╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Times New Roman"][="Navy"]

[=times\ new\ roman]آن همه زحمت پیمبر سوخت
شعله شعله صفوف محشر سوخت

با معاد و نبوت و توحید
پشت در آیه های کوثر سوخت

آتشی پشت در زبانه گرفت
مخزن رازهای حیدر سوخت

باغ آتش گرفت و در آتش
غنچه ی آن گل معطر سوخت

در نماز شکسته ی آخر
دل غم در رکوع آخر سوخت

حرف حق را نمیشنید کسی
رفتی و پله های منبر سوخت

به فدای سرت هزار فدک
به فدای سرت اگر در سوخت

آمدم شرح ما وقع گویم
قلم و شعر و لوح و جوهر سوخت

اسما سوری

[/]

[="Times New Roman"][="Navy"]

[=times new roman]


[=times new roman]زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا قدیمی‌تر
[=times new roman]زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر
[=times new roman]زنی از خویشتن حتی از أعطینا قدیمی‌تر
[=times new roman]زنی از نیّت پیدایِش دنیا قدیمی‌تر
[=times new roman]

[=times new roman]که قبل از قصۀ قالوا بلی این زن بلی گفته‌ست
[=times new roman]نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست
[=times new roman].
[=times new roman]ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
[=times new roman]به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه
[=times new roman]شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
[=times new roman]از آن دانه بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه
[=times new roman]

[=times new roman]نشاند آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد
[=times new roman]زمین خاکستری بود اشک او رنگ و لعابش داد
[=times new roman].
[=times new roman]زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش
[=times new roman]که باران نام او را می ستاید در تواشیحش
[=times new roman]جهان آرایه دارد از شگفتی های تلمیحش
[=times new roman]جهان این شاه مقصودی که روشن شد ز تسبیحش
[=times new roman]

[=times new roman]ابد حیران فردایش ازل مبهوت دیروزش
[=times new roman]ندانم های عالم ثبت شد در لوح محفوظش
[=times new roman].
[=times new roman]چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا
[=times new roman]زمین زهرا، زمان زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
[=times new roman]شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
[=times new roman]چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
[=times new roman]

[=times new roman]مرا در سایۀ خود برد و جوهر ریخت در شعرم
[=times new roman]رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
[=times new roman].
[=times new roman]مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
[=times new roman]که جبرائیل می‌بندد دخیل پَر بر آن چادر
[=times new roman]ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر
[=times new roman]تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر
[=times new roman]

[=times new roman]همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست
[=times new roman]کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست
[=times new roman].
سید حمیدرضا برقعی

مشاوره زن و مرد شیعه با امام جواد علیه السلام دربارۀ ازدواج دختر خود :

زن رو به شوهرش کرد و گفت: ابراهیم ! چرا سنگ ‌اندازي مي ‌كني؟ هر دختر و پسري سرانجام بايد ازدواج كنند و زندگي مشترك خود را آغاز كنند.
سنگ ‌اندازي كدام است زن؟. هر كه از راه رسيد و دخترمان را خواست، بايد بدهيم؟ او و خانواده ‌اش را چه قدر مي ‌شناسي كه اين همه اصرار مي‌ كني؟!.
شناخت زيادي ندارم، ولي مگر تو با آن ها آشنا نيستي؟. من فقط چند بار در مسجد با او سلام و عليك داشته ‌ام، همين! ظاهرش نشان مي‌ دهد كه جوان بدي نيست. با ادب و زحمتكش است. با زحمت بازو مخارج خود و مادر پيرش را تأمين مي‌كند.
اين سه باري كه با مادرش به خواستگاري آمده بود، از برخوردهايش فهميدم كه انسان مؤمن و خوبي است. مادرش مي‌ گفت: اهل محل همه قبولش دارند!.
نمي ‌دانم. من كه عقلم به جايي قد نمي‌دهد. جميله چه مي‌گويد؟، نظرش چيست؟.
حرفي نزده، اما با شناختي كه از روحيۀ دخترمان دارم، مي‌ دانم كه سكوتش نشان رضايتش است. راستي قرار است مادرش نزديك غروب براي گرفتن جواب بيايد. در جوابش چه بگويم؟.
بگو يك هفتۀ ديگر صبر كنند تا خوب فكرهايمان را بكنيم. يك هفته؟!. آري. بايد با امام جواد عليه ‌السلام مشورت کنم. دخترمان را كه از سر راه پيدا نكرده ‌ايم، ولي مبادا به آن‌ ها دربارۀ مشورت چيزي بگويي!.
جميله در آشپزخانه بود و گفت ‌وگوي پدر و مادرش را مي ‌شنيد و از اضطراب، ناخن ‌هايش را مي‌جويد. او به خواستگارش علاقه داشت. از طرفي صحبت ‌هاي پدرش را هم منطقي مي ‌ديد.
يك هفته از ماجرا گذشت. نزديكی ‌هاي ظهر بود كه زن صداي در را شنيد. وقتي در را باز كرد، قاصدي را دید که می گفت از کاظمین آمده و نامه ای از سوی امام جواد علیه السلام برای ابراهیم آورده است. نامه‌ را تحویل داد و رفت.
زن نامه را نگه داشت و تا عصر صبر كرد. وقتي ابراهيم به خانه آمد، دست و رويش را شست و داخل اتاق شد. همسرش نامه را جلوي او گذاشت و گفت: امروز رسيده. چشم‌ هاي ابراهيم برق زد. نامه را برداشت و بوسيد.
زن گفت: از كيست؟. از امام جواد عليه ‌السلام. نظرش را پرسيده بودم و جواب نوشته اند. بخوان، ببينم چه نوشته؟.
مرد نامه را گشود و دید که حضرت در ادامه نامه خود ابراهیم، چند خط نوشته و همان نامه را برگردانده است. گلوی خود را صاف کرد و نامه را بلند خواند؛ طوري كه جميله هم در آشپزخانه بشنود: «... اگر خواستگاري براي دختر شما آمد و اخلاق و ديانت او مورد رضايت شما بود، با ازدواج آن ها موافقت كنيد. اگر چنين نكرديد و پسر و دختر مجرد باقي ماندند، در جامعه فتنه و فساد بزرگي به وجود خواهد آمد ...».
مرد نامه را دوباره لوله کرد و بست. رو به زنش كرد و گفت: اگر براي جواب آمدند، بگو مبارك است ان ‌شاءالله!. جميله وقتي اين حرف را شنيد، خيالش راحت شد و در حالي كه از خجالت توي صورتش خون دويده بود، يك ليوان شربت خنك براي پدرش ريخت و جلوي او گذاشت. (1)

پی نوشت:
1- برگرفته از کتاب حیات پاکان؛ مهدی محدثی، ج4، ص 58

روزهای رفته ی سال را ورق میزنم
چه خاطراتی که زنده نمیشوند

چه روزهاکه دلم میخواست
تا ابد تمام نشوند
وچه روزهاکه هر ثانیه اش
یک سال زمان میبرد...

چه فکرها که آرامم کرد و
چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود...

چه لبخندهاکه بی اختیار
برلبانم نقش بست و
چه اشک هاکه بی اراده
از چشمانم سرازیر شد...

چه آدم هاکه دلم راگرم کردند
چه آدم ها که دلم را شکستند...

چه چیزهاکه فکرش را هم نمیکردم وشد
و چه چیزهاکه فکرم را پرکردو نشد...

چه آدم هاکه شناختم و چه آدم هاکه فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان...
وچه....

و سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر میشود.......
کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا......
آرامشی که هیچگاه تمام نشود...

[="Tahoma"]منتظر اون روز خواهم بود گل

اللیل والنهار;972625 نوشت:
روزهای رفته ی سال را ورق میزنم
چه خاطراتی که زنده نمیشوند

چه روزهاکه دلم میخواست
تا ابد تمام نشوند
وچه روزهاکه هر ثانیه اش
یک سال زمان میبرد...

چه فکرها که آرامم کرد و
چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود...

چه لبخندهاکه بی اختیار
برلبانم نقش بست و
چه اشک هاکه بی اراده
از چشمانم سرازیر شد...

چه آدم هاکه دلم راگرم کردند
چه آدم ها که دلم را شکستند...

چه چیزهاکه فکرش را هم نمیکردم وشد
و چه چیزهاکه فکرم را پرکردو نشد...

چه آدم هاکه شناختم و چه آدم هاکه فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان...
وچه....

و سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر میشود.......
کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا......
آرامشی که هیچگاه تمام نشود...

خیلی زیبا بود
عمر رفته خودم را یادم انداخت.
با تشکر

بسم الله الرحمن الرحیم

پیشاپیش فرا رسیدن سال جدید رو تبریک عرض می کنم

هیچ درختی دیگه به این فکر نمیکنه که سال قبل چرا برگهای خوشگلم زرد شد
همه چی رو میزاره کنار و شروع میکنه به از نو سبز شدن . . .

تا حالا فکر کرده اید چقدر دلتون بزرگه ؟

این رابطه مستقیمی داره با اینکه چقدر میتونید
دلتون از غبارها ( کینه ، حسد ، بخل ، شهرت ، پول دوستی و . . .)
پاک کنید
دیگران رو با ببخشید . . .

شما چقدر بخشنده هستید ؟

امیدوارم سال جدید پر از سلامتی تندرستی شکوه و

عظمت باشد برای تمام مردم وطنم .

دوستان خوبم باور بفرمایید دنیا بی ارزش تر از آن

است که از یکدیگر کینه و خشمی به دل بگیریم.

و تا چشم باز می کنیم می بینیم تمام شد.

اصلا چرا باید یک انسان به جای نثار عشق و محبت

نفرین و ناسزا نثار دیگری کند.

خوب است فضای مجازی است و ما به یکدیگر

دسترسی نداریم .وگرنه خدا میداند که این خشم و

نفرتها کارمان را به کجا می کشید.

عزیزان من .بیایید درخت تنومند محبت و عشق را

در قلبهایمان بکاریم تا در مقابل آن خداوند بزرگ

هزاران هزار خیر و برکت وارد زندگیمان کند.

یا علی مدد.

سلام

بنظرم کینه ورزی بعضی جاها واجبه مث موقعی که مختار انتقام خون شهدای کربلا رو گرفت

منم ادم کینه ایی نیستم ولی تا جایی که بتونم حسن نیتم رو به طرف نشون میدم تا کینه ایی نمونه ولی اگه اون طرف اهمیت نداد ...تا روزی که انتقام بگیرم صبر میکنم

تو سایت هم من خیلی سعی کردم به مدیر سایت و بقیه مدیرا حسن نیتم رو نشون بدم ولی اونا حرف خودشونو زدن ..



[-(

پس هیچوقت نمیبخشمشون مخصوصا مدیر سایت و مدیر اجرایی سایت رو..

متاسفم@};-

بخاطره مدیر اجرایی محترم سایت هم چیزی نمیگم وگرنه الان دلم خیلی چیزا می خواد که بگم ولی بخاطره گل روی اسکدین@};- نمیگم

گاهی وقت ها با سخن گفتن می توان مشکلات موجود را

حل کرد .اما نمیدانم چرا مردم عاطفه هایشان کمرنگ

شده. در گذشته نه چندان دور محبتها از اعماق قلبها

سرچشمه می گرفت. معاشرت ها و صمیمیت ها

را با تمام وجود می شد حس کرد.

هر زمانی که مهمان ناخوانده ای به خانه هایمان سری

می زد با روی باز از او حتی اگر شده با املتی پذیرایی

می کردیم. و اینگونه غذاها واقعا خوشمزه بود و به

جانمان می نشست.

اما اکنون اگر بخواهیم به خانه خواهر و برادر خود هم

برویم باید از قبل با ایشان هماهنگ کنیم.

تازه آنچنان سرد و رسمی برخورد می کنند که از رفتن

به خانه آنها پشیمان می شویم .

و کلی غذای بیرون بر و فست فود به خوردمان میدهند.

اخر با چه زبانی می توانیم به نزدیکان و عزیزان خود

حالی کنیم که جان من محبت در سفره رنگین و تجملات

نیست بلکه با یک نان و تخم مرغ هم می توان لذت و

شادی را برای در کنار هم بودن به قلب هم هدیه

کنیم. ای کاش روزی برسد که مردم این واقعیت را

درک کنند که می توان با عشق و محبت بدور از

زرق و برق های مادی تنها با لبخندی و محبتی

مخلصانه بذر عشق را در قلب یکدیگر بکاریم.

و کینه ها و کدورتها را از قلبهای هم بزدائیم.

یا علی مدد.

سلام اگر بخوام درمورد بر نامه ریزی سوال کنم جواب م مبدبد

Sadaf139656;974404 نوشت:
سلام اگر بخوام درمورد بر نامه ریزی سوال کنم جواب م مبدبد

سلام و تبریک عید
سوالتان را در بخش ارجاع سوالات
http://www.askdin.com/newthread.php?do=newthread&f=549
ارسال نمایید
کارشناسان و دوستان جواب میدهند
در صورت دادن پاسخ،علامت زنگوله حاوی عدد جدید میشود

با سلام به دوستان و عزیزان اسک دین.

آیا تا حالا پیش آمده کاری کنید که پشیمان شوید.

آیا تا کنون در زندگی خود حیران و سرگردان بوده اید.

حال کنونی من اینگونه است .الآن می خواهم صفحه

کانون قرآنی ام باز شود و به هر دو کانون دسترسی

داشته باشم .البته خودم از مدیر سایت خواهش کرده

بودم صفحه کانون قرآنی مرا ببندد .و ایشان هم بر

اساس تقاضای من این کار را انجام دادند.

اما مثل همیشه که در زندگیم از کارهای خودم پشیمان

می شوم .باز هم پشیمان شدم و دلتنگ کانون قرآنی

شده ام لطفا اگر کسی از شما عزیزان به مدیر فنی و

مدیر کانون قرانی دسترسی دارید بگویید که صفحه

مرا و راه ارتباطی مرا دوباره باز کنند.

با تشکر .

فرق بشر و انسان و آدم چیست؟


پاسخ

1. انسان از ریشه «نِسیان» به معنای فراموشی است. نیز گفته اند؛ انسان مصدر «اُنس» و «اِنس» و به معنای رام بودن و خو گرفتن و الفت و ملاطفت داشتن و ضد توحّش است؛ لذا یک مرحله بالاتر از بشر است. یعنی بشری که یک مرحله از کمال را پشت سر گذاشته و به همدمی و همزیستی و همکاری خو گرفته است.
2. بشر در لغت به معنای پوست، جلد، هیأت و ظاهر اشیاء است و لذا در مواردی به کار برده می شود که معنا و محتوای شیء مورد نظر نباشد.
3. آدم از ریشه «اُدم» گرفته شده است که به معنای 1. چیزهائی است که به غذا و نان اضافه می شود تا مطبوع و لذیذ شوند. 2. اسوه و رئیس قوم یا خانواده 3. مشهور و معروف 4. باطن اشیاء.
بنابراین می توان گفت که از میان انسان ها افراد برگزیده و شاخص را می توان، آدم نامید و لذا آدم انسانی است که تقریباً به کمال رسیده باشد. در قرآن هر جا لازم بوده است که فرد یا افرادی از این موجود دو پا معرفی گردد؛ مفاهیم لغوی کلمه رعایت شده و آن نامی انتخاب و به کار برده شده است که معرف مسمّای مورد نظر باشد.
تفاوت «آدم» با «انسان» در قرآن کریم آن است که آدم در کاربرد قرآن، علم و اسم خاص برای «آدم ابوالبشر» است. علت نام گذاری «ابوالبشر» به «آدم» شاید به خاطر آن است که حضرت آدم علیه السلام «اسمر اللّون» یعنی «گندمگون» بوده است.[1] در برخی روایات نیز آمده است که آدم را از آن جهت آدم گویند که از «ادیم الارض»، یعنی روی زمین است. جسد حضرت آدم از خاک روی زمین آفریده شده است. چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «انما سمی آدم آدم لانه خلق من ادیم الارض».[2]
انسان از ماده «انس»، اسم جنس است. وجه نام گذاری انسان به خاطر زیادی اُنس او، و به جهت آن است که آفرینش او به گونه ای است که قوام زندگی او با انس با انسان های دیگر است. از این رو انسان مدنی بالطبع می باشد.[3]

پی نوشت ها:


[/HR] [1]. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی.

[2]. علل الشرایع، شیخ صدوق، ص 579.

[3] .المفردات فی غریب القرآن، واژه «انس».

[="Navy"]

نقل قول:
گفته مي‌شود، علي اشرف والي پس از اين كه در13 سالگي حضرت علي(ع) را در خواب مي‌بيند، تصميم به يادگيري نقاشي مي‌گيرد، ولي 23 سال بعد توانايي خلق اين اثر را پيدا مي‌كند.


محسن شريفيان ـ از شاگردان اين هنرمند نيز بارزترين اثر استاد والي را نقاشي تصوير حضرت علي(ع) مي‌داند كه در اين تصوير حضرت علي(ع) قرآن را به دست گرفته و شمشير را زمين گذاشته است.

علي اشرف والي درامضاء اين اثر هنري سال 1344را سال شروع و 21سال بعد سال 1365را سال‌ پايان خلق اين اثر دانسته ‌است.

«علي اشرف والي» در سال 1299 در كرج به دنيا آمد و 11 دي ماه 1389 در سن 90 سالگي از دنيا رفت.

سلام
من اتفاقی این تصویر امام علی (ع) رو دیدم اما چون تاپیکش بسته بود گفتم اینجا بگم

اون تصویر اصلا شبیه امام علی نیست من به یکی از اقوامم که مومنه بود نشون دادم و فورا گفت نه امام علی رو من توی خواب چندین بار که به خونه ما اومده بود دیدم

می گفت چشمان بسیار درشت و صورتی پهن و سری بسیار بزرگ و البته با قدی نسبتا کوتاه داشت!
شاید مثلا شبیه استاد قاضی بود و چهره ای بسیار گیرا داشت که ادم فقط همینطور می خواست بهش خیره بشه و اونو دنبال کنه پشت سرش هر جا میره راه بیفته دور دور کنه!:)

یعنی منظورم قشنگی نیست منظور جذبه و عظمت موجودی هست که پشت صورتش قرار گرفته و اون بدنش رو در اختیار گرفته هست!

همچنین امام علی (ع) مثل دکتر چمران کم مو بود و خودش می گفت وقتی خدا برای مومنی امتیاز خاصی را در نظر داشته باشد او را اصلح میکند!

یعنی از جوانی بهش فشار وارد میکنه تا فیلسوف بشه و روحش به درون ضمیر زمان و مکان و عالم ادم مثل پرنده پرواز کنه و از همه علم های آن بهره مند شود![/]

استاد فاطمی نیا :
اگر کسی این دو جمله ی «إیاک نعبد و إیاک نستعین» را با جانش بگوید، اگر روی آب یا هوا راه برود ، نباید تعجّب کرد!

اگرچه در بسیاری از موارد ظالمان و ستم‌گران در همین دنیا نیز به سزای بخشی از اعمال خود می‌‌رسند، اما نظام هستی بر این قرار گرفته است که تمام مجازات در این دنیا نباشد، و اصولاً نمی‌‌توان در این دنیا تمام مجازات برخی از ظالمان را اجرا کرد. فردی که هزاران نفر را به قتل رساند، چه مجازاتی در این دنیا می‌‌تواند برایش مناسب باشد؟
قرآن کریم در مورد چنین افرادی می‌فرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»؛
[1] آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى‏‌دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‌‏دهیم براى این‌که بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها، عذاب خوارکننده‏‌اى (آماده شده) است!
از مجموع آیات قرآن استفاده می‌‌شود که خداوند افراد گناه‌کار را در صورتى که زیاد آلوده به گناه نشده باشند، به وسیله زنگ‌هاى بیدار باش و عکس العمل‌‏هاى اعمالشان، و یا گاهى به وسیله مجازات‌‌هاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مى‌‌‏سازد و به راه حق بازمى‌‌‏گرداند. اینها کسانى هستند که هنوز شایستگى هدایت را دارند و مشمول لطف خداوند مى‌‌‏باشند و در حقیقت مجازات و ناراحتی‌‌هاى آنها، نعمتى براى آنها محسوب مى‌‌‏شود. چنان‌که قرآن کریم مى‌‌فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»؛
[2] به سبب اعمال مردم، فساد در خشکى و دریا آشکار شد تا به آنان جزاى بعضى از کارهایشان را بچشاند، باشد که بازگردند.
ولى آنها که در گناه و عصیان، غرق شوند و طغیان و نافرمانى را به مرحله نهایى برسانند، گاه خداوند بنابر مصالحی آنها را به حال خود وامى‌‏‌گذارد و به اصطلاح به آنها میدان می‌‌دهد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حد اکثر مجازات را پیدا کنند.
اینها کسانى هستند که تمام پل‌‏های پشت سر خود ویران کرده‌‏‌اند، و راهى براى بازگشت نگذاشته‌‏‌اند و لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملاً از دست داده‌‏اند.
آیه فوق، این معنا را تأکید کرده و مى‏‌فرماید؛ گمان نکنند آنهایى که کافر شدند، مهلتى که به ایشان می‌دهیم براى آنها خوبست، بلکه مهلت می‌‌دهیم تا به گناه و طغیان خود بیفزایند و براى آنان عذاب خوار کننده است.
[3]
این معنا در خطبه‏‌اى که حضرت زینب(ع) در شام در برابر یزید طغیانگر -که از مصادیق روشن گناه‌کار غیر قابل بازگشت بود. به آن استدلال کرده است، استفاده می‌شود. آن‌جا که مى‌‏فرماید: «تو امروز شادى مى‏‌کنى و چنین مى‌‏پندارى که چون فراخناى جهان را بر ما تنگ کرده‏‌اى و کرانه‌‏هاى آسمان را بر ما بسته‌‏اى و ما را همچون اسیران از این دیار به آن دیار می‌برى، نشانه قدرت تو است، و یا در پیشگاه خدا قدرت و منزلتى دارى و ما را در درگاه او راهى نیست؟! اشتباه می‌کنى، این فرصت و آزادى را خداوند از آن‌رو به تو داده تا پشتت از بار گناه، سنگین گردد و عذاب دردناک در انتظار تو است ... پس اندکى آرام و آهسته باش، آیا سخن خدا را فراموش کرده‏‌اى که فرمود: «آنها که کافر شدند (و راه طغیان را پیمودند) تصوّر نکنند که اگر به آنها مهلت مى‏‌دهیم به سود آنها است، ما به آنها مهلت مى‏‌دهیم که بر گناهانشان بیفزایند و عذاب دردناکی در انتظار آنها است‏».
[4]
خلاصه این‌که آیه 178 سوره آل عمران، به سؤال فوق که در ذهن بسیارى وجود دارد، پاسخ می‌‌گوید که چرا جمعى از ستم‌گران و ظالمان این همه غرق نعمت‌اند و مجازات نمى‌‏بینند؟ قرآن می‌فرماید؛ اینها افراد غیر قابل اصلاحى هستند که طبق سنت آفرینش و اصل آزادى اراده و اختیار به حال خود واگذار شده‏‌اند، تا به آخرین مرحله سقوط برسند و مستحق حد اکثر مجازات شوند.
البته، از بعضى آیات قرآن، استفاده مى‌‏شود که خداوند گاهى به این‌گونه افراد، نعمت فراوانى می‌دهد و هنگامى که غرق لذت پیروزى و سرور شدند، ناگهان همه چیز را از آنان می‌گیرد، تا حد اکثر شکنجه را در زندگى همین دنیا ببینند؛ زیرا جدا شدن از چنین زندگى مرفهى، بسیار سخت و ناراحت کننده است: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»؛
[5] هنگامى که پندهایى را که به آنها داده شده بود، فراموش کردند درهاى هر خیرى به روى آنان گشودیم تا شاد شوند، ناگهان هر آنچه داده بودیم از آنها بازگرفتیم؛ لذا فوق العاده ناراحت و غمگین شدند.[6]



[/HR] [1]. آل عمران، ۱۷۸.
[2]. روم، 41.
[3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏3، ص 183- 184، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
[4]. ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه، فهرى، سید احمد، ص 181- 182، جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش. «فَقَامَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَتْ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ صَدَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ کَذَلِکَ یَقُولُ‏ ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ‏ أَ ظَنَنْتَ یَا یَزِیدُ حَیْثُ أَخَذْتَ عَلَیْنَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ کَمَا تُسَاقُ الْأُسَرَاءُ أَنَّ بِنَا هَوَاناً عَلَیْهِ وَ بِکَ عَلَیْهِ کَرَامَةً وَ أَنَّ ذَلِکَ‏ لِعِظَمِ خَطَرِکَ عِنْدَهُ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِکَ وَ نَظَرْتَ فِی عِطْفِکَ جَذْلَانَ مَسْرُوراً حَیْثُ رَأَیْتَ الدُّنْیَا لَکَ مُسْتَوْثِقَةً وَ الْأُمُورَ مُتَّسِقَةً وَ حِینَ صَفَا لَکَ مُلْکُنَا وَ سُلْطَانُنَا فَمَهْلًا مَهْلًا أَ نَسِیتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى‏ وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینَ...».
[5]. انعام، 44.
[6]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج ‏3، ص 185.

پرسش

می گویند امام کاظم در 37 سالگی از دنیا رفت و 24 سال از عمرش را در زندان بود و از او 18 پسر و 19 دختر باقی ماند که امامزادگان ایران نیز به امام کاظم بر می گردند چگونه امام توانست این قدر فرزند تولید کند با این که بیشتر عمرش را در زندان بود?

پاسخ

امام موسی کاظم علیه السلام در سال 128 هجری به دنیا آمد و در سال 183 هجری به شهادت رسید و سن شریفش در هنگام شهادت 55 سال بود.

منتهی الامال ج3 ص1526

وبه روایت شیخ کلینی در #کافی در 54 سالگی به شهادت رسید.

الکافی ج1 ص486

مدت زندان ایشان 20 سال نبوده است بلکه ایشان 4 سال آخر عمر #شریفشان را در زندان بودند .

ایشان از سال 179 به دستور هارون زندانی شدند و نهایتا در زندان هارون الرشید در سال 183 به دستور هارون #مسموم شدند و به شهادت رسیدند.

عیون الاخبار ج1 ص104

بحار الانوار ج48 ص228

سیره پیشوایان ص486

مرحوم ابن شهر آشوب تعداد فرزندان امام را سی نفر می داند

مناقب ال ابی طالب ج4 ص324

اما شیخ #مفید فرزندان ایشان را سی و هفت نفر می داند که از آنان هیجده تن پسر و نوزده تن دختر بوده اند.

الارشاد ج2 ص244

فلسفه #کثرت فرزندان ایشان روشن است؛

امامان ما همواره تحت فشار دستگاه حکومت، آزادی عمل چندانی برای تبلیغ #دین و معارف حقه و الهی نداشتند .

تنها راه پیش روی آنان تولید و تربیت نسلی پاک بوده تا با تعلیم و تربیت آنان و فرستادنشان به مناطق مختلف ، دین را از خطر انحراف نجات داده و آیین حقه الهی را در همه جا گسترش دهند .

با توجه به نکات فوق ، روشن می شود شبهاتی که امروزه در فضاهای مجازی پیرامون امام کاظم علیه السلام می شود چقدر بی #پایه می باشد.

به نام خدا.

تار عنکبوت بسته اینجا!

ستایشگر :Gol:

[="Tahoma"]

ستايشگر;977644 نوشت:
به نام خدا.

تار عنکبوت بسته اینجا!

ستایشگر :Gol:

سلام

خوب شد چت باکس بسته شد...خخخخ

[="Tahoma"]

[="Tahoma"]سپاه در بخور و بخواب ها شرکت دارد / راست می گویند،گلوله می خورند و آرام میخوابند

به نام خدا.

guest;977649 نوشت:

سلام

خوب شد چت باکس بسته شد...خخخخ

وگرنه این قسمت از سایت رو پیدا نمیکردید؟

ستایشگر :Gol:

به نام خدا.

سالروز میلاد با سعادت کشتی نجات و چراغ هدایت، سرور جوانان اهل بهشت، حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) مبارک باد.



ستایشگر :Gol:

[="Tahoma"]

ستايشگر;977681 نوشت:
به نام خدا.

وگرنه این قسمت از سایت رو پیدا نمیکردید؟

ستایشگر :Gol:

شاید اینجا شلوغ ش من زیاد میام اینجا ولی هیشکی نیستش

به نام خدا.

guest;977693 نوشت:

شاید اینجا شلوغ ش من زیاد میام اینجا ولی هیشکی نیستش

قدیما اینجا شلوغ بود. ان شاء الله باز هم شلوغ بشه.

ستایشگر :Gol:

[="Tahoma"]

ستايشگر;977694 نوشت:
به نام خدا.

قدیما اینجا شلوغ بود. ان شاء الله باز هم شلوغ بشه.

ستایشگر :Gol:

شلوغ بود چون ملت جایی نداشتن..تلگرام نبود ..این همه ادم بی قید نبود..الان دیگه همه تو تلگرام و..دارن راحت باهم چت میکنن نیازی به اینجور جاها نیستش..

راستی شما میدونید تلگرام کی فیلتر میشه؟

به نام خدا.

guest;977698 نوشت:

شلوغ بود چون ملت جایی نداشتن..تلگرام نبود ..این همه ادم بی قید نبود..الان دیگه همه تو تلگرام و..دارن راحت باهم چت میکنن نیازی به اینجور جاها نیستش..

راستی شما میدونید تلگرام کی فیلتر میشه؟

شاید به همین خاطر بوده باشه ( البته بنده فرضیه های خودم رو دارم )

در مورد زمان فیلترینگ تلگرام هم با بنده مشورت نکردن :d اطلاع هم ندادن :d شاید هم فیلترش نکردن. الله اعلم.

ستایشگر :Gol:

[="Tahoma"]

ستايشگر;977699 نوشت:
به نام خدا.

شاید به همین خاطر بوده باشه ( البته بنده فرضیه های خودم رو دارم )

در مورد زمان فیلترینگ تلگرام هم با بنده مشورت نکردن :d اطلاع هم ندادن :d شاید هم فیلترش نکردن. الله اعلم.

ستایشگر :Gol:

عجب!i
خخخخخخخخخخخ

به نام خدا.

سالروز میلاد با سعادت علمدار کربلا، سقای کاروان، تجسم وفا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) مبارک باد.


ستایشگر :Gol:

به نام خدا.

آیا ممکنه امت مسلمان امشب از شر این خاندان کثیف سعودی خلاص بشن؟

ستایشگر :Gol:

به نام خدا.


سالروز میلاد با سعادت سیدالساجدین، زین العابدین، امام
علی بن الحسین (ع) مبارک باد.

ستایشگر :Gol:

[="Arial Black"][="Blue"]سلام دوستان
مساله ای در خانه ما اتفاق افتاده که برام معما شده. تا حالا کسی اینطوری دیده؟ کسی میتونه دلیل شو بگه؟

یک گربه مادر با چهار بچه گربه پشت بام ما بودند. منم کاریشون نداشتم. مزاحمشون نمی شدم. بچه گربه ها کم کم بزرگ شدند. اما هنوز انگار وابسته به مادرشون بودند اندازه دو وجب شده بودند.

چند روز پیش تصادفا رفتم پشت بام سر بزنم. دیدم دو تا بچه گربه در فاصله نیم متری همدیگه افتاده اند روی زمین. یکیشون کاملا مرده بود و دیگری نفسهای آخرش را میکشید. زیر بدن هر کدام هم مقداری خون بود. علت مرگ همزمان و هم مکان دو بچه گربه برایم معما شده است.
لاشه ها را دور انداختم.

بعد از چند روز ، امروز دوباره رفتم پشت بام. با تعجب دیدم یک بچه گربه دیگر هم مرده انگار از مرگ او دو سه روز می گذشت. زیر بدنش خونی بود و پر از کرم های ریز.
چه عاملی سبب مرگ پشت سر هم بچه گربه ها شده است؟
شاید این عامل ، زندگی ما را هم تهدید کند.

نکته ای که جالب توجه بود این بود که گربه مادر را دیدم که به جایی می رود و می آید. به آنجا رفتم و دقت کردم. چیزی ندیدم. چون باز به پشت بام رفتم و گربه مادر را همانجا دیدم گفتم حتما چیزی هست. رفتم و خیلی خوب دقت کردم، در فضای تاریک حفره یک بلوک ، چشمهای بچه گربه چهارمی را دیدم.
چرا گربه مادر بچه اش را آنجا پنهان کرده بود؟ مگر چه خطری او را تهدید می کرد؟

تنها چیزی که می توانم حدس بزنم ، گزیدگی مار و عقرب است. اما ما در مدت شش سال سکونت در این خانه ، تا حالا نه مار دیده ایم نه عقرب. فقط سوسک و دو سه بار هم هزار پا دیده ایم.[/]

ببینید گربه ها بچه هاشونو خودشون میخورن
پدر بچه گربه ها اگه ببینه بچه ضعیفه خودش بچه رو میخوره
یادمه تو کوچه مادر بزرگم اینا چند تا بچه گربه بودند بعد چندتاشونو پدرشون خورده بود و اونایی که زنده بودند مادرشون حفظ کرده بود

اینا رو مادر بزرگمم میگفت
چون گربه تو خونشون زایمان کرده بوده...

یا ولی عصر(عج)
یا علی مدد

[="Times New Roman"][="Black"]توی خونه ی قبلیمون که من بچه بودم هم یه گربه بود توی پشت بوم با چند تا از بچه هاش زندگی میکرد.

بعد از مدتی دیدیم خودش بچه هاشو خورده.

فکر میکنم طبیعتشون اینجوری باشه.[/]

[=Arial Black]

یا علے;980388 نوشت:
ببینید گربه ها بچه هاشونو خودشون میخورن
پدر بچه گربه ها اگه ببینه بچه ضعیفه خودش بچه رو میخوره

Im_Masoud.Freeman;980391 نوشت:
بعد از مدتی دیدیم خودش بچه هاشو خورده.

فکر میکنم طبیعتشون اینجوری باشه.


پس اینجوری باید در محبت والدین نسبت به فرزندان که به نظر می رسید شمول عام در بین همه جانداران دارد ، استثناء قایل شویم.

ببینید ، من لاشه ها را که دیدم سالم بودند. فقط مقداری خون زیرشون بود. اما از حجم بدنشون چیز مشخصی کم نشده بود.

سئوال آخر اینکه چرا گربه مادر یا شاید هم پدر ، بچه آخرش را در حفره بلوک پنهان کرده بود؟
یا شاید بچه از ترس والدش رفته پنهان شده و گربه والد دنبالش است که اونو بخوره؟
برم نجاتش بدم؟طفلک کوچولو است و بدون حمایت والدش نمیتونه دوام بیاره.

[="Times New Roman"][="Black"]

عبد شکور;980392 نوشت:

پس اینجوری باید در محبت والدین نسبت به فرزندان که به نظر می رسید شمول عام در بین همه جانداران دارد ، استثناء قایل شویم.

ببینید ، من لاشه ها را که دیدم سالم بودند. فقط مقداری خون زیرشون بود. اما از حجم بدنشون چیز مشخصی کم نشده بود.

سئوال آخر اینکه چرا گربه مادر یا شاید هم پدر ، بچه آخرش را در حفره بلوک پنهان کرده بود؟
یا شاید بچه از ترس والدش رفته پنهان شده و گربه والد دنبالش است که اونو بخوره؟
برم نجاتش بدم؟طفلک کوچولو است و بدون حمایت والدش نمیتونه دوام بیاره.


فکر کنم اگر گربه ها هم توی اتاق عمل بیان دکتر و بیمار رو ببینن حالشون از همه آدم ها بهم بخوره که اینجوری شکم همدیگه رو پاره میکنن.

اونها هم دنیای خودشون رو دارن و ما نمی دونیم چرا اوج علاقه و خیرخواهی شون رو اینجوری نشون میدن

اگر می خواید تکلیفتون رو بدونید از کارشناس احکام سوال کنید.

سلام ...
جناب عبد الشکور ... من هم دقیقا همین تجربه رو داشتم .
من کوچیکی هام دو تا خرگوش داشتم و چون خیلی اذیتم میکردن مامانم گفت اونها رو ببر بزار بالا پشت بوم ( اون زمان خونمون ویلایی بود )

منم خرگوشها رو بردم گذاشتم بالا پشت بام .
و تقریبا 4 ماهی بالا پشت بوم بودن ...

تا اینکه یه روز دیدم هر دویه این خرگوش ها سرشون از تنشون جدا شده ...
و بدنهاشون رو آوردن و گذاشتن جلویه درب خونمون ( درب حیاط نه ... دربی که به پذیرایی باز میشد )

منم خیلی ترسیدم . هیچ حدسی نمیزدم که چرا اینجوری شده . بزرگ هم بودند گربه نمیتونست چنین بالایی رو سرشون بیاره ...
یا اینکه اگر چنین بلایی رو میخواست سرشون در بیاره ... بعدش میخوردشون ... چرا اومده اونها رو گذاشته جلویه درب ...

من هیچ حدسی نمیزنم .
اگر به اجنه اعتقاد داشتم ؛ میگفتم کاره اونهاست ...

عبد شکور;980386 نوشت:
چه عاملی سبب مرگ پشت سر هم بچه گربه ها شده است؟
شاید این عامل ، زندگی ما را هم تهدید کند.

با سلام
شاید کلاغ بهشون حمله کرده باشه.برای همین گربه آخری هم پنهان شده.بهرحال راجع به تهدید برای زندگیتون اصلا نگران نباشید.


خارجی ها قبل از امتحان:
موفق باشی رفیق
.
..
...
ایرانی ها قبل از امتحان:
برسونی ها )

روباهی موبایلی دید؛زاغه از بالای درخت گفت:
اگه پایین آنتن نمیده بده بالا برات بگیرم
روباه موبایل و داد زاغ گفت: این عوض قالب پنیر کلاس سوم ابتدایی :-o^:)^

یه‌جوری موقع کارت‌ کشیدن

دقت می‌کنم که مبادا یه صفر اضافه

.

.

بزنم که انگار اونقد تو کارتم هست اصن

یه بارم یه مغازه آتیش گرفته بود

پریدم تو عمق آتیش یه دختررو نجات بدم

آتش نشانه گفت بیا بیرون

گفتم انسانیتت کجا رفته ؟

گفت باشه ولی اون مانکنه بیا بیرون


هیچ وقت گوشه ای از قلب تون را به کسی اختصاص ندهید، دادن قسمتی از قلب تان به دیگری آسان است اما وقتی کسی قدر آن را نداند بیشتر از پیش صدمه خواهید دید

به مامان بزرگم می گم یه جمله خبری بگو، می گه: نوه م خنگه.
می گم سوالی بگو، می گه نوه م خنگ بود و من نمی دونستم؟
می گم امری بگو، می گه خنگیتو تابلو نکن!
می گم میشه خنگ توشون نباشه؟ میگه اونوقت میشه نوه یکی دیگه نه نوه من #-o8-|;;)

دوستم زنگ زده خونمون مادر بزرگم گوشی رو برداشته
در حالیکه گوشی دم دهنشه از من میپرسه بگم هستی یا نیستی؟!!!
من
مادربزرگمم همچنان منتظر جواب من!

ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ۱۲۶ ﮔﻞ ﻗﺎﻟﯽ ﺷﻤﺮﺩﻡ !! ﺍ
اﻭﻣﺪﻡ ﯾﻪ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﻡ ﺳﺮ ﺩﺭﺱ…
بعله


قبل از خواب زمزمہ ڪنیم
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
"خداوندا
آخر و عاقبت ڪارهاے ما را
ختم بہ خیرڪن"
آرامش_شب_نصیبتون
الهی شبم رابایادت بخیرکن

[="Times New Roman"][="Navy"]امید من به وفا کردنت عین حماقت بود
حکایت دل من با تو عین برجام است...

موضوع قفل شده است