جمع بندی هدف از آفرینش افراد جهنمی

تب‌های اولیه

214 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="Navy"]

نقطه;920731 نوشت:
سلام،
منظورتان از ابدیّت در یک لحظه چیست؟ لطفاً بیشتر توضیح بدهید؟ ربطی به الکل فی الکل دارد؟ مبنای ارائه‌ی این نظر چیست اگر تا قبل از رفتن و چشیدن دریافت نمی‌گردد؟

سلام
وقتی بساط زمان جمع شود یک جلوه جهنم هم ابدیت است
این تفسیری است که حقیر از این کلام می توانم بکنم
یا علیم[/]

نقطه;920730 نوشت:
منظورتان را متوجه نشدم، این یعنی شما پذیرفته‌اید که در خود قرآن و در روایات ابدی بودن هم جهنم و هم عذاب تصریح شده‌اند و اینها را علما از خودشان در نیاورده‌اند؟

مطمئن نیستم که منظور قرآن و روایات از خالدین فیها ابدی بودن جهنم باشه.از علما هم ترجیح میدم ایراد نگریم. چون علما مجبورند برحسب نص ظاهری قرآن نظر دهند.
در ابتدای سوال هم فرض بر این بود که جهنم برای بعضی ها ابدی باشه.

محی الدین;920795 نوشت:

سلام
وقتی بساط زمان جمع شود یک جلوه جهنم هم ابدیت است
این تفسیری است که حقیر از این کلام می توانم بکنم
یا علیم

سلام جناب محی‌الدین،
مطمئن نیستم باز هم توانسته باشم منظورتان را متوجه شوم، یکجا فرمودید ابدیتی در کار نیست اگر خود ما نخواهیم، یکجا می‌فرمایید بساط زمان جمع می‌شود که در این صورت به نظر می‌رسد چاره‌ای جز نبود زمان نخواهد بود و شما این را به ابدیت معنا می‌کنید که مطمئن نیستم نبود زمان با همیشگی بودن و ابدیت چقدر قابل جمع باشند ... یک بار صحبت از عدم وجود زمان است، یک بار صحبت از ثابت بودن نسبت به گذر زمان است، این دو یکی نیستند اگرچه یک عدد ثابت با تابعی با مقدار ثابت شباهت‌هایی هم با یکدیگر داشته باشند ..
وقتی فرموده‌اند که دهر و زمان وجه الله و اهل بیت علیهم‌السلام هستند و مطابق قران هم همه چیز هلاک می‌شود مگر وجه‌الله در این صورت مبنای این فرمایش شما که بساط زمان برچیده خواهد شد چیست؟
ببخشید ولی با ایجازی که شما در کلام دارید سؤالات زیادی پیرامون فرمایش شما به ذهن می‌رسد که آنقدر زیادند که شاید حتی نتوانم جمع و جورشان کنم که بخواهم از شما بپرسمشان ...

غریبه آشنا;919715 نوشت:
دقیقا همینطوره
انتظار معقول همین است
شما یه طوری صحبت میکنید که انگار آدم و بنی آدم با اختیار خودشان بوجود آمده اند..حالا خدا هم میخواد نجاتشون بده!!
در حالی که انسان هر قابلیتی که داره و نداره..از خداوند داره
پس از خدایی که خیر محض است قطعا و عقلا انتظار این است که موجوی را طراحی کند که علیرقم اینکه اختیار و امتحان داشته باشد..ولی عاقبت کار به به خیرشان باشد..یعنی اگر جهنمی هم هست..بعنوان شفاخانه و درمان باشد.

خب دقیقا جهنم شفاخانه هست.
مومنین کلا به بهشت برمیگردن

ولی کسی که از روی غرور و تکبر میگه این هم نمیخوام چیکارش میشه کرد؟

قرار نیست چون خدا منشاء خیره

انسان هم کاری خواست بکنه سوال و جوابی نداشته باشه

نگار70;921452 نوشت:

ولی کسی که از روی غرور و تکبر میگه این هم نمیخوام چیکارش میشه کرد؟

قرار نیست چون خدا منشاء خیره

انسان هم کاری خواست بکنه سوال و جوابی نداشته باشه

خب باید به زور بردش بهشت
چون جاهله نمیفهمه

درضمن ما نگفتیم چون خدا خیر محض است نباید جواب و سوالی باشد
صحبت در مورد عذاب ابد بود

Miss.Narges;919092 نوشت:
سلام
اصلا سوال من این نبود که فقط اهل بهشت خلق شوند.من هم قبول دارم هم باید بهشت باشد هم جهنم.سوال اصلی من این است که همان طور که خودتان هم فرمودید همه انسانها در جهنم تا ابد قرار نمیگیرند و بعد از مدتی به بهشت میروند پس سرانجام اصلی خلقت انسان بهشت است که تجلی رحمت خداست و هدف اصلی افرینش هم رحمت است نه عذاب.پس روی صحبت ما اون دسته انسانها هستن که عذاب انها در جهنم خالدین فیها می باشد.خب چرا باید یه سری از انسانها باشند که هیچوقت به بهشت نروند؟ و همیشه در عذاب باشند؟ گویا هدف خلقت انها عذاب بوده.کاری ندارم که خدا انها رو جهنمی نکرده و انها خودشان باعث و بانی جهنمی شدن خود هستن.ولی به هر حال خدا با علم خودش اینو رو پیش از افرینش انها میدونست.افریدن انسانهای خالد در جهنم چه ضرورتی داشت وقتی خدا هدف اصلی خلقتش رحمت است؟ و وقتی خدا مجبور به خلق چیزی نیست.ووقتی خلق انسانهای خالد در جهنم هیچی سودی نه به خدا و نه به سایر انسانها دارد؟ مگر اینکه بفرمایید هیچ کسی عذاب خلد در جهنم ندارد که در این صورت دیگر حرفی نیست.
خواهشا این موارد رو بررسی کنید. متشکر


باسلام و عرض ادب
در این ارتباط به دو نکته توجه فرمایید:
الف:
خلق از عدم، توهّم است.
چنان نیست که ما نبودیم و ناگهان پیدا شدیم. بلی در این دنیا نبودیم و به این دنیا نازل گشتیم. امّا حقیقت وجودی ما ــ نه بدن مادّی ما یا روح ما ــ قبل از تنزّل به عالم مادّه ، در عالم مثال (ملکوت) حضور داشت ؛ و قبل از آن در عالم عقول (جبروت ) حاضر بود ؛ و قبل از آن در مشیّت الهی (وجود منبسط) ، موجود و ساری در کلّ هستی بودیم ؛ و سابق بر آن در عرش بودیم که مرتبه ی علم الهی است امام رضا (علیه السلام) فرمودند:« ... الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ وَ قُدْرَةٍ وَ عَرْشٍ فِيهِ كُلُّ شَيْ‏ء » عرش اسم علم و قدرتی است و عرشی است که هر چیزی در آن است.» (بحار الأنوار ، ج‏55 ،ص14 ) و قبل از آن در حضرت اسماء الله شرف حضور داشتیم ، لکن وجودمان عین اسماء الله بود.

ب:
هیچ موجودی طالب عدم نیست
عدم محض جهنم محض است در جهنم اگر چه عذاب هست اما جهنمی هم وجود را طالب است نه عدم را .

هادی;921511 نوشت:
قبل از آن در عالم عقول (جبروت ) حاضر بود ؛ و قبل از آن در مشیّت الهی (وجود منبسط) ، موجود و ساری در کلّ هستی بودیم ؛ و سابق بر آن در عرش بودیم که مرتبه ی علم الهی است امام رضا (علیه السلام) فرمودند:« ... الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ وَ قُدْرَةٍ وَ عَرْشٍ فِيهِ كُلُّ شَيْ‏ء » عرش اسم علم و قدرتی است و عرشی است که هر چیزی در آن است.» (بحار الأنوار ، ج‏55 ،ص14 ) و قبل از آن در حضرت اسماء الله شرف حضور داشتیم ، لکن وجودمان عین اسماء الله بود.

سلام
پس چرا ما هیچ خاطر ه ای از آن دوران نداریم؟

هادی;921511 نوشت:
هیچ موجودی طالب عدم نیست
عدم محض جهنم محض است در جهنم اگر چه عذاب هست اما جهنمی هم وجود را طالب است نه عدم را .

خب این اداعا زیاد با عقل جور در نمیاد.
در قرآن گفته شده جهنمیان هر لحظه طلب مرگ میکنند یعنی آرزو میکنند که کاش بمیرند تا دیگر عذاب نبینند
و اینکه عذاب کشیدن بهتر از عدم محض باید باشه
وگرنه اگه جهنم محض و واقعی عدم محض باشد پس خود جهنمی که انسانها واردش میشن باید مرتبی ای پایین از بهشت باشد.و دیگر نباید بهش جهنم بگیم

[="Tahoma"][="Navy"]

نقطه;921023 نوشت:
سلام جناب محی‌الدین،
مطمئن نیستم باز هم توانسته باشم منظورتان را متوجه شوم، یکجا فرمودید ابدیتی در کار نیست اگر خود ما نخواهیم، یکجا می‌فرمایید بساط زمان جمع می‌شود که در این صورت به نظر می‌رسد چاره‌ای جز نبود زمان نخواهد بود و شما این را به ابدیت معنا می‌کنید که مطمئن نیستم نبود زمان با همیشگی بودن و ابدیت چقدر قابل جمع باشند ... یک بار صحبت از عدم وجود زمان است، یک بار صحبت از ثابت بودن نسبت به گذر زمان است، این دو یکی نیستند اگرچه یک عدد ثابت با تابعی با مقدار ثابت شباهت‌هایی هم با یکدیگر داشته باشند ..
وقتی فرموده‌اند که دهر و زمان وجه الله و اهل بیت علیهم‌السلام هستند و مطابق قران هم همه چیز هلاک می‌شود مگر وجه‌الله در این صورت مبنای این فرمایش شما که بساط زمان برچیده خواهد شد چیست؟
ببخشید ولی با ایجازی که شما در کلام دارید سؤالات زیادی پیرامون فرمایش شما به ذهن می‌رسد که آنقدر زیادند که شاید حتی نتوانم جمع و جورشان کنم که بخواهم از شما بپرسمشان ...

سلام برادر
غامض بودن مساله از تفاوت دو عالم است. مثل این است که موجودات دو بعدی بخواهند امور سه بعدی را بفهمند. خوب مطمئنا بسیار مشکل و شاید غیر ممکن است الا اینکه ما در دوساحت هستیم یعنی هم در ساحت دو بعدی و هم سه بعدی هرچند اکثر توجه ما به ساحت دو بعدی است یعنی اکثر توجه ما به عالم ماده است لذا نمی توانیم خوب حقایق آنسو را متوجه شویم.
خوب در معنای ابدیت غوری بکنیم
ابدیت یعنی زمان تا بی نهایت و زمان چیست؟ تکثر امر واحد یعنی وقتی امر واحد متکثر می شود زمان بوجود می آید. مانند نقطه ای که ادامه یابد و خط بشود.
در آنسو حد از امور برداشته می شود و به اصطلاح از تکثرش به وحدت خویش باز می گردد پس توجه به آن خود ابدیتی است چرا؟ چون همانند امور متکثر در زمان که پایانی در ابدیت ندارند آن هم پایانی ندارد لذا آن نوع توجهی که سبب درد و رنج و عذاب است تا زمانی که وجود دارد برابر با ابدیت است اما همین که توجه برداشته می شود درد و رنج هم تمام می شود.
بگذارید یک تصور از مساله بسازیم
فرض کنید کسی صحنه رنج آلودی را تجربه کرده است. او می نشیند و به آن صحنه فکر می کند و بارها و بارها و بارها تکرار می کند تا کی ؟ تا زمانی که دارد فکر می کند
خب آیا این توجه و فکر کردن می تواند بی پایان و ابدی باشد؟ بله تا وقتی توجه و فکر کردن است همچنان رنج و عذاب است. اما می تواند پایان یابد ؟ بله با پایان یافتن توجه و فکر
این مثال کمی موضوع را تقریب به ذهن می کند هرچند خالی از اشکال هم نیست.
یا علیم[/]

محی الدین;921732 نوشت:

سلام برادر
...
خوب در معنای ابدیت غوری بکنیم
ابدیت یعنی زمان تا بی نهایت و زمان چیست؟ تکثر امر واحد یعنی وقتی امر واحد متکثر می شود زمان بوجود می آید. مانند نقطه ای که ادامه یابد و خط بشود.
در آنسو حد از امور برداشته می شود و به اصطلاح از تکثرش به وحدت خویش باز می گردد پس توجه به آن خود ابدیتی است چرا؟ چون همانند امور متکثر در زمان که پایانی در ابدیت ندارند آن هم پایانی ندارد لذا آن نوع توجهی که سبب درد و رنج و عذاب است تا زمانی که وجود دارد برابر با ابدیت است اما همین که توجه برداشته می شود درد و رنج هم تمام می شود.
بگذارید یک تصور از مساله بسازیم
فرض کنید کسی صحنه رنج آلودی را تجربه کرده است. او می نشیند و به آن صحنه فکر می کند و بارها و بارها و بارها تکرار می کند تا کی ؟ تا زمانی که دارد فکر می کند
خب آیا این توجه و فکر کردن می تواند بی پایان و ابدی باشد؟ بله تا وقتی توجه و فکر کردن است همچنان رنج و عذاب است. اما می تواند پایان یابد ؟ بله با پایان یافتن توجه و فکر
این مثال کمی موضوع را تقریب به ذهن می کند هرچند خالی از اشکال هم نیست.
یا علیم

سلام علیکم برادر،
اینکه فرمودید زمان از تکثر امر واحد به وجود می‌اید را کمی به آن اعتراض دارم گرچه از جهتی هم با آن موافقم، تا جایی که فهمیده‌ام زمان از تکثر یک تناوب ظاهر می‌شود و نه تکثر یک امر واحد، گرچه خود آن تناوب در ذیل یک امر واحدی شکل گرفته است و خودش نوعی تکثر ابتدایی است که البته دیگر دورگونه است و خطی نیست ... این را مطابق با حدیثی می‌گویم که در ذیل این آیه وارد شده است که عده‌ی ماه‌ها نزد خداوند ۱۲ است ...
اما اینکه می‌فرمایید در قیامت حد از امور برداشته می‌شود احتمالاً جزء اختلافات ماست که در مورد کیفیت حشر و قیامت و آخرت اختلاف اساسی داریم ...
با این وجود با مثالتان به طور کامل موافق هستم، شخص تا وقتی که به جرمش و تقصیرش توجه کند عذاب را برای خود حاضر خواهد دید، حالا من مدعی هستم که آن‌ها که مخلد به عذاب ابدی می‌شوند در واقع در یک حلقه‌ی بسته‌ای می‌افتند که هرگز راه به خارج از آن نمی‌یابند و ان توجهشان به آن مطلب هرگز رو به کاستی نمی‌گذارد اگر افزون نگردد ... ظاهراً شما هم اگرچه با اصل این مطلب و ابدی بود عذاب برخی از جهنمیان موافق نباشید و آن را به جهات دیگری نادرست بدانید لااقل با فرمایش خود در این پست عملاً امکان این مطلب را (جدای از بحث رحمت و امثال آن) تأیید کرده‌اید ... درست است؟
با تشکر

[="Tahoma"][="Navy"]

نقطه;921871 نوشت:
سلام علیکم برادر،
اینکه فرمودید زمان از تکثر امر واحد به وجود می‌اید را کمی به آن اعتراض دارم گرچه از جهتی هم با آن موافقم، تا جایی که فهمیده‌ام زمان از تکثر یک تناوب ظاهر می‌شود و نه تکثر یک امر واحد، گرچه خود آن تناوب در ذیل یک امر واحدی شکل گرفته است و خودش نوعی تکثر ابتدایی است که البته دیگر دورگونه است و خطی نیست ... این را مطابق با حدیثی می‌گویم که در ذیل این آیه وارد شده است که عده‌ی ماه‌ها نزد خداوند ۱۲ است ...
اما اینکه می‌فرمایید در قیامت حد از امور برداشته می‌شود احتمالاً جزء اختلافات ماست که در مورد کیفیت حشر و قیامت و آخرت اختلاف اساسی داریم ...
با این وجود با مثالتان به طور کامل موافق هستم، شخص تا وقتی که به جرمش و تقصیرش توجه کند عذاب را برای خود حاضر خواهد دید، حالا من مدعی هستم که آن‌ها که مخلد به عذاب ابدی می‌شوند در واقع در یک حلقه‌ی بسته‌ای می‌افتند که هرگز راه به خارج از آن نمی‌یابند و ان توجهشان به آن مطلب هرگز رو به کاستی نمی‌گذارد اگر افزون نگردد ... ظاهراً شما هم اگرچه با اصل این مطلب و ابدی بود عذاب برخی از جهنمیان موافق نباشید و آن را به جهات دیگری نادرست بدانید لااقل با فرمایش خود در این پست عملاً امکان این مطلب را (جدای از بحث رحمت و امثال آن) تأیید کرده‌اید ... درست است؟
با تشکر

سلام
بله بنده هم موافقم که چون بقای عذاب منوط به بقای توجه است امکان خلود ابدی هست اما این به معنای تحقق خارجی هم نیست چه اینکه عمل انسان شانی از شوون وجودی اوست بلکه باور او در دنیا نیز شانی از شوون اوست لذا امکان تغییر و تحول وجود دارد و فی الجمله این تحول در عقل و نقل ممکن شمرده شده است پس خلود صرفا یک امر ممکن است و نه حتمی و قطعی.
یا علیم[/]

غریبه آشنا;921476 نوشت:
خب باید به زور بردش بهشت
چون جاهله نمیفهمه

درضمن ما نگفتیم چون خدا خیر محض است نباید جواب و سوالی باشد
صحبت در مورد عذاب ابد بود


فرکانس گناهان
حرف شما مانند این است یک گروه بزرگ به کوهنوردی بروند ،یکی از آنها مسئول کبریت و فندک است ولی آن را فراموش بکند و چون شب این افراد نمی توانند آتش روشن کنند چندین نفر از سرما بمیرند.حال فردی بیاید بگوید مگر یک کبریت چیست؟ یک کبریت فراموش کردن خیلی امر مهمی است؟ آیا این عدالت است؟
بلکه بحث حساسیت افعال و دوره ای که ما در آن قرار گرفته ایم است.(در مثال فرد کوهنورد هم بحث حساسیت کار و مکانی که میخواهند بروند است)
افرادی که جاودانه جهنمی می شوند ثمره ی اعمال خودشان است و افراد بهشتی هم همینگونه.اگر جبری صورت می گرفت آن زمان بی عدالتی رخ می داد ولی ما اختیار داریم و این گونه نیست،سرای آخرت چیزی نیست جز نتیجه ی اعمال ما.
در اینجا مشخص شده فرد باورمندی که گناه کبیره انجام میدهد اگر توبه نکند بعد از طی کردن دوره ی عذاب دوباره به بهشت می رود،اما افراد بی باور دو دسته هستند اولی باوری به او نرسیده تا قبول کند(و او اهل فطرت محسوب می شود)و گروه دیگر باور به آنها رسیده و می دانند و خودشان عمدا" قبول نمی کنند و می گویند برایمان مهم نیست هر چه بادا باد و اصلا" این مسائل دروغ است!
یک سوال :
آیا زنا کردن با یک دختر بیگانه با زناء کردن فرد با مادر خودش مشابه است؟ آیا گناهشان مثل هم است؟ هرگز
پس بدانید فرکانس بعضی از گناهان بیشتر از گناهان دیگر است.
حال انکار خدای متعال با این همه عظمت و هیبت آیا امر کوچک و بی ارزشی می باشد؟ قطعا این گناه بسیار بزرگ است که فرد جاودانه به جهنم می رود پس فرد خودش این بلا را بر سر خود می آورد با بی نیازی و غرورِ بی اندازه اش.
حال در این میان چرا ما باید عدالت خدا را زیر سوال ببریم؟
او کاری کرده که پل پشت سر خود را خراب کرده(آن هم به صورت آگاهانه و عمدی)

نگار70;922016 نوشت:
فرکانس گناهان
حرف شما مانند این است یک گروه بزرگ به کوهنوردی بروند ،یکی از آنها مسئول کبریت و فندک است ولی آن را فراموش بکند و چون شب این افراد نمی توانند آتش روشن کنند چندین نفر از سرما بمیرند.حال فردی بیاید بگوید مگر یک کبریت چیست؟ یک کبریت فراموش کردن خیلی امر مهمی است؟ آیا این عدالت است؟
بلکه بحث حساسیت افعال و دوره ای که ما در آن قرار گرفته ایم است.(در مثال فرد کوهنورد هم بحث حساسیت کار و مکانی که میخواهند بروند است)
افرادی که جاودانه جهنمی می شوند ثمره ی اعمال خودشان است و افراد بهشتی هم همینگونه.اگر جبری صورت می گرفت آن زمان بی عدالتی رخ می داد ولی ما اختیار داریم و این گونه نیست،سرای آخرت چیزی نیست جز نتیجه ی اعمال ما.
در اینجا مشخص شده فرد باورمندی که گناه کبیره انجام میدهد اگر توبه نکند بعد از طی کردن دوره ی عذاب دوباره به بهشت می رود،اما افراد بی باور دو دسته هستند اولی باوری به او نرسیده تا قبول کند(و او اهل فطرت محسوب می شود)و گروه دیگر باور به آنها رسیده و می دانند و خودشان عمدا" قبول نمی کنند و می گویند برایمان مهم نیست هر چه بادا باد و اصلا" این مسائل دروغ است!
یک سوال :
آیا زنا کردن با یک دختر بیگانه با زناء کردن فرد با مادر خودش مشابه است؟ آیا گناهشان مثل هم است؟ هرگز
پس بدانید فرکانس بعضی از گناهان بیشتر از گناهان دیگر است.
حال انکار خدای متعال با این همه عظمت و هیبت آیا امر کوچک و بی ارزشی می باشد؟ قطعا این گناه بسیار بزرگ است که فرد جاودانه به جهنم می رود پس فرد خودش این بلا را بر سر خود می آورد با بی نیازی و غرورِ بی اندازه اش.
حال در این میان چرا ما باید عدالت خدا را زیر سوال ببریم؟
او کاری کرده که پل پشت سر خود را خراب کرده(آن هم به صورت آگاهانه و عمدی)

نمیتونم حرف شمارو قبول کنم
گناهان هرچقدر که بزرگ باشند از خدا بزرگ تر نیستند و اصلا تحت اراده او همه چیز شکل میگیرد

خدا اراده بر خیر کرده نه شر
حتی اگه اختیار به کسی داده از روی خیر بوده نه شر
پس باید بپذیریم که اراده خیر خداوند برتر و غالب است بر اراده شر مخلوق...و مخلوق نمیتواند بر اراده کلی و اصلی خدا که خیر بوده غالب شود
مگر اینکه بگیم خدا اراده کرده که مخلوقش اگر خواست خود را هلاک کند
اونوقت این ارداه و مشیت دیگر خیر نیست و نقص بر خداوند است
یه دو دو تا چهارتای ساده س

در ضمن تکبر و لجبازی همه از جهل است و آدم جاهل قابل ترحم است

غریبه آشنا;922025 نوشت:
نمیتونم حرف شمارو قبول کنم
گناهان هرچقدر که بزرگ باشند از خدا بزرگ تر نیستند و اصلا تحت اراده او همه چیز شکل میگیرد

خدا اراده بر خیر کرده نه شر
حتی اگه اختیار به کسی داده از روی خیر بوده نه شر
پس باید بپذیریم که اراده خیر خداوند برتر و غالب است بر اراده شر مخلوق...و مخلوق نمیتواند بر اراده کلی و اصلی خدا که خیر بوده غالب شود
مگر اینکه بگیم خدا اراده کرده که مخلوقش اگر خواست خود را هلاک کند
اونوقت این ارداه و مشیت دیگر خیر نیست و نقص بر خداوند است
یه دو دو تا چهارتای ساده س

در ضمن تکبر و لجبازی همه از جهل است و آدم جاهل قابل ترحم است

از آخر شروع می کنیم

خدای متعال بر کسی که ندونه و جاهل باشه تکلیف نمیذاره و اهل فطرت محسوب میشه.
و اگه بحث ترحم باشه خدای متعال از همه مهربان تره.

تمام حرف شما اینه
چون خدا مهربانه
پس بنده هر چه کرد مهم نیست.

ولی دنیا قانون داره

آیا اگر خدا کسی رو بدون انجام عملی جهنمی میکرد
اعتراض می کردید؟

بله 100 درصد
چون بی قانونی می بود

ولی شما انتظار دارید الان تمام اسباب و روابط و قانون ها ملغی بشن

چون خدا مهربانه!

اگه اوج مهربانیت خدا نبود(بر فرض مثال)
حتی من و شما نمیتونستیم در این مورد حرف بزنیم و مستقیم الی قعر جهنم

پس بدونید کسی که دریچه های رحمت رو بعد نهایت آگاهی بست
بصورت ابدی جهنمی میشه

و جاهل نه

نگار70;922097 نوشت:

تمام حرف شما اینه
چون خدا مهربانه
پس بنده هر چه کرد مهم نیست.

اصلا دقت نمیکنید
ما نگفتیم خدا چون مهربونه بنده هر کاری کرد مهم نیست
بلکه عرض کردیم اگه خدا مهربونه اراده ای نمیدهد در این حد که بنده بتواند خود را هلاک ابدی کند بلکه در حدی میدهد که امتحان شود و خیر نهایی را تاخیر بیاندازد یا سرعت ببخشد
از نظر توحیدی شما نمیتونید بگید که خدا قصد خیر به بندگان را داشته ولی آدمیان خود این قابلیت هلاک شدن ابدی را ایجاد کردند!
در نتیجه یا خدا این قابلیت را داده که چنین خدایی با این علم که از اول هم میدانسته یکسری عذاب ابدی میشوند..حداقل در خلقت آن یکسری مهربون نبوده و نیست
یا که این قابلیت را برای هیچ کس ایجاد نکرده
عقل دومی را قبول میکند

مطلب خیلی روشنه

یاحق

غریبه آشنا;922232 نوشت:
اصلا دقت نمیکنید
ما نگفتیم خدا چون مهربونه بنده هر کاری کرد مهم نیست
بلکه عرض کردیم اگه خدا مهربونه اراده ای نمیدهد در این حد که بنده بتواند خود را هلاک ابدی کند بلکه در حدی میدهد که امتحان شود و خیر نهایی را تاخیر بیاندازد یا سرعت ببخشد
از نظر توحیدی شما نمیتونید بگید که خدا قصد خیر به بندگان را داشته ولی آدمیان خود این قابلیت هلاک شدن ابدی را ایجاد کردند!
در نتیجه یا خدا این قابلیت را داده که چنین خدایی با این علم که از اول هم میدانسته یکسری عذاب ابدی میشوند..حداقل در خلقت آن یکسری مهربون نبوده و نیست
یا که این قابلیت را برای هیچ کس ایجاد نکرده
عقل دومی را قبول میکند

مطلب خیلی روشنه

یاحق

ولی سخن من گزینه ی سومی هست که شما بهش اشاره نکردید.

به دو گزینه ی خودتون نگاه بفرمایید
آیا چیزی برای اختیار باقی گذاشتید؟

و سراغ استدلال اصلی من هم که نرفتید
من میگم خدا میدونه فاعل طبق فعل خودش (اختیار) جهنمی میشه

شما میگید چون خدا میدونست با (اختیار) خودش جهنمی میشه

پس باز چون میدونست نباید خلقش میکرد.

این آگاهی و دونستن و عمل نکردن که میشه معرفت و دانش و عمل اختیاری

رو

انقدر ساده نگاه نکنید؛ این شعور نمودی از دانش و قدرت خداست

ولی افرادی اون رو لگد مال می کنن
و به این همه توجه خدا آگاهانه(اختیاری) پشت می کنن

شما مهربانی خدا رو انقدر بزرگ کردید

چرا معرفت بخشی الهی نزدتون انقدر بی ارزشه؟

نگار70;922622 نوشت:
ولی سخن من گزینه ی سومی هست که شما بهش اشاره نکردید.

به دو گزینه ی خودتون نگاه بفرمایید
آیا چیزی برای اختیار باقی گذاشتید؟

بله
عرض کردیم آدمی اختیار دارد که سعادت خود را تسریع بخشد یا به تاخیر بیاندازد.
اما هیچگاه نمیتواند خود را برای همیشه هلاک کند چون خداوند ارحم الراحمین است و اینگونه اورا طراحی نکرده
و اگر وعده ای داده ..از سنخ وعید است و میتواند عملی نکند
یک مادر هم فرزند را تهدید میکند اما نهایتا به او رحم میکند
خدا که جای خود

غریبه آشنا;922627 نوشت:
بله
عرض کردیم آدمی اختیار دارد که سعادت خود را تسریع بخشد یا به تاخیر بیاندازد.
اما هیچگاه نمیتواند خود را برای همیشه هلاک کند چون خداوند ارحم الراحمین است و اینگونه اورا طراحی نکرده
و اگر وعده ای داده ..از سنخ وعید است و میتواند عملی نکند
یک مادر هم فرزند را تهدید میکند اما نهایتا به او رحم میکند
خدا که جای خود

چرا به قسمت دوم پاسخم توجه نفرمودید؟

نگار70;922645 نوشت:
چرا به قسمت دوم پاسخم توجه نفرمودید؟

چون مفهوم نبود برام

غریبه آشنا;922717 نوشت:
چون مفهوم نبود برام

خدا عالمه
علم و شعور داده
ولی بهش بی احترامی کردن و لگد مال

الان تکلیف چیه؟

بخاطر یک صفت
صفت دیگه نقض بشه؟

ولی خداوند حکیمه و همچین کاری انجام نمیده

نگار70;922906 نوشت:
خدا عالمه
علم و شعور داده
ولی بهش بی احترامی کردن و لگد مال

الان تکلیف چیه؟

بخاطر یک صفت
صفت دیگه نقض بشه؟

ولی خداوند حکیمه و همچین کاری انجام نمیده


متوجه نمیشم چی میفرمایید
شما سوال بنده رو جواب بدید
خدایی که وجودش خیر محضه آیا موجودی را خلق میکند که از اول میداند جهنمی است؟
اگر جواب مثبت است..باید قبول کنیم که در مورد همه از ابتدا خداوند مهربان نبوده و این نقص است
این یه سوال
سوال بعدی اینکه اگر میگویید آدمی به اختیار خود جهنمی میشود...ما میگوییم قابلیت جهنمی شدن را که به او داد؟

پاسخ این دوتا سوالو بدید لطفا

غریبه آشنا;922918 نوشت:
متوجه نمیشم چی میفرمایید
شما سوال بنده رو جواب بدید
خدایی که وجودش خیر محضه آیا موجودی را خلق میکند که از اول میداند جهنمی است؟
اگر جواب مثبت است..باید قبول کنیم که در مورد همه از ابتدا خداوند مهربان نبوده و این نقص است
این یه سوال
سوال بعدی اینکه اگر میگویید آدمی به اختیار خود جهنمی میشود...ما میگوییم قابلیت جهنمی شدن را که به او داد؟

پاسخ این دوتا سوالو بدید لطفا

کمی دیدگاهتون رو گسترش بدید

خداوند غیر از مهربان بودن جبار هم هست
افرادی که خود مهربانی رو نمیخوان
مشمول صفت جبار و قهار که میشن!

نگار70;923096 نوشت:
خداوند غیر از مهربان بودن جبار هم هست

درود
واقعا جالبه
خداوند غیر مهربان بودن جبار است
یعنی اگر تنها صفت مهربانی مطلق را در نظر بگیریم اوضاع فرق میکند!
و صفت جبار را بیاوریم اوضاع طور دیگر میشود!
این یعنی تناقض صفات!
به همین دلیل خدای اکیدا خیر خواه نیست ، الله شما
الله اکبر

Miss.Narges;921553 نوشت:
خب این اداعا زیاد با عقل جور در نمیاد.
در قرآن گفته شده جهنمیان هر لحظه طلب مرگ میکنند یعنی آرزو میکنند که کاش بمیرند تا دیگر عذاب نبینند
و اینکه عذاب کشیدن بهتر از عدم محض باید باشه
وگرنه اگه جهنم محض و واقعی عدم محض باشد پس خود جهنمی که انسانها واردش میشن باید مرتبی ای پایین از بهشت باشد.و دیگر نباید بهش جهنم بگیم


با سلام مجدد و عذرخواهی بابت تأخیرم

بسیاری از مردم خیال می کنند که رنج و بیماری و غم و عذاب و درد و نقص و امثال این امور، حقیقتاً وجود دارند؛ غافل از آنکه اینها امور عدمی اند. سلامتی امر وجودی است و بیماری نبود سلامتی است. شادی امر وجودی است، و غم نبود شادی است. اگر عدم خوب است، پس برای چه از این نبودها ناله می کنید. عذاب همان نبود راحتی است.
هیچ موجودی حقیقتاً طالب عدم نیست ، بلکه همگان از عدم می گریزند و ناله ها تماماً از عدم است. فقر ، جهل ، نقص عضو ، غم و غصّه ، کینه ، حسد ، درد و رنج و ... ، همگی یا امر عدمی هستند یا از امری عدمی حکایت می کنند.
پس اگر ما انسانها از این امور گرایزانیم ، در حقیقت از عدم می گریزیم و اگر طالب علم و دارایی و سلامتی و شادی و نشاط و راحتی و امثال این اموریم ، در حقیقت وجود را طلب می کنیم. حتّی شما بزرگوار هم که این سوال را برای ما فرستاده اید طالب وجود بوده اید که چنین کاری انجام داده اید. چون سوال نمودن یعنی فرار از ندانستن و طلب دانستن. اگر شما عدم را دوست دارید پس برای چه با جهل ـ که امر عدمی است ـ نمی سازید؟!
آری! همگان طالب وجودند ، لکن عدّه ای سراب را آب پنداشته و به دنبال سرابند و گروهی حقیقت آب را جستجو کرده و به آن می رسند. بدان و بدان و بدان که هر خواستنی محتاج معرفت است و تا چیزی را تصوّر نتوانی کرد ، خواستن آن محال است و عدم محض ، قابل فرض و تصوّر نیست کجا رسد که کسی بتواند آن را طلب نماید. آنچه به نام عدم فرض می شود وجود ذهنی عدم است که خود سنخی از وجود است در دیار ذهن.
عدم خواهی خیالی است واهی که شیطان رجیم القاء می کند تا انسان را به همان دام پوچی که خود افتاده است گرفتار نماید. خود قسم خورده که وجود را عدم و عدم را وجود جلوه خواهم داد و آدمیان را اینگونه خواهم فریفت ؛ « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين‏»(الحجر:39 ) ابلیس گفت:پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من نیز در زمين امور را در نظرشان زينت مى‏دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت. و با همین ترفند بود که آدم و حوّا (ع) را فریفت و امور عدمی را برایشان وجودی جلوه داد « فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدين‏»(الأعراف:20) پس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود ، آشكار سازد؛ و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر به خاطر اينكه (اگر از آن بخوريد) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه خواهيد ماند.
ولی هیهات که شیطان همواره منادی و مبلّغ عدم است و خدای تعالی همگان را به وجود فرا می خواند. « أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُون‏»(الأنعام:122) آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم، و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود، همانند كسى است كه در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! اين گونه براى كافران، اعمالی كه انجام مى‏دادند، تزيين شده است.
آری آنکه رهسپار به سوی وجود محض و نور مطلق است با آنکه پشت به وجود نموده و در ظلمت امور عدمی افتاده است یکسان نیست. آنکه خدا را وجود محض و صاحب تمام اوصاف کمال می داند و خود را مظهر اسماء او می یابد با آنکه خدا را یا انکار می کند یا اوصاف عدمی چون ظلم و بی حکمتی را به وجود محض نسبت می دهد ، یکسان نیست.
حاصل سخن اینکه تمام مشکلات از عدم است و عجب از برخی انسانها که می خواهند از دست عدم به دامان عدم فرار کنند. و چگونه توان شگفت زده نشد از آن کس که تاب عدم سلامتی و نقض عضو و نقص مال را ندارد و از کوچکترین عدمها به ناله می افتد ولی در زبان طالب عدم بزرگتر است. اینها در حقیقت طالب عدم نیستند؛ بلکه طالب آنند که از این غمها و رنجها و نقصها رها شوند؛ و خیال می کنند که درمانشان در عدم محض شدن است؛ و نمی دانند که عدم محض، جهنّم محض است. اینها در حقیقت عدم محض را نمی جویند، بلکه فنای محض در ذات باری تعالی را خواستارند؛ و فنا با عدم خلط نموده اند.

غریبه آشنا;922918 نوشت:
متوجه نمیشم چی میفرمایید
شما سوال بنده رو جواب بدید
خدایی که وجودش خیر محضه آیا موجودی را خلق میکند که از اول میداند جهنمی است؟
اگر جواب مثبت است..باید قبول کنیم که در مورد همه از ابتدا خداوند مهربان نبوده و این نقص است
این یه سوال
سوال بعدی اینکه اگر میگویید آدمی به اختیار خود جهنمی میشود...ما میگوییم قابلیت جهنمی شدن را که به او داد؟

پاسخ این دوتا سوالو بدید لطفا



سلام علیکم

بزرگوار پست قبل را مطالعه فرمایید حل خواهد شد ان شاء الله

Miss.Narges;918492 نوشت:
سلام
اگر به خلد عذاب بعضی از افراد جهنمی باور داشته باشیم این سوال مطرح است که خدایی که با علم ازلی و نامحدود خود
میدانست که بعضی از انسانها همیشه در جهنم معذب هستند پس چرا آنها رو آفرید؟ با انکه خدا قادر بود که آنها را نیافریند
و اصولا چیزی وجود ندارد که خدا را وادار یا تشویق به آفرینش کند.
آیا بهتر نبود خدا وقتی که میدانست یه سری از انسانها هستند که وقتی بدنیا میان طوری گناه میکنن که تا ابد در جهنم هستند
پس انها رو نمیافرید تا اونها در جهنم عذاب نکشن؟

هوالعالم
سلام
بنده در کتابی میخواندم که افراد جهنمی هم خلق شده اند برای امتحان کردن افراد پاک تا میزان خلوصشان روشن شود

مثلا وقتی زنی ناپاک (مثلاجهنمی)سعی داره مردی پاک(بهشتی) رو منحرف کنه
باید معلوم بشه این اقا چقدر نفسش قوی هست و خالص هست که بتونه خویشتنداری کنه
اینجاست که مقامات اشخاص میرود بالا

Miss.Narges;919092 نوشت:
خب چرا باید یه سری از انسانها باشند که هیچوقت به بهشت نروند؟ و همیشه در عذاب باشند؟ گویا هدف خلقت انها عذاب بوده

عزیزم انسانهایی هستند که اگر تا بی نهایت هم عمر داشته باشند اونها اصلاح نمیشوند و به کارهای بد خود ادامه میدهند.....خب در نتیجه سوختن در عذاب برای مبرا شدن
از گناه برای این گروه بی معناست.(شاید شما اینگونه انسانهارو ندیدید ولی اگر ببینید مطمعنا خواهید دید که عذاب جهنم هم واقعا حق است)

درضمن اضداد هست که همدیگر رو اشکار میکنند
اگر شبی نباشد روز بی معنا و غیر قابل تشخیص هست
اگر بدی نباشد خوبی بی معنیست
اگر غمی نباشد شادی بی معنی میشه

و در نهایت هدف خلقت افراد جهنمی امتحان کردن افراد بهشتی هست (افراد جهنمی با اراده خود جهنمی شدن ...خداوند اراده ظلم بر کسی ندارد)
فردی بی پول هست :
یکی میرود به سمت دزدی
یکی میرود و خودش را به اب و اتش میزند تا پولی قابل قبول به دست اورد
(اینجا بی پولی امتحانی برای فرد هست تا جنسش مشخص شود)

خدا رحمن است برای مومنان ولی قهر و غضب نیز دارد برای کافران؛ پس شما نباید فقط یک جانب صفات الله تعالی را مدنظر بگیرید و بعد بر اساس آن تحلیل نمائید، اما از دیگر صفات خداوند غافل بمانید.

خداوند خودش در قرآن برای خود صفات قهر و غضب بر کفار را ثابت کرده؛ بنابراین:

بنا به رحمانیت خود مومنان را به بهشت و بنا به صفت غضب خویش، کفار را عذاب می دهد.
متن زیر را که قبلا برای یکی از کاربران که سوال مشابه شما ارسال کرده بود نیز ذکر می کنیم:

خدا چرا باید کسی را که میداند در آخر به هدایت نمی رسد خلق کند منظور من علم مطلق است؟

جواب: برادر گرامی؛ اینکه: " خدا چرا باید کسی را که میداند در آخر به هدایت نمی رسد خلق کند".

ما از شما می پرسیم: ایراد این مسئله درکجاست؟ چرا نباید چنین انسانهایی را خلق کند؟ چرا فقط باید انسانهایی را خلق کند که هدایت می شوند؟

شما زمانی حق دارید که شک کنید، که خدای متعال آن انسانها را به زور و جبر به جهنم ببرد، ولی آن انسانها خودشان با اختیار خود راه مقابله با هدایت را انتخاب کرده اند، با این حساب آیا باید خدا متهم شود .

یا آن انسانها، آنها نیز می توانستند مانند بقیه راه هدایت را بپیمایند ولی خود آنها چنین نخواسته اند، و خدای متعال نیز این را از ازل می دانسته اند ولی با این وجود آنها را خلق کرده، چرا که قرار نبوده تنها اهل هدایت را خلق کند،

اگر تنها اهل هدایت خلق می شد؛ پس انسانها آزمایش نمی شدند و همه یکراست در بهشت خلق می شدند تا از ناز و تنعم آن بهره ببرند، ولی خدای متعال این چیز را اراده نکردند؛ بلکه بنا به حکمت خویش چنین اراده کردند تا انسانها مخیر بین شر و هدایت باشند و به انتخاب خود یکی را برگزینند، و نباید فراموش کرد که خداوند برای مومنان رئوف و مهربان است، اما برای غیر مومنان خشمگین و قهار است، زیرا خدا تنها دارای صفت مهربانی نیست، بلکه صفت خشم و غضب را نیز دارد.

در ضمن حکمت و علت بسیاری از چیزها برای ما انسانها مشخص نیست، بلکه تنها خدا می داند، و خداوند متعال می فرماید: « لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ» (انبیاء 23).

یعنی: هيچ کس نمى‏تواند بر کار خدا خرده بگيرد؛ و این خداست که از آنها سوال می کند.

بنابراین علت و حکمت آن هرچه باشد، واقعیت تغییر نخواهد کرد، چه ما دلیلش را کشف کنیم و چه نکنیم، خدای متعال بهشت و جهنم را خلق کرده که در آن انسانهای هدایت شده به بهشت خواهند رفت و دیگران به جهنم..

اگر کسی منکر این قضیه شود که خدا نمی دانسته که چه کسی هدایت می شود یا نمی شود، این سخن به معنای انکار علم خداوند و اثبات صفت نقص برای او، و همچنین تکذیب آیات قرآن است که می فرماید: « يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ» (بقره 255). یعنی: آنچه را در پيش روى آنها [بندگان‏] و پشت سرشان است مى‏داند؛ (و گذشته و آينده، در پيشگاه علم او، يکسان است).

و قطعا کسی که صفت نقص را برای الله تعالی ثابت کند و یا آیه ای را منکر شود، او کافر است.
فهم دو نکته ممکن است به شما کمک کند:

اول اینکه: خداوند دارای دو صفت "رئوف و رحیم" و "غضب و قهر" هر دو است؛ بعضی از مردم گمان می کنند که خدای متعال فقط مهربانی دارد، آری! خداوند مهربان است، اما در حق مومنان هدایت شده ای که در دنیا مرتکب گناه شده اند و ممکن است در قیامت آنها را ببخشد، و یا در رزق و روزی دادن به بندگانش یا به فریاد رسیدن بندگان و اجابت دعای آنها.. اما با اینحال او دارای صفت قهر و غضب نیز است و کسانی را که راه هدایت را انتخاب نکنند، بشدت مجازات می کند: « وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِّلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ» (رعد 6).

یعنی: و پروردگار تو نسبت به مردم -با اينکه ظلم مى‏کنند- داراى مغفرت است؛ و (در عين حال،) پروردگارت داراى عذاب شديد است.

و مي‌فرمايد: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» «‌مائده/98».
یعنی: بدانيد که الله داراي مجازات شديد و در عين حال آمرزنده و مهربان هم است.

بنابراین نباید این تصور را در ذهن ایجاد کرد که اگر خدا مهربان است، پس چرا انسانهایی را که می دانست راه هدایت را انتخاب نمی کنند، را خلق کرد. خدا نسبت به همه ی انسانها مهربانی می کند، چه مسلمان زاده باشند یا کافر زاده؛ به اینصورت که: در دنیا شرایط هدایت را برای همه فراهم می کند، و به آنها نعمتهای دنیایی می دهد و حتی دعای آنها را – چه کافر و چه مسلمان – را اجابت می کند، و سپس به آنها اختیار داده تا در بین راه شر و هدایت یکی را انتخاب کنند،

بنابراین مهربانی خدا اینست که برای همه شرایط هدایت را تامین کند، نه اینکه همه را به زور به سمت هدایت ببرد! و اگر احیانا شخصی پیدا شد که شرایط هدایت برایش ایجاد نشده بود؛ خدا در مورد او چنین می فرماید: « مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً». (اسراء 15).

یعنی: هر کس هدايت شود، براى خود هدايت يافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده است؛ و هيچ کس بار گناه ديگرى را به دوش نمى‏کشد؛ و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهيم کرد، مگر آنکه پيامبرى مبعوث کرده باشيم (تا وظايفشان را بيان کند.)

بر طبق این آیه: هرکس شرایط هدایت برای او مهیا نباشد، خدای متعال نیز او را عذاب نمی دهد. ولی کسی که شرایط برایش مهیا شده ولی خودش با اختیار خود آنرا نمی خواهد؟ پس چرا خدا نباید او را مجازات کند؟ آیا مهربانی اینست که کفار ظالم را نیز مانند مردم مومن به بهشت ببرد؟ و انتقام ظلم آنها رانستاند؟

اگر می گوئید: چرا خدا از همان ابتدا آن ظالمان را خلق می کرد، آیا بهتر نبود آنها را خلق نکند؟

ما می گوئیم: اولا خدا اینگونه خواسته، حال چه بر وفق مراد باشد یا نباشد، ثانیا: حکمت اصلی آنرا تنها خودش می داند، ما که بر علم و حکمت خداوند تسلط نداریم تا علت و دلیل آنرا برای دیگران بازگو کنیم. ثالثا: خدایی که انسانها را یکسان آفرید، و همه را بر فطرت پاک اسلام آفرید، ولی بعضی با اختیار خود راه هدایت رفتند.

اگر می گوئید: چون خدا مهربان است، ما نیز پاسخ فوق را که در مورد مهربانی خدا آوردیم به شما می گوئیم. خدا که هیچ انسانی را که شرایط هدایت برایش مهیا نبوده را مجازات نمی کند.

دوم: اینکه خدای متعال با علم مطلق خود از آینده خبر دارد، شکی در این حقیقت نیست؛ و قطعا می داند که چه انسانهایی راه هدایت می روند و چه کسانی راه شر، ولی نباید فراموش کنیم که جبری درکار نیست، و خدا کسی را به زور به سوی شر هدایت نمی کند، بلکه این خود انسان است این راه را برمی گزیند،

پس خدای متعال نیز از ازل این را می دانست، ولی با این وجود او را خلق کرد، زیرا خداوند متعال چنین اراده نکردند که تنها هدایت شوندگان را خلق کنند، بلکه اراده او چنین رقم خود که انسانها را خلق کند و به آنها اختیار بدهد تا خودشان راه را انتخاب کنند و جبری درکار نباشد،

حال که خدا می داند شخصی در عصر ما راه هدایت را انتخاب نمی کند، چه ایرادی در این مسئله بر کار خدا هست؟ مگر بر خدا تکلیف شده که فقط انسانهایی را برگزیند که فقط خوبی م یکنند؟! درآنصورت داشتن اختیار برای انجام کار خوب و بد چه مفهومی پیدا می کرد؟

یک مثال: فرض کنید که شما معلم مدرسه هستید و چهل دانش آموز هم دارید که قرار است فردا از آنها امتحان ریاضی بگیرید، حال شما در طول چند ماه گذشته صادقانه تلاش کردید و ریاضی را به همگان آموختید، و برای آنها مثال حل کردید، حال می خواهید از آنها امتحان بگیرید و لذا به دانش آموزان خود گفته اید که درس بخوانند تا از امتحان قبول شوند، وگرنه مردود می شوند. شما چند روز قبل از شروع امتحانات، سوالات امتحانی را مطرح کرده و در یک ورقه ثبت می کنید، حال بچه ها خیلی دوست داشتند تا بدانند سوالات امتحانی چیست؟

ولی شما برای آنکه ارزش درس خواندن دانش آموزان مشخص شود و برای آنکه بدون تقلب قبول شوند، سوالات را افشاء نمی کنید، تا هرکس بر اساس زحمت و توانایی خود نمره بگیرد، و بی عدالتی روی ندهد.

روز امتحان فرا رسیده و بچه ها ورقه ها را تحویل می دهند و شما آنها را اصلاح می کنید؛ پس از اصلاح می بینید که از بین آن چهل نفر، حدود ده نفر مردود شدند!

با توجه به این مطالب آیا منطقی است که یک دانش آموز بگوید: چرا شما همه را قبول نکردید؟ چرا شما با وجود آنکه می دانستید که بعضی از دانش آموزان تنبل و درس نخوان هستند، ولی از همه امتحان گرفتید، و چرا شما فقط از دانش آموزان درس خوان امتحان نگرفتید؟

آیا بنظر شما: معلم که از وجود دانش آموزان درس نخوان در کلاس خود باخبر بود، همچنین از سوالات امتحانی مطلع بود؛ نمی بایست از همه امتحان می گرفت؟ پس چکار باید می کرد؟ آیا مهربانی معلم همین قدر نیست که به همه دانش آموزان ریاضی بیاموزد، و آیا می بایست برای آنکه متهم نشود تنها از درس خوانها امتحان میگرفت؟ آیا بنظر شما اینکه چون معلم می دانسته که بعضی از شاگردانش زیاد اهل درس نیستند، و ممکن است از امتحان مردود شوند، می بایست مورد اتهام قرار گیرد و یا اینکه از او دلیل بخواهند که چرا فقط از درس خوانها امتحان نگرفتید و بقیه را معاف نکردید؟

اصلا اینکه هر معلمی می داند عده ای از شاگردانش بالاخره مردود می شوند، و با این وجود از همه امتحان می گیرد، و سرانجام نیز عده ای مردود می شوند، اصلا نیازی به جستجو کردن دلیل این امر هست؟ بنظر ما نیازی نیست که دلیل این واقعه را پرسید؟

آری! – بلا تمثیل و تشبیه – خدای متعال نیز پیامبران را برای راهنمایی انسانها فرستاده تا راه شر و خیر را برای آنها نشان دهد، اما کسانی را که راه شر را انتخاب کردند، آیا خدا نمی بایست آنها را از همان ابتدا خلق می کرد؟ چرا؟

بهرحال اراده خود اینگونه رقم خورده، چه حکمت آنرا بدانیم و چه ندانیم، واقعیت تغییر نخواهد کرد، پس بهتر است راه هدایت را انتخاب کنیم، زیرا خدا بر ما اجبار نکرده،
و تازه! ما از کجا می دانیم که جزو کدام دسته هستیم؟ پس بیایید نیکی کنیم تا رستگار شویم.

خداوند به کسی ظلم نمی کند؛ هرکس را که راه هدایت را برگزیند، پاداش می دهد و هرکس را راه شر بپیماید، مجازات می کند، و کسی را مجبور نکرده، ولی کسی که با اختیار خود راه شر را پیمود، پس باید مسئولیت آنرا نیز تقبل کند، و اینکه خداوند او را خلق کرده، هیچ ظلمی در حق او نبوده است:

« وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ يُظْلَمُونَ نَقِيرًا» (نساء 124).

یعنی: «و کسى که چيزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى که ايمان داشته باشد، چنان کسانى داخل بهشت مى‏شوند؛ و کمترين ظلمی به آنها نخواهد شد».

هادی;936401 نوشت:
حاصل سخن اینکه تمام مشکلات از عدم است و عجب از برخی انسانها که می خواهند از دست عدم به دامان عدم فرار کنند. و چگونه توان شگفت زده نشد از آن کس که تاب عدم سلامتی و نقض عضو و نقص مال را ندارد و از کوچکترین عدمها به ناله می افتد ولی در زبان طالب عدم بزرگتر است. اینها در حقیقت طالب عدم نیستند؛ بلکه طالب آنند که از این غمها و رنجها و نقصها رها شوند؛ و خیال می کنند که درمانشان در عدم محض شدن است؛ و نمی دانند که عدم محض، جهنّم محض است. اینها در حقیقت عدم محض را نمی جویند، بلکه فنای محض در ذات باری تعالی را خواستارند؛ و فنا با عدم خلط نموده اند.

سلام
از نظر شما سوختن ابدی در جهنم بهتر از عدم محض است؟
متاسفانه دلیل شما رو قبول ندارم.عذاب کشیدن امور عدمی نسبیه نه مطلق.پس عذاب عدم مطلق نیست.
این حتی حرف قران هست که جهنمیان مدام اروزی مرگ میکنند تا از عذاب جهنم راحت بشوند.این یعنی مرگ ( عدم محض) بهتر از عذاب جهنم است.قران که رو قبول دارید.

طارق اللیل;936532 نوشت:
سلام
بنده در کتابی میخواندم که افراد جهنمی هم خلق شده اند برای امتحان کردن افراد پاک تا میزان خلوصشان روشن شود

سلام اینجا صحبت از جهنمیان ابدی هست.لطفا دقت کنید
اگر نویسنده محترم میگفت افراد گنکار برای امتحان افراد پاک خلق شده اند حرفش درست بود.
ادر ضمن افراد گناهکار هم نباید قربانیه افراد پاک شوند تا پاکان بروند بهشت و گناهکاران بروند جهنم که.

طارق اللیل;936536 نوشت:
عزیزم انسانهایی هستند که اگر تا بی نهایت هم عمر داشته باشند اونها اصلاح نمیشوند و به کارهای بد خود ادامه میدهند.....خب در نتیجه سوختن در عذاب برای مبرا شدن
از گناه برای این گروه بی معناست
اولا گناه در مقام عمل جزا داده میشه.از کارشناس اخلاق هم بپرسید
ثانیا کسی تا حالا عمر بی نهایت نکرده
ثالثا وقتی سوختن این افراد در جهنم برای مبرا شدن بی معناست پس هدف از عذاب دیدینشان چیست؟

طارق اللیل;936536 نوشت:
اگر بدی نباشد خوبی بی معنیست
اگر غمی نباشد شادی بی معنی میشه
بقول کارشناس بدی عدمه و وجود نداره تا به خوبی معنا بده

Miss.Narges;936603 نوشت:
در ضمن افراد گناهکار هم نباید قربانیه افراد پاک شوند تا پاکان بروند بهشت و گناهکاران بروند جهنم که.

علیک سلام
افراد گناهکار قربانی اعمال بد خودشون هستند (اصلا چه اهمیتی داره که قربانی افراد پاک هم بشوند وقتی کسی قدر و حرمت روحی که خدا بهش داده رو ندونه ....چقدر برای
اینگونه افراد هدایت میاد و اینگونه افراد پسش میزنند ! خداوند هیچ قومی رو بدون فرستادن هدایتگر و انذار و ... عذاب نمیکنه)
انسان مهمان سفره خودش هست حالا مونده چی برا خودش اماده کرده باشه

تازه خدا تو قران گفته که اگر دعای شما نبود خداوند هیچ بهایی به شما نمیداد
Miss.Narges;936603 نوشت:
اگر نویسنده محترم میگفت افراد گنکار برای امتحان افراد پاک خلق شده اند حرفش درست بود.

بله این هست منظورشون
هیچ موجودی در این دنیا نیست که مورد احاطه خداوند نباشه حتی انسان های بد مطلق هم حکمتی در خلق شدنشون هست

Miss.Narges;936604 نوشت:
اولا گناه در مقام عمل جزا داده میشه.از کارشناس اخلاق هم بپرسید[/quote

جزا نفس عمل هست در طول عمل نیست یعنی: انسان هر کاری که انجام میده همان لحظه داره جزاشو میگیره ولی خودش نمیفهمه

مثلا فردی که سیگار میکشه همون لحظه به ریه هاش اسیب وارد میشه و قرار نیست جزای این عمل به اینده بمونه منتها عمل اونقدر بزرگ نیست جزایش شخص رو از پای بندازه

Miss.Narges;936604 نوشت:
ثانیا کسی تا حالا عمر بی نهایت نکرده

ولی من شخصی رو دیدم که اصلا از گناهش پشیمون نبوده و اگر تا بی نهایت هم عمر میکرد باز گناه میکرد
حدیثی هست که میفرماید : زمانی که انسان 40 ساله شد و اصلاح نشد شیطان میاد و فرد رو مس میکنه و میگه تو دیگه درست نمیشی و به گروه من پیوستی (حالا یکم مضمونش دقیق نیست )
پس یعنی شخصی که تا 40 سال عوض شد شد اگه نشد دیگه یکم به نظر سخت میاد عوض شدنش

Miss.Narges;936604 نوشت:
ثالثا وقتی سوختن این افراد در جهنم برای مبرا شدن بی معناست پس هدف از عذاب دیدینشان چیست؟


این عذاب از وجود خودشون هست یعنی در عذاب اعمال خودشون میسوزند یعنی مثلا فردی که حسادت و خشم و تکبر داره این حسادت باعث عذابش میشه
جهنم اینطور نیست که مثلا یه جای پر از اتش باشه بندازنش اونجا ..نه ....درون این افراد تبدیل به جهنم میشه یعنی حقیقت اعمالشون براشون اشکار میشه و در ان میسوزند

طارق اللیل;936606 نوشت:
افراد گناهکار قربانی اعمال بد خودشون هستند (اصلا چه اهمیتی داره که قربانی افراد پاک هم بشوند وقتی کسی قدر و حرمت روحی که خدا بهش داده رو ندونه ....چقدر برای
اینگونه افراد هدایت میاد و اینگونه افراد پسش میزنند ! خداوند هیچ قومی رو بدون فرستادن هدایتگر و انذار و ... عذاب نمیکنه)

اگه به میل خودشون گناه کنند که مشکلی ندارم.مشکل زمانیه که کسی بگه خدا یه سری افراد که میدونسته گناه میکنن رو افریده تا افراد پاک به چشم بیان!(یعنی پاک بودنشون ارزشمندتر بشه)

طارق اللیل;936606 نوشت:
هیچ موجودی در این دنیا نیست که مورد احاطه خداوند نباشه حتی انسان های بد مطلق هم حکمتی در خلق شدنشون هست
بحث اختیار رو نادیده نگیرید.خدا که افراد بد رو بد خلق نمیکنه تا حمکتی وجود داشته باشه.خدا حکمتش این بوده که همه خلق بشن و خودشون سعادت خودشون رو با اختیار خود کسب کنند حالا یه عده میرن به سمت سعادت یه عده به سمت شقاوت میرن.نه اینکه خدا مخصوصا بیاد ادمای بد مطلق خلق کنه.اولا این با اختیار سازگاری نداره دوما عدل خدا رو زیر سوال مییبره.

طارق اللیل;936611 نوشت:
جزا نفس عمل هست در طول عمل نیست یعنی: انسان هر کاری که انجام میده همان لحظه داره جزاشو میگیره ولی خودش نمیفهمه

مثلا فردی که سیگار میکشه همون لحظه به ریه هاش اسیب وارد میشه و قرار نیست جزای این عمل به اینده بمونه منتها عمل اونقدر بزرگ نیست جزایش شخص رو از پای بندازه

خب خودتون که دارید میگید شخصی که سیگار میکشه در عمل داره میشکه.در فکرش که نمیکشه.پس گناه باید در عمل ظاهر بشه تا متعلق جزا بشه.

طارق اللیل;936611 نوشت:
ولی من شخصی رو دیدم که اصلا از گناهش پشیمون نبوده و اگر تا بی نهایت هم عمر میکرد باز گناه میکرد
حدیثی هست که میفرماید : زمانی که انسان 40 ساله شد و اصلاح نشد شیطان میاد و فرد رو مس میکنه و میگه تو دیگه درست نمیشی و به گروه من پیوستی (حالا یکم مضمونش دقیق نیست )
پس یعنی شخصی که تا 40 سال عوض شد شد اگه نشد دیگه یکم به نظر سخت میاد عوض شدنش
افراد زیادی شنیدم که میگن تازه از 40 سالگسی بهب عد از خواب بیدار شدن.افرادی بودند که در کهنسالی ادم شدن.البته شاید منظور شما نیت شخص باشه.مثلا کسانی هستند که تا اخر عمر هدایت نمیشوند و نیتش رو هم ندارند این یعنی اگر هزاران سال هم عمر کنند بازم هدایت نمیشن.

طارق اللیل;936611 نوشت:
این عذاب از وجود خودشون هست یعنی در عذاب اعمال خودشون میسوزند یعنی مثلا فردی که حسادت و خشم و تکبر داره این حسادت باعث عذابش میشه
جهنم اینطور نیست که مثلا یه جای پر از اتش باشه بندازنش اونجا ..نه ....درون این افراد تبدیل به جهنم میشه یعنی حقیقت اعمالشون براشون اشکار میشه و در ان میسوزند
بله میدانم جهنم حاصل اعمال خود گناهکاره.ولی اولا همه تا ابد در جهنم نیستند.دوما صحبت از افرادی هست که ادعا میشه تا ابد در جهنم هستند.عذاب ابدی از هر گناهی بزرگتره.و اینکه وقتی خدا قدرت رها کردن گناهکار از جهنم رو داره بنا به رحمت بی انتهایش این قدرت رو داره که کسی رو تا ابد رد جهنم نذاره.اعمال گناه یا در جهنم پاک میشن یا خدا به فضل خودش میبخشه.و این براش غیر ممکن نیست.وقتی خدا هدف خلقتش رحمت باشه(که در قرآن هم این طور گفته شده) پس همین سوختن در جهنم هم نمودی از رحمت است چون میخواد شخص طاهر و پاک بشه تا لایق ورد به بهشت که جلوه رحمته خداست بشه.ولی برای کسی که همیشه در جهنم باشه پاک شدن از گناه دیگر تحقق پیدا نمیکنه و بحث خلقت خدا بخاطر رحمت نقض میشه.

Miss.Narges;936616 نوشت:
وقتی خدا هدف خلقتش رحمت باشه(که در قرآن هم این طور گفته شده)


تو قران این ایه هم نوشته شده که : انس و جن خلق شدند تا بندگی کنند

همه ی ادمها در عالم ذر ازشون پیمان گرفته شده بود تا خدارو بندگی کنند ولی یه عده ای در عمل تو این دنیا پیمان شکنی کردند و حذب شیطان شدند
اگه در عالم ذر این عهد رو قبول نمیکردند خب اونموقع شاید خلق نمیشدند ولی وقتی پیمان ازشون گرفته شد خدا هم فرصتی داد که شاید اصلاح بشوند
یعنی خداوند نعمت وجود رو بهشون داده تا بهانه و دستاویزی نباشه


شما مثلا داعش رو تصور کنید ....... ایا اینها باید بخشیده بشوند ؟ یا چون خودشون خواستند که جهنمی بشوند نباید از نعمت وجود بهره مند بشوند ؟ پس عدالت خدا چی میشه؟


یک انسان سالم به دور از تعصبات مذهبی میدونه که کشتن انسان یا حیوان اصلا کار خوبی نیست!
ولی تفکرات داعش رو خودتون میدونید دیگه لازم به توضیح نیست (یک گروهی با این تفکرات تعصبی و جاهلانه من بعید میدونم اصلاح بشه !)

حکمت وجود انسانهای بد مطلق این هست :
شما باید به خاطر خدا با دشمنانش بجنگید ولی هرکسی به خاطر خدا از جان گذشتگی نمیکنه (پس باید مشخص بشه که چه کسی نسبت به حق تعصب واقعی داره و چه کسی الکی میگه ایمان اوردم)
حتی انسان وقتی شخصی از نوع خودش رو دوست داره هم با دشمن های اون شخص دشمن میشه و مبارزه میکنه و عشق خودش رو ثابت میکنه
ولی در همین راه کسانی هم هستند که بی وفایی میکنند و معشوق رو رها میکنند چون از مبارزه و جانبازی میترسند (خودشون رو بیشتر دوست دارند)

فكر كنم من قبلاَ در اين تاپیک مطلبی را گفتم به این صورت که افراد جهنمی ناشیاز خود سیستم خلقت و آفرینش هستند و خداوند هدفی از اینها ندارد

این لینک را در این ارتباط مفید هست

http://www.aparat.com/v/ce54Z/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85_%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B4%3A_%D9%87%D8%AF%D9%81_%D8%AE%D8%AF%D8%A7_%D8%A7%D8%B2_%D8%A2%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%86%D8%B4_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86_%DA%86%D9%87

طارق اللیل;936635 نوشت:
تو قران این ایه هم نوشته شده که : انس و جن خلق شدند تا بندگی کنند

من در کتاب بینش اسلامی دبیرستان خوندم که خلقت جن و انس به تنهایی هدف افرینش نیست.بلکه وسیله رسیدن به هدفه غایی هست .هدف غایی و نهایی رسیدن به رحمت الهی هست که اینم خود در قرآن اومده.پس نمیشه صرفا عبادت رو هدف خلقت دوسنت بلکه عبادت وسیله رسیدن به هدف (رسیدن به قرب الهی یا رحمت) هست نه خود هدف

طارق اللیل;936635 نوشت:
همه ی ادمها در عالم ذر ازشون پیمان گرفته شده بود تا خدارو بندگی کنند ولی یه عده ای در عمل تو این دنیا پیمان شکنی کردند و حذب شیطان شدند
اگه در عالم ذر این عهد رو قبول نمیکردند خب اونموقع شاید خلق نمیشدند ولی وقتی پیمان ازشون گرفته شد خدا هم فرصتی داد که شاید اصلاح بشوند
یعنی خداوند نعمت وجود رو بهشون داده تا بهانه و دستاویزی نباشه
اکثر مفسرین عالم ذر و پیمان انرا به ان صورتی که شما فرمودید به تصویر نکشیده اند.یک تایپیکی اخیرا در این زمینه ایجاد شده بود البته.

طارق اللیل;936635 نوشت:
شما مثلا داعش رو تصور کنید ....... ایا اینها باید بخشیده بشوند ؟ یا چون خودشون خواستند که جهنمی بشوند نباید از نعمت وجود بهره مند بشوند ؟ پس عدالت خدا چی میشه؟
آیا من جایی گفتم که مجرمین باید بخشیده بشوند؟ایا گفتم جهنم اصلا نبایستی خلق میشد؟ حرف بنده این هست که وجود جهنمی ابدی با عدل و رحمت خدا سازگار نیست نه اینکه جهنم با عدل و رحمت خدا سازگار نباشه.اتفاقا عرض کردم جهنم هم نمودی از رحمت خداست.

طارق اللیل;936635 نوشت:
حکمت وجود انسانهای بد مطلق این هست :
شما باید به خاطر خدا با دشمنانش بجنگید ولی هرکسی به خاطر خدا از جان گذشتگی نمیکنه (پس باید مشخص بشه که چه کسی نسبت به حق تعصب واقعی داره و چه کسی الکی میگه ایمان اوردم)
حتی انسان وقتی شخصی از نوع خودش رو دوست داره هم با دشمن های اون شخص دشمن میشه و مبارزه میکنه و عشق خودش رو ثابت میکنه
ولی در همین راه کسانی هم هستند که بی وفایی میکنند و معشوق رو رها میکنند چون از مبارزه و جانبازی میترسند (خودشون رو بیشتر دوست دارند)
خب اینو که موافقم.جهنم برای این افراد ساخته شده تا جزای انرا بدهند و پاک شوند.

prosperity;936692 نوشت:
فكر كنم من قبلاَ در اين تاپیک مطلبی را گفتم به این صورت که افراد جهنمی ناشیاز خود سیستم خلقت و آفرینش هستند و خداوند هدفی از اینها ندارد
منظورتان دقیقا چیست؟

Miss.Narges;936724 نوشت:
من در کتاب بینش اسلامی دبیرستان خوندم که خلقت جن و انس به تنهایی هدف افرینش نیست.بلکه وسیله رسیدن به هدفه غایی هست .هدف غایی و نهایی رسیدن به رحمت الهی هست که اینم خود در قرآن اومده.پس نمیشه صرفا عبادت رو هدف خلقت دوسنت بلکه عبادت وسیله رسیدن به هدف (رسیدن به قرب الهی یا رحمت) هست نه خود هدف

یعنی شما میفرمایید که :

اینکه خداوند افراد جهنمی رو خلق نمیکرد بهتر از این بود که به انها وجود میبخشید و سپس وارد جهنم میکرد

شما از کجا میگید که عدم بودن خودش رحمت هست؟

خداوند اونهارو از نعمت وجود بهره مند کرده تا ببینند که خداوند فرصت بزرگی (نعمت وجود) رو در اختیارشون گذاشت ولی اونها بودند که ازش استفاده نکردند

باسمه العلیم

عرض سلام و ارادت

Miss.Narges;918492 نوشت:
خدایی که با علم ازلی و نامحدود خود
میدانست که بعضی از انسانها همیشه در جهنم معذب هستند پس چرا آنها رو آفرید؟ با انکه خدا قادر بود که آنها را نیافریند
و اصولا چیزی وجود ندارد که خدا را وادار یا تشویق به آفرینش کند.
آیا بهتر نبود خدا وقتی که میدانست یه سری از انسانها هستند که وقتی بدنیا میان طوری گناه میکنن که تا ابد در جهنم هستند
پس انها رو نمیافرید تا اونها در جهنم عذاب نکشن؟

سؤال فوق حاوی تناقضاتی است به شرح ذیل:

اگر چیزی در علم خدا(اجمالی یا تفصیلی ذاتی یا فعلی)موجود باشد لابد قابلیت دریافت فیض وجود را داشته است

حال اگر بگوئیم فرد جهنمی در علم خدا جهنمی است و خداوند این را می دانسته پس بهتر بود او را خلق نکند حکم به عدمِ موجود کرده ایم

یعنی چیزی هم باشد هم نباشد که این محال است چون وقتی چیزی در علم خدا موجود بود یعنی به کسوت وجود در آمده پس معدوم نیست.

از سوی دیگر اگر چیزی معلومِ خداوند بود(فرض سؤال شما که خدا می داند فلانیها جهنمیند)باید موجود باشد وگرنه علم خداوند جهل می شود

و این هم محال است.

طارق اللیل;936731 نوشت:
اینکه خداوند افراد جهنمی رو خلق نمیکرد بهتر از این بود که به انها وجود میبخشید و سپس وارد جهنم میکرد

شما از کجا میگید که عدم بودن خودش رحمت هست؟

خداوند اونهارو از نعمت وجود بهره مند کرده تا ببینند که خداوند فرصت بزرگی (نعمت وجود) رو در اختیارشون گذاشت ولی اونها بودند که ازش استفاده نکردند

من اول میگم خدا بهتر بود جهنم ابدی رو خلق نمیکرد وگرنه با خلقت خود جهنم مشکلی ندارم.
عدم بودن رحمت نیست.اما از عذاب کشیدن که بهتر است؟

حبیبه;936736 نوشت:
اگر چیزی در علم خدا(اجمالی یا تفصیلی ذاتی یا فعلی)موجود باشد لابد قابلیت دریافت فیض وجود را داشته است

حال اگر بگوئیم فرد جهنمی در علم خدا جهنمی است و خداوند این را می دانسته پس بهتر بود او را خلق نکند حکم به عدمِ موجود کرده ایم


سلام
اول اینکه چیزی که در علم خدا جهنمی شده پس بنظر میاد جهنمی بودنش اجباری باشه.حالا با این کار ندرایم چون بحث علم خدا و نافی اختیار یا عدم نافی اختیار بحث مفصلیه.
دوم اینکه درسته چیزی که در علم خدا موجود باشه قابلیت دریافت وجود رو داره اما هنوز که تحقق خارجی نداره.خب منم بر اساس علم ازلی خداست که میگم خدا که میدونه فلانی جهنمیه پس خلقش نکنه.ما هم در ازل در علم خدا موجود بودیم ولی ایا در جهان وجود خارجی داشتیم؟

حبیبه;936736 نوشت:
یعنی چیزی هم باشد هم نباشد که این محال است چون وقتی چیزی در علم خدا موجود بود یعنی به کسوت وجود در آمده پس معدوم نیست.
همانطور که گفتم در علم خدا وجوده ولی هنوز تحقق عینی و خارجی نداره

حبیبه;936736 نوشت:
از سوی دیگر اگر چیزی معلومِ خداوند بود(فرض سؤال شما که خدا می داند فلانیها جهنمیند)باید موجود باشد وگرنه علم خداوند جهل می شود

و این هم محال است.

اجباری نیست چیزی رو که خدا میداند وجود بهش ببخشه تا علم خدا جهل نشه.خدا عاجز نیست از خلق کردنه موجودی که حتما در علم خودشه.این طوری بخوایم قضاوت کنیم که میشه گفت خدا که در علمش فلانی موجودی حتما باید خلقش کنه و عاجزه از اینکه خلقش نکنه و اینطوریم قدرت خدا تبدیل به عجز میشه.

hessam78;936222 نوشت:
درود
واقعا جالبه
خداوند غیر مهربان بودن جبار است
یعنی اگر تنها صفت مهربانی مطلق را در نظر بگیریم اوضاع فرق میکند!
و صفت جبار را بیاوریم اوضاع طور دیگر میشود!
این یعنی تناقض صفات!
به همین دلیل خدای اکیدا خیر خواه نیست ، الله شما
الله اکبر

جناب حسام بزرگوار،
می‌دانید فرق یک تابع مثل f(x) با یک عدد در چیست؟
یک عدد همیشه ثابت است، اصلاً نباید گفت همیشه چون تابع نیست که بخواهد بستگی به زمان یا مکان داشته باشد، کلاً ثابت است و ختم کلام، ولی یک تابع اگرچه خودش یک تابع مشخص با ضابطه‌ای معین داشته باشد که تغییری درش رخ نمی‌دهد اما بسته به اینکه روی کدام عضو دامنه‌اش اثر کند نتیجه‌اش می‌تواند عضو متفاوتی از بُردش بشود ... در اینجا اینکه خروجی این تابع چه باشد علاوه بر ضابطه‌ی آن به این برمی‌گردد که ورودی آن چه بوده است ... بحث اسما و صفات الهی هم یک همچین‌چیزی است ... یعنی یک تابع است که بسته به شرایط متفاوت بندگان خدا نمودهای متفاوتی به خودش می‌گیرد ... یک بار صورت قهر به خودش می‌گیرد و یک بار صورت رحمت به خودش می‌گیرد ...
اگر آن تابع بخاطر ضابطه‌ای که دارد که یک بار مقدارش ۱+ بود و یک بار دیگر هم مقدارش ۱- بود از نظر شما خودمتناقض است بحث صفات خدا هم مشکل دارد ... مگرنه که اینجا اصلا مشکلی نیست که کسی بخواهد فکر کند تا رفعش نماید ... و البته واضح است که خداوند یک خدای اکیداً رحیم نیست، رحمت خاص او مخصوص به افرادی با شرایط خاص است، ولی رحمت عام او اکید است ... یعنی شامل همگان می‌شود ... مبنای خلقت افراد جهنمی که قرار است تا ابد در جهنم باقی بمانند واضح است که رحیمیت خدا نبوده باشد ولی با تعریف داده شده حتماً رحمانیت خدا بوده است ...
خداوند اکیداً خیرخواه هست، اکیداً خیرخواه عام هست ولی اکیداً خیرخواه خاص نیست ...
[SPOILER][SPOILER]در مورد تابعی که گفتم در روایات به ما اطلاعات بهتری هم داده‌اند ... مثلاً اگر اسماء و صفات خدا که مجرای پیاده شدن مشیت الهی در عالم خلق هستند را برد آن تابع بگیرید که یعنی خروجی‌های ممکن تابع وقتی که این تابع روی مخلوقات متفاوت اعمال گردد، در این صورت چه بسا اسم جلاله‌ی الله اسم تابعی است که آن اسماء و صفات بسته به شرایط جلوه‌ی آن (خروجی تابع) می‌شوند ... در توضیح اسم جلاله‌ی الله هم در روایت امام صادق علیه‌السلام آمده است که «الألفُ آلأُ اللّه على خلقه من النعیم بولایتنا, واللام إلزام اللّهِ خلقَه ولا یتَنا. قلت: فالهأ؟ قال: هوان لمَنْ خالف محمّداً و آلَ محمّدٍ, صلوات اللّه علیهم» الف آن آلاء و نعمات خداست به بندگانش به ولایت اهل بیت علیهم‌السلام (قاعدتاً این ولایت می‌تواند تکوینی هم باشد)، لام آن الرام پذیرش ولایت ایشان است و هاء آن هوان و خواری کسانی است که نسبت به ولایت ایشان طغیان نمایند، در نتیجه این تابع کلی که تمام اسماء و صفات حسنی خداوند جلوه‌های متکثری از آن هستند یک روال کلی رحمت عام و لزوم پذیرش ولایت (جلوه‌ی بهشت به عنوان یک جلوه از رحمت عام خدا) و خواری کسانی که زیر بار آن نمی‌روند (جلوه‌ی جهنم به عنوان جلوه‌ی دیگر از رحمت عام خدا که جهنم هم پر است از اطعمه و اشربه و هوا و فقط این اطعمه و اشربه و هوا مطلوب طبع افراد جهنمی نیستند و مایه‌ی عذابشان خواهد شد و نیازی از نیازهایشان را برطرف نمی‌کند) را می‌رساند ... یعنی اینکه این صفات گاهی نقش مثبت و گاهی منفی داشته باشند از اسم تابع هم معلوم است ... همه هم مشمول آلاء خداوند بر اساس ولایت اهل بیت علیهم‌السلام می‌شوند ...یعنی رحمانیت خدا مبنایی‌ترین صفت خداست وقتی بحث اثر گذاری بر عالم مخلوق مطرح باشد و این رحمانیت همان مشیت خداست که اولین مخلوق خداست و این همان ولایت اهل بیت علیهم‌السلام یا اولویت داشتن ایشان است چه در ترتیب خلق شدن و چه به صورت رتبی که جهان آفرینش در ذیل وجود ایشان شکل گرفته است ... بنابراین با خیال راحت می‌توان گفت اصلی‌ترین دلیل خلقت جهنمیان معذب به جهنم ابدی رحمانیت خدا بوده است ...[/SPOILER][/SPOILER]
در مجموع از نظر دین و مکتبی که رحمانیت خداوند را رحمت عام خدا معرفی نموده است حتی خلقت جهنمیان معذب به عذاب ابدی هم مطابق رحمت خداست و خلق شدنشان بهتر از خلق نشدنشان بوده است ... حالا می‌توان این سؤال را پرسید که چطور و روی آن فکر هم کرد (گرچه شخصاً جواب خودم را مفصل بیان کرده‌ام و لااقل خودم ابهامی درش ندارم) ... کسی که از خارج از این دین و مکتب به مسأله نگاه می‌کند و هنوز رحمانیت خدا را قبول ندارد هم اگر با جواب‌های داده شده قانع نگشت می‌تواند برود مبانی این دین را بررسی نماید که اگر حقانیت آن را پذیرفت تبعاً دیگر او هم می‌تواند همان فرض رحمانیت خداوند را پذیرفته و برای این سؤال لااقل یک جواب کلی بیابد ... اینکه خلقت ایشان بر اساس رحمانیت بوده و بهتر از خلق نشدنشان بوده است ...

نقطه;936803 نوشت:
در مجموع از نظر دین و مکتبی که رحمانیت خداوند را رحمت عام خدا معرفی نموده است حتی خلقت جهنمیان معذب به عذاب ابدی هم مطابق رحمت خداست و خلق شدنشان بهتر از خلق نشدنشان بوده است ... حالا می‌توان این سؤال را پرسید که چطور و روی آن فکر هم کرد (گرچه شخصاً جواب خودم را مفصل بیان کرده‌ام و لااقل خودم ابهامی درش ندارم) ... کسی که از خارج از این دین و مکتب به مسأله نگاه می‌کند و هنوز رحمانیت خدا را قبول ندارد هم اگر با جواب‌های داده شده قانع نگشت می‌تواند برود مبانی این دین را بررسی نماید که اگر حقانیت آن را پذیرفت تبعاً دیگر او هم می‌تواند همان فرض رحمانیت خداوند را پذیرفته و برای این سؤال لااقل یک جواب کلی بیابد ... اینکه خلقت ایشان بر اساس رحمانیت بوده و بهتر از خلق نشدنشان بوده است ...

سلام جناب نقطه

یک روز رفته بودم جایی و صحبت از جهنم و بهشت و این چیزها بود

خانمی می گفت :
خداوند یک بدن به ما داده اونهم اجباری نه با تقاضای ما !
بعد هزارتا امرو نهی کرده که این کارو نکن و این کارو بکن تا نری جهنم

مثال خوبی هم می زد
می گفت فرض کنید کسی یک هدیه به من بدهد

بعد شب و روز مرتب به من بگوید درست ازش استفاده کن

میادا درست ازش استفاده نکنی و خراب شود
مرتب برای دادن هدیه اش از ما بازخواست کند که چکار بکن و چکار نکن

در اخر هم بگوید اگر خرابش کردی باید یکی مثل همون بخری و برام بیاری
و یا اگر خرابش کردی مجازاتت اینه که یک دست کتک مفصل بخوری !

اخه این چه هدیه ای است اصلا نخواستیم !!!!

ایا الان این کسی که هدیه داده واقعا رحمانیت به خرج داده با این شرایط ؟

حبیبه;936736 نوشت:
از سوی دیگر اگر چیزی معلومِ خداوند بود(فرض سؤال شما که خدا می داند فلانیها جهنمیند)باید موجود باشد وگرنه علم خداوند جهل می شود

سلام سرکار حبیبه

این گفته شما مثل این است که

من می دانم اگر دستم را روی اتش بگیرم می سوزد
پس حتما باید بگیرم تا بسوزد
وگرنه علم من به این مساله جهل می شود

باسمه العلیم

Miss.Narges;936750 نوشت:
اول اینکه چیزی که در علم خدا جهنمی شده پس بنظر میاد جهنمی بودنش اجباری باشه.حالا با این کار ندرایم چون بحث علم خدا و نافی اختیار یا عدم نافی اختیار بحث مفصلیه.

پست قبل مربوط به تناقضات موجود در طرح سؤال اولیه بود و عرایض بنده نیز بنابر فرض موجود در سؤال شما بیان گردید

و گرنه باید بین جهنمی بودن جهنمی ها در علم خدا و جهنمی شدنشان تفاوت قائل شد و این نکته بسیار دقیق است

و عدم توجه به آن شبهه ی جبر را ایجاد می کند.

پس در علم تفصیلی خداوند(در مقابل علم اجمالی=بسیط)بعضی جهنمی نیستند بلکه خداوند می داند که آنها به اختیار خویش

جهنمی می شوند.

Miss.Narges;936750 نوشت:
دوم اینکه درسته چیزی که در علم خدا موجود باشه قابلیت دریافت وجود رو داره اما هنوز که تحقق خارجی نداره.خب منم بر اساس علم ازلی خداست که میگم خدا که میدونه فلانی جهنمیه پس خلقش نکنه.ما هم در ازل در علم خدا موجود بودیم ولی ایا در جهان وجود خارجی داشتیم؟

اینکه موجودی در علم خدا وجود داشته باشد و بعد در خارج از علم حق تشخص و ظهور یابد مربوط به ذهن محدود در زمان و مکان انسان است.

بعدیت و قبلیت زمانی در مورد خداوند معنی ندارد برای وجود بسیطی که با هر موجود در هر عالم حضور داشته و با آنها معیّت قیومی دارد قبل از

تحقق و بعد از تحقق معنا ندارد؛در مقام تمثیل مثل علم شماست به آنچه در پاسخ به بنده تایپ می کنید یعنی همزمانی که می دانید چه می خواهید

بگوئید آن را تایپ هم می کنید.بعدیت و قبلیت فقط مربوط به مراتب وجود اشیاء است نسبت به خودشان نه نسبت به خداوند.مثل اینکه وجود ذهنی

الفاظ شما به لحاظ رتبه ی وجودی قبل از وجود لفظی آنها در قالب حروف و کلمات است.

Miss.Narges;936750 نوشت:
اجباری نیست چیزی رو که خدا میداند وجود بهش ببخشه تا علم خدا جهل نشه.

اینگونه نیست که چیزی را خداوند بداند بعد به آن وجود ببخشد بلکه "علمه فعله"همینکه چیزی معلوم شد یعنی موجود شده یا بالعکس

هر چیزی که به کسوت وجود در آمده معلوم حق است.

مگر بحث در علم فعلی حق که اگر لازم شد بیان می شود.

Miss.Narges;936750 نوشت:
خدا عاجز نیست از خلق کردنه موجودی که حتما در علم خودشه.این طوری بخوایم قضاوت کنیم که میشه گفت خدا که در علمش فلانی موجودی حتما باید خلقش کنه و عاجزه از اینکه خلقش نکنه و اینطوریم قدرت خدا تبدیل به عجز میشه.

در اینصورت فیض وجود را از او دریغ داشته است به چه سبب؟

باسمه العلیم

عرض سلام و ادب

**گلشن**;936823 نوشت:
سلام سرکار حبیبه

این گفته شما مثل این است که

من می دانم اگر دستم را روی اتش بگیرم می سوزد
پس حتما باید بگیرم تا بسوزد
وگرنه علم من به این مساله جهل می شود

اگر زحمتی نیست پست قبل را در پاسخ به فرمایشات سرکار نرگس مطالعه بفرمائید آنجا پاسخ دادم.

Miss.Narges;936746 نوشت:
من اول میگم خدا بهتر بود جهنم ابدی رو خلق نمیکرد وگرنه با خلقت خود جهنم مشکلی ندارم.
عدم بودن رحمت نیست.اما از عذاب کشیدن که بهتر است؟


با این چیزی که شما میگویید انوقت صفات
قهار بودن و منتقم بودن خداوند ازش سلب میشد
کمال یک وجود در این نیست که همه اش لطف و احسان و رحمت باشه بلکه کمال در اینه که هم لطف داشته باشه و هم قهر

اگر انسانهای مطلقا بد به عرصه وجود نمیاومدن این یک نوع جبر در به وجود امدن برای انتخاب راه سعادت و شقاوت هست
و اگر می‌خواستیم به هر انسانى [از روى جَبر] هدایتش را می‌دادیم، ولى [آزاد گذارده‌ام](سجده،ایه 13.)
به نظر بنده اشکال در روی مسله است که انسان افریده شده برای رحمت ...(این یک جمله کاملی نیست که وجود فقط به خاطر رحمت باشه.. نه برای انسانهای بد رحمت نیست اگرچه انسانهای بد هم در این دنیا ممکنه کمی لذت ببرند از زندگیشون)

باسمه المنّان

طارق اللیل;936879 نوشت:
با این چیزی که شما میگویید انوقت صفات قهار بودن و منتقم بودن خداوند ازش سلب میشد
کمال یک وجود در این نیست که همه اش لطف و احسان و رحمت باشه بلکه کمال در اینه که هم لطف داشته باشه و هم قهر

اگر انسانهای مطلقا بد به عرصه وجود نمیاومدن این یک نوع جبر در به وجود امدن برای انتخاب راه سعادت و شقاوت هست

احسنت بسیار عالی.

@};-@};-@};-

**گلشن**;936816 نوشت:
سلام جناب نقطه

یک روز رفته بودم جایی و صحبت از جهنم و بهشت و این چیزها بود

خانمی می گفت :
خداوند یک بدن به ما داده اونهم اجباری نه با تقاضای ما !
بعد هزارتا امرو نهی کرده که این کارو نکن و این کارو بکن تا نری جهنم

مثال خوبی هم می زد
می گفت فرض کنید کسی یک هدیه به من بدهد

بعد شب و روز مرتب به من بگوید درست ازش استفاده کن

میادا درست ازش استفاده نکنی و خراب شود
مرتب برای دادن هدیه اش از ما بازخواست کند که چکار بکن و چکار نکن

در اخر هم بگوید اگر خرابش کردی باید یکی مثل همون بخری و برام بیاری
و یا اگر خرابش کردی مجازاتت اینه که یک دست کتک مفصل بخوری !

اخه این چه هدیه ای است اصلا نخواستیم !!!!

ایا الان این کسی که هدیه داده واقعا رحمانیت به خرج داده با این شرایط ؟


سلام سرکار گلشن،
چیزی که آن خانم ازش صحبت می‌کنند منت گذاشتن آن شخص به ایشان است، اینکه خود خداوند هم فرموده است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ»، این زیر بار منت بودن مخالف روح آزادگی و عزت است، به قول حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام «هیهات من الذلّة»، اینجاست که شخصی که عزت نفس دارد می‌گوید عطای آن را به لقائش بخشیدم، از خیرش گذاشتم برای خودت ...
اما با کمال تعجب یکی از اسماء حسنی خداوند دقیقاً «المنّان» است ... این اسم به نوعی مثلاً در این آیه آمده است:

يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا ۖ قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم ۖ بَلِ اللَّـهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

از طرفی خوب است نیم‌نگاهی هم به این فرمایش حضرت علی علیه‌السلام داشته باشیم که در نیایش خود خطاب به خداوند فرموده‌اند «الهی کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً، و کفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً، أنتَ کما أحبّ فاجعلنی کما تحبّ»، بندگی کردن برای هر کسی ذلت است مگر برای خدا که بندگی کردن اوج عزّت است، ارباب داشتن مایه‌ی سرشکستگی است مگر وقتی که ربّ انسان خدا باشد که این مالک و رب بیشترین چیزی است که می‌توان به آن افتخار کرد ... شاید بتوان مشابه این مطلب را درباره‌ی منّان بودن خداوند هم در نظر گرفت، مثل اینکه تکبر برای همه بد است مگر برای خداوند که «المتکبّر» یکی از اسماء حسنی دیگر خداوند است: یا من الکبریاء ردائه ... خدا منت بگذارد فرق دارد با اینکه یک نفر بنده‌ی خدا بر یک نفر بنده‌ی دیگر خدا منت بگذارد، همانطور که اگر کسی ادعای خدایی کند و یک عده او را بپرستند به ایشان می‌گویند که چرا کسی را می‌پرستید که مثل شماست؟ یعنی پرستش کسی که مثلیتی با ما ندارد قابل تأمل است و سریع رد نمی‌شود ... در قرآن آمده که «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّـهِ ۖ وَاللَّـهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»، یعنی اگر کسی به کسی چیزی ببخشد از مال خودش نبخشیده است بلکه از مال خدا که نزد او امانت بوده است بخشیده است، الآن چنین کسی بخاطر این بخشش اگر بر خدا یا بر آن بنده‌ی دیگر خدا منت بگذارد کمی وقیحانه به نظر نمی‌رسد؟ خداوند فرمود «أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ» که اشاره دارد به اینکه همه چیز از آن خداست اگرچه به صورت اعتباری این مالکیت به مردم تفویض شده باشد و قواعدی هم برای این تفویض شدن وضع گشته باشد، ولی مالک حقیقی در اصل خداست ... الهی ما بنا من نعمتک فمنک ... ما چیزی از خودمان نداریم ... و در روایت مبارکه آمده که الخلق عیال الله، خلق خدا عیال و روزی‌خوار خدا هستند و روزی همه هم به دست خداست و ما و من برای خدا آینه‌دار و برای خلق خدا وسیله‌ی جاری شدن اسماء و صفات خدا هستیم و نه بیشتر ... اگر کسی این وسط خودش را منشأ اثر دانست و منتش را بر خدا یا خلق خدا گذاشت نه یک کم که بلکه خیلی وقیح است ... چه بسا اشکال منت گذاشتن از این جهت باشد، در این صورت منت گذاشتن خدا بر خلقش ایرادی ندارد، خدایی که از مادر به خلقش مهربان‌تر است و خدایی که خودش بی‌نیاز است و رئوف‌بالعباد است اگر منت بگذارد این منت گذاشتن برای تحقیر کردن بندگانش نیست، برای توجه دادن ایشان به مسائلی است که در زندگی انسان اهمیت دارد ولی انسان از آن غافل است، اینکه دارد از کنار این غفلت نعمات بزرگتری را از دست می‌دهد ... شاید به همین دلیل هم هست که در بهشت دیگر خبری از این توجه دادن‌ها و منت گذاشتن‌ها نیست، چنانکه خداوند فرموده است:
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» و باز خطاب به پیامبرش فرموده است: «وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ»

با این اوصاف دیگر مشکل نیست که بفهمیم که چرا همان خدایی که دستور داده است که اگر کار خوبی کردید بعد از آن منت نگذارید و در روایت هم این امر بسیار زشت شمرده شده و جزای ان بسیار شدید محسوب گشته است در جای دیگر در مقابل کافران فرموده است: «فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا»، یعنی مؤمنین را در مقابل کافرانی که در این آیه مطرح هستند به منت گذاشتن تشویق و بلکه به نوعی امر کرده است ...

با این حساب جسارتاً آن خانمی که از ایشان یاد کردید کمی ساده‌انگارانه با مسأله برخورد کرده‌اند ... ما یک وقت هست یک چیزی در نظرمان جا افتاده است که بد است و بر همان اساس هم دست به قضاوت در مورد افعال و اقوال و بعد حتی شخصیت دیگران می‌زنیم، ولی یک بار هم از خودمان می‌پرسیم که اصلاً چرا فلان کار اشکال دارد؟ آیا همیشه اشکال دارد یا ممکن است گاهی اشکال نداشته باشد و بلکه خوب هم باشد؟ ...
برای مثال تکبر بد است، این همه در روایات داریم که تکبر بد است و شیطان در اثر تکبر رانده شد و بزرگترین ابتلاء فرزندان آدم علیه‌السلام هم همین تکبر بوده است، یک نفر که ظرفش از شنیدن این همه نکوهش تکبر پر شده است ممکن است بگوید که تکبر مطلقاً بد است و بعد برایش این سؤال پیش بیاید که پس چرا خداوند متکبر است!؟ حال آنکه در روایات ما حتی تکبر زن در مقابل مرد نامحرم هم خوب شمرده شده است ... دین اسلام آنقدرها که ما فکر می‌کنیم صفر و یکی نیست و پر است از تبصره‌هایی که آن را از یک حالت خشک و غیرمنعطف به یک حالت پختگی و عقلانی بودن می‌رساند ...

بله خداوند اگر منت بگذارد از رحمتش هست ...
بر خلاف خیلی‌ها اصرار دارم که دین اسلام یک دین لذت‌گرا است و کسی اگر گفت که نه ما به دنبال خود خدا هستیم و در این راه سختی‌ها را تحمل می‌کنیم و از هر لذتی روی‌گردان هستیم این شخص مبتلا به گمراهی و غرور کاذب و تکبر شده است و در شعار گیر کرده است، انسانی که بخاطر خدا چشم از گناهان بپوشاند دارد لذت کوچکتر را بخاطر لذت بزرگتری کنار می‌گذارد ... همین است که مرحوم آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه فرمودند که اگر سلاطین و پادشاهان عالم می‌دانستند که چه لذتی در نماز است به دنبال این لذات پیش‌پاافتاده نمی‌رفتند ... خدا اگر بر من و شما منت بگذارد می‌خواهد ما را شرمنده‌ی خودش کند تا مگر دست از تکبر برداریم، تا دست از دروغ گفتن به خودمان برداریم و در حق متحقق فانی شویم، اصل لذت آنجاست ... اوج لذت برای انسان در عبودیت است و احدی بیشتر از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از خلق شدنشان لذت نبرده و نمی‌برد ... تمام حرف دین این است که لذات بزرگتر را بخاطر لذات سبک‌تر و سطحی‌تر و گذراتر از دست ندهیم ... مثل کسی نباشیم که با آب خودش را سیر می‌کند و سر سفره که بنشید جا برای خوردن هیچ کدام از غذاهای خوش‌مزه‌ی سفره را ندارد و جز حسرت چیزی برایش نمی‌ماند ... منت گذاشتن خدا برای توجه دادن ما به چیزهایی است که اگر متذکرمان نشوند ما خودمان به آن‌ها متذکر نمی‌شویم ... برای تحقیر نیست، برای برتری‌جویی هم نیست، ما داریم در مورد خدایی صحبت می‌کنیم که فرموده است «پیوسته بنده من به سبب نوافل به من نزدیک می شود در حالی که خالص برای من است تا این که او را دوست می دارم، پس هنگامی که او را دوست داشتم گوش او می شوم که با آن می شنود و چشم او می شوم که با آن می بیند و دست او می شوم که با آن انتقام می گیرد و اگر از من حاجتی بخواهد به او می دهم و اگر از چیزی به من پناه آورد، او را پناه می دهم.» و راست می‌گوید، چنانکه اهل بیت علیهم‌السلام به این مقام رسیدند، چنانکه فرمودند هر چه می‌خواهید در فضائل ما بگویید و هرگز به کنه ما نخواهید رسید، بین ما و خدا تفاوتی نیست مگر اینکه ما بنده‌ی او هستیم و او خدای ما، ما مرزوق او هستیم و او رازق ما ...
خدایی که اگر کسی اشتباهی برود به او تذکر می‌دهد که آنجا که می‌روی سراب است و سعادت در سمتی است که من به تو می‌گویم، سرکار گلشن، چنین خدایی اگر منت بگذارد مثل آن کسی است که هدیه‌ای داده و منتی می‌گذارد تا تحقیر کرده باشد؟

موضوع قفل شده است