اوشو

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اوشو

سلام در مورد اوشو و عرفانش چی می دونید؟

باگوان شرى راجنیش اوشو

اوشو، عارف و فیلسوف معاصر هندى است. وى در 11 دسامبر 1931 در روستاى کوچک و دورافتاده کوچ وادا در ایالت مادهیا پرادش بدنیا آمد.

و از همان آغاز کودکى بیشتر تحت تاثیر پدربزرگ و مادربزرگ مادرى خود بود. وى علاقه وافرى نسبت به آنان داشت.

در سن هفت سالگى پدربزرگ مادرى اش را از دست داد و به گفته خویش این واقعه تاثیر عمیقى بر زندگى درونى او گذاشت و پنجره اى شد براى ایجاد اراده اى در جهت کشف حقایق عرفانى او .

اوشو، تحصیلات مقدماتى را در هند گذراند. سپس به دانشگاه سائوگر وارد و موفق به اخذ مدرک فلسفه از آن دانشکده شد. و حدود نه سال در دانشگاه جلال پور هند به آموزش فلسفه پرداخت. معروف است که اوشو در سن 21 سالگى تقریباً در سال 1953 به درجه روشن ضمیرى رسید .

وى در دوران تدریس در دانشگاه به اقصى نقاط هند سفر نمود. و علاوه بر بررسى تمام آداب و رسوم مذهبى اقوام هندى و مطالعه در این زمینه به ایراد سخنرانى هایى پرداخت. و در این مدت عقائد عرفانى و مراقبه هاى خودش را ترویج و تعلیم مى نمود.

وى بیش از 35 سال به تعالیم آموزه هاى خود ادامه داد. اوشو طرفداران و شاگردان فراوانى را در هند به دور خود جمع نمود در سال 1974 کمون خود را در شهر پون هندوستان بنا کرد. شاگردان اوشو که به عنوان سانیاسین مشهورند تصمیم گرفتند وى را اوشو بنامند.

اوشو برگرفته از کلمه Oceanic به معناى اقیانوس است .
لفظ اوشو از عبارت Oceanic experience به معناى حل شدن در اقیانوس ویلیام جیمز فیلسوف و ورانشناس آمریکایى (1842-1910) اقتباس شده است .

البته اوشو در دوران حیاتش به چندین نام شهره بود : راجا نام زمان کودکى، سپس راجنیش، آچاریا راجنیش در سال 1960، با گوان شرى راجنیش از 1971، از ماه دسامبر 1988 هرچهار نام تغییر یافته و از سپتامبر 1989 به سادگى به عنوان اوشو نامیده شد1.

اوشو در دوران تدریس تعالیم اش در زمینه هاى مختلف روش هاى درمانى، فلسفه و حکمت، روانشناسى و شیوه هاى رسیدن به آگاهى ناب و ... سخنرانى هایى ایراد نمود

که پس از گردآورى آثارش قریب بر 600 عنوان کتاب و بیش از 1000 سخنرانى ثبت و ضبط شده و بسیارى از آثار وى به بیش از 30 زبان زنده دنیا ترجمه شده است .

وى همواره اذعان مى نمود که من سرآغاز خودآگاهى مذهبى کاملاً نوینى هستم. لطفاً مرا با گذشته پیوند نزنید. گذشته حتى ارزش به خاطر سپردن ندارد.

چه نعمت بزرگى براى بشریت خواهد بود. اگر سراسر تاریخ گذشته را به کنارى نهیم. همه گذشته را به گنجه هزاره ها بسپاریم و به انسان آغازى جدید بخشیم آغازى غیرتحمیلى و دوباره او را آدم و حوا کنیم تا بتواند از صفر شروع کند.

انسانى نو، تمدنى نو، فرهنگى نو. به دیده اوشو انسان امروزى در هیجان چرخه دنیاى مدرن گرفتار است و سنت هاى کهنه دیروز در جهت معنویت راهى را به انسان مدرن نشان نخواهد داد.

وى انسان را به سوى پاک سازى عمیق افکار دینى ترویج مى کند و خواهان فراگیرى تعالیم معنوى خود است. تعالیم خویش را در اوج ظرافت معنوى و بهترین روش جهت انسان خواهان حقیقت بیان مى کند .

اوشو در سال 1981 جهت درمان بیمارى جسمى خود به ایالات متحده امریکا رفت و در آنجا حدود پنج سال اقامت کرد، وى تحت پافشارى شاگردانش قصد ماندن در ایالت متحده کرد.

مریدان اوشو در مدت چهارماه اراضى دورافتاده کوهپایه هاى ایالت اورگون را خریدارى و شهرى را به نام اوشو با عنوان راجنیش پورام Rajneesh Paramتاسیس کردند

اما در سال 1986 دولت امریکا به بهانه ى نقص قانون مهاجرت به شهرک راجنیش پورام وارد شد و اوشو را به دادگاه کشانید و پس از زندانى و محاکمات گوناگون وى را مجبور به بازگشت به هند کردند.

به نظر مى رسد علت اخراج اوشو ترس دولت امریکا از محبوبیت روزافزون اوشو بوده ویا اختلافات گوناگون دینى_ سیاسى پشت پرده اوشو با سیاستمداران امریکایى. هرچند بحث بر سر علت اصلى این اختلاف بسیار سخت است اما باید گفت ظاهر ماجرا ترس از رونق گیرى تعلیمات اوشو بوده است.

اوشو چهارسال بعد یعنى در سال 1990 در 19ژانویه براثر زهرى که هنگام بازگشت به هند به وى خورانده بودند کشته شد. زهر چنان بود که بعد از گذشت مدت طولانى علائم خود را در بدن وى نمایان ساخت و به تدریج او را از پاى درآورد .

گمان مى رود که در زندان ایالت اوکلاهوما، یک منبع قدرت متوسط تشعشع رادیو اکتیو را در تشک خواب او پنهان کرده بودند .تا ناتوانى هاى عقلانى، قابلیت هاى گفتارى و سیستم دفاعى بدنش را نابود کنند.

در صبح پنجم نوامبر تشک کثیفى که شب پیش به زور اوشو را برآن خوابانیده بودند تعویض شده بود. براى صبحانه نیر دو قطعه نان تست خیس خورده در یک سس بى طعم و بى بو را به وى خوراندند .

بلافاصله بعد از خوردن آنها، اوشو احساس تهوع شدید کرد. بعدها طبق دریافت دکترش ، مشخص شد که وى را جز قرار دادن در معرض تشعشع رادیواکتیو، با زهر مهلک «تالیوم» ( فلز سنگین مورد استفاده در زهر موش صحرایى ) نیز مسموم کرده اند2 .

پی نوشت:

1) اوشو. اینک برکه اى کهن. ترجمه سیروس سعدوندیان. ص 41.

2) همان. ص 19.

اوشو و جنبش هاى نو پدید عرفانى

تعالیم عرفانى اوشو مصداقى از عرفان هاى منهاى شریعت است. از آن جهت که عرفان اوشو هم عصر عرفان هاى سکولار غربى است.

و شباهت هایى بین موازین عرفانى اوشو و مولفه هاى عرفان سکولار وجود دارد. مسلک اوشو را به جهت نیل به اهداف عرفان سکولار مى توان زیر مجموعه این پدیده دانست .

مشرب اوشو به عنوان یک عرفان شرقى سرشار از ترغیب به سوى جدى نبودن، شاد بودن، عاشق شدن، خندیدن، آزاد شدن، رقصیدن و آواز خواندن است.

در گوشه گوشه عرفان اوشو انسان تشویق به زندگى مادى شده و لذت بردن از لذایذ زندگى مادى و به دست آوردن آرامش و دورى از ناملا یمى ها و رجوع به هرآنچه انسان را در این دنیا با تمام تعلقاتش خوشحال مى نماید.

کل کائنات یک شوخى است. خنده عبادت است. اگر بتوانى بخندى چگونه عبادت کردن را آموخته اى. جدى نباش.

آدم جدى هرگز نمى تواند مذهبى باشد. آدمى که بتواند بى چون و چرا بخندد، آدمى که همه مسخرگى و همه بازى زندگى را مى بیند در میان آن خنده به اشراق مى رسد1 .

عبادت تفریح است. بنابراین چنانچه به معبدى رفتى و خیلى جدى شدى معبد را عوضى گرفتى. براى خندیدن به معبد برو براى شادمانى و لذت به معبد برو براى جشن و سرور به معبد برو.

سرمست باش، با نشاط باش در حال جشن و پایکوبى، در حال آواز خوانى و در حال رقص. بگذار کائنات از طریق تو مجال بازیگوشى بیابند.

بگذار بازیگوشى تنها عبادت تو باشد بگذار نشاط و شادمانى تنها نیایش تو باشد و ... خوش باش، لذایذ را دریاب. خداوند شى نیست موضع است. موضع جشن و سرور. غصه را دور بریز !

او به تو خیلى نزدیک است. به پایکوبى برخیز. این چهره ماتم زده را کنار بگذار. این توهین به مقدسات است چه او بسیار نزدیک است ...

با جسم خود به مخالفت برنخیز، آن خانه توست.
برضد آگاهى ات نباش زیرا بدون آگاهى شاید خانه ات بسیار آراسته باشد اما صاحب خانه اى نخواهد داشت، تهى خواهد بود. آنها در کنار هم زیبایى و زندگى برتر و کامل ترى مى آفرینند 2.

خنده از فصول انسان است. انسانى که شاد و مسرور نیست بیمار است. همه آزادى و خنده را دوست دارند.
انسان از موسیقى و تفریح لذت مى برد.

لذت و آرامش گمشده دنیاى متجدد است. نوع انسان مدرن خواهان رسیدن به شادى و آرامش براى پیشبرد اهداف و پیروزى بر مشکلات است اما در عرفان اوشو اهمیت به این مسائل کمى بیشتر و به صورت افراطى مطرح مى شود

و به جایى مى رسد که همه چیز به باد سخره و پوچى گرفته مى شود. زیرا انسانى که هدف متعالى اش در این دنیا شادى و لذت بردن است همیشه شوخى کند نمى رقصد و آواز نمى خواند و نمى خندد.

اوشو مى گوید : خداوند همیشه در حال شوخى است. به زندگى خودت نگاه کن خنده آور است ! به زندگى دیگران نگاه کن همه اش شوخى خواهى یافت. شوخى، شوخى، شوخى. جدیت بیمارى است. جدیت را با معنویت هیچ سروکارى نیست. معنویت خنده، نشاط و تفریح است3

در حالى که معنویت مثبت بر خاسته از نظرات و تأییدات عقل است. انسان عاقل به دنبال معنویت است و بواسطه جدیت به معنویت مى رسد. شخصى که همواره در حال شوخى و خنده باشد نه تنها زندگى دیگران را شوخى و پوچى مى پندارد

بلکه خداوند را شوخ مى داند اگر جدیت را در مقابل شوخ طبعى قرار دهیم این دو از خصوصیات انسانى است و انسان کامل در مقابل هر پدیده یکى را به تناسب اتخاذ مى کند. این دو از واقعیات انسانى است و عرفان صحیح هیچ واقعیتى را انکار نمى کند .

یکى از مولفه هاى عرفان سکولار توجه تمام و کمال انسان به سوى لذایذ دنیاى مادى و گرایش شخص به دنیا از دریچه بى توجهى به واقعیات اجتماعى است.

در این عرفان ها انسان تمام توجه اش را به زندگى بدون دغدغه اجتماعى معطوف کند. زندگى عارى از جامعه و مسائل سیاسى. هدف صرفاً لذت بردن از زندگى شخصى است. فرد ملاک است، لذت فرد، احساس خوشى فرد و ...

پی نوشت:

1) اوشو، الماس اشو. ترجمه مرجان فرجى. ص 105.

2) همان. ص 130

3) همان. ص 266

مبارزه با ادیان و مذاهب در عرفان اوشو

اوشو دوهدف را دنبال مى کند.

1) تلاش جهت به فراموش سپردن تاریخ.

فراموش کردن تاریخ دین به منظور یکتاز شدن در حوزه دین و عرفان است. در عرفان اوشو تاریخ و مطالعه آن به شدت مذموم است .
وى در برخى موارد کلام پیامبران الهى و استادان بزرگ عرفانى را براى تایید گفتار خود به کار مى برد و بعضاً از آنان تمجید به عمل مى آورد و در دیگر سخن آموزه هاى آنان را انکار و بیهوده مى داند

و خود را سرلوحه آگاهى مذهبى و توانایى دینى به شمار مى آورد و با دیگر آموزه هاى ادیان بزرگ که حامیان فراوان دارند سرجنگ مى آورد و مى گوید از گوروهاى (استادهاى اخلاقى ) دروغین برحذر باشید آنها بسیارند.

گوروى دروغین به شما این دنیا را وعده مى دهد. حتى اگر قرار باشد براى جهان دیگر قولى بدهد باز هم به معیار این دنیایى است او به شما زنى زیبا در بهشت - فردوس را وعده مى دهد.

او به شما قول جویبارهاى شراب در بهشت را مى دهد. اما این چیزها همیشه در حد وعده باقى مى مانداو به شما قلعه هاى طلایى کاخ هاى تزیین شده

با الماس و طلا و نقره و زن و شراب در بهشت وعده دهد - اما حقیقت این است که این چیزها به این دنیا تعلق دارند. او صرفاً در حال تحریک شماست.او فقط قصد دارد شما را گول بزند 1

اوشو در دیگر سخن معتقد است تاریخ خود را تکرار مى کند. زیرا تاریخ به جماعت ناآگاه تعلق دارد. هستى هرگز خود را تکرار نمى کند. هستى بسیار پویا و بسیار متکبر است2 .

من سرآغاز آگاهى مذهبى کاملاً نوینى هستم. لطفاً مرا با گذشته پیوند نزنید. گذشته حتى ارزش به خاطر سپارى ندارد. چه نعمت بزرگى براى بشریت خواهد بود. اگر سراسر تاریخ گذشته را کنارى نهیم.

همه گذشته را به گنجینه هزاره ها بسپاریم و به انسان آغازى جدید بخشیم - آغاز غیرتحمیلى - و دوباره او را ادم و حوا کنیم تا بتواند از صفر شروع کند - انسانى نو، تمدنى نو، فرهنگى نو3 .

وى در مسیر کشیدن خط ابطال برروى تمام استادان الهى و عرفانى و کنار راندن پیامبران و استادان بزرگ در این حوزه مى گوید : وقتى یک استاد زنده است. طریقش نیز زنده است. او مزه اى دارد تند و تیز. یک استاد را در حالى که زنده است بچشید .ابلهان مرده پرستند. انسان خردمند دوستدار زندگى است. 4

2) نفى فلسفه و منطق در جهت حرکت به سوى عرفان ضد تعقل .

اوشو مى گوید:
قوانین منطقى زنده نیستند. حیات یک جریان سیال و زنده است. کسانى که قوانین منطق را ارزش مى نهند و سعى دارند تا زندگى کنند آن را به گونه اى تمام مى کنند که در دستانشان چیزهاى مرده دارند.

ولى کسانى که خود را از چهارچوبه منطق دور مى کنند و به درون زندگى بپرند. قادر به درک راز حیات مى باشند به این دلیل است که سوترا گویدتمام اصول منطق را بشکنید ... شما باید بخاطر آورید که فلاسفه کسانى هستند که سعى دریافتن حقیقت زندگى به مدد عقل دارند.

تاکنون نتوانسته اند هیچ چیز کشف کنند هزاران کتاب نوشته اند. اما کتاب هاى شان فقط بازى با کلمات است. آنها براى تفسیر کلمات نگاشته شده اند.

و شبکه اى از کلمات را زیرکانه و وسیع گسترده اند. که مشکل مى توان راه خروج از آن پیدا نمود اما آنان هیچ چیز نمى دانند. اصلاً هیچ چیز. کسانى که حقیقت زندگى را مى دانند حکما و عرفا هستنداینان کسانى هستند که بجاى تمرین زبانى ترفند هستى، درون آن غوطه مى خورند5 .

اوشو با تمام نظام هاى فلسفى مخالف است بحث برسر این نیست که فلان سیستم فلسفى مناسب و دیگرى نادرست است بلکه از منظر وى هرآنچه رنگ و بوى فلسفى گرفت غلط است و باید از آن دور شد.

به عبارت دیگر او با جولان عقل در هر نظام عرفانى مخالف است. او معتقد است همه نظام هاى فلسفى معرکه اند. هگل، کانت، مارکس حرف ندارند. تنها نقطه ضعف این نظام هاى فلسفى آن است که همه شان مرده اند. من صاحب هیچ نظام فلسفى اى نیستم. نظام فلسفى نمى تواند زنده بماند.

من یک رونده ام. یک جریان مثل رود. من حتى نمى دانم که دیروز چه گفته ام. به این موضوع هم اصلاً فکر نمى کنم. من فقط پاسخگوى این لحظه ام. من پاسخگوى حرف هاى دیروز نیستم. برو از دیروزى بپرس.

قطعاً پیدایش نخواهى کرد. فردا نیز مرا نخواهى یافت. نه دیروزى وجود دارد و نه فردایى تنها همین لحظه است که واقعیت دارد6 .

آیا عقل و تفکر در مقابل عرفان و طریقت است و انتخاب یکى منجر به رد دیگرى است؟

همانگونه که خداوند قوه عاقله را جهت راه گشایى انسان آفرید. سکوت و طریقت نیز در امتداد راه گشایى انسان معنوى به سوى قرب الهى است.

منطق و فلسفه برگرفته از تفکر و تعقل سالم و در مسیر سیر و سلوک مقتبس از جهان بینى و بینش عالى است تفکر بزرگترین عطیه الهى است. تعقل انسان را از دیگران متمایز نمود.

اگر تفکر را از انسان بگیرند نقطه تمایزى با دیگر موجودات ( حیوانات ) ندارد. از این رو براى پیروزى و پایدارى چهره حوزه عرفان و غیره مى بایست فکر کرد تا صراط سالم را شناخت.

بدون شک هیچ موفقیتى بدون تفکر و تعقل پدید نیامده است لااقل کشف نشده است و پیروزى در جهان حاصل نشد مگر در صراط یک تفکر و تأمل صحیح .

اوشو انسان جوینده معنویت را تشویق به فکر نکردن مى کند و مى گوید : گرایش خود را از ذهن به قلب تغییر بده. این نخستین تغییر است. کمتر فکر کن. بیشتر احساس کن کمتر هوشمندى به خرج بده. بیشتر از شم خود مدد بگیر . فکر کردن فرایندى بسیار فریبنده است.

باعث مى شود احساس کنى دارى کارهاى مهمى انجام مى دهى اما فقط در هوا، در بالاى ابرها، قصر مى سازى. افکار چیزى جز قصرهاى معلق در هوا نیست 7.

وى به تمام انسان هاى مذهبى مى گوید درون مایه جستجوگرى شما نیکو است اما کیشى را که برگزیده اید نادرست است او مى گوید : «همه آئین ها برپایه دستاویزى ساختگى بنا شده است.

همه شیوه ها دروغین اند. آنها تنها یک موقعیت را پدید مى آورند و انگیزه نیستند. مى توان دستاویزهاى تازه اى به بار آورده و دین هاى تازه اى پدید آورد. دستاویزهاى کهنه فرسوده مى شوند. دروغ هاى کهنه از رنگ و بو مى افتند و به دروغ هاى نوترى نیاز خواهد بود8.

اما اینکه مکتب اوشو مصداقى از دروغ نوین است یا خیر برعهده خواننده بماند .

اوشو در مورد ادیان مى گوید : از آن زمان که دین دل مشغولى بوده است همگان دارند دروغ مى گویند : مسیحیان، یهودیان، جنین ها همگان در حال دروغ گفتن هستندهمگى آنان از خدا مى گویند. از بهشت و از دوزخ، فرشتگان بدون آنکه هیچ چیزى را در کل شناخته باشند 9

او تمام تعالیم عمیق اعتقادى - شریعتى اسلام را، ماحصل تلاش و جهد هزارساله عالمان اسلامى را رها مى کند و از دریاى عمیق آموزه هاى اخلاقى - عرفانى اسلام تنها صوفیگرى باطله را مى بیند و کار را به جایى مى کشاند که اسلام را بدون صوفى گرى فاقد حیات و ارزش مى پندارد .

پی نوشت:

1) اوشو. آواز سکوت. ترجمه میرجواد سید حسینى. ص 94
2) الماس اوشو. ص 187
3) همان. ص 366
4) آواز سکوت. ص 100
5) اوشو. ضربان قلب حقیقت مطلق. ترجمه دکتر لوئیز ( مرضیه ) شنکایى. ص 404
6) ریشه ها و بالها. ص 175
7) الماس اوشو. ص 219
Dirol اوشو. مراقبه هند وجد و سرور. ترجمه فرامرز جواهرى نیا. ص 20
9) اینک برکه اى کهن. ص 91

اوشو و پیامبر اسلام

وى ماجراى تابناک بعثت پیامبر اسلام را اینگونه معرفى مى کند:

«سال 610 میلادى محمد در غارى در کوهستان حرا بود. همین که نخستین تجربه معنوى اش را درک کرد از اینکه مبادا دیوانه یا شاعر شده باشد ترسید. پس با اضطراب به نزد همسرش رفت و با ترس گفت :

اندوهى دارم. من شاعرم یا جن زده ؟ او حتى براى از بین بردن خود به فکر پرت کردن خود از صخره هاى بلند هم افتاده بود. این حالت براى او مثل یک ضربه روحى قوى مثل نیروى بزرگى از عشق بود او به مدت سه روز مدام در حال لرزیدن بود.

طورى که انگار به تب عمیقى و خطرناکى مبتلا شده بود. او ترسیده بود فکر مى کرد که شاعر یا دیوانه شده است. در اثر این تجربه در محمد چشمه صوفى گرى جوشیدن مى گیرد.

همیشه هردوحالت شاعرى و دیوانگى با هم همراه بوده است. او هردو بود. او هم شاعر و دیوانه بود. او دیوانه و عارف شده بود1.

اما هنگامى که پیامبر اکرم (ص) در کوه نور غار حرا به بعثت برانگیخته شد. هیچگاه لقب صوفى گرى به خود نداد و آموزش هایش را در مسیر صوفى گرى معرفى ننمود.

اوشو همانند کافران و دشمنان پیامبر اکرم (ص) در عصر ظهور اسلام پیامبر را متهم به دیوانگى و شاعرى مى کند با این تفاوت که آنان به طور مستقیم پیامبر را دیوانه و شاعر و ساحر مى خواندند و اوشو در لواى تجربه معنوى و حالات شاعرى و صوفى گرى.

در قران کریم مى خوانیم : ما علمنه الشعر و ما ینبغى له ان هو الاذکر و قرآن مبین2
ما هرگز شعر را به او پیامبر نیاموختیم و شایسته او نیست که شاعر باشد این کتاب آسمانى - فقط ذکر و قران مبین است .

در قرآن کریم به کرّات به این نکته اشاره شده که کفار پیامبر اسلام و پیامبران هم عصر خود را دیوانه و ساحر و شاعر مى خواندند در حالى که واقعیت چیز دیگرى بود.

ضمناً اوشو به طور کلى وجود گناه را منکر مى شود و گناه را ترفندى براى به سلطه کشیدن مردم مى داند. حال اگر بنابر معتقدات اوشو گناهى وجود نداشته باشد پس دلیلى ندارد انسان خواهان رسیدن به بى گناهى حیوان باشد
و ریاضت ها را به جان بخرد.

وى در نفى وجود گناه مى گوید : گناه یکى از قدیمى ترین ترفندها براى سلطه بر مردم است آنها در تو احساس گناه ایجاد مى کنند. آنها ایده هایى بس احمقانه به خودت مى دهند که قادر به محقق ساختن آنها نیستى.

سپس گناه به وجود مى آید و همین که گناه به وجود آمد تو به دام افتادى. گناه راز کاسبى همه به اصطلاح ادیان شرک است3

اگر گناه ترفند ادیان شرک است و احساس گناه یک احساس کاذب است دلیلى نیست انسان خواهان بى گناهى همچون حیوان باشد.

و اگر گفتار اوشو صادق باشد بواسطه تمجید و ترغیب رسیدن سایناسین ها به بى گناهى حیوان، خود و مکتب اش مصداقى از کسانى مى شوند که خواهان به اسارت کشیدن انسان ها هستند .

پى نوشت ها:

1) همان. ص 37

2) قرآن کریم سوره یس. ایه 69

3) الماس اوشو. ص

اوشو سال 1931در روستای«کوچ وادا»در ایالت «مادیاپرادش» هند به دنیا آمدو در سال 1990 به طرز مشکوکی از دنیا رفت برخی گفته اند در اثر مسمومیت با گاز تالیوم توسط نیروهای امنیتی آمریکا درگذشت ، برخی گفته اند او را در بازداشتگاه در معرض تشعشعات رادیواکتیو قرار دادند و بعد از چهار سال از دنیرفت و برخی دیگر گفته اند به دلیل فسادهای اخلاقی وجنسی شدیدی که اوشو داشت ،در اثر ابتلا به مرض ایذز از دنیا رفت.
اشو و نفی شریعت : اوشو اصولا با دین مخالف است و دینداری واقعی را در بی دینی می داند! یکی از وجوه دین ستیزی اوشو «شریعت ستیزی » است . او معتقد است هر دینی سه سطح و لایه دارد :1=شریعت 2=طریقت 3= حقیقت ،سپس می گوید هر پیامبر تا زمانی که زنده است،شریعت او نیز زنده است اما وقتی که صاحب اصلی شریعت ازدنیا رفت در آن صورت شریعت او به مثابه یک نعش بی روح و بی خاصیت است. شریعت را بُعد بیرونی دین دانسته که هیچگونه طراوتی ندارد ، لایه دوم که همان حقیقت است در واقع روح دین است اما راه رسیدن به آن روح «طریقت» است .پس طریقت در مقابل شریعت یعنی راه و روشی که ما را به حقیق و روح دین می رساند . دین ستیزی درآئین اوشو: اوشو به مبارزه با ادیان الهی و غیر الهی پرداخته است وی گاهی با اصل وجود دین به مبارزه پرداخته وآن را ساخته و پرداخته عده ای فرصت طلب و قذرت طلب می پندارد و گاهی می کوشد با انکار برخی از آموزه های مهم ادیان الهی ،باور به آنها را باوری نادرست و غیر انسانی قلمداد نماید. اوشو دین را موجب اختلاف انسانها و از دست رفتن یکپارچگی و انسجام زندگی آدمیان دانسته و می گوید «ادیان انسان را شقه شقه کرده اند ونه تنها به قطعات مختلف که به قطعاتی مخالف با یکدیگر» به نظر او هنر ادیان این است که با هرچیزی که موجب لذت آدمی می شود مخالفت می کنند ،ادیان با وعده های پوچ و غیر واقعی خود مانع ارضای میل جنسی انسان می شوند در حالیکه انسان می تواند آنچه را که ادیان به او وعده می دهند که در دنیای دیگر نصیبش کنند، در همین دنیا به دست آورد. او می تواند هر گونه که می خواهد میل جنسی خود را ارضا نماید.
سکس در مکتب اوشو : او شو سکس را امری مقدس ومهمترین نیروی زندگی دانسته و همگان را از نکوهش سکس بر حذر داشته و معتقد است همه دگرگونی های زندگی از طریق این نیرو رخ می دهد، او سکس را مقدمه عبادت می داند. اوشو سکس را تنها در ارتباط با غیر همجنس خلاصه نمی کند بلکه همجنس بازی را نیز تقدیس می کند ومدعی است هیچ چیز اشتباهی در همجنس گرایی نیست بلکه همجنس گرایی را بهتر از ناهمجنس گرایی می داند. او بهترین مکان برای دین شناسی و خدا شناسی را کاباره ها می داند و نه کلیساها و مساجد! اوشو هر چند مراقبه های زیادی برای تمرین معنوی مورد نظر خود بیان می کند اما بزرگترین مراقبه را مراقبۀ سکس می داند. وی معتقد است همه سائل و مشکلات بشر در سکس خلاصه می شود حتی کسانی که در جستجوی معنویت و خدا هستند، در حقیقت در جستجوی مسائل جنسی اند مشکل اساسی آنان مشکلات جنسی است نه مشکلات دینی . وی روشی به نام سکس مدیتیشن ابداع نمود که زنان و مردان زیادی در محل اجتماع پیروان اوشو در کنارهم به سکس مشغول می شوند و ساعتهای متمادی را در کنار هم و با عوض نمودن گزینه ها به سر می برند.
کمون اوشو : اوشو مرکز عبادی ، به معنای مورد نظر او و قبله گاه اصلی پیروان خود را در شهر پونای هند پایه گذاری کرد و هم اکنون به صورت روزانه پیروان او از سراسر جهان به منظور استفاده از تعالیم اوشو و بازدید از کمون اصلی اوشو به شهر پونا مسافرت می کنند . از آنج که اوشو بسیاری از اندیشه های مارکسیستی به ویژه به اندیشۀ اشتراک در همسر پایبند است نام رکز معنوی خود را «کمون» به معنای اشتراک و اشتراکی گذاشته است .
*بر گرفته از کتاب درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب، نوشته احمد حسین شریفی

سلام
سوال: علت اینکه آدما به سراغ اینجور عرفان ها می رن چیه؟

narenj;7230 نوشت:
سلام
سوال: علت اینکه آدما به سراغ اینجور عرفان ها می رن چیه؟

سلام دلایل زیادی دارد

1- انسان تنوع طلبه و چو ناین گونه عرفانهای بعضی افرادی را در خود دارند که دارای کراماتی هستند ادم ها ر ا به خود جلب میکند

2- تبلیغ گسترده اینگونه عرفان های دروغین

3- بعضی ها هم با خودشون دشمنی دارند و دنبال این هستند که اعمال خود را جوری توجیه کنند به دنبال اینگونه عرفانهای کاذب میروند

narenj;7230 نوشت:
علت اینکه آدما به سراغ اینجور عرفان ها می رن چیه؟

با سلام

از علل ان مي توان به:

-عدم شناخت دين اسلام و يا عدم تبليغ صحيح دين اسلام .

دين اسلام اگه تمام جنبه هايش از جمله عرفان اش درست تبين شود و به قولي مو را از ماست بيرون بكشند و هم در حوزه نظر و هم در حوزه عمل درست تبيين شود جايي براي عرفان هاي كاذب و ... نمي ماند

بار ها در اين سايت ذكر كردم كه ابادي ميخانه ز ويراني ماست

-به دنبال دين راحت و بدون دغدغه رفتن اكه دقت داشته باشيد اديان يا مكاتبي كه مردم بدان كرايش پيدا مي كنند مكتبي است بدون دغدغه است و بدون تكليف و بدون حقوق فردي و اجتماعي و.... مكتبي است كه خالي از شريعت است و هر طور كه خود فرد مي خواهد مي تواند زندكي كند و و قوانينش را خودش تنظيم كند روزه ندارد نماز ندارد و حج ندارد و......

-با خصايص حيواني انسان بيشر الفت دارد تا فضايل انساني انسان -همان طور كه در مورد اوشو كذشت- سكس و بي بند و باري را كه بيشتر با خصايص حيواني انسان سازگارتر است را نه تنها مجاز كه راه رسيدن به كمال انسان مي داند انسان راحت طلب هم همچنين مكتبي مي خواهد كه بي قيد و بند و بدون تكليف باشد و....

یکی از علل مهم آن ترویج و تبلیغ گسترده استکبار است.
این جور عرفان ها انسان را اغلب مجبور،منزوی ،خودمحور می کند و حتی سازگاری ای با ادیان الاهی و اهداف انبیاء ندارند
عارف این مکاتب ستم ستیز نیست و می شود بره ای که با گرگ هم پیمان می شود و در تالار دمکراسی سکولار و پلورالیزم عکس یادگاری می اندازند و یاداشت تفاهم امضا می کنند. و استکبار هم حاضر است پول بی خیالی به این فرقه ها بدهد.
حمایت انگلیس از فرقه عرفانی علی الله در قم در سال های اخیر فاش شد و معبد این فرقه هم اکنون پارکینگ موتور و ماشین شده.

سلام
اگه دقت کرده باشید کتابای اوشو که الان دارن توی ایران میفروشن حاوی مطالبی برای شاد زیستنه و خیلی از اطرافیانه من دارن از این کتاب به عنوان کتابهای روانشناسی استفاده میکنن و هر چی براشون توضیح میدم که اینا جزء عرفان های کاذبه قبول نمیکنن و میگن ما چنین چیزی نمی بینیم و شما تعصبی برخورد میکنین.به نظرتون وظیفه من چیه؟

با سلام وتقدیر از حس مسئولیت پذیری شما
توصیه می کنم در صورت توان ابتدا با بیان شاخصه های عرفان حقیقی و سپس شاخصه های عرفانهای کاذب ایشان را به تفکر و مصداق یابی در این باره تشویق کنید ، سپس نقدی بر دیدگاه اوشو برایشان ارائه دهید و البته باید توجه داشت که مقولات عرفانهای کاذب صد در صد باطل نیست و اساسا آنها این چنین نمی توانند به اهداف خود دست یابند. متفکران و تئوری پردازان آنها ابتدا یک سری از اصول حق و مورد پذیرش همه را ارائه می دهند سپس امیال و تفکرات خود را در لابلای سخنان حق تزریق می کنند . لذا باید در زمینه مقولات حق با آنها همراهی کرد هر چند از قبیل« کلمة حق یراد بها الباطل» »می باشد. و از این نقطه در تبین مواضع باطل آنها استفاده مثبت کرد .
همچنین توصیه کنید کتاب عرفان حقیق و عرفانهای کاذب تالیف آقای احمد حسین شریفی را مطالعه کنند .

ممنون از پاسختون.
(امروزه قانع کردن بعضی از افراد در مورد مسائل اعتقادی خیلی سخته!)

سلام
به این تاپیک رجوع کنید مطالب جالبی در مورد اوشو دارد.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=2284

موضوع قفل شده است