سلام خدمت
يكايك شما بزرگواران
اگر شوق و ذوق شما نبود
اين تاپيك در نطفه خفه شده بود و مديران ارشد مركز هم تشويق نمي كردند
ادامه دهم.
براي تك تك شما بزرگواران وخانواده هاي شما عمري خوب و خوش و خرم از خداوند رحمان مسئلت دارم
اميداورم
زندگي تان گرم و
بلا از شما دور
باشد
ان شاالله زود زود مجردان سايت هم همسراني اخلاقي و با صفا نصيبشان شود.
@};-@};-
شهید مدافع حرم مهدی لطفی
در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به پایگاه هوایی T4 سوریه در بامداد بیستم فروردین به شهادت رسید.
پدر این شهید در معراج شهدا، از برآورده شدن آرزوی فرزندش گفت.
فردا مراسم تشييع ايشان است
خدايا به تو شكايت مى كنيم، از فقدان پيامبران، و غيبت اماممان،
و سختى زمانه عليه وجودمان، و فرودآمدن فتنه ها بر سرمان، و پشت به پشت هم دادن دشمنان به زيانمان،
و بسياری دشمنانمان، و كمى نفراتمان، خدايا اين گرفتاريها را از ما بگشا، به گشايشى از جانب خويش كه آن را زود برسانى،
و نصرتى از سوى خود كه با عزّت توأمش فرمايى، و پيشواى عدالتى كه آشكارش سازى، اى پرستيده حق
آمين،
وزن سر ما زياد سبك هم نيست ها
موقع كار با اينترنت و كارهاي پژوهشي
مراقب باشيد
فشار سر به نخاع و اعصاب مشكلاتي زيادي ايجاد مي كند
يكي از آنها سر شدن نوك انگشتان دست است
بنابراين
دعا كنيد زودتر منم خوووووووووووووووووب شم:ashk::mariz:
جوانی وارد سوپر مارکت شد و مشغول خرید بود که متوجه کسی شد که سایه به سایه تعقیبش میکند. رو برگرداند زن مسنی را دید که زل زده، او را نگاه می کرد.
جوان پرسید: مادر چیزی شده که مرا اینطور دنبال میکنی؟
زن با اشک گفت: تو شبیه پسر مرحومم هستی! وقتی مرا مادر صدا زدی خاطرات پسرم را تجدید کردی ...
جوان گفت: خانم این روزگار است و سنت حیات، یکی میره یکی میاد؛ شما هم خودتو ناراحت نکن...
زن در حال رفتن بود که از جوان درخواست کرد دوباره وی را مادر صدا کند..
جوان با صدای بلند صدا زد: مادر... مادر...
و
زن رو برگرداند و خداحافظی کرد و رفت.
جوان خرید را تمام کرد و رفت صندوق حساب کند. صندوق دار گفت: 280 هزار تومان!
جوان گفت: اشتباه نمیکنی؟؟
صندوقدار گفت: 30 هزار تومان حساب شما و 250 هزار تومان حساب مادرتان که گفت پسرم حساب میکند.
جوان از آن به بعد، حتی مادرش را خاله صدا میزند...[/]
[="Teal"]یه روز ملانصرالدین و دوستش دوتا خر میخرن.
دوست ملا میگه: چه طوری بفهمیم کدوم ماله منه کدوم ماله تو؟
ملا میگه خوب من یه گوش خرم رو میبرم اونی که یه گوش داره مال من اونی هم که دو گوش داره مال تو.!
فرداش میبینن خر ملا گوش اون یکی خره رو از سر حسادت خورده!!!
دوست ملا میگه :حالا چیکار کنیم ملا میگه: من جفت گوش خرمو میبرم!!!
فرداش میبینن بازم قضیه دیروزیه...
دوست ملا میگه :حالا چیکار کنیم ملا میگه: من دم خرمو میبرم!
فرداش بازم قضیه دیروزی میشه..
دوست ملا با عصبانیت میگه: حالا چیکار کنیم ملانصرالدین هم میگه:عیبی نداره خب حالا خر سفیده مال تو خر سیاه مال من...[/]
⭕️
پاسخ آيت الله علی صفایی حائری به نامه یک جوان گرفتار مشکلات جنسی
بسمه تعالى
حضور محترم برادر خوبم سلام
محسن جان نامه پر شور و صادقانه تو را خواندم از صداقت و از سوز تو لذّت بردم. گر چه تو در رنج و سختى دست و پا مىزنى ولى براى من که علامت زندگى و حرکت و مبارزه را در تو مىبینم این تب و تاب و این عکس العملهاى متفاوت معناى دیگرى دارد.
من به خاطر تجربههاى زیادى که دارم براى تو چند نکته را بازگو مىکنم؛
1 ـ این فراز و نشیبها تمام شدنى نیست. مادام که راه نیفتادهاى مشکل برخورد و تصادف ندارى، فقط مشکل ماندن و گندیدن هست. با شروع حرکت درگیرى شروع مىشود و با تصمیم و انتخاب تو، مبارزه شدت مىیابد. هر چه قدر ارزش تو و انتخاب تو و عمل تو بیشتر شود، هجوم وسوسهها و شیطنتها زیادتر خواهد بود. من از هجوم وسوسهها و درگیرىها مىفهمم که ارزش بیشترى به دست آوردهام. از هجوم راهزنها باید بفهمى که متاع و کالاى ارزشمندى دارى، پس براى مبارزه آماده باش! این مبارزه در سه جبهه شکل مىگیرد :
در مرحله ذهن و شناخت،
در مرحله قلب و ایمان و عشق
و در مرحله عمل و تمامى زندگى.
هجوم وسوسه و شک عامل شناخت عمیقتر و بینشتر است.
تو به جاى این فرار و پنهان کردن، به شک جواب مناسبتر بده. سؤالاتت را جمع بندى کن و از شکها و وسوسههاى مهاجم سؤال کن و آنها را مرتب و منظّم بساز.
در مورد انسان و جهان و خدا و بهشت و جهنّم و دین و مذهب، برخوردهاى ریشهاى و بنیادى را آغاز کن، ولى این تمام کار نیست. کار با عقب نشینى شیطان این جبهه، تازه شهوات و جاذبههاى دیگر شکل مىگیرد. بعد شبهات، شهوات و جاذبهها سر بر مىدارند.
و هر روز یک جور شهوت؛ از شهوت جنسى و زن گرفته تا شهوت مال و ثروت و قدرت و ریاست. شهوات را نمىتوان با حرف کنترل کرد. احساس را با احساس بزرگتر و عشق را با عشق نیرومندتر باید مهار کرد. و این جبهه دوم مبارزه است. و تازه علم و عشق براى مبارزه کافى نیست، که با وجود ایمان باز هم انحراف و گرفتارى و وسوسه هست و این است که باید در مبارزه توجّه داشت که زمینه فساد را فراهم نکرد؛ مثل همان داستان ویدئو و حتّى براى تأمین نیازها و شهوات اقدام عقلایى کرد و براى انتخاب همسر از بستگان و اقوام، به صورت عقد بسته برنامه گذاشت و یا با ورزش و دوستان مناسب و دیر به رختخواب رفتن، مبارزه را دنبال کرد. و تازه با این همه شناخت و عشق و تمرین و واکسیناسیون، باز ممکن است که انسان در عمل بلغزد و به فسادى مبتلا بشود، پس سعى کن که زود باز گردى و توبه کن و ناامید نباش. گناهى که به توبه متصل شود و تو را به خدا تسلیم کند از طاعتى که تو را مغرور سازد بهتر است.
2 ـ نکته دوم این که دوستان مناسب را جستجو کن و فضاى مناسب را فراهم کن. گوسفندِ تنها، طعمه گرگ مىشود. تنهایى آفت بدى است. در تنهایى به فکر تولید و تکثیر باش و دوستان را خلق و یا کشف کن.
3 ـ به مشکلات هجوم بیاور. زندگى یعنى مشکل و انسان یعنى کسى که این مشکلات را از میان بر مىدارد، نه خودش را ببازد و خودکشى کند.
اگر مشکلات را محاصره نکنى، مشکلات تو را محاصره مىکنند و ناامید و ذلیل مىسازند.
4 ـ براى تمرکز جدید، شهوات را با ازدواج و یا ورزش و دوستان خوب کنترل کن.
و ترس از آینده و رنج ناامیدى را با تکیه بر فضل خدا و محبّت او مهار کن؛ که خود باختگى در شهوت و ترس و ناامیدى سه پایه محکم شیطان هستند.
5 ـ در هر حال تو با این همه افت و خیز طبیعى هستى و سعى کن به جریان بالاتر از این طبیعت همگانى دست بیابى این سعى شامل شناخت و عشق و تمرین و عمل و در هنگام ناتوانى و زمین خوردن حتى عجز و اضطرار تو مىشود؛ که «أَمَّن یُجیبُ الْمَضْطَرَّ اذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء» را فراموش مکن و مؤمن عاجز مىشود اما مأیوس هرگز.
با انتظار رشد بیشتر.
على صفائى حائرى- ۷۵/۸/۲۵
ر.ك: کتاب مشهور آسمان، ص ۲۴۴
ر.ك: کتاب رد پای نور در خاطرات من، ص ۷۴
گفته بود كار دنيا برعكس شده
هر جا مي رويم از ما عكس مي خواهند! ههههخخخ
اينجا هم اينگار كارا برعكسه
من فعال بودم و پشتكار داشته ام بايد به من هديه دهند و تشويقم كنند نه اين كه باز اينجا من فعال باشم و شيريني و شكولات بدهم
ولي
ايرادي نداره
دهنتون را با صلوات بر محمد و آل محمد شيرين كنيد
اللهم اذقنا حلاوه محبتك:badkonaka::mal::fireworks::roz:
گفته بود كار دنيا برعكس شده
هر جا مي رويم از ما عكس مي خواهند! ههههخخخ
اينجا هم اينگار كارا برعكسه
من فعال بودم و پشتكار داشته ام بايد به من هديه دهند و تشويقم كنند نه اين كه باز اينجا من فعال باشم و شيريني و شكولات بدهم
ولي
ايرادي نداره
دهنتون را با صلوات بر محمد و آل محمد شيرين كنيد
اللهم اذقنا حلاوه محبتك:badkonaka::mal::fireworks::roz:
چه شیرینی بهتر از وجود ما جناب حامی؟ ( الان میفرمایند زهر! )
گفته بود كار دنيا برعكس شده
هر جا مي رويم از ما عكس مي خواهند! ههههخخخ
اينجا هم اينگار كارا برعكسه
من فعال بودم و پشتكار داشته ام بايد به من هديه دهند و تشويقم كنند نه اين كه باز اينجا من فعال باشم و شيريني و شكولات بدهم
ولي
ايرادي نداره
دهنتون را با صلوات بر محمد و آل محمد شيرين كنيد
اللهم اذقنا حلاوه محبتك:badkonaka::mal::fireworks::roz:
سلام
اللهم صلی علی محمد و ال محمد
یکی هم برای سلامتیتون اللهم صلی علی محمد و ال محمد
جناب حامی کلن توی ایران توی هر ازمونی قبول شی و یا تو هر کاری مقامی کسب کنی ملت ازت شیرینی میخوان..رسم روزگاره..
تصور كنيد صلحا و شهدا و ائمه در بررخ جمع هستند
يكي بلند داد مي زنه شادي روح اسيران خاك
صلوات
آره داشم
ما اسير خاكيم
قفس تن چو شكستي دگر آزاد و رهايي
زنده باد آزادي8->[/]
سلام.ما باید به ایشون شام بدیم...
عجب ..میخواستم 3 تا پستم باهم باشه ها!!!!
قشنگ معلوم بود تو کمین این پستی..i
به نام خدا.
سلام بر شما.
چرا اونوقت؟
ستایشگر :Gol:
جناب ستایشگر بخدا ما میهمیم پست رو خودتون نوشتید زیرشو دیگه امضا نزنین..خخخ
خوب ! در جواب سوالتون باید بگم..ایشون زحمت کشیدن این همه نوشته با ارزش زدن اونم 5000 تا هم بیشتر..باید شام بدیم برا تشکر از زحماتشون..
اصن مدیر سایت باید شام بده خوبه؟
به نام خدا.
کار از محکم کاری عیب نمیکنه.
ما هم زحمت کشیدیم اینهمه رو خوندیم! کم کاریه؟ 8-|
ستایشگر :Gol:
بله..حتما شام میدن بهمون بالای برج میلاد
[="Teal"]
سلام و عرض ادب ....
ماشاءالله هزار صفحه در نوع خودش دستاورد بزرگیه :iran:
به قول شاعر
یک سینه حرف بود به لبهامان
از هر دری هزار سخن راندیم ...
کاش میشد یه آمار میگرفتیم ببینیم خانمها بیشتر حرف زدن یا آقایون شده هزااااار صفحه happy
البته آمار نگرفته مشخصه اسم خانما بد در رفته [-xo:-)[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام خدمت
[/]
يكايك شما بزرگواران
اگر شوق و ذوق شما نبود
اين تاپيك در نطفه خفه شده بود و مديران ارشد مركز هم تشويق نمي كردند
ادامه دهم.
براي تك تك شما بزرگواران وخانواده هاي شما عمري خوب و خوش و خرم از خداوند رحمان مسئلت دارم
اميداورم
زندگي تان گرم و
بلا از شما دور
باشد
ان شاالله زود زود مجردان سايت هم همسراني اخلاقي و با صفا نصيبشان شود.
@};-@};-
[="Tahoma"][="DarkGreen"]شهادت پدر حضرت معصومه و امام رضا [/]
امام موسي بن جعفر (عليهم السلام) را به امام زمان و شيعيان با مرامشان تسليت عرض مي كنم
شهید مدافع حرم مهدی لطفی
در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به پایگاه هوایی T4 سوریه در بامداد بیستم فروردین به شهادت رسید.
پدر این شهید در معراج شهدا، از برآورده شدن آرزوی فرزندش گفت.
فردا مراسم تشييع ايشان است
ببينيم: اينجا
به نام خدا.
8-|
یک لامپ نیست تو این سایت کارها در تاریکی انجام میشه! شام تو برج میلاد؟
ستایشگر :Gol:
[="Tahoma"][="Black"]
[/]
[="Tahoma"]
خوب منم بخاطر همین گفتم شام رو ما بدیم..شما قبول نکردید ..خخخخخ
به نام خدا.
در این حالت جای شام گیرنده و شام دهنده عوض میشه!
ستایشگر :Gol:
پی نوشت : الانه که جناب حامی کم کم دست رو ببرن سمت تفنگ شکاریشون :d
به نام خدا.
فرا رسیدن سالروز نوروز مبعث مبارک. @};-
ستایشگر :Gol:
[="Tahoma"][="DarkGreen"]اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ إِمَامِنَا [وَلِيِّنَا] وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا [/]
وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَيْنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا
اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِكَ عَنَّا بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ
وَ نَصْرٍ مِنْكَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامِ عَدْلٍ تُظْهِرُهُ إِلَهَ الْحَقِّ
آمِينَ
خدايا به تو شكايت مى كنيم، از فقدان پيامبران، و غيبت اماممان،
و سختى زمانه عليه وجودمان، و فرودآمدن فتنه ها بر سرمان، و پشت به پشت هم دادن دشمنان به زيانمان،
و بسياری دشمنانمان، و كمى نفراتمان، خدايا اين گرفتاريها را از ما بگشا، به گشايشى از جانب خويش كه آن را زود برسانى،
و نصرتى از سوى خود كه با عزّت توأمش فرمايى، و پيشواى عدالتى كه آشكارش سازى، اى پرستيده حق
آمين،
عيد مبعث بر شما مبارك@};-
تا اونجا که ما شاهد بودیم ایشون، قبل از 1000 صفحه مجهز به سلاح سردِ قیچی اصلاحات بودند!!
به نام خدا.
تفنگ شکاری برای مواقع خاصه. الکی و مفتی که نیست که برای هر چیزی استفاده بکنن!
[ تلاش میکند با این حرف ها دل صاحب اسلحه را نرم کند ]
ستایشگر :Gol:
باسمه النافع الضارّ
نفرین بی جا
عابدی مشغول دعا و أنابه و زاری بود که شکمش از شدت گرسنگی به ناله در آمد،عابد شکم را خطاب
قرار داده و گفت:باید صبر کنی تا روزیت برسد،که ناگاه شنید شکم وی را نفرین می کند که ای خدا اجابتش مکن
چنانکه او مرا اجابت نمی کند!
عابد گفت:ای بدبخت برای تو نان طلب می کردم،حال که نفرین کردی از خدا می خواهم توفیق روزه داریم
افزون کند تا حالت جا بیاید و دیگر نفرین بی جا نکنی!
منبع:من لطایفنا
سلام امروز امتحان نوبت دوم می گرفتم البته مستمر
پرسیدم مخالف استقلال یکی شون داد زد آفتابه!!!/:):-w8->:-??منتظربودم بگن اسارت!!/:)@};-
باسمه الرحمان
سلام و عرض ارادت
کلمه ی مخالف استقلال، "وابستگی" نیست؟
باسمه الربّ
حرف راست
مادری دخترش را سرزنش کرد و گفت:
دختر عموتو ببین چقدر درس خونه! چقدر خانمه! چقدر مؤدبه! چقدر مسئولیت پذیره! یاد بگیر
دختر بچه پاسخ داد:زن عمو رو ببین چقدر دخترشو خوب تربیت کرده! یاد بگیر
[="Tahoma"][="DarkGreen"]
[/]
شوخ طبعیها و حکایات طلبگی
بازدید ها: 1022475
به نام خدا.
so where is the shirini? 8-|
ستایشگر :Gol:
[="Tahoma"][="DarkGreen"]
در كليه شيريني فروشي هاي كشور انواع شيريني عرضه مي شود
@};-happy[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"]وزن سر ما زياد سبك هم نيست ها
[/]
موقع كار با اينترنت و كارهاي پژوهشي
مراقب باشيد
فشار سر به نخاع و اعصاب مشكلاتي زيادي ايجاد مي كند
يكي از آنها سر شدن نوك انگشتان دست است
بنابراين
دعا كنيد زودتر منم خوووووووووووووووووب شم:ashk::mariz:
[="Teal"]شاید برای شما هم اتفاق بیافتد..
جوانی وارد سوپر مارکت شد و مشغول خرید بود که متوجه کسی شد که سایه به سایه تعقیبش میکند. رو برگرداند زن مسنی را دید که زل زده، او را نگاه می کرد.
جوان پرسید: مادر چیزی شده که مرا اینطور دنبال میکنی؟
زن با اشک گفت: تو شبیه پسر مرحومم هستی! وقتی مرا مادر صدا زدی خاطرات پسرم را تجدید کردی ...
جوان گفت: خانم این روزگار است و سنت حیات، یکی میره یکی میاد؛ شما هم خودتو ناراحت نکن...
زن در حال رفتن بود که از جوان درخواست کرد دوباره وی را مادر صدا کند..
جوان با صدای بلند صدا زد: مادر... مادر...
و
زن رو برگرداند و خداحافظی کرد و رفت.
جوان خرید را تمام کرد و رفت صندوق حساب کند. صندوق دار گفت: 280 هزار تومان!
جوان گفت: اشتباه نمیکنی؟؟
صندوقدار گفت: 30 هزار تومان حساب شما و 250 هزار تومان حساب مادرتان که گفت پسرم حساب میکند.
جوان از آن به بعد، حتی مادرش را خاله صدا میزند...[/]
[="Teal"]بچه ای از مادرش پرسید :
تو چه سنی می تونم، بدون اینکه اجازه بگیرم از خونه برم بیرون؟
مادرش گفت :
بابات هم هنوز به این مرحله نرسیده ![/]
[="Teal"]یه روز ملانصرالدین و دوستش دوتا خر میخرن.
دوست ملا میگه: چه طوری بفهمیم کدوم ماله منه کدوم ماله تو؟
ملا میگه خوب من یه گوش خرم رو میبرم اونی که یه گوش داره مال من اونی هم که دو گوش داره مال تو.!
فرداش میبینن خر ملا گوش اون یکی خره رو از سر حسادت خورده!!!
دوست ملا میگه :حالا چیکار کنیم ملا میگه: من جفت گوش خرمو میبرم!!!
فرداش میبینن بازم قضیه دیروزیه...
دوست ملا میگه :حالا چیکار کنیم ملا میگه: من دم خرمو میبرم!
فرداش بازم قضیه دیروزی میشه..
دوست ملا با عصبانیت میگه: حالا چیکار کنیم ملانصرالدین هم میگه:عیبی نداره خب حالا خر سفیده مال تو خر سیاه مال من...[/]
[="Teal"]استاد دانشگاه داشت برگه یکی از شاگرداشو تصحیح می کرد
دید نوشته جواب در پشت صفحه!!!
رفت پشت صفحه دید نوشته اگه بلد بودم همونجا می نوشتم!!!
آوردمت اینجا خلوت باشه بگم جان مادرت رحم کن[/]
⭕️
پاسخ آيت الله علی صفایی حائری به نامه یک جوان گرفتار مشکلات جنسی
بسمه تعالى
حضور محترم برادر خوبم سلام
محسن جان نامه پر شور و صادقانه تو را خواندم از صداقت و از سوز تو لذّت بردم. گر چه تو در رنج و سختى دست و پا مىزنى ولى براى من که علامت زندگى و حرکت و مبارزه را در تو مىبینم این تب و تاب و این عکس العملهاى متفاوت معناى دیگرى دارد.
من به خاطر تجربههاى زیادى که دارم براى تو چند نکته را بازگو مىکنم؛
1 ـ این فراز و نشیبها تمام شدنى نیست. مادام که راه نیفتادهاى مشکل برخورد و تصادف ندارى، فقط مشکل ماندن و گندیدن هست. با شروع حرکت درگیرى شروع مىشود و با تصمیم و انتخاب تو، مبارزه شدت مىیابد. هر چه قدر ارزش تو و انتخاب تو و عمل تو بیشتر شود، هجوم وسوسهها و شیطنتها زیادتر خواهد بود. من از هجوم وسوسهها و درگیرىها مىفهمم که ارزش بیشترى به دست آوردهام. از هجوم راهزنها باید بفهمى که متاع و کالاى ارزشمندى دارى، پس براى مبارزه آماده باش! این مبارزه در سه جبهه شکل مىگیرد :
در مرحله ذهن و شناخت،
در مرحله قلب و ایمان و عشق
و در مرحله عمل و تمامى زندگى.
هجوم وسوسه و شک عامل شناخت عمیقتر و بینشتر است.
تو به جاى این فرار و پنهان کردن، به شک جواب مناسبتر بده. سؤالاتت را جمع بندى کن و از شکها و وسوسههاى مهاجم سؤال کن و آنها را مرتب و منظّم بساز.
در مورد انسان و جهان و خدا و بهشت و جهنّم و دین و مذهب، برخوردهاى ریشهاى و بنیادى را آغاز کن، ولى این تمام کار نیست. کار با عقب نشینى شیطان این جبهه، تازه شهوات و جاذبههاى دیگر شکل مىگیرد. بعد شبهات، شهوات و جاذبهها سر بر مىدارند.
و هر روز یک جور شهوت؛ از شهوت جنسى و زن گرفته تا شهوت مال و ثروت و قدرت و ریاست. شهوات را نمىتوان با حرف کنترل کرد. احساس را با احساس بزرگتر و عشق را با عشق نیرومندتر باید مهار کرد. و این جبهه دوم مبارزه است. و تازه علم و عشق براى مبارزه کافى نیست، که با وجود ایمان باز هم انحراف و گرفتارى و وسوسه هست و این است که باید در مبارزه توجّه داشت که زمینه فساد را فراهم نکرد؛ مثل همان داستان ویدئو و حتّى براى تأمین نیازها و شهوات اقدام عقلایى کرد و براى انتخاب همسر از بستگان و اقوام، به صورت عقد بسته برنامه گذاشت و یا با ورزش و دوستان مناسب و دیر به رختخواب رفتن، مبارزه را دنبال کرد. و تازه با این همه شناخت و عشق و تمرین و واکسیناسیون، باز ممکن است که انسان در عمل بلغزد و به فسادى مبتلا بشود، پس سعى کن که زود باز گردى و توبه کن و ناامید نباش. گناهى که به توبه متصل شود و تو را به خدا تسلیم کند از طاعتى که تو را مغرور سازد بهتر است.
2 ـ نکته دوم این که دوستان مناسب را جستجو کن و فضاى مناسب را فراهم کن. گوسفندِ تنها، طعمه گرگ مىشود. تنهایى آفت بدى است. در تنهایى به فکر تولید و تکثیر باش و دوستان را خلق و یا کشف کن.
3 ـ به مشکلات هجوم بیاور. زندگى یعنى مشکل و انسان یعنى کسى که این مشکلات را از میان بر مىدارد، نه خودش را ببازد و خودکشى کند.
اگر مشکلات را محاصره نکنى، مشکلات تو را محاصره مىکنند و ناامید و ذلیل مىسازند.
4 ـ براى تمرکز جدید، شهوات را با ازدواج و یا ورزش و دوستان خوب کنترل کن.
و ترس از آینده و رنج ناامیدى را با تکیه بر فضل خدا و محبّت او مهار کن؛ که خود باختگى در شهوت و ترس و ناامیدى سه پایه محکم شیطان هستند.
5 ـ در هر حال تو با این همه افت و خیز طبیعى هستى و سعى کن به جریان بالاتر از این طبیعت همگانى دست بیابى این سعى شامل شناخت و عشق و تمرین و عمل و در هنگام ناتوانى و زمین خوردن حتى عجز و اضطرار تو مىشود؛ که «أَمَّن یُجیبُ الْمَضْطَرَّ اذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء» را فراموش مکن و مؤمن عاجز مىشود اما مأیوس هرگز.
با انتظار رشد بیشتر.
على صفائى حائرى- ۷۵/۸/۲۵
ر.ك: کتاب مشهور آسمان، ص ۲۴۴
ر.ك: کتاب رد پای نور در خاطرات من، ص ۷۴
سلام خب جایزه مشخص شد!!کی بود جایزه می خواست حبیبه بدو!! کیس کامپیوتر و فلش اگه داره بردار o:-)^:)^:iran:
اون صفحه کلید هم واسه من!! یه دو سه روزی بهش مرخصی استعلاجی بدیم با موبایل بیاد این جا کمک حالش باشیم ثواب هم داره:-??
o:-)@};-
سلام باورکن بیشترشون داد زدن مخالفش می شه:پیروزی!! یه بحث داغ فوتبالی شد که به زحمت تونستم امتحان بگیرم هنوزم شوک حادثه رو احساس می کنم!!
استقلال یعنی مستقل بودن اراده داشتن روی پای خود ایستادن و متکی به خود بودن و خودباوری و
مخالفش می شه وابستگی اسارت دربند بودن مستعمره بودن و به استضعاف کشیده شدن:iran:@};-
[="Tahoma"]احتمالا ما تو حرفشم نتونیم از جناب حامی شیرینی بگیریم چه برسه در واقعیت..
خود جناب حامی بگن ما چی بگیم تا قانع شید به همه شام (شیرینی.شکلاتم قبوله) بدیدخخخخ
گفته بود كار دنيا برعكس شده
هر جا مي رويم از ما عكس مي خواهند! ههههخخخ
اينجا هم اينگار كارا برعكسه
من فعال بودم و پشتكار داشته ام بايد به من هديه دهند و تشويقم كنند نه اين كه باز اينجا من فعال باشم و شيريني و شكولات بدهم
ولي
ايرادي نداره
دهنتون را با صلوات بر محمد و آل محمد شيرين كنيد
اللهم اذقنا حلاوه محبتك:badkonaka::mal::fireworks::roz:
به نام خدا.
چه شیرینی بهتر از وجود ما جناب حامی؟ ( الان میفرمایند زهر! )
ستایشگر :Gol:
[="Tahoma"]
سلام
اللهم صلی علی محمد و ال محمد
یکی هم برای سلامتیتون اللهم صلی علی محمد و ال محمد
جناب حامی کلن توی ایران توی هر ازمونی قبول شی و یا تو هر کاری مقامی کسب کنی ملت ازت شیرینی میخوان..رسم روزگاره..
تو کنکور قبول شی..
ازدواج کنی
بچه دار شی..
استخدام شی..
تایپیکت عالی باشه..
همهش..خخخخخ
ولی ما هم میگیم صلوات بفرستن دهنشونو شیرین کنن..
[="Tahoma"][="DarkGreen"] ستايشگر;977168 نوشت:
سلام بر شما
بله
واقعا همين است
وجود شما بزرگواران برادران و خواهران گرامي و بزرگوار و ارجمند
مزين فضاي سايبري است
@};-@};-[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"] حامی;977142 نوشت:
پاسخي همدلانه و اميدبخش و انگيزشي است
خدا رحمت كند استاد صفايي را
شادي روح خودمون، همه اموات و شهدا
صلوات[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"] حامی;977172 نوشت:
:natars::natars::natars:
:natars::natars:
:natars:[/]
به نام خدا.
سلام .
من الان برای دو موضوع شرمنده ( 1- اینکه اول سلام نکردم! 2- بخاطر اخلاق نیکوی جناب حامی ) و برای یک موضوع با سوال مواجه شدم!
ستایشگر :Gol:
[="Tahoma"][="DarkGreen"] ستايشگر;977174 نوشت:
وجودتان صلح و سلام است@};-[/]
به نام خدا.
فقط بذارید برررررررررم من! ( میدونید با لحن کی باید بخونید دیگه؟ )
ستایشگر :Gol:
[="Tahoma"][="DarkGreen"] حامی;977172 نوشت:
تصور كنيد صلحا و شهدا و ائمه در بررخ جمع هستند
يكي بلند داد مي زنه شادي روح اسيران خاك
صلوات
آره داشم
ما اسير خاكيم
قفس تن چو شكستي دگر آزاد و رهايي
زنده باد آزادي8->[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"] ستايشگر;977177 نوشت:
قبل از رفتن به موزه دورهمي چي ميديد؟happy[-x[/]
به نام خدا.
کلکسیون دسته گل های مذهبی صدا و سیما
ستایشگر :Gol:
صفحه ی 1000 !
@};-[=times new roman]مبارک ها باشد@};-[=times new roman]و
پست 10000 !
و
بازدیده 1000000 !
" امید داریم خداوند و امام زمان (عچ) نیز از این شادی های ما خوشحال و راضی باشند "
.
[=times new roman]عیش به کام است از لعل دلخواه ، کار به کام است الحمدلله[=times new roman].
.
سلام
یک لحظه فکرکردم اللیل و انهار اومده!!
happy@};-
علي انصاريان بازيگر و فوتباليست مشهور
در كنار عمويش شيخ حسين انصاريان
[="Tahoma"][="DarkGreen"]
[/]
ارتباط صميمي با مادر
باسمه الشافی
جناب حامی التماس دعا داشتند برای بهبود حالشون نه غارت مالشون:)
اگه کسی در حضور شما وصیت کنه چکار می کنید؟