جمع بندی نقد نظام احسن خلقت

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد نظام احسن خلقت

با سلام و درود

آیا برهان نظام احسن قابل اثبات است؟

در واقع چگونه می توان ثابت نمود که نظام خلقت کنونی بهتر از این ممکن نبوده؛ آیا در صورتی که خدای متعال این نظام را در صورت امکان خلقت برتر آن به شکل ناقص خلق می نمود؛ آیا اشکالی بر او وارد بود؟ چون در نهایت ما هیچ علمی نداریم و تنها از صفات خدا چنین احتمالی را نفی می نماییم در حالی که این احتمال هست که این نظام بهتر خلق می شد.

ممنون بابت پاسخ علمی کارشناس محترم.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد قول سدید

کوهساران;969254 نوشت:
با سلام و درود

آیا برهان نظام احسن قابل اثبات است؟

در واقع چگونه می توان ثابت نمود که نظام خلقت کنونی بهتر از این ممکن نبوده؛ آیا در صورتی که خدای متعال این نظام را در صورت امکان خلقت برتر آن به شکل ناقص خلق می نمود؛ آیا اشکالی بر او وارد بود؟ چون در نهایت ما هیچ علمی نداریم و تنها از صفات خدا چنین احتمالی را نفی می نماییم در حالی که این احتمال هست که این نظام بهتر خلق می شد.

ممنون بابت پاسخ علمی کارشناس محترم.

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. متفکران مسلمان مستند به عقل و متون دینی، معتقدند که جهانی که ما در آن هستیم، بهترین جهان ممکنی است که می توانست خلق بشود؛ چرا که اگر خلق جهانی بهتر از این جهان، ممکن و متصور بود، خداوند که برترین موجود و بهترین خالق است، به جای جهان کنونی آن را حتما می آفرید. در ادامه، نخست به برخی از آیات قرآنی اشاره کرده و بعد از آن، برخی از برهان های اثبات احسن بودن نظام خلقت را مورد بررسی قرار داده و نهایتا به اشکالات موجود در پرسش می پردازیم.

2. خداوند در قرآن کریم، در چندین مورد، خودش را به عنوان «احسن الخالقین» وصف کرده است؛ یعنی کسی که بهترین خالق است: «أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقينَ»(صافات: 125)؛ یعنی: «آيا بت«بعل» را مى‏خوانيد و بهترين آفريدگار را رها مى‏سازيد؟».

یا در آیه دیگری بعد از بیان فرآیند خلق انسان، با عنوان «احسن الخالقین» خودش را تحسین می کند: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»(مومنون: 14)؛ یعنی: «پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفريننده است». روشن است که بهترین خالق بودن مستلزم بهترین مخلوق بودن است. اگر کسی بهترین مخلوق را نیافریند پس بهترین خالق نیست چرا که یا به بهترین مخلوق آگاهی ندارد و یا آگاهی دارد اما قدرت ندارد و یا قدرت و آگاهی دارد اما چون خیرخواه نیست پس آن خیر را نمی آفریند؛ در هر صورت، نقصی در او وجود دارد که بهترین مخلوق را نیافریده است. اما چون می دانیم خداوند برترین موجود است و نقصی در او نیست، پس نتیجه می گیریم که فعلش (مخلوقش) نیز بهترین است.

3. اما متفکران مسلمان برای اثبات عقلی نظام احسن، از استدلال و برهان استفاده می کنند. به صورت کلی، از دو راه به اثبات احسن بودن نظام می پردازند: برهان لمّی؛ برهان انّی.

4. یکی از براهین لمّی از این قرار است: در جای خودش ثابت شده است که خداوند برترین موجود است و واجد اوصاف کمالی علم و قدرت و فیاضیت است که هر یک از این ها به صورت مطلق و نامحدود می باشند. این صفات مقتضی آن هستند که فعل الهی یا همان نظام خلقت، کاملترین نظام ممکن باشد چرا که اگر خداوند بهترین جهان را نیافریند یا بدین جهت است که به بهترین جهان علم نداشته و یا علم داشته اما قدرت ایجادش را نداشته و با علم و قدرت داشته اما بخیل بوده و ایجادش را اراده نکرده است؛ و این خلاف فرض ما است که خداوند را خالی از نقصی می دانیم و برایش به صورت مطلق و نامحدود، علم و قدرت و جود و فیاضیت در نظر می گیریم.( برای مطالعه بیشتر رک: صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981، ج7، ص91).
5. اما در برهان انّی، با بررسی نظام فعلی و آگاهی از اسرار و حکمت های موجود در آن، به حسن و نیکویی آن رهنمون می شویم. در این برهان، با اثبات وحدت و یکپارچگی و تناسب و تلائم نظام جهان، احسن بودن نظام را اثبات می کنیم(برای مطالعه بیشتر از جزئیات این برهان، رک: صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981، ج7، صص106-148).

اینک، بعد از بیان ادله نقلی و عقلی اثبات احسن بودن نظام خلقت، بخش های مختلف پرسش را مورد بررسی قرار می دهیم. با این توضیحات، روشن می شود که:

اولا احسن بودن نظام آفرینش، قابل اثبات است و به همین جهت، متفکران دینی برای آن برهان هایی را ذکر کرده اند.

ثانیا متفکران دینی از دو طریق برهان لمّی و برهان انّی، اثبات کرده اند که در میان نظام های قابل آفرینش، آنچه آفریده شده است، بهترین است.

ثالثا خلق نکردن نظام احسن، نشانه نقص خالق است ولی چون خداوند احسن الخالقین است پس مخلوقش نیز احسن المخلوقین است.

رابعا اگر برهان لمّی و اوصاف الهی نبود، نمی توانستیم نظام کنونی را نظام احسن بدانیم چرا که برهان انّی اگر هم یقین آور باشد، نهایتا حسن نظام فعلی را ثابت می کند نه احسن بودن آن را. به دیگر سخن، اگر ما باشیم و جهان کنونی، همواره این احتمال وجود دارد که بهتر از این هم می شد خلق شود؛ اما وقتی جهان کنونی را در مقایسه با اوصاف الهی در نظر می گیریم، متوجه می شویم که جهان کنونی بهترین جهان ممکن است و محال است که بهتر از آن ممکن بوده باشد و خداوند آن را خلق نکرده باشد.

موفق و پیروز باشید

قول سدید;969954 نوشت:
اگر برهان لمّی و اوصاف الهی نبود، نمی توانستیم نظام کنونی را نظام احسن بدانیم چرا که برهان انّی اگر هم یقین آور باشد، نهایتا حسن نظام فعلی را ثابت می کند نه احسن بودن آن را. به دیگر سخن، اگر ما باشیم و جهان کنونی، همواره این احتمال وجود دارد که بهتر از این هم می شد خلق شود؛ اما وقتی جهان کنونی را در مقایسه با اوصاف الهی در نظر می گیریم، متوجه می شویم که جهان کنونی بهترین جهان ممکن است و محال است که بهتر از آن ممکن بوده باشد و خداوند آن را خلق نکرده باشد.

با سلام و سپاس از پاسخ شما

بنابراین نتیجه این خواهد بود که اگر کسی چنین مقدمه ای را نپذیرد نمی توان نظام احسن را برای او ثابت نمود.

کوهساران;970855 نوشت:
با سلام و سپاس از پاسخ شما

بنابراین نتیجه این خواهد بود که اگر کسی چنین مقدمه ای را نپذیرد نمی توان نظام احسن را برای او ثابت نمود.

سلام و عرض ادب و تشکر از توجه شما

همانطور که عرض شد، برهان لمّی یقینی است و می تواند به درستی نظام احسن را اثبات نماید اما برهان انّی اگر هم یقینی باشد، بعید است بتواند نظام احسن را اثبات نماید چرا که همواره این احتمال وجود دارد که بهتر از آن هم می توانست موجود گردد. تنها با اعتماد به احسن الخالقین بودن خداوند است که می توانیم مطمئن گردیم، این جهان احسن المخلوقین است.
آری، چه بسا مستند به علوم تجربی بتوانیم نظم و حُسن و ثبات و اتقان جهان را به مردم نشان بدهیم، اما شاید نتوان مستند به آن، احسن بودن این نظام که یک مساله فلسفی و الهیاتی است را اثبات نمود.

پیروز و موفق باشید@};-

[="Tahoma"][="Navy"]

کوهساران;969254 نوشت:
با سلام و درود

آیا برهان نظام احسن قابل اثبات است؟

در واقع چگونه می توان ثابت نمود که نظام خلقت کنونی بهتر از این ممکن نبوده؛ آیا در صورتی که خدای متعال این نظام را در صورت امکان خلقت برتر آن به شکل ناقص خلق می نمود؛ آیا اشکالی بر او وارد بود؟ چون در نهایت ما هیچ علمی نداریم و تنها از صفات خدا چنین احتمالی را نفی می نماییم در حالی که این احتمال هست که این نظام بهتر خلق می شد.

ممنون بابت پاسخ علمی کارشناس محترم.


سلام
مطمئنا تعیین احسن بودن نظام جهان منوط به شناخت تمام ابعاد آن و همچنین شناخت انواع احتمالی دیگر خلقت است و چنین دانشی در نزد ما نیست اما ما در حد دانسته خود می توانیم این احسن بودن را بطور غیر قطعی درک کنیم چه اینکه انسان به هر مرتبه از علم و دانش که رسیده یافته که دانش بکار رفته در ساختار موجودات بسیار بسیار برتر از دانایی و توانایی اوست تا جایی که در بسیاری از فن آوری های نوین این طبیعت است که الهام بخش صنایع و فن آوری ها می باشد. پس دانش و حکمت پرشگفتی که در جهان آفرینش دیده می شود نشان از نظام احسنی دارد که اهل شهود آنرا با چشمان حقیقت بین دل دیده و از آن خبر داده اند.
یا علیم[/]

[=arial]سلام

محی الدین;970883 نوشت:
سلام
مطمئنا تعیین احسن بودن نظام جهان منوط به شناخت تمام ابعاد آن و همچنین شناخت انواع احتمالی دیگر خلقت است و چنین دانشی در نزد ما نیست اما ما در حد دانسته خود می توانیم این احسن بودن را بطور غیر قطعی درک کنیم چه اینکه انسان به هر مرتبه از علم و دانش که رسیده یافته که دانش بکار رفته در ساختار موجودات بسیار بسیار برتر از دانایی و توانایی اوست تا جایی که در بسیاری از فن آوری های نوین این طبیعت است که الهام بخش صنایع و فن آوری ها می باشد. پس دانش و حکمت پرشگفتی که در جهان آفرینش دیده می شود نشان از نظام احسنی دارد که اهل شهود آنرا با چشمان حقیقت بین دل دیده و از آن خبر داده اند.
یا علیم

از این ادعای خود مطمئن هستید ؟
هنوز که مصنوعات بشر به انتهای خود نرسید ه اند
درست هست که مطالعه پدیده ها و موجودات طبیعی ما را به شگفتی می آورد و الگوی ما در بهبود مصنوعاتمان میشود ولی قطعا هدف نهایی ما رسیدن به آن الگوی طبیعی نیست هر چند الآن آنچه در طبیعت یافت میشود در اکثر موارد از آنچه مصنوع بشر هست کاراتر و کم هزینه تر هست ولی با پدید آمدن مصنوعات بدیعی که سابقه ای از آن در طبیعت نیست مثل سفینه فضایی یا لزوم به دخالت در اصلاح نژاد پدیده ها و موجودات در خدمت الگوهای طبیعی برترین و احسن ترین نیستند
و همینطور کاستی هایی که ما در اندام های خود داریم نه به جهت اینکه توانایی های ما را محدود کرد هان بلکه به این سبب که خواستهای به حق ما را در تعالی عقیم گذاشته اند. باز آن الگوهای طبیعی احسن نیستند
با توجه به اینکه در خلق پدید ه های طبیعی محدودیت زمانی برای بوجود آمدن احسن نبوده میتوانستند بسیار بهتر از این طرح شوند. ولی انسان تازه چند هزار سال هست که توانایی ابزار سازی پیدا کرده و تازه چند صد سال هست که با آشنایی با روش علمی سعی در داشتن ذهنیت شفاف دارد و اینچنین پیشرفت داشته.
به نقل از پست 335 تاپیک [=arial]چند پرسش از بی‌خدایان و طرفداران نظریه فرگشت

[=arial]

نقل قول:
ساعت هر روز بهتر طرح میشود حتی از فنر و چرخ دنده فراتر رفته موتور الکتریکی با باطری یا فتوسل بهره میگیرد.نشانگرو حتی نوع آن هم میتواند متفاوت باشد ساعت آفتابی شنی یا سوختن شمع ولی چنین تغییرات شگرفی در ساخت انسان نمی یابید که مثلا یک انسان برای عمر بیشتر فتوسنتز کند یا برای تحرک بیشتر علاوه بر پا چرخ هم در بیاورد. یعنی هدفمندی در انسان نیست.
در تمدن سازی، انسان به ریاضی و ثبت اعداد(حساب کردن) نیاز دارد این خارج از فرگشت هست، به همین خاطر انسانهای زیادی سراغ دارید که از محاسبه و ریاضی نه اینکه متنفر باشند سردر نمی آورند(نمیتوانند مجموع یا تفاضل چند عدد را ذهنی حساب کنند ) چون ساختار مغز فاقد جایگاه هایی برای پردازش ریاضی(محاسبه مثل ماشین حساب) هست. مثل مناطق 92 گانه مغزمنطقه ای برای ریاضی در مغز ما تعبیه و طرح نشده به همین خاطر عدد نویسی و سپس چرتکه، ماشین حساب و در ادامه کامپیوتر ها را پدید آورده ایم تا این نقص را جبران کند چون عاجز از حفظ اعداد و ارقام و محاسبه هستیم.
ولی مغز بیشتر انسانها پردازش چهره ها که به مراتب سخت تر از محاسبات ریاضی هست روابط شکل و رنگ و آنچه که برای تغذیه و زندگی طبیعی لازم هست توانایی آن را در نتیجه فرگشت پیدا کرد ه اند .
نوزاد انسان چهره پدر و مادر خود را از چهره ها ی غریبه تشخیص میدهد عملی بسیار پیچیده و سخت تر از جمع کردن چند عدد
شما کلاس و آموزش ریاضی دارید تا بتوانید کارکردن با اعداد را دریابید ولی کلاس چهره شناسی ندارید چون مغز ذاتا و سخت افزاری بنابر نیازهای طبیعی و اصول فرگشت بدان مجهز شده .
زبان از لحاظ ریاضی پدیده بسیار سخت و پیچیده هست ولی کودک پس از یکی دو سال زبان ابداعی برگرفته از ساختار مغزی خود را با زبان پدر و مادر تطبیق میدهد و ارتباط کلامی برقرار میکند ولی همین مغز از حفظ اعداد و حساب کردن به طور ذهنی عاجز هست چرا که در فرگشت نیازی بدان نبوده ولی در نگاه خلقت گرایانه و طراحی هوشمند، انسان برای تمدن سازی طرح شده چرا این قابلیت محاسبه اعداد، برای بشر طرح نشده اگر انسان هدفمند آفریده و طرح شده؟

موفق باشید

محی الدین;970883 نوشت:
سلام
مطمئنا تعیین احسن بودن نظام جهان منوط به شناخت تمام ابعاد آن و همچنین شناخت انواع احتمالی دیگر خلقت است و چنین دانشی در نزد ما نیست اما ما در حد دانسته خود می توانیم این احسن بودن را بطور غیر قطعی درک کنیم

سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما
همانطور که پرسشگر محترم (کوهساران) بیان کرده اند، مساله اساسی از این قرار است که «
این احتمال هست که این نظام بهتر خلق می شد»؟ بنابراین، این که با استدلال انِّی و مشاهده نظم و ثبات جهان، به صورت غیرقطعی احسن بودن نظام خلقت را اثبات کنیم، پاسخی به پرسش حاضر ارائه نمی دهد چرا که خودتان نیز پذیرفته اید که نهایتا به صورت غیرقطعی این مطلب را اثبات می کند؛ یعنی این احتمال همچنان پابرجاست که نظامی بهتر از این نظام کنونی خلق شدنی بود.
همانطور که عرض شد بهترین راه برای اثبات احسن بودن نظام خلقت، استناد به احسن الخالقین بودن خداوند است. در این صورت، به صورت یقینی می توان احسن المخلوقین بودن نظام خلقت کنونی را اثبات نمود.

محی الدین;970883 نوشت:
انسان به هر مرتبه از علم و دانش که رسیده یافته که دانش بکار رفته در ساختار موجودات بسیار بسیار برتر از دانایی و توانایی اوست تا جایی که در بسیاری از فن آوری های نوین این طبیعت است که الهام بخش صنایع و فن آوری ها می باشد. پس دانش و حکمت پرشگفتی که در جهان آفرینش دیده می شود نشان از نظام احسنی دارد که اهل شهود آنرا با چشمان حقیقت بین دل دیده و از آن خبر داده اند.


آری، این مطلب، نهایتا حُسن و قوت و دقت نظام کنونی را اثبات می نماید اما این که بهتر از این هم می شد یا نه را مسکوت باقی می گذارد.

[="Tahoma"][="Navy"]

متحیر;970891 نوشت:
از این ادعای خود مطمئن هستید ؟
هنوز که مصنوعات بشر به انتهای خود نرسید ه اند
درست هست که مطالعه پدیده ها و موجودات طبیعی ما را به شگفتی می آورد و الگوی ما در بهبود مصنوعاتمان میشود ولی قطعا هدف نهایی ما رسیدن به آن الگوی طبیعی نیست هر چند الآن آنچه در طبیعت یافت میشود در اکثر موارد از آنچه مصنوع بشر هست کاراتر و کم هزینه تر هست ولی با پدید آمدن مصنوعات بدیعی که سابقه ای از آن در طبیعت نیست مثل سفینه فضایی یا لزوم به دخالت در اصلاح نژاد پدیده ها و موجودات در خدمت الگوهای طبیعی برترین و احسن ترین نیستند
و همینطور کاستی هایی که ما در اندام های خود داریم نه به جهت اینکه توانایی های ما را محدود کرد هان بلکه به این سبب که خواستهای به حق ما را در تعالی عقیم گذاشته اند. باز آن الگوهای طبیعی احسن نیستند
با توجه به اینکه در خلق پدید ه های طبیعی محدودیت زمانی برای بوجود آمدن احسن نبوده میتوانستند بسیار بهتر از این طرح شوند. ولی انسان تازه چند هزار سال هست که توانایی ابزار سازی پیدا کرده و تازه چند صد سال هست که با آشنایی با روش علمی سعی در داشتن ذهنیت شفاف دارد و اینچنین پیشرفت داشته.

سلام
اول اینکه انسان یک موجود غیر طبیعی نیست تا پیشرفتهای او با طبیعت قیاس شود. انسان خود موجودی طبیعی است و هرآنچه دارد از طبیعت وام گرفته. از فکر و ذهنی که دارد از فرهنگی که دارد از منابع مادی که داردووو این یک اشتباه بزرگ است که انسان را در مقابل طبیعت بگذاریم بله او می توان دانش آموز طبیعت باشد بلکه دانش آموز ممتاز آن اما بالاخره جزئی از طبیعت است و اگر بتواند اگر بتواند نظام احسنی بیافریند !!! نمی تواند آنرا در مقابل طبیعت علم کند چون وامدار و جزئی از خود طبیعت است.
دوم اینکه در طبیعت تمام آنچه که شما برشمردید یا بشمارید هست بلکه بالاتر و برترش الا اینکه شما هنوز به ظرفیت های طبیعت و انسان که آفریده برتر آن است عنایت ندارید. در برتری انسان همین نشانه ناچیز بس که می تواند در خواب خود از آینده باخبر شود. آیا شما سراغ دارید چنین فناوری را ؟ این تازه یک بعد ناچیز از ابعاد شگرف انسان و طبیعت است.
یا علیم[/]

متحیر;970891 نوشت:
از این ادعای خود مطمئن هستید ؟
هنوز که مصنوعات بشر به انتهای خود نرسید ه اند
درست هست که مطالعه پدیده ها و موجودات طبیعی ما را به شگفتی می آورد و الگوی ما در بهبود مصنوعاتمان میشود ولی قطعا هدف نهایی ما رسیدن به آن الگوی طبیعی نیست هر چند الآن آنچه در طبیعت یافت میشود در اکثر موارد از آنچه مصنوع بشر هست کاراتر و کم هزینه تر هست ولی با پدید آمدن مصنوعات بدیعی که سابقه ای از آن در طبیعت نیست مثل سفینه فضایی یا لزوم به دخالت در اصلاح نژاد پدیده ها و موجودات در خدمت الگوهای طبیعی برترین و احسن ترین نیستند
و همینطور کاستی هایی که ما در اندام های خود داریم نه به جهت اینکه توانایی های ما را محدود کرد هان بلکه به این سبب که خواستهای به حق ما را در تعالی عقیم گذاشته اند. باز آن الگوهای طبیعی احسن نیستند
با توجه به اینکه در خلق پدید ه های طبیعی محدودیت زمانی برای بوجود آمدن احسن نبوده میتوانستند بسیار بهتر از این طرح شوند. ولی انسان تازه چند هزار سال هست که توانایی ابزار سازی پیدا کرده و تازه چند صد سال هست که با آشنایی با روش علمی سعی در داشتن ذهنیت شفاف دارد و اینچنین پیشرفت داشته.


سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما
اگرچه این نوشتار به منظور نقد جناب محی الدین نوشته شده است اما گویا ناقد محترم، از همان روش جناب محی الدین استفاده می کند. جناب محی الدین از طریق انّی و مشاهده احوال جهان به احسن بودن نظام خلقت حکم می کند و جناب متحیر از همین طریق به احسن نبودن آن حکم می کند. اشکال مشترکی که به هر دو بزرگوار وارد است این است که از این طریق نمی توانیم به صورت قطعی احسن بودن یا نبودن نظام خلقت را اثبات کنیم.

از این طریق نمی توانیم احسن بودن را به صورت قطعی اثبات کنیم چرا که مشاهده نظم و قوت و اتقان نظام خلقت، نهایتا حُسن نظام خلقت را اثبات می کند اما این احتمال عقلا وجود دارد که بهتر از این هم می شد آن را خلق کرد. شاید کسی با ملاحظه جهان خلقت، برای لحظه ای حتی آن را احسن بداند اما روشن است که اگر برای لحظه ای تامل کند، در این حکمش احتمال خلاف می یابد. بنابراین، تنها راه برای اثبات احسن الخلوقین بودن جهان خلقت، استناد به احسن الخالقین بودن خداوند است.

همچنین از این طریق نمی توانیم احسن نبودن را اثبات کنیم چرا که پیشرفت مصنوعات نیز ناشی از ساختار علّی همین نظام خلقت است؛ یعنی ساختار علّی نظام خلقت است که به آدمی این امکان را می دهد تا مصنوعات قابل توجهی بسازد. قدرت ذهنی و فاعلیت اختیاری انسان و مواد اولیه طبیعی برای ساخت مصنوعات، برگرفته از نظام فعلی است.
اما این که تکامل ذهن به مرور زمان صورت گرفته و قبلا ناقص بوده است، به معنای آن نیست که نظام خلقت بهترین نیست چرا که این تکامل تدریجی صرفا بیانگر این واقعیت است که نظام خلقت در دوره

a بهتر از دوره b است؛ اما آنچه که مورد نظر ما است، احسن بودن کلیت نظام خلقت است. بنابراین، منظور از احسن بودن نظام خلقت، احسن بودن کلیت آن است نه بخشی از آن در برهه ای از زمان خاص. از این منظر، روشن می شود که چه بسا قدرت ذهنی آدمی به مرور زمان متکامل شده و بهتر شده است، اما این بدین جهت است که اساسا هر تکاملی در طول زمان شکل می گیرد. حتی خلقت زمین و آسمان و حتی پیدایش خود انسان نیز به مرور زمان بوده است. در واقع، تکامل تدریجی و زمانمند خاصیت نظام خلقت است و وقتی می گوییم که نظام خلقت احسن است، یعنی این نظام خلقت با این خاصیتش (تکامل تدریجی) احسن است.
اما این که نظام خلقت نقصان دارد و مثلا اعضای بدن من ناقص است، منافاتی با نظام احسن ندارد چرا که احسن بودن به این معنا است که نظام خلقت در مرتبه وجودی خاصی قرار دارد که بهتر از این نمی شد خلق شود: یا اصلا نباید خلق می شد و یا اگر خلق شده با همین نقصان ها و سیر تدریجی تکاملی باید خلق می شد. به همین جهت، فلاسفه مسلمان -که نظام خلقت را احسن می دانند- منکر شرور در جهان نیستند و در توجیه آن می گویند: چون می دانیم که خداوند احسن الخالقین است، حتما نمی شد این جهان بدون نقصان و شرور خلق بشود؛ و گرنه خداوند حتما بهتر از آن را خلق می کرد. به دیگر سخن، این شرور و نقصان و سیر تدریجی تکامل، خاصیت این مرتبه وجودی است و در این مرتبه وجودی، بهترین فرض ممکن است.(1)

پی نوشت:
(1) برای مطالعه بیشتر رک: صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981،ج7، صص58-91

[="Tahoma"][="Navy"]

قول سدید;970968 نوشت:
سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما
همانطور که پرسشگر محترم (کوهساران) بیان کرده اند، مساله اساسی از این قرار است که « این احتمال هست که این نظام بهتر خلق می شد»؟ بنابراین، این که با استدلال انِّی و مشاهده نظم و ثبات جهان، به صورت غیرقطعی احسن بودن نظام خلقت را اثبات کنیم، پاسخی به پرسش حاضر ارائه نمی دهد چرا که خودتان نیز پذیرفته اید که نهایتا به صورت غیرقطعی این مطلب را اثبات می کند؛ یعنی این احتمال همچنان پابرجاست که نظامی بهتر از این نظام کنونی خلق شدنی بود.
همانطور که عرض شد بهترین راه برای اثبات احسن بودن نظام خلقت، استناد به احسن الخالقین بودن خداوند است. در این صورت، به صورت یقینی می توان احسن المخلوقین بودن نظام خلقت کنونی را اثبات نمود.

سلام برادر
به نظر بنده استدلال به خالق برای احسنیت خلق آنرا در یک گزینه منحصر نمی سازد.یعنی باز هم این تصور و احتمال باقی است که نظام احسن گزینه های متعدد داشته باشد بخصوص اگر جهات مختلفی را برای احسن بودن لحاظ کنیم این احتمال کاملا منطقی است. بله می توان از خالق اتم به مخلوق اتم پی برد اما دلیلی برای انحصار مخلووق اتم در این گزینه نیست. پس همچنان احتمال جاری می ماند.

قول سدید;970968 نوشت:
ری، این مطلب، نهایتا حُسن و قوت و دقت نظام کنونی را اثبات می نماید اما این که بهتر از این هم می شد یا نه را مسکوت باقی می گذارد.

اتفاقا آنچه که بطور عینی و علمی قابل استدلال است همین حسن بلکه احسن بودن خلقت در یافته های خودمان است. تا وقتی گزینه ای بهتری نیافته ایم این گزینه همچنان بر احسنیت خود باقی است و صرف احتمال که مشکل ساز نیست چه اینکه در برهان لمی مد نظر شما هم این احتمال قابل ورود است.
یا علیم[/]

بله موافقم باید پایان رشد و تکامل بشر رو دید و بعد نظر داد به اینکه بهتر از این میتوانسته خلق شود یا خیر

محی الدین;970975 نوشت:
به نظر بنده استدلال به خالق برای احسنیت خلق آنرا در یک گزینه منحصر نمی سازد.یعنی باز هم این تصور و احتمال باقی است که نظام احسن گزینه های متعدد داشته باشد بخصوص اگر جهات مختلفی را برای احسن بودن لحاظ کنیم این احتمال کاملا منطقی است.


سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما
احسن الخالقین بودن خداوند مستلزم احسن المخلوقین بودن نظام خلقت است چرا که اگر نظام خلقت احسن المخلوقین نباشد (
هر جهتی برای احسن در نظر گرفته شود)، نشان می دهد که خداوند یا به نظام احسن علم نداشته است و یا علم داشته اما قدرت ایجادش را نداشته است و یا علم و قدرت ایجاد داشته اما جود و بخشندگی و خیرخواهی نداشته تا ایجادش را اراده کند. در حالی که می دانیم خداوند علم و قدرت و جود و خیرخواهی مطلق دارد. پس حتما خداوند بهترین فعل را از خودش بروز می دهد و در این مرتبه وجودی خاص، بهترین مخلوق را ایجاد می کند. بنابراین، نظام خلقت در هر مرتبه ای، بهترین فرض ممکن در آن مرتبه است. بنابراین، بدین ترتیب، به نظام احسن بودن یقین می یابیم و در آن هیچ احتمال خلافی نمی یابیم. احتمال خلاف در صورتی به وجود می آید که در احسن بودن خداوند احتمال خلاف وجود داشته باشد در حالی که در جای خودش، احسن بودن خداوند به صورت برهانی ثابت شده است و هیچ احتمال خلافی در آن راه ندارد.

محی الدین;970975 نوشت:
تا وقتی گزینه ای بهتری نیافته ایم این گزینه همچنان بر احسنیت خود باقی است و صرف احتمال که مشکل ساز نیست

اگر کسی به دنبال یقین منطقی و استدلال برهانی نباشد، احتمال خلاف برایش مشکل ساز نیست اما اگر کسی بخواهد به صورت یقینی و برهانی چنین مطلبی را ثابت کند، پس نباید در مقدمات و نتیجه مدعایش، احتمال خلاف وجود داشته باشد. با عنایت به پرسش جناب کوهساران، روشن می شود که ایشان ناظر به یقین و برهان هستند. بگذریم از این که اساسا مساله نظام احسن، یک مساله فلسفی است و درصدد اثبات نظام احسن و نفی احتمال خلاف از آن است.

محی الدین;970975 نوشت:
چه اینکه در برهان لمی مد نظر شما هم این احتمال قابل ورود است.


با عنایت به توضیحی که در بندهای سابق گذشت روشن می شود که اگر به درستی استدلال و مقدمات بحث را تصور و تصدیق کنیم، به این نتیجه یقینی می رسیم که نظام خلقت نظام احسن است و افعال خداوند در هر مرتبه وجودی خاص، به بهترین شکل ممکن تحقق می یابند به گونه ای که احتمال فرض بهتر از آن محال است.

sina_72;971004 نوشت:
بله موافقم باید پایان رشد و تکامل بشر رو دید و بعد نظر داد به اینکه بهتر از این میتوانسته خلق شود یا خیر

سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما
به دو دلیل با سخن شما موافق نیستم:
دلیل اول این که اگر برهان لمّی (استدلال از احسن الخالقین بودن خداوند به احسن المخلوقین بودن نظام خلقت) را تمام بدانیم؛ در این صورت، پیشاپیش می توانیم به صورت یقینی حکم کنیم که این نظام خلقت بهترین فرض ممکن برای خلقت بوده است؛ حتی اگر از آینده این نظام خلقت آگاهی نداشته باشیم. چنانچه که ما تمامی موجودات جهان را ندیده ایم و از آینده نیز بی خبر هستیم، اما می توانیم به صورت پیشینی حکم کنیم که هر موجود حادثی، بواسطه علتی به وجود می آید. این حکم پیشینی یک حکم عقلی یقینی است و برای اثبات یا انکارش نمی توان از طبیعت و آینده و گذشته آن، وام گرفت. توضیح بیشتر این که عقاید بدیهی عقلی و عقاید نظری عقلی (که برگرفته از استدلالهای مبتنی بر عقاید بدیهی عقلی است)، نیازمند به کار گرفتن حواس و تجربه و مشاهده گذشته و آینده نیست بلکه عقل به خودی خود می تواند نسبت به این عقاید حکم یقینی صادر کند. حکم به این که خداوند احسن الخالقین است و یا احسن الخالقین مستلزم احسن المخلوقین بودن است، از این قبیل احکام عقلی است. اگرچه عقل در صدور این احکام یقینی محدودیت دارد و برای آگاهی از سایر امور، به حواس و تجربه نیازمند است، اما در مورد همین عقاید محدود، مستقل از حواس و تجربه گذشته و آینده است.

دلیل دوم این که همانطور که در نقد بر جناب متحیر توضیح دادیم، احسن بودن نظام خلقت منافاتی با تدریجی بودن تکامل و بهتر بودن (یا نبودن) آینده خلقت ندارد چرا که وقتی این نظام خلقت را بهتر می دانیم، آن را با تمامی قواعد و قوانین علّی بهترین می داند. بی تردید، یکی از این قوانین حاکم بر جهان خلقت، خصوصا جهان مادی، تغییر و تکامل است؛ در تغییر، همواره نقطه a از نقطه b بهتر (یا بدتر) است. بنابراین، منظورمان از احسن بودن نظام خلقت، این نیست که نظام خلقت در دوره خاصی، بهترین نظام خلقت است؛ بلکه منظورمان این است که نظام خلقت با تمامی قوانین و تغییر و تکامل و نقص و کمالی که دارد، بهترین نظام خلقتی است که می توانست در این مرتبه وجودی ایجاد شود. بنابراین، حتی اگر آینده بهتر از وضعیت فعلی باشد، هیچ مشکلی برای ایده نظام احسن پیش نمی آیند چرا که نظام خلقت با تمامی قوانین و گذشته و آینده ای که دارد، مشمول عنوان احسن می باشد.

قول سدید;971007 نوشت:
سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما
احسن الخالقین بودن خداوند مستلزم احسن المخلوقین بودن نظام خلقت است چرا که اگر نظام خلقت احسن المخلوقین نباشد (هر جهتی برای احسن در نظر گرفته شود)، نشان می دهد که خداوند یا به نظام احسن علم نداشته است و یا علم داشته اما قدرت ایجادش را نداشته است و یا علم و قدرت ایجاد داشته اما جود و بخشندگی و خیرخواهی نداشته تا ایجادش را اراده کند. در حالی که می دانیم خداوند علم و قدرت و جود و خیرخواهی مطلق دارد. پس حتما خداوند بهترین فعل را از خودش بروز می دهد و در این مرتبه وجودی خاص، بهترین مخلوق را ایجاد می کند. بنابراین، نظام خلقت در هر مرتبه ای، بهترین فرض ممکن در آن مرتبه است. بنابراین، بدین ترتیب، به نظام احسن بودن یقین می یابیم و در آن هیچ احتمال خلافی نمی یابیم. احتمال خلاف در صورتی به وجود می آید که در احسن بودن خداوند احتمال خلاف وجود داشته باشد در حالی که در جای خودش، احسن بودن خداوند به صورت برهانی ثابت شده است و هیچ احتمال خلافی در آن راه ندارد.

سلام
منظور عدم انحصار نظام احسن در یک گزینه است عقلا

قول سدید;971007 نوشت:
اگر کسی به دنبال یقین منطقی و استدلال برهانی نباشد، احتمال خلاف برایش مشکل ساز نیست اما اگر کسی بخواهد به صورت یقینی و برهانی چنین مطلبی را ثابت کند، پس نباید در مقدمات و نتیجه مدعایش، احتمال خلاف وجود داشته باشد. با عنایت به پرسش جناب کوهساران، روشن می شود که ایشان ناظر به یقین و برهان هستند. بگذریم از این که اساسا مساله نظام احسن، یک مساله فلسفی است و درصدد اثبات نظام احسن و نفی احتمال خلاف از آن است.

ما برای پاسخ به اشکالاتی که انگیزه طرح نظام احسن را بوجود آورده نمی توانیم از ذکر مثالهای عینی در این نظام صرف نظر کنیم چون آنطوری مساله احسن بودن نظام صرفا یک امر ذهنی خواهد بود. ما می توانیم از یافته های بشری در مورد جهان پایه های عینی برای نظام احسن قرار دهیم که احساسات مخاطب را هم پاسخگو باشد.

قول سدید;971007 نوشت:
با عنایت به توضیحی که در بندهای سابق گذشت روشن می شود که اگر به درستی استدلال و مقدمات بحث را تصور و تصدیق کنیم، به این نتیجه یقینی می رسیم که نظام خلقت نظام احسن است و افعال خداوند در هر مرتبه وجودی خاص، به بهترین شکل ممکن تحقق می یابند به گونه ای که احتمال فرض بهتر از آن محال است.

باید از ذهن به عین بیاییم و احسن بودن را ثابت کنیم آن بزرگی که پیامبر اولوالعزم بودن برای اطمینان درخواست مشاهده کرد.
البته این یک معضلی است که با فراهم شدن اسباب تحقیقات و مطالعات تجربی برای اثبات ادله نقلی و عقلی همچنان می خواهیم در مقابل موج عینیت گرایی به ذهن گرایی بسنده کنیم. حال فرض کنید یک فرد غیر معتقد همین سوال را کرده بود چطور می شد پاسخ داد؟
یا علیم

محی الدین;971013 نوشت:
سلام
منظور عدم انحصار نظام احسن در یک گزینه است عقلا

سلام و عرض ادب
منظور از احسن بودن، احسن از جمیع جهات بودن است؛ یعنی من حیث المجموع، یک نظام نسبت به سایر فرض های متصور، احسن باشد.
البته ممکن است که دو گزینه کاملا برابر باشند و هر دو نسبت به سایر فروض، به صورت کاملا همسان مصداق نظام احسن باشند به گونه ای که یکی نسبت به دیگری برتر نباشد و در مجموع همسان باشند. در این صورت، باز هم خدشه ای به احسن بودن نظام فعلی وارد نمی شود چرا که در این فرض نیز، نظام فعلی همچنان مصداق نظام احسن است و نظامی برتر از او متصور نیست.

محی الدین;971013 نوشت:
ما برای پاسخ به اشکالاتی که انگیزه طرح نظام احسن را بوجود آورده نمی توانیم از ذکر مثالهای عینی در این نظام صرف نظر کنیم چون آنطوری مساله احسن بودن نظام صرفا یک امر ذهنی خواهد بود. ما می توانیم از یافته های بشری در مورد جهان پایه های عینی برای نظام احسن قرار دهیم که احساسات مخاطب را هم پاسخگو باشد.

با شما موافقم که برشمردن مصادیق عینی حُسن نظام خلقت، در ایجاد باور موثر است و می تواند احساسات مخاطب را برانگیزد. اما نکته مهم اینجا است که نباید طوری وانمود کنیم که با این استدلال، احسن بودن نظام را به صورت یقینی ثابت کرده ایم. همانطور که پیش تر عرض شد با این نمونه های عینی می توانیم حُسن نظام فعلی را ثابت کنیم و حتی احسن بودن را به صورت ظنی ثابت کنیم و احتمال خلافش را مرجوح بسازیم، اما به هر حال، احتمال خلاف را نفی نمی کنیم.
به هر حال، باید سطح مخاطب و انتظار پرسشگر را در نظر گرفت. اگر پرسشگر به دنبال یقین منطقی است و از ما درباره احتمال خلاف در ایده نظام احسن پرسش می کند، باید صادقانه با او سخن گفت و او را به این حقیقت رهنمون ساخت که تنها راه رسیدن به اعتقاد یقینی درباره ایده نظام احسن، برهان لمّی و استدلال از طریق احسن الخالقین بودن خداوند است.
مطلب بعدی این که اگر منظور از ذهنی بودن، واقعی نبودن است، با شما مخالفم چرا که از منظر دقیق، همواره عقل کاشف از حقایق است؛ گاهی به صورت خودبنیاد و گاهی به کمک حواس و تجربه. اگر در این مورد، عقل به صورت خودبیناد به عقیده یقینی دست یابد، بدین معنا نیست که واقعی نیست بلکه بدین معنا است که عقل در این زمینه بدون استمداد از تجربه و حواس، واقعیت را کشف کرده است. برای نمونه، من یقین دارم که در آینده و گذشته -که محسوس و مورد تجربه من نبوده است- هر موجودی برای وجودش به علتی نیازمند است تا او را موجود سازد. این حکم عقلی بر پایه حواس و تجربه نیست بلکه حکم عقلی است که هر موجود حادثی برای این که حادث شود به علتی نیازمند است تا او را به وجود آورد. آیا این حکم خودبنیاد عقلی، غیرواقعی است؟!

محی الدین;971013 نوشت:
آن بزرگی که پیامبر اولوالعزم بودن برای اطمینان درخواست مشاهده کرد.

آن مشاهده، مربوط به شهود و علم حضوری و کشف بی واسطه واقعیت است؛ و با بحث فعلی ما که مربوط به علم حصولی و برهان و تفکر است، ارتباطی ندارد. قبول دارم که شهود و علم حضوری، تاثیر بیشتری نسبت به علم حصولی دارد اما فعلا ما در مقام تفکر و تعقل و استدلال هستیم و باید به ضوابط منطقی پایبند بمانیم و حدود معرفتی خودمان را مراعات کنیم.

محی الدین;971013 نوشت:
البته این یک معضلی است که با فراهم شدن اسباب تحقیقات و مطالعات تجربی برای اثبات ادله نقلی و عقلی همچنان می خواهیم در مقابل موج عینیت گرایی به ذهن گرایی بسنده کنیم.

یکی از آفات عصر جدید این است که از پیشرفت علم به این باور رسیده است که معیار درستی و نادرستی حقایق را صرفا تجربه قلمداد کنیم در حالی که اولا تجربه یکی از منابع معرفتی ما است و ثانیا برخی از حقایق نه با تجربه ثابت می شوند و نه انکار.
حقیقتا باید مراقب بود که ما نیز در دام جریان علم بسندگی قرار نگیریم. ترویج علم بسندگی، نه فقط از جهت معرفتی و متدولوژی نادرست است؛ بلکه برای ایمان دینی نیز خطرآفرین می باشد چرا که انتظاری را در مخاطبان خودمان ایجاد می کنیم که نهایتا از برآورده کردن آن عاجزیم.
می توانستم با نظر شما موافق باشم مشروط به این که علم را صرفا به مثابه عنصر تاییدی برای آموزه های دینی همچون نظام احسن، به کار می گرفتید و به این نکته ظریف پایبند می شدید که علم نه قادر است ایده نظام احسن را اثبات کند و نه قادر است آن را انکار نماید.

محی الدین;971013 نوشت:
حال فرض کنید یک فرد غیر معتقد همین سوال را کرده بود چطور می شد پاسخ داد

در مواجهه با یک فرد غیرمعتقد، چند رسالت داریم: یکی این که به او نشان بدهیم که علم و فلسفه نمی توانند ایده نظام احسن را به صورت مستدلّ، انکار نمایند. دوم این که به او نشان دهیم که میان ایده احسن الخالقین بودن خداوند و ایده احسن المخلوقین بودن نظام خلقت، رابطه منطقی برقرار است. این نکته بسیاری مهمی است که به او نشان بدهیم که ما یک نظام منطقی منسجمی داریم و برخلاف استدلال و برهان سخن نمی گوییم. سوم این که بکوشیم به او نشان بدهیم چرا خداوند را احسن الخالقین و برترین موجود می دانیم. ممکن است او به دلایلی با ما موافق نباشد و نهایتا به ایده وجود خداوند و احسن الخالقین بودنش معتقد نگردد؛ اما دستِ کم وی می پذیرد که ما برای عقاید خودمان یک نظام الهیاتی منسجم و معقولی داریم. به نظرم یکی از مهمترین رسالتهای حکمت و فلسفه در جهان سکولار همین است که از معقول بودن عقاید دینی دفاع کند و به صورت منطقی آن را به جهانیان معرفی کند و به موازین و قوانین منطق و محدودیت معرفتی بشریت احترام بگذارد.

ممنونم از توجهات شما

rayapars;971025 نوشت:
میشه یک سری منبع مطرح کنید

می توانید به این منابع مراجعه نمایید:

فاطمه صادق زاده قمصری، مقاله نظام احسن و مسئله شرور در فلسفه ابن سینا، حکمت سینوی (مشکوه النور) سال چهاردهم بهار و تابستان 1389 شماره 43.

مهدی نکویی سامانی، مقاله نظام احسن از دیدگاه صدرالمتألهین، خردنامه صدرا 1388 شماره 55.

جواد پورروستایی، کتاب رهیافتی قرآنی به نظریه نظام احسن، انتشارات حوزه و دانشگاه.

[="Tahoma"][="Navy"]

قول سدید;971043 نوشت:
مطلب بعدی این که اگر منظور از ذهنی بودن، واقعی نبودن است، با شما مخالفم چرا که از منظر دقیق، همواره عقل کاشف از حقایق است؛ گاهی به صورت خودبنیاد و گاهی به کمک حواس و تجربه. اگر در این مورد، عقل به صورت خودبیناد به عقیده یقینی دست یابد، بدین معنا نیست که واقعی نیست بلکه بدین معنا است که عقل در این زمینه بدون استمداد از تجربه و حواس، واقعیت را کشف کرده است. برای نمونه، من یقین دارم که در آینده و گذشته -که محسوس و مورد تجربه من نبوده است- هر موجودی برای وجودش به علتی نیازمند است تا او را موجود سازد. این حکم عقلی بر پایه حواس و تجربه نیست بلکه حکم عقلی است که هر موجود حادثی برای این که حادث شود به علتی نیازمند است تا او را به وجود آورد. آیا این حکم خودبنیاد عقلی، غیرواقعی است؟!

سلام برادر
با تشکر از پاسخگو بودن شما
منظور بنده از ذهنی بودن متکی بودن به ذهن است و البته هر امر متکی به ذهنی غیر واقعی نیست و اتفاقا ما برای اینکه این شائبه را برطرف کنیم باید به عالم عین بیاییم و آنچه را که به نحو ذهنی و عقلی ثابت کرده ایم در عینیت نشان دهیم. این یک نیاز طبیعی است که انسان آنچه را ثابت کرده ببیند.

قول سدید;971043 نوشت:
آن مشاهده، مربوط به شهود و علم حضوری و کشف بی واسطه واقعیت است؛ و با بحث فعلی ما که مربوط به علم حصولی و برهان و تفکر است، ارتباطی ندارد. قبول دارم که شهود و علم حضوری، تاثیر بیشتری نسبت به علم حصولی دارد اما فعلا ما در مقام تفکر و تعقل و استدلال هستیم و باید به ضوابط منطقی پایبند بمانیم و حدود معرفتی خودمان را مراعات کنیم.

بله منظور از آن شهود شهود باطنی بلکه تحقق به حقایق اسماء الهی بوده است اما بالاخره نحوی از شهود است و شهود تجربی هم در حد خود اطمینان آور و اقناع کننده می باشد.

قول سدید;971043 نوشت:
یکی از آفات عصر جدید این است که از پیشرفت علم به این باور رسیده است که معیار درستی و نادرستی حقایق را صرفا تجربه قلمداد کنیم در حالی که اولا تجربه یکی از منابع معرفتی ما است و ثانیا برخی از حقایق نه با تجربه ثابت می شوند و نه انکار.
حقیقتا باید مراقب بود که ما نیز در دام جریان علم بسندگی قرار نگیریم. ترویج علم بسندگی، نه فقط از جهت معرفتی و متدولوژی نادرست است؛ بلکه برای ایمان دینی نیز خطرآفرین می باشد چرا که انتظاری را در مخاطبان خودمان ایجاد می کنیم که نهایتا از برآورده کردن آن عاجزیم.
می توانستم با نظر شما موافق باشم مشروط به این که علم را صرفا به مثابه عنصر تاییدی برای آموزه های دینی همچون نظام احسن، به کار می گرفتید و به این نکته ظریف پایبند می شدید که علم نه قادر است ایده نظام احسن را اثبات کند و نه قادر است آن را انکار نماید.

به نظر حقیر آنچه می تواند در حوزه تجربه قرار گیرد یکی از معیارهایش حتما همان تجربه است. مساله احسنیت نظام هم از این قبیل است. اتفاقا تجربیات بشر در این زمینه اکنون به جایی رسیده که بتوانیم ادعا کنیم این نظام یک نظام شگفت آور است که نشان از احسنیت آن دارد. البته نقش آفرینی عقل و نقل در این زمینه هم قطعی است ولی نباید این فرصت را که موجب اتصال به دیگران است فراموش کرد. متاسفانه در ایران اسلامی اکنون دانشمندان دینی کم هستند که همان اندازه که در علوم عقلی تبحر دارند در علوم تجربی تسلط داشته باشند و این بخاطر عقل گرایی افراطی ماست. اکنون در دنیای غرب طرفداران طراز اول آموزه های دینی غالبا دانشمند علوم تجربی هم هستند.

قول سدید;971043 نوشت:
در مواجهه با یک فرد غیرمعتقد، چند رسالت داریم: یکی این که به او نشان بدهیم که علم و فلسفه نمی توانند ایده نظام احسن را به صورت مستدلّ، انکار نمایند. دوم این که به او نشان دهیم که میان ایده احسن الخالقین بودن خداوند و ایده احسن المخلوقین بودن نظام خلقت، رابطه منطقی برقرار است. این نکته بسیاری مهمی است که به او نشان بدهیم که ما یک نظام منطقی منسجمی داریم و برخلاف استدلال و برهان سخن نمی گوییم. سوم این که بکوشیم به او نشان بدهیم چرا خداوند را احسن الخالقین و برترین موجود می دانیم. ممکن است او به دلایلی با ما موافق نباشد و نهایتا به ایده وجود خداوند و احسن الخالقین بودنش معتقد نگردد؛ اما دستِ کم وی می پذیرد که ما برای عقاید خودمان یک نظام الهیاتی منسجم و معقولی داریم. به نظرم یکی از مهمترین رسالتهای حکمت و فلسفه در جهان سکولار همین است که از معقول بودن عقاید دینی دفاع کند و به صورت منطقی آن را به جهانیان معرفی کند و به موازین و قوانین منطق و محدودیت معرفتی بشریت احترام بگذارد.

به نظر بنده در سایت گفتگوی دینی که علاوه بر پرسشگر دهها نفر دیگر پاسخ را می بینند و بلکه در بحث مشارکت هم می کنند باید یک نگاه جامع داشت.
یا علیم[/]

محی الدین;971108 نوشت:
سلام برادر
با تشکر از پاسخگو بودن شما
منظور بنده از ذهنی بودن متکی بودن به ذهن است و البته هر امر متکی به ذهنی غیر واقعی نیست و اتفاقا ما برای اینکه این شائبه را برطرف کنیم باید به عالم عین بیاییم و آنچه را که به نحو ذهنی و عقلی ثابت کرده ایم در عینیت نشان دهیم. این یک نیاز طبیعی است که انسان آنچه را ثابت کرده ببیند.


سلام وعرض ادب و تشکر از لطف شما
همانطور که سابقا عرض شد، با شما موافقم که بیان نمونه های عینی برای تایید آن برهان عقلی لمّی، راهگشا است و نقش تاییدی موثری در ایجاد باور و برانگیختن احساسات عموم مردم دارد اما ظاهرا عبارات شما درصدد بیان چیزی بیش از این بود. اما به هر حال، برخی از ملاحظات نیز وجود دارد که بر اساس آنها نمی توان از روش لمّی دست کشید و یا به آن بی توجهی کرد بلکه باید آن را به عنوان اصل حاکم در نظام فکری خودمان لحاظ کنیم تا در مواجهه با برخی از مسائل همچون شرور دچار مشکل نشویم.
شرور (طبیعی و اخلاقی) موجود در جهان مادی مساله ای است که در نگاه اول در تقابل با ایده نظام احسن است. به همین جهت، فلاسفه مسلمان، ابتدا به صورت لمّی ایده نظام احسن را ثابت کرده و سپس برای شرور جایگاهی در نظام احسن تعریف می کنند که ایده نظام احسن را مختل نسازد. فلاسفه مسلمان عمدتا از دو راهکار عدمی بودن و یا لازم و اقلی بودن شرور دفاع می کنند تا بدین ترتیب، شرور را با ایده نظام احسن سازگار نمایند. اگر قرار باشد که آن براهین عقلی لمّی درباره نظام احسن را حاکم بر ذهن و اندیشه خود نکنیم و صرفا به ملاحظه شواهد بپردازیم، شاید نتوانیم به آسانی ایده نظام احسن را تبیین کنیم. آری، در جهان خلقت، نظم و نظام پیچیده و شگفت انگیزی وجود دارد اما از سوی دیگر شرور و بی نظمی ظاهری نیز وجود دارد. تنها با حاکم قرار دادن ایده نظام احسن است که منطقا ناچار می شویم که شرور را عدمی یا لازم و اقلی بدانیم.

محی الدین;971108 نوشت:
بله منظور از آن شهود شهود باطنی بلکه تحقق به حقایق اسماء الهی بوده است اما بالاخره نحوی از شهود است و شهود تجربی هم در حد خود اطمینان آور و اقناع کننده می باشد.

به نظرم در این جا مغالطه اشتراک لفظی صورت گرفته است. شهود عرفانی مربوط به علم حضوری و کشف بی واسطه است و خطاناپذیر است؛ اما مشاهده حسی مربوط به علم حصولی و کشف با واسطه و خطاپذیر است. آری، این دو برای عموم مردم، از جهت تاثیر عاطفی و روانی، برتر از روش عقلی محض هستند؛ اما به هر حال، ماهیتا شهود عرفانی غیر از مشاهده حسی است.

محی الدین;971108 نوشت:
به نظر حقیر آنچه می تواند در حوزه تجربه قرار گیرد یکی از معیارهایش حتما همان تجربه است.

با شما مخالفم چرا که همانطور که قبلا عرض شد، امور عقلی اگرچه بر امور تجربی تطبیق می یابند اما معیار صدق آنها تجربه و حواس نیست. مثلا این که هر ممکنی علتی می خواهد بر تمامی موجودات پیرامونی ما تطبیق می یابد اما این مطلب، بدین معنا نیست که ما این قاعده را از تجربه و مشاهده مکرر اخذ کرده ایم. شاهدش این که این قاعده را در مورد گذشته و آینده نیز تطبیق می دهیم در حالی که هیچ تجربه ای از گذشته و آینده نداریم.

محی الدین;971108 نوشت:
به نظر بنده در سایت گفتگوی دینی که علاوه بر پرسشگر دهها نفر دیگر پاسخ را می بینند و بلکه در بحث مشارکت هم می کنند باید یک نگاه جامع داشت.
یا علیم

با شما موافقم مشروط به این که قبول کنیم که اولویت اصلی، معطوف به پرسش و پرسشگر نخستین است. اما به هر حال، سخن شما نیز سخن درست و قابل قبولی است.@};-

متشکرم از دقت نظر شما

[="Tahoma"][="Navy"]

قول سدید;971114 نوشت:
به نظرم در این جا مغالطه اشتراک لفظی صورت گرفته است. شهود عرفانی مربوط به علم حضوری و کشف بی واسطه است و خطاناپذیر است؛ اما مشاهده حسی مربوط به علم حصولی و کشف با واسطه و خطاپذیر است. آری، این دو برای عموم مردم، از جهت تاثیر عاطفی و روانی، برتر از روش عقلی محض هستند؛ اما به هر حال، ماهیتا شهود عرفانی غیر از مشاهده حسی است.

سلام بزرگوار
مشاهده حسی با مشاهده باطنی از جهت شاهد و تحقق اصل شهود یکی است تفاوت آنها در مرتبه شهود است لذا شهود حسی با شهود باطنی مشترک لفظی نیستند بخصوص که علم حصولی هم به علم حضوری راجع است و البته مقصود ما از ذکر شهود باطنی حضرت خلیل، اشاره به نتایج آن یعنی ایجاد اطمینان بود.

قول سدید;971114 نوشت:
با شما مخالفم چرا که همانطور که قبلا عرض شد، امور عقلی اگرچه بر امور تجربی تطبیق می یابند اما معیار صدق آنها تجربه و حواس نیست. مثلا این که هر ممکنی علتی می خواهد بر تمامی موجودات پیرامونی ما تطبیق می یابد اما این مطلب، بدین معنا نیست که ما این قاعده را از تجربه و مشاهده مکرر اخذ کرده ایم. شاهدش این که این قاعده را در مورد گذشته و آینده نیز تطبیق می دهیم در حالی که هیچ تجربه ای از گذشته و آینده نداریم.

ما قائل به حوزه مشترک برای عقل و نقل و تجربه هستیم و آن حوزه امور مادی است لذا هر سه از نظر ما در این حوزه معیارند البته با توجه به سعه و ضیق ابزارها و نتایج. این که عقل در برخی ادله خود مستقل از تجربه است هرچند قابل خدشه است اما به معنای معیار نبودن تجربه در حوزه قابل ورودش نیست بخصوص که این دو از جهت اجمال و تفصیل تفاوت زیادی دارند.
یا علیم[/]

محی الدین;971123 نوشت:
نوشته اصلی توسط قول سدید
به نظرم در این جا مغالطه اشتراک لفظی صورت گرفته است. شهود عرفانی مربوط به علم حضوری و کشف بی واسطه است و خطاناپذیر است؛ اما مشاهده حسی مربوط به علم حصولی و کشف با واسطه و خطاپذیر است. آری، این دو برای عموم مردم، از جهت تاثیر عاطفی و روانی، برتر از روش عقلی محض هستند؛ اما به هر حال، ماهیتا شهود عرفانی غیر از مشاهده حسی است.
سلام بزرگوار
مشاهده حسی با مشاهده باطنی از جهت شاهد و تحقق اصل شهود یکی است تفاوت آنها در مرتبه شهود است لذا شهود حسی با شهود باطنی مشترک لفظی نیستند بخصوص که علم حصولی هم به علم حضوری راجع است و البته مقصود ما از ذکر شهود باطنی حضرت خلیل، اشاره به نتایج آن یعنی ایجاد اطمینان بود.

نوشته اصلی توسط قول سدید
با شما مخالفم چرا که همانطور که قبلا عرض شد، امور عقلی اگرچه بر امور تجربی تطبیق می یابند اما معیار صدق آنها تجربه و حواس نیست. مثلا این که هر ممکنی علتی می خواهد بر تمامی موجودات پیرامونی ما تطبیق می یابد اما این مطلب، بدین معنا نیست که ما این قاعده را از تجربه و مشاهده مکرر اخذ کرده ایم. شاهدش این که این قاعده را در مورد گذشته و آینده نیز تطبیق می دهیم در حالی که هیچ تجربه ای از گذشته و آینده نداریم.
ما قائل به حوزه مشترک برای عقل و نقل و تجربه هستیم و آن حوزه امور مادی است لذا هر سه از نظر ما در این حوزه معیارند البته با توجه به سعه و ضیق ابزارها و نتایج. این که عقل در برخی ادله خود مستقل از تجربه است هرچند قابل خدشه است اما به معنای معیار نبودن تجربه در حوزه قابل ورودش نیست بخصوص که این دو از جهت اجمال و تفصیل تفاوت زیادی دارند.
یا علیم

سلام و عرض ادب
به نظرم لازم نیست بیشتر از این به این مباحث (نسبت تجربه و عقل و یا نسبت شهود و ادراک حسی) بپردازیم؛ به دو جهت: یکی این که از پرسش اصلی فاصله میگیریم. و دوم این که بنده بر همان نظری هستم که سابقا عرض کردم.
شاید ادامه بحث، نیازمند بحث و بررسی مستقلی پیرامون نسبت منابع معرفتی (عقل و نقل و تجربه و شهود) باشد.
موفق باشید

محی الدین;970883 نوشت:
پس دانش و حکمت پرشگفتی که در جهان آفرینش دیده می شود نشان از نظام احسنی دارد که اهل شهود آنرا با چشمان حقیقت بین دل دیده و از آن خبر داده اند.

حسن جهان را میتونم بفهمم اما اصرار بر احسن بودن رو نه. اصلا چه جهانیه که اینهمه جنگ و خشونت توش هست. کجاش احسنه

کوهساران;969254 نوشت:
در واقع چگونه می توان ثابت نمود که نظام خلقت کنونی بهتر از این ممکن نبوده؛ آیا در صورتی که خدای متعال این نظام را در صورت امکان خلقت برتر آن به شکل ناقص خلق می نمود؛ آیا اشکالی بر او وارد بود؟ چون در نهایت ما هیچ علمی نداریم و تنها از صفات خدا چنین احتمالی را نفی می نماییم در حالی که این احتمال هست که این نظام بهتر خلق می شد.

سلام جناب
این موضوع در جهان های ممکن (که چنین اصطلاحی را جناب لایبنیتس در کتاب تئودیسه مطرح کردند )برسی میکنند
و البته دفاعیات جالبی هم در مسئله شر در برابر هیوم /اپیکور دارند
دو راه بنظر میرسد وجود دارد
یک اینکه انسان ها بفهمند این نظام بهترین نظام ممکن است
دو اینکه یک عالم،قادر و خیر خواه مطلقی مانند خدا را اثبات کنیم

لکن چرا قدرت مطلق بالضروره ناموجود است؛
به علت وجود تعین یا منطق
یا در فلسفه صدرایی قابلیت قابل و...
مسئله ای که گفته میشودخداوند توانایی انجام محال منطقی ندارد
ازین رو اطلاق مطلق به قدرت خداوندی جلوه نادرستی دارد
پس نتیجه این است که خداوند توانایی انجام هر کاری را ندارد
جایش میتوان از قدرت منطقی یا قدرت محدود شده به قابلیت قابل و... استفاده کرد
و به طریق اولی اثبات میشود که خداوند توانایی خلق بهترین جهان ممکن از نظر ما را ندارد
برای روشن شدن موضوع یکی از مصادیق شر که درد باشد را مثال میزنم
شما می توانید جهانی را تصور کنید که خداوند از خلقتش هدفی داشته (حالا برای عبادت یا برای جودِ وجود یا اینکه اصلا افعال الله را معلل به اغراض ندانیدو کلا خلقت را هدفدار ندانید و...)
من عبادت را مطرح میکنم چون آیه ای محکم و واضح در این موضوع در قرآن وجود دارد ،اگر ملاک دیگری مدنظر است بفرمایید..
ما دو جهان را تصور میکنیم یک - جهان فعلی و دو - جهان در پنداره.
هدف هر دو جهان همان هدفیست که خداوند دارد
جهان فعلی دارای درد است
جهان پنداره ما تمامی جنبه های مثبت جهان واقعی را دارد(حتی محاسن درد) اما هیچ دردی در آن وجود ندارد و غایت را به درستی برآورده میکند
مسلم است که جهان مطلوب ما جهان در پنداره است
اما فلاسفه اسلامی میگویند به دلیل قابلیت قابل نمیتوان چنین چیزی انتظار داشت
پس جهان بهتری در ذهن ما میتواند باشد که در واقعیت وجود عینی نیافته
حال کسی مثال بزند درد فوایدی دارد و تلخی سوزن آمپول لازمه شیرینی سلامتی بعد آن است مشخصا منظور این جستار را در نیافته
موفق باشید

ایرانمهر;971504 نوشت:
حسن جهان را میتونم بفهمم اما اصرار بر احسن بودن رو نه. اصلا چه جهانیه که اینهمه جنگ و خشونت توش هست. کجاش احسنه

سلام
جنگلی که در آن شیر نباشد آهوان حال چریدن هم ندارند...
خوب فکر کنید
یا علیم

ایرانمهر;971504 نوشت:
حسن جهان را میتونم بفهمم اما اصرار بر احسن بودن رو نه. اصلا چه جهانیه که اینهمه جنگ و خشونت توش هست. کجاش احسنه

سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما

برای پاسخ به مساله شرور (شرور طبیعی همچون سیل و زلزله و شرور اخلاقی همچون قتل و جنگ) راهکارهای مختلفی ارائه شده است که بررسی تفصیلی آنها به یک تایپیک مستقل نیازمند است. اما اجمالا به یکی از آن پاسخها اشاره می کنیم:

خداوند احسن الخالقین است یعنی بهترین موجود است و هیچ نقصی ندارد و هر کمالی را به صورت مطلق دارد. در این صورت، بهترین افعال از خداوند صادر می شوند چرا که اگر بهترین فعل از خداوند صادر نشود، نشانگر نقص خداوند است؛ و چنانچه که در جای خودش ثابت شده است خداوند کامل مطلق است و هیچ نقصی ندارد. پس نظام خلقت که فعل الهی است، بهترین است؛ یعنی هر موجودی که خداوند خلق می کند، در مرتبه وجودی خودش، بهترین است. ممکن است ما بواسطه علم محدود خودمان فکر کنیم که نظامی بهتر از این نظام نیز متصور است اما باید دانست که خداوند اعلم از هر موجودی است و بهتر از هر کسی می داند که این مرتبه وجودی، بهتر از این نمی شود؛ و چون قادر و خیرخواه است آن را ایجاد کرده است. در واقع، اگر هم نقص و شروری در نظام خلقت وجود دارد، ناشی از همین مرتبه وجودی است نه ناشی از ذات الهی. به دیگر سخن، ناشی از محدودیت قابل است نه محدودیت فاعل.

اینک باید توضیح داد که چرا شرور و نواقص در این نظام خلقت راه می یابند. با توجه با این که جناب ایرانمهر، ناظر به شرور اخلاقی هستند، در ادامه، اندکی درباره آن توضیح می دهیم.

شرور اخلاقی شروری هستند که ناشی از سوءاستفاده از اختیار انسان است؛ یعنی شروری که انسانها به صورت اختیاری مرتکب آن می شوند و به خودشان یا دیگران آسیب و ضرر وارد می سازند. بنابراین، شرور اخلاقی مبتنی بر اختیار آدمی است؛ یعنی چون انسانها مختارند می توانند مرتکب شرور شوند. اما چرا انسانها مختارند؟ فلاسفه مسلمان معتقدند که اختیار ویژگی وجودی آدمی است بدین معنا که مرتبه وجودی آدمی به گونه ای است که می تواند به صورت اختیاری کاری را انجام دهد یا ترک کند. در واقع، اختیار آدمی همانند رطوبت برای آب و حرارت برای آتش است بدین بیان که این ویژگیها ذاتی مرتبه وجودی این موجودات هستند. بنابراین، انسانها مختارند چون مرتبه وجودیشان اختیار را اقتضا دارد. به تعبیر فلسفی، انسانها در برخورداری از اختیار، مختار نیستند. با عنایت به این که هر مرتبه وجودی و ویژگی های وجودیش خیر هستند، پس ایجاد آنها منافاتی با خیرخواهی خداوند ندارد. خداوند هر یک از این موجودات را از این جهت که خیر هستند می آفریند، اما ممکن است همین موجودات بواسطه همین ویژگیهایی که دارند، گاهی مستلزم شروری در جهان شوند. مثلا آتش و آب که مایه حیات هستند، گاهی سبب سوخته شدن و سیل آمدن می شوند و یا اختیار آدمی که آدمی می تواند با آن متکامل گردد، عامل قتل و خشونت و شرور گردد. بنابراین، خداوند این موجودات را به خاطر خیر حداکثری آفرید نه شرور حداقلی. با عنایت به این که خیرات آنها نسبت به شرورشان بیشتر است، ترک ایجاد آنها خودش شرّ بزرگتر است پس خداوند آنها را ایجاد می کند اگرچه آنها گاهی سبب شرور می شوند. با این توضیحات روشن می شود که این شرور و نقصان ها خدشه ای به خیرخواهی و احسن بودن وجود خداوند و احسن بودن نظام خلقت وارد نمی سازد چرا که حداقلی و لازمه ساختار جهان فعلی است(1).

بنابراین، روشن می شود که جنگ و شرور و خشونت ناشی از سوءاستفاده از اختیار آدمی است که خودش خیر است و می تواند منشا خیرات باشد و بخشی از نظام احسن است، اما انسانها از آن سوءاستفاده می کنند و به جنگ و شرور می پردازند. پس این شرور و جنگ و خشونت، منافاتی با حُسن یا احسن بودن جهان ندارد.

پی نوشت ها:
(1) برای مطالعه بیشتر، رک:
Davies, Brian, An introduction to philosophy of religion, oxford university press, 1993, p:32-55.
صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981،ج7، صص58-76.

hessam78;971517 نوشت:
لکن چرا قدرت مطلق بالضروره ناموجود است؛
به علت وجود تعین یا منطق
یا در فلسفه صدرایی قابلیت قابل و...
مسئله ای که گفته میشودخداوند توانایی انجام محال منطقی ندارد
ازین رو اطلاق مطلق به قدرت خداوندی جلوه نادرستی دارد
پس نتیجه این است که خداوند توانایی انجام هر کاری را ندارد
جایش میتوان از قدرت منطقی یا قدرت محدود شده به قابلیت قابل و... استفاده کرد
و به طریق اولی اثبات میشود که خداوند توانایی خلق بهترین جهان ممکن از نظر ما را ندارد
برای روشن شدن موضوع یکی از مصادیق شر که درد باشد را مثال میزنم
شما می توانید جهانی را تصور کنید که خداوند از خلقتش هدفی داشته (حالا برای عبادت یا برای جودِ وجود یا اینکه اصلا افعال الله را معلل به اغراض ندانیدو کلا خلقت را هدفدار ندانید و...)
من عبادت را مطرح میکنم چون آیه ای محکم و واضح در این موضوع در قرآن وجود دارد ،اگر ملاک دیگری مدنظر است بفرمایید..
ما دو جهان را تصور میکنیم یک - جهان فعلی و دو - جهان در پنداره.
هدف هر دو جهان همان هدفیست که خداوند دارد
جهان فعلی دارای درد است
جهان پنداره ما تمامی جنبه های مثبت جهان واقعی را دارد(حتی محاسن درد) اما هیچ دردی در آن وجود ندارد و غایت را به درستی برآورده میکند
مسلم است که جهان مطلوب ما جهان در پنداره است
اما فلاسفه اسلامی میگویند به دلیل قابلیت قابل نمیتوان چنین چیزی انتظار داشت
پس جهان بهتری در ذهن ما میتواند باشد که در واقعیت وجود عینی نیافته
حال کسی مثال بزند درد فوایدی دارد و تلخی سوزن آمپول لازمه شیرینی سلامتی بعد آن است مشخصا منظور این جستار را در نیافته
موفق باشید


با سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما

درباره متنی که مرقوم فرمودید، چند نکته به ذهنم رسید که با شما در میان می گذارم:


  1. قدرت به امور ممکن تعلق می گیرد؛ یعنی اموری که می توانند موجود یا معدوم گردند، و هر فاعل قادری می تواند با استفاده از قدرت خویش، به آن امور، وجود بدهد یا ندهد. اما امور ممتنع الوجود (محالات)، اموری هستند که اساسا وجود به آنها تعلق نمی گیرد بلکه فقط و فقط، عدم به آنها تعلق می گیرد. بدین جهت، از هیچ علتی وجود دریافت نمی کنند چرا که ذاتشان به گونه ای است که قابل وجود نیست.
  2. از این منظر، ذاتی که قابل وجود یا کمالی از کمالات وجودی نیست، محال است که قابل یا واجد آن باشد چرا که در هر دو صورت، چنین چیزی مصداق اجتماع نقیضان است و محال و نشدنی است.
  3. با این توضیحات روشن می شود که اگرچه خداوند امور محال و ممتنع الوجود را ایجاد نمی کند اما این عدم ایجاد، نه ناشی از ناتوایی ذات او بلکه ناشی از ناتوانی قابل در دریافت وجود از خداوند است. از این رو، این امر سبب محدود شمردن قدرت الهی نمی شود. به دیگر سخن، همانطور که عرض شد، قدرت (از جمله قدرت الهی) به ممکنات تعلق می گیرد. از این رو، اگر خداوند نتواند ممکن الوجودی را ایجاد نماید، قدرتش محدود می شود اما اگر نتواند ممتنع الوجودی را ایجاد نماید، اساسا قدرتش محدود نمی شود چرا که چنین ایجادی اصلا در گستره قدرت نمی گنجد. بنابراین، ایجاد موجودی که قابل وجود نیست و یا ایجاد کمالی برای شئ که آن شئ قابلش نیست، مصداق امور ممتنع الوجودند و عدم انجامشان قدرت خداوند را محدود نمی کند(1).
  4. در همین راستا، توجه به این روایت نیز خالی از لطف نیست که كسى از امام على (ع) پرسيد: «آيا پروردگار تو مى ‏تواند جهان را در تخم مرغى جاى دهد بى آن كه جهان كوچك شود يا تخم مرغ فراخ گردد؟» امام پاسخ داد: «خداوند عجز و ناتوانى ندارد؛ ولى آنچه تو خواستى، شدنى نيست.»(2)
  5. اما از کجا بفهمیم که جهان بدون درد، مصداق امور ممتنع الوجود است یا نه؟ برای پاسخ به این پرسش، باید به این چند نکته توجه کرد: اولا علم آدمی محدود است و به همه چیز آگاهی ندارد. ثانیا امور محال دو قسم هستند: اموری که محال ذاتی هستند یعنی اموری که وقتی به ذاتشان می نگریم بی درنگ محال بودن آنها را می فهمیم؛ اموری که محال وقوعی هستند یعنی اموری که وقتی به ذاتشان می نگریم، بی درنگ محال بودنش را نمی فهمیم اما وقتی آنها را با عنایت به لوازم و ملزوماتشان می نگریم، محال بودن آن را می فهمیم. مثلا روییدن یک نهال در اتاق در بسته و بدون نور، ذاتا محال نیست اما وقتی روییدن نهال را با عنایت به لوازم و ملزوماتش در نظر می گیریم، چنین چیزی محال می گردد. با عنایت به این دو مقدمه روشن می شود که چه بسا جهان بی درد مصداق محال وقوعی باشد، یعنی اگر آن را با عنایت به لوازم و ملزوماتش در نظر بگیریم، محال وقوعی باشد. اما آیا ما به همه این لوازم و ملزومات آگاهی داریم؟ نه. بنابراین، نمی توانیم قاطعانه حکم کنیم که جهان بی درد، مصداق محال وقوعی است یا ممکن وقوعی. ثالثا تنها راه برای اثبات این نکته، استدلال از طریق احسن الخالقین بودن خداوند است؛ یعنی اگر خداوند را برترین موجود بدانیم که برترین افعال از او صارد می شود، متوجه می شویم که او بهترین فرض ممکن (ممکن ذاتی و ممکن وقوعی) را می آفریند. بنابراین، جهان بی درد، حتما محال وقوعی بود که خداوند آن را نیافرید وگرنه اگر محال وقوعی نبود، حتما خداوند آن را می آفرید. (لازم به ذکر است که این سخن در صورتی صادق است که همچون جناب حسام فرض بگیریم حقیقتا جهان بی درد بهتر از جهان با درد است.) با این سه مقدمه روشن می شود که جهان بی درد، مصداق محال وقوعی و ممتنع الوجود است و اگر خداوند آن را نیافرید، ناشی از عدم قابلیت ذات او است.
  6. با این توضیحات، این انتقادات به متن شما وارد است: بر فرض این که جهان بی درد بهتر از جهان با درد است، حتما جهان بی درد مصداق امور محال وقوعی بوده که خداوند آن را نیافریده است وگرنه قطعا خداوند که احسن الحالقین است آن را می آفرید. آری، ما در ذهن خودمان ممکن است چیزی را ممکن بدانیم، اما باید به این امر دقت کنیم که ممکن ذاتی غیر از ممکن وقوعی است. آنچه ما ممکن ذاتی می دانیم، شاید وقوعا شدنی و ممکن نباشد و محال وقوعی باشد. مطلب بعدی این که عدم ایجاد محالات ذاتی و وقوعی، قدرت خداوند را محدود نمی کند چرا که اساسا قدرت صرفا ناظر به امور ممکن و شدنی است.

پیروز و موفق باشید.@};-

پی نوشت ها:
(1) فرهنگ شیعه، انتشارات زمزم هدایت، 1386، ص376.
(2) صدوق، التوحيد، باب 9، ح 9.

بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش:

آیا برهان نظام احسن قابل اثبات است؟
در واقع چگونه می توان ثابت نمود که نظام خلقت کنونی بهتر از این ممکن نبوده؛ آیا در صورتی که خدای متعال این نظام را در صورت امکان خلقت برتر آن به شکل ناقص خلق می نمود؛ آیا اشکالی بر او وارد بود؟ چون در نهایت ما هیچ علمی نداریم و تنها از صفات خدا چنین احتمالی را نفی می نماییم در حالی که این احتمال هست که این نظام بهتر خلق می شد.


پاسخ:

برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. متفکران مسلمان مستند به عقل و متون دینی، معتقدند که جهانی که ما در آن هستیم، بهترین جهان ممکنی است که می توانست خلق بشود؛ چرا که اگر خلق جهانی بهتر از این جهان، ممکن و متصور بود، خداوند که برترین موجود و بهترین خالق است، به جای جهان کنونی آن را حتما می آفرید. در ادامه، نخست به برخی از آیات قرآنی اشاره کرده و بعد از آن، برخی از برهان های اثبات احسن بودن نظام خلقت را مورد بررسی قرار داده و نهایتا به اشکالات موجود در پرسش می پردازیم.

2. خداوند در قرآن کریم، در چندین مورد، خودش را به عنوان «احسن الخالقین» وصف کرده است؛ یعنی کسی که بهترین خالق است: «أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقينَ»(1)؛ یعنی: «آيا بت بعل را مى‏خوانيد و بهترين آفريدگار را رها مى‏سازيد؟». یا در آیه دیگری بعد از بیان فرآیند خلق انسان، با عنوان «احسن الخالقین» خودش را تحسین می کند: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»(2)؛ یعنی: «پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفريننده است». روشن است که بهترین خالق بودن مستلزم بهترین مخلوق بودن است. اگر کسی بهترین مخلوق را نیافریند پس بهترین خالق نیست چرا که یا به بهترین مخلوق آگاهی ندارد و یا آگاهی دارد اما قدرت ندارد و یا قدرت و آگاهی دارد اما چون خیرخواه نیست پس آن خیر را نمی آفریند؛ در هر صورت، نقصی در او وجود دارد که بهترین مخلوق را نیافریده است. اما چون می دانیم خداوند برترین موجود است و نقصی در او نیست، پس نتیجه می گیریم که فعلش (مخلوقش) نیز بهترین است.

3. اما متفکران مسلمان برای اثبات عقلی نظام احسن، از استدلال و برهان استفاده می کنند. به صورت کلی، از دو راه به اثبات احسن بودن نظام می پردازند: برهان لمّی؛ برهان انّی.

4. یکی از براهین لمّی از این قرار است: در جای خودش ثابت شده است که خداوند برترین موجود است و واجد اوصاف کمالی علم و قدرت و فیاضیت است که هر یک از این ها به صورت مطلق و نامحدود می باشند. این صفات مقتضی آن هستند که فعل الهی یا همان نظام خلقت، کاملترین نظام ممکن باشد چرا که اگر خداوند بهترین جهان را نیافریند یا بدین جهت است که به بهترین جهان علم نداشته و یا علم داشته اما قدرت ایجادش را نداشته و با علم و قدرت داشته اما بخیل بوده و ایجادش را اراده نکرده است؛ و این خلاف فرض ما است که خداوند را خالی از نقصی می دانیم و برایش به صورت مطلق و نامحدود، علم و قدرت و جود و فیاضیت در نظر می گیریم.(3).

5. اما در برهان انّی، با بررسی نظام فعلی و آگاهی از اسرار و حکمت های موجود در آن، به حسن و نیکویی آن رهنمون می شویم. در این برهان، با اثبات وحدت و یکپارچگی و تناسب و تلائم نظام جهان، احسن بودن نظام را اثبات می کنیم(4). البته شاید نتوان با این برهان موافق بود. توضیح مطلب این که اگر ما باشیم و جهان کنونی، همواره این احتمال وجود دارد که بهتر از این هم می شد خلق شود؛ اما وقتی جهان کنونی را در مقایسه با اوصاف الهی در نظر می گیریم، متوجه می شویم که جهان کنونی بهترین جهان ممکن است و محال است که بهتر از آن ممکن بوده باشد و خداوند آن را خلق نکرده باشد. به دیگر سخن، مشاهده نظم و قوت و اتقان نظام خلقت، نهایتا حُسن نظام خلقت را اثبات می کند اما این احتمال عقلا وجود دارد که بهتر از این هم می شد آن را خلق کرد. شاید کسی با ملاحظه جهان خلقت، برای لحظه ای حتی آن را احسن بداند اما روشن است که اگر در لحظه ای دیگر تامل کند، در این حکمش احتمال خلاف می یابد. بنابراین، تنها راه برای اثبات احسن المخلوقین بودن جهان خلقت، استناد به احسن الخالقین بودن خداوند است.

6. اینک، بعد از بیان ادله نقلی و عقلی اثبات احسن بودن نظام خلقت، بخش های مختلف پرسش را مورد بررسی قرار می دهیم. با این توضیحات، روشن می شود که اولا احسن بودن نظام آفرینش، قابل اثبات است و به همین جهت، متفکران دینی برای آن برهان هایی را ذکر کرده اند. ثانیا متفکران دینی از دو طریق برهان لمّی و برهان انّی، اثبات کرده اند که در میان نظام های قابل آفرینش، آنچه آفریده شده است، بهترین است. ثالثا خلق نکردن نظام احسن، نشانه نقص خالق است ولی چون خداوند احسن الخالقین است پس مخلوقش نیز احسن المخلوقین است. رابعا اگر برهان لمّی و اوصاف الهی نبود، نمی توانستیم نظام کنونی را نظام احسن بدانیم چرا که برهان انّی اگر هم یقین آور باشد، نهایتا حسن نظام فعلی را ثابت می کند نه احسن بودن آن را.

7. در پایان، برای دفع اشکالات مقدّر، توجه به این مطلب حائز اهمیت است که نظام احسن بودن، منافاتی با نواقص و تکامل تدریجی و بهتر یا بدتر شدن مخلوقات ندارد. در واقع، با مشاهده نواقص و شرور و مشکلات و تغییر و تحول در مخلوقات، برهان لمّی از یقینی بودن ساقط نمی شود چرا که مقدمات و صورت استدلالش، عقلی و یقینی است و نتیجه آن یقینی می ماند. اما چگونه می توان این نواقص و تغییر و تحول را توضیح داد تا در ذیل احسن بودن نظام خلقت تبیین شوند؟ پاسخ به این پرسش از این قرار است که احسن بودن به این معنا است که اولا کلیت نظام خلقت احسن است؛ یعنی اگر نظام خلقت در مرحله a بهتر از نظام خلقت در مرحله b است، نهایتا کلیت نظام خلقت در تمامی این مراحل، احسن از هر نظام متصوری است. در واقع، نظام خلقت با همه قوانینش از جمله سیر تدریجی تکامل، نظام احسن است. ثانیا نظام خلقت در مرتبه وجودی خاصی قرار دارد که بهتر از این نمی شد خلق شود: یا اصلا نباید خلق می شد و یا اگر خلق شده با همین نواقص و شرور باید خلق می شد. به همین جهت، فلاسفه مسلمان -که نظام خلقت را احسن می دانند- منکر شرور در جهان نیستند و در توجیه آن می گویند: چون می دانیم که خداوند احسن الخالقین است، حتما نمی شد این جهان بدون نقصان و شرور خلق بشود؛ و گرنه خداوند حتما بهتر از آن را خلق می کرد. کوتاه سخن این که این شرور و نقصان و سیر تدریجی تکامل، خاصیت این مرتبه وجودی است و در این مرتبه وجودی، بهترین فرض ممکن است(5).

8. نتیجه آن که متفکران مسلمان مستند به مقدمات عقلی، به صورت یقینی، به احسن بودن نظام خلقت حکم می کنند به گونه ای که احتمال خلاف را منتفی می سازند. اگر نظام خلقت احسن المخلوقین نباشد، خداوند نیز احسن الخالقین نیست. در این صورت، نظام خلقت در مجموع، با همه نظم و اتقان از یک سوی، و با همه نواقص و شرور و سیر تدریجی تکامل از سوی دیگری، نظام احسن است چرا که نظام خلقت به حکم عقل، بهترین موجود در این مرتبه وجودی است و بهتر از آن قابل ایجاد نبود؛ که اگر بود، خداوند حتما آن را ایجاد می کرد.(6)

پی نوشت ها:
(1) صافات: 125.
(2) مومنون: 14.
(3) برای مطالعه بیشتر رک: صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981، ج7، ص91.
(4) برای مطالعه بیشتر از جزئیات این برهان، رک: صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981، ج7، صص106-148.
(5) برای مطالعه بیشتر رک: صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981،ج7، صص58-91.
(6) برای مطالعه بیشتر، رک:
فاطمه صادق زاده قمصری، مقاله نظام احسن و مسئله شرور در فلسفه ابن سینا، حکمت سینوی (مشکوه النور) سال چهاردهم بهار و تابستان 1389 شماره 43.
مهدی نکویی سامانی، مقاله نظام احسن از دیدگاه صدرالمتألهین، خردنامه صدرا 1388 شماره 55.
جواد پورروستایی، کتاب رهیافتی قرآنی به نظریه نظام احسن، انتشارات حوزه و دانشگاه.

موضوع قفل شده است