جمع بندی اراده انسان و اراده الهی

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اراده انسان و اراده الهی

درباره برهان نظم و رابطه طولی خداتحقیق کردم ولی اراده خدا معنانداردانسان بایددرباورخودقبول کندکه نیروی درونی خودش سرچشمه است

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Book Antiqua"][="Navy"]

بسم الله الرحمن الرحیم


با عرض سلام، ادب و احترام
مقدمه1؛ تعریف اراده الهی: غالب فلاسفه حکمت متعالیه آن را به معنای علم الهی به نظام احسن دانسته اند.(1) برخی نیز اراده الهی را بر اساس برخی روایات، ایجاد و احداث فعل دانسته اند.(2) البته بین صفت ذات یا فعل بودن اراده خداوند نیز بین دانشمندان اختلاف وجود دارد که غالب متکلمان آنرا صفت فعل دانسته و بیشتر فلاسفه اراده الهی را صفت ذات دانسته اند.

مقدمه2؛ اثبات اراده الهی: اراده خداوند تابع علم و حیات اوست و از طرفی علم خدا صفت ذات او و عین وجود اوست، بنابراین در هر مرتبه ای از مراتب وجود، اراده خدا نیز موجود است. بر این اساس، خداوند هم در مرتبه ذات متصف به اراده است و هم در مرتبه فعل.(3) علاوه بر این راه، ملاصدرا اراده الهی را از طریق برهان صدیقین و همچنین قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها» و «معطی شیء فاقد شیء نیست» نیز ثابت می کند. همچنین اراده را می توان از طریق وجوب وجود نیز ثابت کرد؛ به طوری که اراده یکی از اوصاف کمال است و اگر واجب الوجود وصفی کمالی را نداشته باشد، مرکب از وجود و عدم شده و از طرفی واجب نخواهد بود و این خلاف فرض است. پس باید تمام اوصاف کمال که یکی از آنها اراده است را داشته باشد.

مقدمه3؛ انواع دیدگاه ها در مورد گستره اراده خدا و انسان:
الف: عدم دخالت اراده خدا در اراده انسان؛ این دیدگاه متعلق به معتزله است.
ب: احاطه اراده الهی و انکار اراده انسان؛ این نظر نیز از جانب اشاعره مطرح شده است.
ج: شمول اراده حق تعالی و اثبات اراده برای انسان؛ قائلان این تفکر نیز متکلمان شیعه امامیه و فلاسفه مسلمان هستند.

با توجه به مقدمه دوم، اراده الهی همانطور که از طریق برهان صدیقین و قاعده بسیط الحقیقه ثابت می شود، گستره و عمومیت آن نیز ثابت می گردد، به طوری که هیچ مخلوقی از تحت این اراده خارج نخواهد بود. زیرا اگر حتی یک مخلوق از تحت اراده الهی خارج باشد، اراده الهی محدود شده و سبب خروج از وجوب وجود خواهد شد. علاوه بر دلایل عقلی، دلایل نقلی نیز عمومیت اراده الهی را مطرح کرده اند؛ مانند آیه شریفه: إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ؛ هر گاه اراده و مشيت خدا به آفرينش چيزى تعلق گيرد، فرمان نافذ او اينست كه مى ‏گويد: موجود باش، و فورا موجود مى‏ شود.(4) بر اساس این آیه هیچ چیز خارج از حیطه اراده الهی نیست. این احاطه الهی در آیه دیگری نیز اشاره شده است: وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحيطاً؛ آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است همه متعلق بخداست و خدا بر همه چيز احاطه كامل دارد.(5)
علاوه بر اینکه با توجه به عالم ماده که عالم تزاحم است و بسیاری از مسائل و مشکلات جلوی اراده انسان را گرفته و او را در تصمیم گیری و یا رسیدن به مطلوب، متزلزل یا دگرگون می کند، تاثیر اراده خالق مسلما کمتر از این موارد نیست. امیر المومنین(علیه السلام) در این رابطه می فرماید: عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ‏ الْعَزَائِمِ‏ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم؛ خداى سبحان را با شكستن عزيمت‏ ها و قصدها و گشودن گره ها و شكستن آرزوها شناختم.‏(6) بنابراین در جایی که اراده دوست یا دشمن انسان در اراده او تاثیر می گذارد، چطور اراده خالق او در او تاثیر ندارد؟!

نهایتا با توجه به مقدمه سوم، شیعه امامیه رابطه طولی اراده انسان و خدا را بر اساس روایات مطرح کرده که علاوه بر اثبات اراده انسان که یکی از بدیهیات است باشد و همچنین اراده الهی را محدود نکرده و با این دیدگاه اشکالات مطرح شده در مورد دو دیدگاه رقیب را پاسخ گفته است.


[/HR]1. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج6، ص334.
2. كلينى، محمد بن يعقوب، (1375)،أصول الكافي، ترجمه محمد باقر كمره اى، سوم، قم، اسوه، ج1، ص109.
3. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج6، ص24.
4. يس:82.
5. نساء: 126.
6.
شريف الرضى، محمد بن حسين‏، (1414)،نهج البلاغة( للصبحي صالح)، تصحیح فیض الاسلام، اول، قم، نشر هجرت، ص511.
[/]

باسمه الذی فعال لما یشاء

عرض سلام و ادب

عامل;977766 نوشت:
نهایتا با توجه به مقدمه سوم، شیعه امامیه رابطه طولی اراده انسان و خدا را بر اساس روایات مطرح کرده که علاوه بر اثبات اراده انسان که یکی از بدیهیات است باشد و همچنین اراده الهی را محدود نکرده و با این دیدگاه اشکالات مطرح شده در مورد دو دیدگاه رقیب را پاسخ گفته است.

ممکن است کسی اشکال کند که اگر رابطه ی اراده انسان و اراده ی خداوند،رابطه ی طولی است

پس اراده ی حق در ارتکاب معاصی توسط انسان دخیل است در اینصورت چگونه باید پاسخ داد؟

سلام

حبیبه;978415 نوشت:
ممکن است کسی اشکال کند که اگر رابطه ی اراده انسان و اراده ی خداوند،رابطه ی طولی است
پس اراده ی حق در ارتکاب معاصی توسط انسان دخیل است در اینصورت چگونه باید پاسخ داد؟

علما این سوال را از راه تفکیک اراده تکوینی و تشریعی پاسخ داده اند.
توضیح اینکه انسان مختار است و لازمه اختیار او قدرت بر انتخاب فعل خوب یا بد است.
کسی که این قدرت را در اختیار انسان گذاشته به نوعی او را قادر بر فعل خوب یا بد کرده است و تا او نخواهد هیچ کدام از این افعال از او صادر نمی شود.
بر این اساس اراده تکوینی خداوند به این تعلق گرفته که اراده انسان در افعال او دخیل باشد و این اراده شامل تمامی افعال او می شود.
از طرفی اراده تشریعی او به انجام اعمال خیر تعلق گرفته و صرفا انسان را به انجام خیر دعوت کرده است.

سوالی که اینجا مطرح می شود این است که آیا اراده تکوینی خداوند بر انجام هر عملی از انسان، باعث استناد شرور به او نمی شود؟
پاسخ این است که اگر تفکیک مذکور را لحاظ نکنیم و فرقی بین اراده تکوینی و تشریعی او نگذاریم، مجبور خواهیم بود!
به عبارتی اگر اراده تکوینی الهی به انجام خیر تعلق بگیرد، چیزی جز خیر از انسان صادر نمی شود و دیگر مختار بودن او معنا ندارد. پس لازمه اختیار این است که خداوند انسان را قادر بر اراده فعل شر و حتی انجام آن کند.
از اینجا روشن می شود که این تفویض قدرت، نقد نیست و چون اراده انسان نیز جزء اخیر علت تامه است، خود او مسول عمل خویش است، هر چند خداوند او را بر این کار قادر کرده است.
مانند اینکه کسی چاقوی تیزی را در اختیار دیگری قرار دهد و او هم قادر به خیر رساندن توسط این وسیله باشد و هم قادر به شر رساندن باشد، در این صورت اگر او دیگران را زخمی کند، خودش مسول خواهد بود نه کسی که این قدرت دو جانبه را در اختیار او گذاشته است.
امام رضا علیه السلام در این زمینه می فرماید:
خدا به اجبار و اکراه اطاعت نمی‏ شود و عصیان بنده غلبه بر او نیست. بندگان در ملک او به حال خود واگذار نشده‏ اند و او مالک داشته‏ های آنهاست. خدا مالک حقیقی چیزهایی است که در حیطه ملکیت، حکومت و قدرت بندگان است و مالک اعتباری آن بندگانند و خدا قادر است بر آنچه در قدرت بندگان است، پس اگر بندگان در اطاعت او همدست شوند، خدا مانعشان نمی‏ شود و راهشان را نمی‏ بندد و اگر در معصیت او همدست شوند، پس اگر بخواهد بین آنها و فعلشان حایل و مانع می‏ شود و اگر حایل نشد، آن معصیت را مرتکب می‏شوند. پس او نیست که آنان را وادار به معصیت نموده باشد.(عيون اخبار الرضا ج 1 ص 119 ح 48 ب 11 و توحيد صدوق ص 361 ح 7)

[="Tahoma"][="Navy"]

مخاطب;977453 نوشت:
درباره برهان نظم و رابطه طولی خداتحقیق کردم ولی اراده خدا معنانداردانسان بایددرباورخودقبول کندکه نیروی درونی خودش سرچشمه است

سلام
اگر شما ثابت کنید ما بعنوان موجود ممکن در ذات خود بی نیاز هستیم می توانید بگویید در شوون ذاتی مانند اراده هم مستقل هستیم اما وقتی ذات ما مستقل نیست چطور شوون ذاتی ما و اراده ما مستقل است؟ البته برهان نظم تا این حد رابطه وجودی خالق و مخلوق را روشن نمی کند لذا بعید نیست از برهان نظم این معنا را نیافته باشید
یا علیم[/]

سوال:
آیا اراده انسان تحت تاثیر اراده خداست یا صرفا امور زندگی را با اراده مستقل خویش سامان می دهد؟

پاسخ:
مقدمه1؛ تعریف اراده الهی: غالب فلاسفه حکمت متعالیه آن را به معنای علم الهی به نظام احسن دانسته اند.(1) گروهی از علماء نیز اراده الهی را بر اساس برخی روایات، ایجاد و احداث فعل دانسته اند.(2) البته بین صفت ذات یا فعل بودن اراده خداوند نیز بین دانشمندان اختلاف وجود دارد که غالب متکلمان آنرا صفت فعل دانسته و بیشتر فلاسفه اراده الهی را صفت ذات دانسته اند.

مقدمه2؛ اثبات اراده الهی: اراده خداوند تابع علم و حیات اوست و از طرفی علم خدا صفت ذات او و عین وجود اوست، بنابراین در هر مرتبه ای از مراتب وجود، اراده خدا نیز موجود است. بر این اساس، خداوند هم در مرتبه ذات متصف به اراده است و هم در مرتبه فعل.(3) علاوه بر این راه، «ملاصدرا» اراده الهی را از طریق برهان صدیقین و همچنین قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها»(4) و «معطی شیء فاقد شیء نیست»(5) نیز ثابت می کند. همچنین اراده را می توان از طریق وجوب وجود نیز ثابت کرد؛ به طوری که اراده یکی از اوصاف کمال است و اگر واجب الوجود وصفی کمالی را نداشته باشد، مرکب از وجود و عدم شده و از طرفی واجب نخواهد بود و این خلاف فرض است. پس باید تمام اوصاف کمال که یکی از آنها اراده است را داشته باشد.

مقدمه3؛ انواع دیدگاه ها در مورد گستره اراده خدا و انسان:
الف: عدم دخالت اراده خدا در اراده انسان؛ این دیدگاه متعلق به معتزله است.
ب: احاطه اراده الهی و انکار اراده انسان؛ این نظر نیز از جانب اشاعره مطرح شده است.
ج: شمول اراده حق تعالی و اثبات اراده برای انسان؛ قائلان این تفکر نیز متکلمان شیعه امامیه و فلاسفه مسلمان هستند.

با توجه به مقدمه دوم، اراده الهی همانطور که از طریق برهان صدیقین و قاعده بسیط الحقیقه ثابت می شود، گستره و عمومیت آن نیز ثابت می گردد، به طوری که هیچ مخلوقی از تحت این اراده خارج نخواهد بود. زیرا اگر حتی یک مخلوق از تحت اراده الهی خارج باشد، اراده الهی محدود شده و سبب خروج از وجوب وجود خواهد شد. علاوه بر دلایل عقلی، دلایل نقلی نیز عمومیت اراده الهی را مطرح کرده اند؛ مانند آیه شریفه: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»؛ هر گاه اراده و مشيت خدا به آفرينش چيزى تعلق گيرد، فرمان نافذ او اينست كه مى ‏گويد: موجود باش، و فورا موجود مى‏ شود.(6) بر اساس این آیه هیچ چیز خارج از حیطه اراده الهی نیست. این احاطه الهی در آیه دیگری نیز اشاره شده است: «وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحيطاً»؛ آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است همه متعلق بخداست و خدا بر همه چيز احاطه كامل دارد.(7)
علاوه بر اینکه با توجه به عالم ماده که عالم تزاحم است و بسیاری از مسائل و مشکلات جلوی اراده انسان را گرفته و او را در تصمیم گیری و یا رسیدن به مطلوب، متزلزل یا دگرگون می کند، تاثیر اراده خالق مسلما کمتر از این موارد نیست. امیر المومنین(علیه السلام) در این رابطه می فرماید: «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ‏ الْعَزَائِمِ‏ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم»؛ خداى سبحان را با شكستن عزيمت‏ ها و قصدها و گشودن گره ها و شكستن آرزوها شناختم.‏(8) بنابراین در جایی که اراده دوست یا دشمن انسان در اراده او تاثیر می گذارد، چطور اراده خالق او در او تاثیر ندارد؟!

نهایتا با توجه به مقدمه سوم، شیعه امامیه رابطه طولی اراده انسان و خدا را بر اساس روایات مطرح کرده است تا علاوه بر اثبات اراده انسان(به عنوان یک امر بدیهی و وجدانی)، اراده الهی را نیز محدود نکرده باشد و با این دیدگاه اشکالات مطرح شده در مورد دو دیدگاه رقیب را پاسخ گفته است.

اما در مورد اینکه دخالت اراده الهی در ارتکاب معصیت توسط انسان، چگونه قابل توجیه است، باید گفت: علما این سوال را از راه تفکیک اراده تکوینی و تشریعی پاسخ داده اند. توضیح اینکه انسان مختار است و لازمه اختیار او قدرت بر انتخاب فعل خوب یا بد است. کسی که این قدرت را در اختیار انسان گذاشته به نوعی او را قادر بر فعل خوب یا بد کرده است و تا او نخواهد هیچ کدام از این افعال از او صادر نمی شود. بر این اساس اراده تکوینی خداوند به این تعلق گرفته که اراده انسان در افعال او دخیل باشد و این اراده شامل تمامی افعال او می شود. از طرفی اراده تشریعی او به انجام اعمال خیر تعلق گرفته و صرفا انسان را به انجام خیر دعوت کرده است. به عبارتی اگر اراده تکوینی الهی به انجام خیر تعلق بگیرد، چیزی جز خیر از انسان صادر نمی شود و دیگر مختار بودن او معنا ندارد. پس لازمه اختیار این است که خداوند انسان را قادر بر اراده فعل شر و حتی انجام آن کند. از اینجا روشن می شود که این تفویض قدرت، نقد نیست و چون اراده انسان نیز جزء اخیر علت تامه است، خود او مسول عمل خویش است، هر چند خداوند او را بر این کار قادر کرده است. مانند اینکه کسی چاقوی تیزی را در اختیار دیگری قرار دهد و او هم قادر به خیر رساندن توسط این وسیله باشد و هم قادر به شر رساندن باشد، در این صورت اگر او دیگران را زخمی کند، خودش مسول خواهد بود نه کسی که این قدرت دو جانبه را در اختیار او گذاشته است.

پی نوشت ها:
1. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج6، ص334.
2. كلينى، محمد بن يعقوب، (1375)،أصول الكافي، ترجمه محمد باقر كمره اى، سوم، قم، اسوه، ج1، ص109.
3. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج6، ص24.
4. این قاعده، این است که بسیط الحقیقه از جهتی با همه اشیاء و موجودات یکی است و از جهت دیگری غیر از همه آنهاست. به عبارت دیگر، اشیاء و موجودات، دارای دو جهت مختلف در درون خود هستند که در یکی از این جهات، بسیط الحقیقه با آنها یکی است و در جهت دیگر با آنها مغایرت دارد. اما آن جهتی که بسیط الحقیقه و دیگر اشیاء در آن مشترکند، وجود و کمالات وجودی اشیاء است و آن جهتی که از آن جهت، میان اشیاء و بسیط الحقیقه و دیگر اشیاء مغایرت وجود دارد، ماهیت و حدود و نقایص اشیاء می‌باشد.(سبزوارى، ملا هادی، (1383)، اسرار الحکم، تصحیح کریم فیضی، اول، قم، مطبوعات دینی، ص103)
5. مقصود از قاعده مذکور این است كه معطی یك كمال فاقد آن كمال نیست، بلكه واجد آن كمال در مرتبه اعلی است؛ یعنی آن كمالی را كه در مرتبه ی پایین تر می دهد خودش آن را در مرتبه ی بالاتر دارد.
6. يس:82.
7. نساء: 126.
8. شريف الرضى، محمد بن حسين‏، (1414)،نهج البلاغة( للصبحي صالح)، تصحیح فیض الاسلام، اول، قم، نشر هجرت، ص511.

موضوع قفل شده است