جمع بندی در خواست اصل روایت: توجیه رفتار برادر دینی

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
در خواست اصل روایت: توجیه رفتار برادر دینی

[="Black"]سلام
آیا این مطلب روایت معصوم است؟؟ اگه هست متن آن را میخواهم.
(( کار برادر دینی خود را تا هفتاد مرتبه توجیه کن( حمل بر خیر) اگر بعد از هفتاد مرتبه محمل خیری برایش پیدا نکردی خودت را سرزنش و نکوهش کن که چرا نتوانستی
[/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد پیام

سلام ، اصل روایت آینگونه است:
قال الامام الصادق(ع): «اذا بلغک عن اخیک ما تکره، فاطلب له العذر الی سبعین عذراً، فان لم تجد له عذراً، فقل لنفسک؛ لعل له عذراً لا نعرفه»
امام صادق(ع) فرمود: زمانی که از برادر مؤمنت به تو چیزی (و عملی) رسید که تو آن را بد می‌دانی، لازم است تا هفتاد بار برای آن عذری بتراشی. اگر برای او عذری نیافتی با خود بگو شاید عذری داشته که ما آن را نمی‌دانیم.

عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، ج 20، ص 706

پیام;924569 نوشت:
امام صادق(ع) فرمود: زمانی که از برادر مؤمنت به تو چیزی (و عملی) رسید که تو آن را بد می‌دانی، لازم است تا هفتاد بار برای آن عذری بتراشی. اگر برای او عذری نیافتی با خود بگو شاید عذری داشته که ما آن را نمی‌دانیم.

درباره این حدیث بایستی توضیح داده شود که منظور چه کاری هست، مثلا اگر من دیدم برادر مومنم گناه می کند به جای نهی از منکر بگم ان شاء الله که گناه نمی کند یا این که نه منظور این است که مثلا اگر دیدی یه نفر روزه اش را می خورد بگو ان شاء الله که مریض است و نمی تواند روزه بگیرد
و یا منظور ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در ضمن این روایت سلسله سند هم ندارد

کتاب عوالم هم در قرن 12 نوشته شده است

ممنون از ورود شما به بحث پرسشگر عزیزی اصل صحیح متن روایت را از بنده خواسته بودند و بهمین خاطر متن کامل روایت آورده شد اما اعتدال و زیاده روی د رخوش بینی امری است که روایات ما را از زیاده روی برآن حذر می دارد و زیاده روی و افراط در خوش بینی جز ضرر حاصلی بدنبال نخواهد داشت. چنانکه امام صادق(ع) می فرماید:« به برادرت کاملاً اعتماد مکن، زیرا اگر زمین خوردی دیگر نمی توان آن را جبران کرد»تحف العقول/ص 263

برای مطالعه بیشتر:
اعتماد متقابل میان دوستان فضای طبیعی رشد و شکوفایی دوستی می باشد. و به محض آن که «بدگمانی» میان برادران راه یابد دوستی به دشمنی می گراید و رابطه میان دو دوست که منبع خوشبختی هر دو بوده، به تیرگی می انجامد و در نتیجه آرامش را از هر دو نفر می گیرد و چون درنده ای هر لحظه آنان را تعقیب می کند.
بدگمانی مانند بیماری سریعاً منتشر می شود. همان طور که برای رشد میکربها کافی است محیطی غیربهداشتی و ناسالم به وجود آید، برای اشاعه فساد و تفرقه و پراکندگی میان دوستان نیز کافی است بدگمانی و سوء ظن پدید آید.
اگر برای مدتی در یک محیط مبتلا به « بدگمانی» زندگی کنید جز تباهی و جدایی و جنگ اعصاب چیزی نخواهید دید.
اینجاست که وظیفه ما در جوامع ایمانی پرداختن دایمی به پاک کردن فضا و ضدعفونی کردن دوستیهاست از طریق خوش گمانی و اعتماد متقابل. ما موظفیم که جامعه را درست مانند بیمارستانها گندزدایی کنیم. پزشکان تنها به درمان جسم بیمار از طریق دارو نمی پردازند بلکه همچنین فضای بهداشتی مناسبی را برایش فراهم می آورند و او را از فضای آلوده به میکرب دور نگه می دارند.
مردم و بدگمانی
در ارتباط با حسن ظن یا سوء ظن، مردم معمولاً سه گروهند:
1- کسانی که کاملاً خوشبین هستند و به همه مردم اعتماد دارند. این عده وقتی با کسی دوستی می کنند، بدون توجه به این نکته که ممکن است فردا شرایط تغییر کند و محیط دوستی عوض شود، سفره دلشان را در برابر او می گشایند و هرچه در دل دارند بیرون می ریزند.
2- درست برعکس گروه اول، کسانی هستند که ابداً به هیچ کس اعتماد ندارند. به نظر این عده محال است که یک انسان درست و سالم در دنیا پیدا شود. در نظر این گروه مردم همه بد و غیرقابل اعتمادند. بقال متقلب است و عطار دروغگو و دانشمند فریبکار و قاضی رشوه خوار. به نظر این دسته در هیچ فردی کمترین صداقتی نهفته نیست. تو گویی این عده عینک سیاهی بر چشم زده اند که همه چیز را سیاه می بینند و به فرموده امام علی(ع) هر حقی را باطل می شمارند و هر راستی را کج.
3- گروهی هم بینابین هستند و در اعتماد به مردم حالتی متوازن دارند.
نه به دوستان اعتماد مطلق دارند و نه به آشنایان همیشه بدگمانند.
آدمی معمولاً در ‌آغاز برقرار کردن ارتباط با دیگران جزء‌ گروه اول قرار دارد. به همه مردم خوش گمان است و برای این حسن ظن خود حدّ‌ و مرزی قایل نیست لذا با صدماتی مواجه می شود که این اعتماد را متزلزل می کند. مثلاً راز خود را به عده ای می گوید و آنان رازش را فاش می کنند. همین امر موجب می شود که وی به این عده به چشم خائنانی بنگرد که نقاب دوستی بر چهره زده اند.
اینجاست که عینک خوشبینی را از چشم خود دور می کند و عینک سیاه به جای آن می گذارد. و این خود، خطاست. این فرد از همان آغاز که عینک خوشبینی بر چشم خود زده راه خطا پیموده است. زیرا با این کار سیاه را سفید و بد را خوب و کج را راست دیده و در زندگی بشر جز جنبه های خوب و زلال آن را ندیده است.
دومین خطای او در این است که همچون بار اول دچار افراط شده و همه چیز را سیاه و آمیخته به شر و بدی دیده است.
شیوه درست در ایجاد رابطه با مردم این است که به افراد اعتماد صد در صد نداشته باشیم بلکه با هرکس دوستی می کنیم حدود اعتماد و معیارهای دوستی را همیشه مدنظر داشته باشیم.
بدانیم که در میان مردم خوب و بد وجود دارد. توجه داشته باشیم کسی که امروز خوب است ممکن است فردا به انسانی بد و پلید تبدیل شود و برعکس. بدانیم که هیچ کس همیشه همان طور نخواهد ماند که به دنیا آمده است. حدیث شریف می فرماید:« دوستت را چنان دوست بدار که شاید روزی دشمن تو شود و با دشمنت چنان دشمنی ورز که ممکن است روزی دوست تو گردد»(1).
بنابراین، باید به دیگران اعتماد داشت اما لازم است این اعتماد حد و مرز داشته باشد. وگرنه چندی نخواهد گذشت که با واقعیت ناخوشایندی برخورد خواهیم کرد و در نتیجه به همه مردم کاملاً بدگمان خواهیم شد.
البته عده ای هم هستند که بدگمانند اما به سوء ظن خود ترتیب اثر نمی دهند. و این کار خوبی است. اگر یکی از دوستان خود را در مکانی نامناسب دیدید یا از او سخنی شنیدید که انتظارش را نداشتید حق دارید که به او بدگمان شوید اما براساس این گمان خود در برابر او موضعگیری نکنید بلکه این رفتار او را به خاطر بسپارید تا زمانی که گمانتان به یقین تبدیل شود. هشدار که بدگمانی به قطع رابطه میان شما و او نینجامد.
پیش از این گفتیم که انتخاب دوست باید براساس آگاهی و آزمایش صورت گیرد. بنابراین اگر اعتماد شما به دوستتان ناشی از آگاهی و آزمایش باشد، دیگر موردی ندارد که بدگمانی برخاسته از یک موضعگیری یا کلمه، سبب تزلزل این اعتماد شود.
اگر کاملاً فهمیده اید که دوست شما براستی یک دوست است و دوستی او با شما بر شالوده ای محکم استوار می باشد، پس به حرفهای مردم درباره او گوش ندهید و به بدگمانیهای نفس خویش اعتنایی نورزید. در عین حال همواره این رهنمود را به یاد داشته باشیم که:« به هیچ کس کاملاً اعتماد نکنیم»، زیرا اعتماد مطلق جز به خداوند و پیشوایان معصوم نشاید. در غیر این صورت به یأس و ناامیدی دچار خواهیم شد، چون که دوستان فرشته نیستند بلکه بشرند و تا بشرند خطا نیز می کنند.
آدمی نیمی از گل و لجن است و نیم دیگرش از روح خدا. میان لجن و دمش روح الهی نبردی همیشگی برپاست و در این میان آدمی گاه به لجن می گراید و گاه به روح خدا.
امام علی(ع) می فرماید: « مردم یا برادر دینی تویند و یا در آفرینش مانند تو هستند که گرفتار لغزشها شده اند»(2).
خدای تبارک و تعالی نیز می فرماید:« ای اهل ایمان از بسیاری پندارها ( و ظن بد) در حق یکدیگر بپرهیزید که برخی ظن و پندارها گناه است»(3).
اسلام ارتکاب بدی و گناه را سزاوار کیفر می داند اما صرف اندیشه در این باره کیفری ندارد مگر آنجا که به رابطه با مردم مربوط شود. در اینجاست که مجرد بدگمانی به آنان از نظر خداوند تبارک و تعالی گناه و مستحق کیفر به شمار می آید. چرا که بدگمانی به مردم گاه انسان را به ارتکاب عملی می کشاند که خشم خدا و پیامبرش را برمی انگیزد و کیفر الهی را در پی دارد.
وقتی اسلام از ما می خواهد که با مردم رابطه ایجاد کنیم انتظار ندارد که این روابط و دوستیها گذرا باشد. به همین دلیل است که بر حُسن انتخاب دوست و این که این انتخاب باید براساس دانش یا خرد یا فرزانگی یا بخشندگی یا فضایل اخلاقی او صورت گیرد تأکید بسیار می ورزد. درواقع روابط محدود به زمان یا مکان دوستی حقیقی به شمار نمی آیند.
اسلام خواهان آن است که این رابطه انسانی پاک و مقدس باقی بماند و به همین سبب اجازه نمی دهد که با بیان کلمه ای آن را مخدوش کنیم و یا به علت یک موضعگیری نادرست پیوند آن را از هم بگسلیم.
از همین جاست که قرآن کریم تأکید می کند که بدگمانی به از هم گسیختگی، شکست و نابودی می انجامد آنجا که می فرماید:« و بسیار گمان بد بردید و مردمی در خور قهر و هلاک بودید»(4).
یعنی زمانی که سوء ظن و بدگمانی در میان مردمی به وجود آمد بزودی شکست و فروپاشی دامنگیرشان خواهد شد.
بر این اساس است که اسلام دستور داده چنانچه از دوست ما عملی سرزد که به نظر ناشایست می آید آن را حمل به خوبی کنیم. در حدیث شریف می خوانیم:« کار برادر مؤمنت را بر هفتاد محمل حمل کن».
اسلام همچنین به ما فرمان داده است که سخن بدگویان و تبلیغات غرض ورزان و سمپاشیهای منافقان را در حق برادر مؤمن خویش باور نکنیم و در یک کلمه: به اسلحه ناتوانان که همه پیامبرن و مردان شایسته در معرض آن بوده اند یعنی سلاح بدگویی و تبلیغات اعتنایی نورزیم.
حدیث شریف می گوید:« کار برادرت را به بهترین وجه توجیه کن مگر آن که دلیلی قابل قبولی بیابی»(5). تا زمانی که رفتار او قابل توجیه و تفسیر است آن را به خوبی تفسیر کن مگر آن که چیزی ببینی که دیگر قابل توجیه نیست.
در حدیث دیگری آمده است:« اگر سخنی از برادرت سر زد که می توانی محمل خوبی بیابی به آن گمان بد مبر.» چنین رفتاری نیازمند آن است که در ارزیابی اعمال دوستان و برادران از موضع خوش گمانی و اعتماد متقابل برخورد کنیم نه از موضع بدگمانی و سوء‌ظن. اما اگر برای تفسیر مواضع و رفتارهای دوستان بدگمانی را معیار کلی قرار دهیم آنگاه هر کلمه ای را که از آنان بشنویم به بدی تفسیر خواهیم کرد و درنتیجه روابط ما با دیگران به از هم گسیختگی و فروپاشی خواهد انجامید.
ما از غیب خبر نداریم و به همین دلیل روا نیست که اعمال دیگران را به بدی تفسیر و توجیه کنیم. آورده اند که عده ای وارد روستایی شدند و مردی را دیدند که با کارد خون آلودی از خرابه ای خارج شد یکی از آنان به خرابه رفت و با جسد مردی کشته مواجه شد. لذا آن مرد کارد به دست را گرفتند و نزد امام علی(ع) بردند و شهادت دادند که وی قاتل است و جسد مقتول را آوردند. اما آن مرد اصرار ورزید که قاتل نیست. آنان گفتند: چگونه ادعای بی گناهی می کنی در حالی که ما خود تو را دیدیم که از خرابه بیرون آمدی و کارد خون آلود در دستت بود؟
اما آن مرد همچنان بر بی گناهی خود اصرار می ورزید. بالاخره پس از تحقیق معلوم شد که حق با اوست. او قصابی بوده است که در نزدیکی خرابه گوسفندی را ذبح کرده و پس از آن برای قضای حاجت به آن خرابه رفته است که اتفاقاً رفتن او به خرابه مصادف می شود با وجود جسد آن مقتول که توسط مردی دیگر به قتل رسیده و همین امر موجب برانگیختن شک و تردید آن عدّه شده است.
در این باره، یعنی سر زدن همزمان دو عمل از دو نفر، داستانهای فراوان دیگری نقل شده است.
آری، وقتی چنین است که در زندگی خود با حوادثی رو به رو می شویم و داوریهای نادرستی درباره آنها می کنیم و بعد معلوم می شود که هیچ رابطه ای میان آن رویدادها نبوده است جز همزمانی وقوع آنها، دیگر روا نیست که با شنیدن سخنی یا دیدن رفتاری از یک همکار یا دوست بدگمانی ما برانگیخته شود و آن را حمل بر بدی کنیم.
اصولاً این شیطان است که بذر بدگمانی را در دل انسان می افشاند وگرنه ما غیب نمی دانیم و گمان بد بردن نیز عملی حرام است.
قرآن کریم ما را از عاقبت گوش دادن به سخنان بدکاران برحذر داشته است تا در دام سوء ظن که یکی از دامهای سردسته بدکاران« ابلیس» است، گرفتار نیاییم.
خداوند می فرماید:« ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر فاسقی برایتان خبر آورد تحقیق کنید، مبادا از روی نادانی به مردمی آسیب برسانید، آنگاه از کاری که کرده اید پشیمان شوید»(6).
امام علی(ع) می فرماید:« گمان موجب آن نشود تا به دوستی که به خوبی او یقین داری بدبین شوی».
مادام که رابطه ما با دوستانمان براساس حُسن اعتماد و یقین سالم است نباید بگذاریم که گمان این رابطه را به تباهی کشاند.
امام زین العابدین(ع) می فرماید:« مؤمن برادر مؤمن است، او را دشنام نمی دهد، ناامیدش نمی کند و به وی گمان بد نمی برد». امام علی(ع) نیز می فرماید:« کسی که به استواری دین و درستی راه برادرش آگاه است نباید به سخنان دیگران گوش بسپارد. آگاه باشید که گاه تیرانداز تیری را رها می کند و تیر به خطا می رود»(7). و باز می فرماید:« آن که از بدگو پیروی کند دوست را از دست بدهد»(8).
بنابراین، ما باید روابط خود با دوستانمان را در فضای خوش گمانی و اعتماد متقابل گسترش دهیم و به بدگویی و بدگویان و سخنان بدکاران درباره آنان گوش نسپاریم.
اصل میان دوستان اعتماد است و مردم باید به یکدیگر اعتماد داشته باشند مگر آن که خلاف آن مشاهده شود. به عبارت دیگر باید میان مردم قاعده حسن ظن و اعتماد حکمفرما باشد و اگر کسی به دیگری گمان خوب برد باید گمانش را راست بشمارد.
حدیث شریف می فرماید:« اگر کسی به تو گمان خوب برد گمانش را تصدیق کن و حق برادرت را با تکیه بر آنچه میان شماست ضایع مکن، زیرا برادرت نیست آن که حقش را ضایع کنی»(9).
همه این رهنمودها به منظور آن است که میان مردم اعتماد رواج یابد و رشته های رابطه آنان با یکدیگر مستحکم شود تا در نتیجه به صورت جامعه ای همبسته و در برابر دشمنان شکست ناپذیر در آیند.
همان گونه که گمان بد بردن به مردم روا نیست، خویشتن را در معرض تهمت و بدگمانی قرار دادن نیز نارواست. پیامبرخدا(ص) می فرماید:« خدا رحمت کند کسی را که غیبت را از خود دور سازد».
آن که خود را در جایگاه تهمت بگذارد و سپس بگوید:« بگذار مردم از من غیبت کنند. غیبت آنها موجب می شود که به ثوابی بزرگ دست یابم» چنین فردی به ناحق بر خود ستم روا می دارد و با نصّ این حدیث به مخالفت برخاسته است که:« از جایگاه تهمت بپرهیزید». در حدیثی دیگر نیز آمده است:«آن که خود را در معرض تهمت قرار دهد بدگمان به خود را سرزنش نکند».(10)
هدف احادیث اسلامی از اجرای دستور فوق جلوگیری از رواج سوءظن میان مردم و فروپاشی جامعه اسلامی از درون است.
در یک کلمه، فضای مناسب در یک جامعه سالم عبارت است از حسن ظنّ پس، بر ماست که این فضا را گسترش دهیم و همواره این شعار را سر دهیم که:« نه بدگمانی مطلق، نه اعتماد صد در صد، بلکه خوش گمانی همیشگی».
امام صادق(ع) می فرماید:« به برادرت کاملاً اعتماد مکن، زیرا اگر زمین خوردی دیگر نمی توان آن را جبران کرد»(11).
و امام علی(ع) می فرماید:« هرچه محبت داری نثار برادرت کن اما همه اطمینانت را نه. تا می توانی او را یاری رسان اما همه اسرارت را در اختیار او نگذار. که اگر چنین کردی حق حکمت و وظیفه دوست بمیرد»(12).
حکمت در دوستی این است که به مردم اعتماد مطلق نکنیم اما آنان را کاملاً یاری رسانیم. در چنین صورتی به حکمت دوستی وفادار و با دوستان نیز صادق بوده ایم.

پی نوشت ها :
1-بحارالانوار/ج75/ص 37
2-نهج البلاغه/عهدنامه علی(ع) به مالک اشتر(نامه 53)
3-حجرات/12
4-فتح/12
5-بحارالانوار/ج75/ص 196
6-حجرات
7-بحارالانوار/ج70/ص 197
8-بحارالانوار/ج73/ص 160
9-بحارالانوار/ج74/ص 417
10-بحارالانوار/ج75/ص 90
11-تحف العقول/ص 263
12-غررالحکم
منبع: مدرسی، سید هادی؛ (1386)، دوستی و دوستان: مجموعه معارف اسلامی در هنر رفتار با مردم، ترجمه ی حمیدرضا شیخی و حمیدرضا آژیر، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم.

با سلام

تا جائیکه من دیدم این خبر از طریق عامه باسناد زیر آمده نه شیعه :

8344 - اخبرنا أبو حازم أنا أبو عبد الله محمد بن العباس العصي حدثني أبو الحسين بن أبي علي الخلادي نا محمد بن سليمان الفارسي نا أحمد بن عبيد الله عن هشام بن الكلبي قال : قال جعفر بن محمد : إذا بلغك عن أخيك الشيء تنكره فالتمس له عذر واحدا إلى سبعين عذرا فإن أصبته و إلا قل لعل له عذرا لا أعرفه .

11198 - و سمعت أبا عبد الرحمن يقول : سمعت منصور بن عبد الله الهروي سمعت أبا علي الثقفي سمعت حمدون القصار يقول : إذا زل أخ من إخوانكم فاطلبوا له سبعين عذرا سبعين عذرا فإن لم يقبله قلوبكم فاعلموا أن المعيب أنفسكم حيث ظهر لمسلم سبعين عذرا فلم يقبله

الكتاب : شعب الإيمان
المؤلف : أبو بكر أحمد بن الحسين البيهقي

سوال:
آیا منبع معتبر و متقدمی برای جمله «کار برادر دینی خود را تا هفتاد مرتبه توجیه کن( حمل بر خیر) اگر بعد از هفتاد مرتبه محمل خیری برایش پیدا نکردی خودت را سرزنش و نکوهش کن که چرا نتوانستی» در کتب روایی یافت می شود؟

پاسخ:
طبق بررسی های انجام شده در منابع شیعی، متقدم ترین منبع برای جمله مذکور کتاب « مصباح الشریعه » است که متن روایت در اینجا نقل میشود:
قَالَ الصَّادِقُ ع‏ حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِيمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ يَرَى كُلَّ مَا نَظَرَ إِلَيْهِ بِعَيْنِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَيْثُ رُكِّبَ فِيهِ وَ قُذِفَ فِي قَلْبِهِ مِنَ الْحَيَاةِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّيَانَةِ وَ الصِّدْقِ قَالَ النَّبِيُّ ص أَحْسِنُوا ظُنُونَكُمْ بِإِخْوَانِكُمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ إثاء [نَقَاءَ] الطَّبْعِ وَ قَالَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ إِذَا رَأَيْتُمْ أَحَدَ إِخْوَانِكُمْ فِي خَصْلَةٍ تَسْتَنْكِرُونَهَا مِنْهُ فَتَأَوَّلُوهَا سَبْعِينَ‏ تَأْوِيلًا فَإِنِ اطْمَأَنَّتْ قُلُوبُكُمْ عَلَى أَحَدِهَا وَ إِلَّا فَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ‏ حَيْثُ لَمْ تَعْذِرُوهُ فِي خَصْلَةٍ يَسْتُرُهَا عَلَيْهِ سبعين [سَبْعُونَ‏] تَأْوِيلًا فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِالْإِنْكَارِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مِنْهُ ‏[1]
حضرت صادق (علیه السلام) فرموده است: ريشه خوش‏گمانى، ايمان محكم و نيكوى مرد، و سالم بودن سينه و قلب اوست از تاريكى‏هاى اخلاق سوء. و علامت آن اينست كه: به هر چيزى كه نظر مى‏كند با چشم پاك و نظر فضيلت باشد.
و اين حقيقت به خاطر آنست كه: در وجود او صفات و غريزه‏ هايى تركيب شده، و در قلبش خوي هاى مخصوصى به وديعه گذارده شده است كه طبيعت و اقتضاى آنها حسن ظن پيدا كردنست. چون صفت حياء و امانت و صيانت و صدق. زيرا مقتضاى حياء حسن نظر و خوش‏گمانى، و شرم پيدا كردن از بدبينى و بدگمانى است. و همچنين امانت داشتن و امن خاطر كه بر خلاف خيانت و تعدى بر حقوق ديگران است. و درستى و راستى باطنى نيز خواهان صفا و صميميت بوده و مخالف كردار و گفتار و پندار نادرست باشد، و همچنين است صفت حفظ و نگهدارى خود از معايب و نواقص و نقاط ضعف.

رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) فرموده است: در باره برادران دينى خودتان گمان نيكو داشته باشيد تا دلهاى شما صفا و طهارت پيدا كند. و ابى بن كعب گفت:
چون يكى از برادران دينى خودتان را در يك حالت ناپسنديده يا بر عملى مكروه ديديد، تا هفتاد مرتبه رفتار او را تأويل به خوبى و حمل بر معناى مطلوب بكنيد، و اگر بعد از اين تأويل باز دلهاى شما آرامش پيدا نكرد البته نفس‏هاى خودتان را ملامت و سرزنش كنيد كه نتوانستيد خصلتى را كه از يك فرد مسلمانى ديديد و تا هفتاد مرتبه جاى تأويل داشت، پرده پوشى كرده و او را معذور بداريد، پس شما با اين نفس مضطرب سزاوارتر به ملامت هستيد.[2]

در ارتباط با حسن ظن در قران و روایات مطالب فراوانی آمده است و اندیشمندان دینی نیز درباره آن بسیار سخن گفته اند. از این رو برای آگاهی از این خصلت ناب قرانی و اخلاقی به کتاب « قران کتاب اخلاق» مراجعه نموده و بر دقائق آن مطلع می شویم:
در این کتاب از صفحه 229 تا صفحه 243 نسبت به این موضوع به تفصیل سخن گفته شده است که در اینجا بخش مورد نظر و مرتبط با روایت فوق نقل می شود:

خوش ‏گمانى به هم‏نوعان‏
بُعد سوم، خوش‏گمانى به هم‏نوعان است و به اعتبار هم‏نوعان تقسيم مى‏شود كه در ادامه به اختصار بيان مى‏شود.
الف- حُسن ظن به مؤمنان‏
بى گمان اصل اولى در اين حوزه ارتباطى، خوش‏گمانى است. در آموزه ‏هاى اسلامى، حُسن ظن به مؤمنان اهميت توصيف‏ ناشدنى دارد و در حفظ وحدت اجتماعى و ايجاد الفت و مهربانى در جامعه ايمانى نقش بسزايى دارد. ميزان اهتمام آموزه ‏هاى دينى، به جامعه و تحكيم پايه‏ هاى آن بر همگان آشكار است و پرداختن به آن از موضوع اين نوشتار خارج است.

به هر روى، در تعاملات اجتماعى مؤمنان، اصل اول، درستكارى است و پايه و اساس اين اصل، خوش‏ گمانى به آنان است. بنابراين تا زمانى كه خلاف درستكارى ثابت نشده «اصالت الصحة» جارى است و جايى براى بدبينى و سوء ظن وجود ندارد. به اين دليل است كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) مى‏فرمايد: «رفتار برادرت را به بهترين وجه آن تفسير كن، مگر زمانى كه دليلى اقامه شود كه راه توجيه را بر تو ببندد. و تا وقتى براى سخنى كه از دهان برادرت بيرون مى‏آيد، توجيه خوبى مى‏يابى، به او گمان بد مبَر».[3] سيوطى در كتاب تفسير خود از پيامبر خدا (صلی الله علیه وآله) نقل مى‏كند كه فرمود: «هر كس به برادرش گمان بد بَرَد، به پروردگارش گمان بد برده است، در حالى كه خداوند مى‏فرمايد" از بسيارى از گمان‏ ها پروا كنيد"».[4]

به راستى اگر بنا بر بدبينى باشد اركان وحدت اجتماعى و الفت و مهربانى فرو مى‏ريزد و پيوند برادرىِ دينى از هم گسسته مى‏شود، و بالاخره مشقت و سختى انجام ساده‏ ترين امور، افراد جامعه را به ستوه مى‏آورد، دشمنى و كدورت را بين آنان حكم فرما مى‏سازد؛ در حالى كه حضور اجتماعى مؤمنان و منافع بى شمار اين حضور همراه با مودّت و برادرى، از سوى پروردگار حكيم و پيشوايان معصوم تأكيد شده است.[5]

ب- حُسن ظن به غير مؤمنان‏
آن گاه كه ايمان و درستكارى از جامعه رخت بربندد و منافع شخصى و دنيوى اصالت يابد و پايبندى به ارزش‏هاى اخلاقى كم‏رنگ شود و نيز آن گاه كه موضوع، برقرارى ارتباط با غير مؤمنان باشد، سجيه خوش‏گمانى و مثبت‏ انديشى، سجيه‏ اى سودمند براى صاحبش به شمار نمى‏آيد؛ زيرا در چنين فضايى، افرادى كه نتوان به آنها اطمينان داشت بسيارند، مانند كسانى كه در نظرشان «هدف وسيله را توجيه مى‏كند» اصلى خدشه‏ ناپذير است. در اين جا براى ارتباط با افراد جامعه نبايد مثبت‏ انديش بود و خوش‏گمانى را مبناى عملكرد اجتماعى خويش قرار داد؛ زيرا نتيجه‏ اى جز زيان و فريب خوردن ندارد. مفهومى كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) در عبارتى كوتاه آن را به زيبايى بيان فرموده است:

إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وأهْلِه، فَأحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّر.[6]
اگر فساد و تباهى در جامعه غلبه يافت، خوش‏گمانى انسان به ديگرى، موجب زيان او مى‏شود.
همچنين امام كاظم (علیه السلام) فرموده است: «هر گاه ستم و ناراستى، از حق و راستكارى بيشتر بود، بر هيچ كس روا نيست كه به كسى گمان خوب برد، مگر آن گاه كه خوبى او بر وى معلوم شود».[7]

بنابراين جواز بدبينى و پرهيز از خوش‏گمانى در جامعه فاسد، ما را در بدبينى به دشمنان بيشتر مطمئن مى‏سازد. و به نظر مى‏رسد خوش‏بينى به دشمن، مصداق بارزى از حماقت و سفاهت است. بر اين اساس، اگر خوش‏گمانى از مصاديق «رحمت و مهربانى» به شمار آيد، بدبينى و سوء ظن نيز مصداق «شدّت» است و از آيه‏ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»‏[8] استفاده مى‏شود. امير المؤمنين (علیه السلام) حتى‏ حسن ظن به دشمنان پس از صلح با آنان را روا نمى‏دارد و در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر مى‏ نويسد: «بعد از صلح با دشمنت، از او سخت بر حذر باش؛ زيرا گاه دشمن، خود را به تو نزديك مى‏كند، تا غافلگيرت سازد؛ پس دورانديش و محتاط باش و خوش‏بينى به دشمن را روا مدار».[9]

در اين جا ذكر دو نكته ضرورى است:
1. گذشت كه در جامعه ايمانى و جامعه‏ اى كه به ارزش‏هاى اخلاقى پايبندند، حُسن ظن و خوش‏بينى بايد به عنوان اصل اولى در تعاملات با هم‏نوعان مورد توجّه قرار گيرد اما پايبندى به اين اصل، به معناى احتمال خلاف ندادن نيست؛ يعنى خوش‏گمانى نبايد به يقين و نهايت اطمينان تبديل شود و احتياط خردمندانه صورت نگيرد. بى شك شيطان قوى است و احتمال فريب وجود دارد،
ازاين‏ رو در امورى كه امكان فريب شيطان و هواى نفس بسيار است، اقدام پيش‏گيرانه، خردمندانه است و به منزله سوء ظن يا بدبينى نيست.
لذا امام صادق (علیه السلام) حسن ظن و اطمينان به برادر ايمانى را به منزله ناديده گرفتن احتمال خلاف نمى‏داند و اقدام پيش‏گيرانه را توصيه مى‏كند و مى‏فرمايد: «به برادرت اعتماد كامل و تمام مكن؛ زيرا زمين خوردن ناشى از اطمينان كردن، بخشودنى نيست».[10]

براى مثال در امور بسيار مهم مانند امور مالى يا مسائل خانوادگى به بهانه لزوم حُسن ظن به برادر ايمانى نبايد جانب احتياط را از دست داد و زمينه را براى لغزش برادر ايمانى و فريب او توسط شيطان فراهم آورد.
2. در آموزه ‏هاى دينى، به احتياط در برخى امور مانند معاملات، داد و ستد و قرض‏ الحسنه توصيه شده است كه با رعايت اصل حُسن ظن به مؤمنان منافات ندارد. به عبارت ديگر، اگر قرآن كريم در امور مالى به كتابت و شاهد گرفتن سفارش مى‏كند،[11]

فقط به خاطر بدگمانى و ازبين بردن زمينه انحراف برادران ايمانى نيست، بلكه بدين خاطر است كه شايد فرد بدهكار بدهى ‏اش را فراموش كند يا در مقدار آن شك و شبهه‏ اى پديد آيد يا از دنيا برود پيش از آنكه بدهى خود را پرداخته باشد. به‏ روشنى پيدا است كه اين اقدام محتاطانه براى جلوگيرى از ستم به كسى است كه از سر خيرخواهى قرض ‏الحسنه داده است.


[/HR]

[1] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام،(1400ق) مصباح الشريعة - بيروت، چاپ: اول، ص 173
[2] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام،(1360ش) مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، ص: 380
[3] . ابن بابویه، محمد بن علی ( 1376ش) امالی صدوق، تهران، ناشر: کتابچی ، ص 380، ح 483: « ضع امر أخيك على أحسنه حتى يأتيك ما يغلبك منه، و لا تظنن بكلمة خرجت من أخيك سوءا و أنت تجد لها فى الخير محملًا».
[4] . عبدالرحمن ابن ابی بکر سیوطی( 1404ق) الدرّ المنثور، قم، ناشر: کتابخانه ایه الله مرعشی نجفی ، ج 6، ص 92: « من أساء بأخيه الظنّ فقد أساء بربّه- عزّ و جلّ- ان الله تعالى يقول‏ اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ».
[5] . سبحانى نيا، محمد،(بی تا) قرآن، كتاب اخلاق، 1جلد، دار الحديث - قم - ايران، چاپ: 1. ص 238.
[6] . شریف الرضی، محمد بن حسین( 1414ق) نهج البلاغة(للصبحی صالح)، قم، هجرت، حكمت 114.
[7] . کلینی، محمد بن یعقوب(1407ق) الكافى(ط. الاسلامیه) تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 5، ص 298، ح 2:« إذا كانَ الجَورُ أغلَبَ مِنَ الحَقِّ لَم يحِلَّ لأحَدٍ أن يظُنَّ بأحَدٍ خَيرا حتّى يعرِفَ ذلك مِنهُ».
[8] ( 3). فتح: 29.
[9] . شریف الرضی، محمد بن حسین( 1414ق) نهج البلاغة(للصبحی صالح)، قم، هجرت ، نامه 53: « الحَذَرَ كلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّك بعدَ صُلحِهِ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربَّما قارَبَ لِيتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ، و اتَّهِمْ فى ذلك حُسنَ الظَّنِّ».
[10] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی( 1404ق) تحف العقول، قم، ناشر: جامعه المدرسین ص 357: « لا تَثِقَنَّ بأخِيك كلَّ الثِّقَةِ؛ فإنَّ صَرعَةَ الاستِرسالِ لا تُستَقالُ».
[11] . بقره: 282.

موضوع قفل شده است