جمع بندی مبنای ولایت ، انتصاب یا انتخاب؟

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مبنای ولایت ، انتصاب یا انتخاب؟

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]سلام
اگه یکی گفت:

نقل قول:
حکومت علی(ع) با خواست و اصرار مردم تشکیل شد و این در حالی بود که ایشان در برابر اصرار مردم به آنها فرمودند که حکومت عدل من برای شما سنگین است و باید به سراغ فرد دیگری بروید، اما در عین حال این را نیز گفتند که اگر شما مردم فرد دیگری را انتخاب کنید، من در اطاعت از او که شما مردم آن را برگزیدید، اولین نفر خواهم بود. وی با اشاره به اینکه اهتمام به خواست مردم، متن اسلام است، گفت: مبنای [hl]ولایت[/hl] و حکومت از دیدگاه علی (ع) نیز [hl]انتخاب و نظر مردم[/hl] بود.

جوابش چیه؟؟
حرف درستی زده یا غلط یا هردو؟؟
اگر گفته بشه مبنای ولایت انتصاب از طرف خداست و مبنای حکومت انتخاب مردم، اشکال زدایی میشه؟؟
اگه مطلب نقل و قول بالا درسته، لطفا علت شهادت حضرت زهرا را بفرمایید.

برام سوال شده؟؟ آخه یک شخصیت روحانی (معمم) و صاحب تریبون این حرف رو زده و باعث شد برام سوال بشه؟؟
البته چیزی که برام سوال شده، اینه که آیا شخص دیگری با لباس پیامبر پیدا می شود که زیر این نقل و قول بالا را امضا و تایید کند؟؟ و دلایلش چیست؟؟ (حتما پاسخ دهید) . (حتما شخصی وکیل شود و دلایل کسی که چنین حرفی می زند را بگویید)
با تشکر[/][/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

یا زینب کبری;930616 نوشت:
حرف درستی زده یا غلط یا هردو؟؟

اگرچه در مورد انتصابی یا انتخابی بودن «ولایت فقیه» اختلافاتی وجود دارد، اما در خصوص انتصابی بودن امام معصوم درمیان شیعه هیچ اختلاف نظری وجود ندارد.
از مسلّمات شیعه است که امام معصوم را فقط خداوند بر می گزیند و بس، امام رضا(سلام الله علیه) در روایتی می فرمایند:

«هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُم‏ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِم‏»؛ (الکافی، ج1، ص199)
(کسانی که می‏ گویند امامت انتخابی است) آیا اصلا می‏ دانند امام چه جایگاهی دارد تا در انتخاب آن اختیار داشته باشند؟ همانا امامت قدرش والاتر و شأنش بزرگ‌تر و منزلتش عالی‌تر و مكانش منيع‌تر و عمقش ژرف‌تر از آن است كه مردم با عقل خود به آن برسند يا به آرایشان آن را دريابند و يا به انتخاب خود امامى منصوب كنند.

اما نکته ای که وجود دارد، فعلیت یافتن این حکومت متوقف بر خواست مردم است، یعنی حتی اگر شخصیتی چون علی(سلام الله علیه) هم در جامعه برای حکومت حضور داشته باشد، تا رأی مردم به عمر و عثمان باشد او نمی تواند حکومت کند، چون مقبولیت رهبر و حاکم یک جامعه به دست مردم است، صحبت های حضرت امیر(سلام الله علیه) هم در همین راستا است تا بر مخالفان اتمام حجت کند: یعنی بگوید من روش و منشم با سایر خلفا متفاوت است، اگر روش آنها را می پسندید بروید سراغ دیگری، من اگر بیایم بیت المال را بر می گردانم ولو آنکه کابین زنانتان کرده باشید، جملات کامل حضرت(علیه السلام) این است:

«دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ وَ لَعَلِّي أَسْمَعُكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَكُم‏»؛ مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید، که ما پیشاپیش کاری می رویم که آن را رویه هاست و خردها بر پای، همانا کران تا کران را ابر فتنه پوشیده است و راه راست ناشناس گردیده و بدانید که اگر من درخواست شما را پذیرفتم، با شما چنان کار می کنم که خود می دانم و به گفته گوینده و ملامت سرزنش کننده ای گوش نمی دارم و اگر مرا واگذارید، هم چون یکی از شمایم و برای کسی که کار خود را بدو می سپارید، بهتر از دیگران، فرمانبردار و شنوایم.(نهج البلاغه، خطبه92، ص136)

یعنی حضرت(علیه السلام) از این جملات به دنبال این نیستند که بگویند من به درد حکومت نمی خورم یا بهتر از من هم در جامعه وجود دارد، یعنی تردیدشان از بابت ظرفیت مردم است، نه حقانیت خودشان، یعنی در صدد این هشدار هستند که آیا شرایط علی(علیه السلام) را میدانید، علی(علیه السلام) با سایرین فرق می کند، اگر توان عدالت علی (ع) را ندارید قبل از اینکه او را روی کار آورده و دوباره علیه او اغتشاش کنید به سراغ شخص دیگری بروید.
اما وقتی هجوم مردم را دید حجت بر ایشان تمام شد و حکومت را پذیرفتند.

خلاصه آنکه از نظر انتصاب از جانب خدا، چه اکثریت مردم علی(سلام الله علیه) را بخواهند، و چه نخواهند خداوند جز به حکومت علی(سلام الله علیه) راضی نبوده است:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا»؛ امروز(با انتصاب علی(علیه السلام) به جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله) دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم‏.

حال که این مطلب روشن شد، به سراغ جمله ای که نقل کرده اید می رویم، «مبنا» به اصل و اساس و زیر بنای گفته میشود، و اصل و اساس و زیربنای امامت انتصاب از جانب خداوند است، مقبولیت از جانب مردم فقط در حد یک شرط است، نه مبنا، یعنی شرط تحقق، و فعلیت یافتن حکومت متوقف بر پذیرش مردم است، نه اینکه مبنای امامت خواست و انتخاب آنها باشد، به همین خاطر هرگز حکومت ابوبکر و عمر و عثمان مشروع نبوده و بازخواست خواهند شد.
اما اگر منظور گوینده این کلمات در به کار بردن تعبیر «مبنای امامت» همان شرط و فعلیت است، خب طبیعتا اینجا مسامحه در تعبیر و اشتباه در تعبیر است، یا به عبارت دیگر گوینده کلام یک تعبیر دو پهلو را به کار برده است، باید دید مبنایی که او میگوید: مبنای مشروعیت است یا مبنای مقبولیت، در صورت اول 100 درصد مخالف دیدگاه شیعه است، و در صورت دوم خیر!

یا حق

با سلام

این عام که حضرت علی گفته اند، چند درصد جامعه را در بر میگیرد؟ 50+1 ؟
یعنی علی فرمانبردارترین مردم به انتخاب %50+1 رای مردم است؟

به نظر من اماپت از طرف خدا تعیین میشه و حکمی تغییر ناپذیره. اما امام چون خلافتش فقط برای خدا و دینش هست و دین نیاز به فهم داره و طبق آیه لا اکراه فی الدین این اجازه رو دادن که مردم به سمتشون برن.
امام زمان ع اگر ظهور نکرده دلیلش همینه باید یه عده ای باشن که به شناخت برسن.
البته نظر شخصیمه شاید کامل نباشه

rezaee;931339 نوشت:
این عام که حضرت علی گفته اند، چند درصد جامعه را در بر میگیرد؟ 50+1 ؟
یعنی علی فرمانبردارترین مردم به انتخاب %50+1 رای مردم است؟

خیر، این 1+50 در خصوص ریاست جمهوری است که یک امر قراردادی و بشری است، اما در خصوص امامت و ولایت قضیه فرق میکند، خلاصه به شما بگویم آنچه که بر همه چیز اولویت دارد اسلام است، از این دو نکته برداشت میشود:

اول: آنچه که در اسلام اصالت دارد پایه گذاری حکومت حق است، لذا حتی اگر با 49 درصد هم امکان برپایی حکومت حق وجود داشته باشد و به جنگ و خونریزی و تضعیف حکومت و جامعه در برابر دشمنان خارجی منجر نشود حکومت اسلامی را با شایسته ترین فرد باید برپا کرد، آنجایی که شخص اصلح به خاطر عدم مقبولیت از اکثریت تبعیت می کند در جایی است که اکثریت مقابل او اکثریت مطلق باشد، یا بالاخره قابل توجه باشند، همانطور که امام علی(ع) فرمود اگر چهل نفر یاور با بصیرت داشتم قیام می کردم(بحارالانوار، ج29، ص470) چون می دانست بخش قابل توجهی از جامعه را انسان های بی طرفی تشکیل می دهند که منتظر هستند ببینند چه کسی قدرت بیشتری دارد تا از او حمایت کنند!

دوم: نکته دیگری که باز از مطلب پیشین مبنی بر اولویت حفظ اسلام عرض کردم برداشت می شود این است که اگر مسلمانان اقلیت باشند اما شخصیت رقیب، شخصیتی مثل یزید باشد که با حکومت او اصل اسلام از بین میرود، اینجا هم جای سازش نیست، چون سازش برای جلوگیری از تضعیف اسلام و جامعه است و در چنین جایی اصل اسلام در خطر است سازش معنا ندارد، لذا شخص اصلح ولو اینکه طرفدارانش اقلیت باشند زیر بار حکومت چنین کسی نخواهد رفت، همانطور که امام حسین(ع) نمی فرمایند من با یزید بیعت میکنم، بلکه می فرمایند: هر کسی مثل من باشد با مثل یزید بیعت نخواهد کرد(بحارالانوار، ج44، ص325)

مسلم;931338 نوشت:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا»؛ امروز(با انتصاب علی(علیه السلام) به جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله) دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم‏

با سلام

داخل پرانتز را چرا از خودتون اضافه کردید؟
این آیه مربوط به آخرین حج پیامبر بوده و به این خاطر گفته شده است امروز دین شما را کامل کردم و ...
از کجای این آیه ولایت حضر ت علی (ع) را استخراج کردید
جریان غدیر هم برخی گفته اند بخاطر اختلاف نظر هایی که چند نفر از صحابه با حضر ت علی (ع) داشته اند پیامبر ضمن اینکه برای نماز توقف کردند میخواسته اختلافات را هم برطرف کنند
البته برای من سنی و شیعه فرقی ندارد ولی پیامبر اگر چنین قصدی داشتند خیلی واضح و روشن جانشین تعیین میکردند
ضمن اینکه قصد بحث کردن ندارم فقط اگر مطلب خاصی دارید بفرمایید

prosperity;931363 نوشت:
با سلام

داخل پرانتز را چرا از خودتون اضافه کردید؟
این آیه مربوط به آخرین حج پیامبر بوده و به این خاطر گفته شده است امروز دین شما را کامل کردم و ...
از کجای این آیه ولایت حضر ت علی (ع) را استخراج کردید



با سلام و احترام
بنده هم با توجه به اینکه موضوع تاپیک این موضوع نیست مشتاق بحث تفصیلی نیستم، اما فقط همین پست را عرض می کنم: «الیوم» در عربی یعنی امروز! یعنی در یک روز اتفاقی افتاده که به واسطه آن دین کامل شده و خداوند از اسلام راضی شده است، والا معنا ندارد مثلا من بی خودی بدون اینکه هیچ اتفاق جدیدی افتاده باشد مثلا بگویم امروز از ین سایت راضی شدم! خب همه میپرسند مگر امروز چه اتفاقی افتاده است؟ روزی که قرآن می فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و...» همه احکام مهم ابلاغ شده بود، در آن روز هیچ حکم دیگری جز حدیث غدیر ابلاغ نشد، و از آن که بگذریم هیچ اتفاق دیگری نیفتاد، پیامبر(ص) مشغول بازگشت از مکه به مدینه بوده اند! چرا دیروزش دین کامل نبود، چرا فردایش دین کامل نشد؟

prosperity;931363 نوشت:
جریان غدیر هم برخی گفته اند بخاطر اختلاف نظر هایی که چند نفر از صحابه با حضر ت علی (ع) داشته اند پیامبر ضمن اینکه برای نماز توقف کردند میخواسته اختلافات را هم برطرف کنند

همه این شبهات با تحلیل خود مسئله روشن میشود، فقط خودمان را جای پیامبر(ص) به عنوان عقل کل بگذاریم، من اگر بخواهم بین کسی با کسی را آشتی بدهم می گذارم سر یک فرصت مناسب، یا اصلا در یکی از سخنرانی هایم در مکه و در بین حجاج این آشتی را شکل می دهم، نه اینکه یک دفعه وسط بیابان تصمیم بگیرم، و به آنهایی که رفته اند بگویم بازگردید! و خطبه بخوانم و ابتدای خطبه کلمه «مولا» را به معنای سرپرستی به کار ببرم و انتهای خطبه همان کلمه را در معنای دیگر به کار ببرم!
این تصمیم ناگهانی پیامبر(ص) بدون هماهنگی قبلی نشان می دهد امر از سوی دیگری در کار بوده است.
چرا قرآن در هنگام فرمان برای ابلاغ حکم می فرماید: والله یعصمک من الناس»، خدا تو را از شر مردم حفظ خواهد کرد؟! مگر آشتی دادن علی(ع) با دیگران خطری دارد؟
سایر قرائن هم هست، تبریک دیگران به علی(ع) را چه کنیم؟ اشعار حسان بن ثابت و سایر شعرا را چه کنیم؟ الغدیر را که هنوز نتوانسته اند نقد قابل توجهی بر آن بنویسند خوانده اید؟ از گستره اشعاری که در این ماجرا سروده شده اطلاع دارید؟
و...
مراجعه کنید به الغدیر، یا کتاب آیات ولایت در قرآن، و...

من بیش از ده سال است عمرم را در این رشته گذشته ام، تحقیق کرده ام، مقاله نوشته ام، کتابهای دو طرف را بی طرفانه خوانده ام، می دانم که حق در این مسئله واقعا روشن است، واقعا روشن!

prosperity;931363 نوشت:
البته برای من سنی و شیعه فرقی ندارد ولی پیامبر اگر چنین قصدی داشتند خیلی واضح و روشن جانشین تعیین میکردند

پیامبر(ص) وظیفه شان را انجام داده اند، در مواضع مختلف، به صورت شفاف و غیر شفاف امامت علی(ع) را اعلام کرده اند، اما چه کنیم که مدتی کتبات حدیث منع کردند و بعد هم موضع گیری های شفاف ایشان را منابع اهل سنت عموما نقل نکرده اند، اما سایر احادیثی که در منابع اهل سنت آمده هم برای اتمام حجت کافیست، شما فقط حدیث غدیر، حدیث ثقلین، حدیث سفینه، حدیث منزلت، حدیث اهل بیتی کالنجوم،حدیث علی مع الحق و... را ببینید انصافا اینها کار را تمام نمیکند؟
در منابع اهل سنت آمده اگر آدرس خواستید بفرمایید تا بگذارم، آمده که شش یا نه ماه بعد از نزول آیه تطهیر پیامبر(ص) جلوی خانه فاطمه می ایستاد و می فرمود: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه!
دیگر چکار کند که مردم بفهمند اهل بیت چه کسانی هستند؟ باز هم عده ای از آنها می گویند: زنان پیامبر هم هستند!!

مسلم;931434 نوشت:
پیامبر(ص) وظیفه شان را انجام داده اند، در مواضع مختلف، به صورت شفاف و غیر شفاف امامت علی(ع) را اعلام کرده اند، اما چه کنیم که مدتی کتبات حدیث منع کردند و بعد هم موضع گیری های شفاف ایشان را منابع اهل سنت عموما نقل نکرده اند، اما سایر احادیثی که در منابع اهل سنت آمده هم برای اتمام حجت کافیست، شما فقط حدیث غدیر، حدیث ثقلین، حدیث سفینه، حدیث منزلت، حدیث اهل بیتی کالنجوم،حدیث علی مع الحق و... را ببینید انصافا اینها کار را تمام نمیکند؟
در منابع اهل سنت آمده اگر آدرس خواستید بفرمایید تا بگذارم، آمده که شش یا نه ماه بعد از نزول آیه تطهیر پیامبر(ص) جلوی خانه فاطمه می ایستاد و می فرمود: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه!
دیگر چکار کند که مردم بفهمند اهل بیت چه کسانی هستند؟ باز هم عده ای از آنها می گویند: زنان پیامبر هم هستند!!

سلام
پیامبر هیچ جا هیچ کسی رو به عنوان جانشین به صورت صریح انتخاب نکرده و اون ایه
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا»؛
در حج ات ودعا نازل شده ودر اون زمان هنوز اون حدیث غدیر گفته نشده بود چون غدیر نزدیک مدینه هست
نه مکه ودر غدیر که می فرماید مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ
هیچ ربطی به جانشینی نداره و بعد از اون ایه اومده حالا با این توضیحاتی که شما اونجا نوشته اید مشخص میشه که
دین بعد از اون ایه هم هنوز کامل نشده تا اینکه در غدیر کامل شد یعنی تقریبا پنج شش روز بعد از نازل شد اون ایه
کامل شد و اینگونه تحریف معانی قران باعث میشه که در خود قران هم شک کرد چون قران میگه کامل کردم بعد
وقتی این داستان رو میارند داستان 6یا 7روز بعد از اونه
قضیه دیگر ما فقط حدیث غدیر داریم حدیث ثقلین داریم دیگه حدیث سفینه نمیدونم منظورتون کدوم حدیث هست اگه
بگید خوبه چون این رو اهل سنت نام گذاری نمی کنند حدیث منزلت رو هم که بله قبول هست هل بیتی کالنجوم،حدیث علی مع الحق ضعیفه و بعد از این کسی انکار نمیکنه حضرت فاطمه و علی اهل بیت نیستند
ولی نباید این رو هم انکار کرد خانواده مرد از زنش شروع میشه اگه زن نباشه بچه کجا به وجود بیاد و اگه ام المومنین خدیجه اهل بیت نیست چرا حضرت فاطمه باید اهل بیت باشه

نگار70;931463 نوشت:
سلام
پیامبر هیچ جا هیچ کسی رو به عنوان جانشین به صورت صریح انتخاب نکرده و اون ایه
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا»؛
در حج ات ودعا نازل شده ودر اون زمان هنوز اون حدیث غدیر گفته نشده بود چون غدیر نزدیک مدینه هست
نه مکه ودر غدیر که می فرماید مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ
هیچ ربطی به جانشینی نداره و بعد از اون ایه اومده حالا با این توضیحاتی که شما اونجا نوشته اید مشخص میشه که
دین بعد از اون ایه هم هنوز کامل نشده تا اینکه در غدیر کامل شد یعنی تقریبا پنج شش روز بعد از نازل شد اون ایه
کامل شد و اینگونه تحریف معانی قران باعث میشه که در خود قران هم شک کرد چون قران میگه کامل کردم بعد
وقتی این داستان رو میارند داستان 6یا 7روز بعد از اونه
قضیه دیگر ما فقط حدیث غدیر داریم حدیث ثقلین داریم دیگه حدیث سفینه نمیدونم منظورتون کدوم حدیث هست اگه
بگید خوبه چون این رو اهل سنت نام گذاری نمی کنند حدیث منزلت رو هم که بله قبول هست هل بیتی کالنجوم،حدیث علی مع الحق ضعیفه و بعد از این کسی انکار نمیکنه حضرت فاطمه و علی اهل بیت نیستند
ولی نباید این رو هم انکار کرد خانواده مرد از زنش شروع میشه اگه زن نباشه بچه کجا به وجود بیاد و اگه ام المومنین خدیجه اهل بیت نیست چرا حضرت فاطمه باید اهل بیت باشه


با سلام و احترام

بنده نمی خواهم تاپیک از مسیر اصلی اش خارج شود، به همین خاطر در این تاپیک بیش از این به این بحث نمی پردازم، اما تمایل دارم این سوال تان را در تاپیک مستقلی ایجاد کنید، بنده با کمال میل در آنجا در این خصوص با شما سخن خواهم گفت.
یا اگر تمایل دارید با مدیر ارجاع سوالات صحبت کنم تا همین پست شما را در تاپیک مستقلی قرار دهد.

همچنین در خصوص مصداق اهل بیت در آیه تطهیر هم می توانید تاپیک مستقلی ایجاد کنید تا در خصوص آن بحث کنیم:

نگار70;931463 نوشت:
ولی نباید این رو هم انکار کرد خانواده مرد از زنش شروع میشه اگه زن نباشه بچه کجا به وجود بیاد و اگه ام المومنین خدیجه اهل بیت نیست چرا حضرت فاطمه باید اهل بیت باشه

اینها موضوعات جذابی هستند که خود بنده هم مشتاق گفتگو با برادران و خواهران اهل سنت در این زمینه ها هستم.

اما در این تاپیک فعلی به ناگذیر باید در خصوص اصل انتصابی یا انتخابی بودن امامت سخن بگویم، که قرآن صراحتا در آن ابراز نظر کرده است:

«إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما»؛ من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم‏.(بقره:124)
قطعا مراد از امامت در این آیه نبوت، نیست، چون نبوت را که حضرت ابراهیم(ع) در جوانی دارا بوده، آیه میفرماید پس از امتحانات و ابتلائات ابراهیم(ع) که همگی در دوران نبوت او بوده است، او را مقام امامت بخشیدیم.

آیات و روایات دیگری هم هست که به جهت اختصار به همین آیه اکتفا می شود.

مسلم;931522 نوشت:
«إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما»؛ من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم‏.(بقره:124)
قطعا مراد از امامت در این آیه نبوت، نیست، چون نبوت را که حضرت ابراهیم(ع) در جوانی دارا بوده، آیه میفرماید پس از امتحانات و ابتلائات ابراهیم(ع) که همگی در دوران نبوت او بوده است، او را مقام امامت بخشیدیم.

این آیه چه ربطی به خلافت پس از پیامبر داره؟
ابراهیم علیه السلام امام پیامبر اسلام هم بود
شعایر حج و یکتاپرستی و غیره از روش ابراهیم است و به ما دستور داده شده از او پیروی کنیم
امامت ابراهیم در این بود.

مسلم;931342 نوشت:
اول: آنچه که در اسلام اصالت دارد پایه گذاری حکومت حق است، لذا حتی اگر با 49 درصد هم امکان برپایی حکومت حق وجود داشته باشد و به جنگ و خونریزی و تضعیف حکومت و جامعه در برابر دشمنان خارجی منجر نشود حکومت اسلامی را با شایسته ترین فرد باید برپا کرد، آنجایی که شخص اصلح به خاطر عدم مقبولیت از اکثریت تبعیت می کند در جایی است که اکثریت مقابل او اکثریت مطلق باشد، یا بالاخره قابل توجه باشند، همانطور که امام علی(ع) فرمود اگر چهل نفر یاور با بصیرت داشتم قیام می کردم(بحارالانوار، ج29، ص470) چون می دانست بخش قابل توجهی از جامعه را انسان های بی طرفی تشکیل می دهند که منتظر هستند ببینند چه کسی قدرت بیشتری دارد تا از او حمایت کنند!

خب پس بفرمایید این حداقل چقدر است؟ ۴۹ ؟ ۳۹؟ ۱۹ ؟ ۹؟ چند درصد جامعه باید طرفدار ولی فقیه باشد تا او بر کل جامعه حاکم شود!!؟

ضمن اینکه شمارو رهنمون میکنم به تاپیک دیگر من که پرسیده بودم مشروعیت ولی فقیه با حداقل چند درصد آرا تعیین میشه؟ دوست شما فرموده بودن حداقل ۵۰! همچنین درباره مجلس خبرگان هم همین را فرموندند. یعنی گفتند اگر درصد مشارکت مردم در مجلس خبرگان زیر ۵۰ درصد باشد، این مجلس صلاحیت ندارد و نمیتواند برای جامعه رهبر تعیین کند!

شاید الان توجیه کنید که منظور دوستتان درون حکومت اسلامی بوده! ولی بهرحال مسيله فرقی نمیکند و درصد مردم که تغییری نمیکند!

ما بالاخره نفهمیدیم این مشروعیت مردمی برای حکومت اسلامی لازم است یا نه؟ و حداقل درصد آن چقدر است؟؟

ضمنا حرفتان درباره حضرت علی خیلی جالب بود! همیشه به ما گفته بودند که علی در میان مردم محبوب بود و در غدیر خم ۱۰۰ هزار نفر با علی بیعت کرد. و این سران برخی قبایل و تعداد محدود بودند که حق ایشان را غصب کردند. ولی حالا میگویید حضرت علی مقبولیت مردمی نداشت. چون به گفته خودتان اگر ۴۹ درصد مردم هم حکومت دینی و فرد اصلح را بخواهند باید قیام کند. و البته این حداقل را هنوز نگفتید. مثلا اگر حداقلش ۴۰ درصد باشد، یعنی علی با آن کارنامه درخشان ۴۰ درصد مقبولیت بین عوام نداشت؟ و بقیه داشتند؟

خیلی جالب بود.

نگار70;931718 نوشت:
این آیه چه ربطی به خلافت پس از پیامبر داره؟
ابراهیم علیه السلام امام پیامبر اسلام هم بود
شعایر حج و یکتاپرستی و غیره از روش ابراهیم است و به ما دستور داده شده از او پیروی کنیم
امامت ابراهیم در این بود.

این بر می گردد به تفاوت تعریف شیعه و اهل سنت از امامت؛ اهل سنت عموما جانشینی پس از پیامبر(ص) را در خلافت و حکومت خلاصه می کنند، اما شیعیان معنایی فراتر از آن یعنی «امامت» به عنوان منصبی الهی قائل هستند؛ به همین خاطر اختلاف مبنایی است، اما بالاخره شما هم این موضوع را قبول دارید که امامت منصبی الهی است و باید از سوی خداوند تعیین شود، همانطور که ابراهیم(ع) امامتش را از جانب خداوند گرفت، بنابراین در اصل مسئله اختلافی نداریم، فقط اختلاف به این بر می گردد که اهل بیت(ع) مقام امامت را داشته اند یا خیر که باید در تاپیک مستقل بحث شود.

rezaee;931879 نوشت:
خب پس بفرمایید این حداقل چقدر است؟ ۴۹ ؟ ۳۹؟ ۱۹ ؟ ۹؟ چند درصد جامعه باید طرفدار ولی فقیه باشد تا او بر کل جامعه حاکم شود!!؟

ضمن اینکه شمارو رهنمون میکنم به تاپیک دیگر من که پرسیده بودم مشروعیت ولی فقیه با حداقل چند درصد آرا تعیین میشه؟ دوست شما فرموده بودن حداقل ۵۰! همچنین درباره مجلس خبرگان هم همین را فرموندند. یعنی گفتند اگر درصد مشارکت مردم در مجلس خبرگان زیر ۵۰ درصد باشد، این مجلس صلاحیت ندارد و نمیتواند برای جامعه رهبر تعیین کند!

شاید الان توجیه کنید که منظور دوستتان درون حکومت اسلامی بوده! ولی بهرحال مسيله فرقی نمیکند و درصد مردم که تغییری نمیکند!
ما بالاخره نفهمیدیم این مشروعیت مردمی برای حکومت اسلامی لازم است یا نه؟ و حداقل درصد آن چقدر است؟؟

ببینید بحث ولایت فقیه با ولایت معصوم متفاوت است، حکمتش هم در نحوه انتخاب و معرفی ایشان است، در امامت معصومین این امامت به صورت شفاف به مردم ابلاغ میشود، مثلا پیامبر(ص) می فرماید: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» خب در صورتی که علی(ع) بدون جنگ و خونریزی و آنچه که موجب ضعف جامعه بشود بتواند حکومت را در اختیار بگیرد، تعداد مهم نیست، مهم آن است که امکان تحقق حکومت اسلامی هست یا خیر، مصلحتش بیشتر ازست یا معیبش، اگر امکان دارد و جامعه تضعیف نمیشود یعنی 51 درصد مخالف هستند اما دنبال ابراز مخالفت نیستند، کارشکنی هم نمی کنند، حکومت و جامعه را تضعیف نمی کنند، اینجا ولو آنکه 49 درصد از جامعه حامی او باشند باید او حکومت کند.، تشخیص آن با خود امام است.

اما در مورد ولایت فقیه وضعیت فرق می کند، فقیه به عنوان عام نصب شده ، نه با عنوان خاص، کسی نیامده بگوید اول امام خمینی رهبر باشد و بعد از ایشان امام خامنه ای! بلکه فقط اوصاف ولی بیان شده است و خود مردم باید تشخیص دهند، یعنی بخشی از تشخیص بر عهده مردم گذاشته شده است، خب روشن است که اینجا تشخیص اکثریت لازم است، آن هم اگر توسط مردم بخواهد انتخاب بشود باید اکثریت مطلق باشد، همانطور که خود مقام معظم رهبری می فرمایند:

«شما ببینید در مورد رهبر بعد از آنی که شرایط رهبر را ذکر میکند، دو راه برای انتخاب رهبر مشخص میکند: یکی اینکه اکثریت قاطع مردم، نه نصف به علاوه‌ی یک، پنجاه و یک درصد، اکثریت قاطع یعنی آنی که اقلیت در مقابل او چیز ناچیزی باشد. آن کسی که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب بکنند، او رهبر است. تشبیه هم شده در قانون اساسی به رهبری امام بزرگوار ما و رهبر عظیمِ عزیزِ تاریخی این ملت که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب کردند و امامت او را پذیرفتند که رهبر و پیشوای جامعه باشد»(خطبه های نماز جمعه، 22خرداد1366)

چون در ولایت فقیه بدون نظر اکثریت، اصلا این کشف محقق نمیشود، یعنی معلوم نمیشود چه کسی الان لایق ولایت است، بر خلاف امامت معصومین که مشخص است ولایت حق کیست فقط کار در گرو همراهی مردم است.

مسلم;931914 نوشت:
«شما ببینید در مورد رهبر بعد از آنی که شرایط رهبر را ذکر میکند، دو راه برای انتخاب رهبر مشخص میکند: یکی اینکه اکثریت قاطع مردم، نه نصف به علاوه‌ی یک، پنجاه و یک درصد، اکثریت قاطع یعنی آنی که اقلیت در مقابل او چیز ناچیزی باشد. آن کسی که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب بکنند، او رهبر است. تشبیه هم شده در قانون اساسی به رهبری امام بزرگوار ما و رهبر عظیمِ عزیزِ تاریخی این ملت که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب کردند و امامت او را پذیرفتند که رهبر و پیشوای جامعه باشد»(خطبه های نماز جمعه، 22خرداد1366)

چون در ولایت فقیه بدون نظر اکثریت، اصلا این کشف محقق نمیشود، یعنی معلوم نمیشود چه کسی الان لایق ولایت است، بر خلاف امامت معصومین که مشخص است ولایت حق کیست فقط کار در گرو همراهی مردم است.

به به ... چقدر حرفهای خوب و زیبایی!!
خیلی عالی بود ... پس با این حساب چیزی که من از فرمایشات رهبری متوجه میشوم، منظور چیزی حدود ۸۰ و ۹۰ درصد است! قبول دارید؟؟؟

و تا جایی که من اطلاع دارم و از دوستان شما در تاپیک دیگر پرسیدم، نه کسی برای رهبری آقای خامنه ای از مردم راش گرفت و نه کسی برای رهبر آینده ی ایران رای خواهد گرفت!!! بلکه رای فقط رای مجلس خبرگان است!!

حالا بیاید نگاهی بیندازیم به مشارکت مردم در ادوار مختلف انتخابات خبرگان (با توجه به آمار خود حکومت):

درصد مشارکت مردم

اولین دوره
تاریخ برگزاری انتخابات: ۱۹ آذر سال
۱۳۶۱تعداد ثبت نام کنندگان: ۱۶۸ نفر
رد صلاحیت‌ها: ۱۲ نفر
انصراف دهندگان: ۱۰ نفر
تعداد حوزه انتخابیه: ۲۴
تعداد نمایندگان: ۸۲ نفر
درصد مشارکت: ۷۷٫۳۸٪

دومین دوره
تاریخ برگزاری انتخابات: ۱۶ مهر ۱۳۶۹
تعداد ثبت نام کنندگان: ۱۸۰ نفر
رد صلاحیت‌ها: ۶۲ نفر
انصراف دهندگان: ۱۲ نفر
تعداد حوزه انتخابیه:
۲۴تعداد نمایندگان: ۸۳ نفر
درصد مشارکت: ۴۱٪

سومین دوره
تاریخ برگزاری انتخابات: ۱ آبان
۱۳۷۷تعداد ثبت نام کنندگان: ۳۹۶ نفر
رد صلاحیت‌ها: ۲۱۴ نفر
انصراف دهندگان: ۱۳ نفر
تعداد حوزه انتخابیه: ۲۸
تعداد نمایندگان: ۸۶ نفر
درصد مشارکت: ۴۶٫۳٪

چهارمین دوره
تاریخ برگزاری انتخابات: ۲۴ آذر ۱۳۸۵
تعداد ثبت نام کنندگان: ۴۹۳ نفر
رد صلاحیت‌ها:
انصراف دهندگان:
تعداد حوزه انتخابیه:
تعداد نمایندگان: ۸۶ نفر
درصد مشارکت: ۶۰٪

پنجمین دوره
تاریخ برگزاری انتخابات: ۷ اسفند ۱۳۹۴
تعداد ثبت نام کنندگان: ۸۰۱ نفر
رد صلاحیت‌ها:
۶۳۵انصراف دهندگان:
تعداد حوزه انتخابیه:
۳۱تعداد نمایندگان: ۸۸ نفر
درصد مشارکت: ۶۲٪

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%DB%8C

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%86_%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_(%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B8)#cite_note-1

بعد میبینیم طبق فرمایش دوست عزیز شما، مجالس خبرگان دوره دوم و سوم اصلا صلاحیت نداشته اند!!! ولی ۱۶ سال این مسند را بر عهدا داشته اند!!
و مجالس بعدی (بر فرض صحت آمار) از نظر آقای خامنه ای مشروعیت ندارند! چون درصد مشارکت ۶۰ درصد است و به نظر میرسد این ۶۰ درصد به ۵۰+۱ نزدیکتر باشند تا به انتخاب قاطعانه ی اکثریت!!!

و جالب است بدانید حتی خود آقای خامنه ای با آرای ۷۲ درصد خبرگان به رهبری رسید. بازهم به آن قاطعیت که ما فرض کردیم حداقل ۸۰ درصد (اصلا ۷۵ درصد) باشد نرسید!

rezaee;931940 نوشت:
به به ... چقدر حرفهای خوب و زیبایی!!
خیلی عالی بود ... پس با این حساب چیزی که من از فرمایشات رهبری متوجه میشوم، منظور چیزی حدود ۸۰ و ۹۰ درصد است! قبول دارید؟؟؟

و تا جایی که من اطلاع دارم و از دوستان شما در تاپیک دیگر پرسیدم، نه کسی برای رهبری آقای خامنه ای از مردم راش گرفت و نه کسی برای رهبر آینده ی ایران رای خواهد گرفت!!! بلکه رای فقط رای مجلس خبرگان است!!

حالا بیاید نگاهی بیندازیم به مشارکت مردم در ادوار مختلف انتخابات خبرگان (با توجه به آمار خود حکومت):



آقای رضایی عزیز، انسان قبل از اشکال گرفتن باید حرف طرف مقابل را بفهمد، اشکال گرفتن عجولانه قبل از اینکه حرف مخاطب را بفهمیم نشان از این دارد که انسان با پیش فرض دارد کلام مخاطب را میخواند، یعنی دنبال روشن شدن حق نیست، بلکه با عینک و زاویه افکار خودش دارد کلام مخاطب را برای ایراد گرفتن می خواند! البته امیدوارم اینچنین نباشد و شما فقط کلام بنده را درست متوجه نشده باشید.

رهبری دارند از دو راه برای انتخاب رهبر سخن می گویند، می فرمایند یکی از این راه ها انتخاب مستقیم از سوی مردم است، و مثال هم می زنند که امام خمینی(ره)، بعد می فرمایند برای چنین انتخابی اکثریت قاطع لازم است، حالا من درصد هم تعیین نمی کنم، بالاخره درصدی که اختلاف فاحش با رقیب داشته باشد. این سخن ایشان مربوط به مسیر اول انتخاب رهبر است.

اما راه دوم تشخیص مجلس خبرگان رهبری است، در تمام دموکراسی های دنیا کاری به جمعیتی که واجد شرایط رأی دادن هستند ندارند، بلکه تعداد رأی دهندگان را ملاک قرار می دهند، ثانیا انتخاب رهبری توسط مجلس خبرگان است، شما باید تعداد رأ خبرگان به رهبری را ملاحظه بفرمایید که رهبری در مجلس خبرگان هم قاطعیت را دارد.
از زمان انتخاب آیت الله خامنه ای تا به امروز چند درصد از اعضای خبرگان مخالف ایشان بوده اند؟ در انتخاب اول ایشان از میان 74 نماینده، فقط 6 نفر مخالف بودند! آیا 68 در برابر 6 اکثریت قاطع نیست؟!!!

مسلم;932013 نوشت:

آقای رضایی عزیز، انسان قبل از اشکال گرفتن باید حرف طرف مقابل را بفهمد، اشکال گرفتن عجولانه قبل از اینکه حرف مخاطب را بفهمیم نشان از این دارد که انسان با پیش فرض دارد کلام مخاطب را میخواند، یعنی دنبال روشن شدن حق نیست، بلکه با عینک و زاویه افکار خودش دارد کلام مخاطب را برای ایراد گرفتن می خواند! البته امیدوارم اینچنین نباشد و شما فقط کلام بنده را درست متوجه نشده باشید.

رهبری دارند از دو راه برای انتخاب رهبر سخن می گویند، می فرمایند یکی از این راه ها انتخاب مستقیم از سوی مردم است، و مثال هم می زنند که امام خمینی(ره)، بعد می فرمایند برای چنین انتخابی اکثریت قاطع لازم است، حالا من درصد هم تعیین نمی کنم، بالاخره درصدی که اختلاف فاحش با رقیب داشته باشد. این سخن ایشان مربوط به مسیر اول انتخاب رهبر است.

اما راه دوم تشخیص مجلس خبرگان رهبری است، در تمام دموکراسی های دنیا کاری به جمعیتی که واجد شرایط رأی دادن هستند ندارند، بلکه تعداد رأی دهندگان را ملاک قرار می دهند، ثانیا انتخاب رهبری توسط مجلس خبرگان است، شما باید تعداد رأ خبرگان به رهبری را ملاحظه بفرمایید که رهبری در مجلس خبرگان هم قاطعیت را دارد.
از زمان انتخاب آیت الله خامنه ای تا به امروز چند درصد از اعضای خبرگان مخالف ایشان بوده اند؟ در انتخاب اول ایشان از میان 74 نماینده، فقط 6 نفر مخالف بودند! آیا 68 در برابر 6 اکثریت قاطع نیست؟!!!

جالب است که من کلام شمارا بطور کامل و عینا نقل قول میکنم و نظرم را مینویسم، سپس متهم به نفهمی و عجولیت میشوم!
ببخشید من علم غیب نداشتم راه دوم شما را ننوشته بدانم!

درباره آمار هم گویا در این مملکت تنها چیزی که اعتبار ندارد همین آمار است. در لینکی که دادم ۷۲ درصد نوشته بود. حرف شما ۹۱ درصدی است Lol
البته ما از این آمارها در ایران زیاد دیده و شنیده ایم و دیگر برای همه عادی و جوک شده است

اما لطفا و خواهشا یقه ی دموکراسی های دیگر دنیا را رها کنید! آنها هزار و یک چیز دارند که شما ندارید (اصلا قبول هم ندارید)!

ضمنا عرض کردم که استناد من نظر دوست شما در تاپیک دیگر (آیا ولی فقیه نیاز به مشروعیت عمومی دارد) بود! که البته دوست شما هم وقتی فهمید در ۲ دوره مشارکت زیر ۵۰ بوده حرفش را عوض کرد Lol

به قول یکی از دوستان، وقتی بحث علمی نیست ادامه اش بیفایده است!

همیشه عده ای سوار بر جهل و احساس عوام میشوند و چند صباحی بر آنها حکومت میکنند ... و این اتفاق اینقدر تکرار میشود تا مردم از جهل و احساس خسته شده و به عقل و علم روی بیاورند! آخرش حکومت سکولار و لیبرال میشود!

متاسفانه ما هنوز در قرون وسطاییم

مسلم;931910 نوشت:
این بر می گردد به تفاوت تعریف شیعه و اهل سنت از امامت؛ اهل سنت عموما جانشینی پس از پیامبر(ص) را در خلافت و حکومت خلاصه می کنند، اما شیعیان معنایی فراتر از آن یعنی «امامت» به عنوان منصبی الهی قائل هستند؛ به همین خاطر اختلاف مبنایی است، اما بالاخره شما هم این موضوع را قبول دارید که امامت منصبی الهی است و باید از سوی خداوند تعیین شود، همانطور که ابراهیم(ع) امامتش را از جانب خداوند گرفت، بنابراین در اصل مسئله اختلافی نداریم، فقط اختلاف به این بر می گردد که اهل بیت(ع) مقام امامت را داشته اند یا خیر که باید در تاپیک مستقل بحث شود.


امامت منصب نیست امامت خصوصیت است
اما امامت انبیا امامت عام و واجب الاطاعه است ولی امامت غیر از انبیا عام نیست و واجب الاطاعه هم نیست.
مثلا امامت خلیفه که ایشان را امام عام هم می نامیم ولی اطاعت از او فقط در دایره شرعی جایز است و توانایی تغییر حکم یا نسخ کردن و یا متوقف کردن حکمی را ندارد مگر مصلحت شدید امت در آن وجود داشته باشد.
ولی انبیا امام هستند و هرچه بگویند واجب الاطاعه است . حتی حکمی را نسخ کنند متوقف کنند یا تشریع جدید بیاورند

باسلام ،

"ولی"(امام) دارای ویژگی های خاصی است ،
تعیین کننده این ویژگی ها کیست ؟ خداوند ،
پس چه کسی میتواند این ویژگی ها را تشخیص دهد ؟ خداوند ،
پس امام باید مستقیما از طرف خداوند انتخاب شود ،«إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما»؛ من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم‏.(بقره:124)
خداوند چگونه این امامت را به مردم اعلام میدارد ؟ از طریق وحی ،
کسی که به او وحی میشود کیست ؟ پیامبر ،
اولین و اصلی ترین وظیفه پیامبر چیست ؟ اعلام وحی به مردم،
ایا مردم در پیروی از وحی آزادند ؟ بله
اگر عده ای امام را نپذیرند ، حتی اگر همه جامعه باشد ، باز هم امام "امام" است .

rezaee;932092 نوشت:
جالب است که من کلام شمارا بطور کامل و عینا نقل قول میکنم و نظرم را مینویسم، سپس متهم به نفهمی و عجولیت میشوم!
ببخشید من علم غیب نداشتم راه دوم شما را ننوشته بدانم!

جناب رضایی عزیز من که با شما جنگ ندارم، دنبال اتهام نی هم نیستم، شما در کلام بنده دقت نفرمودید، خواهش می کنم در شاه کلید بحث بنده یک بار دیگردقت کنید:

مسلم;931914 نوشت:
دو راه برای انتخاب رهبر مشخص میکند: یکی اینکه اکثریت قاطع مردم، نه نصف به علاوه‌ی یک

شما درست نقل قول گرفتید، اما دقت نفرمودید، حالا به هر حال مشکلی نیست، بگذریم.

rezaee;932092 نوشت:
درباره آمار هم گویا در این مملکت تنها چیزی که اعتبار ندارد همین آمار است. در لینکی که دادم ۷۲ درصد نوشته بود. حرف شما ۹۱ درصدی است Lol
البته ما از این آمارها در ایران زیاد دیده و شنیده ایم و دیگر برای همه عادی و جوک شده است


من به همان لینکی که حضرتعالی از ویکی پدیا داده بودید استناد کردم، خودتان مراجعه بفرمایید:
«در نهایت سید علی خامنه ای
رئیس‌جمهور وقت پیشنهاد شد که ۶۸ نفر از ۷۴ نمایندهٔ حاضر قیام کردند و به وی رای دادند»

علاوه بر اینکه حتی اگر همان 72 درصد هم بگوییم باز هم 72 درصد در برابر 28 درصد اکثریت قاطع است.

rezaee;932092 نوشت:
ضمنا عرض کردم که استناد من نظر دوست شما در تاپیک دیگر (آیا ولی فقیه نیاز به مشروعیت عمومی دارد) بود! که البته دوست شما هم وقتی فهمید در ۲ دوره مشارکت زیر ۵۰ بوده حرفش را عوض کرد :))

مشارکت زیر 50 درصد هیچ مشکلی ایجاد نمی کند، چون اولا چه با مشارکت های قبلی، و چه مشارکت های بعدی که بالاتر بوده اند تغییری در رهبر ایجاد نشد، پس نشان از همان بینش دارد.
ثانیا: عجیب است که در همه جا دموکراسی های دنیا بر سر ما زده می شود اینجا که می رسد می گویید چرا از دموکراسی های غربی پیروی می کنید؟! ما با آنها خیلی تفاوت داریم!

rezaee;932092 نوشت:
همیشه عده ای سوار بر جهل و احساس عوام میشوند و چند صباحی بر آنها حکومت میکنند ... و این اتفاق اینقدر تکرار میشود تا مردم از جهل و احساس خسته شده و به عقل و علم روی بیاورند! آخرش حکومت سکولار و لیبرال میشود!

متاسفانه ما هنوز در قرون وسطاییم

من واقعا نمی فهمم ساختار حکومت های غربی چه برتری از ساختار نظام ما دارد که برخی تا این حد در برابر آن منفعل و حسرت به دل هستند!! یه خرده در برابر غرب اعتماد به نفس داشته باشید.

نگار70;932097 نوشت:
امامت منصب نیست امامت خصوصیت است
اما امامت انبیا امامت عام و واجب الاطاعه است ولی امامت غیر از انبیا عام نیست و واجب الاطاعه هم نیست.
مثلا امامت خلیفه که ایشان را امام عام هم می نامیم ولی اطاعت از او فقط در دایره شرعی جایز است و توانایی تغییر حکم یا نسخ کردن و یا متوقف کردن حکمی را ندارد مگر مصلحت شدید امت در آن وجود داشته باشد.
ولی انبیا امام هستند و هرچه بگویند واجب الاطاعه است . حتی حکمی را نسخ کنند متوقف کنند یا تشریع جدید بیاورند

ما برای ائمه(علیهم السلام) قائل به «امامت عام» طبق تعبیر شما هستیم، بنابراین طبق مبنای ما امامت باید انتصابی باشد.
اما اینکه ادله ما بر این مطلب که امامت ایشان از سنخ امامت انبیاء است، را در جای خود باید بحث کرد، اما دراین تاپیک اختلافی نداریم چون شما هم این را قبول دارید که امامت به این معنا انتصابی است، نه انتخابی.

فقط نکته ای عرض کنم حتی انبیاء و ائمه(ع) نیز نمی توانند حکمی را نسخ کرده، یا تشریع جدید بیاورند، همه اینها که می بینیم از سوی ایشان اتفاق افتاده به امر الهی بوده، نه خودشان! تشریع و قانونگذاری فقط مختص خداوند است و بس و همه انبیاء و ائمه فقط بیان کننده و مجری این احکام بوده اند و حق کاستن از آن، یا افزودن بر آن را نداشته اند.

مسلم;932119 نوشت:
شما درست نقل قول گرفتید، اما دقت نفرمودید، حالا به هر حال مشکلی نیست، بگذریم.

یعنی شما قبول ندارید نصفه نقل قول کردید؟
عجب!
ببخشید من علم غیب نداشتم و دومین راه را از راه غیب متوجه نشدم.

مسلم;932119 نوشت:
مشارکت زیر 50 درصد هیچ مشکلی ایجاد نمی کند، چون اولا چه با مشارکت های قبلی، و چه مشارکت های بعدی که بالاتر بوده اند تغییری در رهبر ایجاد نشد، پس نشان از همان بینش دارد.
ثانیا: عجیب است که در همه جا دموکراسی های دنیا بر سر ما زده می شود اینجا که می رسد می گویید چرا از دموکراسی های غربی پیروی می کنید؟! ما با آنها خیلی تفاوت داریم!

من گفتم خواهشا دموکراسی غربی را با چیزی که در ایران است قیاس نفرمایید. به خدا جفای بزرگی است.
شما به دوستان بفرمایید تاپیک ؛ایا جمهوری اسلامی دموکراتیک است؛ را تایید کنند تا ببینیم ایران اصلا دموکراسی دارد؟!!

ضمنا این را بدانید که من اگر ۴ تا نقد به جمهوری اسلامی میکنم، در جای خودش ۱۰ تا نقد به حکومت غرب هم کرده و میکنم. و اصلا اینطور نیست که فکر کنید دلباخته ی کسی هستم و یا یکطرفه به قاضی نشسته ام!

شما بگید تاپیک (آیا در زمانی که معصوم نیست، ایجاد حکومت دینی صحیح است؟) را تایید کنند تحصصی تر حرف بزنیم!

rezaee;932092 نوشت:
جالب است که من کلام شمارا بطور کامل و عینا نقل قول میکنم و نظرم را مینویسم، سپس متهم به نفهمی و عجولیت میشوم!
ببخشید من علم غیب نداشتم راه دوم شما را ننوشته بدانم!

درباره آمار هم گویا در این مملکت تنها چیزی که اعتبار ندارد همین آمار است. در لینکی که دادم ۷۲ درصد نوشته بود. حرف شما ۹۱ درصدی است Lol
البته ما از این آمارها در ایران زیاد دیده و شنیده ایم و دیگر برای همه عادی و جوک شده است

اما لطفا و خواهشا یقه ی دموکراسی های دیگر دنیا را رها کنید! آنها هزار و یک چیز دارند که شما ندارید (اصلا قبول هم ندارید)!

ضمنا عرض کردم که استناد من نظر دوست شما در تاپیک دیگر (آیا ولی فقیه نیاز به مشروعیت عمومی دارد) بود! که البته دوست شما هم وقتی فهمید در ۲ دوره مشارکت زیر ۵۰ بوده حرفش را عوض کرد Lol

به قول یکی از دوستان، وقتی بحث علمی نیست ادامه اش بیفایده است!

همیشه عده ای سوار بر جهل و احساس عوام میشوند و چند صباحی بر آنها حکومت میکنند ... و این اتفاق اینقدر تکرار میشود تا مردم از جهل و احساس خسته شده و به عقل و علم روی بیاورند! آخرش حکومت سکولار و لیبرال میشود!

متاسفانه ما هنوز در قرون وسطاییم

سلام آقای رضائی ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

پست زیباتون رو خوندم ... و به نظرم خوب و درست اومد ... البته در جاهایی باهاتون اختلاف عقیده دارم که اگر اجازه بدین میخواستم نظرتون رو در موردش بدونم ...

من فکر میکنم لیبرالیسم خیلی بهتر از چیزی هست که همکنون داره در درون جامعمون اجرا میشه و لیبرالیسم رو از خیلی از جهات بهتر میدونم ...

اما یک بار هم واقعا بیایم و خودمون رو جای افرادی مانند حسن عباسی و مذهبیون و ... بزاریم ...

ببینید ... فرض کنین که همین امروز و همین الان جامعه مایک نظام لیبرال دموکرات داشت ...

* دخترون که الان 18 سالش شده ... به راحتی میره برای خودش دوست پسر میگیره و شما نمیتونین امر و نهیش بکنید ...
* خانومتون میتونه ساعت 12 شب بیاد خونه ... و شما نمیتونین بهش بگین که کجا بودید
* پول همه چیز بود ...
* خانومتون به جز شما دوست پسر هم داشت
* دخترتون به راحتی وقتی شما پا به سن گذاشتید شما رو میبره میزاره خانه سالمندان
* خانومتون همش دنبال کار و فعالیت اجتماعیش هست ... و برای شما زمان نمیزاره و همش دنبال فخر فروشی هست
و ...

این چیزها مشگلات یک نظامی لیبرال دموکرات هست ... واقعا این یک حقیقت هست که خانواده نظامش داره در اروپا و آمریکا از هم میپاشه ... البته در درون ایران هم این اتفاق داره بیشتر میوفته ( ولی دلیلش گرونی ها و ابتکارات نظام و ... هست )

من اعتقادم این هست که ...
نطامهای غیر لیبرال میتونند خیلی بهتر از نظامهای لیبرال باشند ... ولی واقعا نیاز به نخبه هایی داریم که بتونند قانون گذاری هایی درست و منطقی داشته باشند ... ( چیزی که واقعا در درون ایران من نمیبینم )

مثلا در درون دبستان های ژاپن من شنیدم که تا 4 ابتدائی فقط بهشون تعاملات اجتماعی و احترام به بزرگتر و فرهنگ آپارتمان نشینی و ... رو درس میدهند ...

این نظام اتفاقا بایدها و نبایدهای فردی زیادی رو تحمیل میکنه ... ولی همین نظام ها هستند که موجب میشن اگر یک شب دیر رسیدین خونه ... همسرتون تا ساعت 12 شب بیدار بمونه و شامش رو با شما بخوره ... نه اینکه شامش رو بخوره و بخوابه ....

من اعتقادم این هست که لیبرالیسم هم به شکست میانجامه ( البته وضع ما خیلی بدتر از اونهاست ) ...

ولی اگر نخبگانی باشند ( که هستند ؛ منظورم به کارگیری اونهاست ) میتونند نظامهایی رو بوجود بیارند که زندگی در درون اون نظامها بهتر و زیبا تر بشه ... حتی زیباتر از نظامهای لیبرال دموکرات .

شاید مثالم خیلی خیلی بی ربط باشه ... ولی یهو به ذهنم رسید ...

گویا یک بار امام علی داشتند از وسط یک بازار عبور میکردند و مرد خرما فروشی رو دیدند که خرما ها رو طبقه بندی کرده ... یعنی خرماها رو سوا سوا کرده ...

1. خرمای خیلی خیلی مرغوب
2. خرمای مرغوب
3. خرمای معمولی
4. خرمای بد

و حضرت علی گویا به ایشون میگن خرماها رو با هم قاطی کن و اونجوری بفروششون ... اینجوری بهتر هست ...

در اینصورت یک مرد ثروتمند ... مزه خرمای بد رو هم میچشه . اونوقت یک مرد فقیر ... مزه خرمای خوب رو هم میچشه

یعنی این نوع دید و این صحبتی که ایشون کردند ... با یک تفکر لیبرال دموکرات تفاوت داره ... ولی اگر همین مساله در جای جای مسائل زندگیمون بوجود میومد ... مردم زندگی های بهتری رو تجربه میکردند و همه خوبی ها برای ثروتنمند ها و همه بدیها برای فقیر ها نبود .

به هر حال من فکر میکنم نظامی بهتر و دقیق تر از نظام لیبرال دموکرات میتونه بیاد ( بر خلاف اون چیزی که اکثر سیاستمداران بر این باور هستند که بهترین نظام ؛ نظام لیبرال دموکرات هست )

ولی واقعا ساختن چنین نظامی نیازمند نخبگانی با مغزهای آنچنانی هست

مینوی خرد;932143 نوشت:
سلام آقای رضائی ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

پست زیباتون رو خوندم ... و به نظرم خوب و درست اومد ... البته در جاهایی باهاتون اختلاف عقیده دارم که اگر اجازه بدین میخواستم نظرتون رو در موردش بدونم ...

من فکر میکنم لیبرالیسم خیلی بهتر از چیزی هست که همکنون داره در درون جامعمون اجرا میشه و لیبرالیسم رو از خیلی از جهات بهتر میدونم ...

اما یک بار هم واقعا بیایم و خودمون رو جای افرادی مانند حسن عباسی و مذهبیون و ... بزاریم ...

ببینید ... فرض کنین که همین امروز و همین الان جامعه مایک نظام لیبرال دموکرات داشت ...

* دخترون که الان 18 سالش شده ... به راحتی میره برای خودش دوست پسر میگیره و شما نمیتونین امر و نهیش بکنید ...
* خانومتون میتونه ساعت 12 شب بیاد خونه ... و شما نمیتونین بهش بگین که کجا بودید
* پول همه چیز بود ...
* خانومتون به جز شما دوست پسر هم داشت
* دخترتون به راحتی وقتی شما پا به سن گذاشتید شما رو میبره میزاره خانه سالمندان
* خانومتون همش دنبال کار و فعالیت اجتماعیش هست ... و برای شما زمان نمیزاره و همش دنبال فخر فروشی هست
و ...

این چیزها مشگلات یک نظامی لیبرال دموکرات هست ... واقعا این یک حقیقت هست که خانواده نظامش داره در اروپا و آمریکا از هم میپاشه ... البته در درون ایران هم این اتفاق داره بیشتر میوفته ( ولی دلیلش گرونی ها و ابتکارات نظام و ... هست )

من اعتقادم این هست که ...
نطامهای غیر لیبرال میتونند خیلی بهتر از نظامهای لیبرال باشند ... ولی واقعا نیاز به نخبه هایی داریم که بتونند قانون گذاری هایی درست و منطقی داشته باشند ... ( چیزی که واقعا در درون ایران من نمیبینم )

مثلا در درون دبستان های ژاپن من شنیدم که تا 4 ابتدائی فقط بهشون تعاملات اجتماعی و احترام به بزرگتر و فرهنگ آپارتمان نشینی و ... رو درس میدهند ...

این نظام اتفاقا بایدها و نبایدهای فردی زیادی رو تحمیل میکنه ... ولی همین نظام ها هستند که موجب میشن اگر یک شب دیر رسیدین خونه ... همسرتون تا ساعت 12 شب بیدار بمونه و شامش رو با شما بخوره ... نه اینکه شامش رو بخوره و بخوابه ....

من اعتقادم این هست که لیبرالیسم هم به شکست میانجامه ( البته وضع ما خیلی بدتر از اونهاست ) ...

ولی اگر نخبگانی باشند ( که هستند ؛ منظورم به کارگیری اونهاست ) میتونند نظامهایی رو بوجود بیارند که زندگی در درون اون نظامها بهتر و زیبا تر بشه ... حتی زیباتر از نظامهای لیبرال دموکرات .

شاید مثالم خیلی خیلی بی ربط باشه ... ولی یهو به ذهنم رسید ...

گویا یک بار امام علی داشتند از وسط یک بازار عبور میکردند و مرد خرما فروشی رو دیدند که خرما ها رو طبقه بندی کرده ... یعنی خرماها رو سوا سوا کرده ...

1. خرمای خیلی خیلی مرغوب
2. خرمای مرغوب
3. خرمای معمولی
4. خرمای بد

و حضرت علی گویا به ایشون میگن خرماها رو با هم قاطی کن و اونجوری بفروششون ... اینجوری بهتر هست ...

در اینصورت یک مرد ثروتمند ... مزه خرمای بد رو هم میچشه . اونوقت یک مرد فقیر ... مزه خرمای خوب رو هم میچشه

یعنی این نوع دید و این صحبتی که ایشون کردند ... با یک تفکر لیبرال دموکرات تفاوت داره ... ولی اگر همین مساله در جای جای مسائل زندگیمون بوجود میومد ... مردم زندگی های بهتری رو تجربه میکردند و همه خوبی ها برای ثروتنمند ها و همه بدیها برای فقیر ها نبود .

به هر حال من فکر میکنم نظامی بهتر و دقیق تر از نظام لیبرال دموکرات میتونه بیاد ( بر خلاف اون چیزی که اکثر سیاستمداران بر این باور هستند که بهترین نظام ؛ نظام لیبرال دموکرات هست )

ولی واقعا ساختن چنین نظامی نیازمند نخبگانی با مغزهای آنچنانی هست

با سلام و تشکر
من نیز آرزوی خیر و سعادت برای شما دارم

راستش اگر پست ها یا تاپیک های دیگر من را دیده باشید، نظر من هم این است که دیکتاتوری درست بهتر از دموکراسی است. اما تنها دیکتاتور درست فرستاده ی مستقیم خداست. چون تنها اوست که خطا نمیکند و میتوانیم به نظراتش ۱۰۰ درصد اعتماد کنیم و بگوییم حتما چیزی میداند و میفهمد که ما نه!

اما وقتی ولی معصومی در کار نیست، هرکسی بخواهد بشود دیکتاتور، لاجرم خطا میکند. و این خطاها پدر ما را در میاورد. کما اینکه ما این قضیه را بارها در جمهوری اسلامی تجربه کردیم!

وگرنه اگر یک نفر بیاید بگوید نماینده ی خداست. ما را هم قانع کند و یقین کنیم راست میگوید، چه کسی مرض دارد که با خدا دشمنی کند؟ خصوصا وقتی به ما وعده داده اند دست بر سر عقول بشر بکشند و همه را دانشمند کنند! مشخص است که هر عقل سلیمی با این قضیه موافق است! حتی کشورهای لیبرال و سکولار و حتی لاییک غربی!!

مشکل غرب خدا نیست. آنها با خدا و پیامبر و امام خدا مشکل ندارند. مشکل آنها کلیسایی است که به اسم خدا و دین هر خزعبلاتی میتوانست بارشان کرد و هر ظلمی میتوانست به آنها کرد (همین امروز یک گیفت در تلگرام دیدم مربوط به یک کلیسا که کودکان به صف بودند و میرفتند جلو کشیش. کشیش موهایشان را میکشید و یکی میزد پس کله شان و هولشان میداد که بروند! زیرش نوشته بود این افراد همگی به راه راست هدایت شدند!!!).

مشکل اروپایی ها این مسخره بازی ها به اسم دین بود. انحصارطلبی و عقب ماندگی کلیسا بود! همان چیزی که من درباره ی اسلام با آن مشکل دارم. حتی همین آقایان هم با داعش و طالبان مشکل دارند. اما هیچوقت خودشان را نمیبینند! اگر بیایند یک پله بالا تر بایستند و خودشان را ببینند آنوقت با جمهوری اسلامی هم مشکل پیدا میکنند!

به نظر من بهترین نوع حکومت

۱- حکومت معصوم
۲- دموکراسی (درباره لیبرال و سوسیال آن میشود بحث کرد)
.
.
.
.
بدترین نوع حکومت >>> حکومت به اسم دین بدون وجود فرستاده مستقیم خدا !!!

نمی خواهم از موضوع تاپیک دور شویم، لذا این آخرین پست بنده در این خصوص است، خواهش می کنم از مووضع اصلی خارج نشوید

در مورد سرکار خانم مینوی خرد جملات خوبی فرمودید، من کاملا با این جملات موافقم:

مینوی خرد;932143 نوشت:
نطامهای غیر لیبرال میتونند خیلی بهتر از نظامهای لیبرال باشند

مینوی خرد;932143 نوشت:
من اعتقادم این هست که لیبرالیسم هم به شکست میانجامه

اما دقت نفرمودید که مشکل اینکه نظام های بشری اعم از سوسیالیسم، لیبرالیسم و غیره یکی پس از دیگری شکست میخورند، چیست؛ پاسخش روشن است چون این ایدئولوژی ها ساخته ذهن بشری است، همین لیبرالیسم که امروز به شکست خوردن اون اذعان می کنید بعد از 250، 300 سال به اینجا رسیده، دوباره می خواهید به جای اعتماد به خالق بشر، به ذهن بشر و ایده جدید بیندیشید؟

با فرار از لیبرالیسم راهی جز حکومت دینی نمی ماند، هر راهی که عقل بشری برود خطا پذیر است و بعد از مدتی اشکالات خودش را نشان می دهد، من نمی دانم ما چرا به دین خدا اعتماد نمیکنیم!
اینکه دارد بد اجرا می شود را ما باید اصلاح کنیم، نواقص در اجرا را باید برطرف کنیم، دشمنی و کارشکنی دیگران را باید ببینیم، نه اینکه بدون تحلیل به برنامه اشکال بگیریم. این تئوری فقط 40 سال است که شروع شده، چطور برای تئوری لیبرالیسم کشته شدن 100 میلیون نفر در جنگهای جهانی اول و دوم هم کسی به شکست آن حکم نکرد و گفتند باید نواقصش برطرف شود، آن وقت در حکومت اسلامی با حدود 40 سال سابقه و این همه رشد می گویند باید برنامه عوض شود!
چه بندگان ناسپاسی هستیم ما در برابر دین خدا!!

rezaee;932161 نوشت:
اما وقتی ولی معصومی در کار نیست، هرکسی بخواهد بشود دیکتاتور، لاجرم خطا میکند.

استدلال شما خیلی ساده لوحانه است جناب رضایی عزیز
عقل می گوید اگر برای حکومت دستت به معصوم نرسید تا درصد خطا به صفر برسد برو سراغ نزدیک ترین فرد از نظر علم و تقوا به معصوم تا این درصد خطا اگرچه به صفر نمی رسد اما لااقل به حداقل برسد.
حرف شما مثل این است که شما در جایی بیمار شوید و پزشکی در دسترس شما نباشد اما بگویند یک شخصی هست دانشجوی سال آخر پزشکی است، آیا خود را به دست او می سپارید چون نزدیک به پزشک است، یا می گویید چون پزشک نیست دیگر فرقی نمی کند چه کسی مرا درمان کند بیایید بین مردم رأی گیری کنید!!
روشن است که دانشجوی سال اخر پزشکی که از سال دیگر پزشک می شود را بر می گزینید چون علمش به پزشک از سایرین نزدیک تر است، شما با اینکه احتمال خطا از سوی او می دهید اما چون احتمال آن نسبت به سایر گزینه ها کمتر است به او اطمینان می کنید.

عمده اشکالات شما به دو ناآگاهی شما بر می گردد: یکی عدم شناخت وظیفه رهبری و عدم تفکیک آن از مسئولیت سایر مسئولین، و دوم بی اطلاعی شما در خصوص دستاوردهای نظام!
برادرانه عرض کردم که در این دو خصوص مطالعه بفرمایید. منبع هم اگر خواستید در خصوص بفرمایید در خدمتم. بحث بیش از این را در این تاپیک به مصلحت نمی دانم.

یا حق

مسلم;932223 نوشت:

استدلال شما خیلی ساده لوحانه است جناب رضایی عزیز
عقل می گوید اگر برای حکومت دستت به معصوم نرسید تا درصد خطا به صفر برسد برو سراغ نزدیک ترین فرد از نظر علم و تقوا به معصوم تا این درصد خطا اگرچه به صفر نمی رسد اما لااقل به حداقل برسد.
حرف شما مثل این است که شما در جایی بیمار شوید و پزشکی در دسترس شما نباشد اما بگویند یک شخصی هست دانشجوی سال آخر پزشکی است، آیا خود را به دست او می سپارید چون نزدیک به پزشک است، یا می گویید چون پزشک نیست دیگر فرقی نمی کند چه کسی مرا درمان کند بیایید بین مردم رأی گیری کنید!!
روشن است که دانشجوی سال اخر پزشکی که از سال دیگر پزشک می شود را بر می گزینید چون علمش به پزشک از سایرین نزدیک تر است، شما با اینکه احتمال خطا از سوی او می دهید اما چون احتمال آن نسبت به سایر گزینه ها کمتر است به او اطمینان می کنید.

عمده اشکالات شما به دو ناآگاهی شما بر می گردد: یکی عدم شناخت وظیفه رهبری و عدم تفکیک آن از مسئولیت سایر مسئولین، و دوم بی اطلاعی شما در خصوص دستاوردهای نظام!
برادرانه عرض کردم که در این دو خصوص مطالعه بفرمایید. منبع هم اگر خواستید در خصوص بفرمایید در خدمتم. بحث بیش از این را در این تاپیک به مصلحت نمی دانم.

یا حق

جناب مسلم ... خوب یک تفاوتی اینجا هست ... و مثال شما مثال درستی نیست ...

ببینید ... بزارین من مثال درست تری رو بزنم ...

فرض کنین که الان شما پاتون درد میکنه ...

پاتون رو میارید پیش من ... من بهتون میگم نه دانشش رو دارم و نه تخصصش رو و از اظهار نظر کردن در این مورد عاجز هستم ... لطفا پاتون رو ببرید یک جایه دیگه ...

میرید پیش یک دکتری که 10 سال سابقه کاری داره و از دانشگاه دقوزآباد فارغ التحصیل شده ... ایشون تشخیصشون این هستش که کشکک پاتون خراب شده و نیاز به تعویض کشکک دارید ... نزدیک 20 میلیون تومن هزینه کشکک و عمل جراحی رو پرداخت میکنید ... 6 ماه هم میگذره ... ولی با این حال مشگلتون سره جاش هست و احساس دردتون هم بیشتر هم میشه .....

این بار تصمیم میگیرید که برین پیش یک دکتر دیگه ... پیش 10 تا دکتر میرید ... شور و مشورت میکنید ... و در نهایت با دکتری آشنا میشید که ایشون 8 سال سابقه کاری دارند و از دانشگاه هاروارد آمریکا فارغ التحصیل شدند ... عکس های پاتون رو نگاه میکنند و میگن که اشتباه کردید که کشکک پاتون رو عوض کردید ... کشکک پاتون سالم بود و میتونستید ازش 10 سالی استفاده کنین ... شما پاتون پرانتزی هست و باید استخونهای پاتون رو از جهتی که پرانتزی شده بتراشم و از جهتی که انهنا داره پلاتین بزارم ... اینجوری درد پاتون میخوابه ...

و این کار رو انجام میدین و درد پاتون هم خوب میشه ...

اتفاقا اتفاقا اتفاقا و .... درد الان جامعه ما همین هست ... کسانی دو تا کتاب میخونند و خودشون رو اندیشمند میدونند و بابته اینکه خودشون رو اندیشمند میدونند اجازه تصمیم گیری به خودشون میدهند ...

یک زمانی هست که ما قائل به علم هستیم ... در اینصورت من پیش هزاران دکتر میرم ... رزومه هزاران دکتر رو مورد بررسی قرار میدهم ... سابقه عمل جراحی اونها رو بررسی میکنم و میبینم که هر کسی که پیش فلان دکتر رفته نتیجه گرفته ... و من هم به ایشون مراجعه میکنم ... در درون نظامهای لیبرال دموکرات این شیوه به راحتی قابل انجام هست ...

هزاران راه و مسیر وجود داره ... هر راهی هم برای خودش بایدها و نبایدهایی رو داره و انسان محصول روشهای متفاوت فکری رو میبینه و رای میده که کشورش و مردمش آنگونه بشوند ...

ولی نظامهای ایدیولوژیکی با اینکه از سمته خدا اومدند ولی چندین و چند مشگل اساسی در پیاده سازیشون داریم ...

مثلا همین چند وقت پیش من کلیپی رو دیدم که یکی از رئیس جمهورهای پیشین کشورمون که من ایشون رو دوستشون دارم ( چون واقعا فرد زحمت کش و پاک دستی بودند ) ... ولی چون مدیریتشون خوب نبود دولتشون نتونست جلوه عمومی خوبی رو بدست بیاره ...

ایشون گویا رفته بودند به قبرستان که فاتحه ای بفرستند که دیدم یک خانوم پر بصیرت ... از همون یه چشمی ها ... با بچه ها و شوهرش بهش نزدیک میشه ...

میگه نبینم که از فرمانهای مقام معظم رهبری سرپیچی کنین ها ...
ایشون دو تا هم پسر داشت ... پسر هاش یه چیزی در حدود 25 تا 28 سال سن داشتند ...

سینه سپر کرده بودند و میرفتند در درون شکم رئیس جمهور 60 ساله کشور که باید ولایت محور باشید و ما سرباز آقا هستیم و از این جور حرفها ...

خانونمه هم سرش پائین بود و داشت همینجوری ایشون رو جلویه جمع امر به معروف و نهی از منکر میکرد ... پسرهاش هم که سینه سپر کرده بودند و میرفتند در درون شکم ایشون ...

خوب ببینم ...
شما میاید و میگین انقلابی گری چیزه خوبی هست ...
شما میاین و میگین که امر به معروف و نهی از منکر ...

چند تا روحانی که صورتشون نورانی هستش هم اون بالا میشینن و پشت سره هم خطبه میخونند که انقلابی گرا باشید و امر به معروف و نهی از منکر کنین ...
خوب همین آشی میشه که شده ...

من تا حالا یکی دو بار بوده که کسی رو امر به معروف کردم ...

یک بار یک پسر داشت خود نمایی میکرد ... دستانش رو مشت کرد و شیشه ای رو با دستان مشت کرده اش شیکوند ... که من پریدم جلو ... یک ساعت داشتم نصیحتش میکردم که اگر رگ دستت پاره میشد میخواستی چی کار کنی ...
یک بار دیگه چند تا پسر در درون پارک ریخته بودند سره یک پسره دیگه ای ... و رویه چمن ها دست و پای پسری رو گرفته بودند و داشتند آزار و اذیت جنسیش میکردند ...
یک بار دیگه هم سره کوچمون یک گوسفند رو جلویه گوسفندانی دیگر سر بریدند
و ...

ولی همینجاها هست که شما مذهبیون پاتون رو جلو نمیزارین ... و دقیقا بوجود اومدن یک نظام خوب و سالم نیازمند چنین امر به معروفهایی هست ... برعکس امر به معروفهاتون یه چیزهای چرندی میشه که 100 سال که هیچ 10000 سال هم بگذره هیچ فرقی در درون جامعمون نمیکنه ...

به هر حال حرف خیلی زیاد شد ... و من هم فکر نمیکنم این مسیری که داریم طی میکنم مسیری باشه که بتونیم ازش نتیجه بگیریم ...

من هم مانند جناب رضائی اعتقادم این هست که ...
بالاجبار ما هم مسیر اروپایی ها و آمریکائی ها رو طی میکنیم ... میریم به سمته لیبرال دموکرات ...

ولی اون زمانی که ما لیبرال دموکرات میشیم شاید اونها لیبرال دموکرات رو کنار گذاشتن و رفته اند سراغ حکومتی مانند آنچه در درون ژاپن داره اتفاق میوفته ....

به هر حال این مسیری که داریم طی میکنم ... به ترکستان هست .... علت هم مشخص هست ... هر روز داریم بد تر از دیروز میشیم ...
اگر هر روزمون کمی ... تاکید میکنم کمی بهتر بود ... شاید میتونستیم تصور بهتر شدن رو بکنیم ... ولی در تمامی شاخص ها داریم به شدت سقوط میکنم ...

شاخصه های اخلاقیات
شاخصه فساد
شاخصه اختلاص
شاخصه دین داری مردم

و ...

مینوی خرد;932333 نوشت:
پسرهاش هم که سینه سپر کرده بودند و میرفتند در درون شکم ایشون ...
شما میاید و میگین انقلابی گری چیزه خوبی هست ...

من قبول دارم که برخی، انقلابی گری را اشتباه فهمیده اند، اما من که از رفتار انسان ها دفاع نمی کنم!

مینوی خرد;932333 نوشت:
هر روز داریم بد تر از دیروز میشیم ...
اگر هر روزمون کمی ... تاکید میکنم کمی بهتر بود ... شاید میتونستیم تصور بهتر شدن رو بکنیم ... ولی در تمامی شاخص ها داریم به شدت سقوط میکنم ...

عرض کردم نمی خواهم تفصیلی وارد این موضوع شوم چون از موضوع تاپیک دور خواهیم شد، فقط همین مقدار عرض کنم که در آنچه فرمودید من نظر مقابل شما را دارم، ما در حال رشد هستیم! درصورت تمایل می توانید این موضوع را در تاپیک مستقلی پی بگیرید.
ممنونم

مسلم;932120 نوشت:
ما برای ائمه(علیهم السلام) قائل به «امامت عام» طبق تعبیر شما هستیم، بنابراین طبق مبنای ما امامت باید انتصابی باشد.
اما اینکه ادله ما بر این مطلب که امامت ایشان از سنخ امامت انبیاء است، را در جای خود باید بحث کرد، اما دراین تاپیک اختلافی نداریم چون شما هم این را قبول دارید که امامت به این معنا انتصابی است، نه انتخابی.

فقط نکته ای عرض کنم حتی انبیاء و ائمه(ع) نیز نمی توانند حکمی را نسخ کرده، یا تشریع جدید بیاورند، همه اینها که می بینیم از سوی ایشان اتفاق افتاده به امر الهی بوده، نه خودشان! تشریع و قانونگذاری فقط مختص خداوند است و بس و همه انبیاء و ائمه فقط بیان کننده و مجری این احکام بوده اند و حق کاستن از آن، یا افزودن بر آن را نداشته اند.

خب با این تعریف شما چه فرقی بین نبی و امام وجو دارد؟

نگار70;932541 نوشت:
خب با این تعریف شما چه فرقی بین نبی و امام وجو دارد؟

مقام امامت مقامی برتر و ولاتر از نبوت است، همانطور که ابراهیم در حالی که نبوت داشت، با پشت سر گذاردن امتحانات به مقام امامت نائل آمد این یعنی هم امامت بالاتر از نبوت است و هم با نبوت قابل جمع است.

بنابراین در اینکه امامت با نبوت تفاوت وجود دارد احتلافی نیست چون در غیر این صورت آیه 124 سوه بقره لغو خواهد بود، اما در خصوص اینکه این اختلاف چیست اختلافات متعددی گفته شده است: یکی اینکه نبی فقط راه را نشان می دهد اما امام قدرت تاثیر تکوینی داشته و مامومین را به مطلوب می رساند؛ و موارد دیگری هم گفته شده است(ر.ک: امامت در بینش اسلامی، علی ربانی گلپایگانی)

البته وحی تشریعی مختص نبوت است، ما هرگز معتقد نیستیم که بر ائمه(ع) وحی میشده است، خیر؛ وحی مختص پیامبر اسلام(ص) بوده است و تمام شریعت به طور کامل به پیامبر(ص) وحی شده و از ایشان به ائمه(ع) منتقل گشت.

مسلم;932547 نوشت:
مقام امامت مقامی برتر و ولاتر از نبوت است، همانطور که ابراهیم در حالی که نبوت داشت، با پشت سر گذاردن امتحانات به مقام امامت نائل آمد این یعنی هم امامت بالاتر از نبوت است و هم با نبوت قابل جمع است.

بنابراین در اینکه امامت با نبوت تفاوت وجود دارد احتلافی نیست چون در غیر این صورت آیه 124 سوه بقره لغو خواهد بود، اما در خصوص اینکه این اختلاف چیست اختلافات متعددی گفته شده است: یکی اینکه نبی فقط راه را نشان می دهد اما امام قدرت تاثیر تکوینی داشته و مامومین را به مطلوب می رساند؛ و موارد دیگری هم گفته شده است(ر.ک: امامت در بینش اسلامی، علی ربانی گلپایگانی)

البته وحی تشریعی مختص نبوت است، ما هرگز معتقد نیستیم که بر ائمه(ع) وحی میشده است، خیر؛ وحی مختص پیامبر اسلام(ص) بوده است و تمام شریعت به طور کامل به پیامبر(ص) وحی شده و از ایشان به ائمه(ع) منتقل گشت.

مقام امامت مقامی برتر و والاتر از نبوت است خوب این باطل است اشتباه هست چون به قول شما
شما ائمه دوازده گانه دارید و ائمه داوزده گانه با این تعریف شما از انبیا بالاتر هستند که این اشتباه ترین قول است چرا
چون الله متعال در قران می فرماید ما پیامبران را برانگیختیم بر تمام دنیا یعنی اون پیامبر بنی اسرئیلی که من و شما
اسمش رو نمیدونیم خیلی خیلی مقامش بالاتر و عظیم تر از بزرگترین امامی که اهل تشیع اعتقاده داره که سیدنا علی باشه
چون انبیا با خدا در ارتباط اند چگونه ممکن که کسی که با خدا در ارتباطه و به قول خود شما به ائمه وحی نمیشه
از اون برتر باشه؟ این از نظر عقلی هست ولی از نظر شرعی ما می بینیم الله متعال در قران می فرماید ترتیب انسانهایی
صالح رو نشون میده میگه انبیا صدیقین شهدا و صالحین بالاترین درجه ای که یک انسان غیر پیامبر بتونه بهش
برسه صدیقین هست بله پیامبران صدیق بودند بعضی ها شهید شودند بعضی ها هم صالح بودند یعنی همه صالح بودند
بعضی ها شهید شودند و بعضی رو هم خدا در قران فرموده صدیق مثل حضرت یوسف ولی دیگه هیچ صدیقی غیر از
انبیا نمیتونه به درجه نبوت برسه چون این بالاترین درجه نبوت هست طبق همین ایه و اینکه کسی معتقد باشه ائمه
بالاتر از انبیا هستد درست نیست و مخالف این ایه صحبت کرده این از این قضیه
و شما گفتید قدرت تکوینی داشته باشند خوب باز هم این اشتباترین اقول هست چون ابراهیم علیه و السلام کسی بجز لوط
بهش ایمان نیاورد همسرش و لوط و اون پادشاه هم بهش ایمان نیاورد اون رو در اتش انداختند فرارکرد رفت به فلسطین
رفت به مکه و طبق چیزهایی که مطرح می کنند حضرت علی هم نتوانست از خلافت خودش و اون قدرت تکوینی
که بهش اعتقاد دارید کاری انجام بده به قول شما همسرش رو به شهادت رسونند نتوانست کاری بکنه به قول شما پسرانش
یکی یکی شهید شودند نتوانستند کاری انجام بدند و نتواستند انصارو عوامی برای خودشان جم بکنند انصار حضرت حسین
رو صدا زده بیا کوفه ما بهت بیعت میدیم اونجا همشون عهد و پیمان خودشون شکستند و فرار کردند مسلم بن عقیل تنها
خودش در کوفه میگشت کسی نبود اون رو پناه بده پس این تجربیات ثابت میکنه این اقول اشتباه ترین قول هست
حالا ما داریم در مورد چیزی صحبت میکنیم که هنوز نقطه اولش ثابت نشده از کجا ثابت می کنید که مثل حضرت علی
و اولادش امام هستند؟ و اون امامتی که شما تعریف می کنید اون را از کجا اوردید اول امامت رو اونجوری ثابت کنید بعد حضرت علی و اولادش رو
امام بدونید بعد بگو امامت از نبوت برتره حالا ما داریم از عقب برمیگردیم

مسلم;931522 نوشت:
اگر تمایل دارید با مدیر ارجاع سوالات صحبت کنم تا همین پست شما را در تاپیک مستقلی قرار دهد

سلام
البته در حضور استاد و برادر عزیزی چون شما جسارت میکنم
اما من هم تمایل بسیار بسیار زیادی دارم که چنین تاپیکی (و تاپیک در باب موضوعات دیگری که در آن پست مطرح شد) زده شود و من هم شرکت کنم

صد البته در کمال احترام به اهل سنت و اعتقادات آنها

نگار70;932654 نوشت:
انبیا با خدا در ارتباط اند چگونه ممکن که کسی که با خدا در ارتباطه و به قول خود شما به ائمه وحی نمیشه
از اون برتر باشه؟
سلام و عرض ادب
لطفاً دلیل بیاورید که چرا
"وحی شدن" می تواند دلیل بر برتری باشد؟

نگار70;932654 نوشت:
الله متعال در قران می فرماید ترتیب انسانهایی
صالح رو نشون میده میگه انبیا صدیقین شهدا و صالحین بالاترین درجه ای که یک انسان غیر پیامبر بتونه بهش
برسه صدیقین هست

آیه مورد نظر را قرار بدهید

نگار70;932654 نوشت:
از کجا ثابت می کنید که مثل حضرت علی و اولادش امام هستند؟

موضوع تاپیک نیست
جناب کارشناس هم گفتند در این باب تاپیک جداگانه بزنید ، بنده به شخصه خوشحال میشوم در آن تاپیک گفتگو کنیم

نگار70;932654 نوشت:
چگونه ممکن که کسی که با خدا در ارتباطه و به قول خود شما به ائمه وحی نمیشه
از اون برتر باشه؟

ائمه (ع) وحی تشریعی به معنای اینکه شریعت به ایشان وحی شود نداشته اند، اما ارتباط با ملائکه و غیب را از ایشان نفی نکردیم، همانطور که مریم(س) هم اگرچه نبی نبود اما هم کلام جربائیل شد!
بنابراین اینکه بخشی از وحی را از ایشان نفی می کنیم، از نظر محتوایی است، یعنی شریعت به طور کامل به پیامبر(ص) ابلاغ و از طریق ایشان به ائمه(ع) رسیده، و ایشان کاملا از شریعت آگاه بودند، لذا نیازی نبوده که شریعت به ایشان وحی شود، اما با ملائکه در ارتباط بوده اند.
این از دلیل عقلی شما

نگار70;932654 نوشت:
از نظر شرعی ما می بینیم الله متعال در قران می فرماید ترتیب انسانهایی
صالح رو نشون میده میگه انبیا صدیقین شهدا و صالحین بالاترین درجه ای که یک انسان غیر پیامبر بتونه بهش
برسه صدیقین هست بله پیامبران صدیق بودند بعضی ها شهید شودند بعضی ها هم صالح بودند یعنی همه صالح بودند
بعضی ها شهید شودند و بعضی رو هم خدا در قران فرموده صدیق مثل حضرت یوسف ولی دیگه هیچ صدیقی غیر از
انبیا نمیتونه به درجه نبوت برسه چون این بالاترین درجه نبوت هست طبق همین ایه و اینکه کسی معتقد باشه ائمه
بالاتر از انبیا هستد درست نیست و مخالف این ایه صحبت کرده


خب در این آیه شریفه: «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحين‏» از کجا می گویید که مقام نبیین از سایر مقامات بالاتر است، چون خود انبیاء هم در مرتبه صدیقین وصالحین بوده اند! و ثانیا چطور و با چه دلیلی می گویید ائمه(ع) جزء صدیقین و شهدا و صالحین نبوده اند؟

نگار70;932654 نوشت:
شما گفتید قدرت تکوینی داشته باشند خوب باز هم این اشتباترین اقول هست چون ابراهیم علیه و السلام کسی بجز لوط
بهش ایمان نیاورد همسرش و لوط و اون پادشاه هم بهش ایمان نیاورد اون رو در اتش انداختند فرارکرد رفت به فلسطین
رفت به مکه و طبق چیزهایی که مطرح می کنند حضرت علی هم نتوانست از خلافت خودش و اون قدرت تکوینی
که بهش اعتقاد دارید کاری انجام بده به قول شما همسرش رو به شهادت رسونند نتوانست کاری بکنه به قول شما پسرانش
یکی یکی شهید شودند نتوانستند کاری انجام بدند و...

اولا: قدرت تکوینی به معنای جبر در هدایت نیست! بله به این معناست که کسی که ظرفیت هدایت را داشته باشد از سوی ایشان جذب خواهد شد و در منابع ماجراهای مختلفی در این خصوص وارد شده است! مانند زهیر بن قین، یا قاصد طلحه و زبیر در جنگ جمل و...

ثانیا: قرآن صراحتا دارد می فرماید ابراهیم نبی بعد از امتحانات و ابتلائات به مقام امامت رسید، پس قطعا امامت از نبوت متمایز بوده و برتر از آن است.

ثالثا: علاوه بر قرآن کریم، روایات متعددی هم بر این افضلیت دلالت می کند: روایاتی چون حدیث طیر، یا روایتی که می فرماید: هرکسی می خواهد به آدم در علمش و... نگاه کند به علی بن ابیطالب(ع) بنگرد، یا روایتی که از اقتدای عیسی(ع) در آخرالزمان به حضرت مهدی(عج) سخن می گویند و روایت مانند آن بر افضلیت امامت بر نبوت دلالت دارند.

نگار70;932654 نوشت:
ما داریم در مورد چیزی صحبت میکنیم که هنوز نقطه اولش ثابت نشده از کجا ثابت می کنید که مثل حضرت علی
و اولادش امام هستند؟ و اون امامتی که شما تعریف می کنید اون را از کجا اوردید اول امامت رو اونجوری ثابت کنید بعد حضرت علی و اولادش رو
امام بدونید بعد بگو امامت از نبوت برتره حالا ما داریم از عقب برمیگردیم


بله درست می فرمایید، اما باید به موضوع تاپیک دقت بفرمایید، چون مووضع از عناوین ثانویه و فرعی امامت است، یعنی اصول پیشین آن باید مسلّم فرض شوند، همانطور که مثلا کسی که در تاپیک در مورد علم الهی صحبت می کند نمی تواند بگوید من خدا را قبول ندارم، اگر خدا را قبول ندارد باید در تاپیک مستقل آن را پی بگیرد، اما اگر می خواهد در تاپیک علم الهی در بحث شرکت کند، باید وجود خدا را ولو قبول ندارد اما فرض بگیرد، تا بتواند در فرع بعدی آن بحث کند. بله می تواند در تاپیک دیگری بگوید شما اصلا از کجا می گویید خدا وجود دارد؟

موضوع این تاپیک هم در خصوص این است که امامت با تعریفی که تشیع دارد و برای امامانش معتقد است، آیا انتصابی است یا انتخابی! شما اگر در اصل این امامت تردید دارید عیبی ندارد اما باید در تاپیک مستقلی به آن پرداخت؛ اما برای شرکت در بحث انتصابی یا انتخابی بودن آن باید اصل آن را پیش فرض بگیرید.

Reza-D;932667 نوشت:
سلام و عرض ادب
لطفاً دلیل بیاورید که چرا "وحی شدن" می تواند دلیل بر برتری باشد؟

چون هر بهره ای دلیل بر برتری و عدم بهرمندی دلیل بر ضعف است.

مسلم;932707 نوشت:
ائمه (ع) وحی تشریعی به معنای اینکه شریعت به ایشان وحی شود نداشته اند، اما ارتباط با ملائکه و غیب را از ایشان نفی نکردیم، همانطور که مریم(س) هم اگرچه نبی نبود اما هم کلام جربائیل شد!
بنابراین اینکه بخشی از وحی را از ایشان نفی می کنیم، از نظر محتوایی است، یعنی شریعت به طور کامل به پیامبر(ص) ابلاغ و از طریق ایشان به ائمه(ع) رسیده، و ایشان کاملا از شریعت آگاه بودند، لذا نیازی نبوده که شریعت به ایشان وحی شود، اما با ملائکه در ارتباط بوده اند.
این از دلیل عقلی شما

این حرف دلیل می خواهد که با ملایکه همکلام بوده اند . برای مریم آیه داریم برای جعفر صادق و حسن عسکری هم آیه وجود دارد؟ یا حدیث صحیح؟

مسلم;932707 نوشت:
خب در این آیه شریفه: «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحين‏» از کجا می گویید که مقام نبیین از سایر مقامات بالاتر است، چون خود انبیاء هم در مرتبه صدیقین وصالحین بوده اند! و ثانیا چطور و با چه دلیلی می گویید ائمه(ع) جزء صدیقین و شهدا و صالحین نبوده اند؟

چون قرآن کلام الله است و خداوند بدون حکمت این ترتیب را نیاورده و وقتی کسی نمره 20 بگیرد قطعا نمره 15 و ده رو هم گرفته .
یعنی اکثر،اقل رو هم داره.
من نگفتم ائمه نمی توانند جزو اون سه گروه دیگر باشند. ولی علم غیب ندارم بگویم جزو کدام گروه بوده اند. به جز علی و حسین که دلیل قطعی داریم شهید شده اند.

نگار70;932791 نوشت:
چون هر بهره ای دلیل بر برتری و عدم بهرمندی دلیل بر ضعف است

پيامبر(ص) با واسطهء حضرت جبرئيل(ع) با خدا ارتباط داشتند و وحي را دريافت مي كردند
درحاليكه حضرت جبرئيل(ع) مستقيماً پيام و وحي را از خداوند دريافت مي كردند و براي پيامبر(ص) مي آوردند
پس مقام حضرت جبرئيل(ع) بالاتر از پيامبر(ص) است؟

نگار70;932791 نوشت:
برای مریم آیه داریم

به نظر شما مقام حضرت مريم(س) به دليل اينكه با حضرت جبرئيل(ع) سخن گفته اند ، هم رديف پيامبران است؟

نگار70;932791 نوشت:
این حرف دلیل می خواهد که با ملایکه همکلام بوده اند . برای مریم آیه داریم برای جعفر صادق و حسن عسکری هم آیه وجود دارد؟ یا حدیث صحیح؟

خب شما در مورد همان مریم(س) برتری یا هم درجه بودن او با انبیاء را می پذیرید؟ اگر نمی پذیرید پس نمی توانید این را به عنوان دلیلی بر افضلیت تلقی کنید، و اگر می پذیرید پس هم رتبه بودن ائمه(ع) با انبیا یا حتی برتری بر ایشان هم منع عقلی ندارد.

ثانیا: در روایات شیعه به وفور این دلیل وجود دارد، و در منابع اهل سنت هم روایاتی دال بر افضلیت وجود دارد که در پست پیشین عرض کردم.

نگار70;932791 نوشت:
چون قرآن کلام الله است و خداوند بدون حکمت این ترتیب را نیاورده و وقتی کسی نمره 20 بگیرد قطعا نمره 15 و ده رو هم گرفته .
یعنی اکثر،اقل رو هم داره.

بله قطعا این ترتیب بدون حکمت نیست، اما از کجا می گویید که این حکمت ، افضلیت است؟ ممکن است حکمت دیگری در کار باشد! علاوه بر اینکه اگر نبوت بالاتر از مثلا درجه صالحین بود، هرگز انباء نباید آرزوی رسیدن به درجه صالحین را می کردند در حالی که می بینیم در قرآن کریم بر این مسئله تصریح نموده است، مثلا حضرت سلیمان دعا می کند که خداوندا من را از صالحین قرار بده!(نمل:19) چرا پایین تری درجه بندگان و اولیا را درخواست کرد در حالی که بالاترین آن را دارا بود؟!

Reza-D;932796 نوشت:
پيامبر(ص) با واسطهء حضرت جبرئيل(ع) با خدا ارتباط داشتند و وحي را دريافت مي كردند
درحاليكه حضرت جبرئيل(ع) مستقيماً پيام و وحي را از خداوند دريافت مي كردند و براي پيامبر(ص) مي آوردند
پس مقام حضرت جبرئيل(ع) بالاتر از پيامبر(ص) است؟

اگر ما دلیل نداشتیم که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم از جبرئیل برتر هست قطعا میگفتیم که جبرئیل علیه والسلام
مقامش بالاتره ولی در شب معراجع ثابت شد که جبرئل نتوانست از جایی بالاتر بره و پیامبر (ص) مکان بالاتری رفت
این از مقام جبرئیل قطعا مقام جبرئیل از بیشتر انسان ها بالاتره فقط برای پیامبر اسلام دلیل «فکان قاب قوسین او ادنى»
داریم شاید جبرئیل از بقیه پیامبران بالاتر باشه

Reza-D;932796 نوشت:
به نظر شما مقام حضرت مريم(س) به دليل اينكه با حضرت جبرئيل(ع) سخن گفته اند ، هم رديف پيامبران است؟

طبق نظریه ی بسیاری از علما اهل سنت بله مریم هم نبی بوده و مریم مقام بالایی داره و یکی از زنانی هست که کامل شده
پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم می فرماید در میان مردها خیلی ها کامل شدن ولی در میان زنان چهار زن کامل شدند که مریم اسیه خدیجه وفاطمه هست

مسلم;932931 نوشت:
خب شما در مورد همان مریم(س) برتری یا هم درجه بودن او با انبیاء را می پذیرید؟ اگر نمی پذیرید پس نمی توانید این را به عنوان دلیلی بر افضلیت تلقی کنید، و اگر می پذیرید پس هم رتبه بودن ائمه(ع) با انبیا یا حتی برتری بر ایشان هم منع عقلی ندارد.

ثانیا: در روایات شیعه به وفور این دلیل وجود دارد، و در منابع اهل سنت هم روایاتی دال بر افضلیت وجود دارد که در پست پیشین عرض کردم.

قطعا این وحی شدن دلیل بر افضلیت هست نه افضیلت دلیل بر فضیلت حضرت مریم هست و قطعا مریم در درجه
صدیقین بوده و معتقده نیستم که همراه رتبه انبیا هست اگر خودش نبی نباشه طبق اون نظریه که نبی هست پس
خوب خلاص دیگه اون جایی بحثی نداره ولی اگر قبول نکنیم که مریم نبی هست قطعا درجه اش از بقیه اولیا بالاتره
مگر اینکه دلیل ثابت بکنه که شخصی از مریم بالاتربوده و هیچی دلیلی وجود نداره که حتی اشاره بکنه که یک غیر نبی
برتر از یک نبی هست هم عقلا غیر معقوله و هم شرعا این امر مردود و ممنوع هست اگر فردی بالاتر از یک نبی هست
عقلا این امر قابل پذیرش نیست که چرا الله متعال وحی رو به یک افضلی نداده داده به یک مفضول این با حکمت خدا
جو در نمیاد و با عقل انسان هم جور در نمیاد شما بگید خداوند کسی رو برگزیده که افضل نبوده چون اون نبی باید الگو
باشه الگوی باشه از طرف الله متعال و بتونه تمام اوامر و نواهی رو در حد احسنت به مردم برسونه اگه معتقد باشی که
یک فردی بود ه که از اونها برتر باشه ولی الله متعال نبوت به اون نداده خوب این خیلی باطل هست یعنی خدا کاری انجام
داده که کارش احسن نبوده ..

مسلم;932931 نوشت:
بله قطعا این ترتیب بدون حکمت نیست، اما از کجا می گویید که این حکمت ، افضلیت است؟ ممکن است حکمت دیگری در کار باشد! علاوه بر اینکه اگر نبوت بالاتر از مثلا درجه صالحین بود، هرگز انباء نباید آرزوی رسیدن به درجه صالحین را می کردند در حالی که می بینیم در قرآن کریم بر این مسئله تصریح نموده است، مثلا حضرت سلیمان دعا می کند که خداوندا من را از صالحین قرار بده!(نمل:19) چرا پایین تری درجه بندگان و اولیا را درخواست کرد در حالی که بالاترین آن را دارا بود؟!

حالا شما که این حکمتی که من گفتم رو دارید انکار می کنید خوب شما حکمت دیگه ای بیارید و اگر حکمتی اوردید
دلیلی براش ذکر کنید من حکمت رو گفتم و دلیل اش هم واضح هست چون الله متعال می فرماید ما استفا میکنیم
برمی گزینیم از میان بندگانمو وای استفا و برگزیدن خاص انبیا هست و این که انبیا دعا کنند پروردگار ما را از صالحین
صدیقین شهدا قرار بده این به معنی این نیست که بخوان یک درجه ای رو از دست بدند بلکه همونطور که پیامبر صلی الله
علیه و اله و سلم می فرماید : هیچ چیز از کار نیک رو کوچک کم نپندار و اگر هزار درجه هم داری بخوای یک درجه
دیگه هم داشته باشی مانعی نیست و درجه ای صالحانی که انبیا خواستند صالحانی که من و شما میخوایم خیلی بالاتره ما
هرگز به اون مقدار صالح باشیم که انبیا صالح هستند نمیتوانیم همان مقدار که صدیق باشیم که انبیا صدیق میشن و به اون
شهادتی که انبیا میرسن ما بهش نمی رسیم قطعا پس حساب انبیا کلا جدا هست حتی در مورد همسران پیامبر صلی الله
علیه و اله وسلم خدا می فرماید یکی از شما مومن باشه عمل صالح انجام بده فلان و فلان ما اجرش رو دو برابر میدیم و
به همین ترتیب اگه یکی از شما گناه بکنه و خطایی ازش سر بزنه عذابش رو دو برابر میکنیم پس در مورد انبیا این
700برابر رو و قطعا بیشتر از 700برابر هم هست چون بهترین بندگان الله متعال هستند پس این ایرادی که اینجا ذکر
کردید یک ایراد بجایی هست چون انبیا تافته جدا بافتند هستند در تمام امور ...
..........................................................................................................................

نگار70;933119 نوشت:
قطعا این وحی شدن دلیل بر افضلیت هست نه افضیلت دلیل بر فضیلت حضرت مریم هست

متوجه منظورتان نشدم، این جمله ای که فرمودید یعنی چی؟

نگار70;933119 نوشت:
طبق نظریه ی بسیاری از علما اهل سنت بله مریم هم نبی بوده

این باید اثبات بشود.

نگار70;933119 نوشت:
قطعا این وحی شدن دلیل بر افضلیت هست

سرکار خانم نگار، خواهش می کنم قبل از اینکه به نگاه نقدانه به سخن بنده نگاه کنید سعی کنید ابتدا متوجه بشید دقیقا چی دارم میگم، مطلبی که میخوام عرض کنم دقیق هست:

ما یک وحی عام داریم، و یک وحی خاص؛ وحی عام یعنی هر نوع ارتباطی با غیب، چه از طریق الهام، چه از طریق ملائکه و ...؛ اما وحی خاص به معنای وحی تشریعی یعنی همان ارتباط با عالم غیب منتهی به منظور دریافت شریعت! یعنی تفاوت این دو وحی این است که در دومی آنچه که وحی می شود احکام شریعت است.

ما برای ائمه(ع) معتقد به وحی عام هستیم، اما وحی خاص را از ایشان نفی می کنیم، چون شریعت اسلام آخرین شریعت بوده است و به پیامبر اسلام(ص) ابلاغ شد؛ بنابراین نوع ارتباط با عالم غیب از طریق ملائکه و مانند آن را از ائمه(ع) نفی نمی کنیم، بلکه محتوای خاص یعنی شریعت را نفی می کنیم.

نگار70;933119 نوشت:
ک غیر نبی
برتر از یک نبی هست هم عقلا غیر معقوله و هم شرعا این امر مردود و ممنوع هست اگر فردی بالاتر از یک نبی هست
عقلا این امر قابل پذیرش نیست که چرا الله متعال وحی رو به یک افضلی نداده داده به یک مفضول

اگر ائمه ارتباطی با غیب نداشتند حرف شما درست می بود، انبیا افضل می بودند، اما این ارتباط با غیب از طریق ملائکه و غیر آن برای هر دو هست، فقط محتوا متفاوت است، و دلیل آن هم روشن است، چون دین کامل شده است.
بنا بر آنچه که عرض کردم روشن میشود که انبیا افضل بر ائمه نبوده اند، چون اگر شریعت کامل نشده بود قطعا به ائمه هم وحی تشریعی میشد، یعنی ارتباط ایشان با عالم غیب برقرار است، اما محتوای تشریعی جدیدی وجود ندارد(دقت کنید)

نگار70;933119 نوشت:
چون اون نبی باید الگو
باشه الگوی باشه از طرف الله متعال و بتونه تمام اوامر و نواهی رو در حد احسنت به مردم برسونه


ما دقیقا چنین وظیفه ای را برای امام هم قائل هستیم.

نگار70;933119 نوشت:
من حکمت رو گفتم و دلیل اش هم واضح هست


هیچ دلالت قطعی و یقینی برای حکمتی که شما فرمودید وجود ندارد، بله ما هم قبول داریم که حکیمانه است، اما به چه دلیل این حکمت باید افضلیت باشد، دلیل این را بفرمایید.
آیا عقلا محال است که دلیل دیگری غیر از افضلیت داشته باشد؟ روشن است که میگویید محال نیست، پس چنین حکمتی که شما می گویید یک احتمال است.

نگار70;933119 نوشت:
این که انبیا دعا کنند پروردگار ما را از صالحین
صدیقین شهدا قرار بده این به معنی این نیست که بخوان یک درجه ای رو از دست بدند بلکه همونطور که پیامبر صلی الله
علیه و اله و سلم می فرماید : هیچ چیز از کار نیک رو کوچک کم نپندار و اگر هزار درجه هم داری بخوای یک درجه
دیگه هم داشته باشی مانعی نیست و درجه ای صالحانی که انبیا خواستند صالحانی که من و شما میخوایم خیلی بالاتره ما
هرگز به اون مقدار صالح باشیم که انبیا صالح هستند

به دلیل بنده دقت نفرمودید؛ سخن از درجه نیست که شما بگوید انسان در هر درجه ای باشد باز هم می خواهد درجه دیگر را داشته باشد؛ چون درجه مثل پول و دارایی است، وقتی سخن از پول است بله من هرچی پول بیشتری داشته باشم بر آن افزوده می شود؛ اما اینجا صحبت از مرتبه است، شما اولیاء الهی را چهار مرتبه کردید که یکی بالاتر و دیگری پایین تر است، منطقی نیست کسی که بالاترین مرتبه را دارد مرتبه های پایین تر را درخواست کند؛ مثل این است که کسی مدیر کل باشد، اما آرزو کند کاش مدیر یک بخش بود!!

اگر می گویید خود صالحین مراتبی دارد و مراتب بالای آن را برخی از انبیا هم ندارند، خب ما هم همین را میگوییم، می گوییم خود صالحین مراتبی دارد که گاهی از رتبه انبیا بالاتر است!

نگار70;933119 نوشت:
هیچی دلیلی وجود نداره که حتی اشاره بکنه که یک غیر نبی
برتر از یک نبی هست

شما مرتب ادله احتمالی خودتان که هرگز یقین آور نیستند را تکرار کرده و علی رغم اشکالات ما به آنها، بر آنها پافشاری می کنید، اما بنده تا کنون چند دلیل بر افضلیت امام آورده ام که هیچ پاسخی به آنها نداده اید و بدون هیچ اشاره ای به آنها مرتب می گویید هیچ دلیلی وجود ندارد!!! ادله بنده یعنی اینقدر سست هستند که حتی ارزش پاسخ دادن ندارند؟!:

مسلم;932547 نوشت:
ابراهیم در حالی که نبوت داشت، با پشت سر گذاردن امتحانات به مقام امامت نائل آمد این یعنی هم امامت بالاتر از نبوت است و هم با نبوت قابل جمع است.

مسلم;932707 نوشت:
قرآن صراحتا دارد می فرماید ابراهیم نبی بعد از امتحانات و ابتلائات به مقام امامت رسید، پس قطعا امامت از نبوت متمایز بوده و برتر از آن است.

علاوه بر قرآن کریم، روایات متعددی هم بر این افضلیت دلالت می کند: روایاتی چون حدیث طیر، یا روایتی که می فرماید: هرکسی می خواهد به آدم در علمش و... نگاه کند به علی بن ابیطالب(ع) بنگرد، یا روایتی که از اقتدای عیسی(ع) در آخرالزمان به حضرت مهدی(عج) سخن می گویند و روایت مانند آن بر افضلیت امامت بر نبوت دلالت دارند.

نگار70;933119 نوشت:
اگر ما دلیل نداشتیم که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم از جبرئیل برتر هست قطعا میگفتیم که جبرئیل علیه والسلام
مقامش بالاتره ولی در شب معراجع ثابت شد که جبرئل نتوانست از جایی بالاتر بره و پیامبر (ص) مکان بالاتری رفت
این از مقام جبرئیل قطعا مقام جبرئیل از بیشتر انسان ها بالاتره فقط برای پیامبر اسلام دلیل «فکان قاب قوسین او ادنى»
داریم شاید جبرئیل از بقیه پیامبران بالاتر باشه

پس سجدهء ملائک بر حضرت آدم(ع) را چطور توضیح می دهید؟
تبارک الله احسن الخالقین را چطور؟

ضمن اینکه همان که فرمودید نیز دلیلی برصحت حرف بنده است
شما این را قبول دارید که حضرت جبرئیل(ع) نتوانست به جایگاه پیامبر(ص) برود
همین یک نقض کافی است بر اینکه صرفاً با اتکا به حامل وحی بودن ، نمی توان بالاتر بودن مقام را نتیجه گرفت

از طرفی در ادامه فرمودید که چه بسا حضرت جبرئیل(ع) از سایر پیامبران(ع) بالاتر باشد
که در نتیجه می توان گفت برای تشخیص برتریِ مقامِ شخصی بر شخص دیگر ، باید جمیع عوامل را بررسی کرد

نگار70;933119 نوشت:
طبق نظریه ی بسیاری از علما اهل سنت بله مریم هم نبی بوده

لطفاً تعدادی از این نظریه ها را با سند ذکر بفرمائید

نگار70;932791 نوشت:
چون قرآن کلام الله است و خداوند بدون حکمت این ترتیب را نیاورده

در قرآن نام حضرت موسی(ع) بیش از سایر پیامبران آمده
پس باید بپذیریم ایشان از تمام پیامبران برتر هستند؟!

مشکل کلام شما این است که از هر موضوعی فقط یک بخشش را می گیرید و بر مبنای همان نتیجه گیری میکنید
در حالیکه باید هر آیه را در کنار آیات دیگر بررسی کرد و همچنین به سیرهء رسول الله(ص) نیز مراجعه کرد تا معنای آیات را بهتر درک کرد

سلام بابت دیر جواب دادن عذر میخوام دسترسی به نت نداشتم از یه طرف همه یه سری کارهایی دیگه

مسلم;933131 نوشت:
متوجه منظورتان نشدم، این جمله ای که فرمودید یعنی چی؟

این یک اصطلاح عربی است افضل یعنی با فضیلت تر ولی فضیلت یعنی یک مشخصه خوب در فردی که منظورم این بود مریم افضل نیست چون از او با فضیلت تر هم هست. این ر به صورت یک پرانتز گفتم بحث اصلی نبود.

مسلم;933131 نوشت:
سرکار خانم نگار، خواهش می کنم قبل از اینکه به نگاه نقدانه به سخن بنده نگاه کنید سعی کنید ابتدا متوجه بشید دقیقا چی دارم میگم، مطلبی که میخوام عرض کنم دقیق هست:

ما یک وحی عام داریم، و یک وحی خاص؛ وحی عام یعنی هر نوع ارتباطی با غیب، چه از طریق الهام، چه از طریق ملائکه و ...؛ اما وحی خاص به معنای وحی تشریعی یعنی همان ارتباط با عالم غیب منتهی به منظور دریافت شریعت! یعنی تفاوت این دو وحی این است که در دومی آنچه که وحی می شود احکام شریعت است.

ما برای ائمه(ع) معتقد به وحی عام هستیم، اما وحی خاص را از ایشان نفی می کنیم، چون شریعت اسلام آخرین شریعت بوده است و به پیامبر اسلام(ص) ابلاغ شد؛ بنابراین نوع ارتباط با عالم غیب از طریق ملائکه و مانند آن را از ائمه(ع) نفی نمی کنیم، بلکه محتوای خاص یعنی شریعت را نفی می کنیم.


دلیلتون برای این چیه ؟
معتقد بودن به این قضیه باعث ارتداد می شود. چون انبیا خواص الله متعال هستند و کسی نمی تواند همطراز آنها باشد چه برسد به اینکه از آنها برتر هم باشد.
شما اینجا وجود وحی را دلیل بر افضلیت دانسته اید.
و اگر دین کامل شده چه نیازی هست که شخص دیگری غیر از انبیا غیب بداند؟
وقتی دین کامل شد دیگر نیازی به هیچ پیامبری نیست که دین را تکمیل کند بلکه به علما نیاز داریم که دین را به دیگران برسانند. اصحاب و غیره این علما بودند که دین را به ماها رساندند.
و شما قصد دارید که بگوید این ترتیب در آیه هیچ معنایی ندارد. یا معنایی دارد که هنوز خودتان هم نمی دانید چیست . یا اینکه هر معنایی داشته باشد غیر از معنای افضلیت است !!!
این کار علمی نیست! حکمت خود را بیان کنید بتر ازتشکیک وارد کردن است.
در ضمن نه فقط حکمت است بلکه صریح است که این ترتیب به خاطر فضیلت است.

مسلم;933131 نوشت:
ابراهیم در حالی که نبوت داشت، با پشت سر گذاردن امتحانات به مقام امامت نائل آمد این یعنی هم امامت بالاتر از نبوت است و هم با نبوت قابل جمع است.

ابراهیم نبی و رسول بود خداوند وی را امام انبیا قرار داد به گونه ایکه انبیا از ایشان تبعیت کردند و خداوند به پیامبر دستور می دهد که از دین ابراهیم تبعیت کند. امامت این است !!!
یعنی شما می خواهید بگویید که امام حسن عسکری هم امام انبیا بوده؟؟؟؟؟؟؟

مسلم;933131 نوشت:
قرآن صراحتا دارد می فرماید ابراهیم نبی بعد از امتحانات و ابتلائات به مقام امامت رسید، پس قطعا امامت از نبوت متمایز بوده و برتر از آن است.

علاوه بر قرآن کریم، روایات متعددی هم بر این افضلیت دلالت می کند: روایاتی چون حدیث طیر، یا روایتی که می فرماید: هرکسی می خواهد به آدم در علمش و... نگاه کند به علی بن ابیطالب(ع) بنگرد، یا روایتی که از اقتدای عیسی(ع) در آخرالزمان به حضرت مهدی(عج) سخن می گویند و روایت مانند آن بر افضلیت امامت بر نبوت دلالت دارند


امامت مهدی برای عیسی را پیامبر توضیح داده اند که فرمود این احترام و تکریمی از جانب الله برای این امت است !!!
نه به برای مهدی فقط
در ضمن طبق استدلال شما فقط می شود فضیلت مهدی را ثاتب کرد که بنده به آن قایل نیستم. پس چکونه فضیلت علی النقی را اثبات می کنید؟ برای هر مورد باید دلیل خاص وجود داشته باشد یا دلیل عامی که همه را در برر بگیرد.

Reza-D;933151 نوشت:
لطفاً تعدادی از این نظریه ها را با سند ذکر بفرمائید

مثل ابن حزم

Reza-D;933151 نوشت:
در قرآن نام حضرت موسی(ع) بیش از سایر پیامبران آمده
پس باید بپذیریم ایشان از تمام پیامبران برتر هستند؟!

موسی از الوالعزم است و پس از محمد و ابراهیم از همه انبیای دیگر برتر است.

نگار70;934039 نوشت:
معتقد بودن به این قضیه باعث ارتداد می شود.

الله اکبر! چرا به این سادگی حکم ارتداد صادر می کنید؟! اعتقاد به بالاتر بودن انسانی از انسان دیگر مجوز صدور ارتداد می شود؟! نهایتش اشتباه است، اما ارتداد برای چه؟! ما که نمی گوییم ائمه برخلاف اراده خدا بالاتر شده اند می گوییم اراده خداوند به این تعلق گرفته است، پس نهایتا باید بگویید نمی شود، اشتباه است، چرا ارتداد؟!!! الله اکبر از بعضی موضع گیری هاا!!

حرف بنده روشن است:

اگر می گویید چون وحی مختص انبیاء است پس سایرین کمتر هستند؟ میگوییم: غیر انبیاء هم با ملائکه ارتباط داشته اند، مثل حضرت مریم! حداقل غیر از ابن حزم که مریم را نبی نمی دانند به چنین چیزی معتقدند پس اشکالی ندارد کسی غیر از انبیاء هم با ملائکه در ارتباط باشد! پس این نمی تواند ملاک افضلیت باشد.
(ضمنا اگر امکان دارد سند گفته ابن حزم مبنی بر نبی بودن مریم(س) را بیان کنید، برای این بحث نمی خواهم برای تحقیقات خودم می خواهم، ممنون می شوم)

علاوه بر اینکه ادله متعددی وجود دارد که زمین از حجت خالی نمی ماند، آن هم حجتی خاص که باید با عالم غیب در ارتباط بوده و حجت را بر مردم تمام نمایدکه بحثش مفصل است ولی ما در شیعه به خاطر تعدد این ادله به آن قائل هستیم، می توانید این را هم در تاپیک مستقلی پی بگیرید)

نگار70;934039 نوشت:
شما قصد دارید که بگوید این ترتیب در آیه هیچ معنایی ندارد. یا معنایی دارد که هنوز خودتان هم نمی دانید چیست . یا اینکه هر معنایی داشته باشد غیر از معنای افضلیت است !!!

بنده که نمی خواهم با این آیه چیزی را اثبات کنم، شما می خواهید اثبات کنید، پس شما باید دلیل بیاورید که منظور آیه این است!
من صراحتا دارم عرض می کنم وقتی نبی که در مرتبه اول آیه است، مرتبه آخر یعنی صالحین را طلب می کند یعنی آن را ندارد، حداقل مرتبه ای از آن را ندارد، (نعوذبالله) فیلم که بازی نمی کند! پس چطور می گویید مرتبه اول بالاتر از مرتبه آخر است؟ سوالم را شفاف پرسیدم، چرا به جای پاسخ به موضع بنده حمله میکنید؟! من که حرفی در خصوص معنای آیه نزدم! فقط از شما سوال پرسیدم.

نگار70;934039 نوشت:
ابراهیم نبی و رسول بود خداوند وی را امام انبیا قرار داد به گونه ایکه انبیا از ایشان تبعیت کردند و خداوند به پیامبر دستور می دهد که از دین ابراهیم تبعیت کند. امامت این است !!!

خب طبق این بیان شما مقام ابراهیم(ع) از مقام پیامبر اسلام(ص) هم بالاتر خواهد بود!

نگار70;934039 نوشت:
امامت مهدی برای عیسی را پیامبر توضیح داده اند که فرمود این احترام و تکریمی از جانب الله برای این امت است !!!

عیسی(ع) هم در آخرالزمان به دین اسلام است، پس او هم که جلو بایستد تکریم اسلام است! این حرف ها توجیه است، قطعا کسی که افضل است باید امام باشد، امامت که جای تعارف و رودربایستی و احترام و اینها نیست!

نگار70;934039 نوشت:
فقط می شود فضیلت مهدی را ثاتب کرد

خب همین نشان از امکان برتری امام بر نبی دارد، و لااقل دیگر مرتد نیستیم!!

مسلم;934089 نوشت:
الله اکبر! چرا به این سادگی حکم ارتداد صادر می کنید؟! اعتقاد به بالاتر بودن انسانی از انسان دیگر مجوز صدور ارتداد می شود؟! نهایتش اشتباه است، اما ارتداد برای چه؟! ما که نمی گوییم ائمه برخلاف اراده خدا بالاتر شده اند می گوییم اراده خداوند به این تعلق گرفته است، پس نهایتا باید بگویید نمی شود، اشتباه است، چرا ارتداد؟!!! الله اکبر از بعضی موضع گیری هاا!!

حرف بنده روشن است:

اگر می گویید چون وحی مختص انبیاء است پس سایرین کمتر هستند؟ میگوییم: غیر انبیاء هم با ملائکه ارتباط داشته اند، مثل حضرت مریم! حداقل غیر از ابن حزم که مریم را نبی نمی دانند به چنین چیزی معتقدند پس اشکالی ندارد کسی غیر از انبیاء هم با ملائکه در ارتباط باشد! پس این نمی تواند ملاک افضلیت باشد.
(ضمنا اگر امکان دارد سند گفته ابن حزم مبنی بر نبی بودن مریم(س) را بیان کنید، برای این بحث نمی خواهم برای تحقیقات خودم می خواهم، ممنون می شوم)

علاوه بر اینکه ادله متعددی وجود دارد که زمین از حجت خالی نمی ماند، آن هم حجتی خاص که باید با عالم غیب در ارتباط بوده و حجت را بر مردم تمام نمایدکه بحثش مفصل است ولی ما در شیعه به خاطر تعدد این ادله به آن قائل هستیم، می توانید این را هم در تاپیک مستقلی پی بگیرید)


قضیه به این سادگی نیست استاد قضیه این است که مخالفته با قران است به همین خاطر بله این ارتداد هست این حکم
رو من صادر نکرده ام یعنی عقیده اهل اسلام بر این است این از این قضیه بله وحی دلیله بر برتری است الله
متعال بندگی را استفاه کرده برگزیده یعنی چیه برگزیده ؟الله میاد مفضول رو بر میگزینه برفاضل؟ همچنین چیزی غیر
ممکن است در زمانی که فاضل وجود داشته باشه خدا مفضول رو به عنوان پیامبر بر نمی گزینه بعد ارتباطه حضرت
مریم با ملاک هیچ ربطی با شریعت نداشته الله متعال بهش نگفته که برو برای مردم احکام حیض و نفاض احکام وضو
احکام عقیده احکام فلان و فلان بیان بکنه بلکه الله متعال بهش گفته برو با مردم نماز بخون مثل اون مردمی که دارند نماز
می خوانند و ما بهت یک فرزندی میدیم که فرزندانت پیامبر میشه این قضیه ربطی به تشریع و ایناها نداشته ومطمئن
تشریع خیلی بالاتر از این مسائله شخصی هست که برای ولی و یکی از دوستان خدا پیش میاد پس این برتریه حضرت
مریم بر انبیا نیست بله ایشان برتر بودندنسبت به دیگر اولیای خدا به جز انبیا
بله ما هم معتقدیم که زمین از حاجت خالی نمیشه تا اینکه روز قیامت فرار برسه و حاجته الله متعال همین قران
هست وقتی این قران هست حاجت قائم است

مسلم;934089 نوشت:
بنده که نمی خواهم با این آیه چیزی را اثبات کنم،

قضیه این است که من میگم شما میخوای چیو اثبات بکنید منظور اینه که من دارم صریحه ایه رو براتون میارم شما به
نصعه ایه تشکیک وارد می کنید قصد از این تشکیک وارد کردن چی هست؟ قصد این است که مثال بگید این چیزی که من
میگم اشتباست خب درستش رو شما بگید من چندین دفعه از شما خواستم که درستش رو بگید شما هیچ مطلبی بیان
نمی کنید چرا؟

مسلم;934089 نوشت:
خب طبق این بیان شما مقام ابراهیم(ع) از مقام پیامبر اسلام(ص) هم بالاتر خواهد بود!

مقام پیامبره اسلام از تمام انبیا بالاتره و شما نمی توانید از اقول من نتیجه گیری کنید به این صورت چون هم خودتون
میدونید هم من میدونم که ما معتقدیم که پیامبر اسلام از تمام انبیا بالاتر هستند دوتا خلیل داریم یکی ابراهیم خلیل یکی پیامبر
اسلام است صلی الله علیه و اله وسلم ..

مسلم;934089 نوشت:
عیسی(ع) هم در آخرالزمان به دین اسلام است، پس او هم که جلو بایستد تکریم اسلام است! این حرف ها توجیه است، قطعا کسی که افضل است باید امام باشد، امامت که جای تعارف و رودربایستی و احترام و اینها نیست!

نه در مورد امامت در مورد نبوته که افضل همیشه باید انبیا همیشه افضل هستند این در مورد انبیاست ولی در مورد
امامت امت اسلام بر این قضیه متفق القول هستند که امامت مفضول جائز است و قطعا مهری مفضول هست و عیسی
افضل هست در اون زمان و قضیه رودربایستی تعارف هم نیست بلکه قضیه اینه که اگه حضرت عیسی امام بشه مردمی
که الان امروز هستند و اون حدیث رو می خوانند دچار گمراهی میشن افرادی میان میگن خوب پس ما هم میتونیم
به دین حضرت عیسی اقتدا کنیم چون در اون زمان مهری به عیسی اقتدا میکنه نه قصد این است که بیان بشه که
دین اسلام از دین عیسی که منسوخ شده بالاتر هست و عیسی که خودش پیامبر هست اولوالغزم هست و رسول هم هست
و امام هم هست باید بیاد به یک مسلمان اقتدا کنه نه اینکه به یک مسلمان بلکه بر دین اسلام اقتدا بکنه و وقتی هم که
بیاد بر دین اسلام حکم میکنه منظور این هست این قضیه به نظر من برای سد ضریعه هست افرادی ادعا نکنند که میشه
امروز از دین حضرت عیسی تبیعت کرد مثل هممون قضیه حضز و موسی تعدادی ازاهل تصوف میگن که همونطور
جائز است که از شریعت خارج شود و به مثال شخصی مثل حضز بیاد از شریعت موسی خارج بشه و بر احکام دیگری
حکم بکنه برای ما جائز است که از شریعت حضرت محمد خارج بشیم و احکامی دیگه ای داشته باشیم چون ما علم لدنی
داریم و این هم باطل هست چون موسی پیامبر فقط بنی اسرائیل بود و پیامبر عرب نبود

مسلم;934089 نوشت:
خب همین نشان از امکان برتری امام بر نبی دارد، و لااقل دیگر مرتد نیستیم!!

این دلیله بر برتری امام بر نبی نیست هرگز همنطور که من قبلا توضیح دادم و من نگفتم شما مرتد هستید . استغفرالله .
گفتم این اعتقاد منجر به ارتداد میشه ..

نگار70;934187 نوشت:
الله میاد مفضول رو بر میگزینه برفاضل؟ همچنین چیزی غیر
ممکن است در زمانی که فاضل وجود داشته باشه خدا مفضول رو به عنوان پیامبر بر نمی گزینه بعد ارتباطه حضرت
مریم با ملاک هیچ ربطی با شریعت نداشته الله متعال بهش نگفته که برو برای مردم احکام حیض و نفاض احکام وضو
احکام عقیده احکام فلان و فلان بیان بکنه بلکه الله متعال بهش گفته برو با مردم نماز بخون مثل اون مردمی که دارند نماز
می خوانند و ما بهت یک فرزندی میدیم که فرزندانت پیامبر میشه این قضیه ربطی به تشریع و ایناها نداشته


سرکار خانم نگار، بله تقدم مفضول بر فاضل قبیح هست، اما شما زمانی می توانید چنین نتیجه گیری کنید که امام علی(ع) و مثلا حضرت موسی(ع) یا عیسی(ع) در یک زمان بوده باشند، آن وقت اگر به موسی و عیسی(ع) وحی میشد و به امام علی(ع) وحی نمیشد روشن بود که آنها افضل هستند و خداوند ایشان را برگزیده است! اما زمانی که امام علی(ع) بعد از آخرین پیامبر، و ختم شریعت به امامت می رسند نمی توانید چنین استدلالی بکنید!
وحی تشریعی به خودی خود نمی تواند دلالت بر افضلیت بکند، مگر آنکه برای همه در تمام اعصار امکان پذیر باشد آن موقع بشینیم ببینیم به چه کسانی وحی تشریعی میشده و به چه کسانی نمیشده!
ارتباط با ملائکه و سخن گفتن با ایشان و ارتباط با عالم غیب نشان از مرتبه وجودی بلند انسان دارد، فرقی نمی کند که چه چیزی از این عالم غیب دریافت کنند! و این برای ائمه(ع) هم بوده است.

نگار70;934187 نوشت:
بله ما هم معتقدیم که زمین از حاجت خالی نمیشه تا اینکه روز قیامت فرار برسه و حاجته الله متعال همین قران
هست وقتی این قران هست حاجت قائم است

اگر قرآن برای اتمام حجت کافیست، پس تعبیر پیامبر(ص) در حدیث ثقلین، و حدیث سفینه و اینها چیست؟

نگار70;934187 نوشت:
قضیه این است که من میگم شما میخوای چیو اثبات بکنید منظور اینه که من دارم صریحه ایه رو براتون میارم شما به
نصعه ایه تشکیک وارد می کنید قصد از این تشکیک وارد کردن چی هست؟

عجب! این که شما دارید از ترتیب آیه، افضلیت را برداشت می کنید، نص است؟ خواهش می کنم برگردید و تعریف نص را مطالعه بفرمایید!

نگار70;934187 نوشت:
قطعا مهری مفضول هست و عیسی
افضل هست در اون زمان و قضیه رودربایستی تعارف هم نیست بلکه قضیه اینه که اگه حضرت عیسی امام بشه مردمی
که الان امروز هستند و اون حدیث رو می خوانند دچار گمراهی میشن افرادی میان میگن خوب پس ما هم میتونیم
به دین حضرت عیسی اقتدا کنیم چون در اون زمان مهری به عیسی اقتدا میکنه

توجیه دلچسبی نبود! اگر چنین ترسی وجود می داشت خب اجباری نبود در روایات به این مسئله اشاره بشود! حالا اگر مردم نمی فهمیدند که مثلا قرار است در آینده مهدی(ع) به عیسی(ع) اقتدا کند آسمان به زمین می آمد؟! بنابراین از بیان این جمله هدفی داشته اند، و منطقی ترین آن، بیان افضلیت مهدی(ع) بر عیسی(ع) بوده است.

در هر صورت بنده می خواستم عرض کنم ائمه(ع) دارای مرتبه ای از امامت هستند که انتصابی است، نه انتخابی، یعنی ما همان امامتی که برای انبیاء پذیرفته ایم، بالاترین مراتبش را برای ائمه(ع) اعتقاد داریم، و این مرتبه از امامت را هم شما و هم ما قبول داریم که انتصابی است، نه انتخابی! پس در آنچه که موضوع تاپیک است اختلافی نیست!
اگر شما در خصوص اینکه این مقام اگرچه انتصابی است اما آیا ائمه(ع) دارای آن بوده اند یا خیر با صحبت های گذشته روشن نشده، و هنوز شک دارید و می خواهید به تفصیل بیشتری روی آن بحث کنید، به صورت مستقل سوالتان را مطرح بفرمایید تا پاسخ داده شود.
ممنونم

سلام
این بخش را پاسخ ندادید خواهر گرامی:

Reza-D;933151 نوشت:
پس سجدهء ملائک بر حضرت آدم(ع) را چطور توضیح می دهید؟
تبارک الله احسن الخالقین را چطور؟

ضمن اینکه همان که فرمودید نیز دلیلی برصحت حرف بنده است
شما این را قبول دارید که حضرت جبرئیل(ع) نتوانست به جایگاه پیامبر(ص) برود
همین یک نقض کافی است بر اینکه صرفاً با اتکا به حامل وحی بودن ، نمی توان بالاتر بودن مقام را نتیجه گرفت

نگار70;934039 نوشت:
مثل ابن حزم

دو سوال:
1 - بجز ایشان دیگر چه کسی این مطلب را گفته؟
(لطفاً اگر مقدور است با ذکر سند بفرمائید)
2 - در مقابل جناب ابن حزم
(و افرادی که شاید بعداً نامشان را بیاورید) ، چند نفر از علمای اهل سنت خلاف این عقیده را دارند؟

نگار70;934039 نوشت:
موسی از الوالعزم است و پس از محمد و ابراهیم از همه انبیای دیگر برتر است

نشد!
شما می فرمائید حضرت موسی(ع) از پیامبران دیگر برتر است اما پس از حضرت محمد(ص) و حضرت ابراهیم(ع)

در حالی که نام حضرت ابراهیم (ع) 68 بار در قرآن آمده و نام حضرت محمد (ص) 5 بار
(که یک بارش هم "احمد" است)
اما
نام حضرت موسی (ع)
136 بار در قرآن آمده!

این موضوع را چطور توضیح می دهید؟

نگار70;934187 نوشت:
ما هم معتقدیم که زمین از حاجت خالی نمیشه تا اینکه روز قیامت فرار برسه
و حاجته الله متعال همین قران هست وقتی این قران هست حاجت قائم است

سلام مجدد

مَنْ مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية

هر كس بميرد و بر گردن او بيعتي نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است
صحيح مسلم ، ج3 ، ص1478
السنن الكبري ، البيهقي ، ج8 ، ص156
مجمع الزوائد ، ج5 ، ص218
مشكاة المصابيح ، ج2 ، ص1088
سلسلة الأحاديث الصحيحة ، ج2 ، ص715

مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية
هر كس بدون امام بميرد ، به مرگ جاهلي مرده است
مسند احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96
مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص218
مسند الطيالسي ، ص295
الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان ج7 ، ص49
حلية الأولياء ، ج 3 ، ص22

من مات ليس عليه إمام فميتته جاهلية
هر كس بميرد و امام نداشته باشد ، به مرگ جاهلي مرده است
المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 10 ، ص298
المعجم الأوسط ، ج2 ، ص317 و ج4 ، ص232
مسند أبي يعلي ، ج6 ، ص251
كتاب السنة ، ابن أبي عاصم ، ج2 ، ص489
مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص224-225

ممکن است بفرمائید منظور از امام نیز همین قرآن است
اولاً در این روایات مستقیماً لفظ امام آورده شده و بسیار دشوار است تصور کنیم قرآن را با نام "امام" آورده باشند
ثانیاً روایات دیگری هم وجود دارد که موارد بالا را به خوبی توضیح می دهد که آن روایت نیز از اهل سنت است:

و قوله (صلى اللّه عليه و سلّم): من مات و لم يعرف إمام‏ زمانه مات ميتة جاهلية
پیامبر(ص): هر کس که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است
شرح المقاصد ، سعد الدين تفتازانى‏، ج‏5 المبحث الأول نصب الامام ..... ص : 235 - 239

می بینید که در این روایت ، به امام زمان اشاره شده و ما می دانیم قرآن مخصوص به زمان خاصی نیست پس منظور نمی تواند قرآن باشد
همچنین در باب حجت خدا بودنِ قرآن ، ما هم قبول داریم که قرآن حجت خداوند است ، اما یکی از دو حجت است
حجت دیگر را می توانید در روایات اهل سنت جستجو کرد:

پیامبر(ص) فرمودند خلفای بعد از من 12 نفر هستند
صحیح بخاری - ج 6 - ح 6796
صحیح بخاری - ج 8 - ح 7223
صحیح مسلم - ج 3 - ح 1821
صحیح مسلم - ج 6 - ح 4598 و 4599
تفسیر ابن کثیر - ج 2 - ص 33 =
آخرینِ این 12 نفر مهدی است

و خود علمای اهل سنت اعتراف می کنند که نتوانسته اند این 12 نفر را بطور قطع اثبات کنند
ابن جوزی - کشف المشکل فی الحدیث الصحیحین - ج 1 - ص 498
ابن بطال بکری قرطبی - شرح صحیح بخاری - ج 8 - ص 287
ابن حجر عسقلانی - فتح الباری - ج 13 - ص 211
بدالدین عینی - عمده القاری - ج 24 - ص 281


لطفاً دقت بفرمائید که من حتی یک حدیث هم از شیعه نیاوردم و تمام احادیث از اهل سنت است تا برای شما قابل پذیرش باشد

نگار70;934187 نوشت:
ما هم معتقدیم که زمین از حاجت خالی نمیشه تا اینکه روز قیامت فرار برسه
و حاجته الله متعال همین قران هست وقتی این قران هست حاجت قائم است

سلام مجدد

مَنْ مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية

هر كس بميرد و بر گردن او بيعتي نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است
صحيح مسلم ، ج3 ، ص1478
السنن الكبري ، البيهقي ، ج8 ، ص156
مجمع الزوائد ، ج5 ، ص218
مشكاة المصابيح ، ج2 ، ص1088
سلسلة الأحاديث الصحيحة ، ج2 ، ص715

مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية
هر كس بدون امام بميرد ، به مرگ جاهلي مرده است
مسند احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96
مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص218
مسند الطيالسي ، ص295
الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان ج7 ، ص49
حلية الأولياء ، ج 3 ، ص22

من مات ليس عليه إمام فميتته جاهلية
هر كس بميرد و امام نداشته باشد ، به مرگ جاهلي مرده است
المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 10 ، ص298
المعجم الأوسط ، ج2 ، ص317 و ج4 ، ص232
مسند أبي يعلي ، ج6 ، ص251
كتاب السنة ، ابن أبي عاصم ، ج2 ، ص489
مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص224-225

ممکن است بفرمائید منظور از امام نیز همین قرآن است
اولاً در این روایات مستقیماً لفظ امام آورده شده و بسیار دشوار است تصور کنیم قرآن را با نام "امام" آورده باشند
ثانیاً روایات دیگری هم وجود دارد که موارد بالا را به خوبی توضیح می دهد که آن روایت نیز از اهل سنت است:

و قوله (صلى اللّه عليه و سلّم): من مات و لم يعرف إمام‏ زمانه‏ مات ميتة جاهلية
پیامبر(ص): هر کس که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است
شرح المقاصد ، سعد الدين تفتازانى‏، ج‏5 المبحث الأول نصب الامام ..... ص : 235 - 239

می بینید که در این روایت ، به امام زمان اشاره شده و ما می دانیم قرآن مخصوص به زمان خاصی نیست پس منظور نمی تواند قرآن باشد
همچنین در باب حجت خدا بودن قرآن ما هم قبول داریم که قرآن حجت خداوند است ، اما یکی از دو حجت است
حجت دیگر را می توانید در روایت اهل سنت جستجو کرد:

پیامبر(ص) فرمودند خلفای بعد از من 12 نفر هستند
صحیح بخاری - ج 6 - ح 6796
صحیح بخاری - ج 8 - ح 7223
صحیح مسلم - ج 3 - ح 1821
صحیح مسلم - ج 6 - ح 4598 و 4599
تفسیر ابن کثیر - ج 2 - ص 33 =
آخرینِ این 12 نفر مهدی است

و خود علمای اهل سنت اعتراف می کنند که نتوانسته اند این 12 نفر را بطور قطع اثبات کنند
ابن جوزی - کشف المشکل فی الحدیث الصحیحین - ج 1 - ص 498
ابن بطال بکری قرطبی - شرح صحیح بخاری - ج 8 - ص 287
ابن حجر عسقلانی - فتح الباری - ج 13 - ص 211
بدرالدین عینی - عمده القاری - ج 24 - ص 281


لطفاً دقت بفرمائید که من حتی یک حدیث از شیعه نیاوردم و تمام احادیث از اهل سنت است تا برای شما قابل پذیرش باشد

پرسش
برخی به گفته امام علی(سلام الله علیه) در نهج البلاغه که فرمود: "اگر شما مردم فرد دیگری را انتخاب کنید، من در اطاعت از او که شما مردم آن را برگزیدید، مطیع ترین خواهم بود" استناد می کنند که مبنای ولایت و حکومت از دیدگاه علی (سلام الله علیه) انتخاب و نظر مردم بود. آیا این برداشت درست است؟
اصلا مقبولیت مردمی در حاکمیت امام معصوم و ولی فقیه چه نقش و جایگاهی دارد؟


پاسخ

اگرچه در مورد انتصابی یا انتخابی بودن «ولایت فقیه» اختلافاتی وجود دارد، اما در خصوص انتصابی بودن امام معصوم درمیان شیعه هیچ اختلاف نظری وجود ندارد.
از مسلّمات شیعه است که امام معصوم را فقط خداوند بر می گزیند و بس، امام رضا(سلام الله علیه) در روایتی می فرمایند:

«هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُم‏ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِم‏»؛ (1)
(کسانی که می‏ گویند امامت انتخابی است) آیا اصلا می‏ دانند امام چه جایگاهی دارد تا در انتخاب آن اختیار داشته باشند؟ همانا امامت قدرش والاتر و شأنش بزرگ‌تر و منزلتش عالی‌تر و مكانش منيع‌تر و عمقش ژرف‌تر از آن است كه مردم با عقل خود به آن برسند يا به آرایشان آن را دريابند و يا به انتخاب خود امامى منصوب كنند.

اما نکته ای که وجود دارد، فعلیت یافتن این حکومت متوقف بر خواست مردم است، یعنی حتی اگر شخصیتی چون علی(سلام الله علیه) هم در جامعه برای حکومت حضور داشته باشد، تا رأی مردم به عمر و عثمان باشد او نمی تواند حکومت کند، چون مقبولیت رهبر و حاکم یک جامعه به دست مردم است، صحبت های حضرت امیر(سلام الله علیه) هم در همین راستا است تا بر مخالفان اتمام حجت کند: یعنی بگوید من روش و منشم با سایر خلفا متفاوت است، اگر روش آنها را می پسندید بروید سراغ دیگری، من اگر بیایم بیت المال را بر می گردانم ولو آنکه کابین زنانتان کرده باشید، جملات کامل حضرت(علیه السلام) این است:

«دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ وَ لَعَلِّي أَسْمَعُكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَكُم‏»؛ مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید، که ما پیشاپیش کاری می رویم که آن را رویه هاست و خردها بر پای، همانا کران تا کران را ابر فتنه پوشیده است و راه راست ناشناس گردیده و بدانید که اگر من درخواست شما را پذیرفتم، با شما چنان کار می کنم که خود می دانم و به گفته گوینده و ملامت سرزنش کننده ای گوش نمی دارم و اگر مرا واگذارید، هم چون یکی از شمایم و برای کسی که کار خود را بدو می سپارید، بهتر از دیگران، فرمانبردار و شنوایم.(2)

یعنی حضرت(علیه السلام) از این جملات به دنبال این نیستند که بگویند من به درد حکومت نمی خورم یا بهتر از من هم در جامعه وجود دارد، یعنی تردیدشان از بابت ظرفیت مردم است، نه حقانیت خودشان، در صدد این هشدار هستند که آیا شرایط علی(علیه السلام) را میدانید، علی(علیه السلام) با سایرین فرق می کند، اگر توان عدالت علی (سلام الله علیه) را ندارید قبل از اینکه او را روی کار آورده و دوباره علیه او اغتشاش کنید به سراغ شخص دیگری بروید.
اما وقتی هجوم مردم را دید حجت بر ایشان تمام شد و حکومت را پذیرفتند.

خلاصه آنکه از نظر انتصاب از جانب خدا، چه اکثریت مردم علی(سلام الله علیه) را بخواهند، و چه نخواهند خداوند جز به حکومت علی(سلام الله علیه) راضی نبوده است:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا»؛ امروز(با انتصاب علی(علیه السلام) به جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله) دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم‏.(3)

حال که این مطلب روشن شد، به سراغ جمله ای که نقل کرده اید می رویم، «مبنا به اصل و اساس و زیر بنا گفته میشود، اما امامت دو بُعد دارد، یکی مشروعیت، و دیگری مقبولیت! گوینده کلام یک تعبیر دو پهلو را به کار برده است، باید دید مبنایی که او میگوید: مبنای مشروعیت است یا مبنای مقبولیت، اگر رأی مردم را مبنای مشروعیت می داند در این صورت100 درصد مخالف دیدگاه شیعه است، اما اگر آن را مبنای مقبولیت می داند حرف درستی است.

بخش دوم سوال

اما در مورد نقش مقبولیت مردمی باید عرض کنم قطعا آنچه زمینه ساز حکومت امام یا فقیه می شود همین مقبولیت است، یعنی این نقش وجود دارد اما همه جا یکسان نیست، دو شاخص متغیر دارد، یکی اینکه حاکم مشروع امام معصوم باشد یا ولی فقیه؛ دوم آنکه رقیب، یعنی حاکم نامشروع در برابر این حاکم مشروع چه کسی باشد.

الف) حاکم مشروع، امام معصوم باشد یا ولی فقیه

بحث ولایت فقیه با ولایت معصوم متفاوت است، حکمتش هم در نحوه انتخاب و معرفی ایشان است، در امامت معصومین این امامت به صورت شفاف به مردم ابلاغ میشود، مثلا پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» خب در صورتی که علی(سلام الله علیه) بدون جنگ و خونریزی و آنچه که موجب ضعف جامعه بشود بتواند حکومت را در اختیار بگیرد، تعداد مهم نیست، مهم آن است که امکان تحقق حکومت اسلامی هست یا خیر، مقبولیت برای امام معصوم لازم نیست حتما 1+50 باشد، او مشروعیت حکومتش به طور مشخص از جانب خداوند است، لذا مقبولیت او حتی اگر حداقلی باشد، اما این امکان وجود داشته باشد که با همین اقلیت حکومت تشکیل داده شود، و اکثریت به مخالفت بر نمی خیزند، و جنگ و خونریزی که موجب تضعیف جامعه و حکومت میشود اتفاق نمی افتد باید تشکیل حکومت دهد.

همانطور که زمان غصب خلافت، امام علی(سلام الله علیه) فرمود اگر چهل نفر یاور با بصیرت داشتم قیام می کردم(4) چون می دانست بخش قابل توجهی از جامعه را یا طرفداران علی(سلام الله علیه) تشکیل می دهند که یا از قیام می ترسند، یا انسان های بی طرفی هستند که منتظر هستند ببینند چه کسی قدرت بیشتری دارد تا از او حمایت کنند!

اما در مورد ولایت فقیه وضعیت فرق می کند، فقیه به عنوان عام نصب شده ، نه با عنوان خاص، کسی نیامده بگوید اول امام خمینی رهبر باشد و بعد از ایشان امام خامنه ای! بلکه فقط اوصاف ولی بیان شده است و خود مردم باید تشخیص دهند، یعنی بخشی از تشخیص بر عهده مردم گذاشته شده است، خب روشن است که اینجا تشخیص اکثریت لازم است، آن هم اگر توسط مردم بخواهد انتخاب بشود باید اکثریت مطلق باشد، همانطور که خود مقام معظم رهبری می فرمایند:
«شما ببینید در مورد رهبر بعد از آنی که شرایط رهبر را ذکر میکند، دو راه برای انتخاب رهبر مشخص میکند: یکی اینکه اکثریت قاطع مردم، نه نصف به علاوه‌ی یک، پنجاه و یک درصد، اکثریت قاطع یعنی آنی که اقلیت در مقابل او چیز ناچیزی باشد. آن کسی که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب بکنند، او رهبر است. تشبیه هم شده در قانون اساسی به رهبری امام بزرگوار ما و رهبر عظیمِ عزیزِ تاریخی این ملت که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب کردند و امامت او را پذیرفتند که رهبر و پیشوای جامعه باشد»(5)

چون در ولایت فقیه بدون نظر اکثریت، اصلا این کشف محقق نمیشود، یعنی معلوم نمیشود چه کسی الان لایق ولایت است، بر خلاف امامت معصومین که مشخص است ولایت حق کیست فقط کار در گرو همراهی مردم است.

ب) حاکم نامشروع، اصل دین را به خطر اندازد یا خیر!

شاخص بعدی این است که اگر طرفداران امام معصوم یا ولی فقیه اقلیت باشند اما شخص رقیب، شخصیتی مثل یزید باشد که با حکومت او اصل اسلام از بین میرود، اینجا هم حتی اگر اکثریت او را بپذیرند، جای سازش نیست، چون سازش برای جلوگیری از تضعیف اسلام و جامعه است و در چنین جایی اصل اسلام در خطر است سازش معنا ندارد، لذا شخص اصلح ولو اینکه طرفدارانش اقلیت باشند زیر بار حکومت چنین کسی نخواهد رفت، همانطور که امام حسین(سلام الله علیه) نفرمودند: من با یزید بیعت نمیکنم، بلکه می فرمایند: هر کسی مثل من باشد با مثل یزید بیعت نخواهد کرد.(6)

_______________________________
1. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج1، ص199.
2. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، چاپ اول، 1414ق، قم،خطبه92، ص136.
3. مائده:3/3.
4. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1403ق، بیروت، ج29، ص470.
5. خطبه های نماز جمعه، 22خرداد1366.
6. بحارالانوار، ج44، ص325.

موضوع قفل شده است