جمع بندی آيا دموكراسی نوعی از ديكتاتوری است؟

تب‌های اولیه

155 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سعدی شیرازی;932347 نوشت:
سلام
دموکراسی با "حاکمیت اکثریت" فرق داره. هیتلر اگرچه موافقت اکثریت رو با خودش داشت، اما حکومتش دموکراسی نبود.
در دموکراسی یه سری تصمیم گیری ها با رای اکثریت تعیین میشه. اما هر فردی دارای یک سری حقوقه که احترام گذاشتن بهشون لازمه و اکثریت نمی تونند (یعنی نباید بتونند) این حقوق رو از اقلیت سلب کنند.

سلام@};-

هیتلر در حقیقت حمایت و پشتیبانی فقط یک حزب یعنی نازیسم را داشت و هیچگاه مقبولیت و موافقت حداکثری را نداشت، بلکه سلطه و نفوذ و خفقان نازیسم،(دیکتاتوری هیتلری) به ظاهر چنین موافقت ظاهری را ایجاد کرده بود. اما در دموکراسی صرف رعایت احترام به حقوق اقلیت نمی تواند نظامات دموکراسی را از شائبه نوعی دیکتاتوری و تسلط خواست و عزم (اکثریت) اگر چه حق هم نباشد بر خواست و عزم (اقلیت) گرچه حق هستند برطرف سازد. اما گویا نظام های دموکراسی چاره و گریزی از این شائبه ندارند و این شیوه حکومتداری (ترجیح نظر اکثریت بر اقلیت) بعنوان یک اصل حقوق بشری پذیرفته شده و گو اینکه مطلوب تر از دیکتاتوری بنظر می رسد.

موفق باشید ...@};-

**گلشن**;932556 نوشت:
تجربه حکومتهای مختلف در دنیا نشان می دهد که این شیوه بهترین نوع حکومت است
زیرا به عقاید و ارا همه احاد ملت احترام گذاشته می شود
و کودتا و جنگ قدرت و خون و خون ریزی برای تصاحب قدرت که در رژیمهای دیکتاتوری وجود دارد
در دموکراسی وجود ندارد

سلام

اتفاقاً در نظامات غربی مدعی دموکراسی که عموماً مبتنی بر سیستم لیبرالی و سرمایه داری هستند، ما خلاف این مطلب را مشاهده می کنیم! تحمیل نظر و عقیده یک اقلیت (سرمایه داران و کمپانی های بزرگ اقتصادی) بر اکثریت جامعه! چنین دموکراسی هایی در شعار مدعی حاکمیت اکثریت بر اقلیت هستند لکن در مقام عمل خلاف آن را مشاهده می کنیم!

**گلشن**;932556 نوشت:
اگر دقت می کردید متوجه می شدید که من گفتم حکوکت دینی برای جامعه ای که اکثرا خواهان ان نیستند
مفید نیست و سودی ندارد

گرچه آقا رضا بحث از حکومت دینی را با موضوع تایپیک، خلط می دانند! لکن گفتنی است: حکومت دینی و الهی در هر صورت برای انسان و جامعه مفید و سودمند است، لکن اگر مردم به حکومت دینی اقبالی نداشته باشند، تحقق آن منافع و فواید منتفی و حداقلی است! اما اگر توأم با اقبال مردمی باشد، قطعاً بنا وعده حق الهی بیشترین منافع و سود را در پی خواهد داشت.

موفق باشید ...@};-

سید محمد جواد;932610 نوشت:
در سیستم دموکراسی دیگر رای حکومتی وجود ندارد
برای هر چیزی میتوان اقامه دعوا کرد
در این سیستم توده خاصی از بر مردم حکومت ندارند

سلام و تشکر@};-

این گزاره درست نیست! که در سیستم دموکراسی رأی حکومتی وجود ندارد! اتفاقاً بسیاری از اقدامات و جهت گیری هایی که توسط دولتهای منتخب تصمیم گیری می شود با رأی و نظر همان اکثریت موافق نیست! و بسا حاکمان، مبتنی بر همان انتخاب اولیه و پشتوانه رأی مردم، این حق را برای خود مفروض می گیرند که حق رأی حکومتی در بسیاری امور دارند، نظیر اینکه بسیاری از ملتها و همان اکثریت با حضور نیروهای نظامی کشورشان برای اشغال و جنگ با یک کشور دیگر مخالفند! اما حاکمان، بدلیل هم پیمانی با نظام استکباری و سلطه و بمنظور جلب منافع بیشتر، بر خلاف نظر مردم در این قبیل برنامه ها شرکت می کنند!

بله در نظامات دموکراسی می شود برای هر چیزی اقامه دعوا کرد! اما نتیجه با توجه به نفوذ و فشار و سیستم فقدان اخلاق (رانت و رشوه و پرونده سازی و ...) توسط دستگاه حاکمه همیشه بنفع طرف خواهان نیست!

و اما در خصوص گزاره سوم، گفتیم که در سیستم دموکراسی ظاهراً حاکمیت اکثریت بر اقلیت است اما در مقام واقع و در عمل، این اقلیت متنفذ و سرمایه دار هستند که رأی و نظرشان تحکم دارد.

موفق باشید ...@};-

مشکور;932655 نوشت:

سلام@};-

تمثیل شما شاید در باره نظامات دیکتاتوری مطلق صدق کند اما در باره ساختار جمهوری اسلامی که از یکسو مبتنی بر حکومت فقه و احکام الهی و از سوی دیگر مشروط و متکی به آراء مردمی است، چنانکه هم در تعیین نوع حکومت و هم در تعیین قوانین موضوعه نظر مردم اخذ شده و می شود، مصداق ندارد. از اینرو جمهوری اسلامی حکومتی دینی است با اکثریت آراء مردم در مرحله ثبوت و با حضور و مشارکت اکثری مردم در مرحله تثبیت و دوام واجد مقبولیت مردمی است. از اینرو از نوع بهترین و کاملترین حکومت های دینی مردمی (مردمسالاری دینی) است.

موفق باشید ...@};-

سلام ...
جناب مشکور بابته راهنمائیتون تشکر میکنم ...

فقط یک مساله دیگر ...

ببینید وقتی ما داریم در مورد دموکراسی صحبت میکنیم ... مشخص هست که داریم در مورد چی صحبت میکنیم ... مفاهیم و نظریه هایه اون مشخص هست ....

مثلا اگر در درون ایران دموکراسی وجود داشت ... مثلا خیلی راحت میتونستیم یک حزب با نام حزب لختی ها ایجاد کنیم ....
بعدش این حزب لختی ها شروع میکرد برای خودشون تبلیغ کردن ...
بعدش هم مثلا 100 هزار نفر عضو میگرفت
و طرح میبرد در درون مجلس که جزیره نگین ( که یکی از جزیره های مسکونی ایران هست ) رو به ما بدین ...

بعدش هم اسم جزیره نگین رو تغییر میدادند و اسمش رو میزاشتند جزیره لختی ها ....

ببینم میشه در درون ایران چنین کاری رو کرد ؟؟؟؟

ترکیب دموکراسیه دینی ... یک ترکیب موهومی هست ... اصلا نمیتونه مفهوم داشته باشه ...

مگر اینکه شما بخواهید به تبیین " مردم سالاری دینی " بپردازید ... که اون دیگه هیچ ربطی به دموکراسی نداره .... مثله اینکه بخواهیم در مورد سیب و آچار فرانسه حرف بزنیم ... بحث در مورد مردم سالاری دینی صحبتی دیگر هست .

سلام آقا رضا ...

ببینید آقا رضا ... اونجور که من متوجه شدم ادعای شما در مورد دیکتاتوری بودن نظامهای دموکراتیک از اینجا نشات میگیره که ادعا میکنین که قوانین و ساختارهایی که پایه های دموکراسی رو ایجاد میکنند به هر حال قانون هستند و این قوانین از آنجا که نوشته شده توسط گروهی اندک هستند و به تصویب همه جانبه و همه مردم ( در تمامی زمانها ) نرسیده اند بنابراین دموکراسی هم به نوعی دیکتاتوری محسوب میشه ... چون ساختاری رو داره تحمیل میکنه که اجماع جمعی در موردش صورت نگرفته ...

استدلال من و سایر دوستان موید این مساله هست که نیازی به چنین چیزی نیست ...

من نمیدونم چجوری براتون مثال بزنم ... تنها میتونم مثالهای علمی براتون بزنم ....

1. ما الان چیزی داریم با عنوان کارتهای مایفر یا Smart Card ها ؛ و Reader , Writer هایی داریم که بر رویه کارتهای مایفر مینویسند و میخوانند ؛ کارتهای مایفر در طراحی کارتهای عابر بانک ؛ کارتهای مترو ؛ کارتهای اعتباری و ... کاربرد دارند ... من خودم تا حالا دو تا سیستم ساختم که در درونش از تکنولوژی کارتهای مایفر استفاده شده ... ولی منی که سازنده اون سیستم هستم ... نمیتونم اون سیستم خودم رو هک کنم ؛ نمیتونم از اون سیستم سو استفاده بکنم ؛ چون استانداردهایی که بالاجبار باید در طراحی سیستم ها در نظر بگیرم ... این اجازه رو به من نمیدهند که سیستمی بسازم که قابل هک شدن باشه ... مثلا من نمیتونم یک سیستم کارت اعتباری بسازم که بشه اون رو هک کرد ( کارتهای بانکی ایران از نوع مایفر نیستند و به راحتی قابل هک شدن هستند چون از اون استاندارد پشتیبانی نمیکنند . )

2. من چند سال پیش برای یک شرکت دزدگیر ماشین طراحی کردم ؛ دزدگیرهایی که سابقا ساخته میشدند هر بار یک کد ثابت رو از فرستنده ارسال میکردند و اگر گیرنده ( ماشین ) اون کد رو دریافت میکرد دربهای ماشین رو باز میکرد ؛ اینجوری شد که بسیاری از طراحان سیستم های الکترونیکی دست به هک کردن ریموتهای ماشین میزدند ... سیستمی رو میساختند که کد رو Capture یا Learn میکرد و بعد دقیقا همون رو ارسال میکرد ؛ مثلا دزد ها کار یاد گرفته بودند ؛ میومدند در کنار منازل مسکونی میایستادند ؛ وقتی یک ماشین قصد میکرد که بره در درون یک خونه ؛ دستگاه رو فعال میکردند و کدی که از طریق ریموت ارسال میشد رو Capture میکردند و زمانی دیگر سره فرصت میومدند و درب رو باز میکردند ... تا اینکه سیتمهای کنونی از روشهایی دیگر برای Coding استفاده میکنه و هر بار یک کدی متفاوت ارسال میشه و حتی منی که طراح یک ریموت الکترونیکی هستم نمیتونم سیستمی رو که خودم طراحی کردم رو Hack کنم ... و بتونم درب یک خونه ای که خودم براش سیستم ساخته ام رو باز کنم .... چون ساختارهایه استاندارد مذکور به من چنین اجازه ای رو نمیدهند .

آقا رضا ... درست هست که مفاهیم دموکراسی رو عده ای قلیل نوشته اند ... ولی این دلیلی نمیشه که بگیم چون عده ای قلیل اون رو نوشته اند ... حتما میتونند ازش سو استفاده بکنند و دموکراسی رو نوعی تحمیل عقیده از طرف اونها بر جمع بدونیم ...

باز هم میگم ...

مثالی بهتر و گویاتر نمیتونستم پیدا کنم ... اگر میتونستم مثالهای ساده تری رو عنوان کنم ... از اون مثالها استفاده میکردم .

Reza-D;931043 نوشت:
يا دموكراسی نوعی از ديكتاتوری است؟

سلام و عرض ادب
دموكراسي مفهومي است كه معمولاً آن را در مقابل ديكتاتوري قرار مي دهند
گاهي هم در مقابل دين ، از آنجا كه دين به حكومت الهي و احكام ديني اعتقاد دارد ، و نه نظر اكثريت

حال سوال من اين است كه آيا دموكراسي مي تواند يك نمونه از ديكتاتوري باشد؟

موضوع را بسط نمي دهم چون مي خواهم ابتدا درمورد مثبت يا منفي بودنِ پاسخِ سوال بالا صحبت بشود


سلام بر Reza-D گرامی
در پاسخ باید بگوییم
1- تعریف شما ازدیکتاتوری چیست؟

2- هیچ تصمیم یا اقدامی نیست که عواقب و عوارض نداشته باشد و ناخوشایند دیگر عوامل (اعم از خود محیط اجرای عمل و یا اجزاء اقدام به عمل) اجرای تصمیم نباشد
اصولا هر اقدام و تصمیم و انتخابی هر چند بسیار شخصی و پیش پا افتاده نظیر یک لیوان آب خوردن ، با رغبت تمام اعضا و جوارح و تمامی سلولهای بدن صورت نمیگیرد
اقدام شما برای آب خوردن با زحمت دست و پای شما و کارکرد جهاز هاضمه و کلیه شما و دیگر اجزاء هست
هر چند با هماهنگی تمام شما اقدام به نوشیدن آب میکنید ولی بدن شما در مقابل این اقدام مسئولیت تمام اجزاء و جوارح را چه آنها که از این اقدام آسیب میبینند چه آنها که منتفع میشوند را دارد

3- دموکراسی در لوای جکومت مسئولیت پذیر باید باشد حکومتی که خود را در برابر تمام شهروندان و گروه ها چه اکثریت و چه گروه های اقلیت مسئول بداند و الا این ذموکراسی استبداد اکثریت هست
4 دموکراسی بدون ارکان آن ابتر و ناشایست هست رکن های آن شامل رقابت های انتخاباتی عادلانه به همراهی آزادی اندیشه سیاسی ، آزادی بیان و از همه مهم تر آزادی مطبوعات و رسانه ها ست
برای تضمین این آزادی ها باید قوای مقننه مجریه و قضاییه از هم منفک و استقلال داشته باشند قوه قضاییه سالم و مستقل اهمیت به سزایی دارد
5- بشر تا کنون نظام سیاسی ای سالم تر از دموکراسی کشف نکرده است؛ اگر روزی کشف کند اینکه تا امروز کشف نکرده معنی اش این نیست که تا ابدالآباد کشف نخواهد کرد ولی تا الآن که تقریبا سه هزار و اندی سال از اندیشه سیاسی در جهان می گذرد نظام سیاسی ای سالم تر از نظام دموکراتیک کشف نکرده یا اختراع نکرده یا جعل نکرده است .

موفق باشید

متحیر;932685 نوشت:
بشر تا کنون نظام سیاسی ای سالم تر از دموکراسی کشف نکرده است

سلام
این را قرار است در انتهای تاپیک بفهمیم :ok:

سایر توضیحات شما بسیار خوب و دقیق بود
دیگر نقل قول نمی کنم. شما هم اگر مایل بودید به پرسش های این پست پاسخ بدهید: http://www.askdin.com/showthread.php?t=59742&p=932641&viewfull=1#post932641

مینوی خرد;932682 نوشت:
ببینید آقا رضا ... اونجور که من متوجه شدم ادعای شما در مورد دیکتاتوری بودن نظامهای دموکراتیک از اینجا نشات میگیره که ادعا میکنین که قوانین و ساختارهایی که پایه های دموکراسی رو ایجاد میکنند به هر حال قانون هستند و این قوانین از آنجا که نوشته شده توسط گروهی اندک هستند و به تصویب همه جانبه و همه مردم ( در تمامی زمانها ) نرسیده اند بنابراین دموکراسی هم به نوعی دیکتاتوری محسوب میشه ... چون ساختاری رو داره تحمیل میکنه که اجماع جمعی در موردش صورت نگرفته

سلام
خیر این نظر من نیست!
ای کاش بجای اینکه مدام نظر بنده را حدس بزنید ، سوال هایم را پاسخ می دادید

فرض کنید من یک فرد بی اطلاع هستم که می خواهم دموکراسی را بشناسم و از شما و سایر طرفدارانش توضیح خواسته ام
شما توضیحاتی برای من داده اید و من هم سوالاتی برایم پیش آمده که مطرح کرده ام. همان ها را پاسخ بدهید

ضمناً مثال زدن خوب است و به درک بهتر مسئله کمک میکند
اما برای زمانی است که ابتدا خودِ موضوع را توضیح داده ایم ، بعد برای تصویر سازی بهتر مثال می زنیم
نه اینکه از ابتدا آن مفهوم را به شکل مثال مطرح کنیم

Reza-D;932641 نوشت:
سوال اول:
آیا تمام عقاید و احزاب آزاد هستند؟
اگر خیر ، "ملاک" اینکه حزب یا گروهی مشمول آزادی باشد و گروه دیگری نباشد چیست و چه فرد یا افرادی این ملاک را تعیین میکنند؟

خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
در پست قبل خدمت شما گفتم دموکراسی بدون احساس مسئولیت در مقابل اقلیت ها بدون آزادی اندیشه سیاسی آزادی بیان و آزادی مطبوعات و بدون قوای مستقل معنا و مفهومی ندارد
با احتساب مبانی بالا بله هر حزب یا عقیده ای آزاد هست ولی هر کس باید در مقابل آزادی خود مسئولیت داشته باشد و عواقب آن را بپذیرد مثلا یک عقیده یا حزب آدمخواری باز شود اگر آزادی بیان و مطبوعات باشد به فوریت آن حزب مورد سؤال قرار میگیرد افکار عمومی در برابر آن به نقد مینشیند و باطل بودن آن مشخص میشود و با قوه قضاییه مستقل چنانچه حقوقی را نقض کرده باشند محدود میشوند
پس همه آزاد هستند و محدودیتی ندارند چنانچه دموکراسی با ارکان آن حاکم باشد

Reza-D;932641 نوشت:
سوال دوم:
"حد" این آزادی چقدر است و چه کسی یا کسانی این حدود را تعیین می کنند؟

مسئولیت پذیری در برابر عواقب آزادی های خود
Reza-D;932641 نوشت:
سوال سوم:
حزب جدید تا چه حد می تواند سیستم را "تغییر" بدهد؟

تا حدی که دموکراسی محدودتر از حال خود نشود

متحیر;932690 نوشت:
مسئولیت پذیری در برابر عواقب آزادی های خود

متحیر;932690 نوشت:
تا حدی که دموکراسی محدودتر از حال خود نشود

متحیر;932690 نوشت:
همه آزاد هستند و محدودیتی ندارند چنانچه دموکراسی با ارکان آن حاکم باشد

توضیحات شما بسیار کلی و مبهم است
سوال من همین است که ارکان دموکراسی چیست؟
(ترکیب سه سوال)

توضیحات شما درست مثل این است که شما از من بپرسید ملاک خوب بودنِ یک انسان چیست؟
و من پاسخ بدهم ملاکش این است که انسانِ خوبی باشد!!

[="Arial"][=arial]سلام

Reza-D;932692 نوشت:
وضیحات شما بسیار کلی و مبهم است
سوال من همین است که ارکان دموکراسی چیست؟ (ترکیب سه سوال)

توضیحات شما درست مثل این است که شما از من بپرسید ملاک خوب بودنِ یک انسان چیست؟
و من پاسخ بدهم ملاکش این است که انسانِ خوبی باشد!!


در دو پست قبلی ارکان دموکراسی را توضیح دادم که حتی در پاسخ گفتید

Reza-D;932688 نوشت:
سایر توضیحات شما بسیار خوب و دقیق بود

ارکان دموکراسی:

متحیر;932685 نوشت:

3- دموکراسی در لوای جکومت مسئولیت پذیر باید باشد حکومتی که خود را در برابر تمام شهروندان و گروه ها چه اکثریت و چه گروه های اقلیت مسئول بداند و الا این ذموکراسی استبداد اکثریت هست
4 دموکراسی بدون ارکان آن ابتر و ناشایست هست رکن های آن شامل رقابت های انتخاباتی عادلانه به همراهی آزادی اندیشه سیاسی ، آزادی بیان و از همه مهم تر آزادی مطبوعات و رسانه ها ست
برای تضمین این آزادی ها باید قوای مقننه مجریه و قضاییه از هم منفک و استقلال داشته باشند قوه قضاییه سالم و مستقل اهمیت به سزایی دارد

متحیر;932690 نوشت:
در پست قبل خدمت شما گفتم دموکراسی بدون احساس مسئولیت در مقابل اقلیت ها بدون آزادی اندیشه سیاسی آزادی بیان و آزادی مطبوعات و بدون قوای مستقل معنا و مفهومی ندارد

اگر نا مفهوم یا کلی هست بفرمایید کدام قسمت
در ضمن این سؤال را نگفتید
متحیر;932685 نوشت:
1- تعریف شما ازدیکتاتوری چیست؟

موفق باشید

متحیر;932694 نوشت:
تعریف شما ازدیکتاتوری چیست؟

از آنجایی که من دین مدار هستم ، اگر بخواهم تعریف خودم را از دیکتاتوری بیان کنم بر مبنای دین این کار را خواهم کرد
اما چون موضوع تاپیک دموکراسی است ، سعی میکنم تعریف فرادینی ارائه کنم

دیکتاتور:
کسی که عقیدهء خودش را به زور به دیگران تحمیل کند و اجازهء هیچگونه نقد را به دیگران ندهد

متحیر;932694 نوشت:
مسئولیت پذیر باید باشد (نامفهوم است. تعریف این مسئولیت و حدود آن چیست؟)

رکن های آن شامل رقابت های انتخاباتی عادلانه به همراهی آزادی اندیشه سیاسی ، آزادی بیان و از همه مهم تر آزادی مطبوعات و رسانه هاست
(حدود این آزادی چیست و چه فرد یا افرادی آن را تعیین می کنند؟)

برای تضمین این آزادی ها باید قوای مقننه مجریه و قضاییه از هم منفک و استقلال داشته باشند قوه قضاییه سالم و مستقل اهمیت به سزایی دارد
(حزب جدید تا چه حد می تواند در اینها تغییر ایجاد کند؟)



می بینید که توضیحات شما هیچ پاسخ درستی به پرسش های من نداده
البته همین که یک سری سرفصل را گفتید خوب بود و اشارهء من هم به همین بود که گفتم توضیحات شما خوب و دقیق بود

الان هم شما دارید دچار دور میشوید

شما = دموکراسی یعنی آزادی اندیشه
من = آیا تمام اندیشه ها آزاد هستند؟
شما = نه ، فقط آنهایی که با ارکان دموکراسی هماهنگ باشند
من = ارکان دموکراسی چیست؟
شما = آزادی اندیشه!

لذا مجدداً پرسش های خودم را تکرار کنم

سوال اول:
آیا در یک نظام دموکراسی ، تمام عقاید و احزاب آزاد هستند؟
اگر خیر ،
"ملاک" اینکه حزب یا گروهی مشمول آزادی باشد و گروه دیگری نباشد چیست و چه فرد یا افرادی این ملاک را تعیین میکنند؟

سوال دوم:
"حد" این آزادی چقدر است و چه کسی یا کسانی این حدود را تعیین می کنند؟

سوال سوم:
حزب جدید تا چه حد می تواند سیستم را
"تغییر" بدهد؟

نکته:
فعلاً از این پست نقل قول نزنید تا پست بعدی را هم بنویسم. بعد با توجه به هر دو پست ، پاسخ بدهید. تشکر

Reza-D;932698 نوشت:
سوال اول:
آیا در یک نظام دموکراسی ، تمام عقاید و احزاب آزاد هستند؟
اگر خیر ،
"ملاک" اینکه حزب یا گروهی مشمول آزادی باشد و گروه دیگری نباشد چیست و چه فرد یا افرادی این ملاک را تعیین میکنند؟


برای نمونه پاسخ شما به این سوال را توضیح میدهم
شما در پاسخ به این پرسش گفتید که تمام عقاید و احزاب آزاد هستند به شرطی که مسئولیت پذیر باشند یا آزادی ها را محدود نکنند و.....
همچنین گفتید که اگر حزب خاصی راه اندازی شود که مشکل دار باشد مورد سوالِ افکار عمومی قرار میگیرد و....

در این توضیح شما هیچ اشاره ای به اینکه چه کسی این حدود را تعریف میکند نکرده اید
همچنین هیچ تعریفی از مسئولیت پذیری ارائه نکرده اید. مسئولیت پذیری در مقابل چه چیزی؟ پاسخگویی به چه کسانی؟

همچنین اگر بیان شما را بپذیریم ، باید باور کنیم که هیچ قانونی در کشورهای دارای دموکراسی نوشته نمی شود
چون طبق بیان شما همه چیز با افکار عمومی سر و سامان می گیرد

به این دلایل میگویم توضیحات شما کلی و نامفهوم است

یک مثال میزنم البته دوستان همین مثال را نگیرند و باز بحث را ببرند روی حکومت دینی! فقط مثال است

مثلاً اگر شما از من بپرسید حدود حکومت دینی چیست و حقوق اقلیت ها چگونه است و چه کسی اینها را تعیین میکند
خیلی راحت پاسخ می دهم:
حقوق و وظایف را خداوند تعیین میکند که فقهای دینی این حقوق و وظایف را از کتاب خدا و روایات که سنت پیامبر است استخراج میکنند
بر همین مبنا حقوق اقلیت ها نیز مشخص شده و حدود دینی هم همان احکام است که در دو بُعد فردی و اجتماعی میشود تک تک آنها را تعریف کرد

از شما و سایر دوستان هم انتظار دارم به همین شکل شفاف و دقیق به سوال های من پاسخ بفرمائید

Reza-D;932700 نوشت:

مثلاً اگر شما از من بپرسید حدود حکومت دینی چیست و حقوق اقلیت ها چگونه است و چه کسی اینها را تعیین میکند
خیلی راحت پاسخ می دهم:
حقوق و وظایف را خداوند تعیین میکند که فقهای دینی این حقوق و وظایف را از کتاب خدا و روایات که سنت پیامبر است استخراج میکنند
بر همین مبنا حقوق اقلیت ها نیز مشخص شده و حدود دینی هم همان احکام است که در دو بُعد فردی و اجتماعی میشود تک تک آنها را تعریف کرد

از شما و سایر دوستان هم انتظار دارم به همین شکل شفاف و دقیق به سوال های من پاسخ بفرمائید

خوب با توجه به این جوابی که شما دادید من از شما چند سوال بپرسم ...

فرض میکنیم که همکنون شخصیتی مانند آیت الله طالقانی زنده بودند و به آزادی حجاب اعتقاد داشتند ... و ایشون هم به هر حال مقلدانی داشتند که از ایشون تبعیت میکردند ...

و شما هم بر عقیده خودتون بودید که حجاب اجباری هستش و از این جور حرفها ...

و ...

اونوقت چی کار میکردید ...

این دو تا گروه باید چی کار میکردند ... هم دیگه رو میکشتند !!!

راه دور نریم ... شیعه و سنی دارن همون کار رو میکنند ...

شما میگید که الا و بالله ... ما داریم اسلامی حرف میزنیم
و اونها هم میگن الا و بالله ... ما داریم اسلامی حرف میزنیم

آخر سرش هم هر گروهی دیگری رو به بدعت گذاری در دین محکوم میکرد و میکشه و ترور میکنه ....

این همه گروه مسلمون ... همشون هم با هم دیگه دشمن و یکیشون اون یکی رو به رسمیت نمیشناسه ....

لطفا بنا به تعریف خودتون مسائل زیر رو روشن کنین ...

1. فقیه رو چه کسی میدونین ... مثلا

آیا آیت الله صانعی رو فقیه میشناسید ؟؟؟
آیت الله منتظری رو چطور ؟؟؟
آیت الله شریعتمداری که مرجع تقلید بودنه امام خمینی با دستور ایشون انجام شد و ایشون در نهایت در بیت امام خمینی بمب گذاری کردند رو چی ... ایشون رو هم فقیه میشناسید ؟؟؟

2. حقوق و وظایف را خدا تعیین میکند یعنی چی ؟؟؟ میدونید این بحثتون هزاران شاخه میشه و هر کسی هم تعبیری ازش داره ؟؟؟

3. گفتید دستورات دین رو میخواهید از روایات استخراج کنین ؟؟؟ چگونه ؟؟؟ اونهایی که دوست دارید رو قبول کنین و اونهایی که دوست ندارین بگین تحریف شده هست ؟؟؟ با چه مبنایی میخواهید تعیین کنید کدوم حدیث درست هست و کدوم حدیث اشتباه هست ؟؟؟

تا کنون چندین وچند بار همین سایت مورد حمله هکر های سعودی قرار گرفته ...
تاکنون چندین و چند بار سنی ها اومدند در درون این سایت و مباحثه کرده اند ...

آیا نتیجه ای گرفتین ...

آقا رضا هیچ راهی نداره ... 99.99999 درصد انسانها بر عقیده ای که باهاش بزرگ شده اند باقی میمونند ( طبق آمار ) ... تنها راهی که باقی میمونه اینه که منابع به صورت یکسان در اختیار انسانها قرار بگیره و هر کسی هم زندگی خودش رو بکنه ... و کسی هم به دنیال اینی که ...

خدای من راست هست و خدای تو اشتباه هست نباشه .

مشکور;932662 نوشت:
سلام

اتفاقاً در نظامات غربی مدعی دموکراسی که عموماً مبتنی بر سیستم لیبرالی و سرمایه داری هستند، ما خلاف این مطلب را مشاهده می کنیم! تحمیل نظر و عقیده یک اقلیت (سرمایه داران و کمپانی های بزرگ اقتصادی) بر اکثریت جامعه! چنین دموکراسی هایی در شعار مدعی حاکمیت اکثریت بر اقلیت هستند لکن در مقام عمل خلاف آن را مشاهده می کنیم!

سلام و علیکم

لطفا اگر میشه
نمونه ای از نوع نظاماتی که توضیح دارید بیاورید و توضیح دهید چگونه در ان نظامات اقلیت بر اکثریت نظرشان را تحمیل می کنند ؟

Reza-D;932692 نوشت:
سوال من همین است که ارکان دموکراسی چیست؟ (ترکیب سه سوال)

. به طور کلی دانشمندان از دواصل به عنوان اصول مادر دمکراسی یاد کرده اند که عبارتند از :
الف. نظارت همگانی بر تصمیم گیری جمعی؛
ب. داشتن حق برابر در اِعمال این نظارت.
هر اندازه که این دو اصل در تصمیم گیریهای یک اجتماع بیشتر تحقق یابد، آن اجتماع دموکراتیک تر خواهد شد(ر.ک: دیوید بیتهام و کوین بویل، دموکراسی چیست؟، ترجمه شهرام نقش تبریزی، انتشارات ققنوس، 1379، ص17)
اما به صورت جزئی تر این اصول عبارتند از :
1. اصل رضایت (قبول عامه): مفهوم رضایت و پذیرش شهروندان در تبعیت از حکومت و حاکمان، از عناصر اساسی در فلسفه سیاسی دموکراسی است
2. اصل حاکمیت ملّی و مشارکت عمومی: مقصود آنست که سازمانها و تصمیمات حکومت، مستند به رأی مردم باشد و به شخص معیّن و یا طبقه حاکمه متّکی نباشد؛ یعنی حاکمیت و سیادت از آنِ تمامی مردم است و مردم با انتخاب نماینده و نظارت بر عملکرد او، از هر گونه انحصار در روند تصمیم سازی و چیرگی گروه و فکر خاص جلوگیری می کنند. این از اصول دموکراسی است، که در واقع تمام اصول و مؤلفه های دیگر، جلوه های جزئی تر آن هستند.
3. اصل برابری: شهروندان کشور در برابر قانون بایستی یکسان و برابر باشند . این برابری می تواند از حدود سیاسی خارج شده و معنای درجه ای از برابری در فرصتها در همه زمینه ها (اقتصاد ، آموزش و پرورش و ...) را به خود بگیرد . در هر صورت اصل تساوی شهروندان در برخورداری از حقوق شهروندی یکی از اصول زیربنایی همه انواع دمکراسی ها می باشد .
4. درجه ای از آزادی: آزادی گفتار ، نوشتار ، اجتماع ، دادخواهی و آزادی عقیده وایمنی از تعدی خودسرانه دولت ازجنبه های مختلف آزادی هستند.
5. حاکمیت قانون: این اصل شالوده و نگهدارنده آزادیها و حقوق فردی است .حکومت قانون می تواند محدوده و مرز آزادی فرد را با توجه به برخی امور که به اساس آزادی و دمکراسی لطمه ای وارد نکند محدود نماید . بدون قانون ، اساس آزادی نیز در معرض تهدید و نابودی است .
6. حاکمیت مردم (حاکمیت اکثریت) : اصل حاکمیت مردم از اصول مادر دموکراسی است که در واقع تمام اصول و مولفه های دیگر جلوه های جزئی تر آن هستند . البته دموکراسی سیاسی درواقع و در مقام عمل به معنای حاکمیت اکثریت یانصف به علاوه یک خواهد بود .

7. حق شهروندی : شهروند فردی است که در رابطه با یک دولت در نظر گرفته می شود که از سویی برخوردار از حقوق مدنی است و از سوی دیگر مکلف به تکالیفی در برابر دولت است . شان شهروندی از مفاهیم اساسی زندگی دموکراتیک محسوب می شود.
8. سیستم نمایندگی: هیئت نمایندگان بایستی حق قانونگذاری، حقّ رأی در مورد مالیاتها، نظارت بر بودجه، حق استیضاح و پرسش از تصمیمات دولت را داشته باشد.(عبدالرسول بیات ، فرهنگ واژه ها ص273 با اندکی تغی

[

Reza-D;932637 نوشت:
اما من از تمام دوستان می خواهم لااقل در این تاپیک هر نوع پیش فرضی را کنار بگذارند
قرار است به حق برسیم نه اینکه فقط نظر خود را به کرسی بنشانیم

پس لطفا خودتان هم رعایت کنید و از جواب دادن به سوالهایی که خوشایندتان نیست طفره نروید

مانند سوال زیر که شما از ان رد شدید و جواب ندادید

ببینید من فقط یکی از امتیازات حکومت دموکراسی را می گویم
اگر شما بهتر از ان را در روش حکومتی دیگر سراغ دارید بگویید

در نظام دموکراسی عقاید مختلف ازادند تحت لوای حزب فعالیت کنند
فرض کنید حزب الف با رای مردم سرکار امد
و تا قبل از اینکه دوره چهار ساله اش تمام شود مردم از سیاستهای انها ناراضی بودند
خوب ناراضیان می توانند در کمال صلح برای سرکار امدن دوره چهارساله بعدی فعالیت کنند

اما در یک حکومت استبدادی ناراضیان تنها راهشان انقلاب و یا کودتا می باشد
که هر دو راه همراه با خشونت و ویرانگری جان و مال مردم است

Reza-D;932513 نوشت:
1 - در یک حکومت دموکراسی ، آیا برای تعیین قوانین از تک تک گروه ها نظرخواهی میشود؟

قانون اساسی به همه پرسی گذاشته می شود
و هرزمان در ان تغییری ایجاد شود باز به همه پرسی گذاشته می شود

Reza-D;932513 نوشت:
2 - آیا پس از تعیین قوانین ، اقلیت ها اجازه دارند برخلاف قوانین کلی ، و طبق میل خود عمل کنند؟

به نظر می رسد قوانین به اندازه کافی به اقلیتها ازادی فردی و اجتماعی می دهد که این موارد پیش نمی اید یا خیلی کم پیش می اید

مینوی خرد;932672 نوشت:
سلام ...
جناب مشکور بابته راهنمائیتون تشکر میکنم ...

فقط یک مساله دیگر ...

ببینید وقتی ما داریم در مورد دموکراسی صحبت میکنیم ... مشخص هست که داریم در مورد چی صحبت میکنیم ... مفاهیم و نظریه هایه اون مشخص هست ....

مثلا اگر در درون ایران دموکراسی وجود داشت ... مثلا خیلی راحت میتونستیم یک حزب با نام حزب لختی ها ایجاد کنیم ....
بعدش این حزب لختی ها شروع میکرد برای خودشون تبلیغ کردن ...
بعدش هم مثلا 100 هزار نفر عضو میگرفت
و طرح میبرد در درون مجلس که جزیره نگین ( که یکی از جزیره های مسکونی ایران هست ) رو به ما بدین ...

بعدش هم اسم جزیره نگین رو تغییر میدادند و اسمش رو میزاشتند جزیره لختی ها ....

ببینم میشه در درون ایران چنین کاری رو کرد ؟؟؟؟

ترکیب دموکراسیه دینی ... یک ترکیب موهومی هست ... اصلا نمیتونه مفهوم داشته باشه ...

مگر اینکه شما بخواهید به تبیین " مردم سالاری دینی " بپردازید ... که اون دیگه هیچ ربطی به دموکراسی نداره .... مثله اینکه بخواهیم در مورد سیب و آچار فرانسه حرف بزنیم ... بحث در مورد مردم سالاری دینی صحبتی دیگر هست .


سلام و ادب@};-

هم در نظامات دموکراتیک و هم در حکومت دینی مردمسالار، مردم نوعی محوریت و نقش اساسی در تشکیل حکومت و تداوم آن دارند! پس از این جهت، یعنی تکیه به اقبال و رأی مردم و مردمی بودن تفاوت چندانی ندارند! تفاوت اساسی این دو نوع حکومت در قبول مبانی و قوانین و ساختارهای حاکم بر آن است! در نظامات دموکراتیک، مردم خواهان تحقق خواست و عزم خودشان در امور هستند و در حکومتهای دینی مردمسالار، مردم خواهان تحقق و پیاده شدن احکام دین الهی اند!

فلذا به همان دلیل پیش گفته، یعنی نقش مردم در هر دو نوع حکومت، صحبت از تشابهات این دو نوع حکومت چندان هم بی ربط نیست! بلکه می توان بر اساس مفهوم "مردم" تابهاتی را در آن دو یافت! بله از انجاییکه دموکراسی یک مفهوم تماماً غربی با رویکردها و کارکردها و ساختار کاملاً مشخصی هست، نمی توان و نباید گفت: دموکراسی غربی! فلذا همان برگردان "مردمسالاری دینی" در باره حکومتهای دینی و مردمی معنادارتر است!

بی شک، آن آزادی هایی که در دموکراسی غربی مطرح است (نظیر مثال جزیره ... که زدید) در حکومت مردمسالار دینی که آزادی های آن در چارچوب شرع مقدس بوده و اصول و آرمانهای آن مورد تأکید و اقبال مردم قرار گرفته معنادار نیست! اما از ان جهت که در هر دو ساختار، خواست و نظر مردم تعیین کننده بوده، نمی توانیم نتیجه بگیریم که در نظامات دموکراتیک آزادی وجود دارد و در نظامات مردمسالار دینی خیر!

موفق باشید ...@};-

Reza-D;932641 نوشت:
یا تمام عقاید و احزاب آزاد هستند؟

من که گفتم بلی
Reza-D;932641 نوشت:
اگر خیر ، "ملاک" اینکه حزب یا گروهی مشمول آزادی باشد و گروه دیگری نباشد چیست و چه فرد یا افرادی این ملاک را تعیین میکنند؟

محدودیت فعالیت گرو ه ها و احزاب سطح آگاهی دانش مردم آزادی مطبوعات آزادی بیان و خود مردم و دموکراسی هست
ملاک خود دموکراسی است
Reza-D;932698 نوشت:

الان هم شما دارید دچار دور میشوید


خیر دور در کار نیست ساز و کار دموکراسی و مقبولیت در نزد افکار عمومی هست که میزان فعالیت و گرایش به یک حزب را مشخص میکند
دموکراسی زمانی موفق هست که ارکان آن شامل آزادی اندیشه سیاسی آزادی بیان آزادی مطبوعات و رسانه تفکیک قوا آموزش همگانی فراگیر قوه قضاییه سالم و بدور از فساد فراهم باشد رقابت انتخاباتی عادلانه نقص در هر یک از این ارکانها دموکراسی را به خطر می اندازد و باعث شیوع لمپنیسم و عوام گرایی میشود
احراب همه آزاد هستند ولی مقبولیت و حوزه فعالیت آنها را دموکراسی سالم معین میکند و این جز با تجربه بدست نمی آید در تضارب آرا و خرد جمعی غل و غش راستی و ناراستی افراد و گرو ه ها تشخیص داده میشود

Reza-D;932698 نوشت:
آیا در یک نظام دموکراسی ، تمام عقاید و احزاب آزاد هستند؟
اگر خیر ، "ملاک" اینکه حزب یا گروهی مشمول آزادی باشد و گروه دیگری نباشد چیست و چه فرد یا افرادی این ملاک را تعیین میکنند؟

بله همه احزاب باید آزاد باشند
Reza-D;932698 نوشت:
سوال دوم:
"حد" این آزادی چقدر است و چه کسی یا کسانی این حدود را تعیین می کنند؟

خود دموکراسی سالم
Reza-D;932698 نوشت:
سوال سوم:
حزب جدید تا چه حد می تواند سیستم را "تغییر" بدهد؟

تا آن حد که به بهبود دموکراسی کمک کند سیستم را تغییر میدهد
کما اینکه در دموکراسی های ابتدایی همه مردم حق رای و نظر نداشتند(زنان بردگان اقلیتهای قومی آنان که ملاک یا اشراف نبودند و از این قبیل ....)
همه جوانب یک مسئله توسط افکار عمومی بواسطه نبود رسانه ها و تضارب آرا بحث و تبادل نظر نمیشد
و فهم روشنی از پیچیدگی مسائل بواسطه کمبود آموزش و سطح علمی مردم بوجود نمی آید

Reza-D;932700 نوشت:
در این توضیح شما هیچ اشاره ای به اینکه چه کسی این حدود را تعریف میکند نکرده اید
همچنین هیچ تعریفی از مسئولیت پذیری ارائه نکرده اید. مسئولیت پذیری در مقابل چه چیزی؟ پاسخگویی به چه کسانی؟

محدودیتی برای احزاب نمیتوان وضع کرد مگر اینکه باعث رنج و زحمت جامعه بشوند این رنج و زحمت را هم وظیفه رسانه های آزاد هست که بر ملا کنند
چنانچه اخلالی صورت بگیرد افراد یا احزاب باید در قوه قضاییه سالم پاسخگو در مقابل قوانین برآمده از دموکراسی باشند
Reza-D;932700 نوشت:
همچنین اگر بیان شما را بپذیریم ، باید باور کنیم که هیچ قانونی در کشورهای دارای دموکراسی نوشته نمی شود
چون طبق بیان شما همه چیز با افکار عمومی سر و سامان می گیرد
به این دلایل میگویم توضیحات شما کلی و نامفهوم است

کشوری مانند انگلیس قانون اساسی ندارد
به نظر من این توضیحات نامفهوم نیست
شما دموکراسی را با ارکان سالم آن بنا کنید خود حافظ خود هست افکار عمومی را سطح آموزش مردم و مطبوعات آزاد و تضارب آرا شکل میدهد
Reza-D;932700 نوشت:
مثلاً اگر شما از من بپرسید حدود حکومت دینی چیست و حقوق اقلیت ها چگونه است و چه کسی اینها را تعیین میکند
خیلی راحت پاسخ می دهم:
حقوق و وظایف را خداوند تعیین میکند که فقهای دینی این حقوق و وظایف را از کتاب خدا و روایات که سنت پیامبر است استخراج میکنند
بر همین مبنا حقوق اقلیت ها نیز مشخص شده و حدود دینی هم همان احکام است که در دو بُعد فردی و اجتماعی میشود تک تک آنها را تعریف کرد

در یک جامعه من به عنوان یک فرد منافعم و زندگیم چندین وجه دارد برای هر یک از وجوه زندگیم ممکن است عضو یا وابسته یک گروه یا سندیکا یا انجمن یا حزب باشم
که هر کدام از این مجمع ها ممکن است آرمانها و خط مشی های مختلفی داشته باشد
منظورم این هست که تمامی حوائج من را تنها منحصر به یک حزب یا انجمن نیست
مثلا انجمن حمایت از خانواده، نظام مهندسین، جمعیت حمایت از حیوانات، جمعیت مبارزه با مواد مخدر، و الی آخر که هر کدام جنبه هایی از زندگی من را پوشش میدهند من وقف هیچیک از آنها نیستم ولی در راستای بهبود زندگیم همکاری دو جانبه بین اعضا و جمعیت ها وجود دارد
بنابراین ممکن است با عضویت در هریک از مثالهای بالا من در اقلیت یا اکثریت جامعه باشم این عضویت ها و اشتراکات برای سایرین هم هست پس بسیار بعید هست یک فرد در جامعه همیشه در اقلیت باشد و هیچ حق رای و نظری از او در اجتماع موثر نباشد

متحیر;932694 نوشت:
اگر نا مفهوم یا کلی هست بفرمایید کدام قسمت

سلام علیکم

لطفا از منبع معتبر رفرنس بدهید . مشخص نیست از چه نوع دموکراسی صحبت میکنید اینها کلیات هم نیستند شعارند .

مهمترین مشخصه دموکراسی سیستم خودپالایی آن است. یعنی در دموکراسی مطلق گرایی نداریم. قواعد حاکم بر جامعه مبتنی بر خرد جمعی مشخص میشود و ساز و کاری دارد که همواره در حال پالایش خود است . بدین معنی است که دموکراسی هیچ گاه به طور مطلق کامل و جامع نیست ولی این خاصیت دموکراسی را پویا و داینامیک نگاه میدارد که اشکالات و ایرادات آن به طور دائمی رفع میشود. مهمترین نقطه قوت دموکراسی هم همین است. به این دلیل است که گفته میشود دموکراسی با تمام اشکالات آن بهترین نوع حکومتی است که میشناسیم.

این دیدگاه شبیه روش علمی است. نظریه های علمی هم هیچگاه وحی منزل تلقی نمیشوند و دلیل پویایی روش های علمی هم همین است و اصولا دموکراسی وجهه نوع حکومت برای دیدگاه روش علمی است. در علم هم با وجود اشکالات مترتب بر آن بهترین یافته ای است که در هر زمان در دسترس بشر قرار دارد.

لذا مهمترین نقطه افتراق دموکراسی با حکومت دینی همین است. در حکومت دینی چون از منبع وحیانی و الهی تغذیه میشود همه قوانین و قواعد آن هم حقیقت مطلق و تام و تمام و لایتغیر اند. هرچند نمود عملی این امر به شکل انجماد و تحجر خود را نشان دهد ولی طرفداران آن لایتغیر بودن اصول حکومت دینی را نقطه قوت آن میدانند.

در مکاتب فکری هم بزرگترین اشکال که الهیون به روش علمی میگیرند، علم را در گذر زمان واجد نقص نسبی میدانند. و این را نقیصه بزرگ علم میدانند حال آنکه بزرگترین نقطه قوت آن همین خاصیت است!

آقا رضا شما یک ایراد از آقای متحیر گرفتید و عنوان میکنید که در تعریف دموکراسی دارید از دور استفاده میکنید ...

اصولا اگر در تعریف دموکراسی بخواهیم مبنا را چهارچوبی ثابت در نظر بگیریم ... همون چهارچوب ثابت باعث جبر و دیکتاتوری میشه ... بنابراین به نظره من ( شاید هم اشتباه میکنم ) در تعریف دموکراسی بالاجبار باید اون رو به صورت بازگشتی به خوده دموکراسی نسبت بدهیم ...

به عنوان مثال آقای من مهدی هستم ...
عنوان میکنند که دموکراسی پایه هاش دائما در حال تغییر هست و حالت خودپائی داره ... و اون چیزی که دموکراسی رو update میکنه خوده دموکراسی هست ....

بنابراین ( شاید ) دموکراسی یک مفهوم مطلق باشه ... که اصلا نشه تعریفش کرد .... چون اگر بخواهیم اون رو تعریفش کنیم در چنگال دیکتاتوری اون تعریف اسیرش کردیم ...

Reza-D;932700 نوشت:
یک مثال میزنم البته دوستان همین مثال را نگیرند و باز بحث را ببرند روی حکومت دینی! فقط مثال است

مینوی خرد;932708 نوشت:
خوب با توجه به این جوابی که شما دادید من از شما چند سوال بپرسم ...

واقعاً متاسفم.....

**گلشن**;932719 نوشت:
پس لطفا خودتان هم رعایت کنید و از جواب دادن به سوالهایی که خوشایندتان نیست طفره نروید

قبلاً هم چند بار سوال هاي بي ارتباط پرسيده ايد و بعد هم به عدم پاسخگوييِ من ، نام طفره رفتن گذاشته ايد
اصلاً هم كوچكترين توجهي نداريد كه موضوع مورد بحث چيست و انتظار داريد هر سوالي را پاسخ بدهم

خواهر محترم

اولاً در اين تاپيك داريم درمورد دموكراسي صحبت مي كنيم. فقط دموكراسي نه هيچ نوع حكومتِ ديگر

ثانياً امتيازي كه شما براي دموكراسي برشمرديد ، قرار است به بحث و تبادل نظر گذاشته شود. نه اينكه تا شما گفتيد همه بپذيرند!
اجازه بدهيد مشخص بشود كه آنچه شما گفتيد اصلاً امتياز هست يا نيست ، بعد برويم بر سر اينكه آيا بهتر از آن هم وجود دارد يا نه

ثالثاً من از سوال شما رد نشدم. بلكه با طرح سوال هايي چگونگي اين امتياز كه شما برشمرديد را طلب كردم
شما الان به عنوان حامي و طرفدار دموكراسي ، در مقام قانع كردن من به عنوان پرسشگر هستيد ، نه من در مقام قانع كردن شما!

**گلشن**;932709 نوشت:
لطفا اگر میشه
نمونه ای از نوع نظاماتی که توضیح دارید بیاورید و توضیح دهید چگونه در ان نظامات اقلیت بر اکثریت نظرشان را تحمیل می کنند ؟

بارزترين آن حق وتو است كه در سطح بين المللي هم دارد انجام ميشود و در آن چند كشور حق دارند آراء تمام كشورهاي ديگر را كنار بزنند

**گلشن**;932727 نوشت:
قانون اساسی به همه پرسی گذاشته می شود
هر زمان در ان تغییری ایجاد شود باز به همه پرسی گذاشته می شود

يعني چه هر زمان در آن تغييري ايجاد شود؟
يعني اول تغيير ايجاد ميشود بعد به همه پرسي گذاشته ميشود؟!

**گلشن**;932727 نوشت:
به نظر می رسد قوانین به اندازه کافی به اقلیتها ازادی فردی و اجتماعی می دهد که این موارد پیش نمی اید یا خیلی کم پیش می اید

اين جواب سوال من نبود. دوباره سوالم را مي پرسم
آیا پس از تعیین قوانین ، اقلیت ها اجازه دارند برخلاف قوانینِ کلی ، و طبق میل خود عمل کنند؟

Reza-D;932641 نوشت:
سوال اول:
آیا تمام عقاید و احزاب آزاد هستند؟
اگر خیر ،
"ملاک" اینکه حزب یا گروهی مشمول آزادی باشد و گروه دیگری نباشد چیست و چه فرد یا افرادی این ملاک را تعیین میکنند؟

سوال دوم:
"حد" این آزادی چقدر است و چه کسی یا کسانی این حدود را تعیین می کنند؟

سوال سوم:
حزب جدید تا چه حد می تواند سیستم را
"تغییر" بدهد؟

نکته:
نقل قول از این دو کاربر گرامی بخاطر توضیحات مناسب ایشان است

وگرنه مخاطب من تنها دو دوستی که از آنها نقل قول کردم نیستند و هر کدام از کاربران که پاسخ این سوال ها را بدهند ممنون میشوم

سلام .بستگی به نگاه جامعه و عرف جامعه دارد . مطمئنن "هر تفکری " به معنای هر چیزی و هر حرفی را نمیتوان در احزاب جا داد...زیرا وقتی کلمه "هر" گفته میشود در فرهنگ عامیانه گفتاری ما یعنی همه چیز از معقول تا غیر معقول !! بالاخره استانداردی برای تشخیص این موارد بنا به عرف جامعه وجود دارد مثلا در جامعه یهودی مطمئنن حزب نئو نازی وجود نخواهد داشت ! یا مثلا در همین ایران خودمان هیچ احزاب فرا تفکر جریان اصلی جامعه وجود نخواهد داشت (هرچی حزب در ایران هست تقریبا یکی است زیرا در خطوطی و راهکارها کمی با هم فرق میکنند )
آزادی به معنی رها کرد همه چیزنیست ولی یک سری قوائد و عرف در هر جامعه ای وجوددار
مثلا در فلان کشور در برخی استانها سیگار ازد نیست ! قمار ازاد نیست و.... اینهارار خود مردم تامین میکند چه از طیق رای گیری و یا از طریق نمایندگانی که واقعا نماینده انها هستند ...

سید محمد جواد;932781 نوشت:
سلام .بستگی به نگاه جامعه و عرف جامعه دارد . مطمئنن "هر تفکری " به معنای هر چیزی و هر حرفی را نمیتوان در احزاب جا داد...زیرا وقتی کلمه "هر" گفته میشود در فرهنگ عامیانه گفتاری ما یعنی همه چیز از معقول تا غیر معقول !! بالاخره استانداردی برای تشخیص این موارد بنا به عرف جامعه وجود دارد مثلا در جامعه یهودی مطمئنن حزب نئو نازی وجود نخواهد داشت ! یا مثلا در همین ایران خودمان هیچ احزاب فرا تفکر جریان اصلی جامعه وجود نخواهد داشت (هرچی حزب در ایران هست تقریبا یکی است زیرا در خطوطی و راهکارها کمی با هم فرق میکنند )
آزادی به معنی رها کرد همه چیزنیست ولی یک سری قوائد و عرف در هر جامعه ای وجوددار
مثلا در فلان کشور در برخی استانها سیگار ازد نیست ! قمار ازاد نیست و.... اینهارار خود مردم تامین میکند چه از طیق رای گیری و یا از طریق نمایندگانی که واقعا نماینده انها هستند ...

سلام
خدا خيرت بدهد سيد
بالاخره يك نفر بدون حاشيه پردازي ، بلكه شفاف و مستقيم پاسخ داد
اجازه بدهيد پاسخ مطالب دوستان را بدهم بعد چند سوال دارم كه از شما خواهم پرسيد گل

**گلشن**;932714 نوشت:
آزادی گفتار ، نوشتار ، اجتماع ، دادخواهی و آزادی عقیده وایمنی از تعدی خودسرانه دولت ازجنبه های مختلف آزادی هستند

خب حد اين آزادي چقدر است و چه افرادي آن را مشخص مي كنند؟

متحیر;932763 نوشت:
ملاک خود دموکراسی است

مبهم تر شد كه!!

متحیر;932763 نوشت:
محدودیتی برای احزاب نمیتوان وضع کرد مگر اینکه باعث رنج و زحمت جامعه بشوند این رنج و زحمت را هم وظیفه رسانه های آزاد هست که بر ملا کنند

رنج و زحمت در دموكراسي چگونه تعريف ميشود و چه كساني آن را تعريف مي كنند؟

متحیر;932763 نوشت:
شما دموکراسی را با ارکان سالم آن بنا کنید خود حافظ خود هست افکار عمومی را سطح آموزش مردم و مطبوعات آزاد و تضارب آرا شکل میدهد

چگونه بنا كنيم؟!!
هر چه توضيحات شما را مي خوانم فقط به اين نتيجه مي رسم كه در حكومت دموكراسي اساساً نه حكومت وجود دارد و نه قانون!!
بلكه مردم خودشان همه چيز را كنترل مي كنند. بدون وجود حكومت يا قانون خاصي

متحیر;932763 نوشت:
کشوری مانند انگلیس قانون اساسی ندارد

انگلستان حكومتش سلطنتي است و سلطنت هم به راي گذاشته نميشود

متحیر;932763 نوشت:
بنابراین ممکن است با عضویت در هریک از مثالهای بالا من در اقلیت یا اکثریت جامعه باشم این عضویت ها و اشتراکات برای سایرین هم هست پس بسیار بعید هست یک فرد در جامعه همیشه در اقلیت باشد و هیچ حق رای و نظری از او در اجتماع موثر نباشد

ايراد اساسي پاسخ هاي شما و ساير دوستان اين است كه داريد با پيش فرض بحث ميكنيد
شما در تعاريفتان حكومت را تشكيل شده فرض گرفته ايد و همچنين فرض گرفته ايد حكومتِ مورد نظر ، باب ميل تمام اقشار است
بعد در اين فضاي ذهني ، داريد آزادي هاي مردم را به عنوان تعريف دموكراسي بيان ميكنيد

دوستان لطفاًيك جامعه را از 0 در نظر بگيريد كه مي خواهد دموكراسي را اجزا كند
از همينجا شروع كنيد و بگوئيد اولين قدمِ اين جامعه براي تحقق دموكراسي چيست؟

مشکور;932669 نوشت:

سلام و تشکر@};-

این گزاره درست نیست! که در سیستم دموکراسی رأی حکومتی وجود ندارد! اتفاقاً بسیاری از اقدامات و جهت گیری هایی که توسط دولتهای منتخب تصمیم گیری می شود با رأی و نظر همان اکثریت موافق نیست! و بسا حاکمان، مبتنی بر همان انتخاب اولیه و پشتوانه رأی مردم، این حق را برای خود مفروض می گیرند که حق رأی حکومتی در بسیاری امور دارند، نظیر اینکه بسیاری از ملتها و همان اکثریت با حضور نیروهای نظامی کشورشان برای اشغال و جنگ با یک کشور دیگر مخالفند! اما حاکمان، بدلیل هم پیمانی با نظام استکباری و سلطه و بمنظور جلب منافع بیشتر، بر خلاف نظر مردم در این قبیل برنامه ها شرکت می کنند!

بله در نظامات دموکراسی می شود برای هر چیزی اقامه دعوا کرد! اما نتیجه با توجه به نفوذ و فشار و سیستم فقدان اخلاق (رانت و رشوه و پرونده سازی و ...) توسط دستگاه حاکمه همیشه بنفع طرف خواهان نیست!

و اما در خصوص گزاره سوم، گفتیم که در سیستم دموکراسی ظاهراً حاکمیت اکثریت بر اقلیت است اما در مقام واقع و در عمل، این اقلیت متنفذ و سرمایه دار هستند که رأی و نظرشان تحکم دارد.

موفق باشید ...@};-

سلام وقت بخیر
بله درست مفرمایید حکم حکومتی وجود دارد فراموش کردم
دقیقا مثل کشور خودمان ایران که نماینده ها عملا این کار را میکنند
البته نیت من از کلمه حکومتی حکمی است شفاهی!
مثلا رئیس جمهوری خودش نتواند یک وزیر انتخاب کند....

البته در سیستم نظامات دموکراسی همین اقامه دعوا خودش خوب است .باز بهتر از سیستمات و نظاماتی است که ادعای طیب و طاهری و قدوسیت و عرفانیت دارند ..اقامه دعوا هم در انها خودش جرم است و در اخر مشخص نمیشود چه شد ...

یا حق

Reza-D;932783 نوشت:
دوستان لطفاًيك جامعه را از 0 در نظر بگيريد كه مي خواهد دموكراسي را اجزا كند
از همينجا شروع كنيد و بگوئيد اولين قدمِ اين جامعه براي تحقق دموكراسي چيست؟

سلام
این محقق نمیشه دوست عزیز
دموکراسی در هر جامعه ای بر مبنای تاریخ و عرف و تعاریف شر و خیر در ان جامعه مشخص میشود
مثلا در جامعه ای وجود گاو در خیابان دموکراسی دینی و ازادی دینی است
ایا در جامعه ماهم هست ؟؟
پس از 0 در نظر گرفتن درست نیست
هر جامعه ای بر مبنای عرفی که در طول تاریخ از تعاریف خیر و شر و ازادی در ان شکل گرفته است میتواند مفهوم توضیحی دموکراسی را بیان کند
اما !! یک سری موارد جزعی مشخص است که اگر بخواهیم به ان بپردازیم هم بحث گسترده میشود و همبه حاشیه میرود ....(دلیلش هم اطمینان نداشتن به دموکراسی مجازی است !) یا حق

سید محمد جواد;932781 نوشت:
بستگی به نگاه جامعه و عرف جامعه دارد . مطمئنن "هر تفکری " به معنای هر چیزی و هر حرفی را نمیتوان در احزاب جا داد...
زیرا وقتی کلمه "هر" گفته میشود در فرهنگ عامیانه گفتاری ما یعنی همه چیز از معقول تا غیر معقول !!
بالاخره استانداردی برای تشخیص این موارد بنا به عرف جامعه وجود دارد

تشكر
فرموديد كه بستگي به عرف آن جامعه دارد
سوال اينجاست كه آيا همين احترام به عرف يعني دموكراسي؟
فرضاً جامعه اي يهودي را كه مثال زديد ، آيا اگر حدود در اين جامعه و تفكيك معقول از غيرمعقول ، مطابق افكار يهوديت باشد ، ميشود به آن جامعه يك جامعهء دموكراتيك گفت؟

و سوال ديگر اينكه تغيير حكومتي كه قبلاً پرسيدم ، آيا تعريفش در جامعهء دموكراتيك اينگونه است:
امروز حكومت يهودي است اما چند وقت بعد بيشتر مردم طرفدار بي خدايي ميشوند. اينجا حكومت يهودي بايد همه پرسي بگذارد كه در نتيجه بي خدايان حاكم ميشوند
چند وقت بعد اگراكثر مردم مسيحي شدند اين بار بايد بي خدايان همه پرسي بگذارند. و همينطور مسيحيان ، شيطان پرستان و......
برداشت من درست بوده يا توضيح ديگري دارد؟

سید محمد جواد;932785 نوشت:
دموکراسی در هر جامعه ای بر مبنای تاریخ و عرف و تعاریف شر و خیر در ان جامعه مشخص میشود

با اين حساب آيا ميشود گفت دموكراسي به خودي خود مفهوم ندارد بلكه در كنار يك عقيده يا عرف ثانويه مفهوم پيدا ميكند؟
به عبارتي ميشود گفت دموكراسي
"انواع مختلف" دارد؟

Reza-D;932786 نوشت:
تشكر
فرموديد كه بستگي به عرف آن جامعه دارد
سوال اينجاست كه آيا همين احترام به عرف يعني دموكراسي؟
فرضاً جامعه اي يهودي را كه مثال زديد ، آيا اگر حدود در اين جامعه و تفكيك معقول از غيرمعقول ، مطابق افكار يهوديت باشد ، ميشود به آن جامعه يك جامعهء دموكراتيك گفت؟

و سوال ديگر اينكه تغيير حكومتي كه قبلاً پرسيدم ، آيا تعريفش در جامعهء دموكراتيك اينگونه است:
امروز حكومت يهودي است اما چند وقت بعد بيشتر مردم طرفدار بي خدايي ميشوند. اينجا حكومت يهودي بايد همه پرسي بگذارد كه در نتيجه بي خدايان حاكم ميشوند
چند وقت بعد اگراكثر مردم مسيحي شدند اين بار بايد بي خدايان همه پرسي بگذارند. و همينطور مسيحيان ، شيطان پرستان و......
برداشت من درست بوده يا توضيح ديگري دارد؟

اینکه احترام به عرف دموکراسی است یا خیر ،جواب خیر است
عرف جامعه در تایین قوانین ملزم به دموکراسی کمک میکند ولی به صورت مستقیم معنای دموکراسی نمیدهد
درجواب شما برای نگاه دینی: بهتر نیست قوانین به گونه ای باشد که تمام این ادیان را در بر بگیرد،؟؟چراحتما دین باید عامل برقراری دموکراسی باشد ؟؟کدام حکومت دینی میتواند دموکراسی برقرار کند یا بهتر بگویم کدام برقرار کرده است؟
احترام به ادیان یک چیز است و تک محوری دینی خاص امری دیگر
من یک حس از نوشته شما دارم جسارت نباشه "حس میکنم شما میفرمایید ملت درکی درست از دموکراسی ندارند و حکومت باید مطلقه باشد و زورکی بهشت برین را حاصل کند"
یا حق

Reza-D;932787 نوشت:
با اين حساب آيا ميشود گفت دموكراسي به خودي خود مفهوم ندارد بلكه در كنار يك عقيده يا عرف ثانويه مفهوم پيدا ميكند؟
به عبارتي ميشود گفت دموكراسي
"انواع مختلف" دارد؟

واقعیت همین است
دموکراسی چندین حالت دارد و هر حالت ان میتواند بنا به قالب اصلی هر اقلیم و ملتی تغییراتی داشته باشد
ولی برخی موارد در کلیت انها ممکن است مشترک باشد

سید محمد جواد;932788 نوشت:
من یک حس از نوشته شما دارم جسارت نباشه "حس میکنم شما میفرمایید
1 - ملت درکی درست از دموکراسی ندارند
2 - حکومت باید مطلقه باشد و زورکی بهشت برین را حاصل کند"

خير اشتباه مي كنيد. موضع من در اين تاپيك فقط بررسي دموكراسي است
البته پاسخ ها خود نشان ميدهند كه خيلي ها واقعاً درك درستي از دموكراسي ندارند يا بهتر بگويم سليقه اي دارند آن را تعريف ميكنند
ضمناً بخش دوم را هيچ جوره متوجه نميشوم از كجاي حرفهاي من برداشت كرده ايد!

سید محمد جواد;932788 نوشت:
اینکه احترام به عرف دموکراسی است یا خیر ،جواب خیر است
عرف جامعه در تایین قوانین ملزم به دموکراسی کمک میکند ولی به صورت مستقیم معنای دموکراسی نمیدهد

دموكراسي يعني حاكميت اكثريت (عرف جامعه) ، همراه با احترام به حقوق اقليت
اگر دموكراسي بر مبناي اكثريت نيست پس بر مبناي چيست؟

شما پاسخ بخش دوم پرسش مرا هم نداديد


سید محمد جواد;932788 نوشت:
درجواب شما برای نگاه دینی: بهتر نیست قوانین به گونه ای باشد که تمام این ادیان را در بر بگیرد،؟؟چراحتما دین باید عامل برقراری دموکراسی باشد ؟

من چنين نگاه ديني مطرح نكردم و موضوع تاپيك هم اين نيست
شما گفتيد كه:

سید محمد جواد;932781 نوشت:
مثلا در جامعه یهودی مطمئنن حزب نئو نازی وجود نخواهد داشت

من هم بر مبناي مثال خودتان مثالم را مطرح كردم. شما بجاي يهوديت بگذاريد مسيحيت ، بي خدايي ، سكولاريسم ، فمنيسم ، كمونيسم يا هر تفكر ديگري كه در لحظه مي تواند حاكم بر يك ملت باشد
سپس به پرسش هاي من پاسخ بدهيد

**گلشن**;932709 نوشت:
سلام و علیکم

لطفا اگر میشه
نمونه ای از نوع نظاماتی که توضیح دارید بیاورید و توضیح دهید چگونه در ان نظامات اقلیت بر اکثریت نظرشان را تحمیل می کنند ؟


سلام و تشکر

در نظام لیبرال دمکراسی، که بر اکثر کشورهای مدعی دموکراسی غربی سایه افکنده، آنچه حاکمیت واقعی دارد، سرمایه داران و منافع آن هاست نه حاکمیت عدالت اجتماعی و تلاش برای تأمین زندگی محرومان.علت حاکمیت یابی سرمایه داران و سرمایه داری آن است که آن ها از ابزارهای و امکانات بیش تری برای تأثیرگذاری بر مردم در فرآیند انتخابات برخوردارند. بنابراین، از وجود نابرابری، بی عدالتی، ناامنی در زندگی اجتماعی غرب، نباید تعجب کرد. یکی از حساس ترین نقاطی که سرمایه داری بر آن تاثیری شگرف می نهد، افکار عمومی است. سرمایه داری غرب با استفاده از مکانیسم استعماری تبلیغی، به گونه ای عمل می کند که آرای مردمی را به خدمت خود در می آورد. در حقیقت، در نظام های لیبرال دمکراسی، سرمایه سالاری سایه افکنده و انتخابات، تنها پروسه ای برای مشروعیت دادن به هواپرستی جمعی و سود جویی سرمایه داران به شمار می رود.سلطه سرمایه داری با هدف اصلی تشکیل حکومت ها که رشد و تعالی بخشیدن به مردم است، در تعارض قرار دارد. لیبرال دموکراسی، هدف از حکومت را تأمین معاش مردم عنوان می کند، در حالی که تأمین معاش و رفاه سرمایه داران جایگزین آن شده است. به بیان دیگر، در نظام اقتصاد سرمایه داری، ابزار و وسایل تولید، اغلب در مالکیت سرمایه داران است، زندگی اقتصادی با ساز و کارهای سرمایه و بازار یعنی نیروی عرضه و تقاضا عمل می کند، کسب سود حداکثر و منافع مادی بیشتر، انگیزه کافی برای تلاش و فعالیت اقتصادی پول داران را موجب می شود، و آن ها کالاها و خدمات را تنها برای کسب سود افزون تر تولید می کنند.(احسان شادی، "لیبرال دمکراسی و اقتصاد بازار،" فتح (17 بهمن 1378) ص 12. شهریار زرشناس، "اشاراتی درباره مبانی نظری دموکراسی لیبرال،" قدس (5 خرداد 1380) ص 15.)

دیگر اینکه رأی سازی یا جلب آرای مردم، به وسیله تبلیغات عوام فریبانه، از معایب عمده لیبرال دموکراسی های غربی است.در این شرایط، یعنی شرایطی که اکثریت مردم، به وسیله تبلیغات دروغین گمراه می شوند، آیا می توان آرای به دست آمده را،نظر واقعی مردم دانست؟این مسأله، مؤید جمله ای معروف از ژان ژاک روسو است که گفت: «هرگز نمی توان ملتی را فاسد نمود، ولی می توان، اغلب آن ها را گمراه کرد، آن وقت، چنین به نظر می رسد که ملتی،زیان خود را می خواهد.در واقع، سه اشکال در تبلیغات غربی به چشم می خورد: 1 - به دست آوردن آرای اکثریت مردم به هر شیوه و وسیله ممکن،تداعی کننده این جمله است: هدف، وسیله را توجیه می کند. 2 - هدف تبلیغات، گرفتن قدرت تفکر از مخاطبین است.در این صورت، هر فرد رأی ایی را می دهد که قبلا در ذهن او پدید آورده اند.3 - در میدان رقابت انتخابات، تنها کسانی پیروز خواهند شد که امکانات تبلیغی بیش تری دارند.(پل سوئیزی و ادوارد باتالوو، نقدی بر پاره ای از نظریه های رایج در سرمایه داری غرب، ترجمه فرهاد نعمانی و منوچهر سناجیان (تهران: جاویدان، 1356) ص 19.حمید مولانا، ظهور و سقوط مدرن (تهران: کتاب صبح، 1380)ص 242-235.)

ضمن انکه حاکمان عمده کشورهای دارای دموکراسی غربی (اروپا و ...) بر خلاف نظر مردم و اکثریت جوامعشان، که با پدیده های تروریسم حقیقی مخالفند، رأی و تفسیر خود را همراه با طرح نظم نوین جهانی امریکا جهت داده و در طرحهای نظام استکباری برای نسل کشی مسلمانان در افغانستان و عراق و سوریه همراه می کنند، و چشم بر واقعیت تروریسم جهانی و نسل کشی های رژیم صهیونیستی می بندند، و البته یا با دروغ و تزویر و فریب، چهره واقعی تروریسم را در نظر مردمشان وارونه جلوه می دهند و یا در برابر مخالفت مردم با حضور و همراهی کشورشان با سیاستهای جنگ افروزانه امریکا، با تدابیر شدید امنیتی و یا برخورد شدید با صفوف مخالفان، واکنش نشان می دهند و این همان چهره کریه دموکراسی است!
این وضعیت در بسیاری کشورهای غربی مشهود است و نمونه های ان از عداد خارج است.

و البته موارد اشکال به دموکراسی غربی که عموماً مقهور نظام لیبرالی غرب است بیش از چیزی است که گفتیم و در این مجال به همین مقدار بسنده می کنیم!

موفق باشید ...@};-

مشکور;932808 نوشت:
نه حاکمیت عدالت اجتماعی و تلاش برای تأمین زندگی محرومان.علت حاکمیت یابی سرمایه داران و سرمایه داری آن است که آن ها از ابزارهای و امکانات بیش تری برای تأثیرگذاری بر مردم در فرآیند انتخابات برخوردارند.

سلام علیکم

دقیقا نکته همین جاست . واژه دموکراسی که ریشه یونانی دارد از واژه ای ترکیبی است از "دمو" بمعنی "مردم" و "کراسی" بمعنی "حاکمیت" . در سیبلاب اول باید دید چه کسانی را مردم محسوب میشوند و در سیلاب دوم یعنی حاکمیت باید دید چه کسانی قوانین را وضع میکنند

در همان تاریخ هم یونانیان شهروندان شهر آتن را فقط مردم محسوب میکردند و غیر آنها اصلا مردم نبودند . قوانین را در قالب احکام فردی و اجتماعی را هم منتخبانی محدود از همین قشر مینوشتند نه همه مردم یونان و مستعمراتشان

جناب پارسا نیا در بخشی از مقاله خطای استراتژیک در پذیرش 2030 که در محضر رهبری ایراد کردند مطالبی را مرتبط با این موضوع ذکر کردند که لازم است مورد توجه قرار گیرد برای کسانی که دموکراسی را پیش از هر چیز در ذهنشان مینویسند و در بیرون بدنبال تفسیر و تاویلش میگردند :

دموکراسی لیبرال، مفهومی محدود به حوزه‌ی فرهنگی غرب دارد.

تئوری‌پردازان این مفهوم، انسان‌هایی را که تربیت‌یافته‌ی فرهنگ‌های غیرغربی هستند، شهروند جامعه‌ی دموکراتیک نمی‌دانند و حق رأیی برای آنها قائل نیستند.
جان استوارت میل در پایان قرن ۱۹ و پوپر در پایان قرن ۲۰، حق رأی را مختص به کسانی می‌دانند که در چارجوب اصول و روح مربوط به دموکراسی لیبرال بیندیشند.

از نظر استوارت میل بهترین نوع حاکمیت برای مردم هند دیکتاتوری است، به شرط اینکه دیکتاتور همت خودش را برای تغییر فرهنگ آنها صرف کند و تغییر فرهنگی هم باید به این نتیجه ختم شود که آنها پای صندوق رأی، رأی خود را منشاء و مبداء حق بدانند.

یا پوپر وقتی که در الجزایر، عباس مدنی رأی آورد و بر علیه او کودتا شد، در مصاحبه با اشپیگل در سال ۱۹۹۶ برای دفاع از کودتا گفت وقتی که شما اسلحه را به دست عده‌ای دبستانی می‌دهید نتایجش این می‌شود.

... ( اینجا )

متحیر;932685 نوشت:
سلام بر Reza-D گرامی
در پاسخ باید بگوییم
1- تعریف شما ازدیکتاتوری چیست؟

2- هیچ تصمیم یا اقدامی نیست که عواقب و عوارض نداشته باشد و ناخوشایند دیگر عوامل (اعم از خود محیط اجرای عمل و یا اجزاء اقدام به عمل) اجرای تصمیم نباشد
اصولا هر اقدام و تصمیم و انتخابی هر چند بسیار شخصی و پیش پا افتاده نظیر یک لیوان آب خوردن ، با رغبت تمام اعضا و جوارح و تمامی سلولهای بدن صورت نمیگیرد
اقدام شما برای آب خوردن با زحمت دست و پای شما و کارکرد جهاز هاضمه و کلیه شما و دیگر اجزاء هست
هر چند با هماهنگی تمام شما اقدام به نوشیدن آب میکنید ولی بدن شما در مقابل این اقدام مسئولیت تمام اجزاء و جوارح را چه آنها که از این اقدام آسیب میبینند چه آنها که منتفع میشوند را دارد

3- دموکراسی در لوای جکومت مسئولیت پذیر باید باشد حکومتی که خود را در برابر تمام شهروندان و گروه ها چه اکثریت و چه گروه های اقلیت مسئول بداند و الا این ذموکراسی استبداد اکثریت هست
4 دموکراسی بدون ارکان آن ابتر و ناشایست هست رکن های آن شامل رقابت های انتخاباتی عادلانه به همراهی آزادی اندیشه سیاسی ، آزادی بیان و از همه مهم تر آزادی مطبوعات و رسانه ها ست
برای تضمین این آزادی ها باید قوای مقننه مجریه و قضاییه از هم منفک و استقلال داشته باشند قوه قضاییه سالم و مستقل اهمیت به سزایی دارد
5- بشر تا کنون نظام سیاسی ای سالم تر از دموکراسی کشف نکرده است؛ اگر روزی کشف کند اینکه تا امروز کشف نکرده معنی اش این نیست که تا ابدالآباد کشف نخواهد کرد ولی تا الآن که تقریبا سه هزار و اندی سال از اندیشه سیاسی در جهان می گذرد نظام سیاسی ای سالم تر از نظام دموکراتیک کشف نکرده یا اختراع نکرده یا جعل نکرده است .

موفق باشید


سلام@};-

البته علیرغم مشکلات متعددی که نظامات دموکراسی غربی دارد که می توانید جزییات بیشتر این مشکلات بنیادین را در صورت تمایل در مقاله زیر دنبال کنید:(طولانی هست اما برای طالبان حقیقت، خالی از فایده نیست):

لیبرال دموکراسی در بوته نقد

اما حداقل در مقام ظاهر و شاید هم شعار، بطور نسبی توانسته نظر برخی را بعنوان یک ساختار مناسب برای حکومت مناسب مردم بر مردم در مقایسه با دیگر انواع حکومتها بدست آورد! البته حتی خود غربی ها هم اشکالات اساسی به دموکراسی دارند که جزییات بیشتر را در همان مقاله می توانید ببینید! نظیر اینکه دکتر «اریک والبرگ» کارشناس کانادایی‌الاصل مسائل غرب آسیا در ارزیابی خود از واکنش تعصب‌آلود غرب نسبت به انتخابات اخیر ایران گفت: «متعصبین غربی مانند همیشه نسبت به روند دموکراسی در ایران منتقد هستند. اما واقعیت این است که وضعیت سیاسی غرب بیشتر شبیه به سیرک است و غربی‌ها صلاحیت اظهار نظر در مورد دموکراسی در ایران را ندارند.» همچنین معتقد است: «غربی‌ها از ابتدا با جمهوری اسلامی سر ناسازگاری داشتند‌، اما آمارها حاکی از آن است که جمهوری اسلامی ایران در زمینه دموکراسی کارنامه بهتری از غربی‌ها دارد.

لازم بذکر است، اینطور نیست که هیچ طرح و نظام کاملتری بدیل دموکراسی نباشد! اما حاکمیت اندیشه هایی نظیر اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم که شاخه و تنه ی یک ریشه اند! مجالی برای عرض اندام اندیشه های کامل تر و متعالی تر در ذائقه مردم نگذاشته! متأسفانه وقتی مردم از اندیشه های توحیدی و حقیقت توحید که توحید در اطاعت، توحید در تشریع و تقنین، توحید در حاکمیت و ... از اقسام آنست دور شوند و فراموش کنند که خدای خالق که واجد علم و حکمت و عدل مطلقه است و خیرخواه مطلق انسان است، بیش از هر شخص یا اشخاصی به نیازها، استعدادها، توانایی ها و دیگر جزییات وجودی بشر واقف است و قطعاً برنامه و قوانین او کاملترین است؛ و در اثر این غفلت و کنار نهادن و به حاشیه راندن دین که روح اطاعت از قوانین خدای هستی بخش است و اقبال به قوانین خودساخته بشری و حقوق بشرهای خودنوشته، نتیجه ای جز این نخواهد داشت، که با انتخاب و اختیار خود در دامن ماری خوش خط و خال خواند افتاد که اهریمنی هفت سر را در درون خود نهفته! ماری که لباس مدنیت و مردمسالاری را بر تن کرده اما در باطن بدلیل جهل اربابان و برنامه نویسان نظام دموکراسی نسبت به حقیقت انسان، آثار و پیامدهای این قبیل نظامات، تحفه و ثمری جز کشانیدن بشریت به ورطه هولناک هلاکت انسانیت و معنویت و فطرت، تن دادن به هر رذالت و پستی و نیز قبول نوعی استبداد و دیکتاتوری مخفی (سیاسی، اقتصادی، فکری و فرهنگی و ...) در پی ندارد.

موفق باشید ...@};-

مشکور;932808 نوشت:
در نظام لیبرال دمکراسی، که بر اکثر کشورهای مدعی دموکراسی غربی سایه افکنده، آنچه حاکمیت واقعی دارد، سرمایه داران و منافع آن هاست نه حاکمیت عدالت اجتماعی و تلاش برای تأمین زندگی محرومان.علت حاکمیت یابی سرمایه داران و سرمایه داری آن است که آن ها از ابزارهای و امکانات بیش تری برای تأثیرگذاری بر مردم در فرآیند انتخابات برخوردارند. بنابراین، از وجود نابرابری، بی عدالتی، ناامنی در زندگی اجتماعی غرب، نباید تعجب کرد. یکی از حساس ترین نقاطی که سرمایه داری بر آن تاثیری شگرف می نهد، افکار عمومی است. سرمایه داری غرب با استفاده از مکانیسم استعماری تبلیغی، به گونه ای عمل می کند که آرای مردمی را به خدمت خود در می آورد. در حقیقت، در نظام های لیبرال دمکراسی، سرمایه سالاری سایه افکنده و انتخابات، تنها پروسه ای برای مشروعیت دادن به هواپرستی جمعی و سود جویی سرمایه داران به شمار می رود.سلطه سرمایه داری با هدف اصلی تشکیل حکومت ها که رشد و تعالی بخشیدن به مردم است، در تعارض قرار دارد. لیبرال دموکراسی، هدف از حکومت را تأمین معاش مردم عنوان می کند، در حالی که تأمین معاش و رفاه سرمایه داران جایگزین آن شده است. به بیان دیگر، در نظام اقتصاد سرمایه داری، ابزار و وسایل تولید، اغلب در مالکیت سرمایه داران است، زندگی اقتصادی با ساز و کارهای سرمایه و بازار یعنی نیروی عرضه و تقاضا عمل می کند، کسب سود حداکثر و منافع مادی بیشتر، انگیزه کافی برای تلاش و فعالیت اقتصادی پول داران را موجب می شود، و آن ها کالاها و خدمات را تنها برای کسب سود افزون تر تولید می کنند.(احسان شادی، "لیبرال دمکراسی و اقتصاد بازار،" فتح (17 بهمن 1378) ص 12. شهریار زرشناس، "اشاراتی درباره مبانی نظری دموکراسی لیبرال،" قدس (5 خرداد 1380) ص 15.)

سلام ...
جناب مشکور ... واقعا یک جور انصاف ... واقعا یک جور حقیقت گوئی ...
آخه میخواهیم تا کجا پیش بریم ... واقعا من موندم که میخواهیم تا کجا پیش بریم ...

الان شما بخواهید در درون کشوری مانند انگلیس بک ماشین دست دومی مانند پراید بخرید ... قیمتش 700 پوند هست ... یعنی یک چیزی در حدود 3.5 میلیون تومن به پول ایران . و یک گارسون رستوران در درون انگلیس روزی بین 50 تا 70 پوند میگیره ... یعنی یک گارسون رستوران در درون کشوری مانند انگلیس 10 روز کار میکنه و یک پراید دست دوم خوب میخره ...

الان شما بخواهید در درون کشوری مانند انگلیس یک ماشین دست دومی مانند 206 بخرید ... قیمتش یک چیزی در حدود 2200 پوند هست ... یعنی یک چیزی در حدود 10 میلیون تا 12 میلیون تومن به پول ایران و یک گارسون رستوران در درون انگلیس روزی بین 50 تا 70 پوند میگیره ... یعنی یک گارسون رستوران در درون کشور انگلیس با حدودا یک ماه و نیم کار کردن میتونه یک ماشین خوب 206 بخره ...

قیمت گوشت و مرغ هم که در درون دنیا تقریبا ثابت هست ... با این تفاوت که یک مهندس ایرانی برجی در حدود 3 میلیون حقوق میگیره ... و یک دانشجوی برقی که تازه از یک دانشگاه انگلیسی فارغ التحصیل میشه ... در حدود 5000 پوند حقوقش هست ( یعنی برجی 25 میلیون تومن ) البته تقریبا نیمی از این پول بابته مالیات میره ... ولی میتونیم بگیم یک دانشجوی 24 ساله با تجربه صفر در درون انگلیس برجی 12 میلیون تومن هالی به هولی میکنه ... و یک مهندس با تجربه +10 در درون ایران باید حقوقش یک چیزی در حدود 3 میلیون باشه ....

قیمت خونه .... در درون تهران تقریبا 1.5 برابر لندن هست ... یعنی اگر فرض کنیم شما یک جایه متوسط تهران آپارتمان داشته باشید ... همون آپارتمان رو بفروشید ... میتونید 1.5 برابر اون از لحاظ وسعت در درون لندن خونه بخرید ...

با اینکه خدمتتون گفتم ... اونها تقریبا 20 برابر ما حقوق میگیرند ...

هزینه درمانشون هم که صفر هست ...بعدش شما میاین و عنوان میکنین ...

نقل قول:

آنچه حاکمیت واقعی دارد، سرمایه داران و منافع آن هاست نه حاکمیت عدالت اجتماعی و تلاش برای تأمین زندگی محرومان .

تازه انگلیس گرون ترین کشور اروپائی هست . و هر از چندی مردمانش میریزن بیرون که چرا ما رو بدبخت کردین و ما رو استثمار میکنین ...

الان شما اگر در درون کشور انگلیس دنیا اومده باشید و تنبل باشین ... معاینتون میکنن ... اگر ژنتیکی تنبل باشید اونهایی که مالیات میپردازند ... باید جور شما رو بکشند ... چون اونها اعتقاد دارند دنیایه ما بر اساس بی عدالتی ایجاد شده ... ژن کسی زرنگ هست و کسی هم بد شانس بوده و ژنش تنبل بوده ... و اون شخص تنبل هم حق زندگی کردن داره ... بنابراین بابته تنبلیش میره از دولت پول میگیره .

خریدن یک خونه متوسط ؛ خریدن یک ماشین متوسط ؛ خریدن تجهییز آلات به روز زندگی ؛ در درون کشور انگلیس کلا کاره 2 سال هست . بعدش از تمام این چیزها راحت میشن و به مفاهیم زندگی میپردازند ... آزادی رو تجربه میکنند ....

حالا بیاین و این رو با ایران مقایسه کنین ....
نمیدونم خاطرتون هست یا نه ... که ایران خودرو و سایپا داشتند ورشکست میشدند و دولت بهشون وام داد که بتونند ماشین شرایطی به مردم بفروشند ....

یکی رو شنیدم که رفت و یک پراید رو گویا 35 میلیون تومن یا 45 میلیون تومن ( دقیقش رو خاطرم نیست ) شرایطی از همین شرکتها خرید ... و راوی برام تعریف میکرد وقتی ازش پرسیده چرا رفتی و چنین ماشین بدی رو بابتش 35 میلیون تومن دادی ... اون هم در پاسخ گفته ... من که نمیتونم با کارکردن تا آخر عمرم صاحب ماشین بشم ... بزار این صباحی که زنده هستم یک چیزی زیر پام باشه ...

بعدش هم دارین اونها رو محکوم میکنین که نظامشون سرمایه داری هست و حاکمان جور هستند و ....

خیلی دوست دارم یک بار بنشینید و آنچه در درون مجلس عوام انگلیس اتفاق میوفته رو ببینید ...

رئیس مجلس روبرو هست ....
دولتی ها و وزیران ... سمته چپ ...
حزب کارگر و مردم ... سمته راسته مجلس ....

از این طرف دولتی ها میگن میخواهیم نیروگاه اتمی بسازیم ... میخواهیم بمب اتم بسازیم ... میخواهیم دنیا رو فتح کنیم ...
از اون طرف حزب کارگر بلند میشه میگه ... نخست وزیر بشین سره جات ... مردم باید زندگیشون رو بکنند ... ما نیاز به رفاه عمومی داریم ... ما نیاز به بیمه بهتر ؛ خدمات بهتر و ... داریم .

همونجور که در درون هر کشور متمدنی یک چیزی به نام تعیین بودجه داریم ...
در درون یک کشور دموکراتی مانند انگلیس ما سندیکای کارگری داریم ...

و تمامی شغل ها و حرفه ها ... به غیر از اینکه بودجه خودشون رو مطالبه میکنند ...
در درون مجلس عوام از پائین به بالا از دولت سهم خواهی میکنند ...

یعنی وقتی قرار هست که دولت طرح ریزی کنه ... همون لحظه حزب کارگر میاد و میگه باید اینقدر بودجه تامین کنی ... باید اینقدر رفاه عمومی ایجاد کنی ... باید اینقدر مشگلات رو حل کنی ...
و دولت از خیلی از طرح هاش عقب نشینی میکنه تا اونها رو راضی کنه ...

حالا اینو با ایران مقایسه کنین که ...
میشینن تصمیم میگیرن انرژی صلح آمیز هسته ای داشته باشیم ...
حالا مردم هم از گرسنگی مردند چیزه زیاد مهمی نیست ...

اگر یک نظام دموکراتیک داشتیم ...
کسی که داشت تصمیم میگرفت ایران رو ببره زیر تحریم ... با دادو فریادهای حزب کارگری طرف بود که میگفت مردم نون ندارند ... مردم شغل ندارند ...
و در همون مجلس ... مساله انرژی هسته ای صلح آمیز ... کنسل میشد ...

ولی خوب دیگه ... میشینن یهو فکر انقلابی میکنند ... یهو انقلابی فکر میکنند خیلی چیزه خوبی هست ... یهو انقلابی میلیاردها دلار خرجش میکنن ... یهو انقلابی میلیاردها دلار بابتش رشوه میدن ... یهو انقلابی شهدای هسته ای میدن ...
بعدش هم انقلابی نرمش قهرمانانه به خرج میدن و درونش بتون آرمه میریزن ....

مشکور;932808 نوشت:
.سلطه سرمایه داری با هدف اصلی تشکیل حکومت ها که رشد و تعالی بخشیدن به مردم است، در تعارض قرار دارد. لیبرال دموکراسی، هدف از حکومت را تأمین معاش مردم عنوان می کند، در حالی که تأمین معاش و رفاه سرمایه داران جایگزین آن شده است. به بیان دیگر، در نظام اقتصاد سرمایه داری، ابزار و وسایل تولید، اغلب در مالکیت سرمایه داران است، زندگی اقتصادی با ساز و کارهای سرمایه و بازار یعنی نیروی عرضه و تقاضا عمل می کند، کسب سود حداکثر و منافع مادی بیشتر، انگیزه کافی برای تلاش و فعالیت اقتصادی پول داران را موجب می شود، و آن ها کالاها و خدمات را تنها برای کسب سود افزون تر تولید می کنند.(احسان شادی، "لیبرال دمکراسی و اقتصاد بازار،" فتح (17 بهمن 1378) ص 12. شهریار زرشناس، "اشاراتی درباره مبانی نظری دموکراسی لیبرال،" قدس (5 خرداد 1380) ص 15.)

سلام و ممنون از پاسخ شما

فکر کنم شما نظام اقتصادی سرمایه داری را بیشتر نقد کردید و ان را نظامی ناکارامد دانستید
بزرگوار در سه نوع نظام اقتصادی دنیا که شامل سرمایه داری و سوسیالیستی و کمونیسم می باشد
مطلع هستید نظام کونیستی به دلیل ناکارامدی منسوخ شد و بزرگترین کشور کمونیستی دنیا یعنی شوروی
از هم پاشید و الان رو به سرمایه داری اورده است
اگر به شاخص های رفاه اجتماعی که شامل میزان تورم و درامد ناخالص ملی و قدرت خرید مردم
در کشورهای سرمایه داری و کمونیستی و سوسیالیستی نگاه کنیم
این شاخصها در کشورهای سرمایه داری به مراتب بهتر است
مثلا الان میزان بیکاری ایران با امریکا را بسنجید تا ببینید کدام کشور بیکاری کمتری دارد
هرچه شاخص های رفاه اجتماعی در کشوری بهتر باشد
معاش مردم و اقتصاد مردم در ان کشورها بهتر است

پس اینکه شما نظام سرمایه داری را از نقطه ضعفهای دموکراسی بدانید به نظر من
درست نیست
کما اینکه در خود ایران هم به دنبال ایجاد نظام سرمایه داری برای رشد اقتصادی کشور هستند

مشکور;932808 نوشت:
دیگر اینکه رأی سازی یا جلب آرای مردم، به وسیله تبلیغات عوام فریبانه، از معایب عمده لیبرال دموکراسی های غربی است.در این شرایط، یعنی شرایطی که اکثریت مردم، به وسیله تبلیغات دروغین گمراه می شوند، آیا می توان آرای به دست آمده را،نظر واقعی مردم دانست؟این مسأله، مؤید جمله ای معروف از ژان ژاک روسو است که گفت: «هرگز نمی توان ملتی را فاسد نمود، ولی می توان، اغلب آن ها را گمراه کرد، آن وقت، چنین به نظر می رسد که ملتی،زیان خود را می خواهد.در واقع، سه اشکال در تبلیغات غربی به چشم می خورد: 1 - به دست آوردن آرای اکثریت مردم به هر شیوه و وسیله ممکن،تداعی کننده این جمله است: هدف، وسیله را توجیه می کند. 2 - هدف تبلیغات، گرفتن قدرت تفکر از مخاطبین است.در این صورت، هر فرد رأی ایی را می دهد که قبلا در ذهن او پدید آورده اند.3 - در میدان رقابت انتخابات، تنها کسانی پیروز خواهند شد که امکانات تبلیغی بیش تری دارند.

متاسفانه این معضل در تمام نظامهای مبتنی بر رای گیری می تواند وجود داشته باشد
مگر اینکه مخالف هرگونه ارا و رای مردم باشیم که ان هم می شود دیکتاتوری
نباید به خاطر این معظلی که شما بیان کردید به سمت دیکتاتوری برویم بلکه باید در پی راه حل و سازو کارهایی
باشیم که مردم ازادانه و بدون تاثیر از تبلیغات بتوانند تصمیم گیری کنند
دیکتاتوری امتحان خودش را در دنیا پس داده و تمام نظامهای دیکتاتوری یا سقوط کرده یا خواهند کرد

مشکور;932808 نوشت:
ضمن انکه حاکمان عمده کشورهای دارای دموکراسی غربی (اروپا و ...) بر خلاف نظر مردم و اکثریت جوامعشان، که با پدیده های تروریسم حقیقی مخالفند، رأی و تفسیر خود را همراه با طرح نظم نوین جهانی امریکا جهت داده و در طرحهای نظام استکباری برای نسل کشی مسلمانان در افغانستان و عراق و سوریه همراه می کنند، و چشم بر واقعیت تروریسم جهانی و نسل کشی های رژیم صهیونیستی می بندند، و البته یا با دروغ و تزویر و فریب، چهره واقعی تروریسم را در نظر مردمشان وارونه جلوه می دهند و یا در برابر مخالفت مردم با حضور و همراهی کشورشان با سیاستهای جنگ افروزانه امریکا، با تدابیر شدید امنیتی و یا برخورد شدید با صفوف مخالفان، واکنش نشان می دهند و این همان چهره کریه دموکراسی است!
این وضعیت در بسیاری کشورهای غربی مشهود است و نمونه های ان از عداد خارج است.

به نظر من این مشکل حاکمان این کشورهاست نه مشکل سیستم دموکراسی
حاکمان احزاب بزرگ امریکا منافع مادی کشورشان را اینگونه می بینند و به دنبال منافع کشورشان هستند

**گلشن**;932821 نوشت:
به نظر من این مشکل حاکمان این کشورهاست نه مشکل سیستم دموکراسی

من هم قبول دارم که مشکل از خود دموکراسی نیست (جدای از اینکه من دموکراسی را قبول دارم یا نه)
اما یک سوال ، مگر نه اینکه در این چند پست که شما یا سایر دوستان به بنده پاسخ داده اید
مدام میگفتید دموکراسی خودش خودش را کنترل میکند ، دموکراسی یک فرایند است که از دلش عدالت بیرون میاید و........
خب بفرمائید چرا دموکراسی نتوانست جلوی این سرمایه داران را بگیرد؟

خاطرتان هست درمورد اسلحه و مشروبات با هم گفتگو می کردیم شما گفتید که اینها زیر سر سرمایه داران است
خب چرا دموکراسی ، آزادی مطبوعات ، آزادی بیان و..... نتوانست جلوی سرمایه داران را بگیرد؟

مجدد به مطلبی که گفتید نگاه کنید ، فکر کنید ببینید یاد چه جمله ای میفتید:

**گلشن**;932821 نوشت:
دموکراسی به ذات خودش مشکل ندارد
هر مشکلی هست از حاکمان این کشورهاست

مینوی خرد;932818 نوشت:
اینو با ایران مقایسه کنین که ...
میشینن تصمیم میگیرن انرژی صلح آمیز هسته ای داشته باشیم ...
حالا مردم هم از گرسنگی مردند چیزه زیاد مهمی نیست ...

اگر یک نظام دموکراتیک داشتیم ...


با تمام پست شماره 90 شما موافقم بجز این بخشی که نقل قول کردم

جناب "فاتح" جمله ای گفتند که به درد بحث ما میخورد:


فاتح;932815 نوشت:
در همان تاریخ هم یونانیان شهروندان شهر آتن را فقط مردم محسوب میکردند و غیر آنها اصلا مردم نبودند

خیلی دوست دارم بدانم شما دنبال عدالت برای تمام مردم دنیا هستید یا فقط عدالت برای خودتان؟
اگر منظور شما از دموکراسی و عدالت اجتماعی شامل تمام مردم دنیا میشود ، بفرمائید نظرتان درمورد گرسنگان آفریقا چیست؟

نمیشود که یک طرفه نگاه کرد
بله بدون شک بخشی از پیشرفت غرب بخاطر تلاش ها و برنامه ریزی دقیق خودشان بوده
و باز بدون تردید بخشی از مشکلات کشور ما بخاطر بی تدبیری و بی برنامگی و خودپرستی برخی مسئولین بوده

اما آن طرف موضوع را هم ببینید که درست از ابتدای انقلاب همین کشورهای مدعی آزادی ایران را تحریم کردند
همان انرژی هسته ای که میگوئید و گرسنگی مردم را به گردن دولت میندازید ، در حقیقت باید یقهء همان کشورها را بگیرید
باید بپرسید چرا شما حق دارید انرژی هسته ای داشته باشید ولی ما نه!
اصلاً می خواهیم بمب بسازیم ، مگر خودتان نساخته اید؟ مگر دموکراسی نیست؟ مگر آزادی برای همه یکسان نیست؟

جالب است که شما از طرفی ناراحت هستید که چرا ما هم مثل آن کشورها پیشرفت نمی کنیم
ولی از طرف دیگر وقتی جلوی یک پیشرفت ما را می گیرند (انرژی هسته ای) ایراد می گیرید که چرا می خواستیم پیشرفت کنیم!!

با تشکر از تمام دوستانی که در این تاپیک شرکت کردند
و بخصوص استاد عزیز جناب مشکور

بنده به دلایلی از امروز دیگر در سایت حضور ندارم. لااقل برای مدتی
شاید فقط برای پرسش های خودم از کارشناسان سری به سایت بزنم اما دیگر حضور فعال نخواهم داشت
لذا اگر دوستان صحبتی در خصوص این تاپیک ندارند ، کارشناس محترم می توانند تاپیک را جمع بندی بفرمایند
البته اگر کاربران مایل باشند خودشان بحث را ادامه دهند ، مختار هستند

از اینکه مرا در دانسته های خود شریک کردید ممنونم
اگر در این مدت کسی را دلخور کرده ام همینجا عذرخواهی میکنم


به امید پیروزی حق و حقیقت
گل گل گل گل

Reza-D;932835 نوشت:
با تمام پست شماره 90 شما موافقم بجز این بخشی که نقل قول کردم

جناب "فاتح" جمله ای گفتند که به درد بحث ما میخورد:

خیلی دوست دارم بدانم شما دنبال عدالت برای تمام مردم دنیا هستید یا فقط عدالت برای خودتان؟
اگر منظور شما از دموکراسی و عدالت اجتماعی شامل تمام مردم دنیا میشود ، بفرمائید
نظرتان درمورد گرسنگان آفریقا چیست؟

نمیشود که یک طرفه نگاه کرد
بله بدون شک بخشی از پیشرفت غرب بخاطر تلاش ها و برنامه ریزی دقیق خودشان بوده
و باز بدون تردید بخشی از مشکلات کشور ما بخاطر بی تدبیری و بی برنامگی و خودپرستی برخی مسئولین بوده

اما آن طرف موضوع را هم ببینید که درست از ابتدای انقلاب همین کشورهای مدعی آزادی ایران را تحریم کردند
همان انرژی هسته ای که میگوئید و گرسنگی مردم را به گردن دولت میندازید ، در حقیقت باید یقهء همان کشورها را بگیرید
باید بپرسید چرا شما حق دارید انرژی هسته ای داشته باشید ولی ما نه!
اصلاً می خواهیم بمب بسازیم ، خب به شما چه؟ مگر دموکراسی نیست؟ مگر آزادی برای همه یکسان نیست؟

جالب است که شما از طرفی ناراحت هستید که چرا ما هم مثل آن کشورها پیشرفت نمی کنیم
ولی از طرف دیگر وقتی جلوی یک پیشرفت ما را می گیرند (انرژی هسته ای) ایراد می گیرید که چرا می خواستیم پیشرفت کنیم!!

سلام ...
آقا رضا ... شما یک همسایه دارین که ...

1. پشت سره هم در درونه خونشون داد میزنه ... مرگ بر همسایه .
2. بر رویه چاقوهاش نوشته ... مرگ بر همسایه .
3. هر جمعه سرش رو از درون پنجره میاره بیرون و میگه مرگ بر همسایه .
4. همسایتون هم با شما دیگه حرف نمیزنه و قطع رابطه میکنه ... به بقال سره کوچه هم میگه بهش چاقو نده که روش بنویسه مرگ بر همسایه ... به دوستان و آشناهاش هم میگه ازش جنس نخرین ...

به نظره شما کاره اشتباهی میکنه ....

مینوی خرد;932844 نوشت:
آقا رضا ... شما یک همسایه دارین که ...

1. پشت سره هم در درونه خونشون داد میزنه ... مرگ بر همسایه .
2. بر رویه چاقوهاش نوشته ... مرگ بر همسایه .
3. هر جمعه سرش رو از درون پنجره میاره بیرون و میگه مرگ بر همسایه .
4. همسایتون هم با شما دیگه حرف نمیزنه و قطع رابطه میکنه
به بقال سره کوچه هم میگه بهش چاقو نده که روش بنویسه مرگ بر همسایه ... به دوستان و آشناهاش هم میگه ازش جنس نخرین ...

به نظره شما کاره اشتباهی میکنه ...


آخی... دلم خیلی سوخت.... بخصوص آن قسمت که گفتید دیگه با من حرف نمیزنه
یه جوری نوشتید احساس کردم آمریکا آمده سر روی شانهء شما گذاشته و های های گریه کرده!!

بعدش من نفهمیدم اینها چه ربطی به گرسنگان آفرقا داشت؟!!!

من یک همسایه دارم که:

1 - دو مرتبه چاقو کشی کرده و مرتکب قتل شده

(هیروشیما و ناکازاکی) ولی به من میگوید حق نداری چاقو داشته باشی

2 - توی جیب های خودش انواع سلاح ها را دارد اما به فروشنده

(آژانس هسته ای) میگوید به من چاقو نفروشد و فروشنده هم از ترس قبول میکند

3 - با چاقو و قمه مال و کاشانهء همسایه ها را چپاول میکند و هر کسی مقاومت کند او را میکشد

(سرخپوستان ، سیاه پوستان ، آفریقا ، ویتنام ، افغانستان و...)

4 - من و خانواده ام صاحب خانهء بدی داشتیم که بیرونش کردیم و صاحب خانهء باب میل خود را انتخاب کردیم

(انقلاب)
اما این همسایه ما را تحریم کرده که چرا شما خواستید صاحب خانهء مورد نظر خودتان را داشته باشید

5 - چند نفر از اقوامم می خواستند به مسافرت بروند اما این همسایه همهء آنها را در بین راه کشته است

(هواپیمای مسافربری ایران و ناو وینسنس)

6 - دم از آزادی میزند اما توی شورای محل برای خودش و دوستاش این حق را گذاشته که نظر بقیه را نادیده بگیرند

(حق وتو در سازمان ملل)

7 - وقتی این همسایه ما را تحریم کرد ، چند نفر از دوستانم آمدند تا برایم چاقو بسازند اما آنها را کشت

(شهدای هسته ای)

این همسایه حق تمام اینها را دارد ، آن وقت من حق ندارم لااقل به او فحش بدهم؟!
به نظرم اگر شما زمامدار دموکراسی در جهان می شدید ، همین ناچیز حقوقِ مظلومین را هم می گرفتید و دو دستی به ابرقدرت ها می دادید

Reza-D;932849 نوشت:
آخی... دلم خیلی سوخت.... بخصوص آن قسمت که گفتید دیگه با من حرف نمیزنه
یه جوری نوشتید احساس کردم آمریکا آمده سر روی شانهء شما گذاشته و های های گریه کرده!!

بعدش من نفهمیدم اینها چه ربطی به گرسنگان آفرقا داشت؟!!!

من یک همسایه دارم که:

1 - دو مرتبه چاقو کشی کرده و مرتکب قتل شده

(هیروشیما و ناکازاکی) ولی به من میگوید حق نداری چاقو داشته باشی

2 - توی جیب های خودش انواع سلاح ها را دارد اما به فروشنده

(آژانس هسته ای) میگوید به من چاقو نفروشد و فروشنده هم از ترس قبول میکند

3 - با چاقو و قمه مال و کاشانهء همسایه ها را چپاول میکند و هر کسی مقاومت کند او را میکشد

(سرخپوستان ، سیاه پوستان ، آفریقا ، ویتنام ، افغانستان و...)

4 - من و خانواده ام صاحب خانهء بدی داشتیم که بیرونش کردیم و صاحب خانهء باب میل خود را انتخاب کردیم

(انقلاب)
اما این همسایه ما را تحریم کرده که چرا شما خواستید صاحب خانهء مورد نظر خودتان را داشته باشید

5 - چند نفر از اقوامم می خواستند به مسافرت بروند اما این همسایه همهء آنها را در بین راه کشته است

(هواپیمای مسافربری ایران و ناو وینسنس)

6 - دم از آزادی میزند اما توی شورای محل برای خودش و دوستاش این حق را گذاشته که نظر بقیه را نادیده بگیرند

(حق وتو در سازمان ملل)

7 - وقتی این همسایه ما را تحریم کرد ، چند نفر از دوستانم آمدند تا برایم چاقو بسازند اما آنها را کشت

(شهدای هسته ای)

این همسایه حق تمام اینها را دارد ، آن وقت من حق ندارم لااقل به او فحش بدهم؟!
به نظرم اگر شما زمامدار دموکراسی در جهان می شدید ، همین ناچیز حقوقِ مظلومین را هم می گرفتید و دو دستی به ابرقدرت ها می دادید

به نظره شما کشوری که به دموکراسی اعتقاد نداشته باشه ... آیا میتونه اجازه داشتن بمب هسته ای رو داشته باشه ؟؟؟

مینوی خرد;932853 نوشت:
به نظره شما کشوری که به دموکراسی اعتقاد نداشته باشه ... آیا میتونه اجازه داشتن بمب هسته ای رو داشته باشه ؟؟؟

happy
موفق باشید گل

Reza-D;932841 نوشت:
با تشکر از تمام دوستانی که در این تاپیک شرکت کردند
و بخصوص استاد عزیز جناب مشکور

بنده به دلایلی از امروز دیگر در سایت حضور ندارم. لااقل برای مدتی
شاید فقط برای پرسش های خودم از کارشناسان سری به سایت بزنم اما دیگر حضور فعال نخواهم داشت
لذا اگر دوستان صحبتی در خصوص این تاپیک ندارند ، کارشناس محترم می توانند تاپیک را جمع بندی بفرمایند
البته اگر کاربران مایل باشند خودشان بحث را ادامه دهند ، مختار هستند

از اینکه مرا در دانسته های خود شریک کردید ممنونم
اگر در این مدت کسی را دلخور کرده ام همینجا عذرخواهی میکنم

خیلی حیف شد که می خواهید بروید
به نظرم تنها فعال سایت شما بودید
با نبود شما سایت سوت و کور می شود

Reza-D;932832 نوشت:
من هم قبول دارم که مشکل از خود دموکراسی نیست

افرین این شد یک چیزی happy

Reza-D;932832 نوشت:
مدام میگفتید دموکراسی خودش خودش را کنترل میکند ، دموکراسی یک فرایند است که از دلش عدالت بیرون میاید و........
خب بفرمائید چرا دموکراسی نتوانست جلوی این سرمایه داران را بگیرد؟

ببینید نظام حاکم بر خود کشورهای غربی دموکراسی است
ولی متاسفانه نظام حاکم بر جهان خیر
نمونه بارز ان حق وتو

آقا رضا جوابم رو ندادین ... کشوری که به دموکراسی اعتقاد نداره ... آیا درست هست که بمب اتم داشته باشه ...

[=arial]
سلام

مشکور;932817 نوشت:
سلام

البته علیرغم مشکلات متعددی که نظامات دموکراسی غربی دارد که می توانید جزییات بیشتر این مشکلات بنیادین را در صورت تمایل در مقاله زیر دنبال کنید:(طولانی هست اما برای طالبان حقیقت، خالی از فایده نیست):

لیبرال دموکراسی در بوته نقد

اما حداقل در مقام ظاهر و شاید هم شعار، بطور نسبی توانسته نظر برخی را بعنوان یک ساختار مناسب برای حکومت مناسب مردم بر مردم در مقایسه با دیگر انواع حکومتها بدست آورد! البته حتی خود غربی ها هم اشکالات اساسی به دموکراسی دارند که جزییات بیشتر را در همان مقاله می توانید ببینید! نظیر اینکه دکتر «اریک والبرگ» کارشناس کانادایی‌الاصل مسائل غرب آسیا در ارزیابی خود از واکنش تعصب‌آلود غرب نسبت به انتخابات اخیر ایران گفت: «متعصبین غربی مانند همیشه نسبت به روند دموکراسی در ایران منتقد هستند. اما واقعیت این است که وضعیت سیاسی غرب بیشتر شبیه به سیرک است و غربی‌ها صلاحیت اظهار نظر در مورد دموکراسی در ایران را ندارند.» همچنین معتقد است: «غربی‌ها از ابتدا با جمهوری اسلامی سر ناسازگاری داشتند‌، اما آمارها حاکی از آن است که جمهوری اسلامی ایران در زمینه دموکراسی کارنامه بهتری از غربی‌ها دارد.

لازم بذکر است، اینطور نیست که هیچ طرح و نظام کاملتری بدیل دموکراسی نباشد! اما حاکمیت اندیشه هایی نظیر اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم که شاخه و تنه ی یک ریشه اند! مجالی برای عرض اندام اندیشه های کامل تر و متعالی تر در ذائقه مردم نگذاشته! متأسفانه وقتی مردم از اندیشه های توحیدی و حقیقت توحید که توحید در اطاعت، توحید در تشریع و تقنین، توحید در حاکمیت و ... از اقسام آنست دور شوند و فراموش کنند که خدای خالق که واجد علم و حکمت و عدل مطلقه است و خیرخواه مطلق انسان است، بیش از هر شخص یا اشخاصی به نیازها، استعدادها، توانایی ها و دیگر جزییات وجودی بشر واقف است و قطعاً برنامه و قوانین او کاملترین است؛ و در اثر این غفلت و کنار نهادن و به حاشیه راندن دین که روح اطاعت از قوانین خدای هستی بخش است و اقبال به قوانین خودساخته بشری و حقوق بشرهای خودنوشته، نتیجه ای جز این نخواهد داشت، که با انتخاب و اختیار خود در دامن ماری خوش خط و خال خواند افتاد که اهریمنی هفت سر را در درون خود نهفته! ماری که لباس مدنیت و مردمسالاری را بر تن کرده اما در باطن بدلیل جهل اربابان و برنامه نویسان نظام دموکراسی نسبت به حقیقت انسان، آثار و پیامدهای این قبیل نظامات، تحفه و ثمری جز کشانیدن بشریت به ورطه هولناک هلاکت انسانیت و معنویت و فطرت، تن دادن به هر رذالت و پستی و نیز قبول نوعی استبداد و دیکتاتوری مخفی (سیاسی، اقتصادی، فکری و فرهنگی و ...) در پی ندارد.

موفق باشید ...


ضمن تشکر و سپاس از مطالب جناب مینوی خرد که میتواند پاسخ های روشن و ملموس برای شما باشد
از آنجا که استارتر تاپیک بنابر معذوراتی دیگر حضور ندارند بنده جز تکرار مطالب قبل و ارجاع شما به مطلب جناب manmehdiam مبنی بر پویایی و رویه رو به بهبود دموکراسی از ابتدا تا کنون و همینطور بازخوانی دوباره ارکان دموکراسی
متحیر;932685 نوشت:
3- دموکراسی در لوای جکومت مسئولیت پذیر باید باشد حکومتی که خود را در برابر تمام شهروندان و گروه ها چه اکثریت و چه گروه های اقلیت مسئول بداند و الا این دموکراسی استبداد اکثریت هست
4 دموکراسی بدون ارکان آن ابتر و ناشایست هست رکن های آن شامل رقابت های انتخاباتی عادلانه به همراهی آزادی اندیشه سیاسی ، آزادی بیان و از همه مهم تر آزادی مطبوعات و رسانه ها ست
برای تضمین این آزادی ها باید قوای مقننه مجریه و قضاییه از هم منفک و استقلال داشته باشند قوه قضاییه سالم و مستقل اهمیت به سزایی دارد

به همراه توسعه سطح آموزش عمومی و جاری شدن شیوه برخورد علمی از طرف همگان با مطالب و ادعاهای جدید مطلب مهمی برای عرضه ندارم
و اینکه اشاره کردید آقای دکتر «اریک والبرگ» کارشناس کانادایی‌ دموکراسی جمهوری اسلامی را به دموکراسی غرب ارجح دانسته اند بنده با هزار منت حاضرم تابعیتم را با ایشان معاوضه کنم و اگر مقدور باشد در حد استطاعتم مبالغی هم به ایشان بپردازم آیا ایشان بدون بهره بردن از رانت های حکومتی حاضر به ادامه زندگی در ایران میشوند
و در آخر این مقایسه شما از دموکراسی دینی با دموکراسی بنده را یاد شعر مولانا انداخت
[=arial]آن یکی پرسیــد اشتر را که هی
از کجـــا می‌آیی ای اقبــــال پی
گفت از حمــــــــام گرم کوی تو
گفت خـود پیداست در زانوی تو
موفق باشید

موضوع قفل شده است