جمع بندی تفاوت صفت منتقم بودن خدا با عدالت

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت صفت منتقم بودن خدا با عدالت

هوالنور

سلام و عرض ادب

میخواستم بدونم تفاوت عدالت خداوند و انتقامش در چیه؟
مثلا کسی که خوبی یا بدی میکنه بر اساس عدالت خدا اون خوبی و یا بدی رو درو میکنه
ولی انتقامش دیگه کجاست؟مگر اینطور نیست که هرکس بدی میکنه به زیان خود بدی میکنه پس این میشه (عدالت)
انتقام در چه موردی به کار میره؟متشکرم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

طارق اللیل;936935 نوشت:
هوالنور

سلام و عرض ادب

میخواستم بدونم تفاوت عدالت خداوند و انتقامش در چیه؟
مثلا کسی که خوبی یا بدی میکنه بر اساس عدالت خدا اون خوبی و یا بدی رو درو میکنه
ولی انتقامش دیگه کجاست؟مگر اینطور نیست که هرکس بدی میکنه به زیان خود بدی میکنه پس این میشه (عدالت)
انتقام در چه موردی به کار میره؟متشکرم



با سلام و عرض ادب تقدیر از پرسش خوب شما
تعبیر به «انتقام» از نظر لغت عرب به معنى «مجازات کردن» است، هر چند مفهوم «تشفّى قلب» (فرونشاندن سوز درون) در مفهوم این کلمه در استعمالات روزمره افتاده است ولى در معنى اصلى لغوى آن وجود ندارد.

توضیح مختصر در این ارتباط:
خدا عادل است، عدل خدا اقتضاء می کند که همه بدکاران را به مجازات اعمالشان برساند و اینکه گفته می شود خداوند از گناه کاران انتقام می گیرد، در حقیقت نوعی تعبیر مجازی است.
در وجود خدا اصل با رحمت است؛ غضب و انتقام از اوصاف فعلی بوده که از نسبت خدا به مخلوق انتزاع می شود ؛ این خود بنده است که با اختیار خود از زیر چتر رحمت خدا خارج شده خود را گرفتار عذاب می کند. عذاب جهنّم چیزی جز اعتقادات و خلقیّات و اعمال خود شخص نیست ؛ هر کسی وجود آخرتی خود را در همین دنیا با دست اختیار خود می سازد. لذا خطاب به اهل آخرت باید گفت : «اگر پرنیان است خود رشته ای ..... اگر بار خار است خود کشته ای.» (طباطبایی،تفسیر المیزان 1371: 1/92). (ر.ک: امام روح الله خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، قم، 1373 ش، ص 439 ؛ طباطبائی، تفسیر المیزان ج ۶، ص۳۷۶)

حاصل سخن اینکه
انتقام(یعنی مجازات گناه کار) عین عدل است و دوئیتی بین این دو صفت وجود ندارد(ر.ک: علامه جعفری، ترجمه وتفسیر نهج البلاغه،ج2ص56و57)، انتقام یعنی مجازات شخص گناه کار و مفهوم این یعنی عدل. خاستگاه انتقام عدالت است و منتقم نه از روی كينه و خشم بلكه براساس اجرای عدالت است كه انتقام می گيرد و انتقام در مورد خداوند هم چیزی جز مجازات و عقوبت نیست.

هادی;937523 نوشت:
خاستگاه انتقام عدالت است و منتقم نه از روی كينه و خشم بلكه براساس اجرای عدالت است كه انتقام می گيرد

سلام....اگر انتقامی نیست و ما نتیجه اعمال خود را می بینیم و به قولی اگر پرنیان است خود رشته ای... اگر بار خار است خود کشته ای.... پس دیگر شفاعت و بخشیدن و نبخشیدن خدا چه معنی پیدا می کند ؟؟ بخشیدن جایی معنا پیدا می کند که طرف از روی کینه و خشم و انتقام و تلافی بخواهد کسی را مثلا شکنجه دهد...بعد اینجا بخشیدن مطرح می شود...طرف مثلا می بخشد...فلانی واسطه می شود یا به عبارتی شفیع می شود و مجازات کننده می بخشد... می خواستم نظر شما رو هم بدونم به این نگاه...

هادی;937523 نوشت:

با سلام و عرض ادب تقدیر از پرسش خوب شما
تعبیر به «انتقام» از نظر لغت عرب به معنى «مجازات کردن» است، هر چند مفهوم «تشفّى قلب» (فرونشاندن سوز درون) در مفهوم این کلمه در استعمالات روزمره افتاده است ولى در معنى اصلى لغوى آن وجود ندارد.

توضیح مختصر در این ارتباط:
خدا عادل است، عدل خدا اقتضاء می کند که همه بدکاران را به مجازات اعمالشان برساند و اینکه گفته می شود خداوند از گناه کاران انتقام می گیرد، در حقیقت نوعی تعبیر مجازی است.
در وجود خدا اصل با رحمت است؛ غضب و انتقام از اوصاف فعلی بوده که از نسبت خدا به مخلوق انتزاع می شود ؛ این خود بنده است که با اختیار خود از زیر چتر رحمت خدا خارج شده خود را گرفتار عذاب می کند. عذاب جهنّم چیزی جز اعتقادات و خلقیّات و اعمال خود شخص نیست ؛ هر کسی وجود آخرتی خود را در همین دنیا با دست اختیار خود می سازد. لذا خطاب به اهل آخرت باید گفت : «اگر پرنیان است خود رشته ای ..... اگر بار خار است خود کشته ای.» (طباطبایی،تفسیر المیزان 1371: 1/92). (ر.ک: امام روح الله خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، قم، 1373 ش، ص 439 ؛ طباطبائی، تفسیر المیزان ج ۶، ص۳۷۶)

حاصل سخن اینکه
انتقام(یعنی مجازات گناه کار) عین عدل است و دوئیتی بین این دو صفت وجود ندارد(ر.ک: علامه جعفری، ترجمه وتفسیر نهج البلاغه،ج2ص56و57)، انتقام یعنی مجازات شخص گناه کار و مفهوم این یعنی عدل. خاستگاه انتقام عدالت است و منتقم نه از روی كينه و خشم بلكه براساس اجرای عدالت است كه انتقام می گيرد و انتقام در مورد خداوند هم چیزی جز مجازات و عقوبت نیست.


سلام
ممنون از پاسختون

لطفا در مورد تناقض این دو ایه هم توضیح بدید :

یه جا نوشته که انسانهایی که نیکی کردند پاداششون دوچندان میکنیم ولی در مورد بدی به همان مقداری که بدی کردند جزا میدیم.

ولی در سوره فصلت ایه27 نوشته :و قطعاً کسانی را که کافر شده اند عذابی سخت می چشانیم و حتماً آنها را به بدتر از آنچه می کرده اند جزا می دهیم!

پارسا مهر;937531 نوشت:
سلام....اگر انتقامی نیست و ما نتیجه اعمال خود را می بینیم و به قولی اگر پرنیان است خود رشته ای... اگر بار خار است خود کشته ای.... پس دیگر شفاعت و بخشیدن و نبخشیدن خدا چه معنی پیدا می کند ؟؟ بخشیدن جایی معنا پیدا می کند که طرف از روی کینه و خشم و انتقام و تلافی بخواهد کسی را مثلا شکنجه دهد...بعد اینجا بخشیدن مطرح می شود...طرف مثلا می بخشد...فلانی واسطه می شود یا به عبارتی شفیع می شود و مجازات کننده می بخشد... می خواستم نظر شما رو هم بدونم به این نگاه...


سلام علیکم
خود شفاعت هم ظهور اعتقاد و عمل فرد شفاعت شونده است؛ همچنانکه نعمت یا نقمت ظهور اعتقاد و عمل فرد است.
توضیح مطلب:
شفاعت به معنی حقيقی كلمه چيزی نيست جز ظهور اخروی رابطه ی هدايتی بين دو كس. می دانيم كه عذاب ها و نعمات اخروی، ظهور امور دنيايی اند. حال اگر كسي در دنيا، هدايت را به واسطه ی كسی ديگر دريافت نمود، خود اين رابطه ی هدايت شوندگی و واسطه ی هدايت بودن نيز در آخرت، ظهور خواهد داشت. ظهور اخروی آن، همان شفاعت است. بلی اگر رابطه ای بين يك فرد و هادی الهی موجود نباشد، و خود آن فرد نيز هادی الهی نبوده باشد، او قطعاً معذّب خواهد بود. چون با اين فرض، قطعاً گمراه است. اگر كسي نه های الهی است تا به خود خدا بند باشد نه به يكی از هاديان الهی وصل است، پس محال است فردی هدايت يافته باشد. امّا اگر فردی به يكی از هاديان الهی وصل شد، اگر چه گناه داشته باشد، قطعاً گمراه نيست. چون وقتی كسی به هادی الهی متّصل است، آن هادی الهی هر جا رود، او را هم با خود خواهد برد. مثل آن است كه حيوانی را با طناب به خودمان ببنديم و در جادّه ای به راه افتيم. اين حيوان چه بسا در بين راه بارها از جادّه خارج شود امّا چون وصل به ما هست نمی تواند كاملاً از جادّه بيرون بيفتد به نحوی كه گم شود؛ لذا هر اندازه هم از جادّه بيرون رود بالاخره با ما به مقصد نهايی خواهد رسيد. شفاعت، ظهور اخروی همان اتّصال هدايتی در دنياست بين هدايت شونده و هدايت كننده. لذا اگر كسی در دنيا، ارتباط هدايتی با هاديان الهی را قطع نمود، ديگر شفاعت نخواهد شد؛ چون رابطه ای در كار نيست كه ظهور اخروی هم داشته باشد.

طارق اللیل;937532 نوشت:
سلام
ممنون از پاسختون

لطفا در مورد تناقض این دو ایه هم توضیح بدید :

یه جا نوشته که انسانهایی که نیکی کردند پاداششون دوچندان میکنیم ولی در مورد بدی به همان مقداری که بدی کردند جزا میدیم.

ولی در سوره فصلت ایه27 نوشته :و قطعاً کسانی را که کافر شده اند عذابی سخت می چشانیم و حتماً آنها را به بدتر از آنچه می کرده اند جزا می دهیم!

با سلام و عرض ادب

در کلام وحی و هم چنین احادیث و روایات تصریح شده است که خداوند متعال به مؤمنین اجر و پاداشی بیشتر از آن چه کرده‌اند می‌دهد: «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزيدُهُم مِّن فَضْلِهِ» (نساء: 73) امّا كسانى كه ايمان آوردند و عمل‏ هاى شايسته كردند، پاداش‏ هاى آنان را به طور كامل خواهد داد و از فضل و رحمت خود بر آنان خواهد افزود.
روی سخن در این آیه مومنین هستند، یعنی افرادی که به خداوند ایمان دارند و بر اساس ایمان به خدا به دستورات خدا عمل می کنند، منتهی گاه اطاعت می کنند و گاه بر اثر وسوسه ی شیطان از دستور الهی سرپیچی می کنند، خداوند در این آیه می فرماید برای چنین کسانی اگر نیکی بکنند علاوه بر پاداش عمل نیک، پاداشی دوچندان نیز به آن ها داده می شود امّا اگر فرد مومن به خدا؛ بر اثر لغزش، گناهی مرتکب شود فقط جزای همان گناه داده خواهد شد و جزایی به غیر از آن گناه ندارد.
شاهد بر این مطلب آیه ی 97 سوره ی مبارکه ی نحل است که فرمود:
«مَن عَمِلَ صالِحًا مِن ذَکَرٍ أَو أُنثیٰ وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما کانوا یَعمَلونَ» (۹۷) هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد.
بنابراین اگر فرد مومن کار نیکی انجام دهد، خداوند علاوه بر اینکه پاداش کار نیک را عطا خواهد کرد چیزی بالاتر نیز عطا می کند که حقیقتش برای ما معلوم نیست چنانکه قران کریم در سوره ی سجده به این حقیقت اشاره می کند: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ »(سجده: 17) پس هيچ كس نمى‏ داند چه چيزهايى از مايه ‏هاى روشنى‏ بخش ديدگان، به پاداش كارهايى كه مى‏ كرده ‏اند براى آن ها پنهان داشته شده است.

اما آیه ی دوم روی سخنش با کفّار است، یعنی افرادی که نه به خدا و نه به دین خدا ایمان و اعتقاد ندارند، چنین افرادی هر گناهی که مرتکب می شوند جزایش بدتر از خود عمل است، چرا که همه ی کارهای کافران همسان بدترین کارشان محسوب می‌گردد و بدترین مجازات‌ها بدان‌ها تعلّق می‌گیرد ( همان‌گونه که همه‌ی کارهای مؤمنان همسان بهترین کارشان محسوب می‌شود و بهترین پاداش‌ها بدان‌ها تعلّق می‌گیرد (ر.ک: توبه‌ /121، نحل‌ /96 و 97، نور / 38، عنکبوت‌ / 7، زمر /35).‏ بدترین کار کافران انکار وجود خداست که بدترین مجازات را در پی دارد، لذا همه‌ی کارهای کافران همسان بدترین کارشان محسوب می‌گردد. به همین جهت در آیه‌ی شریفه فرمود: «فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ» (فصلّت: 27) و قطعاً كسانى را كه كافر شده ‏اند عذابى سخت مى‏ چشانيم و حتماً آن ها را به بدتر از آنچه مى‏ كرده ‏اند جزا مى‏ دهيم.

[="Tahoma"][="Navy"]

طارق اللیل;936935 نوشت:
هوالنور

سلام و عرض ادب

میخواستم بدونم تفاوت عدالت خداوند و انتقامش در چیه؟
مثلا کسی که خوبی یا بدی میکنه بر اساس عدالت خدا اون خوبی و یا بدی رو درو میکنه
ولی انتقامش دیگه کجاست؟مگر اینطور نیست که هرکس بدی میکنه به زیان خود بدی میکنه پس این میشه (عدالت)
انتقام در چه موردی به کار میره؟متشکرم


سلام
برخی اسماء نسبت جزء و کل دارند. نسبت عادل و منتقم هم نسبت جزء و کل است یعنی وقتی خداوند متعال به عدلش اثر عمل ناشایست را به کننده آن برمی گرداند صفت منتقم را به او نسبت می دهند. پس صفت منتقم نوعی لحاظ در مورد نحوی از عدالت خداوند است.
یا علیم[/]


پرسش:
تفاوت عدالت خداوند و انتقامش در چیست؟
مثلا کسی که خوبی یا بدی می‌کند بر اساس عدالت خدا آن خوبی و یا بدی را درو می‌کند، ولی انتقامش کجاست؟مگر اینطور نیست که هرکس بدی می‌کند به زیان خود بدی می‌کند پس این می‌شود (عدالت) انتقام در چه موردی به کار می‌رود؟

پاسخ:
تعبیر به «انتقام» از نظر لغت عرب به معنى «مجازات کردن» است، هر چند مفهوم «تشفّى قلب» (فرونشاندن سوز درون) در مفهوم این کلمه در استعمالات روزمره افتاده است ولى در معنى اصلى لغوى آن وجود ندارد.
توضیح مختصر در این ارتباط:
خدا عادل است، عدل خدا اقتضاء می‌کند که همه بدکاران را به مجازات اعمالشان برساند و اینکه گفته می‌شود خداوند از گناه کاران انتقام می‌گیرد، در حقیقت نوعی تعبیر مجازی است.
در وجود خدا اصل با رحمت است؛ غضب و انتقام از اوصاف فعلی بوده که از نسبت خدا به مخلوق انتزاع می‌شود؛ این خود بنده است که با اختیار خود از زیر چتر رحمت خدا خارج شده خود را گرفتار عذاب می‌کند. عذاب جهنّم چیزی جز اعتقادات و خلقیّات و اعمال خود شخص نیست؛ هر کسی وجود آخرتی خود را در همین دنیا با دست اختیار خود می‌سازد. لذا خطاب به اهل آخرت باید گفت : «اگر پرنیان است خود رشته‌ای ..... اگر بار خار است خود کشته‌ای.» [1]
حاصل سخن اینکه
انتقام(یعنی مجازات گناه‌کار) عین عدل است و دوئیتی بین این دو صفت وجود ندارد[2]، انتقام یعنی مجازات شخص گناه‌کار و مفهوم این یعنی عدل؛ خاستگاه انتقام، عدالت است و منتقم نه از روی كينه و خشم بلكه براساس اجرای عدالت است كه انتقام می‌گيرد و انتقام در مورد خداوند هم چیزی جز مجازات و عقوبت نیست.
ممکن است این پرسش مطرح شود که اگر انتقامی نیست و ما نتیجه اعمال خود را می‌بینیم پس دیگر شفاعت و بخشیدن و نبخشیدن خدا چه معنی پیدا می‌کند ؟؟ بخشیدن جایی معنا پیدا می‌کند که طرف از روی کینه و خشم و انتقام بخواهد از کسی انتقام بگیرد!!
در پاسخ به این پرسش عرض می‌شود؛ خود شفاعت هم ظهور اعتقاد و عمل فرد شفاعت شونده است؛ همچنان‌که نعمت یا نقمت ظهور اعتقاد و عمل فرد است.
توضیح مطلب:
شفاعت به معنی حقيقی كلمه چيزی نيست جز ظهور اخروی رابطه‌ی هدايتی بين دو كس. می‌دانيم كه عذاب‌ها و نعمات اخروی، ظهور امور دنيايی‌اند. حال اگر كسی در دنيا، هدايت را به واسطه‌ی كسی ديگر دريافت نمود، خود اين رابطه‌ی هدايت شوندگی و واسطه‌ی هدايت بودن نيز در آخرت، ظهور خواهد داشت. ظهور اخروی آن، همان شفاعت است.
بلی اگر رابطه‌ای بين يك فرد و هادی الهی موجود نباشد و خود آن فرد نيز هادی الهی نباشد، او قطعاً معذّب خواهد بود. چون با اين فرض، قطعاً گمراه است. اگر كسی نه هادی الهی است تا به خود خدا بند باشد نه به يكی از هاديان الهی وصل است، پس محال است فردی هدايت يافته باشد.
امّا اگر فردی به يكی از هاديان الهی وصل شد، اگر چه گناه داشته باشد، قطعاً گمراه نيست. چون وقتی كسی به هادی الهی متّصل است، آن هادی الهی هر جا رود، او را هم با خود خواهد برد.
مثل آن است كه حيوانی را با طناب به خودمان ببنديم و در جادّه‌ای به راه افتيم. اين حيوان چه بسا در بين راه بارها از جادّه خارج شود امّا چون وصل به ما هست نمی‌تواند كاملاً از جادّه بيرون بيفتد به نحوی كه گم شود؛ لذا هر اندازه هم از جادّه بيرون رود بالاخره با ما به مقصد نهايی خواهد رسيد. شفاعت، ظهور اخروی همان اتّصال هدايتی در دنياست بين هدايت شونده و هدايت كننده. لذا اگر كسی در دنيا، ارتباط هدايتی با هاديان الهی را قطع نمود، ديگر شفاعت نخواهد شد؛ چون رابطه‌ای در كار نيست كه ظهور اخروی هم داشته باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. امام روح الله خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، قم، 1373 ش، ص 439 ؛ طباطبائی، تفسیر المیزان ج ۶، ص۳۷۶
[2]. ر.ک: علامه جعفری، ترجمه وتفسیر نهج البلاغه،ج2ص56و57

موضوع قفل شده است