساله ای نمی مونه

اگر هم اعتقاد ندارید که دارید قرآن رو انکار میکنید برادر من !!!!

در پناه حق تعالی

می گویند برتراند راسل زمانی که در بستر مرگ افتاده بود یک نفر آمد بهش گفت که تو می دانی که الان که داری می میری بزرگترین ملحد جهان هستی؟ با آرامی گفت : بله. گفت : نمی ترسی اون طرف بلایی سرت بیاورند و محکومت کنند و عذابت دهند. راسل گفت : ((نه . زیرا اگر کسی اون جا بهم گفت که تو چرا ملحدی ؟ بهش می گویم : lack of enough evidence یعنی عدم وجود دلایل کافی.)) بنده نه غیب را انکار می کنم و نه محدودیت عقل را انکار می کنم . ولی شواهد کافی برای وجود خدایی فعال و توانا و مدیر برای من وجود ندارد و متاسفانه نمی توانم با حتی نود و نه درصد به وجود خدا اعتراف کنم. بدون شک چیزهایی هست که خدا از اون ها باخبره ولی ما بی خبریم ولی آیا ما نمی توانیم حداقل هایی برای باخبر شدن داشته باشیم که بر اساس آن ها وجود خدا را نفی یا اثبات کنیم. بگذارید این گونه بگویم. خداوند در مورد این که اون کودک چرا جبرا به اعتیاد افتاده چیز هایی می دونه که من نمی دونم. اما من می دونم که تا آن چیزها رو ندونم نمی توانم به خدا ایمان بیاورم. من تا دلیل محکمی برای توجیه به کثافت کشیده شدن اون متهم ندونم به خدا نمی تونم ایمان بیاورم و تعجب می کنم که چگونه شما با وجود نبود دلایل ایمان دارید؟ اما مسئله به این شکل هم نیست. مسئله به این شکل است که اگر هر دلیلی ولو این که من ازش خبر داشته باشم یا نداشته باشم هم اگر وجود داشته باشد باز این اتفاق نمی بایست بیفتد. این چیزیه که من می تونم درکش کنم. این جزو یقینیات من است. روی این یقینم هم حکم می کنم که عالم خدایی مدبر ندارد. یا خدایی دارد که قدرتش بسیار بالاست اما این قدرت مطلق نبوده و محدود هست.یا این که خدایی صرفا خالق دارد که بعد از خلقت هیچ کاری به مخلوق ندارد.

شروحیل;976967 نوشت:
دوست گرامی باور کنید بنده سوال هایی دارم که اگر مطرح کنم بعید نیست خیلی ها با شنیدنش کافر بشن
ولی هیچ کس هم قادر به پاسخ دادن بهش نیست و خودم هم پاسخی براش ندارم ...
آیا برای این که مومن بمانید یا کافر نشوید سوالاتتان را سرکوب می کنید؟؟؟!!! دوست عزیز ایمانی که با سرکوب سوالات فطری به دست آید یا حفظ شود به وزش نسیمی بند است. آدمی که از ترس کافر شدن سوال نپرسد یا به سوالاتی که کافر یا مومن بودنش در گرو آن هاست بها ندهد دچار مرگ اندیشه به خاطر حفظ ایمانش می شود. اندیشه را فدای ایمان نکنید. ایمانی که در راهش اندیشه فدا شود ایمان نیست.

خباء;976956 نوشت:
برخی میگویند خیر کثیر به ما جواز میدهد که شر قلیل را مرتکب شویم و در این حالت دیگر آن شر، شر نیست..
اولا اگر خیر کثیری را با شر قلیل انجام دادیم اون جا خیر کامل انجام نداده ایم . خیر کثیری به همراه شرقلیلی انجام داده ایم. ثانیا برخی اگر هم می گویند دقت کنید که می گویند به ما مجوز می دهد چون ما محدودیم و گاه نمی توانیم خیر کثیری را بدون شر قلیل انجام دهیم. اما مگر خداوند محدودیتی دارد ؟

خباء;976956 نوشت:
گر فرضا کودک معتاد نشده بود مثلا به گناهان بزرگتری مبتلا میشد...
ولی جهانی که در آن همان کودک مبتلا به اعتیاد نشده باشد و مبتلا به گناهان بزرگتری شده باشد وجود ندارد و قابل آزمودن نیست
این حرف شما خیلی جای تحلیل دارد. هم خود حرف و هم خود شما جای تحلیل دارید. آیا نمی شد که این کودک معتاد نشود و مبتلا به گناهان بزرگتری هم نشود . چه کسی مقرر کرده که اون کودک مجبور بین اعتیاد و گناه بزرگتری باشد که بیاییم بگوییم خداوند بین بد و بدتر ، بد را انتخاب کرده است که کودک را به اعتیاد انداخته است. دوباره یاد یکی از خاطرات سربازی ام شدم. یک فرمانده داشتیم که خیلی بدجنس و نامرد بود. از سربازها سوء استفاده می کرد . یک درجه دار داشتیم که آدم خوبی بود و سعی می کرد تا جایی که می تواند اثرات کار فرمانده را کم کند. مثلا می اومد می گفت که اگر اون فرمانده فلان دستور رو بهت داده می خواد این طوری بشه و این طوری بشه و نهایتا این طوری ازت سوء استفاده کنه. در حرف هایی که شما زدید خداوند نقش اون درجه دار رو داره نه اون فرمانده. یعنی یک کسی تعیین کرده که کودک بین اعتیاد و فساد بزرگتر مجبوره که یکی رو انتخاب کنه و بعد خداوند به خاطر لطفی که به اون بچه داشته اومده اون رو به اعتیاد انداخته تا یک دفعه مجبور نشه به گناه بزرگتری بیفته. دقیقا شما دارید خدای تابع رو توصیف می کنید . من می گم خدای تابع مورد قبول نیست. بیایید بیانی داشته باشید که خدا تابع نباشد بلکه فرمانده باشد.

سلام.شما در جاهایی گفتید ممکنه خدا اجبارا فرد رو به این وضع بندازه؟
لطفا دوستان در مورد این آیه پاسخ بدن : ۲۸ انفال
و بدانید اموال و اولاد شما ، وسیله آزمایش است و ( برای کسانی که از عهده امتحان برآیند ، ) پاداش عظیمی نزد خداست!

ابوالبرکات;977540 نوشت:
می گویند برتراند راسل زمانی که در بستر مرگ افتاده بود یک نفر آمد بهش گفت که تو می دانی که الان که داری می میری بزرگترین ملحد جهان هستی؟ با آرامی گفت : بله. گفت : نمی ترسی اون طرف بلایی سرت بیاورند و محکومت کنند و عذابت دهند. راسل گفت : ((نه . زیرا اگر کسی اون جا بهم گفت که تو چرا ملحدی ؟ بهش می گویم : lack of enough evidence یعنی عدم وجود دلایل کافی.)) بنده نه غیب را انکار می کنم و نه محدودیت عقل را انکار می کنم . ولی شواهد کافی برای وجود خدایی فعال و توانا و مدیر برای من وجود ندارد و متاسفانه نمی توانم با حتی نود و نه درصد به وجود خدا اعتراف کنم. بدون شک چیزهایی هست که خدا از اون ها باخبره ولی ما بی خبریم ولی آیا ما نمی توانیم حداقل هایی برای باخبر شدن داشته باشیم که بر اساس آن ها وجود خدا را نفی یا اثبات کنیم. بگذارید این گونه بگویم. خداوند در مورد این که اون کودک چرا جبرا به اعتیاد افتاده چیز هایی می دونه که من نمی دونم. اما من می دونم که تا آن چیزها رو ندونم نمی توانم به خدا ایمان بیاورم. من تا دلیل محکمی برای توجیه به کثافت کشیده شدن اون متهم ندونم به خدا نمی تونم ایمان بیاورم و تعجب می کنم که چگونه شما با وجود نبود دلایل ایمان دارید؟ اما مسئله به این شکل هم نیست. مسئله به این شکل است که اگر هر دلیلی ولو این که من ازش خبر داشته باشم یا نداشته باشم هم اگر وجود داشته باشد باز این اتفاق نمی بایست بیفتد. این چیزیه که من می تونم درکش کنم. این جزو یقینیات من است. روی این یقینم هم حکم می کنم که عالم خدایی مدبر ندارد. یا خدایی دارد که قدرتش بسیار بالاست اما این قدرت مطلق نبوده و محدود هست.یا این که خدایی صرفا خالق دارد که بعد از خلقت هیچ کاری به مخلوق ندارد.
آیا برای این که مومن بمانید یا کافر نشوید سوالاتتان را سرکوب می کنید؟؟؟!!! دوست عزیز ایمانی که با سرکوب سوالات فطری به دست آید یا حفظ شود به وزش نسیمی بند است. آدمی که از ترس کافر شدن سوال نپرسد یا به سوالاتی که کافر یا مومن بودنش در گرو آن هاست بها ندهد دچار مرگ اندیشه به خاطر حفظ ایمانش می شود. اندیشه را فدای ایمان نکنید. ایمانی که در راهش اندیشه فدا شود ایمان نیست.


با سلام و عرض ادب و احترام

بنده به خودم اجازه نمی دم با وجود این همه پیامبر و کتاب آسمانی و معجزاتی که دارم می بینم ! باز هم به وجود خدا شک کنم!

نفس اماره هر انسانی شک رو به انسان دیکته میکنه
چون مانند شیطان نمی خواد قبول کنه کسی هست که باید ازش اطاعت تام کرد ! نه اطاعت دل بخواهی!

در هر صورت انتخاب با شماست

به خدایی که دانای کل هست ایمان بیارید و صبر کنید تا پس از مرگ پاسخ سوالات خودتون رو بگیرید
یا این که به وجودش شک کنید

برای بنده مرگ پایان راه نیست ،
پایان جلسه امتحان هست

به سوالاتی که علم دارم پاسخ می دم
و اون هایی که بهشون علم ندارم رو خالی می زارم تا نمره منفی نگیرم

بعد از امتحان پاسخ تشریحی سوالات رو به همه می دن...

جلسه امتحان و مدیر و معلم رو انکار نکنید

باقی مسائل رو می شه یه جوری حل کرد!

به صحبت های جناب راسل دقت کنید

ایشون نه خدا رو انکار کرده
نه قیامت رو
و نه پیامبر رو

فقط گفته دلایل پیامبر برای من کافی نبوده

ایشون حکم جاهل رو خواهد داشت

اگه دوست دارید جاهل از دنیا برید

انتخاب با خودتون هست

بنده اونقدر معجزه دیدم که اگر بگم ندیدم کافر حساب می شم

وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم و می بینم از کجا به این جا رسیدم نمی تونم ایمان نیارم
اگر خدایی نبود من هنوز داشتم تو غم و غصه و بدبختی و گناه و حقارت و افسردگی دست و پا می زدم ...
وهم چنان از دین و خدای ساخته ذهن پدران و گذشتگانم تبعیت می کردم

اگر نبود من این جا نبودم ...

اگر انکارش می کردم
مثل خیلی های دیگه که انکارش کردن
الان داشتم تو دنیای ساختگی خودم دست و پا می زدم و به هیچ جا نمی رسیدم...

بهش ایمان اوردم و دستمو دراز کردم
واون هم دستمو گرفت

شما هم اگر از وادی شک بیاید بیرون و بهش ایمان بیارید و ازش معجزه بخواید ، معجزات رو می تونید ببینید ...

همه چیز علم نیست

علم وسیله است نه هدف

--------------------------------------------------

ابوبصير از امام صادق علیه السلام پرسيد در مورد كسى كه درباره خداى تعالى شك كند چه مى‌فرمائيد؟
امام فرمود: «كافر است»
پرسيد: اگر درباره رسول اللّه صلی الله علیه و آله شك كند؟ فرمود: «كافر است».
آنگاه به راوی فرمود: «وقتى كافر است كه انكار كند»

امام صادقعلیه السلام در آیه شریفه
[=me_quran]«...كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لايُؤْمِنُون»
فرمودند: منظور از رجس (پلیدی) در این آیه، شك است.

علی علیه السلام فرمود: خواب بر یقین بهتر از شب زنده داری با شک است.

در پناه حق تعالی

ابوالبرکات;977533 نوشت:
مطمئنید. اما به نظر می آید این گونه که دوستان می گویند خدا به خاطر این که با قانون کلی جهان را اداره می کند مجبور است که گاهی شر قلیل را بپذیرد. آیا به فساد افتادن کودک هم دست خداست؟
. اما سوال بزرگ که مطرح می شه. آیا فساد نسبی است؟

سلام
شما یک نمونه اعتیاد و گفتین من هم مثال های متعدد دیگری میزنم که شاید مشابه مثال شماست
مثال ها
بچه ای که دزدیده میشه بیهوش میشه و اعضاش قاچاق و خودش فوت میشه
بچه ای که معلول به دنیا میاد
بچه ای که از بیماری های سخت میگیره
بچه ای که تصادف و معلول جسمی یا ذهنی میشه
بچه ای که در تصادف کشته میشه
بچه ای که از پدر و مادرش ارث بدی میبره مثل یک خال بد بزرگ روی صورتش یا نارسایی های قلبی و ... یا هوش کم یا کم عقلی و ..

بچه ای که از والدینش رفتارهای بد و یاد میگیره
سربازی که بی گناه در مرز شهید میشه
مردم شهری که بی گناه توسط داعش سر بریده میشن
پدری که در حین کار تصادف میکنه با فردی که حالت عادی نداشته و ..
انسانی که بی خبر قرصی آمیخته به انواع بیماری یا مواد اعتیاد آور و مصرف میکنه
دانشجوی پر تلاشی که یک باره بیماری سراغش میاد و از تحصیل میمونه
و از همه بالاتر قضیه ی امام حسین که پاک و بی گناه شهید میشن
و هزاران نمونه ی دیگه توی دنیا که قطعا اگر بگردیم خیلی زیادن
درسته یک بچه در سن امتحان الهی نیست و روی رفتارهاش به دلیل نقص عقلی نمیتونه مدیریت داشته باشه و از لحاظ شرعی هم خدا براش گناه و حساب و کتابی نداره اما سن شرعی نرسیدن دلیل این نیست که مشکلات و اتفاقی هم براش نیافته بلکه فقط از نظر شرعی گناهکار نیست. چه بسا انسان های پاکی که دچار مشکلات و اتفاقات بدی میشن و از نظر شرعی هیچ گناهی ندارن چون از نظر ظلمی که بهشون میشه مثل اون کودک اختیار و آگاهی ندارن و گناهی هم ندارن. شما توی خیابون رانندگی میکنین و تمام قوانینم رعایت میکنین اما کسی میاد با سرعت و خلاف میزنه و کلی خسارت به بار میاره. اینجا بحث کودک و انسان بی گناه یکی هست چون هر دو از نظر شرعی بی گناهن. و اون فردی که آلودش کرده اختیار داره و اگر به تصور شما خدا فرشتگانی به اسم زورو خلق میکرد تا در مواقع ضروری به کمک همچین افرادی که بی گناه مورد ظلم قرار میگیرن و اختیاری نداشتند بیاد در این صورت:
۱.این دنیا و ماهیتش زیر سوال میرفت که چرا اینجا زندگی میکنیم؟ آیا نه این هست که غربال بشیم و ارزش واقعی هر انسانی مشخص بشه؟ و انسان ها بتونن با درک راه ها راه درست و تعالی و طی کنن؟ یا رازهای اسرار خلقت و عظمت خدا پی ببرن؟ حالا ممکنه برای آخری بگید چه ربطی داشت مثال میزنم: در قدیم به دلیل نبود بهداشت نوزادهایی که به دنیا می اومدن معلول ذهنی و جسمی و .. زیاد بود اگر خدا مانع میشد کسی دنبال علت علمیش نمیرفت میشستن توکل میکردن و حل میشد. یا مثلا بچه ای کم هوش هست فوری میره گول میخوره معتاد میشه اگر خدا نذاره اون وقت کسی نمیاد بگه من جامعه شناسم تحقیق کنم ببینم چرا بچه های محصل در مدرسه معتاد میشن و چه خطراتی هست و چه رفتارهایی سببش شده و ... . کلا انتظار علمی نداشتیم. همه راضی و راحت زندگی میکردن و کسی به نراقبت نیازی نداشت. بچه های کوچیک توسط بزرگ ترها به هوا پرت میشدن و شوخی میکردن و نگران نبودن بیافته زمین و سرش بشکنه!

۲. در این صورت آیا اگر کسی نتونه افکار پلیدشو نمایان کنه و به ظهور برسونه و همون فرشتگانی که گفتم بیان و نذارن مثلا بچه معتاد بشه آیا این قدرت اختیاری که گفتیم به انسان ها در این دنیا داده شده نفی نمیکنه. اصلا در قیامت این فرد پلید میزنه زیرش که اگر من میخواستم معتاد کنم پس کو چرا معتاد نشد و میره بهشت از این طرفم شیطان میگه این چه جور مهلتیه اگر تو میذاشتی من این بندت و از راه بدر میکردم و اگر خدا به زور اون فرد و به جهنم میبرد انسان های دیگه اعتراض میکردن به کدام گناه رفت جهنم و به عدالت خدا شک میکردن و همه چیز به هم میخورد چون علم ما که اندازه علم خدا نیست برای ما تو هر اندازه از علم هم که باشیم باید دلیل آورده بشه اندازه خودمون تا قانع بشیم. البته این حرفام باید از نظر فقهی تایید بشن چون من علوم اسلامی نخوندم ان شاء الله که اگر اشتباه بود کارشناس اصلاح بکنند.

۳. دیگه چیزی به عنوان کمک به همنوع دلسوزی و طرفداری از مظلوم و اصلا ظالم و مظلومی وجود نداشت.

از بحث های اینچنینی مشخص میشه ما خدا رو درک نکردیم و همه چیز و از یک زاویه میبینیم.
من دیدم آدم خوبی که از اول زندگیش تا آخر عمرش هرچی دست و پا زد اما مشکلات و بدبختی کشید.

علم خدا زیاده یعنی ممکنه من به دلیل علم کم قبلا میگفتم چرا دیه ی زن کم هست اما با پیشرفت علم درک میکنم چرا.

روزنه;977566 نوشت:
سلام

از بحث های اینچنینی مشخص میشه ما خدا رو درک نکردیم و همه چیز و از یک زاویه میبینیم.
من دیدم آدم خوبی که از اول زندگیش تا آخر عمرش هرچی دست و پا زد اما مشکلات و بدبختی کشید.

با سلام

این که بنده گفتم منظور بنده این نبود که الان تمام مشکلاتم حل شده ...

مشکلات و مصیبت همیشه هست

تا وقتی در این دنیا هستیم باید امتحان بشیم

مرگ پایان همه امتحانات و مشکلات ظاهری هست برای مومنین

و آغاز همه بدبختی های واقعی است برای منکرین ....

وقتی انسان ایمان میاره و می فهمه دلیل این مشکلات چیه دیگه مثل گذشته آزارش نمی ده ...

وقتی قبول کنه همه این ها آزمایش هست

مصیبت ، رنج ، ظلم و...

اگر این ها نباشه که دیگه آزمایش معنا نداره

با این نظام تربیتی، جوانان فاسد می‌شوند!

به جوانی که توان کارکردن دارد می‌گوییم: «بنشین فقط درس بخوان!»

چگونه_آسوده‌تر_زندگی_کنیم؟ (ج۷)-قسمت دوم

برای اینکه آسوده‌تر زندگی کنیم باید بدانیم چرا رنج و سختی در زندگی ضرورت دارد؟ یک دلیلش این است که زندگی بدون رنج و سختی، موجب فساد انسان می‌شود.

نمی‌شود فقط به مردم بگوییم «فساد نکنید!» باید زمینۀ فساد را هم ایجاد نکنیم. بیکاری، طبیعتاً تن‌پروری و فساد می‌آورد! ولی الان بیکاری-بوسیلۀ قوانین کشور- برای جوانان ما سازماندهی شده است!

به جوان دبیرستانی (بعد از ۱۴سالگی) که انرژی و توان کارکردن دارد می‌گوییم: «بنشین فقط درس بخوان!» درحالی‌که تنها بخش کمی از وقتش صرف درس‌خواندن می‌شود و مابقی اوقاتش بیکار است.

با این نظام تربیتی، جوانان فاسد می‌شوند. دبیرستان‌های ما تمامِ وقت و انرژی بچه‌ها را نمی‌گیرند؛ درحالی‌که می‌شود بچه‌ها هم درس بخوانند هم کار کنند. مگر درسِ دبیرستان در طول روز چقدر وقت جوان را می‌گیرد؟!

علیرضا پناهیان ۹۶.۷.۶
حسینیۀ آیت‌الله حق‌شناس

[=Roboto]دنبالِ مقصر بودن، چیزی از رنجت نمی‌کاهد

[=Roboto]حکمت رنج‌ها و مشکلات پی‌درپی چیست؟

[=Roboto] #چگونه_آسوده‌تر_زندگی_کنیم؟ ج۶

[=Roboto] یکی از عواملِ نداشتن آسودگی این است که برای رنج‌هایمان دنبال مقصر باشیم

[=Roboto] کسی که در رنج و مشکل از تعادل خارج شود، نمی‌تواند اقدامات اولیه برای رفع مشکل را انجام دهد

[=Roboto] زن‌ها از نظر روابط اجتماعی دو تکلیف مهم دارند: حجاب و کنترل زبان که به مبالغه‌گویی در منفی‌بافی باز نشود

[=Roboto] وقتی انسان پشت سر هم مشکل ببیند فضائلش رو می‌آید

[=Roboto] چرا سربازهای آمریکایی که به جنگ رفتند، دیوانه شدند، ولی بچه‌های ما آرام‌تر و مهربان‌تر شدند؟
[=Roboto]____
[=Roboto]#علیرضا_پناهیان
[=Roboto] این‌طور نیست که اگر آدم برای تقرب به خدا، باید به زندگی عادی و مادی خود بی‌اعتنا باشد!

تا آنجا که می‌توانیم باید راحتی را برای خودمان فراهم کنیم، البته در دنیای ما به‌دست‌آوردنِ آسودگی مقداری پیچیده است، ولی دین می‌تواند بهترین کمک باشد.

[=Roboto]برای آسودگی باید بدانیم که در دنیا رنج قطعی است، آسودگی علاوه بر آگاهی به فکر هم نیاز دارد،
[=Roboto]
از امام عسگری‌(ع) می‌فرماید: هیچ بلیّه‌ای نیست مگر اینکه در آن نعمتی هست(تحف‌العقول/۴۸۹) فهم این مطلب، فکر می‌خواهد.

[=Roboto]یکی از عوامل نداشتن آسودگی این است که برای رنج‌ها مقصر پیدا کنیم؛ به‌ویژه اگر مقصر دم دست‌مان باشد و بتوانیم بر سرش فریاد بکشیم، بتوانیم از او انتقام بگیریم.

[=Roboto]صدام ملعون جنگ را راه انداخت و ۲۰۰هزار نفر را به‌شهادت رساند اما شما نباید نگاه‌تان را از خدا بردارید! این تعلیم امام(ره) برای ماست که فرمود: «جنگ از الطاف خفیۀ الهی بود»

[=Roboto]ممکن است اطرافیان ما یا شرایط بد اجتماعی یا مدیریتی، موجب اذیت و ناراحتی ما شوند،

برای [=Roboto]رفع آن [=Roboto]باید تلاش کنیم[=Roboto] ولی نه با به‌هم‌ریختگی![=Roboto] کسی که [=Roboto]از تعادل خارج شود[=Roboto] اقدامات اولیه برای [=Roboto]رفع مشکل را هم نمی‌تواند انجام دهد.[=Roboto]

[=Roboto]اگر یک دزد، اموال شما را دزدید، قبل از اینکه به‌هم بریزی، حواست باشد که این اتفاق، از بالا دارد مدیریت می‌شود! اول آرامشت را حفظ کن، و بعد، اقدام لازم را انجام بده.

[=Roboto]خوارج ضربۀ شدیدی به حکومت امیرالمومنین(ع) زدند، اما وقتی از حضرت پرسیدند: اینها کافر، منافق یا اهل دنیا بودند؟

فرمود: نه؛ اگر جنگ می‌شد بهترین جنگ‌جویان سپاه اسلام بودند! پس چه بودند؟ فرمود: اشتباه کردند! حضرت آرامش خود را حفظ کرد!

[=Roboto] مقصر رنج‌های ما کیست؟ گاهی خود آدم مقصر است، گاهی، یک کسی مقصر است ولی زیاد تقصیر ندارد.
[=Roboto][=Roboto][=Roboto]
گاهی هم طرف عامدانه و ظالمانه، به شما ضربه‌ای زده، ولی بگو: اگر خدا نمی‌خواست، او نمی‌توانست کاری بکند!

یعنی اگر یک جایی، رنجت به کسی ربط دارد، اول به خدا ربط بده! یعنی خدا خواسته، به‌واسطۀ او به تو رنج دهد!

[=Roboto]یکی از فلسفه‌های رنج این است که خوبی‌ها و فضائل انسان، با رنج‌های پیاپی آشکار می‌شود،

علی(ع) می‌فرماید: «عِنْدَ تَعَاقُبِ الشَّدَائِدِ تَظْهَرُ فَضَائِلُ الْإِنْسَان‏» (غررالحکم) شما از مشکلات عادی زندگی می‌توانید نور به‌دست بیاورید؛

از رنجِ کارکردن، رنجِ بدهکاری، رنجِ نامردی، رنجِ قدرناشناسی، رنج خیانت! فلسفه‌ رنج را بفهم و با رنج‌هایی که پیش می‌آید، به‌زیبایی برخورد کن!

[=Roboto]وقتی کار سخت شد، لبخند بزن. با خدا مناجات کن و بگو خدایا مخلصانه بود؟ من مال تو هستم؟ این‌قدر مرا دوست داری؟ خدایا تو خیلی لطف داری. اگر مناجات کنی، حالت بهتر می‌شود.

[=Roboto]وقتی انسان پشت سر هم مشکل ببیند فضائلش رو می‌آید! روز عاشورا هرچه به عصر نزدیک‌تر می‌شد،

صورت امام حسین گُل می‌انداخت! ایشان و جمعی از خواص ایشان سرزنده‌تر و بانشاط‌تر می‌شدند؛ چون به زیبایی رنج‌ها را تحمل می‌کردند.

[=Roboto] سربازهای آمریکایی رفتند جنگ، دیوانه شدند، وحشی شدند، مریض شدند! ولی بچه‌های ما وقتی از جنگ برمی‌گشتند باصفاتر، آرام‌تر و مهربان‌تر می‌شدند، چون با رنج ارتباط خوبی برقرار می‌کردند، آرامش داشتند.

[=Roboto] چرا شهید حججی این‌قدر به دلِ مردم نشست؟ یک احتمالش این است که صفای باطن ایشان این اثر را ایجاد کرد، با آن شدائد و سختی‌ها، خوب برخورد کرد! دنبال مقصر نبود؛ در اوج مدهوشی، مست عشق‌بازی با مولای خودش بود.

[=Roboto]حسینیه حقشناس - ۹۶.۷.۵

شروحیل;977570 نوشت:
با سلام

این که بنده گفتم منظور بنده این نبود که الان تمام مشکلاتم حل شده ...

مشکلات و مصیبت همیشه هست

تا وقتی در این دنیا هستیم باید امتحان بشیم

مرگ پایان همه امتحانات و مشکلات ظاهری هست برای مومنین

و آغاز همه بدبختی های واقعی است برای منکرین ....

وقتی انسان ایمان میاره و می فهمه دلیل این مشکلات چیه دیگه مثل گذشته آزارش نمی ده ...

وقتی قبول کنه همه این ها آزمایش هست

مصیبت ، رنج ، ظلم و...

اگر این ها نباشه که دیگه آزمایش معنا نداره

بله این جهان پر از مشکلات هست خصوصا برای کسیانی که جاهل باشند بیشتره اما کسانیکه قوانین منطقی و میدونن و قبول میکنن و علمی و عاقلانه زندگی میکنن و این جهان و درک میکنن اونا هم خدا رو بهتر میشناسن و در کل زندگی مرفه تری دارن.
بدون خدا و دین کل زندگی بی معناست و بی هدف و پوچ و انسان با خدا آرامش میگیره.
اما چرا بعضیا تو مشکلات و حهل دیگران سختی میکشن نمیدونم

@شروحیل
خدا کسل نمی شه از امتحانی که نتیجه اش را می دونه؟
اصلا فرض کنیم می خواد امتحان کنه.فرق ما با موش آزمایشگاهی چیه ؟؟؟ موش آزمایشگاهی قدرت نداره از خودش دفاع کنه تا توسط انسان آزمایش نشه و هر بلایی خواستن سرش بیارن.آیا ما هم اینطور نیستیم ؟؟

@روزنه
عامل این جهل کیست ؟ این جهل ذاتی است ؟ عامل این جهل خود انسان یا آفرینده ی آن؟
اگر خود انسان باشد دلیل عذاب چیست ؟؟
اگر آفرینده باشد گناه انسان چیست که قدرتمند ترین موجود این بلا رل سر او آورده؟؟
چه کسی گفته باید جهان مشکل داشته باشه؟؟

چرا وقتی فرشتگان طبق آیه اعتراض کردند که خلقت انسان مشکل داره باز خداوند اینکارو انجام داد؟؟

صوت حجم:2M

سعی مهم است

http://bayanbox.ir/download/8022927071581615143/Panahian-Clip-JhenKhoobJhenBad-32k.mp3

متن:

پناهیان :

«لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی»، نه إلّا مَلکاتش. صفاتت و اخلاقیّاتت کدام‌هاست؟

بگو. آقا من یک کمی حسودم. مهم نیست. یک کمی هم مهربانم، آن هم مهم نیست.

نه بد بودن حسادتت زیاد بد است، نه خوب بودن مهربانی‌ات. کی خوب است؟ آنی که سعی کرده. «لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی».

خیلی آدم مثلاً مهربانی است، خیلی هم متواضع است. بَه‌بَه آقا پسر متواضع! بَه‌بَه.

می‌گوید والّا ما، مامان‌مان هم متواضع بوده، بابایمان هم متواضع بوده، یعنی ما اهل یک قبیله هستیم کلاً ژنتیک اینجوری هستیم.

بارک‌الله، آفرین. بابا چقدر آفرین می‌گویی این که هیچ غلطی نکرده برای خودش که! ژنتیک همین‌طوری مهربان است!آقا این بغل دستی ما خیلی آدم بدی است.

چرا؟ خیلی بد دهان است، خیلی فحش می‌دهد. چقدر فحش می‌دهد؟ نشمردیم ولی پنجاه تایی روزانه تا فحش ندهد روزش شب نمی‌‌شود.

اتفاقاً من ایشان را به عنوان یکی از کسانی که تقوا در زبان دارد می‌برم بهشت. خدایا! من دارم می‌گویم این فحش می‌دهد! آقا تو فحش دادنش را دیدی.

این ژنتیک اصلاً آدم فحّاشی است. توی محیطی هم بزرگ شده این عصبی‌مزاج بودنش را فقط از راه فحش دادن می‌تواند، این تقصیر خودش نیست الآن. مهم این است.

خب خدایا حالا فحش می‌دهد تو چرا بهش جایزه می‌دهی؟

می‌فرماید تو پنجاه تا فحشی که می‌‌دهد دیدی. پنجاه تا که نمی‌دهد که ندیدی که. این روزانه پنجاه تا فحش نمی‌دهد.

آن وقت به خاطر من فقط.بعد تازه، این آدم ضعیف می‌بیند فحش نمی‌دهد. من یک ذرّه در این تقوا دیدم. امّا خود جنابعالی چی؟ خدایا من که فحش نمی‌دهم اصلاً. نه، گاهی روزی یک دانه فحش می‌دهی.

من تو را برای آن یک دانه یَک پدری از تو دربیاورم. چرا؟! اصلاً تو ژنتیک آدمی نیستی که عصبانی بشوی، عصبانی بشوی فشار به تو نمی‌آید.

خیلی بیخود می‌کنی فحش می‌دهی. تو باید جلوی همان یک دانه را هم بگیری. خدایا بابا اینکه «خافِضَةٌ رافِعَة» شد!«إذا وَقَعَتِ الواقعَة» شد!

بله دیگر، آن زمان «خافِضَةٌ رافِعَة» است. یعنی چی؟ روز قیامت یک عده‌ای می‌روند بالا یک عده‌ای می‌آیند پایین. اینی که آمده پایین می‌گوید بابا ما کلّی آدم خوبی بودیم.

امتحان تو این است.آنی که خساست دارد امتحانش این است، خدا می‌فرماید من خودم تو را خسیس آفریدم ها!ناراحت نباش. خودم هم نمی‌زنمت به خاطر اینکه خسیس هستی.

حالا من می‌خواهم به تو امتیاز بدهم. می‌گویی خدایا من آدم خسیسی هستم دیگر برای چی می‌خواهی به من امتیاز بدهی؟ می‌‌فرماید می‌خواهم ببینم چقدر می‌توانی مبارزه کنی با خساست؟

خدایا من امروز دو هزار کیلو با خساست خودم مبارزه کردم، یک دو هزار تومان صدقه دادم دیگر بالاخره دیگر جان کندم ها! خدا می‌فرماید من دو هزار تا به تو جایزه می‌دهم، فهمیدم چی کشیدی.آ خدا این بغل دستی ما دو میلیون تومان صدقه دادند. می‌فرماید من به آن یک قِران هم نمی‌دهم.

چون آن سخاوتی که من خودم بهش دادم، الآن دو میلیارد بود، دو میلیون تومان داده یعنی خساست کرده علی‌رغم میلش.

«لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی»، نه إلّا مَلکاتش. آن که مفت‌خوری است که. من یک ملکه‌ای به تو دادم تو هم همان را باهاش زندگی کردی و آمدی پیش من می‌گوید، خب چه کار کردی حالا؟

چه کار کردی حالا؟ تو که دست نزدی به خودت که همان هستی که. کی خوب است؟ آنی که سعی کرده. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «وَاتَّقِ الله وَ إن قَلَّ»،

اگرچه کم هم باشد، باشد! تو تلاشت را بکن، تو سعی‌ات را بکن. آن سعی مهم است. هر کی هر چقدر می‌تواند. ناامید نشوید اگر کم بود. مغرور نشوید اگر زیاد بود. هر چقدر می‌توانید. «وَاتَّقِ الله وَ إن قَلَّ».

Mehdi12;977580 نوشت:

@روزنه
عامل این جهل کیست ؟ این جهل ذاتی است ؟ عامل این جهل خود انسان یا آفرینده ی آن؟
اگر خود انسان باشد دلیل عذاب چیست ؟؟
اگر آفرینده باشد گناه انسان چیست که قدرتمند ترین موجود این بلا رل سر او آورده؟؟
چه کسی گفته باید جهان مشکل داشته باشه؟؟

چرا وقتی فرشتگان طبق آیه اعتراض کردند که خلقت انسان مشکل داره باز خداوند اینکارو انجام داد؟؟

ما انسان ها تقصیرات و مشکلات و گردن خدا میندازیم.
انگار خدایی پشت کامپوترش نشسته استغفرالله و همش انسان ها رو در سختی ها و بدبختی ها قرار میده تا امتحانشون بکنه.
به نظرم این درست نیست و برعکسه بلکه خدا همش فرستاده هاشو فرستاده و الان هم هست تا انسان ها رو نجات بده. منتها این خود انسان هست که به خودش و دیگران ظلم میکنه.
اخلاق بزرگترین نعمته
وقتی خودخواهی حسادت کینه و... در انسان ها جای کمک به همنوع مهربانی علم آموزی صداقت و ... میده انتظار خوشبختی نمیشه داشت در جایی که افرادش اینطور باشن فساد هست بیماری هست بدبختی هست.

@روزنه
متاسفانه کامپیوترش غیرقابل نفوذه وگرنه حقایق زیادی روشن می شد.
«ولنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ [۱] و قطعا شما را با چیزی از ترس ، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات آزمایش می‌کنیم و صابران در این حوادث و بلاها را بشارت بده».
ؤفلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین؛ [۲] آیا مردم پنداشتند که چون گفتند: ایمان آوردیم، رها می‌شوند و دیگر مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟! در حالی که بدون تردید کسانی را که پیش از ایشان بودند، آزمودیم تا خداوند کسانی را که راست گفتند، معلوم دارد و دروغگویان را نیز معلوم نماید»

من با کلام خداوند حرف می زنم.می بینید اجبار در امتحان وجود دارد و افرادی به اجبار به فلاکت کشیده می شن آبروشون می ره افسردگی می گیرن خودکشی می کنند گدایی می کنند فساد تولید می کنند و همه چیز هم گردن اختیار می ندازن.اختیاری که نقشه ی برنامه ی ریزی شده رو در هستی به فعلیت می رساند.کسی هم نمی تونه ثابت کنه ما مختار نیستیم چون مدرکی وجود نداره!!

عامل به وجود آمدن حسادت کینه و سایر صفات چیست ؟؟ آفریننده ی این صفات کیست ؟؟ چرا قدرتمند همیشه خود را مهربان و تبرئه نشان می دهد؟؟

سوال مهمتر آفریننده جهل کیست و جاهل که به بلا دچار می شود چرا باید عذاب ببیند؟؟

@ابوالبرکات
این داستانی که تعریف کردید و این بلا سر این فرد اومده سر من هم نه تو این موضوع فرد قربانی بلکه موضوعات دیگه و شاخه های دیگه اومده و یقین پیدا کردم وقتی سرنوشت رو می گن با دست خودمون می نویسیم نه همیشه اینطور نیست عواملی در کودکی و وراثت و ... انسان را از مسیر سعادت دور می کند و به قعر جهنم می برد.
به خاطر همین در چند پست قبل حدیث پیامبر رو گفتم : سعادتمند و شقاوتمند از همان شکم مادر مشخص است.

-------------------

خداوند خود را نگهبان معرفی کرده و فرشتگان نگهبان برای انسان قرار داده :

1.(...وَ رَبُّک عَلى کلِّ شىْءٍ حَفِیظٌ) (2) ؛«و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است».

2.(...إنَّ رَبِّى عَلى کلِّ شَىْءٍ حَفِیظٌ) (3). ؛ «[از قول حضرت هود] در حقیقت، پروردگارم بر هر چیزی نگاهبان است».

امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید:

«لیس احد من الناس الا و معه ملائکة حفظة یحفظونه من ان لتردی فی بئر، او یقع علیه حائط او یصیبه سوء فاذا حان اجله خلوا بینه و بین ما یصیبه» (6).

«احدی از مردم نیست، مگر اینکه با او ملائکه ای است که او را حفظ می کنند؛ از اینکه پایش بلغزد [و] در چاه [بیفتد]، یا اینکه دیواری رویش بیاید و یا اینکه بدی به او برسد. پس هنگامی که مرگ او فرا رسید، میان او و آنچه را به او [از بدی ها و خطرات و حوادث] می رسد، خالی می کنند».

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«...و ان الله برأفته و لطفه ایضا وکلهم بعباده یذبون عنهم مردة الشیاطین و هو امّ الارض و آفات کثیرة من حیث لا یرون باذن الله الی ان یجئی امر الله عزوجل» (7)

«و حقیقت آن است که خداوند به واسطه ی رأفت و لطفش، [فرشتگانی را] موکل بندگان خویش کرده است [تا بدین طریق] متمردین از شیاطین و حشرات موذی زمینی و آفات فراوانی را - از جایی که انسان ها نمی بینند - به اذن خداوند بر می گردانند تا اینکه امر خداوند عزوجل بیاید [مبنی بر اینکه دیگر امر حفظ دنبال نشود]».

فرشته ی نگهبان قربانی استارتر و یا فرشته من کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر فرشته نگهبان خداوند یا خود خداوند خودش در کودکی اینچنین جلوی تلف شدن استعداد ها و بلاها را نمی گیرد و فرد جاهل قربانی می شود و وقتی که فهمید چه بر سرش آمده و دیگر راه جبران ندارد کارش به جهنم و فلاکت می کشد آیا نمیشه نتیجه گرفت دیگه سعی و تلاش بی فایده است و قربانی تصمیمات جبرگونه خداوند شده؟؟ چون خداوند خودش را نگهبان معرفی کرده اما در حق قربانی اینکار را انجام نداده!

خدای فعال یا خدای تابع !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[=IranSans]امبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:

[=IranSans]

[=IranSans]ان الله لیغضب لغضب فاطمة ویرضی لرضاها؛
[=IranSans]

[=IranSans][h=1]بی شک خداوند با خشم فاطمه علیها السلام به خشم می آید و با خشنودی او خشنود می شود.[/h]

[=IranSans]

[=IranSans]الامالی، شیخ مفید، ص 94 .

Mehdi12;977580 نوشت:
@شروحیل
خدا کسل نمی شه از امتحانی که نتیجه اش را می دونه؟
اصلا فرض کنیم می خواد امتحان کنه.فرق ما با موش آزمایشگاهی چیه ؟؟؟ موش آزمایشگاهی قدرت نداره از خودش دفاع کنه تا توسط انسان آزمایش نشه و هر بلایی خواستن سرش بیارن.آیا ما هم اینطور نیستیم ؟؟

چرا وقتی فرشتگان طبق آیه اعتراض کردند که خلقت انسان مشکل داره باز خداوند اینکارو انجام داد؟؟

با سلام

اگر آفرینش زمین وآسمان و انسان و ... تا روز قیامت اول همه رو یک روز فرض کنیم

انسان ساعت 23:58 دقیقه آفریده شده !!!!!!!!!!!!

کسل و خسته شدن مربوط به موجودات دارای حیان حیوانی هست!
به خاطر نحوه خلقتی که دارن

خداوند که حیات حیوانی نداره که خسته بشه !!!!

درک خداوند خیلی سخت هست ولی غیر ممکن نیست!

فقط این رو بدونید که خدا انسان نیست!

همون طور که هوا انسان نیست!

اما وجود داره! با این که اون رو نمی بینیم!

مثلا همین امواج وای فای در هوا وجود دارن ولی ما اون ها رو نمی بینیم

اگر امواج رو می دیدیم همه چیز هایی که در اینترنت رد وبدل می شد رو در هوا میدیم!!!!!
وزندگی تقریبا غیر ممکن می شد!

***************************************************

هدف اصلی چیزی هست که جز خدا هیچ کس ازش اطلاع نداره

نه من و نه هیچ کس دیگه ای که ادعای دانای کل بودن می کنه !!!!

آزمایش هم هدف اصلی خلقت نیست

هدفی والاتر وجود داره که حتی فرشته ها هم ازش اطلاع ندارن!!!

ما هدف رو نمی دونیم اما می دونیم وظیفه ما چی هست

شما خودتون رو فرشته فرض کنید

این همه به خدا خدمت کنید وباز هم خدا موجودی خلق کنه که از شما بالاتره !!!

باز هم نباید مانند شیطان از وظیفه ای که بر عهده ما هست (اطاعت بی چون و چرا) تخلف کنیم

اگر می خوایم بفهمیم که هدف اصلی چیه

ان الله مع االصابرین

***************************************

فرق ما با موش اینه که موش اختیار انسانی نداره چون اشرف مخلوقات نیست!!!!

اما ما اختیار داریم!

ما اجازه داریم فرعون باشیم یا موسی !

هارون باشیم یا سامری!

علی باشیم یا معاویه !

حسین باشیم یا یزید

و....

*****************************

سختی ها دلیل بر اجبار به انجام گناه نیست

حسین می تونست با یزید بیعت کنه و تا ابد نسل اندر نسل تامین مالی بشه وتمام لذت های دنیا رو داشته باشه!!!!

اما انتخاب کرد حسین باشه نه شمر و عمر سعد

پیروزی ظاهری شاید برای امثال فرعون و معاویه و... باشه

اما خدا با صابرین هست!

در نهایت پیروزی با حق خواهد بود هر چقدر هم طول بکشه خداوند از وعده خودش تخلف نخواهد کرد!

روزی حسین 129 نفر داشت و یزید 120 هزار نفر

امروز حسین فقط 25 میلیون نفر سیاهی لشکر داره باقیش بماند ... و یزید هیچ

**************************

خودمون رو دست کم نگیریم

هر کدوم از ما می تونیم حسین باشیم یا یزید

انتخاب با خودمون هست

واین انتخاب ما رو از موش متمایز میکنه

در پناه حق تعالی

۱-اولا استارتر قربانی رو گفتند که در سن پایین که عقل کامل نیست و جهالت زیاد است دچار این بلا شدند پس مثال فرد ۴۰ - ۵۰ ساله که سرد و گرم زندگی رو چشیدند نزنید.بحث تاپیک هم همینه که چرا در این سن به بلا دچار شده.
۲- حیوانات هم اختیار دارند مقالاتش هست جستجو کنید.اگه موش قدرت داشت انسان جرات نداشت از کنارش رد بشه.چرا نمی رن گرگ آزمایشگاهی استفاده کنند!!
۳-من نگفتم خدا وجود نداره.اتفاقا وجود داره.زمان برای خدا معنا دارد مثل روزی که پنجاه هزار سال طول می کشد.فکر کنم خداوند مدت زیادی می تونه بی خیال باشه و قدرت بی خیالیش بالاست.
۴-ایشون چطور خودش رو دست کم نگیره در حالی که زندگیش به لجن کشیده شده و احتمالا جهنم هم می ره !!

الان این فرد چیکار کنه ؟ می تونه زن خوب داشته می تونه تحصیلات داشته باشه می تونه عزت اجتماعی داشته باشه می تونه لذت های دنیا رو داشته باشه می تونه کار خوب داشته باشه ؟؟؟ هر چه قدرم تلاش کنه و یک بخشی رو درست کنه بازم خیلی از چیزها رو از دست داده.

من با کلام خداوند گفتم اجبار وجود دارد و اسمی زدن به پای اختیار که فردا پس فردا دهن آدم بسته باشه. کیه که بتونه ثابت کنه!

در ضمن پس فرشته ی نگهبان و نگهبانی خداوند که وعده داده چه شد ؟؟
آفریننده جهل کیست ؟؟ ( برای بار چندم‌ می پرسم )

Mehdi12;977631 نوشت:
۱-اولا استارتر قربانی رو گفتند که در سن پایین که عقل کامل نیست و جهالت زیاد است دچار این بلا شدند پس مثال فرد ۴۰ - ۵۰ ساله که سرد و گرم زندگی رو چشیدند نزنید.بحث تاپیک هم همینه که چرا در این سن به بلا دچار شده.

کودک مکلف نیست و گناهی به پاش نوشته نمی شه که بره جهنم

اگر کودک قبل از رسیدن به بلوغ فکری و جسمی و ایجاد تکلیف از دنیا بره جهنمی نخواهد بود!!!!! در هر حالتی که باشه ...

قرار نیست هم به مقام نبوت برسن

همین که مثل حر یه نصف روز راه درست رو پیدا کنی برای بهشتی شدن کافیه ...

هر کس به اندازه ای که بهش نعمت داده شده بازخواست خواهد شد نه کمتر نه بیشتر ...

کسی که در کودکی معتاد شده به خاطر معتاد شدن جهنمی نخواهد شد!!!!

اگر به بلوغ فکری و جسمی رسید و تونست اعتیاد رو ترک کنه و ترک نکرد و پاک شدن رو انتخاب نکرد اون وقت جهنمی خواهد بود

بدون شک پاک شدن از اعتیاد اجری خواهد داشت که یک کودک معمولی که تو خانواده پاک بزرگ شده به اون اجر نخواهد رسید

بهترین مثال خود پیامبران هستن

موسی زیر دست فرعون و انواع فساد ها بزرگ شد اما با پاک کردن خودش به مقام نبوت رسید

یوسف زیر دست فراعنه بزرگ شد اما تقوا پیشه کرد و به مقام نبوت رسید

و ...

Mehdi12;977631 نوشت:

۲- حیوانات هم اختیار دارند مقالاتش هست جستجو کنید.اگه موش قدرت داشت انسان جرات نداشت از کنارش رد بشه.چرا نمی رن گرگ آزمایشگاهی استفاده کنند!!

اختیار حیوانات قابل قیاس با اختیار انسان بالغ و مختار نیست

اختیار حیوانات رو می شه با اختیار یه بچه نابالغ و غیر ممیز مقایسه کرد

Mehdi12;977631 نوشت:

۳-من نگفتم خدا وجود نداره.اتفاقا وجود داره.زمان برای خدا معنا دارد مثل روزی که پنجاه هزار سال طول می کشد.فکر کنم خداوند مدت زیادی می تونه بی خیال باشه و قدرت بی خیالیش بالاست.

آیا زمان برای خود زمان معنا داره؟

یا مکان برای خود مکان معنا داره؟

روز های اخروی مانند چندین هزار سال دنیوی است

اما خداوند نه زمان می پذیره نه مکان می پذیره

Mehdi12;977631 نوشت:

۴-ایشون چطور خودش رو دست کم نگیره در حالی که زندگیش به لجن کشیده شده و احتمالا جهنم هم می ره !!

چیزی بالاتر از لذت دنیوی هست به نام خدا

خدایی که که عادل هست

و هر کس رو با انتخابش جزا می ده نه با اون چیزی که تحت اختیار اون شخص نیست

خدایی که مجموع اعمال رو در نظر می گیره ، نه یکی از اعمال ...

خداوند کل نگر هست(در جزا دادن) ، در عین جزء نگر بودن ( عالم بودن به تک تک اعمال) ...

Mehdi12;977631 نوشت:

الان این فرد چیکار کنه ؟ می تونه زن خوب داشته می تونه تحصیلات داشته باشه می تونه عزت اجتماعی داشته باشه می تونه لذت های دنیا رو داشته باشه می تونه کار خوب داشته باشه ؟؟؟ هر چه قدرم تلاش کنه و یک بخشی رو درست کنه بازم خیلی از چیزها رو از دست داده.

همه این چیز ها دنیوی هست و نهایت به اندازه عمر این دنیا

این انسان می تونه خدا رو داشته باشه...

چیزی که هر کسی نمی تونه داشته باشه

اگر ثروتمندان می دونستن چه لذتی در عبادت خدا هست

تمام ثروت و عزت اجتماعی خودشون رو فدای عبادت خدا می کردن

مثل فرعون که هنگام غرق شدن فهمید خداوند چقدر با ارزش تر از مال و قدرت دنیاست

Mehdi12;977631 نوشت:

من با کلام خداوند گفتم اجبار وجود دارد و اسمی زدن به پای اختیار که فردا پس فردا دهن آدم بسته باشه. کیه که بتونه ثابت کنه!

این دنیا نه اختیار تام هست نه جبر تام

من پدر و مادرم رو نمی تونم انتخاب کنم

اما می تونم انتخاب کنم با پدر و مادرم زندگی کنم

یا تنها زندگی کنم

یا با خدا زندگی کنم!!!!

نه جبر رو می شه انکار کرد نه اختیار رو

Mehdi12;977631 نوشت:

در ضمن پس فرشته ی نگهبان و نگهبانی خداوند که وعده داده چه شد ؟؟
آفریننده جهل کیست ؟؟ ( برای بار چندم‌ می پرسم )

فرشته نگهبان چیزی است شبیه شیطان با کارکرد عکس

شیطان به انسان بدی رو دیکته میکنه

و فرشته خوبی رو

اما هیچ کدوم نفس رو اجبار نمی کنن

اختیار اختیار اختیار

سوال شما فرض اشتباهی داره
جهل یعنی ندانستن

جهل فعل هست نه مخلوق که نیاز به خالق داشته باشه

[=irssr]آنکس که نداند و بداند که نداند
[=irssr]لنگان خرک خویش به مقصد برساند
[=irssr]آنکس که نداند و بخواهد که بداند
[=irssr]جان و تن خود را ز جهالت برهاند
[=irssr]آنکس که نداند و نداند که نداند
[=irssr]در جهل مرکب ابدالدهر بماند
[=irssr]آنکس که نداند و نخواهد که بداند
[=irssr]حیف است چنین جانوری زنده بماند

۱-فرض حرفتون درست باشه و این بچه ی معتاد نره جهنم.چندین سال معتاد بوده و بزرگتر شده و وقتی فهمیده کار از کار گذشته سابقه دار شده از خانواده طرد شده و در این وضع خراب اجتماعی قراره زندگی کنه آیا توانایی اینو داره واقعا نجات بده؟ فرض کنیم تونست ترک کنه‌.چطور مسائل دیگه رو رفع کنه؟ این موارد اینو سخت در منگنه قرار می ده و به راه هایی که گناه است خواهد کشید. تا زمانی خداوند نخواد هدایت بشه هدایت نمی شه همونطور که خودش در قرآن گفته.
۲-حضرت موسی و یوسف رو مثال زدید.بهتره آیات کودکی این دو رو بررسی کنیم.
حضرت موسی :

وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ

و به مادر موسی وحی کردیم که : شیرش بده و اگر بر او بیمناک شدی به دریایش بینداز و مترس و غمگین مشو، او را به تو باز می گردانیم و در شمار پیامبرانش می آوریم

8
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ

خاندان فرعون یافتندش تا دشمنشان و سبب اندوهشان گردد فرعون و هامان و، لشکرهاشان خطا می کردند

9
وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

زن فرعون گفت : این مایه شادمانی من و توست او را مکشید، شاید به ما سودی برساند یا او را به فرزندی گیریم و نمی دانستند که چه می کنند

10
وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِن كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

مادر موسی طاقت از دست بداد و اگر دلش را قوی نکرده بودیم که از مؤمنان باشد، نزدیک بود که آن راز را فاش سازد

11
وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

و به خواهر او گفت : از پی او برو و زن بی آنکه آنان دریابند از دوردر، او می نگریست

12
وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ

پستان همه دایگان را از پیش بر او حرام کرده بودیم آن زن گفت : آیامی خواهید شما را به خانواده ای راهنمایی کنم که او را برایتان نگه دارندو نیکخواهش باشند ?

13
فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

پس او را نزد مادرش برگردانیدیم تا چشمان آن زن روشن گردد و غمگین نباشد و بداند که وعده خدا حق است ، ولی بیشترینشان نمی دانند

14
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

چون به حد بلوغ رسید و برومند شد، او را فرزانگی و دانش دادیم و، نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم

حضرت یوسف :
21
وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ

کسی از مردم مصر که او را خریده بود به زنش گفت : تا در اینجاست گرامیش، بدار، شاید به ما سودی برساند، یا او را به فرزندی بپذیریم و بدین سان یوسف را در زمین مکانت دادیم تا به او تعبیر خواب آموزیم و خدا بر کار خویش غالب است ، ولی بیشتر مردم نمی دانند

22
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

و چون بالیدن یافت ، حکمت و دانشش ارزانی داشتیم و نیکوکاران را بدین سان پاداش می دهیم

آیات بالا به صراحت اعلام نمی کنه که خود خداوند در محیط فساد هر کسی رو که بخواد حفظ می کنه و نگهبانی می کنه و خودش در کودکی کسانی را که می خواد پرورش می ده؟؟

چرا امام حسین در دعاهاش همش خطاب به خداوند تشکر می کنه : تو مرا هدایت شده قرار دادی و به من لطف کردی

این نشانه اجبار در هدایت برای بعضی و اجبار در گمراهی بعضی برای ایجاد دو قطبی در دنیا نیست؟؟

۳- باز هم تکرار می کنم اگر موش قدرت داشت با انسان مقابله کند انسان از کنارش هم رد نمی شد.پس انسان چون قدرت دارد ضعیف کشی می کند و چون موش اختیار دارد می توانند نتیجه آزمایش ها را ببینند.

۴- اگر اختیار تام نداریم چرا عذاب داریم ؟
۵- منظور من از آفریننده جهل همان مسیرها و موقعیت هاست.آفریننده این مسیرها کیست ؟؟
نقش هوش و وراثت چیست ؟؟

انسان کودن به هر روشی ضرر می رساند در صورتی که انسان باهوش می تواند در یک محاسبات سریع خود را بر دنیا مسلط کند.
آفریننده این ها کیست ؟؟

این تاپیک این همه صفحه جلو رفته اما کارشناسان اصلا حضور ندارند.
من که دیگه قرار بود نیام سایت و این دیگه واقعا آخرین پستم بود.

امیدوارم همه ی مظلومین با درد و رنجی که کشیدند روزی به حقشون برسند.این دنیا که عدالت نداشت.

Mehdi12;977608 نوشت:
@روزنه
متاسفانه کامپیوترش غیرقابل نفوذه وگرنه حقایق زیادی روشن می شد.
«ولنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ [۱] و قطعا شما را با چیزی از ترس ، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات آزمایش می‌کنیم و صابران در این حوادث و بلاها را بشارت بده».
ؤفلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین؛ [۲] آیا مردم پنداشتند که چون گفتند: ایمان آوردیم، رها می‌شوند و دیگر مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟! در حالی که بدون تردید کسانی را که پیش از ایشان بودند، آزمودیم تا خداوند کسانی را که راست گفتند، معلوم دارد و دروغگویان را نیز معلوم نماید»

من با کلام خداوند حرف می زنم.می بینید اجبار در امتحان وجود دارد و افرادی به اجبار به فلاکت کشیده می شن آبروشون می ره افسردگی می گیرن خودکشی می کنند گدایی می کنند فساد تولید می کنند و همه چیز هم گردن اختیار می ندازن.اختیاری که نقشه ی برنامه ی ریزی شده رو در هستی به فعلیت می رساند.کسی هم نمی تونه ثابت کنه ما مختار نیستیم چون مدرکی وجود نداره!!

عامل به وجود آمدن حسادت کینه و سایر صفات چیست ؟؟ آفریننده ی این صفات کیست ؟؟ چرا قدرتمند همیشه خود را مهربان و تبرئه نشان می دهد؟؟

سوال مهمتر آفریننده جهل کیست و جاهل که به بلا دچار می شود چرا باید عذاب ببیند؟؟

درسته امتحان الهی وجود داره تا ایمانمون محک بخوره و درجه هر انسانی مشخص بشه چون زندگی که مختص اینجا نیست. اما خدا خودش گفته من به کسی ظلم نمیکنم و آیات دیگه ای مبنی بر پاداش داره و کلی احکام که توی دنیا درست زندگی کنیم. راه و نشونمون میده پیامبرهاشو نشون میده که اگر ازش اطاعت کنیم مشکلی نیست.
اما اینطور نیست خدا هر لحظه توی بدبختی قرار بده ما رو که امتحان میکنه. اگر اینطور باشه چرا در جایی که آگاهی و علم مردمی بالاست امتحان الهی کمتره و جایی که مردم نا آگاه دارن زیاده. شما یک چاقوی تیز و بده دست یه بچه که متوجه نیست و دستشو زخمی کنه اما همون چاقو مصارف بهتری هم داره.

اگر جهل نباشه علم نیست تاریکی نباشه روشنایی معنا نداره اگر وجودی نبود عدم هم معنایی نداشت. اگر همه انسان ها و موجودات به یک اندازه آگاهی داشتند و میدونستند که کلا همه چیز بی معنا بود.
خدا نعمات زیادی به انسان ها داده عقل و تعقل، سخن گفتن، هوش، راه رفتن و ... . انسان میتونه با کمک این ها به بالاترین درجات برسه و همیشه هم راه هدایت گری بوده و هست.

mehdi12;977647 نوشت:
۱-فرض حرفتون درست باشه و این بچه ی معتاد نره جهنم.چندین سال معتاد بوده و بزرگتر شده و وقتی فهمیده کار از کار گذشته سابقه دار شده از خانواده طرد شده و در این وضع خراب اجتماعی قراره زندگی کنه آیا توانایی اینو داره واقعا نجات بده؟ فرض کنیم تونست ترک کنه‌.چطور مسائل دیگه رو رفع کنه؟ این موارد اینو سخت در منگنه قرار می ده و به راه هایی که گناه است خواهد کشید. تا زمانی خداوند نخواد هدایت بشه هدایت نمی شه همونطور که خودش در قرآن گفته.
۲-حضرت موسی و یوسف رو مثال زدید.بهتره آیات کودکی این دو رو بررسی کنیم.
حضرت موسی :

وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ

و به مادر موسی وحی کردیم که : شیرش بده و اگر بر او بیمناک شدی به دریایش بینداز و مترس و غمگین مشو، او را به تو باز می گردانیم و در شمار پیامبرانش می آوریم

8
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ

خاندان فرعون یافتندش تا دشمنشان و سبب اندوهشان گردد فرعون و هامان و، لشکرهاشان خطا می کردند

9
وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

زن فرعون گفت : این مایه شادمانی من و توست او را مکشید، شاید به ما سودی برساند یا او را به فرزندی گیریم و نمی دانستند که چه می کنند

10
وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِن كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

مادر موسی طاقت از دست بداد و اگر دلش را قوی نکرده بودیم که از مؤمنان باشد، نزدیک بود که آن راز را فاش سازد

11
وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

و به خواهر او گفت : از پی او برو و زن بی آنکه آنان دریابند از دوردر، او می نگریست

12
وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ

پستان همه دایگان را از پیش بر او حرام کرده بودیم آن زن گفت : آیامی خواهید شما را به خانواده ای راهنمایی کنم که او را برایتان نگه دارندو نیکخواهش باشند ?

13
فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

پس او را نزد مادرش برگردانیدیم تا چشمان آن زن روشن گردد و غمگین نباشد و بداند که وعده خدا حق است ، ولی بیشترینشان نمی دانند

14
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

چون به حد بلوغ رسید و برومند شد، او را فرزانگی و دانش دادیم و، نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم

حضرت یوسف :
21
وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ

کسی از مردم مصر که او را خریده بود به زنش گفت : تا در اینجاست گرامیش، بدار، شاید به ما سودی برساند، یا او را به فرزندی بپذیریم و بدین سان یوسف را در زمین مکانت دادیم تا به او تعبیر خواب آموزیم و خدا بر کار خویش غالب است ، ولی بیشتر مردم نمی دانند

22
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

و چون بالیدن یافت ، حکمت و دانشش ارزانی داشتیم و نیکوکاران را بدین سان پاداش می دهیم


آیات بالا به صراحت اعلام نمی کنه که خود خداوند در محیط فساد هر کسی رو که بخواد حفظ می کنه و نگهبانی می کنه و خودش در کودکی کسانی را که می خواد پرورش می ده؟؟

با سلام و عرض ادب

شما مدرک دکترا می گیرید

پدر شما به شما می گه من زحمتت رو کشیدم به این جا رسوندمت

آیا پدر شما به جبر برای شما دکترا گرفته؟؟؟؟؟

شما اختیار داشتید معتاد بشید ، قاتل بشید ، کلاهبردار بشید ، مال خر بشید ، دزد بشید یا دکترا بگیرید

اما دکترا گرفتید

یکم در مفهوم آیات تامل کنید تند تند روخونی نکنید رد بشید ...

mehdi12;977647 نوشت:

چرا امام حسین در دعاهاش همش خطاب به خداوند تشکر می کنه : تو مرا هدایت شده قرار دادی و به من لطف کردی

این نشانه اجبار در هدایت برای بعضی و اجبار در گمراهی بعضی برای ایجاد دو قطبی در دنیا نیست؟؟

برادر گرامی باور کنید بنده تو خانواده و محله ای بزرگ شدم که اعتیاد و فحشاء مثل آب خوردن بوده

هر وقت دعا می کنم می گم : خدایا شکرت تو مرا هدایت شده قرار دادی و به من لطف کردی

آیا من با اجبار معتاد نشدم؟ همین الان هم همسایه دیوار به دیوارمون مواد فروشه

بخوام می رم می خرم می کشم!!! اما نمی خوام چون اختیار دارم

چون می تونم انتخاب کنم بکشم یا نکشم ...

چون خدا نعمتی به اسم اختیار به من داده ...

هر روز تو خونه خودمون بساط قلیون فراهم هست و همه هم می کشن

اما من نمی کشم کلی هم حرف و کنایه می شنوم اما اختیار دارم

می گم نمی خوام چون خدا رو دوست دارم و می خوام ازش اطاعت کنم ...

mehdi12;977647 نوشت:

۳- باز هم تکرار می کنم اگر موش قدرت داشت با انسان مقابله کند انسان از کنارش هم رد نمی شد.پس انسان چون قدرت دارد ضعیف کشی می کند و چون موش اختیار دارد می توانند نتیجه آزمایش ها را ببینند.

برادر انسان برای منافع خودش روی موش آزمایش میکنه

شما هدایت بشی یا نشی چه نفعی به خدا می رسه؟؟؟!!!!

در ضمن انسان خودش انتخاب کرده انسان باشه فقط فراموش کرده
شما یک سالگی خودتون رو بیاد میارید؟؟؟

خیر

روزی هم که انتخاب کردید انسان باشید رو هم فراموش کردید که در قیامت به یاد خواهید آورد

شما با اختیار انتخاب کردید انسان باشید

ولی موش خودش انتخاب نکرده موش آزمایشگاهی باشه

قیاس مع الفارق میکنی برادر من

mehdi12;977647 نوشت:

۴- اگر اختیار تام نداریم چرا عذاب داریم ؟

عقاب مربوط به موارد تحت اختیار ماست

مواردی که تحت اختیار ما نیست که عقاب نخواهد داشت

این که من در کودکی یه پرنده رو اذیت کردم گناهش گردن من نیست! و خدا هم من رو عذاب نخواهد داد ! چون اون زمان اختیار نداشتم...

اما اگه الان یه پرنده رو بدون دلیل (غیر از رفع نیاز به غذا ) اذیت کنم ،دارم با اختیار این کار رو انجام میدم و بدون شک مستحق عذاب خواهم بود ...

در کل مواردی رو که با اختیار انجام می دیم در آخرت ما تاثیر گذار خواهد بود ...

mehdi12;977647 نوشت:

۵- منظور من از آفریننده جهل همان مسیرها و موقعیت هاست.آفریننده این مسیرها کیست ؟؟

جهالت با موقعیت و مسیر متفاوت هست

خداوند طبق استعدادی و قدرتی که درون هر فرد قرار داده مسیری رو براش مشخص کرده و بیشتر از اون ازش توقع نداره

اگر طبق اون مسیر پیش بره ثواب خواهد برد و اگر تخطی کنه و بی راهه بره عذاب

مثلا خداوند از یه معلول توقع نداره شکر اون چیزی رو که بهش نداده به جا بیاره (مثلا دست یا پا)
اما برای مغزش باید شکر گزار باشه برای چشمش باید شکرگزار باشه برای گوشش باید شکر گزار باشه
البته این شکر گزاری باید در عمل باشه و نه فقط در حرف
یعنی از نعمت ها برای اطاعت خدا استفاده کنه

mehdi12;977647 نوشت:

نقش هوش و وراثت چیست ؟؟

به همون بحث استعداد بر می گرده

لا یکلف الله نفسا الا وسعها

اگر ضریب هوشی یه نفر 90 باشه خداوند ازش توقع نداره اندازه یه ضریب 100 عمل کنه

به اندازه همون 90 ازش توقع داره

و طبق همون هم در اخرت بهش پاداش یا عذاب می ده

mehdi12;977647 نوشت:

انسان کودن به هر روشی ضرر می رساند در صورتی که انسان باهوش می تواند در یک محاسبات سریع خود را بر دنیا مسلط کند.
آفریننده این ها کیست ؟؟

انسان کودن به اندازه ای که بر اون تکلیف هست باید عمل کنه

اگر می بینه نمی تونه کاری رو درست انجام بده باید بره سراغ یه کاری که مطابق با هوشش باشه

جامعه نیاز به رفتگر داره ، مهندس داره ، معلم داره ، کارگر ساده داره و ...

چه بسا کارگر ساده بره بهشت اما مدیر کارخونه بره جهنم !!!!

mehdi12;977647 نوشت:

امیدوارم همه ی مظلومین با درد و رنجی که کشیدند روزی به حقشون برسند.این دنیا که عدالت نداشت.

ان شاء الله به زودی قیامت اول بر پا می شه و ظالمین جواب گناهانی رو که مرتکب شدن پس می دن

وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
و آنان كه ظلم و ستم كردند به زودی خواهند دانست كه به چه كیفرگاهی باز می گردند.

[=arial]

ما در بین الطلوعین قیامت اول هستیم وبه زودی (حتی زودتر از اون که بتونید تصور کنید) خداوند به وعده خودش عمل خواهد کرد

إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا ﴿۶﴾. زيرا آنان [قیامت] را دور مى بينند (۶).

وَنَرَاهُ

قَرِيبًا ﴿۷﴾. و [ما] نزديكش مى بينيم

سلام خدمت همه

نظر من در مورد این مساله اینه که:

1. اول از همه بترسیم از تفکرات و بحث هایی که باعث بوجود آمدن تردید و شکاف در ایمان و اعتماد به خدا میشه.

2. دوم اینکه گاهی اوقات گناه باعث نزدیکتر شدن به خدا و معصومین (ع) میشه. خود بنده در کودکی گناهی مرتکب شدم که تازه امسال فهمیدم اسم اون گناهی که کردم دقیقا چی بوده و به حدی تنم لرزید و توبه کردم که باعث شد بسیاری از امور زندگیم رو اصلاح کنم و کلا آدم دیگه ای شدم. شخصا میدونم اگر در کودکی به اون گناه گرفتار نمیشدم و در این سن باعث لرزیدنم نمیشد الآن به خودم نیومده بودم و خیلی گمراه بودم و همچنان خودم رو "روشنفکر" میدونستم.

3. چه بسا کودکی که در 11 سالگی از روی جهالت معتاد شده و زندگی اش به لجنزاری تبدیل شده در آینده توبه کنه و اصلاح و جبران کنه و در آخرت جایگاه بالاتری نسبت به ما داشته باشه. چون اون ناخواسته جوانی خودش رو از دست داد و بسیاری از ما ها با دست خودمون جوانی خودمون رو تباه میکنیم بدون اینکه تحت تاثیر اعتیاد باشیم.

4. بیاید با مغز اندازه پرتغال خودمون امور دنیا و راه و روش های خدا رو زیر سوال نبریم و نتیجه گیری نکنیم. این ما هستیم که از حکمت های خدا و آینده و تدارکات خدا برای بندگانش بی خبریم. بسیاری از این سوال های ما بعد از مرگ پاسخ داده میشن و ما "قانع میشیم" اما بترسیم از اینکه جزو کسانی باشیم که با شک به خدا و تواناییش از دنیا میریم که در اون صورت بعد از دریافت پاسخ ها و قانع شدن دیگه راه توبه باز نیست.

روح سبز;977589 نوشت:
صوت حجم:2M

سعی مهم است

http://bayanbox.ir/download/8022927071581615143/Panahian-Clip-JhenKhoobJhenBad-32k.mp3

متن:

پناهیان :

«لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی»، نه إلّا مَلکاتش. صفاتت و اخلاقیّاتت کدام‌هاست؟

بگو. آقا من یک کمی حسودم. مهم نیست. یک کمی هم مهربانم، آن هم مهم نیست.

نه بد بودن حسادتت زیاد بد است، نه خوب بودن مهربانی‌ات. کی خوب است؟ آنی که سعی کرده. «لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی».

خیلی آدم مثلاً مهربانی است، خیلی هم متواضع است. بَه‌بَه آقا پسر متواضع! بَه‌بَه.

می‌گوید والّا ما، مامان‌مان هم متواضع بوده، بابایمان هم متواضع بوده، یعنی ما اهل یک قبیله هستیم کلاً ژنتیک اینجوری هستیم.

بارک‌الله، آفرین. بابا چقدر آفرین می‌گویی این که هیچ غلطی نکرده برای خودش که! ژنتیک همین‌طوری مهربان است!

آقا این بغل دستی ما خیلی آدم بدی است.

چرا؟ خیلی بد دهان است، خیلی فحش می‌دهد. چقدر فحش می‌دهد؟ نشمردیم ولی پنجاه تایی روزانه تا فحش ندهد روزش شب نمی‌‌شود.

اتفاقاً من ایشان را به عنوان یکی از کسانی که تقوا در زبان دارد می‌برم بهشت. خدایا! من دارم می‌گویم این فحش می‌دهد! آقا تو فحش دادنش را دیدی.

این ژنتیک اصلاً آدم فحّاشی است. توی محیطی هم بزرگ شده این عصبی‌مزاج بودنش را فقط از راه فحش دادن می‌تواند، این تقصیر خودش نیست الآن. مهم این است.

خب خدایا حالا فحش می‌دهد تو چرا بهش جایزه می‌دهی؟

می‌فرماید تو پنجاه تا فحشی که می‌‌دهد دیدی. پنجاه تا که نمی‌دهد که

ندیدی که. این روزانه پنجاه تا فحش نمی‌دهد.

آن وقت به خاطر من فقط.بعد تازه، این آدم ضعیف می‌بیند فحش نمی‌دهد. من یک ذرّه در این تقوا دیدم. امّا خود جنابعالی چی؟ خدایا من که فحش نمی‌دهم اصلاً. نه، گاهی روزی یک دانه فحش می‌دهی.

من تو را برای آن یک دانه یَک پدری از تو دربیاورم. چرا؟! اصلاً تو ژنتیک آدمی نیستی که عصبانی بشوی، عصبانی بشوی فشار به تو نمی‌آید.

خیلی بیخود می‌کنی فحش می‌دهی. تو باید جلوی همان یک دانه را هم بگیری. خدایا بابا اینکه

«خافِضَةٌ رافِعَة» شد!«إذا وَقَعَتِ الواقعَة» شد!

بله دیگر،

آن زمان «خافِضَةٌ رافِعَة» است. یعنی چی؟ روز قیامت یک عده‌ای می‌روند بالا یک عده‌ای می‌آیند پایین. اینی که آمده پایین می‌گوید بابا ما کلّی آدم خوبی بودیم.

امتحان تو این است.آنی که خساست دارد امتحانش این است،

خدا می‌فرماید من خودم تو را خسیس آفریدم ها!ناراحت نباش. خودم هم نمی‌زنمت به خاطر اینکه خسیس هستی.

حالا من می‌خواهم به تو امتیاز بدهم. می‌گویی خدایا من آدم خسیسی هستم دیگر برای چی می‌خواهی به من امتیاز بدهی؟ می‌‌فرماید می‌خواهم ببینم چقدر می‌توانی مبارزه کنی با خساست؟

خدایا من امروز دو هزار کیلو با خساست خودم مبارزه کردم، یک دو هزار تومان صدقه دادم دیگر بالاخره دیگر جان کندم ها! خدا می‌فرماید من دو هزار تا به تو جایزه می‌دهم، فهمیدم چی کشیدی.آ خدا این بغل دستی ما دو میلیون تومان صدقه دادند. می‌فرماید من به آن یک قِران هم نمی‌دهم.

چون آن سخاوتی که من خودم بهش دادم، الآن دو میلیارد بود، دو میلیون تومان داده یعنی خساست کرده علی‌رغم میلش.

«لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی»، نه إلّا مَلکاتش. آن که مفت‌خوری است که. من یک ملکه‌ای به تو دادم تو هم همان را باهاش زندگی کردی و آمدی پیش من می‌گوید، خب چه کار کردی حالا؟

چه کار کردی حالا؟ تو که دست نزدی به خودت که همان هستی که. کی خوب است؟ آنی که سعی کرده. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «وَاتَّقِ الله وَ إن قَلَّ»،

اگرچه کم هم باشد، باشد! تو تلاشت را بکن، تو سعی‌ات را بکن. آن سعی مهم است. هر کی هر چقدر می‌تواند. ناامید نشوید اگر کم بود. مغرور نشوید اگر زیاد بود. هر چقدر می‌توانید. «وَاتَّقِ الله وَ إن قَلَّ».

این پست یکی از بهترین پست هایی بود که دیدم. اما از این پست برمی آید که فساد نسبی است؟ آیا به نظر شما همینطور است؟ آیا به نظر شما اون متهمی که در بچگی به این وضع فلاکت افتاده هم مشمول این حقیقت هست؟ یعنی خدا می خواسته اون بچه به این کثافت بیفته و وظیفه اش این باشه که بیاد بیرون؟ یا وظیفه اش این باشه که ذره ای بیاید بیرون. بنابراین شاید بین مقامات معنوی و اعمال انسان رابطه ای کاملا خطی وجود نداشته باشد. برای بعضی ها رابطه رادیکالی است با فرجه های متفاوت و برای بعضی ها این رابطه توانی است با توان های متفاوت.

روزنه;977597 نوشت:
ما انسان ها تقصیرات و مشکلات و گردن خدا میندازیم.
انگار خدایی پشت کامپوترش نشسته استغفرالله و همش انسان ها رو در سختی ها و بدبختی ها قرار میده تا امتحانشون بکنه.
به نظرم این درست نیست و برعکسه بلکه خدا همش فرستاده هاشو فرستاده و الان هم هست تا انسان ها رو نجات بده. منتها این خود انسان هست که به خودش و دیگران ظلم میکنه.
اخلاق بزرگترین نعمته
وقتی خودخواهی حسادت کینه و... در انسان ها جای کمک به همنوع مهربانی علم آموزی صداقت و ... میده انتظار خوشبختی نمیشه داشت در جایی که افرادش اینطور باشن فساد هست بیماری هست بدبختی هست.
اگر خدا نخواسته پس کی خواسته. آیا انسان های دیگر قدرتی جدای از خدا دارند؟ یعنی بنده دوباره باید سرم رو بکوبم به دیوار.

مبنای 2;977619 نوشت:
خدای فعال یا خدای تابع !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[=IranSans]امبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
[=IranSans]ان الله لیغضب لغضب فاطمة ویرضی لرضاها؛

[=IranSans]بی شک خداوند با خشم فاطمه علیها السلام به خشم می آید و با خشنودی او خشنود می شود.


[=IranSans]الامالی، شیخ مفید، ص 94 .


حدیث بسیار خوبی نوشته اید. ولی می تونم بپرسم ربطش چیست؟ اگر ربطی ندارد لطفا چیزهای نامربوط ننویسید. اگر ربطی دارد و می خواهید در کنایه و لفافه حرف بزنید لطفا اصلا در این تاپیک صحبت نکنید چون بنده به قدری از آدم هایی که با کنایه و شاید نیش حرفشون رو میزنند بدم میاد که ممکنه بدجور باهاتون حرف بزنم.

شروحیل;977749 نوشت:
رادر گرامی باور کنید بنده تو خانواده و محله ای بزرگ شدم که اعتیاد و فحشاء مثل آب خوردن بوده

هر وقت دعا می کنم می گم : خدایا شکرت تو مرا هدایت شده قرار دادی و به من لطف کردی

آیا من با اجبار معتاد نشدم؟ همین الان هم همسایه دیوار به دیوارمون مواد فروشه

بخوام می رم می خرم می کشم!!! اما نمی خوام چون اختیار دارم

چون می تونم انتخاب کنم بکشم یا نکشم ...

چون خدا نعمتی به اسم اختیار به من داده ...

هر روز تو خونه خودمون بساط قلیون فراهم هست و همه هم می کشن

اما من نمی کشم کلی هم حرف و کنایه می شنوم اما اختیار دارم

می گم نمی خوام چون خدا رو دوست دارم و می خوام ازش اطاعت کنم ...

آیا این مثالی که در مورد خودتون زدید با مثالی که بنده در مورد اون کودک زدم هم ارز است؟

ابوالبرکات;978639 نوشت:
حدیث بسیار خوبی نوشته اید. ولی می تونم بپرسم ربطش چیست؟ اگر ربطی ندارد لطفا چیزهای نامربوط ننویسید. اگر ربطی دارد و می خواهید در کنایه و لفافه حرف بزنید لطفا اصلا در این تاپیک صحبت نکنید چون بنده به قدری از آدم هایی که با کنایه و شاید نیش حرفشون رو میزنند بدم میاد که ممکنه بدجور باهاتون حرف بزنم.

خدای فعال یا خدای تابع ... ( عنوان تاپیک )
حدیث هم داره میگه که خدا در بعضی از جهات تبعیت میکند ... آنگونه که حدیث میگوید خدا با خشم حضرت فاطمه خشمگین میشود .

همچنین ...
نوع رفتار خدا همونجور که خودتون گفتید نسبت به اون پسر بچه ... بی تفاوتی بود .
و نوع رفتار خدا در مقابل حضرت فاطمه تبعیت .

خواستم به این مساله اشاره کنم که خوب دیگه ... همینجوری هست . کاریش هم نمیشه کرد .

لطفا بدجور حرف نزنید ... چون بدجور جواب میشنوید ... این یک رابطه علی و معلولی هست ...

به_نام_او;977769 نوشت:
1. اول از همه بترسیم از تفکرات و بحث هایی که باعث بوجود آمدن تردید و شکاف در ایمان و اعتماد به خدا میشه
شک مقدمه ی یقینه. کفر با تفکر از ایمان با جهل بهتر است .
به_نام_او;977769 نوشت:
2. دوم اینکه گاهی اوقات گناه باعث نزدیکتر شدن به خدا و معصومین (ع) میشه. خود بنده در کودکی گناهی مرتکب شدم که تازه امسال فهمیدم اسم اون گناهی که کردم دقیقا چی بوده و به حدی تنم لرزید و توبه کردم که باعث شد بسیاری از امور زندگیم رو اصلاح کنم و کلا آدم دیگه ای شدم. شخصا میدونم اگر در کودکی به اون گناه گرفتار نمیشدم و در این سن باعث لرزیدنم نمیشد الآن به خودم نیومده بودم و خیلی گمراه بودم و همچنان خودم رو "روشنفکر" میدونستم
اون لرزیدنتون غیر منطقی و غیرعاقلانه بوده است . مگر شما در کودکی می فهمیدید که اون کار بد است . پس چرا توبه کردید؟
به_نام_او;977769 نوشت:
3. چه بسا کودکی که در 11 سالگی از روی جهالت معتاد شده و زندگی اش به لجنزاری تبدیل شده در آینده توبه کنه و اصلاح و جبران کنه و در آخرت جایگاه بالاتری نسبت به ما داشته باشه.
چه بسا این طور باشه. اما سوال بزرگ اینه که آیا این که زندگی این آدم به لجن زار تبدیل شده و به غیر اختیار خودش این گونه شده را می توان به این تعبیر کرد که کسی نیست که بتوانیم در زندگی به آن تکیه کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟ در واقع وقتی دنیا این قدر هرج و مرج است به چه کسی تکیه کنیم؟ آیا خدای تابع نظام علی و معلولی فساد ساز ، قابل اعتماد است؟
به_نام_او;977769 نوشت:
بیاید با مغز اندازه پرتغال خودمون امور دنیا و راه و روش های خدا رو زیر سوال نبریم و نتیجه گیری نکنیم. این ما هستیم که از حکمت های خدا و آینده و تدارکات خدا برای بندگانش بی خبریم. بسیاری از این سوال های ما بعد از مرگ پاسخ داده میشن و ما "قانع میشیم" اما بترسیم از اینکه جزو کسانی باشیم که با شک به خدا و تواناییش از دنیا میریم که در اون صورت بعد از دریافت پاسخ ها و قانع شدن دیگه راه توبه باز نیست.
تا ما قانع نشویم که کفرمان جایز است و بنابراین قراری بر توبه نیست بعد از مرگ. یعنی خدا بعد از مرگ میاد انسان رو قانع می کنه و می گه حالا قانع شدی؟ حالا به خاطر کفرت پدرتو در میارم و راه توبه هم نداری. حالا یکی به خدا بگه خدایا شما اول بیا قانعش کن بعد اگه کفر ورزید پدرش رو در بیار.
به_نام_او;977769 نوشت:
بیاید با مغز اندازه پرتغال خودمون امور دنیا و راه و روش های خدا رو زیر سوال نبریم و نتیجه گیری نکنیم.
من هم همین رو می گم ولی می گویم تا با مغز پرتغالی ام چیزی را نفهمم بهش ایمان نمیارم.

مبنای 2;978642 نوشت:
خدای فعال یا خدای تابع ... ( عنوان تاپیک )
حدیث هم داره میگه که خدا در بعضی از جهات تبعیت میکند ... آنگونه که حدیث میگوید خدا با خشم حضرت فاطمه خشمگین میشود .
و نوع رفتار خدا در مقابل حضرت فاطمه تبعیت .
ببخشید یک سوال بپرسم. شما که العیاذ بالله حضرت زهرا رو از خدا بالاتر نمی دونید؟ منظور بنده از فعال و تابع بودن این بود که شاید یک موجودی است به نام نظام علی و معلولی که خدا تابع آن است و چون نمی شود موجودی قادر و خالق از مخلوق خود تبعیت کند (تبعیتی جبری نه اختیاری) بنابراین خدا همان نظام علی و معلولی است و بنابراین موجودی باشعور جهان را اداره نمی کند.
مبنای 2;978642 نوشت:
نوع رفتار خدا همونجور که خودتون گفتید نسبت به اون پسر بچه ... بی تفاوتی بود
آیا خالق نسبت به مخلوقش می تواند بی تفاوت باشد؟
مبنای 2;978642 نوشت:
لطفا بدجور حرف نزنید ... چون بدجور جواب میشنوید ... این یک رابطه علی و معلولی هست ..
بهتر می توانید آن را قانون عمل و عکس العمل بدانید.

ابوالبرکات;978638 نوشت:
اگر خدا نخواسته پس کی خواسته. آیا انسان های دیگر قدرتی جدای از خدا دارند؟ یعنی بنده دوباره باید سرم رو بکوبم به دیوار.

من جوابم و در پست ۱۷۷ گفتم و پاسخ این حرفتونم قبلا گفتم.
شما میرید سر پله اول و نادیده میگیرین.

موضوع قفل شده است