با همسرانی که سوء ظن دارند چگونه رفتار کنیم؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با همسرانی که سوء ظن دارند چگونه رفتار کنیم؟

سلام
بیشتر از۱۰ ساله پدرم سوء ظن دارند این رفتار باعث شده مادر دیگه در مورد مسائلی که حساس شده صحبتی نکنه چون واقعیت هم قابل قبولش نیست برای پدرم با این که مادرم به تنهایی هیچ جایی نمیره و اکثرا خونه هست و وقتی هم منزل هستش تنها نیست ولی همچنان شماره تلفن چک میشه یکی زنگ بزنه گوش وامیسته
اخلاقی که دارند نمیشه موضوعی رو با پدرم مطرح کرد خود رای بی توجه به ناراحت شدن خانواده
خدا رحم کنه یکی اشتباهی زنگ بزنه یا ما شماره ای اشتباهی گرفته باشیم ماشینی تو کوچه بوق بزنه میگه رمزه آقایون فامیل نباید با مادرم حرف بزنند دیگه واویلاست مادرم نمیتونه با برادرم گرم و با محبت حرف بزنه با پسر خالم نمیتونه دست بده و احوال پرسی داشته باشه
اوایل مادرم هرکاری میکرد هرجا میرفت رو میگفت ولی رفتار پدرم تشدید میشد الان خیلی چیزها رو نمیگیم چون گیر میده مادرم خانه نشین شده رفتار آمد با اکثرا فایل نداریم تفریح همه چی بخاطر رفتارهای پدرم کنسل میشه یه مراسمی باشه خدا خدا میکنیم خونه نباشه و نیاد چون کوفتمون میشه
مراجعه به پزشک و مشاوره رو قبول نمیکنند بزرگترهای فامیل دوستی نیست که شاید از این طریق صحبتی کنند چون به حرف کسی گوش نمیده
سوالم اینه چگونه رفتار بشه با این فرد و چیکار بکنیم رفتارش روی شخصیت ما هم تاثیر نگذارد متشکر از پاسخگویی شما
ببخشید طولانی شد.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام و احترام
یک فرض قوی این است که پدر شما ابتلا به اختلال پارانوئید هستند و چنین مشکلی به راحتی درمان نمی شود، مگر اینکه خود شخص تصمیم بگیرد و چنین مشکلی را یک آسیب بداند و در عین حال دنبال درمان باشد، از آنجایی که شما شرح ما وقع کردید، پدرتان خود را ذی حق دانسته و به همین راحتی چنین مسئله ای به عنوان مشکل نمی پذیرد.
به هر حال آنچه وظیفه شما و مادرتان است:
1.بپذیرید و قبول کنید، که چنین رفتاری از سوی پدرتان یک رفتار عادی و منطقی نیست و حاکی از اختلال رفتاری اوست، در حقیقت اگر دید شما این باشد که ایشان در حالت وضع طبیعی و نرمال نیستند، شرایط او را می توانید به راحتی درک کرده و سختی های او را تحمل کنید. همانطوری که اگر یک طفلی کار شیطنت آمیزی را انجام بدهد، هیچ کس ناراحت نمی شود و به راحتی برای همه قابل فهم و درک خواهد بود، به خاطر اینکه کار او عاقلانه نیست. بلا تشبیه اگر فرض و نگاه شما به رفتار پدرتان چنین باشد، دیگر ناراحت نمی شوید.
2. از بین بردن زمینه های شک و تردید
تا جایی که امکان دارد، از تکرار رفتارهای مشکوک و پنهانی بپرهیزید، اگر ایشان از تصمیم های پنهانی و رفت و آمدهای خاص اطلاع یابد، این موضوع مشکل آفرین خواهد شد. پس در صورت فراهم شدن شرایط، برخی تصمیمات به طور واضح مطرح شود.
3. مشغول شدن به برنامه های خود و عدم توجه و حساسیت به رفتار پدر
مادر و شما تک به تک به کار و زندگی خودتان مشغول شوید و اصلا حساسیت نشان ندهید، حتی در برخی از موارد توضیح بیشتری هم ندهید و فقط گوش کنید و به کار خودتان مشغول شوید. هر گونه حساسیت بیشتر و نصیحت و یا اعتراض دردی را درمان نخواهد کرد.( به کار خودتان مشغول شوید و خیلی روی حرفهای پدرتان حساس نشوید)
4. ادب و احترام و محبت به پدر را بیشتر رعایت کنید.
یک دلیل عمده در حساسیت بیشتر پدرتان نسبت به مادرتان شاید از علاقه و محبت بیشتر او سرچشمه بگیرد، لذا از این جهت شما و مادرتان با رعایت شرایط او و احترام به احساس او می توانید زندگی بدون تنشی را تجربه کنید.
5. اگر عواملی را که باعث این موضوع شده را به راحتی کشف کنید، می توانید در درمان و کنترل آن نقش مثبتی را ایفا کنید.
6. صبر و بردباری و سکوت نیز می تواند در افزایش آرامش و کاهش رفتارهای حساس از سوی پدرتان واقع شود.
7. در موقعیتهایی که حال مناسبی دارد، با گفتگوی صمیمی و محترمانه ذهن او را برای آرامش و تسکین بیشتر برای رفتارهای مادرتان آماده کنید، در حقیقت برای جلب اعتماد بیشتر بین آنها حتما تلاش کنید( هر چند زمانبر باشد).

سلام متشکرم از راهنمایی شما

تاحدودی زنگ زدن،چک کردن، تماس ها و رفت آمد خونه اقوام بهتر شده
الان مشکلی که پیش آمده موقعی هست که خواستگار می خواهد بیاد آنقدر سخت گیری می کند که یکی پس از دیگری داریم جواب رد میدهیم.تا مطلع نشود معرف چه کسی بوده دست بدار نیست.
مورد تاییدش نباشه طوری رفتار می کنه که منصرف می شوند منفی بافی ها ادامه دارد. یه برنامه نشون میده از عمل مثلا بینی، گونه اولین چیزی که به ذهنش می رسد، این آدم حتما مرتکب خلافی شده میخواهد نشناسنش !
همین که فهمید چه کسی معرفی کرده سریع بله می خواهد با این ازدواج کنید که بدبختتان کند. اگر نظرمان مخالف باشد تا یک کلمه حرف میزنیم اولین چیزی که میگه تو یکی حرف نزن یک داد و هواری می کند که از گفته خودت پشیمان بشی
خسته شدم از این رفتارها و طرزفکر احساس می کنم در دل غمی دارم که از این دل بیرون نمیره ، دوست دارم یک گوشه بنشینم فقط گریه کنم. قبلا با خدا حرف میزدم سبکتر می شدم ولی الان ...
هر کاری می کنم که احساس خوشحالی داشته باشم ولی انگار نه انگار حس خفگی بهم دست میده که هر آن منتظر هستم که بمیرم و این زندگی راحت شود. هیچ راهی برای برون رفت از این شرایط به ذهنم نمیرسد خسته شدم .
لطفا کمکم کنید.

خودم رو حای شما گذاشتم منم واقها نمیدونم....اگه میشد دانشگاه یا سر کار شهری دیگه بری خیلی خوبه و لحظات خوبی رو تحربه میکنی.خوابگاه خیلی شیرینه

خلوت گزیده;960921 نوشت:
سلام متشکرم از راهنمایی شما

تاحدودی زنگ زدن،چک کردن، تماس ها و رفت آمد خونه اقوام بهتر شده
الان مشکلی که پیش آمده موقعی هست که خواستگار می خواهد بیاد آنقدر سخت گیری می کند که یکی پس از دیگری داریم جواب رد میدهیم.تا مطلع نشود معرف چه کسی بوده دست بدار نیست.
مورد تاییدش نباشه طوری رفتار می کنه که منصرف می شوند منفی بافی ها ادامه دارد. یه برنامه نشون میده از عمل مثلا بینی، گونه اولین چیزی که به ذهنش می رسد، این آدم حتما مرتکب خلافی شده میخواهد نشناسنش !
همین که فهمید چه کسی معرفی کرده سریع بله می خواهد با این ازدواج کنید که بدبختتان کند. اگر نظرمان مخالف باشد تا یک کلمه حرف میزنیم اولین چیزی که میگه تو یکی حرف نزن یک داد و هواری می کند که از گفته خودت پشیمان بشی
خسته شدم از این رفتارها و طرزفکر احساس می کنم در دل غمی دارم که از این دل بیرون نمیره ، دوست دارم یک گوشه بنشینم فقط گریه کنم. قبلا با خدا حرف میزدم سبکتر می شدم ولی الان ...
هر کاری می کنم که احساس خوشحالی داشته باشم ولی انگار نه انگار حس خفگی بهم دست میده که هر آن منتظر هستم که بمیرم و این زندگی راحت شود. هیچ راهی برای برون رفت از این شرایط به ذهنم نمیرسد خسته شدم .
لطفا کمکم کنید.


رفتار پدر تان در مورد نحوه برخورد با خواستگار از چند جهت قابل بررسی است!
یکی اینکه به هر حال همین طوری نمیشه به کسی اعتماد کرد، حساسیت ایشان از سر دلسوزی است و مطمئن باشید که اگر کسی شما را واقعا دوست داشته باشد، با خانواده شما حتما کنار میاد! بنابراین جای نگرانی نیست و نباید غصه بخورید!
مطلب بعدی اینکه می توانید در خلوت و تنهایی و یا در موقعیتی خاص که پدرتان حال خوشی دارد به طور غیر مستقیم ملاکهای خودتان را به ایشان بگوئید و همین گفتن ها بتدریج می تواند ذهن او را برای موافقت هماهنگ سازد،یا از طریق برادر بزرگ و یا خواهرتان این موضوع و مشکل را به گوش پدرتان برسانید.
و یا اگر کسی از بستگان که رابطه خوبی با پدرتان دارد از او بخواهید که در کنار پدرتان حضور داشته و نسبت به رفتارهای خاص او توجه کرده و تا حدودی کنترل کنند.
یک راهکار دیگر این است که شما رابطه تان را با پدرتان قوی کرده و با مهر و محبت با او برخورد کنید تا به شما اعتماد کرده و بتوانید در موقعیت های خاص نظر او را جلب کنید.

نشاط;961191 نوشت:
یکی اینکه به هر حال همین طوری نمیشه به کسی اعتماد کرد، حساسیت ایشان از سر دلسوزی است و مطمئن باشید که اگر کسی شما را واقعا دوست داشته باشد، با خانواده شما حتما کنار میاد! بنابراین جای نگرانی نیست و نباید غصه بخورید!

سلام ، من که فرزند این خانواده هستم نمی تونم با این موضوع کنار بیام از یه غریبه چطور انتظار داشته باشم. نتیجه رفتارهای پدرم اینکه کلا خواستگاری پا پیش نمیذاره که حالا با رفتارش کنار بیاد. آشنا واسطه نمی شود به خاطر رفتارهای پدرم غریبه هم باشه دیگه با سوالهایی که میکنه تو همون جلسه اول فراری میشه

نشاط;961191 نوشت:
مطلب بعدی اینکه می توانید در خلوت و تنهایی و یا در موقعیتی خاص که پدرتان حال خوشی دارد به طور غیر مستقیم ملاکهای خودتان را به ایشان بگوئید و همین گفتن ها بتدریج می تواند ذهن او را برای موافقت هماهنگ سازد،یا از طریق برادر بزرگ و یا خواهرتان این موضوع و مشکل را به گوش پدرتان برسانید.

خلوت گزیده;899396 نوشت:
مراجعه به پزشک و مشاوره رو قبول نمیکنند بزرگترهای فامیل دوستی نیست که شاید از این طریق صحبتی کنند چونبه حرف کسی گوش نمیده

قبلا نسبت به خانواده یه کم احساس مسئولیت میکرد الان دیگه کلا براش مهم نیست که سرنوشت ما چی میشه سر یه مغازه رفتن مادرم انقدر حساسیت نشون میده که بدبخت شدن ما براش مهم نیست حاضر یه روز سر کار نره تا مادرم برای خرید کوچکترین وسئله مورد نیاز خونه نره مغازه

یاس...;961029 نوشت:
.اگه میشد دانشگاه یا سر کار شهری دیگه بری خیلی خوبه و لحظات خوبی رو تحربه میکنی.خوابگاه خیلی شیرینه

نگهبان خونه بودید تاحالا اگه بودید متوجه می شدید که من تو چه وضعیتی زندگی میکنم مطمئن هستم گیر دادنهای پدر به کوچکترین مسئله در مورد خواستگار اینکه میترسه وقتی میره سرکار دیگه کسی تو خونه کنار مادرم نباشه

نشاط;961191 نوشت:
یک راهکار دیگر این است که شما رابطه تان را با پدرتان قوی کرده و با مهر و محبت با او برخورد کنید تا به شما اعتماد کرده و بتوانید در موقعیت های خاص نظر او را جلب کنید.

خیلی تلاش کردم ولی وقتی رابطه خوبی خواهد داشت که مطیع فرمانش باشم همه طرز فکرش رو قبول کنم کاری رو انجام بدم که مورد قبولش باشه مثل یه ربات هرچی دستور داده میشه اجرا کنم در غیر این صورت میرم تو لیست افرادی که دشمنش هستم و خیری در من نیست حیف این همه وقت، عمر و هزینه ای که برام شده

عزیز من این جور آدما درست بشو نیستن مگر اینکه کلی قرص مصرف کنن ما خودمون یکیشو داریم متاسفانه

خلوت گزیده;960921 نوشت:
سلام متشکرم از راهنمایی شما

تاحدودی زنگ زدن،چک کردن، تماس ها و رفت آمد خونه اقوام بهتر شده
الان مشکلی که پیش آمده موقعی هست که خواستگار می خواهد بیاد آنقدر سخت گیری می کند که یکی پس از دیگری داریم جواب رد میدهیم.تا مطلع نشود معرف چه کسی بوده دست بدار نیست.
مورد تاییدش نباشه طوری رفتار می کنه که منصرف می شوند منفی بافی ها ادامه دارد. یه برنامه نشون میده از عمل مثلا بینی، گونه اولین چیزی که به ذهنش می رسد، این آدم حتما مرتکب خلافی شده میخواهد نشناسنش !
همین که فهمید چه کسی معرفی کرده سریع بله می خواهد با این ازدواج کنید که بدبختتان کند. اگر نظرمان مخالف باشد تا یک کلمه حرف میزنیم اولین چیزی که میگه تو یکی حرف نزن یک داد و هواری می کند که از گفته خودت پشیمان بشی
خسته شدم از این رفتارها و طرزفکر احساس می کنم در دل غمی دارم که از این دل بیرون نمیره ، دوست دارم یک گوشه بنشینم فقط گریه کنم. قبلا با خدا حرف میزدم سبکتر می شدم ولی الان ...
هر کاری می کنم که احساس خوشحالی داشته باشم ولی انگار نه انگار حس خفگی بهم دست میده که هر آن منتظر هستم که بمیرم و این زندگی راحت شود. هیچ راهی برای برون رفت از این شرایط به ذهنم نمیرسد خسته شدم .
لطفا کمکم کنید.

با سلام و عرض احترام

بنده مشکلی شبیه مشکل شما را در خانواده دارم

البته این مشکل در گذشته که پدرم جوانتر بود بیشتر بود

الان که پا به سن گذاشتن قبول کردن که مدتی رو در آسایشگاه باشن و مدتی رو خونه تا از شدت تنش کاسته بشه

تنها راه حل به نظرم محبت کردن هست

پدرم تقریبا با همه افراد مشکل داره جز اونهایی که بهش محبت می کنن
حتی اگه محبتشون برای سوء استفاده باشه!

محبت رو امتحان کنید ان شاء الله برای شما هم جواب بده و بتونید برای شروع درمان قانعشون کنید

حق نگهدارتون

موضوع قفل شده است