جمع بندی عصمت در ترازوی نقد

تب‌های اولیه

117 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

شروحیل;964367 نوشت:
اما زمانی که معصومیت را فقط در محدوده وحی بدانیم فقط اموری که در این زمینه هستند جواز شمرده می شوند

سلام

به نقل از پست استاد مسلم :

آیه ابتلاء ابراهیم:
«قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين‏»؛ ابراهيم عرض كرد: «از ذریه من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى‏رسد!
قرآن کریم در آیه دیگری می فرماید: «وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون‏»؛ و كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، آنان بى‏ترديد ستمكارند(بقره:229)
با توجه به اطلاق ظلم در آیه اول، و تبیین معنای ظلم در آیه دوم هر کسی از حدود الهی تجاوز کرده باشد هرگز لایق این منصب نخواهد بود.
تفسیر المیزان ذیل این آیه به زیبایی مراحل استنباط عصمت از آیه را بیان فرموده است.

آیه مخلصین:
«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين»؛ گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد * مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها.(ص:82 و 83)
بندگان مخلَص از اغوای شیطان به صورت کامل، یعنی 100درصدی استثناء شده اند، نه اینکه احتمال اغوای انان کمتر باشد!

آیه صادقین:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين‏»؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد(توبه:119)
این آیه نمی فرماید از صادقین باشید، بلکه می فرماید با صادقین باشید، اطلاق همراهی(همراهی بی قید و شرط) و اطلاق صداقت، نشان دهنده ضرورت پیروی کامل از معصومی است که قول و فعلش صادق و درست است.

آیه تطهیر:
«إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»؛ خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.(احزاب:33)
به کار بردن تعبیر «انما» و منحصر کردن این طهارت در اهل بیت(ع) نشان از عصمت دارد، وگرنه طهارت تشریعی یعنی پاک کردن از طریق امرو نهی را که خداوند برای همه اراده کرده است، اختصاصی به اهل بیت(ع) ندارد.

آیه اولی الامر:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏»؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر را.(نساء:59)
اطاعت مطلق و بدون قید و بند نشان دهنده عصمت است، وگرنه صحیح نیست که کسی را امر به اطاعت بدون چون و چرا از یک غیر معصوم کنیم، همانطور که خداوند در خصوص اطاعت از پدر و مادر می فرماید: اگر تو را به شرک امر کردند اطاعت نکن(عنکبوت:8؛ لقمان:15)

آیات سوره نجم:
«مَا ضَلَّ صَاحِبُكمُ‏ْ وَ مَا غَوَى‏*وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى‏»؛ هرگز همراه شما [محمّد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است*و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد!* آنچه مى‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست‏.(نجم: 3تا5)
این آیه به صورت مطلق می فرماید پیامبر(ص) هرگز منحرف نبوده و مسیر را گم نکرده است، و هرگز از هواس نفس سخن نمی گوید.

آیه اسوه بودن پیامبر(ص)
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود.(احزاب:21)
اینکه کسی به صورت مطلق الگوی رفتار دیگران قرار داده شود دلالت بر عصمت دارد، یعنی ما می توانیم از رفتار او حکم شرعی برداشت کنیم، طبیعتا چنین کسی باید رفتار و گفتارش معصومانه باشد.

آیات سوره جن:
«عَلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ‏ غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ‏ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَينْ‏ِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا* لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُواْ رِسَالَاتِ رَبهِّمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَيهِم‏»؛ داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى‏سازد*مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد* تا بداند پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كرده‏اند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد.(جن:26 تا 28)

ببخشید چرا انقدر سوال و جواب میشه اما باز هم روی یه نقطه موندگارید؟روی سخنم با اقای حسام الدین هم هست

از کجا میدونید وحی دارای عصمته؟ چطور به قران اعتماد دارید؟(عصمت قران ودست نخورده موندنش رو حتما ثابت کنید!)

مردم ایات رو از دهن مبارک جبرئیل شنیدن یا دهن مبارک حضرت محمدی که بقول شما بدون عصمته ؟

محمد ص میتونسته هر جا دلش خواست بگه فلان مطلب فلان اتفاق وحی بود و فلان اتفاق وحی نبود!اینو قبلا هم به شما دو عزیز گفتم استاد مسلم هم دو سه بار گفتن

اصلا چه نیازی بود خدا از طرف محمد ص به مردم ایاتش برسونه؟

چرا خدا خودش مستقیم در قلب ما قرار نداد؟یا حداقل جبرئیل و سایر ملائک رو بر همه نازل میکرد؟

نکنه خدا ........؟!!

*حسام الدین*;964076 نوشت:
مرحبا لناصرنا ! حالا که الگو گرفتن از بخشی از رفتار های پیامبر (ص) به فرمایش خود شما لازم نیست ، پس در این رفتارها عصمت هم لازم نیست . نتیجه آنکه پیامبر در همه اعمال و رفتار های خود معصوم نبوده اند . طبیعی هم هست ، وقتی قرار نیست یک مجموعه از رفتار های پیامبر (ص) برای بقیه الگو باشد خطا کردن یا نکردن در آن ها مهم نیست !

اگر در این خصوص مناقشه ای دارید بفرمائید ، در غیر اینصورت بحث را با تعیین حدودی که در آنها به الگو گیری و طبعا وجود عصمت نیازی نیست ادامه دهیم .

[=iraniansans]مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ و َالمَسكَنُ الواسِعُ و َالمَركَبُ البَهىُّ وَ الوَلَدُ الصّالِحُ؛[=iraniansans]
از خوشبختى مرد مسلمان، داشتن همسرى شايسته، خانه‏ اى بزرگ، وسيله‏اى راحت براى سوارى و فرزندى خوب است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج73، ص155، ح35

پیامبر مرکب سوار میشدن. ما هم میشیم

استاد مسلم حرف خوبی زدن که این رفتارها زمان بند بودن.

شما رشتتون هر چی بوده باشه اول دبیرستان حتما فیزیک و شیمی خوندین

شما میدونین فرمول چی هست حتما.

رفتارهای زمانبند حضرت محمد یه جورای مثل فرمول هست! مرکب در فرمول x هست !

روح سبز;964372 نوشت:
سلام

به نقل از پست استاد مسلم :

آیه ابتلاء ابراهیم:
«قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين‏»؛ ابراهيم عرض كرد: «از ذریه من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى‏رسد!
قرآن کریم در آیه دیگری می فرماید: «وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون‏»؛ و كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، آنان بى‏ترديد ستمكارند(بقره:229)
با توجه به اطلاق ظلم در آیه اول، و تبیین معنای ظلم در آیه دوم هر کسی از حدود الهی تجاوز کرده باشد هرگز لایق این منصب نخواهد بود.
تفسیر المیزان ذیل این آیه به زیبایی مراحل استنباط عصمت از آیه را بیان فرموده است.

آیه مخلصین:
«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين»؛ گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد * مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها.(ص:82 و 83)
بندگان مخلَص از اغوای شیطان به صورت کامل، یعنی 100درصدی استثناء شده اند، نه اینکه احتمال اغوای انان کمتر باشد!

آیه صادقین:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين‏»؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد(توبه:119)
این آیه نمی فرماید از صادقین باشید، بلکه می فرماید با صادقین باشید، اطلاق همراهی(همراهی بی قید و شرط) و اطلاق صداقت، نشان دهنده ضرورت پیروی کامل از معصومی است که قول و فعلش صادق و درست است.

آیه تطهیر:
«إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»؛ خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.(احزاب:33)
به کار بردن تعبیر «انما» و منحصر کردن این طهارت در اهل بیت(ع) نشان از عصمت دارد، وگرنه طهارت تشریعی یعنی پاک کردن از طریق امرو نهی را که خداوند برای همه اراده کرده است، اختصاصی به اهل بیت(ع) ندارد.

آیه اولی الامر:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏»؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر را.(نساء:59)
اطاعت مطلق و بدون قید و بند نشان دهنده عصمت است، وگرنه صحیح نیست که کسی را امر به اطاعت بدون چون و چرا از یک غیر معصوم کنیم، همانطور که خداوند در خصوص اطاعت از پدر و مادر می فرماید: اگر تو را به شرک امر کردند اطاعت نکن(عنکبوت:8؛ لقمان:15)

آیات سوره نجم:
«مَا ضَلَّ صَاحِبُكمُ‏ْ وَ مَا غَوَى‏*وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى‏»؛ هرگز همراه شما [محمّد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است*و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد!* آنچه مى‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست‏.(نجم: 3تا5)
این آیه به صورت مطلق می فرماید پیامبر(ص) هرگز منحرف نبوده و مسیر را گم نکرده است، و هرگز از هواس نفس سخن نمی گوید.

آیه اسوه بودن پیامبر(ص)
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود.(احزاب:21)
اینکه کسی به صورت مطلق الگوی رفتار دیگران قرار داده شود دلالت بر عصمت دارد، یعنی ما می توانیم از رفتار او حکم شرعی برداشت کنیم، طبیعتا چنین کسی باید رفتار و گفتارش معصومانه باشد.

آیات سوره جن:
«عَلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ‏ غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ‏ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَينْ‏ِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا* لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُواْ رِسَالَاتِ رَبهِّمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَيهِم‏»؛ داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى‏سازد*مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد* تا بداند پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كرده‏اند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد.(جن:26 تا 28)

ببخشید چرا انقدر سوال و جواب میشه اما باز هم روی یه نقطه موندگارید؟روی سخنم با اقای حسام الدین هم هست

از کجا میدونید وحی دارای عصمته؟ چطور به قران اعتماد دارید؟(عصمت قران ودست نخورده موندنش رو حتما ثابت کنید!)

مردم ایات رو از دهن مبارک جبرئیل شنیدن یا دهن مبارک حضرت محمدی که بقول شما بدون عصمته ؟

محمد ص میتونسته هر جا دلش خواست بگه فلان مطلب فلان اتفاق وحی بود و فلان اتفاق وحی نبود!اینو قبلا هم به شما دو عزیز گفتم استاد مسلم هم دو سه بار گفتن

اصلا چه نیازی بود خدا از طرف محمد ص به مردم ایاتش برسونه؟

چرا خدا خودش مستقیم در قلب ما قرار نداد؟یا حداقل جبرئیل و سایر ملائک رو بر همه نازل میکرد؟

نکنه خدا ........؟!!

[=iraniansans]مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ و َالمَسكَنُ الواسِعُ و َالمَركَبُ البَهىُّ وَ الوَلَدُ الصّالِحُ؛[=iraniansans]
از خوشبختى مرد مسلمان، داشتن همسرى شايسته، خانه‏ اى بزرگ، وسيله‏اى راحت براى سوارى و فرزندى خوب است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج73، ص155، ح35

پیامبر مرکب سوار میشدن. ما هم میشیم

استاد مسلم حرف خوبی زدن که این رفتارها زمان بند بودن.

شما رشتتون هر چی بوده باشه اول دبیرستان حتما فیزیک و شیمی خوندین

شما میدونین فرمول چی هست حتما.

رفتارهای زمانبند حضرت محمد یه جورای مثل فرمول هست! مرکب در فرمول x هست !

سلام علیکم

شما هم درست می گید استاد!

در تمامی موارد آیات بریده شدن
می دونید که بریدن آیات چه حکمی داره؟

[=ParsQuran]وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

الان دوباره بخونید آیه کامل رو
خداوند از معصومین خواسته در خونه هاشون بمونن و مانند جاهلیت خودشون رو تزیین نکنن!
درسته؟

فقط در هیچ کدوم از این موارد بنده ندیدم گفته شده باشه:

إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُعصومین
كُونُوا مَعَ المعصومین
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏ انهم معصومین

شاید خدا العیاذ بالله نمیدونسته معصوم آفریده!

واقعا درست گفته امیر مومنان
دو گروه درباره من هلاک مي شوند و گناهي متوجّه من نيست:دوستداران زياده رو و دشمنان زياده رو

حق نگهدارتون

شروحیل;964376 نوشت:
سلام علیکم

شما هم درست می گید استاد!

در تمامی موارد آیات بریده شدن
می دونید که بریدن آیات چه حکمی داره؟

فقط در هیچ کدوم از این موارد بنده ندیدم گفته شده باشه:

إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُعصومین
كُونُوا مَعَ المعصومین
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏ انهم معصومین

شاید خدا العیاذ بالله نمیدونسته معصوم آفریده!

حق نگهدارتون

بنده استاد تیکه پروندن و زبون بازی هم هستما ! ولی انقدر با ادبم که جوابی دراین زمینه بهتون ندم و تیکه نندازم!

------
پس دیگه به قران اعتماد نداشته باشین

شماکه کلا نمی بینین ایات رو

جواب و کل پست قبلی من رو هم حتی ندیدین!

شروحیل;964376 نوشت:
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُعصومین
كُونُوا مَعَ المعصومین
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏ انهم معصومین

شاید خدا العیاذ بالله نمیدونسته معصوم آفریده!

خدا معصومه؟
العیاذ بالله یعنی چی؟!!!!!

شروحیل;964376 نوشت:
شاید خدا العیاذ بالله نمیدونسته معصوم آفریده!

واقعا درست گفته امیر مومنان
دو گروه درباره من هلاک مي شوند و گناهي متوجّه من نيست:دوستداران زياده رو و دشمنان زياده رو

حق نگهدارتون


ببخشید ائمه معصوم نیستن!

روح سبز;964381 نوشت:
بنده استاد تیکه پروندن و زبون بازی هم هستما ! ولی انقدر با ادبم که جوابی دراین زمینه بهتون ندم و تیکه نندازم!

------
پس دیگه به قران اعتماد نداشته باشین

شماکه کلا نمی بینین ایات رو

جواب و کل پست قبلی من رو هم حتی ندیدین!

بنده به قرآن و تمامی پیامبران و اولیای امر اعتماد دارم و سعی نمی کنم نسبتی به اونها از طرف خودم بدم

ان شاء الله خداوند همه ما رو هدایت کنه

حق نگهدارتون

شروحیل;964382 نوشت:
بنده به قرآن و تمامی پیامبران و اولیای امر اعتماد دارم و سعی نمی کنم نسبتی به اونها از طرف خودم بدم

ان شاء الله خداوند همه ما رو هدایت کنه

حق نگهدارتون

ان شاء الله
پس لطفا جواب سوالات دو پست قبل تر منو بدهید(بجای تیکه پروندن و نسبت دادن و بر چسب زدن و تقسیم این ادم و اون ادم به گناهکار و هلاک شده و بهشتی و جهنمی ......)
ممنون

روح سبز;964383 نوشت:
ان شاء الله
پس لطفا جواب سوالات دو پست قبل تر منو بدهید
ممنون

لطف کنید عصمت رو با آیه و یا حدیثی دقیقا نشان دهنده کلمه عصمت بیان کنید تا در اون مورد بحث کنیم

از آیات بریده شده هم استفاده نکنید

شروحیل;964395 نوشت:
لطف کنید عصمت رو با آیه و یا حدیثی دقیقا نشان دهنده کلمه عصمت بیان کنید تا در اون مورد بحث کنیم

از آیات بریده شده هم استفاده نکنید


شما یه ایه بیارید که خدا گفته خودش(الله) عصمت داره. دقیقا کلمه عصمت رو بیارید

(من چطور از قران و حدیثی که نقل شده از یک ادم بدون عصمت و و دارای خطا هست مدرک بیارم)

این فقط بازی با اصطلاح و کلماته

روح سبز;964402 نوشت:
شما یه ایه بیارید که خدا گفته خودش(الله) عصمت داره. دقیقا کلمه عصمت رو بیارید

(من چطور از قران و حدیثی که نقل شده از یک ادم بدون عصمت و و دارای خطا هست مدرک بیارم)

این فقط بازی با کلماته

مگه بنده گفتم الله عصمت داره

العیاذ بالله مگه خدا آدمه؟

استفاده از صفات برای درک خدا توسط ذهن ناقص ماست نه اینکه خداوند قابل توصیف باشه

درسته

پیامبران و اولیا مخلص هستند و صادق و در ضمن ظالم نیستن و به همین دلیل ما از اونها تبعیت می کنیم
ولی در عین حال انسان هستند مانند ما

شروحیل;964446 نوشت:
مگه بنده گفتم الله عصمت داره

العیاذ بالله مگه خدا آدمه؟

استفاده از صفات برای درک خدا توسط ذهن ناقص ماست نه اینکه خداوند قابل توصیف باشه

باز هم بازی با کلمات! و برچسب زنی!

من کاری به این حرفها ندارم.منم میخوام بازی کنم

برای ذهن ناقص و توصیف گرای بنده لطفا کلمه عصمت رو برای الله درقران نشونم بدهید.تا درک کنم

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام

مسلم;964350 نوشت:
نکته ای که مهم تر است و بنده تقاضا دارم به آن توجه بفرمایید این است که ما اگر همه چیز را میدانستیم و قرار بود از پیامبر(ص) الگوی رفتاری بگیریم یعنی یک مشوّق رفتاری باشد حرفی نبود، اما پیامبر(ص) آمده است تا با عملش راه را به ما نشان بدهد، اینچنین فردی اگر دچار سهو و اشتباه باشد الگو گیری از او ناخواسته موجب انحراف خواهد شد.

تا با عملش راه را به ما نشان بدهد ، بله ، اما کدام راه . راه دین . راه اعتقادات و عبادات . در همین راه است که پیروی از حضرت رسول بر مسلمان واجب است .

اما در ابعاد دیگر زندگی بنده عرض کردم نیازی به تبیعت از پیامبر نیست ، اصلا بخواهیم تبیعت کنیم هم نمی شود . زندگی که فقط نماز و روزه نیست ، اقتصاد ، سیاست ، حقوق ، تعاملات اجتماعی ، علوم تجربی ووو امروزه خیلی پیچیده تر از آن شده که ما بخواهیم در این امور رو به 1400 سال پیش داشته باشیم . این حرف به منزله رویگردانی از دین هم نیست . دین یک بعد از ابعاد زندگی است و با حفظ آن می توان به سایر ابعاد زندگی هم رسید .

بنابراین اگر پیامبر در کشاورزی ، تجارت ، جنگ و سایر مسائل روزمره اشتباه کند ، خطا کند بازهم به نبوت ایشان ضرری نمی رسد . چون پیامبر مبعوث نشد تا آداب حرب و آیین تجارت بیاموزد .

ما میتوانیم برای بررسی این ادعا چند عامل را در نظر بگیریم . به تاریخ رجوع کنیم . هم در قرآن و هم در گزارشات تاریخی موارد متعددی از اشتباهات پیامبر در امور روزمره وجود دارد . تا جایی که خدا در قرآن به پیامبر می گوید عفا الله عنک ( خدا تو را ببخشد ! ) و بعد متذکر اشتباه پیامبر می شود . ( 43 توبه ) اگر بناست به دید همان توده مردم 1400 سال پیش هم به پیامبر نگاه کنیم ، با آنکه دیدند پیامبرشان موضع اشتباهی در جنگ گرفته ، حتی در جنگ شکست خورده ، به کشاورزیشان با یک توصیه اشتباه آسیب رسانده ، برخی مطالب را فراموش کرده ووو بازهم به او معتقد بودند . بازهم از او تبعیت کردند . حالا چه جایی دارد که ما بگوئیم اگر پیامبر خطا کند توده گمراه می شوند ؟! وقتی خطا کرده و گمراه نشدند دیگر احتمال دادن معنی ندارد !

به سیر تاریخی مراجعه کنیم . اهل سنت و گروهی از شیعه معتقد به سهوالنبی هستند . شاید برخی فکر کنند اگر کسی بگوید پیامبر و ائمه اشتباه کرده اند ، این دیگر شیعه نیست و گمراه شده است . در صورتی که زمانی در همین قم اگر کسی سهوالنبی (اشتباه پیامبر) را انکار می کرد غالی (غلو کننده) محسوب می شد و چه بسیار راویانی که به خاطر همین اعتقاد ( انکار اشتباه کردن پیامبر ) از قم اخراج شدند و حدیثشان هم پذیرفته نشد . همین شیخ صدوقی که کتاب من لا یحضرش استوانه فقه شیعه را ساخته است یکی از کسانی بود که اعتقاد به سهوالنبی داشت . همین شیخ صدوق می گوید «شیعه واقعی اشتباه پیامبر در کارهای عادی زندگی را نفی نمی کند» و اولین مرتبه غلو را انکار سهوالنبی می دانست .

من به این سیر تاریخی از این جهت استناد می کنم که بدانیم الزاما اعتقاد به خطاکردن پیامبر در امور روزمره اش موجب انحراف و گمراهی نمی شود و اگر شیخ صدوق و کلینی را به واسطه اعتقادشان ضال بدانیم ، آنکه فقهش را از کتاب صدوق و کلینی می گیرد اضل است .

مسلم;964350 نوشت:
آیا شما قبول ندارید که میشود از رفتارهای پیامبر(ص) حداقل اباحه یعنی مباح بودن آن فعل را برداشت کرد؟! آیا قبول ندارید که هر کاری پیامبر(ص) انجام داده ما جایز است تا انجام دهیم؟ یعنی اگرچه لازم نیست در مباحات تبعیت کنیم، اما آیا مباح بودن را اثبات می کند یا خیر؟!

خیر ! جایز نیست هر کاری که پیامبر کرده ما هم انجام بدهیم ! به این آیه 43 سوره توبه دقت بفرمائید :

عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتىَ‏ يَتَبَينَ‏َ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ تَعْلَمَ الْكَاذِبِين
خدايت ببخشايد، چرا پيش از آنكه [حال‏] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى؟

اینجا پیامبر یک کاری کرده (اجازه ای داده ) که نباید می کرده است . همین یک مورد هم نشان می دهد پیامبر اشتباه کرده است ، هم نشان می دهد هر کاری که پیامبر کرد ما مجاز نیستیم انجام بدهیم .

[="Microsoft Sans Serif"]

مسلم;964072 نوشت:
آیات متعددی بر این مسئله دلالت دارند، مثل اینکه:
«وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدا»؛همان‏گونه شما را نيز، امت ميانه ‏اى قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم بر شما گواه است‏.(بقره:143)

«فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهِيداً»؛ حال آنها چگونه است آن روزى كه از هر امتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مى‏آوريم، و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد؟(نساء:41)

«وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً»؛ روزى را كه از هر امّتى گواهى بر آنان برمى‏ انگيزيم‏(نحل:84)

من متوجه استدلال شما به این آیات نشدم . چگونه این آیات عصمت در همه ابعاد را ثابت می کنند ؟!

مسلم;964072 نوشت:
بله ممکن الخطا بوده اند به شرط اینکه خداوند مانع نشده و ایشان را حفظ نکند، ما هم غیر از این نمیگوییم، اما معتقدیم خداوند ایشان را همیشه حفظ میکند

به شان نزول آیه دقت بفرمائید :

« چيزى نمانده بود كه پيامبر بدرخواست ايشان جامه عمل پوشيده، يهودى را كيفر دهد، كه آيه نازل گرديد » .

می گوید نزدیک بود پیامبر اشتباه کند که خدا آیه فرستاد و مانع از اشتباه کردن پیامبر شد . مثل خیلی جاهای دیگر که پیامبر یا اشتباه کرد ، یا نزدیک بود اشتباه کند و بعد آیه ای نازل شده است .

حرف بنده این است ، پیامبر مصون از خطا و اشتباه مقطعی معصوم نیست ، پس اصلا نباید به مرحله اشتباه کردن برسد .

روح سبز;964504 نوشت:
باز هم بازی با کلمات! و برچسب زنی!

من کاری به این حرفها ندارم.منم میخوام بازی کنم

برای ذهن ناقص و توصیف گرای بنده لطفا کلمه عصمت رو برای الله درقران نشونم بدهید.تا درک کنم


میتونید به بازیتون برسید
بنده نه وقت بازی دارم ، نه حوصله بازی کردن

دوست گرامی بنده ادعای عصمت برای الله نکردم که بخوام اثباتش کنم

بنده اصولا در مورد ذات خداوند هیچ نظری نمی دم چون پیامبر مومنین رو از این کار منع کردن

مسلم;964354 نوشت:
با سلام و احترام

اجازه بدهید من پیش از پاسخ یکی دو سوال از شما بپرسم، تا بفهمم موضع مشترک ما کجاست تا ادامه بحث را بر همان بنا کنیم.
آیا شما به نبوت معتقد هستید یا خیر؟ آیا به عصمت پیامبر در دریافت و ابلاغ وحی معتقد هستید یا خیر؟


با درود بر شما
با عرض پوزش فکر نمیکنم سوال شما سوال درستی باشد! دلیلی ندارد برای یافتن پاسخ یک سوال من اعتقادات شخصی ام را بیان کنم.
یا سوال من بدون ارتباط با مسائل دیگر دینی چواب دارد یا ندارد. اگر میتوانید این سوال را به صورت مجزا جواب بدهید لطف کنید و جواب بدهید. اگر نمیتوانید، یا به عبارتی اگر این سوال و سوالات مشابه بدون جواب هستند و باید آنها را همانگونه که هست پذیرفت، خیلی ساده بفرمایید که سوال چوابی ندارد، باید با پذیرش وحدانیت خداوند، سلسله وار تمام مسائل دیگر را آنگونه که هست بپذیرید. آنگاه ممکن است من برای رفع مجهولاتم از همانجایی که راهنمایی میفرمایید شروع کنم به بررسی.
با سپاس

چالشگر;964590 نوشت:
با درود بر شما
با عرض پوزش فکر نمیکنم سوال شما سوال درستی باشد! دلیلی ندارد برای یافتن پاسخ یک سوال من اعتقادات شخصی ام را بیان کنم.
یا سوال من بدون ارتباط با مسائل دیگر دینی چواب دارد یا ندارد. اگر میتوانید این سوال را به صورت مجزا جواب بدهید لطف کنید و جواب بدهید. اگر نمیتوانید، یا به عبارتی اگر این سوال و سوالات مشابه بدون جواب هستند و باید آنها را همانگونه که هست پذیرفت، خیلی ساده بفرمایید که سوال چوابی ندارد، باید با پذیرش وحدانیت خداوند، سلسله وار تمام مسائل دیگر را آنگونه که هست بپذیرید. آنگاه ممکن است من برای رفع مجهولاتم از همانجایی که راهنمایی میفرمایید شروع کنم به بررسی.
با سپاس

بنده عرض کردم این مسئله از مسائل عقل گریز است که عقل با قاطعیت نمیتواند در آن حکم کند، اما این مقدار قابل درک است که این اعطاء نشأت گرفته از ظرفیت عظیم ایشان است، اما اینکه این ظرفیت از چه عواملی نشأت گرفته است طبیعتا فهم 100 درصدی آن ممکن نیست، عقل هر چیزی هم بگوید در حدّ علل ناقصه است.

اگر قرار بود ما همه چیز را بفهمیم که خداوند نمیفرمود: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏» خداوند آگاه تر است که رسالتش را کجا قرار دهد.(انعام:124)

اینقدر می دانیم که اینها برترین بندگان خدا از لحاظ عملی بوده اند، یعنی بندگانی بوده اند که اهل عمل بوده اند و خداوند هم علم به حقائق را به ایشان داده است، مثل اینکه شما معلم هستید و می دانید چندتا از شاگردانتان اگر دسترسی به منابع داشته باشند اهل تلاش و درس هستند خب به آنها اعطا می کنید.

در دعای ندبه میخوانیم:

الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دِينِكَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ‏ عَلَيْهِمُ‏ الزُّهْدَ فِي زَخَارِفِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زِبْرِجِهَا، فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِه‏»
کسانی که آنان را خالص گرداندی برای خودت و دینت، بعد از آنکه شرط کردی که در برابر مطامع دنیوی زاهد باشند و آنها نیز شرط کردند(پذیرفتند) و میدانستی که وفا خواهند کرد.

فرض کنید از آنجا که خداوند به رفتار انسان ها و عاقبت ایشان علم داشته است، 124000 نفر اول بندگانش را برگزیده و در مقاطع مختلف ضمن اعطاء عصمت به ایشان، آنها را برای هدایت بشر فرستاده است.

در هر صورت آنچه که بر آن تأکید داشته و دارم، جهل ما واینکه اصلا عملا داد بزنیم بگوییم ما کیفیت آن را نمی فهمیم هیچ دخالتی در پذیرش یا عدم پذیرش اصل عصمت ندارد، همانطور که در مورد حقیقت خدا و وحی صراحتا میگوییم نمیدانیم، اما بحث اثبات غیر از بحث کیفیت است! جهل به کیفیت هیچ دخلی به اثبات ندارد.

تعابیر شما نشان میدهد که خیلی در بند الفاظ هستید و توقع دارید قرآن در همه مسائل با نصّ و به گونه ای حرف بزند که هیچ معنای دیگری برداشت نشود! این خودش مشکل بزرگی است، نمیدانم به آن توجه دارید یا خیر! اگر از قرآن در تمام مسائل چنین شفافیتی را طلب کنید قطعا در اعتقاد به بسیاری از مسائل به مشکل برخواهید خورد.
یک خرده انسان باید عقل خودش را هم به کار بگیرد و تحلیل کند، نباید همه اش دنبال لقمه اماده باشد!!

اینکه می فرماید پیامبر(ص) از روی هوا حرف نمیزند و هرچه میگوید وحی است که نازل شده یعنی چی؟!
اینکه در پاسخ به درخواست ابراهیم میفرماید: عهد من به ظالمین نمیرسد یعنی چه؟
اینکه می فرماید: شیطان نمیتوانئ بندگان مخلَص را اغوا کند یعنی چه؟!
اینکه می فرماید خدا فقط اراده کرده شما اهل بیت ع را پاک بگرداند، یعنی چی؟ یعنی بدن شما را پاک بگرداند؟!
اینکه قرآن در اطاعت از پدر و مادر می فرماید اطاعت کن اما اگر تو را دعوت به شرک کردند اطاعت نکن اما در اطاعت از پیامبر(ص) و اولی الامر بی چون و چرا اطاعت کن یعنی چه؟!
بابا فخر رازی که یک سنی اشعری و معروف به امام المشکّکین است که در همه چیز شک می کند عصمت را در دو آیه اولی الامر و صادقین پذیرفته است! از شما بعید است!

اصلا بر فرض هیچ آیه ای در قرآن بر اثبات عصمت وجود نداشت، عقل چه؟ نقش عقل کم است؟ عقلی که اثبات می کند خدا جسم نیست و به ما می فهماند «یدالله» در آیه نمیتواند به معنای دست باشد و به معنای قدرت است خودش در اثبات عصمت کفایت نمی کند؟!
ارسال انبیائی که معصوم نیستند به نیت پیروی مردم، آیا به پیروی مردم منجر میشود؟!

شروحیل;964376 نوشت:
در تمامی موارد آیات بریده شدن
می دونید که بریدن آیات چه حکمی داره؟

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

الان دوباره بخونید آیه کامل رو
خداوند از معصومین خواسته در خونه هاشون بمونن و مانند جاهلیت خودشون رو تزیین نکنن!
درسته؟

اولا بفرمایید چرا ضمائر از مونث تبدیل به مذکر شد؟

ثانیا: پس این آیه هم حتما با حرام شدن خون و گوشت خوک دین اسلام کامل شده؟!!
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لحَْمُ الخِْنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيرِْ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترََدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ مَا أَكلَ‏َ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلىَ النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَامِ ذَالِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْاسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فىِ مخَْمَصَةٍ غَيرَْ مُتَجَانِفٍ لّاِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم‏

شروحیل;964376 نوشت:
در هیچ کدوم از این موارد بنده ندیدم گفته شده باشه:

إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُعصومین
كُونُوا مَعَ المعصومین
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏ انهم معصومین

شاید خدا العیاذ بالله نمیدونسته معصوم آفریده!

شما که اینقدر در گرو الفاظ و صراحت در آیه برای پذیرش آن هستید بفرمایید در قرآن چه نصی بر ولایت امیرالمومنین(ع) داریم؟! طبق کدامین نصّ قرآنی امامت امیرالمومنین(ع) را پذیرفته اید؟

درود بر شما

مسلم;964637 نوشت:
بنده عرض کردم این مسئله از مسائل عقل گریز است که عقل با قاطعیت نمیتواند در آن حکم کند

ممنون از صراحت شما. البته من فکر می کنم عقل نه تنها با قاطعیت نمیتواند حکم کند، بلکه اصلا نمیتواند حکم کند. علتش را هم عدم وجود شواهد و معیار های عقلی در این مورد میدانم. چون اگر معیار عقلی و منطقی در این مورد وجود داشت باید به پرسش هایی که طرح شد پاسخ داده می شد.
مسلم;964637 نوشت:
اما این مقدار قابل درک است که این اعطاء نشأت گرفته از ظرفیت عظیم ایشان است، اما اینکه این ظرفیت از چه عواملی نشأت گرفته است طبیعتا فهم 100 درصدی آن ممکن نیست، عقل هر چیزی هم بگوید در حدّ علل ناقصه است.

تنها راه شناخت ما از جهان خارج عقل ما است. اگر چیزی با عقل شناخته نشود دیگر نمیتوان به آن قطعیت داد. آنوقت جانبداری از آن مطلب یا میشود عشق، یا میشود توجیه و یا تعصب ویا عبارت هایی دیگر از این دست.

مسلم;964637 نوشت:
اینقدر می دانیم که اینها برترین بندگان خدا از لحاظ عملی بوده اند، یعنی بندگانی بوده اند که اهل عمل بوده اند و خداوند هم علم به حقائق را به ایشان داده است، مثل اینکه شما معلم هستید و می دانید چندتا از شاگردانتان اگر دسترسی به منابع داشته باشند اهل تلاش و درس هستند خب به آنها اعطا می کنید.

این فرمایش شما همان لوپ را دوباره تکرار میکند: چگونه (میدانیم) که آنها برترین بندگان خدا بوده اند؟ چگونه آنها برترین بندگان خدا شده اند؟ تصادفی یا با لطف خاص خدا؟ چگونه آنها از طفولیت اهل علم شده اند؟ این سوالات هرگر پاسخ داده نشدند.
مسلم;964637 نوشت:
فرض کنید از آنجا که خداوند به رفتار انسان ها و عاقبت ایشان علم داشته است، 124000 نفر اول بندگانش را برگزیده و در مقاطع مختلف ضمن اعطاء عصمت به ایشان، آنها را برای هدایت بشر فرستاده است.

اگر خداوند به رفتار (و عاقبت) 124000+14 معصوم علم داشته، علی الظاهر میبایست به رفتار (وعاقبت)الباقی بندگانش هم علم داشته باشد....باز همان سوال تکراری که (آیا آزمایش چیزی که نتیجه اش را میدانی کاری عبث نیست؟) اینجا تکرار می شود.
با سپاس

مسلم;964644 نوشت:

شما که اینقدر در گرو الفاظ و صراحت در آیه برای پذیرش آن هستید بفرمایید در قرآن چه نصی بر ولایت امیرالمومنین(ع) داریم؟! طبق کدامین نصّ قرآنی امامت امیرالمومنین(ع) را پذیرفته اید؟

با سلام و عرض احترام

طبق اون آیاتی که شما بر اون مبنا به عصمت رسیدید بنده به ولایت رسیدم

من نیازی نمی بینم خود خدا یا ملائکه بدون گناه بیان روی زمین تا ازشون پیروی کنم

همین که انسانی مثل خودم باشه
اما مخلص و صادق و با تقوا باشه و ظالم نباشه (دارای سجایای اخلاقی و به دور از رذایل اخلاقی ) کافیه

این که سهوا خطایی ازش سر بزنه به خودش و خداش مربوطه نه به من
مهم اینه که گناه کبیره مرتکب نشه وبه کسی ظلم نکنه

بنده جز علی و اولاد بر حق علی کسی رو سراغ ندارم

*حسام الدین*;964368 نوشت:
خیر بزرگوار ، عام نیست . حضرت علامه طباطبائی در این خصوص تعبیر ظریفی دارند که :

« منظور از كلمه" هوى" هواى نفس و رأى و خواسته آن است، و جمله" ما ينطق" هر چند مطلق است، و در آن نطق به طور مطلق نفى شده، و مقتضاى اين اطلاق آن است كه هواى نفس از مطلق سخنان پيغمبر نفى شده باشد (حتى در آن سخنان روزمره‏اى كه در داخل خانه‏اش دارد)، و ليكن از آنجايى كه در اين آيات خطاب" صاحبتان" به مشركين است، مشركينى كه دعوت او را و قرآنى را كه برايشان مى‏خواند دروغ و تقول و افتراى بر خدا مى‏پنداشتند، لذا بايد به خاطر اين قرينه مقامى بگوييم: منظور اين است كه آن جناب در آنچه كه شما مشركين را به سوى آن مى‏خواند، و آنچه كه از قرآن برايتان تلاوت مى‏كند، سخنانش ناشى از هواى نفس نيست، و به رأى خود چيزى نمى‏گويد، بلكه هر چه در اين باب مى‏ گويد وحي اى است كه خداى تعالى به او مى ‏كند. »

و از طرف دیگر « ان هو الا وحی یوحی» نشان می دهد «ما ینطق عن الهوی» به همان آیات قرآن می رسد . و اینکه برخی گفته اند همه سخنان پیامبر را شامل می شود سخن درستی نیست ، چون همه سخنان پیامبر منشا وحیانی ندارد .


سلام
اولا خود علامه به اطلاق ما ینطق ابتداءا اعتراف کرده است .
ثانیا قرینه مقامیه وقتی درست بود که بجای صاحبکم می فرمود رسولنا و امثال آن که به نبوت و رسالت نبی اکرم ص اشاره کند در حالیکه صاحبکم هیچ قرینه ای در اینمورد ندارد.
ثالثا وحی بودن قول عادی پیغمبر ص مانند فعل عادی او یعنی پرتاب کردن سنگریزه بسوی دشمن است که در وصف آن فرمود: ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی (انفال 17) بله وقتی انسان فانی در حق تعالی شد نه تنها کلام بلکه فعل هم به آنها وحی می شود : و اوحینا الیهم فعل الخیرات ( انبیا 73 )البته مقام نبی اکرم ص فوق فنا یعنی بقاء بالله است که مطلق امورش الهی است در عین حضور در کثرات.البته آیاتی که دلالت بر عصمت پیامبر ص دارد منحصر در آیه ذکر شده نیست. آیاتی که اطاعت از رسول را بعد از اطاعت از خدا بطور مطلق اعلام می کند نیز از جمله ادله قرآنی بر عصمت پیامبر ص می باشد.

*حسام الدین*;964368 نوشت:
« انما انا بشر مثلکم یوحی الی » وجه تمایز حضرت رسول را از بقیه انسان ها مشخص کرده است و آن هم نزول وحی است . ما جمیع آیات قرآن را از کلام حضرت رسول کنار بگذاریم ، گفتار و اعمال و رفتار ایشان همان ویژگی هایی را خواهد داشت که بقیه بشر دارند . حالا همین ویژگی ها هم می تواند مراتب و درجات مختلفی داشته باشد که دیگر موضوع بحث نیست .

این سخن وقتی درست است که وحی به معنای مد نظر شما باشد یعنی همان وحی تشریعی قرآنی در حالیکه آیات دیگری است که نشان می دهد وحی در مورد اولیاء الهی اعم از این است ضمن اینکه انقطاع رسول ص از عالم اله در غیر وحی تشریعی باعث تنزل جایگاه او به مقام افراد عادی است و این لایق به مقام کسی که به مخاطبه مستقیم با خدای متعال رسیده و همه مقامات باطنی را طی کرده نیست. ضمن اینکه حتی اگر وحی منحصر در وحی تشریعی باشد اگر با وحی شناسی جامع همراه باشد گستره عظیمی از علوم و معارف را شامل می شود که یکی از آثارش مقام رسمی تبیین و تفسیر قرآن است که در خود قرآن به نبی اکرم ص داده شده است.
یا علیم

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام

محی الدین;964672 نوشت:
ثانیا قرینه مقامیه وقتی درست بود که بجای صاحبکم می فرمود رسولنا و امثال آن که به نبوت و رسالت نبی اکرم ص اشاره کند در حالیکه صاحبکم هیچ قرینه ای در اینمورد ندارد.

به کلام علامه دقت نکردید . صاحبکم اشاره دارد به دعوای میان پیامبر و مشرکین ، آنها می گفتند آیات قرآن را خودت می سازی . آیه آمد که خیر . وحی الهی است . در جاهای متعددی از قرآن این بحث عنوان و پاسخ داده شده است . و ما صاحبکم بمجنون ، انه لقول رسول کریم که در سوره تکویر آمده و چند جای دیگر .

استفاده از رسولنا در اینجا نادرست بوده ، چون ماموریتی برای حضرت پیامبر (ص) تعریف نمی شود که نیازی به کاربرد رسول و مانند آن باشد .

محی الدین;964672 نوشت:
ثالثا وحی بودن قول عادی پیغمبر ص مانند فعل عادی او یعنی پرتاب کردن سنگریزه بسوی دشمن است که در وصف آن فرمود: ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی (انفال 17) بله وقتی انسان فانی در حق تعالی شد نه تنها کلام بلکه فعل هم به آنها وحی می شود : و اوحینا الیهم فعل الخیرات ( انبیا 73 )

ابتدای آیه می فرماید فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم ، اگر استدلال حضرتعالی صحیح باشد یعنی اصحاب بدر هم فانی در حق تعالی بودند ! و حال آنکه برخی از بدریون را شیعه ضال و بلکه مضل امت می داند .

منظور مطلب دیگری است ، اینجا خداوند از نقش قدرت خود سخن می گوید و هشدار می دهد که به شمشیر و تیر خود غره نشوید .

محی الدین;964672 نوشت:
این سخن وقتی درست است که وحی به معنای مد نظر شما باشد یعنی همان وحی تشریعی قرآنی در حالیکه آیات دیگری است که نشان می دهد وحی در مورد اولیاء الهی اعم از این است ضمن اینکه انقطاع رسول ص از عالم اله در غیر وحی تشریعی باعث تنزل جایگاه او به مقام افراد عادی است و این لایق به مقام کسی که به مخاطبه مستقیم با خدای متعال رسیده و همه مقامات باطنی را طی کرده نیست. ضمن اینکه حتی اگر وحی منحصر در وحی تشریعی باشد اگر با وحی شناسی جامع همراه باشد گستره عظیمی از علوم و معارف را شامل می شود که یکی از آثارش مقام رسمی تبیین و تفسیر قرآن است که در خود قرآن به نبی اکرم ص داده شده است.

باید به انما انا بشر مثلکم دقت کنیم تا معنی یوحی الی را بفهمیم . دقت بفرمائید که وحی قرار نیست پیامبر را از بشر بودن بیندازد ! اگر بگوئیم پیامبر به واسطه یک دامنه گسترده از وحی معصوم از هر خطا و اشتباه است خب این نقض انما انا بشر مثلکم می شود . انسان بی نسیان ؟

در عین حال این که فرمودید محدود در حوزه دین است . تبیین و تفسیر قرآن را که نمی توانیم به تمام حوزه های فردی ربط بدهیم . در بعض روایات هست که جبرئیل همانطور که قرآن را بر پیامبر ص نازل می کرد ، سنت را هم بر ایشان نازل می فرمود ( سنت یعنی همان تبیین و تفسیر آیات ، مثلا کیفیت نماز را ) . خب در همین محدوده بنده از شما می پذیرم .

و نکته سوم وجود آیات متعدد در عتاب پیامبر در قرآن است . یکی اش را خدمت کارشناس محترم ارائه کردم . آیه 43 سوره توبه که می فرماید عفا الله عنک لم اذنت الی اخر . پیامبری که اشتباه نمی کند بازخواست ندارد که ..

با سلام و عرض ادب

چالشگر;964657 نوشت:
اگر خداوند به رفتار (و عاقبت) 124000+14 معصوم علم داشته، علی الظاهر میبایست به رفتار (وعاقبت)الباقی بندگانش هم علم داشته باشد....باز همان سوال تکراری که (آیا آزمایش چیزی که نتیجه اش را میدانی کاری عبث نیست؟) اینجا تکرار می شود.

نگاهتان به آزمایش را تغییر دهید! اینکه خداوند بیاید بندگانش را آزمایش کند تا خوب ها معلوم شوند و بدها هم معلوم شوند و خوب ها را ببرد به بهشت و درختانی که کاشته است و بدها را ببرد به آتشی که روشن کرده و اینها خیلی نگاه سطحی است! خب با چه هدفی؟! اصلا این کار یعنی چه؟! چه ضرورتی داشت؟!

عبور انسان از دنیا یعنی مرحله ای از تکوّن او؛ یعنی ساخته شدن انسان؛ انسان را خدا امتحان نمی کند مثل امتحان های دنیوی تا نتیجه برای معلم آشکار شود! او که به همه چیز آگاه است!
بلکه انسان در دنیا دارد خودش را میسازد، یعنی اصلا تا او از دنیا عبور نکند بهشت و جهنمی شکل نمی گیرد، آتش همان لقمه حرامی است که او می خورد(نساء:10) اصلا هیزم این آتش خود مردم هستند(بقره:24)
بنابراین خداوند علم دارد به عاقبت انسان ها حتی پیش از خلقتشان، اما تا زمانی که این مسیر را طی نکنند به مقصد نخواهند رسید! با علم به اینکه من بچه ام بزرگ خواهد شد که او بزرگ نمیشود!

چالشگر;964657 نوشت:
اگر چیزی با عقل شناخته نشود دیگر نمیتوان به آن قطعیت داد. آنوقت جانبداری از آن مطلب یا میشود عشق، یا میشود توجیه و یا تعصب ویا عبارت هایی دیگر از این دست.

چالشگر;964657 نوشت:
چگونه (میدانیم) که آنها برترین بندگان خدا بوده اند؟ چگونه آنها برترین بندگان خدا شده اند؟ تصادفی یا با لطف خاص خدا؟ چگونه آنها از طفولیت اهل علم شده اند؟ این سوالات هرگر پاسخ داده نشدند.

نمیدانم شما توجه دارید یا ندارید، اما دارید همواره بین اثبات اصل یک چیز و کیفیت آن خلط می کنید! اگر من نفهمم که چگونه است که برق در سیم ها و کابل ها جربان پیدا می کند و لامپ خانه ما را روشن می کند این جهل به کیفیت است، هیچ دخلی به اصل آن ندارد، من اصل آن را میتوانم اثبات می کنم.

دو هزارتا مثال می توانم بزنم: شما از خانه می آیید بیرون و میبینید که زمین خیس است، اما نمیدانید که باران آمده، ماشین های شهرداری خسابان را شسته اند، رودخانه بالا آمده یا...؛ این که دلیل این خیس شدن ا نمی دانید هرگز موجب نمیشود اصل خیس شدن را انکار کنید.

خواهش می کنم بین اثبات اصل مطلب، و اثبات کیفیت تفکیک نمایید.

شروحیل;964670 نوشت:
با سلام و عرض احترام
طبق اون آیاتی که شما بر اون مبنا به عصمت رسیدید بنده به ولایت رسیدم
من نیازی نمی بینم خود خدا یا ملائکه بدون گناه بیان روی زمین تا ازشون پیروی کنم
همین که انسانی مثل خودم باشه
اما مخلص و صادق و با تقوا باشه و ظالم نباشه (دارای سجایای اخلاقی و به دور از رذایل اخلاقی ) کافیه
این که سهوا خطایی ازش سر بزنه به خودش و خداش مربوطه نه به من
مهم اینه که گناه کبیره مرتکب نشه وبه کسی ظلم نکنه
بنده جز علی و اولاد بر حق علی کسی رو سراغ ندارم

با سلام و احترام
دو نکته:
الف) پس شما هم معتقدید اهل بیت(ع) از اینکه عمدا گناهی انجام بدهند یا مرتکب ظلم بشوند معصوم هستند! چون می گویید اگر سهوا خطایی از ایشان سر بزند به خودش و خدایش مربوط است مهم اینه که...
ما هم همین را میگوییم، سر لفظ که دعوا نداریم، ما هم می گوییم ائمه(ع) علی رغم توان انجام گناه، هرگز گناهی مرتکب نشده و وچکترین ظلمی نمیکنند.
اسمش را میگذاریم عصمت از گناه صغیره و کبیره.

ب) از کجا می دانید قرآنی که به دست شما رسیده همان قرآنی است که خدا بر پیامبر(ص) نازل کرده است و پیامبر(ص) به صورت سهوی در دریافت وابلاغ اشتباه نکرده است؟

با سلام و احترام

*حسام الدین*;964515 نوشت:
خیر ! جایز نیست هر کاری که پیامبر کرده ما هم انجام بدهیم ! به این آیه 43 سوره توبه دقت بفرمائید :
عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتىَ‏ يَتَبَينَ‏َ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ تَعْلَمَ الْكَاذِبِين
خدايت ببخشايد، چرا پيش از آنكه [حال‏] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى؟
اینجا پیامبر یک کاری کرده (اجازه ای داده ) که نباید می کرده است . همین یک مورد هم نشان می دهد پیامبر اشتباه کرده است ، هم نشان می دهد هر کاری که پیامبر کرد ما مجاز نیستیم انجام بدهیم

به بحثش خواهیم رسید.

*حسام الدین*;964519 نوشت:
من متوجه استدلال شما به این آیات نشدم . چگونه این آیات عصمت در همه ابعاد را ثابت می کنند ؟!

شهادت بر اعمال در گرو علم به حقیقت اعمال است، و همچنین روشن است که آگاهی ایشان از اعمال دیگران اگر از طریق آگاه سازی باشد که شهادت معنا ندارد، چون برای شهادت باید بدون واسطه فعل را درک کرده باشد! پس ایشان احاطه دارند بر دیگران، یعنی نفس ابتدا بر خود مسلط میشود و وقتی قدرت بیشتری یافت بر اطراف تسلط می یابد.
نفسی که چنین احاطه ای داشته باشد که اعمال سایرین بر او پوشیده نباشد، چطور در اعمال خودش دچار سهو و فراموشی میشود؟! ریشه سهو و نسیان غفلت است.

*حسام الدین*;964519 نوشت:
به شان نزول آیه دقت بفرمائید :
« چيزى نمانده بود كه پيامبر بدرخواست ايشان جامه عمل پوشيده، يهودى را كيفر دهد، كه آيه نازل گرديد » .
می گوید نزدیک بود پیامبر اشتباه کند که خدا آیه فرستاد و مانع از اشتباه کردن پیامبر شد . مثل خیلی جاهای دیگر که پیامبر یا اشتباه کرد ، یا نزدیک بود اشتباه کند و بعد آیه ای نازل شده است .

برادر عزیز من شأن نزول که بر اشتباه پیامبر(ص) دلالت نمی کند، می گوید اگر خدا او را حفظ نکرده بود پیامبر(ص) اشتباه میکرد، خب ما هم که نمی گوییم پیامبر(ص) خود ب خود از خطاها مصون است، ما هم می گوییم که خدا او را از خطاها مصون نگه میدارد، اما این مورد که خصوصیتی ندارد که بگوییم خدا فقط دراین مورد پیامبر(ص) را از خطا نگه داشته و در سایر موارد رها کرده است!!
مثل حضرت یوسف(ع) که قرآن می فرماید اگر برهان پروردگارش نبود به زلیخا میل میکرد، آیا آیه دلالت دارد فقط در همان موضع برهان پروردگارش بود؟!

[="Tahoma"][="Navy"]

*حسام الدین*;964685 نوشت:
به کلام علامه دقت نکردید . صاحبکم اشاره دارد به دعوای میان پیامبر و مشرکین ، آنها می گفتند آیات قرآن را خودت می سازی . آیه آمد که خیر . وحی الهی است . در جاهای متعددی از قرآن این بحث عنوان و پاسخ داده شده است . و ما صاحبکم بمجنون ، انه لقول رسول کریم که در سوره تکویر آمده و چند جای دیگر .

استفاده از رسولنا در اینجا نادرست بوده ، چون ماموریتی برای حضرت پیامبر (ص) تعریف نمی شود که نیازی به کاربرد رسول و مانند آن باشد .


سلام
هرچند همچنان قائلیم برای استفاده قید مقامیه، تعابیر دیگر مناسبتر بود بازهم می گوییم امثال این قیود جنبه ذوقی داشته و به استفاده ای که مفسر می خواهد از آیه بکند بستگی دارد لذا نمی توانند در مثل چنین مباحث حساسی، اطلاق (ما ینطق) را بردارد پس استناد به آن در رد عصمت جامع، ضعیف و سست است و بدان اعتنا نمی شود. شما برای اثبات مدعایتان که مدعای بزرگی است باید به ادله محکم متوسل شوید. قرینه مقامیه نمی تواند اطلاق لفظی را بردارد.

*حسام الدین*;964685 نوشت:
ابتدای آیه می فرماید فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم ، اگر استدلال حضرتعالی صحیح باشد یعنی اصحاب بدر هم فانی در حق تعالی بودند ! و حال آنکه برخی از بدریون را شیعه ضال و بلکه مضل امت می داند .

منظور مطلب دیگری است ، اینجا خداوند از نقش قدرت خود سخن می گوید و هشدار می دهد که به شمشیر و تیر خود غره نشوید .


این فنا به حسب واقع مطلق است اما معرفت و آگاهی بدان به امثال نبی اکرم ص اختصاص دارد. چه بسا اشاره به رمی بعد از عنوان عام قتل که رمی را هم شامل می شود اشاره به همین تفاوت نبی ص و سایرین است که آنها عارف به فنای خود نیستند اما پیامبر ص هست. بخصوص که اصحاب ادعایی در مورد این معرفت نداشته اند اما پیامبر ص مدعی این معنا بوده بلکه قرآن هم گواه آنست.

*حسام الدین*;964685 نوشت:
باید به انما انا بشر مثلکم دقت کنیم تا معنی یوحی الی را بفهمیم . دقت بفرمائید که وحی قرار نیست پیامبر را از بشر بودن بیندازد ! اگر بگوئیم پیامبر به واسطه یک دامنه گسترده از وحی معصوم از هر خطا و اشتباه است خب این نقض انما انا بشر مثلکم می شود . انسان بی نسیان ؟

در عین حال این که فرمودید محدود در حوزه دین است . تبیین و تفسیر قرآن را که نمی توانیم به تمام حوزه های فردی ربط بدهیم . در بعض روایات هست که جبرئیل همانطور که قرآن را بر پیامبر ص نازل می کرد ، سنت را هم بر ایشان نازل می فرمود ( سنت یعنی همان تبیین و تفسیر آیات ، مثلا کیفیت نماز را ) . خب در همین محدوده بنده از شما می پذیرم .

و نکته سوم وجود آیات متعدد در عتاب پیامبر در قرآن است . یکی اش را خدمت کارشناس محترم ارائه کردم . آیه 43 سوره توبه که می فرماید عفا الله عنک لم اذنت الی اخر . پیامبری که اشتباه نمی کند بازخواست ندارد که ..


بشر بودن یعنی داشتن خورد و خوراک و نکاح و امثال آن که نه عیب است و نه نقص . اساسا بشر بودن فطری در متن عصمت است. یعنی انسان در خوردن و آشامیدن و نکاح مادام که اصولش را رعایت کند دارد معصومانه عمل می کند. پس آوردن عنوان بشر منافاتی با عصمت ندارد آنچه از بشریت با عصمت منافات دارد افراط و تفریط یا خطای در ادراک است که اینرا وحی برمی دارد فلذا پیامبر ص با وحی مصونیتش کامل می شود چراکه وحی آن جهات بشری که می تواند منافی عصمت باشد را هم برمی دارد. البته اگر توجه داشته باشیم وحی کشف اتم است خواهیم دانست در جام جم کشف اتم همه حقایق آشکار می گردد. آن هم نه آشکاری موقت بلکه نوعی از آشکار شدن که نسیان و افول ندارد.
اما در خصوص مبین قرآن بودن با توجه به ادعای قرآن در این مورد که تبیان کل شی است تفسیر و تبیین هم لاجرم تعمیم می یابد و این لازمه حفظ عصمت در همه ابعاد است.
وجود آیات عتاب هم منافی عصمت نیست چه اینکه ممکن است نبی به جهتی و مصلحتی کاری را انجام دهد که با لحاظ جهت دیگر قابل نفی باشد. مثل اینکه شما بواسطه سخاوت و بخشندگی از کسی تجلیل کنید و کسی دیگر به جهت افکار و اندیشه غلطش وی را شایسته تجلیل نداند. اینجا بحث تزاحم جهات است و هرکس به حسب خودش حرف درستی را می زند لذا عتابی حبیبانه قابل طرح است. البته این مساله را به حسب مراتب مصالح هم می توان در نظر گرفت بلکه گاهی کاری به حسب خود پیامبر کاملا صحیح است اما به حسب افراد امت که به او اقتدا می کنند مضاری در پی دارد که خداوند سرزنش می کند که این سرزنش راجع به ضعف پیروان است نه کمال نبی ص. خلاصه نرمشی در روابط خدا با ولیش هست که این قدر عتاب را برتابد چه اینکه این بندگی به ترس و طمع نیست بلکه به حب است و فضای محبت آنقدر که شما تصور می فرمایید متصلب نیست.
یا علیم[/]

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام

مسلم;964697 نوشت:
شهادت بر اعمال در گرو علم به حقیقت اعمال است، و همچنین روشن است که آگاهی ایشان از اعمال دیگران اگر از طریق آگاه سازی باشد که شهادت معنا ندارد، چون برای شهادت باید بدون واسطه فعل را درک کرده باشد! پس ایشان احاطه دارند بر دیگران، یعنی نفس ابتدا بر خود مسلط میشود و وقتی قدرت بیشتری یافت بر اطراف تسلط می یابد.
نفسی که چنین احاطه ای داشته باشد که اعمال سایرین بر او پوشیده نباشد، چطور در اعمال خودش دچار سهو و فراموشی میشود؟! ریشه سهو و نسیان غفلت است.

آیا این استدلال را برای این بخش آیه هم می پذیرید ؟!

وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ .

اگر بپذیرید یعنی امت معصوم هستند ، آن وقت این به ضرر شیعه است !
اگر نپذیرید که خب برای رسول الله هم عصمتی را ثابت نمی کند .

مسلم;964697 نوشت:
برادر عزیز من شأن نزول که بر اشتباه پیامبر(ص) دلالت نمی کند، می گوید اگر خدا او را حفظ نکرده بود پیامبر(ص) اشتباه میکرد،

جسارتا شان نزول اینرا نمی گوید . این که فرمودید ترکیب شان نزول و متن آیه است !

طبق شان نزول آیه پیامبر یک حکمی در نظر داشته ( و در برخی شان نزول ها حکم را صادر کرده ) ، و بعد با نزول آیه قرآن فهمیده که نظرش اشتباه است و آنرا تصحیح کرده است .

اگر کلام شما درست می بود پیامبر اصلا نباید به مرحله رسیدن به تصمیم اشتباه هم می رسید !! که بعد خدا آیه را نازل کند و پیامبر بفهمد اشتباه کرده است و بقیه ماجرا !

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام

محی الدین;964717 نوشت:
شما برای اثبات مدعایتان که مدعای بزرگی است باید به ادله محکم متوسل شوید.

به حکم بشر بودن رسول الله فرض بر این است که ایشان معصوم از خطا و اشتباه نیست . چون خطا و اشتباه ویژگی بشر است . اگر کسی خلاف آنرا بگوید باید ثابت کند . بنده هم صرفا در دلایلی که اقامه شده اند مناقشه می کنم .

محی الدین;964717 نوشت:
قرینه مقامیه نمی تواند اطلاق لفظی را بردارد.

اینجا فقط قرینه مقامیه نیست که البته همان برای تعیین بستر گفتگو کفایت می کند . عبارت «ان هو الا وحی یوحی» قرینه معینه است و نشان می دهد فقط آن کلامی از رسول عن الهوی نیست که بر او وحی می شود . عقلا و نقلا محال است همه کلمات رسول بر ایشان وحی شود .

محی الدین;964717 نوشت:
این فنا به حسب واقع مطلق است اما معرفت و آگاهی بدان به امثال نبی اکرم ص اختصاص دارد. چه بسا اشاره به رمی بعد از عنوان عام قتل که رمی را هم شامل می شود اشاره به همین تفاوت نبی ص و سایرین است که آنها عارف به فنای خود نیستند اما پیامبر ص هست.

این تاویل پذیرفتنی نیست . بلکه آیه تنها به تفاوت عمل مجاهدین و شخص رسول الله اشاره دارد . هر معنایی غیر این نیاز به دلیل دارد .

محی الدین;964717 نوشت:
بشر بودن یعنی داشتن خورد و خوراک و نکاح و امثال آن که نه عیب است و نه نقص . اساسا بشر بودن فطری در متن عصمت است. یعنی انسان در خوردن و آشامیدن و نکاح مادام که اصولش را رعایت کند دارد معصومانه عمل می کند. پس آوردن عنوان بشر منافاتی با عصمت ندارد

تعریف حضرتعالی از بشر بودن صحیح نیست . خطاکار بودن یک ویژگی مهم هر بشری محسوب می شود و با وحی هم به طور کامل رفع نمی شود . مگر آنکه ادعا کنیم شبانه روز بر پیامبر وحی می شده است !

محی الدین;964717 نوشت:
اما در خصوص مبین قرآن بودن با توجه به ادعای قرآن در این مورد که تبیان کل شی است تفسیر و تبیین هم لاجرم تعمیم می یابد و این لازمه حفظ عصمت در همه ابعاد است.

بدیهی است که هرچیزی را نمی توان در یک کتاب تبیین کرد . پس تبیان لکل شی محصور در اموری است که در انها به پیامبر رسالت داده شده است . از همین جهت فرمود انتم اعلم بامر دنیاکم .

محی الدین;964717 نوشت:
وجود آیات عتاب هم منافی عصمت نیست چه اینکه ممکن است نبی به جهتی و مصلحتی کاری را انجام دهد که با لحاظ جهت دیگر قابل نفی باشد. مثل اینکه شما بواسطه سخاوت و بخشندگی از کسی تجلیل کنید و کسی دیگر به جهت افکار و اندیشه غلطش وی را شایسته تجلیل نداند. اینجا بحث تزاحم جهات است و هرکس به حسب خودش حرف درستی را می زند لذا عتابی حبیبانه قابل طرح است. البته این مساله را به حسب مراتب مصالح هم می توان در نظر گرفت بلکه گاهی کاری به حسب خود پیامبر کاملا صحیح است اما به حسب افراد امت که به او اقتدا می کنند مضاری در پی دارد که خداوند سرزنش می کند که این سرزنش راجع به ضعف پیروان است نه کمال نبی ص. خلاصه نرمشی در روابط خدا با ولیش هست که این قدر عتاب را برتابد چه اینکه این بندگی به ترس و طمع نیست بلکه به حب است و فضای محبت آنقدر که شما تصور می فرمایید متصلب نیست.

بنده عتاب حبیبانه را نمی فهمم ! عتاب عتاب است ، حالا با نرمی باشد یا شدت در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمی کند . مسئله این است که پیامبر ص مرتکب اموری شده که نباید میشده و از این جهت بازخواست شده اند .

محی الدین;964717 نوشت:
البته این مساله را به حسب مراتب مصالح هم می توان در نظر گرفت بلکه گاهی کاری به حسب خود پیامبر کاملا صحیح است اما به حسب افراد امت که به او اقتدا می کنند مضاری در پی دارد که خداوند سرزنش می کند که این سرزنش راجع به ضعف پیروان است نه کمال نبی ص.

شایسته نیست و بلکه از حکمت به دور است که کمال یکی را به خاطر ضعف دیگران سرزنش کنیم !

در عین حال خداوند با کسی تعارف ندارد ، در آیات متعدد پیروان را به خاطر ضعفشان سرزنش کرده ، اینجا هم ( 43 توبه) به خاطر اشتباه پیامبر او را سرزنش می کند .

[="Tahoma"][="Navy"]

*حسام الدین*;964726 نوشت:
به حکم بشر بودن رسول الله فرض بر این است که ایشان معصوم از خطا و اشتباه نیست . چون خطا و اشتباه ویژگی بشر است . اگر کسی خلاف آنرا بگوید باید ثابت کند . بنده هم صرفا در دلایلی که اقامه شده اند مناقشه می کنم .

سلام
هر گردی گردو نیست. اتفاقا قرآن تصریح کرده به اینکه مشکل اکثر امتها در تبعیت از پیامبران ملاک قرار دادن بعد بشری است : ان انتم الا بشر ( ابراهیم 10) هل هذا الا بشر مثلکم ( انبیاء 3) ووو
دین با نشان دادن الگوهای خود از انبیاء و اولیاء خواسته بگوید انسان دارای چنان ظرفیتی است که بعد بشری اش هیچ مانع الهی و ملکوتی بودنش نیست الا اینکه باید این طریق کمال را طی کنید تا به پایه بزرگان برسید.

*حسام الدین*;964726 نوشت:
اینجا فقط قرینه مقامیه نیست که البته همان برای تعیین بستر گفتگو کفایت می کند . عبارت «ان هو الا وحی یوحی» قرینه معینه است و نشان می دهد فقط آن کلامی از رسول عن الهوی نیست که بر او وحی می شود . عقلا و نقلا محال است همه کلمات رسول بر ایشان وحی شود .

تنها چیزی که شما از جناب علامه برای اثبات نظرتان نقل کردید همین قرینه مقامیه است . استناد به آیه ان هو الا وحی یوحی که مصادره به مطلوب است چون ما می خواهیم با آیه قبل خصوصیت یا عمومیت وحی را در همین آیه اثبات کنیم.
منظور ما از وحی با منظور شما از وحی در بحث عمومیت آن شاید فرق می کند. منظور ما از وحی این است که تمام گفتار و رفتار پیامبر ص الهی و خدایی است یعنی در اتصال محض به ملکوت بلکه به خدای متعال بنحو آگاهانه و اختیاری است. وحی تشریعی بعدی متعالی از این مقام است.
در ادله عقلی همان بس که بتوان اتصال به ملکوت را ثابت کرد. در ادله نقلی هم می توان امر به اطاعت مطلق از پیامبر ص و والیان امر در قرآن کریم و احادیثی که معصومین را مطلقا محل مراجعه می شمرند و البته بیانات عرشی از قبیل: المستقرین فی امرالله در زیارت جامعه و امثال آن را می توان طرح کرد.

*حسام الدین*;964726 نوشت:
این تاویل پذیرفتنی نیست . بلکه آیه تنها به تفاوت عمل مجاهدین و شخص رسول الله اشاره دارد . هر معنایی غیر این نیاز به دلیل دارد .

تفاوتی نبوده چه اینکه پیامبر ص هم مانند آنان جنگید و کشت اما در واقعه پرتاب سنگها یک ویژگی فوق العاده وجود دارد و آن این است که طبق برخی روایات از آن مشت سنگریزه به هر یک از دشمنان یکی برخورد کرد. این از فوق العادگی رمی خبر می دهد. بعبارت دیگر نبی اکرم ص اینجا از خود آن جنبه ملکوتیش را که در تعبیر دینی اعجاز شمرده می شود نشان داد. این همان بعد متعالی است که پیامبر ص و اولیاء الهی در آن استقرار مدام دارند اما دیگران یا راهی بدان ندارند یا اگر دارند دائم نیست.

*حسام الدین*;964726 نوشت:
تعریف حضرتعالی از بشر بودن صحیح نیست . خطاکار بودن یک ویژگی مهم هر بشری محسوب می شود و با وحی هم به طور کامل رفع نمی شود . مگر آنکه ادعا کنیم شبانه روز بر پیامبر وحی می شده است !

خطاکار بودن ملازمه با بشر بودن ندارد بلکه این یک امر عادی است یعنی بطور معمول انسان خطا می کنند اما برداشته شدن خطا و نسیان با طلوع سلطان معرفت در قلب انسان هیچ استبعادی ندارد. باز هم متذکر می شوم که دین می خواهد همین بعد انسان را معرفی و تقویت کند. که انسان بداند می تواند به چنین اوجی برسد. خداوند متعال برای ایجاد باور به این استعداد شگرف انبیاء و اولیاء که دارای این مقام بودند فرستاد تا افراد در نگاه عادی خود تجدید نظر کنند. مساله اعجاز هم در راستای همین حقیقت است. در راستای امکان اتصال دائم به معدن عظمت و قدرت و دانایی. لذا شما از هر عالم مسلمان یا غیر مسلمان باورمند به اعجاز بپرسید : آیا پیامبران قادر بودند هر زمان معجزه کنند؟ می گویند آری. این آری مبتنی بر ارتباط و اتصال مدام به ملکوت و خدای متعال است.

*حسام الدین*;964726 نوشت:
بدیهی است که هرچیزی را نمی توان در یک کتاب تبیین کرد . پس تبیان لکل شی محصور در اموری است که در انها به پیامبر رسالت داده شده است . از همین جهت فرمود انتم اعلم بامر دنیاکم .

عمومیت تبیان کل شی را با کدام قرینه تخصیص می زنید؟
حدیث مورد استناد شما در روایات شیعه نیست و مورد طعن و رد علمای شیعه قرار گرفته است. روایات متعددی که ما در خصوص امور دنیوی از قبیل روایات پزشکی و غیره داریم منافی جدا بودن امر دین و دنیا و دانایی اولیاء الهی در یکی و نادانی در دیگری است بخصوص در تشیع که دنیوی ترین امر دنیوی یعنی حکومت نیز اختصاص به والیان امر الهی دارد.

*حسام الدین*;964726 نوشت:
بنده عتاب حبیبانه را نمی فهمم ! عتاب عتاب است ، حالا با نرمی باشد یا شدت در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمی کند . مسئله این است که پیامبر ص مرتکب اموری شده که نباید میشده و از این جهت بازخواست شده اند .

یک مصداق عتاب حبیبانه آنستکه محبوب را سرزنش کنی تا مورد سرزنش دیگران قرار نگیرد. مثلا در آیه تبلیغ ظاهرا ترس را به پیامبر ص نسبت می دهد اما اشاره به این معنا که واقعش ترس از انکار و مجازات امت است پیامبر ص را از سرزنش سرزنشگران در امان نگه می دارد. لذا در این واقعا ابتداءا جز یک نفر انکار نکرد که عذاب و عقاب آنی هم شد و چه بسا منکران و سرزنشگرانی که بواسطه بیان آیه از انکار و سرزنش امتناع کردند و بعدها مخالفت خود را عملا نشان دادند.
حال اگر کسی بخواهد از همین آیه ترس پیامبر ص را استفاده کند ظاهرا می تواند اما یک اطلاع جامع از قرآن و روایات و تاریخ است که نافی این نتیجه گیری است.

*حسام الدین*;964726 نوشت:
شایسته نیست و بلکه از حکمت به دور است که کمال یکی را به خاطر ضعف دیگران سرزنش کنیم !

در عین حال خداوند با کسی تعارف ندارد ، در آیات متعدد پیروان را به خاطر ضعفشان سرزنش کرده ، اینجا هم ( 43 توبه) به خاطر اشتباه پیامبر او را سرزنش می کند .


بگذارید با همین حساب شما جلو برویم
خداوند متعال با کسی تعارف ندارد و متذکر خطا و اشتباه پیامبرص هم شده است.
پیامبر ص چندسال پیامبر بود؟ 23 سال
آیا اگر خطایی در غیر موارد مذکور در قرآن از پیامبر سر زده باشد می شود که نفرموده باشد؟ ظاهرا با مبنای شما خیر !
این موارد چندتاست و هریک خلاف کدام قانون الهی است که قبلا آمده اما پیامبر ص در آن خطا کرده ؟
هیچکدام
یعنی موارد مورد ادعای شما همه بیانگر قانون جدیدی است که تنها از خود همان آیه فهمیده می شود.
حال شما بفرمایید چطور می توان قبل از صدور فرمان کسی را بعنوان خطاکار مورد مواخذه قرار داد؟ این ظلم است که قانون نباشد اما مواخذه صورت گیرد.
نتیجه اینکه خدای متعال قانونی را در لحن عتاب حبیبانه خود مطرح کرده است که توجیهش در پست قبلی آمد.
یا علیم[/]

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام

محی الدین;964746 نوشت:
هر گردی گردو نیست. اتفاقا قرآن تصریح کرده به اینکه مشکل اکثر امتها در تبعیت از پیامبران ملاک قرار دادن بعد بشری است : ان انتم الا بشر ( ابراهیم 10) هل هذا الا بشر مثلکم ( انبیاء 3) ووو
دین با نشان دادن الگوهای خود از انبیاء و اولیاء خواسته بگوید انسان دارای چنان ظرفیتی است که بعد بشری اش هیچ مانع الهی و ملکوتی بودنش نیست الا اینکه باید این طریق کمال را طی کنید تا به پایه بزرگان برسید.

بله ، به همین دلیل بعد از انا بشر مثلکم یک تبصره می زند ( یوحی الی ) یعنی در عین بشر بودن بر من وحی نیز می شود .

چنانچه قرآن به صراحت تبیین می کرد محمد معصوم است ( در آیات محکمات ) ، دیگر نیازی به اینهمه تاکید برای وحیانی بودن و الهی بودن قرآن وجود نداشت . چون معصوم صادق است و دروغ نمی گوید . با فرض عصمت حضرت رسول ، فصاحت و بلاغت کلام حق دچار اشکال می شود .

محی الدین;964746 نوشت:
منظور ما از وحی این است که تمام گفتار و رفتار پیامبر ص الهی و خدایی است یعنی در اتصال محض به ملکوت بلکه به خدای متعال بنحو آگاهانه و اختیاری است. وحی تشریعی بعدی متعالی از این مقام است.

این ادعایی است که نیاز به دلیل دارد .
در عین حال اگر تمام گفتار و رفتار پیامبر الهی باشد ، شکست پیامبر هم شکست الله خواهد بود . آنجا که محمد ص در احد شکست خورد ، در واقع این الله بود که شکست خورد . ( معاذالله)

محی الدین;964746 نوشت:
خطاکار بودن ملازمه با بشر بودن ندارد بلکه این یک امر عادی است یعنی بطور معمول انسان خطا می کنند اما برداشته شدن خطا و نسیان با طلوع سلطان معرفت در قلب انسان هیچ استبعادی ندارد.

هر انسانی خطا می کند ، پس خطا یک ویژگی بشری است .

طلوع سلطان معرفت بر قلب پیامبر یا امام - آنگونه که شما می فرمائید - نیازمند دلیل قاطع است . نه تاویل آیات .

محی الدین;964746 نوشت:
عمومیت تبیان کل شی را با کدام قرینه تخصیص می زنید؟

قرینه عقلی .
حتی کل احکام مربوط به دین نیز در قرآن تبیین نشده است . چه رسد به تبیان هر چیزی در جهان !!

محی الدین;964746 نوشت:
حدیث مورد استناد شما در روایات شیعه نیست و مورد طعن و رد علمای شیعه قرار گرفته است. روایات متعددی که ما در خصوص امور دنیوی از قبیل روایات پزشکی و غیره داریم منافی جدا بودن امر دین و دنیا و دانایی اولیاء الهی در یکی و نادانی در دیگری است بخصوص در تشیع که دنیوی ترین امر دنیوی یعنی حکومت نیز اختصاص به والیان امر الهی دارد.

حدیث را به دلیل عصمت رده کرده اند ! یعنی استناد به ادعایی اثبات نشده .

پیامبر نفرمود من در امر دنیا العیاذبالله نادان هستم ، فرمود در کارهایی از جمله کشاورزی شما از من داناتر هستید . طبیعی هم بود ، پیامبر برای تعلیم فنون کشاورزی مبعوث نشده اند .

در عین حال روایاتی که در خصوص اموری که ذکر کردید اگر جعلی و ساختگی نباشند ، برای امروز کاربردی هم ندارند .

محی الدین;964746 نوشت:
حال اگر کسی بخواهد از همین آیه ترس پیامبر ص را استفاده کند ظاهرا می تواند اما یک اطلاع جامع از قرآن و روایات و تاریخ است که نافی این نتیجه گیری است.

خود پیامبر ص فرمود من هم خشمگین می شوم و خوشحال می شوم . خوب است حضرت اینها را گفته و امروز چنین در حقش غلو می شود . اگر نمی گفت چه می شد ؟!

در جریان پس از جنگ احد رسول الله با دیدن جنازه مثله شده عموشان حمزه سید الشهدا فرمودند در قصاص حمزه سی ( و در بعض روایات هفتاد ) نفر را مثله می کنم . آیه آمد که اگر می خواهید مجازات کنید در مجازات میانه رو باشید . ( نحل 126 )

در عین حال در آیه تبلیغ پیامبر فعل اشتباه را انجام نداده بود . بر خلاف آیه مورد بحث در سوره توبه .

محی الدین;964746 نوشت:
آیا اگر خطایی در غیر موارد مذکور در قرآن از پیامبر سر زده باشد می شود که نفرموده باشد؟ ظاهرا با مبنای شما خیر !

اتفاقا بله !

استناد من به آیات قرآن به این دلیل است که دیگر نمی توان گفت سندش ضعیف است یا علما در آن طعن وارد کرده اند . وگرنه موارد تاریخی متعدد هستند .

قرآن جایی متذکر می شود و عتاب می دهد که مسئله ای مربوط به دین باشد و دقیقا همان جا مانع از خطای رسول الله می شود . اما قرار نیست خدا شبانه روز پیامبرش را بازرسی کند و رفتارهایش را تصحیح کند !

محی الدین;964746 نوشت:
حال شما بفرمایید چطور می توان قبل از صدور فرمان کسی را بعنوان خطاکار مورد مواخذه قرار داد؟ این ظلم است که قانون نباشد اما مواخذه صورت گیرد.

شما آیه را مطالعه بفرمائید :

خدايت عفو كند. چرا به آنان اذن ماندن دادى؟ مى‏بايست آنها كه راست مى‏گفتند آشكار شوند و تو دروغگويان را هم بشناسى.

هیچ قانون خاصی اینجا مطرح نیست ! بلکه مسئله اشتباه در تشخیص است . اما چون مهم بوده قران متذکر می شود .

با سلام و احترام خدمت برادر عزیز جناب حسام الدین

*حسام الدین*;964722 نوشت:
آیا این استدلال را برای این بخش آیه هم می پذیرید ؟!
وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ .
اگر بپذیرید یعنی امت معصوم هستند ، آن وقت این به ضرر شیعه است !
اگر نپذیرید که خب برای رسول الله هم عصمتی را ثابت نمی کند .

«جعلناکم امة وسطا» قطعا ناظر به تمام امت نیست، بلکه بعضی از امت و همان ائمه(ع) منظور هست، همانطور که قرآن کریم خطاب به بنی اسرائیل می فرماید: «و جَعَلَكُمْ مُلُوكا» خب طبیعی است که همه ی بنی اسرائیل پادشاه و ملک نشدند، اما اینکه پادشاه از میان ایشان بوده، این پادشاهی را به همه آنها نسبت داده است، امت اسلامی نیز نسبت به سایر امم به خاطر نهایت اعتدال برتری داده شده اند، اما نه همه آنها این که خیلی روشن است، علاوه بر روایات فراوان در این خصوص روایت استدلالی جالبی از امام صادق(ع) وارد شده است که فرمودند: کسی که شهادت او برای سه کیلو گندم در دنیا پذیرفته نمیشود چطور خداوند در برابر همه امت ها در روز قیامت از او طلب شهادت کرده و شهادتش را بپذیرد؟!(بحارالانوار، ج23، ص350)

*حسام الدین*;964722 نوشت:
جسارتا شان نزول اینرا نمی گوید . این که فرمودید ترکیب شان نزول و متن آیه است !
طبق شان نزول آیه پیامبر یک حکمی در نظر داشته ( و در برخی شان نزول ها حکم را صادر کرده ) ، و بعد با نزول آیه قرآن فهمیده که نظرش اشتباه است و آنرا تصحیح کرده است .
اگر کلام شما درست می بود پیامبر اصلا نباید به مرحله رسیدن به تصمیم اشتباه هم می رسید !! که بعد خدا آیه را نازل کند و پیامبر بفهمد اشتباه کرده است و بقیه ماجرا !

آنچه که آن را نفی می کنیم صدور رفتار غلط است، نه تصمیم اشتباه!
بارها شده و در روایات متعدد داریم که منافقین یا دشمنان نقشه ای کشیده اند و جبرئیل پیامبر(ص) را از آن با خبر کرده که پیامبر(ص) تصمیم درستی بگیرد، اینها که با عصمت در تعارض نیست، همینقدر که شما بپذیرید که خداوند پیامبر(ص) را از صدور رفتار خطا باز میدارد ما قبول داریم و به تفاهم میرسیم.

علاوه بر اینکه ما داریم خالی الذهن بحث می کنیم، اگر ادله عقلی، و روایات در خصوص عصمت از سهو و فراموشی هم ضمیمه شود دیگر پذیرش این آیات برای شما استبعادی نخواهد داشت.
به همین خاطر بحث عقلی را معمولا بر مباحث نقلی مقدم میکنند چرا که تا حد زیادی به فهم آیات کمک می کند.

[="Microsoft Sans Serif"]سلام و عرض ادب خدمت استاد مسلم عزیز و بزرگوار

اول لازم است تشکر کنم بابت اینکه چند روز به طور مرتب و منظم در بحث شرکت کردید و علاوه بر بنده به سوالات دیگر دوستان هم پاسخ دادید . درک می کنم اینکار چقدر می تواند دشوار باشد به خصوص که حضرتعالی در پاسخ به پرسش ها به جواب های آماده ارجاع نمی دهید . از این جهت کار شما ارزش بیشتری پیدا می کند . جزاکم الله خیرا .

اما در خصوص مطالب

مسلم;964787 نوشت:
«جعلناکم امة وسطا» قطعا ناظر به تمام امت نیست، بلکه بعضی از امت و همان ائمه(ع) منظور هست،

بنده ابتدا بخش مورد بحث آیه را کامل می آورم :

وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدا .

ما می توانیم با مراجعه به خود آیه متوجه شویم مرجع ضمیر «کم» چه کسانی هستند . البته هرچند مشخص است امت اسلامی را شامل می شود اما بازهم یک بررسی بنده انجام می دهم.

ما اینجا سه دسته داریم : 1- رسول 2 - امت معتدل 3 - الناس (بقیه مردم)

طبق آیه امت معتدل بر مردم گواه است ، و رسول بر این امت معتدل . این امت معتدل که طبق نظر شما ائمه معصومین هستند دیگر خود نیازی به گواه ندارند . به عبارتی فاصله انداختن میان رسول و ائمه در این آیه ( طبق این تفسیر ) بی جهت و بی مورد است .

اما اگر بگوئیم امه وسطا در واقع برآیند امت اسلامی است ، آنوقت این امت اسلامی طبق نظر قرآن در میان الناس (مردم) الگو است و در میان این امت نیز شخص رسول الله الگو می باشد .

مسلم;964787 نوشت:
بارها شده و در روایات متعدد داریم که منافقین یا دشمنان نقشه ای کشیده اند و جبرئیل پیامبر(ص) را از آن با خبر کرده که پیامبر(ص) تصمیم درستی بگیرد، اینها که با عصمت در تعارض نیست، همینقدر که شما بپذیرید که خداوند پیامبر(ص) را از صدور رفتار خطا باز میدارد ما قبول داریم و به تفاهم میرسیم.

در اینجا می توانیم به یک توافق برسیم .

اگر درست متوجه شده باشم اخذ تصمیم اشتباه را از پیامبر نفی نمی کنید . درست فهمیدم ؟ طبق این گفته :

مسلم;964787 نوشت:
آنچه که آن را نفی می کنیم صدور رفتار غلط است، نه تصمیم اشتباه!

اگر درست فهمیده باشم که خب اخذ تصمیم اشتباه نافی عصمت است !! :-?

با سلام و احترام

*حسام الدین*;964802 نوشت:
اول لازم است تشکر کنم بابت اینکه چند روز به طور مرتب و منظم در بحث شرکت کردید و علاوه بر بنده به سوالات دیگر دوستان هم پاسخ دادید . درک می کنم اینکار چقدر می تواند دشوار باشد به خصوص که حضرتعالی در پاسخ به پرسش ها به جواب های آماده ارجاع نمی دهید . از این جهت کار شما ارزش بیشتری پیدا می کند . جزاکم الله خیرا

من هم از شما تشکر می کنم، بحث ما علمی است و یک محفل علمی مجازی تلقی میشود و ثواب و اجر آن هم مشترک است، خدا به شما هم اجر بدهد.
بحث با شما الحمدلله از آن تاپیک ها و مباحثی است که انسان به خاطر طرف گفتگویش به آن رغبت داشته و احساس خستگی نمی کند، همین رعایت ادب و صمیمیت در گفتگو خیلی ارزشمند است.

*حسام الدین*;964802 نوشت:
وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدا .
ما می توانیم با مراجعه به خود آیه متوجه شویم مرجع ضمیر «کم» چه کسانی هستند . البته هرچند مشخص است امت اسلامی را شامل می شود اما بازهم یک بررسی بنده انجام می دهم.
ما اینجا سه دسته داریم : 1- رسول 2 - امت معتدل 3 - الناس (بقیه مردم)
طبق آیه امت معتدل بر مردم گواه است ، و رسول بر این امت معتدل . این امت معتدل که طبق نظر شما ائمه معصومین هستند دیگر خود نیازی به گواه ندارند . به عبارتی فاصله انداختن میان رسول و ائمه در این آیه ( طبق این تفسیر ) بی جهت و بی مورد است .

شهادت پیامبر(ص) بر ائمه(ع) به معنای تبیین شاخص اساسی است، و اشکالی هم ندارد، روایات هم در این خصوص هم وجود دارد، مثل اینکه امیرالمومنین(ع) در خصوص این آیه شریفه فرمودند:
«إنّ اللّه تعالى إيّانا عنى بقوله:لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ [و يكون الرسول عليكم شهيدا] «4» فرسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله- شاهد علينا و نحن شهداء اللّه على خلقه. و حجّته في أرضه‏
به درستی مه خداوند متعال از این آیه شریفه «لتکونوا شهداء علی الناس» ما را اراده کرده است، پس رسول الله بر ما شاهد است و ما شاهد بر خلق اوییم، و حجت او در زمین.

اما مهم نیست، عیبی ندارد من حرف شما را می پذیرم، خب در مورد خود پیامبر(ص) چه؟خود پیامبر(ص) که دیگر شاهد بر تمام اعمال است و قرار است گواهی دهد، پس باید عصمت او از سهو و نسیان پذیرفته شود.

*حسام الدین*;964802 نوشت:
در اینجا می توانیم به یک توافق برسیم .
اگر درست متوجه شده باشم اخذ تصمیم اشتباه را از پیامبر نفی نمی کنید، درست فهمیدم؟

*حسام الدین*;964802 نوشت:
اگر درست فهمیده باشم که خب اخذ تصمیم اشتباه نافی عصمت است

به شرط آنکه آن تصمیم اشتباه ابراز نشده باشد تعارضی با عصمت ندارد، فقط اختلاف سخن در این خواهد بود که آن علمی که منشأ عصمت میشود آیا باید در همه مسائل بالفعل باشد یا بالقوه هم میتواند باشد.
در هر صورت آنچه که عقل به خاطر آن بر ضرورت عصمت تأکید میکند همان عدم سلب اعتماد و وثوق مردم است که با این تعریف هم محقق میشود.
چرا که خداوند تصمیم اشتباه انبیا را اصلاح می کند و ایشان را آگاه میسازد.

من خودم به چنین چیزی معتقد نیستم که انبیا تصمیم اشتباه بگیرند، اما همین که هر دو قبول داشته باشیم که ایشان فعل اشتباه نداشته اند در نتیجه که همان عدم وقوع سهو و نسیان از سوی انبیاء هست به تفاهم میرسیم و این برای رسیدن به یک نتیجه واحد کافیست.

یعنی هر دو قائل هستیم که هیچگونه خطا و اشتباهی از ایشان سر نمیزند، فقط تفاوت در این میشود که آن علم معصومانه کا مانع خطا میشود آیا باید در همه مسائل بالفعل باشد یا بالقوه هم باشد اشکالی ندارد که یک بحث فرعی خواهد بود.

[="Tahoma"][="Navy"]

*حسام الدین*;964774 نوشت:
بله ، به همین دلیل بعد از انا بشر مثلکم یک تبصره می زند ( یوحی الی ) یعنی در عین بشر بودن بر من وحی نیز می شود .

چنانچه قرآن به صراحت تبیین می کرد محمد معصوم است ( در آیات محکمات ) ، دیگر نیازی به اینهمه تاکید برای وحیانی بودن و الهی بودن قرآن وجود نداشت . چون معصوم صادق است و دروغ نمی گوید . با فرض عصمت حضرت رسول ، فصاحت و بلاغت کلام حق دچار اشکال می شود .


سلام
شما در باور به فرستاده خدا فقط یک قدم از منکرین آنها جلوتر رفته اید و آن اینکه اصل رسالت را پذیرفته اید اما هنوز هم برای شناخت مقامات الهی آنها راه طولانی در پیش است.
اما در خصوص صراحت در بیان معارف. خداوند متعال چه بسا به صراحت گفته اما ما نمی فهمیم همانطور که در مورد امامت به صراحت حرف زده ( بنابر عقیده ما تشیع) اما دیگران می گویند هیچ نصی نیست. امثال این ایرادات را منکرین قرآن به انحاء دیگر مطرح می کنند مثلا می نشینند به زعم خودشان تناقضات را در میآورند بعد برای حل آن تناقضات تئوری پردازی می کنند. حال شما باید از خود بپرسید آیا واقعا تصریحی به عصمت نشده ؟

*حسام الدین*;964774 نوشت:
این ادعایی است که نیاز به دلیل دارد .
در عین حال اگر تمام گفتار و رفتار پیامبر الهی باشد ، شکست پیامبر هم شکست الله خواهد بود . آنجا که محمد ص در احد شکست خورد ، در واقع این الله بود که شکست خورد . ( معاذالله)

مساله توحید آسان هضم نیست امثال این اشکالات را افراد دیگر به نگاه عرفانی می کنند اما مساله به دقت بیشتری نیاز دارد. باید با توجه به مراتب نسبتها صورت گیرد. شما نمی توانید از یکسو نگاه توحیدی داشته باشد و از سوی دیگر نگاه عرفی باید یا هردو توحیدی یا هردو عرفی باشد لذا شکست در نگاه توحیدی معنا ندارد بلکه مفاهیم در آن وادی چیز دیگرند.

*حسام الدین*;964774 نوشت:
هر انسانی خطا می کند ، پس خطا یک ویژگی بشری است .

طلوع سلطان معرفت بر قلب پیامبر یا امام - آنگونه که شما می فرمائید - نیازمند دلیل قاطع است . نه تاویل آیات .


قرآن کریم نه تنها برای پیامبر بلکه بنابر روایات برای امیرمومنان ع هم علم الهی یعنی علم الکتاب ثابت کرده است به تفاسیر ذیل آیه 43 سوره رعد مراجعه فرمایید. این در حالی است که صاحب بخشی از علم کتاب یعنی جناب آصف بن برخیا بلقیس را به چشم بر هم زدنی نزد سلیمان حاضر کرد. حال تفاوت علم همه کتاب و علم بخشی از کتاب را تصور کنید. لذا حضرت می فرماید: ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر یا از داشتن علم اولین و آخرین سخن می گوید و امثال آن که در روایات متقن شیعه و سنی هست و او کسی است که می گوید نبی اکرم ص در آخرین لحاظ عمر هزار باب علم به من آموخت که از هر یک هزار باب دیگر باز شد. حال شما بفرمایید اینها چه علومی اند؟ البته خود بهتر می دانید که در روایات این مساله برای عموم معصومین ع ثابت شده است.

*حسام الدین*;964774 نوشت:
قرینه عقلی .
حتی کل احکام مربوط به دین نیز در قرآن تبیین نشده است . چه رسد به تبیان هر چیزی در جهان !!

هرگز چنین نیست که هر جایی عقلتان نکشید قید عقلی بزنید. بهتر است به درک عقلتان قید نادانی بزنید. نه بردار عزیز من و شما زبان فهم قرآن نیستیم . آنانکه زبان فهم اند می دانند که تمام علوم در قرآن است چنانکه امام باقر ع فرمود من تمام احکام را می توانم فقط از سوره توحید استنباط کنم.

*حسام الدین*;964774 نوشت:
حدیث را به دلیل عصمت رده کرده اند ! یعنی استناد به ادعایی اثبات نشده .

پیامبر نفرمود من در امر دنیا العیاذبالله نادان هستم ، فرمود در کارهایی از جمله کشاورزی شما از من داناتر هستید . طبیعی هم بود ، پیامبر برای تعلیم فنون کشاورزی مبعوث نشده اند .

در عین حال روایاتی که در خصوص اموری که ذکر کردید اگر جعلی و ساختگی نباشند ، برای امروز کاربردی هم ندارند .


احتمالا نمی دانید دلالت تضمنی سخن شما اثبات سخن بیهوده و لغو برای پیشوایان دین است چه اینکه آنها یا علم به آن امور داشته اند و سخن گفته اند یا نداشته اند اگر علم داشته اند که سخن شما مردود است اگر علم نداشته اند پس بدون علم العیاذ بالله سخن بی ربطی زده اند اما چنین نیست.
و اما در مورد کاربرد، این را برعهده صاحبان این فن بگذارید. هرچیزی قدیمی ناکارآمد نیست؛ گرایش به طب سنتی بلکه اسلامی اخیرا بسیار بیشتر شده است حتی در غرب.

*حسام الدین*;964774 نوشت:
خود پیامبر ص فرمود من هم خشمگین می شوم و خوشحال می شوم . خوب است حضرت اینها را گفته و امروز چنین در حقش غلو می شود . اگر نمی گفت چه می شد ؟!

در جریان پس از جنگ احد رسول الله با دیدن جنازه مثله شده عموشان حمزه سید الشهدا فرمودند در قصاص حمزه سی ( و در بعض روایات هفتاد ) نفر را مثله می کنم . آیه آمد که اگر می خواهید مجازات کنید در مجازات میانه رو باشید . ( نحل 126 )

در عین حال در آیه تبلیغ پیامبر فعل اشتباه را انجام نداده بود . بر خلاف آیه مورد بحث در سوره توبه .


خشم برای خدا و شادی برای خدا برترین خصلتهاست اگر نبی اکرم ص برای قتل ولی الهی یعنی حمزه سیدالشهداء خشمگین شده خشم مقدسی بوده ( البته اگر این معنا در روایات ما آمده باشد) شما وجه شبه مثالها را دقت نمی کنید . ببینید در مثالی که بنده زدم محور چیست؟

*حسام الدین*;964774 نوشت:
اتفاقا بله !

استناد من به آیات قرآن به این دلیل است که دیگر نمی توان گفت سندش ضعیف است یا علما در آن طعن وارد کرده اند . وگرنه موارد تاریخی متعدد هستند .

قرآن جایی متذکر می شود و عتاب می دهد که مسئله ای مربوط به دین باشد و دقیقا همان جا مانع از خطای رسول الله می شود . اما قرار نیست خدا شبانه روز پیامبرش را بازرسی کند و رفتارهایش را تصحیح کند !


پس اینکه مکرر مردم را به اطاعت از پیامبر ص امر فرمود لغو است؟ یعنی در همه آن موارد متعددی که شما مدعی آن هستید افراد مورد امر و نهی پیامبر ص نبوده اند تا خداوند با وحی از مردم بخواهد بخاطر اشتباه پیامبر، قاعده کلی اطاعت از اورا تخصیص بزنند؟ این ادعای شما به وضوح دچار تناقض است.

*حسام الدین*;964774 نوشت:
شما آیه را مطالعه بفرمائید :

خدايت عفو كند. چرا به آنان اذن ماندن دادى؟ مى‏بايست آنها كه راست مى‏گفتند آشكار شوند و تو دروغگويان را هم بشناسى.

هیچ قانون خاصی اینجا مطرح نیست ! بلکه مسئله اشتباه در تشخیص است . اما چون مهم بوده قران متذکر می شود .


خیر قانون درست می شود یعنی از این پس اذن ماندن منوط به بررسی و تشخیص راستگو از دروغگوست.
لطفا دقت کنید!
یا علیم[/]

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام و عرض ادب

محی الدین;964870 نوشت:
خیر قانون درست می شود یعنی از این پس اذن ماندن منوط به بررسی و تشخیص راستگو از دروغگوست.
لطفا دقت کنید!

بررسی صحت و سقم ادعا نیاز به تشر الهی ندارد !! یعنی می خواهید بفرمائید حضرت رسول (ص) در 50 سال ابتدایی زندگی خود صحت و سقم ادعاها را بررسی نمی کردند ؟!
این قاعده عقلی است ، نیاز به بیان الهی ندارد .

در عین حال عبارت عفا الله نشان می دهد پیامبر عملی انجام داده که نیاز به عفو الهی داشته است .

محی الدین;964870 نوشت:
پس اینکه مکرر مردم را به اطاعت از پیامبر ص امر فرمود لغو است؟ یعنی در همه آن موارد متعددی که شما مدعی آن هستید افراد مورد امر و نهی پیامبر ص نبوده اند تا خداوند با وحی از مردم بخواهد بخاطر اشتباه پیامبر، قاعده کلی اطاعت از اورا تخصیص بزنند؟ این ادعای شما به وضوح دچار تناقض است.

خیر ، پیامبر یک رسالت مشخص داشته است . در محدوده همین رسالت مشخص نیز مردم موظف اند از او اطاعت کنند . این دستور قرآن است .

از حکمت خدا به دور است که مردم را موظف به امری کند که برای آن امور رسالت محمدی تعریف نمی شود .

محی الدین;964870 نوشت:
احتمالا نمی دانید دلالت تضمنی سخن شما اثبات سخن بیهوده و لغو برای پیشوایان دین است چه اینکه آنها یا علم به آن امور داشته اند و سخن گفته اند یا نداشته اند اگر علم داشته اند که سخن شما مردود است اگر علم نداشته اند پس بدون علم العیاذ بالله سخن بی ربطی زده اند اما چنین نیست.

بنده هم در همین اما چنین نیست اشکال دارم . چرا ؟ چرا چنین نیست ؟

اصلا چرا باید پیامبر ص تمامی علوم را داشته باشد ؟! و اگر پیامبر تمامی علوم را داشته است چرا از آنها به شکل عملی استفاده نکرده است ؟ می خواهید بگوئید پیامبر همه علوم را داشت اما استفاده نکرد ؟! علم بی عمل چه فایده ای دارد ؟!

محی الدین;964870 نوشت:
و اما در مورد کاربرد، این را برعهده صاحبان این فن بگذارید. هرچیزی قدیمی ناکارآمد نیست؛ گرایش به طب سنتی بلکه اسلامی اخیرا بسیار بیشتر شده است حتی در غرب.

بزرگوار دوران این ادعاها به سر آمده است . نه می خواهد به غرب برویم ، نه احیانا مراجعه کنیم به وزیر بهداشت خودمان که شاید برخی به غرب زدگی متهمش کنند .

همین آیت الله ری شهری که احتمالا مورد تایید شما باشد همین اواخر فرمودند ما نظامی به اسم طب اسلامی نداریم ..

محی الدین;964870 نوشت:
هرگز چنین نیست که هر جایی عقلتان نکشید قید عقلی بزنید. بهتر است به درک عقلتان قید نادانی بزنید. نه بردار عزیز من و شما زبان فهم قرآن نیستیم . آنانکه زبان فهم اند می دانند که تمام علوم در قرآن است

بله ، این هم ادعایی است ، اما نیاز به اثبات دارد . اینکه ما از بام تا شام ادعا کنیم همه علوم در قرآن هست ولی در عمل هیچ برای عرضه نداشته باشیم ، فکر نکنم چندان کار معقولی باشد .

محی الدین;964870 نوشت:
قرآن کریم نه تنها برای پیامبر بلکه بنابر روایات برای امیرمومنان ع هم علم الهی یعنی علم الکتاب ثابت کرده است به تفاسیر ذیل آیه 43 سوره رعد مراجعه فرمایید. این در حالی است که صاحب بخشی از علم کتاب یعنی جناب آصف بن برخیا بلقیس را به چشم بر هم زدنی نزد سلیمان حاضر کرد. حال تفاوت علم همه کتاب و علم بخشی از کتاب را تصور کنید. لذا حضرت می فرماید: ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر یا از داشتن علم اولین و آخرین سخن می گوید و امثال آن که در روایات متقن شیعه و سنی هست و او کسی است که می گوید نبی اکرم ص در آخرین لحاظ عمر هزار باب علم به من آموخت که از هر یک هزار باب دیگر باز شد. حال شما بفرمایید اینها چه علومی اند؟ البته خود بهتر می دانید که در روایات این مساله برای عموم معصومین ع ثابت شده است.

اینها روایات جعلی و بافته های اذهان کسانی است که فکر می کنند از طریق غلو در حق پیامبر و ائمه می توانند به آنها خدمت کنند . اما امروز مشخص شده که آن راویان در اصل خیانت کرده اند ! ما که نباید قصه گوئی های عده ای که سینه به سینه نقل شده و معلوم نیست هر طبقه از روات چه مقدار بر آن افزوده اند را وحی منزل بدانیم !

بلکه امثال این جعلیات راه را برای ادعای مدعیان پوچ اندیش باز می کند تا بدون آنکه در عمل حرفی برای گفتن داشته باشند ، مدعی انواع و اقسام علوم مختلف برای خودشان باشند !
در حق پیامبر و ائمه غلو نکنیم !

محی الدین;964870 نوشت:
اما در خصوص صراحت در بیان معارف. خداوند متعال چه بسا به صراحت گفته اما ما نمی فهمیم همانطور که در مورد امامت به صراحت حرف زده ( بنابر عقیده ما تشیع) اما دیگران می گویند هیچ نصی نیست. امثال این ایرادات را منکرین قرآن به انحاء دیگر مطرح می کنند مثلا می نشینند به زعم خودشان تناقضات را در میآورند بعد برای حل آن تناقضات تئوری پردازی می کنند. حال شما باید از خود بپرسید آیا واقعا تصریحی به عصمت نشده ؟

نه تنها هیچ تصریحی به عصمت در جمیع امور نشده است ، بلکه شواهد قرآنی و روایات متعدد تاریخی و عقل خلاف آنرا می گویند .

در عین حال اگر معتقد باشید به عصمت به صراحت اشاره شده است ، در این صورت وجود آیاتی که بر مجنون نبودن یا وحیانی و الهی بودن قرآن تاکید دارند مصداق فعل عبث خواهند بود . چون معصوم نه مجنون می شود ، نه دروغ می گوید . یا این یا آن .

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام و عرض ادب

مسلم;964818 نوشت:
من هم از شما تشکر می کنم، بحث ما علمی است و یک محفل علمی مجازی تلقی میشود و ثواب و اجر آن هم مشترک است، خدا به شما هم اجر بدهد.
بحث با شما الحمدلله از آن تاپیک ها و مباحثی است که انسان به خاطر طرف گفتگویش به آن رغبت داشته و احساس خستگی نمی کند، همین رعایت ادب و صمیمیت در گفتگو خیلی ارزشمند است.

@};-@};-@};-

مسلم;964818 نوشت:
به شرط آنکه آن تصمیم اشتباه ابراز نشده باشد تعارضی با عصمت ندارد، فقط اختلاف سخن در این خواهد بود که آن علمی که منشأ عصمت میشود آیا باید در همه مسائل بالفعل باشد یا بالقوه هم میتواند باشد.
در هر صورت آنچه که عقل به خاطر آن بر ضرورت عصمت تأکید میکند همان عدم سلب اعتماد و وثوق مردم است که با این تعریف هم محقق میشود.
چرا که خداوند تصمیم اشتباه انبیا را اصلاح می کند و ایشان را آگاه میسازد.

من خودم به چنین چیزی معتقد نیستم که انبیا تصمیم اشتباه بگیرند، اما همین که هر دو قبول داشته باشیم که ایشان فعل اشتباه نداشته اند در نتیجه که همان عدم وقوع سهو و نسیان از سوی انبیاء هست به تفاهم میرسیم و این برای رسیدن به یک نتیجه واحد کافیست.

یعنی هر دو قائل هستیم که هیچگونه خطا و اشتباهی از ایشان سر نمیزند، فقط تفاوت در این میشود که آن علم معصومانه کا مانع خطا میشود آیا باید در همه مسائل بالفعل باشد یا بالقوه هم باشد اشکالی ندارد که یک بحث فرعی خواهد بود.

خب ببینید اینجا نکته بسیار مهمی وجود دارد .

ما اگر بپذیریم پیامبر ص بری از اخذ تصمیم اشتباه نیست ، در همین حد به نظر من عصمت مخدوش می شود .

حال می رسیم به موضوع ضرورت . یعنی چه جایی خداوند باید به تصمیمات اشتباه پیامبر ورود کند و آنها را تصحیح کند .

ما یک چهل سال بدون پیامبری در زندگی حضرت داریم که در آنجا نه وحی ای بوده و نه جبرئیلی ! پس در آن مقطع اخذ تصمیم اشتباه توسط پیامبر به مرحله اجرا هم میرسیده است .

اما پس از نبوت نیز باید دید در کجاها ضرورت دارد تا خداوند تصمیمات پیامبر را تصحیح کند . آنچه در قرآن و تاریخ آمده به ما نشان میدهد که هرکجا مسئله مربوط به دین بوده و حوزه وظایف و ماموریت پیامبر در آنجا تعریف می شده قرآن ورود می کند . اما در بقیه زمینه ها اگر خطاهایی هم وجود داشته لزومی برای دخالت خدا نبوده است .

بدیهی هم هست ، اگر قرار بود تک تک تصمیمات اشتباه پیامبر را خدا تصحیح کند باید چندین و چند جلد کتاب اختصاص می یافت .

با سلام و عرض ادب و احترام

*حسام الدین*;964900 نوشت:
ما اگر بپذیریم پیامبر ص بری از اخذ تصمیم اشتباه نیست ، در همین حد به نظر من عصمت مخدوش می شود

از نظر بنده مهم این است که فعل اشتباه از پیامبران سر نزدند، بقیه اش به این مبنا برمیگردد که علم ایشان در تمام موارد را بالفعل بدانیم یا بالقوه!

در هر صورت در نتیجه که عدم صدور فعل خطا یا از روی فراموشی است اتفاق نظر وجود دارد، و این کافیست.
در سایر مسائل از جمله حقیقت عصمت، منشأ عصمت ومانند آن بین بزرگان هم اختلاف نظر وجود دارد اگرچه بنده معتقدم این علم معصومانه بالفعل بوده و حتی تصمیم اشتباه هم نمیگیرند!
اما بالاخره هر کسی یک مبنایی دارد مهم این است که معتقد باشیم که فعل اشتباه از ایشان سر نمیزند!

*حسام الدین*;964900 نوشت:
حال می رسیم به موضوع ضرورت . یعنی چه جایی خداوند باید به تصمیمات اشتباه پیامبر ورود کند و آنها را تصحیح کند .
ما یک چهل سال بدون پیامبری در زندگی حضرت داریم که در آنجا نه وحی ای بوده و نه جبرئیلی ! پس در آن مقطع اخذ تصمیم اشتباه توسط پیامبر به مرحله اجرا هم میرسیده است

در این خصوص چند نکته باید عرض کنم:

اول اینکه روشن است برای اینکه مردم از پیامبر تبعیت کنند گذشته او هم خیلی تأثیر دارد، یعنی هرگز جایز نیست خداوند پیامبرش را تا زمان بعثت رها کند و زمانی که میخواهد او را مبعوث کند، از آن زمان او را معصوم قرار دهد. چون گذشته آن شخص مانع پیروی میشود!
بالاخره ممکن است از روی نادانی نه عمد، کاری که بعدها قرار است حرام شود را انجام دهد! مثلا فرض کنید پیامبری نعوذبالله مشروب میخورده و بعد بخواهد آن را حرام اعلام کند! خب کسی از او نمیذیرد!
پس بالاخره این حمایت های پیشینی هم باید باشد، ولو آنکه بگویید فقط باید در مورد گناهان باشد، بالاخره باید باشد، و وقتی باشد دیگر استبعادی ندارد که آن را در همه جهاتش بپذیریم، یعنی قلمرو این حمایت ها را در پیش از بعثت وبعد از بعثت یکسان بدانیم.

دوم: قرآن کریم هم نسبت به گذشته پیامبر(ص) کلماتی دارد که نشان میدهد پیامبر(ص) پیش از بعثت نیز مورد حمایت خاص و در جریان رسالت بوده است، مثلا می فرماید:
«ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏»؛ هرگز مصاحب و همراه شما [محمّد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است.
روشن است که این آیه شریفه تمام عمر آن حضرت(ص) را در بر می گیرد، ‏یعنی آن حضرت هرگز منحرف و گمراه نبوده است.

و نیز این آیه شریفه قرآن می فرماید تو پیش از نزول قرآن دست به قلم نشدی و هیچ چیزی را با دست خود ننوشتی تا اهل شک به تردید نیفتند:
«وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون‏»؛ (عنکبوت:48)
یعنی این با هماهنگی بوده است، نیت پیامبر(ص) از همان ابتدا در دست به قلم نشدن این بوده است.

سوم: روایات هم دلالت بر همین مطلب دارند که پیامبر(ص) از کودکی مورد حمایت و تأدیب الهی بوده است:

پیامبر(ص) می فرمایند: «أَدَّبَنِي‏ رَبِّي‏ فَأَحْسَنَ‏ تَأْدِيبِي» پروردگارم تریت مرا بر عهده گرفت ومرا نیکو تربیت کرد. ‏(بحارالانوار، ج68، ص382)
همچنین امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه در وصف پیامبر(ص) می فرمایند:
«َ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ كُنْتُ مَعَهُ أَتَّبِعُه‏»؛ از همان لحظه ای که پیامبر (صلی الله علیه وآله) را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته خود (جبرئیل) را مأمور تربیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) کرد تا شب و روز او را به راه های بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند، و من به همراه او بودم و از او تبعیت میکردم.

چهارم: باید توجه داشته باشید که علمی که از جانب ملائک به معصومین اعطاء میشود با وحی تشریعی یکسان نیست که گمان کنید لازم است هر کجا پیامبر(ص) از چیزی آگاه میشود در قرآن هم بیاید تا چند جلد بشود!
نمونه اش همین احادیث قدسی است.
نمونه اش مصحف حضرت فاطمه(س) است.
نمونه اش نزول ملائکه در شب قدر بر امام است.

*حسام الدین*;964897 نوشت:
در عین حال عبارت عفا الله نشان می دهد پیامبر عملی انجام داده که نیاز به عفو الهی داشته است .

سلام علیکم
.
شما مطلب را اشتباه درک کردید!

مرحوم سید مرتضی علم الهدی در کتاب تنزیه الانبیاء صفحه 160 می گوید:
این جمله وقوع معصیت و غفران عقاب را اقتضا ندارد، بلکه برای تعظیم و ملاطفت در خطاب هم می آید مانند (أرأیت رحمک الله و غفرالله لک). و اصلاً مقصود متکلم هیچ گونه عقاب از ذنوب و عافیت از آن نیست

علامه طباطبایی می نویسد:
در این آیه اصلاً دلالت بر ترک اولی هم نیست، چه برسد به گناه و ذنب و عفو آن... مناسب مقام این است که خطاب و عتاب را متوجه مخاطب ساخته از باب (در به تو می گویم، دیوار تو بشنو)، ولی منظورش همان افاده ظهور و وضوح دروغ منافقین است، این نوع خطاب یکی از آداب کلام است و جمله «عفی الله عنک» خبریه نیست که عفو بر عقاب را ثابت کند، بلکه جمله انشائیه دعائیه است از باب جمله فارسی (خدا پدرت را بیامرزد). پس آیه کریمه در لسان عقاب، مدح لطیفی دارد.

دوست عزیز,برتر از اینها کلام امام رضا علیه اسلام است که می فرماید:
نوع خطاب در این آیه را از نوع «إیاک أعنی واسمعي یا جاره» دانسته است

حضرت امام رض(ع) در جواب مأمون عباسی فرمود: این آیه از قبیل «أیاک أعنی و اسمعی یا جارة» است، یعنی به تو می گویم که همسایه بشنود، پس خطاب ظاهراً به پیامبر (ص) است، ولی مقصود آن است که امت بشنوند و مضمون آن را به کار بندند

*حسام الدین*;964897 نوشت:
اینها روایات جعلی و بافته های اذهان کسانی است که فکر می کنند از طریق غلو در حق پیامبر و ائمه می توانند به آنها خدمت کنند . اما امروز مشخص شده که آن راویان در اصل خیانت کرده اند ! ما که نباید قصه گوئی های عده ای که سینه به سینه نقل شده و معلوم نیست هر طبقه از روات چه مقدار بر آن افزوده اند را وحی منزل بدانیم !

پس عبارت سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی علی بن ابی طالب رو هم جعلی می دانید!

با اینکه سوال و جواب های این عبارت در تاریخ ثبت و ضبط شده!

یا علی ، کدام عبادت است که هم انجام دادن آن عقوبت دارد و هم ترک آن ؟
امیرالمومنین فرمود : نماز خواندن انسان مست ، انجام این نماز عقوبت دارد چون در حالت مستی نماز گزاشت ، ترک آن هم عقوبت دارد چون نماز را ترک نموده است .

یا علی ، اگر سگی با گوسفندی مقاربت کردند ، بچه ای متولد شد ، این بچه حکم سگ را دارد یا حکم گوسفند را ؟
ابن ابی الحدید وقتی به اینجا رسید ، تاسف می‌خورد . می‌گوید ای کاش آن شب در پای خطبه سلونی علی بن ابی طالب انسان‌های فهیم و فرهیخته ای حضور می‌داشتند که سوالات عمیق علمی و حکمی از محضر مولا می پرسیدند تا پاسخ مولا برای ما آیندگان بماند ولی افسوس ... بعضی آدمهایی که پای خطبه‌ی سلونی مولا علی نشسته بودند ، آدمهای عوام ِ کم سوادی بودند که سوالات شان از این نوع بود که چنین سوالی کردند !! مولا علی (علیه السلام) این سوال را هم بی پاسخ نگذاشتند ...

فرمود : بروید ببینید این بچه علف می خورد یا استخوان می چرد ؟
اگر علف می خورد ، گوسفند است و اگر استخوان می چرد ، سگ است.

سائل بلند شد و گفت : یا علی ، گاهی می‌ بینیم علف می‌خورد ، گاهی استخوان می چرد .
فرمود : بروید ببینید آیا مانند گوسفند می‌نشیند یا مانند سگ ؟

سائل بلند شد و گفت : یا علی ، گاهی مانند گوسفند می‌نشیند و گاهی مانند سگ .
فرمود : بروید ببینید آیا مانند گوسفند آب می‌نوشد یا مانند سگ آب می خورد ؟

سائل باز هم گفت : گاهی مانند گوسفند آب می‌نوشد و گاهی هم مانند سگ آب می خورد .
فرمود : بروید ببینید آیا مانند گوسفند بول می‌کند یا مانند سگ ؟

سائل باز هم بلند شد و گفت : یا علی ، گاهی مانند گوسفند بول می‌کند و گاهی مانند سگ .
فرمود : بروید ببینید آیا در اول و وسط گله راه می رود یا آخر گله ؟ اگر اول و وسط گله راه می رود گوسفند است ، اگر آخر گله راه می رود سگ است.

سائل باز هم بلند شد و گفت : یا علی ، گاهی اول ، گاهی وسط ، گاهی هم آخر گله راه می رود .
فرمود : پس او را بکشید ، اگر شکمبه دارد ، گوسفند است و اگر شکمبه ندارد ، سگ است .

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام

مسلم;964933 نوشت:
اول اینکه روشن است برای اینکه مردم از پیامبر تبعیت کنند گذشته او هم خیلی تأثیر دارد، یعنی هرگز جایز نیست خداوند پیامبرش را تا زمان بعثت رها کند و زمانی که میخواهد او را مبعوث کند، از آن زمان او را معصوم قرار دهد. چون گذشته آن شخص مانع پیروی میشود!

اشتباه و خطا ابعاد مختلفی دارد ، می تواند خیلی کوچک باشد به طوری که به چشم نیاید ، می تواند آنقدر بزرگ باشد که خود فرد را از چشم بیندازد .

مکرر عرض کردم هدف از بعثت پیامبر آموزش تجارت ، کشاورزی طرز جنگیدن و ... به مردم نبوده است . وقتی پیامبر برای یک هدف معین و آنهم تصحیح اعتقادات و عقاید یک مردمی قیام می کند ، باید در حوزه همان دعوت و رسالتش قابل قبول باشد . همانطور که هیچ کس از یک مصلح اقتصادی انتظار ندارد کشتی گیر خوبی باشد ، کسی هم از یک جنگجو نمی خواهد تا متفکر سیاسی بزرگی باشد .

مسلم;964933 نوشت:
«ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏»؛ هرگز مصاحب و همراه شما [محمّد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است.
روشن است که این آیه شریفه تمام عمر آن حضرت(ص) را در بر می گیرد، ‏یعنی آن حضرت هرگز منحرف و گمراه نبوده است.

این آیه در راستای همان دعوای میان پیامبر ص و مشرکین است که آنها می گفتند وحی را محمد ص از خودش می سازد . با توجه به اینکه در ادامه می گوید « ان هو الا وحی یوحی » نمی توان گفت آیه مورد نظر سراسر عمر پیامبر را شامل می شود . چون در اینصورت باید همان حرف را برای ان هو الا وحی یوحی هم در نظر بگیریم .

مسلم;964933 نوشت:
و نیز این آیه شریفه قرآن می فرماید تو پیش از نزول قرآن دست به قلم نشدی و هیچ چیزی را با دست خود ننوشتی تا اهل شک به تردید نیفتند:
«وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون‏»؛ (عنکبوت:48)
یعنی این با هماهنگی بوده است، نیت پیامبر(ص) از همان ابتدا در دست به قلم نشدن این بوده است.

انصافا این دیگر به عصمت ربطی ندارد :-??

در عین حال جسارتا این تفسیر شما می تواند بهانه دست کسانی بدهد تا بگویند پیامبر عمدا و با نیت قبلی دست به قلم نشده تا شک را از خود بردارد و مبادا کسی بعدا بگوید شما سواد نوشتن داشتی و اینها را از روی باسوادی می گوئی . در مجموع به نظرم تفسیر چندان مناسبی از آیه که منظور دیگری دارد نیست .

مسلم;964933 نوشت:
پیامبر(ص) می فرمایند: «أَدَّبَنِي‏ رَبِّي‏ فَأَحْسَنَ‏ تَأْدِيبِي» پروردگارم تریت مرا بر عهده گرفت ومرا نیکو تربیت کرد. ‏(بحارالانوار، ج68، ص382)
همچنین امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه در وصف پیامبر(ص) می فرمایند:
«َ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ كُنْتُ مَعَهُ أَتَّبِعُه‏»؛ از همان لحظه ای که پیامبر (صلی الله علیه وآله) را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته خود (جبرئیل) را مأمور تربیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) کرد تا شب و روز او را به راه های بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند، و من به همراه او بودم و از او تبعیت میکردم.

ما اگر بخواهیم به این دست از روایات اعتنا کنیم آن وقت روایت شق صدر و شستشوی قلب پیامبر در تشت طلایی و دیگر روایاتی که بیشتر افسانه به نظر می رسند تا واقعیت نیز مطرح می شوند !

با اینکه در قرآن صراحتا می گوید و وجدک ضالا فهدی ، یعنی تو را گمراه یافت و هدایت کرد . حالا توجیه کنیم که این فاعل نیست ، مفعول است ، گمراه نیست ، گمشده است ، به هر معنا این آیه با همه آن روایاتی که در این باب مطرح می شوند در تعارض است .

مسلم;964933 نوشت:
چهارم: باید توجه داشته باشید که علمی که از جانب ملائک به معصومین اعطاء میشود با وحی تشریعی یکسان نیست که گمان کنید لازم است هر کجا پیامبر(ص) از چیزی آگاه میشود در قرآن هم بیاید تا چند جلد بشود!

این دیگر مطلبی جدید است .

اگر بنا باشد یوحی الی ، انی بشرا مثلکم را در چیزی فراتر از نزول وحی نقض کند ، این با نص قرآن مخالف است . یعنی اگر فرضا شما بر یک ماده تبصره ای بزنید که آن تبصره در عمل کل ماده را دگرگون کند این از حکمت قانون گذار به دور خواهد بود .

وحی قرار است بر کلیه حالات بشری حضرت رسول یک تبصره و استثنا باشد ، حالا این وحی اگر تک تک ویژگی های بشری پیامبر را از ایشان بگیرد و در عمل این پیامبر فقط در خوراک و پوشاک مانند بقیه باشد این دیگر نیاز به گفتن ندارد . 40 سال محمد ص با مردم زندگی کرده و همه دیده اند هم می خورد ، هم می خوابد ، هم زن می گیرد و هم کار می کند . این که گفتن نداشت ! نه ! مراد از انا بشرا مثلکم یک چیزی فراتر از این امور بدیهی است !

حالا من در خواست دارم یک بحثی راجع به آیه 43 سوره توبه و دیگر آیات مشابه داشته باشیم . برای شروع هم از همین آیه آغاز کنیم . چون چند پست قبل فرمودید به این موضوع هم می پردازید ، خواستم یک یادآوری کنم .

با تشکر از شما .

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام

سعید مسلم;964954 نوشت:
این جمله وقوع معصیت و غفران عقاب را اقتضا ندارد، بلکه برای تعظیم و ملاطفت در خطاب هم می آید مانند (أرأیت رحمک الله و غفرالله لک). و اصلاً مقصود متکلم هیچ گونه عقاب از ذنوب و عافیت از آن نیست

حضرتعالی «لم اذنت» بعدش را دیده اید ؟!

آیه می گوید چرا اذن دادی ؟! یعنی نباید اذن می دادی ! حالا شاید کسی هم برداشت کند خدا نمیدانسته ، خواسته علت کار پیامبر را بداند !

در عین حال رابطه خدا و پیامبرش دست کم در قرآن در سطح رابطه بین دو انسان که نیست ! که این بگوید خدا بیامرزدت ، آن یکی بگوید خدا پدرت را بیامرزد !

سعید مسلم;964954 نوشت:
در این آیه اصلاً دلالت بر ترک اولی هم نیست، چه برسد به گناه و ذنب و عفو آن... مناسب مقام این است که خطاب و عتاب را متوجه مخاطب ساخته از باب (در به تو می گویم، دیوار تو بشنو)، ولی منظورش همان افاده ظهور و وضوح دروغ منافقین است، این نوع خطاب یکی از آداب کلام است و جمله «عفی الله عنک» خبریه نیست که عفو بر عقاب را ثابت کند، بلکه جمله انشائیه دعائیه است از باب جمله فارسی (خدا پدرت را بیامرزد). پس آیه کریمه در لسان عقاب، مدح لطیفی دارد.

خدا با کسی تعارف ندارد ، چه عتاب های سختی که بر منافقان در قرآن نیست ! اینجا هم اصلا منافقان سرزنش نمی شوند ! آنان دروغ گفته اند و تمارض کردند . پیامبر هم تمارضشان را پذیرفت . آیه هم می گوید نباید می پذیرفتی ! باور کنید معنای آیه واضح است . و البته بازهم متاسفانه ما رابطه خدا و پیامبر را در حد رابطه دو انسان پایین آورده ایم و مراودات روزمره مان را بر این سخنان منطبق می کنیم !

سعید مسلم;964954 نوشت:
دوست عزیز,برتر از اینها کلام امام رضا علیه اسلام است که می فرماید:
نوع خطاب در این آیه را از نوع «إیاک أعنی واسمعي یا جاره» دانسته است

حضرت امام رض(ع) در جواب مأمون عباسی فرمود: این آیه از قبیل «أیاک أعنی و اسمعی یا جارة» است، یعنی به تو می گویم که همسایه بشنود، پس خطاب ظاهراً به پیامبر (ص) است، ولی مقصود آن است که امت بشنوند و مضمون آن را به کار بندند

خود معصوم فرمود هر کلامی که با قرآن منطبق نباشد را باید بر دیوار کوبید . ما نیز مطمئن نیستیم این سخن حضرت علیه السلام است . ناچار به قرآن مراجعه می کنیم و می بینیم معنای آیه آنقدر واضح است که این تاویلات هیچ جایی در آن ندارد .

سعید مسلم;964954 نوشت:
فرمود : بروید ببینید این بچه علف می خورد یا استخوان می چرد ؟
اگر علف می خورد ، گوسفند است و اگر استخوان می چرد ، سگ است.

سائل بلند شد و گفت : یا علی ، گاهی می‌ بینیم علف می‌خورد ، گاهی استخوان می چرد .
فرمود : بروید ببینید آیا مانند گوسفند می‌نشیند یا مانند سگ ؟

سائل بلند شد و گفت : یا علی ، گاهی مانند گوسفند می‌نشیند و گاهی مانند سگ .
فرمود : بروید ببینید آیا مانند گوسفند آب می‌نوشد یا مانند سگ آب می خورد ؟

سائل باز هم گفت : گاهی مانند گوسفند آب می‌نوشد و گاهی هم مانند سگ آب می خورد .
فرمود : بروید ببینید آیا مانند گوسفند بول می‌کند یا مانند سگ ؟

سائل باز هم بلند شد و گفت : یا علی ، گاهی مانند گوسفند بول می‌کند و گاهی مانند سگ .
فرمود : بروید ببینید آیا در اول و وسط گله راه می رود یا آخر گله ؟ اگر اول و وسط گله راه می رود گوسفند است ، اگر آخر گله راه می رود سگ است.

سائل باز هم بلند شد و گفت : یا علی ، گاهی اول ، گاهی وسط ، گاهی هم آخر گله راه می رود .
فرمود : پس او را بکشید ، اگر شکمبه دارد ، گوسفند است و اگر شکمبه ندارد ، سگ است .

من اگر جای شما بودم اصلا این گونه جعلیاتی را مطرح نمی کردم . چون موجب وهن امام علیه السلام است .

اگر این حکایت حقیقت داشته باشد العیاذ بالله این طعن بر امام علیه السلام وارد است که چرا به جای آنکه دغدغه های فکری جاهلان را تصحیح کنند ، به توهمات و مهملات آنها دامن می زنند !!

مسلم;964691 نوشت:
نگاهتان به آزمایش را تغییر دهید! اینکه خداوند بیاید بندگانش را آزمایش کند تا خوب ها معلوم شوند و بدها هم معلوم شوند و خوب ها را ببرد به بهشت و درختانی که کاشته است و بدها را ببرد به آتشی که روشن کرده و اینها خیلی نگاه سطحی است! خب با چه هدفی؟! اصلا این کار یعنی چه؟! چه ضرورتی داشت؟!

با درود بر شما
هر چند این مباحث خارج از موصوع تاپیک هست ولی به هر حال هم عرایض من باید جواب داده شود و هم فرمایشات شما:
أحَسِبَ النَّاسُ أن يُتْرَكوا أن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ (عنكبوت:‌2ـ3)؛ «آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها شده و آزموده نمي‌شوند؟ و به‌يقين كساني را كه پيش از اينان بودند، آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته‏ اند، معلوم دارد و دروغ‌گويان را [نيز] معلوم دارد».
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّةِ أيَّامٍ وَكانَ عَرْشُهُ عَلَي الْمَاء لِيَبْلُوَكمْ أيُّكمْ أحْسَنُ عَمَلاً و... (هود:‌7)؛ «او كسي است كه آسمان و زمين را در شش روز آفريد؛‌ در‌حالي‌كه سرير حكومت او بر آب بود تا شما را بيازمايد كه كدام‌يك نيكوكارتريد».

مسلم;964691 نوشت:
نمیدانم شما توجه دارید یا ندارید، اما دارید همواره بین اثبات اصل یک چیز و کیفیت آن خلط می کنید! اگر من نفهمم که چگونه است که برق در سیم ها و کابل ها جربان پیدا می کند و لامپ خانه ما را روشن می کند این جهل به کیفیت است، هیچ دخلی به اصل آن ندارد، من اصل آن را میتوانم اثبات می کنم.

بحث در مورد اثبات و یا کیفیت عصمت نیست. بحث بنده در مورد تفاوتی است که آنچه به آن عصمت می گوییم بین انسان های عادی و معصومین از دیدگاه عدل الهی ایجاد می کند. پاسخ های شما در نهایت این مفهوم را القا می کند که (ما جوابی برای این سوال نداریم ولی چون به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبران معتقدیم، عصمت را هم همینگونه که تعریف شده می پذیریم)
مسلم;964691 نوشت:
دو هزارتا مثال می توانم بزنم: شما از خانه می آیید بیرون و میبینید که زمین خیس است، اما نمیدانید که باران آمده، ماشین های شهرداری خسابان را شسته اند، رودخانه بالا آمده یا...؛ این که دلیل این خیس شدن ا نمی دانید هرگز موجب نمیشود اصل خیس شدن را انکار کنید.

آیا با دیدن زمین خیس (با علم یا بدون علم به منبع آن) حق سوال در مورد نفس خیسی زمین هم از من سلب می شود؟

*حسام الدین*;965088 نوشت:
حضرتعالی «لم اذنت» بعدش را دیده اید ؟!

آیه می گوید چرا اذن دادی ؟! یعنی نباید اذن می دادی ! حالا شاید کسی هم برداشت کند خدا نمیدانسته ، خواسته علت کار پیامبر را بداند !

در عین حال رابطه خدا و پیامبرش دست کم در قرآن در سطح رابطه بین دو انسان که نیست ! که این بگوید خدا بیامرزدت ، آن یکی بگوید خدا پدرت را بیامرزد !


سلام علیکم
.
دوست عزیز,سخن و حرف شما انسان رو به حیرت میندازه!

اگر من قول سید مرتضی و علامه رو نوشتم برای اینکه آنها از ما در فهم قران و کلام خدا استوارتر هستند
بهتر نیست کار تفسیر را هم به اهل آن واگذار کنید

مطمئناََ شریف مرتضی علم الهدی و علامه عبارت لم اذنت رو دیدند!!!!!

*حسام الدین*;965088 نوشت:
خدا با کسی تعارف ندارد ، چه عتاب های سختی که بر منافقان در قرآن نیست ! اینجا هم اصلا منافقان سرزنش نمی شوند ! آنان دروغ گفته اند و تمارض کردند . پیامبر هم تمارضشان را پذیرفت . آیه هم می گوید نباید می پذیرفتی ! باور کنید معنای آیه واضح است . و البته بازهم متاسفانه ما رابطه خدا و پیامبر را در حد رابطه دو انسان پایین آورده ایم و مراودات روزمره مان را بر این سخنان منطبق می کنیم !

دوست عزیز,اگر فهمیدن قران اینقدر که شما گفتید ساده بود که دیگه سنگ روی سنگ بند نمیشد,شاهد حرف من استناد کردن داعش برای قتل و غارت به همین آیات هست

حال به نظر شما داعش اسلام واقعی هست یا نه آیات را تفسیر به رای کردند؟

شما با قران هم نمی تونید بر همه احتجاج کنید!!! شاهد این حرف هم کلام حضرت علی هست وقتی خواست ابن عباس رو برای محاجه با خوارج بفرسته
با آیات قرآنى با آنها محاجه مکن؛ زیرا قرآن تاب معانى مختلف و تفسیرها و وجوه گوناگون را دارد، تو چیزى می گویى و آنها چیزى می گویند. لکن با سنت [پیامبر(ص)] با آنها بحث کن که در برابر آن جاى فرار ندارد.

*حسام الدین*;965088 نوشت:
خود معصوم فرمود هر کلامی که با قرآن منطبق نباشد را باید بر دیوار کوبید . ما نیز مطمئن نیستیم این سخن حضرت علیه السلام است

بله ما هم این رو قبول داریم که امام صادق علیه السلام فرمود:
چون حديثى به شما رسيد و از قرآن يا گفتار رسول خدا(صلى الله عليه وآله)گواهى بر آن يافتيد، درست است و گرنه به درد آورنده اش مى خورد.

شما مطمئن نیستید ولی به نظر میاد کسانی مثل ابن ابی الحدید معتزلی فقط حسرت یک لحظه نشستن در کنار منبر سلونی قبل ان تفقدونی علی علیه السلام رو دارند.

این کلام که که حضرت علی فرموده باشد سلونی قبل ان تفقدونی منافاتی با قران ندارد

خود قران می فرماید:إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِن رَّسُولٍ یعنی علم غیب را تخصیص کرده که بله علم غیب برای خداست ولی آن را به هرکسی که بخواهد می دهد
[=times new roman]علم غيب تحفه‌اي است که خدا به افراد نادري مي‌دهد و به هر کسي نمي‌دهد.

*حسام الدین*;965088 نوشت:
من اگر جای شما بودم اصلا این گونه جعلیاتی را مطرح نمی کردم . چون موجب وهن امام علیه السلام است .

اگر این حکایت حقیقت داشته باشد العیاذ بالله این طعن بر امام علیه السلام وارد است که چرا به جای آنکه دغدغه های فکری جاهلان را تصحیح کنند ، به توهمات و مهملات آنها دامن می زنند !!


دوست عزیز,اگر با منطق شما سازگار نیست بحث جداگانه ای دارد ولی این از جعلیات نیست,بر عکس نظر جنابعالی موجب وهن نیست بلکه مایه مباهات است که کسی به غیر او نفرمود سلونی قبل ان تفقدونی مگر اینکه رسوا شد

الان بحث این رو می نویسم تا موضوع روشن بشه که جعلی نیست!!!

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه جلد 7 صفحه 46 و جلد 13 صفحه 106 می نویسد:

همه مردم اتفاق دارند که هیچ کدام از صحابه پیامبر و هم چنین از دانشمندان چنین ادعای "سلونی قبل ان تفقدونی" نکردند، غیر از علی بن ابی طالب
متن عربی:اجمع الناس کلهم علی انه لم یقل احد من الصحابة و لا احد من العلماء (سلونی) غیر علی بن ابیطالب

علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار جلد 29 در صفحات 647 – 648 می نویسد:

ابن جوزی بالای منبر گفت : « سلونی قبل ان تفقدونی » ؛ بپرسید از من قبل از آن که من از میان شما بروم . پس زنی ( که باطناً شیعه بوده ) از جا برخاست و گفت : آیا این که در یک شب علی برای غسل سلمان به مدائن رفت و مراجعت کرد صحیح است؟ ابن جوزی گفت: آری . آن زن گفت: اینکه عثمان سه روز بدنش در مزبله افتاده بود و علی هم حاضر بود صحیح است؟ گفت : بلی. پس زن گفت: باید علی بر حق باشد و عثمان بر باطل یا به عکس؟ ابن جوزی گفت: ای زن اگر تو بدون اجازه شوهرت از خانه بیرون شده ای خدا تو را لعنت کند و اگر با اجازه شوهرت آمده ای خدا شوهرت را لعنت کند. زن گفت: آیا عایشه که به جنگ علی رفت با اجازه پیغمبر رفت یا بی اجازه ؟ پس ابن جوزی سکوت کرد و از منبر به زیر آمد

علامه شیخ حر عاملی در کتاب فوائد الطوسیه باب رد قول من زعم عدم الوجود صفحه 268 می نویسد:
ومنها : قوله علیه السّلام : سلونی قبل أن تفقدونی فواللَّه لا تسألون عن شیء إلا أنبأتکم به

خطیب بغدادی در کتاب الفقیه والمتفقه جلد 2 صفحه صفحه 351 می نویسد:
أخبرناه أبو الحسین أحمد بن عمر بن روح وأبو علی الحسن بن فهد النهروانیان بها ، قالا : أنا أبو الحسین محمد بن إبراهیم بن مسلمه الدبیلی بالکوفه ، أنا محمد بن عبد الله بن سلیمان الحضرمی ، نا إسحاق بن إبراهیم المروزی ، نا عبد الرزاق ، نا معمر عن وهب بن عبد الله بن أبی دبی عن أبی الطفیل قال : شهدت علیاً وهو یخطب وهو یقول :سلونی والله لا تسألونی عن شیء یکون إلى یوم القیامه إلاّ حدثتکم به .

ابن عبدالبر در کتاب جامع بیان العلم وفضله جلد 1 صفحه 383 می نویسد:

عن وهب بن عبد الله عن أبی الطفیل قال شهدت علیا رضی الله عنه وهو یخطب ویقول سلونی فو الله لا تسألونی عن شیء یکون إلى یوم القیامه الا حدثکم به وسلونی عن کتاب اله فو الله ما منه آیه إلا وأنا أعلم بلیل نزلت أم بنهار أم بسهل نزلت أم بجبل ….

و زیاد هست دیگرانی که این رو نقل کردند در ضمن در خود نهج البلاغه هم هست

نقل قول:

دوست عزیز,اگر با منطق شما سازگار نیست بحث جداگانه ای دارد ولی این از جعلیات نیست,بر عکس نظر جنابعالی موجب وهن نیست بلکه مایه مباهات است که کسی به غیر او نفرمود سلونی قبل ان تفقدونی مگر اینکه رسوا شد

سلام علیکم

روایتی که نقل کردید بسیار شگفت آور و جذاب بود . وقتی حضرت رفتار دو حیوان رو مقایسه میکردند در قیاس با کسانی که شاید سالها با این دو حیوان سر و کار داشته باشند و بخواهند مشخصه رفتاری بدهند بلحاظ دقت و جامعیت قابل تطبیق نبود .
و این مشخصات رو تنها در چارچوب سوال لجوج مطرح شد و حتما مسائل دیگری بوده که در قالب سوال نمیگنجیده و مطرح نشده .

فرمایشات آن حضرت در نهج البلاغه در موضوعات مختلف از انسان شناسی تا خدا شناسی و سایر مباحث نیز چنین دقت و جامعیتی را و حتی بیشتر بدلیل عدم حصر در موضوع چند سوال داراست
وقتی کسی در نشانه شناسی و معرفت به حقایق سپس استدلال و برهان تا این اندازه مسلط است پذیرفته نیست که
جهل و نادانی ، چنانکه از یک فرد عادی انتظار میرود در او وجود داشته باشد ، درست مثل این است که انتظار نداریم یک استاد ادبیات فارسی نداند فارسی چیست و آن را با دیگر زبانها نتواند تشخیص بدهد و به اشتباه بیفتد .

در عمل نیز باید گفت کسی که حقیقت خلقت را میداند بعید است که عملی را مرتکب شود که جاهل و تبعا کسی که دچار جهل مرکب است مرتکب شود .

این مطالب توضیح واضحات بود و در حقیقت لزومی برای بیان آن نبود . مقصود تشکر از شما بابت نقل این روایت بود.

[="Tahoma"][="Navy"]

*حسام الدین*;964897 نوشت:
بررسی صحت و سقم ادعا نیاز به تشر الهی ندارد !! یعنی می خواهید بفرمائید حضرت رسول (ص) در 50 سال ابتدایی زندگی خود صحت و سقم ادعاها را بررسی نمی کردند ؟!
این قاعده عقلی است ، نیاز به بیان الهی ندارد .

در عین حال عبارت عفا الله نشان می دهد پیامبر عملی انجام داده که نیاز به عفو الهی داشته است .


سلام
اگر نیاز به تشر ندارد پس چرا تشر زده ؟
عفو را باید براساس همان توجیهاتی که برای عتاب کردیم لحاظ کرد نه به اعتبار خطا و اشتباه .

*حسام الدین*;964897 نوشت:
خیر ، پیامبر یک رسالت مشخص داشته است . در محدوده همین رسالت مشخص نیز مردم موظف اند از او اطاعت کنند . این دستور قرآن است .

از حکمت خدا به دور است که مردم را موظف به امری کند که برای آن امور رسالت محمدی تعریف نمی شود .


شما چیزی را می گویید بعد فراموش می کنید چه گفته اید . شما مدعی هستید پیامبر علاوه بر این موارد اشتباهی که قرآن متذکر آن شده اشتباهات زیاد دیگری هم داشته است. حال سوال ما این است که در آن همه اشتباه ، پیامبر ص امر و نهیی نکرده که خداوند آنرا متذکر شود و از تحت قاعده کلی اطیعوالرسول خارج سازد؟ این ممکن نیست.اساسا فرمان مطلق اطیعوالرسول خلاف فرض خطا و اشتباه است چون خداوند متعال باید مکررا موارد استثنا یعنی همان خطاهای پیامبر ص را با وحی متذکر شود. البته نباید فراموش کرد که شما عصمت را فقط در وحی می دانید لذا گفتار و رفتار پیامبر در غیر وحی از تحت عصمت خارج است یعنی حتی عمل خود پیامبرص به فرامین وحی هم معصومانه نیست. اینها هیچ سازگاری با حکمت الهی و همچنین فرامین مندرج در قرآن در مورد پیروی مطلق از پیامبرص ندارد.

*حسام الدین*;964897 نوشت:
بنده هم در همین اما چنین نیست اشکال دارم . چرا ؟ چرا چنین نیست ؟

اصلا چرا باید پیامبر ص تمامی علوم را داشته باشد ؟! و اگر پیامبر تمامی علوم را داشته است چرا از آنها به شکل عملی استفاده نکرده است ؟ می خواهید بگوئید پیامبر همه علوم را داشت اما استفاده نکرد ؟! علم بی عمل چه فایده ای دارد ؟!


یعنی انتظار دارید یکبارگی پیامبر ص جلو اعراب جاهلی بر سفینه فضایی سوار شود؟
واقعا که این تصور بچه گانه است. پیامبر نیامده علوم عادی را به مردم بیاموزد هرچند از آن نیز ناتوان نیست بلکه آمده دانشی به انسانها بیاموزد که در هر دوره و زمان بکار ببندند سعادت نصیب آن خواهد بود.

*حسام الدین*;964897 نوشت:
بزرگوار دوران این ادعاها به سر آمده است . نه می خواهد به غرب برویم ، نه احیانا مراجعه کنیم به وزیر بهداشت خودمان که شاید برخی به غرب زدگی متهمش کنند .

همین آیت الله ری شهری که احتمالا مورد تایید شما باشد همین اواخر فرمودند ما نظامی به اسم طب اسلامی نداریم ..


اگر اهل دقت باشید آقای ری شهری نفی نظام طب اسلامی کرده اند نه کلیت طب اسلامی. از نظر ایشان تعالیم طبی مندرج در روایات نظام مند نیستند نه اینکه ما تعالیم طبی نداریم. حتی از پیامبرص نقل است که ایشان طب را یکی از دو علم حقیقی و ارزشمند می دانند: العم علمان علم الادیان و علم الابدان. خود پیامبر ص نیز تعالیم پیشگیرانه بهداشتی و طبی داشته اند که در منابع حدیثی ما آمده است. در روایات ائمه ع این تعالیم مفصلتر است.

*حسام الدین*;964897 نوشت:
بله ، این هم ادعایی است ، اما نیاز به اثبات دارد . اینکه ما از بام تا شام ادعا کنیم همه علوم در قرآن هست ولی در عمل هیچ برای عرضه نداشته باشیم ، فکر نکنم چندان کار معقولی باشد .

فعلا که این ادعا مبتنی بر لفظ صریح قرآن است هرچند حربه قید زنی شما در بهم زدن این مفاهیم رووشن، برایتان مشکل ساز شده است.

*حسام الدین*;964897 نوشت:
اینها روایات جعلی و بافته های اذهان کسانی است که فکر می کنند از طریق غلو در حق پیامبر و ائمه می توانند به آنها خدمت کنند . اما امروز مشخص شده که آن راویان در اصل خیانت کرده اند ! ما که نباید قصه گوئی های عده ای که سینه به سینه نقل شده و معلوم نیست هر طبقه از روات چه مقدار بر آن افزوده اند را وحی منزل بدانیم !

بلکه امثال این جعلیات راه را برای ادعای مدعیان پوچ اندیش باز می کند تا بدون آنکه در عمل حرفی برای گفتن داشته باشند ، مدعی انواع و اقسام علوم مختلف برای خودشان باشند !
در حق پیامبر و ائمه غلو نکنیم !


شما که در تفسیر "ما ینطق عن الهوی" به بیان یک مفسر متوسل می شوید چطور می توانید روایات پیامبر و اهل بیت ع را بخاطر مخالفت با عقیده خودتان کذب و غلو بدانید.
مشکل چیز دیگری است مشکل این است که خداوند قلب شما را برای فهم حقایق بالاتر هنوز باز نکرده است و البته با این روش مستکبرانه ای که دارید هیچگاه گشوده نخواهد شد. شما همیشه در ضیق امور عادی تکراری خسته کننده خواهید ماند چون راه را بر خود بسته اید. بهتر است فکر کنید برتر از شما هم کسانی هستند و بالاتر از آنچه می دانید دانشی هست. به قول قرآن کریم: فوق کل ذی علم علیم.

*حسام الدین*;964897 نوشت:
نه تنها هیچ تصریحی به عصمت در جمیع امور نشده است ، بلکه شواهد قرآنی و روایات متعدد تاریخی و عقل خلاف آنرا می گویند .

در عین حال اگر معتقد باشید به عصمت به صراحت اشاره شده است ، در این صورت وجود آیاتی که بر مجنون نبودن یا وحیانی و الهی بودن قرآن تاکید دارند مصداق فعل عبث خواهند بود . چون معصوم نه مجنون می شود ، نه دروغ می گوید . یا این یا آن .


از نظر ما بسیاری از آیات قرآن کریم به دلالت التزامی یا تضمنی برای دیگران بر عصمت دلالت دارد و برای اهلش به صراحت. معجزات الهی ( البته با فهم درست آن و نقش وجود مقدس پیامبران در تحقق آنها) از جمله آیاتی است که به عصمت دلالت می کند.
و اما در مخالفت عصمت با تهمت جنون و دروغ باید گفت وقتی مخاطب عاقل نیست و مطلب را نمی گیرد و نمی فهمد باید با همین بیانات به رد افکار و اندیشه های آنها پرداخت.
یا علیم[/]

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام

محی الدین;965175 نوشت:
اگر نیاز به تشر ندارد پس چرا تشر زده ؟

بخاطر عدم توجه کافی پیامبر به آن اصلی که گفتم . شاید بشود کار پیامبر را نوعی اهمال دانست . اما به هر حال اشتباه بوده است . حالا اسمش را هر چه بخواهیم بگذاریم .

محی الدین;965175 نوشت:
شما چیزی را می گویید بعد فراموش می کنید چه گفته اید . شما مدعی هستید پیامبر علاوه بر این موارد اشتباهی که قرآن متذکر آن شده اشتباهات زیاد دیگری هم داشته است. حال سوال ما این است که در آن همه اشتباه ، پیامبر ص امر و نهیی نکرده که خداوند آنرا متذکر شود و از تحت قاعده کلی اطیعوالرسول خارج سازد؟ این ممکن نیست.اساسا فرمان مطلق اطیعوالرسول خلاف فرض خطا و اشتباه است چون خداوند متعال باید مکررا موارد استثنا یعنی همان خطاهای پیامبر ص را با وحی متذکر شود. البته نباید فراموش کرد که شما عصمت را فقط در وحی می دانید لذا گفتار و رفتار پیامبر در غیر وحی از تحت عصمت خارج است یعنی حتی عمل خود پیامبرص به فرامین وحی هم معصومانه نیست. اینها هیچ سازگاری با حکمت الهی و همچنین فرامین مندرج در قرآن در مورد پیروی مطلق از پیامبرص ندارد.

این پیروی مطلق را اجازه دهید بررسی کنیم ، با این قسمت از فرمایشات شما :

محی الدین;965175 نوشت:
از پیامبرص نقل است که ایشان طب را یکی از دو علم حقیقی و ارزشمند می دانند: العم علمان علم الادیان و علم الابدان. خود پیامبر ص نیز تعالیم پیشگیرانه بهداشتی و طبی داشته اند که در منابع حدیثی ما آمده است. در روایات ائمه ع این تعالیم مفصلتر است.

بسیار خوب . ما همین مثال را بررسی کنیم .

حضرتعالی در زمینه پزشکی و درمان از چه کسی الگو می گیرید ؟! به احادیث طبی اکتفا می کنید ؟! آری یا خیر ؟

محی الدین;965175 نوشت:
یعنی انتظار دارید یکبارگی پیامبر ص جلو اعراب جاهلی بر سفینه فضایی سوار شود؟

نه این انتظار را ندارم . بلکه می گویم پیامبر حتی از سفینه فضایی هم کوچکترین اطلاعی نداشته اند . خدا به حضرت علمی در همان حدود عموم جامعه عربی داده است . بیشتر از آن را خدا به ایشان نداده است .

محی الدین;965175 نوشت:
واقعا که این تصور بچه گانه است. پیامبر نیامده علوم عادی را به مردم بیاموزد هرچند از آن نیز ناتوان نیست بلکه آمده دانشی به انسانها بیاموزد که در هر دوره و زمان بکار ببندند سعادت نصیب آن خواهد بود.

بله بنده نیز همین را می گویم . آن قسم از تعلیمات پیامبر که در همه زمان ها و مکان ها قابل اجراست می شود رسالت اصیل نبوی . بقیه اش اموری است که پیامبر در طول زندگی انجام می داده و لازم نیست واو به واوش را همگان انجام دهند ، چون نمی شود . حالا همان مثال پزشکی یکی از همین نشدنی هاست .

محی الدین;965175 نوشت:
فعلا که این ادعا مبتنی بر لفظ صریح قرآن است هرچند حربه قید زنی شما در بهم زدن این مفاهیم رووشن، برایتان مشکل ساز شده است.

اگر اصرار کنید که بیان هرچیز در قرآن آمده آن وقت این آیه با تفسیر شما با آن دسته از احکام دین که در قرآن نیامده اند دچار تناقض می شود !

ادامه آیه می فرماید : وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ .. این به خوبی نشان می دهد که منظور بیان آن چیز هایی است که موجب هدایت و رحمت برای «مسلمانان» می شود .

محی الدین;965175 نوشت:
شما که در تفسیر "ما ینطق عن الهوی" به بیان یک مفسر متوسل می شوید چطور می توانید روایات پیامبر و اهل بیت ع را بخاطر مخالفت با عقیده خودتان کذب و غلو بدانید.

من به استدلال ایشان استناد کردم .

در رد آن روایات هم دلیل آوردم . که بهتر بود دلایل را رد می کردید ، نه اینکه بفرمائید :

محی الدین;965175 نوشت:
مشکل چیز دیگری است مشکل این است که خداوند قلب شما را برای فهم حقایق بالاتر هنوز باز نکرده است و البته با این روش مستکبرانه ای که دارید هیچگاه گشوده نخواهد شد. شما همیشه در ضیق امور عادی تکراری خسته کننده خواهید ماند چون راه را بر خود بسته اید. بهتر است فکر کنید برتر از شما هم کسانی هستند و بالاتر از آنچه می دانید دانشی هست. به قول قرآن کریم: فوق کل ذی علم علیم.

به گمان من اتفاق این شما هستید که دچار تکبر شده اید و از یک موضع بالا به بقیه نگاه می کنید . شرح صدر البته که خوب است ، اما از آن خوبتر به کار گرفتن مغز و استفاده از حجت باطنی است . بنده نیز هیچ ادعایی ندارم و صرفا برای بیشتر دانستن می پرسم .

درود بر هموطن
اهل تسنن معتقدند که پیامبر در بیان وحی دارای عصمت بوده و خود را در این امر تنها معصوم میدانسته
و خواص یا اهل تشیع پیامبر و بقیه امامان را در همه امور معصوم میدانستند
از دید علمی هر دو دیدگاه رد است هیچ کس حتی پیامبر در تاریخ صدر اسلام در هیچ امری(حتی وحی) خود را معصوم نمیدانسته
ایاتی هم که اشاره دارد که تو ای پیامبر در بیان وحی فراموش نمیکنی و یا از خودت نمیگویی تاکیدی هست برای شنوندگان و نشان دهنده عصمت در بیان وحی نیست ما قضیه غرانیق را داریم در تاریخ اسلام و ایات ناسخ و منسوخ را داریم و سورها و ایاتی که بدون جایگزینی حکم جدید به دستور خود پیامبر منع شده خواندنش
چگونه میشود که پیامبر برای خود در بیان وحی عصمت فرض میکرده و این دستورات و کارها را کرده است؟

عصمت در حقیقت باوری هست که در بین النهرین و ایران پیش از اسلام نفوذ کرده و مربوط به مسحیت گنوسی هست که جزو ادیان التقاطی بوده است

بهمین دلیل در تشیع که موطن ان کوفه یا حیره قدیم بوده است بیشترین بازتاب را دارد و تیورسینهای مذاهب اسلامی اینها را با هم امیختند

با سلام و احترام

چالشگر;965095 نوشت:
هر چند این مباحث خارج از موصوع تاپیک هست ولی به هر حال هم عرایض من باید جواب داده شود و هم فرمایشات شما:
أحَسِبَ النَّاسُ أن يُتْرَكوا أن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ (عنكبوت:‌2ـ3)؛ «آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها شده و آزموده نمي‌شوند؟ و به‌يقين كساني را كه پيش از اينان بودند، آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته‏ اند، معلوم دارد و دروغ‌گويان را [نيز] معلوم دارد».
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّةِ أيَّامٍ وَكانَ عَرْشُهُ عَلَي الْمَاء لِيَبْلُوَكمْ أيُّكمْ أحْسَنُ عَمَلاً و... (هود:‌7)؛ «او كسي است كه آسمان و زمين را در شش روز آفريد؛‌ در‌حالي‌كه سرير حكومت او بر آب بود تا شما را بيازمايد كه كدام‌يك نيكوكارتريد».

جناب چالشگر عزیز نگاه گزینشی به آیات انسان را از حقیقت دور میدارد، آنچه که برخی را به جبر، و برخی را به تفویض سوق داده است نگاه گزینشی به آیات است!
آنچه که برخی را به تجسّم و خدای جسمانی کشانده است نگاه گزینشی به آیات است!

نمیخواهم شما را با اینها قیاس کنم فقط میخواهم عرض کنم نگاه گزینشی به آیات انسان را تا کجا پیش میبرد!
ما که منکر امتحان نشدیم! فقط عرض کردیم منظور از امتحان چیست! این را هم باید از نگاه مجموعی به آیات و روایات فهمید، نگرش جزیره ای به آیات و روایات قطعا به انحراف می انجامد.

آیات آل عمران:5؛ هود:5؛ نحل:23 و آیات مشابه در مورد علم نامحدود الهی را هم باید دید، و آیاتی که به نقش رفتارها در درون انسان و ساختن درون او و تجسم اعمال در قیامت هم اشاره دارند را باید دید، آیاتی چون: آل عمران:30؛ بقره:81؛ نشاء:10 و...

چالشگر;965095 نوشت:
بحث بنده در مورد تفاوتی است که آنچه به آن عصمت می گوییم بین انسان های عادی و معصومین از دیدگاه عدل الهی ایجاد می کند. پاسخ های شما در نهایت این مفهوم را القا می کند که (ما جوابی برای این سوال نداریم ولی چون به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبران معتقدیم، عصمت را هم همینگونه که تعریف شده می پذیریم)

خب عقل میفهمد که بی عدالتی در رفتار خداوند راه ندارد، لذا ولو آنکه حکمت این برتری دادن را متوجه نشود اما آن را عادلانه میداند! مگر بچه هایی که به دنیا می آیند همه در یک مرتبه هستند؟! بالاخره برمیگردد به عوامل پیشینی، چه ما به همه این علل و عوئامل پیشینی علم داشته باشیم و چه نداشته باشیم.
وقتی اثبات شد که خداوند به آینده همه انسان ها علم دارد دیگر اشکالی ندارد زبده ترین آنها را برگزیند.

چالشگر;965095 نوشت:
آیا با دیدن زمین خیس (با علم یا بدون علم به منبع آن) حق سوال در مورد نفس خیسی زمین هم از من سلب می شود؟

خیر، همواره حق سوال دارید، اما اگر برای سوالتان پاسخی نیافتید هرگز خیسی زمین را انکار نمی کنید! چون این ها دو مقوله مستقل هستند، اصل خیسی، و علت آن!

با سلام و احترام

mmns2001;965189 نوشت:
ز دید علمی هر دو دیدگاه رد است

همین یکی رو کم داشتیم!!:khandeh!:

mmns2001;965189 نوشت:
هیچ کس حتی پیامبر در تاریخ صدر اسلام در هیچ امری(حتی وحی) خود را معصوم نمیدانسته
ایاتی هم که اشاره دارد که تو ای پیامبر در بیان وحی فراموش نمیکنی و یا از خودت نمیگویی تاکیدی هست برای شنوندگان

یعنی چه که تأکیدی است برای شنوندگان، میشه بیشتر توضیح بدهید؟

و همچنین این سوال رو پاسخ بدید که اگر قرار نیست پیامبر تعالیم الهی را برای بشر بیاورد و ممکن است اشتباه کند اصلا خدا چرا او را فرستاده؟ چون ما دست روی هر آیه ای که بگذاریم ممکن است پیامبر در دریافت یا ابلاغ آن اشتباه کرده باشد، خب ما چرا باید پیروی کنیم؟ از یک انسان مثل خودمان که ارتباطش با خدا تضمین شده نیست چرا باید پیروی کنیم؟ و اصلا خدا چرا باید چنین انسانی را بفرستد؟!

mmns2001;965189 نوشت:
ما قضیه غرانیق را داریم در تاریخ اسلام و ایات ناسخ و منسوخ را داریم و سورها و ایاتی که بدون جایگزینی حکم جدید به دستور خود پیامبر منع شده خواندنش
چگونه میشود که پیامبر برای خود در بیان وحی عصمت فرض میکرده و این دستورات و کارها را کرده است؟

آیات ناسخ و منسوخ که از جانب خود خداوند است، و خود خداوند هم فرموده برخی احکام زمانمند هستند و بعد از گذشت زمان آن، حکم بهتر جعل میشود.(بقره:106)
قضیه غرانیق هم که افسانه ای است که در منابع اهل سنت آمده و راویان آن هم افراد ناشناخته و ضعیف هستند، خب چرا باید در این مسئله به این مهمی آیات و روایات معتبر را کنار گذاشت و بهاین افسانه ها تمسک جست؟ کدام آدم منطقی چنین کاری می کند؟!

mmns2001;965189 نوشت:
عصمت در حقیقت باوری هست که در بین النهرین و ایران پیش از اسلام نفوذ کرده و مربوط به مسحیت گنوسی هست که جزو ادیان التقاطی بوده است
بهمین دلیل در تشیع که موطن ان کوفه یا حیره قدیم بوده است بیشترین بازتاب را دارد و تیورسینهای مذاهب اسلامی اینها را با هم امیختند

با این همه آیات و روایات ما چرا باید چنین حرف هایی را بپذیریم؟! این تحلیل ها چه ضمانتی دارد که صحیح باشد؟! کیلویی که نمیشود حرف زد!
پس فردا ممکن است یکی بیاید بگوید اصلا اساس اسلام باوری بوده که از فلان اقوام در میان اعراب رواج یافته و اینقدر با آب و تاب و جزئیات هم تعریف کند که هر خواننده ای را به فکر و تعجب وادارد!
اما اینگونه سخن گفتن برای عوام خوب است، ما اینجا داریم بحث علمی می کنیم برادر من.
@};-

با سلام و احترام

جناب حسام الدین فکر کنم رشته بحث از دستتان در رفت، پست آخر بنده در اثبات عصمت نبود، در اثبات توجّهات و عنایات پیش از بعثت بود.
یعنی شما گفتید این عصمت بعد از تولد که در ارتباط با ملائک است خب پذیرفتنی است، اما قبل از آن چه؟! :

*حسام الدین*;964900 نوشت:
حال می رسیم به موضوع ضرورت . یعنی چه جایی خداوند باید به تصمیمات اشتباه پیامبر ورود کند و آنها را تصحیح کند .
ما یک چهل سال بدون پیامبری در زندگی حضرت داریم که در آنجا نه وحی ای بوده و نه جبرئیلی ! پس در آن مقطع اخذ تصمیم اشتباه توسط پیامبر به مرحله اجرا هم میرسیده است


بنده هم این شواهد را آوردم که عرض کنم که قبل از تولد هم تحت همان عنایات الهی بوده است؛ و آغاز وحی به معنای آغاز عصمت نیست.
یعنی ما به این توافق رسیدیم که بعد از بعثت از ایشان اشتباهی سر نمیزند، سخن رفت بر سر عصمت پیش از نبوت، و من این شواهد را آوردم تا اثبات کنم که قبل از بعثت هم تحت همین حمایت ها بوده اند، یعنی بحث در قلمرو زمانی عصمت است:

*حسام الدین*;965085 نوشت:
اشتباه و خطا ابعاد مختلفی دارد ، می تواند خیلی کوچک باشد به طوری که به چشم نیاید ، می تواند آنقدر بزرگ باشد که خود فرد را از چشم بیندازد .

*حسام الدین*;965085 نوشت:
انصافا این دیگر به عصمت ربطی ندارد
در عین حال جسارتا این تفسیر شما می تواند بهانه دست کسانی بدهد تا بگویند پیامبر عمدا و با نیت قبلی دست به قلم نشده تا شک را از خود بردارد و مبادا کسی بعدا بگوید شما سواد نوشتن داشتی و اینها را از روی باسوادی می گوئی . در مجموع به نظرم تفسیر چندان مناسبی از آیه که منظور دیگری دارد نیست

پس بالاخره باید پیامبر(ص) قبل از رسالتش نیز تحت حمایت بوده باشد تا اشتباهات بزرگ انجام ندهد، خب وقتی قرار است قبل از نبوت هم مانند بعد از نبوت تحت حمایت باشد، چرا قلمرو آنها را یکسان ندانیم؟! چون آنچه که مانع اشتباه میشده در هر دو زمان بوده است.

*حسام الدین*;965085 نوشت:
ما اگر بخواهیم به این دست از روایات اعتنا کنیم آن وقت روایت شق صدر و شستشوی قلب پیامبر در تشت طلایی و دیگر روایاتی که بیشتر افسانه به نظر می رسند تا واقعیت نیز مطرح می شوند !

بزرگترین اشتباه ما این است که میخواهیم بدون روایات سراغ کشف حقیقت باشیم، در حالی که پیامبر(ص) روایات را قرین آیات موجب نجات از گمراهی دانست.
در هر صورت خب اگر یک روایت میگوید قلب پیامبر را بیرون آوردند و شستند و ما گمان کریم همین قلب صنوبری است و خلاصه آن را نپذیرفتیم، دلیل ندارد سایر روایات منطقی دراین خصوص را نپذیریم!

*حسام الدین*;965085 نوشت:
این دیگر مطلبی جدید است .
اگر بنا باشد یوحی الی ، انی بشرا مثلکم را در چیزی فراتر از نزول وحی نقض کند ، این با نص قرآن مخالف است . یعنی اگر فرضا شما بر یک ماده تبصره ای بزنید که آن تبصره در عمل کل ماده را دگرگون کند این از حکمت قانون گذار به دور خواهد بود .

حقیقتش من متوجه منظورتان نشدم، بنده عرضم این است که اینطور نبوده که هر چه از ملائکه میشنیده اند حکم قرآن را داشته ودر قرآن آمده باشد.
ائمه(ع) و حضرت فاطمه(س) هم با ملائکه در ارتباط بوده اند.
این ارتباط انسان را از انسان بودنش خارج نمیسازد، وقتی اصل وحی انسان را از انسان بودن خارج نمیسازد، کم و زیاد بودن آن چه دخالتی دارد؟!

*حسام الدین*;965085 نوشت:
اگر تک تک ویژگی های بشری پیامبر را از ایشان بگیرد و در عمل این پیامبر فقط در خوراک و پوشاک مانند بقیه باشد این دیگر نیاز به گفتن ندارد . 40 سال محمد ص با مردم زندگی کرده و همه دیده اند هم می خورد ، هم می خوابد ، هم زن می گیرد و هم کار می کند . این که گفتن نداشت ! نه ! مراد از انا بشرا مثلکم یک چیزی فراتر از این امور بدیهی است!

برای فهم آیه باید ببینیم در چه فضایی و در پاسخ چه درخواستی از مشرکین این آیات نازل شده است، اتفاقا آنها درخواست داشتند که رسول یک غیر انسان باشد، یا اگر هم انسان هست ملکی همراه او باشد که مردم آن را ببینند! (انعا:8 و 9) لذا قرآن می فرماید انبیا مثل شما هستند به علاوه وحی.
در هر صورت این طبیعی است که انسان هر چه دانش حقیقی و حضوری اش به حقائق بیشتر شود درصد خطای او کاهش می یابد، این مسئله او را از انسان شدن خارج نمیسازد.

*حسام الدین*;965085 نوشت:
حالا من در خواست دارم یک بحثی راجع به آیه 43 سوره توبه و دیگر آیات مشابه داشته باشیم . برای شروع هم از همین آیه آغاز کنیم . چون چند پست قبل فرمودید به این موضوع هم می پردازید ، خواستم یک یادآوری کنم

اگر بحث بر سر قلمرو عصمت تمام شده برویم سراغ جزئیات از جمله آیه 43 سوره توبه

مسلم;965213 نوشت:
با سلام و احترام
در هر صورت خب اگر یک روایت میگوید قلب پیامبر را بیرون آوردند و شستند و ما گمان کریم همین قلب صنوبری است و خلاصه آن را نپذیرفتیم، دلیل ندارد سایر روایات منطقی دراین خصوص را نپذیریم!


با سلام و عرض احترام

عذر خواهی می کنم که این موضوع خارج از تاپیک هست

عمل قلب در اون زمان غیر ممکن نیست

الان هم افرادی هستند بدون چاقو و بخیه این کار رو انجام میدن

نه فقط قلب تمام اعضای بدن

تو اینترنت سرچ کنید : جراحی بدون چاقو

mmns2001;965189 نوشت:
از دید علمی هر دو دیدگاه رد است هیچ کس حتی پیامبر در تاریخ صدر اسلام در هیچ امری(حتی وحی) خود را معصوم نمیدانسته

سلام علیکم
.
این تاپیک رو هم از نوازش علم خود بی بهره نذاشتیدhappy
نقل قول:
همین یکی رو کم داشتیم!!

بله بله
نقل قول:
قضیه غرانیق را داریم در تاریخ اسلام

آخه بنده خدا مگه مجبوری,یه حرفی بزنی که خودت قبلاََ نقدش کردید!!!!
جواب جناب mmns20001 در اینجا:http://www.askdin.com/showthread.php?p=965188#post965188
نقل قول:
تاریخ پس از اسلام صدها برابر تاریخ پیش از اسلام جعلیات دارد

خب یه تفکیک میکردید بعد میگفتی این قسمت مشکل داره,شما کل تاریخ رو شستی گذاشتی کنار بعد تاریخی که خودتون دارید نقد می کنید از همون تاریخ برای ما شاهد میاری!!!
وقتی ما میگیم تاریخ گفته میگی جعل شده,بعد خودتون از تایخ برای ما نقل میکنی میگه نه اینجا جعل نشده!!!!

mmns2001;965189 نوشت:
عصمت در حقیقت باوری هست که در بین النهرین و ایران پیش از اسلام نفوذ کرده و مربوط به مسحیت گنوسی هست که جزو ادیان التقاطی بوده است

:-o:-o
اصلاََ چه ربطی به مسیحیت گنوسی داره,اصلاََ اونها چیزی به اسم عصمت ندارند چه برسه به اینکه چیز نداشته خودشون رو به ما هم بدن!!!!

بازیلیدس یکی از همین مسیحی های گنوسی هست:
وی معتقد بود که خداوند دارای مشیتی است که بر آزردن گناهکاران استوار است. او باور داشت که آزاری را که شهید می بیند لامحاله به علت گناهی است که خود یا در اشکال پیشین خود مرتکب شده است.او می گفت شهادت عیسی به علت گناهی است که مرتکب شده است و در واقع به واژه عصمت که در اسلام با آن آشنا هستیم باوری نداشت .

در کتاب قدرت کابالا: شگردی برای روح و روان می نویسد:از مهم ترین آموزش های بازیلیدس برای رسیدن به معرفت 5 سال سکوت هست.
واقعاََ در قبال این جمله سکوت لازمه!

mmns2001;965189 نوشت:
تیورسینهای مذاهب اسلامی

درست این کلمه رو نوشتم گفتم یکی فکر نکنه یکی از گونه های جدید عهد دایناسورها جدیداََ کشف شده!
منظورتون تئوریسین هست! خب این تئوریسین ها کجا هستند؟

[="Microsoft Sans Serif"]با سلام و عرض ادب

مسلم;965213 نوشت:
اگر بحث بر سر قلمرو عصمت تمام شده برویم سراغ جزئیات از جمله آیه 43 سوره توبه

متاسفانه یک مشکل غیرمنتظره برای بنده پیش آمده که شاید برای مدتی نتوانم به سایت بیایم . این بحث تا همینجا هم برای بنده نکات فراوانی داشت و از حضرتعالی بسیار آموختم .
از اینکه به خاطر مشکل پیش آمده نمی توانم موضوع را تا انتها ادامه دهم از شما پوزش می خواهم . اما خوشحالم که قسمت قلمرو عصمت تا حد خوبی بحث شد .نمی دانم ممکن است تاپیک فریز شود و بعد اگر فرصتی پیش آمد مجدد ادامه دهیم یا نه . ولی اگر هم در این تاپیک نشد ، انشاءالله بحث در خصوص این آیه و آیات مشابه آن در قرآن را وقتی دیگر و در جایی دیگر پیگیری کنیم .

از شما و سایر دوستان هم بخاطر شرکت در بحث تشکر می کنم . در پناه حق موفق و موید باشید .@};-

*حسام الدین*;965184 نوشت:
من به استدلال ایشان استناد کردم

سلام علیکم
.
شما میگی به حرف ایشون استناد کردید,خب همین آقایون مثل شریف مرتضی و علامه طباطبایی درباره آیه عفا الله عنک لم اذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا و تعلم الکاذبین که مورد بحث شماست می نویسند
مرحوم سید مرتضی علم الهدی در کتاب تنزیه الانبیاء صفحه 160 می گوید:
این جمله وقوع معصیت و غفران عقاب را اقتضا ندارد، بلکه برای تعظیم و ملاطفت در خطاب هم می آید مانند (أرأیت رحمک الله و غفرالله لک). و اصلاً مقصود متکلم هیچ گونه عقاب از ذنوب و عافیت از آن نیست

علامه طباطبایی می نویسد:
در این آیه اصلاً دلالت بر ترک اولی هم نیست، چه برسد به گناه و ذنب و عفو آن... مناسب مقام این است که خطاب و عتاب را متوجه مخاطب ساخته از باب (در به تو می گویم، دیوار تو بشنو)، ولی منظورش همان افاده ظهور و وضوح دروغ منافقین است، این نوع خطاب یکی از آداب کلام است و جمله «عفی الله عنک» خبریه نیست که عفو بر عقاب را ثابت کند، بلکه جمله انشائیه دعائیه است از باب جمله فارسی (خدا پدرت را بیامرزد). پس آیه کریمه در لسان عقاب، مدح لطیفی دارد.

با شما دوباره نوشتی:

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]حضرتعالی «لم اذنت» بعدش را دیده اید ؟!

آیه می گوید چرا اذن دادی ؟! یعنی نباید اذن می دادی ! حالا شاید کسی هم برداشت کند خدا نمیدانسته ، خواسته علت کار پیامبر را بداند !

در عین حال رابطه خدا و پیامبرش دست کم در قرآن در سطح رابطه بین دو انسان که نیست ! که این بگوید خدا بیامرزدت ، آن یکی بگوید خدا پدرت را بیامرزد !


بنده خدا لم اذنت رو دیدی یعنی چی من میگم سید اینطور گفته علامه گفته حتماََ دیدن که دارن میگن بعد شما به همین مفسرین استناد می کنید!!!

*حسام الدین*;965184 نوشت:
کار گرفتن مغز و استفاده از حجت باطنی است

خدا بهت خیر بده
همین عقل میگه که برای رسیدن به هدف باید با راهنمایی بری که همه چی تموم باشه یعنی تو راه هر مشکلی پیش اومد بتونه حل کنه اگر گیر کرد که کارت تمومه!!!!
موضوع قفل شده است