جمع بندی شک و تردید نسبت به خدا

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شک و تردید نسبت به خدا

سلام خسته نباشید
من دختری 29 ساله هستم از سن 18 سالگی کتاب قلب سلیم دستغیب را خواندم بعد خواندن آن متاب اعتقدات خود را از دست دادم ودچار شک شبه شدم
در صورتی که قبل خواندن این کتاب اعقاداتم قوی بود این کتاب را خواندم و اینطوری شدم
یه فکری تو ذهنم فقط در باره اعتقاداتم بهم اذیت میکنه میگه خدا نیست امام نیست اصلا اینا وجود ندارن اون دنیایی وجود نداره ولی منم جوابش میدم میگم هست هست ولی نمیتونم باهاش مقابله کنم
میشینم یه گوشه کریه میکنم نه حرفی میزنم نه جیزی یه مدت با توسل به امام حسین خوب شدم ولی باز چند ساله باز اومده سراغم کل وجودم احاطه کرده الانم مدتیه به امام حسین توسل شدم کلی دعا میخونم که از اون فکرا نجات پیدا کنم ولی نمیشه
یکی میکه شیطانه وسوست میکنه یکی میگه به خاطر مشکلات استرسه وقتی دچار اون حالت میشم دست پام میلرزه رنگ صورتم سفید میشه حالم بد میشه تپش قلب میگرم کلیه
گریه میکنم وسط نماز و موقع قران خوندن میاد سراغم قبلا خدا رو حس میکردم امام حس میکردم ولی الان ازم دورن صدام نمیشنون قبلا صدام میشنیدن جواب نمیدن بهم الان قبلا دچار این جالت میشدم
امام حسین کمک میکرد حالم خوب میشد ولی الان هر چه قدر ازش کمک میخوام زیارت عاشورا نذر نیاز میکنم حالم خوب نمیشه بگین چیکار کنم خوب شم زندگی خراب کردم زنذگی خانوادم جهنم کردم
بگین چیکار کنم خوب شم دیگه خسته شدم تورو خدا

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امیـن

rasoolpc;966148 نوشت:
ه فکری تو ذهنم فقط در باره اعتقاداتم بهم اذیت میکنه میگه خدا نیست امام نیست اصلا اینا وجود ندارن اون دنیایی وجود نداره ولی منم جوابش میدم میگم هست هست ولی نمیتونم باهاش مقابله کنم
میشینم یه گوشه کریه میکنم نه حرفی میزنم نه جیزی یه مدت با توسل به امام حسین خوب شدم ولی باز چند ساله باز اومده سراغم کل وجودم احاطه کرده

سلام علیکم.متأسفم از اینکه حال و روز خوبی ندارید و از این افکار آزرده هستید.امیدوارم به زودی حالتان بهبود یابد.

تشخیص بنده با توجه به توضیحاتی که فرمودید، وسواس فکری است.شما مشکل اعتقادی ندارید، چون اگر اعتقادی نداشتید از این افکار، وحشت زده نمی شدید؛ پس معلوم است که به آن شدیدا باور دارید و نباید به این وسوسه ها توجه کنید.
ابتدا به این نکته توجه کنید که کسانی که وسواس فکری دارند همانند شما افکارشان در کنترلشان نیست و خودآیند هستند.
ونیز توجه داشته باشید که خلاصی از این افکار، واقعا امکان پذیر است(75 درصد موارد) به شرطی که در روند درمان قرار بگیرید.

شما باید از تکنیکهای مقابله با افکار وسواسی استفاده کنید.
در این زمینه دو روش وجود دارد.
1.عادت آموزی

2.ایجاد وقفه در فکر

در این روشها از تکنیکهایی استفاده می شود که لازم است تحت نظر روان شناس، آنها را بیاموزید و اجرا کنید.
نباید هزینه مراجعه به روان شناس مانع از درمان شما شود.الان هزینه عصب کشی و پرکردن دندان 500 هزار تومان است.آیا ارزشش را ندارد که فقط به اندازه هزینه یک دندان، برای درمان وسواستان اقدام کنید؟ وسواسی که روزگارتان را سیاه کرده است.تازه درد دندان موقتی است ولی وسواس اگر درمان نشود در سرتاسر عمرتان، همراهتان خواهد بود.

درمان بیماری وسواس بستگی به مدت زمان ابتلا و سن بیمار دارد. اگر این بیماری سریع‌تر تشخیص داده شود، مدت زمان درمان نیز کوتاه‌تر می‌شود. اما به طور کلی برای درمان وسواس به زمانی حدود 6 ماه تا یک سال نیاز است. البته بهترین روش درمان، استفاده همزمان از دارو و روان درمانی است.

با آرزوی سلامتی برای شما.

rasoolpc;966148 نوشت:
یه فکری تو ذهنم فقط در باره اعتقاداتم بهم اذیت میکنه میگه خدا نیست امام نیست اصلا اینا وجود ندارن اون دنیایی وجود نداره

سلام به شما
خوش به حالتان، رسیدن به این مرحله که این پرسش‌ها برای انسان مطرح شود واقعاً لیاقت می‌خواهد
به شما تبریک میگویم خواهر گرامی گل

rasoolpc;966148 نوشت:
یکی میکه شیطانه وسوست میکنه یکی میگه به خاطر مشکلات استرسه
یک نکتهء قابل توجه در آنچه گفتید وجود دارد
هیچ دقت کرده اید که کلمهء وسواس هم از کلمهء وسوسه استخراج شده
شاید بتوان گفت به نوعی هر دو از یک منبع سرچشمه میگیرند:
"شیطان!"

با این وجود من فکر میکنم که این وسوسه‌ها لزوماً تهدید نیست بلکه می‌تواند فرصت باشد
من فکر می‌کنم خداوند پاسخ شما را چندین بار داده، اما شما دقت نکردید. هر بار که شک کردید، خداوند آیت خود را به شما نشان داد. ببینید:


rasoolpc;966148 نوشت:
یه مدت با توسل به امام حسین خوب شدم

rasoolpc;966148 نوشت:
امام حسین کمک میکرد حالم خوب میشد ولی الان هر چه قدر ازش کمک میخوام زیارت عاشورا نذر نیاز میکنم حالم خوب نمیشه

من (که البته نظرم در مقابل استاد امین عزیز، جایگاهی ندارد) فکر می‌کنم شما قبلاً هم وسواس داشته اید ولی روی اجرای احکام
یعنی حتماً باید فلان زیارت را سر ساعت می‌خواندید، یا فلان عمل مستحبی را بطور دقیق انجام می‌دادید

به نظرم خداوند خیلی زیبا پاسخ سوال‌های شما را داده
خداوند دارد به شما یادآوری می‌کند که دینداری این نیست که هر دفعه به امام حسین(ع) متوسل شوید، او شما را نجات بدهد!
امام حسین(ع) چراغ راه است، راهرو خود شما هستید. بجای آنکه بنشینید گریه کنید، یک یاعلی(ع) بگوئید و بروید دنبال شناخت دین
امامان(ع) را بشناسید، عقایدشان و تعالیمشان را بشناسید، تا دین را بفهمید. آن وقت خواهید دید که چقدر نگاهتان عوض خواهد شد

این همه شما زیارت عاشورا خواندید و امام حسین(ع) دست شما را گرفت
آیا روا نیست که در مقابل شما هم قدری از وقت خود را به شناخت عمیق ایشان اختصاص بدهید؟

با سلام.
دوست عزیز حس شما برای من قابل درک چون خودم هم مسائل اینچنینی دارم.بله این افکار حتی انسان رو مرز جنون می رسونه.این مسائل هیچ وقت جواب نخواهد داشت چون از پشت پرده خبری نداریم.
ببینید از نظر من بهترین راهکاری که وجود داره اینه که شما طبق فطرت و ذات خودتون اون کارهای شایسته و راستگویی و عبادات و فضائل اخلاقی رو در پیش بگیرید و سعی کنید در اول انسان خوبی باشید.یک متنی بود که می گفت : اگر بدی کردند تو بدی نکن اگر بد بودند تو خوب باش و بدون تنها چیزی که می مونه خوب بودنه.

مزیت اینکار اینه که اگر خدا خواست بازخواستتون کنه شما کوتاهی نکردید و خوب بودید و [="#008000"]انسانیت[/] رو رعایت کردید و دیگه بهونه ندارد و خودش هم در قرآن گفته که در مجازات به کسی ظلم نخواهد کرد.

اگر هم احیانا خدا و ... وجود نداشت شما باز ضرر نکردید چون [="#008000"]انسان خوبی[/] بودید که دیگران حسرت خواهند خود.

[="#0000FF"]طلا چه پاکه ، چه منتش به خاکه[/]

حتما اگر استعدادی دارید روش کار کنید و در راستای مسائل خوب استفاده کنید و خودتون سرگرم کنید تا از فکر خیال زیادی دربیارید.

فکر و خیال زیاد هم خوب نیست.فهمیدن زیادی هم خوب نیست!

یا حق

هر موقع این افگار اومد سراغت با خودت بگو...در واقه دعوا کن خودتو بگو نخیر هست. بدون ک این یه وسوسه است . نه گناهی داره نه هیجی. ائمه هم کاملا به حال و روزت اگاهن...مطمن باش...منتهی این وسواس فکری باید کنترل بشه منم داشتم کنترل شده...خدا رو شکر
لااله الاالله زیاد بگو
به افکارت اهمیت نده بدون که موقتی هستنhappy

rasoolpc;966148 نوشت:
سلام خسته نباشید
من دختری 29 ساله هستم از سن 18 سالگی کتاب قلب سلیم دستغیب را خواندم بعد خواندن آن متاب اعتقدات خود را از دست دادم ودچار شک شبه شدم
در صورتی که قبل خواندن این کتاب اعقاداتم قوی بود این کتاب را خواندم و اینطوری شدم
یه فکری تو ذهنم فقط در باره اعتقاداتم بهم اذیت میکنه میگه خدا نیست امام نیست اصلا اینا وجود ندارن اون دنیایی وجود نداره ولی منم جوابش میدم میگم هست هست ولی نمیتونم باهاش مقابله کنم
میشینم یه گوشه کریه میکنم نه حرفی میزنم نه جیزی یه مدت با توسل به امام حسین خوب شدم ولی باز چند ساله باز اومده سراغم کل وجودم احاطه کرده الانم مدتیه به امام حسین توسل شدم کلی دعا میخونم که از اون فکرا نجات پیدا کنم ولی نمیشه
یکی میکه شیطانه وسوست میکنه یکی میگه به خاطر مشکلات استرسه وقتی دچار اون حالت میشم دست پام میلرزه رنگ صورتم سفید میشه حالم بد میشه تپش قلب میگرم کلیه
گریه میکنم وسط نماز و موقع قران خوندن میاد سراغم قبلا خدا رو حس میکردم امام حس میکردم ولی الان ازم دورن صدام نمیشنون قبلا صدام میشنیدن جواب نمیدن بهم الان قبلا دچار این جالت میشدم
امام حسین کمک میکرد حالم خوب میشد ولی الان هر چه قدر ازش کمک میخوام زیارت عاشورا نذر نیاز میکنم حالم خوب نمیشه بگین چیکار کنم خوب شم زندگی خراب کردم زنذگی خانوادم جهنم کردم
بگین چیکار کنم خوب شم دیگه خسته شدم تورو خدا

سلام
سعی کنید از حساسیت خودتون نسبت به این موضوع کم کنید و به زندگی عادی خودتون و انجام وظایف دینی بطور معمول بپردازید هروقت هم این فکرا به ذهنتون رسید این دعا رو بخونید:
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
یا دعای معرفت را بعد هر نماز: اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک ....الخ
یا علیم

rasoolpc;966148 نوشت:
من دختری 29 ساله هستم از سن 18 سالگی کتاب قلب سلیم دستغیب را خواندم بعد خواندن آن متاب اعتقدات خود را از دست دادم ودچار شک شبه شدم

اگر میشه لطفا مفادی از این کتاب که میگید چنین تاثیری گذاشته را بگید. یعنی به طور اجمالی بفرمایید چه مفاهیمی در این کتاب بود که تاثیرش چنین بوده؟

rasoolpc;966148 نوشت:
من دختری 29 ساله هستم از سن 18 سالگی کتاب قلب سلیم دستغیب را خواندم بعد خواندن آن متاب اعتقدات خود را از دست دادم ودچار شک شبه شدم

اگر میشه لطفا مفادی از این کتاب که میگید چنین تاثیری گذاشته را بگید. یعنی به طور اجمالی بفرمایید چه مفاهیمی در این کتاب بود که تاثیرش چنین بوده؟

سلام دوست عزیز
انشالله که این مشکل هر چه سریع تر حل بشه
من از استاد کسب اجازه میکنم و نظرم رو میگم.
شاید مشکل شما به گفته استاد وسواس فکری باشه که راه حلش رو گفتند اما ممکن هم هست که واقعا از نظر مبانی اعتقادی دچار مشکل شده باشید و یا هر دوی اینها. من خودم توی دوران نوجوانی دچار همین مسئله شدم و همه اعتقاداتم برام سوال شد در عین حال نمی تونستم از اعتقاداتم دست بردارم. خیلی احساس وحشتناکیه من واقعا درکت میکنم. با اینکه سالها از اون احساس میگذره ولی هنوز وقتی یادش میفتم خدا را شکر میکنم که منو از اون شرایط نجات داد. یادمه توی نماز وقتی به اشهدان لا اله الا الله میرسیدم عذاب وجدان سراسر وجودمو میگرفت که چرا این جمله ای را که دارم به زبان می آورم باور ندارم! خیلی حال روحی بدی داشتم و واقعا میدونم چه احساسی داری. اما بهتون بگم که اصلا جای نگرانی نیست با توکل به خدا و توسل به ائمه حتما میتونی این شرایط رو پشت سر بزاری. اما این رو هم بدون که در کنار دعا و توسل حتما سعی کن مبانی فکری و اعتقادیت رو تقویت و نیز تصحیح کنی. مطالعه و تفکر راجع به آفرینش و نیز مطالعه و تفکر راجع به ادیان و زندگی پیامبر و ائمه میتونه کمکتون کنه. همین طور مطالعه زندگی اشخاص غیر مسلمان که به دین مقدس اسلام ایمان آوردند هم بسیار مفید هست. از قرآن کمک بگیر. مطالعه آیات قرآن خیلی در از بین بردن این حال بهت کمک میکنه. وقتی لحن بیان آیات رو بهشون دقت کنی و تفکر کنی روی اونها واقعا درک میکنی که گفتار بشر نیست. من اون چیزی رو که به ذهنم رسید و به خودم کمک کرد برات گفتم اگه ناقصه استاد محترم و بقیه دوستان کاملش کنن.
فقط میگم نگران نباش شما فطرتتون پاکه و مشخصه که آدمی نیستی که بخوای راحت اعتقاداتت رو کنار بزاری. اما بدون، اون ایمانی که پس از شک و تردید بر میگرده و با فکر و مطالعه هست بسیار ارزشمندتر هست.
خداوند هم در سوره اسرا آیه ۳۶ میفرماید:
و لا تقف مالیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا
پیرو چیزی نباش که نمیدانی زیرا گوش و چشم و دل، همه بازخواست خواهند شد.
پس این فکرهایی که توی ذهن و قلبتون میاد باعث افسردگیتون نشه بلکه باعث تلاش و جستجو برای یافتن حقیقت بشه براتون.
من هم از صمیم قلبم براتون دعا میکنم که انشالله به زودی همه این افکار و احساسات منفی جای خودش رو به ایمان و آرامش بده .الهی آمین

خواهر عزیزم لطفا در طول حل شدن مشکلت و نیز بعد از اون ما رو در جریان بزار یا توی خصوصی بهم پیام بده ممنون

منم مدتیه یچیزی ذهنمو مشغول کرده مثلا میبینم افرادی که خیلی از ویژگیها رو در حد کمال دارن اما یک یادو گناه بسیار زشت وبزرگو انجام میدن
مثلا یکیو میشناسم شاید براتون عجیب باشه اما شعورش تو خیلی زمینه ها بیش از کسی هست که دکترا داره این شخص با جنس موافقش ارتباط داره یعنی همجنس بازه
وقتی به کاراش به شخصیتش فک میکنم که باچشم خودم خیلی خوبیهارو درونش دیدم واقعا یک مرد میبینمش
حالا دچار تردیدشدم که چرا این شخص که اینقدرخوبه خدا نجاتش نمیده ازاین گناه زشت وبزرگ
تو همین سایت چندین بار زندگی اشخاصیو خوندم که واقعا خیلی خوبن اما میبینی بدترین گناهو هم مرتکب میشن واقعاچرا؟؟؟چرا خدا نمیبینشون درضمن این اشخاص هم اصلا از اون گناه یادوسه گناهشون خوشحال نیستن وبارها ازخداخواستن نجاتشون بده امانمیده چرا خدا این خیلی خوبارو بخاطر اعمال خوبشون نجات نمیده

مگه خدا نمیگه همه چی با قدرت من انجام میشه پس ین اشخاصی که گناه میکنن و بدرگاهش میرن و بااشک وزاری وازته دل میگن من نمیتونم این گناهو ترک کنم تو خودت کمکم کن ترکش کنم تو خودت تمایلشو درونم ازبین ببر پس چرا نجات پیدانمیکنه ازاین گناه؟ چرااین شخص مثلا سه سال باید التماس کنه به خدا ولی اصلا نجات پیدانکنه میگید خب تکرارش کرد خب اون که گفت نمیتونه ترکش کنه فقط خودش تمایلشو ازبین ببره
اونکه برهمه چیز قادره حالا میگیم یکی دوماه سه ماه نشد نه سه سال نه پنج سال نه ده سال
یکی گفت ده سال.چراتواین همه سال نجاتش نداده خواسته صداشو بشنوه؟؟ درصورتیکه بااون گناه خیلی چیزارو ازدست داد ویژگی خوب دیگه رو شخصیتشو بیماری های روحی

nazak;967609 نوشت:

اونکه برهمه چیز قادره حالا میگیم یکی دوماه سه ماه نشد نه سه سال نه پنج سال نه ده سال

باسلام گل
خداوند با دادن عقل حجت را بر ما تمام کرد ، شخصی را فرض کنید که این شخص برای دزدی به مزرعه همسایه می رود بار اول اتفاقی نمی افته بخیالش باردوم سگ نگهبان همسایه پاشو گاز میگیره برای بار سوم آیا شخص نمی داند که سگ نگهبانی در مزرعه حضور داره ؟ بله همینکه عقل درک کرده گناه عواقب داره پس مانند کسی که نمی خواهد در طوفان دریا کشتی اش را از دست بدهد باید برنفسش تندخو و خشمگین باشد چنان ملوانی که بر کشتی اش مدام از این ور عرشه به آن طرف می رود تا مبادا طوفان این جسم چوبی را متلاشی کند و از مسیر گمراه کند !

«الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» (الرعد – 28)

از خدا قوت قلب بگیریم از خدا عمل نخواهیم ما باید عمل کنیم ما این ماییم که باید بر نفسمان قوی شویم ..از خداچه انتظاری داریم ؟ فرشته بفرستند که چشمانمان را ببندند ؟ نه این نمیشه ..پس ده سال که چیزی نیست هزارسال هم طول بکشه این از فهم و ضعف اون شخص است که باز به مزرعه همسایه سرک میکشه ..
موید باشید گل

صبح_صادق;967622 نوشت:
باسلام گل
خداوند با دادن عقل حجت را بر ما تمام کرد ، شخصی را فرض کنید که این شخص برای دزدی به مزرعه همسایه می رود بار اول اتفاقی نمی افته بخیالش باردوم سگ نگهبان همسایه پاشو گاز میگیره برای بار سوم آیا شخص نمی داند که سگ نگهبانی در مزرعه حضور داره ؟ بله همینکه عقل درک کرده گناه عواقب داره پس مانند کسی که نمی خواهد در طوفان دریا کشتی اش را از دست بدهد باید برنفسش تندخو و خشمگین باشد چنان ملوانی که بر کشتی اش مدام از این ور عرشه به آن طرف می رود تا مبادا طوفان این جسم چوبی را متلاشی کند و از مسیر گمراه کند !

«الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» (الرعد – 28)

از خدا قوت قلب بگیریم از خدا عمل نخواهیم ما باید عمل کنیم ما این ماییم که باید بر نفسمان قوی شویم ..از خداچه انتظاری داریم ؟ فرشته بفرستند که چشمانمان را ببندند ؟ نه این نمیشه ..پس ده سال که چیزی نیست هزارسال هم طول بکشه این از فهم و ضعف اون شخص است که باز به مزرعه همسایه سرک میکشه ..
موید باشید @};-

سلام ممنون ازپاسختون
درسته از فهم و ضعفشه اما اون خودش اعتراف کرده بر این ضعف
مثلا تو شفایافتگان از امام حسین خوندم که یه مردی معتادبوده بیست سال زنشو خیلی اذیت میکرده عقایدشو مسخره میکرد بعد از هیئت که زد بیرون ماه محرم بوده به امام حسین استغفار بدوبیراه گفت هفت شب بی اختیار توخواب گریه میکرد تااینکه میبینه هیچ تمایلی به مواد نداره وکلا ترک کرده بود تواین هفت روز
پس میبینید که همچین چیزیو خدا برا بنده هاش اجرا کرده یا یک زنی میگفت که بسیارحسود بوده و خیلی عذاب میدید ازاین ویژگی یه شبی ازماههای رمضان خیلی دعا وگریه کرد صبح که بیدارشد دیگه هیچ اثری ازاون خصلت زشت درونش نبود یا یه مردی هم گناه زشتی داشت اونم دعای توسلو خوند و یهو تغییرکرداراده ش خودبخود بالاگرفت
سوالم اینه که چرا اون گناهکارانی که اینقد خوبن و ازخیلی جهات کمالات دارن خدا درعرض چن ماه همچین توفیقی بهشون نمیکنه و برا اون خوبیاشون بدادشون برسه که مرتکب همچین زشتی نشن
اما برا همچین شخصی همچین معجزه ای رو بکاربرد؟؟؟منظورم همون فردیکه اعتیادداشت هست.
من نمیگم هیچ کسی از عقل استفاده نکنه خدا درست وغلط روهم گفته میگم واسه اون دسته ازگناهکاران خاص این معجزات بکار برده شه که تمایلشون ازدست بره.

nazak;967666 نوشت:
من نمیگم هیچ کسی از عقل استفاده نکنه خدا درست وغلط روهم گفته میگم واسه اون دسته ازگناهکاران خاص این معجزات بکار برده شه که تمایلشون ازدست بره.

البته کارشناسان این موضوع باید نظر بدهند ولی پاسخی که به ذهن بنده میرسد این است که همه ما مسئول اعمالمان هستیم و صاحب اختیار و اراده.این مواردی که فرمودید استثنا هستند و قرار نیست که برای همه این اتفاق بیفتد.این طور باشد که هدف خلقت که آزمایش است، زیر سؤال می رود.این راهکاری که فرمودید پاک کردن سؤال امتحان است.مثلا خداوند ما را با حسادت آزمایش می کند و اگر حسادت نباشد که دیگر هنری نیست.تصور کنید اگر خداوند بخواهد تمام تمایلات نفسانی ما را به معجزه خود از بین ببرد دیگر آیا بهشت مفهومی خواهد داشت؟ در روایتی داریم که فرمود در دعا نگویید که خدایا مرا امتحان نکن بلکه بگویید که خدایا مرا در امتحانات پیروز کن.

سؤال:
من دختری 29 ساله هستم. از سن 18 سالگی یک فکری در ذهنم فقط درباره اعتقاداتم، اذیت میکند. می گویدخدا نیست، امام نیست .اصلا اینها وجود ندارن. آخرتی نیست. ولی من هم جوابش رامیدهم میگویم هست، هست؛ ولی نمیتوانم با آن مقابله کنم. گریه میکنم .یه مدت با توسل به امام حسین خوب شدم؛ ولی باز چند ساله باز به سراغم آمده است.دعا میخوانم که از آن فکرها نجات پیدا کنم ولی نمی شود.چکار کنم؟
پاسخ:
تشخیص بنده با توجه به توضیحاتی که فرمودید، وسواس فکری است.شما مشکل اعتقادی ندارید، چون اگر اعتقادی نداشتید، از این افکار، وحشت زده نمی شدید؛ پس معلوم است که به آن شدیدا باور دارید و نباید به این وسوسه ها توجه کنید.ابتدا به این نکته توجه کنید که کسانی که وسواس فکری دارند همانند شما افکارشان در کنترلشان نیست و خودآیند هستند و نیز توجه داشته باشید که خلاصی از این افکار، واقعا امکان پذیر است(75 درصد موارد) به شرطی که در روند درمان قرار بگیرید.
شما باید از تکنیکهای مقابله با افکار وسواسی استفاده کنید.در این زمینه دو روش وجود دارد.
1.عادت آموزی(به این معنا که فشار واسترس فکر منفی را تحمل کنید تا به آن عادت کنید و کم کم از فشار آن کم شود که لازمه آن اجتناب نکردن از این افکار است.
2.ایجاد وقفه در فکر(یعنی با استتفاده از تکنیکی که روان شناس می آموزد، قدرت پیدا کنید که هر زمان خواستید افکارتان را کنترل کنید و مانع آنها شوید).
در این روشها از تکنیکهایی استفاده می شود که لازم است تحت نظر روان شناس، آنها را بیاموزید و اجرا کنید.
نباید هزینه مراجعه به روان شناس، مانع از درمان شما شود.الان هزینه عصب کشی و پرکردن دندان 500 هزار تومان است.آیا ارزشش را ندارد که فقط به اندازه هزینه یک دندان، برای درمان وسواستان اقدام کنید؟ وسواسی که روزگارتان را سیاه کرده است.تازه درد دندان موقتی است ولی وسواس اگر درمان نشود در سرتاسر عمرتان، همراهتان خواهد بود. درمان بیماری وسواس بستگی به مدت زمان ابتلا و سن بیمار دارد. اگر این بیماری سریع‌تر تشخیص داده شود، مدت زمان درمان نیز کوتاه‌تر می‌شود. اما به طور کلی برای درمان وسواس به زمانی حدود 6 ماه تا یک سال نیاز است. البته بهترین روش درمان، استفاده همزمان از دارو و روان درمانی است.

موضوع قفل شده است