جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در قرآن و سنت

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در قرآن و سنت

بررسي وجوب امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه قرآن
آيات ناظر به موضوع:
آيات وارده در اين موضوع گرچه فراوان است اما با اندكي درنگ در آيات متوجه مي‌شويم كه خداوند در تشريع و بيان اين امر روش خاصي دارد:
الف) اشاره و ترغيب به آن؛ ب) بيان عاقبت ترك آن؛ ج) الزام مكلفين به آن امر و د) قرار دادن وصف لازم براي آن.
شايد به خاطر اهميت جايگاه امر به معروف و نهي از منكر و هم‌چنين دشواري آن خداوند عالَم ابتدا انسان‌ها را آماده‌ي قبول نموده سپس آن را بر مكلفين واجب نموده است.
برخي آيات در اين‌باره عبارتند از:
1- والعصر، ان الانسان لفي خسر، الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر .
اين سوره علاوه بر اين‌كه مكي بوده و در ابتداي بعثت نازل شده، در آن فقط اشاره‌اي به امر به معروف و نهي از منكر دارد و همان‌گونه كه مرحوم طبرسي مي‌فرمايد در وجوب «تواصي به حق» اشاره‌اي به امر به معروف و نهي از منكر وجود دارد .
2- يا بني اقم الصلاه و أْمر بالمعروف و انْهُ عن المنكر و اصبر علي ما اصابك .
اين آيه نيز مكي است و در ابتداي بعثت نازل شده ولي دلالت بر وجوب امر به معروف و نهي از منكر بر مسلمانان ندارد و فقط حكايت از نصايح لقمان خطاب به پسرش دارد. اما ترغيب به اين امر و هم‌چنين حسن و فضيلت آن از آيه برداشت مي‌شود.
3- خذ العفو و المر بالعرف و اعرض عن الجاهلين .
اين آيه نيز مكي مي‌باشد و در آن پيامبر(ص) مأمور به امر به معروف مي‌گردد و هم‌چنين دلالت بر مكلف بودن امت به اين تكليف دارد اما با اشاره و نه به صراحت، زيرا هيچ ملازمه‌ي قطعي بين تكليف پيامبر و تكليف امتش وجود ندارد.
4- يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر .
اين آيه نيز پيامبر اكرم(ص) را وصف به آمر به معروف و ناهي از منكر بودن مي‌نمايد؛ گرچه دلالت بر تشريع امر به معروف و نهي از منكر دارد اما خطاب در آن دلالت بر وجوب و لزوم آن بر امت ندارد.
5- و اسألهم عن القريه التي كانت حاضره البحر، اذ يعدون في السبت اذ تأتيهم حيتانهم شرعاً و يوم لايسبتون لا تأتيهم كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون، و اذ قالت امه منهم لمَ تعظون قوماً الله مهلكهم او معذبهم عذاباً شديداً قالوا معذره الي ربكم و لعلهم يتقون، فلما نسوا ما ذكّروا به انجين الذين ينهون عن السوء و اخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون، فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قرده خاسئين .
اين آيه دلالت بر عاقبت ترك امر به معروف و نهي از منكر در ميان امت‌هاي پيشين دارد به طوري‌كه افراد اين امت‌ها سه دسته بودند: دسته‌اي كه فرمان برده و امر به معروف كردند و نجات يافتند؛ دسته‌اي كه فرمان الهي را انجام داده اما امر به معروف نكردند، اين گروه مسخ شدند و بالاخره دسته‌اي كه فرمان خداوند را انجام نداده و امر به معروف نيز ننمودند كه اين گروه هلاك شدند .
6- و لتكن منكم امه يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون .
اين آيه مدني بوده و از دو جهت دلالت بر وجوب امر به معروف و نهي از منكر دارد: الف) به دليل وجود كلمه‌ي «و لتكن» كه صيغه‌ي امر است؛ ب) به دليل حصر فلاح و رستگاري در اين عمل و دعوت به خير كه همان امر به معروف و نهي از منكر است؛ بنابراين جمله‌ي «يدعون الي الخير» جمله‌ي مجملي است كه جمله‌هاي بعدي آن را تفصيل مي‌كند .
7- كنتم خير امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله .
اين آيه دلالت بر وجوب امر به معروف و نهي از منكر دارد و اين‌كه به عنوان واجب لازمي بر عهده‌ي هر شخصي كه به خداوند ايمان دارد نهاده شده است. جمع بين مفاد اين آيه كه وجوب امر به معروف و نهي از منكر بر تمام امت را در بر دارد و آيه‌ي قبلي كه افاده‌ي وجوب بر بعض امت را مي‌كند (بنا بر جمله‌ي «ولتكن منكم امه») در قسمت بعدي بحث خواهد آمد.
8- ليسوا سواء من اهل الكتاب امه قائمه يتلون آيات الله آناء الليل و هم يسجدون، يؤمنون بالله و اليوم الآخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون في الخيرات، اولئك من الصالحين .
اين آيه دلالت بر اين مطلب دارد كه امر به معروف و نهي از منكر فريضه‌ي مسلّمه‌اي بر عهده‌ي امت مسلمان است. زيرا عمل به آن از علايم انجام وظيفه محسوب مي‌گردد.
9- الذين ان مكّناهم في الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبه الامور .
اين آيه و هم‌چنين آيات 71، 111 و 112 از سوره‌ي توبه، امر به معروف و نهي از منكر را از اوصاف لازمه‌ي مؤمنين و به عنوان شأني از شؤون ولايت برخي از مؤمنان بر ديگران شمرده است.

واجب كفايي يا عيني بودن امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه قرآن
بدين منظور ابتدا بايد بين آيات 104 و 110 سوره‌ي آل‌عمران جمع نمود و مفاد آيات را از دو منظر بررسي نمود:
1. از منظر بحث درباره‌ي اصل مفاد آن‌ها: بسياري از مفسرين معتقدند كلمه‌ي «مِن» در آيه‌ي 104 «ولتكن امه منكم» بعضيه يا ابتدائيه است كه بنابر اين عقيده وجوب امر به معروف و نهي از منكر واجب كفايي است. اما برخي ديگر عقيده دارند كلمه‌ي «مِن» بيانيه بوده و معناي آن چنين است: «بايد شما امتي باشيد كه امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنيد» بنابراين مخاطب آن عام مي‌باشد .
درباره‌ي آيه‌ي 110 صاحب كنزالعرفان عقيده دارد: «كانَ تامّه و به معني وجدتم بوده و كنتم خير امه منصوب است بنابر حال مقيّد و تأمرون بالمعروف حال از خير امه است بنابراين وجود آن‌ها مقيد به خير بودن است و خير بودن نيز مقيد به امر به معروف و نهي از منكر است .»
2. از منظر وجود منافات بين آن‌ها: بعضي قائل به تنافي بين دو آيه‌ي شريفه مي‌باشند زيرا معتقدند در آيه‌ي 104 كه مي‌فرمايد: «ولتكن منكم امه يدعون الي الخير»، «مِن» بعضيه است نه بيانيه و بنا به ظاهر آيه اين امر بر بعضي از امت واجب است در حالي‌كه در آيه‌ي 104 جمله‌ي «كنتم خير امه للناس» دلالت بر وجوب آن بر تمام امت دارد. اين منافات را مي‌توان به شكل زير برطرف نمود:
آيه‌ي اول به خاطر وجود عبارت «امه يدعون الي الخير» در مقام تشريع وجوب امر به معروف و نهي از منكر بر برخي از امت نيست تا با وجوبي كه در آيه‌ي دوم بر كل امت افاده مي‌شود، منافات داشته باشد زيرا بدون شك امر به معروف و نهي از منكر بر همه‌ي امت واجب است طبق ديگر آيات قرآن و هم‌چنين روايات وارده‌اي كه در اين باب آمده است. (حال ما چه قائل به وجوب عيني باشيم و چه وجوب كفايي فرقي نمي‌كند زيرا وجوب در واجب كفايي نيز شامل همه مي‌گردد گرچه با قيام برخي به آن از عهده‌ي ديگران ساقط مي‌شود.) در واقع آيه درصدد تأسيس گروه معيني از ميان اين امت است كه به دعوت به امر به معروف و نهي از منكر قيام كنند و مسلماً چنين گروهي از ميان اين امت بايد واجد شرايط خاص و مجهز به ويژگي‌هاي معيني بوده تا بتوانند به اين وظيفه‌ي خطير عمل نمايند.
بررسي موضوع از ديدگاه روايات
اخبار و روايات فراواني كه شامل تأكيد شديد و تصريح در اين‌باره است وجود دارد كه ما آن‌ها را به سه دسته تقسيم مي‌كنيم:
الف) اخباري كه دلالت بر اصل وجوب امر به معروف و نهي از منكر به شكل مؤكدي دارند؛
ب) اخباري كه دلالت بر اهميت اين فريضه نسبت به ديگر فرايض الهي دارند؛
ج) رواياتي كه شامل تحذير از ترك و بيان عواقب ترك اين فريضه مي‌باشند.
برخي از اين روايات عبارتند از:
1. از امام محمد باقر(ع) روايت شده كه فرمود: «يكون في آخر الزمان قوم ينبع (يتبع) فيهم قوم مراون، الي ان يقال: ولو اضرت الصلاه بسائر ما يعملون باموالهم و ابدانهم لرفضوها كما رفضوا اسمي الفرائض و اشرفها ... » در آخرالزمان، گروهي از مردم ريا مي‌كنند. تا اين‌كه فرمود: اگر نماز (به گمان آنان) به محصول كار مالي و بدني آن‌ها ضرر وارد كند، آن را رها مي‌نمايند، همان‌گونه كه برجسته‌ترين و شريف‌ترين واجبات را (كه امر به معروف و نهي از منكر است) رها مي‌سازند ....
امام(ع) در مقام ملامت و سرزنش گروهي از مردم هستند كه براي تكاثر اموال و زخارف دنيا، حتي نماز را ترك مي‌گويند، چه اين‌كه مي‌پندارند اگر پاره‌اي از وقت خويش را به نماز بپردازند، به منافع مادي آنان لطمه و ضربه وارد خواهد آمد و به همين دليل از امر به معروف و نهي از منكر نيز گريزانند.
در اين روايت، از امر به معروف و نهي از منكر به «اسمي الفرائض» و «اشرف الفرائض» تعبير شده است، كه به توضيح مختصر آن مي‌پردازيم:
الف) اسمي الفرائض : به معناي بارزترين و برجسته‌ترين يا عالي‌ترين و والاترين واجب از ميان واجب‌هاي الهي است.
اسمي، افعل تفضيل (صفت تفضيلي) است، كه اگر از كلمه‌ي سِمَه (به معني علامت و نشانه) مشتق شده باشد، معناي بارزترين و نشانمندترين را مي‌دهد و اگر از سُمُوّ (به معني رفعت و بلندي) گرفته شده باشد به معناي عالي‌ترين و برجسته‌ترين مي‌باشد.
با توجه به ديگر روايات و تعبيرهايي كه درباره‌ي ساير واجب‌ها به كار رفته است، مي‌توان نتيجه گرفت كه امر به معروف و نهي از منكر از برجسته‌ترين و از بارزترين واجب‌ها شمرده مي‌شود.
ب) اشرف الفرائض : يعني گرامي‌ترين و ارجمندترين واجب در بين واجب‌ها يا از گرامي‌ترين و ارزشمندترين واجب‌ها، امر به معروف و نهي از منكر است.
2. امر به معروف و نهي از منكر از برترين و بافضيلت‌ترين ارزش‌هاي عملي در اسلام است:
«عن ابي‌عبدالله(ع): ان رجلاً مِن خثعم جاء الي رسول‌الله(ص) فقال له: اخبرني ما افضل الاعمال؟ فقال(ص): الايمان بالله. قال: ثم ماذا؟ قال(ص): صله‌الرحم. قال: ثم ماذا؟ فقال(ص): الامر بالمعروف و النهي عن المنكر .
امام صادق(ع) فرمودند: مردي از قبيله‌ي خثعم به حضور رسول گرامي اسلام رسيد و گفت: به من خبر دهيد كه افضل اعمال چيست؟ فرمود: ايمان به خداوند. عرض كرد: پس از آن چيست؟ فرمود: صله‌ي رحم. عرض كرد: بعد از آن چيست؟ فرمود: امر به معروف و نهي از منكر.
همين مضمون از اميرمؤمنان علي(ع) هم نقل شده است كه فرمودند: الامر بالمعروف افضل الاعمال الخلق . امر به معروف بافضيلت‌ترين عمل‌هاي مردمان است.
در اين‌جا ممكن است اين سؤال پيش آيد؛ كه چگونه و چرا امر به معروف و نهي از منكر از نام‌آورترين، شريف‌ترين و بافضيلت‌ترين واجب‌ها مي‌باشد؟
با دقت در آثار مترتب بر امر به معروف و نهي از منكر، پي مي‌بريم كه چه آثار ارزشمند و حياتي، به دنبال انجام آن ظاهر شده و نمود پيدا مي‌كند، با توجه به اين آثار باارزش، بايد پذيرفت كه بي‌گمان امر به معروف و نهي از منكر (برجسته‌ترين و عالي‌ترين واجبات الهي) است و بس، چون آثار هر واجب ديگري را كه مورد كاوش قرار دهيم، ميزان و گستردگي آن به وسعت آثار امر به معروف و نهي از منكر نمي‌رسد.
3. عن النبي(ص) قال: «من امر بالمعروف و نهي عن المنكر فهو خليفه الله في ارضه و خليفه رسول الله و خليفه كتابه. » از پيامبر(ص) نقل شده است كه فرمود: هركس امر به معروف و نهي از منكر كند، خليفه‌ي خداوند در زمين خواهد بود و (نيز) جانشين رسول خدا و كتاب او (قرآن) خواهد شد.
ناگفته پيداست اين خلافت سه‌گانه، در آن صورت به انسان ارزاني مي‌شود كه عمل انسان نمايشگر ارزش‌هاي محبوب خدا و رسول و قرآن باشد، و آن‌چه در اين ميان اساسي‌ترين نقش را ايفا مي‌كند، خداگرايي و امر به معروف و نهي از منكر است.
4. عن عبدالرحمان بن حجّاج قال سمعتُ الصادق(ع) يقول: «من رأي اخاه علي امر يكرهه فلم يرده عنه و هو يقدر عليه فقد خانه » عبدالرحمان بن حجاج مي‌گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: هركس برادر ديني خود را بر انجام امر ناپسندي مشاهده كند و او را از آن كار باز ندارد، در حالي‌كه توانايي جلوگيري را داشته باشد، همانا به او خيانت ورزيده است.
چه بسا ممكن است آن شخص نسبت به مسأله‌ي شرعي بي‌اطلاع يا كم‌اطلاع باشد يا اين‌كه دچار غفلت شده باشد، كه با تذكر منطقي و به موقع، هم جلوي گناه گرفته شده است و هم آبروي آن شخص محفوظ مانده است و اين خود بالاترين خدمت به شمار مي‌آيد، زيرا مؤمن نسبت به مؤمن ديگر، به حكم «المؤمن مرآه المؤمن» بايد به‌سان آينه باشد و واقعيت‌هايي كه در اوست بي‌كم و كاست به او بگويد، تا آن فرد بتواند خود را از پليدي‌ها دور كند و به زيور اخلاق حسنه آراسته گرداند تا چهره‌اي زيبا و دوست‌داشتني در محضر حق تعالي داشته باشد و از نعمتِ هم‌جواري با كرّوبيان لذت برد.
امام صادق(ع) فرمود: احب اخواني اليَّ من اهدي اليَّ عيوبي . دوست‌داشتني‌ترين برادران ديني نسبت به من كسي است كه عيب‌هايم را به من هديه نمايد [بازگويد].
در روايتي ديگر از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: ما مِن مؤمن يخذل اخاه و هو يقدر علي نصرته الا خذله الله في الدنيا و الآخره . هيچ انسان مؤمني نيست كه برادر ديني خود را به خواري كشاند، در حالي‌كه توانايي كمك و ياري به او را داشته باشد، مگر اين‌كه خداوند در دنيا و آخرت خوارش گرداند.
البته آن‌چه بيان شد به اين معني نيست كه انسان در جستجوي عيوب ديگران باشد! كه اين خود خصلتي نكوهيده است و نيز به اين معني نيست كه انسان از عيوب خويش غفلت ورزد و به ديگران بپردازد. بلكه مقصود آن است كه چنان‌چه خصلت ناپسندي و عمل زشتي را در اجتماع بروز مي‌دهد و آشكارا به گناه مي‌پردازد، حق برادري اقتضا مي‌كند كه از روي دلسوزي و خيرخواهانه او را به ناپسند عملش متوجه سازد و در عين حال از خويشتن نيز غفلت نورزد.
5. قال النبي(ص): ان الله تبارك و تعالي ليبغض المؤمن الضعيف الذي لا زبر له و قال: هو الذي لاينهي عن المنكر . پيامبر اسلام(ص) فرمود: همانا خداوند متعال، مؤمن ضعيفي را كه زَبْر ندارد، مورد غضب خود قرار مي‌دهد و او كسي است كه نهي از منكر نمي‌كند.
بر طبق اين حديث، نتيجه اين مي‌شود كه آن‌كه نهي از منكر نمي‌‌كند (در صورت وجود شرايط) از عقل لازم برخوردار نيست، زيرا انسان عاقل آن است كه كارهايش بر اساس مصلحت باشد و از كاري كه مفسده‌انگيز باشد، روي‌گردان مي‌شود و با فرض وجودِ شرايط امر به معروف و نهي از منكر اقدام به مصلحت دارد و آن‌كه اقدام نكند، عملي را كه داراي مصلحت بوده است، ترك نموده است و اين بر خلاف اقتضاي عقل است.
و از سويي خود ترك امر به معروف و نهي از منكر فاقد مصلحت است و در مواردي داراي مفسده است و اين نيز بر خلاف عقل مي‌باشد.
بنابراين آن‌كه بدون دليل شرعي، اين واجب بزرگ الهي را ترك نموده است، حركتي ناهمگون و هماهنگ با عقل انجام نداده است.
در روايتي نيز از مبغوض‌ترين اعمال سخن به ميان آمده است:
«فقال الرجل: فاخبرني اي الاعمال ابغض الي الله؟ فقال(ص): الشرك بالله. قال: ثم ماذا؟ قال(ص): ثم قطيعه الرحم. قال: ثم ماذا؟ قال(ص): الامر بالمنكر و النهي عن المعروف » مردي به پيامبر(ص) عرض كرد: مرا از كارهايي كه بيش از هر چيز مورد غضب و خشم خداوند است، آگاه كن. پيامبر فرمود: شرك ورزيدن به خدا. آن مرد گفت: پس از آن؟ فرمود: قطع رحم. گفت: بعد از آن (مبغوض‌ترين عمل) چيست؟ فرمود: امر به منكر و نهي از معروف كردن!
6. عن ابي‌جعفر و ابي‌عبدالله(ع) قالا: «ويل لقوم لايدينون الله بالامر بالمعروف و النهي عن المنكر » واي بر قومي كه فرمان خداوند را به وسيله‌ي امر به معروف و نهي از منكر انجام نمي‌دهند.
7. و قال ابوجعفر(ع): «بئس القوم قومٌ يعيبون الامر بالمعروف و النهي عن المنكر » چه بد قومي هستند قومي كه امر به معروف و نهي از منكر را عيب مي‌دانند.
8. قال اميرالمؤمنين(ع): «فمنهم: المنكِر للمنكِر بيده و لسانه و قلبه فذلك المستكمل لخصال الخير، و منهم المنكِر بلسانه و قلبه و التارك بيده فذلك متمسك بخصلتينِ من خصال الخير و مضيّع خصله، و منهم: المنكِر بقلبه و التارك بيده و لسانه فذلك الذي ضيّع اشرف الخصلتينِ من الثلاث و تمسكَ بواحده و منهم: تارك لانكار المنكَر بلسانه و قلبه و يده فذلك ميّت الاحياء و ما اعمال البرّ كلها و الجهاد في سبيل الله عند الامر بالمعروف و النهي عن المنكر الا كنفثه في بحر لجّي و ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر لايقربان من اجل و لاينقصان من رزق و افضل من ذلك كلمه عدل عند امام جائر » بعضي از مردم با دست و زبان و قلب خود انكاركننده و زشت‌شمارنده‌ي كار منكر مي‌باشند پس چنين كسي همه‌ي خصلت‌ها و صفات نيك را به طور كامل در خود جمع دارد، بعضي ديگر با زبان و قلب خود كار زشت را انكار مي‌كنند اما با دست خود به انكار و جلوگيري از آن نمي‌پردازند پس چنين كسي به دو خصلت از خصال نيك دست يازيده و يك خصلت را از دست داده است. پاره‌اي از ايشان عمل زشت را با قلب خود انكار مي‌نمايند و انكار با دست و زبان خود را ترك مي‌كنند كه چنين كسي دو خصلت را كه شريف‌ترين و گرامي‌ترين از آن سه خصلت است فرو نهاده و به يكي چنگ زده است. برخي ديگر از مردم انكار كار زشت را با دست و زبان و قلب ترك مي‌كنند كه چنين كسي به منزله‌ي مرده‌اي است در ميان زندگان. همه‌ي كارهاي نيك و جهاد در راه خدا در مقام سنجش با امر به معروف و نهي از منكر، جز هم‌چون كمي آب دهان در جنب درياي پر آب نمي‌باشد و به راستي امر به معروف و نهي از منكر سرآمدن مدت عمر را نزديك نمي‌سازد و از روزي نمي‌كاهد و بهتر از همه‌ي اين‌ها بر زبان آوردن سخن عدل و حق در نزد پيشوايي ستمگر است.
كلام امام علي(ع) از چند جهت قابل بررسي است:
1- در تقسيم‌بندي فوق با اين‌كه مي‌توان صورت‌هاي ديگري را نيز تصور نمود، اما حضرت مردم را به چهار دسته تقسيم فرمود. در اين مطلب نكته‌اي پنهان است و آن اين‌كه منكر با زبان و دست منكر با قلب نيز هست زيرا كسي‌كه به امر مشكل‌تري قيام مي‌كند قطعاً قائم به امر آسان‌تر از آن نيز هست و هم‌چنين است درباره‌ي منكر با دست و قلب كه وي منكر با زبان نيز مي‌باشد زيرا انكار با دست مشكل‌تر از انكار با زبان مي‌باشد. منكر با دست، منكر با زبان و قلب نيز مي‌باشد طبق همان ملاكي كه ذكر شد. اما منكر با زبان، تارك منكر با دست و قلب هم‌زمان نيست زيرا لازمه‌ي انكار با زبان، انكار با قلب نيست. با توجه به اين مطلب، حضرت دسته‌بندي فوق را در 4 نوع منحصر فرمود.
2- وجه‌شبه در تشبيه تارك تمام مراتب امر به معروف و نهي از منكر به مرده، اين است كه فرد زنده بايد در هر حال نسبت به آن‌چه كه به حيات انسان‌ها ضرر مي‌رساند، متأثر باشد مانند ضرري كه انجام گناه و معصيت به زندگي فردي و اجتماعي خصوصاً زندگي اجتماعي مي‌رساند. بنابراين كسي‌كه منكر را انكار نكند، به منزله‌ي كسي است كه نسبت به مضرّات حيات و زندگاني انسان‌ها بي‌تفاوت است و اين شخص قطعاً مرده محسوب مي‌شود.
3- با اين‌كه فريضه‌ي جهاد از اهم فرايض و اركان دين است و همه‌ي خيرها در شمشير زدن و زير سايه‌ي شمشير است و مردم تنها با شمشير زدن در راه خدا كليدهاي بهشت را به دست مي‌آورند؛ اما حضرت امر به معروف و نهي از منكر را بر جهاد برتري داد. شايد وجه تفضيل اين باشد كه براي اصلاح جامعه تأثير امر به معروف و نهي از منكر بيشتر است و شايد هم به اين اعتبار امر به معروف و نهي از منكر در جهاد برتري داده شده است كه منشأ جهاد و علت آن مي‌باشد.
4- از جمله‌ي «و افضل من ذلك كلمه عدل عند امام جائر» اين‌گونه برداشت مي‌شود كه سخن گفتن از عدالت در برابر حاكم جور برتر از ديگر مراحل امر به معروف و نهي از منكر است. علت آن چند امر مي‌تواند باشد:
- حاكم جور قدرت فرمان‌روايي داشته و با اين قدرتش مي‌تواند با انواع اسباب و وسايل مردم را به انجام هر كاري ملزم نموده و قول و فعل او منشأ و سبب اعمال و رفتار ميليون‌ها نفر باشد؛ بنابراين اصلاح او منجر به اصلاح جامعه‌اي عظيم مي‌گردد.
- در چنين جامعه‌اي كه حاكم ظالم و ستمگر حكومت مي‌كند ظلم و فساد او به شكل عدل و اصلاح نشان داده شده به طوري‌كه معروف به منكر و منكر به معروف تبديل گرديده است؛ بنابراين شخصي كه در اين شرايط قيام به امر به معروف و نهي از منكر مي‌نمايد در واقع از ظلم و فساد حاكم جور در جامعه پرده‌برداري نموده است.
مسؤوليت مختص به علماء در امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه قرآن
از ديدگاه قرآن اين وظيفه بر عهده‌ي گروهي از بين امت كه جامع شرايط مشخصي هستند بوده و اين مطلب منافاتي با اصل وجوب آن بر تمامي امت ندارد.
طبق آن‌چه كه از قرآن كريم و روايات معتبر برداشت مي‌شود در اين‌باره وظايف خاصي بر عهده‌ي دانشمندان وجود دارد به طوري‌كه گروه‌هاي ديگر جامعه نمي‌توانند به اندازه‌ي آنان مؤثر باشند. خداوند تعالي در اين‌باره مي‌فرمايد: «لولا ينهاهم الربانيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت لبئس ما كانوا يصنعون »
در تفسير صافي ذيل اين آيه‌ي شريفه روايتي از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده كه مي‌فرمايد: «انما هلك من كان قبلكم حيثما عملوا بالمعاصي و لم ينههم الربانيون و الاحبار» افرادي پيش از شما هلاك شدند كه هنگام ارتكاب معاصي، دانشمندان و مؤمنان قوم آن‌ها را نهي نمي‌كردند.
هم‌چنين از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه: «اذا ظهرت البدَع في امتي فليظهر العالم علمه فمن لم يفعل فعليه لعنه الله » آن‌گاه كه بدعت‌ها در امت من ظهور كند بايد كه عالم علمش را ظاهر كند و هركس كه اين‌گونه عمل ننمايد، لعنت خداوند بر او باد.
مسلماً اظهار علم غالباً به شكل امر به معروف و نهي از منكر مي‌باشد و به طور كلي اختصاص اين واژه با همه‌ي مراتب آن به عهده‌ي گروه خاصي از امت و نه همه‌ي امت مي‌باشد.
سطوح تحقق امر به معروف و نهي از منكر
صاحب المنار عقيده دارد كه قيام به فريضه‌ي امر به معروف و نهي از منكر بايد در سه سطح انجام شود:
1. در سطح جامعه‌ي اسلامي كه اعم از تمامي افراد جامعه مي‌باشد به طوري‌كه هر فردي در حد توانش ديگري را به معروف امر نموده و از منكر نهي نمايد.
2. در سطح جامعه‌ي اسلامي، اما قيام‌كنندگان آن افراد خاصي باشند كه خود را براي اين امر مهيا نموده و مقدمات لازم را مانند علم، تجهيزات و ديگر شرايط دارا مي‌باشند.
3. در سطح جهاني كه باز هم بايد گروه خاصي از ميان جامعه‌ي اسلامي خود را براي دعوت جهانيان به خير و رستگاري آماده نمايند. اين گروه تنها زماني مي‌توانند قيام به انجام اين عمل نمايند كه واجد برخي شرايط باشند از جمله:
- علم نسبت به آن‌چه كه به آن دعوت مي‌كنند؛
- علم نسبت به شرايط و حال كساني‌كه دعوت متوجه آنان است و هم‌چنين توجه به استعدادها، طبيعت‌ها و اخلاق و وضعيت اجتماعي آنان؛
- شناخت ريشه‌هاي تاريخي به منظور شناخت عوامل فساد اخلاقي، اعتقادي و رفتاري جوامع؛
- داشتن علم روان‌شناسي، زيرا در غير اين‌صورت غرض حاصل نمي‌شود يعني كلام بر نفوس انسان‌ها تأثيري نخواهد داشت؛
- داشتن علم اخلاق، زيرا به سبب اين علم است كه شناخت فضايل و رذايل و چگونگي تربيت انسان‌ها حاصل مي‌شود؛
- داشتن علم جامعه‌شناسي و سياست، بدين‌معنا كه نسبت به احوال و شرايط ملت‌هاي معاصر و حقوق و قراردادهايي كه بين آن‌ها وجود دارد آگاه باشند؛
- علم نسبت به زبان جوامعي كه آن‌ها را به سوي معروف دعوت مي‌نمايد؛
- علم نسبت به علوم و فنون رايج در جوامعي كه دعوت مي‌شود؛
- شناخت ملت‌ها و نحله‌ها و مذاهب آن‌ها به منظور تشخيص و تمييز حق و باطل از بين آن‌ها .
شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه قرآن و سنت
1. شناخت معروف و منكر هرچند به صورت اجمالي باشد بنابراين امر به معروف و نهي از منكر بر جاهل به مسأله واجب نيست .
خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد: «و لاتقف ما ليس لك به علم » (از آن‌چه كه به آن آگاهي نداري پيروي نكن) و يا: «ام تقولون علي الله ما لا تعلمون » (يا اين‌كه خبري را كه نمي‌داني به خدا نسبت مي‌دهيد)
حضرت علي(ع) در اين‌باره مي‌فرمايد: « امر به معروف كنيد و نهي از منكر نماييد و ممكن نيست براي كسي امر به معروف و نهي از منكر نمايد مگر اين‌كه سه خصلت داشته باشد كه از جمله‌ي آن‌ها اين است كه به آن‌چه امر مي‌كند عالم و آن‌چه از آن نهي مي‌كند دانا باشد. »
2. احتمال تأثيرپذيري و پذيرفتن مأمور نسبت به امر و دست برداشتن منهيّ از آن‌چه كه از آن نهي شده است و اگر چنين احتمالي نباشد و شخص بداند كه كسي به امر و نهي او توجهي ندارد اين فريضه بر وي واجب نيست .
خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد: «فانك لا تسمع الموتي و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولّوا مدبرين » (تو نمي‌تواني صداي خود را به گوش مردگان برساني و نه سخنت را به گوش كران هنگامي‌كه روي برگردانند و دور شوند) و يا «و ما انت بهد العمي عن ضللتهم ان تسمع الا من يؤمن بآياتنا فهم مسلمون » (و تو نمي‌تواني نابينايان را از گمراهي‌شان هدايت كني، تو تنها سخنت را به گوش كساني مي‌رساني كه ايمان به آيات ما مي‌آورند و در برابر حق تسليمند)
از امام صادق(ع) نقل شده فرمود: «انما يؤمر بالمعروف و ينهي عن المنكر مؤمنٌ فيتعظ او جاهل فيتعلم فامّا صاحب سوت او سيف فلا» تنها كسي‌كه به معروف امر مي‌شود و از منكر نهي مي‌گردد مؤمن پندپذير يا ناآگاهي است كه در جستجوي دانستن باشد پس فردي كه قلدر است و چه بسا تازيانه يا شمشيري به دست دارد (كه علاوه بر عدم تأثير احتمال خطر نيز مي‌رود) امر و نهي نمي‌شود .
3. فاعل اصرار بر ترك معروف و ارتكاب منكر داشته باشد و اگر اماره‌اي بر اقلاع و ترك اصرار وجود داشت، ديگر امر به معروف و نهي از منكر واجب نمي‌شود .
خداوند مي‌فرمايد: «ويل لكل افاك اثيم، يسمع آيات الله تتلي عليه ثم يصرّ مستكبراً كأن لم يسمعها » (واي بر هر دروغگوي گنهكار، كه پيوسته آيات خدا را مي‌شنود كه بر او تلاوت مي‌شود اما از روي تكبر اصرار بر مخالفت دارد، گويي اصلاً آن را نشنيده است.)
4. معروف و منكر از نظر فاعل منجز و قطعي باشند بدين معنا كه وي علم به حرام و مباح بودن عملي نداشته باشد. بنابراين اگر وي در انجام منكر و يا ترك معروف، معذور باشد به خاطر اعتقاد وي به مباح و غيرحرام بودن عملي كه انجام مي‌دهد و يا واجب نبودن عملي كه آن را ترك مي‌كند و جاهل به موضوع يا حكم باشد امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست .
5. انجام امر به معروف و نهي از منكر ملازم با ضرري نسبت به جان، مال و آبروي آمر يا ناهي و حتي ديگر مسلمانان نباشد؛ بنابراين اگر چنين ضرري وجود داشته باشد امر به معروف و نهي از منكر واجب نمي‌شود. بين علم به لزوم ضرر، گمان و احتمالي كه مورد اعتماد سيره‌ي عقلا است تفاوتي وجود ندارد. البته اين زماني است كه تأثير امر و نهي قطعي نباشد، اما اگر تأثير آن محرز شود عمل به آن واجب مي‌باشد؛ حتي با علم به ترتب ضرر چه برسد به گمان و احتمال .
خداوند تعالي در قرآن كريم مي‌فرمايد: «ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج » (خداوند نمي‌خواهد تكليف طاقت‌فرسايي بر دوش شما گذارد) هم‌چنين مي‌فرمايد: «و ما جعل عليكم في الدين من حرجٍ » (و در دين كار سنگين و سختي بر شما قرار نداد.)