جمع بندی آیا حکیم ابوالقاسم فردوسی بصیرتشون کم بوده؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا حکیم ابوالقاسم فردوسی بصیرتشون کم بوده؟

سلام ... امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ... دیروز سالروز بزرگداشت حکیم ابولقایم فردوسی بود و این بار برای من سوالی پیش اوم که گفتم ازتون بپرسم ... یک سوال ادبی ؛ مذهبی ؛ فرهنگی ؛ در صورت امکان راهنمائیم کنین ... همونطور که میدونیم حکیم ابولقاسم فردوسی در قرن 4 هجری زیست میکردند ... زمانی که حضرت محمد ( ع ) فوت شده بودند ... تمام امامهایی که داشتیم از دنیا رفته بودند ... و به عبارتی ... نزدیک به ( هزار و پانصد امامزاده منبع : ویکی ) در اون زمان در ایران در قید حیات بوده اند ... و یا اینکه در ایران فوت شده بودند ... اگر هم شما با اشعار ایشون آشنا باشید ... میدونید که ایشان عباراتی رو در درون اشعارشون به کار میبردند با عنوان تورانیان ... تورانیان رو اقوامی معرفی میکردند که از غرب ؛ ایران رو مورد تهاجم قرار میدادند ... ( ترک ها و عرب ها ) وقتی من به اشعار فردوسی دقت میکنم ... میبینم که ایشون در اشعارشون ترک ها رو مورد نکوهش قرار نمیده ... و حتی ما در درون شاهنامه اسطوره هایی ترک داشته ایم ... مثلا افراسیاب و اغریرث ؛ که بارها و بارها مورد تمجید ایشون قرار میگره و از پهلوانی و دلاوری ایشون سخن میگه ... درست هست که فردوسی ایشان رو به عنوان دشمن ایرانیان معرفی میکنه ولی جاهای زیادی هم داشتیم که از فرهنگ ؛ دلیر بودن ؛ پهلوانی این شاهان ترک سخن میگه ... مثلا این تعریفی هست که ویکی از اغریرث میکنه :

نقل قول:
اَغریرَث در اساطیر ایرانی شاهزادهٔ توران و پسر پشنگ است. در جنگی که بین ایران و توران درگرفت او موجب آزاد شدن ایرانیانی که به دست افراسیاب برادرش اسیر شده بودند شد. افراسیاب او را در هنگام مجادله‌ای که بین آندو به دلیل آزاد شدن اسیران درگرفتهه بود کشت.
ولی وقتی من به اشعار فردوسی دقت میکنم همواره در حال نکوهش قوم عرب بوده اند ... حتی یک پهلوان عرب ... در درون شاهنامه که دارای خصلت پهلوانی و دلیر بودن باشه دیده نمیشه و همیشه در حال حقیر کردن قوم عرب بوده ... آنچنانچه ایشان در درون شاهنامه میگن ... چو بخت عرب بر عجم چیره گشت همه روز ایرانیان تیره گشت جهان را دگرگونه شد رسم و راه تو گویی نتابد دگر مهر و ماه ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت ادب خوار گشت و هنر شد وبال به بستند اندیشه را پر و بال جهان پر شد از خوی اهریمنی زبان مهر ورزیده و دل دشمنی کنون بی غمان را چه حاجت به می کران را چه سودی از آوای نی که در بزم این هرزه گردان خام گناه است در گردش آریم جام به جایی که خشکیده باشد گیاه هدر دادن آب باشد گناه چو با تخت منبر برابر شود همه نام بوبکر و عمر شود ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده است کار که تاج کیانی کند آرزو تفو برتو ای چرخ گردون تفو خوب سوالی که برای من بوجود میاد این هستش که چرا اینقدر حکیم ابوالقاسم فردوسی بصیرتشون کم بوده ... و این همه آدمهای خوبی که در قوم عرب بودن رو ندیدن ...

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

مارینر;924240 نوشت:
و به عبارتی ... نزدیک به ( هزار و پانصد امامزاده منبع : ویکی ) در اون زمان در ایران در قید حیات بوده اند ... و یا اینکه در ایران فوت شده بودند ...

سلام علیکم
بله امامزاده های زیادی در این زمان در ایران مدفون بودند اما تعداد هزار و پانصد عدد را از کجا می فرمائید

مارینر;924240 نوشت:
و حتی ما در درون شاهنامه اسطوره هایی ترک داشته ایم ... مثلا افراسیاب و اغریرث ؛ که بارها و بارها مورد تمجید ایشون قرار میگره و از پهلوانی و دلاوری ایشون سخن میگه ... درست هست که فردوسی ایشان رو به عنوان دشمن ایرانیان معرفی میکنه ولی جاهای زیادی هم داشتیم که از فرهنگ ؛ دلیر بودن ؛ پهلوانی این شاهان ترک سخن میگه ...

در کجا عربها را مورد نکوهش قرار میده؟

مارینر;924240 نوشت:
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت
همه روز ایرانیان تیره گشت

جهان را دگرگونه شد رسم و راه
تو گویی نتابد دگر مهر و ماه

ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت
ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت

ادب خوار گشت و هنر شد وبال
به بستند اندیشه را پر و بال

جهان پر شد از خوی اهریمنی
زبان مهر ورزیده و دل دشمنی

کنون بی غمان را چه حاجت به می
کران را چه سودی از آوای نی

که در بزم این هرزه گردان خام
گناه است در گردش آریم جام

به جایی که خشکیده باشد گیاه
هدر دادن آب باشد گناه

چو با تخت منبر برابر شود
همه نام بوبکر و عمر شود

ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده است کار

که تاج کیانی کند آرزو
تفو برتو ای چرخ گردون تفو


این اشعار در شاهنامه وجود ندارد و حتی در شاهنامهای چاپ قبل از انقلاب نیز دیده نمی شود

فردوسی در دورانی بود که اعراب به ایرانیان چیره شده بودن و زبان رسمی عربی بوده فردوسی برای اینکه فرهنگ و زبان فارسی از بین نره میاد تاریخ ایران و شعر میکنه و باعث بقای زبان فارسی میشه.
اما این شعر مشکوکه

مارینر;924240 نوشت:
و این همه آدمهای خوبی که در قوم عرب بودن رو ندیدن ...

سلام خانوم مارینر والا من فردوسی شناس نیستم و همینجوری شاهنامه میخونم و از سایت گنجور هم میخونم (یعنی نمیدونم چقدر تغییرش دادن دوستان مسلمان و اینکه این ابیات مال فردوسی بزرگ هست یا نه )اما به هر رو
در مورد اینکه از اعراب و بزرگانش هم سخن گفته ببینید
به گفتار پیغمبرت راه جوی

دل از تیرگیها بدین آب شوی

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی

خداوند امر و خداوند نهی

که خورشید بعد از رسولان مه

نتابید بر کس ز بوبکر به

عمر کرد اسلام را آشکار

بیاراست گیتی چو باغ بهار

پس از هر دوان بود عثمان گزین

خداوند شرم و خداوند دین

چهارم علی بود جفت بتول

که او را به خوبی ستاید رسول

که من شهر علمم علیم در ست

درست این سخن قول پیغمبرست

گواهی دهم کاین سخنها ز اوست

تو گویی دو گوشم پرآواز اوست

http://teca.bncf.firenze.sbn.it/ImageViewer/servlet/ImageViewer?idr=BNCF0004147894#page/11/mode/1up
ی شاهنامه قدیمی که توسط کتابخانه فلورانس ایتالیا عمومی گذاشته شده
ــــــــــــ
در مورد ز شیر شتر خوردن و سوسمار افرادی که زیادی اهل آریایی و نژاد قدیمی هستند میگن هستش بعضیام میگن شعر مال فردوسی نیستش منم چیزی در این مورد نمیدونم
ولی هر کی گفته این بیت چو بخت عرب بر عجم تیره گشت رو خوب گفته:d
با اینکه خودم طبق برداشت خودم مولانا خیام و حافظ و تا حدودی فردوسی[باشک] رو مسلمان نمیدونم
کتاب سیمای دو زن رو حتما نگاهی کنید مطمئنم خوشتون میاد در مورد لیلی و شیرین هستش و فرهنگی که از عرب بر ایران چیره شد و فرهنگ ایرانی

hessam78;925566 نوشت:
با اینکه خودم طبق برداشت خودم مولانا خیام و حافظ و تا حدودی فردوسی[باشک] رو مسلمان نمیدونم

ای کاش تاپیکی در این زمینه اینجا دمی کردید و مدعای خود را اثبات می نمودید تا استفاده کنیم. همین اشعاری که از فردوسی نقل کرده اید دلیل بر مسلمانان بودن وی است

 

جمع بندی

پرسش:

آیا فردوسی بصیرتش کم بوده که این اشعار را سروده است؟
زشیر شتر خوردن و سوسمار***عرب را به جایی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو ****تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

پاسخ:
این ابیات جعلی هستند و از فردوسی نمی باشند در شاهنامه چاپ خالقی مطلق نیز به نشانه الحاقی بودن در میان پرانتز آمده اند.
شاهنامه نویسان و کارشناسان شاهنامه دلایل متعددی بر الحاقی بودن این بیت ها اقامه کرده اند ، از این قبیل که:
ـ الف: این ابیات را در نسخه های کهن تر شاهنامه نمی توان یافت .
ـ ب: ارتباط این دو بیت با ابیات قبل و بعد بسیار ضعیف است و همچون وصله ای ناجور گویا به متن شاهنامه سنجاق شده اند و با حذف آنها خللی بر سیر داستان وارد نمی شود.
ـ ج: "تفو" از واژه های شاهنامه نیست و جز در یکی دو بیت الحاقی و مشکوک دیگر نیامده است.
ـ د: تحقیر قومی به بهانه نوشیدن - مثلا - شیر شتر و بر پایه نگرش های قومی و نژاد پرستانه دور از شان شاعر و اندیشمند بزرگی چون فردوسی است. اساسا در سراسر شاهنامه نمی توان چیزی یافت که بر ستیزه شاعر آن با دیگر نژادها و اقوام - صرفا - به خاطر مسائل نژادی دلالت کند.
از این ها گذشته باید توجه داشت که ابیات مورد بحث در سیاق روایت آمده اند و حتی به فرض صحت ، لزوما بیانگر دیدگاه خود شاعر نیستند.(1)
به نظر می رسد این ابیات با کمی تغییر از قصه حمزه گرفته شده و به شاهنامه الحاق شده است.

دکتر جعفر شعار قصه "حمزه" را در سال ۱۳۴۷ در دو جلد منتشر کرده است. در چند موضع از قصه حمزه ابیات مورد بحث به این صورت آمده اند:
به شیر شتر خوردن و سوسمار ****** **عرب را بدین جا رسیده ست کار
که ملک عجم شان کند آرزو ********* تهو باد بر چرخ گردان تهو !
همان گونه که ملاحظه می فرمایید بین متن این بیت ها در حمزه نامه با بیت های منسوب به شاهنامه تفاوت معنا داری مشاهده می شود . این تفاوت این گمان را تقویت می کند که کاتبان "حمزه نامه" یا مولف اصلی، آن را از شاهنامه به وام نگرفته اند. در نقل حمزه نامه به جای «تفو» « تهو» آمده که واژه ای کهن به همان معنی"تفو" است و به نظر می رسد از اصالت بیشتری برخوردار است.
در روایت حمزه نامه، حمزه - قهرمان داستان - وارد دربار خسرو انوشیروان می شود و به واسطه خدمات و شجاعت هایی که از خود نشان می دهد ، مورد توجه پادشاه ایران قرار می گیرد، در نتیجه جمعی از درباریان بر او رشک می برند و «تاج ها بر زمین زدند که فریاد از دست عرب کشکینه خوار و پشمینه پوش به ریگ بیابان پرورده! به شیر شتر خوردن و ....» مفهوم ابیات حمزه نامه ظاهرا این است که امان از این امیر حمزه عرب که کارش به جایی رسیده که در دربار پادشاه ایران نیز جایگاه والایی یافته و در ملک عجم او را طلب و آرزو می کنند...!
بر این اساس، این ابیات حتی در حمزه نامه هم مفهوم نژاد پرستانه ندارند و آن چه برخی به اصرار و تعصب تمام می خواهند به آزاد مردی با فرهنگ چون فردوسی نسبت بدهند، از خلال عبارات این کتاب نیز فهمیده نمی شود، چون منظور از "عرب" در ابیات حمزه نامه قوم خاصی نیست، بلکه شخصی خاص، یعنی قهرمان داستان (حمزه) مورد نظر است.(2)
بدین ترتیب این دو بیت متعلق به فردوسی نیست اما اسلام ستیزان با سوء استفاده از محبوبیت فردوسی نزد مردم ایران این ابیات را به ایشان نسبت می دهند تا فردوسی را نیز اسلام ستیز جلوه دهند و حال آن که فردوسی مسلمان و به احتمال زیاد مذهب شیعه داشته است.

 

پی نوشت ها:
(1) پرسه در عرصه كلمات/ محمدرضا تركي. انتشارات سخن. چاپ دوم 1390. ص17 و 18.
(2) همان

 

موضوع قفل شده است