جمع بندی اثبات تواتر قرآن از جنبه تاریخی

تب‌های اولیه

111 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

رضا ثقلین;922922 نوشت:
بیشتر عالمان، عدد خاصی را در متواتر شرط ندانسته‌اند؛ ولی معیار در تواتر به دست آمدن علم از اِخبار آن گروه است و دلیل بر این مطلب، اصل عدم اشتراط عدد خاص می‌باشد؛ چه بسا عدد كمتر در موردی موجب علم شود و عدد بیشتر در مورد دیگری قطع و علم نیاورد.

سلام

بله از 10 نفر و20 و 70 و 40 و...هم گفته اند اما ما حد اقلش را گفتيم تا ببينيم چگونه گفتيد فوق متواتر است ؟! ضمنا ثابت نكرديد كه قرائت عاصم فقط به مولا علي ع ميرسد ؟

رضا ثقلین;922922 نوشت:
شهید ثانی، تعیّن عدد مخبران را در تعدادی كه ذكر آن خواهد آمد، از خرافات دانسته و می‌نویسد: «هیچ گونه ارتباطی بین آیات قرآن و ادلّه كسانی كه عدد خاصی را شرط دانسته‌اند، وجود ندارد.

صاحب حدائق رحمه الله برعكس شهيد ثاني و ... اصلا قرائات را متواتر نميداند و قرائات را پوچ ميداند :

و اللازم اما العمل بما قالوه من ان كل ما قرأت به القراء السبعة و ورد عنهم في أعراب أو كلام أو نظام فهو الحق الذي نزل به جبرئيل (عليه السلام) من رب العالمين على سيد المرسلين، و فيه رد لهذه الأخبار على ما هي عليه من الصحة و الصراحة و الاشتهار و هذا مما لا يكاد #يتجرأ عليه المؤمن باللّٰه سبحانه و رسوله (صلى اللّٰه عليه و آله) و الأئمة‌ و اما العمل بهذه الأخبار و بطلان ما قالوه و هو الحق الحقيق بالاتباع لذوي البصائر و الأفكار. و اللّٰه العالم.الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة .شيخ يوسف بحراني

رضا ثقلین;922922 نوشت:
تناقض سخن شما در دو پست متفاوت به وضوح آشکار است قضاوت با عقل های سلیم و وحدان های بیدار!

دقت كنيد ، مقصود من تواتر لفظي بود و از اول در خصوصي هم بشماگفتم فوقش ميشود تواتر معنوي ....اما عرضه بر كتاب وسنت واحاديثنا هم دارد چرا به اين قسمت احاديث خودتان توجهي نداريد ؟؟!!!! ثقلين حجت است نه قران ، چون قران بدون حديث ناقص است .

از عامه هم :

عجلوني معتقد است : اين حديث از جعلي‏ترين احاديث موضوعه است، بلكه خلاف آن صحيح است كه پيامبر صلي‏الله‏ عليه‏ و‏آله فرمود: «الا اني اوتيت الكتاب و مثله معه.»

مكحول هم مدعي شده است كه نياز قرآن به سنّت بيش از نياز سنّت به قرآن است: «الكتاب احوج الي السنة من السنة الي الكتاب.»

اما تحليل عقلي ونقلي :

محدث عاملي درباره حجت سنت و احاديث فرموده است: روايات متواتری را كه وارد شده و عدد آ‌ن‌ها بیش از ۲۲۰ حديث است، در یك جا جمع كرده‌ام. این روایات بر عدم جواز استنباط احكام نظری از ظواهر قرآن دلالت می‌كنند؛ مگر این‌كه تفسير قران را از كلام امامان معصوم علیهم السلام بشناسیم.

رضا ثقلین;922923 نوشت:
آنگاه، ‌نه روایت را نقل كرده، ‌در مقام نقد آن‌ها فرموده است:
«أما أخبار العرض علی الكتاب فهی و إن كانت متواتره بالمعنی إلا أنها بین طائفتین.»
اخبار عرض بر كتاب، گرچه متواتر معنوی هستند، ‌اما دو طایفه‌اند.

دوست عزيز مشكلي در كپي كردن نيست اما بد نيست كه بقيه سخن شيخ اعظم را هم ببينيم :

ومما يدل، على أن المخالفة لتلك العمومات لا تعد مخالفة، لما دل من الاخبار على بيان حكم ما لا يوجد حكمه في الكتاب والسنة النبوية، إذ بناء على تلك العمومات لا يوجد واقعة لا يوجد حكمها فيهما.فرائد الاصول .... الشيخ الانصاري

ميگويد خبري كه حكمش در كتاب وسنت پيدا نشود (فيهما) مطروح است ... ما هم از همان اول فرياد زديم كه مقصود از قرآن همان قران كاملست (قران + سنت ؛ قبل از تجريد عمر ) كه در آن آيات رجم و... بنص بخاري وكافي نوشته شده بود !!!!!

رضا ثقلین;922923 نوشت:
آیت الله العظمی خویی - آیت الله معرفت - آیت الله دکتر صادقی تهرانی - شیخ حر عاملی با تعبیر کثیره جدا(بسیار زیاد است) یاد میکند از این روایات

منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ؛ ج‏2 ؛ ص204

و ما رواه عبد الرّحمن بن أبي عبد اللّه، قال: قال الصّادق عليه السّلام: إذا ورد عليكم حديثان مختلفان فاعرضوهما على كتاب اللّه، فما وافق كتاب اللّه فخذوه، و ما خالف كتاب اللّه فردّوه إلى غير هذه ممّا هي قريبة من التواتر أو متواترة.

اتفاقا همين آيت الله العظمي خويي كه گفتيد از معتقدين به تحريف قرانست :

و بالجملة وقوع التّحريف و النّقصان في آيات الأحكام على فرض ثبوته ليس بأبعد من غيبة الامام ، فكما أنّ المكلفين صاروا سببا لاختفائه و غيبته ، و مانعا عن تبليغه و الرّجوع إليه مع كونه أساس الأحكام و عماد الاسلام ، فكذلك صاروا مانعا عن استنباط الأحكام من القرآن بسبب ما فعلوه فيه من التّحريف و أحدثوه فيه من النّقصان .

و حجة القائلين بالتّحريف أيضا وجوه كثيرة
بعضها مثبت لوقوع مطلق التّحريف ، و بعضها مختص باثبات الزّيادة و النقيصة ، و بعضها دالّ على النّقصان فقط فالأدلة في المقام على ثلاثة أقسام .

الثامن ما رواه الصّدوق في التوحيد
باسناده عن عليّ بن الحسن بن عليّ بن فضّال عن أبيه عن الرّضا عليّ بن موسى عليهما السّلام قال سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ :
( هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ في ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلآئِكَةُ ) قال : يقول : هل ينظرون إلاّ أن يأتيهم اللّه بالملائكة في ظلل من الغمام ، و هكذا نزلت ، و العجب من الصّدوق مع روايته ذلك كيف أنكر وقوع التّحريف فيه .

فان قلت : سلّمنا وجود التّحريف فيه فلم لم يصحّحه أمير المؤمنين عليه السّلام حيثما جلس على سرير الخلافة مع أنّه لم يكن منه مانع يومئذ .
قلت : إنّه عليه السّلام لم يتمكن منه لوجود التقية المانعة من حيث كونه مستلزما

و كيف كان فقد ظهر و تحقّق ممّا ذكرنا كله أنّ حدوث التّحريف و النّقصان في القرآن ممّا لا غبار عليه .
و أمّا الزّيادة ففيها تردّد و الأقوى العدم إذ الدّليل عليها ليس إلاّ عدّة روايات و هي لا تقاوم الاجماعات التي ادّعاها الشّيخ و الصّدوق و الطبرسي و المحقّق الكاظمي .


سید معصوم;922962 نوشت:
خدا را شکر که پس از سماجت بیش از اندازه بنده هنوز همان حرف اول را تحویل می دهی؟ بزرگترین علمای وهابی و ....
یعنی خدا را شکر که چیزی برای گفتن نداری
این بزرگترین علمای شیعه اسم ندارند؟
بنده نیز با بزرگترین علمای اهل سنت، بزرگترین مراجع فعلی و قبلی و آینده و گذشته و بزرگترین علمای مسحیت یهودیت زردشتیت بودایی و برهمایی مباحثات کثیره و مجالس متعدده داشته و دارم و همشان را نیز محکوم کرده ام!!!!!!!! اما اسمشان را نمی دانم

دوست گرامي شما اگر چيزي بلد هستيد و سواد بحث داريد بسم الله ... چرا هي از بحث اصلي فرار ميكنيد ؟! با اين روش مشكلاتتان بيشتر ميشود و همه شكستتان را بهتر ميبينند .

خیر البریه;922965 نوشت:
دوست گرامي شما اگر چيزي بلد هستيد و سواد بحث داريد بسم الله ... چرا هي از بحث اصلي فرار ميكنيد ؟! با اين روش مشكلاتتان بيشتر ميشود و همه شكستتان را بهتر ميبينند .

میخواستم عدم صداقتتان برای یکبار و همیشه بر دوستان تاپیک مشخص شود که این همه مناظره مناظره که میکنید و دم از بزرگتیرین علمای شیعه و سنی می زنید واقعیت خارجی ندارد اگر اشتباه می کنم با دادن لسیت نام علمای بزرگ شیعه و سنی بنده را از اشتباه بیرون بیاورید

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

امام جواد (علیه السلام)؛ شهید روش تفسیر قرآن با قرآن

«زرقان، یکى از دوستان صمیمى احمدبن ابى داود، قاضى بغداد بود. او مى‌گوید: روزى دوستم احمد را دیدم که از مجلس معتصم (هشتمین خلیفه عباسى) مى‌آید؛ اما خیلى افسرده و ناراحت است. گفتم: چرا این قدر ناراحت و افسرده‌اى؟ پاسخ داد: امروز در مجلس خلیفه، ابو جعفر ابن الرضا (علیه السلام) چنان مرا عاجز و درمانده کرد که آرزو کردم، اى کاش بیست ‏سال پیش از این مرده بودم و مثل چنین روزى را نمى‌دیدم! گفتم: مگر چه شده؟ گفت: امروز در مجلس خلیفه نشسته بودیم، شخصى را به اتهام دزدى پیش خلیفه آوردند و او به سرقت اعتراف کرد. در این حال، معتصم به دانشمندان و فقهاى مجلس رو کرده و گفت: چگونگى اجراى حد الهى بر این دزد را بیان کنید! دست او را چطور قطع کنیم؟ من گفتم: دست دزد را باید از مچ قطع کرد. خلیفه پرسید، به چه دلیل؟ گفتم: به دلیل آن که دست، انگشتان و کف تا مچ را شامل مى‌شود و خداوند در آیه تیمم فرموده: «فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه»؛ «[با خاک پاک تیمم کنید و] از آن، بر صورت [پیشانى] و دست‌ها [تا مچ] بکشید». بسیارى از علماء در این نظریه با من موافقت کرده و آن را تأیید نمودند. اما عده‌اى دیگر گفتند: باید دست را از آرنج‏ برید. خلیفه پرسید: به چه دلیل؟ گفتند: به دلیل آیه وضو که مى فرماید: «فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق‏»؛ «[هنگام اقامه نماز] صورت و دست‌ها را تا آرنج ‏بشویید.» خداوند متعال حدود دست را در این آیه تا آرنج معین کرده است. برخى نیز فتوا دادند که: باید از شانه، دست را قطع کرد و استدلال مى‌کردند که دست از انگشتان تا شانه را شامل مى شود. خلیفه با مشاهده اختلاف آراء در میان فقها متحیر شده و به محمد بن على (علیه السلام) رو کرده و گفت: اى ابا جعفر! در این موضوع شما چه مى‌گویید! او پاسخ داد: علماء گفتارهاى خود را بیان کردند و شما شنیدید؛ مرا از بازگو کردن نظریه‌ام معاف بدار! خلیفه گفت: شما را به خدا سوگند نظر خود را در این موضوع بیان کنید. حضرت جواد (علیه السلام) فرمودند: اکنون که قسم دادى، به ناچار نظر خود را مى گویم: این حدود که علماى مجلس تعیین کردند صحیح نیست، بلکه باید چهار انگشت او، بدون انگشت ابهام، بریده شود. خلیفه گفت: دلیل شما براى این مدعا چیست؟

محمد بن على (علیه السلام) پاسخ داد:پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرموده است: «السجود على سبعة اعضاء: الوجه والیدین و الرکبتین والرجلین؛ سجده با هفت عضو انجام مى شود: پیشانى، دو [کف] دست، دو زانو و دو [انگشت ابهام] پا.» اى خلیفه! هرگاه دست را از مچ، یا از مرفق جدا کنند، دیگر دستى براى سجده باقى نمى‌ماند؛ در صورتی که خداوند متعال در قرآن مى فرماید: «و ان المساجد لله»؛ «مواضع سجده مخصوص خداوند است.» و هر چه براى خدا باشد بریده نمى شود. معتصم از این استدلال قرآنى شگفت زده شد و آن را تصدیق نمود. آنگاه دستور داد انگشتان دزد را طبق نظر محمد بن على (علیه السلام) بریدند.»1

«زرقان در ادامه سخن خود مى گوید: ابن ابى داود از آن روز به بعد سخت مضطرب و پریشان احوال بود و با خود مى‌گفت: چرا نظریه او (که قاضى مخصوص خلیفه است) پذیرفته نشد، اما فتواى یک جوان پذیرفته شد و او از شدت حسد بر خود مى‌پیچید، تا این که بعد از سه روز پیش معتصم رفته و چنین گفت: نصیحت و خیرخواهى امیرالمؤمنین بر من واجب است و من مى‌ترسم اگر این سخن را نگفته باشم، در روز قیامت در آتش جهنم بسوزم. پرسید: چه مى خواهى بگویى؟! ابن ابى داود گفت: وقتى شما مجلسى را مرکب از علماء و فقها تشکیل مى‌دهید، تا امر مهمى از امور دینى مطرح شود و در آن مجلس وزراء، امراء، فرماندهان نظامى، صاحب منصبان کشور، دربانان و خدمتگزاران حضور دارند، گفتگوها و مذاکرات این مجلس را مردم در خارج مى شنوند و به همه جا پخش مى‌شود، با این حال شما در چنین جلسه با شکوهى راى فقها را رد کرده و گفته یک مرد جوانى را مى‌پذیرید که عده زیادى به امامت او قائل هستند و آنان او را به مقام خلافت ‏شایسته‌تر مى‌دانند، این عمل شما موجب مى‌شود که جایگاه محمد بن على (علیه السلام) در میان مردم تقویت ‏شده و حکومت ‏شما تضعیف شود! هنگامى که خلیفه عباسى سخنان کینه توزانه این قاضى حسود را شنید، رنگش تغییر یافت و به او گفت: خداى متعال به تو جزاى خیر دهد که مرا راهنمایى کرده و آگاه ساختی. سخن چینى ابن ابى داود آنچنان خلیفه را دگرگون کرده و افکارش را پریشان ساخت که به فاصله چند روز امام جواد (علیه السلام) را مسموم کرده و به شهادت رساند.»2


1. حر عاملی، محمد بن حسن. تفضیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج‏28، ص253. بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث. 2. عیاشی، محمد بن مسعود. تفسیر عیاشى، ج‏1، ص‏319؛ پاک‌نیا، عبدالکریم. جلوه‌هایى از نور قرآن در قصه‌ها، مناظره‌ها و نکته‌ها (نسخه الکترونیکی)، ص‏ص 101-103. مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین (ع).

به این منبع: http://ghoranian.info/1394/02/10/ema...oran-be-ghoran و http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo...40&catid=23384

با سلام. متأسفانه دوستان اصلاً ملاحظه نمی کنن و بحث رو بی دلیل تا صفحه 11 جلو برده اند، در حالی که اکثر مباحث هیچ ربطی به این تاپیک نداره.

عماد;922734 نوشت:
از این که به بحث برگشتید متشکرم
در پستی که فرمودید پرسش خاصی ندیدم اگر پرسش را واضح بفرمائید متشکر می شوم

جناب عماد با تشکر از پاسخی که دادید، البته من همان موقع به شما جواب داده بودم، ولی گویا شما دیر ملاحظه کردید.

پست بنده سؤالات بسیار روشنی داشت که اگر به لینک مراجعه می کردید قابل ملاحظه بود:

بنده هم عرض کردم که وقتی ما ادعای تواتر گزارش یا رقابت بین دو گروه را می کنیم، یعنی کار این تحقیقها انجام شده، نه اینکه تازه باید برویم به قول شما پایان نامه بنویسیم. وقتی این امور اثبات شده نیستند، چطور می شود ادعای تواتر کرد یا مدعی شد که این دو گروه از صدر اسلام با هم در رقابت بوده اند؟

امروز اتفاقی در غرب می افتد، دو رسانه مسیحی و یهودی، مسلمانها را عامل انجام این اتفاق می نامند. آیا با توجه به اینکه مسیحیان و یهودیان همیشه با هم اختلاف داشته و دارند، قطعاً مسلمانان در این اتفاق نقش داشته اند؟

من که برای انکار کردن نمی پرسم. من می پرسم که محکمتر معتقد باشم. بنده هم می خواهم بدانم علما چگونه به این رسیده اند که آنقدر افرادی بر کل قرآن شهادت داده اند که تبانی آنها بر دروغ یا به اشتباه افتادن همگی آنها با هم، مورد اعتنای عقلا نیست. شما ببینید ما تواتر حدیث ثقلین و حدیث غدیر را چگونه ثابت می کنیم. آیا اثبات آنها فراتر از حد رایج و معمول است؟ آیا تا به حال شنیده اید کسی بگوید حدیث غدیر که با سند صحیح به 110 راوی مختلف نسبت داده می شود، متواترتر از قرآنی است که توسط 9 کاتب جمع شده؟ باید بپذیریم که اثبات تواتر به سبکی که برای حدیث ثقلین و حدیث غدیر، انجام شده است، رایج است که بزرگان به آن شکل تواترشان را ثابت کرده اند.

بنده در هیچ چیز شک نکردم. بنده درخواست اثبات کردم. این بحثی عقلایی است. ابتدا باید گزارشات طبری و طبقات و به قول شما بلاذری، قطعی الصدور از منظر عقلا باشند، تا بعد بتوان آنها را مبنا قرار داد برای یقین عقلایی بر اساس محتوای گزارششان. الان من در چه چیز تشکیک کرده ام؟ من درخواست اثبات کرده ام، و این کاملاً عقلایی است.

گر بنده ادعای تواتر گزارشها در مورد ابن مسعود را کرده ام که شما از من چنین چیزی را می خواهید؟ بنده عرض کردم که این مسئله در مستنداتی ذکر شده است، تا مشخص شود که همسویی ابن مسعود با سایرین در جمع قرآن، آنقدرها هم بدیهی و قطعی نیست، ولی ابداً ادعای تواتر در این مسئله را ندارم.

لطفاً به موارد فوق پاسخ بدهید.

عماد;922734 نوشت:

اما گاهی دو مطلب از مقدمات یکسانی برخوردارند . مثال بنده از تهران به طرف مشهد می روم و دیگری از تهران به طرف سمنان طبیعی است هر دو از ورامین و شهرهای بین تهران و سمنان می گذرند
جنابعالی و برخی دیگر از دوستان تصور می کنند که بنده در صدد اثبات عدم تحریف قرآن هستم نخیر بنده در صدد اثبات همان تواتر هستم. اما این دو بحث در برخی موارد از مقدمات یکسان برخوردارند
اینکه تعداد قابل ملاحظه ای از صحابه قرآن را جمع کرده اند. اگر چه مقدمه است بر عدم تحریف اما مقدمه تواتر نیز می باشد.
قرآنی نازل شده و پیامبرصلی الله علیه واله به تعدادی از صحابه دستور کتابت می دهند. یعنی قرآن از سوی تعدادی قابل ملاحظه ای از صحابه کتابت شده و تعداد قابل ملاحظه ای از آنان نیز این قرآن را در زمان پیامبر صلی الله علیه واله جمع کرده اند.
پس در زمان پیامبر صلی الله علیه واله آنچه حضرت به عنوان آیات قرآن می فرموده متواترا ثبت شده است.

بله، بحث عدم تحریف را دیگران دارند مطرح می کنند، ولی این مقدمه شما، تا خودش متواتر نباشد، آیا می تواند سازنده یک تواتر باشد؟ شما فرمودید که برای اثبات تواتر این مقدمه نیاز به پایان نامه نویسی است، بنده پرسیدم: اگر این امر هنوز ثابت نشده و پایان نامه نویسی می خواهد، چطور آن را طرح و ادعا می کنیم؟

عماد;922734 نوشت:

بنده اینجا در صددم که اثبات کنم تعدادی از افراد قرآن را کتابت می کردند و تعدادی نیز قرآن را جمع آوری کردند. در این باره بیش از 20 گزارش داریم. آیا همین را قبول دارید؟

از این گزارش چند گزارش صحیح است؟ اگر صحت این گزارشها ثابت نشده، آیا از تجمع گزارشهای ضعیف، تواتر حاصل می شود؟

متشکرم

חסר משמעות;923009 نوشت:
بنده هم عرض کردم که وقتی ما ادعای تواتر گزارش یا رقابت بین دو گروه را می کنیم، یعنی کار این تحقیقها انجام شده، نه اینکه تازه باید برویم به قول شما پایان نامه بنویسیم. وقتی این امور اثبات شده نیستند، چطور می شود ادعای تواتر کرد یا مدعی شد که این دو گروه از صدر اسلام با هم در رقابت بوده اند؟

بله کار انجام شده و درکتاب های متعددی که در زمنیه علومی قرآنی نوشته شده است این بحث ما مطرح شده است اما متوجه عرض بنده نشدید بنده عرض کردم اینجا جای بررسی 20 گزارش نیست چون به پایان نامه می ماند

חסר משמעות;923009 نوشت:
امروز اتفاقی در غرب می افتد، دو رسانه مسیحی و یهودی، مسلمانها را عامل انجام این اتفاق می نامند. آیا با توجه به اینکه مسیحیان و یهودیان همیشه با هم اختلاف داشته و دارند، قطعاً مسلمانان در این اتفاق نقش داشته اند؟

ربطی به مسئله ما ندارد به قول طلبه ها قیاس مع الفارق است.
اگر یک مسئله ای مثل حادثه پالسکو اتفاق افتاد و دو گروه اصلاح طلب و اصول گرا که دنبال نشان دادن ضعف یکدیگرند عینا مثل هم نقل کردند مشخص می شود این مسئله اتفاق افتاده است مخصوصا اگر در تحریف آن استفاده برای طرفین باشد پس همین که مثل هم گفته اند یعنی مودیدی است بر تواتر

חסר משמעות;923009 نوشت:
من که برای انکار کردن نمی پرسم. من می پرسم که محکمتر معتقد باشم. بنده هم می خواهم بدانم علما چگونه به این رسیده اند که آنقدر افرادی بر کل قرآن شهادت داده اند که تبانی آنها بر دروغ یا به اشتباه افتادن همگی آنها با هم، مورد اعتنای عقلا نیست.

ظاهرا بحث شما اصلا تاریخی نیست بنده نیز از ابتدا نمی خواستم ورود پیدا کنم ولی تصور کردم سوال جدیدی باشد که در تاپیک های دیگر نبوده و تاریخی صرف است
اما علما از اینکه
یک: عده ای در زمان پیامبرصلی الله علیه واله قرآن را می نوشتند
دو: عده ای آن را حفظ می کردند
سه: پس از پیامبر صلی الله علیه واله گر چه اختلافاتی در مورد قرآن پیش آمد اما همه فرق با آنکه در بسیاری مسائل اختلاف دارند در این مسئله اتحاد داشتند . امامان شیعه روایات مختلف دارند که حمل بر همین قرآن می شود بزرگان اهل نست نیز همین طور
اینها همه برای علما علم آور شده است که قران متواتر نقل شده است

חסר משמעות;923009 نوشت:
شما ببینید ما تواتر حدیث ثقلین و حدیث غدیر را چگونه ثابت می کنیم. آیا اثبات آنها فراتر از حد رایج و معمول است؟ آیا تا به حال شنیده اید کسی بگوید حدیث غدیر که با سند صحیح به 110 راوی مختلف نسبت داده می شود، متواترتر از قرآنی است که توسط 9 کاتب جمع شده؟ باید بپذیریم که اثبات تواتر به سبکی که برای حدیث ثقلین و حدیث غدیر، انجام شده است، رایج است که بزرگان به آن شکل تواترشان را ثابت کرده اند.

در تواتر بودن قرآن علاوه بر جمع 9 کتاب مسائل دیگری تاریخی نیز به کمک می آیند که در قسمت اول عرض کردم

חסר משמעות;923009 نوشت:
بنده در هیچ چیز شک نکردم. بنده درخواست اثبات کردم. این بحثی عقلایی است.

بله عرض کردم که تاریخی صرف نیست علاوه بر نقل عقل نیز به کمک می آید و برخی مباحث حدیثی کلامی می شود

חסר משמעות;923009 نوشت:
ابتدا باید گزارشات طبری و طبقات و به قول شما بلاذری، قطعی الصدور از منظر عقلا باشند،

این دیگر از مباحثی است که در حد یک پایان نامه است و در یک تاپیک نمی گنجد بررسی هر کدام از گزارشها تاپیک مجزای می طلبد

חסר משמעות;923009 نوشت:
بله، بحث عدم تحریف را دیگران دارند مطرح می کنند، ولی این مقدمه شما، تا خودش متواتر نباشد، آیا می تواند سازنده یک تواتر باشد؟

اگر بنا باشد مقدمه متواتر خود متواتر باشد تسلسل پیش می آید مثلا کسی ادعا می کند جریان الف متواتر است به دلیل دلایل ب و ج و د و ... اگ بگوئیم هرکدام از ب و ج و د باید متواتر باشند و به سراغ اثبات تواتر ب باشیم باری اثبات ب به مقدمات ح ط ی نیاز داریم اما خود اینها نیز باید تواترشان اثابت شود و این یعنی همان تسلسل

חסר משמעות;923009 نوشت:
فرمودید که برای اثبات تواتر این مقدمه نیاز به پایان نامه نویسی است، بنده پرسیدم: اگر این امر هنوز ثابت نشده و پایان نامه نویسی می خواهد، چطور آن را طرح و ادعا می کنیم؟

مجدد عرض می کنم اثبات شده اما در کابهای علوم قرانی اما ما نمی توانیم در این تاپیک به اندازه یک پایان نامه مطلب بنویسم . اگر چنین باشد شخصی پایان امه ای بر می دارد وارد سایت شده و یکی یکی مباحث را با کارشناسان ما جلو می رود بنده عرض نکردم که نیاز به پایان نامه است بنده عرض کردم توقعی که شما دارید در حد یک پایان نامه است و این دو با هم متفاوت هستند

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

خیر البریه;922964 نوشت:
بله از 10 نفر و20 و 70 و 40 و...هم گفته اند اما ما حد اقلش را گفتيم تا ببينيم چگونه گفتيد فوق متواتر است ؟! ضمنا ثابت نكرديد كه قرائت عاصم فقط به مولا علي ع ميرسد ؟

مطلبی که بنده نقل کردم واضح بود تواتر عدد خاصی ندارد این مشهور است!

فوق حد تواتر است به این دلیل که واضح است تعدد سندش و ادله اش و اینکه اگر به قول شما حداقل 5 تا باشد یا نظر شیخ انصاری که 11 حدیث برای یک مطلبی که مدعی تواترش میشود نقل میکند پس 20 روایت قطعا فوق حد تواتر است

وانگهی بنده فقط 20 تا نقل کردم و الا حدود 40 روایت است حالا سوای از روایاتی که قرآن رو معیار و محک قرار داده و یا دلیل برتری رو قرآن میدونه وغیره که بیش از 100 روایت خواهد شد

اولا نگفتم فقط به امام علی میرسه بهتره در کلمات دقت کنید گفتم به امام علی میرسه و ایضا به عثمان و زید بن ثابت و ابی ابن کعب(بنا بر نقل قرآن چاپ سعودی که دارم)

ثانیا مگر شما منکر این مطلب هستید که این قرائت به امام علی هم میرسد در سلسله اش؟؟؟!! بهتر است بیشتر مطالعه بفرمایید

خیر البریه;922964 نوشت:
صاحب حدائق رحمه الله برعكس شهيد ثاني

صاحب حدائق با تمام احترامی که برایش قائلیم شاگرد شهید ثانی هم نیست در علم و فقه

خیر البریه;922964 نوشت:
اصلا قرائات را متواتر نميداند و قرائات را پوچ ميداند :

یعنی همه قرائات تواتر ندارد؟؟!! در این صورت خود حرف صاحب حدائق پوچ است چون حداقل قرائت حفص از عاصم قطعا متواتر است و از زمان امام علی تا به امروز بوده است وانگهی بسیار بزرگتر از او معقد به تواتر قرائات هستند مثل علامه حلی

یک توصیه میکنم بهتر است اصلا حرف رو به علما نکشانید چون اعاظم مکتب اهل بیت و اجماع بزرگان مخالف این نظریات شما و امثال نعمت الله جزایری میفرمایند که حزایری در حد شاگردی امثال شیخ بهایی هم نیست چه رسد به شیخ طوسی و علامه حلی و سید مرتضی و این در بحث با امامیه قطعا به ضرر شما خواهد بود فتامل

خیر البریه;922964 نوشت:
دوست عزيز مشكلي در كپي كردن نيست

کپی کردن حقیقت بهتر است از تولید باطل!!

خیر البریه;922964 نوشت:
ميگويد خبري كه حكمش در كتاب وسنت پيدا نشود (فيهما) مطروح است ... ما هم از همان اول فرياد زديم كه مقصود از قرآن همان قران كاملست (قران + سنت ؛ قبل از تجريد عمر ) كه در آن آيات رجم و... بنص بخاري وكافي نوشته شده بود !!!!!

این مطلب رو شما قبلا هم گفته بودی درباره روایات عرض ولی یا عمدا یا سهوا بی توجهی میکنی به این مطلب که:

اولا صرف روایت با سنت فرق دارد

ثانیا سنت باید قطعیه باشد نه هر سنتی

ثالثا سنت قطعیه نمیتواند مخالف قرآن باشد این رو (مطلب سوم رو حداقل) همه اصولیون و علمای بزرگ مکتب اهل بیت علیهم السلام تصریح دارند

بعد شما در پرانتز نوشتی Sad (قران + سنت ؛ قبل از تجريد عمر ) )) قبل از تجرید عمر رو شما اضافه کردی و الا شیخ انصاری نگفته پس بهتر است تفکرات خود رو به علمای بزرگ مکتب اهل بیت علیهم السلام (نه کسانی که اصلا در حد عالم نیستند مثل حاجی نوری و...) مرتبط نکنی!!!

روایت رجم ولو اگر سندش هم صحیح باشد هرگز مورد قبول برای اثبات تحریف قرآن نیست چون روایت نمیتواند مخالف قرآن باشد و اثبات تحریف قرآن بکند و این منطوق صریح روایات عرض بر احادیث و برداشت صحیح عقلی از بیش از 50 روایت معتبر از اهل بیت علیهم السلام است و دلایل دیگر...

خیر البریه;922964 نوشت:
اتفاقا همين آيت الله العظمي خويي كه گفتيد از معتقدين به تحريف قرانست :

نشد جناب! شما سوالی کردی بعد که پاسخ میدهیم سریع بحث را به سمت دیگری میبری

شما سوالی کردی در پست شماره 93:(( حال بفرماييد كدام عالم بزرگ شيعه گفته اين حديث عرضه اخبار بر قران متواتر است ؟! ))

در پاسخ نام و متن نظر علمای شیعه رو قرا دادیم یا قبول دارید یا ندارید اگر قبول دارید که هیچ بحث واضح است اگر نه باغ دلیل رد کنید نرید سر این مطلب که بله آیت الله خویی فلان مطلب رو گفته!!

خود آیت الله خویی در تفسیر البیان فرمودند در میان محققین و اهل علم شیعه قرآن تحریف نشده حالا شما میای از ایشون یک مطلب دیگر رو نقل میکنی!!

خیر البریه;922964 نوشت:
از عامه هم :

اینم از عجایب گفتاری شماست

شما در پست شماره 89 و 93 گفتید:(( حتی اهل سنت هم این اخبار را ضعیف دانسته اند !)) و (( نكته : اگر اين خبر متواتر بود بايد اهل سنت كه بيشتر مسلمين هستند آنرا صحيح بدانند و قبولش كنند نه اينكه آنرا تضعيف شمرند !))

بنده پاسخ دادم این از عدم دقت در تحقیق شماست چون اهل سنت در این مطلب دو دسته هستند که یک دسته این اخبار معتبر میدانند پس بهتر است اینقدر کلی گویی نکنید که بله عامه اینطور میگن اهل سنت این طور میگن نه خیر برادر من اهل سنت همه موافق نظر شما رو ندارند و هستند بزرگانی چون فخر رازی و سرخسی که این روایات عرضه احادیث بر قرآن رو معتبر میدونن که در پست شماره 98 با نام و آدرس و مطلب را عرض کردم


رضا ثقلین;923366 نوشت:
وانگهی بنده فقط 20 تا نقل کردم و الا حدود 40 روایت است حالا سوای از روایاتی که قرآن رو معیار و محک قرار داده و یا دلیل برتری رو قرآن میدونه وغیره که بیش از 100 روایت خواهد شد

سلام

تکرا رمیکنم که طبق متن همین اخباریکه خودتان اوردید ما عرضه بر کتاب و سنت را قبول داریم چون قران بدون سنت یا عترت ناقص است و فهم نمیشود طبق اخبار دیگر .

رضا ثقلین;923366 نوشت:
اولا نگفتم فقط به امام علی میرسه بهتره در کلمات دقت کنید گفتم به امام علی میرسه و ایضا به عثمان و زید بن ثابت و ابی ابن کعب(بنا بر نقل قرآن چاپ سعودی که دارم)

ثانیا مگر شما منکر این مطلب هستید که این قرائت به امام علی هم میرسد در سلسله اش؟؟؟!! بهتر است بیشتر مطالعه بفرمایید

دقت کنید من هم همین را میخواستم بگم که فقط به امام علی ع نمیرسد !!!!

رضا ثقلین;923366 نوشت:
صاحب حدائق با تمام احترامی که برایش قائلیم شاگرد شهید ثانی هم نیست در علم و فقه

نظر شما برای خودتان معتبر است .

رضا ثقلین;923366 نوشت:
یعنی همه قرائات تواتر ندارد؟؟!! در این صورت خود حرف صاحب حدائق پوچ است چون حداقل قرائت حفص از عاصم قطعا متواتر است و از زمان امام علی تا به امروز بوده است وانگهی بسیار بزرگتر از او معقد به تواتر قرائات هستند مثل علامه حلی

مشکل شما همین است که ما سالیان درازیست که گفتیم طبق اسناد موجود ، قبل از قرن 4 تواتری نداریم ؟ اصلا بگید این کلمه تواتر از کی پیدا شد ؟؟؟؟

آیادرطبقه اول یعنی زمان رسول خدا ص اختلاف قرائات نشان عدم تواتر در همین طبقه اول نیست ؟

و گفتید از زمان امام علی تا به امروز بوده است ، لطفا سند ؟

برای انهدام تواتر شخصی وزوری ابوبکر مجاهد که به 7 قرائت محدود نمود همین اضافه کردن 7 قرائت به قراء توسط علمای بعد کافیست :

قراءة يعقوب من القراءات العشر المتواترة. وقد أخطأ من جعل قراءة يعقوب من القراءات الشاذة، قال ابن الجزري "قلت: ومن أعجب، بل من أكبر الخطأ، جعل قراءة يعقوب من الشواذ الذي لا تجوز القراءة به ولا الصلاة، وهذا شيء لا نعرفه قبل، إلا في هذا الزمان، ممن لا يعول على قوله، ولا يلتفت إلى اختياره ... فليعلم أنه لا فرق بين قراءة يعقوب وقراءة غيره من السبعة عن أئمة الدين المحققين
وابن جزري هم بشدت از قرائت يعقوب دفاع نموده و شاذ دانستن قرائت وي را از اكبر خطا آت ميداند .

رضا ثقلین;923366 نوشت:
یک توصیه میکنم بهتر است اصلا حرف رو به علما نکشانید چون اعاظم مکتب اهل بیت و اجماع بزرگان مخالف این نظریات شما و امثال نعمت الله جزایری میفرمایند که حزایری در حد شاگردی امثال شیخ بهایی هم نیست چه رسد به شیخ طوسی و علامه حلی و سید مرتضی و این در بحث با امامیه قطعا به ضرر شما خواهد بود فتامل

اتفاقا روش وتوصیه من به همگان تحقیق شخصی است اما شما اول اسم علما را اوردید .

ضمنا هیچ یک از این علمایی که گفتید شاگرد علامه مجلسی و محدث نوری و نعمت الله جزائری هم حساب نمیشوند .

رضا ثقلین;923366 نوشت:
روایت رجم ولو اگر سندش هم صحیح باشد هرگز مورد قبول برای اثبات تحریف قرآن نیست چون روایت نمیتواند مخالف قرآن باشد و اثبات تحریف قرآن بکند و این منطوق صریح روایات عرض بر احادیث و برداشت صحیح عقلی از بیش از 50 روایت معتبر از اهل بیت علیهم السلام است و دلایل دیگر...

ما سالهاست منتظریم یک نفر معنی و مفهوم کلمه قران را برای ما بگوید بدون اشکال و موافق اخبار .

مقصود امام صادق ع از قران چیست ؟ (قران قبل از قرن 4 )

رضا ثقلین;923366 نوشت:
خود آیت الله خویی در تفسیر البیان فرمودند در میان محققین و اهل علم شیعه قرآن تحریف نشده حالا شما میای از ایشون یک مطلب دیگر رو نقل میکنی!!

از ایشون ! دوست عزیز وقتی شما هنوز علما را نمیشناسی و فکر میکنید حبیب الله خویی همان ابوالقاسم خویست تقصیر ما چیست ؟ !

رضا ثقلین;923366 نوشت:
بنده پاسخ دادم این از عدم دقت در تحقیق شماست چون اهل سنت در این مطلب دو دسته هستند که یک دسته این اخبار معتبر میدانند پس بهتر است اینقدر کلی گویی نکنید که بله عامه اینطور میگن اهل سنت این طور میگن نه خیر برادر من اهل سنت همه موافق نظر شما رو ندارند و هستند بزرگانی چون فخر رازی و سرخسی که این روایات عرضه احادیث بر قرآن رو معتبر میدونن که در پست شماره 98 با نام و آدرس و مطلب را عرض کردم

مقصود ما این بود که ثابت کنیم این خبر متواتر نیست که شکر خدا ثابت شد با خرق اجماع .

واما نوشتید :و الا شیخ انصاری نگفته ، مشکلی نیست مقدم بر وی شیخ کلینی 1000 سال قبل از وی گفته است .و دیگران. حتی گفتیم که شیخ انصاری هم نگفته عرضه فقط بر قران !

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


خیر البریه;923405 نوشت:
تکرا رمیکنم که طبق متن همین اخباریکه خودتان اوردید ما عرضه بر کتاب و سنت را قبول داریم چون قران بدون سنت یا عترت ناقص است و فهم نمیشود طبق اخبار دیگر .

واقعا نباید اینقدر تکرار کنم یک مقدار بیشتر دقت کنید روایات عرضه احادیث بر قرآن متواتر است بی شک آن روایاتی هم که فقط درش لفظ قرآن اومده و نه سنت اون هم حداقل حداقل 5 طریق سندی داره پس به ادعای شما که حداقل 5 طریق رو متواتر میدونید این دسته از اخبار هم که فقط قرآن رو(به تنهایی نه همراه با سنت) محور و محک اصلی قرار داده نه قرآن و سنت رو با هم(ولو اینکه اون دسته از اخبار هم به صورت جداگانه اگر بررسی شود اونها هم متواتر است) متواتر است

پس ادعای تحریف قطعا و حتما از منظر این روایات و برداشت عقلی سلیم و واضح محال است و روایات تحریف قطعا جعلی است درباره ناقص بودن قرآن بدون سنت هم در تاپیک جدا گانه ای بحث باید بشود

خیر البریه;923405 نوشت:
دقت کنید من هم همین را میخواستم بگم که فقط به امام علی ع نمیرسد !!!!

خوب برادر من اگر قبول داری به امام علی میرسد قضیه واضح است و این قرائت هم متواتر میشه هم معتبر چون هم ازنظر زمانی از صدر اسلام است هم از منظر اهل بیت مورد تایید

وانگهی شما که اینقدر برایتان نظر اهل سنت مهم است و روایات اونها رو نقل میکنید و میگید روایات شیعه و سنی خوب به غیر از امام علی این قرائت به ادعای اهل سنت و آنچه که در انتهای قرآن چاپ عربستان سعودی وجود دارد و اسناد روایی و تاریخی به عثمان بن عفان-زید بن ثابت و ابی بن کعب و عبد الله بن مسعود هم میرسد حالا به نظر ابن حزم اندلسی که وجود 4 صحابه رو برای تواتر کافی میدونه پس این قرائت یعنی قرائت حفص از عاصم از دیدگاه اهل سنت هم متواتر است!

خیر البریه;923405 نوشت:
نظر شما برای خودتان معتبر است .

این نظر بنده به تنهایی نیست بلکه شما میتوانید از علما و فقهای معاصر هم این مطلب رو بپرسید همه بر این متفق هستند این نظر شماست که خلاف علم است و قطعا حتی برای خودتان هم معتبر نیست!


خیر البریه;923405 نوشت:
مشکل شما همین است که ما سالیان درازیست که گفتیم طبق اسناد موجود ، قبل از قرن 4 تواتری نداریم ؟ اصلا بگید این کلمه تواتر از کی پیدا شد ؟؟؟؟

این روش صحیحی نیست برادر من سوال شما و جواب بنده چه بود؟؟!! بار دیگر سوالتان و پاسخ بنده رو بخونید شما یا جواب سوال رو بده و اگر اشتباه است رد کن یا عقل و اخلاق میگه اگر صحیح است قبول کن چرا اینقدر از این شاخه به اون شاخه میری!!

بحث رو عوض نکن روی اصل مطلب متمرکز باش ادعای اینکه ما سالهاست این رو میگیم و با علمای شیعه و سنی و وهابی چنین بودیم و ... اصلا ربطی به بحث نداره و جناب سید معصوم هم پاسختان را داد بهتر است روی سوال و جواب و بحث فعلی متمرکز باشید

خیر البریه;923405 نوشت:
و گفتید از زمان امام علی تا به امروز بوده است ، لطفا سند ؟

شما خودتان گفتید تنها به امام علی نمیرسد(پکس یعنی علاوه بر امام علی به دیگران هم میرسد) و اسناد متعدد میگه این قرائت به امام علی میرسد و از دیدگاه اهل سنت هم علاوه بر امام علی به ابی بن کعب و عثمان و زید بن ثابت و عبد الله بن مسعود

یک نمونه از اسنادش الفهرست ابن ندیم و نمونه های دیگری هم هست که برای اطاله کلام بیان نمیکنم دوستان به کتاب قرآن هرگز تحریف نشده علامه حسن زاده آملی مراجعه کنند


خیر البریه;923405 نوشت:
آیادرطبقه اول یعنی زمان رسول خدا ص اختلاف قرائات نشان عدم تواتر در همین طبقه اول نیست ؟

همه قرائت ها به ابی عبد الرحمن بن سلمی قاری باز میگردد که او قرائت خود را از امیر المومنین علیه السلام گرفته بود و حضرت امیر هم از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم

وانگهی در میان بزرگان شیعه و سنی هم قرائت حفص از عاصم برگزیده و برتر است مثل احمد بن حنبل -ابن مجاهد عراقی -شمس الدین ذهبی-ابن شهر آشوب-علامه حلی و... به کتاب تبیان مراجعه بفرمایید که در انتها آدرسش رو خواهم داد ان شا الله

خیر البریه;923405 نوشت:
اتفاقا روش وتوصیه من به همگان تحقیق شخصی است اما شما اول اسم علما را اوردید .

ان شا الله خود شما هم به این امر عامل باشید نه اینکه تقلید محض و شدید از امثال محدث نوری و جزایری داشته باشید

خیر البریه;923405 نوشت:
ضمنا هیچ یک از این علمایی که گفتید شاگرد علامه مجلسی و محدث نوری و نعمت الله جزائری هم حساب نمیشوند .

این نوشته شما حجت رو برای تمام کسانی که این پست ها و موضوع رو میخوانند و خواهند خواند واضح و تمام کرد که شما یا متعصبید یا کم علمید یا اصلا علمای امامیه رو نمیشناسید

کسی که نعمت الله جزایری و محدث نوری را برتر از علامه حلی(معروف به اعلم علمای اسلام) و شیخ طوسی (معروف به شیخ الطائفه الامامیه) بداند اصلا دیگر نباید از علما برای او سخن گفت چون یکی از سه مورد بالا را دارد و باید به حل و مطالعه این سه مورد بپردازد!!

(این ادعای شما یکی از عجیب ترین و خنده دار ترین ادعاهایی بود که از یک شخصی که مدعی است با علمای شیعه و سنی و وهابی مناظره کرده و احادیث اهل بیت و اهل سنت رو سالهاست بررسی میکند و گوش فلک را با حرف هایش کر کرده شنیده بودم دو صد گفته چون نیم کردار نیست!!)

خیر البریه;923405 نوشت:
از ایشون ! دوست عزیز وقتی شما هنوز علما را نمیشناسی و فکر میکنید حبیب الله خویی همان ابوالقاسم خویست تقصیر ما چیست ؟ !

اولا میزان شناخت شما از علما در چند جمله قبل و ادعای مضحکتان کاملا مشخص و واضح شد پس بهتر است به جای اشکل گرفتن از دیگران خودتان یک مقدار مطالعه کنید یا احتمالا تعصبتان را درمان کنید

ثانیا بنده اگر میرزا حبیب الله خویی صاحب شرح نهج البلاغه منهاج البراعه رو نمیشناختم که از او مطلب نقل نمیکردم در پست شماره 99!!!!

ثالثا این اشکال شما بود که مشخص نکردید کدام خویی چون در میان اهل علم آیت الله العظمی خویی که میگویند یعنی سید ابوالقاسم خویی مرجع عالی قدر معاصر ولی شما این تعبیر رو برای میرزا حبیب الله خویی به کار بردید که خوب این به خاطر همین مطلب است که شهرت میان اهل علم رو بهش بی توجهی کردید سهوا یا عمدا

رابعا در مطلبی که بنده نقل کردم و شما هم نقل قول کردین نام هر دو عالم خویی بود پس عقلانی این بود که مشخص میکردید کدام یک منظورتان است

خامسا شما گفتید:(( اتفاقا همين آيت الله العظمي خويي كه گفتيد)) در حالی که بنده این تعبیر رو برای آیت الله سید ابوالقاسم خویی به کار بردم نه برای میرزا حبیب الله خویی پس باز اشکال نوشتاری شما بود

اما درباره کتاب تبیان: http://www.albalaq.com/post/153.htm

جمع بندی

پرسش:
چگونه می توان ثابت کرد که قرآن با تواتر به دست ما رسیده است؟
پاسخ:
در اسناد تاریخی آمده است که پس از نزول وحی تعداد زیادی از صحابه آن را نگارش می کردند(1) در المحبر آمده که 9 نفر قرآن را جمع آوری کردند(2) به گفته ابن عبدالبر نقل می کند« قال: كان ممن جمع القرآن على عهد رسول الله(صلى الله عليه واله) هو حىّ عثمان بن عفان، و على ابن أبى طالب(علیه السلام)، و عبد الله بن مسعود من المهاجرين، و سالم مولى أبى حذيفة بن عتبة بن ربيعة مولى لهم ليس من المهاجرين.» کسانی که قرآن را جمع آوری کردند و الان زنده هستند عثمان بن عفان، حضرت علی علیه السلام، عبدالله بن مسعود، از مهاجرین و سالم مولی ابی حذیفه از غیر مهاجرین بودند(3) این عبارت نشان از آن دارد که کسانی نیز بودند که قرآن را جمع آوری کرده بودند اما در قید حیات نبودندبرخی منابع ثابت بن زید یا پدرش (4) عبدالله بن عمروعاص(5) مجمع بن جاریه(6)سعد بن عبید از انصار(7)معاذ بن جبل، و عبادة بن الصامت، و أبى بن كعب، و أبو أيوب، و أبو الدرداء(8) و تعدادی بسیاری از این افراد از جمله کسانی هستند که قرآن را جمع آوری کرده اند. این مطالب تنها در الاستبعاب و اسدالغابه نیامده بلکه برخی از منابع دیگر نیز نقل کرده اند ابن سعد در طبقات در چند صفحه این بحث را مطرح کرده است(9)
اما دو نکته:
یک: جمع همه این افراد بر دروغ نوشتن امکان ندارد زیرا برخی از آنها در جبهه های مقابل و مخالف هم بودند
دو: روایاتی از پیامبر(صلی الله علیه واله) رسیده از جمله: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله) ...فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ.(10)

پیامبر (صلی الله علیه وآله)می فرمایند آنچه موافق کتاب خداست بگیرید و آنچه مخالف است رها کنید

این احادیث بر کدام قرآن باید عرضه شود
پس تا قرن دوم همان قرآنی که بر پیامبر(صلی الله علیه واله) نازل شده موجود بوده است.
از قرن دوم، سوم، چهارم و .... تفاسیری موجود است که از تفسیر فاتحه شروع شده به سوره ناس تمام شده است البته برخی تفاسیر از فاتحه شروع کرده اند تا مقداری پیش رفته اند اما همان مقدار با قرآن فعلی سازگاری دارد
وجود چند تفسیر از قرون اولیه که طبق قرآن فعلی چینش شده وتفسیر کرده اند و عدم وجود تفسیری مخالف یعنی تفسیری که چینش را طوری دیگر بداند نشان از تواتر عقلائی مورد نظر شما دارد.
در قرن سه و چهار و پنج هر کدام بیش از ده تفسیر داریم که همین چینش را دارند و تفسیر متفاوت که نشان از چینشی جز این باشد بنده ندیده ام اگر شما دیده اید بفرمائید
همین دلیل بر تواتر لااقل از قرن سوم تا کنون است.
قرن سوم:
تفسير التسترى تسترى ابومحمد سهل بن عبدالله
تفسير الحبرى حبرى كوفى ابو عبدالله حسين بن حكم
التفسير المنسوب الى الامام العسكری، امام ابومحمد حسن بن على عسكرى
تفسير قمى قمى على بن ابراهيم
غريب القرآن ابن قتيبه ابن قتيبه عبدالله بن مسلم
مجازالقرآن ابو عبيده معمر بن مثنى
قرن چهارم
اعراب القرآن( زجاج)، زجاج ابراهيم بن سرى بن سهل
اعراب القرآن( نحاس)، نحاس ابوجعفر احمد بن محمد
بحرالعلوم، سمرقندى نصربن محمد بن احمد
ترجمه تفسير طبرى طبری مورخ
احكام القرآن( جصاص) جصاص احمد بن على، چهارم، دار احياء التراث العربى، چاپ بيروت1405 ق، ، محمد صادق قمحاوى
تفسير القرآن العظيم( ابن‏ابى‏حاتم) ابن ابى حاتم عبدالرحمن بن محمد
تفسير القرآن المجيد شيخ مفيد محمد بن محمد
تفسير فرات الكوفى فرات كوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهيم
جامع البيان فى تفسير القرآن طبرى ابو جعفر محمد بن جرير
حقائق التفسير سلمى محمد بن حسين(این تفسیر مشتمل بر تفسیر امام صادق علیه السلام و )
كتاب التفسير عياشى محمد بن مسعود
قرن پنج:
احكام القرآن، طبرى كيا هراسى ابوالحسن على بن محمد، پنجم، دارلكتب العلمية، بيروت1405 ق،
اسباب نزول القرآن( واحدى)واحدى على بن احمد، پنجم، دار الكتب العلمية، بيروت، 1411 ق، چاپ اول، كمال بسيونى زغلول
تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم اسفراينى ابوالمظفر شاهفور بن طاهر
التبيان فى تفسير القرآن طوسى محمد بن حسن
تفسير سور آبادى سور آبادى ابوبكر عتيق بن محمد
تلخيص البيان عن مجازات القرآن سيد رضى ابوالحسن محمد بن حسين
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل حسكانى عبيد الله بن احمد
قرن ششم:
إيجازالبيان عن معاني القرآن، نيشابورى محمود بن ابو الحسن
تفسير جوامع الجامع طبرسى فضل بن حسن
تفسير نسفى نسفى ابوحفص نجم‏الدين محمد
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن ابوالفتوح رازى حسين بن على
زاد المسير فى علم التفسير ابن جوزى ابوالفرج عبدالرحمن بن على
فقه القرآن فى شرح آيات الأحكام راوندى قطب الدين سعيد بن هبة الله
قرن هفتم:
إعجاز البيان في تفسير أم القرآن، صدر الدین قونوی
التبيان فى اعراب القرآن عكبرى عبدالله بن حسين
تفسير ابن عربى، ابن عربى ابو عبدالله محيى الدين محمد
الجامع لأحكام القرآن؛ قرطبى محمد بن احمد
دقائق التأويل و حقائق التنزيل حسنى أبوالمكارم محمود بن محمد
سعد السعود للنفوس منضود حلى سيد على بن طاووس
قرن هشتم
أنوار التنزيل و أسرار التأويل بيضاوى عبدالله بن عمر
البحر المحيط فى التفسير اندلسى ابو حيان محمد بن يوسف
تفسير القرآن العظيم( ابن كثير) ابن كثير دمشقى اسماعيل بن عمرو
تفسير القرآن الكريم( ابن قيم) ابن قيم جوزى محمد بن ابى بكر
تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان نيشابورى نظام الدين حسن بن محمد
جلاء الأذهان و جلاء الأحزان جرجانى ابو المحاسن حسين بن حسن
كتاب التسهيل لعلوم التنزيل ابن جزى غرناطى محمد بن احمد
قرن نهم
التبيان فى تفسير غريب القرآن ابن هائم شهاب الدين احمد بن محمد
تفسير الجلالين محلى جلال الدين / جلال الدين سيوطى
جواهر الحسان فى تفسير القرآن ثعالبى عبدالرحمن بن محمد
قرن دهم
تأويل الآيات الظاهرة حسينى استرآبادى سيد شرف الدين على
تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين كاشانى ملا فتح الله
الدر المنثور فى تفسير المأثور سيوطى جلال الدين
زبدة البيان فى أحكام القرآن، مقدس اردبيلى احمد بن محمد
سواطع الالهام فى تفسير القرآن فيضى دكنى ابوالفضل
بنابراین در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه واله)، برخی به عنوان کاتب قرآن و برخی به عنوان حافظ قرآن را به قرن اول و دوم رسانده و از آن به بعد از قرن دوم تا قرن دهم یعنی تا زمان صفویه تفاسیری موجود است که قرآن را به صورت فعلی و چینش سور فعلی تفسیر کرده اند. این خود گویای آن است که همان قرآن زمان پیامبرصلی الله علیه واله به دست ما رسیده است زیرا این تفاسیر از سوره حمد شروع شده و به سوره ناس خاتمه می یابد.

 

پی نوشت ها:
1.مقریزی، تقى الدين أحمد بن على،إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقيق محمد عبد الحميد النميسى، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1420/1999.،ج‏9،ص:334
2. ابن حبیب، محمد، كتاب المحبر، تحقيق ايلزة ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديدة، بى تا.،ص:286
3. این عبدالبر، یوسف، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب،تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى، 1412/1992،ج‏3،ص:1130
4.همان،ج‏1،ص:199؛
5. همان،ج‏3،ص:1293؛
6. همان،ج‏3،ص:1293
7. ابن اثیر، علی بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بيروت، دار الفكر، 1409/1989،ج‏2،ص:208
8. همان، ج3، ص56
9. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى،تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1410/1990،ج‏2،ص:271
10. شیخ کلینی، الكافي، اسلامية، ج‏1، ص: 69.

 

موضوع قفل شده است