جمع بندی آیا آب حیات وجود دارد؟ مکان آن کجاست؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا آب حیات وجود دارد؟ مکان آن کجاست؟

سلام ...
مطلبی رو میخوندم که گویا حضرت خضر با ذوالقرنین برای یافتن آب حیات سعی و تلاش میکنند و در نهایت حضرت خضر میتونه به آب حیات در سرزمین تاریکی دسترسی پیدا کنه و عمر جاودان پیدا کنه ... و ذوالقرنین که در انتهای لشگر جستجو گر بوده نمیتونه از اون آب بنوشه و بالتبع عمرجاودان پیدا نمیکنه و فوت میشه ....

چند تا سوال :

1. آیا اصلا آب حیات وجود داره ...
2. این داستانی که از حضرت خضر و ذوالقرنین تعریف میکنند آیا حقیقت داره .
3. اگر این داستان حقیقت داره ... حضرت خضر از کجا فهمیده که اون آبی که پیدا کرده ... آب حیات هست .

در جایی هم میخوندم که وقتی حضرت موسی به دنبال حضرت خضر میگشته ... ماهی خودشون رو در کنار رود ... یا برکه ای میگذارند و بعدش فراموش میکنند که ماهی رو اونجا گذاشته اند و بعد از مدتی گویا ماهی جان میگیره و شروع میکنه راه دریا رو پیمودند که قرآن از اون منطقه با عنوان مجمع البحرین یاد میکنه ... برخی بر این اعتقاد هستند که اون ماهی از آب حیات تناول کرده که زنده شده ...

میخواستم اگر اطلاعاتی در مورد مجمع البحرین در اختیار دارین ... که حدودا کجا هستش در اختیارم قرار بدین ...

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

مینوی خرد;936990 نوشت:
مطلبی رو میخوندم که گویا حضرت خضر با ذوالقرنین برای یافتن آب حیات سعی و تلاش میکنند و در نهایت حضرت خضر میتونه به آب حیات در سرزمین تاریکی دسترسی پیدا کنه و عمر جاودان پیدا کنه ... و ذوالقرنین که در انتهای لشگر جستجو گر بوده نمیتونه از اون آب بنوشه و بالتبع عمرجاودان پیدا نمیکنه و فوت میشه ....


در تفسیر طبری آمده است:

اين خضر از سرهنگان ذو القرنين بود، و ذو القرنين چنان خبر يافته بود كه اندر ظلمات آب‏ حيات‏ است كه هر كى آن آب بخورد هرگز نميرد. و ذو القرنين بطمع آن آب بظلمات اندر شد تا آن آب باز خورد، پس از آن كه همه جهان او را مسخّر گشته بود، و بمشرق رسيده بود كه آفتاب از آنجا بر مى‏آيد و بمغرب رسيده بود كه آفتاب آن جا فرو مى‏شود، و همه جهان او داشت و هيچ چيز او را دربايست نبود مگر زندگانى دراز.

پس برخاست و لشكر را برگرفت و بمغرب كه آفتاب فرو ميشود اندر گذشت، و بظلمات اندر شد بطمع آب حيات. و بدين سپاه خويشتن‏ كه با او بودند هيچ نگفته بود كه بدين ظلمات اندر بچه كار مى‏رود، و بديشان گفته بود كه من بجابلقا و جابرسا خواهم رفت ببر كوه قاف و آنجا خود نتوانست رفتن، و لكن سپاه خويش را چنين گفته بود. و گفت ايشان را كه هر كجا [آب بيابيد] مرا آگاه كنيد. پس خضر عليه السّلم آب يافت و تشنه بود و از آن آب بخورد، پس آن گاه بيامد و ذو القرنين را آگاه كرد كه من آب يافتم. و ذو القرنين بازگشت و آن آب طلب كردند و هيچ جاى باز نيافتند، و هفت شبانروز همى گرديدند و باز نيافتند.(1)

1.ترجمه تفسير طبرى، ج‏6، ص: 1544

مینوی خرد;936990 نوشت:
آیا اصلا آب حیات وجود داره ...

حقیقت "آب حیات" یا "عین الحیاة" چشمه ای است ازلی که منشآ حیات عالم هستی است. در روایتی نقل شده است که این چشمه از یکی از ارکان عرش جاری شده است(1)و پروردگار، فرشتگانی آفریده است که ظرفهایی پر از این آب در دست دارند(2)
کنون آیا اینکه این چشمه در روی زمین نمودی خارجی دارد یا خیر؟ بعید نیست که بتوان وجود چنین چشمه ای را نیز به صورت نمادین مورد بررسی قرار داد، چون هر حقیقت عرشی و آسمانی در عالم ظاهر نیز تمثلی دارد و در برخی روایات گفته شده است: چشمه ای که قرآن در داستان موسی و خضر به آن اشاره کرده که ماهی مرده در آن افتاد و زنده شد همان چشمه آب حیات است(3)
علامه طباطبائی میفرمایدد: گفته‌اند این داستان، افسانه‌ای خیالی است و بدین منظور تصویر شده است که بگوید کمال معرفت،انسان را به سرچشمه آب حیات می‌رساند و از آن به انسان می‌نوشاند، و آن همان زندگی جاویدی است که پس از آن مرگ نیست و خوشبختی سرمدی است که برتر از آن هیچ خوشبختی نیست، ولی این سخن بی‌دلیل است و ظاهر کتاب عزیز آن را رد می‌کند.
در داستانی که قرآن می‌آورد، خبری از چنین چشمه‌ای نیست.
آنچه هست، گفتارهای برخی از مفسران و داستان‌سرایان تاریخ‌نگار است که نه اصلی قرآنی دارد که این گفتارها بدان مستند باشد و نه چنین چشمه‌ای در نقطه‌ای از نقاط زمین مشاهده شده است... و باید دانست که آیات صراحتی در زنده شدن ماهی پس از مرگ ندارد.(4)

منابع:
1.شیخ صدوق ، علل الشرایع،ج2، ص 334، مکتبة الداوری، قم.
2.مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 24، ص 89، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
3.شیخ صدوق، کمال الدین، ج1، ص 294، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1395 ه ق.
4. ترجمه تقسیر المیزان، ج1، ص470

مینوی خرد;936990 نوشت:
میخواستم اگر اطلاعاتی در مورد مجمع البحرین در اختیار دارین ... که حدودا کجا هستش در اختیارم قرار بدین ...

به طور دقیق نمی توان گفت مجمع البحرین کجاست اما علامه طباطبای در تفسیر الامیزان احتمالی را نقل می کند که عبارتند از: از روايت ابن بابويه و قمى به دست مى‏آيد كه مجمع البحرين در سرزمين شامات و فلسطين واقع بوده، به قرينه اينكه در روايت، اين دو بزرگوار آن قريه‏اى كه در كنار آن ديوار ساختند ناصره ناميده شده كه نصارى منسوب به آنند و ناصره در اين سرزمين است. ولى در بعضى از روايات، مجمع البحرين را اراضى آذربايجان دانسته. اين معنا را الدر المنثور هم از سدى نقل كرده كه گفته است: آن دو بحر عبارت بوده از" كر" و" رس" كه در دريا مى‏ريختند و قريه نامبرده در داستان" باجروان" ناميده مى‏شده كه مردمش بسيار لئيم و پست بوده‏اند. و از ابى روايت شده كه آن قريه" افريقيه" بوده و از قرظى نقل شده كه گفته است" طنجه" بوده. و از قتاده نقل شده كه مجمع البحرين محل تلاقى درياى روم و درياى فارس است‏(1)
1.علامه طباطبائی، ترجمه المیزان، ج1، ص491
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

مینوی خرد;936990 نوشت:
2. این داستانی که از حضرت خضر و ذوالقرنین تعریف میکنند آیا حقیقت داره .

در مورد ذالقرنین روایات زیادی است که ذوالقرنین را متعلق به زمانهای مختلف می دانند لذا دقیق نمی توان حکم کرد که چه کسی بوده و در چه زمانی می زسته است
علامه طباطبائی می فرماید:
و در تعدادى از روايات كه از طرق شیعه و سنی رسیده آمده كه خضر از آب حيات كه واقع در ظلمات است نوشيده، چون وى در پيشاپيش لشكر ذو القرنين‏ كه در طلب آب حيات بود قرار داشت، خضر به آن رسيد و ذو القرنين‏ نرسيد. و اين روايات و امثال آن روايات آحادى است كه قطع به صدورش نداريم، و از قرآن كريم و سنت قطعى و عقل هم دليلى بر توجيه و تصحيح آنها نداريم.(1)

1. ترجمه تفسير الميزان، ج‏13، ص: 489

مینوی خرد;936990 نوشت:
آب حیات

سلام
یکبار استاد ما میگفت اب حیات نمادین هست یعنی علم ... والله اعلم

طارق اللیل;937549 نوشت:
سلام
یکبار استاد ما میگفت اب حیات نمادین هست یعنی علم ... والله اعلم

تعابیر مختلفی در مورد آب حیات رفته است از جمله برخی آن را ولایت می دانند
سید حیدر آملی، در توضیح آب حیات اشاره می کنیم: «عین الحیاة (چشمه زندگانی) باطن اسم «الحی» است که هرکس به این اسم تحقّق یابد از آب چشمه حیات نوشیده است، و هرکس از این چشمه بنوشد هرگز نخواهد مُرد؛ چرا که به حیات حق زنده شده است. و هر زنده ای در عالم، زنده به حیات چنین انسانی است؛ چرا که حیات او حیات خدا است. و به آب این چشمه اشاره دارد، قول خدای تعالی که می فرماید: ما هر چیزی را از آب زنده کردیم. همچنین به همین آب اشاره دارد آن جا که فرمود: و عرش خدا بر آب بود همچنین این آیه که: چشمه ای است که بندگان خاص خدا از آن می نوشند که به اختیارشان هر کجا خواهند جارى مى‏شود، که این چشمه در قرآن مسمّا است به چشمه کافوری و حوض کوثر در این دو آیه: «ابرار از جامی می نوشند که امتزاج آن با کافور بهشت‏ است»و «ما به تو کوثر عطا کردیم» و خضر هم به همین چشمه منسوب است؛ چرا که قطره ای از آن نوشیده است! و در حقیقت چشمه حیات، همان چشمه ولایت اصلی است که منبع نبوت حقیقی است. ..و در حقیقت ظلماتی که مشهور شده است (که آب حیات در ظلمات مخفی است)، همان ظلمت های عالم طبیعت و مقام کثرت است. و آب حیات عبارت از خارج شدن سالک از این ظلمات و رسیدن به این چشمه که چشمه ولایت و مقام توحید حقیقی است».(1)

1. آملی، سید حیدر،جامع الاسرار، ص 381، انتشارات علمى و فرهنگى وزارت فرهنگ و آموزش عالى، چاپ اول، 1368 ش.

سلام
آب حیات و آب نیسان باهم فرقی دارن؟اخه نیسان هم عمر رو زیاد میکنه
وقتی راهنمایی بودم یکی از معلما به این آب اشاره کرد و نحوه جمع کردنش
منم تو روز مربوطه زیر بارون رفتم و اون ابو جمع کردم اون موقع ها تهران دیر به دیر بارون میومد بعد هواشم که آلوده جمع کردم آب بارونو خوردم مریض شدم تا چند هفته!
اگرم همچین آبی باشه بعید میدونم قابل دسترسی باشه به آسونی چه حیات چه نیسان
یاعلی مدد

حکیم ابراهیم دینانی: آب حیوان چیست؟ در اسطوره ها آمده است که حضرت خضر رفت تا آب حیوان را پیدا کند. آب حیوان در ظلمات بود. حالا چرا آب حیوان در ظلمات بود؟ اصلا چرا آب حیوان است؟ آب حیوان یعنی صفت آب حیوانی است و حیوان یعنی زنده و زندگی.

حیوان از حیات است. حیات و حیوان از یک ماده اند. حیات به آب است. اگر آب نباشد، چیزی زنده نیست. آب حیوان یعنی آبی که زنده است و زنده می کند. یعنی آب زنده کننده همه نباتات و حیوانات و انسانهاست. آنها با آب زنده می مانند، پس آب، آب حیات است و آب حیوان یعنی حیات.

حالا چرا آب حیوان که همان آب حیات است در تاریکی است؟ برای اینکه آن چیزی که موجب حیات است آب است که از اکسیژن و هیدروژن تشکیل شده است. ولی این حیات ظاهری ماست که ما با آب زنده هستیم.

حیات معنوی ما به چه چیز زنده است. آیا حیات معنوی انسان هم با همین آب است یا آب معرفت است؟ اگر معرفت و عقلانیت نباشد حیات معنوی نداریم. حیات معنوی به معرفت وابسته است. معرفت هم از عقل به دست می آید.

پس آب حیات که حیات معنوی است به آب وابسته است و آن آب در ظلمات است و آن ظلمات کجاست؟

اگر عقل انسان با تاریکی های نفسانیت، شهوات، جهل، ظلم و نادانی نستیزد به آب معرفت نمی رسد. وقتی شما معرفت به دست می آورید که با ناروایی ها، جهالتها، نفسانیات، شهوات، خواسته های رنگارنگ مبارزه کنید. این ها ظلمات هستند، آب حیات یعنی معرفت عقلانی، در زدودن این ظلمات که نفسانیات هستند.

حیات معنوی آن است که همیشه زنده است، ممات ندارد و مرگ در آن نیست.

حیات معنوی، حیات روح است، حیات نفس است، حیات خرد است. حیات نفس ناطقه، ملائکه و امور مجرد، بسته به دانش است. یعنی اگر خرد و معرفت نباشد، نه تنها هیچ موجود مجردی بلکه باید به راحتی ادعا کنم که هستی، بی معنی خواهد بود.

اگر هستی بر اساس آگاهی نباشد یا در خود آن آگاهی نباشد، بی معنی خواهد بود. بنابراین آب در یک معنی متعالی – اگر ما این مفهوم را تعمیم بدهیم و از قید حس نجات بخشیم – آن چیزی است که مایه حیات معنوی است و این آب همان خرد و معرفت است. « وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء » یعنی اساس هستی بر معرفت است (این همان حرفی است که ما همیشه می زنیم)؛ اساس آفرینش بر معرفت است؛ اساس خلقت بر آگاهی و معرفت است. من آیه « وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء » را این طور تفسیر می کنم.

علامه حسن زاده آملی: یکی از مستحباتی که برای سالکین الی‌الله در حد وجوب است (البته نه واجب تکلیفی) نماز شب است، نماز شب آب حیات است و دل شب، ظلمات و استاد سلوک خضر این راه، که اگر کسی از آب حیات نوشید به سعادت جاوید و حیات ابدی می‌رسد.

مرا در این ظلمات آنکه رهنمائی کرد*****نماز نیمه شب بود و گریه سحری

امام صادق(ع) می‌فرمایند: «لیس من شیعتنا من لم یصل صلاة اللیل»؛ کسی که نماز شب نمی‌خواند از شیعیان واقعی ما نیست!

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ ***** از یمن دعای شب و ورد سحری بود

قرآن منبع آب حیات است و از اوصافی که برای خودش آورده است این است که فرموده : یا اَیُها الذینَ آمَنوا اِسْتَجیبوا لِلّهِ و للرسولهِ اِذا دَعاکُمْ لِما یُحِْییِکُمْ

انسان باید این آب حیات را بنوشد تا شاداب و شکوفا بوده باشد ، تا سعادت ابدی پیدا کند . با نوشیدن این آب حیات، اسماء الله تکوینی در او پیاده می شود.
خودش می شود اسماء الله، نه تنها به مفاهیم اسماء آگاهی پیدا می کند ؛ بلکه آن حقایق را می یابد، می چشد ، لمس می کند ، دارا می شود.

[="Tahoma"][="Navy"]

مینوی خرد;936990 نوشت:
سلام ...
مطلبی رو میخوندم که گویا حضرت خضر با ذوالقرنین برای یافتن آب حیات سعی و تلاش میکنند و در نهایت حضرت خضر میتونه به آب حیات در سرزمین تاریکی دسترسی پیدا کنه و عمر جاودان پیدا کنه ... و ذوالقرنین که در انتهای لشگر جستجو گر بوده نمیتونه از اون آب بنوشه و بالتبع عمرجاودان پیدا نمیکنه و فوت میشه ....

چند تا سوال :

1. آیا اصلا آب حیات وجود داره ...
2. این داستانی که از حضرت خضر و ذوالقرنین تعریف میکنند آیا حقیقت داره .
3. اگر این داستان حقیقت داره ... حضرت خضر از کجا فهمیده که اون آبی که پیدا کرده ... آب حیات هست .


سلام
آب حیات همان نور عشق و معرفت است که جان انسان را حیاتی برتر می بخشد. این آب را در سرزمین ولایت الهی و در وادی بندگی و بر سر نهر ترک گناه باید جست.
یا علیم[/]

یا علے;937561 نوشت:
سلام
آب حیات و آب نیسان باهم فرقی دارن؟اخه نیسان هم عمر رو زیاد میکنه
وقتی راهنمایی بودم یکی از معلما به این آب اشاره کرد و نحوه جمع کردنش
منم تو روز مربوطه زیر بارون رفتم و اون ابو جمع کردم اون موقع ها تهران دیر به دیر بارون میومد بعد هواشم که آلوده جمع کردم آب بارونو خوردم مریض شدم تا چند هفته!
اگرم همچین آبی باشه بعید میدونم قابل دسترسی باشه به آسونی چه حیات چه نیسان
یاعلی مدد

سلام علیکم
آب حیات ربطی به آن نیسان ندارد. در مورد آب نیسان واقعیت دارد اما بدیهی است باید آلوده نباشد

پرسش:
آیا جریان حضرت خضر و آب حیات صحت دارد؟ مکان آن کجاست؟

پاسخ:
در قرآن به اصل جریان خضر و آب حیات اشاره شده است است اما جزئیات آن نامعلوم است. طبری می گوید:
خضر از فرماندهان ذو القرنين بود، و ذو القرنين چنان خبر يافته بود كه در ظلمات آب‏ حيات‏ است و هر كسى آن آب را بخورد هرگز نمی ميرد. ذو القرنين به طمع آن آب به ظلمات رفت تا از آن آب بخورد، این جریان پس از آن اتفاق افتاده بود که ذوالقرنین بر مشرق و مغرب مسلط شد. او همه چیز داشت الا زندگانی طولانی.
لذا با لشکر خود به ظلمات رفت اما به آنان نگفت که به دنبال چیست، فقط به آنان گفت اگر آبی دیدید مرا خبر کنید، خضر (عليه السّلام) آب را یافته و چون تشنه بود از آن خورد سپس به نزد ذوالقرنین آمده و او را آگاه کرد اما ذوالقرنین هفت شبانه روز به دنبال آن گشت ولی چیزی نیافت.(1)

علامه طباطبائی در مورد این کلام طبری و امثال آن می گوید: در تعدادى از روايات كه از طرق شیعه و سنی رسیده آمده كه خضر از آب حيات كه واقع در ظلمات است نوشيده، چون وى در پيشاپيش لشكر ذوالقرنين‏ كه در طلب آب حيات بود قرار داشت، خضر به آن رسيد و ذو القرنين‏ نرسيد. و اين روايات و امثال آن روايات آحادى است كه قطع به صدورش نداريم، و از قرآن كريم و سنت قطعى و عقل هم دليلى بر توجيه و تصحيح آنها نداريم.(2)

در مورد آب حیات گفته اند که: حقیقت "آب حیات" یا "عین الحیاة" چشمه ای است ازلی که منشآ حیات عالم هستی است. در روایتی نقل شده است که این چشمه از یکی از ارکان عرش جاری شده است(3)و پروردگار، فرشتگانی آفریده است که ظرف هایی پر از این آب در دست دارند(4)
اکنون آیا اینکه این چشمه در روی زمین نمودی خارجی دارد یا خیر؟ بعید نیست که بتوان وجود چنین چشمه ای را نیز به صورت نمادین مورد بررسی قرار داد، چون هر حقیقت عرشی و آسمانی در عالم ظاهر نیز تمثلی دارد و در برخی روایات گفته شده است: چشمه ای که قرآن در داستان موسی و خضر به آن اشاره کرده که ماهی مرده در آن افتاد و زنده شد همان چشمه آب حیات است(5)

علامه طباطبائی میفرماید: گفته‌اند این داستان، افسانه‌ای خیالی است و بدین منظور تصویر شده است که بگوید کمال معرفت،انسان را به سرچشمه آب حیات می‌رساند و از آن به انسان می‌نوشاند، و آن همان زندگی جاویدی است که پس از آن مرگ نیست و خوشبختی سرمدی است که برتر از آن هیچ خوشبختی نیست، ولی این سخن بی‌دلیل است و ظاهر کتاب عزیز آن را رد می‌کند.
در داستانی که قرآن می‌آورد، خبری از چنین چشمه‌ای نیست.
آنچه هست، گفتارهای برخی از مفسران و داستان‌سرایان تاریخ‌نگار است که نه اصلی قرآنی دارد که این گفتارها بدان مستند باشد و نه چنین چشمه‌ای در نقطه‌ای از نقاط زمین مشاهده شده است... و باید دانست که آیات صراحتی در زنده شدن ماهی پس از مرگ ندارد.(6)
تعابیر مختلفی در مورد آب حیات رفته است از جمله برخی آن را ولایت می دانند

سید حیدر آملی، می گوید: «عین الحیاة (چشمه زندگانی) باطن اسم «الحی» است که هرکس به این اسم تحقّق یابد از آب چشمه حیات نوشیده است، و هرکس از این چشمه بنوشد هرگز نخواهد مُرد؛ چرا که به حیات حق زنده شده است. و هر زنده ای در عالم، زنده به حیات چنین انسانی است؛ چرا که حیات او حیات خدا است. و به آب این چشمه اشاره دارد، قول خدای تعالی که می فرماید: ما هر چیزی را از آب زنده کردیم.
همچنین به همین آب اشاره دارد آن جا که فرمود: و عرش خدا بر آب بود همچنین این آیه که: چشمه ای است که بندگان خاص خدا از آن می نوشند که به اختیارشان هر کجا خواهند جارى مى‏شود، که این چشمه در قرآن مسمّا است به چشمه کافوری و حوض کوثر در این دو آیه: «ابرار از جامی می نوشند که امتزاج آن با کافور بهشت‏ است»و «ما به تو کوثر عطا کردیم» و خضر هم به همین چشمه منسوب است؛ چرا که قطره ای از آن نوشیده است! و در حقیقت چشمه حیات، همان چشمه ولایت اصلی است که منبع نبوت حقیقی است. ..و در حقیقت ظلماتی که مشهور شده است (که آب حیات در ظلمات مخفی است)، همان ظلمت های عالم طبیعت و مقام کثرت است. و آب حیات عبارت از خارج شدن سالک از این ظلمات و رسیدن به این چشمه که چشمه ولایت و مقام توحید حقیقی است».(7)

بنابراین به طور دقیق نمی توان گفت مجمع البحرین کجاست اما علامه طباطبایی در "تفسیر المیزان" احتمالی را نقل می کند که عبارتند از روايت ابن بابويه و قمى به دست مى‏ آيد كه "مجمع البحرين" در سرزمين شامات و فلسطين واقع بوده، به قرينه اينكه در روايت، اين دو بزرگوار آن قريه ‏اى كه در كنار آن ديوار ساختند ناصره ناميده شده كه نصارى منسوب به هستند و ناصره در اين سرزمين است.

ولى در بعضى از روايات، "مجمع البحرين" را اراضى آذربايجان دانسته. اين معنا را سیوطی در "درالمنثور" هم از "سدى" نقل كرده كه گفته است: آن دو بحر عبارت بوده از" كر" و" رس" كه در دريا مى‏ ريختند و قريه نامبرده در داستان" باجروان" ناميده مى ‏شده كه مردمش بسيار لئيم و پست بوده ‏اند. و از "اُبى" روايت شده كه آن قريه" افريقيه" بوده و از "قرظى" نقل شده كه گفته است" طنجه" بوده. و از "قتاده" نقل شده كه مجمع البحرين محل تلاقى درياى روم و درياى فارس است‏(8)
بنابراین اصل داستان صحت داشته و اما در مورد جزئیات آن گزارش های مختلفی وجود دارد که نمی توان به قطع رسید.

منابع:
1.ترجمه تفسير طبرى، ج‏6، ص: 1544
2.ترجمه تفسير الميزان، ج‏13، ص: 489
3.شیخ صدوق ، علل الشرایع،ج2، ص 334، مکتبة الداوری، قم.
4.مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 24، ص 89، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
5.شیخ صدوق، کمال الدین، ج1، ص 294، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1395 ه ق.
6. ترجمه تقسیر المیزان، ج1، ص470
7. آملی، سید حیدر،جامع الاسرار، ص 381، انتشارات علمى و فرهنگى وزارت فرهنگ و آموزش عالى، چاپ اول، 1368 ش.
8.علامه طباطبائی، ترجمه المیزان، ج1، ص491

کلیدواژه: آب حیات، خضر، مکان

موضوع قفل شده است