جمع بندی معجزه از دیدگاه بهائیت

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معجزه از دیدگاه بهائیت

با سلام

داشتم در مورد دین جعلی بهائیت تحقیق می کردم، به نکته ای در مورد مجزه در بهائیت برخوردم که کارشناس با به چالش کشیدن نظریه بهاییان آنرابیان کرد اما راستش من متئجه نمیشم
اگر میشه به طور واضح تر توضیح بدین ممنون میشم:

«کلام الهی فصیح است ولی این معنا کافی نیست، برای این که حجیت عامه ندارد و از طرف دیگر قابل تأویل است.»

پس ایشان اگر کلمات و نوشته ها را قابل تأویل می داند، چگونه برای معجزه که در نزد همه دلیل قاطعی بر صحت ادعای نبوت است را معتبر نمی داند ولی کلمات و نوشته هایی که به گفته خودش قابل تأویل است، حجت می باشد. این تناقض واضحی در کلام میرزا حسینعلی است.
ممنون میشم توضیح بدین.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

javad_joon;975019 نوشت:
با سلام

داشتم در مورد دین جعلی بهائیت تحقیق می کردم، به نکته ای در مورد مجزه در بهائیت برخوردم که کارشناس با به چالش کشیدن نظریه بهاییان آنرابیان کرد اما راستش من متئجه نمیشم
اگر میشه به طور واضح تر توضیح بدین ممنون میشم:

«کلام الهی فصیح است ولی این معنا کافی نیست، برای این که حجیت عامه ندارد و از طرف دیگر قابل تأویل است.»

پس ایشان اگر کلمات و نوشته ها را قابل تأویل می داند، چگونه برای معجزه که در نزد همه دلیل قاطعی بر صحت ادعای نبوت است را معتبر نمی داند ولی کلمات و نوشته هایی که به گفته خودش قابل تأویل است، حجت می باشد. این تناقض واضحی در کلام میرزا حسینعلی است.
ممنون میشم توضیح بدین.


با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان
میرزا حسینعلی نوری باتوجه به اینکه ادعای پیامبری می کرد بایستی برای اثبات ادعای خود معجزه ای می آورد امّا در هیچ جایی ثبت نشده است که ایشان معجزه ای برای اثبات ادعای خود داشته باشد ؛ برای توجیه خود به ناچار مجبور می شود اعتبار معجزه را منکر شود.

وی می گوید: «معجزات انبیا دلیل قاطع بر حقانیت و اعتبار آن برگزیدگان الهی نیست بلکه کلمات ربانی که از قلم یا لسان انبیای الهی در هر دوری از ادواری صادر شده، بزرگ ترین و آشکارترین نشانه مظهریت آنان بوده است».
اگر دقت بفرمایید در جمله نقل شده، وی کلمات ربانی انبیای الهی آشکارترین نشانه مظهریت پیامبران می داند و به عبارتی دیگر کلمات پیامبران الهی را حجت می داند در حالی که قران کریم را حجت نمی داند اگر قرآن کریم(که فرمایشات نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) هست قابل تأویل است و حجیت ندارد چطور کلمات انبیاء را حجت می داند؟
طبق گفته خود وی که قرآن کریم حجیت ندارد و قابل تأویل است پس کلمات انبیاء هم باید حجیت نداشته باشند و قابل تأویل باشند، در حالی که ایشان می گوید کلمات انبیاء حجیت دارند! این تناقض آشکار در گفتار حسینعلی نوری است.

تناقض:
کلمات انبیاء حجت هستند
کلمات انبیاء حجت نیستند
بالاخره حجت هستند یا نیستند، اگر حجت هستند باید قرآن کریم حجت باشد اگر حجت نیستند باید کلمات انبیاء هم حجت نباشد پس چطور شما گفتید کلمات انبیاء حجت هستند؟

یا حقّ

اگر قرآن کریم(که فرمایشات نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) هست قابل تأویل است
منظورتون از این جمله اینه که قران از زبان پیامبر بیرون آمد چون قران کلام خداست درسته؟

javad_joon;975715 نوشت:
منظورتون از این جمله اینه که قران از زبان پیامبر بیرون آمد چون قران کلام خداست درسته؟


با سلام مجدد
بله فرمایش شما درسته، قرآن کریم کلام خداست منتهی از زبان مبارک رسول الله است.
موید باشید

سوال:
داشتم در مورد دین جعلی بهائیت تحقیق می کردم، به نکته ای در مورد مجزه در بهائیت برخوردم که کارشناس با به چالش کشیدن نظریه بهاییان آنرابیان کرد اما راستش من متئجه نمیشم
اگر میشه به طور واضح تر توضیح بدین ممنون میشم:
«کلام الهی فصیح است ولی این معنا کافی نیست، برای این که حجیت عامه ندارد و از طرف دیگر قابل تأویل است.»

پس ایشان اگر کلمات و نوشته ها را قابل تأویل می داند، چگونه برای معجزه که در نزد همه دلیل قاطعی بر صحت ادعای نبوت است را معتبر نمی داند ولی کلمات و نوشته هایی که به گفته خودش قابل تأویل است، حجت می باشد. این تناقض واضحی در کلام میرزا حسینعلی است.
ممنون میشم توضیح بدین.

پاسخ:
با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان
میرزا حسینعلی نوری باتوجه به اینکه ادعای پیامبری می کرد بایستی برای اثبات ادعای خود معجزه ای می آورد امّا در هیچ جایی ثبت نشده است که ایشان معجزه ای برای اثبات ادعای خود داشته باشد ؛ برای توجیه خود به ناچار مجبور می شود اعتبار معجزه را منکر شود.

وی می گوید: «معجزات انبیا دلیل قاطع بر حقانیت و اعتبار آن برگزیدگان الهی نیست بلکه کلمات ربانی که از قلم یا لسان انبیای الهی در هر دوری از ادواری صادر شده، بزرگ ترین و آشکارترین نشانه مظهریت آنان بوده است».
اگر دقت بفرمایید در جمله نقل شده، وی کلمات ربانی انبیای الهی آشکارترین نشانه مظهریت پیامبران می داند و به عبارتی دیگر کلمات پیامبران الهی را حجت می داند در حالی که قران کریم را حجت نمی داند اگر قرآن کریم(که فرمایشات نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) هست قابل تأویل است و حجیت ندارد چطور کلمات انبیاء را حجت می داند؟
طبق گفته خود وی که قرآن کریم حجیت ندارد و قابل تأویل است پس کلمات انبیاء هم باید حجیت نداشته باشند و قابل تأویل باشند، در حالی که ایشان می گوید کلمات انبیاء حجیت دارند! این تناقض آشکار در گفتار حسینعلی نوری است.

تناقض:
کلمات انبیاء حجت هستند
کلمات انبیاء حجت نیستند
بالاخره حجت هستند یا نیستند، اگر حجت هستند باید قرآن کریم حجت باشد اگر حجت نیستند باید کلمات انبیاء هم حجت نباشد پس چطور شما گفتید کلمات انبیاء حجت هستند؟

یا حقّ
.

موضوع قفل شده است