جمع بندی سؤالات بنیادی ۲

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سؤالات بنیادی ۲

سلام.
فقط اولش می گم من خسته ام!
۱- خدا می گوید انسان مختار است . مثلا ما هم اعمالی انجام می دهیم و می فهمیم این راه اشتباه بوده و باعث نابودی انسان می شود.آیا خدا خودش تقدیر را برای فرد رقم زده تا به نابودی کشانده شود ( طبق آیه قرآن که هرکس را بخواهد هدایت می کند هر کس را بخواهد گمراه می کند) افرادی که در زندگی به خاک سیاه می نشیند و یا آبروی آن ها می رود آیا اعمالی که انجام دادند به خواست خداوند بوده ؟
خداوند شیطان را نیز عامل گمراهی می داند و به گفته خودش او را مجازات خواهد کرد.چه کسی خداوند را مجازات خواهد کرد ؟! او که با سند طبق آیه خودش را گمراه کننده می داند؟
او از ترس مجازات غایب است ؟

۲- آیا ما مثل بازیگزان تئاتر بازیچه دست نمایشنامه های خداوند هستیم؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

Mehdi12;961530 نوشت:
فقط اولش می گم من خسته ام!
۱- خدا می گوید انسان مختار است . مثلا ما هم اعمالی انجام می دهیم و می فهمیم این راه اشتباه بوده و باعث نابودی انسان می شود.آیا خدا خودش تقدیر را برای فرد رقم زده تا به نابودی کشانده شود ( طبق آیه قرآن که هرکس را بخواهد هدایت می کند هر کس را بخواهد گمراه می کند) افرادی که در زندگی به خاک سیاه می نشیند و یا آبروی آن ها می رود آیا اعمالی که انجام دادند به خواست خداوند بوده ؟
خداوند شیطان را نیز عامل گمراهی می داند و به گفته خودش او را مجازات خواهد کرد.چه کسی خداوند را مجازات خواهد کرد ؟! او که با سند طبق آیه خودش را گمراه کننده می داند؟
او از ترس مجازات غایب است ؟

۲- آیا ما مثل بازیگزان تئاتر بازیچه دست نمایشنامه های خداوند هستیم؟



برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:

کسی که حکیم مطلق است خواست و اراده اش 100 درصد حکیمانه است، اینکه خداوند می گوید من هر کسی را بخواهم هدایت می کنم و هر کسی را بخواهم گمراه می کنم را مانند کودکی تصور نکنید که بین دوستانش آمده و میگوید به هر کسی بخواهم آب نبات می دهم و به هر کسی نخواهم نمی دهم!!
آن کودک ملاکش ممکن است ملاک منطقی نباشد، اما کسی که دریای حکمتش ساحل و حد و مرزی ندارد قطعا همه رفتارش از جمله هدایت و گمراه کردنش نیز قاعده مند و در چارچوب حکیمانه است!!

از این حکمت نامحدود دو چیز می فهمیم:

اولا: این هدایت و گمراهی قاعده مند و در چارچوب خاص و بدون تبعیض است.
ثانیا: باید با اختیار خود انسان باید باشد وگرنه جبر بوده و عادلانه نخواهد بود.

توضیح بیشتر در نکات بعدی عرض خواهد شد.

نکته دوم:

باید با اصطلاحات و زبان قرآن آشنایی داشته و به آیات قرآن نگاه جمعی داشت، نه انکه بدون آشنایی با منطق قرآن، یک آیه را بگیریم و بخواهیم با همان یک آیه منظور خداوند را بفهمیم!
هدایت خداوند دو مرحله دارد، مرحله اول یک مرحله عمومی است که بین مومن ترین مومنان و کافرترین کافران تفاوتی نگذاشته است، و آن هدایت از طریق ارسال کتاب آسمانی و انبیا است که به آن هدایت تشریعی می گویند.

و اما مرحله دوم مرحله ای است که مخصوص مومنان و کسانی است که به هدایت مرحله اول عمل کرده باشند که از آن به هدایت پاداشی یا توفیق تعبیر می کنند، مثلا قرآن کریم در مورد اصحاب کهف می فرماید:

«إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى‏»؛ آنها جوانمردانی بودند که به پروردگار خویش ایمان آوردند و ما هم بر ایمانشان افزودیم. (کهف:13)
گمراه کردن خداوند به معنای محروم ساختن از این هدایت مرحله دوم است، یعنی کسانی که به هدایت مرحله اول عمل نکنند گمراه شده و اهل هدایت مرحله دوم نخواهند بود،

لذا هدایتگری و گمراه نمودن خداوند یک رفتار کاملا چارچوب مند و در قاعده است، همانطور که خود آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می کنند، مثلا می فرماید:

«يُضِلُّ اللَّهُ الْكافِرينَ»؛ خداوند کافرین را گمراه می کند.(غافر:74)
و در جای دیگر می فرماید: «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين»؛ خداوند کافرین را هدایت نمی کند»(مائده-67)

یا یک جا می فرماید: «يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمين» خداوند ظالمین را گمراه می کند(بقره:258)
و در جای دیگر می فرماید: «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين» خداوند ظالمین را هدایت نمی کند»( مائده-51 و انعام- 144 و احقاف-10)

یک جا می فرماید: «ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقين»؛ خداوند جز فاسقین را گمراه نمی کند(بقره:26)
و در جای دیگر میفرماید: «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين»؛ خداوند فاسقین را هدایت نمی کند» (منافقون-6)

یک جا می فرماید: « يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتاب»؛ خداوند هر اسراف کننده بد بین را گمراه می کند(غافر:34)
و در جای دیگر میفرماید: «إِنَّ اللَّه لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب»؛ خداوند كسى را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست هدايت نمى‏ كند»(غافر- 28)

بنابراین «اضلال» الهی به معنای هدایت نکردن است، نه به معنای «اغوا»ی شیطان! خداوند از یک امر تکوینی سخن می گوید اما شیطان مسیر حق و باطل را جابه جا به بندگان نشان می دهد!

نکته سوم:
پس روشن میشود این هداست و گمراه کردن جبری و بدون اختیار انسن اتفاق نمی افتد، و علت اینکه به خداوند نسبت داده میشود به این خاطر است که این گمراهی از باب تأثیر تکوینی کفر و فسق و ظلم است، لذا از آنجا که هر فعلی اثر خود را از خداوند دارد، این گمراهی هم به خداوند نسبت داده میشود.
همانطور که اگر کسی با زهر خودش را بکُشد میشود این کشتن را به خدا نسبت داد از آن جهت که خداوند این تأثیر را در زهر قرار داده است، اما مقصر این مرگ خود آن انسان است که زهر را خورده است.

بنابراین مطلقا منظور آیات قرآن این نیست که شما هیچ کاره اید و خدا هر کسی را بخواهد هدایت می کند و بر کسی را بخواهد گمراه می کند!! ما خودمان هستیم که سرنوشتمان را تعیین می کنیم، ما بازیگران یک نمایشنامه نیستیم که مجبور باشیم نقشی را بازی کنیم، این تشبیه غلط است.

نکته چهارم:
در پایان بار دیگر باید عرض کنم که بنده ریشه سوال شما را در همان خستگی های روحی میدانم، سختی هایی که در زندگی با آنها روبرو هستید موجب نوعی بدبینی به خداوند شده است، و شما باید بر آن فائق آمده و با تلاش و امید زندگی کنید! باور کنید منفی نگری انسان را زمینگیر می کند، ما به جای نگرش های آرمان گرایانه باید واقع بین باشید، واقعیت را بپذیرید و برای رفع آن دنبال چاره جویی باشید.

کسانی که به جای استقامت دنبال مقصر برای مشکلاتشان می گردند یعنی در ناخودآگاهشان مشکلات را در زندگی خویش پذیرفته و قصد جدی برای رفع آنها ندارند! ما در روایات صحیح السند داریم که امام رضا(ع) فرمودند: خداوند آینده هر انسان را متناسب با اعتمادی که به خداوند دارد رقم میزند، اگر بدبین باشد همواره برایش بد می آید، و اگر خوش بین باشد خداوند همان را برایش رقم میزند.(الکافی، ج2، ص72) عمده مشکلات انسان از درونش نشأت می گیرد، نه بیرونش! عمده انسان ها در قفس افکار خودشان زندانی هستند، نه در قفس مشکلات بیرونی! این مشکلات بیرونی در بسیاری از موارد تجلی همان افکار درونی است.
افکارتان، امیدتان، تلاشتان را تغییر دهید تا هم مشکلاتتان حل شود و هم باورهایتان استحکام خویش را حفظ کنند و شبهات راه نفوذ به ذهن شما نیابند.

برایتان آرزوی موفقیت و امید دارم

Mehdi12;961530 نوشت:
سلام.
فقط اولش می گم من خسته ام!
۱- خدا می گوید انسان مختار است . مثلا ما هم اعمالی انجام می دهیم و می فهمیم این راه اشتباه بوده و باعث نابودی انسان می شود.آیا خدا خودش تقدیر را برای فرد رقم زده تا به نابودی کشانده شود ( طبق آیه قرآن که هرکس را بخواهد هدایت می کند هر کس را بخواهد گمراه می کند) افرادی که در زندگی به خاک سیاه می نشیند و یا آبروی آن ها می رود آیا اعمالی که انجام دادند به خواست خداوند بوده ؟
خداوند شیطان را نیز عامل گمراهی می داند و به گفته خودش او را مجازات خواهد کرد.چه کسی خداوند را مجازات خواهد کرد ؟! او که با سند طبق آیه خودش را گمراه کننده می داند؟
او از ترس مجازات غایب است ؟

۲- آیا ما مثل بازیگزان تئاتر بازیچه دست نمایشنامه های خداوند هستیم؟


سلام
اول اینکه نگاه مستقل به یک موجود در عالمی بهم پیوسته عقلانی و منطقی نیست. ما موثر در موجودات دیگر و دیگر موجودات هم موثر در ما هستند. این عالمی است که در آن زندگی می کنیم. البته می توانیم تخیلی هم به جهان نظر بیفکنیم که البته چیزی را تغییر نمی دهد.
دوم اینکه هر موجودی نقش خودش را در تابلو هستی دارد.
سوم اینکه نحو عملکردها این نقش را بر ما آشکار می کند.
چهارم اینکه هر موجودی در علم الهی به حسب استعداد ذاتی خود را نشان داده است و امور ذاتی نه مجعول کسی هست و نه قابل تغییر است.
پنجم و آخر اینکه انسان تا ابد درگیر اوضاع فعلی خود نیست. از منظری دیگری جهان طور دیگری است. ان شاء الله به آن طور برسیم.
یا علیم

سلام.ممنون از پاسخگوییتون.
جناب مسلم انسان شاد تنها چیزی که یادش نیست خداست! انسان زمان بدبختی یاد خدا می افتد.همانطور که خودش در قرآن اعتراف کرده.پس من در این حالت داغون روحی هم می تونم سوال بپرسم مگر اینکه شما هم همانند خدا بگید چرا و پرسش معنی ندارد!
[hide]
آیه ۶ آل عمران:
هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.او كسى است كه شما را در رحمِ(مادران)، آن چنان كه می ‏خواهد تصوير می ‏كند. معبودى جز خداوندِ توانا و حكيم، نيست.

پیامبر :شقاوتمند در شکم مادرش و سعادتمند در شکم مادرش سعادتمند است‌.

---------

۱- طبق موارد بالا چگونه منکر این می شید که خداوند نقشی در رفتار و اعمال و چینش انسان ندارد؟
۲- به من گفتن تو موجود مختاری هستی.اگر اعمال من با ذات خدا همخونی نداشته باشه عذاب خواهد داشت.این چه اختیاری است؟

۳-می گویند خدا سرنوشت هر کس را می داند‌.اگر اینگونه باشد آیا کار خدا مانند این نیست که یک انسان رباتی را خلق می کنند برنامه می دهد و ربات طبق وظیفه و برنامه کار می کند.
اما خدا به بهانه عقل و اختیار در پشت پرده جوری منظم همه شرایط را چیده که شما از اول معلول به دنیا بیای یا روانی یا ایدزی یا باهوش.هر کی یه نقشی بازی می کنه چون پشت پرده تنظیم شده و انسان هم بهونه بیاره به احتمال قوی می گه تو مختار بودی راهت رو انتخاب کنه در حالی خدا شرایط رو طوری چیده که طرف جز اون مسیر راه دیگه ای نداره. اگر به جمله ی هر کاری حکمت داره هم توجه کنیم می بینیم انگار کارها تنظیم شده است.من این جور فکر می کنم اگر غلط فکر می کنم بگید.

[/hide]

Mehdi12;962686 نوشت:

انسان شاد تنها چیزی که یادش نیست خداست!انسان زمان بدبختی یاد خدا می افتد.
[/hide]

با سلام و عرض احترام
به نظرم انسان مومن ،چه در شادی چه در غم ، بیاد خداست
اصلا شاد ترین لحظات مومن ، لحظاتی هست که با خداست

Mehdi12;962686 نوشت:

آیه ۶ آل عمران:
هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.او كسى است كه شما را در رحمِ(مادران)، آن چنان كه می ‏خواهد تصوير می ‏كند. معبودى جز خداوندِ توانا و حكيم، نيست.

پیامبر :شقاوتمند در شکم مادرش و سعادتمند در شکم مادرش سعادتمند است‌.

---------

۱- طبق موارد بالا چگونه منکر این می شید که خداوند نقشی در رفتار و اعمال و چینش انسان ندارد؟
۲- به من گفتن تو موجود مختاری هستی.اگر اعمال من با ذات خدا همخونی نداشته باشه عذاب خواهد داشت.این چه اختیاری است؟

۳-می گویند خدا سرنوشت هر کس را می داند‌.اگر اینگونه باشد آیا کار خدا مانند این نیست که یک انسان رباتی را خلق می کنند برنامه می دهد و ربات طبق وظیفه و برنامه کار می کند.
اما خدا به بهانه عقل و اختیار در پشت پرده جوری منظم همه شرایط را چیده که شما از اول معلول به دنیا بیای یا روانی یا ایدزی یا باهوش.هر کی یه نقشی بازی می کنه چون پشت پرده تنظیم شده و انسان هم بهونه بیاره به احتمال قوی می گه تو مختار بودی راهت رو انتخاب کنه در حالی خدا شرایط رو طوری چیده که طرف جز اون مسیر راه دیگه ای نداره. اگر به جمله ی هر کاری حکمت داره هم توجه کنیم می بینیم انگار کارها تنظیم شده است.من این جور فکر می کنم اگر غلط فکر می کنم بگید.
[/hide]

انسان اختیار داره ، اما محدود

اگر اختیار انسان نامحدود بود ،شک نکنید سنگ روی سنگ بند نمی شد!
مثلا ستمگران اگر اختیار نامحدود داشتن ببینید چه اتفاقی می افتاد!

انسان در یه اعتدالی بین جبر و اختیار هست
یعنی هم مجبور هست ، هم مختار و نه مجبور هست ، نه مختار!

اگر این اعتدال نبود هر کس راه افراط و تفریط رو پیش می گرفت ، راه اختیار دیگران رو می بست!

Mehdi12;962686 نوشت:
جناب مسلم انسان شاد تنها چیزی که یادش نیست خداست! انسان زمان بدبختی یاد خدا می افتد.همانطور که خودش در قرآن اعتراف کرده.پس من در این حالت داغون روحی هم می تونم سوال بپرسم مگر اینکه شما هم همانند خدا بگید چرا و پرسش معنی ندارد!

بله سوال میتونید بپرسید اما اگر حالت روحی مناسبی نداشته باشید ممکن است نتیجه گیری شما صحیح نبوده و از روی غم و ناراحتی و احساسات باشد.

Mehdi12;962686 نوشت:
آیه ۶ آل عمران:
هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.او كسى است كه شما را در رحمِ(مادران)، آن چنان كه می ‏خواهد تصوير می ‏كند. معبودى جز خداوندِ توانا و حكيم، نيست.

خدا خیرتان بدهد، اتفاقا به آیه خوبی اشاره کردید که میخواستم به مشابه آن مثال بزنم.
ببینید خداوند فرموده ما جنین را به هر صورتی بخواهیم خلق می کنیم اما می بینید که این صورت نشأت گرفته از عوامل ژنتیک و تغذیه و مانند آن است، پس معلوم میشود خواست خدا قاعده مند است، نه بی قاعده.

Mehdi12;962686 نوشت:
پیامبر :شقاوتمند در شکم مادرش و سعادتمند در شکم مادرش سعادتمند است‌.

Mehdi12;962686 نوشت:
می گویند خدا سرنوشت هر کس را می داند‌.اگر اینگونه باشد آیا کار خدا مانند این نیست که یک انسان رباتی را خلق می کنند برنامه می دهد و ربات طبق وظیفه و برنامه کار می کند

اینکه می فرماین کسی که عاقبتش سعادت یا شقاوت باشد در شکم مادرش سعادتمند یا شقاوتمند باشد به معنای جبر نیست، به معنای آگاهی خداوند از آینده اوست، وگرنه اگر حرمله و شمر و ابن ملجم که جزء شقی ترین انسان ها هستند در شکم مادر سقط میشدند هرگز جایگاهشان دوزخ نمی بود، امام حسین(ع) هم به آنها فرمود: شکم هایتان را از حرام پُر کرده اید که اینگونه شده اید.

دانستن سرنوشت غیر از جبر است، مثلا شما اگر دوستتان را خوب بشناسید قبل از انتخاب او می فهمید که چه لباسی را انتخاب می کند امااین آگاهی شما او را مجبور نمی کند، بلکه چون او را می شناسید به انتخابش هم علم دارید، خداوند به انتخاب انسان ها و فرجام انتخاب ایشان علم دارد، نه اینکه علم او نقش علیّت داشته باشد.

ما وجدانا درک می کنیم که توان انجام و ترک دارم.

Mehdi12;962686 نوشت:
به من گفتن تو موجود مختاری هستی.اگر اعمال من با ذات خدا همخونی نداشته باشه عذاب خواهد داشت.این چه اختیاری است؟

اختیار یعنی توان فعل و ترک، اما اینکه انسان با توجه به پیش فزرض هایش یک طرف را انتخاب کند دیگر جبر نیست.
ثانیا: تأثیر اعمال بر آخرت انسان تکوینی است، اینطور نیست که خداوند آتشی روشن کرده باشد و به ما بگوید هر کسی بد بود او را به آن آتش میبرم، خیر اصلا اعمل بد ما، تجلی و تجسّمش آتش است، بهه مین خاطر می فرماید کسانی که اموال یتیم می خورند در حقیقت دارند آتش می خورند(نساء:10)، یعنی همین الان، نه بعدا!
بنابراین خداوند نتیجه را فقط به ما نشان داده است، مانند پزشکی که به بیمارش می گوید اگر قرص هایت را نخوری می میری! آیا بیمار می گوید آقای دکتر چرا من را مجبور می کنی؟!

Mehdi12;961530 نوشت:
سلام.
فقط اولش می گم من خسته ام!
۱- خدا می گوید انسان مختار است . مثلا ما هم اعمالی انجام می دهیم و می فهمیم این راه اشتباه بوده و باعث نابودی انسان می شود.آیا خدا خودش تقدیر را برای فرد رقم زده تا به نابودی کشانده شود ( طبق آیه قرآن که هرکس را بخواهد هدایت می کند هر کس را بخواهد گمراه می کند) افرادی که در زندگی به خاک سیاه می نشیند و یا آبروی آن ها می رود آیا اعمالی که انجام دادند به خواست خداوند بوده ؟
خداوند شیطان را نیز عامل گمراهی می داند و به گفته خودش او را مجازات خواهد کرد.چه کسی خداوند را مجازات خواهد کرد ؟! او که با سند طبق آیه خودش را گمراه کننده می داند؟
او از ترس مجازات غایب است ؟

۲- آیا ما مثل بازیگزان تئاتر بازیچه دست نمایشنامه های خداوند هستیم؟

سلام .
این پرسش ها معمولا من رو یاده دیالوگ ماندگاری از فیلم هزار دستان میندازه ...

حاکم وقت حکم اعدام شیخ حسن رو میده ..
11 نفر از اهالی نیشابور ادعا میکنند که شیخ حسن هستند .

حاکم وقت هم دستور میده تمام 11 نفر رو در مرکز شهر به دار بیاویزند .

بعدش میگه ...

اگر شیخ حسن مرده است ... که مرده است . اگر هم زنده است که دیگر شیخ حسن نیست .

با این چیزهایی که هر روز هممون داریم میبینیم . گر خدایی وجود ندارد که وجود ندارد ... اگر هم وجود دارد ... که دیگر خدا نیست .

مبنای 2;963048 نوشت:
سلام .

با این چیزهایی که هر روز هممون داریم میبینیم . گر خدایی وجود ندارد که وجود ندارد ... اگر هم وجود دارد ... که دیگر خدا نیست .

مشکل ما اینه خدا رو با عقل ناقصمون قضاوت می کنیم....

و به این بن بست می رسیم....

هر وقت دل به حکمت خدا سپردیم معنای حکمت خدا رو نه با عقل که با دل خواهیم فهمید...

مبنای 2;963048 نوشت:
این پرسش ها معمولا من رو یاده دیالوگ ماندگاری از فیلم هزار دستان میندازه ...
حاکم وقت حکم اعدام شیخ حسن رو میده ..
11 نفر از اهالی نیشابور ادعا میکنند که شیخ حسن هستند .
حاکم وقت هم دستور میده تمام 11 نفر رو در مرکز شهر به دار بیاویزند .
بعدش میگه ...
اگر شیخ حسن مرده است ... که مرده است . اگر هم زنده است که دیگر شیخ حسن نیست .
با این چیزهایی که هر روز هممون داریم میبینیم . گر خدایی وجود ندارد که وجود ندارد ... اگر هم وجود دارد ... که دیگر خدا نیست .

مقایسه این دیالوگ با خداوند سبحان و متعالی، حقیقتا بنده را به شگفتی واداشت!
شاید برای ملکوتیان خنده دار باشد که ما میخواهیم با آگاهی اندک خودمان خالق هستی را نقد کنیم...!!
قطعا سخن شما صحیح نیست، برای اینکه به شما اثبات کنم خواهش می کنم فقط به صورت جزئی، نه به صورت کلی! به صورت جزئی بگویید خدا باید چکار میکرد؟! به یک مورد جزئی اشاره بفرمایید.

شما اصلا دین و خدا رو برای جواب گرفتن این سوالات حذف کنین.
تو کدوم قسمت زندگی دچار اختیار نیستین
یکی شکل ظاهریمون و خانواده
یکی وقتی مشکلی که برامون به دلیل رفتار یا ظلم دیگری به وجود میاد.
تو همه این موارد دیگران دخیل هستند.
پس انسان ها آزاد و مختار هستند.

سلام.می خواستم خیلی مفصل مسائلی رو مطرح کنم و آیات زیادی از تبعیض بین انسان ها بیارم اما پشیمون شدم.اینم آخرین پستم خواهم بود.
فقط به همین آیه اعتنا می کنم :
آیا آنها باید فضل و رحمت خدای تو را تقسیم ( و مقام نبوت را تعیین ) کنند؟ در صورتی که ما خود معاش و روزی آنها را در حیات دنیا تقسیم کرده ایم و بعضی را بر بعضی به درجاتی ( از مال و جاه دنیوی ) برتری داده ایم تا بعضی از مردم ( به ثروت ) بعضی دیگر را مسخر خدمت کنند ، و ( بهشت ، دار ) رحمت خدا از آنچه ( از مال دنیا ) جمع می کنند بسی بهتر است.( ۳۲ زخرف)

[="#FF0000"]به یک بازیگر تئاتر نمایشنامه را داده اند.او کاملا مختار است و با اختیار خود می تواند با هر روشی با هر حرکت بدنی نمایشنامه را بازی کند حالا این نمایشنامه نقش خوب باشد یا بد دیگر به کارگردان مربوط است.من هم تمام هستی رو اینطوری می بینم[/].

[="#008000"]در عالم ذر گفته شده خداوند قبل به دنیا آوردن انسان از او تعهد گرفته قطعا باید به زبون آورده باشه درسته؟
من به زور به دنیا اومدم تو اینجا هم سرچ کردم پرسیده بودند چرا اجازه نگرفتند برای به دنیا آوردن ما؟ همه گفتند چون ما موجود نبودیم که بخوان اجازه بگیرن.
خیلی ببخشید موقع تعهد گرفتن از ما انسان می تونسته جواب بده اما می خواستن اجازه بگیرن به دنیا بیایم یا نه انسان لال تشریف داده و موجود نبوده؟؟؟!( می ترسم پرسیده باشن ما هم گفته باشیم اره می خوایم به دنیا بیایم اگر واقعا از من پرسیده باشن من پشیمونم می خوام برگردم!)
[/]

[="#000099"]انسان چیزی اختراع می کند گارانتی و خدمات پس از فروش برای اختراع خود می گذارد(.بدون عذاب)
گارانتی و خدمات پس از فروش ما انسان ها کجاست؟
جناب مسلم شما آیات عذاب رو مگه ندید؟ پس چگونه می گید خداوند آتش روشن نکرده است؟
[/]

[="#336699"]جناب مسلم شما دو نفر رو مثال زدید.طینت خیر و طینت شر را چه کسی به وجود آورده ؟ اگر خدا پس چه انتظاری می توان از طینت شر داشت؟ اگر خدا نه پس کی؟ فرگشت هم باعث به وجود اومدن طینت شر و خیر شده؟ پس خدا بی معنیه؟
[/]

من تنها چیزی که فهمیدم اینه که این چیزها جواب ندارند شاید اون دنیا هم جواب ندن چون ترس غلبه داره بر همه چی.خدا برای من یکی نمیاد کل هستی رو تغییر بده حرف من برای اون اهمیت نداره.من هم مجبورم این ناراحتی، خشم، افسردگی رو بریزم تو خودم و خودخوری کنم و مطمئنم آخر منو می کشه و از همه بدتر برای کسی فرقی نمی کنه نه خدا نه خانواده نه آشنا نه غریبه نه مومن نه کافر.با این شعر شهریار صحبت هام رو تموم می کنم . خدانگهدار.
زندگانیم و زمین زندان ماست
زندگانی درد بی درمان ماست
راندگانیم از بهشت جاودان
وین زمین زندان جاویدان ماست
گندم آدم چه با ما کرده است
کآسیای چرخ سرگردان ماست
جسم قبر و جامه قبرو خانه قبر
باز لفظ زندگان عنوان ماست
جمع آب و آتشیم و خاک و باد
این بنای خانه ی ویران ماست
نور را ما نی ، که اندر لانه ها
روز باران هر نمی طوفان ماست
احتیاج این کاسه ی دریوزگی
کوزه ی آب و تغار و نان ماست
آبروی ما به صد در ریخته است
لقمه نانی که در انبان ماست
جز به اشک توبه نتوان پاک کرد
لکه ننگی که بر دامان ماست
میزبان را نیز با خود می برد
مهلت عمری که خود مهمان ماست
خضر راه خویشتن باش ای فقیر
چشم گریان چشمه ی حیوان ماست

Mehdi12;963531 نوشت:
آیا آنها باید فضل و رحمت خدای تو را تقسیم ( و مقام نبوت را تعیین ) کنند؟ در صورتی که ما خود معاش و روزی آنها را در حیات دنیا تقسیم کرده ایم و بعضی را بر بعضی به درجاتی ( از مال و جاه دنیوی ) برتری داده ایم تا بعضی از مردم ( به ثروت ) بعضی دیگر را مسخر خدمت کنند ، و ( بهشت ، دار ) رحمت خدا از آنچه ( از مال دنیا ) جمع می کنند بسی بهتر است.( ۳۲ زخرف)

هرگز برای قضاوت در خصوص کسی که به اندازه یک کتاب با شما حرف زده به یک جمله از این کتاب بسنده نکنید! این قضاوت را هیچ منطقی نمیپذیرد!
قرآن جملات دیگری هم دارد:
«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»؛ انسان جز به اندازه تلاشش بهره ای ندارد.(نجم:39)
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنچه که مربوط به خودشان است را تغییر دهند.(رعد:11)
«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون‏»؛ خداوند هیچ ظلمی به کسی نمی کند ولی مردم در حق خودشان ظلم می کنند (یونس:44)
و...

Mehdi12;963531 نوشت:
به یک بازیگر تئاتر نمایشنامه را داده اند.او کاملا مختار است و با اختیار خود می تواند با هر روشی با هر حرکت بدنی نمایشنامه را بازی کند حالا این نمایشنامه نقش خوب باشد یا بد دیگر به کارگردان مربوط است.من هم تمام هستی رو اینطوری می بینم.

قطعا مشکل از دید شماست! وگرنه هر کسی می داند که موفقیت در آینده در گرو تلاش خود اوست، وگرنه کسی در روزنامه دنبال کار نمیگشت، کسی برای درمان به پزشک مراجعه نمیکرد، کسی برای علم آموزی و اشتغال به دانشگاه نمیرفت و....! پس روشن است که همه مردم در پیش فرض خودشان می دانند آینده شان درگرو رفتار خودشان است!
قرآن هم می فرماید: «لیس للانسان الا ماسعی» انسان جز به اندازه تلاشش بهره ای ندارد(نجم:39)
طوری که شما هستی را می بینید نه مورد پذیرش مردم است، و نه خدای مردم!

Mehdi12;963531 نوشت:
در عالم ذر گفته شده خداوند قبل به دنیا آوردن انسان از او تعهد گرفته قطعا باید به زبون آورده باشه درسته؟

عالم ذر همان فطرت انسانی است، نه اینکه جهانی پیش از این جهان باشد و مردم واقعا به زبان آمده باشند و...!(برای اطلاع بیشتر به تفاسیر المیزان، یا نمونه ذیل آیه 172 اعراف مراجعه بفرمایید، یا بحث عالم ذر را در کتاب منشور جاوید آیت الله سبحانی پی بگیرید)

علاوه بر اینکه باید منطقی فکر کنیم، نه احساسی، خلقت چه بخواهیم و چه نخواهیم جبری است و نیازمند اجازه نیست! اصلا اجازه گرفتن علت از معلول معنا ندارد!

Mehdi12;963531 نوشت:
انسان چیزی اختراع می کند گارانتی و خدمات پس از فروش برای اختراع خود می گذارد(.بدون عذاب)
گارانتی و خدمات پس از فروش ما انسان ها کجاست؟
جناب مسلم شما آیات عذاب رو مگه ندید؟ پس چگونه می گید خداوند آتش روشن نکرده است؟

این آیات عذاب توصیف آتشی است که انسانها روشن کرده اند، خود قرآن می فرماید: هیزم آتش خود انسان ها هستند(بقره:24) نه اینکه خداوند آتشی از غیر انسان ها روشن کرده باشد و انسان ها را داخل آن انداخته باشد، یعنی اگر این انسان ها نبودند اصلا آتشی نبود!

مشکل شما افکار شماست، باور کنید شما خودتان را در قفس افکار خود زندانی کرده اید! افکار منفی هر انسانی را با هر حد توانایی زمینگیر می کند!
شما دو راه دارید، یا اینکه خود را باور کنید و از تلاشتان برای حل مشکلاتتان استفاده کنید و ده سال دیگر ثمره آن را ببینید، یا اینکه همینجور بنشینید و برای ناکامی هایتان دنبال مقصر بگیردید و 10 سال دیگر در وضعیتی به مراتب بدتر از امروز قرار بگیرید!

پرسش
من از زندگی خسته ام، خداوند اگرچه میفرماید انسان مختار است، اما جای دیگری می فرماید: هرکس را بخواهد هدایت می کند هر کس را بخواهد گمراه می کند؛ پس عاقبت همه ما به خواست اوست، و ما مثل بازیگران تئاتر بازیچه دست نمایشنامه های خداوند هستیم.


پاسخ

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
کسی که حکیم مطلق است خواست و اراده اش 100 درصد حکیمانه است، اینکه خداوند می گوید من هر کسی را بخواهم هدایت می کنم و هر کسی را بخواهم گمراه می کنم را مانند کودکی تصور نکنید که بین دوستانش آمده و میگوید به هر کسی بخواهم آب نبات می دهم و به هر کسی نخواهم نمی دهم!!
آن کودک ملاکش ممکن است ملاک منطقی نباشد، اما کسی که دریای حکمتش ساحل و حد و مرزی ندارد قطعا همه رفتارش از جمله هدایت و گمراه کردنش نیز قاعده مند و در چارچوب حکیمانه است!!

از این حکمت نامحدود دو چیز می فهمیم:

اولا: این هدایت و گمراهی قاعده مند و در چارچوب خاص و بدون تبعیض است.
ثانیا: باید با اختیار خود انسان باید باشد وگرنه جبر بوده و عادلانه نخواهد بود.

توضیح بیشتر در نکات بعدی عرض خواهد شد.

نکته دوم:
برای قضاوت درست در خصوص آیات قرآن کریم باید با اصطلاحات و زبان قرآن آشنایی داشته و به آیات قرآن نگاه جمعی داشت، نه آنکه بدون آشنایی با منطق قرآن، یک آیه را بگیریم و بخواهیم با همان یک آیه منظور خداوند را بفهمیم!
اگر آیاتی را می بینیم که خداوند می فرماید همه چیز به دست خدا رقم میخورد، آیاتی که به نقش انسان و تلاش او در سرنوشت خودش اشاره دارند را هم باید ببینیم:

«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»؛ انسان جز به اندازه تلاشش بهره ای ندارد.(1)

«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنچه که مربوط به خودشان است را تغییر دهند.(2)

«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون‏»؛ خداوند هیچ ظلمی به کسی نمی کند ولی مردم در حق خودشان ظلم می کنند (3)
و همچنین اگر آیاتی را می بینیم که می فرماید خداوند برخی را هدایت، و برخی را گمراه می کند، باید از سایر آیات ببینیم خداوند آیا بی قاعده هدایت و گمراه میکند، یا بستگی به رفتار خود انسان دارد؟

هدایت خداوند دو مرحله دارد، مرحله اول یک مرحله عمومی است که بین مومن ترین مومنان و کافرترین کافران تفاوتی نگذاشته است، و آن هدایت از طریق ارسال کتاب آسمانی و انبیا است که به آن هدایت تشریعی می گویند(4)

و اما مرحله دوم مرحله ای است که مخصوص مومنان و کسانی است که به هدایت مرحله اول عمل کرده باشند که از آن به هدایت پاداشی یا توفیق تعبیر می کنند، مثلا قرآن کریم در مورد اصحاب کهف می فرماید:

«إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى‏»؛ آنها جوانمردانی بودند که به پروردگار خویش ایمان آوردند و ما هم بر ایمانشان افزودیم. (5)
گمراه کردن خداوند به معنای محروم ساختن از این هدایت مرحله دوم است، یعنی کسانی که به هدایت مرحله اول عمل نکنند گمراه شده و اهل هدایت مرحله دوم نخواهند بود، لذا هدایتگری و گمراه نمودن خداوند یک رفتار کاملا چارچوب مند و در قاعده است، همانطور که خود آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می کنند، مثلا می فرماید:

«يُضِلُّ اللَّهُ الْكافِرينَ»؛ خداوند کافرین را گمراه می کند.(6)
و در جای دیگر می فرماید: «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين»؛ خداوند کافرین را هدایت نمی کند»(7)

یا یک جا می فرماید: «يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمين» خداوند ظالمین را گمراه می کند(8)
و در جای دیگر می فرماید: «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين» خداوند ظالمین را هدایت نمی کند»(9)

یک جا می فرماید: «ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقين»؛ خداوند جز فاسقین را گمراه نمی کند(10)
و در جای دیگر میفرماید: «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين»؛ خداوند فاسقین را هدایت نمی کند» (11)

یک جا می فرماید: «يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتاب»؛ خداوند هر اسراف کننده بد بین را گمراه می کند(12)
و در جای دیگر میفرماید: «إِنَّ اللَّه لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب»؛ خداوند كسى را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست هدايت نمى‏ كند»(13)

بنابراین «اضلال» الهی به معنای هدایت نکردن است، نه به معنای «اغوا»ی شیطان! خداوند از یک امر تکوینی سخن می گوید اما شیطان مسیر حق و باطل را جابه جا به بندگان نشان می دهد!

نکته سوم:
پس روشن میشود این هدایت و گمراه کردن جبری و بدون اختیار انسان اتفاق نمی افتد، و علت اینکه به خداوند نسبت داده میشود به این خاطر است که این گمراهی از باب تأثیر تکوینی کفر و فسق و ظلم است، لذا از آنجا که هر فعلی اثر خود را از خداوند دارد، این گمراهی هم به خداوند نسبت داده میشود.
همانطور که اگر کسی با زهر خودش را بکُشد میشود این کشتن را به خدا نسبت داد از آن جهت که خداوند این تأثیر را در زهر قرار داده است، اما مقصر این مرگ خود آن انسان است که زهر را خورده است.

بنابراین مطلقا منظور آیات قرآن این نیست که شما هیچ کاره اید و خدا هر کسی را بخواهد هدایت می کند و بر کسی را بخواهد گمراه می کند!! ما خودمان هستیم که سرنوشتمان را تعیین می کنیم، ما بازیگران یک نمایشنامه نیستیم که مجبور باشیم نقشی را بازی کنیم، این تشبیه غلط است.

نکته چهارم:
در پایان بار دیگر باید عرض کنم که بنده ریشه سوال شما را در همان خستگی های روحی میدانم، سختی هایی که در زندگی با آنها روبرو هستید موجب نوعی بدبینی به خداوند شده است، و شما باید بر آن فائق آمده و با تلاش و امید زندگی کنید! باور کنید منفی نگری انسان را زمینگیر می کند، ما به جای نگرش های آرمان گرایانه باید واقع بین باشید، واقعیت را بپذیرید و برای رفع آن دنبال چاره جویی باشید.

کسانی که به جای استقامت دنبال مقصر برای مشکلاتشان می گردند یعنی در ناخودآگاهشان مشکلات را در زندگی خویش پذیرفته و قصد جدی برای رفع آنها ندارند! ما در روایات صحیح السند داریم که امام رضا(سلام الله علیه) فرمودند: خداوند آینده هر انسان را متناسب با اعتمادی که به خداوند دارد رقم میزند، اگر بدبین باشد همواره برایش بد می آید، و اگر خوش بین باشد خداوند همان را برایش رقم میزند.(14) عمده مشکلات انسان از درونش نشأت می گیرد، نه بیرونش! عمده انسان ها در قفس افکار خودشان زندانی هستند، نه در قفس مشکلات بیرونی! این مشکلات بیرونی در بسیاری از موارد تجلی همان افکار درونی است.
افکارتان، امیدتان، تلاشتان را تغییر دهید تا هم مشکلاتتان حل شود و هم باورهایتان استحکام خویش را حفظ کنند و شبهات راه نفوذ به ذهن شما نیابند.

پی نوشت ها:

1. نجم:39/53.
2. رعد:11/13.
3. یونس:44/10.
4. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى‏، دفتر انتشارات اسلامی، 1374ش، چاپ پنجم، قم، ج7، ص477.
5. کهف:13/18.
6. غافر:74/40.
7. مائده-67/5.
8. بقره:258/2.
9. مائده:51/5 ؛ انعام:144/6؛ و احقاف:10/46.
10. بقره:26/2.
11. منافقون:6/63.
12. غافر:34/40.
13. غافر:28/40.
14. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج2، ص72

موضوع قفل شده است