مطالعه ی آزاد برای همه

تب‌های اولیه

168 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

فقط خدا
#برگی_از_کتاب
معنی الحنان و المنان

حضرت علی علیه سلام فرمودند:


حنان کسی است که می پذیرد
کسانی را که از او اعراض نموده اند

و منان کسی است
که بدون سئوال به بخشش و عطاء ابتدا می کند.

#کتاب_قضاوتهای_حضرت_علی علیه سلام


==========================

پ.ن.
ای خدا
ای حنان
بنده رو سیاه هستم
لطفا من و عزیزان من و رفیقان من و امثال من را قبول بفرما
خدا خیلی خطا رفتم خطا کردم ولی تو حنانی ای حنان ببخشای

ای منان
یعنی میشه بدون درخواست ببخشی
ببخش تموم اونایی که تو ذهنم هست
همه رو ببخش
رفته ها رو که حتما ببخش
زنده ها رو هم ببخش
دیگه خوب نیست که بگم چه کارا کردم و کردیم که بخاطرشون ببخشی
به حرمت همین حضرت علی علیه سلام هممونو زنده مردمونو ببخش
بنده خطار کاریم دیگه ولی یکی داریم که منانه
دمت گرم
همه رو بیامرز
گفته نگفته رو بیامرز
بقیشم دس خودت که باز کج نرم و نریم
لحظه ی وا نذار
نمیگم ازمایش نکن
بی ازمایش نمیشه ولی خودت دستمونو بگیر دسمتو بگیر دست همه رو بگیر
خلف وعده نمیکنی
میگی بخواین
خیلی چیزا میگن که باعث میشه دعا به بالا نره
درسته ولی تو منانی
منم خواسته هامو اینجا نوشتم
به روفقا هم میفرستم تا بعدا نشون بدم
ای حنان
ای منان
الان دوست دارم بگم خیلی دوست دارم
بزرگی
اقایی
مولایی
سروری
منانی
:)


501;944176 نوشت:
سلام فقطخدا
اگه خدا خواست و ان شاء الله میخوام یه داستان شروع کنم

#داستان

قسمت اول

#برگی_از_کتاب
#تاریخ_انبیا_(_عبرتهای_تاریخ_از_آدم_تا_خاتم_)
مولف موسی شیخ جعفر السودانی
مترجم علی نقی ایزدی (ابوزوده)

[=bookman old style]

سلام
فقطخدا

#داستان
قسمت دوم
#برگی_از_کتاب
#تاریخ_انبیا

شیطان بزرگ شد
خدا آفرینش انسان را آغاز کرده بود
اصلن قبلش بهت بگم
خدا از شیطان نگذره از قدیم با ما سر دشمنی داشته هااااا
خدایا بخاطر انحرافاتمون شرمنده توبه
خلاصه بگم که در صحف ابراهیم علیه سلام آومده که
خداوند مهربان گل جسد آدم را بر سر راه فرشتگان قرار داد
که از آن راه
به آسمان بالا می رفتند
به مدت چهل سال سر راهشون بودیم
میگم ابلیس باهامون مشکل داشته از اول میگی چی
ابلیس نیز بر او (همون گِل جسد جدمون ) می گذشت
و با پای خود او را لگدکوب می کرد (ای حسود رجیم)
و می گفت:
برای چه آفریده شدی!
(حالا من که بنده خوبی واسه خدا نبودم که ان شاء الله بشیم
ولی خوب کم نبودن دیدی ای ابلیس پلید رجیم
دیدی به چشم خودت که خدا واسه چی
اشرف مخلوقاتشو خلق کرد
کم اوردی جلو مخلصاش
خدای من و عزیزان من و رفتگان من و امثال من و روفقامو جز مخلصات قرار بده لطفا
نه کم ناله زجه زدی جلو مخلصاش
حالا به جوابت رسیدی
خدا عمری بدی و وقتی باشه ذلِتتم نشون میدم داستانشو روایت میکنم ان شاء الله
دم مخلصینمون گرم )
و او را کوچک (آدم علیه سلام رو میگم) کوچک می شمرد
و بیهوده می انگاشت (زهی خیال باطل ان شاء الله)

میگن روایته از معصومینمون که
علت بدبو بودن اندرون بنی آدم از خباثت شیطان رانده شده از درگاه خداوند مهربانه

ادامه روایت داستان به روزگار آینده ان شاء الله

سلام فقط خدا
#داستان
قسمت سوم
#برگی_از_کتاب
#تاریخ_انبیا

خب برسیم به ادامه داستانمون
روفقا به این ایه اول داستانمون دقت کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ
إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً
قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يفْسِدُ فِيهَا وَيسْفِكُ الدِّمَاءَ
وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ
قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(البقرة/30)

به نام خداوند مهربانم و بخشنده مهربان
(به خاطر بياور) هنگامي را که پروردگارت به فرشتگان گفت:
«من در روي زمين، جانشيني [= نماينده‌اي‌] قرار خواهم داد.»
فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آيا کسي را در آن قرار مي‌دهي که فساد و خونريزي کند؟!
ما تسبيح و حمد تو را بجا مي‌آوريم، و تو را تقديس مي‌کنيم.»
پروردگار فرمود: «من حقايقي را مي‌دانم که شما نمي‌دانيد.»

خب
ای فرشته های بالا نصف نشین خوووو
به ما چکار دارین که خدا میخواد خلقمون کنه شما حسودین که سوسه میاین که خلق نشیم
ای بلاها خخخخخ
خب گفتن فرشته ها که ایا کسانی را خواهی گماشت که در زمین فساد کنند و خونریزی کنند.
اول اینو پس بگم فرشته ها هم میتونن سوال کنن و از این حرفا بزنن!!!!

این را گفتند،
زیرا از وضع جنیان که قبل از آدم در زمین بودند آگاهی داشتند. توی قسمت اول گفتم از جنگ فرشتگان با جنیان و نسناس ها و اسیر شدن ابلیس
خداوند آن زمان آنها را از نور خود محجوب نساخته بود
و بدین جهت همه چیز را مشاهد می کردند.
هنگامی که این سخن را گفتند
خداوند هفت هزار سال آنها را از نور خود محجوب ساخت.
آنها مدت هفت هزار سال به عرش پناه بردند،
خداوند توبه آنها را پذیرفت
و برای آنها بیت معمور را در آسمان چهارم قرار داد
و بیت الحرام را زیر آن قرار داد
و بدین جهت طواف را هفت شوط بر بندگان واجب شد
برای هر هزار سال یک شوط
توی پاورقی اورده که
به خاطر کشف سرّ و عیب ولو جنیان، از نور حق محجوب می شوند ولو فرشتگان (یعنی چقده ما کشف سرّ میکنیما عیب همو به رخ هم میکشیم جلو پشت سر هم به هم دیگه رحم نمی کنیم
غیبت و غیبت و غیبت و تهمت و غیر البته منظورم از ما من و امثال خودمه خدا شرمسارم و از طرف خودم و امثال خودم عذرخواهی میکنم یا حنان و یا منان ای مهربانم j )
دومین مورد ارزش هر شوط بنی آدم بر دور خانه کعبه برابر با هفت هزار سال به سر بردن فرشتگان در پناه عرش خداوند می باشد.
تا بنی آدم قدر و منزلت خویش را بداند (کم الک که نیستیم اشرف مخلوقاتیم خدا رو شکر)

حالا خودم یکم منبر برم خخخخخخخ
منم یه تحلیل دارم میخوام امروز بیان کنم تا در عالم ثبتش کرده باشم به گور نبرده باشمش خخخخخ ان شاء الله که همه مورد مرحمت خداوند قرار بگیریم
همون طور که گفته شد در آسمان بیت معمور قرار داره
حالا به این جمله دقت کنیم
"
كعبه به صورت مربع است
و در زبان عربي معمولاً به خانه هاي چهارگوش و مربع ، كعبه اطلاق مي شود .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
كعبه را از آن جهت كعبه نام نهاده اند كه چهارگوش است .
علت چهارگوش بودنش نيز آن است
كه درمقابل بيت المعمور است
كه آن هم چهارگوش است .
بيت المعمور چهارگوش شده ،
چون در برابر عرش است كه آن هم چهارگوش است .
عرش چهارگوش شده چون كلماتي كه اسلام برآنها استوار است چهار كلمه است
سبحان الله
الحمد لله
لا إله إلاّ الله
و الله اكبر
"
پس بیت معمور که در اسمان ها برای طواف فرشتگان هست چهار ستون داره که هر ستون
یکی از این جملات مقدس هست که ذکر خداوند مهربانمون هست
طبق جملات بالا عرش و کعبه و بیت معمور که چهار گوش دارند و هر گوش بر پایه این 4 ذکر زیبا توحید گونه و همه چیز کامل
سبحان الله
الحمد لله
لا إله إلاّ الله
و الله اكبر
است.
خب تحلیل که من میخوام از گفتن این حرفا براتون بیان کنم اینه
ما روزانه در پنچ وعده 17 رکعت نماز میخوانیم همون نماز های یومیه (روزانمون)
دو رکعت نماز صبح
چهار رکعت نماز ظهر
چهار رکعت نماز عصر
سه رکعت نماز مغرب
چهار رکعت نماز عشا

همونطور که خودمونم میدونیم دو رکعت اول هر نماز مشابه هم هست و در رکعت سه یا چهار نمازمون ما ذکر و تسبیحات اربعه (چهارگانه) رو داریم
که تسبیحات اربعه ذکرش
سبحان الله
الحمد لله
لا إله إلاّ الله
و الله اكبر
است
خب داریم به قسمت جالب میرسیم
حالا تسبیحات اربعه رو میخوام بشمارم که چند رکعت از نماز های روزانمون تسبیحات اربعه داریم
توی نماز صبح که دو رکعت هست تسبیحات اربعه نداریم
توی نماز ظهر که چهار رکعت هست رکعت سوم و چهارم ذکر تسبیحات اربعه رو داریم که میشه دو بار
توی نماز عصر که چهار رکعت هست رکعت سوم و چهارم ذکر تسبیحات اربعه رو داریم که دو تا دیگه اضافه میشه میشه چهار بار
توی نماز مغرب که سه رکعت هست رکعت سوم ذکر تسبیحات اربعه رو داریم که با این یکی جمعش تا الان میشه پنج بار
و در نماز خفتنمون نماز عشاء که چهار رکعت هست و در رکعت سوم و چهارم ذکر تسبیحات اربعه رو داریم دو تا باره و با بقیه اش جمع کنیم میشه 7 هفت بار
شکر لله
عظمتت رو خدایا شکر
توی نماز هم میشه سه بار این ذکر تسبیحات اربعه رو خوند
هم میشه یه بار ذکر تسبیحات اربعه رو خوند
پس اگر یک بار در نمازهای روزانمون تسبیحات اربعه رو بخونیم
میشه یک نوبت
و اگه سه بار بخونیم میشه سه نوبت هفت تایی
خدایا عظمتت رو شکر
اگه به نکته ای که گفتم برسیم راجع به ستون های بیت معمور و کعبه و عرش که بر اساس این چهار ذکر هست
و اینکه فرشتگان روزانه بر دور بیت معمور طواف دارن بر دور چهار ستون که چهار ذکر اصل و اساس دین هست طواف میکنن
طبق تحلیلی که میکنم ما هم روزانه در نمازهای روزانمون طواف میکنیم یا یک بار یا سه بار
و خدا رو شکر که این کار رو با آگاهی انجام میدیم
خدا رو شکر که امروز این حرف رو بیان کردم j
خب داستان امروزمونم به سر رسید
تا پگاه و روزگاری دگر به ادامه قصه مون میرسیم
روفقا، عزیزام قدر خودمون رو بیشتر بدونیم و قدر خدای مهربونمونم بیشتر بدونیم ان شاء الله
خدایا رحمتمون کن j
عافیت و عاقبت دو دنیا نسیب شما و عزیزاتون j

سلام فقط خدا

در اسلام
ما یکی هستیم
Smile
قربون خدام برم
Smile
#برابریم
Smile

#نیایش
گواهی می دهند به مرگ کودکی ها
همه شاهدان روز جزا
ترازوها
فال ها
اسپندها
پروردگارا
ما را در آن زمره قرار مده که مرگ کودکی ها را در جامعه خویش تنها به نظاره بنشینیم؛ بی هیچ تقلایی برای احیای این معصومیت های بی انتها
#نگاهی_به_آسمان
#نه_به_کار_کودک
#جمعیت_امام_علی_علیه_سلام

#سپاسگزاری


کسی که مانند آنچه که برایش انجام داده‌اند،
انجام بدهد،
مثل آن است که حق را ادا نموده است.
و کسی که زیاد بر آن را انجام دهد
او سپاسگزار خواهد بود
و کسی که سپاس گوید
او سخاوتمند و با گذشت است.


#امام_رضا


#تورات
در تورات نوشته
سپاسگزاری کن
تشکر کن
از کسی که بر تو انعام (خوبی) کرد
و بیفزا
بر کسی که تو را سپاس گوید
به درستی که کاسته و نیست نمی شود
نعمت ها
اگه سپاسگزاری شوند ...




#صحیفه_سجادیه
به خدا پناه می برم از
ترک شکر و سپاس بر کسی که بر ما نیکی روا داشت.






#امام_سجاد
سپاسگزارترین شما نزد خداوند
سپاسگزارترین شما بر مردم است


...


به درستی که خداوند
هر قلب اندوهگین را دوست می دارد
و هر بنده سپاسگزاری را دوست می دارد.




پروردگارا تو را سپاس میگویم
بنده های خداوند شماها را سپاس می گزارم
:)
لبخند من تقدیم به شما
با حس قدردانی از شما
از سپاسگزاری کردن در دینم خیلی سفارش شده
سپاسگزاشتن به مردم
به حق تعالی
سپاسگزاری کردن خیلی خوبه
سپاسگزار باشیم
خیلی دلم میخواد بنویسم ولی همه چیز گویا هست نیاز به نوشتن نیست




#برگی_از_کتاب
#تاریخ_انبیا
.

مطالب خیلی خوب و آموزنده ای بود خیلی زحمت کشیدید سپسگذارم


سلام

حال
آسوده بخواب
...

اسمش فلمینگ بود.
کشاورز اسکاتلندی فقیری بود.
یک روز که برای تهیه معیشت خانواده بیرون رفت،
صدای فریاد کمکی شنید
که از باتلاق نزدیک خانه می آمد.
وسایلشو انداخت
و به سمت باتلاق دوید.
اونجا،
پسر وحشتزده ای رو دید که تا کمر تو لجن سیاه فرو رفته بود
و داد میزد و کمک می خواست.
فلمینگ کشاورز،
پسربچه رو از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد.
روز بعد،
یک کالسکه تجملاتی در محوطه کوچک کشاورز ایستاد.
نجیب زاده ای با لباسهای فاخر از کالسکه بیرون آمد
و گفت پدر پسری هست
که فلمینگ نجاتش داد.
نجیب زاده گفت:
میخواهم از تو تشکر کنم،
شما زندگی پسرم را نجات دادید.
کشاورز اسکاتلندی گفت:
برای کاری که انجام دادم چیزی نمی خوام
و پیشنهادش رو رد کرد.
در همون لحظه،
پسر کشاورز از در کلبه رعیتی بیرون اومد.
نجیب زاده پرسید:
این پسر شماست؟
کشاورز با غرور جواب داد بله.
” من پیشنهادی دارم.
اجازه بدین پسرتون رو با خودم ببرم و تحصیلات خوب یادش بدم.
اگر پسربچه ،
مثل پدرش باشه،
درآینده مردی میشه که میتونین بهش افتخار کنین”
و کشاورز قبول کرد.


بعدها ،
پسر فلمینگ کشاورز،
از مدرسه پزشکی سنت ماری لندن فارغ التحصیل شد
و در سراسر جهان به الکساندر فلمینگ
کاشف پنی سیلین معروف شد.
سالها بعد ،
پسر مرد نجیب زاده دچار بیماری ذات الریه شد
و همان پنی سیلین نجاتش داد.
پسر نجیب زاده کسی نبود به جز :
وینستون چرچیل


#حکایت
.

دلى كه در آن حكمتى نيست،
مانند خانه ای ويران است...


پس بياموزيد و
آموزش دهيد...


بفهميد و نادان نميريد...


به راستى که خداوند
بهانه‏‌اى براى
نادانى ما نمی‌پذيرد...


#سخن
#ناب
.

#حکایت
#داستان
#آموزش
#شیوه_زندگی
#ناب
#سخن
#تلنگر




یه حکایت میخوام بنویسم براتون که تامل برانگیزه


کنار چاه رسیدند،
هیچ کسی حرف نمیزد.
اما نگاهها گویای همه چیز بود.
یوسف مظلومانه،
نگاهی به چاه و نگاهی به برادران خود کرد،
یکی از برادرها با حرکتی خشونت آمیز
پیراهن از تن او بیرون کشید
و برادر دیگر طنابی به کمر او بست.
یوسف به رابطه چاه و طناب پی برد
اما نمی دانست چرا پیراهن از تن او بیرون آورند.
بی گمان این کارشان نیز ادامه همان نقشه شیطانی بود.
یوسف به درون چاه نگاه کرد
و لبخند زد.
یکی از برادران گفت:
-- اینک چه جای خنده است؟
یوسف با همان لبخند پاسخ داد: (همه داستان رو برای اینجا و تامل کردن در اینجاش نوشتم)
-- روزی در این فکر بودم
که چگونه کسی می تواند با من دشمنی کند؟
چرا که دارای برادران نیرومندی هستم،
ولی اکنون
می بینم خود شما بر من مسلط شده اید
و می خواهید مرا به چاه افکنید.
این درسی از جانب خداوند است
که نباید
هیچ بنده ای
به غیر از خدا
تکیه کند.




-------------------------------------
پ.ن.
یعنی خدا خیلی بزرگی
یعنی الکی نیست که میگی
بسم الله الرحمن الرحیم
وَمَنْ يتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ


خدایا توکل کردن به خودت را در قلب و دل من و عزیزانم و رفتگانم و دوستانم و روفقام نهادینه کن لطفا
خدایا توکل بخودت نوکرتم
دوست دارم
خیلی بزرگی
سپاسگزارم ازت
توکل یعنی فقط بخدا معنی داره نه به بنده خدا
یاد بگیریم :)




#برگی_از_کتاب
#قصه_های_آسمانی_از_حضرت_آدم_علیه_سلام_تا_پیامبر_خاتم_صلی_الله_علیه_و_آله
مولف غلامرضا آبَروی
.






#برگی_از_کتاب
#قصه_های_آسمانی_از_حضرت_آدم_علیه_سلام_تا_پیامبر_خاتم_صلی_الله_علیه_و_آله
مولف غلامرضا آبَروی

501;945225 نوشت:
سلام فقط خدا
#داستان
قسمت سوم
#برگی_از_کتاب
#تاریخ_انبیا

خب برسیم به ادامه داستانمون
روفقا به این ایه اول داستانمون دقت کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ
إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً
قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يفْسِدُ فِيهَا وَيسْفِكُ الدِّمَاءَ
وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ
قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(البقرة/30)

به نام خداوند مهربانم و بخشنده مهربان
(به خاطر بياور) هنگامي را که پروردگارت به فرشتگان گفت:
«من در روي زمين، جانشيني [= نماينده‌اي‌] قرار خواهم داد.»
فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آيا کسي را در آن قرار مي‌دهي که فساد و خونريزي کند؟!
ما تسبيح و حمد تو را بجا مي‌آوريم، و تو را تقديس مي‌کنيم.»
پروردگار فرمود: «من حقايقي را مي‌دانم که شما نمي‌دانيد.»

خب
ای فرشته های بالا نصف نشین خوووو
به ما چکار دارین که خدا میخواد خلقمون کنه شما حسودین که سوسه میاین که خلق نشیم
ای بلاها خخخخخ
خب گفتن فرشته ها که ایا کسانی را خواهی گماشت که در زمین فساد کنند و خونریزی کنند.
اول اینو پس بگم فرشته ها هم میتونن سوال کنن و از این حرفا بزنن!!!!

این را گفتند،
زیرا از وضع جنیان که قبل از آدم در زمین بودند آگاهی داشتند. توی قسمت اول گفتم از جنگ فرشتگان با جنیان و نسناس ها و اسیر شدن ابلیس
خداوند آن زمان آنها را از نور خود محجوب نساخته بود
و بدین جهت همه چیز را مشاهد می کردند.
هنگامی که این سخن را گفتند
خداوند هفت هزار سال آنها را از نور خود محجوب ساخت.
آنها مدت هفت هزار سال به عرش پناه بردند،
خداوند توبه آنها را پذیرفت
و برای آنها بیت معمور را در آسمان چهارم قرار داد
و بیت الحرام را زیر آن قرار داد
و بدین جهت طواف را هفت شوط بر بندگان واجب شد
برای هر هزار سال یک شوط
توی پاورقی اورده که
به خاطر کشف سرّ و عیب ولو جنیان، از نور حق محجوب می شوند ولو فرشتگان (یعنی چقده ما کشف سرّ میکنیما عیب همو به رخ هم میکشیم جلو پشت سر هم به هم دیگه رحم نمی کنیم
غیبت و غیبت و غیبت و تهمت و غیر البته منظورم از ما من و امثال خودمه خدا شرمسارم و از طرف خودم و امثال خودم عذرخواهی میکنم یا حنان و یا منان ای مهربانم j )
دومین مورد ارزش هر شوط بنی آدم بر دور خانه کعبه برابر با هفت هزار سال به سر بردن فرشتگان در پناه عرش خداوند می باشد.
تا بنی آدم قدر و منزلت خویش را بداند (کم الک که نیستیم اشرف مخلوقاتیم خدا رو شکر)

حالا خودم یکم منبر برم خخخخخخخ
منم یه تحلیل دارم میخوام امروز بیان کنم تا در عالم ثبتش کرده باشم به گور نبرده باشمش خخخخخ ان شاء الله که همه مورد مرحمت خداوند قرار بگیریم
همون طور که گفته شد در آسمان بیت معمور قرار داره
حالا به این جمله دقت کنیم
"
كعبه به صورت مربع است
و در زبان عربي معمولاً به خانه هاي چهارگوش و مربع ، كعبه اطلاق مي شود .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
كعبه را از آن جهت كعبه نام نهاده اند كه چهارگوش است .
علت چهارگوش بودنش نيز آن است
كه درمقابل بيت المعمور است
كه آن هم چهارگوش است .
بيت المعمور چهارگوش شده ،
چون در برابر عرش است كه آن هم چهارگوش است .
عرش چهارگوش شده چون كلماتي كه اسلام برآنها استوار است چهار كلمه است
سبحان الله
الحمد لله
لا إله إلاّ الله
و الله اكبر
"
پس بیت معمور که در اسمان ها برای طواف فرشتگان هست چهار ستون داره که هر ستون
یکی از این جملات مقدس هست که ذکر خداوند مهربانمون هست
طبق جملات بالا عرش و کعبه و بیت معمور که چهار گوش دارند و هر گوش بر پایه این 4 ذکر زیبا توحید گونه و همه چیز کامل
سبحان الله
الحمد لله
لا إله إلاّ الله
و الله اكبر
است.
خب تحلیل که من میخوام از گفتن این حرفا براتون بیان کنم اینه
ما روزانه در پنچ وعده 17 رکعت نماز میخوانیم همون نماز های یومیه (روزانمون)
دو رکعت نماز صبح
چهار رکعت نماز ظهر
چهار رکعت نماز عصر
سه رکعت نماز مغرب
چهار رکعت نماز عشا

همونطور که خودمونم میدونیم دو رکعت اول هر نماز مشابه هم هست و در رکعت سه یا چهار نمازمون ما ذکر و تسبیحات اربعه (چهارگانه) رو داریم
که تسبیحات اربعه ذکرش
سبحان الله
الحمد لله
لا إله إلاّ الله
و الله اكبر
است
خب داریم به قسمت جالب میرسیم
حالا تسبیحات اربعه رو میخوام بشمارم که چند رکعت از نماز های روزانمون تسبیحات اربعه داریم
توی نماز صبح که دو رکعت هست تسبیحات اربعه نداریم
توی نماز ظهر که چهار رکعت هست رکعت سوم و چهارم ذکر تسبیحات اربعه رو داریم که میشه دو بار
توی نماز عصر که چهار رکعت هست رکعت سوم و چهارم ذکر تسبیحات اربعه رو داریم که دو تا دیگه اضافه میشه میشه چهار بار
توی نماز مغرب که سه رکعت هست رکعت سوم ذکر تسبیحات اربعه رو داریم که با این یکی جمعش تا الان میشه پنج بار
و در نماز خفتنمون نماز عشاء که چهار رکعت هست و در رکعت سوم و چهارم ذکر تسبیحات اربعه رو داریم دو تا باره و با بقیه اش جمع کنیم میشه 7 هفت بار
شکر لله
عظمتت رو خدایا شکر
توی نماز هم میشه سه بار این ذکر تسبیحات اربعه رو خوند
هم میشه یه بار ذکر تسبیحات اربعه رو خوند
پس اگر یک بار در نمازهای روزانمون تسبیحات اربعه رو بخونیم
میشه یک نوبت
و اگه سه بار بخونیم میشه سه نوبت هفت تایی
خدایا عظمتت رو شکر
اگه به نکته ای که گفتم برسیم راجع به ستون های بیت معمور و کعبه و عرش که بر اساس این چهار ذکر هست
و اینکه فرشتگان روزانه بر دور بیت معمور طواف دارن بر دور چهار ستون که چهار ذکر اصل و اساس دین هست طواف میکنن
طبق تحلیلی که میکنم ما هم روزانه در نمازهای روزانمون طواف میکنیم یا یک بار یا سه بار
و خدا رو شکر که این کار رو با آگاهی انجام میدیم
خدا رو شکر که امروز این حرف رو بیان کردم j
خب داستان امروزمونم به سر رسید
تا پگاه و روزگاری دگر به ادامه قصه مون میرسیم
روفقا، عزیزام قدر خودمون رو بیشتر بدونیم و قدر خدای مهربونمونم بیشتر بدونیم ان شاء الله
خدایا رحمتمون کن j
عافیت و عاقبت دو دنیا نسیب شما و عزیزاتون j

سلام فقط خدا
#داستان
قسمت چهارم
#برگی_از_کتاب
#تاریخ_انبیا

خب برسیم به ادامه داستانمون
خداوند امر به سجده کرد
فرشته ها سجده کردن الا ابلیس
خدا به ابلیس گفت تکبر کرد که سجده نکردی یا بلند مرتبه ها بودی (العالین)

خب قبل اینکه ادامه بدم
بزارین یه چیزایی بگم که واسه خودمم سوال بوده
شنیدین میگن انوار الهی
شنیدین میگن 5 نور
شنیدین که حتما میگن دنیا و همه چیز کلا بخاطر 5 نور افریده شده
جزءیتر بگم شاید شنیده باشین که میگن دنیا رو بخاطر حضرت محمد .... ایجاد کردم

واسه من این حرفا غیر قابل درک بود
نمیتونستم درکشون کنم تا یه سری بیانش کردم
که این همه گلگسی جهان دنیا بخاطر 5 تا خب میشد یه جزیره نهایت یه کره ساخت بخاطرشون نه این همه که بلااستفاده هم بمونه از نظرم
بنده خدایی در جوابم گفت اول نه اینکه بخاطر بلکه بواسطه
دقیقتر گفت شما فکر کن 5 عالم باشه
یکی عالم خود خدا آلوهیت فکر کنم گفتن که متعلق به ذات اقدس خداس
یکی دیگه عالم اولوهیت هست که خداوند در این عالم 5 نور خلق کرد
که این 5 نور و انوار متعلق به 5 فرد هستند
یکی دیگه عالم جبروت
یکی دیگه عالم ملکوت
و دیگری عالم ماده یا عالم خودمون
بنده خدا گفت که وقتی خب این 5 نور خلق شدند خداوند عالم های دیگر رو هم خلق کردند
و بواسطه این انوار الهی بود که عالم های دیگر هم خلق شدند
وقتی کسی هم کریمه و خالقه بخیل نیست که در خلقتش کم و کاست بزاره
وقتی خلق کرده کاملترین عالم ها رو خلق کردند
خب یه سرچم زدم که از نظر دوستان بزرگ 4 عالم وجود داره به ترتیب
لاهوت
جبروت
ملکوت
ناسوت
لاهوت که همون عالم خداس ذات خدا
جبروت عالم فرشتگان برتر عقل اول و دوم
یا جبرئیل (فرشته وحی) مسوول عالم ذر
میکائیل (فرشته روزی) مسوول دنیا
عزائیل (فرشته مرگ) مسوول عالم برزخ
اسرافیل (فرشته صور) مسوول رستاخیز
هست ملکوت عالم فرشتگان
و ناسوت عالم ما و ماده
خب داشتم میگفتم که خدا گفتن سجده کنین ابلیس تکبر کرد و سجده نکرد و خدا گفت:
قَالَ يا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيدَي أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ(ص/75)
گفت: «اي ابليس! چه چيز مانع تو شد که بر مخلوقي که با قدرت خود او را آفريدم سجده کني؟! آيا تکبر کردي يا از برترينها بودي؟!
خب پس تو این آیه اومده برترینها هم سجد نکردن اینا کیا بودند؟
که به روایتی همان 5 نور بودند که نیاز به سجده براشون نبوده
از اینا بگذریم
ابلیس یه دو رکعت نمازی خوند که به روایتی شش هزار سال یا 4 هزار سال طول کشید
که هر رکعتش یا دو هزار سال یا سه هزار سال بوده
و از خدا میخواد که به انسان مسلطش کنه و خدا هم بخاطر این عبادتش قبول میکنه
در قبالشم آدم از خدا میخواد که این همه به ابلیس و دار دسته دادی پس من چی عزیز
خدا هم به آدم می ده
یه چیز دیگه هم ذکر میکنند
میگن اول گناه عالم قیاس بود
که ابلیس انجام داد گفت من برترم چون اون از خاکه من از اتش
گفتن بنده خدا خدا اول که گل ادم رو افرید نگفت که سجده کنین
مگه خودت چهل سال لگد نمیزدی بهش ای حسود
ولی وقتی از روح خودش دمید گفت سجده کنین
إِذَا سَوَّيتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ(الحجر/29)
هنگامي که کار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يک روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگي براي او سجده کنيد!»
پس خمیر مایه آدم و انسان چیزی فراتر از خاکه
روح خدا عظمت بخشید به آدمی که لایق ستایش و سجده شد اونم در راستای عبادت خدا
در ثانی
میگن که آتش وجودی ابلیسم از درختی بود که از خاک روئیده دقتت کجا بود
خلقت خودتم که آتش بوده، خاک واسط شده
و اما جدا از اون میگن در خلقت ادمی علاوه بر خاک آب و آتش و باد و نور هم بوده
خلاصه که من این قسمت داستانمو خیلی خلاصه وار گفتم تا عکسای منبع کتاب رو بزارم تا از روی کتاب ادامه داستان رو بخونید

ما همیشه فکر میکنیم
که زنده ایم
دریغ از مرگ
لحظه ای برای مردن
رجعت
پس کی خودمونو میخوایم آماده کنیم

عارفی پرسید:
دوست را
چون دوستش داری،
نیازش داری؟
یا که چون نیازش داری
دوستش داری ؟
گفتم:
"چون دارمش بی نیازم"

اگر کسی به این باور برسد
که غیر از "خدا "
به کسی احتیاج ندارد
خداوند هم او را به غیر خودش
محتاج نخواهد کرد
"شمس تبریزی"

#برگی_از_کتاب
#آموزش
#تلنگر
#رجعت
#انا_لله_و_انا_الیه_راجعون
#تاریخ_انبیا
#ناب
#شیوه_زندگی
#زبور
#داود_علیه_سلام
#سلام
#فقط_خدا




ای مردم از آخرت غافل نشوید.
ای بنی اسرائیل ( اسرائیل لقب حضرت یعقوب علیه سلام و اسرائیل کلمه عبری به معنی بنده خدا هست)
اگر در سرنوشت خود تفکر می کردید
و معاد و قیامت را بهیاد می آوردید
و آنچه را که برای گناهکاران مهیا کردیم
می دانستید هر آینه خنده های شما کم می شد
و گریه هایتان بسیار.
اما شما از مرگ غافل شده،
سخن می گویید ولی عمل نمی کنید.(خدایا ما رو جز این دسته قرار نده و همانند مولایمان علی علیه سلام بگردان)
اگر به خشونت خاک تفکر می کردید
و به وحشت قبر،
و تاریکی آن را به یاد می آوردید،
هر آینه سخنانتان کم و یادتان بسیار می شد.
چرا تدبر نمی کنید،
در خلقت آسمان ها و زمین و آنچه که در آنها از آیات و هشدارها مهیا کردم.
و همچنین پرندگان را در فضا آسمان رها نموده که تسبیح گویند
و به وسیله غذایی که برای آنها تهیه نمودم رشد و نمو کنند
و من بخشنده و مهربان و آفریننده نور هستم.




سوره دهم از کتاب زبور پیامبر داود علیه سلام
.

#برگی_از_کتاب
#آموزش
#تلنگر
#رجعت
#انا_لله_و_انا_الیه_راجعون
#تاریخ_انبیا
#ناب
#شیوه_زندگی
#زبور
#داود_علیه_سلام
#سلام
#فقط_خدا


بنی آدم گروگان مرگ است،
برای آخرت خویش تلاش کنید.
و با متاع دنیا آن را خریداری کنید.
و از آن گروهی نباشید،
که دنیا را بازیچه و سرگرمی تلقی نمودند.


و بدانید کسی که به من قرضی دهد
هر آینه توشه ی او افزوده می شود،


و کسی که به شیطان قرض دهد،
با او همنشین شده است.


چه شده شما را،


که در امر دنیا به رقابت پرداختید
و از حق عدول کردید،
افتخارات موهوم پیشین شما،
شما را فریب داده است،


افتخار شخصی که از خاک آفریده شده چیست؟



بلکه افتخار نزد من تنها تقوی است
منزه است آفریدگار نور.


سوره سی ام از کتاب زبور پیامبر داود علیه سلام

501;947432 نوشت:
افتخار شخصی که از خاک آفریده شده چیست؟

#ناب
#تلنگر
#شیوه_زندگی
#خاک
#سعدی
#بوستان





ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک


حریص و جهان سوز و سرکش مباش
ز خاک آفریدندت آتش مباش


چو گردن کشید آتش هولناک
به بیچارگی تن بینداخت خاک


چو آن سرفرازی نمود، این کمی
ازان دیو کردند، از این آدمی



سعدی
بوستان
باب چهارم در تواضع

.

#برگی_از_کتاب
#آموزش
#تلنگر
#رجعت
#انا_لله_و_انا_الیه_راجعون
#تاریخ_انبیا
#ناب
#شیوه_زندگی
#زبور
#داود_علیه_سلام
#سلام
#فقط_خدا




ای داود! (علیه سلام)
آیا میدانی چرا بنی اسرائیل را مسخ کردم.
و آنها را به بوزینه و خوک مبدل ساختم،
زیرا اگر ثروتمندی،
گناه بزرگی مرتکب می شد
بر او آسان می گرفتند.
و اگر تهیدستی گناه کوچکی را انجام می داد،
بر او سخت می گرفتند
و بدین جهت واجب کردم لعنت و نفرین خود را
بر هر ستمگری که بر روی زمین
بین ثروتمند و تهیدست در اجرا حکم فرقی گذارد.
همانا شما در دنیا از هوای نفس پیروی می کنید،
اگر با شما تنها شدم
-مراد بعد از مرگ-
گریزگاه کجاست.
چقدر شما را از توجه به حرم مومنین منع کردم
و در آبروی مردم زبان درازی کردید
منزه است آفریدگار نور.


در سوره چهل و هفتم از کتاب زبور پیامبر داود علیه سلام
.

#قربتا_الی_الله
#برای_رضای_خدا
#برگی_از_کتاب
#تاریخ_انبیا
#ناب
#تلنگر
#شیوه_زندگی
#آموزش
#سخن_بزرگان
#لقمان
#پند_اندرز
#سلام
#فقط_خدا


و از پند و اندرزهای لقمان است:
پسرم به درستی که قبل از تو برای فرزندان خود اموال اندوختند
که نه اموال
و نه آن کسانی که برای آنها اندوختند،
باقی ماندند. (خیلی جای تامل داره رفیقم)
و تو
بنده یی اجیر هستی
که مامور به کاری شدی
و بر آن وعده،
اجر و مزد به تو داده می شود.
پس
عمل خویش را انجام ده
و مزد خویش را بستان.
و تو
در این دنیا مانند گوسفندی مباش
که در یک مزرعه سبزی او را برای چریدن رها ساخته باشند،
و مرگش هنگام فربه شدن باشد. (تامل کنیم روی این مثال واسه چی زندگی میکنیم!)
لیکن دنیا را به منزله پلی که بر رودی نهاده باشند قرار ده،
که تو از آن عبور کرده یی
و آن را رها ساخته یی
و تا آخر روزگار به سوی بازنخواهی گشت.(ای امان ای امان بقول بزرگا این دنیا همون پیرزنه هست ان شاء الله مثالشو بزنم)
و او را ویران کن
و آبادش مساز
زیرا تو مامور به آباد ساختن دنیا نیستی،
و بدان به درستی که فردا
وقتی که در مقابل خداوند عزوجل قرار گرفتی،
از چهار چیز از تو سوال خواهد شد.
از جوانیت
که در چه گذراندی (راستی جوانیتو چکار کردی داری چکارش میکنی؟)
و از عمرت
در چه نابودش ساختی، (واقعنی فکر کردی این عمری که گذروندی در چه نابودش کردی؟ فکر کن جواب بده به خودت رفیق)
و از مالِت
از چه به دست آوردی (اوه اوه به جای خطریش رسیدیم پولی که داریم از کجا و از کدوم راه در اوردیم روفقا چطور پول در میاریم دقتم میکنیم چطور پول در میاریم)
و در کجا انفاق کردی (انفاق چی هست به طعنه نمی گم اصلا میدونیم انفاق به چی میگن روفقا خدا راجع به انفاقش چی گفته؟)
پس آماده باش برای آن وقت
و جوابی برای آنها آماده کن.




—-------------------------------------------------
پ.ن.
خب راجع به دنیا و پیرزنه
رجبعلی خیاط خدا بیامرز که دنیا رو پیرزنه صدا میکردند
و همچنین یه جا یادم دقیق نمیاد از کجا خوندم اونچیزی هم که یادم میاد نمیگم که اشتباه نباشه
تقریبا اینطوری بود که دنیا رو به یه زن یا پیرزن تشبیه کرده بودند
از این پیرزن پرسیدند که چندین شوهر داشته و این پیرزن در جواب گفتن که بسیار
از عاقبت شوهرانش پرسیدند جواب داد که همه شوهران را به بدترین شکل به کشتن داده
و در تعجب بود برای گوینده که چرا دنیا پرستان با این تفسیر به این پیرزن و عجوزه علاقه و دلبسته شدن
با اینکه میدونند همه رو این پیرزنه به کشتن داده باز با این حال به این پیرزنه علاقه نشون میدن
که جای تاسف داره
و راجع به انفاق بگم که تو یه آیه خدا گفته از مالمون اینطوری انفاق کنیم


سوره مبارکه طلاق؛ آیه 7
وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً
و هر كه روزي او تنگ باشد، بايد از آنچه خدا به او داده است انفاق كند. خدا، هيچكس را بيش از آنچه به او داده، مكلّف نمي‌كند. خدا از پس سختي آساني قرار مي‌دهد.


نگا کن رفیق خدا بهمون گفته وقتی توی تنگ دستی هستیم انفاق کنیم مالمون بدیم به نیازمند
واقعنی این کار رو کسی کنه دسمریزاد داره مگه نه؟


لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ(آل عمران/92)
هرگز به (حقيقت) نيکوکاري نمي‌رسيد مگر اينکه از آنچه دوست مي‌داريد، (در راه خدا) انفاق کنيد؛ و آنچه انفاق مي‌کنيد، خداوند از آن آگاه است.


خدا انفاق رو از چیزی که دوست میداریم خواسته رفیق
یعنی انفاق از چیزی که دوست داری
چیزی که دوست داری رو بدی به یه نیازمند
مثل خانم فاطمه که میگن شب عروسیشون با یکی از بزرگمردان عالم
لباسشونو به نیازمند داده
یعنی رفیق فکر کن دختر باشی شب عروسیت باشه
لباس عروسیتو بدی به یه نیازمند تن یه نیازمند کنی دسمریزاد نداره خانم فاطمه
واقعا که من خیلی دوستشون دارم خیلی
خیلی بزرگوارند خیلی
با این کارشون دارن یاد ما میدن که چطور زندگی کنیم روفقا مگه نه؟
خلاصه راجع به انفاق زیاد گفته شده
ان شاء الله که ما هم جز دسته انفاق کننده باشیم
خدایا نوکرتم قرارمون بده جز این دسته هممونو باشه متشکرم :)


.

چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد. امام حسین(ع)

#کربلا
#امام_حسین_علیه_سلام
#قربتا_الی_الله
#برای_رضای_خدا
#سلام
#فقط_خدا

سلام فقط خدا
حیفش الان کتابش دستم نیست که بخونم و درست روایت کنم
ولی چون محرم اومد
به خودم دوستم اون چیزی که سرپایی مطالعه داشتم توی کتابخونه راجع به امام حسین و چند صفحه هم از یه کتاب دیگه خوندم که بازم الان کتابش دستم نیست
جسته گریخته روایت کنم

امام حسین علیه سلام قبل اینکه وارد وادی کربلا بشه
کنار آبی اتراق کرده بودند که دار دسته حر با کلی سپاهی پیداشون میشه
امام حسین علیه سلام با یارانشون ابتدا امر تمام این افراد و حیواناتشونو سیرآب میکنند
بعدش حر میگه بس امام حسین رو هدایت کنه به سمت کربلا و نگذاره نه بیشتر از اونجا بره و نه کمتر
که امام حسین علیه سلام میگن شما مردم خودتون منو دعوت کردین به کوفه من برای همین اومدم اگه نمیخواین که برگردم
حر اجازه برگشتن به امام حسین نمیده و میگه که من شما رو دعوت که نکردم
امام حسین میگه نامه ها رو نشون حر بدین نامه رو که نشون میدن حر ساکت میشه
بعد امام حسین علیه سلام میخواد که به سمت کوفه بره که حر به ایشون اجازه نمیده که امام بهشون میگه مادرت به عزات بشینه که حر عصبانی میشه میگه حیفش که مادر شما خانم فاطمس من نمی تونم چیز بگم وگرنه هر کسی دیگه میبود میدونستم جوابشو چی بدم
خلاصه که حر امام رو هدایت میکنه به سمت کربلا و امام در کربلا اتراق میکنن
حالا این روایت هم بخونین البته با چیز که من خوندم یکم متفاوتره ولی در راستای کاملتر شدن
**
امام(علیه السلام) پس از گفتگو با حُرّ،
به یاران خود رو کرد و فرمود:
زنان را بر مرکب ها سوار کنید تا ببینیم حرّ و یارانش چه خواهند کرد؟
اصحاب امام سوار شدند و زنان را جلوى کاروان حرکت دادند.
ولى سواران کوفه پیش آمده و راه را بر آنان بستند.
امام دست به قبضه شمشیر برد
و بر سر حُرّ فریاد کشید و فرمود
(مادرت به عزایت بنشیند! مى خواهى چه کار کنى؟!).
حرّ پاسخ داد:
به خدا سوگند اگر کسى از عرب ـ جز تو ـ چنین سخنى بر زبان جارى مى ساخت،
پاسخش را مى دادم،
هر که مى خواست باشد!
امّا به
خدا سوگند که من نمى توانم نام مادرت را
(به علّت عظمت فوق العاده آن حضرت)
بر زبانم جارى سازم،
ولى ناچارم شما را به نزد عبیدالله بن زیاد ببرم.
امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود:
(به
خدا سوگند من نمى آیم مگر آن که کشته شوم.)
حرّ پاسخ داد: «به
خدا سوگند! من نیز از تو دست نمى کشم مگر آن که خود و یارانم کشته شویم!.
حضرت فرمود
(یارانم با یاران تو مى جنگند و من با تو نبرد خواهیم کرد.
اگر غلبه کردى سرم را نزد
ابن زیاد ببر و اگر من تو را به قتل رساندم،
مردم را از تو آسوده کردم
حرّ که تصوّر مى کرد با تهدید مى تواند امام را منصرف کند
که در نتیجه هم به مقصود خویش برسد
و هم با امام درگیر نشود؛
پس از ملاحظه سرسختى امام،
از خود انعطاف نشان داد و
گفت: «اى اباعبدالله! من مامور نیستم با تو نبرد کنم،
بلکه ماموریّت من آن است از تو جدا نشوم تا تو را نزد
ابن زیاد ببرم....
من مى دانم که همگان براى نجات خویش در فرداى
قیامت به شفاعت جدّ تو امید بسته اند،
و اگر با تو بستیزم مى ترسم در دنیا و
آخرت زیانکار باشم؛
ولى من در این شرایط نمى توانم از تو دست کشیده و به کوفه برگردم،
این راه را در پیش گیر و هر جا که خواستى برو،
تا به عبیدالله بن زیاد نامه اى بنویسم که او با من مخالفت کرد
و من نتوانستم کارى بکنم،
تو را به
خدا سوگند مى دهم جان خویش را حفظ کن
امام(علیه السلام) فرمود:
(اى حرّ؛ گویا از کشته شدن مرا مى ترسانى؟).
حرّ عرض کرد: «آرى اباعبدالله! من در این مورد شکّى ندارم
(که اینها چنین تصمیمى دارند)
مگر آن که از همان راهى که آمده اى برگردىامام(علیه السلام) فرمود: «
تنها پاسخى که مى توانم به تو بدهم همان پاسخى است
که آن مرد از قبیله اوس
(به پسر عموى خویش هنگامى که مى خواست به یارى پیامبر برود)، داد:
سپس اشعارى به این مضمون بیان فرمود:)
من این راه را مى روم و مرگ براى جوانمرد ننگ نیست.
آنگاه که آهنگ خیر کند و در راه
اسلام مجاهدت نماید.
و براى مردان صالح از جان خود مایه بگذارد.
و از بدى ها دورى گزیده و با تبهکاران مخالفت ورزد.
من جانم را بر کف گرفته و دیگر قصد ماندن ندارم
تا در کشاکش نبرد با تمام سپاه دشمن بستیزم.
پس اگر زنده ماندم پشیمان نخواهم بود،
و اگر کشته شوم نکوهش نمى شوم.
تو را ذلّت همین بس که با خوارى به این زندگى (ننگین خود) ادامه دهى!
در روایت دیگرى آمده است که حضرت بعد از خواندن آن اشعار فرمود:
(در شان چون منى نیست که از مرگ بهراسد!
مرگ در راه رسیدن به عزّت و احیاى حق، چقدر آسان است؟!
آرى مرگ در راه عزّت و سربلندى جز زندگانى جاوید نیست!
و زندگى ذلّت بار جز مرگ تهى از زندگى نمى باشد.
آیا مرا از مرگ مى ترسانى؟
هیهات! تیرت به خطا رفت و پندارت بیهوده است!
من آن نیستم که از مرگ بترسم،
روحم بزرگ تر و همّتم برتر از آن است که از ترس مرگ زیر بار ستم بروم!
آیا به بیش از کشتن من قادرید؟!
خوشا به کشته شدن در راه خدا!
ولى شما بر نابودى عظمت و عزّت و شرف من ناتوانید،
حال که چنین است من از کشته شدن باکى ندارم!
سرانجام امام(علیه السلام) و حُرّ هر کدام با سپاهیان خود به راه خویش ادامه دادند
**
خب برسیم به ادامه روایتم
امام حسین در دشت نینوا صحرا کربلا چادرا رو علم میکنن
تا سپاهیان ابن زیاد لعنت الله علیه میرسن به فرماندهی عمر سعد لعنت الله علیه
خلاصه چند روزی میگذره بین امام حسین و عمر سعد نامه های رد و بدل میشه حرفای گفته میشه حتی امام حسین مثل اینکه با عمر سعد ملاقات حضوری میکنن
تا اینکه در نامه های عمر سعد با ابن زیاد
ابن زیاد به عمر سعد دستور میده آب رو روی حسین علیه سلام ببندن
این آب بستن روی امام حسین در هفتم محرم واقع میشه
امام حسین داداششونو حضرت عباس رو با فکر کنم 30 نفر سوار و 20 نفر پیاده میفرستن تا آب بردارند یه جنجالی بین کسانی که آب رو بستن با افراد امام حسین که میخواستن آب بردارند میشه که یاران امام حسین اب رو بر میدارند و یه نفر از سمت دشمن کشته میشه که فکر کنم
خلاصه توی این هاگیر واگیر چند روز مونده به عاشورا
در همین روزا یه روز امام حسین خوابش میبره که در عالم خواب پدربزرگشو میبینه
حضرت محمد صلی الله علیه و اله وصلم که به امام حسین میگن قرار بیان پیش خودشون یعنی اینکه شهید میشن و آبجی امام حسین خواهر امام خانم زینب علیه سلام میبینن که امام حسین تو خودشونن میپرسن داداش چی شده که امام حسین به خواهرشون میگن قضیه خواب رو و اینکه شما زنده می مونین و ما در اینجا شهید میشیم حضرت زینب خیلی ناراحت میشن خلاصه
میرسیم به شب عاشورا یعنی تاسوعا شب میدونیم که عاشورا یعنی 10 تاسوعا یعنی 9 محرم شب نهم محرم دستور میاد که از امام حسین بیعت بگیرین واسه یزید لعنت الله علیه لشکریان سعد با شمر ... لعنت الله علیه به سمت امام حسین نزدیک میشن که یاران امام میبینن لشکریان دارن شب نزدیک میشن امام حسین به برادرشون حضرت عباس سلام الله علیها میگن برو ببین چه خبره
حضرت عباس میره به لشکر عمر سعد میرسه میگه چه خبره میگن اومدیم که ازتون بیعت بگیریم یا اینکه زورتون کنیم
حضرت عباس علیه سلام میگه وایستین برم به برادرم حسین علیه سلام بگم خبرشو بهتون بدم
حضرت عباس میاد به امام میگه حسین علیه سلام میگه برو بهشون بگو امشب نیان مهلت بدن فردا بیان که امشب کار دارم
حضرت عباس میرن پیش لشکر میگن فردا بیان امشب کار داریم
لشکر با هم شور میکنن از بین لشکریان یه عده میگن اگه با مجسوا جنگ میکردیم مهلت میخواستن بهشون مهلت میدادیم امام حسین که عربه جای خود داره
خلاصه که مهلت میدن و یکی میگه که عمرا امام باهاشون بیعت کنه واسه یزید که عمر سعد میگه اگه میدنستم بیعت نمیکنند همین امشب بهشون حمله میکردم خدا لعنتشون کنه
خلاصه شب امام بیعتشو از یارانش بر میداره میگه هر کسی خواست بره اینا با شما کار ندارن با من کار دارن
که دم یارای امام گرم همشون میگن ما هستیم تا اخرش پایه ایم
یکی میگه 70 بار بمیرم باز زنده بشم ترک نمیکنم
یکی میگه 1000 بار
تا خلاصه که امام حرفاشو و دعاهاشو حرفا لازم رو میزنه که فردا میشه
حالا داداشم میگه که یه بنده خدایی هم گفته یکی از حکمت های که امام شب رو وقت گرفت برای فردا این بوده که این جنایتهایی که لشکر بی شرف عمر سعد انجام داد رو در شب انجام میدادن چون چیزی به اون صورت دیده نمیشده و امام میدونسته که این جنگ در هر صورت پیش میاد و برای اینکه آشکار بشه به مردم که اینا چه ... های هستن شب رو وقت گرفته
خلاصه که فردا صبح میشه
حر که میبینه اینا واقعنی میخوان امام رو بکشن میاد لشکر امام حسین علیه سلام و رو به حسین علیه سلام میکنه میگه بخدا من نمیدونستم اینا میخوان جنگ کنن باهات فکر میکنم با هم کنار میاین و شما میرین وگرنه هرگز شما رو مجبور به اینجا اومدن نمیکردم من کوچیکت میتونم بیایم توی سپاه شما و از یارای شما باشم توبه کنم امام با روی باز ازشون استقبال میکنن و یکی از اولین شهدای لشکر عشق همین حر میشه
بقول شریعتی میگه حر نماز میخونده خدا رو قبول داشته خلاصه حج میرفته مسلمون بوده
ولی چی میشه که با یه حرکت از هلاکت و تباهی به شهادت و سعادتمندی میرسه
شریعتی میگه همچین کار شاقی نکرده مثلا بگی کلی روزه گرفته یا کلی نماز خونده یا کلی کار خوب کرده که مستحق این کارا بشه بلکه میگه با یه تصمیم این عاقبت رو عوض میکنه و اون تصمیم انتخاب رهبرشه امامشه
یعنی میتونی کلی خوب باشی از نظر اجرای کارای اسلامی ولی به هلاکت برسی کلی نمازشب خون باشی ولی اشتباه بری
ادم بس امام شناس باشه
امامشو درست انتخاب کنه که سعادت مند بشه
بس خیلی دقت کرد
خلاصه داشتم میگفتم که
در این نبرد ناجوانمردانه عالم
یه جا خونده بودم که فکر کنم شریعتی بودن که میگفتن یعنی چی اینا ور می دارن امام حسین رو به این درجه ذلت میرسونن که واسه یه نوزاد شیرخواره آب طلب میکنه
امام که این قدر ذلیل نمیشه با این که میدونه اینا چه رذلای بودن
در جواب این تفکر
من یه روایتی رو میگم
حضرت سلیمان وقتی که حضرت ملک الموت میان بهشون میگن که دیگه وقتت تموم شده برادر بس برگردی اون دنیا حضرت سلیمان از خدا درخواستم میکنه در مرگ من یه حکمت قرار بده
حضرت سلیمان بخاطر لافی که شیاطین و پریان می زدند که ما از غیب خبر داریم و برای اینکه حضرت سلیمان سلام الله علیها این لاف پریان و شیاطین رو نقش روی اب کنه و زمین بزنه میاد به نزدیکان و اطرافیانش از مرگش خبر میده که چوب خط ما پر شده و وقت رفتن به سرای جاویدانه در جریان باشین که خدا ههمونو من جمله بزرگان و پیامبران و ائمه رو بیامرز و رحمت کنه و به درجاتشون بیافزاید
میره توی اتاقش که بالای سر این جن و پریان و شیاطین بوده ایستاده به عصاش تکیه میزنه
اینم بگم که چون حضرت سلیمان علیه سلام بهشون به واسطه خدا تسلط داشته و اینا رو به بند میکشیده اینا مثل سگ از ایشون میترسیدن خیلی ازشون میترسیدن بهشون نزدیک نمی شدند
خلاصه تکیه میزنه به عصا شون و حضرت ملک الموت هم جان پر افتخار ایشون رو قضبه روح میکنه و ایشون جان به جان افرین تسلیم میکنه یه روایت هست که میگه یک سال ایشون به همین حالت می مونه که موریانه میاد عصای که این حضرت بهشون تکیه زده رو میخوره وایشون می افتند و شیاطین که میفهمند ایشون به رحمت خدا رفته د در رو فرار میکنن
و مردم میفهمنن که اینا از غیب خبر ندارن و گرنه از رحلت حضرت سلیمانم بس خبردار میشدن
بقولی دسمریزاد دم پیامبرامون گرم که در مرگشونم حکمت میخواستن برای مردم
این روایت رو گفتم تا بگم از نظرم امام حسین علیه سلام در مرگ و رحلت فرزندش علی اصغر علیه سلام حکمت میخواسته تا بگه این لشکر بی شرف که مشکلشون بزرگا بوده نه زن و بچه مشکلشون حضرت امام حسین بوده نه بچه چند ماهه میان جلو لشکر میگن اب رو به روی ما بستین این بچه چه گناهی داره لااقل آب به این بچه بدین و این بی شرفا بجای اب میان تیر میزنن که خدا ازشون نگذره که نمیگذره و لعنتشون کنه که میکنه
اره حکمتش این بوده که ما بدونیم اینا چه اسفلین سافلینایی بودن اینا چه ... های بودن که به بچه کوچیک چندماهه تشنه لب رحم نداشتن
اینا مشکلشون که بیعت نبوده
اینا مشلکشون نسل و خاندان حضرت محمد صلی الله و علیه و اله و سلم بوده
اینا میخواستن اسم حضرت محمد رو از توی اذان در بیارن اینا خیلی نامرد بودن
اینا ....
به کوری چشمشون خدا رو شکر که ما فهمیدیم ان شاء الله که رو سفیدشون کنیم با اعمالمون
خدا به همین دشت نینوا صحرای کربلا
همین بزرگوارا
همین اسرا و شهدا
کاری کن کارستون
کاری کن ما آدم بشیم و مایه سرافرازی پیامبرت و امامانمون امام زمانمون امام حسینمون باشیم
که بهمون افتخار کنن جلو مخلوقانت بگن اینا امت منند
خدایا شکر بابت اینکه تونستم دس و پا شکسته این قدری رو که میدونستم روایت کنم اگه جایش کم و کاست داشت خودت درست کن که برای رضای تو بود که ثبت بشه بر جریده عالم
بنده محتاج رحمت خدا
الهی شکر
جمعه هشتم محرم 1439
هفتم مهر ماه 1396
29 September2017

سلام فقط خدا
نشانه مومن

حتما ببنید لطفا
متشکرم

سلام فقط خدا

داشتم داستان میخوندم
کتاب قصه های آسمانی
به زکریا و حضرت یحیی رسیده بودم
اول اینکه واسم خیلی جالب بود که غیر آقام حسین علیه سلام
یکی از پیامبرامونم سرشو بریدن مثل آقا اباعبدالله خدا بالاتر ببردتون ان شاء الله
اره داشتم میگفتم وقتی داستان حضرت یحیی علیه سلام عزیزم رو خوندم گفتم بابا دسمریزاد
یحیام بخاطر خدا سر داده
دمش گرم کی باشه ما سر بدیم
بقول یکی از روفقا که میگه آدمی به عالم شهودم برسه شهیده
ان شاء الله که واسه رضای خدا زندگی و لااقل قلم بزنم و بزنیم

آره بگذریم داشتم میگفتم
قصه حضرت یحیی رو البته خلاصه وار کتابش دم دستم نیست عکساشم بزارم
حضرت زکریا علیه سلام بزرگوار در عالم پیری
واسه خانم مریم سلام الله علیها داشت غذا می برد
میدونیم دیگه که حضرت مریم عزیز وقف عبادتگاه خدا شده بود
وقتی خدا به مادر پدر حضرت مریم علیه سلام فرزند بشارت داد
این بزرگوارانم ایشون رو نزد خدا کردند که داستانش مفصله باشه واسه یه روز دیگه
آره حضرت زکریا در حین بردن غذا واسه یکی از عزیزان خدا در ذهن خودش مشغول بود
مشغول خانمش زنش بود
که خیلی خاطر خواه یه بچه بود که تو خونه باشه و خونه رو، روی سرشون خراب کنه
حیات بده به خونه
آره دیگه زکریا و همسرش به پیری رسیده بودنو هنوز خدا فرزندی بهشون نداده بود
زنشم چقده بچه دوست داشت
زکریای عزیزم در این فکر بود و غم و غصه همسرشو میخورد که بچه نیست که خونشونو روی سرشون خراب کنه
داشت میرفت که برای مریم عزیز غذا ببره و به همین احوال به این دختر مهربان و پاک سری بزنه
و چخ و پخی کنه
دلش به همین خوش بود
که وقتی با غذا به محل عبادت مریم پاک میرسه
مریم با روی باز و خوش از زکریا پیامبر استقبال میکنه
و وقتی زکریا خوبمون به خانم مریم غذا تعارف میزنه که بیا دخترم غذای امروزتو اوردم
خانم مریم علیه سلام رو به گوشه ای از اتاق میکنه و به حضرت زکریا می گه که اره من غذا دارم
حضرت زکریا جا میخوره
عه غذا از کجا دخترم من که فقط برای تو غذا میارم
مریم علیه سلام با مهربانی جواب میده که آره
خدای مهربانمون این غذا ها رو برام فرستاده
از عالم دیگس این غذا ها
بابا خدا جون دمت گرم ما غذا نمیخوایم فقط خودتو میخوایم دوست داریم
زکریا گل از گلش میشکفه و در فکر میره
که خدای مهربونم که واسه بنده اش غذا از عالم دیگه میاره
اینقده مهربونه مگه میشه دعای منو قبول نکنه
از خدای مهربون میخواد با دل پاکش که خدایا به منم و همسرم یه فرزند عطا کن
خدام سریع بهش خبر میرسونه بشارت بادت
برو حال کن بنده خوبم
تو رو به فرزندی پاک بشارت میدم
اره نشونشم اینه که تو سه روز با مردم نمیتونی صحبت کنی و با اشارت صحبت میکنی
آی که چقدر زکریا خوشحال میشه
میرسه که زکریا علیه سلام با مردم سه روز با اشارت صحبت میکنه
و همسرش به آرزوی زندگیش میرسه
آریه یحیی سلام الله علیه ها پا به دنیا میذاره
خوش اومدی
فقط اینو بس بگم که یحیی با بچه ها متفاوت بود
از بچگی بجای بازیگوشی و سر به هوایی مثل من و تو
شروع به عبادت و عبادت میکنه
اره متفاوته به مامانش میگه واسم خرقه و کلاه پشمین بباف
عزیز میره زار زار گریه میکنه واسه خدای عزیز
من سنگدلو بگه دریغ از یه قطره اشک
یه سری بابای عزیزش زکریا میگه چرا اینقدر گریه میکنی پسرم
میگه فلان موعظتو یادته که از نسیان آدمی میگفتی و عذابش
کم کاری مردم و ...
آره بخاطر ایناس
زکریا از این به بعد میترسه جلو پسرش موعظه کنه مردم رو اخه میترسه اون پسری که فکرش میکرد خونه رو روی سرش خراب کنه و کلی بالا پایین کنه
از عبادت و اشک هلاک بشه
یه سری که میخواست از عذاب خدا بگه کلی کشت ببینه پسرشو میبینه اخه یه بچه کوچیک با یه خرقه و کلاه پشمین زودی تو یه جمع پیدا میشه
ندیدش شروع کرد به اون کوه عذاب و دره وحشتناکش و اون چاه عذاب و ....
که چشت روز بد نبینه یه ناله از جماعت سر زد
همه روشونو به فردی که ناله میکرد انداختن
زکریا علیه سلام سراسیمه به اون سمت رفت که مبدا پسرش باشه
آری یحیی زیر عبا زار زار گریه سر میداد و سر به بیابون گذاشت
که دبدو زکریا به مامان یحیی خبر داد برو پسرتو پیدا کن
که مامان بنده خدا سراسیمه به بیابون رفت و از چوپانی سراغ پسر بچه ای با خرقه پشمین گرفت
چوپان راهنمایش کرد که اره کنار اون دامنه کوه دیدمش
مادر خسته و درمونده خودش میرسونه به دامنه کوه فدای این مادرای عزیز برم من جمله مادر خودم مادرای مهربونمون
میبینه که یحیی علیه سلام غرق در دعا با خداشه با خدامونه
پاشو کرده توی آب رو به آسمون میگه که خدا تا جامو نشون ندی فلان کار رو نمیکنه(نسیانه فراموش کردم)
مامانش سریع بغلش میزنه میگه پسرم نکن این کاراتو هلاک میشی عزیز دلم
بیا با هم بریم خونه
یحیی به ما آموزش میده که باید احترام پدر مادر عزیزمون رو نگه داریم به حرفشون کردند و رفتن به خونه
ای روفقا قدر پدر و مادرامونو قدر بزرگترامون بیایم خیلی داشته باشیم به حرمت خود خدا
اخه پدر و مادرا خیلی عزیزن که خدا اینقده سفارششون کرده اونم به احسان کردن بهشون نگفت حتی اف بهشون خدا سر از تقصیرات من و امثال من بگذر ان شاء الله
اره خلاصه که یحیی عزیز بزرگ میشه
پیامبر خدا میشه
برای مردم موعظه میکنه حرفای خدا مهربون رو میزنه
یه پادشاه دغلم داشتن اسمشو فراموش کردم
که یه خواهر زاده خوشگل و بلا داشته شیطون الحق و انصاف که خود شیطون
پادشاه بی حیا و نامرد از خواهر زاده یا برادر زاده زیاد یادم نمیاد خوشش می اومده
میخواد باهاش ازدواج کنه
خواهر زاده م بدش نمی اومده دوست داشته
ای ....
ای فلان فلاناااا
خلاصه که تا اینکه پادشاه قصدشو اعلام میکنه
یحیی علیه سلام خبر دار میشه سریع فتوا میده که آره این ازدواج حرامه و خلاف شرع خدا و دستورات خداس
ان شاء الله عالمای ما هم از فتوا دادن نترسن و حرفشون راحت بزننن (اینم یه تیکه من به بعضییااااا بماند البته خودم زیر صفرم ولی حرفمو گفتم بزنم دیگه تیکم بندازم خالی از لطف نیست)
اره یحیی عزیز میگه خلاف شرعه این ازدواج نبس سر بگیره
بماند که شیطان خیلی سمبش پر زوره واسه ضعیف نفسان که ان شاء الله همه نفسشون قوی بشه من جمله خودمو دوستای عزیزم و اونایی که دوسشون میدارم
اره پادشاه یواشکی با خواهر زاده ارتباط برقرار میکنه
این خواهر زاده یا برادر زاده از اونجایی که ملکه نشده به دستور یحیی بد کینه ای میشه بد کینه شتری
دور ور میداره و با عشوه به شاه میگه کسی که همه نظرا رو به ما بد کرده همین یحیی فلان شده هس
من از تو که میگی ازم هر چی بخوای برات براورده میکنه هیچی نمیخوام جز سر یحیی رو ای خدا لعنتتون کنه جفتتونو و خدا هدایت کنه ما رو ان شاء الله
اونم که بنده هوس و عشق شده شاه از خدا بی خبر
دستور میده یحیی عزیز رو بگیرن و بیارن پیشش
بعدش یحیی عزیز رو به گیوتین میده بابت فتواش
و سر مبارکشو عزیزم از تنشون جدا میکنه سلام بر شما پیامبر خدا خدا بهتون عزت بده به ما هم خجالت که یاد بگیریم حداقل دم نزنیم دیگه از خیلی چیزا گنده ور نداریم بپای کمرمون باشیم یه وخ رگ به رگ نشه
اره بماند
سر یحیی عزیزمون پیامبر خوبمون در تشت میگه از این زن پروا کن از نافرمانی خدا پروا کن
اما کو گوش شنوا
کو گوشی که حرف خدا رو بشنوفه

یه بنده خدایی میگفت وقتی دلیر مردان میخوان جنگ کنن میگن حالا به عربی هل من من مبارزه فکر کنم اره کو کسی که میخواد با من مبارزه کنه
ولی بزرگای ما اینطوری نبودن
مولامون و فرزندانشون اینطوری نبودن
قبلش کلی میگفتن کو کسی که ما رو یاری کنه
میگفتن قصد جنگ نداریم
میدونی واسه چی
اخه کسی که به دست عزیز خدا کشته بشه دشمن خدا
و این عزیزان نمیخوان بنده های خدا دشمن خدا شمرده بشن دسمریزاد
که همیشه به فکر مردم بودن
چقدر امام حسین علیه سلام گفت که چرا با من جنگ میکنین مگه من کسی از شما رو کشتم و ....
کو گوش شنوا
ای دریغ ای امان
ان شاء الله که من و امثال من گوش شنوا واسه اقامون امام زمان داشته باشیم که از دست من و امثال من غیبت کردن بخاطر کارای بدمون
ای دریغ
ای امان
ای منان
ای حنان

اره یحیی عزیزم هم واسه خدای عزیزم سر داد
حسین
مولام سر داد
ان شاء الله که ما هم به خدا لااقل گوش فرا بدیم
ان شاء الله
عافیت و عاقبت بخیر باشین ان شاء الله

سلام#معرفی_کتاب
کتاب قصه های آسمانی
این کتاب که 605 صفحه هست رو خوندم
قشنگ بود
خوندشو پیشنهاد میکنم
این کتابو برای بچه ها شبا بخونین خیلی خوبه
واسه خودمونم خیلی خوبه
:)

#معرفی_کتاب
سلام
این کتاب رو تا فصل سومش که 326 صفحه اس خوندم
این 326 رو حتما پیشنهاد میکنم بخونین خیلی خوبه خیلی
حتمنی بخونینش خیلی جالبه
:)

#سلام
#فقط_خدا
#بزرگی
#برگی_از_کتاب
#عبرتهای _تاریخ_از_آدم_تا_خاتم
یه روزی یه چیزی خوندم حیف اومد روفقامم نخوننش
واسه همین نوشتمش




گمنام ترین آفریدگار خداوند متعال


نقل شده که حضرت موسی علیه سلام فرمود:
پرودگارا به آسمان و زمین خطاب کردی،
که از روی میل و رغبت و یا اکراه بیایید
گفتند: از روی رغبت آمدیم
اگر آسمان ها و زمین تو را اطاعت نمی کردند
ساحت کبریا و مقدس
چه می کردی.
خداوند متعال فرمود:
به یک جنبده از جنبندگان خویش فرمان می دادم
که آن دو را ببلعد.
حضرت موسی علیه سلام گفت:
پروردگارا و آن جنبنده کجاست؟
خدای مهربونم گفت:
در مرتعی از مراتع من
پرودگارا آن مرتع کجاست؟
خداوند متعال فرمود:
در علمی از علوم من است،
به جز من کسی به آن آگاهی ندارد.
ابن عباس گفت:
خداوند متعال چهل هزار عالم را آفرید،
که انس و جن دو عالم اند
و بقیه را جز خداوند نمی داند.


یعنی بقولی خدایی دم خدا گرم
خیلی باهاله خدای مهربونم
دوس دارم هزارتا
نوکرتم به مولا

501;947459 نوشت:
و همچنین یه جا یادم دقیق نمیاد از کجا خوندم اونچیزی هم که یادم میاد نمیگم که اشتباه نباشه
تقریبا اینطوری بود که دنیا رو به یه زن یا پیرزن تشبیه کرده بودند
از این پیرزن پرسیدند که چندین شوهر داشته و این پیرزن در جواب گفتن که بسیار
از عاقبت شوهرانش پرسیدند جواب داد که همه شوهران را به بدترین شکل به کشتن داده
و در تعجب بود برای گوینده که چرا دنیا پرستان با این تفسیر به این پیرزن و عجوزه علاقه و دلبسته شدن
با اینکه میدونند همه رو این پیرزنه به کشتن داده باز با این حال به این پیرزنه علاقه نشون میدن
که جای تاسف داره

#سلام
#فقط_خدا
#برگی_از_کتاب
#عبرتهای_تاریخ
#شیوه_زندگی


راجع به ارتباط دنیا و پیرزن گفته بودم
این حکایت بود
:)

#سلام
#فقط_خدا
#برگی_از_کتاب
#عبرتهای_تاریخ
#شیوه_زندگی


داستان مرد فاسقی که از شهرها بیرونش کردن
و فقط از خدا خواست لحظه مرگ
و اولیای خدا شد
:)
خدایا من و امثال منم پذیر
و خودت صاحب اختیارمان باش
.

#سلام
#فقط_خدا
#برگی_از_کتاب
#عبرتهای_تاریخ
#شیوه_زندگی


داستان مردی که همراه حضرت عیسی شود
به دروغ رو اورد
و حرص مال دنیا می زد
که عاقبتش مرگ شد
.

#سلام
#فقط_خدا
#برگی_از_کتاب
#عبرتهای_تاریخ
#شیوه_زندگی


حکایت حضرت عیسی علیه سلام
مرد هیزم شکن و دختر پادشاه و شاه شدنش
و گنجی بزرگتر از این که بهش دست یافت
:)
خدایا بزرگی
دوست دارم هوارتا
:)

فقط خدا

#معرفی
#شیعه_پاسخ_میگوید
#مکارم_شیرازی
سلام کتاب شیعه پاسخ میگوید
خوندمش
خوب بود
پیشنهاد میدم بخونینش
:)

چندتا از صفحهاتشم میزارم الان حوصلم نمیشه راجع به صفحات بنویسم
حتمنی خودتون بخونین

راجع به اینکه میشه در 5 نوبت نماز بخونیم و ثوابش بیشتره

پارگراف آخر، آخرین صفحه راجع به رفتار اشتباه بعضی از دوستان در مورد حرم ائمه

#معرفی
#انسان_و_خدا
#شهید_چمران

سلام این کتاب دو جا رفتم بخرم دیدم ندارن
پی دی افشو خوندم
واقعا قشنگه
حتمنی رفیقم بخونشی
خیلی خوبه
:)

فایل: 

501;950977 نوشت:
فقط خدا

#معرفی
#شیعه_پاسخ_میگوید
#مکارم_شیرازی
سلام کتاب شیعه پاسخ میگوید
خوندمش
خوب بود
پیشنهاد میدم بخونینش
:)

چندتا از صفحهاتشم میزارم الان حوصلم نمیشه راجع به صفحات بنویسم
حتمنی خودتون بخونین

راجع به اینکه میشه در 5 نوبت نماز بخونیم و ثوابش بیشتره

پارگراف آخر، آخرین صفحه راجع به رفتار اشتباه بعضی از دوستان در مورد حرم ائمه


#معرفی_کتاب
#شیعه_پاسخ_می_گوید
#مکارم_شیرازی




راجع به این ده موضوع صحبت شده




قرآن از هر گونه تحریف منزه است


تقیه در کتاب و سنت


عدالت صحابه


احترام به قبور بزرگان


نکاح موقت


سجده بر زمین


جمع میان دو نماز


مسح پاها در وضو


بسم الله جزء سوره حمد است


توسل به اولیاء الله

.

#سلام
#فقطخدا
#معرفی_کتاب

سلام این کتاب رو خوندم
بنظرم قشنگ اومد
شمام بخونینش خوبه
جالبه
راجع به بعضی از اصول پایه ای صحبت کرده
و از نوشته های شهید مطهری هم استفاده کردن
Smile
عافیت و عاقبت بخیر باشین
.

سلام فقطخدا
#معرفی_کتاب
#من_زنده_ام
کتاب قشنگی بودش
مخصوصا واسه پسرایی که میخوان برن خدمت خوبه خوندنش
دسمریزاد به چهار دختر ایرانی باغیرت
پیشنهاد میکنم بخونینش
شاد باشین
:)

سلام توی یکی از گروه ها این متن رو خوندم
جالب بود دست نویسنده ش و پخش کنندش درد نکنه خدا خیرشون دهاد


تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم:
یک و نیم کیلو سبزی خوردن.
همسرم آمد.
بدو بدو خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد.
وسایل را که باز میکردم سبزی ها را دیدم.
یک و نیم کیلو نبود.
از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی داد.
حسابی جا خوردم!
چرا اینطوری گرفته خب؟!
بعد با خودم حرف زدم که بی خیال کمتر میگذارم سر سفره.
سلفون رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد.
بعله. تره ها پلاسیده بود
و آب زردش از سوراخ سلفون نایلون خرید را هم خیس کرده بود.
در بهت و عصبانیت ماندم.
از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است.
به جای یک و نیم کیلو
میرود سبزی سوپری میخرد
و بوی پلاسیدگی اش را که نمی فهمد،
از شکل سبزی ها هم متوجه نمی شود!!
یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را بردارم
زنگ بزنم به همسرم
که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟!
ویک دعوای بزرگ راه بیاندازم.
بعد بی خیال شدم.
توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم
و بعد همان طور که با خودم همه نمونه های خریدهای مشابه این را مرور میکردم ،
فکر کردم: شب که آمد یک تذکر درست وحسابی میدهم.


بعد به خودم گفتم:
خوب شد زنگ نزدی!
شب که آمد هم نرم تر صحبت کن.
رفتم سراغ بقیه کارها
و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که
اصلا اتفاق مهمی نیفتاده.
ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم.
ارزش ندارد غرغر کنم.
ارزش ندارد درباره اش صحبت کنم حالا!
مگر چه شده؟!
یک خرید اشتباهی.
همین.


دم غروب،
همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد
و آسمان و زمین را به هم بریزد
که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟
آرام گفتم :


راستی ها سبزی هاش پلاسیده بود.
یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم
فقط تاریخ اون روز باشه.
تمام.
همسرم هم در ادامه گفت:
آره عزیزم میخواستم از سبزی فروشی بخرم،
بعد گفتم تو امروز خیلی کار داری و خسته ﻣﻴﺸﻲ،
دیگه نخواد سبزی هم پاک کنی.


آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم
و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد.
مکث را تمرین کردم....
و ﺑﻪ همسرم عاشقانه تر نگاه میکردم.
و فهمیدم اگر اون موقع زنگ میزدم
امکان داشت روز قشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر.


ربطی نداره متاهلی یا مجرد
مکث را تمرین کن.


گاهی زندگی سخت است
و گاهی ما سخت ترش میکنیم . . .


گاهی آرامش داریم،
خودمون خرابش میکنیم . . .


گاهی خیلی چیزا رو داریم
اما محو تماشای نداشته هامون میشیم . . .


گاهی حالمون خوبه
اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم . . .


گاهی میشه بخشید
اما با انتقام ادامش میدیم . . .


گاهی میشه ادامه داد
اما با اشتیاق انصراف میدیم . . .


گاهی باید انصراف داد
اما با حماقت ادامه میدیم . . .


و گاهی . . . گاهی . . . گاهی . . .
تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم... بدونیم. . . .
کاش بیشتر مراقب خودمون،
تصمیماتمون و گاهی . . . گاهی های زندگیمون باشیم . . .


پ.ن.
هی که سخته اینطوری نوشتن و واقعی عمل کردن
عمل کردن به این مکثی که گفتن سخته
مثل قانون 15 ثانیه یا سه ثانیه
که هرکار میخوای انجام بدی سه ثانیه مکث کن بعد انجام بده
مثلا یه صلوات بفرست بعدش حرفتو بزن
کلا اگه آدمی بتونه بدون سریع انجام دادن به عاقبت کارش فکر کنه
دنیا خیلی بهتر از اینی که هس میشه
آگاهانه و بدون از ناراحتی عمل کردن خیلی مهمه
مثل اینکه میگن اگه ناراحتی عکس العمل انجام نده
تصمیم نگیر وقتی عصبی هستی که بعدش پشیمون نشی
شنیدین میگن وقتی عصبانی هستی و در حالت ایستاده ای
بنشین
یا اگر نشسته ای تکیه بده
یا وقتی عصبانی هستی وضو بگیر
وقتی آتیشی هستی وضو بگیر
آب وضو آتیشتو خاموش میکنه
خلاصه که تونستن و عمل کردن به این حرف خیلی کار مهمی هست
ان شاءالله که قدرت انجامشو داشته باشیم و زندگی زیباتری رقم بزنیم


عافیت و عاقبت بخیر باشین
:)
روزگارتون گلستون

سلام
کتاب تفسیر سوره نور نوشته قرا‌ئتی رو خوندم خوب بود

مکن حافظ از جور دوران شکایت
چه دانی تو ای بنده کار خدایی


محبت ره به دل داده صفای سینه میخواد
به یاد هم دگر بودن دل بی کینه میخواد

#سلام
#فقط_خدا
#معرفی_کتاب
کتاب سفر به کعبه جانان رو خوندم
تجربه خوبی بود
یکی از دوستان خوب بهم پیشنهاد دادن این کتاب رو
یعنی بهم دادن تا بخونم :)
سبکش با کتابای که خونده بودم متفاوت بود
خوب بود
ممنون

#برگی_از_کتاب


زیبایی خدا و دینم
عهدی هست که مرد به همسرش دارد
خوشحالم که دارای چنین دینی و خدایی هستم
پیمان می بندم که از همسرم خوب نگهداری کنم
با همسرم با احسان برخورد کنم
باهاشون مهربون باشم
:)

#برگی_از_کتاب#سفر_به_کعبه_جانان

صبر و انواع آن
خوندن این مطلب خالی از لطف نیست

Smile

زندگی مردان بزرگ
همواره با حوادث کوه آسا همراه است

تحمل و شکیبایی در میدان جنگ
شجاعت

Smile

#برگی_از_کتاب
#سفر_به_کعبه_جانان

تکریم نفس و مبارزه با فرعون
لطفا حتما این مطلب رو بخونین
یکی از مشکلات ما بها دادن به ظالمان و سکوت در برابر ستمکاران است
فقط تسلیم خدا باشیم
برای خدا

#مسئول_باشیم

#سلام
#معرفی_کتاب
#نهج_البلاغه

خدا رو شکر به عدد علمش
خدا رو شکر الحمدلله به آگاهی خدا از همه چیز
بسلامتی تونستم یه بار سنگین رو زمین بزارم و نهج البلاغه رو کامل بخونم
حتما بخونینش
لطفا
#الحمدلله

#سلام
#فقطخدا

فایل پی دی اف
ترجمه دشتی نهج البلاغه
:)#سلام
#فقطخدا

فایل پی دی اف
ترجمه دشتی نهج البلاغه
Smile

501;955872 نوشت:
#سلام
#معرفی_کتاب
#نهج_البلاغه

خدا رو شکر به عدد علمش
خدا رو شکر الحمدلله به آگاهی خدا از همه چیز
بسلامتی تونستم یه بار سنگین رو زمین بزارم و نهج البلاغه رو کامل بخونم
حتما بخونینش
لطفا
#الحمدلله

#سلام
#فقطخدا

فایل پی دی اف
ترجمه دشتی نهج البلاغه
:)#سلام
#فقطخدا

فایل پی دی اف
ترجمه دشتی نهج البلاغه
:)


سلام
خیلی سپاسگزارم بزرگوار@};-
بابت لینک نهج ابلاغه
کامله و روی گوشیم هم خداروشکر ارور نداد
واقعا نیاز داشتم به همچین پی دی افی
خدا خیرتون بده
یاعلی مدد


سلام
معرفی کتاب
رمان قیدار
کتاب قشنگی بود
کیفی کردم تو خوندش
حال داد
حتما بخونیدش لطفا
داستانه یه مرد رو حکایت میکنه

سلام
#معرفی_کتاب


کتاب قانون اساسی رو خوندم
بعبارت درستر قانون اساسی کشورم رو خوندم
خوندش واسه همه لازمه
لطفا بخونیدش
:)

#سلام
#فقط_خدا
#معرفی_کتاب

کتاب علی زیباترین سروده هستی
نوشته دکتر چمران رو خوندم
خیلی قشنگ بود برام
یادمه قدیما یه کتاب دست نوشته های دکتر چمران رو چاپ کرده بود خونده بودم
آخرش تو ذهنم واسم یه معما طرح شد
البته جوابشو خودم دادم
که اتفاقا اول این کتاب اون معما واسم حل شد
راجع به حضرت علی علیه سلام نوشتن این کتاب رو کتاب خیلی خوبه
سبکم هست 67 صفحه
دو ساعته خونده میشه
حیفه آدم این کتاب رو نخونه از نظرم
لطفا بخونیدش
از دستش ندین
ممنون

#الحمدلله
#قربتاالاالله
#برای_رضای_خدا

[=113]

[=&quot]سلام فقطخدا[=&quot]#حکایت[=&quot]
[=&quot]#روش_زندگی[=&quot]
[=&quot]#منش[=&quot]
[=&quot] [=&quot]ان شاء الله بیاموزیم [=&quot]:)[=&quot]
[=&quot]#برگی_از_کتاب[=&quot]#کتاب_های_قدیمی[=&quot]
[=&quot]:)[=&quot]