جمع بندی شبهه ارتباط با خدا

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهه ارتباط با خدا

سلام
چگونه از خدایی که اورا نمیشناسیم میتوانیم طلب حاجت و کمک بخواهیم؟
میگن خود خدارو نمیشه شناخت اما صفاتشو میتوان شناخت
من در مورد دومی هم تردید دارم
بعنوان مثال میگن خدا کریم است...درحالی که درک ما از این صفت یک درک انسانوار از خداست نه خداوار
پس اشتیاق ما نسبت به جود و کرم خدا یک اشتیاق مجازی است نه حقیقی چون ما خدارو نمیشناسیم
نمیدونیم حتی چگونه سخن ما را میشنود..حتی از سخن و درد های ما متاثر نمیشود
بعضی وقتا به خودم میگم کاش خدا موجودی انسانوار بود اونوقت ارتباطمون حقیقی بود نه مبهم و مجازی

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Arial Black"][="Blue"]

بسم الله الرحمن الرحيم



با عرض سلام
اگر خاطر شريف شما باشد، چند وقت پيش شبيه همين سوال در تاپيك زير مورد بررسي قرار گرفت:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=53595&p=786647&viewfull=1#post786647
كه مراجعه به آن خالي از لطف نيست.

در هر حال، اگر هيچ نحوه شناختي نبود، آمدن صفات خبري خدا در قرآن(نعوذ بالله) بي هوده بود! چرا كه تفاهم و مخاطب قرار دادن، فرع بر فهم مشترك از لغات است. بنابراين همان فهمي از كرم كه منظور ماست را خداوند به خود منتسب كرده است اما با اين تفاوت كه درك ما از اوصافي مانند كَرَم، محدود به سعه وجودي خود ماست و حتي فهم افراد بشر از اين مفهوم متفاوت است. به همين دليل متكلمان و فلاسفه معتقدند براي انتساب اوصاف مشترك بين انسان و خدا به حضرت حق بايد تمام حدود را از ان صفت كنار گذاشت و بطور مطلق و صرف ان وصف را به خداوند نسبت داد. بنابراين اصل و ريشه يكي است ولي تفاوت در محدود و نامحدود بودن صفات انساني و الهي است. به همين دليل امیر المومنین(عليه السلام) میفرماید: لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ‏ مَعْرِفَتِهِ‏ فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُود...(1) به عبارتي دو سطح از فهم در مورد خداوند متصور است؛ يكي حداقلي است كه اين ميزان لازم و واجب است براي انسان تا بتواند او را مخاطب قرار داده و عبادت كند و ديگري شناخت حداكثري كه نيازمند اشراف و تسلط شناسنده است. چنين شناختي با توجه به محدوديت انسان و نامحدود بودن متعلق علم يعني خدا، غير ممكن است، به همين دليل حضرت مي فرمايد: لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ.

از طرفي معيت هميشگي خداوند متعال با مخلوقاتش، مجوز درك كامل او نسبت به بندگان و راز و نياز آنها با خداست. اين ادراك كامل را عرفا با بيان وحدت وجود و ظاهر و مظهر جزو شديدترين و محكم ترين ارتباطها مي دانند چرا كه اين ارتباط پا را از دوگانگي فراتر گذاشته و هر دو را يكي مي دانند به دو اعتبار.
فلاسفه نيز با بيان علم و ادراك حضوري خداوند نسبت به انسان و ديگر مخلوقات، اين ارتباط را خطاناپذير و بسيار قوي معرفي كرده اند.

علاوه بر مباحث عقلي، در منابع نقلي نيز به شنيدن خواسته ها و اجابت آنها توسط خداوند اشاره شده است، مانند: وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم‏(2) و همچنين امام صادق(عليه السلام) در اين رابطه مي فرمايد: «ما أبرز عبدٌ یده إلى الله العزیز الجبّار إلاّ استحیا الله عزّوجل أن یردّها صفراً حتى یجعل فیها من فضل رحمته ما یشاء، فإذا دعا أحدکم فلا یردّ حتى یمسح على وجهه و رأسه؛ هیچ بنده‌ای دست خود را به سوی خدای عزیز و جبران کننده دراز نمی‌کند، مگر این که خداوند حیا می‌کند که دست او را خالی برگرداند و چیزی از فضل و رحمت که می‌خواهد در آن نگذارد. پس هر گاه دعا نمودید، دست خود را به سر و صورت خود بکشید».(3)

اما مطلب اخر اينكه ايا ارتباط ما با خدا حقيقي است يا مجازي؟ متوقف بر اين است كه ما چه تعريفي از حقيقي و مجازي داشته باشيم. بنابر مطالب گذشته كه اين ارتباط از جانب خداوند حضوري بوده و از طرف انسان نيز گاهي حضوري است و اين نحوه از ارتباط بارزترين مصداق ارتباط حقيقي مي باشد. همانطور كه اطلاع داريد ارتباط ما با ديگران در اكثر موارد با علم حصولي مانند ديدن، شنيدن و ديگر حواس ظاهري است. اين نحوه از علم بطور مستقيم با معلوم خارجي ارتباط ندارد و همين وجود واسطه و خطاپذيري باعث دور شدن آن از حقيقت مي گردد، به خلاف علم حضوري كه خطاناپذير بوده و به حقيقت نزديك تر است.


[/HR]1. نهج البلاغة، ص88.
2. غافر: 60.
3. كليني، كافي، ج2، ص471.
[/]

عامل;927564 نوشت:
[="Arial Black"][="Blue"]
بسم الله الرحمن الرحيم



با عرض سلام
اگر خاطر شريف شما باشد، چند وقت پيش شبيه همين سوال در تاپيك زير مورد بررسي قرار گرفت:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=53595&p=786647&viewfull=1#post786647
كه مراجعه به آن خالي از لطف نيست.

در هر حال، اگر هيچ نحوه شناختي نبود، آمدن صفات خبري خدا در قرآن(نعوذ بالله) بي هوده بود! چرا كه تفاهم و مخاطب قرار دادن، فرع بر فهم مشترك از لغات است. بنابراين همان فهمي از كرم كه منظور ماست را خداوند به خود منتسب كرده است اما با اين تفاوت كه درك ما از اوصافي مانند كَرَم، محدود به سعه وجودي خود ماست و حتي فهم افراد بشر از اين مفهوم متفاوت است. به همين دليل متكلمان و فلاسفه معتقدند براي انتساب اوصاف مشترك بين انسان و خدا به حضرت حق بايد تمام حدود را از ان صفت كنار گذاشت و بطور مطلق و صرف ان وصف را به خداوند نسبت داد. بنابراين اصل و ريشه يكي است ولي تفاوت در محدود و نامحدود بودن صفات انساني و الهي است. به همين دليل امیر المومنین(عليه السلام) میفرماید: لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ‏ مَعْرِفَتِهِ‏ فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُود...(1) به عبارتي دو سطح از فهم در مورد خداوند متصور است؛ يكي حداقلي است كه اين ميزان لازم و واجب است براي انسان تا بتواند او را مخاطب قرار داده و عبادت كند و ديگري شناخت حداكثري كه نيازمند اشراف و تسلط شناسنده است. چنين شناختي با توجه به محدوديت انسان و نامحدود بودن متعلق علم يعني خدا، غير ممكن است، به همين دليل حضرت مي فرمايد: لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ.

از طرفي معيت هميشگي خداوند متعال با مخلوقاتش، مجوز درك كامل او نسبت به بندگان و راز و نياز آنها با خداست. اين ادراك كامل را عرفا با بيان وحدت وجود و ظاهر و مظهر جزو شديدترين و محكم ترين ارتباطها مي دانند چرا كه اين ارتباط پا را از دوگانگي فراتر گذاشته و هر دو را يكي مي دانند به دو اعتبار.
فلاسفه نيز با بيان علم و ادراك حضوري خداوند نسبت به انسان و ديگر مخلوقات، اين ارتباط را خطاناپذير و بسيار قوي معرفي كرده اند.

علاوه بر مباحث عقلي، در منابع نقلي نيز به شنيدن خواسته ها و اجابت آنها توسط خداوند اشاره شده است، مانند: وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم‏(2) و همچنين امام صادق(عليه السلام) در اين رابطه مي فرمايد: «ما أبرز عبدٌ یده إلى الله العزیز الجبّار إلاّ استحیا الله عزّوجل أن یردّها صفراً حتى یجعل فیها من فضل رحمته ما یشاء، فإذا دعا أحدکم فلا یردّ حتى یمسح على وجهه و رأسه؛ هیچ بنده‌ای دست خود را به سوی خدای عزیز و جبران کننده دراز نمی‌کند، مگر این که خداوند حیا می‌کند که دست او را خالی برگرداند و چیزی از فضل و رحمت که می‌خواهد در آن نگذارد. پس هر گاه دعا نمودید، دست خود را به سر و صورت خود بکشید».(3)

اما مطلب اخر اينكه ايا ارتباط ما با خدا حقيقي است يا مجازي؟ متوقف بر اين است كه ما چه تعريفي از حقيقي و مجازي داشته باشيم. بنابر مطالب گذشته كه اين ارتباط از جانب خداوند حضوري بوده و از طرف انسان نيز گاهي حضوري است و اين نحوه از ارتباط بارزترين مصداق ارتباط حقيقي مي باشد. همانطور كه اطلاع داريد ارتباط ما با ديگران در اكثر موارد با علم حصولي مانند ديدن، شنيدن و ديگر حواس ظاهري است. اين نحوه از علم بطور مستقيم با معلوم خارجي ارتباط ندارد و همين وجود واسطه و خطاپذيري باعث دور شدن آن از حقيقت مي گردد، به خلاف علم حضوري كه خطاناپذير بوده و به حقيقت نزديك تر است.


[/HR]1. نهج البلاغة، ص88.
2. غافر: 60.
3. كليني، كافي، ج2، ص471.
[/]

سلام
اگر نحوه اشتراکی در صفات و خداوند و انسان بود ایا از نیازی به ده ها یا صدها کتاب در اثبات عدل الهی بود؟
بله در نگاه اول در قرآن ما با خدایی طرفیم که مثل یک انسان با ما سخن گفته و ما فهم مشترک داریم بعنوان مثال خداوند فرموده ادعونی استجب لکم اما بعد از سالها دعا می یینیم از خدای قران خبری نیست..یا اگه هست فهمی از هیچ سخنش نداریم

در تایید سخنم یک حدیثی هم وجود دارد که در جواب کسی که دعایش مستجاب نمیشود امام معصوم گفته که چون نمیدانی از کی میخواهی

غریبه آشنا;927644 نوشت:
سلام
اگر نحوه اشتراکی در صفات و خداوند و انسان بود ایا از نیازی به ده ها یا صدها کتاب در اثبات عدل الهی بود؟
بله در نگاه اول در قرآن ما با خدایی طرفیم که مثل یک انسان با ما سخن گفته و ما فهم مشترک داریم بعنوان مثال خداوند فرموده ادعونی استجب لکم اما بعد از سالها دعا می یینیم از خدای قران خبری نیست..یا اگه هست فهمی از هیچ سخنش نداریم

در تایید سخنم یک حدیثی هم وجود دارد که در جواب کسی که دعایش مستجاب نمیشود امام معصوم گفته که چون نمیدانی از کی میخواهی

با سلام وعرض ادب

تا حالا حرفهای یه بچه رو شنیدید

آرزوهای بچگی خودتون رو یادته ؟!
ِ
پسر بچه من از صبح که شبکه پویا رو براش میذارم

پشت سر هم هرچی میبینه میگه مامان این رو برام

بخر ,اون رو برام بخر,

من مادر میدونم ,که نیازهای واقعی بچم چی هستن

کلا منظورم اینه که ما واقعا نمیدونیم نیازهای واقعیمون

رو از نیازهای غیروضروری تشخیص بدیم

خدا وند بهتر از ما ,نیازهای واقعی بنده هاش رو میشنا سه !

خب پس مسلما به همه نیازهامون هم پاسخ مثبت نمیده

مثل مادری که واسه ی بچش هر چیزی که, بچش, بخواد رو

تهیه نمیکنه.

[="Arial Black"][="Blue"]سلام عليكم

غریبه آشنا;927644 نوشت:
سلام
اگر نحوه اشتراکی در صفات و خداوند و انسان بود ایا از نیازی به ده ها یا صدها کتاب در اثبات عدل الهی بود؟
بله در نگاه اول در قرآن ما با خدایی طرفیم که مثل یک انسان با ما سخن گفته و ما فهم مشترک داریم بعنوان مثال خداوند فرموده ادعونی استجب لکم اما بعد از سالها دعا می یینیم از خدای قران خبری نیست..یا اگه هست فهمی از هیچ سخنش نداریم
در تایید سخنم یک حدیثی هم وجود دارد که در جواب کسی که دعایش مستجاب نمیشود امام معصوم گفته که چون نمیدانی از کی میخواهي

بنابر اشتراك برخي اوصاف انسان و خدا، باز هم وجود كتابهاي فراوان براي روشن كردن فرقهاي اين دو نحوه از صفات و تمايز آنها لازم و ضروري بود. به عبارت ديگر، برخي اوصاف مختص خداست و عقل تنها خدا راشايسته آن مي داند، مانند الوهيت. برخي نيز اختصاص به انسان و مخلوقات مادي دارد، مانند زمان مندي و مكانمندي. برخي نيز مشترك است. قسم اخير تنها در مفهوم مشتركند و در سعه و ضيق تفاوت عمده دارند. بنابراين منظور از اشتراك اين اوصاف، يكي بودن آنها از هر جهت نيست تا هيچ بحثي بين دانشمندان صورت نگيرد.
نكته ديگر اينكه بحث استجابت دعا همانطور كه مي دانيد، عوامل متفاوتي دارد كه ربطي به عدم فهم ما از اوصافي مانند سميع و بصير بودن خداوند ندارد. حديث مذكور نيز با فرض صحت سند، مي توان به عدم شناخت آن شخص از خدا حمل كرد كه مثلا قدرت الهي را دست كم گرفته يا ... نه اينكه هيچ نوع اشتراك مفهومي بين انسان و خدا در اوصاف نيست.[/]

عامل;927856 نوشت:

نكته ديگر اينكه بحث استجابت دعا همانطور كه مي دانيد، عوامل متفاوتي دارد كه ربطي به عدم فهم ما از اوصافي مانند سميع و بصير بودن خداوند ندارد. حديث مذكور نيز با فرض صحت سند، مي توان به عدم شناخت آن شخص از خدا حمل كرد كه مثلا قدرت الهي را دست كم گرفته يا ... نه اينكه هيچ نوع اشتراك مفهومي بين انسان و خدا در اوصاف نيست.[/SIZE][/SIZE][/COLOR]

بحث استجابت دعا را هم اگه دنبال کنیم به خدا نمیرسیم بلکه به این میرسیم که ایا نفس دعا کنتده قابلیت و قدرت براورده کردن خواسته های خود را دارد یا ندارد.
خدایی که روحانیون و روضه خوانها از بچگی برای ما تعریف کرده خدایی است که انتظار دعا و توبه ما را میکشد..خدایی که متاثر میشود اما سخت دلش به دست می آید
یا میگویند اگه اول دعات صلوات باشد خدا شرم میکند حاجتت را نده..

اما در واقعیت خبری از چنین خدایی نیست.. نه انتظاری نه شرمی نه تاثری نه کرمی نه عدالتی
انگار بیست سال با دیوار صحبت کردی..اگه این صحبتها با یه انسان بود حقیقتا جلو تر بودیم
چرا منبری ها دروغ میگن که مثلا فلان شب ماه رمضان خدا دستور میده به فرشتگان که گناهان را پاک کنند..مگه نمیدونن خدا محل حوادث نیست و دستور نمیده؟!

حقیفت اینه که خدای روضه خوانها و منبری ها یک خدای ذهنی و دروغی است که با بت هیچ فرقی نداره الا اینکه بت سنگ و چوب است و خدای ما خیالی
خدای واقعی یا وجود نداره یا اگه داره هیچ درکی از اون نداریم...خدایی هم که درک نشود ارتباط حقیقی با او میسر نیست بلکه هرارتباطی با او از سنخ بت پرستی است

غریبه آشنا;927644 نوشت:
سلام
اگر نحوه اشتراکی در صفات و خداوند و انسان بود ایا از نیازی به ده ها یا صدها کتاب در اثبات عدل الهی بود؟
بله در نگاه اول در قرآن ما با خدایی طرفیم که مثل یک انسان با ما سخن گفته و ما فهم مشترک داریم بعنوان مثال خداوند فرموده ادعونی استجب لکم اما بعد از سالها دعا می یینیم از خدای قران خبری نیست..یا اگه هست فهمی از هیچ سخنش نداریم

در تایید سخنم یک حدیثی هم وجود دارد که در جواب کسی که دعایش مستجاب نمیشود امام معصوم گفته که چون نمیدانی از کی میخواهی

سلام
تا حالا دیدی این آدمایی رو که به خاطر یه چیز خاص میان سمتت؟ مثلا پدرت رئیس یه اداره است و اون آدم اون اداره کار داره، برا همین یه مدت همش میاد و با تو حس رفاقت میکنه و توقع داره تو ام باور کنی و رفیقش بشی؟
خدا هم همینه! خدا اصلا با این طور ادمها حال نمیکنه! من اینو به تجربه در زندگی دیدم که میگم.

برای همین، دعا کردن زبانی تقریبا بیفایدست. خدا (با بار مثبت) معامله گر هست. یعنی یه چیزی میگیره و یک چیز بهت میده در عوضش. حتی خودش توی قرآن میگه من خریدار جان و مال مومنینم. و بارها در جاهای مختلف لفظ معامله کردن با خدا رو میاره.

اگر فکر میکنی با 4تا دعای لسانی میتونی چیزی بگیری، باور کن عین همون آدمی که به خاطر موقعیت پدرت اومده تریپ رفاقت برداره باهات! و اگر کارشو انجام بده دوباره میره و دیگه نمیبینیش! مگر اینکه بازم کارش گیر کنه و یاد رقیق قدیمیش بیفته باز و یهو لبریز از عشق و صمیمیت و رفاقت با شما بشه!

مثلا منم یه زمان سر موضوعاتی، زیاد دعا میکردم، حتی نماز حاجت. ولی فکر کنم بی نتیجه بود. بعد یهو (فکر کنم ماه رمضون پارسال بود) شروع کردم نماز اول وقت خوندن. حتی نماز صبح. تازه سعی میکردم نماز ظهر و عصر رو جدا بخونم که همگی اول وقت باشن. توی این یکسال گه گذشت، به چیزایی رسیدم که 4-5 سال قبل دنبالش بودم و نمیشد.

البته اینطوری فکر نکن که یکهو از آسمون ریخت پایین. بذار با مثال بهت بگم. مثلا تو دلت میخواد یک رشته و دانشگاه خاصی قبول بشی. همه ی تلاشنم میکنی. ولی مثلا 2تا تست اشتباه میزنی و هیچوقت اون رشته قبول نمیشی. ولی خدا اینبار که نمازات اول وقت هست، یه کار میکنه اون 2تا تست رو درست بزنی (یا شاید یکی دیگه غلط بزنه) و تو قبول شی.

یا مثلا یک فوتبالیست خوبی هستی که خیلی تلاش میکنی ولی هیچوقت دیده نمیشی. و یا وقتی میری برای تست، هول میشی، و یا اصلا بازی طوری میشه که تو شانس دیده شدن نداری. بعد خدا یک کاری میکنه که یکنفر بیاد تورو ببینه و خوشش بیاد و زندگیت عوض شه کلا.

یعنی میخوام بگم چیزی از آسمون نمیاد. بلکه موقعیت های زندگی که میتونه بشه، و میتونه نشه، خدا کاری میکنه که بشه! بعد یهو خودت متعجب میشی که همینطوری پشت سر هم انگار خوش شانسی میاری و هرچی میخوای بهش میرسی.

پس سعی کن یه چیزی بدی (من نماز اول وقت رو پیشنهاد میکنم...پیشنهاد منم نیست، پیشنهاد اکید آیت الله قاضی و تایید آیت الله بهجت هست)، و یا صدقه بدی، به مردم کمک کنی و مشکلشون رو حل کنی، و یا با خدا ارتباط پایدار حقیقی بگیری. واقعا در خدا تفکر کنی و بشناسیش و به خاطر کارهای خودت نری سمتش(عین اون دوست مزخرف مثال بالا نشی)

خدا مفتی به کسی چیزی نمیده(دعای لسانی هم یکجور مفتی هست بنظرم!)

[="Arial Black"][="Blue"]سلام

غریبه آشنا;927915 نوشت:
بحث استجابت دعا را هم اگه دنبال کنیم به خدا نمیرسیم بلکه به این میرسیم که ایا نفس دعا کنتده قابلیت و قدرت براورده کردن خواسته های خود را دارد یا ندارد.

با كدام مبنا به اين نتيجه رسيديد؟
با مبناي عرفاني كه تمام خلق را ظهور خداوند مي داند؟
يا با ديد فلسفي كه مخلوق را عين ربط به خالق مي داند؟
كداميك از اين تفكرات براي نفس استقلالي در اين حد قائلند؟
ممكن است شما از خداوند خواسته اي داشته ايد كه بنابر مصالحي برآورده نشده باشد، آيا اين مطلب بايد روي حق طلبي و قضاوت شما تاثير بگذارد؟
دوست عزيز؛ شما هم صحبتي با خالق را واقعا كمتر از هم كلام شدن با مخلوقي مانند انسان مي دانيد؟ در حالي كه با دلايل عقلي ثابت شده كه علت اقواي از معلول است و هر كمالي كه معلول دارد، علت در مرتبه بالاتر دارا است.
شما از كجا مطمئن شديد كه خواسته شما مسلما به صلاح شماست؟ غير از اين است كه وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً (اسراء:85) و يا: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ جنگ [با دشمن‏] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنكه برايتان ناخوشايند است. و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما خير است، وبسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بد است وخدا [مصلحت شما را در همه امور] مى‏داند و شما نمى‏دانيد. (بقره: 216) و يا: إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (احزاب: 72) و يا: وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلاً (كهف: 54) با توجه به اين آيات شما از چه راهي قطع به خير بودن خواسته و دعاي خود كرديد و يا از كجا مطمئن هستيد كه موانع دعا را برطرف كرده يا معدات آن را فراهم نموديد؟برخي مواقع بهتر است كمي به خودمان سوء ظن داشته باشيم تا خدا! تا مصداق همان روايت نشناختن خالق كه فرموديد، نشويم...


غریبه آشنا;927915 نوشت:
چرا منبری ها دروغ میگن که مثلا فلان شب ماه رمضان خدا دستور میده به فرشتگان که گناهان را پاک کنند..مگه نمیدونن خدا محل حوادث نیست و دستور نمیده؟!

اوصاف فعل خداوند خارج از ذات اوست و لذا با تعلق به جزئيات و حوادث، محذوري پيش نمي آيد، به خلاف ذات و صفات ذاتي حضرت حق.

غریبه آشنا;927915 نوشت:
حقیفت اینه که خدای روضه خوانها و منبری ها یک خدای ذهنی و دروغی است که با بت هیچ فرقی نداره الا اینکه بت سنگ و چوب است و خدای ما خیالی

شايد برخي منبري ها اشتباهاتي داشته باشند...
اما مسلما خدايي كه معرفي مي كنند، بر اساس آيات و روايات بوده و با بت خيلي تفاوت دارد!
در هر حال شما سعي كنيد مصداق اين آيه باشيد: الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ؛ آنان كه سخن را مى‏شنوند و از بهترينش پيروى مى‏كنند، اينانند كسانى كه خدا هدايتشان كرده، و اينان همان خردمندانند. (زمر: 18)

ان شا الله در پناه حق به خواسته هاي مشروع خود برسيد[/]

[="Arial Black"][="Blue"]سلام

rezaee;927925 نوشت:
خدا مفتی به کسی چیزی نمیده(دعای لسانی هم یکجور مفتی هست بنظرم!)

كرم خداوند آنقدر زياد است كه گاهي با اندك بهانه اي مي بخشد؛ شاهدش هم دعاي ماه رجب كه مي فرمايد:
یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ
ای که می دهد (عطای ) بسیار در برابر (طاعت ) اندک
یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ
ای که عطا کنی به هرکه از تو خواهد
یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ
ای که عطا کنی به کسی که از تو نخواهد
وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ
و نه تو را بشناسد
تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً
از روی نعمت بخشی و مهرورزی

البته مطلبي كه فرموديد و عمل بي قصد و شائبه را بيان كرديد، صحيح و كارا است اما فضل خداوند آنقدر گسترده است كه حتي با ادعاي محبت هم شامل بندگان مي شود، چه رسد به محبت حقيقي و عمل بي ريا...[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;927309 نوشت:
سلام
چگونه از خدایی که اورا نمیشناسیم میتوانیم طلب حاجت و کمک بخواهیم؟
میگن خود خدارو نمیشه شناخت اما صفاتشو میتوان شناخت
من در مورد دومی هم تردید دارم
بعنوان مثال میگن خدا کریم است...درحالی که درک ما از این صفت یک درک انسانوار از خداست نه خداوار
پس اشتیاق ما نسبت به جود و کرم خدا یک اشتیاق مجازی است نه حقیقی چون ما خدارو نمیشناسیم
نمیدونیم حتی چگونه سخن ما را میشنود..حتی از سخن و درد های ما متاثر نمیشود
بعضی وقتا به خودم میگم کاش خدا موجودی انسانوار بود اونوقت ارتباطمون حقیقی بود نه مبهم و مجازی

سلام
درک هر موجودی از خدا به اندازه وسعت وجودی خود اوست.
بنابر این درک انسانوار انسان از خدا هم کاملا طبیعی است.
اما آیا منظور شناخت از خدا برای اجابت دعا شناخت خداوار از خداست یا شناخت انسان وار اما متعالی از او؟
مطمئنا شناخت خداوار از خدا برای انسان ممکن نیست چون تنها خداوند از خودش شناخت خداوار دارد.
پس منظور، شناخت انسان وار از خداست اما یک شناخت متعالی
اما معنای شناخت متعالی چیست؟
شاید انسان تنها موجودی باشد که دارای مراتب وجودی بسیاری است.
بر اساس شناخت دینی که ما از انسان داریم انسان تنها این مرتبه مادی او نیست بلکه او دارای ابعاد معنوی متعددی است که در برخی از آن مراتب بسیار هم والا و متعالی است
پس انسان می تواند یک شناخت انسان وار اما متعالی و والا از خداوند داشته باشد
اگر چنین شناختی برای انسان حاصل شود درخواهد یافت که منشا تمام خیرات و برکات و کمالات خدای متعال است و تنها و تنها باید از او طلب و درخواست کرد.
در حقیقت در این مرتبه از شناخت خداوند، انسان به یقین می داند تنها برآورنده نیازها خداست. و این همان شناخت متعالی انسان وار از خداست که مستلزم شنیدن از اهلش یا دیدن به چشم دل و جان است.
یا علام[/]

عامل;927961 نوشت:
[="Arial Black"][="Blue"]سلام

با كدام مبنا به اين نتيجه رسيديد؟
با مبناي عرفاني كه تمام خلق را ظهور خداوند مي داند؟
يا با ديد فلسفي كه مخلوق را عين ربط به خالق مي داند؟
كداميك از اين تفكرات براي نفس استقلالي در اين حد قائلند؟
ممكن است شما از خداوند خواسته اي داشته ايد كه بنابر مصالحي برآورده نشده باشد، آيا اين مطلب بايد روي حق طلبي و قضاوت شما تاثير بگذارد؟
دوست عزيز؛ شما هم صحبتي با خالق را واقعا كمتر از هم كلام شدن با مخلوقي مانند انسان مي دانيد؟ در حالي كه با دلايل عقلي ثابت شده كه علت اقواي از معلول است و هر كمالي كه معلول دارد، علت در مرتبه بالاتر دارا است.
شما از كجا مطمئن شديد كه خواسته شما مسلما به صلاح شماست؟ غير از اين است كه وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً (اسراء:85) و يا: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ جنگ [با دشمن‏] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنكه برايتان ناخوشايند است. و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما خير است، وبسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بد است وخدا [مصلحت شما را در همه امور] مى‏داند و شما نمى‏دانيد.


1- اگر هرچیزی را که معلول داره علت هم دارد چرا برای وام گرفتن باید بریم بانک نه خانه خدا در مکه؟!

2-میفرمایید مصلحت، صرف نظر از اینکه چگونه همه حاجات یه شخص مصلحت نیست بنده سوالم اینه که چه مصلحتی بالاتر از امیدوار و دلگرم شدن به خداست؟ مگر خدا نفرموده بزرگترین گناه ناامیدی است؟ درسته یا خیر؟ پس هر شر و غیر مصلحتی در برابر عدم استجابت دعاهای مکرری که منجر به نامیدی و بی اعتقادی میگردد در واقع مصلحت است..دو دوتا چهارتا

3-میفرمایید دعا و استجابت باید شرایط خودش را داشته باشد
این هم حقیقتا ازون حرف هایی است که بیشتر مناسب شرایط اعطای وام بانک هاست نه شخصی که میگیم از همه کریم تر است
من نوعی مگه چقدر قرار عمر کنم که نصف بیشترشو باید دنبال شرایط بگردم تا بتونم از خدای خودم چیزی بخوام؟

[="Arial Black"][="Blue"]سلام عليكم

غریبه آشنا;927994 نوشت:
1- اگر هرچیزی را که معلول داره علت هم دارد چرا برای وام گرفتن باید بریم بانک نه خانه خدا در مکه؟!

برادر عزيز؛ بحث دارا بودن اوصاف كمالي مانند سمع و بصر براي خداوند چه ربطي به وام گرفتن دارد؟!
خود خداوند فرموده براي گذران امورات به اسباب متوسل شويد. در نظام فكري اسلام، تلاش و بكارگيري اسباب حرف اول را مي زند و دعا چاشني كار است. در حد نمك طعام باي دعا را اضافه كرد. نه اينكه هيچ كاري نكنيم الا دعا!!!
بنابراين براي وام بايد به بانك بروي اما در ضمن براي رفع مشكل مالي هم دعا كنيد تا اسباب راحت تر جور شود.

غریبه آشنا;927994 نوشت:
بنده سوالم اینه که چه مصلحتی بالاتر از امیدوار و دلگرم شدن به خداست؟ مگر خدا نفرموده بزرگترین گناه ناامیدی است؟ درسته یا خیر؟ پس هر شر و غیر مصلحتی در برابر عدم استجابت دعاهای مکرری که منجر به نامیدی و بی اعتقادی میگردد در واقع مصلحت است..دو دوتا چهارتا

گاهي همين سختي ها و فشارها امتحان الهي است. به همين جهت خداوند مي فرمايد: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ؛ و بى‏ترديد شما را به چيزى اندك از ترس و گرسنگى و كاهش بخشى از اموال و كسان و محصولات [نباتى يا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند] آزمايش مى‏كنيم. و صبركنندگان را بشارت ده. (بقره: 155)
ارزش اميد واري به خدا زماني است كه اين اميد واري در شدت و رخا، سختي و راحتي شكل گيرد نه اينكه هر وقت خواسته اي داشتيم خداوند برآورده كند تا ما اميد را از دست ندهيم. رواياتي هم كه در مورد اميد وارد شده، ناظر به صبر انسان بر مشكلات و مصائب است كه با تمام سختي ها انسان بداند خداي خير خواهي او را مي بيند و اميدش را از دست ندهد.

غریبه آشنا;927994 نوشت:
3-میفرمایید دعا و استجابت باید شرایط خودش را داشته باشد
این هم حقیقتا ازون حرف هایی است که بیشتر مناسب شرایط اعطای وام بانک هاست نه شخصی که میگیم از همه کریم تر است
من نوعی مگه چقدر قرار عمر کنم که نصف بیشترشو باید دنبال شرایط بگردم تا بتونم از خدای خودم چیزی بخوام؟

اين عالم بر اساس قوانين طراحي شده و از آنجايي كه معلول از علت خود تخلف نمي كند، اگر انسان سببي از اسباب عدم استجابت را همراه خود داشته باشد، دعايش با مانع برخورد خواهد كرد. به همين دليل امير المومنين(عليه السلام) در دعاي كميل مي فرمايد: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ.
خداوند اكرم الاكرمين است اما اين كرم نياز به ظرفيت و محل مناسب دارد، به عبارتي فاعليت فاعل در فيض و كرم تام است اما مشكل از قابل است كه خود را اماده دريافت نكرده است.
دعا از هر انساني و در هر حالي ممدوح است. چه بهتر كه همراه با دعا در صدد ايجاد شرايط قبولي و برداشتن موانع آنهم باشيم. با توجه به اينكه صرفِ ارتباط با خدا و استغاثه با او باعث رشد انسان است، حتي برآورده نشدن دعا هم نبايد باعث نااميدي شود...
ان شا الله در پناه حق باشيد
[/]

عامل;927968 نوشت:
[=Arial Black]سلام

كرم خداوند آنقدر زياد است كه گاهي با اندك بهانه اي مي بخشد؛ شاهدش هم دعاي ماه رجب كه مي فرمايد:
یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ
ای که می دهد (عطای ) بسیار در برابر (طاعت ) اندک
یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ
ای که عطا کنی به هرکه از تو خواهد
یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ
ای که عطا کنی به کسی که از تو نخواهد
وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ
و نه تو را بشناسد
تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً
از روی نعمت بخشی و مهرورزی

البته مطلبي كه فرموديد و عمل بي قصد و شائبه را بيان كرديد، صحيح و كارا است اما فضل خداوند آنقدر گسترده است كه حتي با ادعاي محبت هم شامل بندگان مي شود، چه رسد به محبت حقيقي و عمل بي ريا...

با سلام

البته یقینا خداوند به فهم و درک داعی نگاه میکند. اگر کودکی 10 ساله دعا کند، واکنش خدا متفاوت از دعای شیخی 70 ساله است! همچنین شرایط و موقعیت درونی و بیرونی فرد داعی در لحظه ی دعا، همگی موثر است.

من فقط خواستم به دوستمان بگویم، هماهنقدر که تو از آن به ظاهر رفیقی که فقط موقع نیاز سمت تو میاید خوشت نمیاید، و سعی میکنی با حداقل ها اجابتش کنی، خدا نیز با چنین فردی حداقلی برخورد میکند. وگرنه چه کسی است که منکر شود خداوند است که هر لحظه نفس کشیدن را به ما عنایت میکند، ولی ما اصلا این را جزو عنایت نمیدانیم!

بحث من با دوستمان بر سر عنایات حداکثری و معجزه وار خدا بود که در حالت عادی ممکن نیست(مثال هم زدم چند مورد)

rezaee;928095 نوشت:
با سلام

البته یقینا خداوند به فهم و درک داعی نگاه میکند. اگر کودکی 10 ساله دعا کند، واکنش خدا متفاوت از دعای شیخی 70 ساله است! همچنین شرایط و موقعیت درونی و بیرونی فرد داعی در لحظه ی دعا، همگی موثر است.

من فقط خواستم به دوستمان بگویم، هماهنقدر که تو از آن به ظاهر رفیقی که فقط موقع نیاز سمت تو میاید خوشت نمیاید، و سعی میکنی با حداقل ها اجابتش کنی، خدا نیز با چنین فردی حداقلی برخورد میکند. وگرنه چه کسی است که منکر شود خداوند است که هر لحظه نفس کشیدن را به ما عنایت میکند، ولی ما اصلا این را جزو عنایت نمیدانیم!

بحث من با دوستمان بر سر عنایات حداکثری و معجزه وار خدا بود که در حالت عادی ممکن نیست(مثال هم زدم چند مورد)

بنده منکر اینکه جهان علتی دارد نیستم
صحبت من اینه که خدایی را که اسلام و روضه خوانها میگوید را در عالم واقع نیافتم
همیشه توی کارام همونی شد که روال طبیعی آن موضوع حکم میکرد...دست غیبی که کمکم کند را ندیدم
مثلا توی فلان کار به خدا گفتم که من ناتوانم اگه کمک نکنی موفق نمیشم علیرغم اینکه همه تلاشمم بکنم.
زد و موفق نشدم
نتیجه اینکه اصلا انگار نه انگار کمکی خواستم..از رو هم نمیرم
عبرتمم نمیشه باز توی کارای بعدی از یه موجودی به اسم خدا کمک میخوام...خب تاکی؟ دری رو که باز نمیشه رو تاکی بزنم
به کی باید بگم من عوض اخروی نمیخوام
من معجزه و مدد خدارو توی دنیا لازم دارم
آخرت بدون ایمانو میخوام چیکار

محی الدین;927985 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
درک هر موجودی از خدا به اندازه وسعت وجودی خود اوست.
بنابر این درک انسانوار انسان از خدا هم کاملا طبیعی است.
اما آیا منظور شناخت از خدا برای اجابت دعا شناخت خداوار از خداست یا شناخت انسان وار اما متعالی از او؟
مطمئنا شناخت خداوار از خدا برای انسان ممکن نیست چون تنها خداوند از خودش شناخت خداوار دارد.
پس منظور، شناخت انسان وار از خداست اما یک شناخت متعالی
اما معنای شناخت متعالی چیست؟
شاید انسان تنها موجودی باشد که دارای مراتب وجودی بسیاری است.
بر اساس شناخت دینی که ما از انسان داریم انسان تنها این مرتبه مادی او نیست بلکه او دارای ابعاد معنوی متعددی است که در برخی از آن مراتب بسیار هم والا و متعالی است
پس انسان می تواند یک شناخت انسان وار اما متعالی و والا از خداوند داشته باشد
اگر چنین شناختی برای انسان حاصل شود درخواهد یافت که منشا تمام خیرات و برکات و کمالات خدای متعال است و تنها و تنها باید از او طلب و درخواست کرد.
در حقیقت در این مرتبه از شناخت خداوند، انسان به یقین می داند تنها برآورنده نیازها خداست. و این همان شناخت متعالی انسان وار از خداست که مستلزم شنیدن از اهلش یا دیدن به چشم دل و جان است.
یا علام
[/]

سلام

بله یک حقیتی پشت همه چیز وحود دارد که درک ما به آن نمیرسد
اما مسله اینجاست که آیا در مورد عدم اجابت دعاها هم باید همینو بگیم که مثلا خدا به تو حاجت داده و نظر کرده اما تو نمیفهمی!
درسته این؟'
مسله بنده این است که دست غیبی که در کارها مددم کند را ندیده ام..همه زندگیم اونطوری پیش رفت که روال طبیعی آن حکم میکرد روال طبیعی یعنی میزان توان فردی و اجتماعی
تا جایی که به این نتیجه رسیدم که اگر به جای دعا به تلاشم می افزودم موفق تر بودم
دعا جز تاثیر و تسکین موقت درونی هیچ اثر دیگری که در خارج نمود پیدا کند برای من نداشته

و در مورد اینکه میفرمایید تتها و تنها باید از او در خواست کرد سوال دارم که منظورتون چیه
یعنی اگر از او درخواست نکنیم کارمون حل نمیشه؟
خب افرادی که از او درخواست نمیکنند و در خیلی امور موفق تر از من و شما هستند چه؟

غریبه آشنا;928145 نوشت:
بنده منکر اینکه جهان علتی دارد نیستم
صحبت من اینه که خدایی را که اسلام و روضه خوانها میگوید را در عالم واقع نیافتم
همیشه توی کارام همونی شد که روال طبیعی آن موضوع حکم میکرد...دست غیبی که کمکم کند را ندیدم
مثلا توی فلان کار به خدا گفتم که من ناتوانم اگه کمک نکنی موفق نمیشم علیرغم اینکه همه تلاشمم بکنم.
زد و موفق نشدم
نتیجه اینکه اصلا انگار نه انگار کمکی خواستم..از رو هم نمیرم
عبرتمم نمیشه باز توی کارای بعدی از یه موجودی به اسم خدا کمک میخوام...خب تاکی؟ دری رو که باز نمیشه رو تاکی بزنم
به کی باید بگم من عوض اخروی نمیخوام
من معجزه و مدد خدارو توی دنیا لازم دارم
آخرت بدون ایمانو میخوام چیکار

شاید چیزی که میخواهی غیر معقول است؟
تجربه به من ثابت کرده (اصلا آیه قرآن است: لیس للانسان الی ما سعی) ، یعنی اگر کاری بدون دعا میسر نباشد، نباید توقع زیاد داشت و بیهوده دعا کرد!
مثلا من استعداد بازیگری ندارم، همش بیایم دعا کنم خدایا من را سوپر استار کن. شبانه روز هم تلاش کنم. ولی وقتی استعداد و خصوصیات مورد نیاز را ندارم، دعا کردن بی فایده است و فقط انسان را نا امید میکند.

دعا برای زمانی هست که شما اگر کافر هم باشی، انجام آن کار شدنی باشد. ولی شما دعا میکنی که آن قسمت هایی که مربوط به بخت و اقبال است، به نفع تو بشود.

امیدوارم توانسته باشم خوب توضیح بدهم.

به نظرم هر انسانی با توانایی های مشخصی ساحته شده و گویا ماموریت مشخصی دارد (خداوند هم انتظار بیشتری از او ندارد : لایکلف الله نفسا الا وسعها). مشکل از جایی شروع میشود که ما توانایی خود را نشناخته ایم، و یا غلط شناخته ایم، و روی شناخت غلطمان زور بیخود میزنیم. و از خدا میخواهیم توانایی مارا طوری تغییر دهد که ما دوست داریم و خوشمان میاید. (مثلا قد من 160 باشد(یعنی در ژن من اینگونه ثبت باشد) و من صبح تا شب دعا کنم و شیر و قرص کلسیم بخورم که خدا قد من را 190 بکند. خب مشخصا این اتفاق رخ نمیدهد. و فقط از دعا و خدا نا امید میشوم).

rezaee;928159 نوشت:
شاید چیزی که میخواهی غیر معقول است؟
تجربه به من ثابت کرده (اصلا آیه قرآن است: لیس للانسان الی ما سعی) ، یعنی اگر کاری بدون دعا میسر نباشد، نباید توقع زیاد داشت و بیهوده دعا کرد!
مثلا من استعداد بازیگری ندارم، همش بیایم دعا کنم خدایا من را سوپر استار کن. شبانه روز هم تلاش کنم. ولی وقتی استعداد و خصوصیات مورد نیاز را ندارم، دعا کردن بی فایده است و فقط انسان را نا امید میکند.

دعا برای زمانی هست که شما اگر کافر هم باشی، انجام آن کار شدنی باشد. ولی شما دعا میکنی که آن قسمت هایی که مربوط به بخت و اقبال است، به نفع تو بشود.

امیدوارم توانسته باشم خوب توضیح بدهم.

به نظرم هر انسانی با توانایی های مشخصی ساحته شده و گویا ماموریت مشخصی دارد (خداوند هم انتظار بیشتری از او ندارد : لایکلف الله نفسا الا وسعها). مشکل از جایی شروع میشود که ما توانایی خود را نشناخته ایم، و یا غلط شناخته ایم، و روی شناخت غلطمان زور بیخود میزنیم. و از خدا میخواهیم توانایی مارا طوری تغییر دهد که ما دوست داریم و خوشمان میاید. (مثلا قد من 160 باشد(یعنی در ژن من اینگونه ثبت باشد) و من صبح تا شب دعا کنم و شیر و قرص کلسیم بخورم که خدا قد من را 190 بکند. خب مشخصا این اتفاق رخ نمیدهد. و فقط از دعا و خدا نا امید میشوم).

علیرغم اینکه حاجات بنده غیرمعقول نبوده
باید بگم که سخن شما ناظر به این است که خدا ورای استعداد طبیعی کاری برای کسی نمیکند
بااین حساب چه دعایی و اصلا جه خدایی

با سلام وعرض ادب

برادرم اونجایی که شما میخواین اون بهشته ِ

دنیا محل ابتلائات وگذره گیریم که این دنیا هرچی ار خدا خواستیم

بهمون داد خب چه فایده ،باز با دست خالی میخوایم

دنیا رو ترک کنیم!

غریبه آشنا;928171 نوشت:
علیرغم اینکه حاجات بنده غیرمعقول نبوده

به معیاری که برای غیر معقول نبودن گفتم، دقت کردید؟ گفتم اگر کافر هم بودید امکان دسترسی برایتان مقدور باشد "بدون دعا". خب اگر حاجات شما اینطور است، چرا خودتان بدون دعا به آنها نمیرسید؟

غریبه آشنا;928171 نوشت:
باید بگم که سخن شما ناظر به این است که خدا ورای استعداد طبیعی کاری برای کسی نمیکند
بااین حساب چه دعایی و اصلا جه خدایی

تقریبا 90 درصد همینطور است. شاید حتی 100 درصد. خدا نمیخواهد کاری کند که دستش به عنوان یک عامل بیرونی دیده شود. سعی میکند تا جای ممکن دستش را در همین اسباب دنیوی پنهان کند.
برای همین میگویم کاری که از توانایی های طبیعی فرد خارج باشد انجام نمیدهد. چون دستش آشکار میشود.

اما دلیل اینکه دعا میکنیم(البته یکی از دلایلش) این است که کارها همیشه بر طبق توانایی جلو نمیرود. یک جاهایی شانس و خوش بیاری مطرح است. و همین شانس های کوچک ممکن است باعث تغییر نتایجی بزرگ بشود. خدا دستش را در این شانس ها پنهان میکند که دیده نمیشود اما نتایج را برای فرد داعی عوض میکند.

اینکه توقع داشته باشید پرسپولیس بایر مونیخ را ببرد توقع زیاد و نابجایی است و خداوند معمولا صد سال هم دعا کنید، دستش را دخالت نمیدهد و پرسپولیس برنده نمیشود. اما وقتی بایرمونیخ با رئال مادرید یا بارسلونا و تیم های همسطح خودش بازی میکند، و هیچکس بطور یقین نمیتواند بگوید کدام برنده میشود، اینجا خداوند میتواند با عنصر شانس به راحتی دخالت کند و کاری کند توپ های یک تیم گل نشوند و توپ های تیم دیگر گل شود!

خواسته باید معقول باشد تا خدا بتواند در قسمت هایی ازش گه به اسم شانس و اقبال میشناسیم بطور پنهان دخالت کند.

مثلا همین دیشب بازی والیبال ایران و لهستان بود. لهستان تیم های برزیل و ایتالیا را برده بود و ایران از هردو تیم 3-1 و 3-0 باخته بود. حتی ایران با تیم اصلی خود نیز بازی نکرد (هرچند لهستان هم تیم اصلی نبود).
ولی من فکر میکردم ایران باز هم ببازد. خصوصا لهستان 2تا برنده های ایران را برده بود. ست اول را هم 25 -18 باختیم تا آب سردی بر سر تیم ما باشد.

اما کاملا مشخص بود که دست خدا از ست دوم دخالت کرد و بازیکنان ما انگیزه و شاید شانس های خوبی آوردند و ورق بازی برگشت و در کمال ناباوری یکهو بازی دست ما افتاد و 3-1 برنده شدیم!

این هم یک مثال واقعی از اینکه خواسته ی تیم ایران نامعقول و نشدنی نبود. هرچند همه فکر میکردیم (خصوصا بعد از باخت سنگین در ست اول و 2 بازی قبل، و همچنین برد لهستان در 2 بازی قبل و همچنین نداشتن یارهای اصلی مان) که کار ایران دیگر تمام شد. اما ورق برگشت و با تیم ذخیره مان لهستان را با نتیجه مقتدرانه 3-1 بردیم!

rezaee;928213 نوشت:
به معیاری که برای غیر معقول نبودن گفتم، دقت کردید؟ گفتم اگر کافر هم بودید امکان دسترسی برایتان مقدور باشد "بدون دعا". خب اگر حاجات شما اینطور است، چرا خودتان بدون دعا به آنها نمیرسید؟

تقریبا 90 درصد همینطور است. شاید حتی 100 درصد. خدا نمیخواهد کاری کند که دستش به عنوان یک عامل بیرونی دیده شود. سعی میکند تا جای ممکن دستش را در همین اسباب دنیوی پنهان کند.
برای همین میگویم کاری که از توانایی های طبیعی فرد خارج باشد انجام نمیدهد. چون دستش آشکار میشود.

اما دلیل اینکه دعا میکنیم(البته یکی از دلایلش) این است که کارها همیشه بر طبق توانایی جلو نمیرود. یک جاهایی شانس و خوش بیاری مطرح است. و همین شانس های کوچک ممکن است باعث تغییر نتایجی بزرگ بشود. خدا دستش را در این شانس ها پنهان میکند که دیده نمیشود اما نتایج را برای فرد داعی عوض میکند.

اینکه توقع داشته باشید پرسپولیس بایر مونیخ را ببرد توقع زیاد و نابجایی است و خداوند معمولا صد سال هم دعا کنید، دستش را دخالت نمیدهد و پرسپولیس برنده نمیشود. اما وقتی بایرمونیخ با رئال مادرید یا بارسلونا و تیم های همسطح خودش بازی میکند، و هیچکس بطور یقین نمیتواند بگوید کدام برنده میشود، اینجا خداوند میتواند با عنصر شانس به راحتی دخالت کند و کاری کند توپ های یک تیم گل نشوند و توپ های تیم دیگر گل شود!

خواسته باید معقول باشد تا خدا بتواند در قسمت هایی ازش گه به اسم شانس و اقبال میشناسیم بطور پنهان دخالت کند.

اما دخالت خدا جایی اثبات میشود که نتیجه از توان فرد خارج باشد
شما نمیتونید ثابت کنید برنده شدن بایرمونیخ از بارسلونا کار دست مخفی خدا بوده

دقیقا به خاطر عدم اثبات همین مسله است که عده ای میگویند دین و خدا ساخته خود بشر است

همای رحمت;928195 نوشت:
با سلام وعرض ادب

برادرم اونجایی که شما میخواین اون بهشته ِ

دنیا محل ابتلائات وگذره گیریم که این دنیا هرچی ار خدا خواستیم

بهمون داد خب چه فایده ،باز با دست خالی میخوایم

دنیا رو ترک کنیم!

سلام
اتفاقا موضوع دنیا نیست
صحبت اینجاست که دست خدا کجاست
چرا برای دلگرمی هم که شده نباید دست اورا ببینیم؟
از توسل به امام بگیر تا غیره ما رفتیم جلو اما هیچی هیچی
یک زمانی خود حاجت برام مهم بود اما الان نه دیگه
الان مهم برام اینه که اصلا کسی هست که صدای مارو بشنوه یا نه...اگه آره چرا نشونه ای نمیده

غریبه آشنا;928220 نوشت:
سلام
اتفاقا موضوع دنیا نیست
صحبت اینجاست که دست خدا کجاست
چرا برای دلگرمی هم که شده نباید دست اورا ببینیم؟
از توسل به امام بگیر تا غیره ما رفتیم جلو اما هیچی هیچی
یک زمانی خود حاجت برام مهم بود اما الان نه دیگه
الان مهم برام اینه که اصلا کسی هست که صدای مارو بشنوه یا نه...اگه آره چرا نشونه ای نمیده

والا من خودم به سخصه خیلی دست خدا رو توی زندگیم

دیدم .

شما هم قطعا دیدید

ببینید الان توی این دنیا چه چیزی داریم که به خودمون

اختصاص داشته باشه ,مگه غیر اینه ؛به ذات فقیریم

وهیچی نداریم از جسممون بگیر تا .....

ببینید خداوند عادله ; وظیفه که چه عرض کنم عطاش

این بوده که به ما وجود بده واون هم با یه سری خصوصیات

خب قرار هم نیست ما ماندگار بشیم تو این دنیا

اگه همین دنیا بود وهمین مقدار خداوند در زندگیمون

دخالت میکرد واقعا ظلم بود .دست خدا کمه تو این دنیا

هر چند همین وجودی هم که به ما داده خودش خیییلیه

ولی خب انصافا دست خدا کمه چرا چون میخواد ما

خوذمون رشد کنیم

اتفا قا صدامون رو خیلی خوب میشنوه از هر شنوایی شنوا تره

مگه الان من خواسته های پسرم رو نمیشنوم ؟!

مگه نمیتونم بیشتر خواسته هاش رو برآورده کنم

منتها من مادر خودم نمیخوام واسه ی اینکه تا ابد

نمیخواد با این اسباب بازیها زندگی کنه میخواد با وسایل

حقیقی زندگی کنه ؟درسته ؟

ببینید برادرم تجربه خودم رو دارم بهتون میگم

من خودم ار موقعی که فهمیدم یا بهتر بگم به این

یقین رسیدم که من به خودی خود هیچی نیستم

وهیچی از جسم وروح مال خودم نیست به هست

بودن وهمه چیز بودن خدارسیدم.

غریبه آشنا;928218 نوشت:
اما دخالت خدا جایی اثبات میشود که نتیجه از توان فرد خارج باشد
شما نمیتونید ثابت کنید برنده شدن بایرمونیخ از بارسلونا کار دست مخفی خدا بوده

دقیقا به خاطر عدم اثبات همین مسله است که عده ای میگویند دین و خدا ساخته خود بشر است

بله دقیقا همینطور هست. کلا خداوند بنایش بر این بوده تا مردم به غیب ایمان بیاورند! قرآن چگونه آغاز میشود؟ "این کتابیست که هیچ شک و تردید در آن نیست، هدایتی برای پرهزگاران. کسانی که به غیب ایمان اوردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزیشان کردیم به دیگران انفاق کردند"

حقیقت نیز این هست که اگر دست خدا آشکار شود، خب همه ی انسانها به خدا ایمان می آورند و دیگر کل داستان خلقت بی معنی میشود! خداوند دنیا را برای امتحان ایمان انسانها آفرید. اگر دست خودش را رو کند، دیگر ایمان کسی حاصل دسترنج و تفکر خودش نخواهد بود.

مثل خیابانی که در کنارش نوشته"دوربین کنترل سرعت" و ما بخواهیم در این خیابان راننده ی نمونه و عاقلی را پیدا کنیم که اگر این تابلو نبود، او همچنان سرعت مجاز را رعایت میکرد!
این کار شدنی نیست.
اول باید تابلو را برداریم و دوربین ها را پنهان کنیم. بعدا از تصاویر دوربین متوجه میشویم کدام راننده حقیقتا به قوانین رانندگی ایمان داشته و عمل کرده است!

خب با اجازتون من هم پیگیر وعلاقه مند به فوتبال هستم

خب بزرگوار اگه همین تیم پیروزی بخواد با دعا وراز ونیاز تیم بارسلونا رو

ببره خب واقعا خداوند به تیم بارسلونا ظلم نکرده ؟؟!!!

خب این ظلمه ,این نظم ونظام رو میبره زیر سوال؟

مگه غیر اینه که هر کی که در هر رشته ای بخواد زحمت بکشه بایدحاصل دسترنجش رو ببینه؟

به نظر م اینطوری عدالت خداوند زیر سوال میره؟

[="Arial Black"][="Blue"]سلام
اول باید دیدمان به دعا را تصحیح کنیم و دعا را بیشتر از تاثیر نمک غذا ندانیم. یعنی انتظار براورده شدن هر حاجتی را نداشته باشیم.
در مرحله دوم به زندگی گذشته خود درست نگاه کنیم که ایا واقعا اثری از کمک و امداد خدا نبوده؟ خیلی از راههایی که ممکن بود به گمراهی بیانجامد رو خدا کمک کرد و نرفتیم و ... خیلی از موارد کمک خدا کمکی پنهانی است که بنده گمان میکند خودش انجام داده ولی اگر امداد خدا نبود نمیشد.
در مرحله سوم حتی اگر این تاثیر را در زندگی‌شخصی ندیدیم، ایا دیگران هم همینطور اند یا تجربیات دیگری دارند؟ همینکه دیگران تاثیر دعا را در زندگی خود به کرات دیده اند دلیل بر توجه خدا به بندگان دارد و شاید مشکل یا مصلحتی باعث دیده نشدن این لطف در زندگی شخصی کسی شده باشد.
[/]

"خداوند در پاسخ به موقعیت های انسان. چگونه تغییر می کند . خداوند حافظ انهایی است که خود را در خطر می یابند.

خداوند برای ان عده که قدرت می طلبند ( یا فاقد راهی برای دست یابی به قدرت هستند ) قادر متعال است.

خداوند برای انها که دنیای درون خود را کاویده اند صلح و ارامش به ارمغان می اورد.

خداوند خالق است ان زمان که در شگفت می شویم این جهان از کجا امده است.

خداوند. ناجی ان عده ای است که از ارتکاب گناه خویش اگاهند.

خداوند در پس معجزات است وقتی که قوانین طبیعت به ناگاه و بدون اخطار لغو می شوند.

خداوند برای انها که وجود و حس بودن ناب را احساس می کنند خود هستی . " من هستم ".

در جستجوی خود برای یک خدا و تنها یک خدا . ناممکن را تعقیب می کنیم . این موضوع . چگونگی وجود چندین خدا نیست.

بلکه چگونگی ارضای معنوی و کامل تمامی نیاز های انسان است. زمانی که شخصی می پرسد "ایا واقعا خداوند وجود دارد؟"

مشروع ترین پاسخ " چه کسی سوال می کند ؟" است . ادراک کننده . صمیمانه به ادرکات خود پیوند شده است.

این اصل که انسان . صفاتی مانند رحمت و عشق . داوری و رستگاری را از هم جدا می کند . نشان می دهد که ناگزیر است به

خداوند . صفات انسانی بدهد اما این کار در صورتی درست خواهد بود. که این صفات در وهله نخست از جانب خداوند باشند.

به دیگر کلام . حلقه ای . انسان و الوهیت را به هم ارتباط می دهد. از سطح مجازی . که منبع ما است. کیفیات روح تا رسیدن به انسان

در دنیای خاکی. جریان دارد. ما این جریان را به صورت تکانه های درونی خود تجربه می کنیم. که به جاست زیرا برای هر مرحله از

خداوند یک پاسخ زیست شناختی خاص وجود دارد. مغز . ابزار ذهن است. ولی ابزاری بسیار متقاعد کننده می باشد.

تمامی انچه که در باره مغز می دانیم ان است که مغز. درک اندیشه و فعالیت حرکتی انسان را می افریند.

ولی این امور . چیزهایی قدرتمندند. در سطح مادی. مغز تنهاراه ثبت واقعیت در انسان است. و روح باید از طریق زیست شناسی

پالایش شود. اگر بپذیرید که جهان ان گونه است که ما هستیم . پس منطقی خواهد بود که بپذیریم خداوند نیز انگونه است که ما

هستیم. "

یا حق.

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;928152 نوشت:
سلام

بله یک حقیتی پشت همه چیز وحود دارد که درک ما به آن نمیرسد
اما مسله اینجاست که آیا در مورد عدم اجابت دعاها هم باید همینو بگیم که مثلا خدا به تو حاجت داده و نظر کرده اما تو نمیفهمی!
درسته این؟'
مسله بنده این است که دست غیبی که در کارها مددم کند را ندیده ام..همه زندگیم اونطوری پیش رفت که روال طبیعی آن حکم میکرد روال طبیعی یعنی میزان توان فردی و اجتماعی
تا جایی که به این نتیجه رسیدم که اگر به جای دعا به تلاشم می افزودم موفق تر بودم
دعا جز تاثیر و تسکین موقت درونی هیچ اثر دیگری که در خارج نمود پیدا کند برای من نداشته

و در مورد اینکه میفرمایید تتها و تنها باید از او در خواست کرد سوال دارم که منظورتون چیه
یعنی اگر از او درخواست نکنیم کارمون حل نمیشه؟
خب افرادی که از او درخواست نمیکنند و در خیلی امور موفق تر از من و شما هستند چه؟


سلام
دعا نمود نیاز ذاتی انسان به خدای متعال است لذا به خودی خود عبادت است
اما اینکه ما این دست غیبی را نمی بینیم دلیل بر نبودنش نیست؛ چه بسا از ما عقده هایی می گشاید و متوجه نمی شویم یا بلایی را دفع می کند که از آن خبر نداریم یا خیری را متوجه می سازد که اثر تلاش خود می دانیم بلکه ما را قادر به تلاش می کند و از خود می شماریم.
خداوند متعال دستش برای همه باز است چه آنکس که او را می شناسد و چه کسی که نمی شناسد بلکه دستش برای ناشناسانش در امور دنیوی بازتر است چون از او جز امر مادی طلب نمی کنند. هرنوع توقع و انتظاری از خود و دیگران هم طلب از اوست. چون جز او برآوردنده حاجت نیست.
یا علیم[/]

محی الدین;928406 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"][="3
چه بسا از ما عقده هایی می گشاید و متوجه نمی شویم یا بلایی را دفع می کند که از آن خبر نداریم یا خیری را متوجه می سازد که اثر تلاش خود می دانیم بلکه ما را قادر به تلاش می کند و از خود می شماریم.

[/SIZE][/]

سلام
چرا چه بسا؟
پس در برابر خداناباوری که میگوید جز عالم طبیعت چیزی نیست چه بگوییم
ضمن اینکه تمام این چیزهایی را که شما میگویید اینها در همین قالب قوانین طبیعت قایل اند نه خدا

rezaee;928231 نوشت:
بله دقیقا همینطور هست. کلا خداوند بنایش بر این بوده تا مردم به غیب ایمان بیاورند! قرآن چگونه آغاز میشود؟ "این کتابیست که هیچ شک و تردید در آن نیست، هدایتی برای پرهزگاران. کسانی که به غیب ایمان اوردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزیشان کردیم به دیگران انفاق کردند"

حقیقت نیز این هست که اگر دست خدا آشکار شود، خب همه ی انسانها به خدا ایمان می آورند و دیگر کل داستان خلقت بی معنی میشود! خداوند دنیا را برای امتحان ایمان انسانها آفرید. اگر دست خودش را رو کند، دیگر ایمان کسی حاصل دسترنج و تفکر خودش نخواهد بود.

مثل خیابانی که در کنارش نوشته"دوربین کنترل سرعت" و ما بخواهیم در این خیابان راننده ی نمونه و عاقلی را پیدا کنیم که اگر این تابلو نبود، او همچنان سرعت مجاز را رعایت میکرد!
این کار شدنی نیست.
اول باید تابلو را برداریم و دوربین ها را پنهان کنیم. بعدا از تصاویر دوربین متوجه میشویم کدام راننده حقیقتا به قوانین رانندگی ایمان داشته و عمل کرده است!

خب ایمان هم مبنا میخواد دیگه
مبنای ایمان به خدا و عالم غیب برای بنده این است که دست او را ورای نظام روزمره طبیعت ببینم
مگر غیر از این است که ادیان بواسطه ادعای نبوت و اعجاز جلو آمده اند؟
خب ما اعجاز نمیخواهیم همون استجابتی که خود دین وعده داده را میخواهیم

اگر قرار باشه نه امام و پیامبر ببینی نه معجزه و نه استجابت...دیگه چه مبنایی برای ایمان به غیب باقی میماند؟ استدلال فلسفی؟ برهانهای فلسفی همیشه قابل نقده

با سلام وعرض ادب
بزرگوار ببخشید نمیتونم نقل قول بزنم

ببینید شما میگید در برابر خدا ناباوران چی بگیم

خب اینکه این شخص هیچ ترسیمی .هیچ ذهنیتی در

مورد وقایع بعد از مرگش نداره به نظرم خیلی حرفه !

به نظرم اگه معجزه هز خدا بخوای نشون میده

ولی واقعا این دوره ,زمونه نیاز به معجزه هست

با پیشرفت روز افزون علوم ؟!

واقعابرای شما پلک زدن چشم معجزه نیست ؟

دست تکون دادن معجزه نیست ؟

امواجی الکتریکی ,هوا .و.... ِمعجزه نیستن؟!

همای رحمت;928501 نوشت:
امواجی الکتریکی ,هوا .و.... ِمعجزه نیستن؟!

شگفت انگیزه. حیرت آوره. ولی چرا باید معجزه باشه؟ چرا باید این ها رو از وجود خدا بدونیم؟
اگر بحث معجزه باشه همون گل و گیاهی که هر روز می بینیم، نفسی که می کشیم باید ما رو یاد خدا بیاندازه ولی این طور نمیشه.

سلااام
خب واسه ی اینکه فکر میکنیم اینا چیزای عادی هستن

خب اشکال یه دقیقه نفس نکش .ببین عادیه

میتونی بی نفس کشیدن زنده بمونی ؟

امواج اکتریکی رو مگه ما ساختیم

اینکه قابل دیدن نیستن ولی کاراییشون رو دید

واقعا معجزه نیست ؟!

به نظرمن که تمام آناتومی بدن معجزهست .

تمام اندامهای داخلی وظاهری بدن معجزست

ببینم از نظر شما معجزه چیه ؟

خب اشکال نداره یه انسان بساز اصلا یه سلول بساز.

همای رحمت;928501 نوشت:
با سلام وعرض ادب
بزرگوار ببخشید نمیتونم نقل قول بزنم

ببینید شما میگید در برابر خدا ناباوران چی بگیم

خب اینکه این شخص هیچ ترسیمی .هیچ ذهنیتی در

مورد وقایع بعد از مرگش نداره به نظرم خیلی حرفه !

به نظرم اگه معجزه هز خدا بخوای نشون میده

ولی واقعا این دوره ,زمونه نیاز به معجزه هست

با پیشرفت روز افزون علوم ؟!

واقعابرای شما پلک زدن چشم معجزه نیست ؟

دست تکون دادن معجزه نیست ؟

امواجی الکتریکی ,هوا .و.... ِمعجزه نیستن؟!

سلام
نه من و نه هیچ عالم دینی این چیزایی را که نام بردید معجزه نمیدانند
معجزه یعنی کاری که طبیعی نیستتد و نشان از قدرتی ورای طبیعت دارند
مثل بیرون امدن شتر از دل سخره
یا شفای کور مادر زاد

ضمن اینکه ما منکر شگفتی خلقت نیستیم
سوال از اساس چیز دیگری است

همای رحمت;928510 نوشت:
خب واسه ی اینکه فکر میکنیم اینا چیزای عادی هستن

نه اصلا عادی نیست. برای همین گفتم شگفت انگیزن. ولی گفتم چرا باید وجود چیزهای شگفت انگیز رو از خدا بدونیم. شاید شما بگید از کجا بدونیم. این چیزها چطور شگفت انگیز شدند و بعد من بگم نمی دونم. بعد شما بگید حالا که نمیدونی خدا آفریده. من دوست دارم قبول کنم خدا آفریده ولی یقین ندارم.

به نظر من چیزی رو که خودت یا همه ی افرادی که دور وبرتن , نتوننن هیچ نقشی در ساخت اون چیزی که با (عقل ودرایت فوق العاده ای ساخته شده) داشته

باشن . معجزهست .

جناب غریبه آشنا به نظرتون اگه الان یکی ادعای پیغمبری

کنه وبیاد واسه ی ما شتر از دل کوه دربیاره این کارش

رو معجزه میدونیم؟!
میگیم ما هم بلدیم کاری داره یه تونل بزنی یه در مخفی

هم برش بزنی و یه شتر رو از دل کوه دربیاری؟!

منظور از معجزه کار خارق العاده ای است که از غیر فرستاده خدا برنیاید

غریبه آشنا;928484 نوشت:
خب ایمان هم مبنا میخواد دیگه
مبنای ایمان به خدا و عالم غیب برای بنده این است که دست او را ورای نظام روزمره طبیعت ببینم
مگر غیر از این است که ادیان بواسطه ادعای نبوت و اعجاز جلو آمده اند؟
خب ما اعجاز نمیخواهیم همون استجابتی که خود دین وعده داده را میخواهیم

اگر قرار باشه نه امام و پیامبر ببینی نه معجزه و نه استجابت...دیگه چه مبنایی برای ایمان به غیب باقی میماند؟ استدلال فلسفی؟ برهانهای فلسفی همیشه قابل نقده

اتفاقا در تاپیک " خدا در محضر عدل الهی" داریم سر نگاه علمی(فیزیک مدرن) و فلسفه به خدا بحث میکنیم.

بعدش من اولین پیشنهاد که به شما دادم برای همین بود(نماز اول وقت مداوم برای 2 ماه). خواستم شما خودتان دست خدا را ببینید. چون همانطور که قبلا گفتم، خدا پیش قدم نمیشود. همیشه میگویند اول شما 1 قدم بیا تا خدا 10 قدم بیاید. چون شاید خداوند میخواهد که آن فرد خودش به یک حداقل شناخت ممکن برسد، بعد حتی برای امتحان کردن یک قدم بردارد تا خدا بتواند قدم به قدم او را هدایت کند. وگرنه اگر قرار بود خدا خودش بیاید سمت ما و مارا ببرد، کل این خلقت و امتحان بی معنی میشد.

شما هم یک کار نیک پیدا کنید، یک مدتی عهد کنید و انجام بدید، اگر واقعا دست خدا را ندیدید، خب کلا خدا را رها کنید!

rezaee;928582 نوشت:
وگرنه اگر قرار بود خدا خودش بیاید سمت ما و مارا ببرد، کل این خلقت و امتحان بی معنی میشد.

البته برخی افراد بسیار ریزبین هستند و این حرف را قبول ندارند. درواقع (فکر میکنم) حدیث یا احادیثی داریم که میگوید: وقتی شما به سمت خدا میروی، درواقع این خدا بوده که قبلش به سمت شما آمده و میل خودش را در دلت انداخته.

شاید همین که اینجا تاپیک زدید و خدا را جستجو میکنید، همان قدم اول است که خدا برداشته و شما را به اینجا کشانده. وگرنه میتوانستید بیخیال دین و خدا بشوید و بروید دنبال زندگی خودتان و قوانین طبیعت را بپذیرید و بیخود دنبال خدا نگردید.

عامل;928292 نوشت:
[="Arial Black"][="Blue"]سلام
اول باید دیدمان به دعا را تصحیح کنیم و دعا را بیشتر از تاثیر نمک غذا ندانیم. یعنی انتظار براورده شدن هر حاجتی را نداشته باشیم.
در مرحله دوم به زندگی گذشته خود درست نگاه کنیم که ایا واقعا اثری از کمک و امداد خدا نبوده؟ خیلی از راههایی که ممکن بود به گمراهی بیانجامد رو خدا کمک کرد و نرفتیم و ... خیلی از موارد کمک خدا کمکی پنهانی است که بنده گمان میکند خودش انجام داده ولی اگر امداد خدا نبود نمیشد.
در مرحله سوم حتی اگر این تاثیر را در زندگی‌شخصی ندیدیم، ایا دیگران هم همینطور اند یا تجربیات دیگری دارند؟ همینکه دیگران تاثیر دعا را در زندگی خود به کرات دیده اند دلیل بر توجه خدا به بندگان دارد و شاید مشکل یا مصلحتی باعث دیده نشدن این لطف در زندگی شخصی کسی شده باشد.
[/]

سلام
آیا خدا شخصی در کنار دیگر اشخاص است یا خیر؟
دوم اینکه مفاتیح الجنان از کجا امده؟ اگر دنیا دار امتحان و تلاش است پس این همه دعا و وعده به اجابت چیست؟
ثالثا امتحان و آزمایش دنیا تا کجاست؟ تا جایی که ارحم الراحمین خدا زیر سوال برود؟؟
اینکه بخاطر امتحان یک عده از گرسنگی باید بمیرند چگونه با دیگر صفات خدا قابل جمع است؟

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;928482 نوشت:
سلام
چرا چه بسا؟
پس در برابر خداناباوری که میگوید جز عالم طبیعت چیزی نیست چه بگوییم
ضمن اینکه تمام این چیزهایی را که شما میگویید اینها در همین قالب قوانین طبیعت قایل اند نه خدا

سلام
برای کسی که خلق را ظهور خالق می داند سخن ملحدین انکار نیست بلکه بیان سبب جلوه اینسویی است
یا علیم[/]

[=Arial Black]سلام

غریبه آشنا;928635 نوشت:
آیا خدا شخصی در کنار دیگر اشخاص است یا خیر؟
دوم اینکه مفاتیح الجنان از کجا امده؟ اگر دنیا دار امتحان و تلاش است پس این همه دعا و وعده به اجابت چیست؟
ثالثا امتحان و آزمایش دنیا تا کجاست؟ تا جایی که ارحم الراحمین خدا زیر سوال برود؟؟
اینکه بخاطر امتحان یک عده از گرسنگی باید بمیرند چگونه با دیگر صفات خدا قابل جمع است؟

شكي نيست كه خالق به بهترين وجه به مخلوق خود علم و آگاهي دارد و مخلوقات نزد او حاضرند. اما نكته اينجاست كه شنيدن نياز مخلوقات به معناي اجابت و مترادف با آن نيست بلكه اجابت تابع مصلحت و رفع موانع است.
ثانيا امر به دعا منافاتي با دار امتحان بودن دنيا ندارد، چرا كه ما به سبب هاي متعددي ممكند است مبتلا به سختي ها شويم و همين امر به دعا باعث كنار رفتن غفلت هاي ما نسبت به خداوند باشد. به عبارتي گاهي بنده از خداي خود دور مي شود و از او غافل مي گردد و خداوند با ابتلاي بنده او را توسط دعا متوجه خود مي كند.
امتحان و آزمايش به اندازه توان و ظرفيت بنده است. البته اينطور هم نيست كه بنده هميشه تحت فشار باشد و همين باعث از بين رفتن ايمان او شود، بلكه ان مع العسر يسري. بنابراين خداوند بنابر حكمت خويش، بالاخره سختي را به راحتي و تلخي را به شيريني تبديل خواهد كرد و مهم اينست كه بنده از اين آزمايش سربلند بيرون بيايد و رضايت خود به خواست پروردگار را از دست ندهد، در همين راستا امام حسن(عليه السلام) مي فرمايد: أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُسْتَجَابَ لَهُ؛ كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند.(كافى، ج 2 ، ص 62، ح 11) و البته اين مطلب هم مد نظر انسان باشد كه خداوند متعال غني و فياض مطلق است، پس برآورده نشدن حاجات به شرايط قابل برمي گردد؛ به همين دليل امير المومنين(عليه السلام) مي فرمايد: رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّيْ‏ءَ فَلَا تُؤْتَاهُ وَ أُوتِيتَ خَيْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا أَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَكَ فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِيهِ هَلَاكُ دِينِكَ لَوْ أُوتِيتَهُ فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِيمَا يَبْقَى لَكَ جَمَالُهُ وَ يُنْفَى عَنْكَ وَبَالُهُ؛ گاه چيزى را (از خدا) مى خواهى اما به تو داده نمى شود و دير يا زود بهتر از آن به تو داده مى شود، يا به خاطر آنچه خير و مصلحت تو در آن است از برآورده شدن خواسته ات دريغ مى شود، زيرا بسا خواسته اى كه اگر برآورده شود به نابودى و تباهى دين تو مى انجامد، پس، چيزى بخواه كه زيبايى و نيكيش برايت مى ماند و پيامد سوئى ندارد.(مجموعه ورام ج 2 ، ص 104)
اما در مورد وجود شرور و مظالم در عالم و چگونگي جمع آنها با اوصاف الهي، لطفا به تاپيك مرتبط مراجعه فرماييد تا بحث از مسير خود خارج نشود.

اللهم اقض حوائج اخواننا المومنين ...

کسانیکه مشمول خاص رحمت الهی هستند !!

سوره 3 ایه 74 . یختص برحمته من یشاء . و سوره 12 ایه 56 .نصیب برحمتنا من نشاء. و سوره 48 ایه 29 .یدخل الله فی رحمته من یشاء...

در این ایات اشاره بر اینستکه خدایتعالی بهر کس که خواهد افاضه رحمت می فرماید و او را در رحمت واسعه خود جایگزین می نماید.

البته این ایات مکمل و متممی دارند که معلوم میدارد:اختیار وصول برحمت بعهده بندگان و مقدمه ایصال در دست خود ایشان است.

یعنی انهاییکه ایمان به خدا اورده و چنگ بکتاب او زده و متمسک بطریق هدایت شوند. بلاشک در رحمت او داخل شده و مشمول

فضل و الطافش قرار می گیرد. همچنانکه در چند مورد با بیانهای گوناگون می فرماید :

سوره 4 ایه 175. فاما الذین امنوا بالله واعتصموا به فسید خلهم فی رحمه منه ...

و در جای دیگر عمل صالح را شرط دخول در رحمت دانسته که فرمود :

سوره 7 ایه 56. ان رحمت الله قریب من المحسنین .

پس انکسیکه ایمان اورد و نیکو کار شد رحمت خدا به او نزدیک و درسعه ان جایگزین خواهد شد.

* * *

" خواهی که شناسی تو صفات یزدان

برخیز وکتاب اسمانی برخوان

ز انسان که کند عقاب بر اهل عناد

مخصوص کند رحمت خود بر نیکان

بر خلق جهان رحمت حق شد تعمیم

این نیست مگر در خور هر شان کریم.

لیکن برسد رحمت خاصش بر خاص

حق است که او صاحب فضلیست عظیم

انکس که کند فساد در روی زمین

در رحمت حق نباشدش جایگزین

باید که زکار زشت پرهیز کند.

چون رحمت اوست بر نکو کار قرین ."

یا حق.

[="Arial Black"][="Blue"]

بسم الله الرحمن الرحیم



سوال:
آیا امکان شناخت خداوند یا اوصاف او برای انسان وجود دارد؟

پاسخ:
اگر انسان هيچ نحوه شناختي از خداوند نداشت، آمدن صفات خبري خدا در قرآن(نعوذ بالله) بيهوده بود! چرا كه تفاهم و مخاطب قرار دادن، فرع بر فهم مشترك از لغات است. بنابراين به عنوان مثال؛ همان فهمي از كرم كه منظور ماست را خداوند به خود منتسب كرده است اما با اين تفاوت كه درك ما از اوصافي مانند كَرَم، محدود به سعه وجودي خود ماست و حتي فهم افراد بشر از اين مفهوم متفاوت است. به همين دليل متكلمان و فلاسفه معتقدند براي انتساب اوصاف مشترك بين انسان و خدا به حضرت حق، بايد تمام حدود را از آن صفت كنار گذاشت و بطور مطلق و صِرف آن وصف را به خداوند نسبت داد. بنابراين اصل و ريشه يكي است ولي تفاوت در محدود و نامحدود بودن صفات انساني و الهي است. به همين دليل امیر المومنین(عليه السلام) میفرماید: لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ‏ مَعْرِفَتِهِ‏ فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُود...(1)به عبارتي دو سطح از فهم در مورد خداوند متصور است؛ يكي حداقلي است كه اين ميزان لازم و واجب است براي انسان تا بتواند او را مخاطب قرار داده و عبادت كند و ديگري شناخت حداكثري كه نيازمند اشراف و تسلط شناسنده است. چنين شناختي با توجه به محدوديت انسان و نامحدود بودن متعلقِ علم؛ يعني خدا، غير ممكن است، به همين دليل حضرت مي فرمايد: لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ.

از طرفي معيت هميشگي خداوند متعال با مخلوقاتش، مجوز درك كامل او نسبت به بندگان و راز و نياز آنها با خداست. اين ادراك كامل را عرفا با بيان وحدت وجود و ظاهر و مظهر جزو شديدترين و محكم ترين ارتباطها مي دانند چرا كه اين ارتباط پا را از دوگانگي فراتر گذاشته و هر دو را يكي مي دانند به دو اعتبار.
فلاسفه نيز با بيان علم و ادراك حضوري خداوند نسبت به انسان و ديگر مخلوقات، اين ارتباط را خطاناپذير و بسيار قوي معرفي كرده اند.

علاوه بر مباحث عقلي، در منابع نقلي نيز به شنيدن خواسته ها و اجابت آنها توسط خداوند اشاره شده است، مانند: وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم‏(2)و همچنين امام صادق(عليه السلام) در اين رابطه مي فرمايد: ما أبرز عبدٌ یده إلى الله العزیز الجبّار إلاّ استحیا الله عزّوجل أن یردّها صفراً حتى یجعل فیها من فضل رحمته ما یشاء، فإذا دعا أحدکم فلا یردّ حتى یمسح على وجهه و رأسه.(3)

اما اینکه چرا با توجه به سمیع و بصیر بودن خداوند، برخی دعاهای ما به استجابت نمی رسد؟ باید گفت که استجابت دعا عوامل متفاوتي دارد كه ربطي به عدم فهم ما از اوصافي مانند سميع و بصير بودن خداوند ندارد. به عبارت دیگر شكي نيست كه خالق به بهترين وجه به مخلوق خود علم و آگاهي دارد و مخلوقات نزد او حاضرند. اما نكته اينجاست كه شنيدنِ نيازِ مخلوقات به معناي اجابت و مترادف با آن نيست بلكه اجابت تابع مصلحت و رفع موانع است. بنابراین خداوند متعال غني و فياض مطلق است، پس برآورده نشدن حاجاتْ به شرايط قابل برمي گردد؛ به همين دليل امير المومنين(عليه السلام) مي فرمايد: رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّيْ‏ءَ فَلَا تُؤْتَاهُ وَ أُوتِيتَ خَيْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا أَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَكَ فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِيهِ هَلَاكُ دِينِكَ لَوْ أُوتِيتَهُ فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِيمَا يَبْقَى لَكَ جَمَالُهُ وَ يُنْفَى عَنْكَ وَبَالُهُ.(4)

اما مطلب آخر اينكه ايا ارتباط ما با خدا حقيقي است يا مجازي؟ متوقف بر اين است كه ما چه تعريفي از حقيقي و مجازي داشته باشيم. بنابر مطالب گذشته كه اين ارتباط از جانب خداوند حضوري بوده و از طرف انسان نيز گاهي حضوري است و اين نحوه از ارتباط بارزترين مصداق ارتباط حقيقي مي باشد. در حالی که ارتباط ما با ديگران در اكثر موارد با علم حصولي مانند ديدن، شنيدن و ديگر حواس ظاهري است. اين نحوه از علم بطور مستقيم با معلوم خارجي ارتباط ندارد و همين وجود واسطه و خطاپذيري باعث دور شدن آن از حقيقت مي گردد، به خلاف علم حضوري كه خطاناپذير بوده و به حقيقت نزديك تر است.


[/HR]1. عقل‌ها را بر مرزبندي صفت خود آگاه ننموده، ولي از مقدار لازم معرفتش نيز محروم نساخته است. نهج البلاغة، ص88.
2. غافر: 60.
3. هیچ بنده‌ای دست خود را به سوی خدای عزیز و جبران کننده دراز نمی‌کند، مگر این که خداوند حیا می‌کند که دست او را خالی برگرداند و چیزی از فضل و رحمت که می‌خواهد در آن نگذارد. پس هر گاه دعا نمودید، دست خود را به سر و صورت خود بکشید. كليني، كافي، ج2، ص471.
4. گاه چيزى را (از خدا) مى خواهى اما به تو داده نمى شود و دير يا زود بهتر از آن به تو داده مى شود، يا به خاطر آنچه خير و مصلحت تو در آن است از برآورده شدن خواسته ات دريغ مى شود، زيرا بسا خواسته اى كه اگر برآورده شود به نابودى و تباهى دين تو مى انجامد، پس، چيزى بخواه كه زيبايى و نيكيش برايت مى ماند و پيامد سوئى ندارد.(مجموعه ورام ج 2 ، ص 104)

[/]
موضوع قفل شده است