جمع بندی آيا دموكراسی نوعی از ديكتاتوری است؟

تب‌های اولیه

155 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Reza-D;932798 نوشت:
خير اشتباه مي كنيد. موضع من در اين تاپيك فقط بررسي دموكراسي است
البته پاسخ ها خود نشان ميدهند كه خيلي ها واقعاً درك درستي از دموكراسي ندارند يا بهتر بگويم سليقه اي دارند آن را تعريف ميكنند
ضمناً بخش دوم را هيچ جوره متوجه نميشوم از كجاي حرفهاي من برداشت كرده ايد!

دموكراسي يعني حاكميت اكثريت (عرف جامعه) ، همراه با احترام به حقوق اقليت
اگر دموكراسي بر مبناي اكثريت نيست پس بر مبناي چيست؟

شما پاسخ بخش دوم پرسش مرا هم نداديد

من چنين نگاه ديني مطرح نكردم و موضوع تاپيك هم اين نيست
شما گفتيد كه:

من هم بر مبناي مثال خودتان مثالم را مطرح كردم. شما بجاي يهوديت بگذاريد مسيحيت ، بي خدايي ، سكولاريسم ، فمنيسم ، كمونيسم يا هر تفكر ديگري كه در لحظه مي تواند حاكم بر يك ملت باشد
سپس به پرسش هاي من پاسخ بدهيد

سلام
قسمت دوم سوال شما را یادم نیست
دموکراسی به حکومت عدد معروف است
ولی تعاریف خود دموکراسی در کنار حکومت عدد ازادیهای اجتماعی هم برای اقلیت دارد ،دقیقا همانطور که شما گفتید
مهم طرح قوانین در قاءده ازادی است
یعنی در کشوری مثلا با قوانین یهودی شما نمیتوانید منتظر ازادی خیلی از ادیان باشید
ولی همان کشور اگر قوانینش بر مبنای روز جامعه باشد با رویک دی به اینده و نگاه درستی به گذشته،میتواند در اوج احترام به اکثریت قوانینی مطلوب اقلید نیز به وجود اورد
اخوی راحت بگم
دموکراسی در جامعه نیازمند چند تفکری در راس کشور یا حداقل رجال سیاسی است
نیازمند تک قدرته نبودن است
نیازمند دست باز گذاشتن برای قانون گذار همچنین هیاتهای مردمی و حقوقی برای نقد ان قانون است ....

سلام علیکم

با سپاس از آقا رضای عزی بابت ایجاد این تاپیک و مطالب ارزشمندشان . ان شاء الله که بسلامت باشید و بازگردید به بحث

اما بعد

مینوی خرد;932876 نوشت:
آقا رضا جوابم رو ندادین ... کشوری که به دموکراسی اعتقاد نداره ... آیا درست هست که بمب اتم داشته باشه ...

خب کشوری که مدعی دموکراسیه به چه دلیلی باید بمب اتم داشته باشه ؟

سید محمد جواد;932938 نوشت:
دموکراسی در جامعه نیازمند چند تفکری در راس کشور یا حداقل رجال سیاسی است

چیزی که 200 سال است در امریکا اتفاق نیفتاده . 200 سال است یا یک دموکرات رئیس جمهور میشود یا جمهوری خواه . اکثریت سنا هم یا دموکراتند یا جمهوری خواه . همچنین در دیگر کشورهایی که کومت لیبرال سرمایه داری دارند همین وضع است یک عده 1 درصدی 99 درصد سهم را به خود اختصاص میدهند .

آقا رضا ...
چرا نمیاین درون سایت ... من هنوز ازتون سوال دارم ...

فرض کنین که یک جامعه اسلامی داریم که در درونش هم شیعه وجود داره و هم سنی ...

شیعه ها اعتقاد دارند که حضرت علی امامشون هست و ارق ویژه ای هم نسبت به ایشون دارند .
سنی ها هم ایشون رو به عنوان خلیفه سوم قبولش دارند و ارق خاصی از مدل دیگر برای ایشون قائل هستند .

شب 19 و 21 ماه رمضان میشه ...
شیعه ها دوست دارند که قرآن به سر بگیرند ؛ مداحی کنند ؛ شب را تا صبح بیدار بمونند و گریه کنند .
سنی ها هم اون روز رو روز مهمانی خدا میدونند ؛ و دوست دارند تا صبح بیدار بمونند در درون مساجدشون با سلام و صلوات به هم لبخند بزنند ؛ شیرینی و آجیل پخش کنند ؛ شادی کنند و شور و شعف داشته باشند .

میخواستم بدونم که به نظره شما در درون کشوری که هم شیعه و هم سنی هست باید چی کار کرد ...

متشکرم .

مینوی خرد;932818 نوشت:
سلام ...
جناب مشکور ... واقعا یک جور انصاف ... واقعا یک جور حقیقت گوئی ...
آخه میخواهیم تا کجا پیش بریم ... واقعا من موندم که میخواهیم تا کجا پیش بریم ...

الان شما بخواهید در درون کشوری مانند انگلیس بک ماشین دست دومی مانند پراید بخرید ... قیمتش 700 پوند هست ... یعنی یک چیزی در حدود 3.5 میلیون تومن به پول ایران . و یک گارسون رستوران در درون انگلیس روزی بین 50 تا 70 پوند میگیره ... یعنی یک گارسون رستوران در درون کشوری مانند انگلیس 10 روز کار میکنه و یک پراید دست دوم خوب میخره ...

الان شما بخواهید در درون کشوری مانند انگلیس یک ماشین دست دومی مانند 206 بخرید ... قیمتش یک چیزی در حدود 2200 پوند هست ... یعنی یک چیزی در حدود 10 میلیون تا 12 میلیون تومن به پول ایران و یک گارسون رستوران در درون انگلیس روزی بین 50 تا 70 پوند میگیره ... یعنی یک گارسون رستوران در درون کشور انگلیس با حدودا یک ماه و نیم کار کردن میتونه یک ماشین خوب 206 بخره ...

قیمت گوشت و مرغ هم که در درون دنیا تقریبا ثابت هست ... با این تفاوت که یک مهندس ایرانی برجی در حدود 3 میلیون حقوق میگیره ... و یک دانشجوی برقی که تازه از یک دانشگاه انگلیسی فارغ التحصیل میشه ... در حدود 5000 پوند حقوقش هست ( یعنی برجی 25 میلیون تومن ) البته تقریبا نیمی از این پول بابته مالیات میره ... ولی میتونیم بگیم یک دانشجوی 24 ساله با تجربه صفر در درون انگلیس برجی 12 میلیون تومن هالی به هولی میکنه ... و یک مهندس با تجربه +10 در درون ایران باید حقوقش یک چیزی در حدود 3 میلیون باشه ....

قیمت خونه .... در درون تهران تقریبا 1.5 برابر لندن هست ... یعنی اگر فرض کنیم شما یک جایه متوسط تهران آپارتمان داشته باشید ... همون آپارتمان رو بفروشید ... میتونید 1.5 برابر اون از لحاظ وسعت در درون لندن خونه بخرید ...

با اینکه خدمتتون گفتم ... اونها تقریبا 20 برابر ما حقوق میگیرند ...

هزینه درمانشون هم که صفر هست ...بعدش شما میاین و عنوان میکنین ...


سلام و تشکر@};-

صحبت ما چیز دیگری است! ما داریم از حاکمیت نظام سرمایه داری و آن اقلیت سرمایه دار و کمپانی های بزرگ در فرایند مراکز تصمیم گیری کشورهای لیبرال دموکرات صحبت می کنیم! نه مقایسه وضع اقتصادی و سطح زندگی در کشورها! بعلاوه، در نظام سرمایه داری، برخورداری حداکثری از آن سرمایه داران و کمپانی های بزرگ است، و از آنهمه درآمدهای هنگفت نظام سرمایه، خوب طبیعی است که طبقات متوسط و عادی هم به نسبتی برخوردار می شوند تا یک رضایت نسبی در آنها ایجاد شود و از اعتراضات پیشگیری کنند! اما در مقایسه با آنچه عاید سرمایه داران می شود، عواید طبقه متوسط به پایین جامعه حداقلی بوده و اصلاً قابل مقایسه نیست. بعبارتی طبقه کارگر در نظامات سرمایه داری، در حقیقت داخل در یک طرح بزرگ و مدرن بیگاری و استثمار هستند! شاهد این مدعا، اعتراضات مکرر طبقات مختلف اروپایی است که دائماً در کشورهای این قبیل نظامات مشاهده می کنیم! طرحهای ریاضت اقتصادی و بالا رفتن سن بازنشستگی و حذف دیگر خدمات و ... که تبعات سوء این قبیل طرحها عمدتاً بر گُرده طبقات متوسط به پایین جامعه سنگینی می کند.

البته گفتیم که بحث ما نقش و سهم سرمایه داران غرب در تصمیم گیری و حکومت است، نه مقایسه سطح زندگی بین الدول!

مینوی خرد;932818 نوشت:
تازه انگلیس گرون ترین کشور اروپائی هست . و هر از چندی مردمانش میریزن بیرون که چرا ما رو بدبخت کردین و ما رو استثمار میکنین ...

الان شما اگر در درون کشور انگلیس دنیا اومده باشید و تنبل باشین ... معاینتون میکنن ... اگر ژنتیکی تنبل باشید اونهایی که مالیات میپردازند ... باید جور شما رو بکشند ... چون اونها اعتقاد دارند دنیایه ما بر اساس بی عدالتی ایجاد شده ... ژن کسی زرنگ هست و کسی هم بد شانس بوده و ژنش تنبل بوده ... و اون شخص تنبل هم حق زندگی کردن داره ... بنابراین بابته تنبلیش میره از دولت پول میگیره .


در ایران هم حق مطالبه گری و پیگیری و پرسشگری از کانال های مختلف فراهم است، مردم می توانند در قالب اقشار و اصناف مختلف، در قالب گروه ها و کانونهای مختلف، نماینده داشته باشند و خواسته های خودشان را از کانالهای قانونی پیگیری کنند! حق اعتراض به عملکرد مسئولین و نمایندگان مجلس از طرق قانونی باز است! اگر مردم خودشان، آنگونه که باید و شاید روح مطالبه گری و پیگیری و نظارت عمومی بر امور کشور را ندارند! باید این قصور و کوتاهی را به پای حکومت و نظام نوشت؟!

در ایران، پس از انقلاب هم مراکزی برای حمایت از کسانیکه توانایی کار ندارند و یا دچار استضعاف هستند راه اندازی شد نظیر بهزیستی، کمیته امداد، مراکز خیریه مردمی و ... اما نمی توان مقایسه ای منطقی بین آنچه در کشورهای غربی از جمله توسعه و امکانات و درآمدهای بالای حکومت (اگر آماری که داده می شود صحیح باشد) با محدودیت هایی که در کشور ما وجود دارد نمود! شما به این مقوله تحریم و فشارهای اقتصادی جهانی را هم اضافه کنید؟!

مینوی خرد;932818 نوشت:
خریدن یک خونه متوسط ؛ خریدن یک ماشین متوسط ؛ خریدن تجهییز آلات به روز زندگی ؛ در درون کشور انگلیس کلا کاره 2 سال هست . بعدش از تمام این چیزها راحت میشن و به مفاهیم زندگی میپردازند ... آزادی رو تجربه میکنند ....

بی شک، این شرایطی که گفتید برای کسانی است که از یک کار مناسب در سطح متوسط جامعه برخوردار باشد، و این وضعیت را نمی توان برای همه مردم انگلیس در هر سطحی که باشند تعمیمی داد!

مینوی خرد;932818 نوشت:
حالا بیاین و این رو با ایران مقایسه کنین ....
نمیدونم خاطرتون هست یا نه ... که ایران خودرو و سایپا داشتند ورشکست میشدند و دولت بهشون وام داد که بتونند ماشین شرایطی به مردم بفروشند ....

یکی رو شنیدم که رفت و یک پراید رو گویا 35 میلیون تومن یا 45 میلیون تومن ( دقیقش رو خاطرم نیست ) شرایطی از همین شرکتها خرید ... و راوی برام تعریف میکرد وقتی ازش پرسیده چرا رفتی و چنین ماشین بدی رو بابتش 35 میلیون تومن دادی ... اون هم در پاسخ گفته ... من که نمیتونم با کارکردن تا آخر عمرم صاحب ماشین بشم ... بزار این صباحی که زنده هستم یک چیزی زیر پام باشه ...بعدش هم دارین اونها رو محکوم میکنین که نظامشون سرمایه داری هست و حاکمان جور هستند و ....


بله متأسفانه این یک مشکل در کشور ما هست که بهره و سود بانکی بشدت بالا و ناعادلانه است و این به سیستم بیمار بانکی و اقتصادی ما بر می گردد! که در این سالها حتی صدای مراجع عظام تقلید هم بلند شده است! اما در کنار همه قطعات این پازل و مشکلاتی که در کشور از جهت بانکی و اقتصادی وجود دارد نمی توان از تهاجم اقتصادی و تحریم و فشار بیرونی بعنوان یک قطعه اصلی پازل غفلت نمود! شما در خاطرتان هست که قبلاً از شروع و تشدید تحریم ها، قیمت پراید حدود 7 میلیون تومان بود و بعد از دوره جدید تشدید تحریمها، این روند افزایش قیمت بوجود آمد و روی همه مناسبتهای اقتصادی و پولی کشور تأثیر بسزایی گذاشت! از اینرو اگر چنانکه وعده کرده اند؟! تحریمها برداشته شود، قطعاً کشور در وضعیت مناسبتری قرار خواهد گرفت و با یک مدیریت صحیح می توان شاهد بسامانی وضع اقتصادی حداقل بنحو نسبی بود.

در اینکه آنها بدلیل دست داشتن در حمایت از استکبار جهانی و رژیم صهیونیستی حاکمان جور هستند شک نکنید! و اینکه بر خلاف شعار و ملاک نظام لیبرالی شان، یعنی تساوی حقوق و برخورداری همگان از حقوق مساوی، عدم برخورداری همگان از حقوق مساوی را شاهدیم، بی شک حاکمان آنها غیرعادلانه و فریبکارانه با مردم برخورد می کنند تردید نکنید!

مینوی خرد;932818 نوشت:
خیلی دوست دارم یک بار بنشینید و آنچه در درون مجلس عوام انگلیس اتفاق میوفته رو ببینید ...

رئیس مجلس روبرو هست ....
دولتی ها و وزیران ... سمته چپ ...
حزب کارگر و مردم ... سمته راسته مجلس ....

از این طرف دولتی ها میگن میخواهیم نیروگاه اتمی بسازیم ... میخواهیم بمب اتم بسازیم ... میخواهیم دنیا رو فتح کنیم ...
از اون طرف حزب کارگر بلند میشه میگه ... نخست وزیر بشین سره جات ... مردم باید زندگیشون رو بکنند ... ما نیاز به رفاه عمومی داریم ... ما نیاز به بیمه بهتر ؛ خدمات بهتر و ... داریم .

همونجور که در درون هر کشور متمدنی یک چیزی به نام تعیین بودجه داریم ...
در درون یک کشور دموکراتی مانند انگلیس ما سندیکای کارگری داریم ...

و تمامی شغل ها و حرفه ها ... به غیر از اینکه بودجه خودشون رو مطالبه میکنند ...
در درون مجلس عوام از پائین به بالا از دولت سهم خواهی میکنند ...

یعنی وقتی قرار هست که دولت طرح ریزی کنه ... همون لحظه حزب کارگر میاد و میگه باید اینقدر بودجه تامین کنی ... باید اینقدر رفاه عمومی ایجاد کنی ... باید اینقدر مشگلات رو حل کنی ...
و دولت از خیلی از طرح هاش عقب نشینی میکنه تا اونها رو راضی کنه ...

حالا اینو با ایران مقایسه کنین که ...
میشینن تصمیم میگیرن انرژی صلح آمیز هسته ای داشته باشیم ...
حالا مردم هم از گرسنگی مردند چیزه زیاد مهمی نیست ...

اگر یک نظام دموکراتیک داشتیم ...
کسی که داشت تصمیم میگرفت ایران رو ببره زیر تحریم ... با دادو فریادهای حزب کارگری طرف بود که میگفت مردم نون ندارند ... مردم شغل ندارند ...
و در همون مجلس ... مساله انرژی هسته ای صلح آمیز ... کنسل میشد ...

ولی خوب دیگه ... میشینن یهو فکر انقلابی میکنند ... یهو انقلابی فکر میکنند خیلی چیزه خوبی هست ... یهو انقلابی میلیاردها دلار خرجش میکنن ... یهو انقلابی میلیاردها دلار بابتش رشوه میدن ... یهو انقلابی شهدای هسته ای میدن ...
بعدش هم انقلابی نرمش قهرمانانه به خرج میدن و درونش بتون آرمه میریزن ....


به گمانم پیشتر گفتم این مطلب اولاً به تفاوت مبانی و بنیان های فکری و اعتقادی حکومت اسلامی ایران و حکومت های دموکراتیک بر می گردد! در حکومت اسلامی، بحث استقلال و عدم وابستگی به دول استکباری و غیراستلامی بسیار اهمیت دارد، و البته هدف، وسیله را توجیه نمی کند و ده ها اصل و بنیان دیگر که از ریشه با نظام های سکولار متفاوت است!

و نیز گفتیم که در حکومت های دموکراسی، هم مردم محور تشکیل حکومت هستند و بالاخره حاکمان نمی توانند خیلی محسوس با خواست مردم مخالفت کنند! گرچه تابع محض هم نیستند (که بیانش گذشت)!!! در حکومت اسلامی هم نقش مردم در قبول و تشکیل نوع حکومت و پیگیری امور روشن است! مردم خودشان مبانی دینی و حاکمان دینی را بر می گزینند فلذا سیاستهایی که در ایران اسلامی تصمیم گیری می شود گو اینکه خواست و نظر مردم نیز همین است! زیرا اگر چنین نبود! مخالفت علنی خود را یا از طریق اعتراضات شدید نشان می دادند و یا در انتخاباتهای آزاد رویکرد دیگری یعنی عدم حضور و ... را ابراز می کردند! در حالیکه مردم هم در عرصه های مختلف راهپیمایی ها و هم در نظر سنجی ها و از طرق و کانالهای مختلف، بر عدم دخالت بیگانگان در مسائل مختلف داخلی کشور و هم بر پیگیری تحقق حقوق هسته ایران اصرار دارند.

از اینرو تصمیم گیری هایی که توسط دولتمردان و نمایندگان مجلس می شود و یا ارشاداتی که رهبر معظم انقلاب به قوای سه گانه دارند! مورد قبول و تأیید اکثریت قاطع کشور نیز هست، فلذا نمی توان اقدامات انقلابی حکومت و مسئولان انقلابی را از خواست و عزم همگانی ملت جدا انگاشت!

موفق باشید ...@};-

**گلشن**;932821 نوشت:
سلام و ممنون از پاسخ شما

فکر کنم شما نظام اقتصادی سرمایه داری را بیشتر نقد کردید و ان را نظامی ناکارامد دانستید
بزرگوار در سه نوع نظام اقتصادی دنیا که شامل سرمایه داری و سوسیالیستی و کمونیسم می باشد
مطلع هستید نظام کونیستی به دلیل ناکارامدی منسوخ شد و بزرگترین کشور کمونیستی دنیا یعنی شوروی
از هم پاشید و الان رو به سرمایه داری اورده است
اگر به شاخص های رفاه اجتماعی که شامل میزان تورم و درامد ناخالص ملی و قدرت خرید مردم
در کشورهای سرمایه داری و کمونیستی و سوسیالیستی نگاه کنیم
این شاخصها در کشورهای سرمایه داری به مراتب بهتر است
مثلا الان میزان بیکاری ایران با امریکا را بسنجید تا ببینید کدام کشور بیکاری کمتری دارد
هرچه شاخص های رفاه اجتماعی در کشوری بهتر باشد
معاش مردم و اقتصاد مردم در ان کشورها بهتر است

پس اینکه شما نظام سرمایه داری را از نقطه ضعفهای دموکراسی بدانید به نظر من
درست نیست
کما اینکه در خود ایران هم به دنبال ایجاد نظام سرمایه داری برای رشد اقتصادی کشور هستند


سلام و ادب گل

در پست قبل گفتیم که اگر پس از انقلاب، نظام سلطه و استکبار و دشمنان انقلاب اسلامی با دشمنی های علنی و گوناگونشان اجازه می دادند تا کشور ما فرایند رشد و توسعه و بهره مندی از فرصت ها را آزادانه داشته باشد و با تهدید و تحریم و فشارهای گوناگون، مانع بهره مندی از فرصت های داخلی نمی شدند! و از طرف دیگر گوش بفرمان، رهنمودهای امام و رهبری انقلاب، جریانات داخل نظام و مسئولان امور، بجای اختلاف و تشتت و افتراق، دست به دست هم می دادند و با وحدت و همدلی و بهره گیری از همه ظرفیت هاف توانایی ها، سرمایه ها و امکانات برای تعالی کشور کوشش می کردند و اگر مردم، صرفاً به انتخاب مدیران و نمایندگان اکتفا نمی کردند و حضور و مشارکت را فقط تا پای صندوقهای رأی نمی دانستند و با همان روحیه انقلابی، پرسشگری، مطالبه گری، بیان انتظارات، نظارت عمومی و ... را در دستور کار خود قرار می دادند؛ و نیز اگر مسئولان تعهد بیشتری بخرج می دادند و در صف مقدم انقلاب، از یکسو اخلاص و پاکی و ساده زیستی و روحیه خدمت به مردم و از سوی دیگر پرهیز از سوءاستفاده و رانت و رواج آقازاده ای، حقوق و عواید بیشتر نجومی، تبعیض و ... را سرلوحه کار خود قرار می دادند! قطعاً کشور و ملت ما در وضعیت مطلوب تری قرار داشت!

باید مقایسه بین حکومت اسلامی ایران را با همان نظاماتی که نام بردید با لحاظ چنین شرایطی که گفتیم و بعضا مغفول ماند انجام داد!(البته در تایپیکی مجزا) در غیر اینصورت هر نوع مقایسه ای نارواست! و البته از موضوع اصلی بحث تایپک هم خارج است! (با عرض پوزش از اعزه گرامی و آقا رضا آغازگر تایپیک)@};-

**گلشن**;932821 نوشت:
متاسفانه این معضل در تمام نظامهای مبتنی بر رای گیری می تواند وجود داشته باشد
مگر اینکه مخالف هرگونه ارا و رای مردم باشیم که ان هم می شود دیکتاتوری
نباید به خاطر این معظلی که شما بیان کردید به سمت دیکتاتوری برویم بلکه باید در پی راه حل و سازو کارهایی
باشیم که مردم ازادانه و بدون تاثیر از تبلیغات بتوانند تصمیم گیری کنند
دیکتاتوری امتحان خودش را در دنیا پس داده و تمام نظامهای دیکتاتوری یا سقوط کرده یا خواهند کرد

بله در همه نظامات و حکومت ها و ممالک غیر دینی جزو اصول و مبانی کار است، چون در آن نظامات، طبق ایدئولوژی شان، هدف وسیله را توجیه می کند. اما در حکومت دینی و اسلامی و جوامعی که مردم خواهان اسلامند، و چنین رفتارهایی با اصول و مبانی دینی و اسلامی در تعارض است! نباید این شیوه ها نه در بین مردم و نه نامزدهای حکومتی باشد! و متأسفانه به همان دلایلی که گفتیم (بعضا فقدان و ضعف تعهد و تربیت نایافتگی) شاهد چنین معضلاتی در کشورمان هستیم.

پس یک تفاوت ماهوی وجود دارد، این معضل ملحوظ در مبانی بنیادین نظامات لیبرالی، سکولاری و مبتنی بر دموکراسی غربی است، اما در مبانی بنیادین جوامع دینی و اسلامی خلاف و معارض با آرمانهای اسلام است.

**گلشن**;932821 نوشت:
به نظر من این مشکل حاکمان این کشورهاست نه مشکل سیستم دموکراسی
حاکمان احزاب بزرگ امریکا منافع مادی کشورشان را اینگونه می بینند و به دنبال منافع کشورشان هستند

بر خلاف نظر شما ما معتقدیم این مشکل به مبانی و اصول فکری، فلسفی و اعتقادی آن کشورها بر می گردد که دموکراسی نیز مستثنی و منفک از آن اصول و مبانی نادرست نیست! بی شک مردم این قبیل کشورها که هنوز فطرت هاشان سالم مانده و آزادی خواه بمعنای حقیقی آن هستند چنین رفتارهای مزورانه اربابان زر و زور و تزویر را نمی پسندند! اما چنان مقهور سلطه مبانی نادرست و دستگاه تبلیغاتی نظام سرمایه داری کشورشان شده اند که فرصت هر نوع تصمیم گیری درست و صواب از ایشان سلب شده است.

گزاره درست باعتقاد ما اینست، که احزاب بزرگ حاکم بر آمریکا در حقیقت منافع خود و نظام سرمایه داری و کمپانی های بزرگ را در این شیوه تصمیم گیری و اعمال قدرت می بینند، نه منافع کشورشان! بعبارتی بیشتر بدنبال منافع دولتها و تحقق اندیشه های استکباری خود هستند تا منافع مردم!

موفق باشید ...@};-

Reza-D;932786 نوشت:
سوال اينجاست كه آيا همين احترام به عرف يعني دموكراسي؟
فرضاً جامعه اي يهودي را كه مثال زديد ، آيا اگر حدود در اين جامعه و تفكيك معقول از غيرمعقول ، مطابق افكار يهوديت باشد ، ميشود به آن جامعه يك جامعهء دموكراتيك گفت؟

سوال خوبیه.
خیلی از یهودیان معتقد به برتری بنی اسرائیل اند و این می تونه باعث تبعیض بین یهودیان و غیر یهودیان بشه (چنانچه در اسرائیل شاهدش هستیم). آیا یک حکومت دموکراتیک می تونه بر این اساس شکل بگیره؟ آیا حکومت می تونه افرادی که در روز شنبه کار می کنند رو مجازات کنه؟ و چیزهایی از این قبیل.

در اینجا یک سری اصول وضع میشه برای اینکه این چارچوب مشخص بشه. مثلاً در آمریکا دیدید که یک سری از طرحهایی که ترامپ ارائه می کرد رد میشد چون در چارچوب اونها، امکان وضع قانونی که تبعیض نژادی ایجاد کنه وجود نداره. یا مثلاً آزادی رو تا جایی گه به دیگران ضرر نزنه به رسمیت می شناسند که این یعنی اگر کار کردن فردی در روز شنبه ضرری برای جامعه نداشته باشه، حکومت نباید در اون دخالت کنه.

حالا خیلی داستانها این وسط پیش میاد مثل اینکه ملاک مضر بودن چیست؟ اگر من معتقد باشم که آزادی بیان دیگران مانع از رفتن من به بهشت میشه، آیا باید حکومت مانع بیان دیگران بشه یا خیر؟

این سوالها از یک طرف، و اعمال نفوذ پیروان برخی ایدئولوژی ها از طرف دیگه باعث میشه که رسیدن به دموکراسی ایده آل ممکن نباشه. مثال بارزش، ممنوعیت بحث در مورد هولوکاست هست که به خاطر اعمال نفوذ به وجود اومده. اما اگر یک چارچوب ایده آل نتونه به وجود بیاد، به این معنا نیست که کلاً بی خیالش بشیم بلکه باید سعی کنیم چارچوب رو بهبود بدیم. مثلاً اگر ممنوعیت هولوکاست رو از چارچوبی که در آمریکا هست حذف کنند، به یک چارچوب بهتر می رسند.

مینوی خرد;932983 نوشت:
شب 19 و 21 ماه رمضان میشه ...
شیعه ها دوست دارند که قرآن به سر بگیرند ؛ مداحی کنند ؛ شب را تا صبح بیدار بمونند و گریه کنند .
سنی ها هم اون روز رو روز مهمانی خدا میدونند ؛ و دوست دارند تا صبح بیدار بمونند در درون مساجدشون با سلام و صلوات به هم لبخند بزنند ؛ شیرینی و آجیل پخش کنند ؛ شادی کنند و شور و شعف داشته باشند .

میخواستم بدونم که به نظره شما در درون کشوری که هم شیعه و هم سنی هست باید چی کار کرد ...


حکومت باید امنیت ایجاد کنه، اقتصاد رو درست کنه، به این افراد هم اجازه بده مسجد خودشون رو بسازند.
بعد هر کی خواست شیرینی و آجیل می خوره ، هر کسی خواست در مراسم احیا شرکت می کنه و ...
یک سری مسائل اصلاً نیاز به دخالت حکومت ندارند.

(جای آقا رضا خالی. حیف شد توی بحث نیستند)

متحیر;932882 نوشت:
ضمن تشکر و سپاس از مطالب جناب مینوی خرد که میتواند پاسخ های روشن و ملموس برای شما باشد
از آنجا که استارتر تاپیک بنابر معذوراتی دیگر حضور ندارند بنده جز تکرار مطالب قبل و ارجاع شما به مطلب جناب manmehdiam مبنی بر پویایی و رویه رو به بهبود دموکراسی از ابتدا تا کنون و همینطور بازخوانی دوباره ارکان دموکراسی

سلام و تشکر@};-

در مقاله ای که ارجاع دادم تمام آن مطالب قبلی شما و مدافعان دموکراسی را نقد می کند ضمن انکه گفتیم مشکل اساسی دموکراسی به مبانی و اصول ایدئولوژیک آن جوامع باز می گردد، و تا حقیقت انسان و مردم (نیازها، ظرفیت ها، استعدادها، توانایی ها و جهت گیری های اصیل و حقیقی شان) بازشناسی نشود، حکایت رهیافت های این قافله به ترکستان است! و بهبودی که در آن نظامات حاصل می شود بیش از اینکه به جیب اکثریت برود عاید جیب اقلیت سرمایه دار و حاکم می شود. و البته برخورداری فقط به برخورداری بیشتر مادی و رفاهی نیست! گفتم اگر انسان و همه نیازهایش را فهمیده باشیم!

بر این اساس، هیچ افق روشن و مطلوبیتی در بهبود وضعیت دموکراسی رؤیت نمی شود( نه با چشم مسلح و نه غیرمسلح)!

متحیر;932882 نوشت:
دموکراسی در لوای جکومت مسئولیت پذیر باید باشد حکومتی که خود را در برابر تمام شهروندان و گروه ها چه اکثریت و چه گروه های اقلیت مسئول بداند و الا این دموکراسی استبداد اکثریت هست

ما این روحیه مسئولیت پذیری را با توجه به مبانی دینی و اسلامی جوامع و حکومت اسلامی فراهم تر می بینیم، البته اگر این رویکردها مسئولانه و متعهدانه در مقام کارکردها عینیت یابد.

متحیر;932882 نوشت:
دموکراسی بدون ارکان آن ابتر و ناشایست هست رکن های آن شامل رقابت های انتخاباتی عادلانه به همراهی آزادی اندیشه سیاسی ، آزادی بیان و از همه مهم تر آزادی مطبوعات و رسانه ها ست

و البته این ارکان که بنحو غیرکامل گفتید بدون آن مبانی و اصول و پایه های فکری و فلسفی و اعتقادی، و بدون عزم و جزم متعهدانه و مسئولانه، حکایت هباءاً منئوراست، بمثابه کف روی آب یا درخت بی ریشه و اساسند که با موجی و یا بادی از هم خواهند گسست!

متحیر;932882 نوشت:
به همراه توسعه سطح آموزش عمومی و جاری شدن شیوه برخورد علمی از طرف همگان با مطالب و ادعاهای جدید مطلب مهمی برای عرضه ندارم

توجه به این اصل یک ضرورت است که اتفاقاً در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز مطرح شده اما تحقق کامل آن مشکلاتی دارد که خودش یک بحث مفصل و گسترده در فضایی مستقل می طلبد! این مطلب البته در کشورهای مدعی دموکراسی نیز عینیت کامل نیافته و با محدودیت هایی مواجه است! باعتقادنا، بستر این مهم نیز به همان ساز و کار تعهد و مسئولیت پذیری همگان (مسئولین و مردم) باز می گردد و نیز به برخورداری جامعه و حکومت از مبانی فکری و فرهنگی درست و نگاه مبنایی و همه جانبه به انسان! فلذا تحقق این آرمان در جوامع اسلامی با توجه به وجود زمینه های آن پیش مقدمات، به عینیت نزدیک تر است تا در جوامع سکولار و غیردینی.

متحیر;932882 نوشت:
و اینکه اشاره کردید آقای دکتر «اریک والبرگ» کارشناس کانادایی‌ دموکراسی جمهوری اسلامی را به دموکراسی غرب ارجح دانسته اند بنده با هزار منت حاضرم تابعیتم را با ایشان معاوضه کنم و اگر مقدور باشد در حد استطاعتم مبالغی هم به ایشان بپردازم آیا ایشان بدون بهره بردن از رانت های حکومتی حاضر به ادامه زندگی در ایران میشوند

در این فقره شما آزاد و صاحب اختیارید، می توانید با ایشان وارد مذاکره شوید، متأسفانه کانال ارتباطی با ایشان نداشتم وگرنه دریغ نمی کردم.

متحیر;932882 نوشت:
و در آخر این مقایسه شما از دموکراسی دینی با دموکراسی بنده را یاد شعر مولانا انداخت
آن یکی پرسیــد اشتر را که هی
از کجـــا می‌آیی ای اقبــــال پی
گفت از حمــــــــام گرم کوی تو
گفت خـود پیداست در زانوی تو
موفق باشید

اما در خصوص شعرتان، گفتنی است: اینهم به همان تفاوت مبنایی فکر و اندیشه و افق معرفتی بین ما و شما باز می گردد، و اینکه در این احتجاج بین شتر و آن یکی، کدام غالب شده اند، به اعتقاد بنده، شتر! زیرا هجو لطیف جناب شتر نسبت به آن یکی، بقدری استخوان سوز است! که جمله آخرش را (آن یکی) فقط برای خالی نبودن عریضه گفته است!

شتر بنحو زیرکانه! آن یکی را بیابانگرد و آدم بیابانی خوانده، مقصودش از حمام گرم کوی تو! حمام آفتاب در بیابان بوده! یعنی تو آدم بیابانگرد بیابانی! نسنجیده با من از سر احتجاج وارد مشو! یعنی اسکتوا!

معتقدیم تا کسی حقیقت متعالی انسان و ارزش ذاتی و کمالی و حقیقی آن و نیازهای عالی و متعالی اش را نفهمیده، حق نوشتن قانون و تأسیس حکومت با تکیه بر عناوینی چون حقوق بشر، دموکراسی، حاکمیت بشر بر سرنوشت خود و ... ندارد. زیرا این فرایند جز به دیکتاتوری پنهان در لباس دموکراسی و حقوق بشر و ... نخواهد انجامید. (فتأملوه)

موفق باشید ...@};-

فاتح;932973 نوشت:

چیزی که 200 سال است در امریکا اتفاق نیفتاده . 200 سال است یا یک دموکرات رئیس جمهور میشود یا جمهوری خواه . اکثریت سنا هم یا دموکراتند یا جمهوری خواه . همچنین در دیگر کشورهایی که کومت لیبرال سرمایه داری دارند همین وضع است یک عده 1 درصدی 99 درصد سهم را به خود اختصاص میدهند .

خوب اتفاق نمیوفته ...
مثلا ما الان یک چیزی در حدود 100 مدل سیستم عامل داریم ... یکی از اونها رو هم بچه های دانشگاه علم وصنعت نوشتند ... ولی الان همه بر رویه سیستم هاشون ...

یا ویندوز میریزند
یا توزیعی از لینوکس میریزند
یا اندروید میریزند ...

حالا اینی که همه به سمته یکی از این سه تا سیستم عامل میروند معنیش این هست که شرکتهای دیگه حق ندارند سیستم عامل بسازند ؟؟؟

غول های نرم افزاری دائما در حال Upgrade کردن نوع دیدگاهشون به برنامه نویسی هستند ... و اگر شرکت جدیدی بخواد در زمینه خاصی وارد عمل بشه و طرحی جدید داشته باشه ... یا سعی میکنند طرحش رو ازش بخرند ؛ یا چنان R&D میکنن و سیستم بهتری رو اندیشه میکنند تا اون رقیبشون رو از میدان خارج کنند .

اینی که در درون آمریکا دو تا حزب وجود داره معنیش این نیست که کسی حق نداره حزب جدید ایجاد کنه ...
ولی اتفاقی که میوفته این هست که نوع نگاه و ایده ها به راحتی در درون احزابی که در درون آمریکا هست بلعیده میشه ...

همونجور که ماکروسافت سعی کرد نت اسکیپ رو بخره ... و نتونست این کار رو بکنه و در نهایت مایکروسافت با مرورگر Internet Explorer خودش دنیا رو متحول کرد ...
احزاب بزرگی مانند دموکرات و جمهوری خواه ایده ها و راهها و روشهای خوب رو اندیشه میکنند ... و اونها رو اجرائی میکنند و اینجوری میشه که مجالی برای شکل گیری احزاب دیگری بوجود نمیاد ...

مینوی خرد;933045 نوشت:
شب 19 و 21 ماه رمضان میشه ...
شیعه ها دوست دارند که قرآن به سر بگیرند ؛ مداحی کنند ؛ شب را تا صبح بیدار بمونند و گریه کنند .
سنی ها هم اون روز رو روز مهمانی خدا میدونند ؛ و دوست دارند تا صبح بیدار بمونند در درون مساجدشون با سلام و صلوات به هم لبخند بزنند ؛ شیرینی و آجیل پخش کنند ؛ شادی کنند و شور و شعف داشته باشند .

میخواستم بدونم که به نظره شما در درون کشوری که هم شیعه و هم سنی هست باید چی کار کرد ...

سعدی شیرازی;933045 نوشت:
حکومت باید امنیت ایجاد کنه، اقتصاد رو درست کنه، به این افراد هم اجازه بده مسجد خودشون رو بسازند.
بعد هر کی خواست شیرینی و آجیل می خوره ، هر کسی خواست در مراسم احیا شرکت می کنه و ...
یک سری مسائل اصلاً نیاز به دخالت حکومت ندارند.

سلام و تشکر@};-

اصولاً حکومت در این قبیل مسائل دخالت نمی کند، البته این مسلمانها هستند که باید به چنان بلوغی رسیده باشند که با هر عقیده و مذهبی درون جامعه اسلامی، به اعتقادات و مقدسات یکدیگر احترام بگذارند! شیعیان مقدسات اهل سنت را حرمت گذاشته و سعی کنند حتی الامکان به آیین های انها احترام بگذارند و بالعکس! که البته چنین وضعیتی در غالب مسلمانان در ایران مشهود هست! فقط اقلیتی از هر دو طرف رفتارهای افراط گرایانه دارند که از انجاییکه به بذرافشانی فتنه و اختلاف می انجامد، لازم است برخوردهای قانونی صورت گیرد.

موفق باشید ...@};-

مینوی خرد;933049 نوشت:
خوب اتفاق نمیوفته ...
مثلا ما الان یک چیزی در حدود 100 مدل سیستم عامل داریم ... یکی از اونها رو هم بچه های دانشگاه علم وصنعت نوشتند ... ولی الان همه بر رویه سیستم هاشون ...

یا ویندوز میریزند
یا توزیعی از لینوکس میریزند
یا اندروید میریزند ...

حالا اینی که همه به سمته یکی از این سه تا سیستم عامل میروند معنیش این هست که شرکتهای دیگه حق ندارند سیستم عامل بسازند ؟؟؟

غول های نرم افزاری دائما در حال Upgrade کردن نوع دیدگاهشون به برنامه نویسی هستند ... و اگر شرکت جدیدی بخواد در زمینه خاصی وارد عمل بشه و طرحی جدید داشته باشه ... یا سعی میکنند طرحش رو ازش بخرند ؛ یا چنان R&D میکنن و سیستم بهتری رو اندیشه میکنند تا اون رقیبشون رو از میدان خارج کنند .

اینی که در درون آمریکا دو تا حزب وجود داره معنیش این نیست که کسی حق نداره حزب جدید ایجاد کنه ...
ولی اتفاقی که میوفته این هست که نوع نگاه و ایده ها به راحتی در درون احزابی که در درون آمریکا هست بلعیده میشه ...

همونجور که ماکروسافت سعی کرد نت اسکیپ رو بخره ... و نتونست این کار رو بکنه و در نهایت مایکروسافت با مرورگر Internet Explorer خودش دنیا رو متحول کرد ...
احزاب بزرگی مانند دموکرات و جمهوری خواه ایده ها و راهها و روشهای خوب رو اندیشه میکنند ... و اونها رو اجرائی میکنند و اینجوری میشه که مجالی برای شکل گیری احزاب دیگری بوجود نمیاد ...


سلام و تشکر@};-

اتفاقاً این همان نکته ای است که ما از آن با عنوان پروژه سلطه و نفوذ یاد می کنیم، همان حاکمیت دیکتاتوری در لباس دموکراسی، نظام استکباری و اندیشه صهیونی که بستر نظام سرمایه داری غرب است، عقبه فکری و اجرایی نظام باصطلاح دموکراتیک آمریکا را قبضه کرده، و از طریق عضو گیری نخبگان فکری و سیاسی در این دو حزب (بروش فراماسونری) تمام هم و غم خود را برای حفظ حاکمیت از طریق ایندو حزب پیگیری می کند و اساساً به دیگر رقبا یا فرصت رشد و بلوغ نمی دهد و یا اساساً میدان نمی دهد! بعبارتی دقیقاً همان روش حذف کمپانی های کوچک توسط کمپانی های بزرگ (با استفاده از همه امکانات زر و زور و تزویر) در مسأله سیاست و حکومت نیز تمام میدان را در دست می گیرد! و این شیوه دقیقاً با ازادی های همگانی و فرصت دادن به عموم و همه افکار و اندیشه ها برای رشد و بلوغ یکسان، که در دموکراسی شعارش گوش جهان را کر کرده، د رتعارض و تضاد جدی است! یک پارادوکس لاینحل است! بعبارت اخری! دموکراسی، در واقع خود بنیان برافکن است! و درمقام واقع و عین، متأسفانه خیلی از آن ارمانهایی که مدافعان دموکراسی غربی و نکاتی که در بیانات دوستان و از جمله متحیر گرامی دیدیم را نفی می کند.

موفق باشید ...@};-

از اینرو

سعدی شیرازی;933045 نوشت:
حکومت باید امنیت ایجاد کنه، اقتصاد رو درست کنه، به این افراد هم اجازه بده مسجد خودشون رو بسازند.
بعد هر کی خواست شیرینی و آجیل می خوره ، هر کسی خواست در مراسم احیا شرکت می کنه و ...
یک سری مسائل اصلاً نیاز به دخالت حکومت ندارند.

(جای آقا رضا خالی. حیف شد توی بحث نیستند)

جناب آقا سعدی بحث سره همین مساله هست ...
ببینید ... برخی از آدمها به رالی خیلی علاقه دارند ... ولی آیا درست هست که خیابونهای شهری و اتوبان های بین شهری رو تبدیل به رالی کنن ؟؟؟

بهشون میگن شما که خیلی رالی دوست دارید ... هفته ای یک بار بیاین ورزشگاه آزادی و مسابقه رالی بدین ... هم شرایط کنترل شده هست ؛ هم براتون اورژانس میاریم ؛ هم خدمات درمانی محلی ارائه میکنیم ؛ و هم امکانات مسابقه ای براتون ایجاد میکنیم و ...

در اینصورت مساله شیک و قشنگ حل میشه ...

ولی در یک نظام دیکتاتوری اینجوری نیست ...

اعتقاد این هست که 19 و 21 شهادت هست و از شب قدر که شب مهمانی خدا هست مهمتره و باید در درون مجالس همه گریه کنن و قرآن سرشون بگیرن و کسی نباید شیرینی و آجیل پخش کنه ... حالا اگر کسی هم شبهه داره که چرا ... بره در درون اسک دین و شبهه اش رو برطرف کنه !!! اینم شد دموکراسیه ما ...

بنابراین ... و به همین خاطر من فکر میکنم اصلا یک حکومت دینی نمیتونه ادعای دموکراسی بکنه ...
چون معمولا حکومتهای دینی همه چیز رو میدونند ...و هر نظری غیر از نظره خودشون رو انحرافی میدونند ... و نباید بزارند که دین و آئینشون با بدعت روبرو بشه ...

ببینید ...
الان در درون کشوری مانند انگلیس خیلی از قوانینشون از ما سخت گیرانه تر هست ... مثلا کلوپها فقط برای کسانی هست که همسر ندارند ... و اگر متوجه بشن که کسی همسر داره و کلوپ میره ... جرمی سنگین محسوب میشه ...

فرق اونها با ما در این هست که ....
اونها میگن ما دنیامون رو 20 درصد هست که میشناسیم ... و برای اون 20 درصد قانونگذاری میکنیم و برای اون 80 درصد به عقل خودتون مراجعه کنین و اون کاری رو که درست میدونین رو انجام بدین ...

ولی ما به خاطر اینکه علم مطلق داریم و همه چیز رو میدونیم ( دقیقا 100 درصد ) برای همین در همه چیز قانون گذاری میکنیم ... چون واقعا نیاز به عقل نداریم و روحانی ها به جای ما اندیشیده اند و تمام تصمیمات خوب و درست رو برای ما گرفته اند ...
بنابراین ما باید 100 درصد مطیع باشیم ...

یک سری دستور جلویه ما گذاشتند و بهترین کار این هستش که اونها رو انجام بدیم ....

این فرق ما با اونهاست ....

سلام علیکم

سعدی شیرازی;933042 نوشت:
سوال خوبیه.
خیلی از یهودیان معتقد به برتری بنی اسرائیل اند و این می تونه باعث تبعیض بین یهودیان و غیر یهودیان بشه (چنانچه در اسرائیل شاهدش هستیم). آیا یک حکومت دموکراتیک می تونه بر این اساس شکل بگیره؟ آیا حکومت می تونه افرادی که در روز شنبه کار می کنند رو مجازات کنه؟ و چیزهایی از این قبیل.

در اینجا یک سری اصول وضع میشه برای اینکه این چارچوب مشخص بشه. مثلاً در آمریکا دیدید که یک سری از طرحهایی که ترامپ ارائه می کرد رد میشد چون در چارچوب اونها، امکان وضع قانونی که تبعیض نژادی ایجاد کنه وجود نداره. یا مثلاً آزادی رو تا جایی گه به دیگران ضرر نزنه به رسمیت می شناسند که این یعنی اگر کار کردن فردی در روز شنبه ضرری برای جامعه نداشته باشه، حکومت نباید در اون دخالت کنه.

حالا خیلی داستانها این وسط پیش میاد مثل اینکه ملاک مضر بودن چیست؟ اگر من معتقد باشم که آزادی بیان دیگران مانع از رفتن من به بهشت میشه، آیا باید حکومت مانع بیان دیگران بشه یا خیر؟

این سوالها از یک طرف، و اعمال نفوذ پیروان برخی ایدئولوژی ها از طرف دیگه باعث میشه که رسیدن به دموکراسی ایده آل ممکن نباشه. مثال بارزش، ممنوعیت بحث در مورد هولوکاست هست که به خاطر اعمال نفوذ به وجود اومده. اما اگر یک چارچوب ایده آل نتونه به وجود بیاد، به این معنا نیست که کلاً بی خیالش بشیم بلکه باید سعی کنیم چارچوب رو بهبود بدیم. مثلاً اگر ممنوعیت هولوکاست رو از چارچوبی که در آمریکا هست حذف کنند، به یک چارچوب بهتر می رسند.

این هم منطقی نیست که با تخطئه اشتباه یک گروه به این نتیجه برسیم غیر آن درست اند .

نظام سرمایه داری هم یک نظام تمامیت طلب است و البته با ایجاد نظام طبقاتی الگوهای فاشیستی را در قالبی دیگر اجرا میکند. میتوان با تئوری درستی به یک چارچوب ایدآل نزدیک شد ولی متاسفانه این عملی نیست و آرمانی است به این دلیل که اهرم های فشار اقتصادی و سیاسی این اجازه را نمیدهند .

چون عملا با همین اهرم ها میتوان جنگ و ناامنی ایجاد کرد میتوان گرسنگی و فقر و بیماری را شیوع داد . البته میتوان صلح را باپذیرش ربوبیت سرمایه سالاران و تن دادن به تمام آنچه آنها بر دیگران دیکته میکنند بطوری کاملا ناپایدار و با مدتی محدود تجربه کرد.

مینوی خرد;933049 نوشت:
خوب اتفاق نمیوفته ...
مثلا ما الان یک چیزی در حدود 100 مدل سیستم عامل داریم ... یکی از اونها رو هم بچه های دانشگاه علم وصنعت نوشتند ... ولی الان همه بر رویه سیستم هاشون ...

سلام علیکم

سرکار مارینر آدم ها و حکومتهائی را که میپذیرند سیستم عامل یا دیتا نیستند که توسط کسی نوشته شوند مابقی بصورت ماشینی اطاعت امر کنند.

فاتح;933055 نوشت:
سلام

سعدی شیرازی;933042 نوشت:
خیلی از یهودیان معتقد به برتری بنی اسرائیل اند

بنده متاسفانه دیگر نمی توانم در مباحث شرکت کنم
سعدی جان از شما بعید بود!! چندین مرتبه دارم میگویم جامعهء یهودی را
"مثال" زدم!!
نمی دانم چرا دو صفحه است دوستان بجای اصل حرف من ، دارند مثال را نقد می کنند؟!!!!

ضمناً گر چه دیگر در بحث نیستم ، اما پاسخم را از همان چند پرسش ابتدایی و پاسخ هایی که از طرف طرفداران دموکراسی داده شد گرفتم
جناب استاد
"مشکور" که جای خود دارند ، به نظرم جناب "فاتح" عزیز به تنهایی برای پاسخ به تمام موافقان دموکراسی کافی هستند :ok:

همگی موفق باشید @};-

با سلام

مشکور;933052 نوشت:
همان حاکمیت دیکتاتوری در لباس دموکراسی، نظام استکباری و اندیشه صهیونی که بستر نظام سرمایه داری غرب است، عقبه فکری و اجرایی نظام باصطلاح دموکراتیک آمریکا را قبضه کرده، و از طریق عضو گیری نخبگان فکری و سیاسی در این دو حزب (بروش فراماسونری) تمام هم و غم خود را برای حفظ حاکمیت

شما چقدر از این دموکراسی عصبانی هستید! صهیون و فراماسون این وسط چه میکند! چه ربطی به دموکراسی دارد ...

بزرگوار! باانصاف! یک نگاه بیانداز به اوضاع احوال کشورهای اسکاندیناوی و اروپای غربی و ....آن ورها
و اوضاع بهشتی پاکستان و افغانستان و عراق و .... اینها رو هم ببین

حالا بعدش بشین ثابت کن که آنها بدبختند و اینها خوشبخت. بعدش طی همین یک صد سال میلیونها آدم جلای وطن کردند و به اروپا و آمریکا رفتند (که عموما هم از سره های جامعه بودند. یعنی یا سواد بالا داشتند یا سرمایه درستی داشتند)....ولی دریغ از تعداد انگشتان یک دست که خسته از فجایع دموکراسی مورد اشاره شما! به آغوش کشورهای غیر دموکراتیکی مثل عربستان و ایران و عراق آمده باشند....

اصلا همین سوریه ای های بداقبال بدعاقبت را ببین. حدود دو سه میلیون آواره شده اند ولی چرا همه آنها سر خر را سمت آلمان و فرانسه و .... کج کرده اند و چند نفر از این بیچارگان که اتفاقا مسلمان هم هستند به این فکر نمی افتند که خوب به آغوش نازنین و بهشتی اسلام در عربستان و ایران و پاکستان بیایند تا از آسیبهای دموکراسی به دور باشند؟!

وقتی که نمونه عملی در درست داریم چه نیازی هست که بنشینیم و بحث کنیم دموکراسی غرب بهتر است یا یکی از انواع حکومتهای استبدادی که در این سی چهل کشور اسلامی که همه جهان سومی هستند؟!

البته اگر بخواهیم یک نمونه عالی از نتیجه دموکراسی و استبداد بگوییم ، هیچ نمونه ای بهتر از مقایسه کره شمالی و جنوبی نیست.
دو کشور که تقریبا همه چیزشان مثل هم بوده. فرهنگ و زبان و منابع طبیعی و .....همه چیز! اصلا یک کشور بوده که تقسیم شده.

اصلا مگر میشود سطح برخورداری و رفاه را بین کره جنوبی و کره شمالی مقایسه کرد؟ حقیقتا مقایسه مضحکی است این کجا و آن کجا.

کره شمالی یک رهبر عزیز دارد! مردم از گرسنگی علف میل میکنند و ...
کره جنوبی یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا است و هم پای پیشرفته ترین کشورهای دنیا پیش میرود.

اختلاف این دو کشور هم فقط و فقط در نوع حکومت است.

باور کنید اگر یک اشکال من به کشورهای دموکراتیک بگیرم این است که چرا مردمان بیچاره کره شمالی را از دست این رهبر عزیز نجات نمیدهند!

Reza-D;933064 نوشت:
ضمناً گر چه دیگر در بحث نیستم ، اما پاسخم را از همان چند پرسش ابتدایی و پاسخ هایی که از طرف طرفداران دموکراسی داده شد گرفتم
جناب استاد "مشکور" که جای خود دارند ، به نظرم جناب "فاتح" عزیز به تنهایی برای پاسخ به تمام موافقان دموکراسی کافی هستند

همگی موفق باشید

جناب رضا ببینید مطالبی نوشتم که به آنها پاسخ ندادید
من در مورد روش اسلام نوشتم گفتید این خروج از موضوع تاپیک هست. بعد پرسیدم شما چه طور روشی مدنظرتان هست اینم گفتید خروج از تاپیک ولی در ادامه پستهای نامرتبط کارشناس رو پشت سرهم دیدم صلوات زدید و بعد باز به دوستان گفتید بحث دین خروج هست.
دموکراسی از لحاظ نظری (در اجرا که قطعا مشکلاتی داشته) شاید اشکالاتی داشته باشه (چون من در جریان نیستم) البته در این تاپیک هم موردی ندیدم که اشکالاتش رو شما استاد یا جناب فاتح بیان کنید. (اگر نوشتید لطفا اشاره کنید مطالعه کنم)
- بر فرض وجود اشکالات نظری در دموکراسی، صرف اینکه موضوعی اشکالات دارد به تنهایی هیچ چیز را نشان نمیدهد به نظر میرسد هر چیزی میتواند خوبیها و بدیهایی داشته باشد و باید ترجیحش رو تشخیص داد قرآن حتی برای شراب میگه «در آن دو، گناهی بزرگ، و سودهایی برای مردم است، و[لی‏] گناهشان از سودشان بزرگتر است. » پس باید دید آیا راه بهتری از آن وجود دارد یا خیر، اگر روش اسلام بهتر است روش اسلام، اگر روش بشری دیگری بهتر است آن. (تعصبی نیست که اگه طراحی بهتری از دموکراسی وجود داشته باشه تا دو هزار سال دیگه هم از این روش استفاده بشه جوامع پیشرفت میکنند)
البته بازهم خوب است که شما صداقت در بیانتان دارید بحث که من با شما چند روز پیش داشتم عدم صداقت ... (ببخشید نمیتوانم بگویم احتمالا یادتان هست)

مشکور;933050 نوشت:
سلام

جناب استاد مشکور لطفا این پست رو که در اوایل این تاپیک نوشتم را نقد کنید من میخواهم حقیقت را بفهمم:

فروز;932477 نوشت:
یه راه هم این هست که آزادی رو بگیریم تمام کتابهای افراد و فلاسفه باخدا رو جمع کنیم. کتابهای فلاسفه بی خدا رو در اختیار مردم قرار بدیم و بگیم اینا رو بخونید اگه جایی شبهه داشتید یا نفهمید سوال کنید ولی حق ندارید اگه خلافش چیزی فهمیدید مقاله ای کتابی چیزی بنویسید که سرمایه ای بشه که بعدها از نظرات شما استفاده کنن فقط هر روز در تاریخ حجم اون میراث فلاسفه بی خدا بالاتر بره و هزاران جلد کتاب از هزاران متکلمشون بمونه یکی هم احیانا کتابی ضدش نوشت خودش و کتابش سوزانده بشه. بعد من نوعی اون حجم عظیم کتابهای فیلسوفای بی خدا رو میخونم و ردش به ذهنم نمیرسه و قبول میکنم حالت دوم هم وقتی یک دلیل از فیلسوف بی خدا خوندم ردش رو هم در کتاب فیلسوف باخدا میخونم ردی که به ذهن من نمیرسید و تازه میفهمم اشکالاش چی بود.

مشکور;933052 نوشت:
دموکراسی

درود
سر انجام این گفتگو ها چی شد ؟

حکومت مردم بنیان ( دمو کراسی ) خوب است یا نه ؟
نتیجه دارد یا نه ؟

manmehdiam;933071 نوشت:
البته اگر بخواهیم یک نمونه عالی از نتیجه دموکراسی و استبداد بگوییم ، هیچ نمونه ای بهتر از مقایسه کره شمالی و جنوبی نیست.
دو کشور که تقریبا همه چیزشان مثل هم بوده. فرهنگ و زبان و منابع طبیعی و .....همه چیز! اصلا یک کشور بوده که تقسیم شده.

اصلا مگر میشود سطح برخورداری و رفاه را بین کره جنوبی و کره شمالی مقایسه کرد؟ حقیقتا مقایسه مضحکی است این کجا و آن کجا.

کره شمالی یک رهبر عزیز دارد! مردم از گرسنگی علف میل میکنند و ...
کره جنوبی یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا است و هم پای پیشرفته ترین کشورهای دنیا پیش میرود.

اختلاف این دو کشور هم فقط و فقط در نوع حکومت است.

باور کنید اگر یک اشکال من به کشورهای دموکراتیک بگیرم این است که چرا مردمان بیچاره کره شمالی را از دست این رهبر عزیز نجات نمیدهند!

سلام علیکم

این دموکراسی در مورد برمه چه کرده ؟ آیا مردم عربستان سعودی و یمن و بحرین و ... از شر شاهان دیکتاتور نجات داده ؟

Reza-D;933064 نوشت:
جناب استاد "مشکور" که جای خود دارند ، به نظرم جناب "فاتح" عزیز به تنهایی برای پاسخ به تمام موافقان دموکراسی کافی هستند

شما بزرگوارید استاد مسلط حق ایتادی و معلمی بر همه ما دارند برای روشن شدن جوانب موضوع بنده هم مشارکت میکنم .

مینوی خرد;933054 نوشت:
ولی در یک نظام دیکتاتوری اینجوری نیست ...

اعتقاد این هست که 19 و 21 شهادت هست و از شب قدر که شب مهمانی خدا هست مهمتره و باید در درون مجالس همه گریه کنن و قرآن سرشون بگیرن و کسی نباید شیرینی و آجیل پخش کنه ... حالا اگر کسی هم شبهه داره که چرا ... بره در درون اسک دین و شبهه اش رو برطرف کنه !!! اینم شد دموکراسیه ما ...

بنابراین ... و به همین خاطر من فکر میکنم اصلا یک حکومت دینی نمیتونه ادعای دموکراسی بکنه ...
چون معمولا حکومتهای دینی همه چیز رو میدونند ...و هر نظری غیر از نظره خودشون رو انحرافی میدونند ... و نباید بزارند که دین و آئینشون با بدعت روبرو بشه ...

سرکار مارینر یک تعریف از دیکتاتوری را اینجا نقل بفرمائید ما بدانیم شما درباره چه چیزی صحبت میکنید .

فروز;933077 نوشت:
جناب رضا ببینید مطالبی نوشتم که به آنها پاسخ ندادید
من در مورد روش اسلام نوشتم گفتید این خروج از موضوع تاپیک هست. بعد پرسیدم شما چه طور روشی مدنظرتان هست اینم گفتید خروج از تاپیک ولی در ادامه پستهای نامرتبط کارشناس رو پشت سرهم دیدم صلوات زدید و بعد باز به دوستان گفتید بحث دین خروج هست.
دموکراسی از لحاظ نظری (در اجرا که قطعا مشکلاتی داشته) شاید اشکالاتی داشته باشه (چون من در جریان نیستم) البته در این تاپیک هم موردی ندیدم که اشکالاتش رو شما استاد یا جناب فاتح بیان کنید. (اگر نوشتید لطفا اشاره کنید مطالعه کنم)
- بر فرض وجود اشکالات نظری در دموکراسی، صرف اینکه موضوعی اشکالات دارد به تنهایی هیچ چیز را نشان نمیدهد به نظر میرسد هر چیزی میتواند خوبیها و بدیهایی داشته باشد و باید ترجیحش رو تشخیص داد قرآن حتی برای شراب میگه «در آن دو، گناهی بزرگ، و سودهایی برای مردم است، و[لی‏] گناهشان از سودشان بزرگتر است. » پس باید دید آیا راه بهتری از آن وجود دارد یا خیر، اگر روش اسلام بهتر است روش اسلام، اگر روش بشری دیگری بهتر است آن. (تعصبی نیست که اگه طراحی بهتری از دموکراسی وجود داشته باشه تا دو هزار سال دیگه هم از این روش استفاده بشه جوامع پیشرفت میکنند)
البته بازهم خوب است که شما صداقت در بیانتان دارید بحث که من با شما چند روز پیش داشتم عدم صداقت ... (ببخشید نمیتوانم بگویم احتمالا یادتان هست)

سلام علیکم

دموکراسی محصور و محدود در عده خاص میتواند بشود یا اینکه به شمولیت و حداکثری هم در طرح و قالبی معین برسد . طوریکه اکثریت مردم در تعئین سرنوشت خودشان بتوانند دخالت موثر داشته باشند .

به آن اکثریت حق رای داده بشود آنها نماینده در قوات مختلف داشته باشند و از آن جامعه سود نفع شان را ببرند .

ولی حتی چنین دموکراسی ای در صورت مقابله با آفات باقی نمیماند . همواره در طول تاریخ دسته ای هستند که حق برابر برای همه را نمی پسندند . اگر چنین شرایطی دست داد از آن دموکراسی در برابر آفات حمایت باید کرد

اما در مورد تمامیت طلبی ای که تعبیر دموکراسی را برای خود بکار میبرند هم بد نیست توجهی بشود . . استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران سرمایه داری را عین دموکراسی با تعریف مرود نظرش میداند و معتقد است ماندگاری آن دلالت بر دموکراسی بودن ذات آن میکند . نمیدانم تموچین اگر زنده بود با این تعریف و تطبیق چه میکرد . جناب زیباکلام در آن زمان هم آیا مانند شیخ قشیری برای تبلیغ یاسا چنان لباسی بر تنش بود ؟ :

نویسنده کتاب «ما چگونه ما شدیم» گفت: علت اینکه سرمایه‌داری توانسته است تمام بحران‌ها را به سلامت پشت سر بگذارد به ذات دموکراسی وابسته است که سرمایه‌داری به آن باور دارد( اینجا ) .

مشکور;933039 نوشت:
در پست قبل گفتیم که اگر پس از انقلاب، نظام سلطه و استکبار و دشمنان انقلاب اسلامی با دشمنی های علنی و گوناگونشان اجازه می دادند تا کشور ما فرایند رشد و توسعه و بهره مندی از فرصت ها را آزادانه داشته باشد و با تهدید و تحریم و فشارهای گوناگون، مانع بهره مندی از فرصت های داخلی نمی شدند! و از طرف دیگر گوش بفرمان، رهنمودهای امام و رهبری انقلاب، جریانات داخل نظام و مسئولان امور، بجای اختلاف و تشتت و افتراق، دست به دست هم می دادند و با وحدت و همدلی و بهره گیری از همه ظرفیت هاف توانایی ها، سرمایه ها و امکانات برای تعالی کشور کوشش می کردند و اگر مردم، صرفاً به انتخاب مدیران و نمایندگان اکتفا نمی کردند و حضور و مشارکت را فقط تا پای صندوقهای رأی نمی دانستند و با همان روحیه انقلابی، پرسشگری، مطالبه گری، بیان انتظارات، نظارت عمومی و ... را در دستور کار خود قرار می دادند؛ و نیز اگر مسئولان تعهد بیشتری بخرج می دادند و در صف مقدم انقلاب، از یکسو اخلاص و پاکی و ساده زیستی و روحیه خدمت به مردم و از سوی دیگر پرهیز از سوءاستفاده و رانت و رواج آقازاده ای، حقوق و عواید بیشتر نجومی، تبعیض و ... را سرلوحه کار خود قرار می دادند! قطعاً کشور و ملت ما در وضعیت مطلوب تری قرار داشت!

سلام بر شما

به نظر شما این مسایلی که نام بردید چرا اتفاق افتاده ؟چرا نظام نتونسته جلوی انها را بگیره ؟

مشکور;933039 نوشت:
گزاره درست باعتقاد ما اینست، که احزاب بزرگ حاکم بر آمریکا در حقیقت منافع خود و نظام سرمایه داری و کمپانی های بزرگ را در این شیوه تصمیم گیری و اعمال قدرت می بینند، نه منافع کشورشان! بعبارتی بیشتر بدنبال منافع دولتها و تحقق اندیشه های استکباری خود هستند تا منافع مردم!

بزرگوار
مردمی که امنیت و ازادی و رفاه دارند دیگه چی می خوان ؟
دیگه چی می خوان که حکومت به انها نداده ؟

فاتح;933136 نوشت:

سرکار مارینر یک تعریف از دیکتاتوری را اینجا نقل بفرمائید ما بدانیم شما درباره چه چیزی صحبت میکنید .

سلام .
آخه معنا و مفهوم دیکتاتوری چون دقیقا در مقابل دموکراسی هست ؛ به هر حال تعریفی نا دقیق خواهد داشت . مثلا ممکن هست همکنون من یک تعریفی از دموکراسی ارائه کنم و چند سال بعد دقیقا نظرم در مورد دموکراسی و دیکتاتوری تغییر کنه .

چون همونجور که آقایان متحیر و من مهیدم گفتند مبنای دموکراسی بر اساس علم هست و وقتی علم در حال تغییر و در حال بزرگتر شدن هست ؛ به مرور زمان چهارچوبها نیز تغییر میکنه .

مثلا انگلیس زمانی همجنسگرایی رو محکوم میکرد ... و جناب تورینگ که پدر علم کامپیوتر بود و همجنسگرا بود رو مجبور کرده بود که تا آخر عمرش زندان بره و یا اینکه خودش رو با مواد شیمیایی اخته کنه ....

ایشون تصمیم به اختگی میگیره ... و بعد از مدتی پستانها در بدنش شروع به بزرگ شدن میکنند و ... و بعد از مدتی دچار افسردگی حاد میشه و با سیانور خودکشی میکنه ...

و چند سال پیش قانونی در کشور انگلیس وضع میشه که از نظر اونها همجنسگرایی دیگه مشگلی نداره ؛ و نخست وزیر کشور انگلیس پشت تریبون حاضر میشه و به صورت رسمی از جناب تورینگ عذر خواهی میکنه و عنوان میکنه که دانش و سواد ما در اون زمان به همون اندازه بود و ...

دموکراسی و دیکتاتوری به نظره من مفاهیمی هستند که چهارچوبهاشون هم میتونه با گذشا زمان تغییر کنه ؛ چون ما به مرور زمان علممون نسبت به آینده تغییر میکنه ...

ولی اگر بخواهم که یک تعریف همینجوری خدمتتون بدم ...

دیکتاتوری رو اینجوری تعریف میکنم که شخصی از خارج بخواهد با وضع قوانینی بر رویه

نوع فکر کردن
نوع رفتار کردن
نوع اندیشیدن

من تاثیر گذاری کنه ؛ بدون اینکه اون تاثیر گذاری ها هدفشون کمتر کردن دیکتاتوری باشه . همونطور که میبینید تعریف دیکتاتوری بالاجبار یک تعریف بازگشتی به خوده معنای دیکتاتوری میشه .

دموکراسی رو اینجوری تعریف میکنم که شخصی از خارج بخواهد با وضع قوانینی چهارچوبها و اجبارات رو از رویه

نوع فکر کردن
نوع رفتار کردن
نوع اندیشیدن

من برداره ؛ و هدف از حذف اون چهارچوبها بسط و گسترش دموکراسی باشه . و باز هم همونطور که میبینید تعریف دموکراسی بالاجبار یک تعریف بازگشتی به خوده معنای دمورکاسی میشه .

البته این برگشت پذیری باید در جایی به اتمام برسه ؛ چون تعاریف بازگشتی که دائما در حال بازگشت به معنای خود باشند هیچ وقت نمیتونند اون مساله رو تعریف کنند ...

اگر بخوام شرطی بگذارم که این شرطها از حالت واگرا بودن به همگرا بودن منتهی شوند ؛ شرطی که برای خاتمه این واگرایی میزارم این هستش که ...

دو نفر اگر در درون یک میدانه منابع حضور داشته باشند و قبول کنند که منابع را ( در آن زمان و در آن حوزه و در آن شرایط ) به گونه ای بین خود تقسیم کنند که این تقسیم گری هر دو را راضی کند ؛ دموکراسی برای آن دو نفر محقق شده است .
( البته این شرط پایان تعریف بازگشتی دموکراسی هست ) . یعنی اگر به جایی رسیدیم که به اتم رسیدیم باید اینگونه رفتار کنیم .

مثلا ممکن هست شما از من بپرسید این چه نوع تعریفی از دموکراسی هست که در درونش دزدان دریایی با هم هم پیمان میشوند و یک گروهی با عنوان دزدادن دریایی ایجاد میکنند

یا ممکن هست از من بپرسید که این چه نوع تعریفی از دموکراسی هست که مردی 40 ساله میتونه پسری 5 ساله رو تطمیع کنه و در یک میدان منابع رفتاری اتخاذ کنه که تمامی منابع به سمته خودش جلب بشه ...

در پاسخ خدمتتون عنوان میکنم که دموکراسی در لایه های قبلی ( قبل از این که به تعریف اتمی خودش برسه ) مانع از این گونه دیکتاتوری ها میشه ( مانع از بر هم نهی منابع مردی 40 ساله و پسری 5 ساله در کنار هم میشه ) و نیازی به بررسی احقاق حق این دور در سطح اتمیک برای احقاق دموکراسی نیست که بخواهیم در سطح اتم وضعیت حقوقی این افراد رو بررسی کنیم .

اگر نیاز به توضیح بیشتری هست عنوان کنین تا مبسوط تر توضیح بدم .

manmehdiam;933069 نوشت:
شما چقدر از این دموکراسی عصبانی هستید! صهیون و فراماسون این وسط چه میکند! چه ربطی به دموکراسی دارد ...

بزرگوار! باانصاف! یک نگاه بیانداز به اوضاع احوال کشورهای اسکاندیناوی و اروپای غربی و ....آن ورها
و اوضاع بهشتی پاکستان و افغانستان و عراق و .... اینها رو هم ببین

حالا بعدش بشین ثابت کن که آنها بدبختند و اینها خوشبخت. بعدش طی همین یک صد سال میلیونها آدم جلای وطن کردند و به اروپا و آمریکا رفتند (که عموما هم از سره های جامعه بودند. یعنی یا سواد بالا داشتند یا سرمایه درستی داشتند)....ولی دریغ از تعداد انگشتان یک دست که خسته از فجایع دموکراسی مورد اشاره شما! به آغوش کشورهای غیر دموکراتیکی مثل عربستان و ایران و عراق آمده باشند....

اصلا همین سوریه ای های بداقبال بدعاقبت را ببین. حدود دو سه میلیون آواره شده اند ولی چرا همه آنها سر خر را سمت آلمان و فرانسه و .... کج کرده اند و چند نفر از این بیچارگان که اتفاقا مسلمان هم هستند به این فکر نمی افتند که خوب به آغوش نازنین و بهشتی اسلام در عربستان و ایران و پاکستان بیایند تا از آسیبهای دموکراسی به دور باشند؟!

وقتی که نمونه عملی در درست داریم چه نیازی هست که بنشینیم و بحث کنیم دموکراسی غرب بهتر است یا یکی از انواع حکومتهای استبدادی که در این سی چهل کشور اسلامی که همه جهان سومی هستند؟!


سلام دوست عزیز@};-

در پست های قبل گفتیم که بحث ما روی ماهیت و ساختار دموکراسی است که مبانی این قبیل نظامات چیزی مستثنای از دیکتاتوری نیست و در واقع چون مبانی اش غلط و نادرست است به ظاهر گفته می شود (حکومت مردم بر مردم) اما در واقع چیزی جز (حکومت نفس بر مردم) نیست. مستحضرید که نفس حاکمیت طاغوت درون است و اعدا عدوه است!

اما گویا شما بدون توجه به اشکالات بنیادین و ماهیت و ساختار دموکراسی، بحث را به سمت و سوی نتایج و آثار و خروجی های ظاهری و مادی دموکراسی در مقایسه با کشورهای جهان سوم سوق می دهید! این مطلب در واقع همان گفتمانی است که ما در باره خسارتهای جوامع غربی در قبول سکولاریسم و به حاشیه راندن دین گفته ایم! و عده ای فقط به پیشرفت های مادی، اقتصادی و صنعتی غرب اشاره می کنند! گویا انسان و بشریت فقط به رفاه زندگی مادی و تأمین خواسته های همین دنیا ختم می شود؟!

ضمن آنکه دستاوردهای مادی دموکراسی و ییشرفتهای حاصله نیز به معنای تحقق عدالت اجتماعی کامل در جوامع غربی نیست! و البته می تواند بستر یک بحث مستقل و مجزا در تایپیکی دیگر باشد.

موفق باشید ...@};-

فروز;933078 نوشت:
جناب استاد مشکور لطفا این پست رو که در اوایل این تاپیک نوشتم را نقد کنید من میخواهم حقیقت را بفهمم:

نقل قول نوشته اصلی توسط فروز نمایش پست ها
یه راه هم این هست که آزادی رو بگیریم تمام کتابهای افراد و فلاسفه باخدا رو جمع کنیم. کتابهای فلاسفه بی خدا رو در اختیار مردم قرار بدیم و بگیم اینا رو بخونید اگه جایی شبهه داشتید یا نفهمید سوال کنید ولی حق ندارید اگه خلافش چیزی فهمیدید مقاله ای کتابی چیزی بنویسید که سرمایه ای بشه که بعدها از نظرات شما استفاده کنن فقط هر روز در تاریخ حجم اون میراث فلاسفه بی خدا بالاتر بره و هزاران جلد کتاب از هزاران متکلمشون بمونه یکی هم احیانا کتابی ضدش نوشت خودش و کتابش سوزانده بشه. بعد من نوعی اون حجم عظیم کتابهای فیلسوفای بی خدا رو میخونم و ردش به ذهنم نمیرسه و قبول میکنم حالت دوم هم وقتی یک دلیل از فیلسوف بی خدا خوندم ردش رو هم در کتاب فیلسوف باخدا میخونم ردی که به ذهن من نمیرسید و تازه میفهمم اشکالاش چی بود.


سلام و ادب@};-

بعید می دانم شما در زمره کسانی باشید که نسبت به تأمین امنیت و سلامت اندیشه و روح و روان، مخالف باشید و یا تأمین سلامت و امنیت جسم و بعد مادی را از روح و روان و اندیشه مهمتر بدانید!

در برابر مثال شما من اینگونه تمثیل می زنم: چگونه است بیاییم به همه فعالان اقتصادی (دارای مجوز و فاقد مجوز) اجازه بدهیم هر کس به هر شیوه ای که مایل بود، مواد غذایی و مایحتاج مردم (چه سالم و چه ناسالم) را تولید کند و در بین شهروندان توزیع نماید! چون همه آزادند و نباید آزادی های افراد محدود شود! زیرا مردم خودشان باید تشخیص دهند، حکومت که وکیل و وصی مردم برای صیانت انها نیست؟!

معتقدیم چنانکه ساحت جسم و جان افراد باید از خطر توزیع مواد و مایحتاج آلوده و ناسالم ایمن گردد، به مراتب اولی باید ساحت فکر و اندیشه و روح و روان جامعه مصونیت داشته باشد، حکومت در برابر انسان مسئول است، و انسان متشکل از جسم و روح است!

حوزه مباحث فلسفی (خداباوران و خداناباوران) حوزه ای تخصصی است، محل جدال اندیشه عالمانه است! هر حکومتی با اقبال و انتخاب مردم بر پایه و اساسی شکل می گیرد یکی حکومت دینی است و دیگری حکومت غیردینی(لاییک) در این مجال، مردم به یکی از دو مبنا متمایل می شوند و حاکمانشان را بر آن اساس بر می گزینند! از این طریق، سازوکار تعلقات و تمایلاتشان را ساختاربندی می کنند! مردمی که دین و اندیشه های خداباورانه را طلب کرده اند، باید از خطر نفوذ و آلودگی های اندیشه های دین ستیزانه و خداناباورانه مصونیت داشته باشد. این حق و خواست مردم است، و حکومت دینی در برابر این حق و خواست مشروع، مسئول است!

اما فضا برای تقابل اندیشه های جدید و متجددگرایانه خداناباوران، دین ستیزان و تشکیک گرایان، بطور کامل بسته نیست، ایشان اگر گمان می کنند به معرفتی جدید دست یافته اند می توانند در معارضه و احتجاج با عالمان و اندیشمندان دین و خداباور وارد گفتمان شوند و در صورت توفیق، اندیشه نو خود را بر اندیشه قبلی ارجحیت بخشند، اصولاً این یک روش منطقی و عقلانی است که در همه علوم جایگاهی دارد؛ هر کس به فرضیه و اندیشه جدیدی در ساحت آن علم می رسد، باید فرضیه و نظریه اش را در حضور شورای علمی و صاحبنظران آن علم به اثبات برساند و مجوز برای ترویج و تبلیغ ان اخذ کند! (مثالهای این مطلب فراوان است) چنانکه گفتیم مباحث دینی و اعتقادی و فلسفی نیز علمی هستند و نباید ساحت این علم، میدان تاخت و تاز هر کسی قرار گیرد، بدون اینکه نظراتش توسط شورای علمی دین شناسان و صاحبنظران قرار گرفته باشد!

متأسفانه جریان روشنفکری بیمار بعد از انقلاب که عمدتاً در ادامه همان روشنفکری بیمار قبل از انقلاب و متأثر از اندیشه های فلاسفه و اندیشمندان غربی است، به هیچ وجه حاضر نمی شود یافته های خود را برای بررسی در شورای دین شناسان، عالمان و صاحبنظران اسلامی به بوته نقد بگذارد! و بصورت یک اقدام یکطرفه، چون بستر پذیرش ان را در عوام و غیرمتخصصان فراهم تر می بیند، از کانالهای مختلف، یافته های تشکیک گرایانه و نسبیت گرایانه خود را در بین مردم و دانشجویان غیرمتخصص و کم آشنا با مبانی دینی نشر و توزیع می کند! شبهاتی که حکم سم و زهر را برای عموم دارند! و اگر چه ساحت اندیشه، پادزهر هم دارد، و برخی معتقدند باید آزادی اندیشه باشد و اندیشه ناصواب (زهر) را با اندیشه صواب (پادزهر) خنثی کرد! اما بی شک، بسا کسانی که زهر را دریافت می کنند اما پادزهر نصیبشان نمی شود! و یا اصلاً متوجه نفوذ زهر در وجودشان نیستند تا بدنبال پادزهر بگردند! و قس علیهذا

پس عقل و منطق حکم می کند، انسان و جامعه انسانی و حکومت، اولاً تلاشش بر عدم نفوذ و رواج آلودگی و زهر باشد (پیشگیری) و اگر ناخواسته آلودگی و زهر در بخشی از وجود جامعه نفوذ کرد، پادزهر آن را بالضروره تزریق کند! نه اینکه خود به رشد و تولیدمثل و گسترش آلودگی و بیماری کمک کند!

موفق باشید ...@};-

دکترنادرنوری;933130 نوشت:
درود
سر انجام این گفتگو ها چی شد ؟

حکومت مردم بنیان ( دمو کراسی ) خوب است یا نه ؟
نتیجه دارد یا نه ؟


سلام@};-

بطور نسبی شاید بتوان گفت، برای مردمی که مبانی اومانیستی و سکولاری را پذیرفته اند و دین و حاکمیت الهی را به حاشیه رانده اند! خالی از لطف نباشد! حتی علیرغم اشکالات مبنایی و محتوایی که نظامات سکولاری دارند که به گوشه هایی از ان اشاره شد، باز این قبیل نظامها بهتر از نظامهای فردگرا ودیکتاتوری است! گرچه گفتیم در نهایت هر دو مشی، به مبنای واحدی می رسند! حاکمیت نفس! در نظامات دیکتاتوری، یک فرد تصمیم گیری می کند(مبتنی بر نفس) و در نظامات دموکراسی هم افراد تصمیم سازی می کنند(مبتنی بر نفس) یعنی هر دو از دایره توحید خارج بوده و عین طاغوتند!

شاید بتوانم دیدگاه خودم را از نگاه دینی در باره دموکراسی در این گزاره خلاصه کنم: "بدی که بدلیل یکسری اغلاط مبنایی و با جلب نظر مردم، خوب جلوه داده شده"!

موفق باشید ...@};-

**گلشن**;933156 نوشت:
سلام بر شما

به نظر شما این مسایلی که نام بردید چرا اتفاق افتاده ؟چرا نظام نتونسته جلوی انها را بگیره ؟


سلام و ادب@};-

البته لازم بذکر است؛ مطالب و عواملی که گفتیم بنحو اطلاق نیست، اینکه تصور شود هیچکس هیچ کاری نکرده، نه مردم و نه مسئولین! صحبت ما اینست که این ظرفیتی که در نگاه معرفتی و مبنایی کشور، جامعه و مردم ما وجود دارد، خروجی هایش خیلی باید بهتر و بیشتر از اینها باشد، بالاخره همان ارکانی که گفتیم،(مردم و مسئولین) هر کدام تلاش خودشان را کرده اند و اگر غیر از این بود، وضعیتی بمراتب سیاه تر از وضعی که امروز داریم را شاهدش بودیم! (البته برخی که کلاً سیاه می بینند و حاضر نیستند عینک دودی شان را بر دارند، مخاطب بنده نیستند!) البته اجتماع عوامل درونی در مسیر حرکت به سوی هدف، را نمی توان تنها عامل توفیق یا عدم توفیق نظام دانست! نقش موانع، دشمنی ها و عوامل بیرونی در مانع تراشی، فرصت سوزی، ایجاد و اعمال تحدید و تحریم این دسته عوامل را نباید نادیده انگاشت!

صحبت اینست که هم از مردم مسلمان و انقلابی کشورمان انتظار بیشتری می رفت که در انتخاب مسئولین و پیگیری و مطالبه گری، فعالتر باشند، هم از مسئولین مؤمن و انقلابی و پیرو خط امام، که حداکثر توانشان را برای خدمت خالصانه به مردم بگذارند و از منافع شخصی و گروهی حتی کمش هم چشم بپوشند و اختلافات را حتی الامکان ترک کرده و از همه ظرفیت های کشور بهره بگیرند!

اگر این ارکان، بدرستی و در سطح عالی اش پیگیری می شد! با توجه به مبانی و رویکردهای دست و ساختار مناسبی که نظام اسلامی دارد، در بهترین وضعیت حکومت (مردمسالار دینی) بودیم.

موفق باشید ...@};-

مینوی خرد;933054 نوشت:
ببینید ... برخی از آدمها به رالی خیلی علاقه دارند ... ولی آیا درست هست که خیابونهای شهری و اتوبان های بین شهری رو تبدیل به رالی کنن ؟؟؟

بهشون میگن شما که خیلی رالی دوست دارید ... هفته ای یک بار بیاین ورزشگاه آزادی و مسابقه رالی بدین ... هم شرایط کنترل شده هست ؛ هم براتون اورژانس میاریم ؛ هم خدمات درمانی محلی ارائه میکنیم ؛ و هم امکانات مسابقه ای براتون ایجاد میکنیم و ...

در اینصورت مساله شیک و قشنگ حل میشه ...

ولی در یک نظام دیکتاتوری اینجوری نیست ...

اعتقاد این هست که 19 و 21 شهادت هست و از شب قدر که شب مهمانی خدا هست مهمتره و باید در درون مجالس همه گریه کنن و قرآن سرشون بگیرن و کسی نباید شیرینی و آجیل پخش کنه ... حالا اگر کسی هم شبهه داره که چرا ... بره در درون اسک دین و شبهه اش رو برطرف کنه !!! اینم شد دموکراسیه ما ...بنابراین ... و به همین خاطر من فکر میکنم اصلا یک حکومت دینی نمیتونه ادعای دموکراسی بکنه ...
چون معمولا حکومتهای دینی همه چیز رو میدونند ...و هر نظری غیر از نظره خودشون رو انحرافی میدونند ... و نباید بزارند که دین و آئینشون با بدعت روبرو بشه ...


سلام@};-

البته بنده نمیدونم شما کجا مجالس شب احیا می روید که الزامتون کردند فقط تا صبح قرآن به سر بگیرید و گریه کنید! اکثر مجالس که ما رفتیم در شبهای احیا برنامه های متنوعی دارند و در کنار چای ساده و چای آلبالو، زولبیا و بامیه هم پذیرایی می کنند! مردم هم نذر و نذورات متفرقه خودشان را دارند.

ضمن آنکه هیچ مسجدی تحت تدابیر شدید امنتیتی مردم را به زور به مسجد نکشانیده، و برنامه های احیاء بنحو خودجوش و مردمی برگزار می شود. کسانیکه تمایل نداشته باشند آزادند بروند در مجالس و محافل خصوصی خودشان شیرینی پخش کنند! بعلاوه اکثر برادران اهل سنت هم بطور خودجوش چون می دانند که شیعیان در این ایام عزادار مولایشان هستند و آنها نیز برای حضرت امیر (ع) حرمت قائلند، با اختیار و بطور خودجوش به مراسم و مقدسات شیعیان احترام می گذارند.

ناگفته نماند گزاره اولتان و تمثیل رالی که گفتید خود ناقض گزاره دومتان در باره هنجارشکنی در مراسم شب قدر است! و این در همه جا یک امر منطقی و عقلانی است! آزادی به این معنا نیست! که هر کس در هر کجا و هر زمانی می تواند هر رفتاری از خودش صادر کند! بعبارتی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد! فلذا حتی در کشورهای دموکراتیک غربی اگر جایی مجلس بزرگداشت شخصیتی باشد، رفتارهای مخالف شأن آن مجلس هنجارشکنی است و اگر مجلس شادی باشد رفتارهای غمگنانه بشرح ایضاً.

مینوی خرد;933054 نوشت:
ببینید ...
الان در درون کشوری مانند انگلیس خیلی از قوانینشون از ما سخت گیرانه تر هست ... مثلا کلوپها فقط برای کسانی هست که همسر ندارند ... و اگر متوجه بشن که کسی همسر داره و کلوپ میره ... جرمی سنگین محسوب میشه ...

فرق اونها با ما در این هست که ....
اونها میگن ما دنیامون رو 20 درصد هست که میشناسیم ... و برای اون 20 درصد قانونگذاری میکنیم و برای اون 80 درصد به عقل خودتون مراجعه کنین و اون کاری رو که درست میدونین رو انجام بدین ...

ولی ما به خاطر اینکه علم مطلق داریم و همه چیز رو میدونیم ( دقیقا 100 درصد ) برای همین در همه چیز قانون گذاری میکنیم ... چون واقعا نیاز به عقل نداریم و روحانی ها به جای ما اندیشیده اند و تمام تصمیمات خوب و درست رو برای ما گرفته اند ...
بنابراین ما باید 100 درصد مطیع باشیم ...

یک سری دستور جلویه ما گذاشتند و بهترین کار این هستش که اونها رو انجام بدیم ....

این فرق ما با اونهاست ....


تفاوتی که گفتید مورد تأکید ما هم هست، از نگاه دینی ما معتقدیم بشر بدلیل محدودیت و نقصان و نارسایی هایی که دارد نمی تواند به همه ابعاد وجودی و نیازهایش دست یابد و عقل بستر همین محدودیت هاست! و نیز معتقدیم خدای خالق که اتفاقاً حکیم و علیم و خیرخواه مطلق است بهتر از همگان به ابعاد وجودی انسان و نیازهایش واقف است و در پهنه دین به این نیازها توجه کرده! فلذا در حکومت دینی قائلیم خداوند از بستر دین، کتاب، انبیاء و اوصیاء الهی و طریق علماء و اجتهاد دینی به اکثریت نیاز بشری توجه کرده و اقلی را به عقول بشری وانهاده، در حالیکه مبنای شما خلاف این مبناست!

اما در خصوص دین و روحانیت، اینطور نیست که قوانین اسلام به اجبار و اکراه به مردم تحمیل شده باشد، بلکه مردمی ممکن است بدلیل بلوغ فکری و فطری نقش و تأثیر دین در سعادت دنیا و آخرتشان را فهمیده و بدان اقبال کرده اند(مانند جمهوری اسلامی ایران) و در نقطه مقابل مردمی بدلیل صابغه بدعملی متولیان دین و کلیسا و اشکالات و تحریفات دین (قرون وسطی) اصل گوهر و طلای دین را از دایره سعادت دنیا و آخرتشان حذف کرده باشند. این نوع گرایشات در هر دو نوع، در حقیقت به تفاوت دو نوع جهان بینی و مکتب (الهی و مادی) باز می گردد. و باید آسیبهای آنها را بصورت رویکردی و مبنایی مورد بررسی و واکاوی قرار داد نه صرفاً کارکردگرایانه و سطحی!

موفق باشید ...@};-

manmehdiam;933071 نوشت:
البته اگر بخواهیم یک نمونه عالی از نتیجه دموکراسی و استبداد بگوییم ، هیچ نمونه ای بهتر از مقایسه کره شمالی و جنوبی نیست.
دو کشور که تقریبا همه چیزشان مثل هم بوده. فرهنگ و زبان و منابع طبیعی و .....همه چیز! اصلا یک کشور بوده که تقسیم شده.

اصلا مگر میشود سطح برخورداری و رفاه را بین کره جنوبی و کره شمالی مقایسه کرد؟ حقیقتا مقایسه مضحکی است این کجا و آن کجا.

کره شمالی یک رهبر عزیز دارد! مردم از گرسنگی علف میل میکنند و ...
کره جنوبی یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا است و هم پای پیشرفته ترین کشورهای دنیا پیش میرود.

اختلاف این دو کشور هم فقط و فقط در نوع حکومت است.

باور کنید اگر یک اشکال من به کشورهای دموکراتیک بگیرم این است که چرا مردمان بیچاره کره شمالی را از دست این رهبر عزیز نجات نمیدهند!


سلام@};-

گرچه گفتیم که اساساً نظامات دیکتاتوری و دموکراسی غربی هر دو از نگاه دینی مردودند! و ریشه و انبعاث هر دو از نفس و طاغوت درون نشأت می گیرد! فلذا در مثال دو کره، اگر بتوان حکومت کره شمالی را غیرمردمی و دیکتاتوری نامید! هر دو مبناءاً مشکل دارند، زیرا با نوع حکومتی که از نگاه دین و اسلام مورد تأیید است ماهیتاً متفاوت هستند! اما عجب از کسانی که برای اثبات مطلوبیت دموکراسی غربی، به شعور دیگر ملتها توهین کرده و با بیان اظهاراتی خلاف واقع، تا حد رضایت آنها به علف خوردن پیش می روند؟!

البته تا مادامیکه بشر صرفاً درگیر رفاه و معاش مادی و اقتصادی باشد! نمی تواند قدر سرمایه ها و داشته های حقیقی خود، استقلال و عزت و آزادی حقیقی را بداند! و البته گاهی که سرمایه های اصلی و حقیقی از کفش بیرون رفت و با گوشت و پوست و استخوانش گرفتار نظام سلطه و نفوذ استکبار شد! هیچ استقلال و عزت و آزادی حقیقی ای نداشت! تازه آنوقت، حکایت ماهی و آب را پیدا می کند! ماهی تا زمانیکه در آب هست، قدر نعمت نمی داند، چون از زمانیکه چشم باز کرده، درون آب بوده! کافی است، آب را از او بگیرند! تازه می فهمد دنیا دست کیست! رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیرشان در جمع اساتید دانشگاه به همین معنا اشاره کردند که جوانان ما قدر نعمت استقلال و عزت ملی را نمی دانند زیرا دوران وابستگی طاغوت و سلطه و نفوذ نظام استکباری را در زمانه شاهنشاهی ندیده اند! از زمانیکه چشم گشوده اند، استقلال و عزت ملی را دیده اند و ...! حکایت آنها که اینهمه سرمایه عزت مدارانه را در کشورمان نمی بینند و چشم به ظواهر فریبنده و رنگارنگ نظامات دموکراسی غرب بسته اند! حال و حکایت همان ماهی درون آب است!

موفق باشید ...@};-

فروز;933077 نوشت:
من در مورد روش اسلام نوشتم گفتید این خروج از موضوع تاپیک هست. بعد پرسیدم شما چه طور روشی مدنظرتان هست اینم گفتید خروج از تاپیک ولی در ادامه پستهای نامرتبط کارشناس رو پشت سرهم دیدم صلوات زدید و بعد باز به دوستان گفتید بحث دین خروج هست.
دموکراسی از لحاظ نظری (در اجرا که قطعا مشکلاتی داشته) شاید اشکالاتی داشته باشه (چون من در جریان نیستم) البته در این تاپیک هم موردی ندیدم که اشکالاتش رو شما استاد یا جناب فاتح بیان کنید. (اگر نوشتید لطفا اشاره کنید مطالعه کنم)

سلام@};-

جناب رضا حتی به خود ما هم تذکر دادند که فقط بحث دموکراسی و دیکتاتوری باشد، در مواردی که دوستان تلویحاً یا آشکارا به نوع حکومت دینی نقد و اشکال داشتند، ناگزیر از پاسخ و کشاندن بحث به نوع حکومت دینی شدیم! ضمن اینکه طرف دیگر مقایسه و بررسی نظامات دموکراسی و دیکتاتوری که گفتیم از یک مبنا و منبع ارتزاق می کنند، نظامات دینی است که مبتنی بر مبانی الهی و دینی است و در برخی جاها ناگزیر از ورود در ان عرصه ایم!

اگر پستهای دوستان و بنده را نگاهی بیندازید! انتقادات به دموکراسی بیان شده و شخصاض در یکی از پستها آدرس مقاله ای کامل در نقد دموکراسی را لینک کردم، لطفاً مجدداً بازخوانی کنید.

فروز;933077 نوشت:
بر فرض وجود اشکالات نظری در دموکراسی، صرف اینکه موضوعی اشکالات دارد به تنهایی هیچ چیز را نشان نمیدهد به نظر میرسد هر چیزی میتواند خوبیها و بدیهایی داشته باشد و باید ترجیحش رو تشخیص داد قرآن حتی برای شراب میگه «در آن دو، گناهی بزرگ، و سودهایی برای مردم است، و[لی‏] گناهشان از سودشان بزرگتر است. » پس باید دید آیا راه بهتری از آن وجود دارد یا خیر، اگر روش اسلام بهتر است روش اسلام، اگر روش بشری دیگری بهتر است آن. (تعصبی نیست که اگه طراحی بهتری از دموکراسی وجود داشته باشه تا دو هزار سال دیگه هم از این روش استفاده بشه جوامع پیشرفت میکنند)

از لحاظ ساختار و شکل حکومت، حرف شما صحیح است، اینکه مثلاً دموکراسی بهتر است یا شکل دیگری از حکومت! هر دو امتیازات و نواقصی دارند، خوب در این وضعیت، مدلی که نواقصش کمتر و امتیازاتش بهتر است! خوب ترجیح دارد! اما گفتیم که معتقدیم اساساً این مدل و ساختار و شکل حکومت، مبناءاً با فلسفه آفرینش و مباحث انسان شناسانه اصیل در تعارض است! از نگاه دینی این رویکرد به همان حاکمیت طاغوت نفس می انجامد و چیزی جز ظاهرسازی دیکتاتوری در لباس مردمسالاری نیست!

اما بحث برتری و تعالی اسلام بر دیگر مکاتب و اندیشه ها بماند ...

با تشکر@};-

مینوی خرد;933176 نوشت:
سلام .
آخه معنا و مفهوم دیکتاتوری چون دقیقا در مقابل دموکراسی هست ؛ به هر حال تعریفی نا دقیق خواهد داشت . مثلا ممکن هست همکنون من یک تعریفی از دموکراسی ارائه کنم و چند سال بعد دقیقا نظرم در مورد دموکراسی و دیکتاتوری تغییر کنه .

چون همونجور که آقایان متحیر و من مهیدم گفتند مبنای دموکراسی بر اساس علم هست و وقتی علم در حال تغییر و در حال بزرگتر شدن هست ؛ به مرور زمان چهارچوبها نیز تغییر میکنه .

مثلا انگلیس زمانی همجنسگرایی رو محکوم میکرد ... و جناب تورینگ که پدر علم کامپیوتر بود و همجنسگرا بود رو مجبور کرده بود که تا آخر عمرش زندان بره و یا اینکه خودش رو با مواد شیمیایی اخته کنه ....

ایشون تصمیم به اختگی میگیره ... و بعد از مدتی پستانها در بدنش شروع به بزرگ شدن میکنند و ... و بعد از مدتی دچار افسردگی حاد میشه و با سیانور خودکشی میکنه ...

و چند سال پیش قانونی در کشور انگلیس وضع میشه که از نظر اونها همجنسگرایی دیگه مشگلی نداره ؛ و نخست وزیر کشور انگلیس پشت تریبون حاضر میشه و به صورت رسمی از جناب تورینگ عذر خواهی میکنه و عنوان میکنه که دانش و سواد ما در اون زمان به همون اندازه بود و ...

دموکراسی و دیکتاتوری به نظره من مفاهیمی هستند که چهارچوبهاشون هم میتونه با گذشا زمان تغییر کنه ؛ چون ما به مرور زمان علممون نسبت به آینده تغییر میکنه ...


سلام@};- دقیقاً روی سخن ما نیز بر همین مبانی دموکراسی است که با مبانی مکاتب بشری اومانیسم و سکولاریسم و لیبرالیسم همخوانی دارد، زیرا در مبانی با هم مشترکند(علم گرایی و عقل گرایی) و دستاوردهای معصومانه وحیانی و دینی در آن اندیشه ها هیچ جایی ندارد! فلذا گریزی از قبول روش ازمون و خطا ندارند، بعبارتی بدلیل همین محدودیت و نارسایی و نواقصی که علم و عقل بشری وجود دارد، با انسان و بشریت، همچون جوجه های آزمایشگاهی برخورد می کنند، و این خلاف فرض فلسفه آفرینش و حقیقت انسان شناسی است که انسان اشرف مخلوقات است، بازیچه و مهره ی شطرنج نیست! و باید دائم در مدار و مسیر کمال طلبی و سعادت حقیقی باشد. دنیا مزرعه آخرت است و باید از کانال یقینیات، بذری را بکارد و کاشت و داشت کند، که عیناً محصول آن را در اخرت و سرای دیگر برداشت نماید. آیا بذر شکاکیت و نسبی گرایی و تردید و تجربه های مبتنی بر آزمون و خطا و مشوب به خواسته ها و هواهای نفسانی و تبعیت شیطان، می تواند کمال و سعادت حقیقی انسان را رقم بزند؟!

موفق باشید ...@};-

مینوی خرد;933176 نوشت:
سلام .
آخه معنا و مفهوم دیکتاتوری چون دقیقا در مقابل دموکراسی هست ؛ به هر حال تعریفی نا دقیق خواهد داشت . مثلا ممکن هست همکنون من یک تعریفی از دموکراسی ارائه کنم و چند سال بعد دقیقا نظرم در مورد دموکراسی و دیکتاتوری تغییر کنه .

سلام علیکم

خب این یعنی چی سرکار مینوی خرد ؟

یعنی شما و دوستان تمام این تاپیک درباره دموکراسی ای مثال و مصداق می آوردید که تعریف ثابت و مشخصی از آن نداشتید ؟ آنوقت چطور آمدید از یک امر مبهم دفاع کردید ؟

فاتح;933213 نوشت:
سلام علیکم

خب این یعنی چی سرکار مینوی خرد ؟

یعنی شما و دوستان تمام این تاپیک درباره دموکراسی ای مثال و مصداق می آوردید که تعریف ثابت و مشخصی از آن نداشتید ؟ آنوقت چطور آمدید از یک امر مبهم دفاع کردید ؟

شما میخواهید که یک ماشین مازارتی خلق کنین ...
طرح ریزی میکنین ... سیستمتون رو جلو میبرید ... توسط نرم افزاهای کامپیوتری شبیه سازیش میکنید ... ولی وقتی درب ماشین رو باز میکنید و وقتی میخواهید در درونش بنشینید ... حس مطلوبی بهتون دست نمیده ...
دوباره طراحی میکنین ... دوباره میسازید ...

آنچنانچه ماشین بنز استاندارد داره که وقتی درب ماشینهاش بسته میشه باید صدای "تپ" با تن صدای بخصوصی بده ... که کاربر خوشش بیاد ...

Do , Observe , Correct

میلیونها نفر ساعت کار میکنند تا بتونند ماشینشون رو به بهترین وجه درست کنند ... هزاران استاندارد طراحی تصویب میکنند و در نهایت یک طرح و یک ایده ممکن هست تموم اون طرح ها رو تغییر بده ... آنچنانچه پارسال بود که شنیدم بوش و بنز با هم تصمیم گرفتند که بر رویه بازار ماشینه بدون راننده کار کنند و تا 3 سال بعد هم محصولشون بیرون میاد ... همین طرح و همین ایده مطمئنا بسیاری از استاندادرها رو به هم میریزه . شاید هم یک روز دست به تولید ماشین پرنده زدند ...

من در مورد دموکراسی در ادامه براتون توضیح دادم که منظور و مقصد از دموکراسی ( اونچنانچه همکنون منظور و مقصود هست ) چی هست ولی گویا شما نخوندینش یا نخواسیتن بخونینش ...

مشکور;933189 نوشت:
سلام و ادب

با سلام و تشکر از پاسخ شما. بیشتر میخواستم بدانم لپ کلام در این زمینه چی هست. دنبال طولانی کردن بحث نیستم اگر نکات مفیدی در پست بعدی شما بود در پروفایل شما پاسخم را مینویسم اما اینکه بخوانم بعد رد آن را بدیهی حس کنم و پاسخ بدهم فعلا وقت ندارم. مستحضر هستید اصولا در هزاران شاخه فرعی برای بحث دینی که ایجاد میشه عمدتا گفته میشه بایستی از مبنایی ترین بحثها یعنی خدا بعد چرایی نبوت بعد معاد و ... شروع کرد. اما به نظرم موضوعی که گفتم از اینا مبنایی تر هست. اصولا اگر کسی تخصصی بخواهد چیزی رو واقعا بشناسد نه در حد گپهای ما، مثلا کسی که یک مطلب از یه عالم غیر اسلامی میخونه بار بررسی صحتش نباید به دوش خودشش باشه اشکالاتش ممکنه به ذهن خودش نرسه باید بتونه از نظر علمای اسلامی و بررسیهای اونها استفاده کنه.

مشکور;933189 نوشت:
بعید می دانم شما در زمره کسانی باشید که نسبت به تأمین امنیت و سلامت اندیشه و روح و روان، مخالف باشید و یا تأمین سلامت و امنیت جسم و بعد مادی را از روح و روان و اندیشه مهمتر بدانید!

آرامش روانی که به قیمت تضارب آرا به دست نیاد رو بسیاری از مذاهبی که شما گمراه میدونید هم دارند. و بنده در چند مستند دینی به عینه دیده ام.
میبینیم در دنیا ادیان و مکتبهای فکری مختلفی وجود داره و پیش فرض یک انسان حقجو این هست که برای درستی آن تحقیق میکند و آن را پیش فرض نمیداند. باید درستیش اثبات بشه و بر فرض اثبات جلوی رد آن اثبات در آینده گرفته نشود.

مشکور;933189 نوشت:
این حق و خواست مردم است، و حکومت دینی در برابر این حق و خواست مشروع، مسئول است!

خواست مردم در برخورد از برداشت گفته شده به اونها از دینشون ناشی میشه. و تابع نگاه دین هست. + اکثریت حق گرفتن تبلیغ اقلیت را ندارد. چون بدین صورت اکثریت هیچگاه تغییر نخواهد کرد. مثلا در یک کشور غربی نباید تبلیغ اسلام و برهانهایی که شما دارید ممنوع باشد.

مشکور;933189 نوشت:
اما فضا برای تقابل اندیشه های جدید و متجددگرایانه خداناباوران، دین ستیزان و تشکیک گرایان، بطور کامل بسته نیست

چرا به طور کامل باز نیست چرا یک آزادی جسته گریخته و ناقص

مشکور;933189 نوشت:
اما فضا برای تقابل اندیشه های جدید و متجددگرایانه خداناباوران، دین ستیزان و تشکیک گرایان، بطور کامل بسته نیست، ایشان اگر گمان می کنند به معرفتی جدید دست یافته اند می توانند در معارضه و احتجاج با عالمان و اندیشمندان دین و خداباور وارد گفتمان شوند و در صورت توفیق، اندیشه نو خود را بر اندیشه قبلی ارجحیت بخشند، اصولاً این یک روش منطقی و عقلانی است که در همه علوم جایگاهی دارد؛ هر کس به فرضیه و اندیشه جدیدی در ساحت آن علم می رسد، باید فرضیه و نظریه اش را در حضور شورای علمی و صاحبنظران آن علم به اثبات برساند و مجوز برای ترویج و تبلیغ ان اخذ کند! (مثالهای این مطلب فراوان است) چنانکه گفتیم مباحث دینی و اعتقادی و فلسفی نیز علمی هستند و نباید ساحت این علم، میدان تاخت و تاز هر کسی قرار گیرد، بدون اینکه نظراتش توسط شورای علمی دین شناسان و صاحبنظران قرار گرفته باشد!

یعنی شما برای تبلیغ اسلام در غرب باید ابتدا جامعه فلاسفه و دانشمندان علوم انسانی را قانع کنید تا زمان تحقق این موضوع، حق تبلیغ اسلام در غرب را ندارید؟ یا تا جامعه عالمان هر دین و مذهبی رو قانع نکردید حق تبلیغ در پیروانش رو ندارید. ما داریم از یک منظر برون دینی نگاه میکنیم و از نظر درون دینی هم هر مذهبی قطعا عوام مذاهب دیگر را اگر به دلیل جهل و عدم اشراف معذور بدونه علما رو متخصص، آگاه، مقصر و فریبکار میدونه. حال برای کسی که تازه میخواد شروع کنه اگه بخواد از بین همه این شورای عالمان که گفتید سیره عقلاست که باید قبل از نشر کتاب مطالب رو در حضورشون بیان کرد و ازشون مجوز گرفت. فرد اگه در بین همه این مذهبها، شورای عالمان خودمون رو مثل بقیه علمای مذاهب فریبکار و مانع اطلاع عوام نمیدونه که این فرد دیگه نیاز به تحقیق نداره.
برعکس حرف شما عقل نیاز به اجازه گرفتن از شورای عالمان آن مذهب ندارد.

مشکور;933189 نوشت:
اگر چه ساحت اندیشه، پادزهر هم دارد، و برخی معتقدند باید آزادی اندیشه باشد و اندیشه ناصواب (زهر) را با اندیشه صواب (پادزهر) خنثی کرد! اما بی شک، بسا کسانی که زهر را دریافت می کنند اما پادزهر نصیبشان نمی شود! و یا اصلاً متوجه نفوذ زهر در وجودشان نیستند تا بدنبال پادزهر بگردند! و قس علیهذا

اتفاقا به صورت زهر یعنی جوسازی و شایعه و سخنان دهان به دهان وجود داشته که اینها اثر تخریبی شدید دارد اما مستند و علمی یعنی با فراغ بال کتاب و مقاله علمی نوشتن خیر.
فرضا فیلسوفی برهانهای اثبات خدا رو قانع کننده نیابد و کتابی در نقد اینها بنویسه آیا این آزادی در اسلام وجود داشته یا چنین افرادی باید دغدغه جان داشته باشند؟

مینوی خرد;933218 نوشت:
شما میخواهید که یک ماشین مازارتی خلق کنین ...
طرح ریزی میکنین ... سیستمتون رو جلو میبرید ... توسط نرم افزاهای کامپیوتری شبیه سازیش میکنید ... ولی وقتی درب ماشین رو باز میکنید و وقتی میخواهید در درونش بنشینید ... حس مطلوبی بهتون دست نمیده ...
دوباره طراحی میکنین ... دوباره میسازید ...

آنچنانچه ماشین بنز استاندارد داره که وقتی درب ماشینهاش بسته میشه باید صدای "تپ" با تن صدای بخصوصی بده ... که کاربر خوشش بیاد ...

Do , Observe , Correct

میلیونها نفر ساعت کار میکنند تا بتونند ماشینشون رو به بهترین وجه درست کنند ... هزاران استاندارد طراحی تصویب میکنند و در نهایت یک طرح و یک ایده ممکن هست تموم اون طرح ها رو تغییر بده ... آنچنانچه پارسال بود که شنیدم بوش و بنز با هم تصمیم گرفتند که بر رویه بازار ماشینه بدون راننده کار کنند و تا 3 سال بعد هم محصولشون بیرون میاد ... همین طرح و همین ایده مطمئنا بسیاری از استاندادرها رو به هم میریزه . شاید هم یک روز دست به تولید ماشین پرنده زدند ...

من در مورد دموکراسی در ادامه براتون توضیح دادم که منظور و مقصد از دموکراسی ( اونچنانچه همکنون منظور و مقصود هست ) چی هست ولی گویا شما نخوندینش یا نخواسیتن بخونینش ...

سلام علیکم

اول اينكه ارائه تعریف ابتدائی هیچ مشکلی ندارد چون تعاریف هم دچار تطور و تغئیر میشوند و کم کم کامل میگردند ولی برای شکل گیری ابتداعا لازم است یک تعریف ابتدائی از مشخصات مازراتی ارائه بشود که شمولیت تمام اجزاء را داشته باشد و بعد در صورت نقص تکمیل گردد. اين حداقل انتظار ما از دموكراسي است كه شما و دوستان از اول تايك سعي ميكنيد معرف آن باشيد . دموكراسي بي تعريف يا با تعريف نامشخص و استقرائي مفهوم نيست لذا ارزش انطباق و مقايسه هم ندارد .

ثانيا ما در این تاپیک سعي داريم معنی و مفهوم دموکراسی و دیکتاتوری را مورد بررسي قرار دهيم و نعاريف و حدود مشخص مدنظر ماست تا بتوانيم آنها را مقايسه كنيم . شما نظريه پردازي درباره مفهوم معلق و بقول جنابتان نا دقيق مازراتي را بگذاريذ ذر زمان و مكانش (كه حتما اينجا نيست) .

اما بعد
در مثالتان یک اختلاف تاریخی را مبنای دیکتاتوری دانستید . بسیار خب از همین جا شروع کنیم . تعریف اولیه دیکتاتوری در ذهنیت شماست چیست ؟ این تعریف با آن مثال که آوردید چگونه مطابقت دارد ؟

فروز;933219 نوشت:
اصولا اگر کسی تخصصی بخواهد چیزی رو واقعا بشناسد نه در حد گپهای ما، مثلا کسی که یک مطلب از یه عالم غیر اسلامی میخونه بار بررسی صحتش نباید به دوش خودشش باشه اشکالاتش ممکنه به ذهن خودش نرسه باید بتونه از نظر علمای اسلامی و بررسیهای اونها استفاده کنه.

سلام و تشکر@};-

بله مخالف مطالعه تطبیقی اندیشه های اندیشمندان نیستم و اتفاقاً بسیار مفید و مؤثر است، اما مستحضرید این نوع مقایسه و تطبیق و مطالعه اینچنینی ساز و کار خودش را دارد و بعبارتی تلاشی تخصصی است چنین مرحله ای نیاز به قدرت تجزیه و تحلیل بالا دارد. و عموم در مباحث علمی و تخصصی دین، معمولاً فاقد ظرفیت لازم برای چنین تلاش علمی و معرفتی هستند.

فروز;933219 نوشت:
آرامش روانی که به قیمت تضارب آرا به دست نیاد رو بسیاری از مذاهبی که شما گمراه میدونید هم دارند. و بنده در چند مستند دینی به عینه دیده ام.
میبینیم در دنیا ادیان و مکتبهای فکری مختلفی وجود داره و پیش فرض یک انسان حقجو این هست که برای درستی آن تحقیق میکند و آن را پیش فرض نمیداند. باید درستیش اثبات بشه و بر فرض اثبات جلوی رد آن اثبات در آینده گرفته نشود.

اسلام مخالف تضرب آراء نیست، اتفاقاً به مطالعه و تحقیق آراء موافق و مخالف برای شناخت حق توصیه می کند، اما در همین توصیه هم روشمند است! اینطور نیست که همگان در هر سطحی اجازه داشته باشند هر اندیشه ضال و گمراه کننده ای را بخوانند! اندیشه هایی که غرض ورزانه نگارش شده اند! رشد معرفتی مرتبه به مرتبه است، گام به گام است، کلاسمند و روشمند است! چون غوص و فرو رفتن در اعماق معارف گوناگون را دارد، بمثابه شنا کردن و غواصی کردن است، باید فردی که می خواهد در هر سطح و کلاسی شنا و غواصی کند الزاماً دوره های لازم آن مرحله را دیده باشد! کسی که شنا در استخر شهرشان را فرا نگرفته نمی تواند در رودخانه شنا کند و انکه شنا در رودخانه را فرا نگرفته، نمی تواند در دریای مواج شنا کند! و ... حکایت شنا و غوص در معارف و اندیشه های گوناگون دینی چنین است!

تحقیق، سفارش اسلام است، شناخت اصول دین باید تحقیقی باشد، اما تحقیق، اصولی دارد، ساز و کاری دارد، روشمند است و قطعاً همه مسلح و مجهز به این اصول و سازکارها و روشها نیستند. پس نمی توان این طریقه را نسخه ای واحد برای همگان نوشت.

فروز;933219 نوشت:
خواست مردم در برخورد از برداشت گفته شده به اونها از دینشون ناشی میشه. و تابع نگاه دین هست.

چرا نمی گویید خواست مردم از برداشتی ناشی می شود که از دین یافته اند، چون دین اجباری و اکراهی نیست و مردم با اختیار و آزادی عقاید دینی شان را برمی گزینند.

فروز;933219 نوشت:
اکثریت حق گرفتن تبلیغ اقلیت را ندارد. چون بدین صورت اکثریت هیچگاه تغییر نخواهد کرد. مثلا در یک کشور غربی نباید تبلیغ اسلام و برهانهایی که شما دارید ممنوع باشد.

بله حق اقلیت باید در تبلیغ دین و عقیده شان محفوظ باشد اما مکاتبی که التقاطی، انحرافی و باطل هستند و بیشتر همت و تلاششان تخریب اندیشه ها و تعارض با مکاتب حق است، در نگاه اسلام جایی برای زیست و تبلیغ ندارند. بعبارتی اندیشه های کفر آمیز، ضد انسانی و ضد اخلاقی بدلیل بطلانشان، اصولاً حقی برای موجودیت ندارند. در غرب، بر خلاف شعارهای لیبرالی و دموکراسی، با اسلام و فعالیت های تبلیغی و ترویجی اسلام،(که دینی الهی است) خصوصاً اسلام ناب شیعی، بشدت مخالفت می شود، خصوصاً به بهانه جدایی دین از سیاست، از حضور بانوان با حجاب در مراکز عمومی و دانشگاهی بشدت ممانعت می شود، اقدامات اسلام ستیزانه غرب و استکبار جهانی، گواه روشنی از مخالفت های تبلیغی دین اسلام در جهان بوده که این قبیل رفتارها بر خلاف دموکراسی و آزادی اندیشه و بیان و مفاد حقوق بشر است.

فروز;933219 نوشت:
چرا به طور کامل باز نیست چرا یک آزادی جسته گریخته و ناقص

فضای بازی که ایجاد شده به برکت اینترنت و فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، این امکان را بسیار فراهم تر از قبل نموده، و کسی نمی تواند منکر این فضای باز پرچالش باشد، کمااینکه رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیرشان در جمع اساتید دانشگاه، به این مطلب اشاره نموده و تصریح کردند که باید بطور علمی همه اساتید و افسران جنگ نرم خودشان را برای یک فضای پر چالش در آینده ای نزدیک فراهم کنند! (اشاره به بازتر شدن فضای فکری و فرهنگی و تقابل شدید اندیشه ها)

فروز;933219 نوشت:
یعنی شما برای تبلیغ اسلام در غرب باید ابتدا جامعه فلاسفه و دانشمندان علوم انسانی را قانع کنید تا زمان تحقق این موضوع، حق تبلیغ اسلام در غرب را ندارید؟ یا تا جامعه عالمان هر دین و مذهبی رو قانع نکردید حق تبلیغ در پیروانش رو ندارید. ما داریم از یک منظر برون دینی نگاه میکنیم و از نظر درون دینی هم هر مذهبی قطعا عوام مذاهب دیگر را اگر به دلیل جهل و عدم اشراف معذور بدونه علما رو متخصص، آگاه، مقصر و فریبکار میدونه. حال برای کسی که تازه میخواد شروع کنه اگه بخواد از بین همه این شورای عالمان که گفتید سیره عقلاست که باید قبل از نشر کتاب مطالب رو در حضورشون بیان کرد و ازشون مجوز گرفت. فرد اگه در بین همه این مذهبها، شورای عالمان خودمون رو مثل بقیه علمای مذاهب فریبکار و مانع اطلاع عوام نمیدونه که این فرد دیگه نیاز به تحقیق نداره.

شاید در غرب، و در برخی مکاتب شرقی بدلیل نفوذ اندیشه پلورالیسم و کثت گرایی دینی که حقانیت را یا در همه ادیان و مذاهب تکثیر می کنند و یا شمولیت می بخشند، تا حدودی این مسأله حل شده باشد و برای تبلیغ یک اندیشه نیازی به ارائه آن اندیشه به صاحبنظران و عالمان مکتب حاکم مثلاً مسیحیت، یا بودا و نظائر ان نداشته باشد، اما از آنجاییکه اسلام خود را حق مطلق می داند و اندیشه ورزی در اسلام و یا بعبارتی فهم و شناخت معارف دین (قرآن و سنت و اجتهاد دینی) روشمند است، اینطور نیست که هر کس به اندیشه و نظریه ای رسید، جواز ترویج اندیشه اش را در جامعه اسلامی داشته باشد بلکه گفتیم که باید بمنظور پیشگیری از التقاط و انحراف در اندیشه جامعه، نظریه و یافته هایش را به شورای تخصصی اندیشمندان اسلامی عرضه نموده و از دلایل یافته اش دفاع کند، در صورت صواب بودن می تواند بعنوان یک محصول فکری سالم به جامعه عرضه کند!

فروز;933219 نوشت:
برعکس حرف شما عقل نیاز به اجازه گرفتن از شورای عالمان آن مذهب ندارد.

بله عقل صرف خودش را آزاد و رها از هر قید و بندی می داند، اما عقل فطری و دینمدار، که طبق روایات مطیع ترین چیزی است که خداوند آفریده، بدنبال اطاعت است، در زمان حضور معصوم مطیع اوامر اولیاء معصوم (ع) و در زمانه غیبت، نظر عالمان بالله و اندیشمندان دینی و الهی را ملاک تمیز و تشخیص حق از باطل می داند. فهم حقایق و معارف دینی را در توان و طاقت هر کسی و هر مدعی اندیشه ورزی نمی داند بلکه برای تشخیص حق از باطل، اگر توان تطبیق و تشخیص و تجزیه و تحلیل حق از باطل را داشته باشد فبهاالمراد و الا به نظر عالمان بالله و استوانه های علم و دین الهی مراجعه می کند.

فروز;933219 نوشت:
اتفاقا به صورت زهر یعنی جوسازی و شایعه و سخنان دهان به دهان وجود داشته که اینها اثر تخریبی شدید دارد اما مستند و علمی یعنی با فراغ بال کتاب و مقاله علمی نوشتن خیر.
فرضا فیلسوفی برهانهای اثبات خدا رو قانع کننده نیابد و کتابی در نقد اینها بنویسه آیا این آزادی در اسلام وجود داشته یا چنین افرادی باید دغدغه جان داشته باشند؟

به فرض اینکه اندیشمندی کتاب و مقاله در بیان براهین نفی وجود خدا بنویسد که البته کم نیستند دانشمندانی که چنین کرده اند (فیلسوفان خداناباور) اما خواندن آن چون جزو کتب ضاله است برای عموم که قدرت تجزیه و تحلیل و تحقیق و تطبیق ندارند، طبق نظر مراجع عظام تقلید جایز نیست.

موفق باشید ...@};-

جناب مشکور ...
به نظرم و با توجه به صحبتهایی که کردیم به نظرم واضح و دقیق شد که تفاوت نظامهای دموکراتیک و نظامهای استبدادی در این هست که ....

در نظامهای دموکراتیک ... انسانها قائل به این هستندکه نسبت به محیط پیرامونشون 20 درصد بینش دارند و 80 درصد مسائل در برد بینش و دانش و توانایی اونها نیست ؛ همچنین در درون یک نظام دموکراتیک انسانها قائل به این هستند که میتوانند و باید بر رویه تصمیم گیری همنوعانشان تاثیر گذار باشند ؛ آنچنانچه در درون نظامهای دموکراتیک با مفاهیمی مانند سند 2030 و مفاهیم حقوق بشر طرف هستیم .

یعنی یک شخص دموکرات به این اعتقاد داره که باید همنوعش رو از دست دیکتاتوری نجات بده ... ولی نه با ابزار دیکتاتوری ... یک شخص دموکرات تنها چراغ دانش رو روشن میکنه ... و اجازه میده که همنوعش انتخابش رو بکنه ...

میگه من چراغ رو روشن میکنم خودت انتخابت رو بکن ....

بنابراین اون مثالی که شما خدمت جناب من مهدیم زدید و عنوان فرمودید که ممکن هست کسی وارد صنایع غذایی بشه و غذایی بد و مسموم تولید بکنه ؛ و مصرف کننده هم اون غذا رو مصرف بکنه ؛ و هر دو راضی باشند ؛ در درون نظامهای دموکراتیک چنین مسائلی حل شده هست .

به بیان دیگه ...

در درون یک نظام دموکراتیک مردم باید نسبت به سرنوشت همدیگر احساس مسئولیت کنند ولی فرمش با نظامهای دیکتاتوری فرق میکنه ...

مثلا در درون یک نظام دیکتاتوری ... شخصی مشروب مصرف میکنه ... چون در درون قرآن نوشته شده که مشروبات الکی ضرر و زیان دارند اون شخص رو میگیرند و میبرند ... اینقدر شلاقش میزنن ... اینقدر شلاقش میزنن تا پوستهای بدنش از تنش کنده بشه ... تا افسردگی بگیره و یک عمر در درون خونه بنشینه و بدنش رو به هیچ کس نشون نده ....

ولی در درون یک نظام دموکراتیک ... عنوان میکنند که سیگار کشیدن ضرر داره ... اون شخص حقش هست که ضرر این مساله رو بدونه و کمپانی های تولید کننده سیگار رو مجبور میکنند که بر رویه پاکت سیگار شکل ریه یک شخص سیگاری و یک شخص غیر سیگاری رو به تصویر بکشند و اون خوده شخص هست که انتخاب میکنه که بره و اون سیگار رو بکشه ....

در درون نظامهای دیکتاتوری ... با روشن کردن چراغ خیلی خیلی مخالف هستند .... میگن روشن کردن چراغ موجب میشه که دیگران انتخابهاشون تغییر کنه ... بنابراین میزنن چراغها رو میشکونن ...

فاتح;933232 نوشت:

در مثالتان یک اختلاف تاریخی را مبنای دیکتاتوری دانستید . بسیار خب از همین جا شروع کنیم . تعریف اولیه دیکتاتوری در ذهنیت شماست چیست ؟ این تعریف با آن مثال که آوردید چگونه مطابقت دارد ؟

سلام .
اگر با مفهوم تعاریف بازگشتی آشنائی دارید من میوتنم یک تعریفی از دموکراسی و دیکتاتوری آنچنانچه که فکر میکنم خدمتتون ارائه کنم . به هر حال شما هم طرفی از قضیه هستید ... لطفا شما هم تعریف خودتون رو از دیکتاتوری عنوان کنین ...

لطفا شما هم عنوان کنین که از نظره شما دیکتاتوری به چی میگن ...

یک تعریف نه چندان پیچیده از دموکراسی و البته به صورت بازگشتی :

1. ( شرط تقسیم ) : دموکراسی روشی برای ( تقسیم / اشتراک ) منابع در میان گروه های انسانی هست به نحویی که پس از انجام هر سطح ( تقسیم / اشتراک ) منابع میان گروه های انسانی ؛ گروه های ( تقسیم شده / مشترک شده ) بتوانند همچنان دموکراسی را در بالاترین سطح در زیر گروه های خودشون ایحاد کنند .

2. ( شرط خاتمه واگرایی تقسیم ) : دموکراسی برای دو نفر ( زمانی که تقسیم آنقدر ادامه پیدا کرده که یک گروه دموکرات اونقدر کوچک شده که تنها دو عضو دارد ) به این صورت است که پس از ( تقسیم / اشتراک ) منابع بین آن دو نفر ؛ هر دوی آن افراد از این تقسیم / اشتراک منبع خشنود و راضی باشند .

مشکور;933194 نوشت:
سلام و ادب

البته لازم بذکر است؛ مطالب و عواملی که گفتیم بنحو اطلاق نیست، اینکه تصور شود هیچکس هیچ کاری نکرده، نه مردم و نه مسئولین! صحبت ما اینست که این ظرفیتی که در نگاه معرفتی و مبنایی کشور، جامعه و مردم ما وجود دارد، خروجی هایش خیلی باید بهتر و بیشتر از اینها باشد، بالاخره همان ارکانی که گفتیم،(مردم و مسئولین) هر کدام تلاش خودشان را کرده اند و اگر غیر از این بود، وضعیتی بمراتب سیاه تر از وضعی که امروز داریم را شاهدش بودیم! (البته برخی که کلاً سیاه می بینند و حاضر نیستند عینک دودی شان را بر دارند، مخاطب بنده نیستند!) البته اجتماع عوامل درونی در مسیر حرکت به سوی هدف، را نمی توان تنها عامل توفیق یا عدم توفیق نظام دانست! نقش موانع، دشمنی ها و عوامل بیرونی در مانع تراشی، فرصت سوزی، ایجاد و اعمال تحدید و تحریم این دسته عوامل را نباید نادیده انگاشت!

صحبت اینست که هم از مردم مسلمان و انقلابی کشورمان انتظار بیشتری می رفت که در انتخاب مسئولین و پیگیری و مطالبه گری، فعالتر باشند، هم از مسئولین مؤمن و انقلابی و پیرو خط امام، که حداکثر توانشان را برای خدمت خالصانه به مردم بگذارند و از منافع شخصی و گروهی حتی کمش هم چشم بپوشند و اختلافات را حتی الامکان ترک کرده و از همه ظرفیت های کشور بهره بگیرند!

اگر این ارکان، بدرستی و در سطح عالی اش پیگیری می شد! با توجه به مبانی و رویکردهای دست و ساختار مناسبی که نظام اسلامی دارد، در بهترین وضعیت حکومت (مردمسالار دینی) بودیم.

موفق باشید ...

با سلام

به نظر من علاوه بر مطالبی که شما فرمودید نارسایی ساختار حکومتی را هم باید به ان اضافه کرد
باید ساختار حکومتی به گونه ای باشد که خود ساختار جلوی این مفاسد را بگیرد

از طرفی مطبوعات هم باید ازاد باشد تا بتوانند ازادانه مطالبات و ضعفهای حکومتی را مطرح کنند
وقتی نظارت مردمی بر حکومت باشد فساد به حداقل می رسد

مینوی خرد;933266 نوشت:
سلام .
اگر با مفهوم تعاریف بازگشتی آشنائی دارید من میوتنم یک تعریفی از دموکراسی و دیکتاتوری آنچنانچه که فکر میکنم خدمتتون ارائه کنم . به هر حال شما هم طرفی از قضیه هستید ... لطفا شما هم تعریف خودتون رو از دیکتاتوری عنوان کنین ...

لطفا شما هم عنوان کنین که از نظره شما دیکتاتوری به چی میگن ...

یک تعریف نه چندان پیچیده از دموکراسی و البته به صورت بازگشتی :

1. ( شرط تقسیم ) : دموکراسی روشی برای ( تقسیم / اشتراک ) منابع در میان گروه های انسانی هست به نحویی که پس از انجام هر سطح ( تقسیم / اشتراک ) منابع میان گروه های انسانی ؛ گروه های ( تقسیم شده / مشترک شده ) بتوانند همچنان دموکراسی را در بالاترین سطح در زیر گروه های خودشون ایحاد کنند .

2. ( شرط خاتمه واگرایی تقسیم ) : دموکراسی برای دو نفر ( زمانی که تقسیم آنقدر ادامه پیدا کرده که یک گروه دموکرات اونقدر کوچک شده که تنها دو عضو دارد ) به این صورت است که پس از ( تقسیم / اشتراک ) منابع بین آن دو نفر ؛ هر دوی آن افراد از این تقسیم / اشتراک منبع خشنود و راضی باشند .

سلام علیکم

این که فرمودید تعریف نیست متد است یک روش برای بدست آوردن معرفت که لزوما حتی در این وجه استقرائی هم باید منجر به تعریف بشود.

اشکال این روش هم این است ک تعدد تعاریف در این ساختار پلورایسمی , از یک مفهوم شکل میگیرد و بواسطه استقرائی بودن و حذف کبری قضیه آن تعریف میتواند کاملا مخالف واقع شکل گرفته باشد . یعنی ممکن است شخص بعنوان یک نظر فردی دیکتاتوری را چیزی تعریف کند که کاملا در تناقض با مفهوم دیکتاوری باشد .

این مطلب شما هم ناظر به همین نقص است

مینوی خرد;933262 نوشت:
در نظامهای دموکراتیک ... انسانها قائل به این هستندکه نسبت به محیط پیرامونشون 20 درصد بینش دارند و 80 درصد مسائل در برد بینش و دانش و توانایی اونها نیست ؛ همچنین در درون یک نظام دموکراتیک انسانها قائل به این هستند که میتوانند و باید بر رویه تصمیم گیری همنوعانشان تاثیر گذار باشند ؛ آنچنانچه در درون نظامهای دموکراتیک با مفاهیمی مانند سند 2030 و مفاهیم حقوق بشر طرف هستیم .

تعریف بنده از دیکتاتوری و خودکامگی , استبداد و تمامیت طلبی و.. تعریف متعارف علم سیاست است . تعریف شما از دیکتاتوری چیست ؟

فاتح;933342 نوشت:
سلام علیکم

این که فرمودید تعریف نیست متد است یک روش برای بدست آوردن معرفت که لزوما حتی در این وجه استقرائی هم باید منجر به تعریف بشود.

من نمیدونم منظور شما از تعریف چی هست و احساس میکنم بیشتر دوست دارین به سمته کلمات پرطمطراق برین و در لفافه صحبت کنین ...

ولی به هر حال باز برای روشن شدن مطلب توضیح میدهم .

1. شما میگوئید تعریفتان از "قتل" چی هست ؟؟؟

* من جواب میدم یعنی نیست و نابود کردن ؛ یعنی کشتن ؛ یعنی از بین بردن : شما میگید که نه اینها متد هستند ؛

خوب برادر من ؛ قتل خودش متد هست ؛ وقتی شما بخواهید چیزی که از نوع فعل و متد هستش رو تعریف کنید بالاجبار باید از متدها ( افعال ) بهره بگیرید ...

حال فرض میکنیم که منظور شما از کلمه " قتل" ؛ فعل قتل نباشه ... بلکه منظورتون اسم یا صفت یا قید یا مشتقی از "قتل " باشه .... این که دیگه وظیفه من نیست که بیام و برای شما فعل قتل رو صرف کنم و بگم که ...

مقتول : اسم مفعول از "قتل" هست و به معنای کسی است که فعل قتل بر رویه او انجام شده
قاتل : اسم فاعل از قتل "قتل" هست و به معنای کسی هست که عمل قتل رو انجام داده
استقتال : مشتق بر وزن استفعال به معنای طلب قتل کردن هست

روش این هست که فعل ( متد ) رو تعریف میکنند و خواننده با داشتن دانشی از اون فعل خودش مشتقات متنوع اون مساله رو درک میکنه .

وقتی من Democratize رو تعریف کردم دیگه فکر میکنم نیازی نباشه Democrat , Democratic , Democracy , ... رو هم تعریف کنم .

بله !!! من متد دموکراتایز رو تعریف کردم؛

اگر شما میخواهید بدونین دموکرات یعنی چی ... در ابتدا باید به درکی از متد Democratize برسید و سپس با داشتن چنین دانشی بدونید که Democrat به کسی میگویند که ازدموکراتایز پشتیبانی میکند .

آنچنانچه "قاتل" به کسی میگویند که فاعل " قتل " هست و "مقتول" به کسی گویند که مورد "قتل" قرار گرفنه .

مشکور;933198 نوشت:

سلام@};-

البته بنده نمیدونم شما کجا مجالس شب احیا می روید که الزامتون کردند فقط تا صبح قرآن به سر بگیرید و گریه کنید! ...

سلام ...
ما هم که خونمون نزدیک مسجد و دیگه توفیق اجباری ... ما نمیریم احیا ... احیا میاد خونه ما ...

این دعاهه اسمش چیه توش القوس القوس داره ... ( فکر میکنم جوشن کبیر باشه )

تا صبح داشتن القوس القوس میکردن ...

آخه نمیدونم شما مذهبی ها چرا اینقدر گناه میکنین ....
حالا گناه میکنین ... خوب باشه ... خدا بخشنده هست ؛ میبخشه ...

چرا القوس القوس میکنین و نمیزارین ماها بخوابیم ...

آخه اینم شد دموکراسی ....

اگر "خدا" باوری وجود داشته باشد و از دستورات پیامبران اطلاعت شود ، بهترین حکومت ، حکومت خدا بر مردم است.
اما در جوامعی که از "خدا باوری" محرومند ، ظاهراً بهترین روشی که باقی می ماند ، همان حکومت اکثریت بر اقلیت است ، به روشی که عدالت رعایت شود و اقلیت مورد ستم قرار نگیرند که البته چون در این جوامع اصل "خداباوری" وجود ندارد ، لذا بالاترین اصل برای آنها ، "اصل منفعت" است و در این شرایط، رعایت انسانیت و عدالت ، تضمینی ندارد.

اما اگر تعیین اکثریت و اقلیت ، نه توسط رای حقیقی مردم ، بلکه توسط مهندسی جامعه و آرا توسط رسانه ها و ... صورت بگیرد ، این دیگر دموکراسی حقیقی نخواهد بود.

**گلشن**;933311 نوشت:
با سلام

به نظر من علاوه بر مطالبی که شما فرمودید نارسایی ساختار حکومتی را هم باید به ان اضافه کرد
باید ساختار حکومتی به گونه ای باشد که خود ساختار جلوی این مفاسد را بگیرد

از طرفی مطبوعات هم باید ازاد باشد تا بتوانند ازادانه مطالبات و ضعفهای حکومتی را مطرح کنند
وقتی نظارت مردمی بر حکومت باشد فساد به حداقل می رسد


با سلام و تشکر@};-

با صحت و سلامتی ساختار حکومت موافقم که البته مواردی از این ضرورتهای ساختاری در مطالب بنده هم بود، (در بعضی جاها ساختار مناسب و اساسی بنا شده و اما بعضی نیاز به اصلاح دارد) بله اگر ساختار حاکمیت بنحو بنیادین و علمی و البته هدفمند و قانونی درست شود قطعاً از بسیاری سوء استفاده ها و رانت خواری ها و مشکلات و معضلات دیگر جلوگیری می کند، ضمن آنکه مسیر رشد و تعالی کشور هموار و بهره برداری از همه منابع (مادی و اقتصادی؛ فرهنگی و علمی و منابع انسانی) در کانال و مسیر خودش قرار می گیرد.

در خصوص مطبوعات هم با آزادی مطبوعات البته مقید و چارچوب مند موافقم و البته این ظرفیت هم بطور نسبی وجود دارد لکن اگر رعایت برخی حدود و قیود و چارچوبهای ارزشی و قانونی توسط اصحاب مطبوعات بشود، بسیار قابلیت رشد و ارتقاء دارند.

موفق باشید ...@};-

مینوی خرد;933391 نوشت:
سلام ...
ما هم که خونمون نزدیک مسجد و دیگه توفیق اجباری ... ما نمیریم احیا ... احیا میاد خونه ما ...

این دعاهه اسمش چیه توش القوس القوس داره ... ( فکر میکنم جوشن کبیر باشه )

تا صبح داشتن القوس القوس میکردن ...

آخه نمیدونم شما مذهبی ها چرا اینقدر گناه میکنین ....
حالا گناه میکنین ... خوب باشه ... خدا بخشنده هست ؛ میبخشه ...

چرا القوس القوس میکنین و نمیزارین ماها بخوابیم ...

آخه اینم شد دموکراسی ....


سلام@};- متأسفانه علیرغم اینکه مکرراً حکم شرعی و قانونی ممنوعیت استفاده از بلندگو بجز پخش اذان به مسئولین و متولیان مساجد اعلام شده اما برخی رعایت نمی کنند و اسباب مزاحمت همسایگان مساجد را که ممکن است حتی بیمار داشته باشند و یا در حال استراحت باشند را فراهم می کنند! البته نباید این قبیل رفتارها را به پای دین و اسلام و حکومت اسلامی نوشت. ناگفته نماند متأسفانه بسیاری از مردم هم چنانکه پیشتر گفتیم در برابر این رفتارها و اقدامات احساس مسئولیت نکرده و از روح نظارت عمومی و حس مطالبه گری دورند! کافی است با پلیس 110 تماس گرفته و مزاحمتهای اینچنینی را گزارش می کردید، قطعاً مأمورین به مسئولان مسجد تذکر داده و رفع مزاحمت می شد. موفق باشید ...@};-

سلام علیکم

مینوی خرد;933352 نوشت:
من نمیدونم منظور شما از تعریف چی هست و احساس میکنم بیشتر دوست دارین به سمته کلمات پرطمطراق برین و در لفافه صحبت کنین ...

ولی به هر حال باز برای روشن شدن مطلب توضیح میدهم .

1. شما میگوئید تعریفتان از "قتل" چی هست ؟؟؟

* من جواب میدم یعنی نیست و نابود کردن ؛ یعنی کشتن ؛ یعنی از بین بردن : شما میگید که نه اینها متد هستند ؛

خوب برادر من ؛ قتل خودش متد هست ؛ وقتی شما بخواهید چیزی که از نوع فعل و متد هستش رو تعریف کنید بالاجبار باید از متدها ( افعال ) بهره بگیرید ...

حال فرض میکنیم که منظور شما از کلمه " قتل" ؛ فعل قتل نباشه ... بلکه منظورتون اسم یا صفت یا قید یا مشتقی از "قتل " باشه .... این که دیگه وظیفه من نیست که بیام و برای شما فعل قتل رو صرف کنم و بگم که ...

مقتول : اسم مفعول از "قتل" هست و به معنای کسی است که فعل قتل بر رویه او انجام شده
قاتل : اسم فاعل از قتل "قتل" هست و به معنای کسی هست که عمل قتل رو انجام داده
استقتال : مشتق بر وزن استفعال به معنای طلب قتل کردن هست

روش این هست که فعل ( متد ) رو تعریف میکنند و خواننده با داشتن دانشی از اون فعل خودش مشتقات متنوع اون مساله رو درک میکنه .

وقتی من Democratize رو تعریف کردم دیگه فکر میکنم نیازی نباشه Democrat , Democratic , Democracy , ... رو هم تعریف کنم .

بله !!! من متد دموکراتایز رو تعریف کردم؛

اگر شما میخواهید بدونین دموکرات یعنی چی ... در ابتدا باید به درکی از متد Democratize برسید و سپس با داشتن چنین دانشی بدونید که Democrat به کسی میگویند که ازدموکراتایز پشتیبانی میکند .

آنچنانچه "قاتل" به کسی میگویند که فاعل " قتل " هست و "مقتول" به کسی گویند که مورد "قتل" قرار گرفنه .

قتل و قاتل و مقتول در علم حقوق دارای مشخصه هائی است . کسی که قانونا در برابر متجاوز می ایستد و متجاوز را برای دفاع از جانش میکشد را مجرم تلقی نمیکنند و جرم قتل را به او نسبت نمی دهند . چون تعریف و تحدید مشخصی برای جرم قتل و قاتل در این علم وجود دارد .

تا تعریف کاملی از یک اصطلاح شکل نگیرد تعئین مصداق معنائی ندارد .

بگذریم .
نهایتا اینکه
مصادیق دموکراسی و دیکتاتوری را (همانطور که خودتان توصیف فرمودید) درحد یک میل و نظر شخصی , فارغ و خارج از تعریف اصطلاحات علم سیاست باید در نظر گرفت .

حتی اگر فروش بنزین یورو 5 یا کلم بروکلی قرمز , بنا بر میلتان از مصادیق دموکراسی آزادی عقیده یا دیکتاتوری قرار گرفت یا نگرفت هم محترم .

مینوی خرد;933262 نوشت:
جناب مشکور ...
به نظرم و با توجه به صحبتهایی که کردیم به نظرم واضح و دقیق شد که تفاوت نظامهای دموکراتیک و نظامهای استبدادی در این هست که ....

در نظامهای دموکراتیک ... انسانها قائل به این هستندکه نسبت به محیط پیرامونشون 20 درصد بینش دارند و 80 درصد مسائل در برد بینش و دانش و توانایی اونها نیست ؛ همچنین در درون یک نظام دموکراتیک انسانها قائل به این هستند که میتوانند و باید بر رویه تصمیم گیری همنوعانشان تاثیر گذار باشند ؛ آنچنانچه در درون نظامهای دموکراتیک با مفاهیمی مانند سند 2030 و مفاهیم حقوق بشر طرف هستیم .

یعنی یک شخص دموکرات به این اعتقاد داره که باید همنوعش رو از دست دیکتاتوری نجات بده ... ولی نه با ابزار دیکتاتوری ... یک شخص دموکرات تنها چراغ دانش رو روشن میکنه ... و اجازه میده که همنوعش انتخابش رو بکنه ...

میگه من چراغ رو روشن میکنم خودت انتخابت رو بکن ....


سلام@};- متأسفانه شما سعی دارید نظامات دیکتاتوری را با نظامهای دینی خلط کرده یکی بدانید! در حالی که انتخاب نوع حکومت و تن دادن به حکومت دینی و پیاده شده احکام دینی از منظر اسلام بالاجبار نیست، بلکه مردم با اختیار و انتخاب آگاهانه به نوع حکومت دینی اقبال می کنند(انقلاب اسلامی و همه پرسی حکومت) و در مرحله بعد خواهان پیاده شدن احکام و قوانین دینی در سطح جامعه می شوند.(همه پرسی قانون اساسی) چنانکه در جمهوری اسلامی ایران شاهد آن هستیم. در حالیکه در نظامات دیکتاتوری محض، در هیچ مرحله ای نظر مردم مورد توجه قرار نمی گیرد و مردم ناگزیر و ناچار از قبول نوع حکومت و پیروی از قوانین قدرت حاکمه هستند!

در قبول حکومت دینی، رهبران نهضت، چراغ را روشن می کنند و انتخاب نوع حکومت و اقبال به آن، در نهایت بر عهده مردم است.

مینوی خرد;933262 نوشت:
بنابراین اون مثالی که شما خدمت جناب من مهدیم زدید و عنوان فرمودید که ممکن هست کسی وارد صنایع غذایی بشه و غذایی بد و مسموم تولید بکنه ؛ و مصرف کننده هم اون غذا رو مصرف بکنه ؛ و هر دو راضی باشند ؛ در درون نظامهای دموکراتیک چنین مسائلی حل شده هست .

به بیان دیگه ...

در درون یک نظام دموکراتیک مردم باید نسبت به سرنوشت همدیگر احساس مسئولیت کنند ولی فرمش با نظامهای دیکتاتوری فرق میکنه ...


اینکه در نظامهای دموکراتیک، بقول شما مثال پیشگیری از توزیع مواد غذایی آلوده حل شده بخاطر آنست که در مبنای آنها اهمیت سلامت و امنیت جسم روشن است و البته به همان دلیل پیش گفته (عدم شناخت انسان بما هو انسان و اهمیت بیشتر روح و روان) از اموری که مخل سعادت و کمال انسان و مضر به حال روح و روان و انسانیت است غافلند! در حالیکه در نگاه اسلام و مسلمانان و دینمداران این قاعده کامل تر است، علاوه بر اهمیت جسم، حفظ و صیانت از روح کمال طلبی و معنویت و اخلاق فردی و اجتماعی نیز جایگاه ویژه ای دارد.

مینوی خرد;933262 نوشت:
مثلا در درون یک نظام دیکتاتوری ... شخصی مشروب مصرف میکنه ... چون در درون قرآن نوشته شده که مشروبات الکی ضرر و زیان دارند اون شخص رو میگیرند و میبرند ... اینقدر شلاقش میزنن ... اینقدر شلاقش میزنن تا پوستهای بدنش از تنش کنده بشه ... تا افسردگی بگیره و یک عمر در درون خونه بنشینه و بدنش رو به هیچ کس نشون نده ....

در داخل بسیاری نظامات دیکتاتوری که متأسفانه شما تلاش دارید به نظامات دینی تعمیم دهید چه بسا خوردن مشروب و آزادی های نامشروع دیگر آزاد باشد! پس ماهیتاً از این جهت متفاوتند. اما در حکومت های دینی دو نوع احکام تربیتی برقرار است:

اول اینکه دین یکسری توصیه های کمالی و تربیتی برای آحاد جامعه دارد، بر اساس جهان بینی الهی یکسری باید و نباید را گوشزد می کند، مثلاً فلان عمل و رفتار واجب است، فلان عمل و رفتار حرام و ... اگر افراد جامعه اسلامی در حیطه فردی به ابتنای ایمانشان به این مجموعه برنامه ها و دستورات تن داده عمل کنند قطعاً اسباب کمال و سعادت خود را فراهم ساخته اند. اما اگر در محدوده فردی و زندگی شخصی خودشان حرامی را مرتکب شوند مثلاً مشروب بخورند و ... (مادامیکه بدنبال فتنه انگیزی علیه جامعه اسلامی و برنامه ریزی برای اخلال و افساد عمومی نباشند) حکومت به ایشان کاری ندارد و حتی احدی حق ندارد وارد حریم شخصی ایشان شده و خبر فساد ایشان را علنی کند در اینصورت بر چنین فردی که وارد حریم شخصی افراد شده حد جاری می شود.

دوم اینکه دین یکسری برنامه ها و احکام کمالی برای تربیت جامعه و اجتماع دارد، رعایت این قبیل احکام و قوانین اجتماعی اسلام بر همگان واجب و لازم است و هیچ کس حق ندارد در فضای اجتماع بر خلاف احکام اسلام اقدامی کرده و هنجارها و ارزشهای الهی را زیر پا گذارد. مثلاً بر اساس احکام اسلام شراب خواری حرام است. از اینرو هرگونه اقدام برای ساخت و تولید، توزیع و تکثیر و خرید و فروش آن نیز حرام است و با هنجارشکنان ارزشهای الهی که بدنبال بهره مندی و کسب سود حرام و یا ایجاد فساد در جامعه باشند برخورد خواهد کرد. ناگفته نماند، این امر مبتنی بر اقبال اکثریت غالب مردم به قبول نوع حکومت و پذیرش تحقق و پیاده شدن احکام اسلام است و اینگونه نبوده که بصورت یکطرفه و بالاجبار و بدون اخذ نظر مردم به ایشان تحمیل شود. حکایت سایر احکام اسلامی نیز چنین است.

مینوی خرد;933262 نوشت:
ولی در درون یک نظام دموکراتیک ... عنوان میکنند که سیگار کشیدن ضرر داره ... اون شخص حقش هست که ضرر این مساله رو بدونه و کمپانی های تولید کننده سیگار رو مجبور میکنند که بر رویه پاکت سیگار شکل ریه یک شخص سیگاری و یک شخص غیر سیگاری رو به تصویر بکشند و اون خوده شخص هست که انتخاب میکنه که بره و اون سیگار رو بکشه ....

این تمثیل شما فقط معرف وضعیت حکومتهای دموکراتیک غربی نیست، که البته در دموکراسی های لیبرالی و سرمایه داری، چون حاکمان وابسته و وامدار نظام سلطه ی سرمایه داری هستند در موارد بسیاری برای تحقق سود بیشتر برای اربابانشان، از شیوه های تبلیغ دروغین و تزویر و فریب استفاده می کنند، یعنی منقلب نشان دادن همان دانش و اگاهی و چراغی که اشاره کردید! با این وضع، نتیجه پر واضح است. اما این قبیل اقدامات و صدها نمونه دیگر آن در حکومت های دینی مردمسالار نظیر ج.ا.ا سیاست کلی نظام بوده و معمولاً بنحو صادقانه و بدور از فریب و تزویر در جریان است!(صرفنظر از استثناءات) فلذا حکومت های دینی مردمسالار ضمن آنکه ماهیتاً با بسیاری از مبانی جوامع دموکراتیک متفاوت و از جهات بسیاری کاملترند! هیچ تشابهی با نظامات دیکتاتوری نیز ندارند.

مینوی خرد;933262 نوشت:
در درون نظامهای دیکتاتوری ... با روشن کردن چراغ خیلی خیلی مخالف هستند .... میگن روشن کردن چراغ موجب میشه که دیگران انتخابهاشون تغییر کنه ... بنابراین میزنن چراغها رو میشکونن ...

در نظامات دیکتاتوری بله! اما در نظامات مردمسالار دینی این حکایت متفاوت است، که بیانش گذشت!

موفق باشید ...@};-

سلام و تشکر از همه دوستان فعال و حاضر@};-

در تعریف دموکراسی و دیکتاتوری که مورد سؤال جناب فاتح بود و دوستان هم نکاتی را بیان کردند؛ برای روشن تر شدن تعریفی کلی از این دو مفهوم، نکاتی را عرض می کنم:

الف- تعریف دیکتاتوری: ديکتاتور به معناي فرد يا حزب يا نظام مستبد و خود راي است . در مورد اينكه تعريف دقيق و مشخصه‏ هاى نظام ديكتاتورى چيست، ديدگاه‏هاى متفاوتى وجود دارد. واژه استبداد گاه معادل «Autoarchy» به‏ كار مى‏رود. در اين كاربرد دو معناى «حكومت برخود» و «حكومت مطلقه» براى آن ذكر شده است. (1) كاربرد ديگر آن برابر نهاده «Despotism» است. در تعريف «نظام دسپوتيستى و استبدادى» چنين آمده است: «نظامى است كه در آن قدرت حاكمه و اختيارات نامحدود، به شخص ظالم و مستبدى مثل سلطان واگذار شده باشد». از نظر عبدالرحمان كواكبى، استبداد عبارت است از تصرف كردن يك نفر يا جمعى در حقوق ملتى بدون ترس بازخواست. در تعريف ديگر آمده است «هر نوع اقتدار كه مشروعيتش و يا روش اعمال قدرت در آن مورد قبول همه مردم نباشد». (2) گاهى نيز استبداد، به معناى ديكتاتورى (Dictatorship) به كار مى ‏رود و در تعريف آن گفته شده است: «حكومت مطلقه يك فرد يا گروه و يا طبقه، بدون اينكه ملازم رضايت مردم باشد ... .

ب- تعریف دموکراسی: واژه دموکراسی از لفظ یونانی دموکراتیا (Demokratia) گرفته شده است. این اصطلاح از دو واژه دموس (Demos) به معنای مردم و کراتوس (Kratein) به معنای حکومت کردن، تشکیل شده است. بدین ترتیب دموکراسی از نظر لغت به معنای حکومت به وسیله مردم (حکومت مردم بر مردم) است. البته دموس به معنای اراذل و اوباش، توده عوام، اقشار فرودست و ضعیف، و کلیه شهروندانی که در پالیس(3) یا دولت شهر زندگی می کنند، نیز آمده است. کراتوس نیز به معنای قدرت و قانون بکار می رود.(4) تعاریف فراوانی برای دموکراسی مطرح شده است؛(5) اما در یک تعریف جامع می توان گفت: دموکراسی حکومتی است که به نوع تصمیم گیری جمعی تعلق دارد. در این حکومت نمایندگانی از سوی اکثریت مردم انتخاب می شوند، تا بر آنان حکومت کنند. نمایندگان برگزیده مردم پس از مشورت و بررسی طولانی، قوانینی را تصویب کرده به آگاهی مردم می رسانند؛ به طوری که بر هیچ کس پوشیده نباشد، تا بدین وسیله آزادی و برابری را در جامعه پیاده کنند. محققین و نظریه پردازان سیاسی، با عنایت به مفهوم دموکراسی، از جنبه های گوناگون تقسیماتی را برای دموکراسی بیان کرده اند که هر کدام مفهوم خاصی از آن را تداعی می کند و نمی توان رویکردها و کارکردهای انها را یکسان دانست. که در این مجال از ذکر اقسام آن پرهیز می کنیم.(6)

ج- توضیحاتی در حاشیه مفهوم شناسی:
البته ناگفته نماند بنابر دو تعریف ارائه شده از مفاهبم دیکتاتوری و دموکراسی نمی توان حکومتهای دینی مردمسالار را از هیچ یک از دو نوع حکومتهای یادشده دانست: زیرا اولاً حکومت های دینی مردمسالار برای رأی و نظر مردم هم در مرحله تأسیس و شکل گیری نوع حکومت ارزش قائلند(رأی به نوع حکومت)، هم در مرحله اخذ تأیید در خصوص قوانین حکومت اسلامی،(رأی به قانون اساسی)، هم در انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مسئولین و حاکمان امر و ... نظر و اقبال مردم را مدنظر دارد. بعبارتی مردم در تعیین سرنوشت خودشان در همه امور حکومتی دخالت مستقیم دارند. فلذا ماهیتاً با نظامات دیکتاتوری من جمیع جهات، متفاوت است. ضمن انکه بر خلاف حکومتهای دیکتاتور که رأی و نظر یک فرد و یا حزب حاکمه تمامیت خواه، اصل است، در حکومتهای دینی نظر اشخاص و افراد و احزاب، موضوعیت ندارد بلکه رأی و نظر مکتب و اندیشه و بعبارتی صحبت تحقق و پیاده شدن فقه اسلامی است. بعبارتی حکومت اسلامی حکومت فقه است.

از طرفی از قسیم حکومتهای دموکراتیک بمعنای غربی آن هم خارج می شود زیرا در حکومتهای دموکراتیک غرب، مبانی و احکام و قوانین جامعه و حکومت، ساخته و پرداخته و مخلوق اندیشه های ناقص و محدود بشری است،(مجلس نمایندگان) در حالیکه در حکومت دینی قوانین اساسی حکومت مبتنی بر احکام و قوانین الهی و منبعث از ارزشهای اسلامی است که عالی ترین و کاملترین و حکیمانه ترین احکام و قوانین را واجد است(به همان دلایلی که پیشتر گفتیم) که توسط عالمان و اندیشمندان عادل و متقی اسلامی کشف و در قالب قوانین حکومت دینی به مردم ابلاغ و معرفی می شود و مردم اقبال خود را به آن قوانین چنانکه در قبول اصل حکومت دینی نشان داده اند تکرار و تأیید می کنند. بعلاوه قوانینی که در مجلس نمایندگان شورای اسلامی تصویب می شود باید منطبق با روح احکام و قوانین الهی و قانون اساسی حکومت باشد، امر بررسی این مهم بر عهده شورای نگهبان است! بی شک، بر خلاف قوانین حکومتهای دموکراتیک، که رأی و خواست و میل شخصی، حزبی و گروهی مردم باید توسط نمایندگان پیگیری و تصویب شود و توسط دولت اجرایی گردد. در حکومتهای دینی مردمسالار مبتنی بر همان اقبال اولیه به حکومت اسلامی و قوانین اسلام، باید نیازها و ضرورتها و اموری که در مجلس به تصویب می رسد با روح قوانین اسلام و قانون اسلامی در تعارض نباشد. بعبارتی نباید تصمیمات میانی و سطحی جامعه با مبانی و اندیشه های بنیادین حکومت اسلامی و عزم و اراده و خواست اولیه مردم متعارض باشد.

ضمن آنکه در حکومتهای دموکراتیک غربی، چنانکه گفتیم؛ حکومت مردم بر مردم در حقیقت حکومت نفس بر مردم است،(که مشکلات طاغوتی بودن را در پی دارد) بعلاوه اینکه دخالت برخی گروه ها و جریانات انتفاع طلب که در قوای حاکمه نفوذ دارند بدلیل مبانی غلط نظامهای غیردینی که بیشتر منفعت طلب بوده و در نظر آنها هدف، وسیله را توجیه می کند، منتفی نیست، اما در حکومتهای دینی مردمسالار، گرچه استثنائاتی بر خلاف روح و سیاست های کلی نظام دینی ممکن است بروز کند اما روح اصلی و سیاست های کلی نظام، بر این اصل استوار است که آنچه بر حکومت و جامعه و مردم حاکم است اولاً و بالذات اراده و خواست و امر و قانون الهی است و ثانیاً خواست و نظر مردم که با روح دین و اسلام و ارزشها منطبق باشد. و البته کسی حق اعمال نفوذ و مصادره قوانین حکومتی را بنفع خود یا گروه خود ندارد.

البته می توان از زوایای دیگری نیز تفاوتهای ماهوی و عینی بین حکومتهای دینی مردمسالار با حکومتهای دیکتاتورمأبانه و دموکراتیک برشمرد که بدلیل پرهیز از اطناب و برخورد با ساعت اذان صبح، به همین اندازه بسنده می شود.

موفق باشید ...@};-

پی نوشتها_________________________________________________
1. ر.ك: آقابخشى، على، فرهنگ علوم سياسى، ص‏24.
2. همان، ص 89.
3. پالیس: به یک ادراک، برنامه عمل یک فرد، یک گروه یا یک دولت اطلاق می شود. «دموکراسی و توتالیتاریسم، ریمون آرون، ترجمه عباس آگاهی، اصفهان، دانشگاه اصفهان، ص ع.».
4. آنتونی آربلاستر، دموکراسی، ترجمه حسن مرتضوی، انتشارات آشتیان، ص12.
5. ر. ک: دوره کامل آثار افلاطون، ج2، کتاب هشتم؛ فرهنگ انگلیسی آکسفورد، ذیل کلمه democracy، به نقل از آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی، 1382، چ1، ص63؛ نظام حکومتی و اداری در اسلام، باقر شریف القرشی، ترجمه عباسعلی سلطانی گلشیخی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد مقدس، 1379، چ3، ص102؛ فرهنگ عمید، ج1، ص267.
6. برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به کتابهای زیر مراجعه کنید:دیوید هلد، مدلهای دموکراسی، ترجمه عباس مخبر، تهران، روشنگران و مطالعات زنان، 1369؛مصطفی کواکبیان، دموکراسی در نظام ولایت فقیه، سازمان تبلیغات اسلامی؛ درآمدی بر مکاتب و اندیشه های معاصر، عبدالرسول بیات و همکاران؛ ولایت و حکومت حکیمانه، اسماعیل منصوری لاریجانی، انتشارات خادم الرضا علیه السلام ، قم، 1382؛ جی. 1. شومپیتر، کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی، ترج
مه حسن منصور، انتشارات دانشگاه تهران، 1354.

موضوع قفل شده است