صفات کمالی خداوند

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صفات کمالی خداوند

سلام بزرگواران .امیدوارم حال همه تون خوب باشه .چند وقتیه یه سوالی ذهن منو درگیر کرده .راجب برهان اثبات کمال مطلق بودن خداوند متعال .این که نقض نشانه نیاز و خدا بی نیازه پس کامله .سوالم اینجاس مثلا کسی مهربانی نداشته باشه بهش نیاز داره ؟نیازمند میشه ؟؟اخه این یه صفته .

برچسب: 

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]وا

sahraa;935496 نوشت:
سوالم اینجاس مثلا کسی مهربانی نداشته باشه بهش نیاز داره ؟نیازمند میشه ؟؟اخه این یه صفته .

باسلام و عرض ادب
پاسخ این سوال با توجه به یک سری مقدمات روشن میشود که به صورت تیتر وار مطرح میشود. در صورتی که ابهامی در هر کدام داشتید بفرمایید تا عرض کنم.

[=microsoft sans serif]حال بر میگردیم به سوال شما
رحمت و مهربانی اگر به صورتی تفسیر شود که به انفعال و برانگیخته شدن باز نگردد، یک صفت کمالی است.
خداوند متعال ضرورتا برترین صفات وجودی را داراست و در عالی ترین مرتبه آن صفات را دارد.
یعنی از آن نمیتواند بالاتر فرض کرد.

م1. بحث در مورد صفات ثبوتی است.
یعنی اموری که به نحو ثبوتی بر یک موجود حمل میشود.
که در این بحث، به خداوند متعال نسبت داده میشود.
م2. این صفات، اموری وجودی هستند.
م3. امور وجودی، در مقابل امور عدمی(عدمهای مضاف) قرار دارند.
م4. امور وجودی، کمال حساب میشود، بدین معنا که همانطور که وجودداشتن برتر از وجود نداشتن است، موجودی که صفات کمالی بیشتری را دارد، کامل تر از موجوداتی است که آنها را ندارد.

[=microsoft sans serif]بنابراین تا اینجا مشخص شد که رحمت و مهربانی یک صفت وجودی است و واجب الوجود نمیتواند آنرا نداشته باشد.
حال اگر فرض کنیم که واجب الوجود این صفت را نداشته باشد یا درجه عالی آنرا نداشته باشد، چه پیش می آید.
فلاسفه و اندیشمندان مدعی هستند که در این صورت، واجب الوجود بودن خداوند نقض شده است.
چرا؟
دلیل این مطلب یک استدلال است:
م1. رحمت یک صفت وجودی است.
م2. همه صفات وجودی، از کمالات هستند.
م3. هر وجودی به سمت کمالات وجودی بالاتر و والاتری است.
م4. عالی ترین موجود باید عالی ترین کمالات را نیز داشته باشد.
م5. حال اگر خدا این صفات را ناقص داشته باشد، بالضروره باید آنرا کسب کند.
م5. یا از موجود دیگری باید آنرا کسب کند یا خودش آنرا ایجاد میکند.
م6. فرض دوم(خودش آنرا به خودش بدهد) مستلزم دور است.(ذات نا یافته از هستی بخش *** کی تواند که شود هستی بخش)
م7. باید آن کمال را از دیگری بگیرد.
م8. بنابراین در گرفتن آن کمال، محتاج آن دیگری میشود.
م9. احتیاج خلف فرض واجب الوجود بودن است.


[=microsoft sans serif]بنابراین
استدلال بالا به شکل یک قیاس استنثائی بدین صورت اقامه میشود:
- اگر خداوند صفات کمالی را نداشته باشد، نیازمند خواهد شد.(چون باید آنرا به دست بیاورد و از انجا که خودش نمیتواند انرا به خودش بدهد پس باید از دیگری بگیرد و این احتیاج است.)
- تالی باطل است.(چون در تناقض با وجوب وجود است)
# پس مقدم نیز باطل است. (ر.ک. نهایه الحکمه، مرحله 12، فصل 8)

سلام .خیلی ممنون از جواب هاتون .فقط من یه سوال دیگه هم دارم.این که خدا باید صفات خوب رو داشته باشه که به مخلوقات بده سوالم اینه صفات مگه وسیله ای مادی هستن ک اگر کسی داشت بده اگر نداشت نه خدا قدرتمنده میتونه بدون این ک صفت رو داشته باشه برای بنده اش خلق کنه از خیلی جاها پرسیدم ولی جواب نگرفتم

[=microsoft sans serif]

sahraa;938457 نوشت:
فقط من یه سوال دیگه هم دارم.این که خدا باید صفات خوب رو داشته باشه که به مخلوقات بده سوالم اینه صفات مگه وسیله ای مادی هستن ک اگر کسی داشت بده اگر نداشت نه خدا قدرتمنده میتونه بدون این ک صفت رو داشته باشه برای بنده اش خلق کنه از خیلی جاها پرسیدم ولی جواب نگرفتم

باسلام
صفات اموری وجودی هستند.
بنابراین، برای اینکه کسی آنها را داشته باشد، باید یا ذاتش مقتضی آن باشد یا ذاتی آنها را به او بدهند.
مخلوقاتی که اصل وجودشان از خودشان نیست و برای موجود شدن نیاز به علت دارند، پرواضح است که برای دارا شدن صفاتشان نیز نیاز به علتی دارند که حال یا همراه با ذات یا بعد از ایجاد اصل ذاتشان به آنها بدهد.
اما این سوال مطرح میشود که آیا موجودی که چیزی را ندارد میتواند به دیگری بدهد؟
پاسخ این است که خیر.
چرا که علت نمیتواند چیزی را نداشته باشد و با این حال به دیگری بدهد.
فرقی بین مادی و غیر مادی هم نیست.
دلیلش نیز وجدانی بودن آن یا اولی بودنش است.
موجودی که چیزی را ندارد نمیتواند آنرا به دیگری بدهد.
ربطی هم به قدرت ندارد.

.ببخشید اولی بودن یا وجدانی بودن یعنی چی ؟؟؟خیلی خیلی ممنونم

[=microsoft sans serif]

sahraa;939031 نوشت:
ببخشید اولی بودن یا وجدانی بودن یعنی چی ؟؟؟خیلی خیلی ممنونم

اولی بودن یعنی این قضیه، به صورتی است که باور به آن و قبول آن، صرفا وابسته است به تصور اجزای قضیه. یعنی برای پذیرش آن قضیه، نیاز به هیچ استدلالی نداریم و همینکه خود این گزاره را تصور کنیم آنرا قبول میکنیم.

وجدانی بودن نیز بدان معنا است که این گزاره و قضیه، را انسان با حس باطنی خودش در می یابد یعنی هر انسانی در درون خود این مسئله را در مییابد. درست مانند اینکه شخص گرسنه، حالت گرسنگی را در درون خود در می یابد و برای فهم گرسنه بودنش نیاز به استدلال آوردن و استعلام گرفتن از دیگران ندارد.

موضوع قفل شده است