تفاوت زن و مرد در نشوز (مراد از نشوز، سرکشی، طغیان و سرپیچی کردن هر یک)

تب‌های اولیه

105 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت زن و مرد در نشوز (مراد از نشوز، سرکشی، طغیان و سرپیچی کردن هر یک)

با سلام

تفاوت زن و مرد در نشوز(مراد از نشوز سرکشی و طغیان و سرپیچی کردن هر یک از زن و مرد از تکالیف ویژة خود است.)

از مواردی که میان زن و مرد در تکالیف و حقوق تفاوت وجود دارد، و در محور خانواده می‌باشد، تفاوت آن دو، در مسئلة نشوز است. مراد از نشوز سرکشی و طغیان و سرپیچی کردن هر یک از زن و مرد از تکالیف ویژة خود است.
در صورت تحقق نشوز، تکالیف هر یک از زن و شوهر در برابر دیگری براساس آیات قرآن متفاوت است.

اگر زن ناشزه باشد، حقی که شوهر در برابر او دارد، با صورت نشوز مرد و نحوة برخورد زن با او فرق دارد.
این تفاوت‌ها را با توجه به آیات قرآن مورد بررسی قرار می‌دهیم و آنگاه به علت این تفاوت‌ها می‌پردازیم.

نشوز زن و احکام آن
در آیة 34 سورة نساء، نشوز زن مطرح شده است.

قرآن کریم می‌فرماید:
«الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من أموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله و اللاتی تخاقون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فی المضاجع واضربوهن فإن أطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا ان الله کان علیاً کبیراً».
«مردان سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتری‌هایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است،‌و به خاطر انفاق‌هایی که از اموالشان (در مورد زنان) می‌کنند.

و زنان صالح، زنانی هستند که متواضع‌اند و در غیاب (همسر خود)، اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می‌کنند، و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید؛ و (اگر مؤثر نشد) در بستر از آنها دوری نمایید؛ و اگر (هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود)، آنها را تنبیه کنید.

و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدی بر آنها نجویید. (بدانید) خداوند، بلند مرتبه و بزرگ است (و قدرت او، بالاترین قدرت‌هاست».

تفسیر واژه‌ها
بخشی از از این واژه‌ها، در نخستین تفاوت حقوقی میان زن و مرد (تفاوت زن و مرد در سرپرستی و مدیریت) مورد تفسیر قرار گرفت و اکنون برخی دیگر از این واژه‌ها را تفسیر می‌کنیم.
1- قانتات
این واژه هر چند پیش از این تفسیر شد، ولی به سبب ارتباط با این بحث، به طور فشرده معنایش مورد اشاره قرار می‌گیرد.
«قانتات» از ریشه «قنوت» به گفتة «مفردات» به معنای اطاعت خاضعانه است.
با توجه به سخن دیگر ارباب لغت، قنوت به معنای «اطاعت توأم با خضوع، ادب و فروتنی است».(1)
2- نشوز
«نشوز» از ماده «نشز» در اصل به معنای زمین مرتفع و بلند است و در این جا، به معنای بغض و سرکشی زن نسبت به مرد می‌باشد. گویا زن، خویشتن را از مطیع بودن برای مرد، بالا می‌کشد و خود را در دسترس او قرار نمی‌دهد.(2)
آیه در یک نگاه
این آیه – همانگوه که در بحث‌های سابق گذشت – به ارتباطات درون خانوادگی می‌پردازد و از او روابط زن و شوهر سخن می‌گوید.
قرآن مجید مردان را سرپرست و نگهبانان زنان خویش قرار داده است و وجه قوامیت را نیز ذکر کرده است.
در ادامه، به چند ویژگی زن خوب می‌پردازد و می‌فرماید: زنان شایسته و خوب کسانی هستند که متواضعانه در اطاعت شوهرند و حفظ الغیب شوهر می‌کنند. یعنی در غیاب شوهر نسبت به اموال و آبروی وی دچار خیانت نمی‌شوند.
آنگاه دربارة شیوة برخورد با زنان ناشزه و نافرمان سخن می‌گوید و در برابر آنان سه عمل را – به نحو ترتیب- ذکر می‌کند.
نخست باید آنها را اندارز داد و با سخنان مهرآمیز و هشدار دهنده با وظایفشان آشنا ساخت.
در مرحلة بعدی اگر موعظه تأثیر نداشت، دوری گزیدن از آنها در بستر را پیشنهاد می‌کند و در صورت ادامة سرکشی، مرد اجازه دارد با تنبیه بدنی زن را به وظایفش آشنا سازد.
از آنجا که هدف از انجام این مراحل، انتقام و ستمگری بر زنان نیست، لذا قرآن کریم در ادامه می‌افزاید: اگر در این میان، زنان از نافرمانی دست کشیدند و به اطاعت شما تن دادند حق هیچ گونه ستمی را دربارة‌آنان ندارید و بدانید که خداوند بلند مرتبه و بزرگ است و اجازة ستمگری را به شما نمی‌دهد.

شأن نزول این آیه پیش از این در تفسیر «الرجال قوامون» گذشت و در بحث ابهام‌زدایی نیز بار دیگر تکرار می‌گردد.
نکته‌ها:
در این بخش، نکته‌هایی ذکر می‌شود که پیش از این، به آنها پرداخته نشده و با بحث نشوز مرتبط است.
1- ویژگی‌های زنان شایسته
زنان شایسته دارای چنین ویژگی‌هایی هستند:
الف‌ - در امور زناشویی همواره در برابر شوهر مطیع و فروتن‌اند.
تعبیر به «قانتات» که از ریشة «قنوت» به معنای «اطاعت توأم با خضوع و ادب و فروتنی» است، بر این نکته تأکید دارد که زن شایسته، باید همواره در آنچه با زندگی مشترک مرتبط است،‌ فرمان بردار شوهر و نسبت به او متواضع باشد. و از نافرمانی و یا اطاعت غیر متواضعانه بپرهیزد.
البته این فروتنی مربوط به مسائل زناشویی و در محدودة روابط زوجین است،‌که زن باید از انجام هر چیزی که منافی زناشویی است،‌اجتناب ورزد. ولی در غیر این محدوده، مثل حفظ حقوق فردی و اجتماعی و دفاع از آن، مستقل است.

ب- زن شایسته، پاسدار و نگهبان حقوق شوهر در غیاب است.
تعبیر به «حافظات للغیب بما حفظ الله» گویای این مطلب است که زنان، حقوقی را که خدا برای مردان قرار داده، و مراعات آن را برعهدة آنان قرار داده است، حفظ می‌کنند. مرحوم علامه طباطبایی می‌نویسد:
«ما در «بما حفظ الله» مصدریه است و «باء» برای وسیله بکار می‌رود. در نتیجه معنا چنین می‌شود که: زنان شایسته، مطیع شوهران خویشند و آن حقوقی را که خداوند برای مردان قرار داده است و حفظ آن را برعهدة زنان گذاشته، حفظ می‌کنند؛ اموری مانند سرپرستی، وجوب اطاعت زنان از آنان، و مراقبت و نگهداری از امور پنهانی خانواده».(3)
به هر حال، زنان شایسته، نه تنها در حضور شوهر، بلکه در غیاب او «حفظ الغیب» می‌کنند.
و مرتکب خیانت در اموال و گوهر عفت خویش و حفظ شخصیت شوهر نمی‌شوند. و همه را به درستی نگهبانی و نگهداری می‌کنند و این گونه زنان شایسته، قابل تقدیر و تحسین‌اند و مردان دربرابر آنان، نهایت حق‌شناسی را انجام می‌دهند.

2- سرتافتن از خواستة شوهر- در قلمرو زندگی زناشویی- نکوهیده است.
در برابر زنان شایسته، که از آنها با وصف «قانتات» (متواضع و مطیع) یاد کرده است، تعبیر به «واللاتی تخافون نشوزهن» (آنان که از نافرمانی ایشان می‌ترسید) در حقیقت نکوهش زنانی است که در برابر شوهر، حال قنوت و تواضع و اطاعت و فروتنی ندارند.
زنان شایسته و مورد ستایش، فروتن و متواضع‌اند و خود را در دسترس شوهر قرار می‌دهند؛ ولی زنان ناشایست، نافرمان و سرکشند و خود را از اطاعت شوهر دور می‌دارند.

3- به مجرد ترس از نشوز زن، باید به پیش‌گیری و یا درمان آن پرداخت.
تعبیر قرآن به «تخافون نشوزهن» و راه‌های علاجی که پس از آن ذکر می‌کند، گویای این حقیقت است که مرد به مجرد آشکار شدن علائم نشوز و نافرمانی زن، شایسته است به درمان آن روی آورد. البته در این مرحله به تعبیر «المیزان»: از نخستین راه علاج باید استفاده شود که همان موعظه و پند و اندرز است.(3)

4- راه‌ای مقابله با نشوز زن
مرد با توجه به حق مدیریت و سرپرستی بر زن و پرداخت مهر و نفقه باید در محدودة امور زناشویی به زن دسترسی داشته باشد و زن باید فروتنانه خود را در اختیار شوهر قرار دهد. بنابراین، اگر زن از انجام این وظیفة مهم سرباز زد، مرد می‌تواند به نحور تدریجی که هر کدام بر دیگری ترتب دارد و از ضعف رو به شدت می‌نهد، با زن «ناشزه» برخورد کند.
قرآن کریم سه راه حل را ارائه می‌دهد:
الف- موعظه و اندرز به زن؛ که هم راه پیش‌گیری از تحقق نشوز به هنگام ترس از آن و آشکار شدن علائم نشوز در زن می‌باشد و هم در صورت تحقق نشوز، اولین قدم در راه درمان آن است.
گفتگو و اندرز و توجه دادن زن، به آثار زیانبار نافرمانی او – چه دنیوی و چه اخروی- و باز گفتن احکام الهی و دستورات نبوی در این زمینه، می‌تواند تأثیرگذار باشد.
ب- در صورت عدم تأثیر شیوة اوّل و ادامة نشوز زن، مرحله دوری گزینی از زن فرا می‌رسد.
در این مرحله، مرد به عنوان قهر و هجر از زن، در بستر از وی کناره می‌گیرد؛ مثلاً به هنگام خواب، پشت به زن کرده، عدم رضایت خود را از رفتار وی آشکار می‌سازد؛ به آن امید که همین واکنش خفیف سبب تنبیه و توجه زن گردد.

در اختیار داشتن قلب مرد و جلب توجه عاطفی او، مهمترین خواسته یک زن است. او در آغوش مرد بودن را – بیش از ارضای تمایلات جنسی – دلیلی بر نفوذش در قلب مرد می‌داند. از این رو، بسترگریزی مرد بسیار از زنان را متنبّه می‌سازد.

ج- در صورتی که موعظه و هجر سودی نبخشید، مرد می‌تواند زن را تنبیه بدنی کند.
تعبیر به «واضربوهن» صریح در اذن قرآن جهت تنبیه زنان ناشزه توسط شوهران است.
البته همانطور که در روایات و کلمات فقها آمده است، باید این تنبیه خفیف و ملایم باشد که به کبودی و شکستگی و یا خونی شدن اندام نرسد(4).
این واکنش، در واقع نشانگر نهایت نارضایتی شوهر از نافرمانی همسر است و اگر زنی به زندگی زناشویی علاقمند باشد و به ادامة زندگی در کنار شوهر دلبسته باشد، متنبه می‌شود و به خواست شوهر تن می‌دهد.

5- هدف از اعمال راه‌های سه گانه، فقط بازگشت زن به اطاعت است.
مرد هرگز حق ندارد به بهانة اعمال این امور، بر زن تعدی کند. هدف از انجام این امور اطاعت پذیری زن است.
بنابراین، وقتی زن از نافرمانی و نشوز دست کشید، در هر یک از این مراحل سه گانه که باشد، مرد حق تعدی و ستم و انتقال به مراحل شدیدتر را ندارد.
از این رو، قرآن کریم به صراحت فرمود: «اگر آنان تحت فرمان شما درآمدند راهی برای تعدی بر آنان مجویید».
بدین معنا که برای انتقام از آنچه زن انجام داده است و به آزار و ستم بر او نپردازید و از ادامة تنبیه او دست بردارید.
6- ضرورت کنترل قدرت و ستم‌گری مردان با گوشزد کردن قدرت الهی
هر چند قدرت لازمة مدیریت است؛ ولی گاه طغیان آور خواهد بود. بنابراین، مردان که حق اعمال قدرت و مدیریت را دارند و اجازة برخورد با نافرمانی زنان به آنان داده شده، در معرض سوء‌استفاده از این حق قرار دارند. از این رو، قرآن کریم پس از نهی مردان از ستم‌گری در حق زنان، در پایان با یادآوری این جمله که: «خداوند بلند مرتبه، مسلط و بزرگ است».
به تنبیه و توجه مردان می‌پردازد و قدرت فائقة الهی و سلطة عظیم خداوند را به آنان گوشزد می‌کند.
پس از بیان نکته‌های این آیه، به سراغ نشوز مردان و احکام آن می‌رویم تا در پایان با جمع‌بندی و ابهام‌زدایی به فهم مجموعة این آیات و راز و رمز تفاوت احکام زن و مرد در نشوز بپردازیم.

نشوز مرد و احکام آن
دربارة نشوز مرد و نحوة برخورد با آن، در سورة نساء، آیة 128 آمده است: «و ان امرأة خافت من بعلها نشوزاً أو إعراضاً فلا جناح علیهما أن یصلحا بینهما صلحاً و الصلح خیر و أحضرت الأنفس الشح و إن تحسنوا و تتقوا فإن الله کان بما تعملون خبیراً»؛ «و اگر زنی از طغیان و سرکشی یا اعراض شوهر بیم داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند و صلح بهتر است؛ اگر چه مردم ( طبق غریزة حب ذات، در این گونه موارد) بخل می‌ورزند و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید( و به خاطر صلح گذشت نمایید) خداوند به آنچه می‌دهید آگاه است( و پاداش شایسته به شما خواهد داد)».

ادامه دارد...!

آیه در یک نگاه
این آیه در بیان حکم نشوز مردی است، که پاره‌ای از حقوق زوجیّت را مراعات نمی‌کند. اگر زن در همسرش علائم سرکشی در انجام وظایف زوجیّت و یا اعراض و روی‌گردانی از او را مشاهده کرد، می‌تواند برای حفظ حریم زوجیّت و بقای پیوند زناشویی از در صلح و سازش با شوهر درآید و با گذشت از بخشی از حقوقش به ادامة زندگی کمک کند.
در ادامة آیه، برای جلوگیری از سوء‌استفاده مردان، آنها را به احسان و تقوا سفارش می‌کند.
برخلاف حالت نشوز زن، که به مرد اختیار داده شد، تا تنبیه بدنی زن پیش برود، در این جا زن در صورت نشوز شوهر، چنین حقّی ندارد.
او می‌تواند با صلح و مدارا به زندگی ادامه دهد (و یا به حاکم شرع و دادگاه صالح مراجعه کند تا آنان مرد را به انجام وظایفش وادار سازند).
در شأن نزول این آیه آمده است:
«رافع بن خدیج دو همسر داشت که یکی مسن و دیگری جوان بود.
ولی بر اثر پاره‌ای اختلافات، همسر مسن خود را را طلاق داد و هنوز مدت عده سپری نشده بود، که به وی گفت: اگر مایلی حاضرم با تو آشتی کنم؛ ولی به آن شرط که اگر همسر دیگرم را بر تو مقدّم داشتم، صبر کنی و اگر نمی‌پذیری صبر کن تا عده تمام شود و از هم جدا گردیم.
زن پیشنهاد اوّل را پذیرفت و با چشم پوشی از برخی حقوق خویش، تن به آشتی داد.
این آیه در همین زمینه نازل شد(1)».
نکته‌ها:
1- ترس از نشوز، یا اعراض مرد، برای اقدام زن به صلح کافی است.
برای صلح و گذشت زن، لازم نیست که نشوز و اعراض از مرد تحقق یابد و مدتی از آن سپری شود. بلکه همین که نشانه‌های بی‌رغبتی را در مرد مشاهده کرد، برای حفظ کانون خانوادگی می‌تواند به صلح و گذشت روی آورد.
از این رو در تعبیر آیه، کلمة «خافت من بعلها...» به کار رفته است.است.
ادامه دارد...!

2- در اختلافات زناشویی مناسب است در مرحلة اوّل خود زن و مرد بدون دخالت دیگران صلح کنند.
شاید حکمت این نکته و نکته گذشته این باشد که پیش از انتشار خبر نشوز، یا اعراض مرد و آشکار شدن علائم آن، مشکل آنان توسط خودشان حل شود و با صلح و گذشت به بقای زندگی کمک کنند.
3- گذشت زن از حقوق خود گناهی ندارد.
از تعبیر «فلا جناح علیهما أن یصلحا بینهما صلحا» به دست می‌آید که چون گذشت زن از بخشی از حقوقش براساس رضایت بوده است، گناهی ندارد و مشکلی ایجاد نمی‌کند.
در تفسیر نمونه آمده است:
«ضمناً از آیه با توجه به شأن نزول، دو مسألة فقهی استفاده می‌شود. نخست آن که: احکامی مانند تقسیم ایام هفته درمیان دو همسر، جنبة حق دارد نه حکم؛ و لذا زن می‌تواند با اختیار خود از این حق به طور کلی یا به طور جزئی صرف‌نظر کند
. دیگر این که: عوض صلح لازم نیست که مال بوده باشد، بلکه می‌تواند «اسقاط حقّی» عوض صلح واقع شود».(5)
4- حقوق زن برعهدة همسر خویش قابل گذشت و تغییر است.
زن می‌تواند برای مصلحت بالاتری که همان بقای زندگی زناشویی باشد، از حقوق خویش چشم‌پوشی کند و از آنها صرف‌نظر نماید.
ادامه دارد...!


5- گذشت، یا عدم گذشت زن از حقوق خویش در زناشویی، به اختیار اوست.
مرد نمی‌تواند زن را به گذشت از حقوق خویش، مجبور کند. بلکه آیة‌شریفه به زن توصیه می‌کند که در مواردی برای جلوگیری از فروپاشی زندگی زناشویی، به میل خود، از حقوق خویشتن چشم پوشی نماید. این در واقع برای اهمیت بقای زناشویی و حفظ نظام خانوادگی است، که زن برای دوری از تشنج و یا فروپاشی زندگی، به صلح و گذشت تن درمی‌دهد. قرآن کریم با جملة «والصلح خیر» به این امر ترغیب می‌کند.
6- رمز فروپاشی بسیاری از خانواده‌ها،‌تنگ چشمی‌ها و بخل و حرصی است که آنان را احاطه کرده است.
تعبیر قرآن به «واحضرت الانفس الشح» «انسان‌ها در امواج بخل قرار دارند».
از این حقیقت حکایت می‌کند که در مسائل خانوادگی – همانند دیگر ارتباطات اجتماعی- بخل و عدم گذشت افراد و اینکه هر کسی سعی می‌کند، تمام حقوق خود را بی‌کم و کاست دریافت کند، سرچشمة بسیاری از کشمکش‌هاست.
یقیناً با کمی اغماض از برخی حقوق، می‌توان به سود بیشتر، که همان الفت و انس خانوادگی است،‌دست یافت. دربرابر، پافشاری، تنگ نظری،‌چه بسا زیان‌های بزرگی – مانند طلاق و جدایی- را به بار می‌آورد.
7- ترغیب مردان به «احسان» و «تقوا» در زندگی زناشویی.
هر چند زن می‌تواند برای حفظ کانون خانواده، از حقوق خویش صرف نظر کند و مرد نیز می‌تواند این امر را بپذیرد، لیکن اگر شوهر، رفتاری جوانمردانه و برپایة احسان و تقوا داشته باشد؛ به خشنودی خداوند نزدیک است و از پاداش الهی بهره‌مند می‌شود.
قرآن کریم با تعبیر «و ان تحسنوا و تتقوا فإن الله کان بما تعملون خبیراً» «اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید؛ خداوند به آنچه انجام می¬دهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد)»، مردان را به این امر پسندیده برمی‌انگیزد.
ادامه دارد...!

ابهام‌زدایی
همانگونه که از آیات محل بحث استفاده می‌شود، برخورد زن و مرد در برابر نشوز یکدیگر، متفاوت است.

قرآن کریم در صورت نشوز زن، به مرد اجازه داده است، نخست وی را موعظه کند، آنگاه در بستر از وی دوری گزیند و در صورت لزوم وی را – با شرایطی – تنبه کند.

اما در صورت نشوز مرد و اعراض او، و بی‌رغبتی مرد به همسرش، چنین مجوزی را برای زن صادر نکرده است.

پیرامون این تفاوت و نکاتی دربارة اجازة قرآن به تنبیه زن در صورت نشوز و حد و مرز آن تحت عنوان چند پرسش و پاسخ، سخن خواهیم گفت.
پرسش اوّل
نشوز چگونه تحقق می‌یابد؟ و هر یک از زن و مرد با انجام چه اعمال و برخوردی، به آنها ناشز و نافرمان گفته می‌شود.

در «جامع المدارک» آمده است: «نشوز همان سرکشی هر یک از زن و مرد از فرمان دیگری است، در آن اموری که اطاعت در آن موارد بر آنان واجب است.
پس هر گاه از زن نشانه‌های نافرمانی آشکار شد، شوهر او را موعظه می‌کند، اگر مؤثر نشد، در بستر از وی دوری می‌کند؛ بدین صورت که در بستر به زن پشت می‌کند و اگر اثر نکرد، به گونه‌ای ملایم و خفیف که امید فرمانبرداری زن برود، وی را می‌زند...».(6)
در «تحریرالوسیله» نیز آمده است:
«نشوز در زن بدین صورت است که زن اطاعت شوهر – در ارتباط با تمکین جنسی – خارج شود و همچنین امور نفرت‌آوری که با کامیابی جنسی از زن منافات دارد را از خود دور نکند. حتی اگر به تمیزی و نظافت خود اهمیت ندهد و با خواست شوهر از آرایش و زینت خویش خودداری کند نیز، نشوز تحقق می‌یابد و همچنین اگر بدون اجازة شوهر از منزل خارج شود و مانند این امور. ولی در اموری که بر زن اطاعتش از مرد واجب نیست، اگر فرمان نبرد، نشوز تحقق نمی‌یابد.

بنابراین، اگر زن از انجام کارهای منزل و نیازهایی که مربوط به استمتاع مرد نیست سرباز زند، مثل: جارو کردن، خیاطی، پخت غذا و حتی آوردن آب و آماده‌سازی بستر خواب، ناشزه نمی‌باشد».(7)


نشوز از طرف مرد بدین صورت است که:
«مرد در حق زن تعدی و ستم روا دارد و حقوق واجبش را ادا نکند.

وقتی که نشوز مرد نمایان شد، بدین گونه که مرد حق هم خوابی و قََسَم را مراعات نکند و نفقه زن را نپردازد؛ زن حق مطالبة این امور را دارد؛ و مرد را موعظه می‌کند و اگر اثر نکرد، به حاکم مراجعه می‌کند، تا حاکم، مرد را به ادای حقوق زن وادارد؛ ولی خود زن حق ندارد از مرد دوری گزیند و هجر را انتخاب کند و یا مرد را بزند...».(8)

ادامه دارد...!

پرسش دوم
مراتب برخورد با نشوز زن چه اندازه است. و چگونه می‌توان در برخورد با نشوز زن اقدام کرد و مراتب و مراحل حل مشکل نشوز زن چگونه است؟
پاسخ آن است که همانگونه که از آیة 34 سورة‌نساء استفاده شد، در صورتی که زن ناشزه شد، بدین معنا که از تمکین جنسی و یا مقدمات آن سرباز زد و یا بدون اذن شوهر، هرگاه که خواست از منزل خارج شد، مرد می‌تواند به تدریج، نخست او را موعظه کند و با یادآوری وظیفة زن و توجه دادن وی به آیات و روایات و حق شوهر بر همسرش زن را به تمکین ترغیب نماید. در صورتی که قدم اوّل درمان تأثیر نداشت، با هجر و قهر و کناره‌گیری از او، نارضایتی خویش را از عملکرد زن اعلام دارد.
و در صورت عدم تأثیر این شیوه، می‌تواند او را تنبیه بدنی کند و بزند. فقها در بیان مراحل سه گانه سخنان مشابهی دارند.
در جامع المدارک آمده است:
«این امور سه گانه که همان موعظه و هجر و ضرب باشد، به هر حال سبب اذیت و ناخشنودی زن می‌گردد.
بنابراین، باید به کمترین مرتبه آن اکتفا کرد. دربارة هجر و دوری کردن از زن بسیاری از اصحاب گفته‌اند بدین صورت است که در بستر به زن پشت کند، همانگونه که در فقه منسوب به امام رضا(ع) نیز آمده است. شیخ طوسی در «مبسوط» این حکم را به روایت اصحاب ما (محدثان شیعه) نسبت داده است.
در مجمع البیان نیز از امام باقر(ع) این روایت نقل شده است. در «مبسوط» و «سرائر» آمده است که مرد از بستر زن دوری گزیند. مرحوم شیخ مفید گفته است که مرد مخیّر است از بستر زن دوری گزیند( و در بستری جداگانه بخوابد) و یا در همان بستر زن، به وی پشت کند».
خود صاحب مدارک هم نظر شیخ مفید را می‌پسندد و می‌گوید:
«هر یک از این دو عمل (بستر گریزی و یا پشت کردن در بستر به زن) در عرف بر او صدق هجر می‌کند؛ اما در ضرب، در صورت حصول غرض باید به ادنی مرتبة ضرب اکتفا کند.
به هر حال، شوهر باید هدف اصلاحی داشته باشد و به قصد تشفی و انتقام گرفتن، با زن برخورد نکند».(9)
مرحوم صاحب جواهر نیز می‌گوید:
«ضرب زن نباید موجب خونی شدن، کبودی و شکستگی بدن شود».(10)
مرحوم امام خمینی در «تحریرالوسیله» می‌نویسد:
«اگر نشانه‌های نشوز و طغیان در زن نمایان شد، بدین نحو که زن با تندخویی و کلمات خشن با مرد سخن بگوید و عبوسانه و با ترشرویی و مرد نگاه کند، در حالی که پیش از این چنین نبود، مرد به موعظه و پند و اندرز می‌پردازد؛ اگر موعظه مرد را نپذیرفت و هم چنان به رفتار خویش ادامه داد، نشوز محقق می‌شود، چرا که در اموری که مربوط به استمتاع مرد است، نافرمانی کرده است. در این صورت مرد می‌تواند در بستر به وی پشت کند و یا از بسترش کناره‌گیری و در بستر کنار زن نباشد.
اگر با این عمل نیز، زن به وظیفه‌اش بازنگشت و برنافرمانی‌اش اصرار ورزید، مرد می‌تواند او را بزند. البته به همان مقداری که امید بازگشت او باشد، اکتفا می‌کند و اگر آن تنبیه مختصر اثر نکرد، به تدریج به مراحل بالاتر و تنبیه شدیدتر منتقل می‌شود؛ ولی تا آن جا که بدن زن خونی نشود و سبب کبودی بدنش و حتی موجب سرخی نگردد.
و همة اینها باید به نیت اصلاح باشد، نه انتقام گیری از زن. و اگر با زدن زن جنایت و صدمه‌ای بر او وارد شد، باید غرامتش را بپردازد».(11)
در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که در تفسیر «واهجروهن فی المضاجع» فرمود: «پشت خویش را در بستر به زن کند».
و در تفسیر «واضربوهن» فرمود: «با چوب مسواک (خفیف) وی را بزنید».(12)

ادامه دارد...!

پرسش سوم:
پرسش دیگری که در این مطرح است این است که چگونه قرآن کریم به مرد اجازة زدن را داده است.

تنبیه بدنی زن توسط شوهر و با حقوق انسانی و کرامت انسانی زن منافات دارد.

قرآن چگونه کرامت انسانی او را نادیده گرفته و اجازه داده است، مرد شخصیت زن را پایمال کند. زدن، کاری غیر اخلاقی است و در دنیایی که حتی حیوانات از حقوقی برخوردارند و زدن و تنبیه بدنی امری مردود است، آیا می‌توان به مرد اجازه داد یک انسان را که همان زن و همسرش باشد، بزند و اصلاً می‌تواند روی او دست بلند کند؟
آیا این ترویج خشونت نیست؟
پاسخ به اشکال را به طور مشروح بیان می‌کنیم:
1- می‌دانیم ازدواج یک پیمان است. پیمانی که با پذیرش آن زن و مرد زندگی مشترک خویش را آغاز می‌کنند و مانند هر قرارداد و پیمان دیگر، باید زن و مرد نسبت به تعهداتی که نسبت به دیگری متقبل می‌شود، در طول زندگی پای‌بند باشد.
در پیمان ازدواج، این تعهد از طرف زن وجود دارد که هرگاه مرد طالب باشد – در صورت نبود ممنوعیت عرفی و شرعی – نیاز جنسی وی را برآورده سازد و مقدمات و اسباب استمتاع و کامیابی شوهر را فراهم نماید و اموری که منافی این امر است را ترک کند.
در برابر، مرد متعهد می‌شود که مهر زن را به هر گونه و اندازه‌‌ای که توافق شده است، بپردازد. به هم خوابگی با زن – در حد متعارف – برای همیشة زندگی یایبند باشد.
در زمینة آمیزش به گونه‌ای عمل نکند که زن در بلاتکلیفی قرار گرفته، نه شوهر دار به شمار آید و نه بی‌شوهر.
مسکن و هزینة زندگی زن را به صورت متعارف تأمین نماید و مسئولیت فرزندان را چه از نظر هزینه و چه سایر امور عهده‌دار باشد.
البته عمل به این تعهدات دو جانبه، مشروط به توان شرعی و عرفی و نیز در شرایط عادی است. بنابراین، به هنگام عجز، اضطرار و عذر شرعی و عرفی، زوجین ملزم به رعایت موارد مذکور نبوده و مؤاخذه نمی‌شوند.
نشوز چه از سوی مرد و چه از سوی زن، سرپیچی از تعهدات یاد شده، بدون توافق با شریک زندگی است.
ادامه دارد...!

سلام
:Gol:

رضا;93054 نوشت:
زن با تندخویی و کلمات خشن با مرد سخن بگوید و عبوسانه و با ترشرویی و مرد نگاه کند، در حالی که پیش از این چنین نبود، مرد به موعظه و پند و اندرز می‌پردازد؛

بهتره اون موقع مرد به رفتار خودش دقیق بشه نه اینکه شروع به نصیحت کنه مخصوصا که تاکید شده زن قبل اینگونه نبوده .
شرمنده وسط این پستای علمی پست گذاشتم اگه صلاح دونستید حذفش کنید .

نقل قول:
اگر نشانه‌های نشوز و طغیان در زن نمایان شد، بدین نحو که زن با تندخویی و کلمات خشن با مرد سخن بگوید و عبوسانه و با ترشرویی و مرد نگاه کند، در حالی که پیش از این چنین نبود، مرد به موعظه و پند و اندرز می‌پردازد؛ اگر موعظه مرد را نپذیرفت و هم چنان به رفتار خویش ادامه داد، نشوز محقق می‌شود،

می بخشید ولی این چه نشوزی هست؟!!!!! زن حق اظهار ناراحتی هم نداره در زندگی ولی مرد تنها باید از لحاظ مالی زندگی رو براورده کنه ولی بداخلاقی و ترشرویی ناراحتی مرد نشوز محسوب نمیشه؟؟؟؟؟؟؟ چطور>؟؟
مگر مالک احساس و وجود زن میشه با دادن نفقه؟؟
این موضوعاتی که مطرح شد درست بمعنای این هست که مرد مالکیت خصوصی زن رو در اسلام داره فرقش با زن در جامعه غربی اینه که اونجا زن متعلق به عموم هست ولی اینجا متعلق به مرد و برای کامیابی همسر افریده شده در ازاش پول میگیره!
این ادبیات فرمانبری و اطاعت هم صدق بر این برده داری هست
اگر زن منبع احساس هست و بهمین دلیل خروج از منزل برخی مصلحت اندیشی ها برای حفظ زن هست به زعم دینی که ارائه شده پس این رن بدلیل همین احساس و حساسیت روحی بالاتر بیشتر دچار تغییر حالات روحی میشه و از کوچکترین بدخلقی ها و عدم ابیاری روح و عدم توجه و عاطفه آسیب میبینه ولی طبق فرمایشات شما و انجمن احکام زن نفقه عاطفی نداره فقط مالی و اگرم ناراحت شد و بروز داد میشه ناشزه و در اون مرد حق داره بره روی منبر این زن گستاخخخخخخخخخخ رو به وظابفش اشنا کنه
..........

چطور برخی ایات التزام فقهی داره و برخی نداره میشه نقل و نبات زندگی؟
چطور وضربوهن رو بهش استناد فقهی می کنن ولی ایه عاشروهن بالمعروف التزام فقهی نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر زن عاطفه است چرا نفقه عاطفی نداره؟؟ طبق همین ایه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نکند که عاطفه زن فقط ابزاری برای کامیابی مرد و احقاق حق مرد و تحت فشار قرار دادن زنان است
و زن علت و حکمت افرنیشش لذت روحی و جسمی و معنوی مرد می باشد؟؟
..............
اینها سوال است و اینجا هم اسک دین
منتظر پاسخ هستم نه برچسب اتهام
تشکر

[=Verdana]با سلام
از دوستان عزیز تقاضا دارم تا اتمام مطالب صبور باشند و چنانچه مطلبی بود بعدا بفرمایند !!!:Ghamgin:
[=Verdana]سرکار بی دل تا اتمام مطالب صبور [=Verdana]باشید[=Verdana] چنانچه پاسخ خود را نگرفتید کارشناسان گرامی جواب شما را خواهند داد!!
**********************************************************************

[=verdana]2- نکتة دیگر آن است که میان «نشوز» و «شقاق» فرق است. شقاق به معنای اختلاف و منازعه زن و مرد است.
تفاوتش با نشوز آن است که: «در شقاق، زوجین هر دو از وظایف خویش سرباز می‌زنند(13)».
نه مرد به تعهدات ازدواج پایبند است و نه زن.
و جو خصومت و دشمنی میان آن دو حکم فرماست.
ولی در نشوز، اختلاف و نزاعی در کار نیست؛ فضای حاکم بر زندگی طبیعی است؛ ولی یکی از طرفین غیر متعهدانه از پذیرش مسئولیت خود، شانه خالی می‌کند.
در نشوز زن، مرد وظازف خویش را انجام می‌دهد؛ ولی زن در نتیجة یک برتری‌طلبی و استکبار، به وظیفه‌اش عمل نمی‌کند.
زندگی مشترک تبدیل به بهره‌کشی یک جانبه می‌شود؛ زن در رتبة‌مالک درآمده و مرد در حکم برده. بلکه به یک معنا از بردگی نیز بدتر است؛ چرا که مرد به تعهدات خویش عمل می‌کند، مسکن و پوشاک و خوراک و هزینه زندگی زن را می‌پردازد؛ ولی زن به تعهدش عمل نمی‌کند.
در این صورت، زن دسترنج و حاصل کار مرد را تصاحب می‌کند، ولی خود را در تصاحب شوهر قرار نمی‌دهد.
همانطور که اگر مرد بخواهد فقط از زن بهره‌جویی می‌کند، ولی نه مهر او را بپردازد و نه هزینة زندگی وی را تأمین کند، نوعی برده‌کشی است. بلکه زن در این صورت مجانی‌تر از کنیز است! چرا که برای خریدن کنیز متاعی پرداخت می‌شود؛ ولی مرد در این فرض، زن آزاد و همسر قانونی‌اش را به مفت به چنگ آورده و اکنون حاضر به انجام هیچ تعهدی نیست.

3- اگر مرد به تعهدات زندگی عمل کرد، ولی زن خود را در دسترس شوهر قرار نداد و از انجام وظایف خویش طفره رفت و ناشزه شد، باید چه کرد؟
خوب است انگیزه‌های زن را از نشوز مورد توجه قرار دهیم، تا پاسخ این سؤال نیز روشن شود. [=verdana]انگیزه‌های زن از نشوز را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد:
[=verdana]
الف- تحت فشار قرار دادن شوهر، برای ارضای خواسته‌های تجمل گرایانه و افزون خواهی‌های سودجویانه.

[=verdana] زن برای گرفتن امتیازات اقتصادی و تأمین شیک‌پوشی و ولخرجی‌هایش، مرد را تحت فشار قرار می‌دهد و از او کناره می‌گیرد.
ب- میل به معاشرت با این و آن، ولگردی و تفریحات افراطی.
ج- قدرت‌طلبی و میل به فرمانبروایی بر خانه شوهر و فرزندان و تصمیم‌گیری در همة‌امور؛ و در واقع خدشه دار کردن قوامیت مرد.
د- عصیان در برابر نشوز و عصیان و سرکشی مرد و بی‌مسئولیتی او در برابر انجام وظایف مدیریتی خویش.

[=verdana] (این قسم مربوط به نشوز مرد است که نحوة برخورد با آن را مشروحتر بیان می‌کنیم).
ه‌- امتناع از تمکین، بخاطر جلب محبت و ابراز عشق و وفاداری از سوی مرد به عبارتی: امتناع زن از سر ناز باشد، به انگیزة اظهار عشق و نیاز شوهر.
و- نشوز زن بدلیل خستگی جستمی و روانی و یا افسردگی‌های مقطعی و فشارهای ناشی از کار و یا از بروز حوادث اندوهبار باشد.
ز- امتناع از تمکین به خاطر عدم ارضای جنسی در آمیزش و لذت‌بخش نبودن هم خوابگی با مرد.
و اموری دیگر...

ادامه دارد...!

قدم اوّل
قرآن کریم دستور می‌دهد با ظهور و بروز علائم نشوز و بی‌میلی و کم‌رغبتی زن، مرد باید در پی درمان برآید و همچنانکه مفسران و فقها گفته‌اند (و پیش از این، سخن آنان نقل شد)، قدم اوّل همان موعظه و پند و اندرز است.
موعظه و پند که بدور از هر خشونتی صورت گیرد و با کفتاری زیبا و ملاطفت‌آمیز باشد، تأثیر مثبتی در زن خواهد گذاشت.
وعظ و اندرز که با انگیزة ارشاد و راهنمایی و توجه دادن دیگری به وظایف خویش است، اگر صادقانه و خیرخواهانه باشد و با گفتار لیّن و محبّت‌آمیز باشد، در زن – که موجودی عاطفی و تأثیرپذیر است- مفید واقع می‌شود.
مرد باید در این گفتگو‌ها و موعظه‌ها، انگیزة نشوز زن را دریابد، تا هماهنگ با آن خواسته، کلماتی مؤثر و مفید به کار برد.
اگر انگیزة زن، جلب محبت مرد و برانگیختن نیاز مرد به او باشد، به یقین کلمات محبت‌آمیز و ابراز عشق و وفاداری و نجوای عاشقانه و مهر‌آمیز، اثرش را خواهد گذاشت و زن با رسیدن به مقصودش، نشوز و نافرمانی را کنار می‌گذارد.
و اگر انگیزة او توجه دادن مرد به لذت متقابل و کامیابی طرفینی است و از عدم ارضای جنسی او ناشی شود، باز هم در این گفتگوها و کنکاش‌ها، مرد بدان پی می‌برد و راه و رسم صحیح تماس جنسی و کامیاب کردن زن را می‌آموزد و موانع نشوز زن را برطرف می‌سازد.
همچنین در صورتی که عدم تمکین زن بر اثر بیماری‌های جسمی و یا روحی باشد؛ مرد وظیفه‌شناس، با پی جویی علل و عوامل این بیماری‌ها، در پی درمانش برخواهد آمد و به وظیفة خویش – که همان رسیدگی به زن و تأمین سلامتی اوست- عمل خواهد کرد و همة این امور، در مواعظ خیرخواهانه و گفتگو‌های دوستانه – اگر به نحو صحیح انجام شود- محقق می‌گردد.
سر زندگی زن، به زندگی حیاتی تازه می‌بخشد و چراغ بی‌فروغ زناشویی، فروغی دوباره می‌گیرد.
ولی اگر تمرد و نشوز زن، برای بدست گرفتن عنان زندگی و مدیریت و سرپرستی بر مرد و یا به منظور سرکیسه کردن مرد و تأمین نیازهای افراطی در مخارج زندگی باشد و همچنین برای فرار از قید و بند زوجیت و میل به ولگردی و معاشرت با این و آن، در این صورت موعظه شکل دیگری خواهد گرفت.
همراه با آشنا کردن زن به وظایف طبیعی و شرعی خود، هشدارها، وعیدها،‌امر و نهی‌ها نیز چاشنی این موعظه خواهد بود.
پی‌آمدهای زیانبار دنیوی و آثار سوء نشوز زن بر پیوند زناشویی به وی گوشزد می‌شود و عواقب اخروی و کیفرهای الهی نیز مورد توجه قرار می‌گیرد.
برای زن زندگی، این هشدارها و یادآوری‌ها آموزنده‌ است و سبب تنبّه و بیداری و بازگشت به زندگی مسالمت‌آمیز و پرعاطفه و رجوع به خانه محبت و صمیمیت خواهد شد.

ادامه دارد...!

قدم دوم
در صورتی که زن به نشوز و سرکشی ادامه دهد و موعظه و اندرز، وی را از ادامة مسیرش باز ندارد،‌آنگاه نوبت «هجر» می‌رسد.
این مرحله که نارضایتی عملی شوهر و تنبیه رفتاری زن است، مربوط به زنانی است که جفاکارانه از تمکین جنسی خودداری می‌کنند.
مرد در این مرحله برخی از تهدیدات و هشدارهای قدم اوّل را در مرحلة عمل به نمایش می‌گذارد که همان « هجر» و دوری گزینی از همسر است.
ممکن است سؤال شود، مردی که طالب وصال و داعی تماس است، چرا از همسرش دوری گزیند و چگونه می‌تواند در بستر از وی جدا باشد (پشت به او بخوابد و یا بستری جدا برای خویش بیندازد) و این عمل مرد، چه تأثیری در تنبیه زن می‌تواند داشته باشد؟
پاسخ این سؤال با توجه به روانشناسی زن روشن می‌شود.
همانگونه که بارها در بحث‌های گذشته تصریح شد، زن طالب قلب و وجود مرد است. او می‌خواهد در درون مرد نفوذ کند و همة قلب و میل وی را در اختیار داشته باشد.
مرد تن و جسم زن را می‌خواهد و زن دل و قلب او را. از این رو، بستر گریزی مرد و روی ترش کردن و پشت به وی خوابیدن، معمولاً زن را بسیار آزار می‌دهد.
وقتی مرد در بستر به وی پشت کند و یا در بستری جدای از زن بخوابد، زن احساس می‌کند که دل و قلب مرد به وی پشت کرده است و مردی که برای ارضای جنسی، بسیار نیازمند اوست، اکنون از او دل‌آزرده شده است و در جادة دل کندن از وی سِیر می‌کند.
این احساس به زن دست می‌دهد که این بستر‌گریزی مرد، اگر ادامه یابد و یا همیشگی گردد و با نفرت و انزجار مرد، کار به مراحلی دشوارتر و تزلزل پیوند زناشویی و حتی سبب قطع آن شود، چه خواهد شد؟
این دلشوره،‌ در زنی که زندگی مسالمت‌آمیز را می‌طلبد و فرض بر آن است که او شوهری وظیفه‌شناس نیز دارد، تا حد زیادی موجب تنبه و بیداری می‌گردد.
اگر نشوز او از سرخستگی روحی و دل‌آزردگی‌های زندگی باشد، باز هم مدتی هجر و دوری مرد از وی، عطش وصال را در زن زیاد می‌کند و شرایط روحی مساعدتری را در زن ایجاد می‌کند؛ چرا که در آغوش شوهر محبوب و وظیفه‌شناس بودن، تا حد زیادی از آلام و رنج‌های او می‌کاهد.
به¬ویژه که در ایام هجران، زن می‌فهمد چه تکیه گاه مطمئن روحی و مرهم شفابخشی را از دست داده که قدرتش را نمی‌دانسته.
او می‌فهمد با کمک شوهری مهربان، بهتر می‌تواند آلام روحی و افسردگی خویش را تسکین دهد.

ادامه دارد...!

آخرین قدم
با اصرار بر «نشوز» و نافرمانی که پس از طی مراحل گذشته همچنان ادامه یابد، نشان از باج خواهی زن و سرکشی و تمرد قلدرمآبانه وی دارد. این جاست که نوبت به ضرب می‌رسد.
ولی این ضرب مشروط بر آن است که:
اولا- ایراد ضرب از سوی شوهر باید به انگیزة اصلاح و پایان دادن به بحران خانوادگی و خالی از هر نوع انتقام‌جویی و تشفی دل و خالی کردن عقده باشد.(14)
ثانیاً- ضربی خفیف و بدون منجر شدن به کبودی و شکستگی و خونی شدن باشد.(15) به اعتقاد برخی از فقها حتی موجب سرخی نیز نشود.(16)
ثالثاً- در تنبیه بدنی، در ابتدا باید به مرحلة خفیف‌تر اکتفا کند و اگر به همان ضرب مختصر، زن از نشوز دست برداشت، مرد نیز از ادامة تنبیه دست می‌کشد و اگر مفید نبود، به تدریج به مراحل بالاتر و شدیدتر منتقل می‌شود ولی باز هم مقید است که به خونی شدن و کبودی و حتی سرخی بدن نیانجامد.(17)
رابعاً- اگر از سر اتفاق و ناخواسته، ضرب سبب جراحت و جنایتی بر زن گردد،‌ مرد ملزم به پرداخت غرامت به وی خواهد بود.(18)
حال اگر پس از تنبیه بدنی، زن از نشوز دست کشید، مرد موظف است، گذشته را فراموش کند و از هر نوع آزار و ستمی به وی دست بردارد: «فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا».
باید توجه داشته باشیم که ضرب در واقع برای درمان است نه انتقام و در جایی است که گریزی از آن نباشد وگرنه در حالت عادی، چنین رویکردی برای مرد جایز نیست.
رسول خدا(ص) فرمود: «چگونه یکی از شما مردان همسرش را می‌زند، آنگاه دست به گردنش نیز (برای لذت جویی) می‌اندازد».(19)
همچنین در روایت دیگری فرمود: «هر کس همسرش را سیلی بزند، خداوند به مالک دوزخ فرمان می‌دهد که هفتاد سیلی از آتش دوزخ بر وی بنوازد».(20)
اگر ماجرا ادامه یافت و به مرحلة «شقاق» رسید، از سوی مرد و زن داوری برای حل اختلاف تعیین می‌شود؛ آنان با بررسی همه جانبة‌امور و اندرزهای مشفقانه آنان را به زندگی مسالمت‌آمیز و ادامة پیوند زناشویی ترغیب می‌کنند و اگر ادامة زندگی را به مصلحت ندانستند، رأی به جدایی می‌دهند.

ادامه دارد...!

سلام بر دوست گرامی

1.اگر معتقید زن بسیار احساساتی هست(مواردی مثل ارتداد که حد زن با مرد متفاوته و نیز اذن پدر در ازدواج و موارد دیگه)، و معتقید که زن به دنبال تصاحب قلب مرد است و زن دوست داره تو آغوش یک نفر آرام بگیره و محبت مرد رو میخواد و... ، پس چرا وظیفه ی مرد تأمین نیاز عاطفی و جنسی زن (که از دید زن جنبه ی عاطفی هم داره) تعیین نشده؟ و بالعکس وظیفه ی زن تأمین نیاز جنسی مرد تعیین شده؟
(زن که همواره دوست داره از در آغوش همسرش بودن آرامش بگیره و احساس حمایت شدن کنه و نیازی به تعیین وظیفه نیست. وقتی مشکل از شوهر نباشه زن خود به خود این امر رو از روی دلخواه انجام میده پس باید وظیفه ی مرد جلب احساس زن و تأمین او از نظر عاطفی و جنسی باشد)

2. فرمودید: «اگر نشوز او از سرخستگی روحی و دل‌آزردگی‌های زندگی باشد، باز هم مدتی هجر و دوری مرد از وی، عطش وصال را در زن زیاد می‌کند و شرایط روحی مساعدتری را در زن ایجاد می‌کند؛ چرا که در آغوش شوهر محبوب و وظیفه‌شناس بودن، تا حد زیادی از آلام و رنج‌های او می‌کاهد.»

بیش تر شدن عطش وصال به هیج وجه شرایط روحی مساعدتری رو در زن ایجاد نمی کنه!!! چون واضحه این دوری گزیدن از زن، سرخستگی روحی و دل آزردگی در زن رو بیش تر میکنه!!! (اگر خلافه اینه لطفاً علمی ثابت بفرمایید!)

و ضمنا این دوری گزیدن تنها باعث میشه زن از روی ناچاری و به اجبار تن به مهربانی با همسر و رابطه با او کند تا لااقل از نظر روحی کمی آرام گیرد! مثل این که کسی از غذای سربازی خوشش نیاد ولی 2روز که غذا نخوره میگه کاچی بهتر از هیچی! و دوباره به همون غذا (علی رغم میلش و از روی اجبار) روی میاره. پس غذا تغییر نکرده! ینی پیش رفتی صورت نگرفته و اون سرباز خودش رو وفق داده!

3.فرمودید و البته فرموده اند! «مرد تن و جسم زن را می‌خواهد و زن دل و قلب او را»

زن قلب لطیف و مهربانی دارد. مرد اگر جسم و تن زن را بخواهد به هیچ وجه نمیتواند نیاز عاطفی او را برطرف کند!
و این که این جمله یعنی این که زن هرچه خوش اندام تر باشد برای مرد عزیز تر است. اگر واقعا همچین فکری می کنید متأسفم برای خانوم هایی که چنین همسران لذت طلبی دارند...

لطفا سؤال 2 رو حتما بخوانید!
با تشکر!

اکنون جای دو پرسش متفاوت مطرح است:
1- چرا مرد بتواند زن را بزند و او را تنبیه بدنی کند. اصولاً زدن، منافی با کرامت انسانی زن است.
2- زدن زن با شرایط یاد شده، چه تأثیری در او می‌گذارد.
زدنی خفیف و بدون خونی شدن و کبودی و حتی سرخی.
آیا این دستور لغو و بی اثر نیست؟
به نظر می‌رسد با توضیحاتی که درگذشته دربارة انگیزه‌های نشوز زن بیان شد، پاسخ این سؤالات داده می‌شود و اگر منصفانه به دستورهای سه‌گانة قرآن در نشوز زن نگاه کنیم، به یقین به کارآیی و متنانت احکام الهی معترف خواهیم شد.
زیرا اگر انگیزه‌های نشوز زن از سر ناز، یا جلب توجه مرد و یا واکنشی در برابر بی‌مسئولیتی مرد باشد و همچنین اگر خستگی‌های روحی و عدم ارضای جنسی انگیزة او باشد، با قدم اوّل (وعظ) و قدم دوم (هجر) این امور مرتفع می‌گردد و زن از نشوز خویش دست می‌کشد.
ولی اگر انگیزة او برای سلطة بر مرد، میل به معاشرت با این و آن و تفریحات افراطی و یا امتیاز خواهی مالی و به چنگ آوردن پول برای تجمل گرایی افراطی باشد، تنبیه بدنی زن، و واکنشی شدیدتر از «هجر» تا حد زیادی زن را با وظایف خویش آشنا می‌کند.
مرد در برابر رفتار قلدرمآبانة زن و بهره کشی اقتصادی او و میل به فرمانروایی وی نیازمند به واکنش است.
به چه دلیل مرد باید وظایفش را عمل کند و با کار و تلاش، حاصل دسترنج خود را در اختیار زن قرار بدهد، هزینة زندگی و مهر او را بپردازد و آنگاه زن از سر خودخواهی و افزون‌طلبی، بتواند از تمکین جنسی – که در هر ازدواجی، زن به انجام آن متعهد است – سرباز زند و با این حربه بخواهد بر مرد و خانه و زندگی حکمرانی کند.
یقیناً تنبیه بدنی زن که از قوامیت مرد ناشی می‌شود، تا حد زیادی زن را از ادامة سرکشی و ماجراجویی باز می‌دارد.
زن از مرد خصلت‌های مردانه و شجاعت و جسارت را می‌پسندد و زبونی و ترس مرد – هر چند بخشی از خواسته‌های زن را برآورده کند و ممکن است سبب دستیابی زن به موقعیت‌های ممتاز در خانواده شود – زن را از داشتن مردی با شخصیت مردانه، شجاع و پرجرأت محروم می‌کند و این کمبودی است که زن همیشه از آن رنج خواهد برد.
کافی است به اطراف خویش نگاه کنیم و به زندگی آشنایان و خویشان دقیق شویم، تا به روشنی دریابیم که مرد با شخصیت، جسور، شجاع و مدافع حقوق خویشتن – البته در حدّ اعتدال و آنگونه که شرع می‌پسندد- همیشه مایة افتخار زن و سربلندی اوست.
زن به چنین مردی دلبسته است و هم آغوشی با او را لذت بخش می‌داند. به عکس، مرد ترسو، زن ذلیل و کم‌جرأت برای زن جاذبه‌ای ندارد. شاید زن بتواند با سلطه و فرمانروایی بر او نیازهای جسمی و هزینه‌های تجمّل‌گرایی و شیک‌پوشی‌هایش را تأمین کند، ولی مطمئن باشید هم‌آغوشی با چنین مردی برای زن، شیرین و پرجاذبه نخواهد بود.
وای بسا که زن حتی با داشتن شوهری با این خصلت‌های زنانه، میل به مردان با شخصیت و شجاع پیدا کند و احیاناً ارتباطات نامشروع را در پی داشته باشد.
همانگونه که اگر شوهر خشن، تندخو، نامهربان و بد زبان باشد و الفبای الفت و مهر و عشق را نداند و همیشه بخواهد از سر قهر و غلبه و خشونت و ستم گری با زن رفتار کند، ممکن است زن تشنة محبت، روزی به دام چرب زبانان و مهرورزان دچار گردد.

ادامه دارد....!!

نکتة‌جالب آن است که زنی که مردی زن ذلیل، ناتوان و ترسو دارد که بی‌چون و چرا گوش به فرمان اوست و در برابر نشوز و نافرمانی‌اش مقاومت نمی‌کند، هرگز حاضر نیست پسرانش در برابر همسران خود این گونه باشند و از پسرانش توقع شجاعت و دلیری دارد.
همچنین اگر این زن، دچار یک بیماری گردد که یقین به مرگ پیدا کند، دلش نمی‌خواهد شوهرش پس از مرگش ازدواج کند و فرزندانش را به دست نامادری بسپارد.
(هرچند نیازمند به یک نامادری باشند.) چرا که مطمئن است این مرد، با این ضعف، حاضر است برای جلب رضایت همسرش، فرزندانش را قربانی کند و حق آنان را تضییع سازد.
برعکس، مردی منطقی، شجاع و دارای شخصیتی محکم، جای هیچ نگرانی ندارد. او یقین دارد که شوهرش پس از وی اگر گرفتار زنی برتری جو و امتیاز طلب شود، حاضر به باج دهی نیست و فرزندانش را تحت حمایت خویش نگه می‌دارد و از رسیدگی به حال آنان غافل نمی‌ماند.
این نکته‌های دقیق و ظریف است که ما را بیشتر با حکمت دستورهای قرآنی آشنا می‌کند. خدایی که زن و مرد را آفرید و از احساسات و نیازها و تفاوت‌های آنان آگاه است.
برای پایداری زندگی و پیوند زناشویی چنین احکامی را فرمان داد و با واقع‌نگری و بدون افراط و تفریط به زن و مرد- همانگونه که متناسب با ساختار وجودی هر یک از آنان است – نگاه کرد.
بار دیگر برخی از نظریات دانشمندان و روانشناسان را مرور کنیم:
«زن از مرد شجاعت و دلیری می‌خواهد و مرد از زن زیبایی و دلبری. زن حمایت مرد را گرانبها‌ترین چیزها برای خود می‌شمارد...».(21)
ویل دورانت می‌نویسد:
«... این خوشی دیرین در لذت بردن از قدرت و مردانگی، گاهی بر احساسات اقتصادی زن غالب می‌شود؛ و چنانکه گاهی ترجیح می‌دهد، با دیوانه‌ای شجاع ازدواج کند.
زن به مردی که فرماندهی بلد است، با خوشحالی تسلیم می‌شود.
اگر این روزها فرمانبرداری زن کمتر شده است، برای آن است که مردان در قدرت و اخلاق ضعیف‌تر شده‌اند».(22)

ادامه دارد....!!

پرسش چهارم:
در صورتی که مرد به سرکشی و طغیان روی آورد و نشوز و اعراض از سوی او باشد، چه باید کرد؟
قرآن کریم و فقه اسلامی در این باره چه می‌گویند؟
آیا زن نیز اجازه زدن مرد را برای رفع نشوز او دارد؟
در پاسخ، نخست نظر برخی از فقها را ذکر می‌کنیم و آنگاه به تحلیل این نظر می‌پردازیم.
مرحوم «صاحب جواهر» در این باره می‌گوید:
«نشوز از جانب مرد بدین صورت است که مرد، حقوق واجب زن، از قبیل قسم و نفقه و مانند آن را نپردازد.
در این صورت، زن حق مطالبة این حقوق را دارد و مرد را موعظه می‌کند و اگر مرد نصایح مشفقانه زن را پذیرفت که مشکل برطرف می‌شود و اگر به سرکشی خود ادامه داد، زن به حاکم مراجعه می‌کند و از مرد شکایت می‌نماید. آنگاه بر حاکم لازم است که مرد را ملزم به پرداخت حقوق زن نماید. اما خود زن (فقط حق موعظه دارد، ولی) نمی‌تواند از شوهر قهر کند و «هجر» نماید و همچنین حق زدن شوهر را نیز ندارد.
این نظریه را بسیاری از فقها تصریح کرده‌اند. و این مسئله را از مسلمات فقه دانسته‌اند.
حتی اگر زن امید آن را داشته باشد که با «هجر» و «ضرب» مرد را به ادای حقش بازگرداند، باز هم، چنین حقی را ندارد.
زیرا «هجر» و «ضرب» متوقف بر اذن شرعی است که چنین اذنی در شرع به زن داده نشده است.
حال اگر حاکم، نشوز مرد را فهمید، چه با آگاهی خویش و یا اقرار مرد و یا گواهی شهودی که بر اوضاع زن و مرد مطلعند؛ در این صورت، حاکم مرد را از این کار حرام نهی می‌کند و او را به انجام آنچه که بر او واجب است، فرمان می‌دهد.
اگر این امر و نهی مؤثر واقع نشد، آنگونه که خود تشخیص می‌دهد، وی را تعزیز می‌کند و همچنین حاکم حق دارد در صورت امتناع مرد از پرداخت نفقه زن، از مال مرد بردارد و هزینة زندگی زن را بپردازد.
حتی اگر پرداخت نفقه، متوقف بر فروش زمینی باشد، می‌تواند آن را بفروشد.
ولی اگر مرد حقوق واجب زن را می‌پردازد و کار حرامی دربارة زن انجام نمی‌دهد، اما مصاحبت و زندگی با زن را ناخوش دارد و می‌خواهد زن را طلاق دهد، در این صورت زن می‌تواند برای جلب رضایت شوهر، از برخی از حقوقش، مثل قسم و نفقه دست بکشد و شوهر نیز می‌تواند آن را بپذیرد. در این مسئله نیز مخالفی را ندیده‌ام؛ بلکه هر دو قسم اجماع (محصل و منقول) بر این حکم وجود دارد. علاوه بر آنکه با اصل و کتاب و سنت نیز هماهنگ است».(23)
مرحوم امام خمینی نیز در «تحریرالوسیله» همین مراتب را دربارة برخورد با نشوز مرد مطرح می‌کنند.(24)

بنابراین، در صورت نشوز مرد، زن حق مطالبة حقوق خویش را دارد و در این مسیر با موعظة مرد، و پند و اندرز وی و گفتگویی صمیمانه، مرد را با انجام وظایفش ترغیب می‌کند و اگر به سرکشی خود ادامه داد، زن با مراجعه به حاکم شرع و دستگاه قضایی، مرد را به وظایفش آشنا می‌کند.
حاکم نیز مرد را ملزم به پذیرش حقوق زن و انجام تکالیفش می‌نماید و در این مسیر، می‌تواند تا تعزیز – به هر شکلی که تشخیص داد- پیش رود و حتی می‌تواند برخی از دارایی‌های مرد را برای تأدیة حقوق زن بفروشد.
نشوز مرد، گاه در عدم مراعات حق قسم و هم خوابی با زن است و گاه نپرداختن هزینة زندگی او و یا هر دو با هم است.
ادامه دارد....!!

نشوز مرد ممکن است به دلایل ذیل باشد:
1- واکنشی در برابر نشوز زن باشد. که در این حالت با آگاهی زن از این واکنش – در صورت میل به ادامة زندگی – دست از نشوز برمی‌دارد و مرد نیز طبیعتاً با خوش‌رویی از آن استقبال خواهد کرد و اگر طرفین به نشوز و نافرمانی و سرکشی ادامه دهند، تحت مقولة «شقاق» قرار می‌گیرد که به صورت مختصر حکم آن بیان شد.
2- گاه می‌تواند «نشوز» مرد ناشی از مشکلات کاری و یا به سبب فقر باشد؛ مرد به خاطر مسافرت‌های شغلی که مدت طولانی بر او می‌گذرد، نمی‌تواند حق قسم را مراعات کند.
به عبارتی: نشوز مرد امری اجباری و ناخواسته باشد، نه از روی عمد و آزار همسر؛ در این صورت مطالبة زن متوقف بر صرفه‌جویی در هزینه‌های زندگی و فراهم کردن بستر لازم جهت حضور مرد در محل زندگی مشترک است و در غیر این صورت، مرد به سبب تهیة هزینه‌های زندگی و امرار معاش مجبور به مسافرت است و زن نیز باید در این مسیر با وی همکاری داشته باشد. به¬ ویژه اگر قبل از ازدواج از شرایط شغلی شوهر خویش آگاه بوده است و همچنین اگر نپرداختن هزینة زندگی منتفی نیست و به هر حال، او بدهکار نفقة زن خویش است. در این صورت، زن می‌تواند با فقر و نداری مرد بسازد، تا گشایشی در زندگی آنان رخ دهد و از برخی حقوق خویش نیز بگذرد – که همین سازگاری، با روح زناشویی و پیمان‌های مشترک زندگی هماهنگ است – و اگر بنا بر ماندن در کنار شوهر را ندارد و همچنان بر دریافت کامل نفقه، اصرار دارد، می‌تواند به دادگاه مراجعه کند و برای جدایی اقدام نماید.(25)
3- اگر نشوز مرد، فقط از سر قلدری و تخلف از وظایف قانونی و شرعی خویش باشد؛ هدفش ستم بر زن و بهره کشی بیشتر از اوست.
مرد می‌خواهد با عدم رعایت حق «قسم» و نپرداختن نفقه، زن را تحت فشار قرار دهد، تا مثلاً زن مهر خویش را ببخشد و یا از سرمایة‌خویش برای مرد هزینه کند و یا اموال او را به تملک درآورد. در این صورت، زن حق دارد به حاکم مراجعه کند و حاکم نیز با امر و نهی و در ادامه با تعزیر، مرد را با وظایفش آشنا می‌سازد و حتی می‌تواند اموال مرد را برای تأمین هزینة زندگی زن بفروشد و حق زن را از آن بپردازد.(26)
اما چرا زن نمی‌تواند به «هجر» و «ضرب» روی آورد و خود شخصاً مرد را تأدیب نماید؟
مسئلة «هجر» یعنی قهر کردن از شوهر که طبعاً عدم تمکین را نیز در پی دارد، اگر به خاطر عدم رعایت حق قسم باشد، فقها معتقدند زن مجاز به چنین کاری نیست.
زیرا اذن شرعی برای چنین کاری توسط زن وجود ندارد.(27) و زن در این صورت فقط به حاکم شرع مراجعه می‌کند، تا حاکم شرع مرد را مجبور به ادای وظیفه خویش نماید(28).
البته ترک حق قسم توسط شوهر اگر با ترک آمیزش هم همراه باشد، هجر زن کمکی به وی نخواهد کرد و به یاغی¬گری مرد کمک خواهد نمود.
اما اگر هجر زن و عدم تمکین به خاطر آن باشد که مرد مهر او را نمی‌پردازد، در این جا دو صورت دارد: صورت اوّل آن است که پس از عقد و قبل از نخستین تمکین، زن طلب مهر کند و تا مرد مهرش را نپردازد، از تمکین خودداری کند؛ صاحب جواهر می‌گوید: زن چنین حقی را دارد و این مورد اتفاق فقهاست.(29)
صورت دوم آن است که پس از ازدواج و تمکین بخواهد برای دریافت مهر – در ادامة زناشویی – از تمکین خودداری کند.
آیا زن چنین حقی را دارد؟ این مسئله مورد اختلاف است و مشهور معتقدند زن چنین حقی را ندارد. البته می‌تواند به حاکم شرع مراجعه کند، تا حقش را استیفا نماید.
دلیلی که «شرایع» و «جواهر» برای این قول مشهور آورده‌اند آن است که: استمتاع مرد از همسرش حقی است که با عقد لازم شده است و فقط صورتی که هنوز آمیزش نشده باشد، به اجماع خارج شده است،‌که آنجا می‌تواند تا عدم دریافت مهر، از تمکین خودداری کند؛ ولی غیر از این مورد، بر اطلاقش باقی است و چون خود زن رضایت به استمتاع داده، اکنون نمی‌تواند امتناع ورزد و دلیلی بر بازگشت آن حق امتناع نداریم.(30)

ادامه دارد....!!

علاوه بر سؤالم در صفحه ی 2 این سؤال رو هم ممنون میشم پاسخ بدین.
فرمودید که :[=verdana] اما خود زن (فقط حق موعظه دارد، ولی) نمی‌تواند از شوهر قهر کند و «هجر» نماید و همچنین حق زدن شوهر را نیز ندارد.
این نظریه را بسیاری از فقها تصریح کرده‌اند. و این مسئله را از مسلمات فقه دانسته‌اند.

زن حتی حق قهر کردن هم نداره!!!!:Khandidan!:
البته وقتی همه ی فقها مرد باشن توقع بیش تر از این نمیره!

پس زن باید مرد رو تحمل کنه و به هر سختی که هست توی خونه بمونه، تا دادگاه به حمکش رسیدگی کنه! البته با توجه به وضع دادگاه های ایران (مستند از اخبار!) تا بخواد مشکل این خانوم حل بشه از دست این شوهر فوت کردن دیگه!
اسلام به روز اینه؟
آخه وجدان هم خوبه... وضعیت الان بخش قضایی رو در نظر دارن علمایی که فتوا دادن؟ یا یکی از شرایط که آگاه بودن به مسائل جامعه هست رو ندارن؟!!

ولی از شیخ مفید و شیخ طوسی(در مبسوط) نقل شده است که در ادامه نیز، زن حق دارد، در صورت امتناع مرد از پرداخت مهر، از تمکین خودداری کند.
از جمله دلیلی که برای این فتوا ذکر شده است، مسئله عسر و حرج و ضرر و ظلم است.(31)
یعنی حکم به وجوب تمکین زن در برابر مردی که مهرش را نمی‌پردازد، ستم و ضرر و زیان به زن است و پذیرش آن مایة عسر و حرج بر زن می‌شود که در اسلام منتفی است.
مرحوم آیت‌الله سید عبدالاعلی سبزواری نیز معتقد است، زن می‌تواند از تمکین امتناع کند، تا مهرش را بگیرد، چرا که ادلة «تقاص» شامل این جا نیز می‌شود. زیرا «تقاص» برای هر صاحب حقی جهت استیفای حقش جایز است و این جا نیز زن می‌تواند به عنوان «تقاص» از تمکین خودداری کند و می‌دانیم که تمکین حکم تکلیفی محض نیست، بلکه نکاح برزخی میان معاوضه و غیر آن است. لذا «تقاص» در این امور جاری است.(32)
ولی اگر عدم تمکین زن، به خاطر آن باشد که مرد نفقة او را نمی‌پردازد؛ غالباً فقها معتقدند زن چنین حقی را ندارد.
ولی به هر حال، نفقه دینی برعهده مرد است که زن به حاکم شرع مراجعه می‌کند و هر مقدار که از مرد طلب دارد، حاکم شرع برای وی استیفا می‌کند.(33)
و اگر ممکن بود، خودش نیز می‌تواند به اندازة نفقه‌اش از مال شوهر بردارد.(34‌) سخن ما
به نظر ما در صورتی که مرد، در عین توانایی،‌از پرداخت مهر و یا دادن نفقه امتناع ورزد، زن حق دارد که از تمکین خودداری کند؛ هر چند می‌تواند به حاکم شرع نیز مراجعه کند و از آن طریق به حقش برسد.
ولی اگر به حاکم شرع مراجعه نکرد و یا برای رسیدن به حقش مدت طولانی را باید صبر کند حق امتناع از تمکین را دارد و در این میان تفاوتی میان قبل از آمیزش و پس از آن نیست، به چند دلیل:
اولا: نکاح چیزی شبیه به معاوضه است و مرد زمانی بر زن قوام است و در دایرة زناشویی بر او سرپرستی و مدیریت دارد، که به وظیفة خویش عمل کند و مهر و نفقه زن را که وظیفه اوست،‌بپردازد.
به عبارتی: «و بما انفقوا من أموالهم» که مراد از آن مهر و نفقه است، زمانی وظیفة فرمانبرداری را برعهدة زن قرار می‌دهد که مرد به وظیفه‌اش عمل کند؛ ولی وقتی که مرد به این وظیفه عمل نکند، هیچ رهبری و قوامتی بر زن ندارد.
در این مسئله تفاوتی میان مهر و نفقه نیست. زیرا از مسلمات فقه اسلامی است که نفقة زن برعهدة شوهر است. وقتی مرد با توانایی، نفقة زن را نمی‌پردازد، تمکینی را از زن طلبکار نیست.
ثانیا: مسئله «تقاص» است که در کلمات «مهذب الأحکام» بدان اشاره شده است. چرا که وقتی یک طرف معاوضه از پرداخت عوض خودداری کند، طرف دیگر به عنوان «تقاص» می‌تواند مقابله به مثل نماید.
ثالثاً: همانگونه که در استدلال برای کلام شیخ مفید و شیخ در مبسوط ذکر شد، ادلة نفی و عسر و حرج و ضرر و ظلم در این جا حاکم است.
این ستمی است در حق زن که مردی بی‌مبالات و بی‌مسئولیت، نه مهر زن را بپردازد و نه نفقه وی را تأمین کند، ولی حق داشته باشد زن را استثمار جنسی نماید. هر چند وقت از وی کام بگیرد، ولی خرجی او را نپردازد و مهرش را ندهد.
هر چند زن می‌تواند به حاکم شرع مراجعه کند و حقش را بگیرد، ولی تا باز پس گرفتن حقش چه ضرر و زیان‌ها و چه مشکلاتی را باید تحمل کند.
مخصوصاً امروزه با اطالة دادرسی که گاه ماهها و یا حتی چند سال طول می‌کشد، تا زن به حقش برسد، چرا بر زن واجب باشد، خود را در اختیار مرد بی‌مسئولیت قرار دهد و از او بچه دار شود و روزگاری را به دشواری بگذراند، بدان امید که پس از چند سال حقش را بستاند.
ان هم اگر مرد در این مدت مفلس شود و یا فراری گردد، زن سالها مورد بهره‌برداری جنسی قرار گرفته، ولی حقی از او احیا نشده است. چرا که فقها معتقدند اگر مرد توان پرداخت نفقه را ندارد، امام میان آنها جدایی می‌اندازد.(35)

ادامه دارد....!!

فقهایی که می‌گویند زن حق امتناع از تمکین را ندارد؛ لابد عدم تمکین را بر زن حرام می‌دانند و معتقدند خشم خدا نصیب زن می‌شود و به خاطر عدم تمکین، نماز و روزه‌اش قبول نیست و در نتیجه، ناشزه نیز می‌گردد و لابد، مرد وظیفه‌شناس، حتی می‌تواند احکام نشوز را بر زن بار کند و تا زدن وی پیش برود!
آیا واقعاً می‌تواند چنین حکمی را درباره زن صادر کرد؟
در نتیجه، ما معتقدیم – لااقل- در زمان ما که تا رسیدن زن به حق خویش زمانی طولانی می‌گذرد، زن حق دارد در صورت امتناع مرد از پرداخت مهر و نفقه – اگر برای وی ممکن باشد- «هجر» کند و نسبت به او تمکین ننماید، تا جوانی و طراوت و سرزندگی خویش را، به پای مرد هوسباز و وظیفه‌نشناس نریزد.
و اما «ضرب» مرد توسط زن، در صورت نشوز مرد؛ گمان نمی‌کنم احدی از محققان و اندیشمندان و به طور مسلم نواندیشان، چنین عملی را توصیه کنند.
آنان که از خشونت مردان سخن می‌گویند و تنبیه بدنی زن را – در صورت نشوز- توسط مرد محکوم می‌کنند، یقیناً با خشونت زنان نیز مخالفند.
اما چرا اسلام و قرآن کریم چنین مجوزی را برای زن صادر نکرده است و فقها نیز به عدم جواز آن تصریح دارند، به نظر می‌رسد دلایل آن بسیار روشن باشد.
زیرا:
1- معمولاً توانایی جسمی زنان از مردان کمتر است و زنان توان تنبیه بدنی مردان را ندارند. از این رو، چنین اقدامی از سوی زن، یقیناً با واکنش‌های تندی از سوی مرد همراه خواهد بود و زن بدون رسیدن به مقصود خویش، از داشتن روابطی سالم در ادامة زندگی زناشویی محروم خواهد ماند.
2- مرد سرپرست و مدیر خانه است؛ هر مدیری ممکن است دچار اشتباه و یا غرور و خودخواهی شود؛ در چنین مواردی توصیه به زیردستان برای کتک کاری و تنبیه بدنی مدیر، هرگز کاری عاقلانه و خوش فرجامی نخواهد بود.
در روابط خانوادگی که – ویژگی خاصی دارد- و زن و مرد می‌خواهند سالها زیست مشترکی داشته باشند و فرزندانی مفید، صالح و شایسته تحویل اجتماع دهند، کتک خوردن مرد، که مدیر و سرپرست خانواده است،‌پی‌آمدهای سوء‌ تربیتی برای فرزندان دارد و سبب جرأت و بی‌پروایی آنان می‌شود و از تحت کنترل پدر خارج می‌گردند و به بزهکاری و ناهنجاری‌ها دچار خواهند شد.
بنابراین، بهتر است با مدیر متخلف برابر قانون و چهارچوب قانون بر خورد شود و با ارجاع پرونده به دادگاه و الزام وی از سوی قاضی، به غائله خاتمه داد.

ادامه دارد....!!

[=Verdana]با این عمل، هم زن بهتر و آسانتر به حق خویش می‌رسد و هم از عوارض جانبی و پیامدهای سوء اقدام مستقیم خویش در امان می‌ماند.
مرد قانون‌شکن، قلدر و خودخواه نیز با تعزیر قاضی بهتر به وظایف خویش آشنا می‌گردد و می‌داند تکرار وظیفه‌نشناسی کار او را در دادگاه سخت‌تر خواهد کرد و با سوء سابقه‌ای که دارد، جرم او سنگین¬تر و در نتیجه کیفرش شدیدتر خواهد بود.
اگر مرد هدفش از نشوز و اعراض از زن، بی‌علاقگی وی به همسرش و بی‌رغبتی به اوست و در واقع در پی آن است که همسرش را طلاق دهد؛ در این صورت زن می‌تواند از برخی حقوق خویش و یا از همة حقوق خود بگذرد و از شوهرش بخواهد برای طلاق وی اقدام نکند.
صلح و مدارا از سوی زن و گذشت از برخی حقوق خویش جهت فرو نپاشیدن آشیانة زندگی و بودن در کنار فرزندان و مراقبت از آنان، کاری ارزشمند و ستایش برانگیز است.
او می‌تواند از حق «قسم» بگذرد و یا در صورت امکان از مرد نفقه نخواهد، در عوض در کنار او و فرزندانش به سر برد.
این کار به خاطر آن است که نمی‌خواهد نام زن «مطلقه» بر او نهاده شود. البته این که آیا مرد بتواند پس از یک عمر بهره‌کشی، همسرش را به راحتی رها کند و بدون در نظر گرفتن حقوقش از او جدا شود، آیا چنین کاری جایز است یا نه؟ در مبحث طلاق آن را پی‌گیری خواهیم کرد. ولی همانگونه که برخی از فقها گفته‌اند: اگر به سبب ترس از کتک کاری، ناسزاگویی مرد و مانند آن، زن مالی را به شوهرش ببخشد و یا از برخی حقوق خویش دست بکشد، تا در عوض مرد از آزار او دست بردارد، تصرف مرد در چنین مالی حرام است.(36)
[=Verdana]در پایان بحث ذکر این نکته ضروری است که شالودة زندگی زناشویی باید بر عشق و عاطفه و وفاداری استوار باشد. اخلاق، نقش اساسی در زندگی زناشویی دارد و صرف عمل به قوانین و بدون گذشت و محبت و مدارا، روابط زوجین را به دو شریک تجاری که هر یک از دیگری می‌ترسد و با گرفتن چک و سفته و ضمانت‌های کتبی و مانند آن مراقب یکدیگرند، تبدیل خواهد کرد.:Sham:

[=Verdana]از این رو در آیة 128 سوره نساء آن گاه که از نشوز مرد و توصیه زن به گذشت و صلح سخن می‌گوید در پایان می‌فرماید: «و ان تحسنوا و تتقوا فان الله کان بما تعملون خبیرا» و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید، خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد)».
این خطاب بیش از همه، متوجه مردان است که از موقعیت خویش در خانواده سوء‌استفاده نکنند و با احسان و نیکوکاری در حق زنان و پروای الهی در تصمیم‌گیری‌ها، از پاداش الهی بهره‌مند شوند.

پی‌نوشت‌ها:
1. به تفسیر لغت در بحث «مدیریت و سرپرستی زنان با مردان است» مراجعه شود.
2. مفردات راغب، واژة «نشز».
3. المیزان،‌جلد4، صفحة 345.
4. المیزان، جلد4، صفحه 345.
5. جواهر الکلام،‌جلد31، صفحه 202 و تحریرالوسیله،‌جلد2، صفحه 273.
6. مجمع البیان، جلد3، صفحه 205 و تفسیر نمونه،‌جلد4، صفحه 149.
7. تفسیر نمونه، جلد4، صفحه 150.
8. جامع المدارک،‌جلد4، صفحه 433.
9. تحریرالوسیله، جلد2، صفحه 273.
10. تحریرالوسیله،‌جلد2، صفحه 273 و جواهر الکلام،‌جلد31،‌صفحه 207.
11. جامع المدارک، جلد4، صفحه 437.
12. جواهر الکلام، جلد31، صفحه 202.
13.تحریرالوسیله، ج2، ص273.
14. تفسیر نورالثقلین، جلد1، صفحه 478.
15.جواهرالکلام، جلد31، صفحه 200.
16.جامع المدارک، جلد4، صفحه437.
17. جواهر الکلامع جلد31، صفحه 202.
18. تحریرالوسیله، ج2، صفحه 273.
19. همان.
20.همان.
21. المیزان، جلد4، صفحه 350.
22. مستدرک الوسائل، جلد14، صفحه 250، حدیث 16619.
23.جواهرالکلام، جلد31، صفحه 207.
24. تحریرالوسیله، جلد2، صفحه 274.
25. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «اگر مردی می‌تواند به مقداری که زن بتواند با آن زندگی کند، نفقه‌اش را بپردازد و پوشاک او را تأمین کند( به زندگی خویش ادامه می‌دهند) وگرنه، میان آن دو جدایی می‌اندازند».(وسائل الشیعه، جلد15، صفحه 223، حدیث1).
در روایتی دیگری امام باقر(ع) فرمود: «کسی که همسری دارد، ولی پوشاک و خوراکش را نتواند فراهم سازد بر امام لازم است که میان آنان جدایی بیندازد».(همان، حدیث2).
26. مهذب الأحکام، جلد25، صفحه 225.
27. جواهر الکلام، جلد31، صفحه 207.
28. جواهر الکلام، جلد31، صفحه 207.
29.همان، صفحه 41.
30. همان، صفحه 44.
31. جواهر الکلام، جلد31، صفحه 44.
32. مهذب الأحکام،‌جلد25، صفحه 175-176.
33. همان، صفحه 305.
34. همان، صفحه 307.
35. مهذب الأحکام، جلد25، صفحه 305.
36. آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری، مهذب الأحکام، جلد25، صفحه 225.
منبع : کتاب زنان و 3 پرسش اساسی ، نوشته سعید داودی ، ص 417 - 466

چرا زن از مرد بايد اطاعت كند ونه بعكس ................يك

چرا وقتي مرد دچار نشوز ميشود ...........زن نمي تواند او را تنبيه كند ............دو
عدالت چه ميشود؟

اصلاً چرا قيموميت زن در اختيار مرد بايد باشد ؟
با هم باشند وشريك يكديگر ...........چرا بايد قيم وقيوم عليه باشد ............سه

:Narahat az:امروز چند در صد خانمها ، مطيع همسرشان هستند ..............حتي زنان حزب اللهي نيز چندان گوش به دستور شوهرانشان نمي دهند ...........چهار

سلام به همه دوستان مخصوصا دوست گرامي رضا :Gol:

رضا;93291 نوشت:
از دوستان عزیز تقاضا دارم تا اتمام مطالب صبور باشند و چنانچه مطلبی بود بعدا بفرمایند !!!
سرکار بی دل تا اتمام مطالب صبور باشید چنانچه پاسخ خود را نگرفتید کارشناسان گرامی جواب شما را خواهند داد!!

به خاطر احترام به سخن شما تا پايان بحث من شخصا مطلب و سوالي تو اين تاپيك قرار ندادم ولي الان كه پستاي تاپيك تموم شده الوعده وفا :ok:

خود من شخصا قبل اينكه تو سايت عضو بشم اغلب وقتي اين سوالاتي كه دوستان هم مطرح كردند تو ذهنم ايجاد ميشد چون پيگير جواب براي اونها نشده بودم هميشه ميگفتم حتما حكمتي هست و نكته اي توش وجود داره كه من از اون بي خبرم و اگه روزي در موردش سوال كنم به جواب خوب و قانع كننده اي ميرسم و اعتقادم به عدالت در دين و عدالت خدا قويتر ميشه ولي الان كه تو يه سايت مذهبي عضو شدم انتظار دارم اين سوالات برام پاسخ داده بشه .

سوال تو ذهن هر انساني وجود داره

[="Indigo"]بپرس هرچه نداني ، كه ذل پرسيدن :Gol: دليل راه تو باشد به عِز دانايي[/]

ما كه دشمني با دين خدا و اسلام نداريم :Ghamgin:

من مسلمونم و مقيد ولي احساس ميكنم انباشته شدن خيلي از سوالات تو ذهنم كه اغلب بدون جواب مونده باعث شده از دين دور تر بشم :Ghamgin:

از كارشناسان تقاضا دارم تا لااقل سوالاتيو كه در اين تاپيك مطرح شده پاسخ بدن

بی دل;93254 نوشت:
می بخشید ولی این چه نشوزی هست؟!!!!! زن حق اظهار ناراحتی هم نداره در زندگی ولی مرد تنها باید از لحاظ مالی زندگی رو براورده کنه ولی بداخلاقی و ترشرویی ناراحتی مرد نشوز محسوب نمیشه؟؟؟؟؟؟؟ چطور>؟؟
مگر مالک احساس و وجود زن میشه با دادن نفقه؟؟
بی دل;93254 نوشت:
اگر زن منبع احساس هست و بهمین دلیل خروج از منزل برخی مصلحت اندیشی ها برای حفظ زن هست به زعم دینی که ارائه شده پس این رن بدلیل همین احساس و حساسیت روحی بالاتر بیشتر دچار تغییر حالات روحی میشه و از کوچکترین بدخلقی ها و عدم ابیاری روح و عدم توجه و عاطفه آسیب میبینه ولی طبق فرمایشات شما و انجمن احکام زن نفقه عاطفی نداره فقط مالی و اگرم ناراحت شد و بروز داد میشه ناشزه و در اون مرد حق داره بره روی منبر این زن گستاخخخخخخخخخخ رو به وظابفش اشنا کنه
بی دل;93254 نوشت:
نکند که عاطفه زن فقط ابزاری برای کامیابی مرد و احقاق حق مرد و تحت فشار قرار دادن زنان است
و زن علت و حکمت افرنیشش لذت روحی و جسمی و معنوی مرد می باشد؟؟

بی دل;93254 نوشت:
این ادبیات فرمانبری و اطاعت هم صدق بر این برده داری هست

بی دل;93254 نوشت:
اینها سوال است و اینجا هم اسک دین
منتظر پاسخ هستم نه برچسب اتهام

hydrghl;93616 نوشت:
1.اگر معتقید زن بسیار احساساتی هست(مواردی مثل ارتداد که حد زن با مرد متفاوته و نیز اذن پدر در ازدواج و موارد دیگه)، و معتقید که زن به دنبال تصاحب قلب مرد است و زن دوست داره تو آغوش یک نفر آرام بگیره و محبت مرد رو میخواد و... ، پس چرا وظیفه ی مرد تأمین نیاز عاطفی و جنسی زن (که از دید زن جنبه ی عاطفی هم داره) تعیین نشده؟ و بالعکس وظیفه ی زن تأمین نیاز جنسی مرد تعیین شده؟
(زن که همواره دوست داره از در آغوش همسرش بودن آرامش بگیره و احساس حمایت شدن کنه و نیازی به تعیین وظیفه نیست. وقتی مشکل از شوهر نباشه زن خود به خود این امر رو از روی دلخواه انجام میده پس باید وظیفه ی مرد جلب احساس زن و تأمین او از نظر عاطفی و جنسی باشد)

hydrghl;93616 نوشت:
2. فرمودید: «اگر نشوز او از سرخستگی روحی و دل‌آزردگی‌های زندگی باشد، باز هم مدتی هجر و دوری مرد از وی، عطش وصال را در زن زیاد می‌کند و شرایط روحی مساعدتری را در زن ایجاد می‌کند؛ چرا که در آغوش شوهر محبوب و وظیفه‌شناس بودن، تا حد زیادی از آلام و رنج‌های او می‌کاهد.»

بیش تر شدن عطش وصال به هیج وجه شرایط روحی مساعدتری رو در زن ایجاد نمی کنه!!! چون واضحه این دوری گزیدن از زن، سرخستگی روحی و دل آزردگی در زن رو بیش تر میکنه!!! (اگر خلافه اینه لطفاً علمی ثابت بفرمایید!)

hydrghl;93616 نوشت:
فرمودید و البته فرموده اند! «مرد تن و جسم زن را می‌خواهد و زن دل و قلب او را»

زن قلب لطیف و مهربانی دارد. مرد اگر جسم و تن زن را بخواهد به هیچ وجه نمیتواند نیاز عاطفی او را برطرف کند!
و این که این جمله یعنی این که زن هرچه خوش اندام تر باشد برای مرد عزیز تر است. اگر واقعا همچین فکری می کنید متأسفم برای خانوم هایی که چنین همسران لذت طلبی دارند...

واقعا درك اين مساله براي من خيلي سخته كه :

[="Indigo"]چطور ميشه مردي كه اجازه گرفتن 4 همسر دائم و الي ماشاءالله صيغه اي و حق طلاق داره همسرش در حدي وظيفه تميكن عاطفي داره كه حتي اجازه ترشرويي و اخم و ابراز ناراحتي نداره!!! تا مرد همه شرايط براش مساعد باشه و از زندگيش حسابي لذت ببره ولي زني كه يك شوهر دارد و تنها راه تامين عاطفي زن اون همسر است نفقه عاطفي و توجه عاطفي جزء وظايف مرد به حساب نمياد !!!!!!فقط بايد زن را از نظر مالي تامين كنه !!![/]

چرا يه زني كه تنها راه برطرف شدن نيازش شوهرشه اگه ناراحت باشه و اخم كنه و يا ناسازگاري از خودش نشون بده مرد ميتونه نصيحتش كنه مرد ميتونه بهش پشت كنه ؟ [="Indigo"]در صورتيكه همونجوري اون زن به دليل مشكلات تحت فشاره و از خودش رفتارهاي ناسازگارانه نشون ميده .[/]چطور ميشه كه بعدش اگه درست نشد مرد ميتونه تنبيه بدني كنه ؟ (همون حداقل و بدون قرمزي و .. هم شكنجه روحيه و اگر زن به خاطر ناراحتي ناشزه شده باشه به نظر من جفا در حق زنه )

[="Indigo"]چرا مسائل مربوط به آقايون به صورت حكم اخلاقي بيان ميشه كه مرد خوبه به همسر محبت كنه و ... ولي وقتي نوبت زن ميشه همش ميشه وظيفه تميكن جنسي , تمكين عاطفي و .. .[/]

چرا در احاديث بيان شده حق مرد بر زن بيش از حق زن بر مرد است ؟
اين برتري از كجا ناشي ميشه ؟
اگر علت تامين مالي زن است اگر زني در حال حاضر كار كنه برتري كه تو احاديث ذكر شده از بين ميره يا نه ؟

منتظر پاسخ كارشناسان محترم سايت هستم :Gol:

:Sham:

[="Indigo"]نه در هر سخن بحث كردن رواست[/]

:Sham:

[="Purple"]روا نيست چون اون بحث , اون سوال , اون انتقاد , هر روز برات پر رنگ و پر رنگ تر ميشه تا جايي كه دين و اعتقادتو به خطر ميندازه ولي اميد رسيدن به جواب كمرنگ و كمرنگ تر ....[/]

[="Indigo"]التماس دعا :Sham:[/]

نازنين مريم;96469 نوشت:

روا نيست چون اون بحث , اون سوال , اون انتقاد , هر روز برات پر رنگ و پر رنگ تر ميشه تا جايي كه دين و اعتقادتو به خطر ميندازه ولي اميد رسيدن به جواب كمرنگ و كمرنگ تر ....

درست میفرمایید... در قوانین انجمن هم این مورد ذکر شده که اگر پرسش های مطرح شده به اعتقاد شما آسیب میرساند از مطالعه ی آن پرهیز کنید.

ولی... مسئله اینه که اگر اساتید پاسخگو بفرمایند که فلان سؤال یا فلان حکم یا فلان انتقاد، **در زمان حاضر** پاسخ و توجیه منطقی و عقلانی نداره، بحثی باقی نمیمونه!

ولی وقتی ادعا میشود که فلان انتقاد، کاملا توجیه علمی (علم روز) و منطقی و عقلانی داره، دیگه دلیلی نداره تحقیق در اون مورد، دین و اعتقاد فرد پرسشگر رو به خطر بندازه، بلکه بالعکس، چون به جواب سؤالش رسیده و به حکمت قوانین و دستورات اسلام پی برده و اعقتادش محکم تر خواهد شد.

البته مدیران انجمن هنوز پاسخ سؤال ها رو نفرموده اند و شاید واقعا هم این شبهه ها توجیه عقلانی داشته باشد:ok:

سلام بر شما دوست گرامي hydrghl2 :Gol:

hydrghl2;96503 نوشت:
ولی... مسئله اینه که اگر اساتید پاسخگو بفرمایند که فلان سؤال یا فلان حکم یا فلان انتقاد، **در زمان حاضر** پاسخ و توجیه منطقی و عقلانی نداره، بحثی باقی نمیمونه!

ولی وقتی ادعا میشود که فلان انتقاد، کاملا توجیه علمی (علم روز) و منطقی و عقلانی داره، دیگه دلیلی نداره تحقیق در اون مورد، دین و اعتقاد فرد پرسشگر رو به خطر بندازه، بلکه بالعکس، چون به جواب سؤالش رسیده و به حکمت قوانین و دستورات اسلام پی برده و اعقتادش محکم تر خواهد شد.

حرفتون كاملا صحيح و منطقيه هيچ شكي تو صحيح بودنش نيست :ok:

من با توجه به اين مساله كه بسياري از كارشناسان اين تاپيكو مشاهده كردند و حدود دو هفته از مطرح شدن سوالا گذشته و تاپيكايي هم سنخ با اين تاپيك كه دربردارنده موضوعات مشابه هستند متاسفانه به نظر من به نتيجه خاص و جواب قانع كننده اي نرسيده اين مطلبو بيان كردم .

به اميد رسيدن به پاسخ اين سوالات و سوالات مشابه وارد سايت شدم و حتي تو تاپيكي در سايت اونو مطرح كردم ولي هنوزم به جواب قانع كننده اي نرسيدم [="Indigo"](در مورد اين سنخ سوالات وگرنه سايت براي من شخصا مطالب آموزنده و مفيد زيادي داشت و خيلي سوالاتم هم پاسخ داده شد )[/]همين مساله و پر رنگ شدن اين سوالات بي جواب در كنار ديدن برخي تاپيك ها [="Indigo"]چون عدالت بين 4 زن !! و يا غيرت زن كه كفر است و[/] ..... متاسفانه سستي اعتقادي زياديو براي من به همراه داشت با اين وجود در صفحه قبل هم سوالارو باز مطرح كردم سوالات شما و سركار بي دل گرامي كه سوالات خود منم هست .

نازنين مريم;96469 نوشت:
اون بحث , اون سوال , اون انتقاد , هر روز برات پر رنگ و پر رنگ تر ميشه تا جايي كه دين و اعتقادتو به خطر ميندازه ولي اميد رسيدن به جواب كمرنگ و كمرنگ تر ....

شايد دوستان ديگه به اين مشكلات دچار نشن ولي گاهي آدم مياد براي محكم شدن دينش اقدام كنه ولي برعكس ميشه :Ghamgin:

بيتاب;94984 نوشت:
چرا زن از مرد بايد اطاعت كند ونه بعكس ................يك

اصلاً چرا قيموميت زن در اختيار مرد بايد باشد ؟
با هم باشند وشريك يكديگر ...........چرا بايد قيم وقيوم عليه باشد ............سه

[=Century Gothic]باسلام
و تشکر از تمای عزیزان
لطفا قبل از اینکه سوالی را مطرح کنید کل مطالب را کامل بخوانید و چنانچه جواب سوال شما در این مطلب نبود عنوان سوال کنید!
بسیاری از سو
[=Century Gothic]ا[=Century Gothic]لاتی که دوستان عنوان کردند در همین مطالب جواب داده شده که با کمی دقت به ان پی میبریم
و تقاضا دارم که عزیزان انجمن کلام و عقاید به سوالات کاربران پاسخ دهند.

[=Century Gothic]ذات حق تعالی زن و مرد را از جهت جسمی و روحی بهگونه ای آفرید که بدون هر یک نه پیدایش و بقای آنان امکان پذیر است و نه نیازهایجسمی و روحی هر یک، بدون دیگری به طور کامل بر آورده می شود و نه تکامل روحی و دینیهر یک به صورت فردی و اجتماعی امکان پذیر است.
گویا هر یک پاره ای از یک موجود کاملاند و بدون هم ناقص و نسبت به هم مکمل اند1

[=Century Gothic]اطاعت از شوهر در راستای اطاعت از خدا[=Century Gothic]بنده کامل و مؤمن بنده ای است که درمسیر اطاعت خدا بوده و از خداوند فر مانبرداری کند؛ به عبارت دیگر جایگاه و رتبهانسانی و ایمانی هر شخص بستگی به میزان اطاعت او از خداوند متعال دارد.
از این جهت فرقی بین زن و مرد، بزرگ و کوچک (مکلف) نیست از نظر اسلام همه افراد جامعه دو دسته تکلیف دارند: فردی و اجتماعی.

[=Century Gothic]1-تکالیف و وظایفی که شامل عبادات و اخلاقیاتفردی مثل نماز (فرادی) روزه، حج، راستی، صداقت و... می شود.
[=Century Gothic]2-این قسم که بیشتراعمال بندگان و مکلفین را به خودش اختصاص می دهد شامل عبادات، معاملات، اخلاقیات کهوظیفه شخص در قبال خانواده (اعم از فرزند، همسر، پدر، مادر و...) و بیرون ازخانواده (مثل همسایه، دوستان، همکاران و...) را مشخص می کند، می شود.
[=Century Gothic]آن چه که مربوط به بحث ماست وظایفی است که همسران (زن و مرد) در قبال همدیگر دارند و آنوظایف را خدا برای انسان ها تعیین فرموده است بنا بر این انجام وظایف و تکلیف بهاطاعت از خدا بر می گردد؛ مثلا اگر کسی به پدر و مادر مشرک و کافر خود خدمت کند واز ایشان (در غیر معصیت خدا) اطاعت کند این شخص قابل ستایش و تمجید است و عملشستودنی است نه از آن جهت که از پدر و مادر کافر اطاعت کرده بلکه از آن جهت که درراستای اطاعت خدا گام برداشته و در جهت اطاعت از خدا از ایشان اطاعت نموده است
بنابر این اگر زنی به خاطر فرمانبرداری از شوهرش قابل تمجید است می شود گفت که اینبه خاطر آن است که جامعه کوچک خانواده مثل سایر جوامع نیاز به مدیری دارد و خداوندبرای اداره جامعه خانواده او را انتخاب نمود "مردان، سرپرست و نگهبان زنانند"[2]
که باید حرف آخر را بزنند. بر این اساس، اگر قیمومیت زندگی زناشوئی به مرد واگذار شده از آن روی است که قیام و دوام زندگی به این بستگی دارد و زن با اطاعت از شوهر (درحدی که شرع مشخص نموده) در حقیقت از خدا اطاعت نموده که این قابل تمجید و ستایشاست.

[=Century Gothic]البته باید توجه داشت که از سویی، واگذاری مدیریت خانواده به مردان براساس مصالح و خصوصیاتی بوده است که در مردان وجود دارد و از سویی دیگر، وجود اینویژگی ها در مردان که موجب این حکم شده است دلیل برتری مردان بر زناننیست.[3[
[=Century Gothic]به عبارت دیگر، خدای متعال با توجه به آفرینش زن و مرد و تفاوت هایروحی و جسمی آن دو، حقوق و تکالیف[4] زناشویی و خانوادگی خاصی به صورت مشترک و خاصبرای هر یک قرار داده است تا تأمین کننده نیازهای دنیوی و اخروی هر یک به صورت کاملباشد.
[=Century Gothic]در زیر به برخی از این وظایف اشاره می شود:
[=Century Gothic]
وظایف زن و مرد در قبال هم دیگر

[=Century Gothic]الف. زن و مرد وظیفهدارند در زندگی مشترک خانوادگی و زناشویی، نسبت به هم خوش رفتار، خوش رو و خوش گوباشند و از هر گونه بدرفتاری، ترش روی و بدگویی دوری نمایند.
[=Century Gothic]ب. زن و مرد بایددر پیشبرد و تحکیم زندگی خانوادگی، همکاری و همراهی داشته باشند و معیار این همکاریهم بنابر راهنمائی شرع و انتظار عرف، فرهنگ، زمان، مکان و موقعیت آن دو است. از بابنمونه،‌ اگر عرف خانه داری، بچه داری، شیردهی بچه را به عهده زن می داند و کارهایبیرون خانه را به عهده مرد می داند، ‌هر دو در این امور محوله،‌ همکارینمایند.
[=Century Gothic]ج. زن و مرد، هر دو موظف اند در حد توانایی و مقتضای عرف زمان و مکان وموقعیت در رشد و پرورش فرزند، کوشش نمایند.
[=Century Gothic]د. زن و مرد نباید رابطه نامشروع بافرد دیگری داشته باشند.
[=Century Gothic]
وظایف زن در قبال مرد

[=Century Gothic]الف. پذیرش ریاست شوهر: اگر در زندگی زناشویی و خانوادگی مشکلی ومسئله ای پیش آمد، حل آن با نظر نهایی شوهر است،‌البته این وظیفه شوهر، نباید خارجاز حسن معاشرت و معاضدت،‌ شرع و قانون باشد و باعث سوء استفاده شوهر شود .
[=Century Gothic]ب. تبعیت از مرد در محل اقامت و مسکن، مگر این که این اختیار را شوهر به زن واگذارکرده باشد و یا خلاف شأن اجتماعی زن باشد و یا ضرر جانی و جسمی برای زن داشتهباشد.
[=Century Gothic]ج. تبعیت از مرد، در خروج از منزل و ورود دیگران به منزل،‌ در حد عرف، مگراین که برای انجام تکالیف دینی مثل حج واجب و یا برای انجام مداوا، یا ماندن درخانه ضرر جانی، بدنی و شرافتی،‌برای زن داشته باشد.
[=Century Gothic]د. تبعیت از مرد در اصل شاغلبودن و نوع شغل، در صورتی که خلاف انتظار عرف زمان، مکان و موقعیت و جنسیت زنباشد.
[=Century Gothic]ه. زن آرایش برای شوهرش نماید و برای غیر شوهرش بوی خوش استفاده نکند والاّ نماز او مورد قبول واقع نخواهد شد.[5[
[=Century Gothic]
وظایف مردان در برابر زنان:

[=Century Gothic]1- رفتار نیکو با زنان:
[=Century Gothic]الف. دوستی با زناناز اخلاق انبیا بود.[6[
[=Century Gothic]ب. اظهار دوستی با زنان، هرگز از یاد آنان نمیرود.
[=Century Gothic]ج. گذشت و بخشش نسبت به زنان، اگر رفتار بدی را مرتکب شدند.
[=Century Gothic]د. خوش روییو خوش رفتاری با زنان.
[=Century Gothic]ه. ترس از ذات حق تعالی که مبادا، حق زن خود را به جانیآورد.
[=Century Gothic]2- الزامات اخلاقی
[=Century Gothic]الف. نگاه به زن به عنوان گل باشد نه خدمت کار، تاطراوت و شادابی آن حفظ شود و کاری فراتر از حد متعارف، از زن خواسته نشود.
[=Century Gothic]ب. مشورت با زن در امور مهمه زندگی.
[=Century Gothic]ج. رعایت اخلاق و حقوق هم بستری با زن.
[=Century Gothic]3- وظایف مالی و پرداخت نفقه:
[=Century Gothic]الف. تهیه غذا، در حد متعارف زمان، مکان و موقعیتمتناسب زن.
[=Century Gothic]ب. تهیه پوشاک، در حد متعارف زمان،‌ مکان و موقعیت متناسب زن.
[=Century Gothic]ج. تهیه وسایل بیشتر و بهتر زندگی ، پوشاکی، خوراکی، به ویژه در ایام عید.
[=Century Gothic]د. تهیه وسایل آرایشی و تزیینی، در حد متعارف زمان،‌ مکان و موقعیت متناسب زن.
[=Century Gothic]ه. تهیه مسکن،‌ در حد متعارف زمان، مکان و موقعیت متناسب زن.
[=Century Gothic]و. تهیه لوازم منزل در حدمتناسب زمان،‌ مکان و موقعیت متناسب زن.
[=Century Gothic]ز. تهیه خدمتکار، اگر شأن اجتماعی وخانوادگی زن اقتضا دارد یا اگر مریض است[7[.
[=Century Gothic]اینها اجمالی از وظایف مشترک زن ومرد و وظایف اختصاصی هر کدام بود خداوند در قرآن می فرماید: "آنچه را رسول خدا براىشما آورده بگیرید(و اجرا کنید)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید[8]" و هر کداماز زن و مرد که بیشتر وظایفشان را انجام دهند، در حقیقت بیشتر از خداوند متعالاطاعت کردند پس از این جهت قابل تمجید و ستایش هستند و فرقی بین زن و مردنیست[=Century Gothic].

--------------------------------------------------
[1]
استادمصباح یزدی، جزوه حقوق زن در اسلام، جلسه 209، ص 2096.
[2] نساء 34.
[3] نمایه: قرآن و قوامیت مردان بر زنان، سؤال 267 (سایت: ۱۸۸۱).
[4] بقره،233؛نساء،4؛ نحل، 72 و 21 ؛روم و آیات دیگر قرآن مربوط به حقوق و تکالیف زن و مرد.
[5] حلیة المتقین، فصل 6، ص 76 – 79.
[6] طباطبایی یزدی، عروة الوثقی، ‌ج 2،‌کتاب نکاح، ص 626.
[7] اقتباس: نمایه: وظایف زنان در برابر مردان، سؤال 850 (سایت: ۹۲۵(.
[8] حشر 7.

بيتاب;94984 نوشت:
چرا زن از مرد بايد اطاعت كند ونه بعكس ................يك

با سلام وتشکر
اطاعت زن از مرد به طور مطلق نیست بلکه اطاعت در تمکین وخروج از منزل است .
بيتاب;94984 نوشت:

چرا وقتي مرد دچار نشوز ميشود ...........زن نمي تواند او را تنبيه كند ............دو عدالت چه ميشود؟

به نظر شما به صلاح زن است که با تنبیه بدنی با مرد رفتار نماید ؟ اگر مرد مقابله نمود آیازن تاب تحمل دارد؟وقتی قرار است که در صورت لزوم حاکم شرع وی را تعزیر ویا وادار به ادای حقوق زن] نماید ،دیگر بحثی از عدم عدالت پیش نمی آید .لطفا از تاپیک 23 به بعد استاد رضا را مطالعه نمایید اگر واقعا دنبال عدالت باشید آن را خواهید یافت .
بيتاب;94984 نوشت:
اصلاً چرا قيموميت زن در اختيار مرد بايد باشد ؟ با هم باشند وشريك يكديگر ...........چرا بايد قيم وقيوم عليه باشد ............سه [/quote
در اینجا بحث از آن است که زن ومرد هریک در برابر دیگری وظایف شرعی دارند وتخلف از هرکدام سر بزند ،راه حل شرع مقدس کدام است .در تاپیک های قبل بیان شد که ازدواج دائم نوعی پیمان است وقتی زن با اختیار خود این پیمان را می پذیرد وقبول می کند که بدون رضایت همسر از منزل خارج نشود واورا تمکین نماید ،دیگر بحث از قیمومیت مطرح نیست بلکه بحث از یک تعهد وپیمان است که در قبال پذیرفتن آن شرایط توسط زن ، وظایف سنگینی بر عهده مرد خواهد بود .
=بيتاب;94984]مروز چند در صد خانمها ، مطيع همسرشان هستند ..............حتي زنان حزب اللهي نيز چندان گوش به دستور شوهرانشان نمي دهند ...........چهار[/quot
در این تاپیک به دنبال آمار اجتماعی رعایت این قوانین نیستیم .مسلما در جایی که احکام الهی جاری وساری باشد ،آرامش نیز در آن جا بیشتر خواهد بود .

hydrghl2;96503 نوشت:
درست میفرمایید... در قوانین انجمن هم این مورد ذکر شده که اگر پرسش های مطرح شده به اعتقاد شما آسیب میرساند از مطالعه ی آن پرهیز کنید.

ولی... مسئله اینه که اگر اساتید پاسخگو بفرمایند که فلان سؤال یا فلان حکم یا فلان انتقاد، **در زمان حاضر** پاسخ و توجیه منطقی و عقلانی نداره، بحثی باقی نمیمونه!

ولی وقتی ادعا میشود که فلان انتقاد، کاملا توجیه علمی (علم روز) و منطقی و عقلانی داره، دیگه دلیلی نداره تحقیق در اون مورد، دین و اعتقاد فرد پرسشگر رو به خطر بندازه، بلکه بالعکس، چون به جواب سؤالش رسیده و به حکمت قوانین و دستورات اسلام پی برده و اعقتادش محکم تر خواهد شد.

البته مدیران انجمن هنوز پاسخ سؤال ها رو نفرموده اند و شاید واقعا هم این شبهه ها توجیه عقلانی داشته باشد:ok:

اگر مطالب مطرح شده را با دقت مطالعه نمایید ،پاسخ تمام شبهات خود را در یافت خواهید نمود .به نظر می رسد وقتی برای خواندن تاپیک های کارشناس نداشته اید .

نازنين مريم;96132 نوشت:
می بخشید ولی این چه نشوزی هست؟!!!!! زن حق اظهار ناراحتی هم نداره در زندگی ولی مرد تنها باید از لحاظ مالی زندگی رو براورده کنه ولی بداخلاقی و ترشرویی ناراحتی مرد نشوز محسوب نمیشه؟؟؟؟؟؟؟ چطور>؟؟ مگر مالک احساس و وجود زن میشه با دادن نفقه؟؟

منظور شما از ابراز ناراحتی چیست ؟ اگر منظور ناراحت شدن از نشوز مرد باشد رجوع او به حاکم شرع ،همان ابراز ناراحتی است ولی نوع این ابراز متناسب با ظرایف وجودی زن است .

hydrghl;94124 نوشت:
علاوه بر سؤالم در صفحه ی 2 این سؤال رو هم ممنون میشم پاسخ بدین.
فرمودید که : اما خود زن (فقط حق موعظه دارد، ولی) نمی‌تواند از شوهر قهر کند و «هجر» نماید و همچنین حق زدن شوهر را نیز ندارد.
این نظریه را بسیاری از فقها تصریح کرده‌اند. و این مسئله را از مسلمات فقه دانسته‌اند.

زن حتی حق قهر کردن هم نداره!!!!:khandidan!:
البته وقتی همه ی فقها مرد باشن توقع بیش تر از این نمیره!

پس زن باید مرد رو تحمل کنه و به هر سختی که هست توی خونه بمونه، تا دادگاه به حمکش رسیدگی کنه! البته با توجه به وضع دادگاه های ایران (مستند از اخبار!) تا بخواد مشکل این خانوم حل بشه از دست این شوهر فوت کردن دیگه!
اسلام به روز اینه؟
آخه وجدان هم خوبه... وضعیت الان بخش قضایی رو در نظر دارن علمایی که فتوا دادن؟ یا یکی از شرایط که آگاه بودن به مسائل جامعه هست رو ندارن؟!!


خوب بود بقیه مطالب راهم می دیدید تا نقض وارد کنید .باید توجه داشت راه حل نشوز مرد با زن تفاوت دارد .
اما این که در دادگاههای امروزی وضعیت چه جوره خللی به اتقان مبانی دینی نمی رساند وبهتراست مشکل دادگاهها حل شود نه این که قوانین شرع منحل شوند ویا شما برداشتتان این باشد که حکم غیر عادلانه است .

رضا;96639 نوشت:
ب. تبعیت از مرد در محل اقامت و مسکن، مگر این که این اختیار را شوهر به زن واگذارکرده باشد و یا خلاف شأن اجتماعی زن باشد و یا ضرر جانی و جسمی برای زن داشتهباشد. ج. تبعیت از مرد، در خروج از منزل و ورود دیگران به منزل،‌ در حد عرف، مگراین که برای انجام تکالیف دینی مثل حج واجب و یا برای انجام مداوا، یا ماندن درخانه ضرر جانی، بدنی و شرافتی،‌برای زن داشته باشد.

منظور بنده هم از طرح سؤالات همین بود! یعنی زن (علی رغم این که شما معتقید احساساتی و لطیف است) از روی علاقه و سلیقه نمی تواند بر امر شوهر ایراد وارد کند! مثل وقتی که میگیم وظیفه ی یه خدمتکار در قبال دریافت پول، اینه که به حرف کارفرما (ارباب) گوش کنه، مگر این که براش ضرر جانی، مالی، بدنی یا شرافتی براش داشته باشه!!
یا مثل راننده ای که با دریافت هزینه ای قرار می کند در اختیار کارفرا باشد، مگر این که بگه خلاف مقررات راهنمایی رانندگی رفتار کن! (مثلا با 120 تا برو، ورود ممنوع برو و...) . یا در صورتی که کارفرما از راننده بخواهد مسیری برود که از آن کار احساس خطر می کند و ممکن است برایش ضرر مالی، جانی، بدنی یا شرافتی داشته باشد! و الا در غیر این موارد به خاطر پولی که کارفرما بابت خدمتکار یا راننده پرداخت کرده است، خدمتکار یا راننده وظیفه دارد کارفرما را تمکین کند!!

ینی زن مثل خدمتکاری است که مرد هزینه ای را بابتش پرداخت کرده و اکنون باید از مرد اطاعت کند مگر آن که برایش ضرر و خطری داشته باشد؟

پس سلیقه ی زن چه می شود؟ علایق زن چه می شود؟ احساس زن چه می شود؟

عترت;96640 نوشت:
ازدواج دائم نوعی پیمان است وقتی زن با اختیار خود این پیمان را می پذیرد وقبول می کند که بدون رضایت همسر از منزل خارج نشود واورا تمکین نماید ،دیگر بحث از قیمومیت مطرح نیست بلکه بحث از یک تعهد وپیمان است که در قبال پذیرفتن آن شرایط توسط زن ، وظایف سنگینی بر عهده مرد خواهد بود .

بحث بنده (و شاید دوستان!) در مورد احکام و دستورات اسلام در مورد اختیارات و ظایف زن و شوهر است و نقد زنی نیست که قرار کرده با آن مرد ازدواج کند و حالا بخواد بگه نه من این قوانین رو قبول ندارم! بحث نقد فرد نیست کلا! نقد اسلامه!! مثال؟ زن چرا نباید بدون اجازه ی شوهر از منزل خارج شود (البته مگر در شرایطی که دوستمون رضا فرمودند رو در نظر دارم و شما هم لحاظ کنید تا پاسختون تکراری نشه.بنده منظورم در خارج از اون موارد هست.) ؟

hydrghl2;96665 نوشت:
منظور بنده هم از طرح سؤالات همین بود! یعنی زن (علی رغم این که شما معتقید احساساتی و لطیف است) از روی علاقه و سلیقه نمی تواند بر امر شوهر ایراد وارد کند! مثل وقتی که میگیم وظیفه ی یه خدمتکار در قبال دریافت پول، اینه که به حرف کارفرما (ارباب) گوش کنه، مگر این که براش ضرر جانی، مالی، بدنی یا شرافتی براش داشته باشه!! یا مثل راننده ای که با دریافت هزینه ای قرار می کند در اختیار کارفرا باشد، مگر این که بگه خلاف مقررات راهنمایی رانندگی رفتار کن! (مثلا با 120 تا برو، ورود ممنوع برو و...) . یا در صورتی که کارفرما از راننده بخواهد مسیری برود که از آن کار احساس خطر می کند و ممکن است برایش ضرر مالی، جانی، بدنی یا شرافتی داشته باشد! و الا در غیر این موارد به خاطر پولی که کارفرما بابت خدمتکار یا راننده پرداخت کرده است، خدمتکار یا راننده وظیفه دارد کارفرما را تمکین کند!! ینی زن مثل خدمتکاری است که مرد هزینه ای را بابتش پرداخت کرده و اکنون باید از مرد اطاعت کند مگر آن که برایش ضرر و خطری داشته باشد؟ پس سلیقه ی زن چه می شود؟ علایق زن چه می شود؟ احساس زن چه می شود؟

زن مختار است ومی تواند برخی مسائل را که با اصل ازدواج منافاتی نداشته باشد ضمن عقد شرط کند مثل نوع مسکن ویا محل سکونت
hydrghl2;96665 نوشت:
بحث بنده (و شاید دوستان!) در مورد احکام و دستورات اسلام در مورد اختیارات و ظایف زن و شوهر است و نقد زنی نیست که قرار کرده با آن مرد ازدواج کند و حالا بخواد بگه نه من این قوانین رو قبول ندارم! بحث نقد فرد نیست کلا! نقد اسلامه!! مثال؟ زن چرا نباید بدون اجازه ی شوهر از منزل خارج شود (البته مگر در شرایطی که دوستمون رضا فرمودند رو در نظر دارم و شما هم لحاظ کنید تا پاسختون تکراری نشه.بنده منظورم در خارج از اون موارد هست.) ؟

افردی که تخصص لازم را در شناخت ادیان واز جمله دین مبین اسلام ندارند ،نمی توانند تحلیلی کامل وجامعی از گزاره های دینی داشته باشند وممکن است برای نقض ویا کم جلوه دادن آن چراهای زیادی را مطرح کنند .به هر حال اگر با تمام تاپیکهایی که جناب رضا داشتند شما بازهم قانع نشده اید ،باید گفت مرد به عنوان مدیر زندگی اختیاراتی دارد ودر صورت توافق می تواند از اختیارات خود بگذردویا زن را وکیل خود قرار دهد.
به نظر شما این منطقی نیست که برای اداره صحیح امور باید کسی مدیریت داشته باشد ووجود یک مدیردر هر اجتماعی ولو کوچک لازم است ؟
این دیگر بحث منطق است که اگر نپذیرید ،دیگر جای سخن باقی نمی ماند .

نقل قول:
[=Century Gothic]لطفا قبل از اینکه سوالی را مطرح کنید کل مطالب را کامل بخوانید و چنانچه جواب سوال شما در این مطلب نبود عنوان سوال کنید!
بسیاری از سو
[=Century Gothic]ا[=Century Gothic]لاتی که دوستان عنوان کردند در همین مطالب جواب داده شده که با کمی دقت به ان پی میبریم
و تقاضا دارم که عزیزان انجمن کلام و عقاید به سوالات کاربران پاسخ دهند.

سلام و عرض تشکر
بنده بعنوان یکی از سوال کنندگان این تاپیک همه مطالب را بطور کامل و با دقت نظر مطالعه کردم اما جواب انجمن احکام فقط بیان احکام اسلامی است نه جواب به سوالات مطرح شده و تاکید بر مطالب قبلی
فکر می کنم طرح سوال ها مجددا بی فایده باشi!! چون جواب ها همیشه تکراریست و نکته همیشگی در پرداخت به مسائل زنان پوشش گذاشتن بر سوالات با نقص های اکنون جامعه است بعنوان مثال وضعیت دادگاههای خانواده . سوال? قوانین موجود در دادگاهها و لزوم ابراز ناراحتی زن به مرجع بالاتر و خارج از خانواده ایا منشا جز همین متون فقهی بیان شده دارد. بفرض جنا اقای عترت اگر روند رسیدگی به شکایات در بهترین وجه و کوتاهترین زمان ممکن صورت بگیرد ایا همین صرف خارج کردن مشکل درون خانوادگی با همان ظرافت هایی که در علل واکنش مرد به نشوز زن بیان میشود اولویت است و با روحیه به اصطلاح ریحانه در تناسب است؟؟؟ ظرافت های زنانه که اشاره فرمودین چیست؟ ایا هیچ مردی رضایت داره به شکایت محترمانه همسر ؟؟ نکته دیگر اینجا اینه که همه این راههای سخت برای ریحانه فقط برای گرفتن نفقه مجاز است !!
با صرف عنوان مدیریت مرد نمیشه بر همه چیز سرپوش گذاشت
کجای احکام عاطفه زن امتیاز مثبتی رو براش بوجود آورده؟؟؟ عاطفه زن کجای این قوانین لحاظ شده؟؟

سلام مجدد
سوالات زیر همچنان بقوت خود باقیست:

نقل قول:

چرا مسائل مربوط به آقايون به صورت حكم اخلاقي بيان ميشه كه مرد خوبه به همسر محبت كنه و ... ولي وقتي نوبت زن ميشه همش ميشه وظيفه تميكن جنسي , تمكين عاطفي و .. .
نقل قول:
چرا در احاديث بيان شده حق مرد بر زن بيش از حق زن بر مرد است ؟
چرا حق هجر برای مرد برقرار است با توجیه عاطفه زن! ولی برای همین همسر عاطفی و حساس وظریف شکننده در متن همه بدخلقی های همسر سومعاشرت عدم پرداخت نفقه چنین حقی وجود ندارد برای مردی فقط که جسم زن را میخواهد بقول ذکر شده(که بسیار مورد انتقاد است در جای خود).؟

طبق مطالبی که اوردین زن قلب مرد را میخواهد و ابیاری عاطفی و مرد جسم زن را! در ازای نیازمرد تمکین زن در هر شرایطی برایش جز وظایف فقهی است و ضمان فقهی و شرعی دارد و همین یک وظیفه همه حقوق زن از جمله تحصیل شغل خروج از منزل را تحت الشعاع قرار میدهد و بسیار مهم در نظرگرفته شده حتی در صورت عدم برطرف شدن نیاز اجازه چند همسری و موقت هم صادر شده انهم با تاکید، در حالیکه برای زن که کیفیت روابط اصل است و قلب مرد را میخواهد هیچ گونه نفقه عاطفی و وظیفه فقهی برای برطرف کردن این نیاز زن ذکر نشده فقط در حد توصیه اخلاقی؟(بر اساس پاسخ هادر انجمن احکام)چرا؟ برعکس در قوانین چند همسری حتی همین نیاز سرکوفت شده و حتی مخالف زنان را ناشی از بی دینی معرفی می کنند؟! (قلب در چند همسری از آن چند نفر میتواند باشد؟؟؟؟)
نقل قول:

نکند که عاطفه زن فقط ابزاری برای کامیابی مرد و احقاق حق مرد و تحت فشار قرار دادن زنان است
و زن علت و حکمت افرنیشش لذت روحی و جسمی و معنوی مرد می باشد؟؟

در اخر هم

توجیهات آورده شده خیلی جالب است !
مرد میتونه بزنه قهر کنه و هر کاری کنه بشکنه کبود کنه فوقش دیه بپردازه و مشکل برطرف میشه! زن بگیره مجددا و عقد موقتم براش مستحبه!!!
ولی زن که عاطفی است و بخاطر همین عاطفی بودن هزار تا برچسب بی عقلی و محدودیت براش قائل میشن نه میتونه قهر کنه نه برخورد جدی ولی عوضش همین ریحانه که قهرمان نیست باید بره تو دادگاهها برای فقط گرفتن نفقه تازه اگر بتونه اثبات کنه و چه بی احترامی ها و چه بدبختی ها و چه بی حرمتی هاکه بهش در این روندها نمیشه!!
الله غیور !
اسلام که همه جا فکر همه ظرافتها رو برای گرفتن حق مردان نموده البته اسلامی که الان داره ارائه میشه اما در بحث زن اینجا زن قهرمان هست؟؟؟ با هزار تا نامحرم برخورد کنه اون هم در محیط های قضایی برای نفقه فقط و سومعاشرت هم که هیچی اثبات نمیشه و باز با گفته های جناب رضا زن باید ببخشه از حقوقش بگذره همون سوختن و ساختن

مخلص مطالب نوشته شده همین رو بیان نموده
با توجه به فرمایش جناب عترت تنها ظهور امام زمان میتونه حق زنان رو براورده کنه به دلیل نقص ها ولی الحمدالله اقایون کم و کسری ندارن

........

سلام به همه دوستان مخصوصا كارشناس گرامي :Gol:

عترت;96685 نوشت:
زن مختار است ومی تواند برخی مسائل را که با اصل ازدواج منافاتی نداشته باشد ضمن عقد شرط کند مثل نوع مسکن ویا محل سکونت

كارشناس بزرگوار سوال سر حكم اسلامه بله حرف شما درسته اصلا يه خانمي اگه ميبينه بي عدالتيه شايد بهتر باشه ازدواج نكنه يا تو عقد نامه حق طلاق بگيره يا شرط كنه مرد ازدواج مجدد نكنه و ...

[="Indigo"]ولي آيا تو همين دوره همه زنان از اين مسائل و امكان قرار دادن بسياري از شروط در عقدنامه اطلاع دارن ؟!
آيا در گذشته اين كار براي زنان ميسر بود ؟ يعني اگه زني خبر نداشت بايد از اين حقوق محروم باشه ؟![/]

عترت;96685 نوشت:
افرادی که تخصص لازم را در شناخت ادیان واز جمله دین مبین اسلام ندارند ،نمی توانند تحلیلی کامل وجامعی از گزاره های دینی داشته باشند و[="Indigo"]ممکن است برای نقض ویا کم جلوه دادن آن چراهای زیادی را مطرح کنند[/] .به هر حال اگر با تمام تاپیکهایی که جناب رضا داشتند شما بازهم قانع نشده اید ،باید گفت مرد به عنوان مدیر زندگی اختیاراتی دارد

ما تخصص لازمو نداريم به همين دليله كه ميايم تو سايت سوالارو مطرح ميكنيم دشمني كه نداريم :Ghamgin:

براي نقض و يا كم جلوه دادن احكام و ... سوال مطرح نميكنيم:Ghamgin:

[="Purple"] اگه جواب علمي و قانع كننده باشه چرا بخوايم در مقابلش ايستادگي كنيم ؟!
مگه با ايستادگي الكي بر موضع اشتباه سودي به ما ميرسه ؟!
[/]

حرف شما و اسلام درست قبول مرد مدير خانوادست ولي مدير , نه ديكتاتور!!! مدير يه نهاد عاطفي مقدس نه مدير يه كارخونه يا شركت !! بايد دايره حق و حقوق و وظايف مرد به عنوان مدير تو خانواده متفاوت باشه با مدير و كارگر تو يه كارخونه .

[="Indigo"]فكر كنم در مقابله ديكتاتوره كه زير دست حق ابراز ناراحتي نداره (ناراحتي نشان دادن چه زماني كه مرد به وظيفه تامين مالي زن عمل نكرده چه زماني كه زن به دليل مشكلات ديگه در زندگيش دلسردي داره و ناراحتيو بروز ميكنه نكنه يه زن در زندگي تنها حقش اينه كه مرد بهش پول بده و در صورتي ناراحتي از مسائل ديگه محق نيست ؟!)[/]

اگر در اسلام گفته شده كه زن در صورت ترشرويي و ناراحتي نشان دادن و .. ناشزه است و مرد حق نصيحت دارد زني كه به شدت احساسي است و عواطفي قوي داره آيا اگر جاييكه ناراحتي نشان ميدهد همسرش با استناد به اينكه او ناشزه است بخواهد مراحلو طي كنه اون زن اصلاح ميشه ؟

[="DarkOrchid"]آيا ابراز ناراحتي و حتي ترشرويي و قهر كه عكس العملي طبيعي است ميشه از فردي سلب بشه ؟![/]

آيا امكانش هست زني كه ناراحت و دلشكسته است و ناسازگار شده وانمود كنه خيلي از زندگيش و همسرش راضيه و خشنود و تو چهرش ناراحتي نشون نده ؟!

آيا ميشه زن در هر موردي كه مشكل پيدا ميكنه ناراحتي نشون نده و يا در صورت وخيم تر بودن موضوع قهر نكنه و بيفته تو راه دادگاه ها براي احقاق حقوق ؟!
تازه مرد از نظر شرعي وظيفه تامين مالي همسرو داره و اگر كوتاهي ديگه اي بكنه براي زن حقي وجود داره كه قرار بشه بره دادگاه يا پيش حاكم شرع ؟!

(متاسفانه يه زن فقط گويا زماني محق است كه مرد نفقه اش را ندهد يا در [="Indigo"]درجه بسيار بالا با زن بد رفتاري كنه و خشونت به خرج بده [/]هر چند در حد بالاش هم به راحتي اثباتش ميسر نيست چون روابط خانوادگي خصوصيه و بسياري از زواياش از ديد ديگران پنهان و با صرف ادعا نميشه در دادگاه مطلبيو ثابت كرد.

(صرف نظر از اين مساله كه زني اگه اين كارو بكنه و بره دادگاه يا پيش حاكم شرع اگه قرار نباشه كتك بخوره ديگه حتما كتكرو ميخوره :khaneh:و بعدش ديد آقا كاملا متفاوت ميشه ميگه چه زن گستاخي ناراحت شده راه دادگاهو گرفته !!!)

اگر مردي محق نبود و به جاي تغيير رفتار زن را نصيحت كرد و تاثير نكرد و خواست بره سراغ مراحل بعدي زن ممكنه موقتا از ترس كوتاه بياد ولي ناراحتيش عميق تر ميشه و ممكنه به انحراف كشيده بشه .

شايد به اين دليله كه انقدر [="Indigo"]برخي افراد[/] تاكيد فراوان دارن كه زن بايد خونه نشين باشه و چشمش به نامحرم نيفته مثل ملا احمد نراقي كه گفته

[="DarkOrchid"]ز بيگانگان چشم زن دور باد*** چو بيرون شد از خانه در گور باد
چون زن راه بازار گيرد بزن***وگرنه تو در خانه بنشين چو زن.

يا گفته شده زنا سوره يوسفو نخونن تخيلش قوي بشه و ...
يا زنان سواد ياد نگيرن .

حتما اين حرفا براي اينه كه زن اگه تامينم نشد محدوديت كامل داشته باشه تا مشكل ساز نشه !!!‌ [/]

به جاي اينكه تو احكام شرعي [="DarkOrchid"](نه صرفا اخلاقي )[/] بيشتر به زن بها داده بشه كه بيشتر احساسي است و محدوديت هايش از مرد براي ارضاي نياز روحي زيادتر شاهديم بيشترحقوق اخلاقي و عاطفي در مورد مردان بيان شده و وظايف و رعايت زنان است كه در قالب فقه بيان شده .

امكان انحراف زنان هم خيلي زياده [="Purple"](اگه به فرض ايمان زني قوي باشه و منحرفم نشه آيا حق يه زندگي شيرين و رضايت بخشو نداره و فقط كسي بايد از نظر مالي تامينش كنه !!!)[/]

[="DarkOrchid"]مرد حق ازدواج مجدد داره , حق گرفتن زن صيغه ايو در اسلام داره , حق طلاق داره ولي بازم اين اسلامي كه معرفي ميشه خيلي هواشو داره :Gig: (نميگيم زن از نظر روحي وظيفه ايجاد آسايش رواني مردو نداشته باشه ولي اين حق براي زن هم با همين شدت حتي بيشتر بايد وجود داشته باشه )
[/]
ولي زني كه يك شوهر داره و بسيار نيازمند محبت از اين نظر بر گردن مرد حق شرعي نداره و در احكام بيان نشده مگر زماني كه امكان فساد زياد باشه و اجبار باشه!!!و باز در جهت عكس شاهديم با وجود اين شرايط روحي زنان و عواطف قوي يك زن و نياز به محبت فراوان مرد ميتونه ازدواج مجدد كنه حتي اگه زن تحت فشار روحي قرار بگيره !!!!‌ و عدالت عاطفي نياز نيست .

نقل قول:
[=verdana]زیرا «هجر» و «ضرب» متوقف بر اذن شرعی است که چنین اذنی در شرع به زن داده نشده است.

با سلام بر دوستان:Gol:
منبع؟؟؟

عترت;96653 نوشت:
خوب بود بقیه مطالب راهم می دیدید تا نقض وارد کنید .باید توجه داشت راه حل نشوز مرد با زن تفاوت دارد . اما این که در دادگاههای امروزی وضعیت چه جوره خللی به اتقان مبانی دینی نمی رساند وبهتراست مشکل دادگاهها حل شود نه این که قوانین شرع منحل شوند ویا شما برداشتتان این باشد که حکم غیر عادلانه است .

پس خوش به حال مردا که به صورت update میتونند عمل کنند اما خانم های بدبخت باید روز های بسیار طولانی در انتظار رسیدگی به پرونده شون بشینند تا موهاشون رنگ دندوناشون بشه!!!
وقتی مشکل دادگاه ها حل نمیشه یعنی داره قوانین شرعی منحل میشه
کجای اسلام گفته زن باید چندین ماه برای گرفته شدن حقش انتظار بکشه؟؟!!!

بی دل;96749 نوشت:
سلام و عرض تشکر
بنده بعنوان یکی از سوال کنندگان این تاپیک همه مطالب را بطور کامل و با دقت نظر مطالعه کردم اما جواب انجمن احکام فقط بیان احکام اسلامی است نه جواب به سوالات مطرح شده و تاکید بر مطالب قبلی
فکر می کنم طرح سوال ها مجددا بی فایده باشi!! چون جواب ها همیشه تکراریست و نکته همیشگی در پرداخت به مسائل زنان پوشش گذاشتن بر سوالات با نقص های اکنون جامعه است بعنوان مثال وضعیت دادگاههای خانواده . سوال? قوانین موجود در دادگاهها و لزوم ابراز ناراحتی زن به مرجع بالاتر و خارج از خانواده ایا منشا جز همین متون فقهی بیان شده دارد. بفرض جنا اقای عترت اگر روند رسیدگی به شکایات در بهترین وجه و کوتاهترین زمان ممکن صورت بگیرد ایا همین صرف خارج کردن مشکل درون خانوادگی با همان ظرافت هایی که در علل واکنش مرد به نشوز زن بیان میشود اولویت است و با روحیه به اصطلاح ریحانه در تناسب است؟؟؟ ظرافت های زنانه که اشاره فرمودین چیست؟ ایا هیچ مردی رضایت داره به شکایت محترمانه همسر ؟؟ نکته دیگر اینجا اینه که همه این راههای سخت برای ریحانه فقط برای گرفتن نفقه مجاز است !!
با صرف عنوان مدیریت مرد نمیشه بر همه چیز سرپوش گذاشت
کجای احکام عاطفه زن امتیاز مثبتی رو براش بوجود آورده؟؟؟ عاطفه زن کجای این قوانین لحاظ
شده؟؟

جناب بی دل ، با اینکه حضرتعالی ادامه پرسش را بی فایده دانسته اید ،اما عملا سؤالاتتان را ادامه داده اید .شما می فرمایید که پاسخ ها تکراری است ،اما باور کنید که سؤالها تکراری ترند .چون لب همه آنها یکی است ولی در قالب های متفاوتی مطرح شده اند .
به هر حال ما منکر این نبوده ایم که در جامعه هیچ مشکلی برای اجرای قوانین نیست ،اما به نظر شما وقتی در دین ظلم به انواع واقسام آن حرام شمرده شده ،حسن خلق نیمی از دین دانسته شده ،تزکیه وپیراستن نفس از واجبات وبلکه جهاد اکبر شمرده شده وبسیاری از دستورهای اخلاقی که هر فرد متدینی باید به آن آراسته باشد ودر روایات فراوانی با عبارتهای گوناگون بیان شده ،آیا بازهم لازم است که در هر جایی قانونی مطرح شد دوباره تمام باید ها ونبایدهای اخلاقی بیان شود ؟
در این صورت دیگر نمی توان گفت با صرف مدیریت مرد رو همه جیزسر پوش گذاشته شده .بالاخره راه برای افراد با ایمان روشن است وکسی که عنادی ندارد با دیدی همه جانبه می تواند حق را که چون خورشید روشن است ببیند .

hedi;96777 نوشت:

پس خوش به حال مردا که به صورت

update میتونند عمل کنند اما خانم های بدبخت باید روز های بسیار طولانی در انتظار رسیدگی به پرونده شون بشینند تا موهاشون رنگ دندوناشون بشه!!!
وقتی مشکل دادگاه ها حل نمیشه یعنی داره قوانین شرعی منحل میشه
کجای اسلام گفته زن باید چندین ماه برای گرفته شدن حقش انتظار بکشه؟؟!!!

قوانین الهی همیشگی بوده وتا جایی که جوامع بشری از ظرفیت ولیاقت لازم برخوردار باشند جاری خواهد بود .ومشکلات موجود در جوامع نمی تواند از تمامیت آن بکاهد ، واین خود بشر است که باید همت خود را بر اجرای دقیق وبه موقع آن بکار بندد.

عترت;96796 نوشت:
جناب بی دل ، با اینکه حضرتعالی ادامه پرسش را بی فایده دانسته اید ،اما عملا سؤالاتتان را ادامه داده اید .شما می فرمایید که پاسخ ها تکراری است ،اما باور کنید که سؤالها تکراری ترند .چون لب همه آنها یکی است ولی در قالب های متفاوتی مطرح شده اند .

عرض سلام

معمولا متداوله که اقایون رو با جناب خطاب میکنن خواستم فقط عرض کنم بنده خانم هستم
همچنین شما نیز باور بفرمایین همیشه سوالات ذکر شده از اول همین در نظر گرفتن هزار تا ضمان فقهی و حقوقی مردبوده و همیشه هم جواب داده شده حکمت خداوندی و صرف تکرار مدیریت مرد بوده!!!
چرا باید اینقدر تفاوت داشته باشه که زنان فقط باید به ایمان و کرم مردا امید داشته باشن عوضش حتی اگر خانمی بحق و بحق و بحق برای حتی عیادت والدین بره و یا هر عمل نکوی دیگری فقط صرف عدم رضایت(حتی بدون دلیل منطقی) همسر باعث فرستادن لعن و نفرین فرشتگان بر او بشه؟؟؟؟؟؟؟ وفقهی و شرعی و قاونی هم حمایت میشه ولی برای زن هیچ گونه حقوقی جز نفقه در حدود فقه و قانون حمایتش نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟
ایا برداشت بنده اشتباهه؟؟ بنده هزار بار در انجمن احکام و مطالعه فقه خانواده این گزاره ها رو خوندم همواره هم برش تاکید شده اما تنها حق زن نفقه؟؟؟؟؟؟؟
بعد توصیه به اخلاق انسانی در مرحله بالاتر برای هم و هم زن بوده
اصلا پاسخی در ارتباط با این سوال بنده ندیدم و نخوندم

نقل قول:
.بالاخره راه برای افراد با ایمان روشن است وکسی که عنادی ندارد با دیدی همه جانبه می تواند حق را که چون خورشید روشن است ببیند .

امیدوارم طرح سوال از جانب افرادی چون من حمل بر عناد و کج اندیشی و سطحی نگری نشود که اصلا ظن درستی نیست
بحث در مبانی و علت ها همیشه بوده و هست و به دلیل همین چالش ها و چرایی ها بوده که برخی از مبانی فقهی(مانند ارث زن از زمینی و هوایی)تغییر کرده و برخی نیز در حال بررسی است(مانند تفاوت در حکم استثنا از قصاص پدر و مادر)
در پناه حق باشید

سلام به همه دوستان :Gol:

[="Indigo"]خب گويا سوالات بنده و پستاي بنده هم براي زنگ تفريحه :vamonde: نميدونم كارشناس محترم اصلا پست اين بنده حقيرو ميخونن يا من اصلا از دايره سوال كنندگان خارجم :hey:من ديگه سوالي ندارم جوابم نميخوام تشكر :Gol: [/]

فقط اين نكترو ذكر كنم كه :

كارشناس محترم سوالي هم كه صفحه قبل در مورد علت ناراحتي خانم پرسيده بوديد سوال سر كار بي دل عزيز بود ولي من در پست قبليم بهش اشاره كردم كه فرق نميكنه علت ناراحتي چي باشه مهم اينه كه زن حق ابراز ناراحتي و قهر نداره فكر ميكنم نظر ايشونم هم همينه .

[="Indigo"]چون تو احكام كلا زن حق زيادي نداره كه بخواد ناراحت بشه فقط در مبحث عدم پرداخت نفقست كه زن محقه يعني روح و عواطف زن كلا بي اهميته فقط اونجايي تكيه بر احساسي بودن زن ميشه كه بخواد حقي ازش سلب بشه اونجايي كه به دليل احساسي بودن بايد طبيعتا توجه بيشتري به زن بشه يا حقي براش ايجاد بشه ديگه احساس و عواطف زن فراموش ميشه فقط عاطفه قوي زن ابزاريه به سود مرد و وسيله يا كه مرد بتونه باهاش زنو تحت فشار قرار بده . [/]

هيچ وقت فكر نميكردم كارم به جايي برسه كه بعد از نوشتن تاپيكي كه با اشتغال خانوما به اين شكلي كه الان هست براي دفاع از حقوق مردا مخالفت كردم از اون گفته پشيمون بشم و بگم نه بهتره زنان كار كنن تا محتاج نفقه مالي هم نباشن و ....

التماس دعا:Gol:

سلام و درود :Gol:

ظهر 13 به درتان به خیر!!!:Gol:

دوستان ایام تعطیلات است :ok:

و افراد حاضر در سایت کمتر شدند(چه کاربران عزیز چه کارشناسان محترم):Gol:

حجم سوالات در این تاپیک هم زیاد است(چند نفر به یه نفر!!!):Cheshmak:

انشاالله بعد از تعطیلات به جوابهایمان می رسیم:ok::Moshtagh:

علی یارتان:Gol:

موضوع قفل شده است