جمع بندی هدف خدا از معرفی «کربلائی کاظم» به بشریت چه بوده است؟

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هدف خدا از معرفی «کربلائی کاظم» به بشریت چه بوده است؟

سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

احتمالا شما ذکر حال کربلائی کاظم رو شنیدید ... شخصی که حاضر نشد لقمه حرام بخورد ؛ بابته یافتن کار به شهر و دیاری دیگر کوچ میکنه ؛ در اونجا وضع مالیش کمی بهتر میشه ... به دیگران کمک میکنه ... نماز شب هاش ترک نمیشده و ایشون حافظ کل قرآن میشن ... بدون اینکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشند ... نوع تسلط ایشون به قرآن کریم رو هم نمیتونیم فرم عادی بدونیم ... به قول یکی از علما که ایشون عنوان میکرد 40 سال هست که ذکر توحید بر لبانم دارم ... ولی نمیتونم سوره توحید را برعکس از انتها به ابتدا بخوانم و ایشان این توانایی را داشتند که از هر جایه قرآن تا هر جای قرآن را برعکس بخونند ... به هر حال من این مساله رو به هیچ وجه عادی نمیدونم ...

علت اینکه این موضوع رو ایجاد کردم این بود که میخواستم یک تحلیلی رویه این اتفاق صورت بگیره ...

سوالات ....
1. چرا خداوند چنین موهبتی رو به ایشان کرده است ...
2. چرا این موهبت رو من ازش خبر دارم ... قرار هست که به چی برسم .
3. چرا خدا چنین موهبتهایی رو بیشتر نصیب افرادی میکنه که نه تحقیقی کردن ... نه عقلشون رو به کار انداخته اند ... بلکه بیشتر به کسانی چنین موهبتهایی رو عطا میکنه که ساده تر و بی آلایش تر بوده اند . مثلا من باورم این هست که اگر ایشون در اسرائیل دنیا میومدند ( با توجه به اینکه ایشون سواد خوندن و نوشتن رو هم نداشتند ) یهودی میموندند و حتی مسلمون هم نمیشدند ...
4. چرا این همه انسان داریم که حوزه میرن ... درس میخونن ... مغز و عقلشون رو به کار میندازن ... ولی چنین چیزهایی رو از ایشان نمیشنویم ... ولی مثلا کسی مانند کربلائی کاظم باید به چنین جایی دسترسی پیدا میکرد ...

خلاصه کلامم این هست ...
1. چرا خدا از رفتارهای عاقلانه خوشش نمیاد و از رفتارهای غیر عاقلانه خوشش میاد ...

مثلا من رفتار عاقلانه رو این میدونم که یک تحقیقی مثلا 4 ساله بر رویه تمامی ادیان انجام بدم ... بعدش که همه اونها رو زیر رو رو کردم و حاضر شدم قسمتی از اون آئین رو اجرا کنم و تاثیر اون رو بر رویه خودم ببینم ... در نهایت دینی رو انتخاب کنم ... آرام آرام علم و دانشم رو زیاد کنم ... خودم رو مقید بدونم ... سعی کنم در آیات و نشانه ها تدبر کنم و ....

در حالیکه من چنین چیزهایی رو در درون کربلائی کاظم نمیبینم ... شخصی ساده و بی آلایس و فاقد تحصیلات ... که میتونم مطمئن باشم هیچ تحقیقی بر رویه سایر ادیان نکرده .... تنها از این و اون شنیده که نماز شب چیزه خوبی هست ... نماز شبش رو خونده ... لقهمه حرام هم نخورده ...

میخواستم در صورت امکان یک تحلیلی در مورد چنین اتفاقی صورت بگیره ... که هدف خدا از نشون دادن چنین مردی به انسانها چی میتونه باشه ... آیا خدا میخواسته بگه ... درس و کلام و عقل و فهم رو تعطیل کنین و ....

با نام و یاد دوست





کارشناسان بحث: استاد کافی و استاد مسلم

مینوی خرد;936057 نوشت:
سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

احتمالا شما ذکر حال کربلائی کاظم رو شنیدید ... شخصی که حاضر نشد لقمه حرام بخورد ؛ بابته یافتن کار به شهر و دیاری دیگر کوچ میکنه ؛ در اونجا وضع مالیش کمی بهتر میشه ... به دیگران کمک میکنه ... نماز شب هاش ترک نمیشده و ایشون حافظ کل قرآن میشن ... بدون اینکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشند ... نوع تسلط ایشون به قرآن کریم رو هم نمیتونیم فرم عادی بدونیم ... به قول یکی از علما که ایشون عنوان میکرد 40 سال هست که ذکر توحید بر لبانم دارم ... ولی نمیتونم سوره توحید را برعکس از انتها به ابتدا بخوانم و ایشان این توانایی را داشتند که از هر جایه قرآن تا هر جای قرآن را برعکس بخونند ... به هر حال من این مساله رو به هیچ وجه عادی نمیدونم ...

علت اینکه این موضوع رو ایجاد کردم این بود که میخواستم یک تحلیلی رویه این اتفاق صورت بگیره ...

سوالات ....
1. چرا خداوند چنین موهبتی رو به ایشان کرده است ...
2. چرا این موهبت رو من ازش خبر دارم ... قرار هست که به چی برسم .
3. چرا خدا چنین موهبتهایی رو بیشتر نصیب افرادی میکنه که نه تحقیقی کردن ... نه عقلشون رو به کار انداخته اند ... بلکه بیشتر به کسانی چنین موهبتهایی رو عطا میکنه که ساده تر و بی آلایش تر بوده اند . مثلا من باورم این هست که اگر ایشون در اسرائیل دنیا میومدند ( با توجه به اینکه ایشون سواد خوندن و نوشتن رو هم نداشتند ) یهودی میموندند و حتی مسلمون هم نمیشدند ...
4. چرا این همه انسان داریم که حوزه میرن ... درس میخونن ... مغز و عقلشون رو به کار میندازن ... ولی چنین چیزهایی رو از ایشان نمیشنویم ... ولی مثلا کسی مانند کربلائی کاظم باید به چنین جایی دسترسی پیدا میکرد ...

خلاصه کلامم این هست ...
1. چرا خدا از رفتارهای عاقلانه خوشش نمیاد و از رفتارهای غیر عاقلانه خوشش میاد ...

مثلا من رفتار عاقلانه رو این میدونم که یک تحقیقی مثلا 4 ساله بر رویه تمامی ادیان انجام بدم ... بعدش که همه اونها رو زیر رو رو کردم و حاضر شدم قسمتی از اون آئین رو اجرا کنم و تاثیر اون رو بر رویه خودم ببینم ... در نهایت دینی رو انتخاب کنم ... آرام آرام علم و دانشم رو زیاد کنم ... خودم رو مقید بدونم ... سعی کنم در آیات و نشانه ها تدبر کنم و ....

در حالیکه من چنین چیزهایی رو در درون کربلائی کاظم نمیبینم ... شخصی ساده و بی آلایس و فاقد تحصیلات ... که میتونم مطمئن باشم هیچ تحقیقی بر رویه سایر ادیان نکرده .... تنها از این و اون شنیده که نماز شب چیزه خوبی هست ... نماز شبش رو خونده ... لقهمه حرام هم نخورده ...

میخواستم در صورت امکان یک تحلیلی در مورد چنین اتفاقی صورت بگیره ... که هدف خدا از نشون دادن چنین مردی به انسانها چی میتونه باشه ... آیا خدا میخواسته بگه ... درس و کلام و عقل و فهم رو تعطیل کنین و ....

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
اتفاقا رفتارهای کربلایی کاظم کاملا عاقلانه بوده است. چون عملکرد ایشان بر پایه تقوا بوده است و بر همین اساس است که حق تعالی در قرآن کریم می فرماید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه [بقره/282] و کربلایی کاظم مصداق بارز همین آیه شریفه می باشد
در واقع علمی که به ایشان هبه شد، معلول تقوا و مراقبه ای بود که در زندگی رعایت می کرد.
گدایی گردد از یک جذبه شاهی / به یک لحظه دهد کوهی به کاهی[1]
به عبارتی دیگر، رسیدن به مقامات بلند معنوی معلول حوزه و دانشگاه رفتن و تحقیقات و انبار اصطلاحات شدن نیست، که گاها همین علوم حجاب انسان خواهد شد، بلکه آنچه که انسان را به اوج می رساند در یک کلمه بندگی حضرت حق است. قال الامام الصادق (علیه السلام): «
العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة [2] عبودیت جوهره ای است که کنه آن ربوبیت است.»
بندگی کن تا که سلطانت کند/خار او شو تا گلستانت کند. [3]
لذا شما وقتی در بین صحابی خاص اهل بیت (علیهم السلام) تاملی کنید افرادی را می بینید که شغل های معمولی داشتند مانند میثم تمار (خرما فروش) صفوان جمال (شتردار)، سمان (روغن فروش)، مسلم جصاص (گچکار) و...
یا شیخ رجبعلی خیاط و...
سید هاشم حداد (آهنگر) از بهترین شاگردان سلوکی عارف کامل، علامه سید علی اقا قاضی طباطبایی (رحمةالله علیهم)، ولی همین افراد به مقامات بلند عرفانی دست پیدا نموده اند و موهباتی را از طرف حق تعالی دریافت نموده اند.
هدف از نشان دادن چنین افرادی این است که انسان حتی اگر شغل معمولی داشته باشد، حوزه و دانشگاه نرفته باشد، و یا حتی بی سواد هم باشد، مسیر پیمودن راه معنویت و رسیدن به تکامل معنوی برای او باز است و می تواند طبق آیه شریفه مذکور با رعایت تقوا و بندگی کردن و مراقبه در اعمال و رفتار، حقایق عالم را در آینه جان خویش منعکس نماید.
«ترا تا آینه زنگار باشد/حجاب دیدن دلدار باشد
بده آینه دل را جلایی/ که تا بینی جمال کبریایی» [4]

بنابراین ملاک در دستیابی به چنین موهبت هایی بندگی حق تعالی و مراقبه تام در اعمال و رفتار است و البته هر کسی در چنین امری موفق عمل نماید خداوند چشم و گوش باطنی او را باز می نماید و بخشی از حقایق این عالم را به او می نمایاند مانند بسیاری از عرفایی که تحصلیکرده حوزه هستند امثال سید علی شوشتری، ملاحسینقلی همدانی که خود 300 تن از اولیا الهی را تربیت کرد، سید احمد کربلایی ها، سید علی قاضی ها، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ها ، شیخ محمد بهاری ها، علامه طباطبی ها، علامه حسن زاده آملی ها و...
و یا افرادی که دروس حوزی نخوانده اند ولکن به دلیل رعایت تقوای الهی به موهبت های الهی دست یازیده اند مانند کربلایی کاظم. (رحمة الله علیهم)
موفق باشید.
_____________________
پی نوشت:
[1]. شیخ محمود شبستری.
[2]. مصباح الشریعة، ص 453
[3]. ملا احمد نراقی، دیوان طاقدیس
[4]. علامه حسن زاده آملی .

[=System]نمی‌شود به داستان ماجرای کسی مطمئن بود که سال‌ها پس از مرگش او را بزرگ می‌کنند. در حال که مشابه این بزرگ‌کردن‌ها در مورد موضوعات دیگر مذهبی یا سیاسی هم مشاهده شده و بعدا معلوم شده اصل ماجرا دروغ یا کجفهمی است. به علاوه ماجراهای مشابهی در کشورهای نامسلمان هست.

irancplusplus;936390 نوشت:
[=System]نمی‌شود به داستان ماجرای کسی مطمئن بود که سال‌ها پس از مرگش او را بزرگ می‌کنند. در حال که مشابه این بزرگ‌کردن‌ها در مورد موضوعات دیگر مذهبی یا سیاسی هم مشاهده شده و بعدا معملم شده اصل ماجرا دروغ یا کجفهمی است. به علاوه ماجراهای مشابهی در کشورهای نامسلمان هست.

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
بزرگوار، اتفاقا جریان این مرد الهی در دوران حیاتش روشن شده بود.
برای اطلاع بیشتر به کتاب هایی مانند
فیض روح القدس
امام زمان عج و کربلایی کاظم

داستان حافظ شدن کربلایی کاظم

کربلایی کاظم معجزه ولایت
کربلایی کاظم بی سوادی که حافظ قرآن شد
مردی برتر از کامپیوتر
معجزه قرآن در عصر حاضر
مراجعه بفرمایید.

کافی;936378 نوشت:
در واقع علمی که به ایشان هبه شد، معلول تقوا و مراقبه ای بود که در زندگی رعایت می کرد.

سلام استاد بزرگوار

فکر کنم منظور استارتر این است که چرا یک عده سالهای متمادی تحقیق می کنند که به خدا بر سند
و حتی از خدا همه گونه التماس و دعا می کنند خدا نشانه ای به انها نشان دهد
ولی خدا هیچگونه نشانه ای پدیدار نمی کند

ان وقت می اید به کسی که خودش ایمان داشته و درخواست نشانه هم نداشته
کرامت عطا می کند ؟

هیچ دینی به اندازه اسلام به علم اهمیت نداده است.

ارزش علم و علماء را در احادیث و در قرآن کریم ببینید.
مگر نه اینکه روزی پیامبر (ص) وارد مسجد شدند و دیدند دو گروه از مردم در مسجد حضور دارند: گروهی مشغول عبادتند و گروهی مشغول آموزش و بحث علمی. پیامبر (ص) فرمودند: هر دو گروه کار خوبی میکنند. اما خودشان رفتند در گروه بحث علمی نشستند و فرمودند: من برای دانا کردن فرستاده شده ام.
اینجا

و اینجا

اما علم برای چیست؟ ثمره علم چیست؟ آیا خود علم ، هدف نهایی است؟
به قول آیت الله جوادی آملی ، علم نردبان است. با نردبان هم میشود به پشت بام رفت و هم می شود به ته چاه رفت.
چه بسیار دانایانی که از علم خود در جهت منفی استفاده کردند.
پس اینطور نیست که علم به تنهایی ضامن سعادت فرد باشد.
بلکه اگر علم ، واقعاً علم صحیحی باشد ، و به آن عمل هم بشود ، آنگاه باعث سعادت فرد می شود.

در اینجا باید به دو نکته توجه کرد:
1- اهمیت همراهی عمل با علم
2- چه علمی درست است؟

در مورد اول ، باید گفت که علم بدون عمل ، ناقص است. علم مثل چراغ است و جلوی پای ما را روشن میکند و راه را نشان میدهد. اما اگر وقتی اطراف ما روشن شد ، ما "حرکت نکردیم" ، آیا آن روشنایی برای ما فایده ای داشته است؟

اینجا

در مورد دوم باید گفت: چه بسیار نظریه های علمی در حوزه های انسانی که مدتی وجود داشت اما بعداً خلاف آنها ثابت شد.
پس علمی انسان را به سرمنزل مقصود میرساند که علم صحیحی باشد.

علومی که از ناحیه اهل بیت (ع) به ما رسیده است ، چون مبتنی بر "وحی" و "عصمت" است ، علوم صحیحی هستند.
(درون دینی صحبت میکنم ، کسی نگوید از کجا معلوم که امامان (ع) معصوم باشند و اسلام دین حق باشد؟)

اینکه "نماز شب فوایدی دارد" و "لقمه حرام اثرات بدی دارد" ، اینها "علم" هایی هستند که از ناحیه اهل بیت (ع) به ما رسیده است و کربلایی کاظم به این "علم" ها "عمل" می کرده است.
پس "عبادت" ، در حقیقت، "عمل" به یکسری "علم" هایی است. اگر آن "علم" ها نبود ، این "عبادت"ها هم معنا نداشت.

توجه مهم: منظور از "علم" در اینجا ، "علم تجربی" نیست. پی بردن به آثار بد لقمه حرام یا فواید نماز شب، ممکن است در حیطه علوم تجربی قرار نگیرد. یکی از بزرگترین اشتباهات ، محدود کردن و منحصر دانستن "مطلق علم" در "علم تجربی" است.

کسی را در نظر بگیرید که سالها در مورد ادیان تحقیق می کند و - اگر در این راه به خطا نرود - نهایتا متوجه می شود که دین اسلام و مذهب شیعه حق است و آن را می پذیرد. خوب بعدش چه میکند؟ به دستورات دینی و تعالیم امامان (ع) عمل میکند. یعنی نماز شب می خواهد و از لقمه حرام پرهیز می کند و ... .

یعنی تازه میرسد به مرحله کربلای کاظم. با این تفاوت که کربلایی کاظم از نقطه صفر شروع نکرده بود و آنچه را آن فرد پس از سالها تحقیق بهش رسید ، او از ابتدا قبول کرده بود و به آن عمل می کرد.
نمی شود که همه افراد در هر کاری از نقطه صفر شروع کنند!

خیلی از افراد آنقدر استعداد علمی ندارند که بتوانند از سطح صفر شروع کنند. یا اصلا سواد و فهم علمی ندارند. اینها تکلیفشان چیست؟ آیا راه رسیدن به حقیقت برای اینها بسته است؟ آیا راه دیگری نیست که این افراد به "سعادت" برسند؟

راه علم نظری تنها راه درک حقیقت نیست. خیلی از افراد از راه "دل" به حقیقت میرسند.
البته دل هایی میتوانند به حقیقت برسند که "پاک" باشند. دل های آلوده با حقیقت سنخیتی ندارند. بلکه جذب مرام هایی میشوند که با آن سنخیت دارند.

حالا اینکه کربلایی کاظم اگر در اسراییل به دنیا می آمد آیا مسلمان می شد یا یهودی؟ بحث دیگری است. به هر لطف خدا شامل حال او شده که او در سرزمین اسلام به دنیا آمده است. این لطف شامل ما هم شده و این یکی از نعمتهایی است که باید شکرگزار آن باشیم. برای ما "موانع درک حقیقت" کمتر از افرادی است که در سرزمینهای غیر مسلمان به دنیا آمده اند. ندای حق ، زودتر به گوش ما میرسد.
شبیه کسی که در یک شهر ساحلی زندگی میکند. چنین کسی به "آب" نزدیکتر است و زودتر به "آب" می رسد تا کسی که در دل کویر زندگی می کند.

مینوی خرد;936057 نوشت:
سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

احتمالا شما ذکر حال کربلائی کاظم رو شنیدید ... شخصی که حاضر نشد لقمه حرام بخورد ؛ بابته یافتن کار به شهر و دیاری دیگر کوچ میکنه ؛ در اونجا وضع مالیش کمی بهتر میشه ... به دیگران کمک میکنه ... نماز شب هاش ترک نمیشده و ایشون حافظ کل قرآن میشن ... بدون اینکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشند ... نوع تسلط ایشون به قرآن کریم رو هم نمیتونیم فرم عادی بدونیم ... به قول یکی از علما که ایشون عنوان میکرد 40 سال هست که ذکر توحید بر لبانم دارم ... ولی نمیتونم سوره توحید را برعکس از انتها به ابتدا بخوانم و ایشان این توانایی را داشتند که از هر جایه قرآن تا هر جای قرآن را برعکس بخونند ... به هر حال من این مساله رو به هیچ وجه عادی نمیدونم ...

علت اینکه این موضوع رو ایجاد کردم این بود که میخواستم یک تحلیلی رویه این اتفاق صورت بگیره ...

سوالات ....
1. چرا خداوند چنین موهبتی رو به ایشان کرده است ...
2. چرا این موهبت رو من ازش خبر دارم ... قرار هست که به چی برسم .
3. چرا خدا چنین موهبتهایی رو بیشتر نصیب افرادی میکنه که نه تحقیقی کردن ... نه عقلشون رو به کار انداخته اند ... بلکه بیشتر به کسانی چنین موهبتهایی رو عطا میکنه که ساده تر و بی آلایش تر بوده اند . مثلا من باورم این هست که اگر ایشون در اسرائیل دنیا میومدند ( با توجه به اینکه ایشون سواد خوندن و نوشتن رو هم نداشتند ) یهودی میموندند و حتی مسلمون هم نمیشدند ...
4. چرا این همه انسان داریم که حوزه میرن ... درس میخونن ... مغز و عقلشون رو به کار میندازن ... ولی چنین چیزهایی رو از ایشان نمیشنویم ... ولی مثلا کسی مانند کربلائی کاظم باید به چنین جایی دسترسی پیدا میکرد ...

خلاصه کلامم این هست ...
1. چرا خدا از رفتارهای عاقلانه خوشش نمیاد و از رفتارهای غیر عاقلانه خوشش میاد ...

مثلا من رفتار عاقلانه رو این میدونم که یک تحقیقی مثلا 4 ساله بر رویه تمامی ادیان انجام بدم ... بعدش که همه اونها رو زیر رو رو کردم و حاضر شدم قسمتی از اون آئین رو اجرا کنم و تاثیر اون رو بر رویه خودم ببینم ... در نهایت دینی رو انتخاب کنم ... آرام آرام علم و دانشم رو زیاد کنم ... خودم رو مقید بدونم ... سعی کنم در آیات و نشانه ها تدبر کنم و ....

در حالیکه من چنین چیزهایی رو در درون کربلائی کاظم نمیبینم ... شخصی ساده و بی آلایس و فاقد تحصیلات ... که میتونم مطمئن باشم هیچ تحقیقی بر رویه سایر ادیان نکرده .... تنها از این و اون شنیده که نماز شب چیزه خوبی هست ... نماز شبش رو خونده ... لقهمه حرام هم نخورده ...

میخواستم در صورت امکان یک تحلیلی در مورد چنین اتفاقی صورت بگیره ... که هدف خدا از نشون دادن چنین مردی به انسانها چی میتونه باشه ... آیا خدا میخواسته بگه ... درس و کلام و عقل و فهم رو تعطیل کنین و ....

بله . خوب ، خدا باید عقلش رو بیشتر بکار مینداخت تا به قدر فهم و عقل ما برسه و این کار ها رو نکنه، بایستی اول میدید که عقلا چی فهمیدن و بر اساس اون کارهاش رو میکرد، باید میدید سطح تحصیلات چقدر بالا اومده، چند نفر نوبل گرفتن، فیلدز گرفتن و .... و کاری رو میکرد که با کارهای این عقلای همه چیز تمام تطابق داشته باشه. بیشتر افراد فکر میکنند خیلی عاقلند در صورتی که چون پرده برافتد جزو سفیهان دیده می شوند خواه حوزه ایی باشند یا دانشگاهی.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی کین ره که تو میروی له ترکستان ایت

کافی;936378 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
اتفاقا رفتارهای کربلایی کاظم کاملا عاقلانه بوده است. چون عملکرد ایشان بر پایه تقوا بوده است و بر همین اساس است که حق تعالی در قرآن کریم می فرماید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه [بقره/282] و کربلایی کاظم مصداق بارز همین آیه شریفه می باشد
در واقع علمی که به ایشان هبه شد، معلول تقوا و مراقبه ای بود که در زندگی رعایت می کرد.
گدایی گردد از یک جذبه شاهی / به یک لحظه دهد کوهی به کاهی[1]
به عبارتی دیگر، رسیدن به مقامات بلند معنوی معلول حوزه و دانشگاه رفتن و تحقیقات و انبار اصطلاحات شدن نیست، که گاها همین علوم حجاب انسان خواهد شد، بلکه آنچه که انسان را به اوج می رساند در یک کلمه بندگی حضرت حق است. قال الامام الصادق (علیه السلام): «
العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة [2] عبودیت جوهره ای است که کنه آن ربوبیت است.»
بندگی کن تا که سلطانت کند/خار او شو تا گلستانت کند. [3]
لذا شما وقتی در بین صحابی خاص اهل بیت (علیهم السلام) تاملی کنید افرادی را می بینید که شغل های معمولی داشتند مانند میثم تمار (خرما فروش) صفوان جمال (شتردار)، سمان (روغن فروش)، مسلم جصاص (گچکار) و...
یا شیخ رجبعلی خیاط و...
سید هاشم حداد (آهنگر) از بهترین شاگردان سلوکی عارف کامل، علامه سید علی اقا قاضی طباطبایی (رحمةالله علیهم)، ولی همین افراد به مقامات بلند عرفانی دست پیدا نموده اند و موهباتی را از طرف حق تعالی دریافت نموده اند.
هدف از نشان دادن چنین افرادی این است که انسان حتی اگر شغل معمولی داشته باشد، حوزه و دانشگاه نرفته باشد، و یا حتی بی سواد هم باشد، مسیر پیمودن راه معنویت و رسیدن به تکامل معنوی برای او باز است و می تواند طبق آیه شریفه مذکور با رعایت تقوا و بندگی کردن و مراقبه در اعمال و رفتار، حقایق عالم را در آینه جان خویش منعکس نماید.
«ترا تا آینه زنگار باشد/حجاب دیدن دلدار باشد
بده آینه دل را جلایی/ که تا بینی جمال کبریایی» [4]

بنابراین ملاک در دستیابی به چنین موهبت هایی بندگی حق تعالی و مراقبه تام در اعمال و رفتار است و البته هر کسی در چنین امری موفق عمل نماید خداوند چشم و گوش باطنی او را باز می نماید و بخشی از حقایق این عالم را به او می نمایاند مانند بسیاری از عرفایی که تحصلیکرده حوزه هستند امثال سید علی شوشتری، ملاحسینقلی همدانی که خود 300 تن از اولیا الهی را تربیت کرد، سید احمد کربلایی ها، سید علی قاضی ها، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ها ، شیخ محمد بهاری ها، علامه طباطبی ها، علامه حسن زاده آملی ها و...
و یا افرادی که دروس حوزی نخوانده اند ولکن به دلیل رعایت تقوای الهی به موهبت های الهی دست یازیده اند مانند کربلایی کاظم. (رحمة الله علیهم)
موفق باشید.
_____________________
پی نوشت:
[1]. شیخ محمود شبستری.
[2]. مصباح الشریعة، ص 453
[3]. ملا احمد نراقی، دیوان طاقدیس
[4]. علامه حسن زاده آملی .

سلام ...
ابتدائا بابته راهنمائیتون تشکر میکنم .

جناب کافی ... من اگر بخوام برای خدا تنها یک صفت قائل بشم ... سراغ ( حی و قیوم و رحمن و رحیم .و ... ) نمیرم . من خدا رو اینجوری شناختم که خدا ....

1. دوست داره معما جلویه بشریت بندازه .
2. دوست داره که با عقل انسانها بازی کنه .
3. دوست داره که فریب بده و بعدش بگه دیدی فریب خوردی .
4. دوست داره حقایق رو به صور گوناگون نشون بده تا ما به حقیقت دست پیدا نکینیم .
5. دوست داره باطن اعمال ما رو مخفی کنه

اصلا همین دنیایی که داریم در درونش زندگی میکنیم رو من تنها یک معما میبینم ... معمایی بزرگ و حقیقتی که غیر قابل کشف ...

از چه بابت این مساله رو خدمتتون عنوان میکنم ...
یک بار زندگی خودتون و ورق بزنین ... آیا صفت حی بودن خداوند رو لمسش کردین
آیا صفت قیوم بودن خدا رو لمسش کردین
آیا صفت رزاق بودن یا رحمن و رحیم بودن خدا رو تو زندگیتون درک کردین ...

من به هیچ درکی از این مسائل نرسیدم ...
ولی هر روز دارم میبینم که چجوری دنیا داره برگه های تقلبی جلویه من میندازه که حقیقت رو کشف نکنم ...

یک زمان ... تهییج میشم
یک زمان نیاز به روزی دارم ....
یک زمان تمرکز ندارم ...
یک زمان درست نمیتونم فکر کنم ...

و از 24 ساعت شاید بتونم بگم در حدود 3 یا 4 ساعت هست که میتونم واقعا فکر کنم ... و اونقدر باید عاقل باشم که بتونم 21 ساعت مابقی روزم رو بر اساس عقلانیت همین 3 ساعت برنامه ریزی کنم .
بارها و بارها بوده که دنیا رو به گونه ای میدیدم ... و فرداش به گونه ای دیگر میدیدم ...

حتی برای خودم دفترچه عقلانیت درست کردم که در درونش شاخصه های تصمیم و تفکر عقلانی مشخص باشه ... ولی باز هم تصمیم و نگرش یک روزم با روزه دیگر فرق داشته ....

به هر حال ...
من خالق این دنیا رو کسی میدونم که با تمام توان داره برگه های تقلبی در مسیر کشف حقیقت میندازه تا من نتونم حقیقت رو پیدا کنم ...

مثالهاش هم اونقدر زیاد هستند که فکر نمیکنم نیاز به گفتنشون باشه ...

بنابراین ... مثال رجبعلی خیاط و کربلائی کاظم هم میتونه به نوعی برای من تداعی کننده این باشه که خدا خواسته یک برگه تقلبی دیگه در این مسیر بندازه ... تا با این برگه تقلبی عده زیادی رو از عده بسیاری جدا کنه ....

به نظره شما چرا چنین نوع برداشتی میتونه ایراد داشته باشه .

SHAHINN;936461 نوشت:
کسی را در نظر بگیرید که سالها در مورد ادیان تحقیق می کند و - اگر در این راه به خطا نرود - نهایتا متوجه می شود که دین اسلام و مذهب شیعه حق است و آن را می پذیرد. خوب بعدش چه میکند؟ به دستورات دینی و تعالیم امامان (ع) عمل میکند. یعنی نماز شب می خواهد و از لقمه حرام پرهیز می کند و ... .

سلام

چنین کسی را می توان فردی تصور کرد که دریک خانواده فقیر به دنیا امده و از صفر شروع می کنه و به سرمایه و ثروت زیادی می رسد

SHAHINN;936461 نوشت:
یعنی تازه میرسد به مرحله کربلای کاظم. با این تفاوت که کربلایی کاظم از نقطه صفر شروع نکرده بود و آنچه را آن فرد پس از سالها تحقیق بهش رسید ، او از ابتدا قبول کرده بود و به آن عمل می کرد.
نمی شود که همه افراد در هر کاری از نقطه صفر شروع کنند!

کربلایی را می توان مانند فردی دانست که ثروت زیادی از پدر به ارث برده است و سرمایه دار شده و ثروت زیادی کسب کرده

حال به نظر شما ثروت کدام یک از اینها ارزش دارد ؟
ایمان کدامیک بیشتر ارزش دارد ؟

حال چرا خدا باید خدا به اولی نشانه ای ندهد که این همه زحمت کشیده و به ان هم نیاز دارد
ولی به انکه
به اسانی رسیده نشانه بدهد

حال انکه ممکن است کربلایی اصلا به نشانه نیاز نداشته باشد

[="Times New Roman"][="Black"]به نظر من خداوند انسان ها رو به اندازه ی صداقت و رو راستیشون هدایت میکنه.

بسیاری از ماها ادای تحقیق و عدم شناخت رو در میاریم.

سعی میکنیم وانمود کنیم که منطقی هستیم و اگر بهمون ثابت بشه خدا رو باور میکنیم.

ولی اینها همش بازیه ، اینقدر بازیش کردیم که توهم برمون داشته که منطقی هستیم و خدا بهمون ثابت نشده.

این جملات رو همه شنیدیم: لطف مکرر میشه حق مسلم. محبت که از حد بگذرد نادان خیال بد کند.

چرا لطف مکرر میشه حق مسلم؟ چون طرف خیال برش می داره که شما داری وظیفت رو انجام میدی. دقت کنید وظیفه ای در کار نیست هاااا ، طرف توهم برش داشته.

خداشناسی و هدایت هم به همین شکل هست.

بسیاری از آدم ها در بحث ها لجاجت میکنند ، زخم زبان میزنند ، اسلام رو به تمسخر می گیرند. خب چنین کسی لایق هدایت نیست.

چون از درون خودش فرار میکنه و با خودش رو راست نیست.

اگر صادقانه با خداوند حرف بزنید و ازش بخواید کمکتون کنه ، تردید نکنید که به سرعت کمکتون میکنه.

مثلا در همین هفته ای که گذشت دو نفر به رحمت خدا رفتند ، مریم میرزا خانی ، حبیب الله کاسه ساز.

تا مریم میرزاخانی به رحمت خدا رفت ، بسیاری از این بازیگران و هنرمندان و فوتبالیست ها عکسش رو گذاشتن توی پیجشون و تسلیت گفتند.

ولی برای حبیب الله کاسه ساز یه نفر هم صداش در نیومد.

این دقیقا همون حقوق بشر آمریکاییه که صداقت توش نیست.

قسمت جالب ماجرا اینه که بسیاری از اینایی که تسلیت گفتند تا چند ساعت قبلش اصلا نمی دونستند کسی به اسم مریم میرزاخانی وجود داره.

ولی وقتی بساط جلب توجه و همزاد پنداری پهن باشه معلومه که یه عده باید سو استفاده کنن ، چون شخصیتشون اینطوری شکل گرفته.

برای این همه آدم بی گناه که توسط آمریکایی ها کشته شدند صداشون در نمیاد ، ولی اگر یه سوسک در اثر شیمی درمانی موهاش بریزه سه روز عزای عمومی اعلام میکنن.

همه ی ما در درون خودمون می دونیم که اینها همش بازی و فریب هست.

ولی خب برخی بخاطر دیدن ماشین و خونه و رفاه این افراد چشمشون رو به روی حقایق می بندند تا بتونن از وجدانشون فرار کنند.

وقتی توی شرایط بسیار سختی بودم ، یه جایی خوندم "وقتی مشکلات خیلی بهت فشار میارند ، مطمئن باش خداوند تو رو برای کارهای بزرگتری به این دنیا آورده."

و الان با تمام وجودم بهش ایمان دارم.

همیشه صداقت داشته باشید تا خداوند هدایتتون کنه ، هدایت به کجا؟ به سمت بهترین راه حل ها که به عقل هیچ بشری نمیرسه.

مطمئن باشید خدا اینکارو انجام میده و بعدا متوجه میشید کاش همون اول پیش خود خدا میومدید.

با ادای باکلاس ها رو درآوردن ، هیچکس با کلاس نمیشه ، گیرم یک میلیون نفرم لایکت کنند. واقعیت زندگیت که تغییر نمی کنه.

حمید سوریان رکورد طلا رو زده ، بازیگران ایرانی رکورد طلاق رو زدن. چپ و راست از هم طلاق می گیرن.

مرده میره با دختر جوان ازدواج میکنه ، زنه میره با پسر جوان ازدواج میکنه.

مثل آدم بلد نیستند زندگی کنند ، ادای آدم های شاد و شنگول رو در میارن ولی زندگی هاشون بوی لجن میده.

اینها همش بخاطر نداشتن صداقت و روراستی هست که آدم رو به انتخاب های اشتباه میکشونه

و وقتی با واقعیت زندگیت روبرو میشی و دوران حرفهای روشنفکری تموم میشه

می بینی نمی تونی نسبت به همسرت بی تفاوت باشی و مجبور میشی طلاق بگیری.

باید به دنبال رشد واقعی باشیم و از خدا بخوایم ما رو بیدار کنه و نجات بده. حتما خدا اینکارو میکنه. به شرطی که صادقانه باهاش حرف بزنیم و اشتباهاتمون رو بپذیریم.[/]

مینوی خرد;936468 نوشت:
حتی برای خودم دفترچه عقلانیت درست کردم که در درونش شاخصه های تصمیم و تفکر عقلانی مشخص باشه ... ولی باز هم تصمیم و نگرش یک روزم با روزه دیگر فرق داشته ....

به خاطر همین است که ما نیازمند وحی هستیم.
مینوی خرد;936468 نوشت:
من خالق این دنیا رو کسی میدونم که با تمام توان داره برگه های تقلبی در مسیر کشف حقیقت میندازه تا من نتونم حقیقت رو پیدا کنم.

خدا برگ تقلبی نمی اندازه. این ماییم که علممون ناقصه و هر روز که کاملتر میشه ، متوجه نقص و اشتباهات روزهای قبل خودمون میشویم. بازم به همین خاطر است که نیاز به وحی داریم.
مینوی خرد;936468 نوشت:
بنابراین ... مثال رجبعلی خیاط و کربلائی کاظم هم میتونه به نوعی برای من تداعی کننده این باشه که خدا خواسته یک برگه تقلبی دیگه در این مسیر بندازه ... تا با این برگه تقلبی عده زیادی رو از عده بسیاری جدا کنه ....

به نظره شما چرا چنین نوع برداشتی میتونه ایراد داشته باشه .


اگر افراد مختلفی در یک مسابقه شرکت کنند (مثلا کنکور) ، آنهایی که قبول نمی شوند ، تقریبا حرفهایی این چنینی میزنند: سئوالات خیلی سخت بود ، خیلی پیچونده بودند ، نکته انحرافی زیاد داشت ، خارج از کتاب سئوال داده بودند، بعضی سئوالات هم اساساً اشکال داشت و ...

اما آنهایی که خوب درسشون رو خونده باشن و قبول شدند ، اصلاً این حرفها را نمیزنند. چون میدانند داده های هر سئوال به اندازه کافی بوده و هر سئوال گویایی لازم را داشته تا اونهایی رو که درسشون را بلد هستند به جواب برسونه ...

Im_Masoud.Freeman;936480 نوشت:
مثلا در همین هفته ای که گذشت دو نفر به رحمت خدا رفتند ، مریم میرزا خانی ، حبیب الله کاسه ساز.

تا مریم میرزاخانی به رحمت خدا رفت ، بسیاری از این بازیگران و هنرمندان و فوتبالیست ها عکسش رو گذاشتن توی پیجشون و تسلیت گفتند.

ولی برای حبیب الله کاسه ساز یه نفر هم صداش در نیومد.

این دقیقا همون حقوق بشر آمریکاییه که صداقت توش نیست.

قسمت جالب ماجرا اینه که بسیاری از اینایی که تسلیت گفتند تا چند ساعت قبلش اصلا نمی دونستند کسی به اسم مریم میرزاخانی وجود داره.

جمله آخر یعنی چی؟ خیلیها میدونستند موقع مدال فیلدز اسم ایشون رو شنیده بودند اما اگه کسی نشناسه و موقع فوت افراد که خبر بیشتر پخش میشه بشناسه و تسلیت بگه این کجاس قسمت جالب ماجرا میشه؟

مینوی خرد;936468 نوشت:
سلام ...
و از 24 ساعت شاید بتونم بگم در حدود 3 یا 4 ساعت هست که میتونم واقعا فکر کنم ... و اونقدر باید عاقل باشم که بتونم 21 ساعت مابقی روزم رو بر اساس عقلانیت همین 3 ساعت برنامه ریزی کنم .
بارها و بارها بوده که دنیا رو به گونه ای میدیدم ... و فرداش به گونه ای دیگر میدیدم ...

سلام ...
به نظرم این قسمت از پستم نیاز به ویرایش داشت ... بنابراین تصمیم گرفتم که اون رو ویرایش کنم ... ولی گفتم این ویرایش رو هم کمی بولد کنم ...

در 24 ساعت میشه روزی 5 تا 6 ساعت فکر کرد ... ولی تفکر عقلانی داشتن نیاز به ساختمان فکری داره که دست خوده آدم نیست و شاید بتونم بگم هفته ای یک تا 2 ساعت ... و ماهی شاید 4 تا 5 ساعت انسانها میتونند عاقلانه فکر کنند و عاقلانه تصمیم بگیرند ....

[="Times New Roman"][="Black"]

صـادق خان;936493 نوشت:

اگه کسی نشناسه و موقع فوت افراد که خبر بیشتر پخش میشه بشناسه و تسلیت بگه این کجاس قسمت جالب ماجرا میشه؟

خیلی هم کار خوبی میکنن.

اما وقتی برای فوت یه ایرانی توی یه کشور دیگه و توی یه تخصص دیگه تسلیت میگن.

ولی برای یه هنرمند که همکار و هم رشته شون هست و سالهاست میشناسنش تسلیت نمیگن.

نشون میده این وسط یه مشکلی وجود داره.

این افراد دغدغه ی تسلیت گفتن ندارن.

عقده ی با کلاس به نظر اومدن دارن ، فکر میکنن با اینکارها درصدی از نبوغ اون مرحوم به اونها تعلق می گیره و توی موفقیت هاش شریک هستند.

اما برای من ، حقارت و بی ارزشی و بی خاصیتی این هنرمندان و ورزشکاران به وضوح قابل مشاهده هست. ;;)[/]

مینوی خرد;936057 نوشت:
در حالیکه من چنین چیزهایی رو در درون کربلائی کاظم نمیبینم ... شخصی ساده و بی آلایس و فاقد تحصیلات ... که میتونم مطمئن باشم هیچ تحقیقی بر رویه سایر ادیان نکرده .... تنها از این و اون شنیده که نماز شب چیزه خوبی هست ... نماز شبش رو خونده ... لقهمه حرام هم نخورده ...

شما فرضا بیمار هستی ، میری پیش دکتر متخصص، بهت میگه یک قرص کوچولو رو هر روز یک دونه بخور ، تا مثلا قلبت خوب بشه
حالا شما دو تا رویکرد میتونی داشته باشی ، چشم بسته بگی چشم اقای دکتر و اون قرص رو بخوری و خوب بشی و یا اینکه بخوای روشنفکر بازی دربیاری (شمای نوعی ) و با دیده شک به حرف دکتر نگاه کنی و چاره ای نداشته باشی جز اینکه بری چندین سال درس بخونی و به علم اون دکتر برسی و بعد ببینی حرفش درست بوده ولی اگر تا اون موقع دیر نشده باشه و بیماری از پا ننداخته باشدت.

کاری که اون کربلایی کرده این بوده که چشم بسته به خدا گفته چشم و همون چیزهایی که از نظر شما ساده است و حکمتش برای شما و ما و خیلی ها روشن نیست رو عمل کرده و اینطور عاقبت به خیر شده ولی ما حرف خدا رو اندازه یک پزشک متخصص با علم خیلی خیلی محدود قبول نداریم و باید خودمون به همه جیز برسیم و رسیدن به همه چیز هم کار همه نیست.. و اینطور به گمراهی و ضلالت میفتیم

و برعکس تصور شما خدا از عقل بدش نمیاد و عقل و اندیشیدن و تفکر کردن و حتی افضل بودن اندیشیدن بر عبادت ، جزو اون مسائلی هست که در قران و دین ما بسیاری بهش تاکید شده.

Im_Masoud.Freeman;936531 نوشت:
[=Times New Roman]
خیلی هم کار خوبی میکنن.

اما وقتی برای فوت یه ایرانی توی یه کشور دیگه و توی یه تخصص دیگه تسلیت میگن.

ولی برای یه هنرمند که همکار و هم رشته شون هست و سالهاست میشناسنش تسلیت نمیگن.

نشون میده این وسط یه مشکلی وجود داره.

این افراد دغدغه ی تسلیت گفتن ندارن.

عقده ی با کلاس به نظر اومدن دارن ، فکر میکنن با اینکارها درصدی از نبوغ اون مرحوم به اونها تعلق می گیره و توی موفقیت هاش شریک هستند.

اما برای من ، حقارت و بی ارزشی و بی خاصیتی این هنرمندان و ورزشکاران به وضوح قابل مشاهده هست. ;;)

نه آقا مسعود اینجوری ها که شما هم میگید نیست ...
آدمها در این مقوله اونقدر که شما فکر میکنید هماهنگ فکر نمیکنند ....

همه آدمها برای اینکه با کلاس یه نظر بیان چنین کار رو انجام نمیدهند ...

به شخصه من این کار رو انجام دادم چون خانوم میرزاخانی ...

تونستند قسمتی از معمای حقیقت رو حل کنند ...
بشریت رو یک قدم به جلو بردند ...
افق های جدیدی جلویه رویه بشریت گذاشتند ...
نوع فکرشون و چیزی که ارائه کردن از نوع علم بود ...
انسانه مبادی آداب و خوش اخلاقی بودند ...
ساده و بی آلایش بودند ...

یک نوع تفکراتی هست با نام تفکرات ماکیاولی .... که بهش تفکرات ماکیاولیسمی هم گفته میشه ...
یکی از بندهای تفکر ماکیاولیسمی این هستش که وقتی وارد یک جمعی میشی ... وارد یک شرکت میشی ...

اولین کاری که میکنی باید این باشه که شاخ علمی و مهندس نخبه اون شرکت رو به لجن بکشی ...
یعنی شروع کنی ... به کوبوندن اون شخص ... حتی اگر سطح علمیت اندازه اون نباشه ... اینجوری مهندس نخبه اون شرکت شروع میکنه به کوبوندن تو ... و تو میشی رتبه 2 در درون شرکت ... اون هم همون روز اول !!!!

برخی هم هدفشون از اینکه خانوم میرزاخانی رو میکوبونن میتونه همین باشه ...
میتونیم استدلال کنیم که اینجوری میخوان برای خودشون اعتبار الکی بدست بیارن که ایشون درک نمیکرده و به جاش اوشون خوب درک میکنند ...

بنابراین هر جوری میشه چنین مساله ای رو تفسیر کرد ... ما فکری که آدمها میکنند رو تفسیر نمیکنیم ...

به هر حال کاره این افرادی که اینچنین میکنند به نظره من خوب و درست هست و ایرادی ازش نمیشه گرفت و ما هم نمیدونیم که افراد چه فکری پشت این مساله دارند ... و با اون هم نباید کاری داشته باشیم .

[=Times New Roman]

مینوی خرد;936535 نوشت:

آدمها در این مقوله اونقدر که شما فکر میکنید هماهنگ فکر نمیکنند ....

اینها شخصیتشون اینجوریه و توی این مسائل مواضعشون یکیه نیاز به هماهنگی هم نداره.

مینوی خرد;936535 نوشت:

همه آدمها برای اینکه با کلاس یه نظر بیان چنین کار رو انجام نمیدهند ...

بهتره بگیم آدمها روشهای مشترک و غیرمشترکی برای این مسائل دارند.
این روش مشترک افرادی هست که گفتم.
مینوی خرد;936535 نوشت:

به شخصه من این کار رو انجام دادم چون خانوم میرزاخانی ...
تونستند قسمتی از معمای حقیقت رو حل کنند ...
بشریت رو یک قدم به جلو بردند ...
افق های جدیدی جلویه رویه بشریت گذاشتند ...
نوع فکرشون و چیزی که ارائه کردن از نوع علم بود ...
انسانه مبادی آداب و خوش اخلاقی بودند ...
ساده و بی آلایش بودند ...

این همون عدم صداقتی بود که درباره اش حرف زدم.
حداقل اینهارو به من که شما رو از خودت بهتر میشناسم نمی گفتی. laughing
مینوی خرد;936535 نوشت:

یک نوع تفکراتی هست با نام تفکرات ماکیاولی .... که بهش تفکرات ماکیاولیسمی هم گفته میشه ...
یکی از بندهای تفکر ماکیاولیسمی این هستش که وقتی وارد یک جمعی میشی ... وارد یک شرکت میشی ...

اولین کاری که میکنی باید این باشه که شاخ علمی و مهندس نخبه اون شرکت رو به لجن بکشی ...
یعنی شروع کنی ... به کوبوندن اون شخص ... حتی اگر سطح علمیت اندازه اون نباشه ...
اینجوری مهندس نخبه اون شرکت شروع میکنه به کوبوندن تو ... و تو میشی رتبه 2 در درون شرکت ... اون هم همون روز اول !!!!


من همیشه به این افراد میگفتم افرادی که می خوان خودشونو مطرح کنن.

اصلا فکر نمی کردم اینقدر فلسفه و سیستم پشتش باشه تا اینکه الان شما اینارو گفتی.

این روش ها اصلا فایده ای ندارند.

مثال: یه بنده خدایی توی فوتبال ایران به اسم قُلی ، با بزرگ و کوچک درگیره ، از عالم و آدم انتقاد میکنه ، مربی هر تیمی هم بوده اون تیم رو یه تنه نابود کرده.
سالهای زیادی بود که با یکی از بزرگان فوتبال درگیری داشت و مدام علیه اش مصاحبه میکرد. توهین به خانواده اش میکرد. اصلا یه چیز عجیب و غریبی بود.
طرف مقابل هم تا جایی که می تونست سعی میکرد حرمت سن و سالش رو نگه داره. و واقعا در برابر توهین هایی که قُلی میکرد دفاعیات طرف مقابل هیچی نبود.
یه روز طرف مقابل قُلی به ستوه اومد و ازش شکایت کرد و انداختش زندان ، چند روز بعد دلش به رحم اومد و آزادش کرد.
قُلی مشکلش این بود که می خواست هرجوری شده طرف مقابل رو مجبور به عذرخواهی و غلط کردم کنه. چون بهش حسودی میکرد. ولی هیچ فایده ای نداشت.
سالها عمرش رو با کینه و دشمنی و نیرنگ هدر داد.
آخر سر خودش چراغ سبز نشون داد و با هم آشتی کردند.

بارها و بارها افرادی با من قطع رابطه کردند به این امید که من برم بگم توروخدا بیا با من حرف بزن ، بیا با من آشتی کن.

ولی بعد از شش ماه ، یه سال ، دو سال ، دیدن فایده نداره ، خودشون یه نفر رو واسطه کردند اومدن آشتی کردند.

وقتی آدم قلبش مریض باشه و هدف پلید داشته باشه ، تهش تباهی و بی آبروییه ، هرچند اوایل جای چند نفر رو بگیری.

مینوی خرد;936535 نوشت:

برخی هم هدفشون از اینکه خانوم میرزاخانی رو میکوبونن میتونه همین باشه ...

من تا الان ندیدم کسی این مرحوم رو بکوبونه.
نقد های من هم اصلا ربطی به ایشون نداره و حرفهام کاملا واضح هست.
مینوی خرد;936535 نوشت:

به هر حال کاره این افرادی که اینچنین میکنند به نظره من خوب و درست هست و ایرادی ازش نمیشه گرفت
و ما هم نمیدونیم که افراد چه فکری پشت این مساله دارند ... و با اون هم نباید کاری داشته باشیم

این هم باز به عدم صداقت و روراستی شما برمیگرده که یه جایی به جای همه فکر میکنید و نظر میدید.
و در جایی دیگه میگی ما نمی دونیم که افراد چه فکری پشت این مسئله دارند.

به نظر من هم کاری که این افراد میکنن یه ریاکاری تمام عیار هست و کاملا هم میشه ازش ایراد گرفت و با توجه به سابقه ی اینها میشه به راحتی فهمید توی ذهنشون چی میگذره.

این کارها همش بازیه.

فکر میکنم یکی از بزرگترین عذاب های خداوند اینه که برخی افراد رو سرگرم یه سری مسائل بی ارزش میکنه تا از رشد واقعی جا بمونند

بعد از چند سال به خودشون میان و می بینند کلی عمرشون رو پای مسائل چرت و پرت هدر دادن و درس عبرت میشن برای خودشون و دیگران.!!!!

Im_Masoud.Freeman;936540 نوشت:
به شخصه من این کار رو انجام دادم چون خانوم میرزاخانی ...
تونستند قسمتی از معمای حقیقت رو حل کنند ...
بشریت رو یک قدم به جلو بردند ...
افق های جدیدی جلویه رویه بشریت گذاشتند ...
نوع فکرشون و چیزی که ارائه کردن از نوع علم بود ...
انسانه مبادی آداب و خوش اخلاقی بودند ...
ساده و بی آلایش بودند ...

به اینها باید بحث تقویت جایگاه زنان رو هم اضافه کرد مثلا وقتی از کیمیا علیزاده تعریف میشه به معنی این نیست که چرا از مثلا فلان کشتی گیری که اونم در المپیک برنز آورده به اندازه اون یاد نمیشه چون شصت مرد در المپیک مدال آورده بودند ولی ایشون تنها خانمی بوده خب روشنه کسی که قصد تقویت جایگاه بانوان رو داشته باشه بیشتر توجه میکنه. و کسی هم که مثلا تفکرات آیت الله جوادی رو داشته باشه کوچک نمایی میکنه میگه یه برنز آورده. طلا که نیاورده. دیگه نگاه نمیکنه همین برنز رو تا حالا هیچ بانویی نیاورده.
ایشون هم همینطور فقط مهمتر. چون اولا عرصه علم هست نه ورزش که قابل مقایسه نیستند. دوما اینجا این رو بانوان کشورهای دیگه هم تاحالا نداشتند. یعنی هشتاد سال بالاترین جایزه ریاضی داده شده هر چهار سال و هر دفعه یک نفر دو نفر سه نفر گرفتند خب میشه مثلا بیست نفر تا شصت نفر. که تنها زنی که تا حالا در جهان این درجه رو به دست آورده ایشون بوده حالا اینکه چرا از فلان آقا در جهان که اونم نوبل یا فیلدز گرفته تعریف نمیشه چون این تشویق زنان به علم هم محسوب میشه.

Im_Masoud.Freeman;936480 نوشت:
به نظر من خداوند انسان ها رو به اندازه ی صداقت و رو راستیشون هدایت میکنه.

بسیاری از ماها ادای تحقیق و عدم شناخت رو در میاریم.

سعی میکنیم وانمود کنیم که منطقی هستیم و اگر بهمون ثابت بشه خدا رو باور میکنیم.

ولی اینها همش بازیه ، اینقدر بازیش کردیم که توهم برمون داشته که منطقی هستیم و خدا بهمون ثابت نشده.

این جملات رو همه شنیدیم: لطف مکرر میشه حق مسلم. محبت که از حد بگذرد نادان خیال بد کند.

چرا لطف مکرر میشه حق مسلم؟ چون طرف خیال برش می داره که شما داری وظیفت رو انجام میدی. دقت کنید وظیفه ای در کار نیست هاااا ، طرف توهم برش داشته.

خداشناسی و هدایت هم به همین شکل هست.

بسیاری از آدم ها در بحث ها لجاجت میکنند ، زخم زبان میزنند ، اسلام رو به تمسخر می گیرند. خب چنین کسی لایق هدایت نیست.

چون از درون خودش فرار میکنه و با خودش رو راست نیست.

اگر صادقانه با خداوند حرف بزنید و ازش بخواید کمکتون کنه ، تردید نکنید که به سرعت کمکتون میکنه.


سلام
به نظرم این حرف شما درسته
من تو خود این سایت هم دیدم افرادی با زخم زبان صحبت میکنن تمسخر میکنن تیکه میندازن در حالی که روش بحث علمی و منصفانه به نظر نمیاد این باشه
انتظار هدایت با وجود مزه پرانی و تمسخر یکم غیر معقوله اگر به دنبال پاسخ سوال هستیم دیگه این کار ها چیه؟ اگر قبلا تصمیم گرفتیم برای سوالمون دیگه چرا سوال میپرسیم؟
به شخصه گاهی حس میکنم افرادی که ناراحت هستند مثلا روز بدی داشتند دعوا کردن با دوستاشون کات کردن!!! یا هر چیزی شبیه اینا وقت بیکاری وارد این سایت میشن و نتیجش میشه توهین یا تمسخر دین
(البته نمیخوام از الام دفاع کنم نقد علمی جای خودشه)یا کل کل کردن و مقاومت کردن تو بحث صرفا برای اینکه کم نیارن نه اینکه دنبال حقیقت باشن
طبعا منظور من این نیست که کل افرادی که شبه ای در این سایت مطرح میکنن جز این دسته از افراد هستن (در این صورت خودم هم میام جزوشون)
در مسئله کربلایی کاظم هم به نظر میاد هر کس به چیزی که فهمیده عمل کنه هدایت میشه
ممکنه فردی هیچ تحقیقی در ادیان نکنه ولی به اندازه فهم خودش درک کرده دزدی بده حروم خواری بده بی احترامی به پدر و مادر بده همین رو اجرا کرده
همینی که فهمیده رو خوب چرا بهش کمک نشه؟

مینوی خرد;936530 نوشت:
سلام

سلام....با فرض حقیقت داشتن این واقعه....شما به بنده بگویید که اصلا خدا کجای این واقعه قرار داره ؟؟ می شه خدا رو نشون بدید که کجای این واقعه نقش بازی کرده؟؟؟ خدا گفته که حاج کاظم من تو رو با سواد می کنم؟؟گویا دو سه تا موجود که حالا معلوم نیست، روح بودن، جن بودن، فرشته بودن، آدم فضایی بودن و یا امثال اینها می آن سراغ حاج کاظم و جایی هم گفته نمی شه ما از طرف خدا اومدیم....اصلا خدایی وجود داره؟؟تا جایی که می دونم شما به وجود خدا شک داری؟؟
پی نوشت:من همه پست ها رو نخوندم...شاید به این سوالم کسی پاسخ داده باشه....

پارسا مهر;936567 نوشت:
سلام....با فرض حقیقت داشتن این واقعه....شما به بنده بگویید که اصلا خدا کجای این واقعه قرار داره ؟؟ می شه خدا رو نشون بدید که کجای این واقعه نقش بازی کرده؟؟؟ خدا گفته که حاج کاظم من تو رو با سواد می کنم؟؟گویا دو سه تا موجود که حالا معلوم نیست، روح بودن، جن بودن، فرشته بودن، آدم فضایی بودن و یا امثال اینها می آن سراغ حاج کاظم و جایی هم گفته نمی شه ما از طرف خدا اومدیم....اصلا خدایی وجود داره؟؟تا جایی که می دونم شما به وجود خدا شک داری؟؟
پی نوشت:من همه پست ها رو نخوندم...شاید به این سوالم کسی پاسخ داده باشه....

سلام ...
در مورد اعتقادم به وجود خدا ...
ببینید جناب پارسا مهر ... ما در درون کلاس سوم ابتدائی میخونیم که مساحت مستطیل برابر هست با طول X عرض ...
و با چند و چون اون کاری نداریم ... یعنی نمیگیم که چرا مساحت مستطیل برابر با طول x عرض میشه ....
بعدها که بزرگتر میشیم و میریم دانشگاه و ریاضی 1 و ریاضی 2 رو میخونیم ... بهمون ثابت میکنند که مساحت مستطیل میشه طول ضربدر عرض ...

من فی البدائه ... به خدا اعتقاد دارم ... و فی البدائه به دین اسلام معتقدم ...
ولی اینی که بخوام مانند یک دانشگاهی ثابت کنم که خدا وجود داره و بهش اعتقاد داشته باشم ... و مانند یک دانشگاهی بتونم ثابت کنم که بهترین مسیر همین مسیر هست ... حتی برای خودم هم نمیتونم چنین کاری رو انجام بدم ... و در موردش شک های زیادی دارم ...

اگر من واقعا به خدا اعتقاد پیدا کنم ... مطمئن باشین که شهید میشم و به مرگ عادی نمیمیرم . مطمئن باشید که کل زندگیم رو در درون جاهایی مانند کهریزک میگذرونم و ...
این کسایی هم که دارند لاف اعتقاد به خدا رو میزنند ... تنها لاف میزنند و هیچ اعتقادی ندارند ....

1. ماجرای کربلائی کاظم نمیتونه دروغ باشه ....
2. ولی از این مساله چه نتیجه ای میشه گرفت ...

حداقل نتیجه ای که میشه گرفت این هست که کسی نماز شب میخونده ... لقمه حرام نمیخورده ... به خدا اعتقاد داشته ... و افقهای تازه معرفتی براش بوجود اومده ....
مسیری که ظلمات باشه ... به مرور زمان محدود و محدود تر میشه و تناقضاتش بیشتر و بیشتر میشه ... نه اینکه افقی جدید رو باز کنه ...

ببینید ... من باز هم به صرف قاطع نمیگم که این مساله مهری بر درست بودن تمام تئوری های اسلامیون هست ...
من در درون یکی از پستهام تاکید کردم که این مساله میتونه حتی یک برگه تقلبی از سمته خدا باشه ...

من اونقدر که به صفات خدا شک دارم ... در وجود داشتن خدا شک ندارم ... یعنی فکر میکنم مهمترین مشگل کسانی که به خدا اعتقاد ندارند این هست که نمیتونند به اجماعی در مورد صفتهای اون برسند .

و یک مساله ای دیگر ...
حرف شما هم درست هست ... ولی ما در هیچ چیزی نمیتونیم به قطعیت برسیم ...

اینی که فردا زلزله ممکن هست بیاد و هممون زیر آوار بمیریم ... بنابراین بیایم و بگیم تصمیم عقلانی این هست که از هر خانواده یکی هر شب بیدار بمونه که اگر زلزله اومد بقیه رو بیدار کنه .

ما تا جایی پیش میریم و از اونجا به بعدش میگیم با فرض انگاشتن چنین چیزی و با چنین تقریبی چنین مساله ای رو میپذیرم .
آنچنانچه انیشتن در اثبات تئوری های خودش عنوان میکنه که اگر ماکزیمم سرعت نور رو 300 هزار کیلومتر بر ثانیه بگیریم .... و بعدش تئوری هاش رو اثبات میکنه ...
و همکنون فیزیکدانها به اینجا رسیدند که در زمانها و مکانهایی سرعت نور بالاتر از 300 هزار کیلومتر بر ثانیه بود

ولی باز هم قوانین انیشتن با نسبت خوبی دارند دنیایه ما رو مدل سازی میکنند ...

بنابراین ...
میتونیم چنین مساله ای رو بپذیریم که اگر کسی لقمه حرام نخوره ... تقوا پیشه کنه و ... امکانش وجود داره که ابعاد معرفتی بیشتری براش باز بشن ( هنوز تستش نکردم )
و این یعنی اینکه خوده مسیر اثبات کننده خودش هست و این بهترین نوع اثبات صحت و درستی یک مسیر هست ...

باسمه الظاهر

عرض سلام و ادب

مینوی خرد;936057 نوشت:
من چنین چیزهایی رو در درون کربلائی کاظم نمیبینم ... شخصی ساده و بی آلایس و فاقد تحصیلات ... که میتونم مطمئن باشم هیچ تحقیقی بر رویه سایر ادیان نکرده .... تنها از این و اون شنیده که نماز شب چیزه خوبی هست ... نماز شبش رو خونده ... لقهمه حرام هم نخورده ...

میخواستم در صورت امکان یک تحلیلی در مورد چنین اتفاقی صورت بگیره ... که هدف خدا از نشون دادن چنین مردی به انسانها چی میتونه باشه ... آیا خدا میخواسته بگه ... درس و کلام و عقل و فهم رو تعطیل کنین و ....

به قول متکلمین اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند،یعنی(به عنوان مثال)اگر شما در تعریف از شخصی فرمودید

او فرد هنرمندی است مردم نتیجه نمی گیرند پس آن شخص کتابخوان نیست.

همینطور اگر شخصی از راه ایمان قلبی به معرفتی رسید به این معنا نیست که راه کسب معرفت فقط دل است

و عقل را باید تعطیل نمود،کما اینکه قران کریم از هر دو راه شناخت یعنی عقل و دل خبر داده و به آن راهنمایی فرموده است.

[=System]

مینوی خرد;936569 نوشت:
ماجرای کربلائی کاظم نمیتونه دروغ باشه ....

خوب است شواهدی را که این گزاره را برای شما ثابت کرده بیان کنید. از نظر من با توجه به دورغ‌ها و ساده‌انگاری‌های مشابه زیادی که دیده‌ام، اطمینانی به آن نیست.

در ثانی این جور داستان‌ها در همۀ جوامع هستند. پیرمردهای شهری که در آن هستم از فردی سخن می‌گویند که دیگی داشت که از آن به صورت معجز‌ه‌وار غذا بیرون می‌آمد و بین مردم توزیع می‌کرد. مجموعۀ کلید اسرار که از تلویزیون ایران پخش شد پر از داستان‌های ارسالی و شگفت انگیز مردم بود. در هر جامعه‌ای این جور داستان‌ها هست.

خدایی که از دادن معجزه به پیامبر امتناع کرد آیا به پبرمردی گم نام معجزه می‌دهد؟ به تأیید مراجع و اثمال آن‌ها هم اطمینانی نیست. برخی از همین مراجع برای صحبت‌های خود به نوشته‌های ذبیح‌االه منصوری معلوم‌الحال ارجاع می‌دهند که نشان می‌دهد اهل تحقیق در چنین مواردی نیستند. همین مراجع جرأت ندارند بگویند مسجد جمکران بی‌اعتبار است از ترس خراب شدن موقعیتشان.

مینوی خرد;936569 نوشت:
اگر من واقعا به خدا اعتقاد پیدا کنم ... مطمئن باشین که شهید میشم و به مرگ عادی نمیمیرم . مطمئن باشید که کل زندگیم رو در درون جاهایی مانند کهریزک میگذرونم و ...
این کسایی هم که دارند لاف اعتقاد به خدا رو میزنند ... تنها لاف میزنند و هیچ اعتقادی ندارند ....

حرفتون رو تقریبا قبول دارم. فکر می کنم اعتقاد به خدایی که آفریننده ی این دنیا هست، انقدری با عظمت و شگفت انگیزه که من تمام زندگی ام رو وقف خدا و اهدافش کنم. زمانی که به اعتقاداتم شک کردم و رفتم دنبالش انقدر شک های دیگه پیدا شد که خسته شدم. همین موقع ها بود که فکر می کردم ایمان داشتن چقدر چیز شگفت انگیزی هست اگر خودم واقعا به خدا ایمان کامل داشته باشم و هیچ شک و شبهه نداشتم تمام زندگی ام رو برای این می گذاشتم که از خدا اطاعت کنم و دیگه به هیچ وجه به آرزوها و علایق و ناراحتی های خودم نمی پرداختم. یا مثلا شهید می شدم یا زندگی ام رو وقف شناسنایی اسلام به تمام دنیا می کردم و اگر می مردم یا به سختی می افتادم مهم نبود چون می دونستم دارم برای خدا کار می کنم که الله هست و دینم حقه و کسی هست و هوامو داره. اگر می دونستم بلاشک امام زمان هست بی هیچ شکی منتظر واقعی اش می شدم. ولی
ولی ادم هایی که اطرافم می بینم چنین چیزی رو ندارند. هم زندگی این دنیاشون رو دارند هم اون دنیا. یعنی مثل کسی که اعتقاد کامل نداره میگه حالا سعی می کنم ادم خوبی باشم نماز روزه ام رو بخونم به چیزهای دیگه هم برسم اگر مردم اون دنیا خدا بود که ضرر نبینم از طرفی تو دنیا هم به دنبال علایق کار دنیایی میرم که اگر اون دنیا خبری نبود ضرر نکنم. یعنی حساب سود و زیان این طوری. اگر کسی به خدا ایمان 100 در 100 داشته باشه و عالم رو محضر خدا بدونه شما فکر می کنید چه شکلی میشه به نظرم 1 دقیقه معطل نمی کنه و شروع به حساب و کتاب نمی کنه. منم ایمان این چنینی ندیدم حقیقتا.

zahra*;936583 نوشت:
حرفتون رو تقریبا قبول دارم. فکر می کنم اعتقاد به خدایی که آفریننده ی این دنیا هست، انقدری با عظمت و شگفت انگیزه که من تمام زندگی ام رو وقف خدا و اهدافش کنم. زمانی که به اعتقاداتم شک کردم و رفتم دنبالش انقدر شک های دیگه پیدا شد که خسته شدم. همین موقع ها بود که فکر می کردم ایمان داشتن چقدر چیز شگفت انگیزی هست اگر خودم واقعا به خدا ایمان کامل داشته باشم و هیچ شک و شبهه نداشتم تمام زندگی ام رو برای این می گذاشتم که از خدا اطاعت کنم و دیگه به هیچ وجه به آرزوها و علایق و ناراحتی های خودم نمی پرداختم. یا مثلا شهید می شدم یا زندگی ام رو وقف شناسنایی اسلام به تمام دنیا می کردم و اگر می مردم یا به سختی می افتادم مهم نبود چون می دونستم دارم برای خدا کار می کنم که الله هست و دینم حقه و کسی هست و هوامو داره. اگر می دونستم بلاشک امام زمان هست بی هیچ شکی منتظر واقعی اش می شدم. ولی
ولی ادم هایی که اطرافم می بینم چنین چیزی رو ندارند. هم زندگی این دنیاشون رو دارند هم اون دنیا. یعنی مثل کسی که اعتقاد کامل نداره میگه حالا سعی می کنم ادم خوبی باشم نماز روزه ام رو بخونم به چیزهای دیگه هم برسم اگر مردم اون دنیا خدا بود که ضرر نبینم از طرفی تو دنیا هم به دنبال علایق کار دنیایی میرم که اگر اون دنیا خبری نبود ضرر نکنم. یعنی حساب سود و زیان این طوری. اگر کسی به خدا ایمان 100 در 100 داشته باشه و عالم رو محضر خدا بدونه شما فکر می کنید چه شکلی میشه به نظرم 1 دقیقه معطل نمی کنه و شروع به حساب و کتاب نمی کنه. منم ایمان این چنینی ندیدم حقیقتا.

سلام ...
دقیقا چیزی که من میخواستم بگم رو گفتین ... ممنون .

اگر این واقعه راست راسکی باشه و حاج کاظم به چنین قدرتی و سوادی دست پیدا کرده بود، چرا یک کتاب تفسیر از ایشون باقی نمونده؟؟تا جایی که می دونم، فقط قدرت روخونی و حفظ آیات به عربی به ایشون داده نشده، بلکه می گن، معارفی و به عبارتی تفسیر آیات هم بر دل ایشون نازل شده.... چرا یک کتاب تفسیری کت و کلفت از ایشون به یادگار نمونده که بشه از اون در کنار کتاب های علامه طباطبایی استفاده کرد....داستان این آقا مثل داستان ائمه است...می گن ائمه علم غیب داشتن و علمشان فلان بود و بهمان و بهترین و بزرگترین مفسران قرآن بودن، ولی دریغ از یک کتاب کت و کلفت از تفسیر قرآن که از اونها به یادگار مونده باشه...اگر کتابی هم از اونها به یادگار مونده، پشتش کلی حرف و حدیث هست....نمی دونم می گن فلان کتاب منسوبه به کتاب تفسیری از امام حسن عسگری..خوب کو اون کتاب...اگر همچین کتابی هست، چرا ما بریم کتاب تفسیر المیزان رو بخونیم...چرا نریم اون تفسیر امام رو بخونیم!!!! البته نمی گم که این ماجرا دروغه ها....ولی می گم مشکوکه...شاید یک سری ها اومدن بهش پر و بال دادن....اینم بگم که حفظ کردن یک کتاب، حتی وارونه خوندن یک کتاب اصلا کار محالی نیست....بعضی ها مادرزادی همچین قدرتهایی دارند.جست و جو کنید، شنیدم که کسانی هستند که حافظه‌یِ خاصی دارن...

حالا احتمالا این کربلایی بنده خدا هم در حد توانش تحقیق کرده بوده و خدا هم ازش قبول کرده بوده ، شاید شرایط نداشته بره حوزه درس بخونه و عوضش اون درسی که یاد گرفته رو بهش عمل کرده و خوب یاد گرفته .

حیله ها هر روز آپدیت میشن ... حتی به خودمم کاملا اعتماد ندارم چون از عفلت خودم آگاهم ...

حالا من نمیدونم خانم مینوی خرد کجا از خدا فریب خوردن که میگن خدا دوست داره که فریب بده و بعدش بگه دیدی فریب خوردی [-x

اینم شاید تهش میرسه به وحدت وجود و اینکه جهان هستی رو خدا ببینیم که من فعلا دارم روش تحقیق میکنم ! آخرش نفهمیدیم این جهان و مجموع موجودات همان خدای واقعیه یا یه چیزی ورای وجود خدای واقعیه ، یا جفتشون ... اما تا اونجایی که من دارم میبینم خدای ادیان این چیزی نیست که با وحدت وجود سازگار باشه، از طرفی حدایی به اثبات پذیری خدای وحدت وجود نیست !

یه حرفایی میزنن آدم خنده اش میگیره ، میگن تو هم وجود داری، خدا هم وجود داره ولی خدا وجود تو رو داره بدون اینکه تو باشه یا تو جزئی از خدا باشی !

من نمیدونم ریاضیاتم در حد جمع و تفریقه شما بگین همچین چیزی چطور ممکنه ؟

فعلا آخر دنیا نشده و نمیدونیم کی مارو فریب داده و کی بهمون کمک کرده ~x(

ماجرای کربلایی کاظم اتفاقا از نظر من جای سوال دارد،
بنظر من ایشان حافظه فوق العاده ای داشته است.
نقطه ابهام من درباره ایشان اینجاس که می گویند که ایشان توسط معجزه حافظ دعا کمیل، زیارت عاشورا، دعا ندبه و ... هم شده است. در حالیکه این برای من قابل قبول نیست. در همان سند صحیح بودن زیارت عاشورا کلا شک وجود دارد. بعید است خداوند با معجزه کسی را حافظ دعا کمیل، زیارت عاشورا و.... بکند.
دوما ایشان قران را با یک روایت و قرائت خاص حفظ بوده .

ديندار;936607 نوشت:
نقطه ابهام من درباره ایشان اینجاس که می گویند که ایشان توسط معجزه حافظ دعا کمیل، زیارت عاشورا، دعا ندبه و ... هم شده است. در حالیکه این برای من قابل قبول نیست. در همان سند صحیح بودن زیارت عاشورا کلا شک وجود دارد. بعید است خداوند با معجزه کسی را حافظ دعا کمیل، زیارت عاشورا و.... بکند.
دوما ایشان قران را با یک روایت و قرائت خاص حفظ بوده .

درسته بعضی ها استعداد خاصی در حفظ کردن دارند ولی این طور که از ایشون نقل میشه بدون هیچ اشتباهی قران رو حفظ بودند. ادم اگر خودش چیزی رو حفظ می کنه به نظرم خطا پیش میاد و ممکنه همه ی کلمه ها رو عیننا نگه و یا اشتباهی بخونه که ایشون این طوری نبودند. مخصوصا که ایشون تو روستا بودند و سواد هم نداشتند.

[=System]Hungarian mathematician John von Neumann could recite exactly word for word any books he had read, including page numbers and footnotes—even those of books he had read decades earlier.[8]
https://en.wikipedia.org/wiki/Exceptional_memory#Cases_2

فن نویمان می‌توانست کلمه به کلمه همۀ کتاب‌هایی را که ده‌ها سال پیش خوانده بود از حفظ بگوید همراه با شمارۀ صفحات و زیرنویس‌ها.

نمی‌دانم چرا این قدر ساده فکر می‌کنیم خدا راه به راه معجزه می‌ریزد و بیمارها را معجزه وار شفا می‌دهد و ... . چرا وقتی به پیامبرش معجزه نمی‌داد به امثال کسانی که می‌گویید بدهد؟ معجزه می‌خواهد بدهد خب روی سقف آسمان بنویسد «من خدا هستم همه مسلمان شوید».

این هم یک نمونۀ دیگر از پیرمردهای معجزه آسا:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901222001589

ما دچار توهم معجزه هستیم یک عده هم سوء استفاده می‌کنند تا به اهدافشان برسند. مگر این همه دزد و دروغگو که در جامعه پراکنده‌اند نمی‌بینید یا دروغ‌های بزرگ سیاسی که بعدها لو می‌رود؟ این چه فرقی دارد؟

----------------------

در ضمن سندرومی هست به اسم ساوانت که برخی ناگهان دچارش می‌شوند و استعداد خاصی پیدا می‌کنند مثلا شخصی یک دفعا حس می‌کند می‌تواند مجسمه بسازد یا هر کار بی‌سابقه‌ای را انجام دهد.


ديندار;936607 نوشت:
ماجرای کربلایی کاظم اتفاقا از نظر من جای سوال دارد،
بنظر من ایشان حافظه فوق العاده ای داشته است.
نقطه ابهام من درباره ایشان اینجاس که می گویند که ایشان توسط معجزه حافظ دعا کمیل، زیارت عاشورا، دعا ندبه و ... هم شده است. در حالیکه این برای من قابل قبول نیست. در همان سند صحیح بودن زیارت عاشورا کلا شک وجود دارد. بعید است خداوند با معجزه کسی را حافظ دعا کمیل، زیارت عاشورا و.... بکند.
دوما ایشان قران را با یک روایت و قرائت خاص حفظ بوده .

سلام ...
اینی که میفرمائید ایشون حافظ دعای کمیل و زیارت عاشورا و دعای ندبه هم بودند این رو از کسی شنیدید ... یا کلیپی دیده اید یا ... امکانش هست که یک رفرنس در این موضوع به من بدین تا منم بتونم بررسیش کنم .

وال ئی;936590 نوشت:
اگر این واقعه راست راسکی باشه و حاج کاظم به چنین قدرتی و سوادی دست پیدا کرده بود، چرا یک کتاب تفسیر از ایشون باقی نمونده؟؟تا جایی که می دونم، فقط قدرت روخونی و حفظ آیات به عربی به ایشون داده نشده، بلکه می گن، معارفی و به عبارتی تفسیر آیات هم بر دل ایشون نازل شده.... چرا یک کتاب تفسیری کت و کلفت از ایشون به یادگار نمونده که بشه از اون در کنار کتاب های علامه طباطبایی استفاده کرد....داستان این آقا مثل داستان ائمه است...می گن ائمه علم غیب داشتن و علمشان فلان بود و بهمان و بهترین و بزرگترین مفسران قرآن بودن، ولی دریغ از یک کتاب کت و کلفت از تفسیر قرآن که از اونها به یادگار مونده باشه...اگر کتابی هم از اونها به یادگار مونده، پشتش کلی حرف و حدیث هست....نمی دونم می گن فلان کتاب منسوبه به کتاب تفسیری از امام حسن عسگری..خوب کو اون کتاب...اگر همچین کتابی هست، چرا ما بریم کتاب تفسیر المیزان رو بخونیم...چرا نریم اون تفسیر امام رو بخونیم!!!! البته نمی گم که این ماجرا دروغه ها....ولی می گم مشکوکه...شاید یک سری ها اومدن بهش پر و بال دادن....اینم بگم که حفظ کردن یک کتاب، حتی وارونه خوندن یک کتاب اصلا کار محالی نیست....بعضی ها مادرزادی همچین قدرتهایی دارند.جست و جو کنید، شنیدم که کسانی هستند که حافظه‌یِ خاصی دارن...

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
جالب است بدانید کربلایی کاظم علاوه بر اینکه بی سواد بودند و سواد خواندن و نوشتن نداشتند حافظه بسیار ضعیفی داشتند که می توانید برای اطلاع بیشتر به رفرنس هایی که داده شد ، مراجعه بفرمایید، حالا چنین شخصی شده اند حافظ کل قرآن.
البته آنچه به ایشان عنایت شد، حفظ قرآن بود. اما اینکه تفسیر قرآن هم به ایشان عنایت شود، در منبعی یافت نشده است.
دوستان خوب است قبل از هرگونه نتیجه گیری و قضاوت، کتاب هایی که در شرح حال ایشان نوشه شده است را خوب مطالعه کنند.
در مورد تفسیر اهل بیت علیهم السلام هم حتما به کارشناس قرآن مراجعه بفرمایید، تا پاسخ سوال شما را بدهند.
موفق باشیید.

کافی;936653 نوشت:
اسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
جالب است بدانید کربلایی کاظم علاوه بر اینکه بی سواد بودند و سواد خواندن و نوشتن نداشتند حافظه بسیار ضعیفی داشتند که می توانید برای اطلاع بیشتر به رفرنس هایی که داده شد ، مراجعه بفرمایید، حالا چنین شخصی شده اند حافظ کل قرآن.
البته آنچه به ایشان عنایت شد، حفظ قرآن بود. اما اینکه تفسیر قرآن هم به ایشان عنایت شود، در منبعی یافت نشده است.
دوستان خوب است قبل از هرگونه نتیجه گیری و قضاوت، کتاب هایی که در شرح حال ایشان نوشه شده است را خوب مطالعه کنند.
در مورد تفسیر اهل بیت علیهم السلام هم حتما به کارشناس قرآن مراجعه بفرمایید، تا پاسخ سوال شما را بدهند.
موفق باشیید.

سلام استاد

در پست شماره 6 سوالی پرسیدم که جواب ندادید احتمالا ان را ندیده اید
منتظر جواب ان هستم

اما سوال دیگرم این است که بر فرض که این مساله راست باشد چقدر می توان اطمینان داشت که این موهبت از جانب خدا داده شده است ؟

و اینکه این موهبت می تواند دلیل وجود خدا باشد ؟

[="System"]به نظرم این بزرگ‌کردن کربلایی کاظم در سال‌های اخیر (که گزارش‌هایی از آن در خبرگزاری‌های وابسته به سپاه آمده) در کنار تأکید و بزرگ‌سازی طب سنتی. و تهیۀ داستان‌های به احتمال زیاد ساختگی مانند داستان دکتر خیر اندیش:
http://www.aparat.com/v/oAh3x

و همین طور مقاله‌هایی که در مورد تأثیر نماز در سلامت منتشر می‌شود و از رسانۀ ملی پخش می‌شود، همۀ این‌ها می‌تواند از اقدامات فرهنگی یک جناح خاص سیاسی باشد که اهداف خاصی را دنبال می‌کنند. چیزی که مرا در این موراد به شک می‌اندازد اصرار یک جناح خاص برای این چیزهاست.

مثلا نام کربلایی کاظم را که در گوگل سرچ کنید می‌بینید انگار تنها خبرگزاری‌هایی وابسته به سپاه یا اصولگرایان مثل فارس، راسخون، باشگاه خبرنگاران جوان و ... از او سخن گفته‌اند و مثلا در خبرگزاری انتخاب مطلبی در این رابطه پیدا نکردم. خب معلوم است که یک تصمیم‌گیری سیاسی پشت این ماجراست. حالا صد کتاب و فیلم هم که ساخته شود اتفاقا اعتبار ماجرا بیش‌تر زیر سوال می‌رود که پول‌هایی که صرف این تبلیغات شده از کجا آمده و با چه هدفی انجام شده است!

irancplusplus;936669 نوشت:
و تهیۀ داستان‌های به احتمال زیاد ساختگی مانند داستان دکتر خیر اندیش:

یعنی ساختگیه؟ من قبل این فیلم رو دیده بودم ولی فکر نمی کردم راست نباشه. شما از کجا میدونید دکتر خیراندیش این کارو نکردند؟

[=System]

zahra*;936670 نوشت:
شما از کجا میدونید دکتر خیراندیش این کارو نکردند؟

دلیل محکمه‌پسند ندارم اما شواهدی هست که بیش از 80 درصد احتمال می‌دم ساختگی باشه. قبلا درباره یه جایی بحث کرده بودم خیلی وقت پیش. این فیلم دو هدف داره یکی بزرگ کردن طب سنتی که یه هدف سیاسی یا ایدئولوژیکه و دوم تخریب دولت روحانی.

irancplusplus;936669 نوشت:
[=System]به نظرم این بزرگ‌کردن کربلایی کاظم در سال‌های اخیر (که گزارش‌هایی از آن در خبرگزاری‌های وابسته به سپاه آمده) در کنار تأکید و بزرگ‌سازی طب سنتی. و تهیۀ داستان‌های به احتمال زیاد ساختگی مانند داستان دکتر خیر اندیش:
http://www.aparat.com/v/oAh3x

و همین طور مقاله‌هایی که در مورد تأثیر نماز در سلامت منتشر می‌شود و از رسانۀ ملی پخش می‌شود، همۀ این‌ها می‌تواند از اقدامات فرهنگی یک جناح خاص سیاسی باشد که اهداف خاصی را دنبال می‌کنند. چیزی که مرا در این موراد به شک می‌اندازد اصرار یک جناح خاص برای این چیزهاست.

مثلا نام کربلایی کاظم را که در گوگل سرچ کنید می‌بینید انگار تنها خبرگزاری‌هایی وابسته به سپاه یا اصولگرایان مثل فارس، راسخون، باشگاه خبرنگاران جوان و ... از او سخن گفته‌اند و مثلا در خبرگزاری انتخاب مطلبی در این رابطه پیدا نکردم. خب معلوم است که یک تصمیم‌گیری سیاسی پشت این ماجراست. حالا صد کتاب و فیلم هم که ساخته شود اتفاقا اعتبار ماجرا بیش‌تر زیر سوال می‌رود که پول‌هایی که صرف این تبلیغات شده از کجا آمده و با چه هدفی انجام شده است!

سلام ...
به نظرتون باید از کجا بفهمیم که این مساله صحت داشته یا نداشته ... راه کاری براش دارید ؟؟؟

**گلشن**;936668 نوشت:
سلام استاد

در پست شماره 6 سوالی پرسیدم که جواب ندادید احتمالا ان را ندیده اید
منتظر جواب ان هستم

اما سوال دیگرم این است که بر فرض که این مساله راست باشد چقدر می توان اطمینان داشت که این موهبت از جانب خدا داده شده است ؟

و اینکه این موهبت می تواند دلیل وجود خدا باشد ؟


باسمه تعالی
علیکم السلام
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/ به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
قبلا هم به این سوال پاسخ دادیم که وعده الهی بر این قرار گرفته که «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه [بقره/282] و کربلایی کاظم مصداق بارز همین آیه شریفه می باشد
در واقع علمی که به ایشان هبه شد، معلول تقوا و مراقبه ای بود که در زندگی رعایت می کرد.
کسی در این قضیه دنبال اثبات اصل وجود خدا نیست، اثبات اصل وجود خدا براهین متقنی دارد که در جای خود ثابت شده است.

این هم خبری دیگر ...

اینجا

من فکر میکردم برعکس خواندن میتونه اعجاز باشه ... ولی خوب اینگار تیمور لنگ هم قرآن رو برعکس هم میخونده ...

کافی;936676 نوشت:
باسمه تعالی
علیکم السلام

سلام بزرگوار
پست شماره شش را هنوز جواب نداده اید

کافی;936676 نوشت:
قبلا هم به این سوال پاسخ دادیم که وعده الهی بر این قرار گرفته که «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه [بقره/282] و کربلایی کاظم مصداق بارز همین آیه شریفه می باشد

اگر این ایه قران مصداق کلی دارد پس باید شامل حال همه افراد شبیهه کربلایی بشود
چرا شامل حال دیگران نشده ؟

کافی;936676 نوشت:
کسی در این قضیه دنبال اثبات اصل وجود خدا نیست، اثبات اصل وجود خدا براهین متقنی دارد که در جای خود ثابت شده است.

پس طبق نظر شما این مساله نمی تواند دلیلی بر وجود و یا اثبات خدا باشد

**گلشن**;936447 نوشت:
سلام استاد بزرگوار

فکر کنم منظور استارتر این است که چرا یک عده سالهای متمادی تحقیق می کنند که به خدا بر سند
و حتی از خدا همه گونه التماس و دعا می کنند خدا نشانه ای به انها نشان دهد
ولی خدا هیچگونه نشانه ای پدیدار نمی کند

ان وقت می اید به کسی که خودش ایمان داشته و درخواست نشانه هم نداشته
کرامت عطا می کند ؟


باسمه تعالی
علیکم السلام
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن/که خواجه خود صفت بنده پروری داند [1]
اعطاء نشانه به قابلیت فرد و مصلحتی که حق تعالی در نظر دارد بر می گردد
جالب است بدانید که اولیاء الهی هیچگاه خداوند را به خاطر دیدن نشانه عبادت نکرده اند. انسان باید عبد باشد و بندگی خود را به منصه ظهور برساند.
اولیاء الهی دیدن نشانه را به منزله دادن جقجقه به دست بچه می دانند و هیچگاه به این امور اعتنایی ندارند.
در عین حال خود حق تعالی به لحاظ آنکه فیاض مطلق است، اگر قابلیت قابل تام باشد، و مانعی وجود نداشته باشد، اعطاء فیض می نماید.

__________________
پی نوشت
[1]. حافظ

**گلشن**;936678 نوشت:
سلام بزرگوار
پست شماره شش را هنوز جواب نداده اید

اگر این ایه قران مصداق کلی دارد پس باید شامل حال همه افراد شبیهه کربلایی بشود
چرا شامل حال دیگران نشده ؟

پس طبق نظر شما این مساله نمی تواند دلیلی بر وجود و یا اثبات خدا باشد


باسمه تعالی
الف: پاسخ دادیم
ب:بزرگوار شما چه اسقراء تامی انجام داده اید که به چنین نتیجه ای رسیدی؟
در عین حال موهبت های الهی منحصر در چنین امری نمی باشد
خداوند نفرمود که اگر تقوای الهی پیشه کنید من شما را حافظ قران می نمایم که برای شما چنین سوالی پیش آمده.
ج:عرض شد که کسی در این قضیه دنبال اثبات اصل وجود حق تعالی نیست بلکه اصل وجود حق تعالی مفروغ عنه است که طبق آیه شریفه مذکور، به شخص قابل اعطاء فیض می نماید.

مینوی خرد;936677 نوشت:
این هم خبری دیگر ...

اینجا

من فکر میکردم برعکس خواندن میتونه اعجاز باشه ... ولی خوب اینگار تیمور لنگ هم قرآن رو برعکس هم میخونده ...


نمی دونم چرا انقدر خندم گرفت که گفتید تیمور لنگ هم قرآنو برعکس می خونده Smile

[=System]

مینوی خرد;936674 نوشت:
به نظرتون باید از کجا بفهمیم که این مساله صحت داشته یا نداشته ... راه کاری براش دارید ؟؟؟

به نظر من راهی نداره. چون خود شخص فوت شده و ماجرا مال گذشتۀ دوره. دیگه چه طور تحقیق کنیم؟ مثلا در مورد مشاهدۀ عکس امام روی ماه می‌شد تحقیق کرد و فهمید که دروغه. اما در این مورد چه طور می‌شه تحقیق کرد؟ اما با توجه به شواهد می‌شه احتمال زیادی داد که اشتباه بوده. به خصوص بحث سیاسی و ایدئولوژیک بودنش و نحوۀ مطرح شدنشو داستان‌های مشابهی که دروغ بوده ن. همین‌طور با توجه به منطق ماجرا که چرا خدا به پیغمبرش معجزه نداد اما به کربلایی کاظم معجزه داد (اگه واقعا معجزه بوده باشه و حافظۀ عجیب یا سندروم ساوانت نبوده باشه).

آیا هیچ احتمالی نداره که راست باشه؟ چرا احتمال داره راست باشه. اما اگه این رو باور کنید خیلی چیزای دیگه هم هست که باید باور کرد. مثلا خیلی از داستان‌های معجزه‌وار در‌بارۀ سه خلیفۀ اول بعد از پیغمبر که در کتب اهل سنت ذکر می‌شه. اما خب چون اونا به نفع بعضیا نیست تکذیبش می‌کنن و میگن دروغه اما این که به نفعشونه تأیید می‌کنن و می‌گن راسته.

برای تأیید این جور ماجراها باید افراد بی طرفی بیان و تحقیق کنن و نتایجشونو به طور مستقل منتشر کنن تا قابل اعتماد بشه. اصلا تصور کنید یکی از اطرافیانش هم فهمیده باشه ماجرا دروغه آیا جرأت داشته چیزی بگه؟ معلومه که نه.

اما در محیط دانشگاهی وقتی اون ماجراهای اغراقی در مورد دکتر حسابی گفته شد چند نفر جرأت کردن بگن نه آقا دکتر حسابی یه استاد تقریبا معمولی بود. اما در مورد مسائل مذهبی اینقدر آزادی بیان نیست.

اصلا من که این قدر منطقی نگاه می‌کنم اگه یه روز بابابزرگ یا یکی از اقوام بیاد ادعای مشابهی بکنه و منم بدونم اشتباهه هیچ وقت تکذیبش نمی‌کنم. اگر هم بیان مصاحبه کنن فقط به حرفای اون فرد ارجاع میدم. چه کاریه آخه تکذیب کنم و اختلاف پیش بیارم. اطرافیان کربلایی کاظم هم همین طور بودن احتمالا. شاید حتی منطق من رو نداشته ن و داستان‌سازی هم کرده ن.

کافی;936653 نوشت:
آنچه به ایشان عنایت شد، حفظ قرآن بود.

سلام.اگر اینطورست که می فرمایید....پس چیز دندون گیر و ارزشمندی به ایشان داده نشده....حفظ قرآن به چه در ایشون می خوره...حفظ قرآن چه ارزشی دارد...یک سری کلمات عربی را بدون آنکه معنایش را بفهمی، پشت هم ردیف کنی و دهان را باز و بسته کنی، چه ارزشی و سودی برای حاج کاظم داره...وقتی علم و درک و فهم و شعورش را ارتقا داده نشد...و صرفا یک سری لغات عربی به ذهن طرف انداخته شده، چه سود و فایده ای برای طرف دارد

مینوی خرد;936057 نوشت:
مثلا من رفتار عاقلانه رو این میدونم که یک تحقیقی مثلا 4 ساله بر رویه تمامی ادیان انجام بدم ... بعدش که همه اونها رو زیر رو رو کردم و حاضر شدم قسمتی از اون آئین رو اجرا کنم و تاثیر اون رو بر رویه خودم ببینم ... در نهایت دینی رو انتخاب کنم ... آرام آرام علم و دانشم رو زیاد کنم ... خودم رو مقید بدونم ... سعی کنم در آیات و نشانه ها تدبر کنم و ....

.
.
.
مینوی خرد;936057 نوشت:
نماز شبش رو خونده ... لقمه حرام هم نخورده ...

مثل اینکه بگوئیم:
اگر هواشناسی بگوید هوا سمی است ، من قبول نمی کنم
بلکه می روم اول از ذرات هوا نمونه می گیرم بعد به آزمایشگاه می برم و روی آن آزمایش انجام می دهم
بیشتر عمرم را هم صرف این آزمایشات می کنم تا بالاخره معلوم بشود هوا آلوده است یا نیست

اما شخص دیگری وقتی صحبت هواشناسی را شنید که هوا سمی است ، نرفت تحقیق علمی کند
بلکه سریع دهان خود را با ماسک پوشاند تا سم وارد بدنش نشود
و شیر و آب لیمو مصرف کرد تا اگر هم سمی وارد بدنش شده آن را دفع کند

حالا چطور او بدون تحقیق و صرفاً بخاطر عمل به دستورات کارشناس به نعمت سلامتی دست پیدا کرده
اما من که این همه تحقیق علمی کردم و آزمایشات حرفه ای انجام دادم عفونت ریه گرفتم؟!!

پیشاپیش عذرخواهی میکنم چون اگر دوستان نقل قولی کنند در سایت نیستم که پاسخ بدهم

[="System"]

Reza-D;936712 نوشت:
اگر هواشناسی بگوید هوا سمی است، من قبول نمی کنم

البته اینجا فرق‌های زیادی هست. اول این که درستی حرف هواشناسی از راه‌هایی به ما ثابت شده است. در گذشته مردم به اطبای جدید اعتماد نداشتند و به آن‌ها مراجعه نمی‌کردند و مدت‌ها گذشت تا اعتمادشان جلب شد. این اعتماد همراه بود به سلب اعتماد از اطبای سنتی. (خدا لعنت کند (رضا)شاه خائن را که طب غربی و استکباری را بین مؤمنین رواج داد).
همین امروز هم کسانی هستند که روانشناسی یا هواشناسی و خیلی چیزهای دیگر اعتمادی ندارند. همین طور به کسانی که می‌گویند بحران آب اعتمادی ندارد. آب را هدر می‌دهند. (مثلا من زیاد مطمئن نیستم راست بگویند آب کم است چون آن سالی که مدام برق‌ها قطع می‌شد و مدام می‌گفتند کم است نداریم شب تولد امام زمان با این همه چراغانی برق بر خلاف شب‌های قبلی نرفت و کمبودی هم نبود این برق‌ها از کجا درآمده بود خدا می‌داند. پس لابد در مورد آب هم دروغ می‌گویند تا مثلا آب جاهایی مثل باغ ملک آباد مشهد (محل اقامت موقت رهبر انقلاب) وصل باشد و آنجا سرسبز یا استخرهای مخصوص سران نظام پرآب باشد).

فرق دوم هواشناسی با پیامبر این ات که هواشناسی یودی نمی‌برد از اطاعت موقعیت خاصی پیدا نمی‌کند. اما سران مذهبی با اطاعت می‌شوند رییس و جوی‌های خمس و زکات به سویشان سرازیر می‌شوند!

فرق سوم این است که هواشناسی خودش سم را منتشر نکرده است. اما خدا خودش جهنم را درست کرده است و خودش مسئول عذاب هم هست.

فرق چهارم این که اگر هواشناسی اشتباه فاحشی بکند همۀ رسانه‌ها به آن حمله می‌کنند و در منگنه قرارش می‌دهند. اما سران دین تحت فشاری هم قرار نیست قرار بگیرند.

خلاصه که اول باید اطمینان از هر طریقی ایجاد شود و بعد پایبندی و نیاد احساس کنند یک عده قصد سوء استفاده دارند.

Reza-D;936712 نوشت:
اما شخص دیگری وقتی صحبت هواشناسی را شنید که هوا سمی است ، نرفت تحقیق علمی کند
بلکه سریع دهان خود را با ماسک پوشاند تا سم وارد بدنش نشود

دینداری هم دقیقا به همین شکل ممکن است. یعنی این که بروی دنبال دلیل‌های منطقی به جایی نمی‌رسی. در انتها یا باید اعتماد کنی و دیندار شوی یا اعتماد نکنی و دین را رها کنی و یا یک جایی بین اعتماد و بی‌اعتمادی معلق بمانی.

Reza-D;936712 نوشت:
بخاطر عمل به دستورات کارشناس

دقیقا بحث هم همین است. کارشناس یا شارلاتان؟ تحقیق هم برای تشخیص این است.

Reza-D;936712 نوشت:
.
.
.

مثل اینکه بگوئیم:
اگر هواشناسی بگوید هوا سمی است ، من قبول نمی کنم
بلکه می روم اول از ذرات هوا نمونه می گیرم بعد به آزمایشگاه می برم و روی آن آزمایش انجام می دهم
بیشتر عمرم را هم صرف این آزمایشات می کنم تا بالاخره معلوم بشود هوا آلوده است یا نیست

اما شخص دیگری وقتی صحبت هواشناسی را شنید که هوا سمی است ، نرفت تحقیق علمی کند
بلکه سریع دهان خود را با ماسک پوشاند تا سم وارد بدنش نشود
و شیر و آب لیمو مصرف کرد تا اگر هم سمی وارد بدنش شده آن را دفع کند

حالا چطور او بدون تحقیق و صرفاً بخاطر عمل به دستورات کارشناس به نعمت سلامتی دست پیدا کرده
اما من که این همه تحقیق علمی کردم و آزمایشات حرفه ای انجام دادم عفونت ریه گرفتم؟!!

پیشاپیش عذرخواهی میکنم چون اگر دوستان نقل قولی کنند در سایت نیستم که پاسخ بدهم

سلام ...
وقتی که ما مثالی میزنیم از رویه وجه تشابهی دست به ارائه اون مثال میزنیم ...

مثال شما چه وجه تشابهی با مساله ما داره که شما چنین مساله رو پیش کشیدید ؟؟؟

سلام علیکم

کمی اطلاعات درباره کربلائی کاظم ساروقی

ایشان سواد خواندن نوشتن ند[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اشتند . دوستان میگویند کسانی هستند کتابی را از ابتدا تا به انتها یا برعکس میخوانند بله ولی آنها سواد خواندن نوشتن داشته اند
ایشان هم میتوانستند سوره ها را از انتها به ابتدا یا برعکس بخواند یا فراتر از آن تعداد تکرار هر رف در یک سوره یا تعداد تکرار هر کلمه را در قرآن با ذکر سوره و شماره آیه بگوید یا حرف یا کلمه وسط هر ایه یا سوره را بگوید ...

ولی این ها تمام آن چیزی نبود که در ایشان میتوانستید ببینید

اگر کسی به نیتی کلمه "قل" را مینوشت ( مثلا خطاب به خود کربلائی ) و دوباره همین کلمه را بر اساس کلمه اول سوره ناس مینوشت ایشان میگفتند کدام کلمه به نیت کدام سوره از قرآن و یا کجای قرآن نوشته شده است .

نکته بعد تشخیص عبارات قرآن در میان کتابهای عربی و فارسی با دستخطهای یکنواخت سریعا

کتابی مثل مغنی الادیب را در برابرش میگذاشتند از او میپرسیدند کدام یک یا از این عبارات عربی از قرآن است ایشان فارسی را نمیتوانست بخواند کلمات و آیات را از در صفحات کتاب نشان میداد . آیت الله العظمی بهجت رحمه الله میفرمودند گاهی طلاب برای آزمایش کربلائی کاظم میگفتند اشتباه کردی این کلمه قرآن نیست از کجا میگوئی این کلمه قرآن است ایشان در پاسخ گفته بودند کورید نور را نمیبینید .

با اینحال
بنا به نقل فرزندشان گلایه اشان این بود که توجه همه جلب این جنبه ها میشد و کمتر از مفاهیم و اسرار از ایشان سوال میکردند . این را در پاسخ آن دوستی نقل کردم که خواهان تفسیر آنچنانی بود . خب اگر تفسیر ایشان هم بود بدرد خیلی ها نمیخورد .

در مورد کربلائی کاظم نکات بسیاری هست که برای هر کس که خواهان است بنا بر شرایط و احوال در آن مایه درس و عبرت است .

کافی;936679 نوشت:
اعطاء نشانه به قابلیت فرد و مصلحتی که حق تعالی در نظر دارد بر می گردد

سلام

اخر این چطور مصلحتی می باشد که کسی سالها به دنبال تحقیق و بررسی شناخت خدا باشد و مطالبه یک نشانه کند
انگاه خدا از او دریغ کند ؟

مگر خدا نفرموده بخوانید مرا تا جواب دهم شما را
خوب سالها تقاضای نشانه کردن از خدا مگر خواندن خدا نیست
پس چرا جواب نمی دهد ؟

کافی;936679 نوشت:
جالب است بدانید که اولیاء الهی هیچگاه خداوند را به خاطر دیدن نشانه عبادت نکرده اند. انسان باید عبد باشد و بندگی خود را به منصه ظهور برساند.
اولیاء الهی دیدن نشانه را به منزله دادن جقجقه به دست بچه می دانند و هیچگاه به این امور اعتنایی ندارند.

همانطور که فرمودید انها اولیا الهی هستند و شاید نیازی به نشانه احساس نمی کنند
و شاید نشانه هم دریافت کرده اند ولی اشکار نکرده اند

اما بچه ها برای ساکت شدن ممکن است نیاز به جغجغه داشته باشند

موضوع قفل شده است