جمع بندی نا امیدی از ازدواج

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نا امیدی از ازدواج

با سلام،
بنده 36 ساله و مجرد هستم.
بیش از دو سال است براي ازدواج اقدام كرده ام. براي ازدواج دوست دارم همسرم زيبا باشد.
اولين جايي كه براي خواستگاري رفتم، به لحاظ زيبايي همان بود كه مي‌خواستم. خانواده‌هامون به هم می‌خوردند. از لحاظ مذهبی به هم می‌خوردیم. من دکتری و ایشان فوق لیسانس و 28 ساله. از لحاظ قد و قواره هم بنده 10 سانتیمتر بلندتر بودم و به هم می‌خوردیم. جوري بود كه فكر كردم دعايم مستجاب شده است. اما پاسخ منفي گرفتم و نزديك 6 ماه يا بيشتر افسردگي داشتم و حدود یک سال و نیم قرص مصرف می‌کردم.
شبها در رخت خوابم گريه مي‌كردم (بدون اينكه خانواده چيزي بفهمد). در همان شش ماه و پس از آن چند جاي ديگر رفتيم اما در همان نگاه اول همه چيز برايم تمام شد. پدرم اصرار مي‌كرد كه سريع و با يك جلسه تصميم نگيرم. اما من فقط مي گفتم به دلم ننشست و با احساس عذاب وجدان مقاومت مي كردم.
پدر و مادرم علاقه دارند از همشهری‌مان که ساکن تهران هستند دختر بگیرم. مواردي ديگر هم بود كه خودم مي‌شناختم اما زيبا نبودند يا وقتي مادرم مي گفت چهره دختر معمولي است به يك بهانه اي از رفتن سر باز مي زدم. يك مورد هم شد كه (همشهری نبودند) با ترغيب یک مشاور با اينكه گفتم خيلي برايم زيبا نبود، ادامه دادم اما پس از چند جلسه پاسخ منفي گرفتم و ناراحت نشدم و شايد يك نفس راحت هم كشيدم.
حرفهايم زياد است، اما نوشتن آن طول مي كشد. مي دانم خودم به لحاظ چهره معمولي هستم. در اطرافم دختراني هستند كه خيلي زيبا هستند، اما سن و سالشان اصلا به من نمي خورد. اگر خواستگاري هم كنم، قطعا نخواهند پذيرفت. چند بار نماز جعفر طيار خواندم، سوره یس را بارها خواندم، يك بار سوره طه را روي كاغذ نوشتم، توسل كردم، تمام دعاهاي ازدواج را بارها خواندم. اما مي دانم با توجه به سن و سالم، روحياتم و چهره ام بعيد است چنين ازدواجي نصيبم شود.
چند وقتی هست از دعا کردن خسته شدم. می‌گفتند در دعا کردن باید اصرار کرد، بعضی هم می‌گفتند اصرار نباید کرد. کلا دلسرد شدم. مي دانم شايد بگوييد زيبايي نبايد معيار اصلي ازدواج باشد يا دين و ايمان مهمتر است. اما يك همسر كه بيشتر نخواهم داشت. اینها را هم همیشه قبل از خواستگاری رفتن می‌پرسیدم که دختر حتما اهل نماز و روزه و رعایت محرم و نامحرم باشد. با اين روند يا مجرد مي مانم يا يك ازدواج مصلحتي یا با کراهت خواهم داشت.
گاهي به خواستگاري اولم كه فكر مي كنم، قلبم به تپش مي‌افتد، اما جز غم و اندوه نصيبم نيست. هر چند منزلشان دو کوچه پایین تر است، اما یک بار هم ندیدمش. البته اصلا دیگر آن دختر برایم مهم نیست و انشاا... با هر کس ازدواج کرده خوشبخت باشد. فقط آخر این چه قسمتی بود، در همان خواستگاری اول عاشق شوم.
در آن زمان افسردگی به من گفتند (عَسی أن تکرَهوا شَیئاً وهو خیرٌ لکم وَعسی أن تُحِبّوا شیئاً وهو شَرٌّ لکم) من هم قبول کردم، گفتم با توجه به روحیات دختر شاید بعد از ازدواج به مشکل می‌خوردیم. به من گفتند دست بالای دست بسیار است، قبول کردم. اما تا حال (نزدیک 20 مورد) هیچ دختری نه تنها حال و هوای آن دختر را برایم بلکه در همان نگاه اول برایم تمام می‌شود.
خیلی وقت است که دیگر هر کسی معرفی می‌کنند به گونه‌ای دلزده هستم. چون از طرفی احتمال زیاد می‌دهم که به دلم نخواهد نشست. از طرفی هم اگر بروم و نپسندم باید چگونه پاسخ پدر و مادرم را بدهم. به همین خاطر دست روی دست می‌گذارم. می‌خواهم به استخاره پناه ببرم. ولی برای استخاره هم دست روی دست می‌گذارم. اصلا نمی‌دانم برای چه موضوعی باید استخاره کنم. هنوز که هنوز است چشم انتظارم دعاهایم مستحاب شود.
همه فکر می‌کنند چون من دکتری هستم و بیشتر مشغول کار علمی هستم از عشق و عاشقی سر در نمی‌آورم. تازگي هم به مرگ فكر مي كنم و آرزو مي كنم اي كاش راهي بود كه از دست زندگي خلاص شوم. روز به روز از هم سن و سالهای خودم در همه زمینه‌ها عقب می‌افتم. گاهي فكر مي كنم آه دختراني كه فقط به خاطر زيبا نبودنشان رد كرده ام پشت سرم است!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امین

سلام دوست عزیز

امیدوارم به زودی حال روحیتون خوب بشه و ازدواج موفقی داشته باشید.

با توجه به اینکه شما علایم افسردگی شدیدرو دارید باید به این نکته توجه کنید که یک فرد افسرده نباید دست به انتخاب بزند چون به احتمال زیاد دچار اشتباه خواهد شد.لازم است به این نکات توجه داشته باشید:

1. آدم افسرده به شدت میل جنسیش پایین می آید و به جایی می رسد که دیگر با دیدن جنس مخالف ،هیچ حس جنسیی نخواهد داشت.لذا یکی از دلایلی که شما کسی را نمی پسندید همین افسردگی شماست که موجب می شود هیچ حسی به طرف مقابل نداشته باشید و در نتیجه او را نپسندید.

2.افراد افسرده به شدت اعتماد به نفسشان پایین می آید لذا هنگام انتخاب به سراغ کسانی می روند که بسیار از آنها پایین تر باشند در نتیجه فرد افسرده با کسی ازدواج خواهد کرد که همشأن و کفو او نیست.

3.افراد افسرده زمانیکه وارد زندگی مشترک می شود به خاطر سردی عاطفی و فقدان برانگیختگی جنسی ودر نتیجه ناتوانی جنسی ،برای ازدواج دچار اختلافات زناشویی خواهند شدکه احتمال طلاق به شدت قوت می گیرد که حتی اگر احتمال طلاق هم نباشد دوران عقد و اوایل ازدواج به تلخی خواهد گذشت.

با توجه به این نکات لازم است که شما در ابتدا مشکل افسردگی خود را حل کنید و بعد اقدام به ازدواج کنید.

تنها به خوردن قرص اکتفا نکنید. شما حتما حتما باید یه روان شناس مراجعه کنید و دوره درمان افسردگی را بگذرانید.درمان ممکن است چند ماه طول بکشد.

نگران نباشید افسردگی قابل درمان است و اکثر انسانها در زندگی خود آنرا تجربه می کنند.

نا امیدی کلید افسردگی است.به آینده امیدوار باشید.انشالله این بحران رو هم پشت سر خواهید گذاشت و به روال عادی زندگی برخواهید گشت.

موفق باشید.

hamdask;922013 نوشت:
با سلام،
بنده 36 ساله و مجرد هستم.
بیش از دو سال است براي ازدواج اقدام كرده ام. براي ازدواج دوست دارم همسرم زيبا باشد.
اولين جايي كه براي خواستگاري رفتم، به لحاظ زيبايي همان بود كه مي‌خواستم. خانواده‌هامون به هم می‌خوردند. از لحاظ مذهبی به هم می‌خوردیم. من دکتری و ایشان فوق لیسانس و 28 ساله. از لحاظ قد و قواره هم بنده 10 سانتیمتر بلندتر بودم و به هم می‌خوردیم. جوري بود كه فكر كردم دعايم مستجاب شده است. اما پاسخ منفي گرفتم و نزديك 6 ماه يا بيشتر افسردگي داشتم و حدود یک سال و نیم قرص مصرف می‌کردم.
شبها در رخت خوابم گريه مي‌كردم (بدون اينكه خانواده چيزي بفهمد). در همان شش ماه و پس از آن چند جاي ديگر رفتيم اما در همان نگاه اول همه چيز برايم تمام شد. پدرم اصرار مي‌كرد كه سريع و با يك جلسه تصميم نگيرم. اما من فقط مي گفتم به دلم ننشست و با احساس عذاب وجدان مقاومت مي كردم.
پدر و مادرم علاقه دارند از همشهری‌مان که ساکن تهران هستند دختر بگیرم. مواردي ديگر هم بود كه خودم مي‌شناختم اما زيبا نبودند يا وقتي مادرم مي گفت چهره دختر معمولي است به يك بهانه اي از رفتن سر باز مي زدم. يك مورد هم شد كه (همشهری نبودند) با ترغيب یک مشاور با اينكه گفتم خيلي برايم زيبا نبود، ادامه دادم اما پس از چند جلسه پاسخ منفي گرفتم و ناراحت نشدم و شايد يك نفس راحت هم كشيدم.
حرفهايم زياد است، اما نوشتن آن طول مي كشد. مي دانم خودم به لحاظ چهره معمولي هستم. در اطرافم دختراني هستند كه خيلي زيبا هستند، اما سن و سالشان اصلا به من نمي خورد. اگر خواستگاري هم كنم، قطعا نخواهند پذيرفت. چند بار نماز جعفر طيار خواندم، سوره یس را بارها خواندم، يك بار سوره طه را روي كاغذ نوشتم، توسل كردم، تمام دعاهاي ازدواج را بارها خواندم. اما مي دانم با توجه به سن و سالم، روحياتم و چهره ام بعيد است چنين ازدواجي نصيبم شود.
چند وقتی هست از دعا کردن خسته شدم. می‌گفتند در دعا کردن باید اصرار کرد، بعضی هم می‌گفتند اصرار نباید کرد. کلا دلسرد شدم. مي دانم شايد بگوييد زيبايي نبايد معيار اصلي ازدواج باشد يا دين و ايمان مهمتر است. اما يك همسر كه بيشتر نخواهم داشت. اینها را هم همیشه قبل از خواستگاری رفتن می‌پرسیدم که دختر حتما اهل نماز و روزه و رعایت محرم و نامحرم باشد. با اين روند يا مجرد مي مانم يا يك ازدواج مصلحتي یا با کراهت خواهم داشت.
گاهي به خواستگاري اولم كه فكر مي كنم، قلبم به تپش مي‌افتد، اما جز غم و اندوه نصيبم نيست. هر چند منزلشان دو کوچه پایین تر است، اما یک بار هم ندیدمش. البته اصلا دیگر آن دختر برایم مهم نیست و انشاا... با هر کس ازدواج کرده خوشبخت باشد. فقط آخر این چه قسمتی بود، در همان خواستگاری اول عاشق شوم.
در آن زمان افسردگی به من گفتند (عَسی أن تکرَهوا شَیئاً وهو خیرٌ لکم وَعسی أن تُحِبّوا شیئاً وهو شَرٌّ لکم) من هم قبول کردم، گفتم با توجه به روحیات دختر شاید بعد از ازدواج به مشکل می‌خوردیم. به من گفتند دست بالای دست بسیار است، قبول کردم. اما تا حال (نزدیک 20 مورد) هیچ دختری نه تنها حال و هوای آن دختر را برایم بلکه در همان نگاه اول برایم تمام می‌شود.
خیلی وقت است که دیگر هر کسی معرفی می‌کنند به گونه‌ای دلزده هستم. چون از طرفی احتمال زیاد می‌دهم که به دلم نخواهد نشست. از طرفی هم اگر بروم و نپسندم باید چگونه پاسخ پدر و مادرم را بدهم. به همین خاطر دست روی دست می‌گذارم. می‌خواهم به استخاره پناه ببرم. ولی برای استخاره هم دست روی دست می‌گذارم. اصلا نمی‌دانم برای چه موضوعی باید استخاره کنم. هنوز که هنوز است چشم انتظارم دعاهایم مستحاب شود.
همه فکر می‌کنند چون من دکتری هستم و بیشتر مشغول کار علمی هستم از عشق و عاشقی سر در نمی‌آورم. تازگي هم به مرگ فكر مي كنم و آرزو مي كنم اي كاش راهي بود كه از دست زندگي خلاص شوم. روز به روز از هم سن و سالهای خودم در همه زمینه‌ها عقب می‌افتم. گاهي فكر مي كنم آه دختراني كه فقط به خاطر زيبا نبودنشان رد كرده ام پشت سرم است!

سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

شاخصی که برای ازدواج در نظر گرفتین و اینقدر روش تمرکز کردین .... باعث میشه که چشمتون رو به سایر شاخص ها ببندید ... و این اشتباه بسیار بزرگی هست ... احتمال اشتباه کردنتون خیلی خیلی زیاد میشه ... من بارها به تجربه به این مساله رسیدم که تمرکز بیش از حد و عدم داشتن تمرکز هر دوشون میتونند خطرناک باشند ... بنابراین در مقدمه سخن ازتون میخوام که تمرکزتون رو از رویه زیبایی بردارید .... نگاهی کلی تر داشته باشید ... فکر کنین رفتین کفاشی ... دست رویه کسی بزارین که باهاش راحت تر هستین ... دست رویه کسی بزارین که حاضر باشه برای جوک های بی مزه شما بخنده ... دست رویه کسی بزارین که بتونه بویه گنده جورابهاتون رو تحمل کنه و ... اگر این کار رو نکنین ... در آینده همش باید در فکر راضی کردن همسرتون باشین ... صبح تا شب بدوید ... باز هم همسرتون ازتون راضی نمیشه .... و درنهایت افسردگی و جدایی ... فراموش نکنیم که در شهرهای بزرگ از هر 3 ازدواج یکیش به طلاق میانجامه ...

و اما ...
شما خواستتون این هست که همسری زیبا داشته باشید ...
از 100 نفر ... تقریبا 10 نفر زشت هستند ... 10 نفر زیبا هستند ... و 80 نفر معمولی ...

و شما میخواهید که همسری زیبا داشته باشید ... مقبول ...

برای انجام دادن این کار ...
باید در درون زمینه ای بتونین بین 10 درصد نخست باشید ...

مثلا اگر شما خودتون جزو کسانی بودید که زیبا بود ... منطقا راحت تر میتونستید که همسری زیبا پیدا کنین ... که ظاهرا اینگونه نیست ... بنابراین باید ببینید که در چه زمینه ای چنین خصوصیتی رو دارید ...

1. آیا پولدار هستید ( مثلا میتونیم بگیم که از متوسط جامعه پولدار تر هستید )
2. آیا خوش اخلاق تر هستید ( مثلا میتونیم بگیم که دوستان زیادی دارید و ارتباطات قوی دارید )
3. آیا برونگرا تر هستید ( مثلا میتونیم بگیم که در درون یک مجلس میتونید گل مجلس باشید )
4. آیا تحصیلات بالایی دارید ( مثلا میتونیم بگیم که بین 10 نفر دارای تخصص یا تحصیلات ویژه ای هستید )
5. آیا بدنسازی رفتین و هیکل خوبی دارید ( مثلا میتونیم بگیم که بین 10 نفر دارای بدن خوبتر و ورزیده تری هستید )
و ...

و زمانیکه دارید از کسی خواستگاری میکنید .

1. اولا باید بتونید به ایشان ثابت کنید که در تمامی زمینه ها معمولی هستید ... یعنی اینکه بتونین بهشون ثابت کنین که ضعف ندارین ... مثلا اگر روابط اجتماعی خوبی ندارین ... با این حال باید بتونین یک روابط اجتماعی متوسطی رو به نمایش بزارین ...
2. ثانیا باید بتونین در درون یک زمینه ... ثابت کنین که جزو 10 درصد نخست هستید ... باید بتونید ثابت کنید که کسی بدنش به اندازه شما قوی نیست ... یا باید ثابت کنید که هیچ کسی به اندازه شما سواد نداره و ...

در این بین هیچ کاری هم به بازخوردهای اون شخصی که ازش دارین خواستگاری میکنین نداشته باشید ... چ

مثلا اگر دارید سوادتون رو به رخ میکشید ... ممکن هست که ایشون یا خانواده ایشون ... سره جلسه خواستگاری این مساله رو کم اهمیت یا بی اهمیت جلوه بدن ... ولی به هیچ عنوان ... تاکید میکنم به هیچ عنوان نباید شما از خودتون ضعف نشون بدین ... به این فکر نکنین اگر که شما از فکرها و ایده هاتون بگید ... کسی که دارین ازش خواستگاری میکنین با خودش میگه این رمانتیک نیست ...

مثلا اینجوری بگید ...

1. من دکترای عمران گرفتم و رشته ام رو خیلی خیلی دوست دارم .
2. باید بتونید هیجانات ایشون رو تحریک کنین ... باید کلامتون سراسر هیجان باشه .
3. باید بتونین آرزوهایی رو به تصویر بکشید ... اروپا !!! پایان نامه !!! مقالات ISI !!! چاپ مقاله در درون یک نشریه بین المللی ... دعوت شدن از طرف اسانید کشورهای خارجی ... رشد کردن پویا ... استیو جابز ...
4. مثلا ... من از معماری جناب هوماس هیچ ایرادی نتونستم بگیرم ... باید جملاتتون اصیل ؛ با ارزش ؛ باشه ...
5. اگر در جایی احساس ضعف کردید دو تا راه حل دارید ...

الف ) من Linux , Android رو تموم کردم و بر رویه اونها تسلط دارم اما الان به نظرم کمی باید از اونها فاصله بگیرم و برم یک هنری رو یاد بگیرم .
ب) من از اون آدمهایی هستم که مردم برای شغلشون جوک میسازن و میگن موشک هوا میکنه ... راستش آره ... به جایی رسیدم که دارم برای ناسا برنامه نویسی میکنم .
ج ) در این زمینه من هیچ تخصصی ندارم ... احساس میکنم اگر استعدادهایم رو در مسیری دیگر خرج کنم بهتر نتیجه میگیرم .

در نهایت صحبتی که میخواستم حضورتون بکنم این هستش که هیچ ایرادی نداره که خودت رو بالا نشون بدی ... و باید این کار رو بکنی ... اگر این کار رو نکنی یا نتونی بکنی ... جزو همون 80 درصد هستی ... و بالاجبار ( که شاید هم بهتر باشه ) با یکی از اون 80 در صد ازدواج میکنی ...

در پایان ...
تنها راه مخ زدن ... تحریک هیجانات هست ...

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

مارینر;922460 نوشت:
ی که میخواستم حضورتون بکنم این هستش که هیچ ایرادی نداره که خودت رو بالا نشون بدی ... و باید این کار رو بکنی ... اگر این کار رو نکنی یا نتونی بکنی ... جزو همون 80 درصد هستی ... و بالاجبار ( که شاید هم بهتر باشه ) با یکی از اون 80 در صد ازدواج میکنی ...

در پایان ...
تنها راه مخ زدن ... تحریک هیجانات هست ...

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

غلو در توانایی ها در حضور کسی که قرار است زمان زیادی با او سپری شود و در کنارش راحت باشیم حتی اگر بخواهیم جزء 10 در صد باشیم بنظر معقول نیست
مگر واقعا آن ویژگی ها را داشته باشیم یا عزم و اراده محکم و قابل اتکایی برای رسیدن به آن داشته باشیم که باید شفاف باشد برای طرف مقابل تا اگر بعدا نتوانستیم باشیم مشکلی پیش نیاید ان شاء الله

ان شاء الله خدا همسری شایسته و خوب نصیب ایشان می کند
و با انتخاب معیار و اولویت بندی مناسب همسری مناسب پیدا کنند
ان شاء الله

یا علی(س)@};-[/]

[="Times New Roman"][="Black"]شما اعتماد به نفست خیلی پایینه

مردم رو هم خیلی دست بالا میگیری

یکی از مهترین راه های تقویت اعتماد به نفس روراستی و صداقت با خودت هست.

به همون اندازه ای که هستی خودتو نشون بده.

یکی از اقوام ده جا خواستگاری رفت جوابش کردن ، هروقت میخواست نتیجه ی خواستگاریشو بگه میگفت از دختره خوشم نیومد بلند شدم اومدم.

اگر بخوای با خالی بندی واسه خودت اعتبار کسب کنی

اول اینکه به راحتی بقیه میفهمن خالی می بندی

دوم اینکه شرایطی پیش میاد که باید خودتو ثابت کنی

سوم اینکه تا آخر عمرت باید استرس و نگرانی اینو داشته باشی که مبادا دیگران دست کم بگیرنت و مدام در حال توجیه کردن شکست هایی باشی که وجود ندارند.

خودتو با تمام ضعف هات بپذیر و تلاش کن برطرفشون کنی و به ضعف هات به عنوان ایراد هایی نگاه کن که امروز هستند ولی فردا نیستند چون داری برطرفشون میکنی.

و اصلا و ابدا خودت رو دست کم نگیر ، این دنیا پره از دکتر و استاد دانشگاه و مهندسی که هرتابر سرشون نمیشه و دو ریال کارایی ندارن و بیشتر اسم روی خودشون میزارن تا اینکه واقعا توانایی کاری رو داشته باشند.

زیبایی دختر تا حدودی لازمه ، ولی بیشتر دنبال دختری باش که مغز و شعور داشته باشه.[/]

Im_Masoud.Freeman;922470 نوشت:
[=Times New Roman]شما اعتماد به نفست خیلی پایینه

مردم رو هم خیلی دست بالا میگیری

یکی از مهترین راه های تقویت اعتماد به نفس روراستی و صداقت با خودت هست.

به همون اندازه ای که هستی خودتو نشون بده.

یکی از اقوام ده جا خواستگاری رفت جوابش کردن ، هروقت میخواست نتیجه ی خواستگاریشو بگه میگفت از دختره خوشم نیومد بلند شدم اومدم.

اگر بخوای با خالی بندی واسه خودت اعتبار کسب کنی

اول اینکه به راحتی بقیه میفهمن خالی می بندی

دوم اینکه شرایطی پیش میاد که باید خودتو ثابت کنی

سوم اینکه تا آخر عمرت باید استرس و نگرانی اینو داشته باشی که مبادا دیگران دست کم بگیرنت و مدام در حال توجیه کردن شکست هایی باشی که وجود ندارند.

خودتو با تمام ضعف هات بپذیر و تلاش کن برطرفشون کنی و به ضعف هات به عنوان ایراد هایی نگاه کن که امروز هستند ولی فردا نیستند چون داری برطرفشون میکنی.

و اصلا و ابدا خودت رو دست کم نگیر ، این دنیا پره از دکتر و استاد دانشگاه و مهندسی که هرتابر سرشون نمیشه و دو ریال کارایی ندارن و بیشتر اسم روی خودشون میزارن تا اینکه واقعا توانایی کاری رو داشته باشند.

زیبایی دختر تا حدودی لازمه ، ولی بیشتر دنبال دختری باش که مغز و شعور داشته باشه.

سلام ...
با قسمتی از کلامتون موافقم و با قسمتی از کلامتون مخالفم ...

در ابتدای سخنم به ایشون گفتم که ببینند که در درون چه زمینه ای جزو 10 درصد نخست هستند و سعی کنند که در درون همون زمینه فخر فروشی کنند ... هیچ ایرادی هم از نظره من نداره ...

آقا مسعود مشگل از جایی دیگر هست ... مشگل از اینجاست که خیلی ها هنر فخر فروشی رو بلد نیستند ...
مثله کودکی میمونند که یا فروتن هست ... و یا اینکه در درون جمع بلند بلند داد میزنه بابام از همتون پولدار تره ...

فخر فروشی یعنی اینکه بتونیم خودمون رو همونجوری که هستیم نمایش بدیم ... امیال و خواسته هامون رو به گونه ای تعریف کنیم که اون حالت زشت و زننده ای که شما میگین بوجود نیاد ... و این هنر هست و چون خیلی ها بلد نیستند با خودشون میگن که فروتنی کنیم ... فروتنی آدم رو به چشم میاره ... در حالیکه این یک افسانه هست .

فخر فروشی یعنی اینکه بدونیم چجوری خودمون و تلاشهامون رو بازگو کنیم ... مانند بچه ای نباشیم که به دوستش میگه عروسکه من از ماله تو قشنگ تره ... بابایه من پولدارتره !!!

مهم نیست که ایشون چقدر درس خونده اند ... مهم نیست که در درون ذهنشون چه میگذره ... مهم نیست که چقدر عاقل و اندیشمند و توانا هستند اگر ایشون نتونند خودشون رو نمایش بدهند مثله این میمونه که هیچ کاری نکرده اند .

باید فخر فروشی ... صادقانه باشه ... باید اصیل و گیرا باشه ... باید مساله کاملا حقیقی باشه ... باید احساس غرور در درون چشهات دیده بشه ... وگرنه دیگران خیلی راحت میفهمند که داری بازیشون میدی ...

اوایل جوونیم ... اون زمانها که هنوز کوچولو بودم .... خیلی ها رو میدیم که سواد و دانششون از من پائین تر هست ... ولی پستهای بهتری رو میگرفتند ... اون دوران و اون زمونها تموم شدند ... چون من یاد گرفتم که چجوری خودم رو عنوان کنم وبتونم فخر بفروشم ...

روش کلاسیک فخر فروشی آسانسوری :
من از اون آدمهایی بودم که خیلی دیر شکوفا میشن ... در درون دبیرستان درسم خیلی ضعیف بود ... ولی در درون پیش دانشگاهی جبران کردم و تونستم در درون دانشگاه آزاد درس بخونم ... به مرور زمان به رشته ام علاقمند شدم ... رشد کردم و رشد کردم تا تونستم در درون دانشگاه صنعتی شریف قبول بشم ... و الان یک پست خیلی خوب در درون فلان ارگان دارم ...

از سطح پائین شروع کرد و طبقه طبقه بالا رفت ... و هیچ احساس زننده ای هم نداشت ...

hamdask;922013 نوشت:
با سلام،
بنده 36 ساله و مجرد هستم.
بیش از دو سال است براي ازدواج اقدام كرده ام. براي ازدواج دوست دارم همسرم زيبا باشد.
اولين جايي كه براي خواستگاري رفتم، به لحاظ زيبايي همان بود كه مي‌خواستم. خانواده‌هامون به هم می‌خوردند. از لحاظ مذهبی به هم می‌خوردیم. من دکتری و ایشان فوق لیسانس و 28 ساله. از لحاظ قد و قواره هم بنده 10 سانتیمتر بلندتر بودم و به هم می‌خوردیم. جوري بود كه فكر كردم دعايم مستجاب شده است. اما پاسخ منفي گرفتم و نزديك 6 ماه يا بيشتر افسردگي داشتم و حدود یک سال و نیم قرص مصرف می‌کردم.
شبها در رخت خوابم گريه مي‌كردم (بدون اينكه خانواده چيزي بفهمد). در همان شش ماه و پس از آن چند جاي ديگر رفتيم اما در همان نگاه اول همه چيز برايم تمام شد. پدرم اصرار مي‌كرد كه سريع و با يك جلسه تصميم نگيرم. اما من فقط مي گفتم به دلم ننشست و با احساس عذاب وجدان مقاومت مي كردم.
پدر و مادرم علاقه دارند از همشهری‌مان که ساکن تهران هستند دختر بگیرم. مواردي ديگر هم بود كه خودم مي‌شناختم اما زيبا نبودند يا وقتي مادرم مي گفت چهره دختر معمولي است به يك بهانه اي از رفتن سر باز مي زدم. يك مورد هم شد كه (همشهری نبودند) با ترغيب یک مشاور با اينكه گفتم خيلي برايم زيبا نبود، ادامه دادم اما پس از چند جلسه پاسخ منفي گرفتم و ناراحت نشدم و شايد يك نفس راحت هم كشيدم.
حرفهايم زياد است، اما نوشتن آن طول مي كشد. مي دانم خودم به لحاظ چهره معمولي هستم. در اطرافم دختراني هستند كه خيلي زيبا هستند، اما سن و سالشان اصلا به من نمي خورد. اگر خواستگاري هم كنم، قطعا نخواهند پذيرفت. چند بار نماز جعفر طيار خواندم، سوره یس را بارها خواندم، يك بار سوره طه را روي كاغذ نوشتم، توسل كردم، تمام دعاهاي ازدواج را بارها خواندم. اما مي دانم با توجه به سن و سالم، روحياتم و چهره ام بعيد است چنين ازدواجي نصيبم شود.
چند وقتی هست از دعا کردن خسته شدم. می‌گفتند در دعا کردن باید اصرار کرد، بعضی هم می‌گفتند اصرار نباید کرد. کلا دلسرد شدم. مي دانم شايد بگوييد زيبايي نبايد معيار اصلي ازدواج باشد يا دين و ايمان مهمتر است. اما يك همسر كه بيشتر نخواهم داشت. اینها را هم همیشه قبل از خواستگاری رفتن می‌پرسیدم که دختر حتما اهل نماز و روزه و رعایت محرم و نامحرم باشد. با اين روند يا مجرد مي مانم يا يك ازدواج مصلحتي یا با کراهت خواهم داشت.
گاهي به خواستگاري اولم كه فكر مي كنم، قلبم به تپش مي‌افتد، اما جز غم و اندوه نصيبم نيست. هر چند منزلشان دو کوچه پایین تر است، اما یک بار هم ندیدمش. البته اصلا دیگر آن دختر برایم مهم نیست و انشاا... با هر کس ازدواج کرده خوشبخت باشد. فقط آخر این چه قسمتی بود، در همان خواستگاری اول عاشق شوم.
در آن زمان افسردگی به من گفتند (عَسی أن تکرَهوا شَیئاً وهو خیرٌ لکم وَعسی أن تُحِبّوا شیئاً وهو شَرٌّ لکم) من هم قبول کردم، گفتم با توجه به روحیات دختر شاید بعد از ازدواج به مشکل می‌خوردیم. به من گفتند دست بالای دست بسیار است، قبول کردم. اما تا حال (نزدیک 20 مورد) هیچ دختری نه تنها حال و هوای آن دختر را برایم بلکه در همان نگاه اول برایم تمام می‌شود.
خیلی وقت است که دیگر هر کسی معرفی می‌کنند به گونه‌ای دلزده هستم. چون از طرفی احتمال زیاد می‌دهم که به دلم نخواهد نشست. از طرفی هم اگر بروم و نپسندم باید چگونه پاسخ پدر و مادرم را بدهم. به همین خاطر دست روی دست می‌گذارم. می‌خواهم به استخاره پناه ببرم. ولی برای استخاره هم دست روی دست می‌گذارم. اصلا نمی‌دانم برای چه موضوعی باید استخاره کنم. هنوز که هنوز است چشم انتظارم دعاهایم مستحاب شود.
همه فکر می‌کنند چون من دکتری هستم و بیشتر مشغول کار علمی هستم از عشق و عاشقی سر در نمی‌آورم. تازگي هم به مرگ فكر مي كنم و آرزو مي كنم اي كاش راهي بود كه از دست زندگي خلاص شوم. روز به روز از هم سن و سالهای خودم در همه زمینه‌ها عقب می‌افتم. گاهي فكر مي كنم آه دختراني كه فقط به خاطر زيبا نبودنشان رد كرده ام پشت سرم است!

سلام
مطلب تان مقداری طولانی بود !

جسارتا
شما یعنی بخاطر ی موضوع ساده ب نام ازدواج
ب فکر مرگ و یا خودکشی هستید!
برای من خیلی عجیب اس .
فردی با مدارج علمی بالا در مقابل یک موضوعی ساده اینگونه مستاصل و منفعل گردیده است
و اقدام ب چنین نگارشی از موضع ضعف نموده ایست .
که در شان و مرتبه یک شخصیت علمی و فرهیخته نمی باشد !
اولا
دنیا مگر ب آخر رسیده است !
که تنها دختر خانم مذهبی و یا زیبا ووووو همان کیس اولی بوده است .
که ب خواستگاری رفتید
و جواب رد شنیدید !!!!
ثانیا

خواستگاری رفتن ظاهرا یه پروسه دارد !
ابتدا ب سا کن
هیچ آقائی و خانواده ای تا جواب مثبت ضمنی و اولیه را از دختر خانم و خانواده اش دریافت نکند !
قدمی پیش نمیزارن!
ثالثا
آقا پسری اگر شرائط تحصیلی و مالی و ظاهری خوبی داشته باشد !
یقیینا
دختر خانم های
هم کفه خودش هم بسیار بسیار هستن
که
آقا
ن
فکر مرگ و خودکشی باشد
و ن دچار
افسردگی در درجات مختلف گردد !

امین;922442 نوشت:
سلام دوست عزیز

امیدوارم به زودی حال روحیتون خوب بشه و ازدواج موفقی داشته باشید.

با توجه به اینکه شما علایم افسردگی شدیدرو دارید باید به این نکته توجه کنید که یک فرد افسرده نباید دست به انتخاب بزند چون به احتمال زیاد دچار اشتباه خواهد شد.لازم است به این نکات توجه داشته باشید:

1. آدم افسرده به شدت میل جنسیش پایین می آید و به جایی می رسد که دیگر با دیدن جنس مخالف ،هیچ حس جنسیی نخواهد داشت.لذا یکی از دلایلی که شما کسی را نمی پسندید همین افسردگی شماست که موجب می شود هیچ حسی به طرف مقابل نداشته باشید و در نتیجه او را نپسندید.

2.افراد افسرده به شدت اعتماد به نفسشان پایین می آید لذا هنگام انتخاب به سراغ کسانی می روند که بسیار از آنها پایین تر باشند در نتیجه فرد افسرده با کسی ازدواج خواهد کرد که همشأن و کفو او نیست.

3.افراد افسرده زمانیکه وارد زندگی مشترک می شود به خاطر سردی عاطفی و فقدان برانگیختگی جنسی ودر نتیجه ناتوانی جنسی ،برای ازدواج دچار اختلافات زناشویی خواهند شدکه احتمال طلاق به شدت قوت می گیرد که حتی اگر احتمال طلاق هم نباشد دوران عقد و اوایل ازدواج به تلخی خواهد گذشت.

با توجه به این نکات لازم است که شما در ابتدا مشکل افسردگی خود را حل کنید و بعد اقدام به ازدواج کنید.

تنها به خوردن قرص اکتفا نکنید. شما حتما حتما باید یه روان شناس مراجعه کنید و دوره درمان افسردگی را بگذرانید.درمان ممکن است چند ماه طول بکشد.

نگران نباشید افسردگی قابل درمان است و اکثر انسانها در زندگی خود آنرا تجربه می کنند.

نا امیدی کلید افسردگی است.به آینده امیدوار باشید.انشالله این بحران رو هم پشت سر خواهید گذاشت و به روال عادی زندگی برخواهید گشت.

موفق باشید.

با سلام،

برای افسردگی تحت نظر پزشک و مشاور بوده‌ام. دارو را هم به تحت نظر روانپزشک مصرف کردم. آن چیزی که باعث شد اینجا بیایم این است که هرچند به لحاظ تحصیلی و تا حدی مالی وضع خوبی دارم، اما متاسفانه با توجه به سنم و نیز روحیاتم نتوانسته‌ام دختری بیابم که هم مناسب هم باشیم و هم پسند بنده باشد. یعنی به لحاظ سنی چندان فرصتی برای ازدواج ندارم و از طرفی انتخابم بشدت محدود است. چند وقت دیگر 37 ساله می‌شوم. اگر 26 ساله بودم هم انتخاب‌های بیشتری داشتم هم زمان بیشتری. متاسفانه فشار خانواده و اطرافیان برای تحمیل دختر مورد نظرشان باعث شده حمایت خانواده را هم از دست بدهم.
به لحاظ مذهبی بنده از خانواده و فامیل و آشنا مقیدتر هستم. یعنی اگر دختری مورد پسندی هم باشد به لحاظ مذهبی هماهنگ نخواهیم بود. بنده سعی کردم خلاصه بنویسم اما نمی‌دانم از جملاتم چه برداشتی می‌کنید.

مارینر;922460 نوشت:
سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

شاخصی که برای ازدواج در نظر گرفتین و اینقدر روش تمرکز کردین .... باعث میشه که چشمتون رو به سایر شاخص ها ببندید ... و این اشتباه بسیار بزرگی هست ... احتمال اشتباه کردنتون خیلی خیلی زیاد میشه ... من بارها به تجربه به این مساله رسیدم که تمرکز بیش از حد و عدم داشتن تمرکز هر دوشون میتونند خطرناک باشند ... بنابراین در مقدمه سخن ازتون میخوام که تمرکزتون رو از رویه زیبایی بردارید .... نگاهی کلی تر داشته باشید ... فکر کنین رفتین کفاشی ... دست رویه کسی بزارین که باهاش راحت تر هستین ... دست رویه کسی بزارین که حاضر باشه برای جوک های بی مزه شما بخنده ... دست رویه کسی بزارین که بتونه بویه گنده جورابهاتون رو تحمل کنه و ... اگر این کار رو نکنین ... در آینده همش باید در فکر راضی کردن همسرتون باشین ... صبح تا شب بدوید ... باز هم همسرتون ازتون راضی نمیشه .... و درنهایت افسردگی و جدایی ... فراموش نکنیم که در شهرهای بزرگ از هر 3 ازدواج یکیش به طلاق میانجامه ...

و اما ...
شما خواستتون این هست که همسری زیبا داشته باشید ...
از 100 نفر ... تقریبا 10 نفر زشت هستند ... 10 نفر زیبا هستند ... و 80 نفر معمولی ...

و شما میخواهید که همسری زیبا داشته باشید ... مقبول ...

برای انجام دادن این کار ...
باید در درون زمینه ای بتونین بین 10 درصد نخست باشید ...

مثلا اگر شما خودتون جزو کسانی بودید که زیبا بود ... منطقا راحت تر میتونستید که همسری زیبا پیدا کنین ... که ظاهرا اینگونه نیست ... بنابراین باید ببینید که در چه زمینه ای چنین خصوصیتی رو دارید ...

1. آیا پولدار هستید ( مثلا میتونیم بگیم که از متوسط جامعه پولدار تر هستید )
2. آیا خوش اخلاق تر هستید ( مثلا میتونیم بگیم که دوستان زیادی دارید و ارتباطات قوی دارید )
3. آیا برونگرا تر هستید ( مثلا میتونیم بگیم که در درون یک مجلس میتونید گل مجلس باشید )
4. آیا تحصیلات بالایی دارید ( مثلا میتونیم بگیم که بین 10 نفر دارای تخصص یا تحصیلات ویژه ای هستید )
5. آیا بدنسازی رفتین و هیکل خوبی دارید ( مثلا میتونیم بگیم که بین 10 نفر دارای بدن خوبتر و ورزیده تری هستید )
و ...

و زمانیکه دارید از کسی خواستگاری میکنید .

1. اولا باید بتونید به ایشان ثابت کنید که در تمامی زمینه ها معمولی هستید ... یعنی اینکه بتونین بهشون ثابت کنین که ضعف ندارین ... مثلا اگر روابط اجتماعی خوبی ندارین ... با این حال باید بتونین یک روابط اجتماعی متوسطی رو به نمایش بزارین ...
2. ثانیا باید بتونین در درون یک زمینه ... ثابت کنین که جزو 10 درصد نخست هستید ... باید بتونید ثابت کنید که کسی بدنش به اندازه شما قوی نیست ... یا باید ثابت کنید که هیچ کسی به اندازه شما سواد نداره و ...

در این بین هیچ کاری هم به بازخوردهای اون شخصی که ازش دارین خواستگاری میکنین نداشته باشید ... چ

مثلا اگر دارید سوادتون رو به رخ میکشید ... ممکن هست که ایشون یا خانواده ایشون ... سره جلسه خواستگاری این مساله رو کم اهمیت یا بی اهمیت جلوه بدن ... ولی به هیچ عنوان ... تاکید میکنم به هیچ عنوان نباید شما از خودتون ضعف نشون بدین ... به این فکر نکنین اگر که شما از فکرها و ایده هاتون بگید ... کسی که دارین ازش خواستگاری میکنین با خودش میگه این رمانتیک نیست ...

مثلا اینجوری بگید ...

1. من دکترای عمران گرفتم و رشته ام رو خیلی خیلی دوست دارم .
2. باید بتونید هیجانات ایشون رو تحریک کنین ... باید کلامتون سراسر هیجان باشه .
3. باید بتونین آرزوهایی رو به تصویر بکشید ... اروپا !!! پایان نامه !!! مقالات ISI !!! چاپ مقاله در درون یک نشریه بین المللی ... دعوت شدن از طرف اسانید کشورهای خارجی ... رشد کردن پویا ... استیو جابز ...
4. مثلا ... من از معماری جناب هوماس هیچ ایرادی نتونستم بگیرم ... باید جملاتتون اصیل ؛ با ارزش ؛ باشه ...
5. اگر در جایی احساس ضعف کردید دو تا راه حل دارید ...

الف ) من Linux , Android رو تموم کردم و بر رویه اونها تسلط دارم اما الان به نظرم کمی باید از اونها فاصله بگیرم و برم یک هنری رو یاد بگیرم .
ب) من از اون آدمهایی هستم که مردم برای شغلشون جوک میسازن و میگن موشک هوا میکنه ... راستش آره ... به جایی رسیدم که دارم برای ناسا برنامه نویسی میکنم .
ج ) در این زمینه من هیچ تخصصی ندارم ... احساس میکنم اگر استعدادهایم رو در مسیری دیگر خرج کنم بهتر نتیجه میگیرم .

در نهایت صحبتی که میخواستم حضورتون بکنم این هستش که هیچ ایرادی نداره که خودت رو بالا نشون بدی ... و باید این کار رو بکنی ... اگر این کار رو نکنی یا نتونی بکنی ... جزو همون 80 درصد هستی ... و بالاجبار ( که شاید هم بهتر باشه ) با یکی از اون 80 در صد ازدواج میکنی ...

در پایان ...
تنها راه مخ زدن ... تحریک هیجانات هست ...

با سلام،

خوب به لحاظ تحصیلی مطمئن هستم که جز 10 درصد که هیچ جز 1 درصد هم حتما هستم. به لحاظ اخلاق هم اطرافیان به بنده مهربان می‌گویند. اما آن چیزی که در نگاه اول همه (متاسفانه) تشخیص می‌دهند پسر آرام و درونگرا با یک چهره معمولی است. صفاتی که چندان مثبت ارزیابی نمی‌شود.

Im_Masoud.Freeman;922470 نوشت:
[=Times New Roman]شما اعتماد به نفست خیلی پایینه

مردم رو هم خیلی دست بالا میگیری

یکی از مهترین راه های تقویت اعتماد به نفس روراستی و صداقت با خودت هست.

به همون اندازه ای که هستی خودتو نشون بده.

یکی از اقوام ده جا خواستگاری رفت جوابش کردن ، هروقت میخواست نتیجه ی خواستگاریشو بگه میگفت از دختره خوشم نیومد بلند شدم اومدم.

اگر بخوای با خالی بندی واسه خودت اعتبار کسب کنی

اول اینکه به راحتی بقیه میفهمن خالی می بندی

دوم اینکه شرایطی پیش میاد که باید خودتو ثابت کنی

سوم اینکه تا آخر عمرت باید استرس و نگرانی اینو داشته باشی که مبادا دیگران دست کم بگیرنت و مدام در حال توجیه کردن شکست هایی باشی که وجود ندارند.

خودتو با تمام ضعف هات بپذیر و تلاش کن برطرفشون کنی و به ضعف هات به عنوان ایراد هایی نگاه کن که امروز هستند ولی فردا نیستند چون داری برطرفشون میکنی.

و اصلا و ابدا خودت رو دست کم نگیر ، این دنیا پره از دکتر و استاد دانشگاه و مهندسی که هرتابر سرشون نمیشه و دو ریال کارایی ندارن و بیشتر اسم روی خودشون میزارن تا اینکه واقعا توانایی کاری رو داشته باشند.

زیبایی دختر تا حدودی لازمه ، ولی بیشتر دنبال دختری باش که مغز و شعور داشته باشه.

با سلام،

متاسفانه اعتماد به نفس کمی دارم، اما مهمتر از آن به اندازه استعدادم انرژی ندارم. با شرایطی که دارم شاید از یک خانواده متمول هم بتوانم دختر بگیرم. اما بحث پسندیدن مطرخ هست. شاید خیلی‌ها دوست داشته باشند که شرایط بنده را داشتند و با یک خانواده متمول وصلت کنند.
مطلب بعد به علت روحیاتم کمتر در چشم دیگران هستم و هیچ گاه بین دیگران خودم را به دروغ معرفی نکرده‌ام. بنده به دلیل اینکه که آن دختر به من نه گفت چندان ناراحت نیستم اما به علت اینکه به لحاظ سلیقه و خیلی موارد دیگر مناسب (مثلا همشهری بودن، رضایت خانواده طرفین، مذهبی بودن) بود ناراحت شدم. این 20 مورد هم که رفته‌ام هیچ کدام در جمیع شرایط بهتر از ایشان نبود. البته به لحاظ چهره حتی در فامیل هم هستند که از ایشان خوش چهره‌تر باشند اما شرایط آنها با بنده سازگار نیست.

آرمین...;922479 نوشت:
سلام
مطلب تان مقداری طولانی بود !

جسارتا
شما یعنی بخاطر ی موضوع ساده ب نام ازدواج
ب فکر مرگ و یا خودکشی هستید!
برای من خیلی عجیب اس .
فردی با مدارج علمی بالا در مقابل یک موضوعی ساده اینگونه مستاصل و منفعل گردیده است
و اقدام ب چنین نگارشی از موضع ضعف نموده ایست .
که در شان و مرتبه یک شخصیت علمی و فرهیخته نمی باشد !
اولا
دنیا مگر ب آخر رسیده است !
که تنها دختر خانم مذهبی و یا زیبا ووووو همان کیس اولی بوده است .
که ب خواستگاری رفتید
و جواب رد شنیدید !!!!
ثانیا

خواستگاری رفتن ظاهرا یه پروسه دارد !
ابتدا ب سا کن
هیچ آقائی و خانواده ای تا جواب مثبت ضمنی و اولیه را از دختر خانم و خانواده اش دریافت نکند !
قدمی پیش نمیزارن!
ثالثا
آقا پسری اگر شرائط تحصیلی و مالی و ظاهری خوبی داشته باشد !
یقیینا
دختر خانم های
هم کفه خودش هم بسیار بسیار هستن
که
آقا
ن
فکر مرگ و خودکشی باشد
و ن دچار
افسردگی در درجات مختلف گردد !

با سلام،

ممنون که وقت گذاشتید متن طولانی را خواندید و البته تمام آن چیزی نبود که لازم بود بگویم.

بنده هم اول صورت مساله برایم خیلی ساده بود. متاسفانه نمی‌دانم حساب بدشانسی یا حکمت خدا بگذارم. الان صورت مساله خیلی پیچیده شده است. ابتدا فکر می‌کردم ظرف یک سال و پس از 7 یا 8 مورد، دختر مورد علاقه‌ام را می‌یابم. اما الان نزدیک 3 سال می‌شود و نزدیک 20 مورد هنوز نشده‌است. جالب آن است که باز هم نمی‌دانم حکمت چه بود که همان دختر عاشق شدم و بعد از آن دیگر این اتفاق نیفتاد.

hamdask;922013 نوشت:
تازگي هم به مرگ فكر مي كنم و آرزو مي كنم اي كاش راهي بود كه از دست زندگي خلاص شوم.

این علامت جدی افسردگی است که باید آنرا پیگیری کنید.

یک نکته مهم که لازم است شما به آن توجه کنید این است که افراد کثیری همانند شما در خواستگاری اول عاشق می شوند و این به خاطر عدم تجربه ارتباط با جنس مخالف است وحال که شما چندین خواستگاری

رفته اید دیگر بعید است مانند مورد اول با یک نگاه ،شیفته و عاشق کسی بشوید.شاید همین انتظار شیرین باعث شده که نتوانید دست به انتخاب بزنید.عاشق شدن در خواستگاری اصلا به صلاح نیست چون موجب

می شود از بساری از ملاکهای خوبتان بگذرید.بنابراین در فرایند خواستگاری با منطق پیش بروید.

زیبایی زن برای مرد باید در حدی باشدکه تحریک کننده باشد.ممکن است زنی خیلی زیبایی نداشته باشد ولی به لحاظ تحریک کنندگی ایده آل باشد و منظور از زیبایی هم همین مفهوم است. جذابیت جنسی از ارکان

ازدواج است واگر نباشد روابط زوجین با مشکل جدی مواجه می شود.

سلام ... چون نوع شخصیت افرادی مانند شما رو خوب میشناسم ... خدمتتون چند تا جمله عنوان کنم ... البته امیدوارم که بابته این نوع گفتار من رو ببخشید . 1. مهمترین مشگله افرادی مانند شما این نیست که آرام هستید ... مهمترین مشگل شما این نیست که درونگرا هستید ... مهمترین مشگل کسایی مانند شما این هست که آرام بودن و درونگرا بودن رو بد میدونین ... خودتون رو خوب نمیدونین ... و بالاجبار وقتی میخواهید خودتون رو نشون بدید ... سعی میکنید که از رفتار انسانهای برونگرا و سیاست های اونها استفاده کنین و این به نظره من ضعف شما هست ... 2. افراد درونگرا به علت اینکه میتونند سیاستمدار تر باشند ... میتونند حرفهای پخته تری بزنند ... میتونند که خیلی خیلی بهتر نتیجه بگیرند ... کافی هستش که روشهای خودتون رو باور داشته باشید ... من چند تا راه مینویسم ... الف ) اولین چیزی که باید بتونید کنترل کنیدش ... اضطرابتون هست ... آرام بودن و درونگرا بودن هم خیلی شیک و هم خیلی قشنگ هست ... اتفاقا تمام مردهای جذاب دنیا آرام و درونگرا هستند ( کافیه چند تا فیلم کره ای بخری و اونها رو نگاه کنی تا منظورم رو متوجه بشین ) ولی اگر اضطراب در کنارش باشه همه چیز رو خراب میکنه ... باید بتونید خودتون رو بسیار بسیار بسبار آرام نشون بدین ... مسیر جذابیت برای افراد درونگرا اینجوری هست ... ب ) مثلا وقتی میخواهید خودتون رو برای اون دختر خانوم معرفی کنین ... یا وقتی که میخواهید خواستگاری کنین ... سعی نکنین که صداتون رو بالا ببرید تا خودتون رو برونگرا نشون بدین ... خیلی راحت ... ( تاکیدم رویه راحت بودن هست ) ... از اون خانوم خواهش کنین که به حرفهاتون در چهارچوبی دیگر گوش بده و سحنرانی در درون جمع رو مفید ندونین ... بعدش برین در درون یک اتاق ... و خیلی راحت صحبت رو شروع کنین ... باز هم تاکیدم رویه راحتی و آرامش هست ... ج) بدنسازی برای افرادی مانند شما خیلی خیلی مهم هست ... اگر بدنه خوب و ورزیده ای داشته باشین ( کلا کاره 6 ماه هست ) تقریبا کاره زیادی ندارین ... د ) حتی قویترین روانشناسهای دنیا ... نمیتونند متوجه بشن که در درون ذهن شما چی میگذره ... ولی اگر شما در درون یک جمع باشید و خودتون رو بد بدونین ... زبان بدنه شما این پیغام رو به دیگران میرسونه ... بنا بر این همه رو دوست خودتون بدونین ... وقتی وارد یک جلسه خواستگاری میشید ... فکر کنین که همه بهترین دوستهای شما هستند ... ه ) اگر میتونید چند تا فیلم کره ای بگیرین و ببینید ... قهرمان داستانهای عشقی در فیلم های کره ای مردانی هستند که کم حرف درونگرا و محکم و مهربان هستند .... برعکس فیلم های اروپایی و فیلمهای ترکی ... به نظرم میتونه رویه جذاب بودنتون تاثیر بزاره ...

[="Times New Roman"][="Black"]

hamdask;922615 نوشت:
با سلام،

متاسفانه اعتماد به نفس کمی دارم، اما مهمتر از آن به اندازه استعدادم انرژی ندارم. با شرایطی که دارم شاید از یک خانواده متمول هم بتوانم دختر بگیرم. اما بحث پسندیدن مطرخ هست. شاید خیلی‌ها دوست داشته باشند که شرایط بنده را داشتند و با یک خانواده متمول وصلت کنند.
مطلب بعد به علت روحیاتم کمتر در چشم دیگران هستم و هیچ گاه بین دیگران خودم را به دروغ معرفی نکرده‌ام. بنده به دلیل اینکه که آن دختر به من نه گفت چندان ناراحت نیستم اما به علت اینکه به لحاظ سلیقه و خیلی موارد دیگر مناسب (مثلا همشهری بودن، رضایت خانواده طرفین، مذهبی بودن) بود ناراحت شدم. این 20 مورد هم که رفته‌ام هیچ کدام در جمیع شرایط بهتر از ایشان نبود. البته به لحاظ چهره حتی در فامیل هم هستند که از ایشان خوش چهره‌تر باشند اما شرایط آنها با بنده سازگار نیست.


سلام
اول ای جان دفع شر موش کن . وانگهان در جمع گندم کوش ( جوش ) کن.

عزیزم شما اول باید از این شرایط کنونی خارج بشی بعد به فکر ازدواج بیفتی.

همون کارهایی که گفتم رو انجام بده ، دو ماه یا سه ماه وقت بزار و به راهنمایی های کارشناس محترم عمل کن. وگرنه مجبور میشی تا آخر عمرت همین مشکلات و مسائل رو با خودت بکشی.

1- با خودت صادق و روراست باش و اصلا خودت رو دست کم نگیر.

2- کتاب "اعتماد به نفس کلید موفقیت" ( سید مجتبی حورایی )

3- کتاب "با خدا همه چیز ممکن است" ( سید مجتبی حورایی )

4- سی دی های تکنیک های موفقیت ( شاهین فرهنگ )

5- سی دی های خانواده موفق ( شاهین فرهنگ )

حتما حتما اینهارو تهیه کن و بخون و ببین ، ان شاء الله دنیات عوض میشه.[/]

سلام
یه سوال : دلیل رد کردن دختر اولی که مورد پسندتون بود چی بود؟ باهاشون صحبت نکردید علت رد کردن را جویا بشید ؟ میتونید دوباره برای خواستگاری اون دختر اقدام کنید. یکی از آشناهای ما خواستگاری یه دختری رفت و جواب منفی شنید. بعد از چندماه مجدد خواستگاریش رفت و باهاش صحبت کرد و علت رد کردن جواب را پرسید و فهمید سوتفاهماتی پیش اومده بود که الکی به همدیگه جواب رد داده بودن. من از این استقامت این اقای فامیلمون خیلی خوشم اومده. شما هم اگر اون خانم ازدواج نکرده و هنوز تو فکرش هستید بروید با خودش مجدد صحبت کنید و دلیل ایشون بپرسید. اگر قسمت باشه حتما جور میشه .اگر هم نشد از فکرشون بیایید بیرون دیگه (البته با دلایل درست و منطقی)

hamdask;922617 نوشت:
با سلام،

ممنون که وقت گذاشتید متن طولانی را خواندید و البته تمام آن چیزی نبود که لازم بود بگویم.

بنده هم اول صورت مساله برایم خیلی ساده بود. متاسفانه نمی‌دانم حساب بدشانسی یا حکمت خدا بگذارم. الان صورت مساله خیلی پیچیده شده است. ابتدا فکر می‌کردم ظرف یک سال و پس از 7 یا 8 مورد، دختر مورد علاقه‌ام را می‌یابم. اما الان نزدیک 3 سال می‌شود و نزدیک 20 مورد هنوز نشده‌است. جالب آن است که باز هم نمی‌دانم حکمت چه بود که همان دختر عاشق شدم و بعد از آن دیگر این اتفاق نیفتاد.


سلام
مشکل در انتخاب شما است ؟
یا
دختر خانم هایی آست . که ب خواستگاری می روید ؟
و بعد
یعنی
در 20 مورد
دختر خانم زیبا و با معیار های مد نظر شما پیدا نشده است !
با توجه باینکه فر مودید
موقعیت علمی هم دارید
یعنی در دانشگاه یا مراکز علمی که اشتغال دارید . که انواع و اقسام خانم حضور هم دارن
بازهم گزینه موردنظر شما وجود ندارد !

sun;922646 نوشت:
سلام
یه سوال : دلیل رد کردن دختر اولی که مورد پسندتون بود چی بود؟ باهاشون صحبت نکردید علت رد کردن را جویا بشید ؟ میتونید دوباره برای خواستگاری اون دختر اقدام کنید. یکی از آشناهای ما خواستگاری یه دختری رفت و جواب منفی شنید. بعد از چندماه مجدد خواستگاریش رفت و باهاش صحبت کرد و علت رد کردن جواب را پرسید و فهمید سوتفاهماتی پیش اومده بود که الکی به همدیگه جواب رد داده بودن. من از این استقامت این اقای فامیلمون خیلی خوشم اومده. شما هم اگر اون خانم ازدواج نکرده و هنوز تو فکرش هستید بروید با خودش مجدد صحبت کنید و دلیل ایشون بپرسید. اگر قسمت باشه حتما جور میشه .اگر هم نشد از فکرشون بیایید بیرون دیگه (البته با دلایل درست و منطقی)

با سلام،

ایشان گفتند روحیاتمان با هم فرق می‌کند (بنده هم قبول داشتم). خلاصه بگویم ایشان خود را دختر شاد و اهل ماجراجویی و به دست آوردن تجربیات جدید می‌دانستند و به تحصیل در خارج (یا حداقل به صورت یک پروژه شش ماهه) علاقه داشتند و بنده بیشتر اهل مطالعه و پژوهش (چه الان و چه زمانی که بیست ساله بودم). البته شرایط تحصیلی بنده برای تحصیل در خارج حتی زمان دانشجویی بسیار بسیار بهتر از ایشان بود و هست. ولی به دلایل زیادی در ایران درس خواندم. نمی‌دانم ازدواج کرده است یا نه و کوچک‌ترین اطلاع از ایشان ندارم. البته آن شش ماه اول که حسابی به هم ریخته بودم مشاور گفتند به هیچ وجه صلاح نیست دوباره خواستگاری کنید چون با یک جواب منفی دیگر حسابی حالتان بدتر می‌شود. بنده از فکرشان خارج شده‌ام، غرض این بود که بگویم بعد از ایشان هیچ دختری به دلم ننشست (از دخترانی که فامیل، دوست یا آشنا معرفی کرده بود و رسما خواستگاری کردم). البته در متن هم اشاره کردم، مثلا دو مورد در دانشگاه اتفاقی دیدم که خیلی به دلم نشستند ولی فهمیدم دانشجوی لیسانس هستند و قاعدتا اختلاف سنی‌مان زیاد بود و پا پیش نگذاشتم. شاید باید پا پیش می‌گذاشتم اما اختلاف سنی حدود 15 سال را توصیه نمی‌کنند و بدتر از آن حرف مردم.

مشاور هم به من گفت شما خواستگاری بروید اگر قسمت باشد جور می‌شود. اما نمی‌دانم این قسمت کجاست. بنده را به صبر دعوت می‌کنند اما ازدواج در سن 40 سالگی اصلا مزه‌ای دارد؟ نمی‌گویم بی‌فایده است اما ظاهرا شیرینی ازدواج دیگر نصیبم نمی‌شود.

آرمین...;922653 نوشت:
سلام
مشکل در انتخاب شما است ؟
یا
دختر خانم هایی آست . که ب خواستگاری می روید ؟
و بعد
یعنی
در 20 مورد
دختر خانم زیبا و با معیار های مد نظر شما پیدا نشده است !
با توجه باینکه فر مودید
موقعیت علمی هم دارید
یعنی در دانشگاه یا مراکز علمی که اشتغال دارید . که انواع و اقسام خانم حضور هم دارن
بازهم گزینه موردنظر شما وجود ندارد !

با سلام،
پاسخ روشنی ندارم. البته دختر خانم زیبا هستند ولی یا سنشان نمی‌خورد یا تقید حداقلی را ندارند (مثلا حداقل نماز و روزه) یا شهرستانی هستند. چرا مثلا اتفاقا دو مورد برایم واضح بود که من چنین دختری می‌خوام ولی دانشجوی لیسانس بودند. البته اگر دانشجو بودم راحت‌تر پا پیش می‌گذاشتم، حداقل در دانشگاه فرصت‌های بهتری داشتم. تمام اینها به کنار پسند دختر هم مهم هست.

اینکه میخواستند تحصیل خارج کشور داشته باشند یا حداقل برای فرصت مطالعاتی بروند که اصلا دلیل منفی نیست. میتونستید با همدیگر همکاری کنید شما مدتی را اون شش ماه بروید اونجا یا بهرحال تجربه خوبی برای هردو شما بود. اگر واقعا شما با تحصیل ایشون خارج مخالف بودید که کلا بحث جداست و باعث اختلاف میشد. بعد الان شما دانشجوی دکتری هستید همکلاسی یا هم دوره حتما دارید و حتی از استاد راهنماتون هم بخواهید میتونن کمکتون کنن . بعد زیبایی یه خانم مثلا چطوری باید به دلتون بشینه؟ من دختر زشت تا حالا ندیدماااا . خحح همه دخترها خوشگلن ;;) بهرحال شما باید با کسانیکه بهتون معرفی میشن حرف بزنید بعضی وقتها شخصیت آدم اینقدر به دلتون میشینه که ظاهر به چشم نمیاد البته منظورم این نیست اصلا ظاهر طرف براتون مهم نباشه ولی اولویت را روی شخصیت و زیبایی های روحی و اخلاقی خانم ببنیید زیبایی ظاهری هم مطمعنا بوجود میاد.

hamdask;922656 نوشت:
با سلام،
پاسخ روشنی ندارم. البته دختر خانم زیبا هستند ولی یا سنشان نمی‌خورد یا تقید حداقلی را ندارند (مثلا حداقل نماز و روزه) یا شهرستانی هستند. چرا مثلا اتفاقا دو مورد برایم واضح بود که من چنین دختری می‌خوام ولی دانشجوی لیسانس بودند. البته اگر دانشجو بودم راحت‌تر پا پیش می‌گذاشتم، حداقل در دانشگاه فرصت‌های بهتری داشتم. تمام اینها به کنار پسند دختر هم مهم هست.

و علیکم سلام
خوب هیچ خانم را شما پیدا نمی کنید . هم زیبا باشد . و هم از لحاظ اخلاقیات شاخص باشه و هم سنش مورد نظر تان باشد
وووو !
چون همه آیده آل ها تماما در یک نفر جمع نمی شود !
با این طرز تفکر شما
البته
ببخشیدا
ده سال بعد هم با تاپیک مشابه همین کاربران و کارشناس محترم سایت در خدمت شما هستیم !
و مشغول ارائه مشاوره و تجربیات خود ب جنابعالی هستیم !
زیاد سخت نگیرید !

فقط
چند مدت است . پروسه ازدواج و خواستگاری رفتن را کلید زدید؟

hamdask;922654 نوشت:
با سلام،

با سلام پسر گلhappy@};-
پیغام خصوصیتان را چک کنید.

به نظرم ریشه ی امشکل رو باید در خودتون پیدا کنید.
خیلی عجیبه که یه پسر نتونه ازدواج کنه. اگر نقاط ضعف دارین برطرف کنین یا اگر خودتون پسند نمیکنین ببینین مشکل از کجاست. البته بیشتر هم هدف از این تاپیک ها پیدا کردن راه حل نیست...

sun;922666 نوشت:
اینکه میخواستند تحصیل خارج کشور داشته باشند یا حداقل برای فرصت مطالعاتی بروند که اصلا دلیل منفی نیست. میتونستید با همدیگر همکاری کنید شما مدتی را اون شش ماه بروید اونجا یا بهرحال تجربه خوبی برای هردو شما بود. اگر واقعا شما با تحصیل ایشون خارج مخالف بودید که کلا بحث جداست و باعث اختلاف میشد. بعد الان شما دانشجوی دکتری هستید همکلاسی یا هم دوره حتما دارید و حتی از استاد راهنماتون هم بخواهید میتونن کمکتون کنن . بعد زیبایی یه خانم مثلا چطوری باید به دلتون بشینه؟ من دختر زشت تا حالا ندیدماااا . خحح همه دخترها خوشگلن ;;) بهرحال شما باید با کسانیکه بهتون معرفی میشن حرف بزنید بعضی وقتها شخصیت آدم اینقدر به دلتون میشینه که ظاهر به چشم نمیاد البته منظورم این نیست اصلا ظاهر طرف براتون مهم نباشه ولی اولویت را روی شخصیت و زیبایی های روحی و اخلاقی خانم ببنیید زیبایی ظاهری هم مطمعنا بوجود میاد.

با سلام،

(بنده چندسالی است که دکتری گرفته‌ام و دانشجو نیستم) البته کار به آنجا نرسید که بگویم مثلا با ادامه تحصیل در خارج مخالفم. دلایلی که ایشان به من گفتند شاید فقط بهانه بود (هرچند واقعیت داشت) و مشکل اصلی شاید این بوده است که پسند قلبی برای ایشان اتفاق نیفتاده است. معمولا این مورد را کمتر کسی به زبان می‌آورد. اگر پسند قلبی داشتند می‌شد راجع به خیلی چیزها به تفاهم رسید. البته بعید بدانم به لحاظ چهره بلکه به لحاظ روحیات بنده را نپسندیدند.

راجع به زیبایی نمی‌دانم چه بگویم. اما مواردی که خواستگاری رفتم پسندم نبودند. شاید برای پسرهای دیگر زیبا بوده‌اند اما برای بنده خیر.

آرمین...;922669 نوشت:
و علیکم سلام
خوب هیچ خانم را شما پیدا نمی کنید . هم زیبا باشد . و هم از لحاظ اخلاقیات شاخص باشه و هم سنش مورد نظر تان باشد
وووو !
چون همه آیده آل ها تماما در یک نفر جمع نمی شود !
با این طرز تفکر شما
البته
ببخشیدا
ده سال بعد هم با تاپیک مشابه همین کاربران و کارشناس محترم سایت در خدمت شما هستیم !
و مشغول ارائه مشاوره و تجربیات خود ب جنابعالی هستیم !
زیاد سخت نگیرید !

فقط
چند مدت است . پروسه ازدواج و خواستگاری رفتن را کلید زدید؟

بیشتر از دو سال هست که اقدام کردم.

واقعیتش نمی‌دانم چرا اینقدر پیچیده شده است. بنده سخت‌گیری نکرده‌ام. مثلا بنده حتی خواستگاری دختری که تحصیلات بسیار پایین‌تر از بنده یا دختری که وضعیت مالی پایین‌تری هم داشته است، رفته‌ام. اما هیچ‌کدام (غیر از مورد اول) را نپسندیدم. یعنی هیچ گاه به بررسی سایر موارد مانند تفاهم اصلا نرسیدم.

از جمله شما (راجع به ده سال بعد) واقعا نگرانم.

hamdask;922702 نوشت:
بیشتر از دو سال هست که اقدام کردم.

واقعیتش نمی‌دانم چرا اینقدر پیچیده شده است. بنده سخت‌گیری نکرده‌ام. مثلا بنده حتی خواستگاری دختری که تحصیلات بسیار پایین‌تر از بنده یا دختری که وضعیت مالی پایین‌تری هم داشته است، رفته‌ام. اما هیچ‌کدام (غیر از مورد اول) را نپسندیدم. یعنی هیچ گاه به بررسی سایر موارد مانند تفاهم اصلا نرسیدم.

از جمله شما (راجع به ده سال بعد) واقعا نگرانم.


سلام
باور کنید . ازدواج کردن اینطور هائی که شما تصور هم می کنید !
سخت و غیرممکن نیست !
جسارتا الان در همین سایت آقایانی تاپیک می زنند !
جهت مشاوره و اعلام همگانی و رسانه ای کردن ب نوعی ی جورایی اطلاع رسانی است . که می خواهند
همسر دوم یا سوم اختیار کنند
بعد
شما
بنده خدا
هنوز اندر خم ی کوچه هستید !
من صریح حرف می زنم !
امیدوارم موجبات ناراحتی شما نشود
اما
هر چه است
مشکل از سمت و سوی شما می باشد !
جدا عرض می کنم
اگ، ر می خواهید . این ازدواج شما ب سرانجام برسد !
مصمم تر و جدی تر اقدام کنید
احیانا اگر مشکلاتی هم دارید !
نسبت ب حل آنها اقدام نمائید !
زمان ب ضرر شما آست !

[="Arial"][="Black"]سلام منکه پست ها رو میخوندم تو بیشترشون نوشته بودید که نمی تونم دیگه ازدواج کنم . نمی تونم دختری رو که یمخوام رو پیدا کنم . نمی تونم مثل اولی رو پیدا کنم . همش انرژی منفی و نمی تونم ونمی تونم . بالاخره خدا یه قسمتی رو هم برای شما در نظر گرفته شما باید بگردین و پیداش کنید . الان که شما تو این وضعیت هستید چطور می تونید همسر آبنده اتون رو خوشبخت کنید ؟؟؟؟
شاید هم به خاطر مدرک و پول اتون خیلی به خودتون مغرور شده بودین و فکر میکردین با اولین خواستگاری بهتون دختر میدن
حتی نوشته بودین که نماز جعفر طیار و ... خوندین درسته خوندین ولی به نظر من خوندنتون غیر اصولی بود البته اینو باید از کارشناس های اخلاق پرسید. چون دعا کردن هم مهم ه و راه و روش خودش رو داره
ان شالله که دختر مورد علاقه اتون رو پیدا کنید . باید حا خودتون خوب باشه و حس خوب و انرژی خوبی به طرف مقابل بفرسیتید وقتی خودتون انرژی مثبتی و حس خوبی به کسی دیگری نمی دین چجوری انتظار دارید که انرژی و الکتریک از طرف مقابل بگیرد .
[/]

خودتان مشکل کارتان را در چه عواملی میدانید؟
فکر می کنید
گره کارتان در کجاست ؟

آرمین...;922714 نوشت:
خودتان مشکل کارتان را در چه عواملی میدانید؟
فکر می کنید
گره کارتان در کجاست ؟

نمی‌دانم. با هر دختری صحبت کردم در دلم رغبتی ایجاد نشد. حتی وسوسه هم نشدم. به توصیه مشاور با دو سه نفر از دختران یک جلسه دیگر هم صحبت کردم اما برای بار سوم هیچ شوق و رغبتی نداشتم. نمی‌دانم شاید واقعا بدشانسی است. نمی‌دانم شاید بر حسب اتفاق اینگونه شده است. واقعا نمی‌دانم.

باخیش;922709 نوشت:
سلام منکه پست ها رو میخوندم تو بیشترشون نوشته بودید که نمی تونم دیگه ازدواج کنم . نمی تونم دختری رو که یمخوام رو پیدا کنم . نمی تونم مثل اولی رو پیدا کنم . همش انرژی منفی و نمی تونم ونمی تونم . بالاخره خدا یه قسمتی رو هم برای شما در نظر گرفته شما باید بگردین و پیداش کنید . الان که شما تو این وضعیت هستید چطور می تونید همسر آبنده اتون رو خوشبخت کنید ؟؟؟؟
شاید هم به خاطر مدرک و پول اتون خیلی به خودتون مغرور شده بودین و فکر میکردین با اولین خواستگاری بهتون دختر میدن
حتی نوشته بودین که نماز جعفر طیار و ... خوندین درسته خوندین ولی به نظر من خوندنتون غیر اصولی بود البته اینو باید از کارشناس های اخلاق پرسید. چون دعا کردن هم مهم ه و راه و روش خودش رو داره
ان شالله که دختر مورد علاقه اتون رو پیدا کنید . باید حا خودتون خوب باشه و حس خوب و انرژی خوبی به طرف مقابل بفرسیتید وقتی خودتون انرژی مثبتی و حس خوبی به کسی دیگری نمی دین چجوری انتظار دارید که انرژی و الکتریک از طرف مقابل بگیرد .

با سلام،

اول که اینگونه نبود. به تدریج اینگونه شد. هر دختری معرفی می‌شد با کلی امید می‌رفتم. خوب لباس می‌پوشیدم و سرحال می‌رفتم.

hamdask;922716 نوشت:
نمی‌دانم. با هر دختری صحبت کردم در دلم رغبتی ایجاد نشد. حتی وسوسه هم نشدم. به توصیه مشاور با دو سه نفر از دختران یک جلسه دیگر هم صحبت کردم اما برای بار سوم هیچ شوق و رغبتی نداشتم. نمی‌دانم شاید واقعا بدشانسی است. نمی‌دانم شاید بر حسب اتفاق اینگونه شده است. واقعا نمی‌دانم.

پس قبول دارید !
با توجه به این گفته مشکل از سوی خودتان هست !
ب نظرم
مدتی کوتاه از فکر ازدواج کردن فعلا خارج شوید !
چون
نا اول این مشکل موجود در خودتان را حل نکنید
برای موارد دیگری هم بروید
نتبجه
مثل قبلی ها خواهد بود !

[="Arial"][="Black"]

hamdask;922719 نوشت:
با سلام،

اول که اینگونه نبود. به تدریج اینگونه شد. هر دختری معرفی می‌شد با کلی امید می‌رفتم. خوب لباس می‌پوشیدم و سرحال می‌رفتم.


شما میگن که که من حتی خواستگاری کسایی رفتم که قبل رفتن هم تحصیلاتشون کمتر از من بود و از نظر علمی به من نمی خوردن ، وقتی قبل رفتنه همچین حسی داشتین خوب معلومه که آخرش چی میشه
بعدشم به نظر من یه بار دیگه رو معیار هاتون بازنگری کنید و کلا شرایطی رو که می خواید رو داشته باشید رو بگین به خانواده و اگه شبیه شرایط شما بود برید دنبالش وگرنه از همون اول حتی برای اینکه ببیندش هم نریبد
خب الان چرا دیگه خوب لباس نمی پوشید
اصلا وقتی ادم به خودش مثی رسه و مرتب هستا یعنی به طرف مقابل اش اررزش قایل میشه ، شما خوب لباس نمی پوشید سر حال نیستید یعنی قبل رفتن می دونید که این کار شدنی نیست همونی نیست که می خواین . کلا بدون داشتن امید پا میشین میرین دیدن دختر[/]

اقای همدسک ...

ببخشید که اینجوری سوال میکنم ... ایا شما خواهر دارین ... ایا شما قبلا با خانومی اشنا شدید و باهاش صحبت کردیّن

دخترهای زیادی هستند که میتونن در زندگی شادترتون کنند .

۱. مثلا دخترهایی هستند که عاقل تر و فهمیده تر هستند ... داشته هاتون رو براتون حفظ میکنند ، باعث اعتماد بنفستون در درون جمع میشن ... و میتونین در درون زندگی روشون حساب کنین .

۲. مثلا دخترهایی هستند که شاد هستند . همش سر به سرتون میزارن و زندگیتون رو شاد میکنند .

۳. مثلا کسایی هستند که مثله خودتون علمشون زیاد هست و حرفهاتون رو درک میکنند

۴. مثلا دخترهایی هستند که پدرشون پولدار هست و زندگیتون رو پر رفاه میکنند .

مثلا اگر شما با یه دختر پولدار ازدواج کنین ... دیگه احتیاج نیست که پدره خودتون رو در بیارین ... روزی ۱۰ ساعت کار کنین ... میتونین یه شرکت بزنین و رفاه داشته باشین

و ...

سلام. ببخشید که اینقدر صریح نظر میدم اما به نظرم شما خیلی خودتون رو دست بالا میگیرید. این که مدرک دکتری دارید و خواستگاری کسانی رفتید که به شما نمیخوردن یعنی یک تعارض. یعنی شما از اول در دل خودتان آنها را قبول نکرده اید و از دید بالا به آنها نگاه کرده اید و بعد به خواستگاری می روید و توقع دارید که به آنها علاقه مند هم بشوید.

من اگر جزء ملاکهایم باشد که با یک پسر دیپلم هرگز ازدواج نکنم، هرگز اجازه آمدن یک پسر دیپلم را به خانه برای خواستگاری نمیدهم. نه این که بگویم حالا بگذار بیایند شاید من علاقه مند شدم. شما ملاکهایتان را یک جور میچینید و از طرفی خواستگاری دختری میروید که همه یا بخش زیادی از آن ندارد خوب معلوم است که سرخورده می شوید و فکر می کنید بی عرضه هستید.

شما اول ملاکهایتان را درست کنید بعد دنبال دختری با آن ملاکها بگردید. شما احتمالا می خواهید دختری تحصیل کرده ، در یک دانشگاه خوب و در یک رشته خوب، با معدل بالا و جزء استعدادهای برتر و همچنین زیبا، با آداب معاشرت و روابط اجتماعی بالا و نیز فهمیده و با شعور باشد. بعید می دانم که همه این ها در کسی همزمان جمع شود و اگر باشد خیلی باید بگردید تا پیدا کنید.

باخیش;923027 نوشت:

شما میگن که که من حتی خواستگاری کسایی رفتم که قبل رفتن هم تحصیلاتشون کمتر از من بود و از نظر علمی به من نمی خوردن ، وقتی قبل رفتنه همچین حسی داشتین خوب معلومه که آخرش چی میشه
بعدشم به نظر من یه بار دیگه رو معیار هاتون بازنگری کنید و کلا شرایطی رو که می خواید رو داشته باشید رو بگین به خانواده و اگه شبیه شرایط شما بود برید دنبالش وگرنه از همون اول حتی برای اینکه ببیندش هم نریبد
خب الان چرا دیگه خوب لباس نمی پوشید
اصلا وقتی ادم به خودش مثی رسه و مرتب هستا یعنی به طرف مقابل اش اررزش قایل میشه ، شما خوب لباس نمی پوشید سر حال نیستید یعنی قبل رفتن می دونید که این کار شدنی نیست همونی نیست که می خواین . کلا بدون داشتن امید پا میشین میرین دیدن دختر

با سلام،
منظورم این بود که خیلی امیدوار بودم. نه اینکه الان وقتی خواستگاری می‌روم بد لباس می‌پوشم. اتفاقا همیشه لباسهایم را با تایید خانواده و خواهرم می‌پوشم. اما راجع به امیدوار بودن حق با شماست الان اصلا با امید نمی‌توانم خواستگاری بروم. چون آن قدر تکرار شده است که فکر می‌کنم دیگر دختر مورد علاقه‌ام را نمی‌توانم بیابم.
راجع به تخصیلات منظورم این بود که برای تحصیلات سخت‌گیری نکردم. نگفتم حتما دکتری یا فوق لیسانس از یک دانشگاه خیلی خوب داشته باشد. البته دیپلم هم به بنده معرفی شده ولی نرفتم چون می‌دانستم اصلا صلاح نیست. ولی اگر لیسانس بوده است رفته‌ام.

مارینر;923044 نوشت:
اقای همدسک ...

ببخشید که اینجوری سوال میکنم ... ایا شما خواهر دارین ... ایا شما قبلا با خانومی اشنا شدید و باهاش صحبت کردیّن

دخترهای زیادی هستند که میتونن در زندگی شادترتون کنند .

۱. مثلا دخترهایی هستند که عاقل تر و فهمیده تر هستند ... داشته هاتون رو براتون حفظ میکنند ، باعث اعتماد بنفستون در درون جمع میشن ... و میتونین در درون زندگی روشون حساب کنین .

۲. مثلا دخترهایی هستند که شاد هستند . همش سر به سرتون میزارن و زندگیتون رو شاد میکنند .

۳. مثلا کسایی هستند که مثله خودتون علمشون زیاد هست و حرفهاتون رو درک میکنند

۴. مثلا دخترهایی هستند که پدرشون پولدار هست و زندگیتون رو پر رفاه میکنند .

مثلا اگر شما با یه دختر پولدار ازدواج کنین ... دیگه احتیاج نیست که پدره خودتون رو در بیارین ... روزی ۱۰ ساعت کار کنین ... میتونین یه شرکت بزنین و رفاه داشته باشین

و ...

با سلام،
بله خواهر دارم. اما با خانمی غیر از خواستگاری آشنا نشده‌ام. شاید یکی از معیارهای بنده این بوده است که آیا این دختر می‌تواند مرا شاد کند یا خیر.
مشکلم این است که جهره برایم خیلی مهم هست. وگرنه با دخترهایی که حداقل وضع مالی نسبتا بهتری از خانواده ما هم دارند می‌توانم راحت ازدواج کنم.

فکر کنم در نوشته‌ام نگفتم که مشاورم به من گفت روحیاتم کمال‌گرایانه است. این روحیه در تحصیل خیلی کمکم کرده است. ایشان گفتند روحیاتم جز شخصیتم است که نمی‌توان آن را کن فیکون کرد. اما باید تعدیل شود. گفت حتما با یک دختر زیبا ازدواج کن، فقط به این معنی که به چشمت از متوسط دختران زیباتر باشد ولی با زیبایی کس دیگری مقایسه نکن.

فیزیکدان;923059 نوشت:
سلام. ببخشید که اینقدر صریح نظر میدم اما به نظرم شما خیلی خودتون رو دست بالا میگیرید. این که مدرک دکتری دارید و خواستگاری کسانی رفتید که به شما نمیخوردن یعنی یک تعارض. یعنی شما از اول در دل خودتان آنها را قبول نکرده اید و از دید بالا به آنها نگاه کرده اید و بعد به خواستگاری می روید و توقع دارید که به آنها علاقه مند هم بشوید.

من اگر جزء ملاکهایم باشد که با یک پسر دیپلم هرگز ازدواج نکنم، هرگز اجازه آمدن یک پسر دیپلم را به خانه برای خواستگاری نمیدهم. نه این که بگویم حالا بگذار بیایند شاید من علاقه مند شدم. شما ملاکهایتان را یک جور میچینید و از طرفی خواستگاری دختری میروید که همه یا بخش زیادی از آن ندارد خوب معلوم است که سرخورده می شوید و فکر می کنید بی عرضه هستید.

شما اول ملاکهایتان را درست کنید بعد دنبال دختری با آن ملاکها بگردید. شما احتمالا می خواهید دختری تحصیل کرده ، در یک دانشگاه خوب و در یک رشته خوب، با معدل بالا و جزء استعدادهای برتر و همچنین زیبا، با آداب معاشرت و روابط اجتماعی بالا و نیز فهمیده و با شعور باشد. بعید می دانم که همه این ها در کسی همزمان جمع شود و اگر باشد خیلی باید بگردید تا پیدا کنید.

با سلام،

خواستم شرایط خودم را توصیف کنم وگرنه به لحاظ تحصیلی اصلا سخت‌گیری نکرده‌ام. البته قطعا با یک دیپلم ازدواج نخواهم کرد چون فاصله دیدگاه خواهیم داضت، ولی اینگونه‌ام نیست که اگر به لحاظ تحصیلی هم سطح بنده نبود در چشم من بی‌ارزش باشد یا به همسری نتوانم بپذیرم.

جناب همدسک ...

یه مطلب دیگه ...
یه آقایی در درون سایت بودند با نام جناب مهرانت ...
ایشون 24 سالشون بود و خیلی خیلی هم دوست داشتند زود ازدواج کنند ...

ایشون رشتشون پزشکی بود ...

والان متاهل هستند ...

یک بار داشتند خاطرات خواستگاری رفتنشون رو تعریف میکردند ... خیلی باحال بود در حدود 6 ماه نزدیک به 40 جا برای خواستگاری رفته بودند !!!

میگم برای خودتون یک مهلت زمانی بزارین ... مثلا بگین تا 1 سال دیگه باید ازدواج کنین ... چرا هم نداره ...
در این مدت شما میتونید 100 جا 200 جا 2000 جا برای خواستگاری برید ...

ولی وقتی 1 سال تموم شد ... باید ازدواج کنین ... با هر کدومشون که شده ...

من هم مانند شما انسان کمالگرایی هستم ... و میفهمم کمالگرایی ممکن هست که با انسان چی کار بکنه ...

من به فیلم و سینما خیلی علاقه دارم ... چند وقت پیش داشتم صحبت های یک تهیه کننده خارجی رو گوش میدادم ( دوبله شده بود ) ایشون اعتقادشون این بود که همه میتونند حسابی خرج کنند و ریخت و پاش کنند ... ولی یک تهیه کننده خوب کسی هست که میدونه کجا بگه بس هست ... کجا خط کیفیت رو بکشه و از اونجا پاش رو جلو تر نزاره ...

شما وقتی میخوای یک ماشین بخری ... میتونی کل سرمایت رو بدی و ماشین دلخواهت رو بخری ... ولی یه جا خط میکشی و میگی از این بیشتر بابتش پول نمیدم ...
و ...

بنابراین به نظره من خط و خطوطت رو بکش و با خودت عهد کن تا 1 سال دیگه ازدواج میکنی و گرنه با یکی از اونهایی که خواستگاریش رفتی کار رو تموم میکنی ...


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

یک ذکر بسیار مجرب برای ازدواج:

دقت بفرمایید دوستان دعای اول برای دختر خانمهاست دعای دوم که با رنگ آبی گذاشتم برای آقا پسر هاست

هوالمحبوب
هر دختري براي ازدواج آسان؛
⭐️۴۰ شب در قنوت نماز غفيله، بعد از دعاي اول و دعاي دوم آن ، در هر مرحله ميان دو صلوات ، اين دعا را بخواند : و رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْکَ زَوجاً صالِحاً غَنِيّاً ...⭐️

اين دعا به لطف خدا بطور معجزه آسا مستجاب است ...

هر مردي که خواست اين دعا را بخواند، بگوید (در جایی که مشخص شد):
⭐️و رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْکَ زَوجَةً صالِحَة ًقانِعَةً ...⭐️

از اذکار مجرب نقل شده از حجت السلام نورانی شاگرد آیت الله العظمی صادقی تهرانی

امتحانش ضرر نداره بسم الله

[=&quot] جمع بندی

عاشق شدن در جلسه خواستگاری وجواب منفی شنیدن ومشکلات پس از آن

[=&quot]با سلام.بنده 36 ساله و مجرد هستم.[=&quot] براي ازدواج دوست دارم همسرم زيبا باشد. [=&quot]اولين جايي كه براي خواستگاري رفتم، به لحاظ زيبايي همان بود كه مي‌خواستم وسایر ملاکهای ازدواج را هم داشتند و کاملا تناسب داشتیم. اما پاسخ منفي گرفتم و نزديك 6 ماه يا بيشتر افسردگي داشتم و حدود یک سال و نیم قرص مصرف می‌کردم.[=&quot] بعد از آن دیگر هیچ دختری را در خواستگاری نمی پسندم.با اين روند يا مجرد مي مانم يا يك ازدواج مصلحتي یا با کراهت خواهم داشت.[=&quot] تا حال (نزدیک 20 مورد) هیچ دختری نه تنها حال و هوای آن دختر را برایم ندارد، بلکه در همان نگاه اول برایم تمام می‌شود. [=&quot]تازگي هم به مرگ فكر مي كنم و آرزو مي كنم اي كاش راهي بود كه از دست زندگي خلاص شوم.[=&quot]

[=&quot]
پاسخ:

[=&quot]این اتفاق که در جلسه خواستگاری، افراد احساس کنند که گرفتار عشق شده اند، امری طبیعی و شایع است.
[=&quot]این دسته افراد یا نهایتا موفق به ازدواج می شوند و یا نمی شوند.آنهایی که موفق نمی شوند،بسته به نوع شخصیت و شرایطی که دارند، دچار عوارضی می شوند.از جمله آنها غم و اندوه شدید، افسردگی، از دست دادن عزت نفس واعتماد به نفس و توقف روند خواستگاری و ازدواج است.

[=&quot]برای رهایی از شور و حرارتی که در خود احساس می کنند راهکارهایی وجود دارد.
[=&quot]1.به این نکته توجه کند که او هنوز فرصت ازدواج دارد و چه بسا موردهای بهتری پیدا شوند.
[=&quot]2. توجه کند که زندگی در صورتی قوام دارد که هردو طرف، خواهان یکدیگر باشند و عشق یک طرفه سرانجامی ندارد.و چنانچه هر دو خواهان هستند ولی خانواده ها و یا عللی دیگر مانع هستند و قابل برطرف کردن هم نیستند،تسلیم قضا و قدر شوند و آن را به مصلحت خود بدانند.

[=&quot]3.به این نکته توجه کند که آدم عاشق،از معشوق،بت می سازد یعنی راجع به ویژگیهای او اغراق می کند و نقایص او را نمی بیند.بنابراین توجه به نقایص او، می توند در کاهش این علاقه مؤثر باشد.
[=&quot]4. به این مطلب باید توجه داشت که غالبا عشقی که خواستگاران در خود احساس می کنند، سطحی است؛ یعنی ریشه ندارد و با مرور زمان کوتاهی، فروکش می کند.لذا پیشنهاد می شود که از فنون توجه برگردانی،جهت فراموش کردن عشق خود استفاده کنند.یعنی هر زمان که یاد معشوق می کنند بلافاصله سعی کنند توجه خود را از او برگردانند.برخی از این فنون به شرح ذیل است:

[=&quot]تکنیکهای توجه برگردانی: [=&quot] [=&quot]•[=&quot] [=&quot]تمرکز بر یک شیء؛ می توان به بیماران یاد داد که توجه خود را روی یک شیء متمرکز سازند و با جزئیات هرچه بیشتر آن را برای خود توضیح دهند.[=&quot]
[=&quot]•[=&quot] [=&quot]آگاهی حسی: یعنی هر آنچه را که در یک محیط می بینیم یا می شنویم ویا لمس می کنیم و یا بویی احساس می کنیم باصدای بلند برشماریم.[=&quot] [=&quot]•[=&quot] [=&quot]تمرینهای ذهنی: مثلا هفت تا هفت تا از 1000 کم کردن و پایین ترآمدن، یادآوری جانورانی که با حرف خاصی از حروف الفبا آغاز می شوند، به یادآوری جزئیاتی درباره پیاده روی مورد علاقه و هر نوع فعالیت ذهنی جالب.[=&quot]
[=&quot]•[=&quot] [=&quot]خاطرات و خیالپردازی های خوشایند.[=&quot]
[=&quot]•[=&quot] [=&quot]فعالیتهای جالب[=&quot]
[=&quot]5.جهت غلبه برغم و اندوه خود را مشغول فعالیتهای لذت بخش کند و در موارد حاد تر به روانپزشک مراجعه کند تا با قرصهای ضد افسردگی،حالش بهبود یابد.

[=&quot]6.از دوستان صمیمی برای پر کردن خلأ عاطفی کمک بگیرد.با آنها درد و دل کند.بیشتر با آنها نشست و برخواست کند وبا آنها به سفر یا جاهای تفریحی برود.

[=&quot]7.توجه کند که حال او به زودی رو به بهبودی خواهد رفت، چون به تجربه ثابت شده است که این حال، موقتی است.

[=&quot]برای باز گشت عزت نفس و اعتماد به نفس به این نکته توجه کند که جواب منفی آنها به معنای بد بودن او نیست.هر کسی حق انتخاب دارد و اینطور نیست که همه انسانها از همدیگر خوششان بیاید همانطور که او خودش هم از خیلیها، خوشش نمی آید.خیلیها هستند که اورا دوست دارند و برایشان خوشایند و ارزشمند است و به او احترام می گذارند.

[=&quot]در مورد توقف روند خواستگاری هم که امری طبیعی است؛ شاید بهتر باشد مقداری به خودش فرصت دهد تا زمان بگذرد و زمانی که از فکرش بیرون آمد،اقدام به ازدواج کند.اگرنتوانست از فکرش بیرون بیاید، باید حتما از یک مشاور و روان شناس کمک بگیرد.
انجمن گفتگوی دینی،بخش مشاوره و تربیت،پاسخگو:امین،تاریخ14/10/1396

[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]

موضوع قفل شده است