جمع بندی روشهای ایجاد و حذف یک عادت

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
روشهای ایجاد و حذف یک عادت

سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ....

میخواستم در صورت امکان نظرتون رو در مورد طریقه چگونگی ایجاد یک عادت خوب یا حذف یک عادت بد بپرسم .... چگونه میتوانیم عادات خوب در درون خودمون ایجاد کنیم و چگونه میتوانیم عادتهای بد رو در درون خودمون نابود کنیم ....

من چند عادت بد رو مینویسم ...
1. خوردن سوسیس و کالباس بیش از حد .
2. اعتیاد به مواد مخدر و خود اراضائی
3. اعتیاد به مواد قندی
4. اعتیاد به حس دوست داشته شدن
5. تنبلی

و چند عادت خوب رو مینویسم ...
1. جویدن غذا به صورت کامل
2. ورزش کردن
3. باهوش و عاقل بودن و تعادل فکری و تمرکز رو در همیشه و همه حال نگاه داشتن
4. منظم بودن و تمییز بودن

من خودم چندین روش رو پیدا کردم ... ولی دوست داشتم در ابتدا کارشناس مربوطه نقطه نظرات و راهکارهای روانشناسی خودشون رو عنوان کنند ... و دوستان هم راهکارهایی که تا به حال بهش رسیدن رو عنوان کنند ...

مثلا دنبال چنین چیزهایی هستم ....

اگر یک سوسیس یا کالباس رو بزارین بیرون اونقدر که کرم بزنه ... و هر روز خودتون رو مجبور کنین 10 دقیقه به کرمهای اون نگاه کنین ... بعد از مدتی دیگه فکر خوردن سوسیس و کالباس رو نمیکنیم ...

اگر کسی نقطه نظری داره یا میتونه راهنمایی کنه ... خیلی خوشحال میشم که نظرش رو عنوان کنه .... از کارشناس محترم هم میخوام که اگر راهکارهای روانشناسی کلاسیکی برای این کار وجود داره عنوان کنند ...

تشکر میکنم .

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

مینوی خرد;931019 نوشت:
سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ....

میخواستم در صورت امکان نظرتون رو در مورد طریقه چگونگی ایجاد یک عادت خوب یا حذف یک عادت بد بپرسم .... چگونه میتوانیم عادات خوب در درون خودمون ایجاد کنیم و چگونه میتوانیم عادتهای بد رو در درون خودمون نابود کنیم ....

من چند عادت بد رو مینویسم ...
1. خوردن سوسیس و کالباس بیش از حد .
2. اعتیاد به مواد مخدر و خود اراضائی
3. اعتیاد به مواد قندی
4. اعتیاد به حس دوست داشته شدن
5. تنبلی

و چند عادت خوب رو مینویسم ...
1. جویدن غذا به صورت کامل
2. ورزش کردن
3. باهوش و عاقل بودن و تعادل فکری و تمرکز رو در همیشه و همه حال نگاه داشتن
4. منظم بودن و تمییز بودن

من خودم چندین روش رو پیدا کردم ... ولی دوست داشتم در ابتدا کارشناس مربوطه نقطه نظرات و راهکارهای روانشناسی خودشون رو عنوان کنند ... و دوستان هم راهکارهایی که تا به حال بهش رسیدن رو عنوان کنند ...

مثلا دنبال چنین چیزهایی هستم ....

اگر یک سوسیس یا کالباس رو بزارین بیرون اونقدر که کرم بزنه ... و هر روز خودتون رو مجبور کنین 10 دقیقه به کرمهای اون نگاه کنین ... بعد از مدتی دیگه فکر خوردن سوسیس و کالباس رو نمیکنیم ...

اگر کسی نقطه نظری داره یا میتونه راهنمایی کنه ... خیلی خوشحال میشم که نظرش رو عنوان کنه .... از کارشناس محترم هم میخوام که اگر راهکارهای روانشناسی کلاسیکی برای این کار وجود داره عنوان کنند ...

تشکر میکنم .

با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی و همه اسک دینی های عزیز
از حسن اعتماد شما به این انجمن سپاسگذارم

عادات مختلفی را اشاره نمودید و هریک به صورت مجزا نیازمند تاپیک جداگانه ای می باشد
البته بنده در اینجا راهکارهایی را به صورت کلی خدمتتون عرض می کنم
نکته بسیار مهم در اینجا این است که ما بجای تربیت اصلاحی دنبال تربیت صلاحی باشیم یعنی بجای اصلاح رفتار ناپسند بیاییم قبل از شکل گیری رفتار ناپسند و حتی پساز آنها دنبال ایجاد رفتار درست و صحیح باشیم.

برای اصلاح وتغییر رفتار ناپسند ابتدا لازم است چند کار صورت پذیرد:

  1. تعیین رفتار ناپسند
  2. اندازه گیری آن رفتار ناپسند
  3. تعیین هدف نهایی(رفتار مطلوب)
  4. شناسایی شرایط حفظ کننده
  5. نحوه تغییر دادن شرایط حفظ کننده
  6. تقویتها و تضعیفها
  7. تاثیرات یادگیریهای محیطی

روشهای مختلف برای تقویت رفتار یا تضعیف آنها وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از :

  • تقویت مثبت و منفی
  • تقویت ملموس و اجتماعی
  • تقویت ژتونی
  • تقویت تعمیم یافته
  • شکل دهی
  • زنجیرسازی
  • راهنمایی پاسخ و محرک
  • خاموشی
  • محروم سازی
  • تنبیه و...

  1. یادگیری مهارتها
  2. بازسازی شناختی
  3. مهارتهای مقابله ای رفتاری - شناختی
  4. الگو سازی
  5. درمان اضطراب و...

در ادامه به صورت روشن تر و با مثال خدمتتون هستم...

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سلام جناب راهنما ...
بابته راهنمائی هاتون واقعا تشکر میکنم ...

میخوام یک سری فرم استاندارد برای بوجود آوردن یک عادت یا حذف یک عادت درست کنم و اگر شما با من همراهی کنین میخوام اون فرم های استاندارد رو در درون این سایت قرار بدم که همگان هم بتونند ازش استفاده کنند ....

مثلا در ابتدای امر فرمودین که باید اون عمل مشخص بشه ... بنابراین در درون اون داکیومنت میخوام جایی برای وارد کردن نوع عمل بزارم .
در قسمت بعدی گفتین که باید شاخصه های رفتار درست مشخص بشن ... بنابراین لیستی برای شاخصه های رفتاری درست لازم داریم
گفتین در جایی باید زنجیر سازی درست بشه ... میخوام فرمی برای زنجیر سازی ایجاد کنم که بشه در درونش زنجیر سازی های انجام شده و History اون عادت مشخص بشه
و ...

البته تا جاهائیش رو ساخته ام و جلو برده ام ... ولی اگر کارشناسی شده باشه مطمئنا خیلی بهتر نتیجه میده ...

اگر امکانش براتون هست و اگر وقتش رو دارین خیلی برام مهم هست که این بحث با کمی دقت و حوصله جلو بره ....

به نظرم همونطور که خودتونم اشاره کردین، ترک عادت بد اول اراده میخواد که انسان اراده مند باشه، بعد شوق و نیروی محرک میخواد، مثلا برای خودمون یه هدیه و هدف شیرین در نظر بگیریم، در نهایت شناخت میخواد. مثلا کسی که واقعا بدونه اون کالباس ها چه بلایی به سلامتیش میارن و به یقین برسه دیگه عمرا مصرف کنه. کسی که معتاد میشه قطعا شناخت دقیقی از خودش و اعتیاد نداره.

به نظرم شناخت شیطان هم شاید بخندین ولی خیلی تاثیر داره اینکه بدونیم چطور چیزای بد و در نظرمون زیبا جلوه میده و چقدر اشتیاق داره ما انجامش بدیم و با انجام دادنش چه اتفاقایی می افته و چه درجاتی زایل میشه کمتر به سراغش میریم.

انجام کار خوب هم نیاز به جدیت و اشتیاق داره.

[=Times New Roman]روش ایجاد یا حذف یک عادت ( تجربه شخصی ):

1- داشتن دلیل محکم برای تغییر :
باید آسیب های عادت منفی و مزایای ترک عادت منفی ( یا آسیب های عدم انجام کار مثبت و فواید انجام کار مثبت ) رو در یک جدول با دو ستون بنویسیم.
و هرروز اونها رو بخونیم و مرور کنیم و بهشون دقایقی کاملا عاقلانه نه احساسی فکر کنیم ، تا یادمون بمونه اصلا برای چی شروع کردیم که وسط راه سست نشیم.

2- تشویق کردن خود بخاطر انجام عادت مثبت یا ترک عادت منفی:اگر قرار باشه فقط یک تکنیک رو اجرا کنیم ، همین یک تکنیک ما رو به همه جا می رسونه
افکار منفی متخصص دروغگویی هستند ، و کارشون اینه که کار سالم ، مفید ، و سازنده رو بی ارزش جلوه میدن تا از انجامشون منصرف بشی.
جالب اینه که هیچ پیشنهادی برای جایگزین کار مثبت ندارند و فقط می خوان از انجام کار مثبت منصرف بشی.
پشیزی اهمیت ندارد دیگران چه فکر میکنند ، فقط یک عادت رو توی خودمون بوجود بیاریم : برای انجام هرکار مثبتی که انجام میدیم خودمون رو تشویق کنیم
و به خودمون یادآوری کنیم که کاری که انجام میدیم با ارزشه (
شستن یک لیوان ، مطالعه ی یک صفحه کتاب ، فکر کردن به یک موضوع زیبا و.... )
وقتی شروع کنی به قدردانی از خودت ، افکار منفی از در دیگری وارد می شوند
سعی میکنند مسئولیت هایی رو به شما بسپارند که شما امروز از پسشون بر نمیای ولی قطعا یک ماه دیگه از پسشون بر میای.
مثلا تصمیم می گیری از فردا پنج صفحه کتاب مطالعه کنی ، فردا حین مطالعه شبیه این افکار به ذهنت میاد:

پنج صفحه هم شد کتاب؟
روت میشه بخونی؟
مردم روزی سه دور قرآن ختم میکنن بعد تو واسه پنج صفحه به خودت میگی آفرین؟
خجالت نمی کشی؟
الان فکر میکنی خیلی رشد کردی؟
از تو بعیده ، تو می تونی کل کتاب رو همین الان بخونی ، سخت نگیر و ....

بسیار ماهرانه عمل میکنند ، توقعی رو می خوان بوجود بیارند که تو دو هفته دیگه ، یک ماه دیگه توانایی انجامشو پیدا میکنی
ولی می خواد الان که تواناییشو نداری وارد مسابقه بشی که شکست بخوری و بیخیال بشی و به قله ی یک ماه دیگه نرسی.

برای رهایی از این افکار کاری که من کردم اینه که قبل از شروع برنامه به طور جدی با خودم عهد میکنم که
مثلا "آسمون به زمین بیاد من این پنج صفحه رو به اندازه ی یک کلمه هم افزایش نمیدم ، شاید کمتر بخونم ولی امکان نداره حتی یک کلمه بیشتر بخونم"
وقتی چنین تعهدی بدی و روی اجرا شدنش تاکید کنی ، خیلی کارت راحت تر میشه.

3- برنامه ی معتدل: مدت زمان ترک عادت مهم نیست ، ترک عادت مهمه.
برخی از ما وقتی از عادت های بدمون خسته میشیم تصمیم میگیریم یک برنامه ی فشرده رو مثل فیلم هندی ها که طرف یک دفعه متحول میشه ، اجرا کنیم.
خوب این طرح قطعا شکست می خوره ، چون خارج از توان ماست ، نکته ای که باعث میشه خیلی ها به صورت ناخودآگاه رو به برنامه های فشرده ی شبانه روزی بیارن
اینه که فکر میکنند اگر قرار باشه عادت هامو نوبتی ترک کنم ، خوب تا آخر عمرم نمی تونم عادت هامو ترک کنم.
این افراد به این دلیل اینجوری فکر میکنند که چند تا مسئله رو نمی دونند:
1- وقتی شما یک عادت بد رو ترک میکنی ، یک وزنه ی سنگین از روی روح و جسمت برداشته میشه و سبک میشی. و این سبکی تورو به پرواز نزدیک تر میکنه.
2- وقتی شما یک عادت بد رو ترک میکنی ، دیگه اون ترس و استرس سابق رو نداری و اعتماد به نفس خوبی پیدا کردی
3- وقتی شما یک عادت بد رو ترک میکنی ، دیگه افکار منفی آزار دهنده مثل سابق سراغت نمیان و فرصت خوبی داری افکار مثبت رو بیش از پیش در ذهنت تثبیت کنی.

خودت رو مثل یک ماشین در نظر بگیر که با ترک هر عادت 20 کیلومتر سرعتش افزایش پیدا میکنه.
اون موقع می بینی با ترک عادت های بد ، یک ماه دیگه ، دو ماه دیگه ، تو دیگه اون آدمی نیستی که با سرعت 20 کیلومتر حرکت میکرد
تو دیگه با سرعت 100 کیلومتر حرکت میکنی و همینطور تا بی نهایت پیش میری.
اینکه می بینید برخی روزی هشت ساعت مطالعه میکنند یک شبه که به اینجا نرسیدن.
یکی از اشتباهات ما اینه که نقطه ی اوج دیگران رو می بینیم ، ولی شکست هاشونو نمی بینیم
برای همین فکر میکنیم طرف از خواب بیدار شده ، مدال المپیک رو انداختن گردنش.

چند سالی بود مرتب کاپوچینو می خوردم ، خیلی خوشم میومد
11 شهریور پارسال به این نتیجه رسیدم که من به کاپوچینو معتاد شدم و این خیلی برای من دردآور بود و خیلی بهم برخورد. چون من از وابستگی به هرچیزی متنفرم.
11شهریور 95 آخرین کاپوچینویی بود که من خوردم و تا الان که اینجا هستم لب نزدم.
روزهای اول که گذاشتمش کنار بخاطر عادت کردن به کافئین به شدت احساس خواب آلودگی میکردم. ولی اصلا اهمیت نداشت. چون دلیل محکمی برای تغییر داشتم.

همه ی ما تجربه ی ترک عادت رو داشتیم ، دقت کنید ، وقتی به این نتیجه میرسی که باید یک عادت رو ترک کنی و احساس انزجار میکنی ، دیگه به این فکر نمی کنی
که اگر خوابم اومد چیکار کنم؟ اگر برنامه ی خوابم بهم ریخت چکار کنم؟ اگر اذیت شدم چکار کنم؟
فقط به این فکر میکنی که باید اینکارو انجام بدم ، حالا هر اتفاقی که می خواد بیفته بیفته.
این خیلی مهمه که بتونی با جدولی که در مرحله ی یک ترسیم میکنی احساس انزجار در خودت بوجود بیاری.
آقای شاهین فرهنگ توی دوره موفقیتش یه حرف جالبی زد گفت:
یه نفر اومد بهم گفت آقای فرهنگ چیکار کنم فلان عادتمو بزارم کنار؟
بهش گفتم هیچکاری نمی خواد بکنی ، وقتی به این نتیجه برسی که باید بزاریش کنار خودت میزاریش کنار
( یعنی چجوریشو خودت پیدا میکنی )
اینکه طرف میگه ، جا ندارم ، امکانات ندارم ، ابزار ندارم همش حرف مفته ، آدم اگر بخواد تغییر کنه و رشد کنه از همون نقطه ای که هست می تونه شروع کنه
چون مهم ترین ابزار مغز سالم هست که خداروشکر هممون یه آکبندشو ( :khandeh!: ) داریم.

[SPOILER]
حقیقتش من همیشه از زدن حرفی که خودم بهش عمل نمی کنم یا نکردم فراری بودم و هستم و خواهم بود.
تمام مواردی که گفتم رو خودم مو به مو برای مدت طولانی اجراش کردم و نتایجش حیرت انگیزه.
تغییر کردن کار سختی نیست ، به شرطی که برنامه ی معتدل بریزی و کار سبک به خودت بدی ، و زندگی رو سخت نگیری. و قدر تک تک کارهای مثبت خودت رو بدونی.
تفاوت این "قدردانی" از کارهای مثبت با "غرور و خودبرتربینی و تکبر" اینه که قدردانی اول آدم رو تحریک میکنه با انجام بیشتر ولی دومی آدم رو متوقف میکنه برای درجا زدن.
[/SPOILER]

روزنه;931401 نوشت:
به نظرم همونطور که خودتونم اشاره کردین، ترک عادت بد اول اراده میخواد که انسان اراده مند باشه، بعد شوق و نیروی محرک میخواد، مثلا برای خودمون یه هدیه و هدف شیرین در نظر بگیریم، در نهایت شناخت میخواد. مثلا کسی که واقعا بدونه اون کالباس ها چه بلایی به سلامتیش میارن و به یقین برسه دیگه عمرا مصرف کنه. کسی که معتاد میشه قطعا شناخت دقیقی از خودش و اعتیاد نداره.

به نظرم شناخت شیطان هم شاید بخندین ولی خیلی تاثیر داره اینکه بدونیم چطور چیزای بد و در نظرمون زیبا جلوه میده و چقدر اشتیاق داره ما انجامش بدیم و با انجام دادنش چه اتفاقایی می افته و چه درجاتی زایل میشه کمتر به سراغش میریم.

انجام کار خوب هم نیاز به جدیت و اشتیاق داره.

سلام خانوم روزنه ...

به تجربه بارها و بارها به این نتیجه رسیدم که مستمسک اراده شدن کاری اشتباه هست ... یعنی اینقدر به این جمله رسیدم که حد نداره ...
اراده به خرج دادن انسان رو پیر میکنه ...

مثلا کسی قوانین طبیعت رو میشناسه ... و به جایه پارو زدن .... بادبان میسازه ....
مثلا در مثال سوسیس و کالباس ... به جایه اینکه انسان بخواد با اراده اش جلویه سوسیس و کالباس خوردن رو بگیره میتونه با تصویر سازی از کالباس گندیده و بوجود آوردن نوعی شناخت این کار رو بکنه ...

من به این نتیجه رسیدم که خرج کردن اراده ... و فشار آوردن به خود یعنی اینکه دارم مسیر رو اشتباه میرم ....

البته مفهوم پشتکار چیزی دیگر هست ... ممکن هست من برنامه نویسی رو دوست داشته باشم و 24 ساعت پشت کامپیوتر باشم و خسته هم نشم ... من اسم این عمل رو خرج کردن اراده نمیزارم ....
نوعی بینش هست که باعث بوجود اومدن چنین پشتکاری میشه ...

البته شاید منظور و مقصود شما هم چیزه دیگری بوده باشه و من نظر شما رو سطحی برداشت کرده باشم ....

ولی چند مساله بود که خیلی خوب بهشون اشاره کردین ...

* شوق و نیروی محرک برای ایجاد یا ترک اون عادت
* در نظر گرفتن هدف شیرین .
* شناخت از انجام و ترک اون کار .

از پاسخی که دادین و و وقتی که گذاشتین تشکر میکنم .

Im_Masoud.Freeman;931404 نوشت:
[=Times New Roman]روش ایجاد یا حذف یک عادت ( تجربه شخصی ):

1- داشتن دلیل محکم برای تغییر :
باید آسیب های عادت منفی و مزایای ترک عادت منفی ( یا آسیب های عدم انجام کار مثبت و فواید انجام کار مثبت ) رو در یک جدول با دو ستون بنویسیم.
و هرروز اونها رو بخونیم و مرور کنیم و بهشون دقایقی کاملا عاقلانه نه احساسی فکر کنیم ، تا یادمون بمونه اصلا برای چی شروع کردیم که وسط راه سست نشیم.

[/SPOILER]

سلام آقا مسعود ...
بابته راهنمائیتون واقعا تشکر میکنم اینگار مدت زمان زیادی بر رویه این موضوع وقت گذاشتین و از اینکه تجربیات خوب و واقعیتون رو در اختیارم قرار دادین ازتون تشکر میکنم ....

مباحثی که مطرح کردین خیلی خیلی زیاد هست و اگر اجازه بدین کم کم اونها رو مورد بررسی قرار بدیم ...

شما در درون بحثتون عنوان کردین که میبایست فرمی داشته باشیم که در درون اون آسیبهایی که اون عادت بهمون میزنه رو در درونش یاداشت کنیم و بهتر هستش که اون چیزها رو به صورت کاملا عاقلانه و نه احساسی یادداشت کنیم ... به تجربه بهم ثابت شده که برای ترک یک عادت باید احساس رو درگیر کرد نه عقل رو ....

در مثال کالباس ... همینکه من کرم های درون کالباس رو ببینم احساس انزجار از خوردن کالباس برام بوجود میاد
در مثال حذف قند از زندگی .... همینکه من تصویر سازی شیرینی خیلی خیلی زیادی رو در درون کامم انجام بدم ... انزجار بسیار زیادی از شیرینی در درون من ایجاد میشه ...

و احساس من این بود که برای ترک کردن هر عادت بد یک کلید احساسی تعریف کنیم ... مثلا اگر میخواهیم کالباس خوردن رو ترک کنیم ... کلید کرمهای درون کالباس رو ....

اینی که شما گفتین بخوایم مساله رو عقلی حل کنیم ... خوب هست ...
ولی اون زمانی که انسان میخواد یه بستنی بخوره ... یا یک فست فود رو بخوره معمولا عقلش نیست که تصمیم میگیره ... احساسش هست که تصمیم میگیره ...

میخواستم ببینم شما چطور در چنین زمانهایی میتونین افسار رو بدین دست عقلتون ... و به نظره شما بهتر نیست به جایه اینکه کلید عقلی درست کنیم ... کلید احساسی درست کنیم ...

از نظری که دادین تشکر میکنم و بقیه پستتون رو اگر اجازه بدین بعدا تحلیل کنیم .

بنابراین هر کاره اشتباه رو فعلا میتونیم براش دو تا کلید در نظر بگیریم .... کلید احساسی و کلید عقلی .... اگر چیزه دیگری به نظرتون باید بهش اضافه بشه عنوان کنین تا در ساخت فرمها ازشون بتونم استفاده کنم .

متشکرم .

[=Times New Roman]سلام

مینوی خرد;931419 نوشت:

به تجربه بارها و بارها به این نتیجه رسیدم که مستمسک اراده شدن کاری اشتباه هست ... یعنی اینقدر به این جمله رسیدم که حد نداره ...
اراده به خرج دادن انسان رو پیر میکنه ...
من به این نتیجه رسیدم که خرج کردن اراده ... و فشار آوردن به خود یعنی اینکه دارم مسیر رو اشتباه میرم ....

به نظر من چیزی تحت عنوان اراده وجود خارجی نداره.
اصلا اینجوری نیست که کسی اراده داشته باشه و دیگری نداشته باشه.
اینکه می بینید یه نفر یه عادت رو ترک میکنه و دیگری میگه نمی تونم
تنها تفاوتشون در "داشتن دلیلی برای تغییر" هست.
زمانی که دلیل محکمی برای تغییر داشته باشی ، در کنارش یک اراده ی پولادین بوجود میاد که با هیچ قدرتی جز قدرت خداوند قابل مهار نیست.
مینوی خرد;931420 نوشت:

بابته راهنمائیتون واقعا تشکر میکنم اینگار مدت زمان زیادی بر رویه این موضوع وقت گذاشتین و از اینکه تجربیات خوب و واقعیتون رو در اختیارم قرار دادین ازتون تشکر میکنم

حقیقتش من این مطالب رو برای کاربران این تاپیک نوشتم ، اگر شما هم استفاده می کنید خیلی خوبه
برچسب های تاپیک رو هم ویرایش کنید تا کاربران بهتر راهنمایی بشن به این تاپیک
مینوی خرد;931420 نوشت:

شما در درون بحثتون عنوان کردین که میبایست فرمی داشته باشیم که در درون اون آسیبهایی که اون عادت بهمون میزنه رو در درونش یاداشت کنیم
و بهتر هستش که اون چیزها رو به صورت کاملا عاقلانه و نه احساسی یادداشت کنیم ...
به تجربه بهم ثابت شده که برای ترک یک عادت باید احساس رو درگیر کرد نه عقل رو ....

مورد 1 رو که در پست قبل توضیح دادم یک بار دیگه بخونید.
من گفتم کاملا عاقلانه و نه احساسی فکر کنیم ، نه اینکه یادداشت کنیم.
پسرداییم یه بار اومد پیشم گفت مسعود می خوام متحول بشم خسته شدم از زندگی و...
منم سی دی تکنیک های موفقیت آقای فرهنگ و فیلم راز رو واسش گذاشتم.
بعد از دیدن فیلم ها احساسش تغییر کرد و حس کرد میشه به خواسته ها رسید ، پرید هوا یوووووووووووهوووووووووو
سعی میکرد جملات آقای فرهنگ رو با صدای آلن دلون بگه :khandeh!:
هرچی هم گفتم بیا بگو ببینم چی فهمیدی اصلا ، گوشش بدهکار نبود.
فقط یه کم احساسی شده بود و حاضر نشد به حرفهاش فکر کنه تا شناخت پیدا کنه. آخر سر هم دو سه روز بعد برگشت سر پله ی اول.
منظور من این بود که با عقل و فکر منطقی به آسیب ها و فواید فکر کنیم و جلوی احساسی شدنمون رو بگیریم تا بتونیم با تفکر عقلانی
یک احساس دائمی و پایدار رو در خودمون بوجود بیاریم.
همه ی تلاش های ما برای بوجود آوردن یک احساس است. و یک احساس سالم و پایدار جز با تفکر عقلانی به دست نمیاد.
مینوی خرد;931420 نوشت:

در مثال کالباس ... همینکه من کرم های درون کالباس رو ببینم احساس انزجار از خوردن کالباس برام بوجود میاد
در مثال حذف قند از زندگی .... همینکه من تصویر سازی شیرینی خیلی خیلی زیادی رو در درون کامم انجام بدم ... انزجار بسیار زیادی از شیرینی در درون من ایجاد میشه ...

ببینید برای انجام هرکاری هزاران راه حل خلاقانه و ساده وجود داره که به ذهن احدی خطور نکرده ، یا جرات استفاده ازش رو نداشتند.
کافیه نگاهمون رو تغییر بدیم و جور دیگری به قضیه نگاه کنیم
و مثل برخی آدمها زمین و زمان رو به هم نبافیم که الا بلا همش یه سوراخ بریم داخل.
یک راه حلی که کلا احساستون رو نسبت به موضوع تغییر میده اینه که به خودتون بگید مثلا "نخوردن کالباس زور نیست ، باید نیست ، یک انتخابه "
"من خودم تصمیم گرفتم که دیگه کالباس نخورم ، هروقت بخوام می تونم بخورم ، ولی خودم نمی خوام ، چون به نفعم نیست." ( ژست گرفتن فراموش نشود:khandeh!: )
روی انتخاب بودنش خیلی تاکید کنید و یک لحظه هم اجاز ندید یادتون بره که ترک این عادت یک انتخاب بوده نه اجبار.
با این روش ترک عادت رو از یک "بایدِ تلخ" به یک " انتخاب شیرین" تبدیل میکنید و بار سنگینی رو که بی دلیل ایجاد شده بود از دوشتون برداشته میشه.
و خیلی خیلی به خودتون مسلط میشین.
برای اثبات این مسئله چند دقیقه برای یک عادت بد امتحانش کنید خودتون متوجه میشید چقدر احساستون نسبت به موضوع تغییر میکنه.
در پایان به نظرم میاد شما خیلی مسائل رو الکی بزرگ میکنید و واسش قانون ایجاد میکنید.
واقعا با چند تا کار ساده هم میشه قدرت زیادی رو بوجود آورد. فقط کافیه جور دیگری به مسائل نگاه کنید و خلاقیت رو باهاش ترکیب کنید.

مینوی خرد;931419 نوشت:
به تجربه بارها و بارها به این نتیجه رسیدم که مستمسک اراده شدن کاری اشتباه هست ... یعنی اینقدر به این جمله رسیدم که حد نداره ...
اراده به خرج دادن انسان رو پیر میکنه ...


سلام دوست عزیز
اراده همونطور که می‌دونیم به معنای خواستن هست. توی فرهنگ ما هم به این موضوع اشاره شده:
خواستن توانستن است...
انما الآعمال بالنیات ...

حتی بعضی روانشناسان میگن از کودکی رویاهای بچه ها رو تقویت کنین تا بتونن انسان خلاقی بشن. آرزو مرحله قبلیه اراده هست.
ما انسان ها همونی میشیم که فکر میکنیم و توی ذهنمون می‌خوایم.

اما اراده به تنهایی کافی نیست و نیاز به پشتگار و انگیزه‌ی قوی و شناخت و ... داره. هرچی عوامل دیگری که برخیش و گفتیم بیشتر باشن قدرت عمل زیاده. اما اراده به تنهایی کافی نیست.

مثل مثالی که زدین. شبیه اینه کسی سواد نداشته باشه و کل شاهنامه رو بخواد بی دلیل حفظ کنه.

ما انسان‌ها خیلی چیزا رو می‌خوایم انجام بدیم اما به عمل نمیرسن چون قدرتشو توی خودمون نمیبینیم. به این افراد در عامیانه میگن بی اراده، یا اراده ضعیف.

مینوی خرد;931419 نوشت:
مثلا در مثال سوسیس و کالباس ... به جایه اینکه انسان بخواد با اراده اش جلویه سوسیس و کالباس خوردن رو بگیره میتونه با تصویر سازی از کالباس گندیده و بوجود آوردن نوعی شناخت این کار رو بکنه ...


هیچ مساله‌ای شبیه همدیگه نیست. و نمیشه به همشون یه حکم و قانون و صادر کرد. نسبت ها تغییر میکنن. در یکی اراده بیشتر اهمیت داره در یکی انگیزه، در یکی باید احساسات بیشتر باشه چون هدف کوتاه مدته، در یکه باید منطق قوی داشت.

در مثالی که فرمودین، من خودم بشخصه کالباس و سوسیس نه نتها نمیخورم بلکه حتا روی میزی باشه غذا هم برام نمیچسبه. و این به خاطر دیدن فیلم هایی از این قبیل و شناختمه و اراده توش دخیل نیست یعنی اگر بخوام هم دیگه نمیشه.

اما اگر بخوام دروغ گفتن و ترک کنم میزان اراده باید بیشتر باشه چون اون لحظه غیبت و دروغ گفتن برام شیرینه علیرغم همه‌ی مضراتی که ازش میدونم. ممکنه اون لحظه بگم غیبت منم بکنن ناراحت نمیشم و خودمو گول بزنم و اون کار ناشایست و انجام بدم.

مینوی خرد;931419 نوشت:
از پاسخی که دادین و و وقتی که گذاشتین تشکر میکنم .

@};-

Im_Masoud.Freeman;931447 نوشت:
[=Times New Roman]
در پایان به نظرم میاد شما خیلی مسائل رو الکی بزرگ میکنید و واسش قانون ایجاد میکنید.
واقعا با چند تا کار ساده هم میشه قدرت زیادی رو بوجود آورد. فقط کافیه جور دیگری به مسائل نگاه کنید و خلاقیت رو باهاش ترکیب کنید.

سلام ...
بابته تمام پستتون ممنون ...

فقط در انتها شما به این مساله اشاره کردین که من مسائل رو الکی بزرگ میکنم ...

جناب آقا مسعود شما که برنامه نویس هستین چرا این حرف رو میزنین .... ای بابا ...

ببینید آقا مسعود فکر کنین که شما هزاران مقصد و هدف دارین ... از سوپر من شدن و در آسمانها پرواز کردن بگیر ... تا خریدن ماشین مازاراتی و پول دار شدن و باهوش تر و عاقل تر شدن ...

راه حل اول اینه که بیایم و مسائل رو کلاسه بندی نکنیم ... در این صورت همیشه حذف کردن عادت و ایجاد یک عادت میتونه از ما انرژی بر باشه ... همیشه باید براش Plan بریزیم .... ولی اگر ما بیایم و این مسیر رو قانومند کنیم ... دیگه هیچ انرژی پردازشی از ما نخواهد گرفت .... دیگه نیاز به طرح و نقشه ریزی نخواهیم داشت .

یک مثال کوچک : فرض کنین که من الان تصمیم میگیرم که قند رو از زندگیم حذف کنم ....
دو هفته این کار رو انجام میدم .... بعدش مثلا یک کاره پر اولویت برای من بوجود میاد و دوباره میرم سمته چای نوشیدن و ....

ولی حالا بیایم و مساله عادات رو کلاسیک کنیم ...

1. باید جدولی ایجاد بشه که در درون اون جدول کل عادات بد لیست بشن ... کل عادات خوب هم لیست بشن ....
2. یک سری شاخص هایی باید تعیین بشه که اون شاخص ها تعیین میکنند که اولویت پیاده سازی با کدوم عادت خوب هست و اولیت در ترک کدوم عادت بد هست .
3. تا اینجاش یک گام از مسیر قبلی جلوتر هستیم ( چون سراغ عادت های پر اولویت تر رفتیم نه عادت های کم اهمیت تر )
4. سپس وارد فاز تحقیق میشیم و مثلا یک چک لیست 50 تایی داریم که میتونیم از درون اون انتخاب کنیم که اون عادت رو طبق چه مدلی بهتر میتونیم ایجاد کنیم ؛ یا ترک کنیم .... ( احساسی ؛ عقلی ؛ درگیر کردن روشهای روانشناسی که جناب راهنما عنوان کردند و .... )
5. در درون این مرحله راهکارها مشخص میشن و مشخص میشن که برای هر عادت چه راهکارهایی باید در نظر بگیریم .
6. همونطور که شما هم گفتید ساعتهایی در درون رو به این اختصاص میدیم که لیست عادتها رو بخونیم و اونها رو چک بزنیم ... به عنوان مثال ممکنه قوز نکردن پشت کامپیوتر عادتی باشه که من بخوام بدستش بیارم .... اگر 5 بار در روز این هشدار به من داده بشه .... بعد ازمدتی من اون عمل رو ترک میکنم
7. شاید بهتر باشه که یک برنامه ساعت برای گوشی نصب بشه که اون ساعتها رو اطلاع رسانی کنه
8. شاید بهتر باشه یک Tracker بر رویه کاغذ ایجاد کنیم که هر بار که اون عمل رو انجام میدیم یا ازش فاصله میگیریم ... این مساله تیک بخوره ...

قبول دارم ... یک زمانی هست که ما تو زندگی یک دونه یا دو تا کار داریم ... خوب خیلی راحت میتونیم یک عادت رو پیاده سازی کنیم .... یا یک عادت رو حذف کنیم ....
ولی وقتی تمرکز انسان به دهها جا میره ... و هر کدومشون انسان رو به دنیاهای متفاوتی میبرن ... باید سیستمی وجود داشته باشه که این اطمینان رو به انسان بده که خواست و نیازش برآورده میشه ....

[="Times New Roman"][="Black"]

مینوی خرد;931937 نوشت:
سلام ...
بابته تمام پستتون ممنون ...

فقط در انتها شما به این مساله اشاره کردین که من مسائل رو الکی بزرگ میکنم ...

جناب آقا مسعود شما که برنامه نویس هستین چرا این حرف رو میزنین .... ای بابا ...

ببینید آقا مسعود فکر کنین که شما هزاران مقصد و هدف دارین ... از سوپر من شدن و در آسمانها پرواز کردن بگیر ... تا خریدن ماشین مازاراتی و پول دار شدن و باهوش تر و عاقل تر شدن ...

راه حل اول اینه که بیایم و مسائل رو کلاسه بندی نکنیم ... در این صورت همیشه حذف کردن عادت و ایجاد یک عادت میتونه از ما انرژی بر باشه ... همیشه باید براش Plan بریزیم .... ولی اگر ما بیایم و این مسیر رو قانومند کنیم ... دیگه هیچ انرژی پردازشی از ما نخواهد گرفت .... دیگه نیاز به طرح و نقشه ریزی نخواهیم داشت .

یک مثال کوچک : فرض کنین که من الان تصمیم میگیرم که قند رو از زندگیم حذف کنم ....
دو هفته این کار رو انجام میدم .... بعدش مثلا یک کاره پر اولویت برای من بوجود میاد و دوباره میرم سمته چای نوشیدن و ....

ولی حالا بیایم و مساله عادات رو کلاسیک کنیم ...

1. باید جدولی ایجاد بشه که در درون اون جدول کل عادات بد لیست بشن ... کل عادات خوب هم لیست بشن ....
2. یک سری شاخص هایی باید تعیین بشه که اون شاخص ها تعیین میکنند که اولویت پیاده سازی با کدوم عادت خوب هست و اولیت در ترک کدوم عادت بد هست .
3. تا اینجاش یک گام از مسیر قبلی جلوتر هستیم ( چون سراغ عادت های پر اولویت تر رفتیم نه عادت های کم اهمیت تر )
4. سپس وارد فاز تحقیق میشیم و مثلا یک چک لیست 50 تایی داریم که میتونیم از درون اون انتخاب کنیم که اون عادت رو طبق چه مدلی بهتر میتونیم ایجاد کنیم ؛ یا ترک کنیم .... ( احساسی ؛ عقلی ؛ درگیر کردن روشهای روانشناسی که جناب راهنما عنوان کردند و .... )
5. در درون این مرحله راهکارها مشخص میشن و مشخص میشن که برای هر عادت چه راهکارهایی باید در نظر بگیریم .
6. همونطور که شما هم گفتید ساعتهایی در درون رو به این اختصاص میدیم که لیست عادتها رو بخونیم و اونها رو چک بزنیم ... به عنوان مثال ممکنه قوز نکردن پشت کامپیوتر عادتی باشه که من بخوام بدستش بیارم .... اگر 5 بار در روز این هشدار به من داده بشه .... بعد ازمدتی من اون عمل رو ترک میکنم
7. شاید بهتر باشه که یک برنامه ساعت برای گوشی نصب بشه که اون ساعتها رو اطلاع رسانی کنه
8. شاید بهتر باشه یک Tracker بر رویه کاغذ ایجاد کنیم که هر بار که اون عمل رو انجام میدیم یا ازش فاصله میگیریم ... این مساله تیک بخوره ...

قبول دارم ... یک زمانی هست که ما تو زندگی یک دونه یا دو تا کار داریم ... خوب خیلی راحت میتونیم یک عادت رو پیاده سازی کنیم .... یا یک عادت رو حذف کنیم ....
ولی وقتی تمرکز انسان به دهها جا میره ... و هر کدومشون انسان رو به دنیاهای متفاوتی میبرن ... باید سیستمی وجود داشته باشه که این اطمینان رو به انسان بده که خواست و نیازش برآورده میشه ....


سلام.

الان دیگه کاملا مطمئن شدم که نگاه من با شما به مسائل زندگی زمین تا آسمون متفاوته.

حقیقتش من از وقتی یاد گرفتم اینجوری نگاه کنم ( نگاه واقع بینانه ) دیدم که خیلی مسائل زندگیم به راحتی حل میشن و رسیدن به اون آرزوهایی که شما گفتید اصلا سخت نیست.

چیزی که اکثر انسان ها از نگاه واقع بینانه برداشت میکنند اینه که هرچی عیب های بیشتری در خودت پیدا کنی واقع بین تری و منطقی تر به نظر میای.

و اگر عیبی که میگن در تو وجود نداشته باشه ، باید بگی وجود داره تا واقع بین به نظر بیای.

در حالی که واقع بینی یعنی هر چیزی رو دقیقا اونجوری که هست ببینی و اگر اینطوری نگاه کنی می بینی که نه تنها دستت خالی نیست بلکه خیلی هم دستت پر هست

و خیلی کارها می تونی انجام بدی.

اولین بار نگاه واقع بینانه رو در اواخر دی ماه 93 درک کردم. دقیقا چند روز قبلش بخاطر مشکلاتی که واسم پیش اومده بود واقعا حس میکردم به بن بست رسیدم

هرچه سعی میکردم منطقی به زندگیم نگاه کنم و افراط و تفریط نکنم بازم می دیدم دستم خالیه.

ولی چند روز بعدش که مدام دنبال راه حلی میگشتم ناگهان راه حلی به ذهنم رسید که حیرت کردم.

و با خودم گفتم: عهههه ، اینجوری هم میشه هااااا

خیلی خوشحال شدم و فکر میکردم اتفاق بی نظیری افتاده. در حالی که اصلا اینطوری نبود. مشکل در نگاه من بود.

من چند روز قبل به بن بست رسیده بودم چون زندگیم رو ناقص نگاه می کردم و بسیاری از داشته هام رو نمی دیدم. ولی امروز همه رو در کنار هم می بینم ، پس راه حل رو هم می بینم.

و حالا دیگه اون اتفاق حیرت انگیز عادت من شده و اکثر اوقات راه حل هارو می بینم.

طرز فکر شما رو من هم داشتم. ولی الان کاملا ردش میکنم.

مثال میزنم:

من برنامه نویسی رو اصلا و ابدا کار سختی نمی بینم. ( با اینکه منو خیلی اذیت میکنه )

مشکل ما اینه که علم واقعی رو یاد نگرفتیم.

چرا شرکت های غیر ایرانی چپ و راست نرم افزار درجه یک میدن بیرون ولی ما هنوز یه نرم افزار پدر و مادر دار نداریم؟

آیا جای تامل نداره که فکر کنیم شاید این وسط چیزی دچار اشکال شده؟

چرا حتما باید یه نفر اراده ی پولادین داشته باشه که بتونه بشه یه مهندس نرم افزار حرفه ای؟ ( مثلا حرفه ای ، ارواح عمت )

حرف من این نیست که بیایم کاری کنیم تنبل ها بشن مهندس نرم افزار ، حرف من اینه که اینقدر این انرژی و شور و هیجان رو برای کارهای پیش پا افتاده و بی ارزش نزاریم.

من رشته ی خودم نرم افزار رو بررسی کردم.

نتیجه ای که من گرفتم اینه که کل چیزی که شما از 18 سالگی که وارد دانشگاه میشی تا 27 28 سالگی که ارشد میگیری ، به عنوان علم وارد مغزت میکنی

اگر بخوای با یک برنامه ی منظم و کاملا معتدل ، علم واقعی و بسیار با کیفیت تر از این رو به یه جوان خام 18 ساله یاد بدی یک سال بیشتر طول نمیکشه ، این همه قر و فر هم نداره.

خوب وقتی ظرف یک سال می تونی صفر تا صد مهندسی نرم افزار و علم برنامه نویسی که در ایران وجود داره رو یاد یه جوان بدی

معلومه از اونجا به بعد اون شخص دیگه عمرش رو واسه جزوه ی آقای x و کتاب آقای y نمیزاره ،

و میره دنبال علم بیشتر و از اونجا به بعد هست که می تونی در عرصه نرم افزار با دنیا وارد رقابت بشی.

شاید باورش برای شما سخت باشه ، ولی من به حرفی که میزنم ایمان دارم چون با تمام وجود و کار عملی لمسش کردم.

بسیاری از مسائل زندگی ما هم واقعا به این سختی نیستند ، ما عادت کردیم سخت ببینیم ، چون سخت رسیدیم.

ولی هرگز به این فکر نکردیم چطور برخی با تلاش مشابه به دستاوردهای بیشتری میرسن و شاید چیزی این وسط دچار اشکال شده.

شاید لازم باشه بیشتر فکر کنیم و بهتر نگاه کنیم.[/]

سلام ...
خوب اینجا دقیقا به اونجایی رسیدیم که مساله سن و سال و تجربه به میون میاد ...

آقا مسعود ببینید ...

من قبول دارم که میشه کل دانش برنامه نویسی که در درون دانشگاه به یک مهندس کامپیوتر یاد میدهند رو در مدت 1 سال یاد گرفت .... در مورد این مساله با هم هیچ مشگلی نداریم .

جناب آقا مسعود ... Pattern های متفاوتی برای انجام دادن یک پروژه وجود داره ....

معمولا 3 تا فاز اجرائی برای برنامه نویسی یا انجام دادن یک پروژه تعریف میکنند ....

در درون فاز اول :
همونجور که مد نظره شما هست رفتار میکنند ؛ فقط پروژه رو میسازند ؛ فقط یک زبان برنامه نویسی رو یاد میگیرند ؛ و تند تند جلو میروند و تنها مقصد و هدفشون به انتها رسیدن هست .

در درون فاز دوم :
یک بار پروژه به انتها رسیده ؛ مسائل و مشگلات و نکات مهم اون مساله پیدا شده ؛ تکنولوژی اون مساله در اومده ؛ تمام نکات و مسائل رو مشگلات رو لیست میکنند .

در درون فاز سوم :
دوباره پروژه رو از زمانبندی میکنند ؛ دوباره اون سیستم رو طرح ریزی میکنند و دوباره اون رو میسازند .

و اما چرا ....
وقتی شما میخواهید یک پروژه بزرگ نرم افزاری رو بنویسید در ابتدا تنها فرمها و Database رو ایجاد میکنین و هیچ کدی نمینویسین ....

اینجوری متوجه میشین نیاز به چند تا فرم دارین
اینجوری متوجه میشین نیاز به چند تا Table دارین
اینجوری حجم کار مشخص میشه
اینجوری میتونین تخمین بزنین نیاز به چند برنامه نویس دارین
اینجوری میتونین تخمین زمانی بزنین
اینجوری تمام ریزه کاری های قضیه مشخص میشه
و ...

و در درون فاز دوم ... دیگه همه مسائل باید به صورت دقیق دیده بشن ... دیدگاهی کاملا وسواس گونه ...

به عنوان مثال اگر ایران بخواد یه روزی یک ناو جنگی بسازه ... اولین کاری که میکنه اینه که اول یک ماکتش رو 10 روزه مهیا میکنه ....

ولی یه روزی به جایی میرسه که کدینگ ارسال اطلاعات و فرم و طراحی آنتن اون ممکن هست در تخصص 10 نفر باشه که باید 2 سال کار کنند تا بتونند از پسش بر بیان ...

بنابراین هم حرف من درست هست و هم حرف شما ... و این بر میگرده به اینکه هر کدوم از ما در درون کدوم فاز از زندگیمون هستیم ....

[="Times New Roman"][="Black"]سلام.
باز هم منظور من رو متوجه نشدید.
با مثال خودتون سعی میکنم منظورم رو برسونم.

مینوی خرد;931952 نوشت:

به عنوان مثال اگر ایران بخواد یه روزی یک ناو جنگی بسازه ... اولین کاری که میکنه اینه که اول یک ماکتش رو 10 روزه مهیا میکنه ....

ولی یه روزی به جایی میرسه که کدینگ ارسال اطلاعات و فرم و طراحی آنتن اون ممکن هست در تخصص 10 نفر باشه که باید 2 سال کار کنند تا بتونند از پسش بر بیان ...

بنابراین هم حرف من درست هست و هم حرف شما ... و این بر میگرده به اینکه هر کدوم از ما در درون کدوم فاز از زندگیمون هستیم ....


ایراد من به دو مسئله هست:
1- اینه که مثلا مدیر این پروژه بیاد بگه بچه ها به نظرتون ماکت رو چه رنگی بزنیم؟
یه تیم تشکیل بده برای انتخاب رنگ ماکت و دو ماه فرصت بده تا با تحقیقات گسترده بررسی کنند ببینند چه رنگی برای ماکت مناسب هست.
این وقت تلف کردنه. این ادا در آوردنه. کاری که توی دانشگاه ها بسیار زیاد انجام میشه.
[SPOILER]
فکر کنم اینجا بهتر منظورمو متوجه بشید.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59642
[/SPOILER]
پس و پیش بودن واحد های درسی و سطح بسیار پایین علم و شعور اساتید و آموزش علوم بی ارزش رو هم صلواتی دادم رفت.

2- چرا باید توی یک تخصص فقط ده نفر وجود داشته باشه که دو سال طول بکشه؟ این ضعف هست. ما باید کاری می کردیم که در هر زمینه ای هزاران متخصص داشته باشیم.

من اینها رو ( هر علم و رشته و تخصصی ) اصلا کار سختی نمی بینم ، چون هیچ چیز سختی توی این دنیا وجود نداره.

شما خودت رو بزار جای یه آدم صد و پنجاه سال پیش ، توی اون دنیا زندگی کن با اون وسایل و امکانات ، حالا به خودرویی مثل مازاراتی فکر کن. مغزت سوت میکشه.

اصلا امکان نداره ، نشدنیه. ولی الان می بینید که شده ، خییییلییی راحت هم شده.

حالا یه جور دیگه نگاه کنید ، آثار هنری رو شما امروز می بینید که صد ها سال پیش خلق شده ، ولی انسان امروز عمرا نمی تونه حتی بهش نزدیک بشه.

این دو تا قسمت آبی رنگ و سبز رنگ رو بزارید کنار هم و کمی فکر کنید و دنبال سریع جواب دادن نباشید. واقعا فکر کنید. فکر میکنم اون چیزی که باید رو متوجه میشید.[/]

سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

بزارین وارد یک دنیای واقعی بشیم ... من میخوام راهکاره شما رو بدونم .... میخوام بدونم که چجوری دنیاتون رو منظم و مرتب میکنین . با مسائل زیر درگیر هستیم .

1. اطلاعات درون کامپیوتر به مرور زمان زیاد میشن و بنابراین باید بتونیم اونها رو جایدهی کنیم .
2. اطلاعات درون کامپیوتر باید Backup گیری شوند . ولی یادمون میره که Backup بگیریم .
3. ممکن هست گوشیمون گم بشه یا دزدیده بشه ... بنابراین باید اطلاعات درون گوشیمون Backup داشته باشیم
4. باید یک برنامه منظم و مرتب برای ورزش کردن داشته باشیم
5. باید یک برنامه برای یادگیری مطالب جدید علمی در مورد رشته خودمون داشته باشیم
6. باید یک برنامه منظم برای مرور کردن مطالبی که آموخته ایم داشته باشیم تا یادمون نره
7. باید یک برنامه مرتب برای کسب و کار داشته باشیم
8. باید یک برنامه منظم برای به روز رسانی رزومه داشته باشیم
9- باید یک برنامه منظم برای دریافت رزومه سایر افراد و آشنایی با افراد جدید داشته باشیم
10- باید خونه رو تمییز و مرتب بکنیم
11- باید هر 3 روز یک بار حموم بریم
12- باید کتابهای جدید در زمینه روانشناسی و مدیریت و ... بخونیم
13- باید هر هفته یک بار بریم پیک نیک
14- باید یک هنر رو خوب خوب بلد باشیم ... ثلا خوب نقاشی بکشیم .
15- باید اطلاعات عمومی خوبی داشته باشیم و طبق برنامه ای اونها رو مرور کنیم
16- باید همیشه Fresh باشیم
17- باید انگلیسیمون رو خوب نگه داریم و لغت ها و گرامرها و مکالمات رو فراموش نکنیم
18- باید لباسهامون منظم و تمییز و پاکیزه باشه
19- باید خودمون رو زیاد خسته نکنیم
20- باید ارتباطات خوبی در درون شبکه های اجتماعی داشته باشیم
21- باید هر ماه یک بار حداقل یک بار با دوستانمون تماس بگیریم و باهاشون حرف بزنیم تا رابطمون از بین نره
22- باید بتونیم خوابمون رو کنترل کنیم
23- باید بتونیم عادتهانمون رو کنترل کنیم و عادت های خوب رو تندی در درون خودمون پیاده سازی کنیم
24- باید بتونیم از زندگی لذت ببرریم و بهترین تفریحات رو داشته باشیم و تفریحی نبوده باشه که نکرده باشیم .
25- باید مذهبی باشیم
26- باید وقتی رو برای عشق و عاشقی و یافتن همسر بزاریم
27- باید وقتی رو برای خانواده بزاریم
28- باید تعادل کارهای فیزیکی و فکری در درون یک روز رو برقرار کنیم اونجور نباشه که یک روز همش فکر کنیم و یک روز همش ورزش کنیم
29- باید هر روز بریم در درون Time.ir تا بدونیم مناسب اون روز چی هست و مثلا اگر روز مهندس یا برنامه نویس یا ... هست براش برنامه ای داشته باشیم
30- باید حواسمون به روز تولد دوستانمون باشه ... و بهشون حتما زنگ بزنیم
31- و ...

اگر بخوام این لیست رو ادامه بدمش ... یک چیزی در حدود 1000 تا آیتم میشه و این آیتم ها به مرور زمان هم اضافه میشن ...

خوب شما یک برنامه نویس هستید و میخواهید برنامه ای بنویسید که بتونین همه این کارها رو انجام بدین ....

امکانش هست که بگین چجوری به این مساله نگاه میکنین .... و چگونه مساله رو حل میکنین ...

وقتی من سخت گیری میکنم ... چون میخوام برای اون مساله الگو پیدا کنم ... وقتی مساله تبدیل به الگو شد ... میره در درون یک ساختار یا یک Structure و میشه از لحاظ برنامه ریزی همریختی بوجود آورد و ....

ولی تا زمانیکه مرتب نشده باشند ... هر کدومشون برای خودشون یک پروژه میشن .... منظم کردنشون و تاثیر های متقابل دارند که ما رو از زندگی باز میدارند ...

خیلی دوست دارم بدونم نگاه شما چجوری هست ...

دنیا برای چی میره سمته الگو سازی ... چرا مثلا سند آموزشی 2030 رو درست میکنند ... چرا با مفاهیمی مانند Design Pattern ها در درون برنامه نویسی آشنا میشیم ؟؟؟

اینی که من به دنبال الگو سازی هستم بیشتر از این جهت هست که تعداد کارها خیلی خیلی زیاد هستند و تا زمانی که یک پروسه تبدیل به یک سیستم نشه ... خیلی زمان میبره ... خیلی انرژی میبره ... خیلی تمرکز میبره ... و انسان از کار و زندگی باز میمونه .... یک بار برای همیشه اون موضوع رو دقیق و درست برسیش میکنم ... الگویه اون رو پیدا میکنم ... باگهاش رو پیدا میکنم ... مهندسیش میکنم و بعدش برای همیشه تمرکزم رو ازش میگیرم .... شاید طبق یک زمانبندی هم بخوام الگو سازیم رو Update کنم ....

بنابراین الگو سازی چون ایجاد یک ماشین میکنه ... باعث میشه که سریعتر به اهدافمون برسیم اون هم با صرف انرژی کمتر ...

[=Times New Roman]

مینوی خرد;932031 نوشت:
سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

بزارین وارد یک دنیای واقعی بشیم ... من میخوام راهکاره شما رو بدونم .... میخوام بدونم که چجوری دنیاتون رو منظم و مرتب میکنین . با مسائل زیر درگیر هستیم .

1. اطلاعات درون کامپیوتر به مرور زمان زیاد میشن و بنابراین باید بتونیم اونها رو جایدهی کنیم .
2. اطلاعات درون کامپیوتر باید Backup گیری شوند . ولی یادمون میره که Backup بگیریم .
3. ممکن هست گوشیمون گم بشه یا دزدیده بشه ... بنابراین باید اطلاعات درون گوشیمون Backup داشته باشیم
4. باید یک برنامه منظم و مرتب برای ورزش کردن داشته باشیم
5. باید یک برنامه برای یادگیری مطالب جدید علمی در مورد رشته خودمون داشته باشیم
6. باید یک برنامه منظم برای مرور کردن مطالبی که آموخته ایم داشته باشیم تا یادمون نره
7. باید یک برنامه مرتب برای کسب و کار داشته باشیم
8. باید یک برنامه منظم برای به روز رسانی رزومه داشته باشیم
9- باید یک برنامه منظم برای دریافت رزومه سایر افراد و آشنایی با افراد جدید داشته باشیم
10- باید خونه رو تمییز و مرتب بکنیم
11- باید هر 3 روز یک بار حموم بریم
12- باید کتابهای جدید در زمینه روانشناسی و مدیریت و ... بخونیم

13- باید هر هفته یک بار بریم پیک نیک
14- باید یک هنر رو خوب خوب بلد باشیم ... ثلا خوب نقاشی بکشیم .
15- باید اطلاعات عمومی خوبی داشته باشیم و طبق برنامه ای اونها رو مرور کنیم
16- باید همیشه Fresh باشیم
17- باید انگلیسیمون رو خوب نگه داریم و لغت ها و گرامرها و مکالمات رو فراموش نکنیم
18- باید لباسهامون منظم و تمییز و پاکیزه باشه
19- باید خودمون رو زیاد خسته نکنیم
20- باید ارتباطات خوبی در درون شبکه های اجتماعی داشته باشیم
21- باید هر ماه یک بار حداقل یک بار با دوستانمون تماس بگیریم و باهاشون حرف بزنیم تا رابطمون از بین نره
22- باید بتونیم خوابمون رو کنترل کنیم
23- باید بتونیم عادتهانمون رو کنترل کنیم و عادت های خوب رو تندی در درون خودمون پیاده سازی کنیم
24- باید بتونیم از زندگی لذت ببرریم و بهترین تفریحات رو داشته باشیم و تفریحی نبوده باشه که نکرده باشیم .
25- باید مذهبی باشیم
26- باید وقتی رو برای عشق و عاشقی و یافتن همسر بزاریم
27- باید وقتی رو برای خانواده بزاریم
28- باید تعادل کارهای فیزیکی و فکری در درون یک روز رو برقرار کنیم اونجور نباشه که یک روز همش فکر کنیم و یک روز همش ورزش کنیم
29- باید هر روز بریم در درون Time.ir تا بدونیم مناسب اون روز چی هست و مثلا اگر روز مهندس یا برنامه نویس یا ... هست براش برنامه ای داشته باشیم
30- باید حواسمون به روز تولد دوستانمون باشه ... و بهشون حتما زنگ بزنیم
31- و ...

اگر بخوام این لیست رو ادامه بدمش ... یک چیزی در حدود 1000 تا آیتم میشه و این آیتم ها به مرور زمان هم اضافه میشن ...

خوب شما یک برنامه نویس هستید و میخواهید برنامه ای بنویسید که بتونین همه این کارها رو انجام بدین ....

امکانش هست که بگین چجوری به این مساله نگاه میکنین .... و چگونه مساله رو حل میکنین ...


سلام
خوب به نظر من موارد 1 و 2 و 3 و 6 و 7 و 8 و 9 و 13 و 15 و 17 و 18 و 19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24 و 25 و 26 و 27 و 28 و 29 و 30 ایراد دارند و اصلا مشکل نیستند.
نمی تونم تک تک بررسیشون کنم ولی در کل مشکلاتی که گفتید دو حالت داره:
1- اونها مشکل نیستن و نبودنشون مشکلی برای شما ایجاد نمی کنه ولی شما اونها رو مشکل می دونید و بیش از حد بزرگشون میکنید.

2- اونها مشکل هستند ولی شما به بدترین شکل ممکن به اونها نگاه می کنید و راه حل هایی برای خودتون دارید که به هیچ دردی نمی خورند.

مثلا آخه بکاپ گرفتن از اطلاعات گوشی کاریه که بخوای واسش طرح و برنامه بریزی که اگر بعد از 120 سال یه روز دزدیده شد ، اطلاعاتم از دست نره.
گیرم بدزدنش ، خوب چی میشه؟ ، بخدا هیچی نمیشه ، لپ تاپ من رو هم سال 90 در خوابگاه دانشجویی دزدیدند.
اون روز فکر میکردم زندگیم به باد رفته ، چون تمام پروژه های برنامه نویسی از دوران هنرستان از بین رفتن و کلی هم عکس توش داشتم.
ولی هیییییچ اتفاقی نیفتاد ، مدتی بعد یک لپ تاپ دیگه گرفتم و همه چیز از صفر شروع شد ، خدا شاهده هیچ اتفاقی نیفتاد و من نابود نشدم.
شما اصرار داری که تمام دنیا رو بسیج کنی تا جلوی بوجود اومدن کوچک ترین مشکلات رو بگیرند
چنین چیزی امکان پذیر نیست و بسیاری از مشکلات رو هم تا آخر عمر اصلا باهاشون برخورد نمی کنی و الکی سختشون میکنی.
مثلا چه نیازیه بری توی سایت time.ir برای اون مناسبت برنامه داشته باشی ، من اینها رو بیهوده و ادا در آوردن می بینم.
شما می خوای طور خاصی به نظر بیای ، با سواد ، با شعور ، باهوش ، عاقل ، هنرمند و... ( اینها شدنیه ، روش شما اشتباه هست )
دوست داری از زندگی لذت ببری ، ولی روش های عجیب و غریبی برای لذت بردن طراحی میکنی که مبادا حتی یک لحظه در کارت و زندگی احساس ناخوشایندی بکنی.
اینها افکار وسواسی هست و شدیدا انسان رو از نگاه واقع بینانه دور میکنند.
من اگر بخوام با مشکلاتی که شما گفتید برخورد کنم فقط قسمت های آبی رنگ رو اولویت بندی میکنم و طبق فرمول خودم به ترتیب حلشون میکنم.
1- شرایط فعلیم در رابطه با مسئله مورد نظر رو با دقت در یک یا دو صفحه می نویسم.
2- نقطه ای که می خوام بهش برسم رو مشخص میکنم.
3- شروع به حرکت به سمت هدف میکنم.
4- حدود 20 تا تکنیک دارم که برای جلوگیری از یاس و ناامیدی و افزایش انرژی مثبت ازش استفاده میکنم
اونها رو روزانه یک بار روخوانی میکنم و هرجا احساس بدی اومد سراغم با اجرای یکی از تکنیک ها برطرفش میکنم تا رسیدن به هدف.

مراحل 1 و 2 و 3 همش یک ساعت زمان می بره. مرحله 4 هم که روزانه باید اجرا کنی.
یک مرحله برنامه ریزی برای ایجاد یک عادت هست که متناسب با عادتی که میخوایم ایجاد کنیم اضافه یا حذف میشه.
مثلا برای ایجاد عادت مطالعه روزانه ، باید مشخص کنیم چقدر می خوایم بخونیم و چی می خوایم بخونیم و چه زمانی می خوایم بخونیم.
ولی برای حمام رفتن چنین چیزی نداریم.
به همین سادگی.

Im_Masoud.Freeman;932039 نوشت:
[=Times New Roman]
سلام
خوب به نظر من موارد 1 و 2 و 3 و 6 و 7 و 8 و 9 و 13 و 15 و 17 و 18 و 19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24 و 25 و 26 و 27 و 28 و 29 و 30 ایراد دارند و اصلا مشکل نیستند.
نمی تونم تک تک بررسیشون کنم ولی در کل مشکلاتی که گفتید دو حالت داره:
1- اونها مشکل نیستن و نبودنشون مشکلی برای شما ایجاد نمی کنه ولی شما اونها رو مشکل می دونید و بیش از حد بزرگشون میکنید.

2- اونها مشکل هستند ولی شما به بدترین شکل ممکن به اونها نگاه می کنید و راه حل هایی برای خودتون دارید که به هیچ دردی نمی خورند.

مثلا آخه بکاپ گرفتن از اطلاعات گوشی کاریه که بخوای واسش طرح و برنامه بریزی که اگر بعد از 120 سال یه روز دزدیده شد ، اطلاعاتم از دست نره.
گیرم بدزدنش ، خوب چی میشه؟ ، بخدا هیچی نمیشه ، لپ تاپ من رو هم سال 90 در خوابگاه دانشجویی دزدیدند.
اون روز فکر میکردم زندگیم به باد رفته ، چون تمام پروژه های برنامه نویسی از دوران هنرستان از بین رفتن و کلی هم عکس توش داشتم.
ولی هیییییچ اتفاقی نیفتاد ، مدتی بعد یک لپ تاپ دیگه گرفتم و همه چیز از صفر شروع شد ، خدا شاهده هیچ اتفاقی نیفتاد و من نابود نشدم.
شما اصرار داری که تمام دنیا رو بسیج کنی تا جلوی بوجود اومدن کوچک ترین مشکلات رو بگیرند
چنین چیزی امکان پذیر نیست و بسیاری از مشکلات رو هم تا آخر عمر اصلا باهاشون برخورد نمی کنی و الکی سختشون میکنی.
مثلا چه نیازیه بری توی سایت time.ir برای اون مناسبت برنامه داشته باشی ، من اینها رو بیهوده و ادا در آوردن می بینم.
شما می خوای طور خاصی به نظر بیای ، با سواد ، با شعور ، باهوش ، عاقل ، هنرمند و... ( اینها شدنیه ، روش شما اشتباه هست )
دوست داری از زندگی لذت ببری ، ولی روش های عجیب و غریبی برای لذت بردن طراحی میکنی که مبادا حتی یک لحظه در کارت و زندگی احساس ناخوشایندی بکنی.
اینها افکار وسواسی هست و شدیدا انسان رو از نگاه واقع بینانه دور میکنند.
من اگر بخوام با مشکلاتی که شما گفتید برخورد کنم فقط قسمت های آبی رنگ رو اولویت بندی میکنم و طبق فرمول خودم به ترتیب حلشون میکنم.
1- شرایط فعلیم در رابطه با مسئله مورد نظر رو با دقت در یک یا دو صفحه می نویسم.
2- نقطه ای که می خوام بهش برسم رو مشخص میکنم.
3- شروع به حرکت به سمت هدف میکنم.
4- حدود 20 تا تکنیک دارم که برای جلوگیری از یاس و ناامیدی و افزایش انرژی مثبت ازش استفاده میکنم
اونها رو روزانه یک بار روخوانی میکنم و هرجا احساس بدی اومد سراغم با اجرای یکی از تکنیک ها برطرفش میکنم تا رسیدن به هدف.

مراحل 1 و 2 و 3 همش یک ساعت زمان می بره. مرحله 4 هم که روزانه باید اجرا کنی.
یک مرحله برنامه ریزی برای ایجاد یک عادت هست که متناسب با عادتی که میخوایم ایجاد کنیم اضافه یا حذف میشه.
مثلا برای ایجاد عادت مطالعه روزانه ، باید مشخص کنیم چقدر می خوایم بخونیم و چی می خوایم بخونیم و چه زمانی می خوایم بخونیم.
ولی برای حمام رفتن چنین چیزی نداریم.
به همین سادگی.

خوب ببینید آقا مسعود این طرز تفکر شما خیلی خوب و راحت هست و چون پیچیدگی ها رو حذف کردین کارتون راحت تر هست .... احساس آرامش بیشتری میکنید ... احساس Fresh بودن بیشتری میکنید و دات دات دات ...

ولی ...
مساله این هستش که برخی از آدمها هدفهاشون با برخی از آدمهای دیگه فرق میکنه ....

آقا مسعود ...
من آقایی رو دیدم که الان باید حدودا 27 سالش باشه ... ایشون در هنرستان درس خوندن و بعدش هم در دانشگاه آزاد ...
ایشون 5 سال از من کوچکتر بودند و وقتی من زیر دستشون کار میکردم مثله یک کودک بودم ...

به من میگفت آی کیو هفتادی !!!
واقعا چیزی نبود که ندونه ...
وقتی میرفت سمته طراحی غالب .... اینگار 30 سال هست که غالب زن هست
وقتی میرفت سمته ریاضیات .... اینگار ریاضی دان هست
وقتی میرفت سمته الکترونیک .... اینگار برای خودش ادیسونی هست
وقتی میرفت سمته برنامه نویسی ... اینگار برای خودش ...

و وقتی من به ایشون دقت میکردم ... تنها ایشون کاراش نظم داشت ...

مثلا چیزی که من از ایشون یاد گرفتم این بود که 5 ساعت زمانی داشت که ساعتش به صدا در میومد و در اون زمانها لغتهای انگلیسیش رو مرور میکرد ... فقط از روشون میخوند ... و این کار رو بهتر از این میدونست که مثلا 2 ساعت وقت بزاره تا انگلیسی یاد بگیره ... 10 دقیقه در روز وقت میزاشت و بازدهیش از 2 ساعت بیشتر بود ...

و خیلی کارهای دیگه ... شاید احساس حسادتم به ایشون باعث شده باشه منم اینجوری بشم ...

به هر حال آقا مسعود ندیدی که ...

میدیدی ... میفهمیدی که واقعا سوپر من داریم ...

[="Times New Roman"][="Black"]

Im_Masoud.Freeman;931944 نوشت:
[=Times New Roman][=Times New Roman] من برنامه نویسی رو اصلا و ابدا کار سختی نمی بینم. ( با اینکه منو خیلی اذیت میکنه )

Im_Masoud.Freeman;931944 نوشت:
[=Times New Roman][=Times New Roman] چرا حتما باید یه نفر اراده ی پولادین داشته باشه که بتونه بشه یه مهندس نرم افزار حرفه ای؟ ( مثلا حرفه ای ، ارواح عمت )

Im_Masoud.Freeman;931944 نوشت:
[=Times New Roman][=Times New Roman] حرف من این نیست که بیایم کاری کنیم تنبل ها بشن مهندس نرم افزار ، حرف من اینه که اینقدر این انرژی و شور و هیجان رو برای کارهای پیش پا افتاده و بی ارزش نزاریم.

Im_Masoud.Freeman;931944 نوشت:
[=Times New Roman][=Times New Roman]خوب وقتی ظرف یک سال می تونی صفر تا صد مهندسی نرم افزار و علم برنامه نویسی که در ایران وجود داره رو یاد یه جوان بدی
معلومه از اونجا به بعد اون شخص
دیگه عمرش رو واسه جزوه ی آقای x و کتاب آقای y نمیزاره ،
و
میره دنبال علم بیشتر و از اونجا به بعد هست کهمی تونی در عرصه نرم افزار با دنیا وارد رقابت بشی.

Im_Masoud.Freeman;931944 نوشت:
[=Times New Roman][=Times New Roman] بسیاری از مسائل زندگی ما هم واقعا به این سختی نیستند ، ما عادت کردیم سخت ببینیم ، چون سخت رسیدیم.

Im_Masoud.Freeman;931944 نوشت:
[=Times New Roman] ولی هرگز به این فکر نکردیم چطور برخی با تلاش مشابه به دستاوردهای بیشتری میرسن و شاید چیزی این وسط دچار اشکال شده.

مینوی خرد;932045 نوشت:

واقعا چیزی نبود که ندونه ...
وقتی میرفت سمته طراحی غالب .... اینگار 30 سال هست که غالب زن هست
وقتی میرفت سمته ریاضیات .... اینگار ریاضی دان هست
وقتی میرفت سمته الکترونیک .... اینگار برای خودش ادیسونی هست
وقتی میرفت سمته برنامه نویسی ... اینگار برای خودش ...

بیش از این حرفی برای گفتن ندارم.

راهنما;931384 نوشت:

روشهای مختلف برای تقویت رفتار یا تضعیف آنها وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از :

  • تقویت مثبت و منفی
  • تقویت ملموس و اجتماعی
  • تقویت ژتونی
  • تقویت تعمیم یافته
  • شکل دهی
  • زنجیرسازی
  • راهنمایی پاسخ و محرک
  • خاموشی
  • محروم سازی
  • تنبیه و...

  1. یادگیری مهارتها
  2. بازسازی شناختی
  3. مهارتهای مقابله ای رفتاری - شناختی
  4. الگو سازی

سلام ...

جناب استاد راهنما ... اگر براتون مقدور هست به اندازه یک نیم خط ( حتی کمتر تا آنجا که منظور رسونده بشه ) در مورد این مسائل توضیح اجمالی بدید ...
یا اگر رفرنسی براش هست به نحوی که بتوانم با خوندن کمتر از 50 صفحه این مسائل رو درک کنم ... ازتون خواهش میکنم چنین منبعی رو معرفی کنین .

متشکرم .

مینوی خرد;933079 نوشت:
سلام ...

جناب استاد راهنما ... اگر براتون مقدور هست به اندازه یک نیم خط ( حتی کمتر تا آنجا که منظور رسونده بشه ) در مورد این مسائل توضیح اجمالی بدید ...
یا اگر رفرنسی براش هست به نحوی که بتوانم با خوندن کمتر از 50 صفحه این مسائل رو درک کنم ... ازتون خواهش میکنم چنین منبعی رو معرفی کنین .

متشکرم .

تقویت مثبت و منفی:
نقویت مثبت شامل ارائه یک تقویت خوشایند بعد از بروز رفتار مورد نظر است که فراوانی رفتار مورد نظر را در آینده افزایش می دهد:
این تقویت دارای مزیتهای زیر است :

  1. به یک نیاز اساسی انسان یعنی مورد توجه و پسند بودن پاسخ می دهد.
  2. احتمال این را که فرد برای بدست آوردن توجه ،به رفتار ناخوشایندی در آینده دست بزند کاهش می دهد

تقویت منفی : برداشتن محرک بیزاری آور است که قبلا در حال عمل کردن بوده است. مانند خوردن قرص برای کاهش سردرد .در واقع کاهش سردرد سبب می شود خوردن قرص بیشتر شود

تنبیه : تنبیه نیز دارای دونوع مثبت و منفی می باشد نکته مهم در تنبیه این است که نباید معادل تقویت منفی قرار داده شود چرا که تقویت (چه مثبت و چه منفی )برای افزایش رفتار استفاده می شود در حالیکه تنبیه اصولا یک روش کاهنده رفتار می باشد

تنبیه مثبت : ارائه یک محرک آزار دهنده مانند درد ناشی از مین خوردن به علت تند راه رفتن در یک راه یخ زده.
تنبیه منفی: عدم ارائه یک محرک خوشایندمانند عدم احترام معلم بخاطر درس نخواندن دانش آموز

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

راهنما;933165 نوشت:

تقویت مثبت و منفی:
نقویت مثبت شامل ارائه یک تقویت خوشایند بعد از بروز رفتار مورد نظر است که فراوانی رفتار مورد نظر را در آینده افزایش می دهد:
این تقویت دارای مزیتهای زیر است :


  1. به یک نیاز اساسی انسان یعنی مورد توجه و پسند بودن پاسخ می دهد.
  2. احتمال این را که فرد برای بدست آوردن توجه ،به رفتار ناخوشایندی در آینده دست بزند کاهش می دهد

تقویت منفی : برداشتن محرک بیزاری آور است که قبلا در حال عمل کردن بوده است. مانند خوردن قرص برای کاهش سردرد .در واقع کاهش سردرد سبب می شود خوردن قرص بیشتر شود

تنبیه : تنبیه نیز دارای دونوع مثبت و منفی می باشد نکته مهم در تنبیه این است که نباید معادل تقویت منفی قرار داده شود چرا که تقویت (چه مثبت و چه منفی )برای افزایش رفتار استفاده می شود در حالیکه تنبیه اصولا یک روش کاهنده رفتار می باشد

تنبیه مثبت : ارائه یک محرک آزار دهنده مانند درد ناشی از مین خوردن به علت تند راه رفتن در یک راه یخ زده.
تنبیه منفی: عدم ارائه یک محرک خوشایندمانند عدم احترام معلم بخاطر درس نخواندن دانش آموز

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

جناب راهنما بابته وقتی که گذاشتید تشکر میکنم . واقعا روانشناسی یکی از زیباترین رشته ها هست ... من همیشه حسرت این رو میخورم چرا در رشته روانشناسی تحصیل نکردم .

سلام علیکم

اول میخوام کمی خارج از بحث سوال کننده محترم حرفی بزنم بعد برم سراغ سوال

گاهی وقت ها در دین و شریعت ما طوری هستیم که فقط به معلومات تکیه می کنیم و فقط در پی گفته ها و جمله های جالب راه می افتیم .طوری که حرف و گفتار نزدیک و واضح در سر ما فرو نروند و به گفتار دور و کمی کج بیشتر توجه کنیم (امیدوارم منظورمو گرفته باشید )که این در برخی موارد خوب نیست و حتی تا حدودی سبب میشود انسان (البته برای برخی ) فلسفی بار بیاد و طبیعتش طوری باشه که هر حکم و صفت خوب دیگه ای رو برای اینکه در وجود خودش بیاره رو براحتی نپذیره ( یا بلعکس برای دور کردن صفت بد) و همش دنبال جملات و کلمات باشه و این انگیزه درونش بیاد که از همت خودش کمتر کار بگیره.

اگه به مردم افغان زمین نگاهی بندازیم می فهمیم که خیلی در پی فلسفه و اینها نیستند و بیشتر در زمان حال زندگی می کنند!)

میگن در گذشته یک عرب نزد یک عارف بزرگ افغان زمین رفت و در مقابل او به شکل محترمانه نشست و و از شیخ سوال پرسید که چه چیزی باعث شد شما اینقدر در دین پیشرفت کنید ما که داریم کم کم عقب بیافتیم ؟

عارف کمی تامل کرد و گفت :برو اون تکه دیوار کوچک رو خراب کن عرب فورا گفت چرا باید دیوار را خراب کنم . شیخ کمی سکوت کرد و شاگردی را که می گذشت را صدا کرد و به او گفت آن دیوار را خراب کن او هم فورا رفت و با خاک یکسانش کرد. رو به عرب کرد و گفت به این دلیل ما پیشرفت کردیم.
( اتباع از اولی الامر و رسول و و خدای او)

امیدوارم منظور من رو گرفته باشید و این برداشت رو نکنید که من به شما بگویم کور کورانه هر عملی رو انجام دهیم .

در مورد سوال کننده باید بگم
نصیحت یک بزرگ در مورد

اینقدر ذکر الله را بکن که با ذکر او صفات رذیله در وجودت ذوب شوند و تبدیل به عادات نیک شوند.

پیامبر ص می فرماید زنگ دل خود را با تلاوت پاک کنید (یعنی در حین تلاوت همین نیت را استحضار کنیم که به همین نیت قرآن می خوانم)

نمیدونم این از امام غرالی رح است یا کسی دیگر

هرگاه خواستم صفت خوبی را در وجود خود بیاورم دیگران را به آن صفت دعوت می کردم و بلعکس

البته قاعده کلی عادت و عمل بد بر این است که در نماز ما ضعف هست چون اگر نماز کامل باشد انسان گناه نمی کند( آیه قرآن).

همچنین دعا کنیم الله تعالی مددمان کند.

سوال:
میخواستم در صورت امکان نظرتون رو در مورد طریقه چگونگی ایجاد یک عادت خوب یا حذف یک عادت بد بپرسم
چگونه میتوانیم عادات خوب در درون خودمون ایجاد کنیم و چگونه میتوانیم عادتهای بد رو در درون خودمون نابود کنیم؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب
از حسن اعتماد شما به این انجمن سپاسگذارم
عادات مختلفی را اشاره نمودید و هریک به صورت مجزا نیازمند تاپیک جداگانه ای می باشد
البته بنده در اینجا راهکارهایی را به صورت کلی خدمتتون عرض می کنم
نکته بسیار مهم در اینجا این است که ما بجای تربیت اصلاحی دنبال تربیت صلاحی باشیم یعنی بجای اصلاح رفتار ناپسند بیاییم قبل از شکل گیری رفتار ناپسند و حتی پس از آنها دنبال ایجاد رفتار درست و صحیح باشیم.

برای اصلاح و تغییر رفتار ناپسند ابتدا لازم است چند کار صورت پذیرد:

  1. تعیین رفتار ناپسند
  2. اندازه گیری آن رفتار ناپسند
  3. تعیین هدف نهایی(رفتار مطلوب)
  4. شناسایی شرایط حفظ کننده
  5. نحوه تغییر دادن شرایط حفظ کننده
  6. تقویتها و تضعیفها
  7. تاثیرات یادگیری های محیطی

روش های مختلف برای تقویت رفتار یا تضعیف آنها وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از :


  • تقویت مثبت و منفی
  • تقویت ملموس و اجتماعی
  • تقویت ژتونی
  • تقویت تعمیم یافته
  • شکل دهی
  • زنجیرسازی
  • راهنمایی پاسخ و محرک
  • خاموشی
  • محروم سازی
  • تنبیه و...


  1. یادگیری مهارتها
  2. بازسازی شناختی
  3. مهارتهای مقابله ای رفتاری - شناختی
  4. الگو سازی
  5. درمان اضطراب و...

تقویت مثبت و منفی:
نقویت مثبت شامل ارائه یک تقویت خوشایند بعد از بروز رفتار مورد نظر است که فراوانی رفتار مورد نظر را در آینده افزایش می دهد:
این تقویت دارای مزیت های زیر است :

  1. به یک نیاز اساسی انسان یعنی مورد توجه و پسند بودن پاسخ می دهد.
  2. احتمال این را که فرد برای بدست آوردن توجه ،به رفتار ناخوشایندی در آینده دست بزند کاهش می دهد

تقویت منفی : برداشتن محرک بیزاری آور است که قبلا در حال عمل کردن بوده است. مانند خوردن قرص برای کاهش سردرد .در واقع کاهش سردرد سبب می شود خوردن قرص بیشتر شود

تنبیه : تنبیه نیز دارای دونوع مثبت و منفی می باشد نکته مهم در تنبیه این است که نباید معادل تقویت منفی قرار داده شود چرا که تقویت(چه مثبت و چه منفی )برای افزایش رفتار استفاده می شود در حالی که تنبیه اصولا یک روش کاهنده رفتار می باشد

تنبیه مثبت : ارائه یک محرک آزار دهنده مانند درد ناشی از زمین خوردن به علت تند راه رفتن در یک راه یخ زده.
تنبیه منفی: عدم ارائه یک محرک خوشایند مانند عدم احترام معلم بخاطر درس نخواندن دانش آموز

منابع :
روشهای اصلاح و تغییر رفتار : ترجمه دکتر فتحی آشتیانی انتشارات سمت

روشهای تغییر رفتار :احمد امیدوار انتشارات فراانگیزش

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

موضوع قفل شده است