جمع بندی طرح نظریه وحدت خدا و ماده

تب‌های اولیه

137 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=arial]لَا[=arial] حَوْلَ وَ [=arial]لَا[=arial] قُوَّةَ [=arial]إِلَّا بِاللَّهِ[=arial] الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

همه انرژی در طبیعت به هم پیوسته است
انرژی نه به وجود می آید و نه از بین میرود
ماده نیز حاصل انرژی است با انرژی تجسم یافته و برای ما قابل دیدن است

هیچ نیرو و اراده ای خارج از انرژی نیست و اصل انرژی نا محدود و غیر قابل اندازه گیری است

سلام

به نظر من شما آمده اید و خدا رو با مخلوقاتش مخلوط کرده اید و گفته اید که این خداوند بزرگتری شد پس این خداست !

به نظرم اشکال آن این است که مخلوقات سراسر ضعف و به عبارت خودتان منفی هستند و این خداوند است که مثبت بی نهایت است !

اگر ماده را با خداوند مخلوط کنیم چیزی که به دست می آید ( حالا با اسم ماده یا جهان هستی ) که من به آن میگویم وجود ، چیزیست که در عین قائم به ذات بودن ( از جهت خداوندی آن ) نیازمند نیز هست ( از جهت مخلوفات آن )

پس این موجود یک موجود خنثی میشود نه خداوند !

مثل این می ماند که شما صفات نیازمندی و ضعف را به وجود مقدس خداوند اضافه کنید ! حاصل چه میشود ؟ هر چه میشود بهتر از خدا نمیشود !

یا حق

شروحیل;967477 نوشت:
انرژی نه به وجود می آید و نه از بین میرود
ماده نیز حاصل انرژی است با انرژی تجسم یافته و برای ما قابل دیدن است

اگر انرزی به وجود نمی آید و ماده حاصل انرژی است این یعنی انرژی تبدیل به ماده میشود !

پس این یعنی انرژی از بین میرود و تبدیل به ماده میشود !

پس وقتی ثابت شد از بین میرود و تبدیل به ماده میشود ( در واقع تغییر میکند همان معدوم میشود ) پس نمیتواند بی علت باشد چرا که آنچه که اول است و بی علت همواره ثابت خواهد ماند زیرا چیزی بالاتر از مرتبه زمانی آن موجود نیست که بخواهد آن را تغییر دهد .

ولی همین تبدیل شدن و مبدل شدن از حالتی به حالت دیگه نشون دهنده ی تغییر و نابودی خاصیت های اون چیزه ! البته اونها روح ندارن که بگیم این سنگ تبدیل شده به خاک همون سنگه ، نه همون سنگ نیست فقط ماده ی اولیش از اون سنگه !

به من بیاموز;968432 نوشت:
اگر انرزی به وجود نمی آید و ماده حاصل انرژی است این یعنی انرژی تبدیل به ماده میشود !

پس این یعنی انرژی از بین میرود و تبدیل به ماده میشود !

این نقض حرف خودتان است که میگویید به وجود نمی آید و از بین نمی رود .

پس وقتی ثابت شد از بین میرود و تبدیل به ماده میشود ( در واقع تغییر میکند همان معدوم میشود ) پس نمیتواند بی علت باشد چرا که آنچه که اول است و بی علت همواره ثابت خواهد ماند زیرا چیزی بالاتر از مرتبه زمانی آن موجود نیست که بخواهد آن را تغییر دهد .

با سلام و عرض ادب و احترام

بنده در این تاپیک هم مبحث فلسفی ماده مد نظرم هست و هم فیزیکی

ماده فلسفی نه تبدیل پذیر هست و نه تغییر پذیر و انرژی قسمتی از اون هست

پس در بحث فلسفی عینیت اون عوض شده ، تغییر و تبدیل نشده

فرضا در فیزیک آب و بخار آب و یخ هر سه ماده آب هستن ولی در سه حالت(سه عینیت)

ماده و انرژی و انرژی تاریک و ماده تاریک و... هم همه ماده هستن ولی در حالات مختلف

به من بیاموز;968430 نوشت:
سلام

به نظر من شما آمده اید و خدا رو با مخلوقاتش مخلوط کرده اید و گفته اید که این خداوند بزرگتری شد پس این خداست !

به نظرم اشکال آن این است که مخلوقات سراسر ضعف و به عبارت خودتان منفی هستند و این خداوند است که مثبت بی نهایت است !

اگر ماده را با خداوند مخلوط کنیم چیزی که به دست می آید ( حالا با اسم ماده یا جهان هستی ) که من به آن میگویم وجود ، چیزیست که در عین قائم به ذات بودن ( از جهت خداوندی آن ) نیازمند نیز هست ( از جهت مخلوفات آن )

پس این موجود یک موجود خنثی میشود نه خداوند !

مثل این می ماند که شما صفات نیازمندی و ضعف را به وجود مقدس خداوند اضافه کنید ! حاصل چه میشود ؟ هر چه میشود بهتر از خدا نمیشود !

یا حق

با سلام و عرض ادب

خداوند بر مخلوقاتش محیط است . نه با آن هاست و نه جدای از آن ها. ((نحن اقرب الیه من حبل الورید))

سراسر ضعف بودن مخلوقات با ((فتبارک الله احسن الخالقین)) در تضاد است و به معنای بیهوده کاری است

خداوند منفی بی نهایت تا مثبت بی نهایت است

آن چه ما توصیف می کنیم نحوه نگرش ما از خداست

وگرنه خداوند غیر قابل توصیف است چون نا محدود است

شروحیل;968460 نوشت:
با سلام و عرض ادب

خداوند بر مخلوقاتش محیط است . نه با آن هاست و نه جدای از آن ها. ((نحن اقرب الیه من حبل الورید))

سراسر ضعف بودن مخلوقات با ((فتبارک الله احسن الخالقین)) در تضاد است و به معنای بیهوده کاری است

خداوند منفی بی نهایت تا مثبت بی نهایت است

آن چه ما توصیف می کنیم نحوه نگرش ما از خداست

وگرنه خداوند غیر قابل توصیف است چون نا محدود است

اگر اینطور باشد که ماده و خدا یکی باشند و فقط خدا باشد ، ما میدانیم که در این ماده تضاد وجود دارد ، با وجود تضاد وحدت بی معنی است !

چطور ممکن است خداوند دستور به انجام کاری بدهد بعد یک کافر که جزئی از ماده ( همان خداوند ) است بیاید بگوید نه این کار را نکنید !

مگر میشود نفس واحد و متحد همزمان دستور به انجام دو کار متضاد بدهد ؟

به من بیاموز;968496 نوشت:
اگر اینطور باشد که ماده و خدا یکی باشند و فقط خدا باشد ، ما میدانیم که در این ماده تضاد وجود دارد ، با وجود تضاد وحدت بی معنی است !

چطور ممکن است خداوند دستور به انجام کاری بدهد بعد یک کافر که جزئی از ماده ( همان خداوند ) است بیاید بگوید نه این کار را نکنید !

مگر میشود نفس واحد و متحد همزمان دستور به انجام دو کار متضاد بدهد ؟

با سلام

مبحث مورد نظر شما در مقوله اختیار قرار می گیره

فقط در این حد بدونید افعال یک کافر در تضاد با اراده خداوند نیست ...

((و چه بسیار آن چه شما شر می پندارید و حال آن که خیر شما در آن است...))


مثالی برای واضح شدن موضوع:
فضولات از منظر انسان ها ((بد)) پنداشته می شه
در حالی که رشد نباتات به این فضولات وابسته هست(کود و اوره و نیترات و...)
و ما و چهارپایان از نباتات تغذیه می کنیم
در واقع ما با واسطه از فضولات تغذیه می کنیم که البته خود این فضولات ماده هست....

در واقع ما کافر رو بد می دونیم
اما به این دقت نمی کنیم که اگر کافر نباشه مومن معنا نداره....
همونطور که اگه ظلم نباشه ، عدالت معنا نداره...

آفرینش این دنیا با وجود دو نگرش بد و خوب
بدین خاطر هست که ما بفهمیم بد چرا نباید در آخرت در بهشت باشه
و به همین دلیل آخرت به بد و خوب مطلق تقسیم می شه

حق نگهدارتون

شروحیل;968540 نوشت:
با سلام

مبحث مورد نظر شما در مقوله اختیار قرار می گیره

فقط در این حد بدونید افعال یک کافر در تضاد با اراده خداوند نیست ...

((و چه بسیار آن چه شما شر می پندارید و حال آن که خیر شما در آن است...))

مثالی برای واضح شدن موضوع:
فضولات از منظر انسان ها ((بد)) پنداشته می شه
در حالی که رشد نباتات به این فضولات وابسته هست(کود و اوره و نیترات و...)
و ما و چهارپایان از نباتات تغذیه می کنیم
در واقع ما با واسطه از فضولات تغذیه می کنیم که البته خود این فضولات ماده هست....

در واقع ما کافر رو بد می دونیم
اما به این دقت نمی کنیم که اگر کافر نباشه مومن معنا نداره....
همونطور که اگه ظلم نباشه ، عدالت معنا نداره...

آفرینش این دنیا با وجود دو نگرش بد و خوب
بدین خاطر هست که ما بفهمیم بد چرا نباید در آخرت در بهشت باشه
و به همین دلیل آخرت به بد و خوب مطلق تقسیم می شه

حق نگهدارتون

سلام

و چه بسیار آن چه شما شر می پندارید و حال آن که خیر شما در آن است یعنی میگین در مورد کافران نازل شده ؟ ولی مساله اینه ما کافران رو شر میپنداریم چون خوده خداوند در آنها خیری نمیبینه !

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُ‏ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ ، وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ

یک وقتی داریم که خوده ما انسان ها یه چیزی رو شر می پنداریم ، یک وقتی هست که خداوند آنها را به ما دشمن و شر معرفی میکند !

ممکن است ما خطا کنیم ولی خداوند که خطا نمیکند !

در ضمن مومن برای مومن بودن نیازی به کافر نداره ! همین که با تحقیق و تعقل به خدا ایمان بیاره و عمل به کلام خدا بکنه و از حق رویگردان نباشه جایگاهش محفوظه

جمله آخرتون رو متوجه نشدم !

به من بیاموز;968552 نوشت:
سلام

و چه بسیار آن چه شما شر می پندارید و حال آن که خیر شما در آن است یعنی میگین در مورد کافران نازل شده ؟ ولی مساله اینه ما کافران رو شر میپنداریم چون خوده خداوند در آنها خیری نمیبینه !

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُ‏ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ ، وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ

یک وقتی داریم که خوده ما انسان ها یه چیزی رو شر می پنداریم ، یک وقتی هست که خداوند آنها را به ما دشمن و شر معرفی میکند !

ممکن است ما خطا کنیم ولی خداوند که خطا نمیکند !

در ضمن مومن برای مومن بودن نیازی به کافر نداره ! همین که با تحقیق و تعقل به خدا ایمان بیاره و عمل به کلام خدا بکنه و از حق رویگردان نباشه جایگاهش محفوظه

جمله آخرتون رو متوجه نشدم !

با سلام و عرض ادب و احترام

منظور بنده این هست که این دو مکمل همدیگر هستن

اگر ما خداوند رو صفر تا مثبت بی نهایت بدونیم اونوقت باید صفر تا منفی بی نهایت رو از خداوند جدا بدونیم!

این می شه دو خدایی

همون تفکر مجوسی!

خداوند انسان نیست که خطا بکنه یا خطا نکنه!

مشکل اصلی بیشتر دین داران افراطی این هست که خداوند رو انسانی دارای قدرت های فوق العاده تصور می کنن

در حالی که خداوند نه انسان هست ، نه قابل تصور...

[=microsoft sans serif]

شروحیل;966576 نوشت:
ما داریم به اشیائی نگه می کنیم که در واقع به واسطه نور برای ما قابل رویت شدن و اگر نور نبود برای ما قابل رویت و درک نبود
در حالی که نور هم خودش جزئی از این همین ماده هست!

به نظرتون اگر با این دید (با چشم دل نه سر) به ماده نگاه کنیم با خدا یکی نیست؟


باسلام و عرض ادب
در مورد این مطلب لازم است به چند نکته توجه کرد.
نخست اینکه مراد از یکی بودن ماده و خداوند چیست؟
ایا مراد شما این است که ماده همان خداوند است که دو نام گرفته است؟
یا اینکه مراد چیزی شبیه وحدت وجود افراطی یا همه خدایی است؟

پاسخ شما به مسئله اول هرچه باشد، مسئله دیگر این است که
نهایت نتیجه ای که از مطلب شما گرفته میشود، منحصر شدن هرچه ما با حواس ظاهری در می یابیم به امور مادی، است، ولی این هیچ نظری نفیا و اثباتا نسبت به امور ماورای مادی ندارد.
خداوند به عنوان یک موجود مجرد تام، هیچ گاه نه ماده است و نه با ماده اتحاد می یابد.
اصولا اینها دو سنخ وجود هستند که اصلا با یکدیگر قابل اتحاد و عینیت نیستند.

[=microsoft sans serif]

خباء;966700 نوشت:
خوب این نظر تا اندازه ای شبیه فلاسفه شد و نوعی این همانی بین ماده و خدا قائل میشود

باسلام
تقریبا هیچ فیلسوفی قائل به این همانی ماده و خداوند نیست.
مبحث وحدت وجود که احتمالا مستند شما در این استنادتان است،
اولا: مربوط به عرفا و حکمای متعالیه است نه همه فیلسوفان.
ثانیا: وقتی درست تقریر نشود این به ذهن میرسد.

خباء;966700 نوشت:
رخی نیز انها را موجوداتی مجرد میدانند و مانند آن که قول فلاسفه است

فرشته یک مقوله دینی است نه فلسفی، بنابراین فیلسوف از ان بحث نمیکند.
البته برخی از ایشان احتمالا تطبیقاتی داده اند که ان تطبیقها دیگر بحث فلسفی نیست.

صدیق;968570 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام و عرض ادب
در مورد این مطلب لازم است به چند نکته توجه کرد.
نخست اینکه مراد از یکی بودن ماده و خداوند چیست؟
ایا مراد شما این است که ماده همان خداوند است که دو نام گرفته است؟
یا اینکه مراد چیزی شبیه وحدت وجود افراطی یا همه خدایی است؟

پاسخ شما به مسئله اول هرچه باشد، مسئله دیگر این است که
نهایت نتیجه ای که از مطلب شما گرفته میشود، منحصر شدن هرچه ما با حواس ظاهری در می یابیم به امور مادی، است، ولی این هیچ نظری نفیا و اثباتا نسبت به امور ماورای مادی ندارد.

با سلام و عرض ادب و احترام

به نظر من ماده مورد نظر ماده گرایان همون خداست ولی چون اکثر ماده گرایان دین گریز هستن از اون با نام ماده یاد می کنن

ما یا باید قبول کنیم خداوند بر همه چیز محیط هست یا اینکه برخی چیز ها رو خارج از خدا بدونیم
اگر مورد اول از نظر شما تفریط هست مورد دوم هم از نظر من شرک محسوب می شه

ماده تاریک و انرژی تاریک قابل لمس با حواس ظاهری نیست چون با ماده و انرژی برخورد مستقیم نداره و از اون ها عبور می کنه
در واقع اون چیزی که شما ازش به عنوان ماوراء یاد می کنید در منظر ماده گرایان همون ماده و انرژی تازیک هست

صدیق;968570 نوشت:

[=&quot]خداوند به عنوان یک موجود مجرد تام، هیچ گاه نه ماده است و نه با ماده اتحاد می یابد.
[=&quot]اصولا اینها دو سنخ وجود هستند که اصلا با یکدیگر قابل اتحاد و عینیت نیستند.

پس طبق این نظر ماده از خداوند جداست
آیا جدا دانستن این دو همان شرک نیست؟

[=microsoft sans serif]

شروحیل;966974 نوشت:
ماده از نگاه فلسفی ازلی و ابدی است پس بی نیاز از علت است

دوست عزیز
ملاک نیازمندی به علت، حادث شدن نیست تا با ازلی بودن ماده بگوییم که ماده بی نیاز است.
بلکه ملاک نیازمندی امکان وجود است.

شروحیل;966974 نوشت:
تغییرات و بی ثباتی در دیدگاه ما اتفاق می افتد نه در اصل ماده

اصل ماده؟
منظور شما از اصل ماده چیست؟
چیزی که در درون هرماده ای وجود دارد؟
این اصل ماده است؟
آیا چنین چیزی جدای از هر ماده ای وجود خارجی هم دارد؟
آیا به هیچ قسمتی از ماده میتوانید اشاره کنید و بگویید که این اصل ماده است؟
مسلم است که اینطور نیست.
پس هر تغییری مربوط به مواد است.
اصل ماده هم چیزی جز تحلیل ذهن شما نیست.
البته احتمالا منظور شما همان چیزی است که فلاسفه کلاسیک نام آنرا کلی طبیعی میگذاشتند.
همان امر کلی ای که در ضمن موجودات در عالم خارج محقق میشد.
وجود مستقلی نداشت.
اگر این است که لازم است بدانید بر اساس اصالت وجود اصلا چیزی دیگر به نام کلی طبیعی باقی نمیماند تا چه برسد به اینکه بحث از استقلال و عدم استقلالش داشته باشیم.

صدیق;968581 نوشت:
[=microsoft sans serif]
دوست عزیز
ملاک نیازمندی به علت، حادث شدن نیست تا با ازلی بودن ماده بگوییم که ماده بی نیاز است.
بلکه ملاک نیازمندی امکان وجود است.

اصل ماده؟
منظور شما از اصل ماده چیست؟
چیزی که در درون هرماده ای وجود دارد؟
این اصل ماده است؟
آیا چنین چیزی جدای از هر ماده ای وجود خارجی هم دارد؟
آیا به هیچ قسمتی از ماده میتوانید اشاره کنید و بگویید که این اصل ماده است؟
مسلم است که اینطور نیست.
پس هر تغییری مربوط به مواد است.
اصل ماده هم چیزی جز تحلیل ذهن شما نیست.
البته احتمالا منظور شما همان چیزی است که فلاسفه کلاسیک نام آنرا کلی طبیعی میگذاشتند.
همان امر کلی ای که در ضمن موجودات در عالم خارج محقق میشد.
وجود مستقلی نداشت.
اگر این است که لازم است بدانید بر اساس اصالت وجود اصلا چیزی دیگر به نام کلی طبیعی باقی نمیماند تا چه برسد به اینکه بحث از استقلال و عدم استقلالش داشته باشیم.

منظور شما از درون آن چه با حواس قابل لمس است می باشد

آن چه برای ما قابل لمس است نگرش ماست

فرضا! یک صندلی را در نظر بگیرید
از نظر ما صندلی یک جسم بی جان تشکیل شده از چوب است
این نگرش ماست
اما آیا واقعا صندلی همین عینیت چوبی است که برای ما قابل لمس است؟
این که ما صندلی را ماده(از منظر فلسفی نه فقط فیزیکی) نمی بینیم به دلیل نگرش ما با استفاده از حواس ماست
دلیلش این است که ماده قابل تصور نیست!
آیا درک اینکه خداوند قابل تصور نیست ، غیر ممکن است؟ مگر اصول دین همین قبول قابل تصور نبودن خداوند نیست؟

[=microsoft sans serif]

شروحیل;968576 نوشت:
ما یا باید قبول کنیم خداوند بر همه چیز محیط هست یا اینکه برخی چیز ها رو خارج از خدا بدونیم

این جمله که به صورت فصلی اورده شده است، یک گزاره منفصله حقیقیه نیست.
یعنی دو طرف آن نقیض یا متضاد با هم نیستند.
قبول یکی مستلزم طرد دیگری نیست.

شروحیل;968576 نوشت:
اگر مورد اول از نظر شما تفریط هست مورد دوم هم از نظر من شرک محسوب می شه

تفریط یعنی چه؟
خداوند بر همه چیز محیط است.
احاطه خداوند بر همه چیز مانند احاطه ما انسانها و موجوداتی از سنخ ما نیست که به واسطه محدودیتهای متعددی که داریم تنها بر بخشی از وجود موجود مورد احاطه، تسلط داریم.
احاطه خداوند احاطه قیومی است.
یعنی این احاطه به صورتی است که وجود موجود محاط، کاملا وابسته به موجود محیط است.

در مورد این ادعا که خارج بودن را شرک دانستید:
اولا: لازم است مشخص کنید منظور از داخل بودن موجودات در خداوند چیست تا در نقطه مقابل بخواهیم خارج بودن برخی از انها را بررسی کنیم.
ثانیا: از سوی دیگر بعد از اثبات نحوه داخل و خارج بودن، باید هر کدام را اثبات کنید.
بعد در مورد شرک بودن یا نبودن این احکام بحث میکنیم.

[=microsoft sans serif]

شروحیل;968576 نوشت:
ماده تاریک و انرژی تاریک قابل لمس با حواس ظاهری نیست چون با ماده و انرژی برخورد مستقیم نداره و از اون ها عبور می کنه
در واقع اون چیزی که شما ازش به عنوان ماوراء یاد می کنید در منظر ماده گرایان همون ماده و انرژی تازیک هست

اگر تکنولوژی پیشرفت کند، این ماده و انرژی تاریک قابل دستیابی تجربی هستند یا نه؟
اگر هستند که معلوم میشود ربطی به ماوراء ماده ندارد.
اگر هم اصلا چنین قابلیتی را ندارند، ماده گرا از آن بحث نمیکند. چرا که ماده گرا اصولا هیچ موجودی که قابلیت تجربه(حداقل قابلیت) را نداشته باشد را اصولا موجود نمیدانند یا قابل اثبات نمیدانند یا مانند پوزیتویستها بی معنا میدانند.

ثانیا: این ماده و انرژی تاریک در مکان و زمان میگنجند
اگر میگنجد که ربطی به ماوراء ندارد.
اگر هم نمیگنجد پس اصلا اطلاق ماده و انرژی(اگر انرژی را نیز امری مادی بدانیم) بر ان درست نیست.

شروحیل;968576 نوشت:
پس طبق این نظر ماده از خداوند جداست
آیا جدا دانستن این دو همان شرک نیست؟

جدا بدان معنا که هر یک وجودی برای خود دارند.
هرچند وجود یکی کاملا وابسته به دیگری است.

از این منظر، خیر هیچ شرکی در کار نیست.
مگر ما در مسئله توحید هیچ دلیلی بر این داریم که همه چیز باید خدا و عین خدا باشد؟
تا این جدایی را به معنای شرک بدانیم؟

[=microsoft sans serif]

شروحیل;968607 نوشت:
فرضا! یک صندلی را در نظر بگیرید
از نظر ما صندلی یک جسم بی جان تشکیل شده از چوب است
این نگرش ماست

نگرش ماست یعنی چه؟
یعنی اصلا چیزی که واقعیتی که ما نام ان واقعیت و کیفیت را چوب میگذاریم وجود ندارد؟
یا واقعیت چوب برای ما قابل درک نیست؟
ابتدا این را مشخص کنید.
شما مطالبی را بیان میکنید که هم مبهم است و هم بدون مبنا و دلیل است.
در هر بحثی لازم است یا طبق اصطلاح مشهور و مبانی ان صحبت کنیم یا باید مبانی تصوری و تصدیقی خلاف مشهور و متعارف و متبادر مطالبمان را بیان کنیم.
وگرنه بحث ثمری ندارد.

[=microsoft sans serif]

شروحیل;968607 نوشت:
این که ما صندلی را ماده(از منظر فلسفی نه فقط فیزیکی

ماده فلسفی دیگر چیست؟
دوست عزیز
میدانید ماده فلسفی چیست؟
منظور ماده اولی است یا ماده های ثانوی و ...
اگر ماده اولی منظور است، باید بدانید که ماده اولی یا همان هیولا، هیچ واقعیت مستقل خارجی ندارد. اصولا ماده اولی بدون صورت هیچ چیزی نیست.
اگر هم ماده های بعدی منظورتان است لازم است بدانید که این ماده های بعدی که ترکیبهای مادی دارند همان ماده فیزیکی است

شروحیل;968607 نوشت:
دلیلش این است که ماده قابل تصور نیست!

غیر قابل تصور بودن ماده، درست نیست.
ماده حتی ماده اولی هم قابل تصور است وگرنه اصلا نمیتوانستیم در موردش بحث کنیم و جسم را ترکیبی از آن و صورت بدانیم.

شروحیل;968607 نوشت:
آیا درک اینکه خداوند قابل تصور نیست ، غیر ممکن است؟ مگر اصول دین همین قبول قابل تصور نبودن خداوند نیست؟

خدا هم قابل تصور است ولی این تصور ما باید متناسب با نحوه وجودش باشد.
اگر بخواهیم خدا را مانند یک موجود مادی تصور کنیم نادرست است و از این جهت، خداوند قابل تصور نیست چرا که اصولا مادی نیست تا بخواهد به صورت مادی تصور شود.

صدیق;968572 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
تقریبا هیچ فیلسوفی قائل به این همانی ماده و خداوند نیست.
مبحث وحدت وجود که احتمالا مستند شما در این استنادتان است،
اولا: مربوط به عرفا و حکمای متعالیه است نه همه فیلسوفان.
ثانیا: وقتی درست تقریر نشود این به ذهن میرسد.

فرشته یک مقوله دینی است نه فلسفی، بنابراین فیلسوف از ان بحث نمیکند.
البته برخی از ایشان احتمالا تطبیقاتی داده اند که ان تطبیقها دیگر بحث فلسفی نیست.

سلام
کلا متوجه کلام نشدید
معلوم است که کسی نگفته خدا و ماده یکی هست...
منظور از فیلسوف هم همین فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه و مانند این گونه تفسیرها از هستی است...
بحث فرشته هم در پاسخ به سوال ایشون بود که قبلا پرسیدن و اینجا جواب دادم...

ماده میتواند بدون بعد و بدون جرم و بدون زمان باشد
این نزدیک ترین وجه اشتراک بین خدا و ماده خواهد بود...
قبلا توضیح دادم

صدیق;968572 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
تقریبا هیچ فیلسوفی قائل به این همانی ماده و خداوند نیست.
مبحث وحدت وجود که احتمالا مستند شما در این استنادتان است،
اولا: مربوط به عرفا و حکمای متعالیه است نه همه فیلسوفان.
ثانیا: وقتی درست تقریر نشود این به ذهن میرسد.

فرشته یک مقوله دینی است نه فلسفی، بنابراین فیلسوف از ان بحث نمیکند.
البته برخی از ایشان احتمالا تطبیقاتی داده اند که ان تطبیقها دیگر بحث فلسفی نیست.

سلام
کلا متوجه کلام نشدید
معلوم است که کسی نگفته خدا و ماده یکی هست...
منظور از فیلسوف هم همین فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه و مانند این گونه تفسیرها از هستی است...
بحث فرشته هم در پاسخ به سوال ایشون بود که قبلا پرسیدن و اینجا جواب دادم...

ماده میتواند بدون بعد و بدون جرم و بدون زمان باشد
این نزدیک ترین وجه اشتراک بین خدا و ماده خواهد بود...
قبلا توضیح دادم

شروحیل;968559 نوشت:
با سلام و عرض ادب و احترام

منظور بنده این هست که این دو مکمل همدیگر هستن

اگر ما خداوند رو صفر تا مثبت بی نهایت بدونیم اونوقت باید صفر تا منفی بی نهایت رو از خداوند جدا بدونیم!

این می شه دو خدایی

همون تفکر مجوسی!

خداوند انسان نیست که خطا بکنه یا خطا نکنه!

مشکل اصلی بیشتر دین داران افراطی این هست که خداوند رو انسانی دارای قدرت های فوق العاده تصور می کنن

در حالی که خداوند نه انسان هست ، نه قابل تصور...

صرف وجود داشتن دلیل بر خدا بودن نیست !

ببینید من مثال زدم اعداد رو این یک مثال دقیق نیست ! ولی منظورم اینه که همه چیز که خدا نیست و این دلیل بر دو خدایی نمیشه ! خدا تعریف خودشو داره هر چیزی که وجود داشته باشه که خدا نیست ! دلیل خدا بودن وجود مستقل داشتن و غنی بودن و دارا بودن اسماء حسنی هستش که هیچ موجودی غیر الله اونهارو نداره .

منم قبلا همچین افکاری داشتم ، با خودم میگفتم که اگه خدا کامله و انسان هم وجود داره ، پس انسان جزئی از خداست چون در غیر این صورت خدا ناقص میشه !

ولی حقیقت اینه که خدا خداست و انسان انسانه ! و چون خدا از نظر قدرت و علم به انسان محیطه و بهش تسلط داره میگن به انسان از رگ گردن نزدیکه ! البته اینا نظر فعلی منه و اشکالی هم توش نمیبینم !

درسته خدا وجود داره و شیطان هم وجود داره ، ولی این دلیل بر این نیست که شیطان جزئی از خداست و یا وحدتی بینشون برقراره ! هر موجود صرفا با وجود پیدا کردن خدا نمیشه ! خدا تعریف خودشو داره .

Miss.Narges;967164 نوشت:
سلام
شما قبول دارید نور جزو امواج الکترومغناطیسی هست؟ این خود صورتی از انرژی است.که از فوتون ها تشکیل یافته و فوتون ها حامل نیرو هستند.نیروهای بنیادی هم چهار تا هستند که یکیشون همین نیروی الکترومغناطیسی هست. که فوتون نوعی بوزون هست که حامل همین نییروست.
در واقع این ماده هست که بطور مستقیم قابل رویت نیست و ما بواسطه انرژی (در اینجا نور) اجسام مختلف رو میبینیم.
درواقع اگر بنا برا تصور کردن باشه انرژی قابل تصور بصورت مستقیم ولی ماده بواسطه انرژی قابل تصور میشود.
اگر بگید خود انرژی قابل اندازگیری نیست این درست نیست.چون اگر انرژی قابل اندازگیری نبود که نمیشد برایش یکای ژول و کالری و .. تعریف کرد.
آثار انرژی هم حرکت اجسام حرارت و .. می باشند

سلام
تعریفی که همیشه به ما گفتن این بوده که
انرژی یعنی توانایی انجام کار
اون چیزی که اندازه گیری میشه همون نیرو و جنبش و حرکت هست...
اما فیزیک دانا گفتن این حرکت و جنبش که با یک دستگاه اندازه گرفته میشه حتما یک جایی بوده و حالا تونستیم اندازه بگیریم...
یعنی دانشمندا فرضشون این بوده که این حرکت و جنبش خلق نشده بلکه بوده ولی ظهور پیدا نکرده... وقتی بروز و ظهور پیدا میکنه بهش میگن نیرو

پس ما دو پیش فرض داریم
اینکه نیرو و حرکت و جنبش خلق میشود و ما همین جنبش را با ابزار اندازه میگیریم
یا این نیرو و حرکت قبلا بوده و اسمش انرژی هست و وقتی ظهور پیدا میکند و تغییر حالت میدهد و ما میتوانیم اندازه گیری اش کنیم میگوییم نیرو

پس میخوام اینو بگم که ما یه ماده داریم و یه جنبش و حرکت
حالا انرژی چرا این وسط اومده؟

به من بیاموز;968670 نوشت:
صرف وجود داشتن دلیل بر خدا بودن نیست !

ببینید من مثال زدم اعداد رو این یک مثال دقیق نیست ! ولی منظورم اینه که همه چیز که خدا نیست و این دلیل بر دو خدایی نمیشه ! خدا تعریف خودشو داره هر چیزی که وجود داشته باشه که خدا نیست ! دلیل خدا بودن وجود مستقل داشتن و غنی بودن و دارا بودن اسماء حسنی هستش که هیچ موجودی غیر الله اونهارو نداره .

منم قبلا همچین افکاری داشتم ، با خودم میگفتم که اگه خدا کامله و انسان هم وجود داره ، پس انسان جزئی از خداست چون در غیر این صورت خدا ناقص میشه !

ولی حقیقت اینه که خدا خداست و انسان انسانه ! و چون خدا از نظر قدرت و علم به انسان محیطه و بهش تسلط داره میگن به انسان از رگ گردن نزدیکه ! البته اینا نظر فعلی منه و اشکالی هم توش نمیبینم !

درسته خدا وجود داره و شیطان هم وجود داره ، ولی این دلیل بر این نیست که شیطان جزئی از خداست و یا وحدتی بینشون برقراره ! هر موجود صرفا با وجود پیدا کردن خدا نمیشه ! خدا تعریف خودشو داره .

با سلام و عرض احترام

وقتی ما وجودی رو جدای از یه وجود نامحدود فرض بگیریم

دو تا وجود داریم که نامحدود بودن دومی رو زیر سوال می بره

تنها راه زیر مجموعه بودن وجود اول برای وجود نامحدود هست

یعنی تمام مجموعه ها زیر مجموعه وجود نامحدود هستن و خودشون هم وجود دارن

اگر خدا نامحدود نباشه که دیگه خدای واحد نیست

شروحیل;968690 نوشت:
اگر خدا نامحدود نباشه که دیگه خدای واحد نیست

مگر شما که انسان هستین شخصیت احد و واحدی نیستین ؟

خداوند هم موجود است ولی احد هم است یعنی شبیه و مانندی ندارد ، شریک ندارد ، در خدا بودن یگانه است نه در موجود بودن !

البته این نظر منه .

به من بیاموز;968691 نوشت:
مگر شما که انسان هستین شخصیت احد و واحدی نیستین ؟

خداوند هم موجود است ولی احد هم است یعنی شبیه و مانندی ندارد ، شریک ندارد ، در خدا بودن یگانه است نه در موجود بودن !

البته این نظر منه .

خدا بودن یعنی چی؟

یعنی نامحدود بودن

هر وجود محدودی باید زیر مجموعه این وجود نا محدود باشه ولا غیر

ما یا به این جمله اعتقاد داریم یا نداریم :

[=arial]لا[=arial] حَولَ و [=arial]لا[=arial] قُوّةَ إلّاباللَّه العلىّ العظیم


اگر داریم که الحمد لله ، اگر هم نداریم که العیاذ بالله

شیطان یا زیر مجموعه خداست
یا دارای قدرت مستقل

شروحیل;966576 نوشت:
اشیاء و هر آن چه برای ما قابل رویت هست
(با ابزار بیرونی یا بدون ابزار )
ماده ، انرژی ، پاد ماده و کلا همه چیز ،
که بنده در این جا ازش با عنوان اختصاری ماده یاد می کنم

از فضای خالی لایه منفی بی نهایت تا مثبت بی نهایت تشکیل شده
یعنی در واقعیت نه ابتدایی داره و نه انتها
یه چیزی شبیه عدم

ما داریم به اشیائی نگه می کنیم که در واقع به واسطه نور برای ما قابل رویت شدن و اگر نور نبود برای ما قابل رویت و درک نبود
در حالی که نور هم خودش جزئی از این همین ماده هست!

به نظرتون اگر با این دید (با چشم دل نه سر) به ماده نگاه کنیم با خدا یکی نیست؟


سلام
این فرضیه مشکلات غیر قابل حلی بوجود میاورد.
اگر یکی بودن ماده و خدا را قبول کنیم:
چگونه خدا زنده هست و مثلا دعای ما را میشنود و اجابت میکند؟
میدانید که ماده زنده نیست

صمیمی;968693 نوشت:

سلام

اگر یکی بودن ماده و خدا را قبول کنیم:
چگونه خدا زنده هست و مثلا دعای ما را میشنود و اجابت میکند؟
میدانید که ماده زنده نیست

با سلام

منظور از زنده بودن چیست؟

نفس کشیدن؟

آیا شهدا چون نفس نمی کشن زنده نیستن؟

و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا...

صدیق;968572 نوشت:
[=microsoft sans serif]

با سلام

اگر این تا پیک مباحثه هست ، نه مجادله خوشحال می شم با هم مباحثه داشته باشیم

اگر قرار هست تاپیک مجادله براساس مبانی فکری شما باشه و شما پیروز میدان می تونید همین الان تاپیک رو ببندید

البته اگر علم می خواست طبق مبانی شما پیش بره زمین هنوز صاف بود و خورشید دور زمین می چرخید...

من مبنای فکری خود رو عنوان کردم

این که شما میخواید افکار بنده رو با مبنای افکار خودتون نقض کنید مشکل بنده نیست

شروحیل;968694 نوشت:
با سلام

منظور از زنده بودن چیست؟

نفس کشیدن؟

آیا شهدا چون نفس نمی کشن زنده نیستن؟

و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا...


من چنین چیزی نگفتم.
حیات تعریف های متعددی دارد و منظور تعریف زیست شناسی ان نیست.
منظور از حیات داشتن آگاهی شعور و اختیار می باشد.
خدا به این معنا حیات دارد.هرچند رشد تولید مثل تنفس و ..ندارد(چون با بی نیاز بودن خدا سازگاری ندارد)
حال شما بفرمایید با توجه به نظریه خود مبنی بر وحدت خدا و ماده چگونه ماده صدای ما رو میشنود و به دعای ما اگاهی دارد؟
منتظرم

صمیمی;968696 نوشت:

من چنین چیزی نگفتم.
حیات تعریف های متعددی دارد و منظور تعریف زیست شناسی ان نیست.
منظور از حیات داشتن آگاهی شعور و اختیار می باشد.
خدا به این معنا حیات دارد.هرچند رشد تولید مثل تنفس و ..ندارد(چون با بی نیاز بودن خدا سازگاری ندارد)
حال شما بفرمایید با توجه به نظریه خود مبنی بر وحدت خدا و ماده چگونه ماده صدای ما رو میشنود و به دعای ما اگاهی دارد؟
منتظرم

آیا خدای شما گوش دارد؟

خدای بنده گوش ندارد اما صدای مرا می شنود

شروحیل;968697 نوشت:
آیا خدای شما گوش دارد؟

خدای بنده گوش ندارد اما صدای مرا می شنود

خیر خدای من گوش ندارد و شبیه هیچ کس و هیچ چیزی (از جمله ماده) نیست.(لیس کمثله شیء)
حال خدای مورد نظر شما با ماده یکی است چگونه صدای شما را میشنود؟

صمیمی;968698 نوشت:

خیر خدای من گوش ندارد و شبیه هیچ کس و هیچ چیزی (از جمله ماده) نیست.(لیس کمثله شیء)
حال خدای مورد نظر شما با ماده یکی است چگونه صدای شما را میشنود؟

اگر منظور اثبات تجربی است
بنده دلیلی برای اثبات تجربی خدای خود نمی بینم

همانگونه که شما خدایتان را تجربی اثبات نمی کنید

چرا که خدای بنده قابل تصور نیست (مانند ماده ی مورد تصور شما)
برخلاف خدای جناب صدیق که قابل تصور است

به هر حال یکی از دانشمندان ژاپنی در مورد اثرات دعا بر روی مولکول های آب تحقیقاتی انجام داده

دقت کنید تمام این فضای اینترنت روی هارد دیسک های مادی هست که قابل دیدن و شنیدن هست توسط ماده

چشم و گوش شما ماده هست
اما ماده چشم و گوش نیست

[=arial]لا
[=arial] تدرکه
[=arial]الابصار و هو یدرک الابصار و هو
[=arial] الطیف الخبیر

می تونید با سرچ توی اینترنت مطالعه کنید

صدیق;968640 نوشت:
[=microsoft sans serif]
نگرش ماست یعنی چه؟
یعنی اصلا چیزی که واقعیتی که ما نام ان واقعیت و کیفیت را چوب میگذاریم وجود ندارد؟
[=&quot]یا واقعیت چوب برای ما قابل درک نیست؟[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]وجود دارد و آن وجود ماده است ولی ما آن را چوب می بینیم

چون خداوند قدرت تصور خودش را به ما نداده (الله اکبر)ما قدرت درک او را با حواسمان نداریم

[=arial]لا[=arial] تدرکه [=arial]الابصار و هو یدرک الابصار و هو[=arial] الطیف الخبیر
[=microsoft sans serif]

صدیق;968640 نوشت:
[=microsoft sans serif]
ابتدا این را مشخص کنید.
شما مطالبی را بیان میکنید که هم مبهم است و هم بدون مبنا و دلیل است.
در هر بحثی لازم است یا طبق اصطلاح مشهور و مبانی ان صحبت کنیم یا باید مبانی تصوری و تصدیقی خلاف مشهور و متعارف و متبادر مطالبمان را بیان کنیم.
وگرنه بحث ثمری ندارد.

[=microsoft sans serif]مبنای تفکر بنده آیات قرآن و مشاهدات علمی است

در چند پست قبل توضیحاتی در این رابطه دادم

شروحیل;968699 نوشت:
چشم و گوش شما ماده هست
اما ماده چشم و گوش نیست

ماده برای اینکه چیزی رو درک کند باید به شکل یک موجود زنده ای نظیر انسانی در بیاید با ابزاری مانند چشم گوش مغز و سایر اندامها تا امکان دیدن و شنیدن و حیات داشتن فراهم باشد(صرفه نظر از اینکه اصل حیات و اگاهی مربوط به روح است )
اما اصل ماده که واضح است فاقد دیدن و شنیدن هست و فکر نکنم شما اصل ماده رو زنده بدانید.به فرض محال هم که بپذیریم ادعای اثرات دعا بر مولکول اب رو با این حال حیات ماده اینجا اصلا قابل مقایسه با حیات حیوان هم نیست چه برسد به انسان
همون دانشمند هم نمیتواند ادعا کند اب و کلا ماده شعور دارد و میشنود.

صمیمی;968703 نوشت:

ماده برای اینکه چیزی رو درک کند باید به شکل یک موجود زنده ای نظیر انسانی در بیاید با ابزاری مانند چشم گوش مغز و سایر اندامها تا امکان دیدن و شنیدن و حیات داشتن فراهم باشد(صرفه نظر از اینکه اصل حیات و اگاهی مربوط به روح است )
اما اصل ماده که واضح است فاقد دیدن و شنیدن هست و فکر نکنم شما اصل ماده رو زنده بدانید.به فرض محال هم که بپذیریم ادعای اثرات دعا بر مولکول اب رو با این حال حیات ماده اینجا اصلا قابل مقایسه با حیات حیوان هم نیست چه برسد به انسان
همون دانشمند هم نمیتواند ادعا کند اب و کلا ماده شعور دارد و میشنود.

چرا باید خدا مانند انسان باشد تا شعور داشته باشد؟

صدیق;968619 نوشت:
[=microsoft sans serif]
اگر تکنولوژی پیشرفت کند، این ماده و انرژی تاریک قابل دستیابی تجربی هستند یا نه؟

[=microsoft sans serif]خیر ماده و انرژی تاریک با حواس انسانی قابل دسترسی نیست با پیشرفت علم حواس انسانی تغییری نمی کند

صدیق;968619 نوشت:
[=microsoft sans serif]
اگر هستند که معلوم میشود ربطی به ماوراء ماده ندارد.
اگر هم اصلا چنین قابلیتی را ندارند، ماده گرا از آن بحث نمیکند. چرا که ماده گرا اصولا هیچ موجودی که قابلیت تجربه(حداقل قابلیت) را نداشته باشد را اصولا موجود نمیدانند یا قابل اثبات نمیدانند یا مانند پوزیتویستها بی معنا میدانند.

[=microsoft sans serif]فعلا که در مورد آن بحث می کنند و مشکلی بوجود نیامده

صدیق;968619 نوشت:
[=microsoft sans serif]
ثانیا: این ماده و انرژی تاریک در مکان و زمان میگنجند
اگر میگنجد که ربطی به ماوراء ندارد.
اگر هم نمیگنجد پس اصلا اطلاق ماده و انرژی(اگر انرژی را نیز امری مادی بدانیم) بر ان درست نیست.
[=microsoft sans serif]
خیر نمی گنجد
مکان و زمان حاصل نگرش ماست . (طبق مدل ریاضی مکان-زمان)
وقتی ماده و انرژی تاریک خارج از نگرش و حواس ماست چگونه می توان برای آن مکان و زمان قائل شد؟

صدیق;968619 نوشت:
[=microsoft sans serif]
جدا بدان معنا که هر یک وجودی برای خود دارند.
هرچند وجود یکی کاملا وابسته به دیگری است.

هر وجود یک مجموعه است
اگر وجود شیطان زیر مجموعه وجود خداست ، پس این مجموعه واحد است
اگر وجود شیطان زیر مجموعه خدا نیست پس مجموعه ای مستقل است که در مجموعه خدا نیست و این یعنی شرک

جهنم و بهشت هر دو از آن خداست
[=microsoft sans serif]

شروحیل;968704 نوشت:
چرا باید خدا مانند انسان باشد تا شعور داشته باشد؟

من کجا گفتم خدا باید مثل انسان باشد تا شعور داشته باشد؟
ایا من جایی گفتم خدا مثل انسان هست؟ در حالیکه من خدا رو شبیه هیچ کسی ندانستم پست اول این صفحه رو ببینید.
حرفم این بود که ماده به خودیه خود شعور ندارد .در حالیکه شما ادعای خلافی دارید.

صمیمی;968706 نوشت:

من کجا گفتم خدا باید مثل انسان باشد تا شعور داشته باشد؟
ایا من جایی گفتم خدا مثل انسان هست؟ در حالیکه من خدا رو شبیه هیچ کسی ندانستم پست اول این صفحه رو ببینید.
حرفم این بود که ماده به خودیه خود شعور ندارد .در حالیکه شما ادعای خلافی دارید.

صمیمی;968706 نوشت:

من کجا گفتم خدا باید مثل انسان باشد تا شعور داشته باشد؟
ایا من جایی گفتم خدا مثل انسان هست؟ در حالیکه من خدا رو شبیه هیچ کسی ندانستم پست اول این صفحه رو ببینید.
حرفم این بود که ماده به خودیه خود شعور ندارد .در حالیکه شما ادعای خلافی دارید.

با سلام

این سخن شماست

صمیمی;968703 نوشت:

ماده برای اینکه چیزی رو درک کند باید به شکل یک موجود زنده ای نظیر انسانی در بیاید

یعنی هر وجودی که درک بخواد داشته باشه باید مثل انسان باشه

--------------------------------------

الان کامپیوتر هایی ساخته شدن که هواپیما طراحی می کنن بدون دخالت انسان در هنگام طراحی فقط با داده های اولیه

الان شبیه انسان هست این ماده دارای درک و شعور؟

احتمالا در زمینه هوش مصنوعی مطالعه ای نداشتید

انسان هم وسیله هست مثل تمام وسایل دیگه دارای شکل و ابعاد خاص خودش و از ماده بوجود اومده برای پیشبرد اهداف ماده
انسان اشرف مخلوقات هست به دلیل داشتن اختیار
نه به واسطه شعور

کامپیوتر های بسیاری هستند که چندین برابر انسان قدرت تجزیه و تحلیل و ذخیره اطلاعات دارن

اما اختیارشون به واسطه انسان هست

شروحیل;968707 نوشت:
یعنی هر وجودی که درک بخواد داشته باشه باید مثل انسان باشه

خیر من فقط گفتم ماده.نگفتم هر چیزی
خدا ماده نیست

صمیمی;968703 نوشت:
ماده برای اینکه چیزی رو درک کند باید به شکل یک موجود زنده ای نظیر انسانی در بیاید با ابزاری مانند چشم گوش مغز و سایر اندامها تا امکان دیدن و شنیدن و حیات داشتن فراهم باشد(صرفه نظر از اینکه اصل حیات و اگاهی مربوط به روح است )

شروحیل;968707 نوشت:
لان کامپیوتر هایی ساخته شدن که هواپیما طراحی می کنن بدون دخالت انسان در هنگام طراحی فقط با داده های اولیه

الان شبیه انسان هست این ماده دارای درک و شعور؟

احتمالا در زمینه هوش مصنوعی مطالعه ای نداشتید

انسان هم وسیله هست مثل تمام وسایل دیگه دارای شکل و ابعاد خاص خودش و از ماده بوجود اومده برای پیشبرد اهداف ماده
انسان اشرف مخلوقات هست به دلیل داشتن اختیار
نه به واسطه شعور

کامپیوتر های بسیاری هستند که چندین برابر انسان قدرت تجزیه و تحلیل و ذخیره اطلاعات دارن

اما اختیارشون به واسطه انسان هست

هیچ ربات و کامپوتری حیات ندارد.خود اگاهیی و شعور هم ندارد.
بنده رشتم کامپیوتره و هوش مصنوعی مطالعه داشتم

صمیمی;968710 نوشت:
هیچ ربات و کامپوتری حیات ندارد.خود اگاهیی و شعور هم ندارد.
بنده رشتم کامپیوتره و هوش مصنوعی مطالعه داشتم

این نگرش شماست نه واقعیت
از منظر شما شهدا زنده نیستند چون حیات نباتی ندارند

وقتی شما از سیری سوال می کنید ، او سوال شما را با خودآگاهی(اطلاعات اولیه) تجزیه و تحلیل می کند و پاسخ شما را می دهد
حتی به صورت صوتی در حالی که دهان و زبان و حنجره ندارد!!!
سیری انسان نیست ، هوش مصنوعی است...

شروحیل;968711 نوشت:
این نگرش شماست نه واقعیت
از منظر شما شهدا زنده نیستند چون حیات نباتی ندارند

شهدا از نظر من زنده هستند و از ما هم حیات قویتری دارند.لطفا چیزی رو بی دلیل به کسی نسبت ندهید بنده حیات رو نباتی نمیدانم بلکه به شعور و خود اگاهیی و علم میدانم.در بحث های قبلیم هم گذشت.
ادامه بحث با شما بی فایده هست
موفق باشید

صمیمی;968719 نوشت:

شهدا از نظر من زنده هستند و از ما هم حیات قویتری دارند.لطفا چیزی رو بی دلیل به کسی نسبت ندهید بنده حیات رو نباتی نمیدانم بلکه به شعور و خود اگاهیی و علم میدانم.در بحث های قبلیم هم گذشت.
ادامه بحث با شما بی فایده هست
موفق باشید

با سلام و عرض ادب و احترام

خوشحال شدم که به این درک رسیدید که زنده بودن به معنای داشتن حیات نباتی نیست

ماده هم زنده هست با حیات نباتی و بدون حیات نباتی

مثال واضحش هم سیری

در پناه حق

مبحث محیط بودن در این فرضیه

محیط بودن در این فرضیه از دو طرف درونی و بیرونی هست

فرضا دانه یک گیاه رو تصور کنید

آغاز رویش این گیاه از درون هست
در حالی که درون هر چیز از منظر عینیت جز ذرات بنیادی چیزی نیست

پس چه چیزی از درون بر اون محیط هست که موجب آغاز می شه؟
همون وجودی که از بیرون بر اون محیط است و باعث تعالیش می شه
((لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم))

ما اعتقاد داریم پیامبر به خدا رسید
خدا که در بعد زمان و مکان محدود نیست
پس چگونه پیامبر به این حالت رسید؟
از منظر این فرضیه پیامبر با توجه به ((قاب قوسین او ادنا)) به این مرتبه از نگرش رسید که وجود محیط بیرونی ودرونی مورد نگرش ما(دو سر کمان) رو به هم رسوند (از لحاظ نگرش ، چرا که در واقعیت چیزی جز او نیست و عینیت ما و وابسته بودن ما به حواسمون ما رو از خدا جدا کرده)
یعنی دیگه خودش رو بین این وجود محیط ندید

در حالی که اکثر افراطیون برای معراج مکان قائل هستن
وقتی معراج مکان داشته باشه پس بالاجبار خداوندی که در معراج هست هم باید محدود به مکان معراج باشه چون پیامبر در معراج به خداوند رسیده
واین خدایی است ساخته ذهن محدود به زمان و مکان انسان نه خدای نا محدود

پس معراج مکان نیست

نگرشی است به حقیقت ازلی و ابدی

انسان با توجه به حواس خود دارای ابعادی است که حاصل نگرش با این حواس است

شناخته شده ترین بعد زمان - مکان است

به طور مثال جنیان در بعدی خارج از حواس ما هستند که البته از برخی مسیر ها قدرت ورود به بعد ما را دارند

خداوند از لحاظ ابعاد نامحدود است

ماده در نظر ما دارای ابعاد مکان -زمان است و دارای ابعاد نامحدود دیگری نیز هست که ما از ادراک آن ابعاد به دلیل محدود بودن حواسمان عاجز هستیم

از این ابعاد با عنوان جهان های موازی یاد می شود

شما باز هم پاسخ خیلی از سوالات را ندادید؟

1- چرا ازلی بودن یک چیز بی علت بودن آن را می رساند؟

شروحیل;967146 نوشت:
با سلام و عرض ادب و احترام

اگر باور کنید خود نور هم جزئی از ماده هست(اثری از انرژی) به وحدت ماده( الله) پی خواهید برد

شما مطلب را خوب مطالعه نمی کنید و حول نظرات خودتان دور میزنید. من یک مثال زدم که نشان دهم ازلی بودن دلیل بر بی علت بودن نیست. شما جواب بی ربط داده اید. گفتم می توان مکانیزم فرضی را تجسم کرد که یک چیز ازلی باشد ولی بدون علت هم نباشد. شما جواب بی ربط فوق را داده اید. مثال این بود:

فرض کن یک شیء و منبع نوری که به آن می تابد ازلی باشد. سایه آن شیء نیز ازلی است. اما سایه بی نیاز از علت نیست. بلکه علت ایجاد آن شیئ و منبع نور است. اما کسی که فقط سایه را می بیند برای آن حقیقت وجودی ازلی و ابدی قائل می شود اشتباهاً. همینطور تصویر شخص در آینه. همینطور موج و دریا و ... .
ابدی و ازلی بودن لزوماً بی علت بودن را نمی رساند. برای اثبات بی علت بودن ماده باید دلیل فلسفی بیاورید.

کو دلیل فلسفی؟

شما معتقدید با این مضمون: که در ماده تغییری نیست و تغییر از دیدگاه ما هست.
از طرفی باور دارید که ما هم ماده هستیم.
پس تغییر در ما=ماده اتفاق می افتد.
این یعنی در ماده تغییر اتفاق می افتد فارغ از اینکه ناظری باشد یا نباشد که این تغییر را تشخیص دهد.

لذا من پرسیده بودم:

ما چه هستیم و از چه ساخته شدیم ؟ دیدگاه ما چه هست و از چه ساخته شده است؟ که تغییر در آن اتفاق می افتد نه ماده؟!!!

و شما پاسخ بی ربط زیر را داده بودید:

شروحیل;967146 نوشت:
ما از او هستیم و به سوی او باز خواهیم گشت
ما از ماده هستیم که پس از مرگ انرژی خواهیم شد و در اخرا باز ماده خواهیم شد( البته با نگرشی متفاوت)

خوب اگه ما او هستیم و او هم ماده است و تغییرات را ما حس می کنیم و در ماده تغییری نیست پس تغییرات در نگرش ما هم نوعی تغییر است که در ما که بخشی از ماده هستیم رخ می دهد. اینکه بگویید کلش تغییر نمیکند اشتباه است. در همان کل تغییر و تحول دارد اتفاق می افتد که خداوند مبرا از آن است.

شروحیل;967146 نوشت:
آنچه شما تغییر می نامید نگرش ماست
نه خود ماده(الله)

مکان یا زمان تعریفات ما برای درک آن چه می بینیم است نه خود حقیقت

نگاهی به مدل ریاضی مکان-زمان داشته باشید

مانند نگاه ما به یک صفحه دو بعدی کاغذ است!(خبر دادن از آینده توسط گذشتگان به دلیل چنین نگرشی بوده)

دقت کنید تعریف بنده از ماده همه اشیاء و همه هیچ چیز است(منفی بینهایت تا مثبت بی نهایت)

این پاسخ شما هم بر پایه وجود تغییر از دیدگاه ناظر است. یعنی در خارج از ذهن تغییری نیست و این ذهن ناظر است که منشاء تغییر می شود. آیا این ذهن ناظر خودش مادی است؟ پس چرا تغییر می کند؟ تغییر خودش را چطور توجیه می کنید.

با اثبات لطفاً
جمله به جمله اثبات بفرمایید.
یعنی یک مقدمه ای که هر دو قبولش داریم را بگویید. بعد از آن نتیجه منطقی بگیرید تا اینکه برسید به دیدگاه خود که ماده تغییر نمی کند پس می تواند خدا باشد. (البته تازه عدم تغییرش اثبات می شود هنوز تا خدا بودن ماده راه بسیار است)

با تشکر

aminjet;969117 نوشت:
شما باز هم پاسخ خیلی از سوالات را ندادید؟

1- چرا ازلی بودن یک چیز بی علت بودن آن را می رساند؟

شما مطلب را خوب مطالعه نمی کنید و حول نظرات خودتان دور میزنید. من یک مثال زدم که نشان دهم ازلی بودن دلیل بر بی علت بودن نیست. شما جواب بی ربط داده اید. گفتم می توان مکانیزم فرضی را تجسم کرد که یک چیز ازلی باشد ولی بدون علت هم نباشد. شما جواب بی ربط فوق را داده اید. مثال این بود:

فرض کن یک شیء و منبع نوری که به آن می تابد ازلی باشد. سایه آن شیء نیز ازلی است. اما سایه بی نیاز از علت نیست. بلکه علت ایجاد آن شیئ و منبع نور است. اما کسی که فقط سایه را می بیند برای آن حقیقت وجودی ازلی و ابدی قائل می شود اشتباهاً. همینطور تصویر شخص در آینه. همینطور موج و دریا و ... .
ابدی و ازلی بودن لزوماً بی علت بودن را نمی رساند. برای اثبات بی علت بودن ماده باید دلیل فلسفی بیاورید.


با سلام

سایه برداشت عینی ما از نبود نور است و وجود محسوب نمی شود که نیاز به علت داشته باشد

مثل اینکه بگویید چرا آسمان سیاه است . سیاه دیدن آسمان به چشم ما به دلیل عدم انعکاس نور توسط ماده و انرژی تاریک است

انعکاس نور به چشم ما علت دیدن اشیا است

aminjet;969117 نوشت:
کو دلیل فلسفی؟

برادر من آسمان ریسمان بافتن که فلسفه نیست
مشغولیت ذهنی است....

aminjet;969117 نوشت:

شما معتقدید با این مضمون: که در ماده تغییری نیست و تغییر از دیدگاه ما هست.
از طرفی باور دارید که ما هم ماده هستیم.
پس تغییر در ما=ماده اتفاق می افتد.
این یعنی در ماده تغییر اتفاق می افتد فارغ از اینکه ناظری باشد یا نباشد که این تغییر را تشخیص دهد.

افکار ما با توجه به حواس محدود ما این طور برداشت می کند ماده تغییر کرده
در حالی که تغییر در عینیت رخ می دهد نه در حقیقت ماده

طبق قانون بقای انرژی تنها عینیت تغییر میکند نه حقیقت

aminjet;969117 نوشت:

خوب اگه ما او هستیم و او هم ماده است و تغییرات را ما حس می کنیم و در ماده تغییری نیست پس تغییرات در نگرش ما هم نوعی تغییر است که در ما که بخشی از ماده هستیم رخ می دهد. اینکه بگویید کلش تغییر نمیکند اشتباه است. در همان کل تغییر و تحول دارد اتفاق می افتد که خداوند مبرا از آن است.

بنده عرض کردم حقیقت تغییر نمی کند یعنی نه کم می شود نه زیاد نه از بین می رود و نه به وجود می آید

تغییر در عینیت است

خب شما که می گوید خداوند یکتاست و تغییر ناپذیر چگونه جدا بودن خداوند از ماده را با یکتا بودن آن توجیه می کنید؟

یکتا بودن او را در عین تعدد مخلوقات اثبات کنید!!!!

مجموعه ای نا محدود را در نظر بگیرید( مثبت بی نهایت تا منفی بی نهایت)
جای برخی از توابع را تغییر دهید

آیا تغییری در اصل مجموعه رخ داده؟

مجموعه ثابت است و تغییری نکرده

تغییر در توابع رخ داده

مانند رابطه خالق و مخلوق

شما در یک مجموعه نا محدود هر چه تابع اضافه کنید اصل مجموعه ثابت است وبدون تغییر

چون نامحدود است

در پناه حق

[=arial black]فلسفه در بر گیرنده تمام علوم است نه فقط مشاهدات قوه خیال....
ریاضیات ، فیزیک ، نجوم ، ادیان و ...
همه زیر مجموعه فلسفه هستند

شروحیل;968692 نوشت:
خدا بودن یعنی چی؟

یعنی نامحدود بودن

هر وجود محدودی باید زیر مجموعه این وجود نا محدود باشه ولا غیر

ما یا به این جمله اعتقاد داریم یا نداریم :

لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّاباللَّه العلىّ العظیم

اگر داریم که الحمد لله ، اگر هم نداریم که العیاذ بالله

شیطان یا زیر مجموعه خداست
یا دارای قدرت مستقل

خدا بودن یعنی داشتن اسماء حسنی به صورت نامحدود نه هر وجودی !

شر بودن وجود داره آیا خداوند باید بی نهایت شر باشه که خدا بشه ؟

اینکه میگین خدا اگه نامحدود نباشه خدا نمیشه تا یه حدی درسته ! خدای اسلام نامحدوده ولی به نظرم نه از بعد وجود بلکه از ابعاد خدایی که همون اسماء حسنی هستن ! یعنی علم خدا نامحدوده ، قدرت خدا نامحدوده !

ولی اینکه برای خدا بودن باید عذر میخوام مثلا حرص و طمعش هم نامحدود باشه من بارو ندارم !

این آیه هم میگه هیچ نیرو و توانی جز از جانب خدا نیست ! خب خدا نیرو رو داده اختیار رو داده یه کافر اینو در جهت خلاف به کار میبره، مگه این امر غیر ممکنی هستش که میگین حتما باید شیطان زیر مجموعه ی خدا باشه و در نتیجه الوهیت داشته باشه ؟

شیطان زیر مجموعه ی خداست ولی زیر مجموعه ی مخلوقات خداوند ، نه زیر مچموعه ی خوده خداوند ، بلکه زیر مجموعه ی فعل خداوند هستش !

حالا تدبیر خدا به این شکل بوده که این فعل و خلق خداوند اراده و اختیار داشته باشه ، بنابر این غیر از خوده خداست

به من بیاموز;969122 نوشت:
خدا بودن یعنی داشتن اسماء حسنی به صورت نامحدود نه هر وجودی !

شر بودن وجود داره آیا خداوند باید بی نهایت شر باشه که خدا بشه ؟

اینکه میگین خدا اگه نامحدود نباشه خدا نمیشه تا یه حدی درسته ! خدای اسلام نامحدوده ولی به نظرم نه از بعد وجود بلکه از ابعاد خدایی که همون اسماء حسنی هستن ! یعنی علم خدا نامحدوده ، قدرت خدا نامحدوده !

ولی اینکه برای خدا بودن باید عذر میخوام مثلا حرص و طمعش هم نامحدود باشه من بارو ندارم !

این آیه هم میگه هیچ نیرو و توانی جز از جانب خدا نیست ! خب خدا نیرو رو داده اختیار رو داده یه کافر اینو در جهت خلاف به کار میبره، مگه این امر غیر ممکنی هستش که میگین حتما باید شیطان زیر مجموعه ی خدا باشه و در نتیجه الوهیت داشته باشه ؟

شیطان زیر مجموعه ی خداست ولی زیر مجموعه ی مخلوقات خداوند ، نه زیر مچموعه ی خوده خداوند ، بلکه زیر مجموعه ی فعل خداوند هستش !

حالا تدبیر خدا به این شکل بوده که این فعل و خلق خداوند اراده و اختیار داشته باشه ، بنابر این غیر از خوده خداست

با سلام

خداوند هم رحمان هست هم شدیدالعقاب

این دو با هم ضدیت نداره مکمل یکدیگر هست

خیر و شر نیز مکمل همدیگه هستن (بیشتر از این در این مورد سوال نکنید در اعتقاداتتون به مشکل می خورید)

[=arial black]

اگر ابوذر آنچه را در قلب سلمان است می دانست ، بدون معطلی سلمان را مى كشت

[=microsoft sans serif]

خباء;968664 نوشت:
ماده میتواند بدون بعد و بدون جرم و بدون زمان باشد
این نزدیک ترین وجه اشتراک بین خدا و ماده خواهد بود...
قبلا توضیح دادم

سلام
اگر از دیدگاه فلاسفه بحث میکنید(فلاسفه متعالیه تا چه رسد به مشائین)، ماده موجودی است دارای جرم و مهمترین ویژگی خاص آن دارای زمان و مکان بودنش است. بنابراین اینکه بگوییم ماده میتواند این امور را نداشته باشد، کلا اصطلاح جدیدی را مطرح کرده و از بحث و تفاهم خارج میشوید.

موضوع قفل شده است