جمع بندی روایاتی در موضوع غیبت

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
روایاتی در موضوع غیبت

سلام و عرض ادب
[="#FF0000"]یه خواهش از همه از همین اول دارم
لطفا این تاپیک رو بذارید فقط پاسخی که کارشناس محترم دادند باشه خواهشی که دارم ازتون نظرتاتتونو توی پرسش های دیگر بیان بفرمایید...کمال تشکر رو دارم از اینکه به نظرم توجه میکنید[/]

سوال بنده اینه
لطف کنید روایاتی که درباره غیبت هست رو برای من بفرمایید
میخواستم ببینم چه جاهایی هست که غیبت جایز هست و صحبت از بقیه کردن مانعی ندارد
کلا هر چه روایت هست از ائمه معصومین علیهم السلام به منبعی موثق درباره غیبت بفرمایید لطفا... هر چه که پیش میاد یا میشنویم از اطرافیانمون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد آلاء

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامی و ممنون از توجه شما

mahdiyavar;961167 نوشت:
لطف کنید روایاتی که درباره غیبت هست رو برای من بفرمایید
میخواستم ببینم چه جاهایی هست که غیبت جایز هست و صحبت از بقیه کردن مانعی ندارد
کلا هر چه روایت هست از ائمه معصومین علیهم السلام به منبعی موثق درباره غیبت بفرمایید لطفا... هر چه که پیش میاد یا میشنویم از اطرافیانمون

اولا نوع نگاه شما به مسائل اخلاقی که کاملا کاربردی و عملی است قابل تقدیر است. اما به دلیل پرداختن به پاسخ شما بنده در چند پست روایاتی را از منابع روایات شیعه بیان می کنم و در ادامه به تحلیل و بررسی متن این روایات بر اساس سوال شما می پردازم.
ابتدا روایات کتاب اصول کافی در عنوان «غیبت»:

1.حضرت صادق عليه السلام فرمود: كه رسول خدا (ص) فرموده است: غيبت در (نابودى) دين مرد مسلمان زودتر كارگر شود از بيمارى خوره در درون او.(1) و نيز آن حضرت (ص) فرموده است: نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است تا حدثى از او سرزند عرض شد: اى رسول خدا حدث چيست؟ فرمود: غيبت كردن است.(1)
2.امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه در باره مؤمنى بگويد آنچه دو چشمش ديده و دو گوشش شنيده پس او از كسانى است كه خداى عز و جل در باره آنها فرموده: همانا آنان كه دوست دارند فراوان (يا فاش) شود فحشاء در باره آنان كه ايمان آورده‏ اند، ايشان را است عذابى دردناك» (سوره نور آيه 18).(2)
3.داود بن سرحان گويد: از حضرت صادق عليه السلام از غيبت پرسيدم (كه چيست؟) فرمود: اينست كه در باره برادرت در دين او بگوئى چيزى را كه نكرده است، و به زبان او منتشر كنى چيزى را كه خداوند بر او پوشانيده بود و حدى در باره آن اقامه نكرده بود.(3)
4.از حضرت صادق عليه السّلام حديث شده كه فرمود: از پيغمبر (ص) پرسيدند: كفاره غيبت چيست؟
فرمود: از خداوند طلب آمرزش كنى براى آنكه غيبتش كردى هر زمان بيادش افتادى.(4)
5. ابن ابى يعفور از حضرت صادق عليه السّلام حديث كند كه فرمود: هر كه بمرد مؤمن يا زن مؤمنه بهتان زند بآنچه در او نيست، خداوند او را در طينت خبال برانگيزد و نگهدارد تا از آنچه گفته بيرون آيد، گويد: من عرض كردم: طينت خبال چيست؟ فرمود: چركى است كه از فرج زنان بدكاره بيرون آيد.(5)
6. از يحيى ازرق حديث شده كه گفت: حضرت ابو الحسن (موسى بن جعفر) عليه السّلام بمن فرمود:هر كه پشت سر مردى چيزى را گويد كه در اوست و مردم ميدانند كه آن چيز در اوست غيبت او را نكرده، و هر كه پشت سر كسى چيزى را گويد كه در اوست ولى مردم نمى‏دانند غيبتش كرده، و هر كه پشت سر كسى چيزى گويد كه در او نيست باو بهتان زنده است.(6)

از بررسی این روایات چند نکته مهم در خصوص غیبت به دست می آید:

  1. غیبت بیان نکات مثبت و منفی افراد است چرا که در متن روایت ذکر شد «هر آنچه.....».
  2. غیبت بیان نکات نهان مثبت و منفی افراد است که مردم از آن اطلاع ندارند
  3. آنچه به عنوان غیبت در فردی که غیبت آن می شود ذکر می شود واقعا در فرد وجود دارد و غیبت کننده آن را با چشم خود واقعا دیده و یا با گوش خود شنیده است.
  4. بیان خصوصیات اخلاقی افراد که از نحوه ی تعامل آنها با دیگران برای همه آشکار است مثل تندخویی و یا عجله و شتاب؛ غیبت نیست .
7.عبد الرحمن بن سيابه گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: غيبت آنست كه در باره برادرت بگوئى چيزى را كه خدا بر او پوشانده است، و اما چيزى را كه در وجود او آشكار و ظاهر است مثل تندخوئى و شتابزدگى (گفتن آن) غيبت نيست، و بهتان آنست كه در باره‏اش بگوئى چيزى كه در او نيست.(7)

منابع:
1. كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش، ؛ ج‏4 ؛ ص59 و 60.
2. همان، ج‏4 ؛ ص60.
3. همان.
4.همان.
5. همان،ص61.
6. همان،ص61.
7. همان،ص62.

آلاء;961677 نوشت:
اولا نوع نگاه شما به مسائل اخلاقی که کاملا کاربردی و عملی است قابل تقدیر است. اما به دلیل پرداختن به پاسخ شما بنده در چند پست روایاتی را از منابع روایات شیعه بیان می کنم و در ادامه به تحلیل و بررسی متن این روایات بر اساس سوال شما می پردازم.
ابتدا روایات کتاب اصول کافی در عنوان «غیبت»:

1.حضرت صادق عليه السلام فرمود: كه رسول خدا (ص) فرموده است: غيبت در (نابودى) دين مرد مسلمان زودتر كارگر شود از بيمارى خوره در درون او.(1) و نيز آن حضرت (ص) فرموده است: نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است تا حدثى از او سرزند عرض شد: اى رسول خدا حدث چيست؟ فرمود: غيبت كردن است.(1)
2.امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه در باره مؤمنى بگويد آنچه دو چشمش ديده و دو گوشش شنيده پس او از كسانى است كه خداى عز و جل در باره آنها فرموده: همانا آنان كه دوست دارند فراوان (يا فاش) شود فحشاء در باره آنان كه ايمان آورده‏ اند، ايشان را است عذابى دردناك» (سوره نور آيه 18).(2)
3.داود بن سرحان گويد: از حضرت صادق عليه السلام از غيبت پرسيدم (كه چيست؟) فرمود: اينست كه در باره برادرت در دين او بگوئى چيزى را كه نكرده است، و به زبان او منتشر كنى چيزى را كه خداوند بر او پوشانيده بود و حدى در باره آن اقامه نكرده بود.(3)
4.از حضرت صادق عليه السّلام حديث شده كه فرمود: از پيغمبر (ص) پرسيدند: كفاره غيبت چيست؟
فرمود: از خداوند طلب آمرزش كنى براى آنكه غيبتش كردى هر زمان بيادش افتادى.(4)
5. ابن ابى يعفور از حضرت صادق عليه السّلام حديث كند كه فرمود: هر كه بمرد مؤمن يا زن مؤمنه بهتان زند بآنچه در او نيست، خداوند او را در طينت خبال برانگيزد و نگهدارد تا از آنچه گفته بيرون آيد، گويد: من عرض كردم: طينت خبال چيست؟ فرمود: چركى است كه از فرج زنان بدكاره بيرون آيد.(5)
6. از يحيى ازرق حديث شده كه گفت: حضرت ابو الحسن (موسى بن جعفر) عليه السّلام بمن فرمود:هر كه پشت سر مردى چيزى را گويد كه در اوست و مردم ميدانند كه آن چيز در اوست غيبت او را نكرده، و هر كه پشت سر كسى چيزى را گويد كه در اوست ولى مردم نمى‏دانند غيبتش كرده، و هر كه پشت سر كسى چيزى گويد كه در او نيست باو بهتان زنده است.(6)

از بررسی این روایات چند نکته مهم در خصوص غیبت به دست می آید:

غیبت بیان نکات مثبت و منفی افراد است چرا که در متن روایت ذکر شد «هر آنچه.....».
غیبت بیان نکات نهان مثبت و منفی افراد است که مردم از آن اطلاع ندارند
آنچه به عنوان غیبت در فردی که غیبت آن می شود ذکر می شود واقعا در فرد وجود دارد و غیبت کننده آن را با چشم خود واقعا دیده و یا با گوش خود شنیده است.
بیان خصوصیات اخلاقی افراد که از نحوه ی تعامل آنها با دیگران برای همه آشکار است مثل تندخویی و یا عجله و شتاب؛ غیبت نیست .

7.عبد الرحمن بن سيابه گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: غيبت آنست كه در باره برادرت بگوئى چيزى را كه خدا بر او پوشانده است، و اما چيزى را كه در وجود او آشكار و ظاهر است مثل تندخوئى و شتابزدگى (گفتن آن) غيبت نيست، و بهتان آنست كه در باره‏اش بگوئى چيزى كه در او نيست.(7)

منابع:
1. كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش، ؛ ج‏4 ؛ ص59 و 60.
2. همان، ج‏4 ؛ ص60.
3. همان.
4.همان.
5. همان،ص61.
6. همان،ص61.
7. همان،ص62.

تشکر لطف کردید
پس مبنا و ملاک غیبت رو متوجه شدم
خیلی ممنونم
یاعلی

آلاء;961677 نوشت:
غیبت بیان نکات مثبت و منفی افراد است چرا که در متن روایت ذکر شد «هر آنچه.....».
غیبت بیان نکات نهان مثبت و منفی افراد است که مردم از آن اطلاع ندارند

سلام
یعنی بیان نکات مثبت مردم هم طبق این تعریف شما غیبت محسوب میشه و گناه دارده؟

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام

Miss.Narges;962205 نوشت:
یعنی بیان نکات مثبت مردم هم طبق این تعریف شما غیبت محسوب میشه و گناه دارده؟

بله دوست گرامی بنا بر فرمایش کلی امام علیه السلام آنچه مورد کراهت فرد است چه خوب چه بد غیبت حساب می شود .

آلاء;963439 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام

بله دوست گرامی بنا بر فرمایش کلی امام علیه السلام آنچه مورد کراهت فرد است چه خوب چه بد غیبت حساب می شود .

با سلام

س: لطفاً غيبت را با توجه به مسائل ذيل بيان فرماييد:
1- اگر بين دو نفر مسأله معلومى درباره نفر سوم در حال گفتگو باشد.
2- اگر گفتگو در مورد محسنات يک نفر باشد.
3- اگر والدين براى تربيت صحيح فرزندان خود رفتار يكى از آشنايان را نقد مى‌كنند.

ج) بطور كلى اگر پُشت سر مؤمن، مطلبى گفته شود كه حقيقت دارد لكن اگر او مطلع شود ناراحت مى‌شود و اين مطلب به قصد تنقيص(1) گفته مى‌شود يا نزد عرف تنقيص به حساب مى‌آيد، غيبت است و جايز نيست و صِرف تربيت فرزند مجوّز غيبت نيست ولى گفتگو درباره خوبيهاى يک فرد حكم غيبت را ندارد، همچنين در مورد مشاوره نيز اطلاع دادن مانعى ندارد.

منبع

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامی

mahdiyavar;961167 نوشت:
لطف کنید روایاتی که درباره غیبت هست رو برای من بفرمایید
میخواستم ببینم چه جاهایی هست که غیبت جایز هست و صحبت از بقیه کردن مانعی ندارد
کلا هر چه روایت هست از ائمه معصومین علیهم السلام به منبعی موثق درباره غیبت بفرمایید لطفا... هر چه که پیش میاد یا میشنویم از اطرافیانمون

اما در ادامه ی پاسخ به سوال شما شیخ انصاری (ره) در تعریف غیبت می گوید: از مجموع اخبار و کلمات فقها در تعریف غیبت به دست می آید که غیبت عبارت است از: سخن گفتن پشت سر مردم، به کلامی که غیبت شونده از کلام بدش می آید1.غیبت از گناهان کبیره است و در آیات و روایات شدیداً از آن نهی شده است2.بر اساس روایات رسیده از پیشوایان دین، حقیقت غیبت آن است که کسی درباره دیگری چیزی بگوید که اگر بشنود، خوش نمی دارد. خواه در باره نقص و عیب باشد که در خود او، یا در بدن او، و یا در دین یا دنیای او است، و یا در چیزی است که وابسته به او است.در قرآن از غیبت کردن همانند خوردن گوشت برادر مؤمن در صورتی که مردار است یاد شده است3.و در روایات از غیبت کننده بعنوان منفورترین مخلوقات4، بدترین مردم 5 ، شریک شیطان6و منافق7یاد شده، و برای غیبت تعبیراتی از قبیل خورشت سگان اهل جهنم8و عملی زشت تر از زنا بکار رفته است.در این که چه کسانی غیبتشان حرام است؛ آیا همه مؤمنان و مسلمانانی که خدا و رستاخیر را باور دارند و به اسلام پای بندند، یا ...؟، بسیاری از علما و فقها، در پاسخ به این پرسش با استناد به آیات و روایاتی که درباره غیبت آمده است، می گویند: اساس و مناط در حرام بودن غیبت و بدگویی پشت سر دیگران، احترامی است که انسان ها از جانب دین، به دست آورده اند. از این رو کسانی که مؤمن نیستند، از آن جا که خود به خواست خویش وارد حریم ایمان نشده اند، احترامی ندارند. بنابراین، غیبت اینان روا دانسته شده است9.لازم به ذکر است که در امر غیبت شرایطی معتبر دانسته شده است که با حصول مجموع آنها عنوان غیبت تحقق پیدا می کند؛ مثلا:1. فردی که از او غیبت می شود در جمع حاضر نباشد.2. آن سخن عیب و نقص محسوب شود.3. این عیب از عیوب پنهان باشد.4. فرد از شنیدن آنچه در موردش گفته می شود کراهت داشته باشد10.نکته قابل ذکر در پاسخ به بخش دوم سؤالتان آن است که گرچه غیبت از گناهان بزرگ اخلاقی و اجتماعی بوده و مفاسد و بی سامانی های خطرناکی بر آن مترتب است، اما بر اساس احادیث ائمه (ع)، در موارد ویژه ای که پای مصلحت و خیر انسان ها در میان است و هدفی مشروع و عقلایی دارد که مفاسد آن را جبران می کند، یا این که مفسده ای ندارد، به لحاظ شرعی جایز شمره شده است.از پیامبر اکرم (ص) آمده است: "من القی جلباب الحیاء عن وجهه فلاغیبة له"؛ کسی که پرده حیا و شرم را از روی خود کنار زند غیبتش حرام نیست11.از مفهوم این روایت می توان بهره برد که اگر فردی به زشتی ها افتخار می کند و هیچ حیایی قایل نمی شود، و با این عمل خویش نوعی فساد و بی بندوباری را در جامعه ترویج می کند، حرمت و شخصیت خود را از بین برده و این رفتار اوست که موجب تجویز بدگویی (غیبت) شده است.در روایتی نیز از امام باقر علیه السلام آمده است: "سه گروه دارای حرمت و احترام نیستند (غیبت شان مباح) است:
1. هوسباز بدعتگذار
2. پیشوا و حاکم ستمگر
3. فاسقی که گناهش را علنی کند12.
در هر صورت برخی از موارد غیبت های مجاز عبارت اند از:
1.دادخواهی از ظالم
2. نهی از منکر
3. پرسش و استفتا
4. غیبت دانشمند نمایان
5. غیبت متجاهر به فسق.
البته طبق دیدگاه فقهای شیعه درباره متجاهر به فسق باید گفت: غیبتشان جایز است در همان گناهی که به آن تجاهر می کنند، نه گناه های مستور و پوشیده13. و گر نه همه مردم از آن جهت که معصوم نیستند گناهانی انجام می دهند و اگر قرار باشد غیبت کسی که گناهی مرتکب شد جایز باشد، در جامعه آبرویی برای کسی باقی نمی ماند.در پاسخ به بخش سوم سؤالتان باید گفت: در بسیاری موارد از اعلام عیب فرد (غیبت) این عمل برای کسب یک اجماع کلی برای هدایت فرد به مسیر خیر و صلاح است؛ مانند شورای پزشکی که در مورد بیماری یا عیوب مخفی یک فرد گفت و گو می کنند14،تا بتوانند راهی جهت بهبود وضعیت جسمانی بیمار بیابند، در نتیجه مجوز برای غیبت در احکام شرعی داریم. لکن آنچه مهم است، این است که در این حالت حتماً شرایط امر به معروف و نهی از منکر لحاظ شده و طبق آن عمل شود15.با این تفصیل، بیان عیب استادی که ضعیف درس می دهد اگر به منظور رسیدن به اجماع کلی برای انتخاب استاد اصلح و مجرب باشد، در صورتی که اولاً با رعایت احترام و نگهداشت حرمت استاد باشد و ثانیاً قصد مذمت، تنقیص و تخریب او نباشد با رعایت شرایط یاد شده بلا اشکال است.

منابع :
1).شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج 1، ص 276.
2).حجرات،12؛ همزه،1.
3).خلجی، محمد تقی، غیبت، ص 128.
4).نک: نراقی ، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 293 ؛ شهید ثانی، جامع المقاصد، چاپ آل البیت، ج 4، ص 27.شیخ انصاری در کتاب مکاسب می گوید: از مجموع آنچه در بحث غیبت (در تحقق عنوان غیبت) مطرح است، اعم از روایات و اقوال فقها، این جمع بندی را می شود کرد؛ الف: اگر چیزی که پشت سر دیگری گفته می شود نقص نباشد، در این صورت غیبت نیست، اگر چه غیبت شونده به خیال خود معتقد باشد غیبت است. ب: و اگر _ چیزی که پشت سر غیبت شونده گفته می شود _ به حسب حال او شرعا یا عرفا نقص باشد، در صورتی که برای شنونده مخفی باشد ، به طوری که غیبت شونده از برملا شدن پیش دیگران استنکاف داشته باشد، و به علاوه غیبت کننده هم اراده کند که او را ناقص نشان دهد، این گونه سخن گفتن قدر متیقن در زمره ی غیبت به شمار می آید. ج: و اگر غیبت کننده – در مورد مذکور – تنقیص طرف را اراده نکرده باشد، در این جا هم ظاهرا حرام است؛ زیرا در واقع کاشف عیب مؤمن است. علی ای حال از حیث عقل و نقل، در این که آشکار نمودن آنچه موجب خواری و مهانت مؤمن می شود، اجمالاً حرام است، اشکالی وجود ندارد. د: اگر سخنی که پشت سر دیگری گفته می شود، نقصی باشد که برای شنونده روشن باشد، در این صورت چنانچه غیبت کننده قصد مذمت نکند، و ضمناً آن وصف هم از اوصافی که اشعار به نکوهش دارند نباشد، ظاهراً غیبت به حساب نمی آید؛ زیرا غیبت شونده نه از جهت اظهار، و نه از حیث مذمت متکلم، و نه از حیث اشعار، اکراهی ندارد. و اگر از اوصافی باشد که اشعار به مذمت دارند، یا متکلم قصد سرزنش طرف را داشته باشد، در این صورت بی شک حرام است. و حتی صورت قبلی اش هم به خاطر حرمت اذیت و شماتت و ...مؤمن حرام است. در هر صورت از نظر شیخ انصاری قصد تنقیص در مفهمو م غیبت دخالت ندارد یعنی حتی اگر غیبت کننده قصد تنقیص ندشته باشد غیبت صدق می کند (شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج 1،ص 278- 286). اما در نظر امام خمینی ره قصد تنقیص در مفهوم غیبت دخالت دارد بنابراین اگر کسی قصدش از بیان عیب دیگری تنقیص وی نباشد غیبت صدق نمی کند و موضوعا از غیبت خارج است.(امام خمینی، مکاسب المحرمة، ج1، ص 402 409 ، نرم افزاز جامع الفقه)

5).جامع السعادات، ج 2، ص 322.
6).جامع السعادات، ج 2، ص 321..
7).نک: بهجت، محمدتقی، جامع المسائل، ج ‏2، ص 404.

سوال:
بر اساس روایات معتبر معصومین تعریف دقیق غیبت و حدود مجاز برای غیبت در محاورات روزانه چیست؟

پاسخ:
از جمله روایاتی که در موضوع « غیبت» بیان شده است روایات کتاب اصول کافی در بابی با عنوان «غیبت» است،‌از بررسی این روایات چند نکته مهم در خصوص غیبت به دست می آید:
ـ غیبت بیان نکات مثبت و منفی افراد است .
ـ غیبت بیان نکات نهان مثبت و منفی افراد است که مردم از آن اطلاع ندارند.
آنچه به عنوان غیبت در فردی که غیبت آن می شود ذکر می شود واقعا در فرد وجود دارد و غیبت کننده آن را با چشم خود واقعا دیده و یا با گوش خود شنیده است.
بیان خصوصیات اخلاقی افراد که از نحوه ی تعامل آنها با دیگران برای همه آشکار است مثل تندخویی و یا عجله و شتاب؛ غیبت نیست . ۱
شیخ انصاری (رحمت الله علیه ) در تعریف غیبت می گوید: از مجموع اخبار و کلمات فقها در تعریف غیبت به دست می آید که غیبت عبارت است از: سخن گفتن پشت سر مردم، به کلامی که غیبت شونده از کلام بدش می آید۲.غیبت از گناهان کبیره است و در آیات و روایات شدیداً از آن نهی شده است۳.بر اساس روایات رسیده از پیشوایان دین، حقیقت غیبت آن است که کسی درباره دیگری چیزی بگوید که اگر بشنود، خوش نمی دارد. خواه در باره نقص و عیب باشد که در خود او، یا در بدن او، و یا در دین یا دنیای او است، و یا در چیزی است که وابسته به او است.در قرآن از غیبت کردن همانند خوردن گوشت برادر مؤمن در صورتی که مردار است یاد شده است۴.

بسیاری از علما و فقها، در پاسخ به این پرسش با استناد به آیات و روایاتی که درباره غیبت آمده است، می گویند: اساس و مناط در حرام بودن غیبت و بدگویی پشت سر دیگران، احترامی است که انسان ها از جانب دین، به دست آورده اند. از این رو کسانی که مؤمن نیستند، از آن جا که خود به خواست خویش وارد حریم ایمان نشده اند، احترامی ندارند. بنابراین، غیبت اینان روا دانسته شده است۵.
لازم به ذکر است که در امر غیبت شرایطی معتبر دانسته شده است که با حصول مجموع آنها عنوان غیبت تحقق پیدا می کند؛ مثلا:
1. فردی که از او غیبت می شود در جمع حاضر نباشد.
2. آن سخن عیب و نقص محسوب شود.
3. این عیب از عیوب پنهان باشد.
4. فرد از شنیدن آنچه در موردش گفته می شود کراهت داشته باشد۶.

نکته قابل ذکر در پاسخ به بخش دوم سؤالتان آن است که گرچه غیبت از گناهان بزرگ اخلاقی و اجتماعی بوده و مفاسد و بی سامانی های خطرناکی بر آن مترتب است، اما بر اساس احادیث ائمه (علیهم السلام)، در موارد ویژه ای که پای مصلحت و خیر انسان ها در میان است و هدفی مشروع و عقلایی دارد که مفاسد آن را جبران می کند، یا این که مفسده ای ندارد، به لحاظ شرعی جایز شمره شده است.

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) آمده است: «من القی جلباب الحیاء عن وجهه فلاغیبة له"؛ کسی که پرده حیا و شرم را از روی خود کنار زند غیبتش حرام نیست۷.از مفهوم این روایت می توان بهره برد که اگر فردی به زشتی ها افتخار می کند و هیچ حیایی قایل نمی شود، و با این عمل خویش نوعی فساد و بی بندوباری را در جامعه ترویج می کند، حرمت و شخصیت خود را از بین برده و این رفتار اوست که موجب تجویز بدگویی (غیبت) شده است.در روایتی نیز از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «سه گروه دارای حرمت و احترام نیستند (غیبت شان مباح) است:
1. هوس باز بدعتگذار،
2. پیشوا و حاکم ستمگر،
3. فاسقی که گناهش را علنی کند۸».
در هر صورت برخی از موارد غیبت های مجاز عبارت اند از:
1.دادخواهی از ظالم
2. نهی از منکر
3. پرسش و استفتا
4. غیبت دانشمند نمایان
5. غیبت متجاهر به فسق.

البته طبق دیدگاه فقهای شیعه درباره متجاهر به فسق باید گفت: غیبتشان جایز است در همان گناهی که به آن تجاهر می کنند، نه گناه های مستور و پوشیده۹. و گر نه همه مردم از آن جهت که معصوم نیستند گناهانی انجام می دهند و اگر قرار باشد غیبت کسی که گناهی مرتکب شد جایز باشد، در جامعه آبرویی برای کسی باقی نمی ماند.
در پاسخ به بخش سوم سؤالتان باید گفت: در بسیاری موارد از اعلام عیب فرد (غیبت) این عمل برای کسب یک اجماع کلی برای هدایت فرد به مسیر خیر و صلاح است؛ مانند شورای پزشکی که در مورد بیماری یا عیوب مخفی یک فرد گفت و گو می کنند۱۰،تا بتوانند راهی جهت بهبود وضعیت جسمانی بیمار بیابند، در نتیجه مجوز برای غیبت در احکام شرعی داریم. لکن آنچه مهم است، این است که در این حالت حتماً شرایط امر به معروف و نهی از منکر لحاظ شده و طبق آن عمل شود.

با این تفصیل، بیان عیب استادی که ضعیف درس می دهد اگر به منظور رسیدن به اجماع کلی برای انتخاب استاد اصلح و مجرب باشد، در صورتی که اولاً با رعایت احترام و نگهداشت حرمت استاد باشد و ثانیاً قصد مذمت، تنقیص و تخریب او نباشد با رعایت شرایط یاد شده بلا اشکال است.

منابع:
۱.كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش، ؛ ج‏4 ؛ ص۸۱- ۸۵.از جمله این روایات عبارت است از :
۱-عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ النَّوْفَلِيِّ، عَنِ السَّكُونِيِّ:عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏: الْغِيبَةُ أَسْرَعُ فِي دِينِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَكِلَةِ فِي‏ جَوْفِهِ». قَالَ: «وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: الْجُلُوسُ فِي الْمَسْجِدِ انْتِظَارَ الصَّلَاةِ عِبَادَةٌ مَا لَمْ يُحْدِثْ، قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ مَا يُحْدِثُ‏؟ قَالَ: الِاغْتِيَابَ».
۲-عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ:عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «مَنْ قَالَ فِي مُؤْمِنٍ مَا رَأَتْهُ عَيْنَاهُ وَ سَمِعَتْهُ أُذُنَاهُ، فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ‏ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‏»».
۳-الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ، قَالَ:سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْغِيبَةِ، قَالَ: «هُوَ أَنْ تَقُولَ لِأَخِيكَ فِي دِينِهِ مَا لَمْ يَفْعَلْ‏،وَ تَبُث عَلَيْهِ أَمْراً قَدْ سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ لَمْ يُقَمْ‏ عَلَيْهِ فِيهِ حَدٌّ».
۴-عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ، عَنْ حَفْصِ بْنِ عُمَرَ:عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «سُئِلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: مَا كَفَّارَةُ الِاغْتِيَابِ؟ قَالَ: تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِمَنِ اغْتَبْتَهُ كُلَّمَا ذَكَرْتَهُ».
۵-مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى‏، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ، عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ:عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «مَنْ بَهَتَ‏ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً بِمَا لَيْسَ فِيهِ‏، بَعَثَهُ‏ اللَّهُ‏ فِي طِينَةِ خَبَالٍ‏حَتّى‏ يَخْرُجَ مِمَّا قَالَ». قُلْتُ: وَ مَا طِينَة الْخَبَالِ‏؟ قَالَ: «صَدِيدٌ يَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الْمُومِسَاتِ‏».
۶- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ، عَنْ أَبَانٍ، عَنْ رَجُلٍ لَانَعْلَمُهُالَّا يَحْيَى الْأَزْرَقَ، قَالَ:قَالَ لِي‏ أَبُو الْحَسَنِ صَلَوَاتُ‏ اللَّهِ عَلَيْهِ: «مَنْ ذَكَرَ رَجُلًا مِنْ خَلْفِهِ بِمَا هُوَ فِيهِ مِمَّا عَرَفَهُ النَّاسُ، لَمْ يَغْتَبْهُ؛ وَ مَنْ ذَكَرَهُ مِنْ خَلْفِهِ بِمَا هُوَ فِيهِ مِمَّا لَايَعْرِفُهُ النَّاسُ، اغْتَابَهُ‏؛ وَ مَنْ ذَكَرَهُ بِمَا لَيْسَ فِيهِ، فَقَدْ بَهَتَهُ».
۷-عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى‏، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ سَيَابَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: «الْغِيبَةُ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا سَتَرَهُ‏ اللَّهُ عَلَيْهِ، وَ أَمَّا الْأَمْرُ الظَّاهِرُ فِيهِ‏ مِثْلُ الْحِدَّةِ وَ الْعَجَلَةِ، فَلَا؛ وَ الْبُهْتَانُ أَنْ تَقُولَ‏ فِيهِ مَا لَيْسَ فِيهِ».

۲.شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج 1، ص 276.
۳.حجرات:۱۲«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ » ، همزه:۱«وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة».
۴.حجرات:۱۲«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ»
۵.خلجی، محمد تقی، غیبت، ص 128.
۶.نک: نراقی ، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 293 ؛ شهید ثانی، جامع المقاصد، چاپ آل البیت، ج 4، ص 27. شیخ انصاری در کتاب مکاسب می گوید: از مجموع آنچه در بحث غیبت (در تحقق عنوان غیبت) مطرح است، اعم از روایات و اقوال فقها، این جمع بندی را می شود کرد؛
الف: اگر چیزی که پشت سر دیگری گفته می شود نقص نباشد، در این صورت غیبت نیست، اگر چه غیبت شونده به خیال خود معتقد باشد غیبت است.
ب: و اگر _ چیزی که پشت سر غیبت شونده گفته می شود _ به حسب حال او شرعا یا عرفا نقص باشد، در صورتی که برای شنونده مخفی باشد ، به طوری که غیبت شونده از برملا شدن پیش دیگران استنکاف داشته باشد، و به علاوه غیبت کننده هم اراده کند که او را ناقص نشان دهد، این گونه سخن گفتن قدر متیقن در زمره ی غیبت به شمار می آید.
ج: و اگر غیبت کننده – در مورد مذکور – تنقیص طرف را اراده نکرده باشد، در این جا هم ظاهرا حرام است؛ زیرا در واقع کاشف عیب مؤمن است. علی ای حال از حیث عقل و نقل، در این که آشکار نمودن آنچه موجب خواری و مهانت مؤمن می شود، اجمالاً حرام است، اشکالی وجود ندارد.

د: اگر سخنی که پشت سر دیگری گفته می شود، نقصی باشد که برای شنونده روشن باشد، در این صورت چنانچه غیبت کننده قصد مذمت نکند، و ضمناً آن وصف هم از اوصافی که اشعار به نکوهش دارند نباشد، ظاهراً غیبت به حساب نمی آید؛ زیرا غیبت شونده نه از جهت اظهار، و نه از حیث مذمت متکلم، و نه از حیث اشعار، اکراهی ندارد. و اگر از اوصافی باشد که اشعار به مذمت دارند، یا متکلم قصد سرزنش طرف را داشته باشد، در این صورت بی شک حرام است. و حتی صورت قبلی اش هم به خاطر حرمت اذیت و شماتت و ...مؤمن حرام است. (شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج 1،ص 278- 286).

۷.نراقی ، محمدبن ابی ذر، جامع السعادات، ج 2، ص 322.
۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ،ج۷۵، ص۲۷۰«إِنِّي لَأَرْجُو النَّجَاةَ لِمَنْ عَرَفَ حَقَّنَا مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَّا لِأَحَدِ ثَلَاثَةٍ صَاحِبِ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ صَاحِبِ هَوًى وَ الْفَاسِقِ الْمُعْلِن‏»
۹. نک: بهجت، محمدتقی، جامع المسائل، ج ‏2، ص 404.
۱۰.نراقی ، محمدبن ابی ذر، جامع السعادات، ج 2، ص 321.

موضوع قفل شده است