جمع بندی روایت درباره سن تکلیف پسران

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
روایت درباره سن تکلیف پسران

آیا روایتی وجود دارد که در آن سن تکلیف پسران را ۱۵ سال ذکر کرده باشد؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد پیام

در روایاتی برای پسر سن خاصی بیان نشده و آشکار شدن علائم بلوغ را از نشانه مکلف بودن ذکر کرده مانند این روایت: عن اسحاق بن عمار، قال: سالت اباالحسن(ع) عن ابن عشر سنین یحج، قال(ع): علیه حجة الاسلام، اذا احتلم و کذلک الجاریة علیها الحج، اذا طمثت.

«اسحاق بن عمار از حضرت رضا(ع) در مورد پسری که ده سال دارد سؤال می کند که: آیا می تواند حج به جا آورد؟ حضرت در جواب می فرماید: در صورتی که محتلم شود، حج بر او واجب می گردد. دختر نیز هنگامی که حیض بیند، ج بر او واجب است ».شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، جلد 8، ص 30.
و در روایاتی 13 سال مانند: عن عبدالله بن سنان، عن ابی عبدالله(ع) قال: اذا بلغ الغلام ثلاث عشرة سنة، کتبت له الحسنه و کتبت علیه السیئة و عوقب، و اذا بلغت الجاریه تسع سنین، فکذلک و ذلک انها تحیض لتسع سنین.

«امام صادق(ع) می فرماید: هنگامی که پسر به سن 13 سالگی برسد، حسنات و سیئات بر او نوشته می شود و کیفر نیز می بیند و دختر نیز هنگامی که به سن 9 سالگی برسد، حسنات و سیئات بر او نوشته می شود و این بدین دلیل است که دختر در سن 9 سالگی حیض می شود». شیخ حر عاملی،وسائل الشیعه ، جلد13، ص 431.

اما اینکه سن پانزده سال چگونه بیان شده از آن جهت است که در صورت حاصل نشدن هیچکدام از نشانه های دیگر بلوغ که در رساله های عملیه آمده نوبت به سن بلوغ عقلی که در رساله ها 15 سال برای پسر ذکر شده است می‌رسد(می تواند تفاوت عدد از تأثیر شرایط آب و هوا در سن بلوغ باشد) .
برای مطالعه بیشتر می توانید رجوع کنید به:http://fa.wikishia.net/view/%D8%A8%D9%84%D9%88%D8%BA

سوال: مستند روایی بالغ شدن پسران در سن 15 سالگی چیست؟

پاسخ:

پاسخ سوال فوق را از کتاب« دیدگاه های نو در حقوق» صفحات 13 تا 20 نقل می کنیم:
در بعضى از روايات بلوغ سنى ذكر شده است كه ذيلًا آنها را نقل نموده و نظر خود را‌ در بارۀ آنها نيز بيان خواهيم كرد.
اول- موثقه عبد اللّٰه بن سنان است كه از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند:
«اذا بلغ الغلام ثلاث عشر سنة كتبت له الحسنة و كتبت عليه السيئة و عوقب و اذا بلغت الجارية تسع سنين فكذلك و ذلك لانها تحيض لتسع سنين.»[1]
در اين حديث سن بلوغ براى پسران 13 سال و دختران 9 سال ذكر شده است اما 9 سالگى را معیار بلوغ قرار نداده‌اند بلكه حيض را علت تحقق بلوغ در سن 9 سالگى دانسته است و بديهى است اگر علت كه حيض است در سن 9 سالگى براى دختران متحقق نشود، بالغ نخواهند بود.
دوم- موثقه عمار ساباطى است: و در آن آمده است: «عن ابى عبد اللّٰه (ع) قال سألته عن الغلام متى تجب عليه الصلاة؟ قال: اذا اتى عليه ثلاث عشرة سنة، فان احتلم قبل ذلك فقد وجبت عليه الصلاة و جرى عليه القلم، و الجارية مثل ذلك اذا اتى لها ثلاث عشرة سنة او حاضت قبل ذلك فقد وجبت عليها الصلاة و جرى عليها القلم.»[2]
يعنى از امام صادق (ع) پرسيدم چه وقت نماز بر پسران واجب مى‌شود. فرمود: وقتى به سن 13 سالگى برسند و اگر قبل از سيزده سالگى محتلم شوند، نماز بر آنان واجب مى‌گردد و قلم تكليف نسبت به آنان جريان مى‌يابد و دختر مانند او است هرگاه به سن سيزده سالگى برسد و يا قبل از سيزده سالگى حيض گردد، نماز بر او واجب مى‌شود و قلم تكليف نسبت به او جريان مى‌يابد.
اين روايت را مرحوم مجلسى در ملاذ الاخبار موثقه دانسته است و مستفاد از اين روايت اولًا اين است كه پسر و دختر در سن 13 سالگى بالغ مى‌شوند و اگر پسر قبل از اين سن محتلم شود و دختر حيض شود نيز احتلام و حيض علامت بلوغ آنان است. ثانياً ملاك در بلوغ رسيدن به سنى است كه در آن سن يك تكامل غريزى و جنسى براى پسران و دختران بوجود مى‌آيد و اين يا از راه رسيدن به سن 13 سالگى و يا از راه احتلام و حيض معلوم مى‌گردد.
به هر حال سن در بلوغ معیار نیست و موضوعيت ندارد، كما اينكه از روايت سابق نيز استفاده مى‌شود كه سن 9 سالگى موضوعيت ندارد، بلكه اگر حيض شود حيض، دلیل و نشانه بر بلوغ او مى‌باشد و اگر حيض نشود، لازم است سن 13 سالگى را طبق اين روايت، اماره بر بلوغ او دانست. از اينجا روشن مى‌شود كه روايات ديگرى كه سن 9 سالگى بطور مطلق ذكر شده، لازم است بر‌ موردى حمل گردد كه دختران در اين سن حائض گردند.
سوم- روايت محمد بن الحسين: قال: «قال ابو عبد اللّٰه (ع): اذا بلغت الجارية تسع سنين دفع اليها مالها و جاز امرها فى مالها و اقيمت الحدود التامة لها و عليها.»[3]
یعنی وقتی که دختر به 9 سالگی رسید اموالش به او واگذار می شود و دستورات او در اموالش مشروع است و حدود الهی کاملا به نفع یا ضرر او اجرا می شود.
چهارم- روايت ابى حمزۀ ثمالى از ابى جعفر (ع) كه در آن آمده است:
«قلت له فى كم تجرى الاحكام على الصبيان؟ قال: فى ثلاث عشرة و اربع عشرة قلت فانه لم يحتلم فيها قال و ان كان لم يحتلم فان الاحكام تجرى عليه.»[4]
يعنى از آن حضرت پرسيدم چه وقت كودكان مكلف مى‌شوند؟ در پاسخ فرمودند در سن 13 و 14 سالگى. سپس عرض كردم در آن سن محتلم نشده‌اند. در پاسخ فرمودند: هر چند محتلم نگردند، زيرا در اين سن مكلف مى‌شوند و احكام بر آنان جارى مى‌گردد.
اينكه امام (ع) هم سن 13 و هم 14 سالگى را در اين روايت ذكر فرموده‌اند، بدليل اين است كه امكان بلوغ براى كودكان در هر كدام از اين دو مثال وجود دارد.
پنجم- روايت بريد كناسى از امام باقر (ع) كه در آن آمده است:
«يا ابا خالد ان الغلام اذا زوجه ابوه و لم يدرك كان بالخيار اذا ادرك و بلغ خمس عشرة سنة او يشعر فى وجهه او نبت فى عانته قبل ذلك ...»[5]
يعنى: اى ابا خالد! هرگاه پدر پسرش را قبل از بلوغ وادار به ازدواج كند، وقتى به سن 15 سالگى برسد و يا پيش از آن در صورت و عانه‌اش موى در آورد، مى‌تواند عقد نكاح را فسخ نمايد.
در اين روايت براى بلوغ سه اماره ذكر شده است كه عبارتند از سن 15 سالگى و در آوردن موى صورت و در آوردن موى زهار.
روايات ديگرى نيز در ارتباط با امارات بلوغ وارد شده است كه نيازى به ذكر آنها نيست.
جمع‌بندى روايات‌
رواياتى كه سن را اماره بلوغ دانسته‌اند، متفاوت مى‌باشند:
1- روايتى كه در پسران 15 سالگى و در دختران 9 سالگى را اماره بلوغ قرار داده است، مانند صحيحه حمران.
2- روايتى كه 13 سالگى را در پسران و 9 سالگى را در دختران اماره بلوغ دانسته‌اند، مانند موثقه عبد الله بن سنان.
3- روايتى كه سن 13 سالگى را بطور مشترك علامت بلوغ دانسته‌اند، مانند موثقه عمار ساباطى.
4- روايتى كه 13 و 14 سال را در پسران نشانۀ بلوغ دانسته است، مانند روايت ابو حمزه ثمالى.
از مجموع اين روايات استفاده مى‌شود كه سن بما هو سن موضوعيت ندارد و بلوغ سنى، اماره براى تحقق بلوغ جنسى و غريزى است و تحقق بلوغ جنسى و غريزى در سنين مختلف نسبت به اشخاص و افراد مختلف، متفاوت مى‌باشد.
اين جمع جمع‌بندى با كمال وضوح از روايات استفاده مى‌شود، بويژه با توجه به آيات قرآن مجيد كه ملاك بلوغ را همان رسيدن به بلوغ جنسى معرفى كرده است. و از روايات عامه نيز همين معنى بطور روشنى بدست مى‌آيد.[6]



[/HR][1] . عاملی ، حر، محمد بن حسن( 1409ق) وسائل الشيعة، قم، ناشر: موسسه ال البیت (علیهم السلام). چاپ اول، ج 13، ص/ 431، حديث 12، از باب 24.

[2] . طوسی، ابوجعفر، محمد بن حسن( 1407ق) تهذيب الاحكام، تهران، دارالکتب الاسلامیه ،چاپ چهارم، ج 2، ص 381.

[3] . قمی، صدوق، محمد بن علی بن بابویه ( 1413ق) من لا يحضره الفقيه، قم، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ج 2، ص/ 283.

[4] . عاملی ، حر، محمد بن حسن( 1409ق) وسائل الشيعة، قم، ناشر: موسسه ال البیت (علیهم السلام). چاپ اول، ج 13، ص/ 432 باب 40 از ابواب احكام الوصايا، حديث 3.

[5] . عاملی ، حر، محمد بن حسن( 1409ق) وسائل الشيعة، قم، ناشر: موسسه ال البیت (علیهم السلام). چاپ اول ، ج 14، ص/ 209، حديث نهم، كتاب النكاح. در نسخه بدل راوى يزيد كناسى است.

[6] . شوشترى، سيد محمد حسن مرعشى، (1427ق) ديدگاه‌هاى نو در حقوق، دو جلد، تهران ، نشر ميزان، چاپ دوم، ج‌1، ص: 17-20‌.
موضوع قفل شده است