جمع بندی بی ارادگی، سستی و برگشتن به مسیر گذشته

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بی ارادگی، سستی و برگشتن به مسیر گذشته

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام.
متاسفانه، نه بهتره از خوشبختانه شروع کنم.
خوشبختانه من عاشق خدا هستم. و واقعا بهترین رفیق برای خودم میدونم. و بعضی وقتا از صحبت یک طرفه با خدا لذت میبرم.

اما خیلی سست عنصر هستم.هر بار نقشه میکشم یک برنامه ریزی بی نظیر میکنم. افق روشن و رویایی که ان شا الله برسم به یک معنویت و عبودیت. هفته اول با ایمان و معنویت و انرژی، هفته دوم هم همینطور. هفته سوم میبینی کم شد از اون انرژیم. در این لحظه میفهمم که دیگه دوره انرژی تموم شد چون تجربشو داشت. هفته چهارم انرژی تمام. و بعدش کم کم کار های عالی این چند هفته یواش یواش بر میگردن به قبل و انگار نه انگار.

نمیدونم چرا انقدر سست عنصرم. برنامه ریزی هام هم اولش با عشق و قلبیه بعد که انرژیم از بین میره تبدیل میشه به زورکی و با کراهت که انجام ندم خیلی سنگین تره!

من آدم بدی نیستم. مخصوصا در حق الناس تا جایی که در توانم هست نمیزارم به کسی تعرضی کنم و حقشو زیر پام بزارم.
اما در خودم و معنویاتم هیچی به هیچی.

معنویتم همیشگی نیست در واقع دوره ای هست.
اشتیاق پیدا میکنم شروع میکنم شروع عالی پیش میرم بعد از چند وقت انرژی تموم میشه با مخ میخورم زمین.

کمک کنید. چطور خودمو تثبیت کنم. چطور معنویتم تثبیت شه یا در حال بالا رفتن باشه و افول نکنم؟

با تشکر




با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

@};-

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حنیف

مدیر ارجاع سوالات;953683 نوشت:
چطور خودمو تثبیت کنم. چطور معنویتم تثبیت شه یا در حال بالا رفتن باشه و افول نکنم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب خدمت شما همراه گرامی

انسان موجودی مختار است و برای دستیابی به سعادت، رستگاری و کمال خود در دنیا و آخرت، همواره در معرض اعمال اراده و انتخاب و تصمیم گیری ست. در این بین شیطان هم که برای گمراهی و نابودی انسان سوگند یاد کرده، تمام تلاش و کوشش را به کار می گیرد تا این اراده و تصمیم را در جهت خلاف رضای خداوند و در راستای دوری از یاد و ذکر او منحرف کند.

یکی از راه های نفوذ شیطان، ایجاد و القایِ بی حالی و به تعبیری ادبار در قلب است.

شیطان عبادت و ذکر پروردگار را برای انسان سخت و سنگین جلوه داده و زمانی که تصمیم می گیرید عملی را مورد رضای خداوند است انجام دهید، تمام کارهای عقب مانده را به خاطرتان می آورد، با هجوم افکارِ خوب و بد،‌ ذهنتان را مشغول می کند و امثال اینها.

انسانی که می داند این خطورات، حاصل وسوسه شیطان و با هدفِ دور کردن او از سعادت است، قاعدتا نباید اهمیت دهد؛ برعکس باید هرچه بیشتر در عملش جدیت به خرج داده و مصمم تر شود.

درست است که شما بعد از مدتی، نسبت به انجام دادن عبادت کسل و بی حوصله می شوید، اما حتی به اجبار هم که شده، خودتان را وادار کنید، عملتان را ادامه داده و به هیچ عنوان منصرف نشوید. عبادت حتی اگر بدون اشتیاق هم انجام شود، به هرحال بی تاثیر نیست و یکی از تاثیراتِ آن، برطرف شدن حالت اجبار و اکراه است.

منتظر آثار و نتایج سریع و محسوس نباشید. علامه طباطبائی رحمه الله علیه به نقل از یکی از شاگردانشان فرموده اند که اگر می خواهید عملی اثر خاصی بر روح شما داشته باشد، باید حداقل یک سال آن را به صورت مستمر ادامه دهید.

در این زمینه روایتی هم از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرموده اند: «هرگاه شخصی عملی را انجام می دهد، تا یک سال ادامه دهد؛ سپس اگر خواست به عمل دیگری منقل شود؛ زیرا شب قدری که تقدیرات و مشیت های الهی در آن محقق می شود، ضمن یک سال خواهد بود.»۱

و در جای دیگری فرمودند: «مبادا عملی را بر خودت واجب گردانی و آنگاه یک سال تمام آن را انجام ندهی و رهایش کنی.»۲

به طور کلی استمرار در عمل در روح انسان تاثیرات بسیاری دارد. ممکن است ما متوجه این تاثیرات نباشیم؛ اما در اینکه عمل کار خودش را انجام داده و تاثیر خودش را خواهد داشت، شکی نیست.

از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «دوست داشتنی ترین اعمال نزد خدای عزوجل، عملی ست که بنده آن را ادامه دهد، اگرچه اندک باشد.»۳

و امیرالمومنین علی علیه السلام نیز فرموده اند:
«کار اندکی که بر آن مداومت کنی، امیدبخش تر از کار بسیاری ست که از آن ملول گردی.»۴

پس یک برنامه درست برای خودتان در نظر بگیرید و بر آن استمرار داشته باشید؛ ولو با کراهت، ولی آن را قطع نکرده و نتیجه آن را به خداوند بسپارید.

البته بسیار مهم است که برنامه ریزی تان درست و واقع بینانه باشد. از خودتان بیش از حد انتظار نداشته باشید و توجه بفرمایید که هر تغییری باید به صورت کم کم و در مدت زمان طولانی ایجاد شود. همانطور که برای پرورش جسم، باید از ورزش های سبک شروع کرده و با استمرار داشتن در آنها کم کم بدن را تقویت کرد، پرورش روح هم دقیقا به همین صورت است. از برنامه های سبک و عملی شروع کنید و کم کم آن را ادامه داده و به صورت ملکه راسخ و صفت ثبوتی درآورید.

موفق و موید باشید.


پی نوشت:
۱. کافی، ج۲، ص۸۲
۲. همان
۳. همان
۴. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۳۸۳

باسمه اللطیف

عرض سلام و ادب

حنیف;954025 نوشت:
درست است که شما بعد از مدتی، نسبت به انجام دادن عبادت کسل و بی حوصله می شوید، اما حتی به اجبار هم که شده، خودتان را وادار کنید، عملتان را ادامه داده و به هیچ عنوان منصرف نشوید. عبادت حتی اگر بدون اشتیاق هم انجام شود، به هرحال بی تاثیر نیست و یکی از تاثیراتِ آن، برطرف شدن حالت اجبار و اکراه است.

استاد گرامی آیا فرمایش فوق در سنین جوانی و در عبادات و اذکار مستحبی هم موضوعیت دارد یا منحصر به واجبات است؟

خاصه با نظر به حکمت 304 نهج البلاغه:

"إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً- فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ- وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ"

و دعای امام سجاد علیه السلام:"واجعل نشاطی فی عبادتک..."

و روایت مروی از امیرالمؤمنین علیه السلام:

« وَ خادع نفسَکَ فی العبادة ، وارفُق بها ولا تَقهَرها، و خُذ عَفوَها و نَشاطَها،

إلا ما کان مکتوباً علیک مِنَ الفریضَة،فإنّه لابُدَّ من قضائِها وتعاهُدِها»

با نفس خود مدارا كن و به زور به عبادت وادارش مساز و از اوقات فراغت، نشاط و سرخوشي

براي عبادت بهره‌گير،جز درآنچه که بر تو واجب است، و باید آن را در وقت خاص خودش به جا آوری.

و خطاب رسول خدا صلی الله علیه و اله به جابر ابن عبدالله انصاری:

« يا جابر ان هذا الدين لمتين فاوغل فيه برفق و لا تبغض الی نفسك عبادة الله »

و :« طوبی لمن عشق العباده و عانقها»

خوشا بحال افرادی كه به عبادت عشق می‏ورزند و آنرا در آغوش می‏گيرند

و روایات مشابه آن.

حبیبه;954045 نوشت:
استاد گرامی آیا فرمایش فوق در سنین جوانی و در عبادات و اذکار مستحبی هم موضوعیت دارد یا منحصر به واجبات است؟


علیکم السلام و رحمه الله

این حالت و احادیث نورانی که ذکر فرمودید، مربوط به زمانی ست که انسان به طور کلی و در اکثر اوقات نسبت به عبادت و انجام اعمال واجب و مستحب تمایل و اشتیاق دارد؛ ولی در زمان خاصی،‌ حالت خستگی و بی حالی پیدا کرده. در این مورد سفارش می شود که نفس را به زور به مستحبات وادار نکن تا زده نشده و مجددا به حالت نشاط قبلی بازگردد.

اما وقتی کسی به طور مرتب دچار این حالت شده، یا اصولا هیچوقت نسبت به عبادت اشتیاق خاصی ندارد،‌ جواب نمی دهد. چنین نفسی را باید ابتدا به زور وادار به عبادت کنند، تا کم کم رام شده و فرمانبردار شود.

باسمه الذی منی قلوب المشتاقین

از پاسخ حضرتعالی متشکرم.

حنیف;954087 نوشت:
چنین نفسی را باید ابتدا به زور وادار به عبادت کنند، تا کم کم رام شده و فرمانبردار شود.

در مورد مستحبات چطور؟

آیا سفارشی در باره ی اجبار نفس به انجام مستحبات رسیده است؟ یا اقتصار به واجبات دستور است؟(خاصه در جوانی)


حبیبه;954271 نوشت:
در مورد مستحبات چطور؟

آیا سفارشی در باره ی اجبار نفس به انجام مستحبات رسیده است؟ یا اقتصار به واجبات دستور است؟(خاصه در جوانی)

در این مورد فرقی بین واجب و مستحب نیست؛ به طور کلی هم عملی که در راستای تعالی نفس بوده و موجب ترقی انسان در مسیر سعادت و کمال باشد، مشمول این دستور می شود.

قطعا احادیث مربوط به شب قدر را مطالعه کرده اید که گفته شده پیامبر گرامی اسلام حتی اگر لازم بود به صورت کودکان آب می پاشیدند تا آنها را بیدار نگه دارند.

امیرالمومنین علی علیه السلام در این باره فرموده است: «... وَ کانَ یُوقِظُ أَهْلَهُ لَیْلَةَ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ وَ کانَ یَرُشُّ وُجُوهَ النِّیامِ بِالْماءِ فی تِلْکَ اللَّیْلَةِ؛... و همیشه این گونه بود که اهل و عیالش را در شب بیست و سوم بیدار نگه می داشت و بر روی خواب رفتگان در آن شب آب می پاشید.»1

همچنین در روایت آمده که فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز در شب قدر، بچه ها و فرزندان خویش را وادار می کرد که بیدار باشند.

«وَ کانَتْ فاطِمَةُ علیهاالسلام لا تَدَعُ اَحَدا مِنْ اَهْلِها یَنامُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ تُداویهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَها مِنَ النَّهارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَها؛روش فاطمه علیهاالسلام این بود که هیچ فردی از خانواده خویش را نمی گذاشت در آن شب (بیست و سوم) بخوابد و [مشکل خواب] آنها را با کمی غذا و آمادگی در روز درمان می نمود و می فرمود: محروم است کسی که از خیر آن شب محروم شود.»2

این بزرگواران، به دلیل اینکه نمی خواستند فرزندانشان از فیض شب قدر محروم بمانند، هر طور شده آنها را بیدار نگه می داشتند و اجازه نمی دادند که حتی بچه هایی که هنوز به سن تکلیف نرسیده اند، این عمل مستحبی را ترک کنند؛ پس قطعا وادار کردن نفس هم در شرایط خاصی که طاعت برایش سنگین شده و به راحتی و آسایش عادت نموده، مطلوب است و موجب جلب توفیقات بیشتر و رحمت الهی خواهد بود.

روشن است که این وادار کردن نباید به صورتی باشد که حالت زدگی ایجاد کرده و بعد از مدتی انسان به طور کلی از عبادت، دور شود. در حقیقت منظور اینست که خیلی هم نباید به راحتی نفس توجه کرد. نفس انسان مثل کودکی ست که نیاز به تربیت دارد؛ پس در مواقع لزوم، باید با هر ترفندی که شده، او را مجبور کرد به انجام عملِ درست.

یکی از اساتید و علمای اخلاق سفارش می کردند که اگر برای انجام یک عبادت حال خاصی ندارید، نیت کرده و دعا کنید که خدایا من زورم به جسمم می رسد و او را وادار به طاعت تو می کنم؛ قلب و باطنم در دست توست، عنایتی فرموده و آنها را هم همراه کن.


پی نوشت:
1. بحار الانوار، ج 95، ص 10
2. بحار الانوار، ج 94، ص 10؛ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 470

باسمه السریع الرضا

حنیف;954480 نوشت:
در این مورد فرقی بین واجب و مستحب نیست؛ به طور کلی هم عملی که در راستای تعالی نفس بوده و موجب ترقی انسان در مسیر سعادت و کمال باشد، مشمول این دستور می شود.

آنچه موجب تعالی نفس و ترقی انسان در درجات کمال می شود عبادت از سر معرفت و شوق به آن و محبت

حق تعالی است که در ابتدای امر برای نفوس ضعیف و مبتدیان با ترک محرمات و انجام واجبات میسر می گردد

همین که انسان محرمات را ترک کرد نورانیت حاصل از آن را در می یابد و شوق عبادت در او مضاعف شده

و به مستحبات رغبت پیدا می کند بنابراین به نظر نمی رسد که برای مبتدی دستوری جهت الزام نفس

به مستحبات رسیده باشد در حالیکه هنوز در اتیان واجبات لنگ می زند.

حنیف;954480 نوشت:
قطعا احادیث مربوط به شب قدر را مطالعه کرده اید که گفته شده پیامبر گرامی اسلام حتی اگر لازم بود به صورت کودکان آب می پاشیدند تا آنها را بیدار نگه دارند.

گذشته از اینکه باید سند این روایت بررسی گردد به نظر می رسد یک شب در سال یا حداکثر سه شب در سال

بیداری اجباری ضرری را متوجه نفس نکند ولی اگر انسان بخواهد اغلب خویش را وادار به مستحبات کند و تحت فشار

اجبار قرار دهد بی گمان نفس افسار می گسلد و ممکن است اثری معکوس داشته باشد.

چنانچه در مراتب تهذیب نفس نیز ابتدا سفارش به تجلیه(اطاعت و انقیاد در برابر دستورات شرع و ترک منهیات)

شده است تا ملکه ی انقیاد در برابر اراده حق حاصل گردد.

حدیث قرب فرائض نیز در این بحث راهگشاست.

مدیر ارجاع سوالات;953683 نوشت:
با نام و یاد دوست


کمک کنید. چطور خودمو تثبیت کنم. چطور معنویتم تثبیت شه یا در حال بالا رفتن باشه و افول نکنم؟

با تشکر

به نظرم مشکل شما عدم اعتماد به نفس هست

به خودتون اعتماد کنین هر بار که زمین خوردید دوباره بلند شید حتی اگه هزاران بار اتفاق بیافته

الحمد لله شما هدف مشخصی دارید

هدف های کوتاه مدت برای خودتون بزارید تا به هدف اصلی برسید

مثلا روزه های مستحب

نوافل رو از دو رکعت شروع کنید و به مرور زمان کامل کنید

و برنامه های دینی دیگه ای که بیشتر بهش علاقه مند هستید

یه شعر زیبا براتون میزارم که بسیار کمک حالتون خواهد بود

منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایانرهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من،
خدایی، خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی،
یا خدایی، میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را،
بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما
و عاشق میشوم بر تو
که
وصل عاشق و معشوق هم،
آهسته میگویم،
خدایی، عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم،
تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت می گفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛
ببینم، من تو را از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود.
آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت،
خالقت
اینک صدایم کن مرا،
با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را.
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام.
آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو، جز من کس دیگر نمی فهمد،
به نجوایی صدایم کن.
بدان آغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن،
تکیه کن بر من
قسم بر روز،
هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور،
رهایت من نخواهم کرد

برای درک آغوشم،
شروع کن،

یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل
پروردگارت با تو می گوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان.
رهایت من نخواهم کرد

حبیبه;954581 نوشت:
آنچه موجب تعالی نفس و ترقی انسان در درجات کمال می شود عبادت از سر معرفت و شوق به آن و محبت

حق تعالی است که در ابتدای امر برای نفوس ضعیف و مبتدیان با ترک محرمات و انجام واجبات میسر می گردد

همین که انسان محرمات را ترک کرد نورانیت حاصل از آن را در می یابد و شوق عبادت در او مضاعف شده

و به مستحبات رغبت پیدا می کند بنابراین به نظر نمی رسد که برای مبتدی دستوری جهت الزام نفس

به مستحبات رسیده باشد در حالیکه هنوز در اتیان واجبات لنگ می زند.

فرمایش حضرتعالی تا حدودی صحیح است. برای جائی که انسان حداقل گاهی این عبادتِ از سر معرفت و شوق را انجام دهد.
"عمل به واجبات و ترک محرمات"، اگر واقعا با شوق و معرفت انجام شود، بله؛ شکی نیست که تمام کار است و رسیدن به توحید ذات را به دنبال خواهد داشت که جامعِ توحید اسماء و صفات است و در برگیرنده همه کمالات.

رسیدن به توحید ذات، رتبه عبودیت و "انسان کامل" را شکل می دهد و روح آدمی به مرتبه ای می رسد که کمال کامل است و همه فضائل و صفات اخلاقی (یعنی توحید افعال و توحید اسماء و صفات که نتیجه مراعات مستحبات و مکروهات هستند) را نیز در بر دارد.
چنین کسانی بر حسب روایات اساسا موضوع بهشت برایشان مطرح نیست، بلکه در مقام قرب خداوند هستند و میهمانان ویژه اویند؛ و جایگاه خاصی دارند که ان شاءالله عمل کنیم و برسیم و ببینیم که چه جایگاهی است.

اما قطعا واقف هستید که در اینجا منظور از "عمل به واجبات و ترک محرمات" که قرار است انسان را به درک توحید ذات برساند، همین موارد جزئی که مردم عوام به صورت جسته و گریخته مراعات می کنند، نیست.

یعنی همین که انسان بسنده کند به اینکه نمازی بخواند و روزه ای بگیرد و از دزدی و شرب خمر هم پرهیز کند، او را به کمال و مقام قرب الهی نخواهد رساند.

بله؛ این یک درجه از مراعات شرع است که دوری از دوزخ، و دخول به بهشت (ان شاء الله)، برای انسان محقق میشود؛ ولی صرفا به دلیل لطف و رحمت خداوند؛ و نه به دلیل مراعات کامل شریعت و بندگی کامل.

اجازه بدهید عرضم را با یک مثال روشن کنم.
همه ما می دانیم که روزه گرفتن در اسلام بر انسان های سالم واجب است.
حالا تصور بفرمایید کسی را که زمینه بیماری در او هست و دکتر به ایشان دستور داده که برای پیشگیری یا به حداقل رساندن بیماری، از برخی خوراکی ها اجتناب کند و ورزش و تحرک روزانه داشته باشد.
اگر این شخص عمدا به دستورات دکتر عمل نکرده و بیماری اش شدت پیدا کند و نتواند روزه بگیرد، آیا روزه نگرفتنش توجیه شرعی دارد یا خیر؟

اگر کسی درست در شریعت دقت کرده و بخواهد به تمام حواشی و لوازمِ انجام واجبات و ترک محرمات عمل کند (که اصلِ شریعت و خواست خداوند از ما همین است)، آیا عمل کردن به دستورات دکتر، اولا برای حفظ سلامتی (چون مراقبت از سلامتی واجب شرعی ست) و به دنبالش روزه گرفتن (که آن هم فریضه شرعی ست)، واجب نمی شود؟!!
آیا مصرف کردن خوراکی هایی که به طور عادی برای ایشان حلال بوده، همچنان حلال است؟!!

بله؛ اگر کسی در این درجه از مراعات شریعت دقت داشته باشد، همانطور که قریب به اتفاق بزرگان اخلاق و عرفان فرموده اند، فقط انجام واجبات و ترک محرمات، باعثِ رسیدنش به درجات بالای کمال و معنویت خواهد شد. در غیر اینصورت، متاسفانه این درجه ای از "عمل به واجبات و ترک محرمات" که ما مراعات می کنیم، واقعا چیزی نیست که شارع از ما خواسته؛ و با همین مقدار اندک و سطحی از انجام شریعت، کسی به لقاءالله نخواهد رسید.

شاید به همین دلیل باشد که فرموده اند نوافل، جبران کننده نواقصى است که در نمازهاى واجب است1؛ و همچنین صدقه‏ اى که انسان مى‏ پردازد.2

پی نوشت:
1. مستدرک الوسائل، ج 1، ص 177
2. قصار الجمل، واژه النافله

حبیبه;954581 نوشت:
گذشته از اینکه باید سند این روایت بررسی گردد به نظر می رسد یک شب در سال یا حداکثر سه شب در سال

بیداری اجباری ضرری را متوجه نفس نکند ولی اگر انسان بخواهد اغلب خویش را وادار به مستحبات کند و تحت فشار

اجبار قرار دهد بی گمان نفس افسار می گسلد و ممکن است اثری معکوس داشته باشد.

چنانچه در مراتب تهذیب نفس نیز ابتدا سفارش به تجلیه(اطاعت و انقیاد در برابر دستورات شرع و ترک منهیات)

شده است تا ملکه ی انقیاد در برابر اراده حق حاصل گردد.

حدیث قرب فرائض نیز در این بحث راهگشاست.

به نظر می رسد که در این قسمت عرض بنده با فرمایش حضرتعالی منافاتی ندارد؛

حنیف;954480 نوشت:
روشن است که این وادار کردن نباید به صورتی باشد که حالت زدگی ایجاد کرده و بعد از مدتی انسان به طور کلی از عبادت، دور شود. در حقیقت منظور اینست که خیلی هم نباید به راحتی نفس توجه کرد. نفس انسان مثل کودکی ست که نیاز به تربیت دارد؛ پس در مواقع لزوم، باید با هر ترفندی که شده، او را مجبور کرد به انجام عملِ درست.

این یک امر بدیهی ست که هر عملی اگر از حد اعتدال خارج شود، ناپسند است و نتیجه نخواهد داد.

و همانطور که فرمودید حدیث قرب نوافل هم در این زمینه می تواند مورد استفاده قرار گیرد:

خداوند متعال در حدیث قدسی می فرماید:

"...وَ ما تَقَرَّبَ اِلَىَّ عَبْدٌ بِشَيْئ اَحَبَّ اِلَىَّ مِمّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ اِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ اِلَىَّ بِالنّافِلَةِ حَتّى اُحِبُّهُ فَاِذا اَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذى يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذى يُبْصِرُ بِهِ وَلِسانَهُ الَّذى يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتي يَبْطِشُ بِها اِنْ دَعانى اَجَبْتُهُ وَ اِنْ سَأَلَنى اَعْطَيْتُهُ...؛

...و نزديك نشد بنده‌اى به من به چيزى كه محبوب‌تر از انجام اَعمالى باشد كه بر او واجب كرده ام؛ و او با انجام مستحبات تا آن جا نزد من مقرب مى‌شود كه او را دوست مى‌دارم. پس وقتى او را دوست داشتم گوش او مى‌شوم كه با آن مى‌شنود، و چشم او مى‌شوم كه با آن مى‌بيند، و زبان او مى‌شوم كه با آن سخن مى‌گويد، و دست او مى‌شوم كه با آن كار انجام مى‌دهد. اگر مرا بخواند او را اجابت مى‌كنم؛ و اگر از من چيزى بخواهد به او عطا مى‌كنم..."1

در حقیقت عرض بنده این بود که اگر نفس به طور معمول به تنبلی عادت کرده و اصلا حاضر به انجام عبادات نیست (چه واجب و چه مستحب) باید گهگاه او را به منظور تربیت کردن، وادار نمود.
اصولا تمام وظیفه ما در دنیا، تربیت نفس و رسیدن به کمال است. این مسیر قطعا بدون زحمت نیست و اگر تمام وقت به نفس آسان بگیریم که نکند زده شود و افسار پاره کند و امثال اینها، اصولا تربیتی در کار نخواهد بود. قطعا هیچکس نمی تواند بگوید که روزه گرفتن در ماه های گرم و روزهای بلند سال برای او ساده و آسان است؛ یا با جدا شدن از رختخواب گرم در نیمه شب لذت می برد. در عین حال کسی که مشتاقِ رسیدن به کمال است، زحمت می کشد، نفس را لگام زده و مانع از خواست های بیهوده او می شود.

حتی در امور مادی هم بدون زحمت نمی توان به جائی رسید. کودکی که دوست ندارد صبح زود بیدار شده و به مدرسه برود را نباید رها کرد که نکند از مدرسه زده شده و گریزان شود؛ بلکه باید به هر نحوی که شده، و با استفاده از روش های مختلف، او را وادار به مدرسه رفتن کرد تا کم کم رشد کرده و متوجه شود که درس خواندن، با اینکه سخت است، ولی ارزش دارد و مایه سعادت اوست.

پس اولا باید گاهی نفس را وادار کرد؛ و ثانیا باید به صورت روشمند و اصولی این کار را انجام داد تا به نتیجه مطلوب برسد.

پی نوشت:
1. ثقه الاسلام کلینی، اصول كافى، ج 2، ص 252، روايت 7

مدیر ارجاع سوالات;953683 نوشت:
.هر بار نقشه میکشم یک برنامه ریزی بی نظیر میکنم. افق روشن و رویایی که ان شا الله برسم به یک معنویت و عبودیت. هفته اول با ایمان و معنویت و انرژی، هفته دوم هم همینطور. هفته سوم میبینی کم شد از اون انرژیم. در این لحظه میفهمم که دیگه دوره انرژی تموم شد چون تجربشو داشت. هفته چهارم انرژی تمام. و بعدش کم کم کار های عالی این چند هفته یواش یواش بر میگردن به قبل و انگار نه انگار.

حنیف;954087 نوشت:
اما وقتی کسی به طور مرتب دچار این حالت شده، یا اصولا هیچوقت نسبت به عبادت اشتیاق خاصی ندارد،‌ جواب نمی دهد. چنین نفسی را باید ابتدا به زور وادار به عبادت کنند، تا کم کم رام شده و فرمانبردار شود.

با سلام و ادب خدمت استاد گرامی
جناب استاد دوستمان اشاره نکردند که منظورش گفتن اذکار و عبادات مستحبی است یا مثلا مراقبت دقیق بر اعمال و رفتار که گناهی هر چند جزئی هم اتفاق نیفته.البته بیشتر به نظر میرسه منظورشون عبادات مستحبی باشه.ایا پاسخ این پرسش در این دو صورت فرق میکنه؟ضمن اینکه یه نکته ای هم که هست اینه که ایشون فرمودند تا دو سه هفته میتونند مداومت داشته باشند و بعد از اون رغبتشون از بین میره.این فرق نمیکنه با کسی که اصولا از ابتدا حاضر به شروع هم نیست؟

به نظر من در تزکیه و مخالفت با نفس مهم ترین چیز ها ، خیلی کم خوردن و خیلی کم حرف زدن است.به نطر من حتی از ترک گناه نیز مهم تر و سخت تر هستند.اگر انسان خیلی کم غذا بخورد و خیلی کم حرف بزند، خود به خود ترک گناه و انجام عبادت خیلی اسان تر می شود.در ضمن همیشه یاد خدا بودن نیز خیلی موثر است و حضور قلب در عبادات را بیش تر می کند. نماز شب هم که یکی از بهترین مستحبات هست و چاره ای نیست و باید خوانده شود.
[h=1][/h][h=1][/h] [h=1][/h][h=3][/h]

باسمه العدل

حنیف;954671 نوشت:
...و نزديك نشد بنده‌اى به من به چيزى كه محبوب‌تر از انجام اَعمالى باشد كه بر او واجب كرده ام؛ و او با انجام مستحبات تا آن جا نزد من مقرب مى‌شود كه او را دوست مى‌دارم.

حاکم یک کشور در حال توسعه یا جهان سومی برای رسیدن به رشد و تعالی و بالندگی ابتدا باید چه کند؟

زیر ساختهای مملکتش را محکم کند و یا توان و بودجه اش را صرف زیبا سازی ساختمانهای در حال ریزش و فروپاشی

و تزیین عمارات مخروبه و سست نماید؟

انسان،حاکم وجود خویش و در برابر استحکام بنای عقیده و ایمانش مسئول است،بنای وجودش را گناهان و رذائل اخلاقی

و عقاید فاسد ویران نموده اند؛حال چنین مملکت خرابی را باید اجبار به مستحبات که حکم تزیین و تتمیم و اکمال دارد بکند

یا ابتدا همه ی قوایش را در اصلاح خرابیهای معصیت و بازسازی آن خرابیها به توبه و انجام واجبات و پرهیز از منهیات صرف

نماید؟

شخص مبتدی حکم همان حاکم را دارد که قصد کرده مملکت وجودش را آباد کند.

عرض بنده این است که چنین شخصی بهتر است ابتدا همتش را مصروف ترک معاصی و انجام واجبات نماید

و در این راه به خود سختی دهد و مشقات را بر خویش هموار نماید، آنگاه بعد از مدتی با نظر لطف و عنایت

مالک حقیقی وجودش به مستحبات هم مایل گشته و بی زحمت تلکیف و اجبار نفس، از سر عشق و شوق

عبادات مستحبی را هم انجام خواهد داد،البته نباید تصور کنیم که بین این دو کار که یکی اهم و دیگری مهم است

فاصله ای طولانی ایجاد می شود خیر،طبق آنچه بزرگان وعده داده اند ابتدایش سخت است و به زودی تلخی تکلیف

به شیرینی تشرف و تشریف بدل می گردد ان شاالله.

باسمه المستعان

حنیف;954663 نوشت:
"عمل به واجبات و ترک محرمات"، اگر واقعا با شوق و معرفت انجام شود، بله؛ شکی نیست که تمام کار است و رسیدن به توحید ذات را به دنبال خواهد داشت که جامعِ توحید اسماء و صفات است و در برگیرنده همه کمالات.

حقیر فرمایشات فوق را بعد از ارسال عرایضم در پست قبل دیده و مطالعه نمودم لذا باید عرض کنم که انجام واجبات از سر شوق

و عشق و معرفت حالاتی است که بعد از الزام نفس به طاعات و عبادات واجب و مراقبت از اخلاص و حضور قلب

و تفکر و مراقبه و محاسبه به دست می آید بخصوص مراقبت از نماز اول وقت و حضور قلب در آن و سعی فکری

و عملی در نیل به معارف آن.

بعد از این مرحله و گاهی حتی همزمان با آن شوق به عبادات مستحب نیز ایجاد خواهد شد لذا به نظر می رسد

تا اصلاح اصول نشود اجبار به فروع و دستور به آن صلاح نباشد.

مگر برای نفوس مستعد و قابل که دارای همتی بلند و اراده ای محکم و عزمی جزم در معنویّاتند.

حنیف;954663 نوشت:
در غیر اینصورت، متاسفانه این درجه ای از "عمل به واجبات و ترک محرمات" که ما مراعات می کنیم، واقعا چیزی نیست که شارع از ما خواسته؛ و با همین مقدار اندک و سطحی از انجام شریعت، کسی به لقاءالله نخواهد رسید.

سلام و عرض ادب

ببخشید این جمله (( این درجه عمل به واجبات و ترک محرمات که ما مراعات می کنیم چیزی نیست که شارع از ما خواسته))

مگر چیز کمی هست؟ ترک محرماتی مثل دروغ نگفتن، حسادت نکردن، غیبت نکردن، تهمت نزدن، کنترل چشم و زبان و بسیاری دیگه.

خب یعنی انسانی که درغگو نیست و غیبت نمیکند و چشم و زبانش رو حفظ میکند و حرام نمیخورد و ..... آیا به قرب الهی نزدیک نمیشود؟

ممنون از شما

حبیبه;954723 نوشت:
باسمه العدل

فرمایشتان صحیح است؛ منتها به همان شرطی که هم شما فرمودید و هم بنده عرض کردم.
و آن اینکه واقعا با تمام توان در جهت محکم کردن زیر ساختهایش تلاش کند. یعنی همان «انجام واجبات و ترک محرمات» به شیوه ای که عرض شد. «کامل و با دقت در تمام حواشی و قرائن احکام.»

اما اگر (لطفا دقت بفرمایید) اولا: توانائي چنین کاری را ندارد؛ و ثانیا می خواهد به درجات بالای کمال برسد؛ راهی نیست جز اینکه فرائضِ ناقصش را با نوافل کامل کند.

در غیر اینصورت، همانطور که عرض شد مشکلی نیست و با فضل و رحمت خداوند، با انجام همین اعمال دم دستی و مراعات سطحی شریعت، از دوزخ رها شده و مستحق بهشت خواهد شد؛ اما نه آن بهشتی که مخصوص مخلَصین و خصیصین است.

مستحبات واجب نیست و می توان فقط با مراعات شریعت (انجام واجبات و ترک محرمات) به سعادت و کمال رسید. منتها «بشرطها و شروطها»
شرطش اینست که شریعت را با تمام لوازم، حواشی و قرائنش مراعات کنیم؛ نه به طور سطحی و عوامانه.

به نظر خیلی روشن می رسد و متوجه نمی شوم که ابهام در کجاست.
یعنی دقیقا هر کسی به اندازه تلاش و کوششی که داشته، مزد دریافت خواهد کرد.

حبیبه;954726 نوشت:
انجام واجبات از سر شوق

و عشق و معرفت حالاتی است که بعد از الزام نفس به طاعات و عبادات واجب و مراقبت از اخلاص و حضور قلب

و تفکر و مراقبه و محاسبه به دست می آید بخصوص مراقبت از نماز اول وقت و حضور قلب در آن و سعی فکری

و عملی در نیل به معارف آن.



کاملا درست است.

و این یعنی همان «نماز کامل»؛ همان نمازی که واقعا شارع از ما خواسته و با آن به کمال می رسیم.

و نه نمازی که ما به صورت بسیار سطحی و در حد رفع تکلیف انجام می دهیم.


(قیاس به نفس بنده را عفو بفرمایید؛ ان شاءالله خداوند همه ما را از نمازگزاران واقعی قرار دهد.)

ابراهیم ا;954734 نوشت:
سلام و عرض ادب

ببخشید این جمله (( این درجه عمل به واجبات و ترک محرمات که ما مراعات می کنیم چیزی نیست که شارع از ما خواسته))

مگر چیز کمی هست؟ ترک محرماتی مثل دروغ نگفتن، حسادت نکردن، غیبت نکردن، تهمت نزدن، کنترل چشم و زبان و بسیاری دیگه.

خب یعنی انسانی که درغگو نیست و غیبت نمیکند و چشم و زبانش رو حفظ میکند و حرام نمیخورد و ..... آیا به قرب الهی نزدیک نمیشود؟

ممنون از شما

علیکم السلام و رحمه الله

خیر بسیار هم مهم است؛ منتها همانطور که عرض شد، به شرطی که به معنای واقعی و کامل آنها را انجام دهیم؛ نه به صورت ناقص و سطحی.

نماز خواندن به معنای واقعی، به صراحت قرآن، باید انسان را از گناه دور کند. اما آیا واقعا اینطور هست؟!

همه قبول داریم که نماز صبح واجب شرعی است و همه باز قبول داریم که اگر کسی خواب بماند (اگر تبدیل به عادت هر روز نشود) گناهی نکرده و صرفا باید نمازش را قضا کند.

این همان عمل کردنِ سطحیِ احکام است؛ در حالیکه سطح حقیقی آن این است که اگر انسان شب بخاطر میهمانی یا امتحان فردا یا هر دلیل دیگری بیدار بماند و آن بیدار ماندن باعث خواب آلودگی در صبح و قضا شدن نمازش شود، آن میهمانی یا درس خواندن حرام است چون مسبب وقوع ترک یک عمل واجب است.

این حدود حقیقی شرع است.

خانه را به خریدار نشان میدهیم و میفروشیم و نمیگوییم که فاضلابش مشکل دارد و ادعا داریم که خانه را دیده و خودش باید بفهمد یا بپرسد! دیندار هم هستیم!

در محل کار چت میکنیم و با موبایل هایمان ور میرویم و کار نمیکنیم و همه اینها در عین ایمان راسخ ما به خداوند و قیامت است!

در دانشگاه از امکانات بیت المال مسلمین استفاده میکنیم و درس نمیخوانیم و بالاخره با هزار تقلب و التماس به استاد و نکته و تک ماده فارغ التحصیل میشویم و بعد فریاد میزنیم که کار برای ما نیست و آبروی یک کشور اسلامی را میبریم؛
نمیگوییم که درس نخوانده ایم و واقعا شایستگی استخدام نداریم!

و همه اینها در عین عرض ارادت ما به ساحت مقدس قرآن کریم است و البته هرگز به سمت قرآن پایمان را دراز نمیکنیم چون با اخلاق اسلامی منافات دارد!

شوخی نیست.

حقیقت این است که ما صرفا کمی تا قسمتی باور داریم که خدایی هست و پیغمبری هست و امامی هست و نهایتا اینکه دوستشان هم داریم و تمام؛ و واقعا در مورد حدود حقیقی شرع، خوب و کامل عمل نمی کنیم!

حقیقت تلخی ست؛ ولی متاسفانه واقعیت دارد...

حنیف;954811 نوشت:
علیکم السلام و رحمه الله

خیر بسیار هم مهم است؛ منتها همانطور که عرض شد، به شرطی که به معنای واقعی و کامل آنها را انجام دهیم؛ نه به صورت ناقص و سطحی.

نماز خواندن به معنای واقعی، به صراحت قرآن، باید انسان را از گناه دور کند. اما آیا واقعا اینطور هست؟!

همه قبول داریم که نماز صبح واجب شرعی است و همه باز قبول داریم که اگر کسی خواب بماند (اگر تبدیل به عادت هر روز نشود) گناهی نکرده و صرفا باید نمازش را قضا کند.

این همان عمل کردنِ سطحیِ احکام است؛ در حالیکه سطح حقیقی آن این است که اگر انسان شب بخاطر میهمانی یا امتحان فردا یا هر دلیل دیگری بیدار بماند و آن بیدار ماندن باعث خواب آلودگی در صبح و قضا شدن نمازش شود، آن میهمانی یا درس خواندن حرام است چون مسبب وقوع ترک یک عمل واجب است.

این حدود حقیقی شرع است.

خانه را به خریدار نشان میدهیم و میفروشیم و نمیگوییم که فاضلابش مشکل دارد و ادعا داریم که خانه را دیده و خودش باید بفهمد یا بپرسد! دیندار هم هستیم!

در محل کار چت میکنیم و با موبایل هایمان ور میرویم و کار نمیکنیم و همه اینها در عین ایمان راسخ ما به خداوند و قیامت است!

در دانشگاه از امکانات بیت المال مسلمین استفاده میکنیم و درس نمیخوانیم و بالاخره با هزار تقلب و التماس به استاد و نکته و تک ماده فارغ التحصیل میشویم و بعد فریاد میزنیم که کار برای ما نیست و آبروی یک کشور اسلامی را میبریم؛
نمیگوییم که درس نخوانده ایم و واقعا شایستگی استخدام نداریم!

و همه اینها در عین عرض ارادت ما به ساحت مقدس قرآن کریم است و البته هرگز به سمت قرآن پایمان را دراز نمیکنیم چون با اخلاق اسلامی منافات دارد!

شوخی نیست.

حقیقت این است که ما صرفا کمی تا قسمتی باور داریم که خدایی هست و پیغمبری هست و امامی هست و نهایتا اینکه دوستشان هم داریم و تمام؛ و واقعا در مورد حدود حقیقی شرع، خوب و کامل عمل نمی کنیم!

حقیقت تلخی ست؛ ولی متاسفانه واقعیت دارد...

با عرض سلام داشتم روزنامه های اوایل انقلاب را مطالعه می کردم واقعا شوکه شدم از این همه وعده های دروغین که به میلیونها نفر داده شده و عمل نشده یا دقیقا برعکس عمل شده است وقتی کسانی که باید الگوهای ما باشند و مردم از انها تبعیت کنند به مردم دروغ بگویند از دیگران چه انتظاری می رود؟وقتی رهبران مذهبی مردم را فریب دهند چه انتظاری از دیگران می باشد؟

Reza24;955178 نوشت:
با عرض سلام داشتم روزنامه های اوایل انقلاب را مطالعه می کردم واقعا شوکه شدم از این همه وعده های دروغین که به میلیونها نفر داده شده و عمل نشده یا دقیقا برعکس عمل شده است وقتی کسانی که باید الگوهای ما باشند و مردم از انها تبعیت کنند به مردم دروغ بگویند از دیگران چه انتظاری می رود؟وقتی رهبران مذهبی مردم را فریب دهند چه انتظاری از دیگران می باشد؟

سلام و درود.
1 حرفتون با موضوع تاپیک سازگار نیست. موضوع تاپیک برای من یکی مهم هست لطفا بزارید درست پیش بره و منحرف نشه . ممنون
2 بهتره تاپیک جداگانه بزنید برای این موضوع
3 در تاپیکی که خواهید زد حتما مصادیق و مواردی رو که میگید دروغ هست لیستی بیان کنید و جواب بخواید و کلی گویی نکنید تا بهتر پاسخ داده بشه برادر.

یا حق

Reza24;955178 نوشت:
با عرض سلام داشتم روزنامه های اوایل انقلاب را مطالعه می کردم واقعا شوکه شدم از این همه وعده های دروغین که به میلیونها نفر داده شده و عمل نشده یا دقیقا برعکس عمل شده است وقتی کسانی که باید الگوهای ما باشند و مردم از انها تبعیت کنند به مردم دروغ بگویند از دیگران چه انتظاری می رود؟وقتی رهبران مذهبی مردم را فریب دهند چه انتظاری از دیگران می باشد؟

علیکم السلام و رحمه الله

هرچند این مطلب بسیار دور از هدف این تاپیک بوده و به قولی هیچ ربطی به موضوع ندارد؛ ولی چون مطرح کردید، چاره ای جز پاسخگویی نیست و سپاسگزار خواهم بود اگر ادامه ندهید و اگر سولی دارید در تاپیک جداگانه ای مطرح فرموده و پاسخ بگیرید.

هر کسی وعده دروغین و با قصد فریب به دیگران داده باشد، قطعا گناهکار است و مستوجب عقوبت الهی خواهد بود. در این شکی نیست.
هر کسی هم کم کاری کرده یا منافع خودش را بر جامعه ترجیح داده، حتما در بارگاه الهی باید پاسخگو باشد.

ولی هستند افرادی که آینده روشن را ترسیم کرده، زحمت می کشند و با اراده راسخ هم پیش می روند؛ اما در مسیر، دچار دوستان دلسوز ولی نادان شده، یا گرفتار جماعتِ کج فهم و لجباز می شوند، یا به هر دلیلی، بین خودشان و خدا، بیش از این کاری از دستشان بر نمی آید. چنین افرادی به طور قطع و یقین، در درگاه خداوند مأجور هستند، و پاداشِ کارِ انجام شده را خواهند برد، حتی اگر کار درست پیش نرفته و به موفقیتِ کامل و صد در صد نرسیده باشد.

و البته توجه بفرمایید که همه مائی که در جامعه زندگی کرده و هر کدام به نوعی وظیفه خودمان را انجام نمی دهیم، در وضع موجود و به سرانجام نرسیدنِ بسیاری از امور شریک هستیم و این مسئله قابل انکار هم نیست. امروز در جامعه اسلامی، حتی رهبر جامعه، به طور غیر مستقیم (با رأی مجلس خبرگان که خودشان با آراء مردم انتخاب شده اند) انتخاب می شود.

وقتی سلیقه های حزبی و قومی و امثال اینها را بر رضای خدا و ادای تکلیف مقدم می کنیم، نتیجه ای غیر از این نیست.
قرآن به صراحت می فرماید:



إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ

در حقيقت ‏خدا حال قومى را تغيير نمى‏ دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند...





سوره رعد، 11

منم این مشکل رو دربرخی از بخش های زندگیم دارم. از پاسخگویی شما کارشناسان عزیز متشکرم

پرسش: من عاشق خدا هستم و از صحبت با خدا لذت میبرم. اما خیلی سست عنصر هستم.هر بار نقشه میکشم یک برنامه ریزی بی نظیر میکنم که ان شا الله برسم به یک معنویت و عبودیت. برنامه ریزی هام اولش با عشق و قلبیه، بعد که انرژیم از بین میره، تبدیل میشه به زورکی و با کراهت؛ که انجام ندم خیلی سنگین تره! من آدم بدی نیستم، اما معنویتم همیشگی نیست در واقع دوره ای هست. اشتیاق پیدا میکنم، شروع میکنم، شروع عالی پیش میرم، بعد از چند وقت انرژی تموم میشه، با مخ میخورم زمین. چطور خودمو تثبیت کنم. چطور معنویتم تثبیت شه یا در حال بالا رفتن باشه و افول نکنم؟ و آیا وادار کردن نفس به عبادت، منحصر در واجبات است یا مستحبات را هم شامل می شود؟

پاسخ: انسان موجودی مختار است و برای دستیابی به سعادت، رستگاری و کمال خود در دنیا و آخرت، همواره در معرض اعمال اراده و انتخاب و تصمیم گیری ست. در این بین شیطان هم که برای گمراهی و نابودی انسان سوگند یاد کرده، تمام تلاش و کوشش را به کار می گیرد تا این اراده و تصمیم را در جهت خلاف رضای خداوند و در راستای دوری از یاد و ذکر او منحرف کند.

یکی از راه های نفوذ شیطان، ایجاد و القایِ بی حالی و به تعبیری ادبار در قلب است. شیطان عبادت و ذکر پروردگار را برای انسان سخت و سنگین جلوه داده و زمانی که تصمیم می گیرید عملی را مورد رضای خداوند است انجام دهید، تمام کارهای عقب مانده را به خاطرتان می آورد، با هجوم افکارِ خوب و بد،‌ ذهنتان را مشغول می کند و امثال اینها. انسانی که می داند این خطورات، حاصل وسوسه شیطان و با هدفِ دور کردن او از سعادت است، قاعدتا نباید اهمیت دهد؛ برعکس باید هرچه بیشتر در عملش جدیت به خرج داده و مصمم تر شود.

درست است که شما بعد از مدتی، نسبت به انجام دادن عبادت کسل و بی حوصله می شوید، اما حتی به اجبار هم که شده، خودتان را وادار کنید، عملتان را ادامه داده و به هیچ عنوان منصرف نشوید. عبادت حتی اگر بدون اشتیاق هم انجام شود، به هرحال بی تاثیر نیست و یکی از تاثیراتِ آن، برطرف شدن حالت اجبار و اکراه است. منتظر آثار و نتایج سریع و محسوس نباشید. علامه طباطبائی رحمه الله علیه به نقل از یکی از شاگردانشان فرموده اند که اگر می خواهید عملی اثر خاصی بر روح شما داشته باشد، باید حداقل یک سال آن را به صورت مستمر ادامه دهید.

در این زمینه روایتی هم از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرموده اند: «هرگاه شخصی عملی را انجام می دهد، تا یک سال ادامه دهد؛ سپس اگر خواست به عمل دیگری منقل شود؛ زیرا شب قدری که تقدیرات و مشیت های الهی در آن محقق می شود، ضمن یک سال خواهد بود.» (1) و در جای دیگری فرمودند: «مبادا عملی را بر خودت واجب گردانی و آنگاه یک سال تمام آن را انجام ندهی و رهایش کنی.» (2)

به طور کلی استمرار در عمل در روح انسان تاثیرات بسیاری دارد. ممکن است ما متوجه این تاثیرات نباشیم؛ اما در اینکه عمل کار خودش را انجام داده و تاثیر خودش را خواهد داشت، شکی نیست. از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
«دوست داشتنی ترین اعمال نزد خدای عزوجل، عملی ست که بنده آن را ادامه دهد، اگرچه اندک باشد.» (3)

و امیرالمومنین علی علیه السلام نیز فرموده اند:
«کار اندکی که بر آن مداومت کنی، امیدبخش تر از کار بسیاری ست که از آن ملول گردی.» (4)

پس یک برنامه درست برای خودتان در نظر بگیرید و بر آن استمرار داشته باشید؛ ولو با کراهت، ولی آن را قطع نکرده و نتیجه آن را به خداوند بسپارید. البته بسیار مهم است که برنامه ریزی تان درست و واقع بینانه باشد. از خودتان بیش از حد انتظار نداشته باشید و توجه بفرمایید که هر تغییری باید به صورت کم کم و در مدت زمان طولانی ایجاد شود. همانطور که برای پرورش جسم، باید از ورزش های سبک شروع کرده و با استمرار داشتن در آنها کم کم بدن را تقویت کرد، پرورش روح هم دقیقا به همین صورت است. از برنامه های سبک و عملی شروع کنید و کم کم آن را ادامه داده و به صورت ملکه راسخ و صفت ثبوتی درآورید.

روشن است که این وادار کردن نباید به صورتی باشد که حالت زدگی ایجاد کرده و بعد از مدتی انسان به طور کلی از عبادت، دور شود. در حقیقت منظور اینست که خیلی هم نباید به راحتی نفس توجه کرد. نفس انسان مثل کودکی ست که نیاز به تربیت دارد؛ پس در مواقع لزوم، باید با هر ترفندی که شده، او را مجبور کرد به انجام عملِ درست. یکی از اساتید و علمای اخلاق سفارش می کردند که اگر برای انجام یک عبادت حال خاصی ندارید، نیت کرده و دعا کنید که خدایا من زورم به جسمم می رسد و او را وادار به طاعت تو می کنم؛ قلب و باطنم در دست توست، عنایتی فرموده و آنها را هم همراه کن.

"عمل به واجبات و ترک محرمات"، اگر واقعا با شوق و معرفت انجام شود، شکی نیست که تمام کار است و رسیدن به توحید ذات را به دنبال خواهد داشت که جامعِ توحید اسماء و صفات است و در برگیرنده همه کمالات. رسیدن به توحید ذات، رتبه عبودیت و "انسان کامل" را شکل می دهد و روح آدمی به مرتبه ای می رسد که کمال کامل است و همه فضائل و صفات اخلاقی (یعنی توحید افعال و توحید اسماء و صفات که نتیجه مراعات مستحبات و مکروهات هستند) را نیز در بر دارد.
چنین کسانی بر حسب روایات اساسا موضوع بهشت برایشان مطرح نیست، بلکه در مقام قرب خداوند هستند و میهمانان ویژه اویند؛ و جایگاه خاصی دارند که ان شاءالله عمل کنیم و برسیم و ببینیم که چه جایگاهی است. اما قطعا واقف هستید که در اینجا منظور از "عمل به واجبات و ترک محرمات" که قرار است انسان را به درک توحید ذات برساند، همین موارد جزئی که مردم عوام به صورت جسته و گریخته مراعات می کنند، نیست. یعنی همین که انسان بسنده کند به اینکه نمازی بخواند و روزه ای بگیرد و از دزدی و شرب خمر هم پرهیز کند، او را به کمال و مقام قرب الهی نخواهد رساند.

بله؛ این یک درجه از مراعات شرع است که دوری از دوزخ، و دخول به بهشت (ان شاء الله)، برای انسان محقق میشود؛ ولی صرفا به دلیل لطف و رحمت خداوند؛ و نه به دلیل مراعات کامل شریعت و بندگی کامل.

اجازه بدهید عرضم را با یک مثال روشن کنم.
همه ما می دانیم که روزه گرفتن در اسلام بر انسان های سالم واجب است.حالا تصور بفرمایید کسی را که زمینه بیماری در او هست و دکتر به ایشان دستور داده که برای پیشگیری یا به حداقل رساندن بیماری، از برخی خوراکی ها اجتناب کند و ورزش و تحرک روزانه داشته باشد. اگر این شخص عمدا به دستورات دکتر عمل نکرده و بیماری اش شدت پیدا کند و نتواند روزه بگیرد، آیا روزه نگرفتنش توجیه شرعی دارد یا خیر؟

اگر کسی درست در شریعت دقت کرده و بخواهد به تمام حواشی و لوازمِ انجام واجبات و ترک محرمات عمل کند (که اصلِ شریعت و خواست خداوند از ما همین است)، آیا عمل کردن به دستورات دکتر، اولا برای حفظ سلامتی (چون مراقبت از سلامتی واجب شرعی ست) و به دنبالش روزه گرفتن (که آن هم فریضه شرعی ست)، واجب نمی شود؟!! آیا مصرف کردن خوراکی هایی که به طور عادی برای ایشان حلال بوده، همچنان حلال است؟!!

بله؛ اگر کسی در این درجه از مراعات شریعت دقت داشته باشد، همانطور که قریب به اتفاق بزرگان اخلاق و عرفان فرموده اند، فقط انجام واجبات و ترک محرمات، باعثِ رسیدنش به درجات بالای کمال و معنویت خواهد شد. در غیر اینصورت، متاسفانه این درجه ای از "عمل به واجبات و ترک محرمات" که ما مراعات می کنیم، واقعا چیزی نیست که شارع از ما خواسته؛ و با همین مقدار اندک و سطحی از انجام شریعت، کسی به لقاءالله نخواهد رسید. شاید به همین دلیل باشد که فرموده اند نوافل، جبران کننده نواقصى است که در نمازهاى واجب است (5)؛ و همچنین صدقه‏ اى که انسان مى‏ پردازد. (6)


پی نوشت:
۱. کافی، ج۲، ص۸۲
۲. همان
۳. همان
۴. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۳۸۳
5. مستدرک الوسائل، ج 1، ص 177
6. قصار الجمل، واژه النافله

موضوع قفل شده است