جمع بندی چرا مذهبیون اسلامی کلامشون فاقد شفافیت است؟

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا مذهبیون اسلامی کلامشون فاقد شفافیت است؟

سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

یک سوال اخلاقی برای من پیش اومده که خواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین ...

من وقتی به کلام افرادی مذهبی دقت میکنم ... میبنم که به صورت ارادی کلامشون رو به نوعی میچرخونند که کلامشون امکان مستند سازی نداشته باشه ... یعنی به نوعی صحبت میکنند که کلام رو میرسونند ولی میتونند بعدا خیلی راحت زیرش بزنند ... یا اون رو به نوعی دیگر جلوه دهند ... میخواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین که چرا مذهبیون اینگونه حرف میزنند ... آیا میخواهند که بعدا بتونند راحت زیره حرفهاشون بزنند ... آیا میشه این نوع رفتار رو نوعی خدعه اسلامی دونست ... هدفشون از اینگونه کارها چه چیزی میتونه باشه ؟؟؟ آیا اسللام اجازه چنین کاری رو به ایشان میدهد ؟؟؟

متشکرم .

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نسیم رحمت

مارینر;921547 نوشت:
من وقتی به کلام افرادی مذهبی دقت میکنم ... میبنم که به صورت ارادی کلامشون رو به نوعی میچرخونند که کلامشون امکان مستند سازی نداشته باشه ... یعنی به نوعی صحبت میکنند که کلام رو میرسونند ولی میتونند بعدا خیلی راحت زیرش بزنند ... یا اون رو به نوعی دیگر جلوه دهند ... میخواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین که چرا مذهبیون اینگونه حرف میزنند ... آیا میخواهند که بعدا بتونند راحت زیره حرفهاشون بزنند ... آیا میشه این نوع رفتار رو نوعی خدعه اسلامی دونست ... هدفشون از اینگونه کارها چه چیزی میتونه باشه ؟؟؟ آیا اسللام اجازه چنین کاری رو به ایشان میدهد ؟؟؟


این موضوع کلیت ندارد.
یعنی این گونه نیست که همه افراد مذهبی این گونه باشند. ممکن است در برخی افراد این ویژگی دیده شود که ربطی به مذهبی ها ندارد. در غیر مذهبی ها هم این گونه رفتارها دیده می شود. مگر این که شما منظور خاصی از این مطلب تون داشته باشید که در این صورت توضیح بدین.
علاوه بر این که این کلام شما که " افراد به صورت ارادی کلامشون رو به نوعی میچرخونند که کلامشون امکان مستند سازی نداشته باشه ... یعنی به نوعی صحبت میکنند که کلام رو میرسونند ولی میتونند بعدا خیلی راحت زیرش بزنند ... یا اون رو به نوعی دیگر جلوه دهند ..." یک ادعای بزرگی است که اگر ثابت نشود، و یا نتوانید ثابت کنید، تهمت به افرادی است که شما از رفتارهای ایشان این گونه برداشت کرده اید حال مذهبی باشند و یا غیر مذهبی؛
با همه این تفاصیل این رفتار اسلامی نیست. البته خدعه و مکر در مواردی در تعالیم اسلامی هست که این مورد از آنها نیست.

سلام
این "مبهم گویی" به چند صورته:

1- توریه: اگر فردی حرفی رو بزنه که مخاطب معنای نادرستی از آن برداشت کند، اما در عین حال دارای یک معنای درست هم باشد، به این کار میگن توریه.
از نظر برخی علما (از جمله امام خمینی)، توریه حکم دروغ رو نداره و حرام نیست. در این زمینه تاپیک زیر رو ببینید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=19757

2- کلام تفسیر پذیر: گاهی کلام فاقد جزئیات بیان میشه طوری که منظور دقیق گوینده مشخص نیست. یا ممکنه در ظاهر نادرست به نظر برسه اما بشه با در نظر گرفتن یک معنای خاص برای کلمات، آن را منطبق بر یک مفهوم صحیح نمود. به طور مثال اعتقاد به "قرار گرفتن زمین بر روی شاخ گاو" می تونه اعتقاد صحیحی باشه، به شرط اینکه "شاخ گاو" را جاذبه زمین معنا کنیم.
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/tr21594

در کل دلیل این مبهم گویی رو میشه مجاز دونستن تفسیر دونست.
یعنی اعتقاد به اینکه اگر حرفی در ظاهر غلط باشد و معنای نادرست از آن برداشت شود، اما بتوان با یک تفسیر تصحیحش کرد مشکل حل میشه.

[="Tahoma"][="Navy"]

مارینر;921547 نوشت:
سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

یک سوال اخلاقی برای من پیش اومده که خواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین ...

من وقتی به کلام افرادی مذهبی دقت میکنم ... میبنم که به صورت ارادی کلامشون رو به نوعی میچرخونند که کلامشون امکان مستند سازی نداشته باشه ... یعنی به نوعی صحبت میکنند که کلام رو میرسونند ولی میتونند بعدا خیلی راحت زیرش بزنند ... یا اون رو به نوعی دیگر جلوه دهند ... میخواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین که چرا مذهبیون اینگونه حرف میزنند ... آیا میخواهند که بعدا بتونند راحت زیره حرفهاشون بزنند ... آیا میشه این نوع رفتار رو نوعی خدعه اسلامی دونست ... هدفشون از اینگونه کارها چه چیزی میتونه باشه ؟؟؟ آیا اسللام اجازه چنین کاری رو به ایشان میدهد ؟؟؟

متشکرم .


سلام
این مساله ربطی به مذهبی بودن ندارد
تجربیات شخصی را نباید تعمیم داد
یا حلیم[/]

محی الدین;923334 نوشت:
این مساله ربطی به مذهبی بودن ندارد
تجربیات شخصی را نباید تعمیم داد
یا حلیم

ربط به مذهبی بودن دارد چون که رفتار افراد ممکن است تائید مذهب را داشته باشد یا نداشته باشد.
آیا این رفتار غیر اسلامی است؟

[="Tahoma"][="Navy"]

فروز;923380 نوشت:
ربط به مذهبی بودن دارد چون که رفتار افراد ممکن است تائید مذهب را داشته باشد یا نداشته باشد.
آیا این رفتار غیر اسلامی است؟

سلام
شما می گویید ربط دارد شما باید از اسلام برای این کار دلیل بیاورید تا حرفتان ثابت شود نه ما
یا علیم[/]

مارینر;921547 نوشت:
سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

یک سوال اخلاقی برای من پیش اومده که خواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین ...

من وقتی به کلام افرادی مذهبی دقت میکنم ... میبنم که به صورت ارادی کلامشون رو به نوعی میچرخونند که کلامشون امکان مستند سازی نداشته باشه ... یعنی به نوعی صحبت میکنند که کلام رو میرسونند ولی میتونند بعدا خیلی راحت زیرش بزنند ... یا اون رو به نوعی دیگر جلوه دهند ... میخواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین که چرا مذهبیون اینگونه حرف میزنند ... آیا میخواهند که بعدا بتونند راحت زیره حرفهاشون بزنند ... آیا میشه این نوع رفتار رو نوعی خدعه اسلامی دونست ... هدفشون از اینگونه کارها چه چیزی میتونه باشه ؟؟؟ آیا اسللام اجازه چنین کاری رو به ایشان میدهد ؟؟؟

متشکرم .


خوب طبیعی هست این رفتار مذهبیون...این ها از بچگی با کلام قرآن بزرگ شدن، قرآن دقیقا و دقیقا یک همچین رنگی داره...یعنی کلام قرآن به شکلی هست که کاملا می شه بعدا خیلی راحت زیرش زد...اونو به نوعی دیگه جلوه داد...مذهبیونی که با قرآن بزرگ شدن و شاگرد مکتب قرآن هستن....علاوه بر قرآن خود مکتب شیعه و عقایداش از علم غیب ائمه گرفته تا کم و کیف ظهور هم طوری هست که مذهبیون رو وادار به اینطوری سخن گفتن می کنن در نتیجه مذهبیون اینطور بار می آن...اینطور عادت کردن...
من همیشه به مذهبیون می گم که نود درصد بیشتر عقایدتون پوشالیه و توخالیه و وجود روشن نداره..چون به راحتی می تونه با یک شبهه رنگ عوض کنه و هیچ به هیچی...مشکلی هم پیش نمی آد...;;)

پارسا مهر;923412 نوشت:
خوب طبیعی هست این رفتار مذهبیون...این ها از بچگی با کلام قرآن بزرگ شدن، قرآن دقیقا و دقیقا یک همچین رنگی داره...یعنی کلام قرآن به شکلی هست که کاملا می شه بعدا خیلی راحت زیرش زد...اونو به نوعی دیگه جلوه داد...مذهبیونی که با قرآن بزرگ شدن و شاگرد مکتب قرآن هستن....علاوه بر قرآن خود مکتب شیعه و عقایداش از علم غیب ائمه گرفته تا کم و کیف ظهور هم طوری هست که مذهبیون رو وادار به اینطوری سخن گفتن می کنن در نتیجه مذهبیون اینطور بار می آن...اینطور عادت کردن...
من همیشه به مذهبیون می گم که نود درصد بیشتر عقایدتون پوشالیه و توخالیه و وجود روشن نداره..چون به راحتی می تونه با یک شبهه رنگ عوض کنه و هیچ به هیچی...مشکلی هم پیش نمی آد...


این فرمایشات شما از آن جا ناشی میشه که هنوز نه قرآن را شناخته اید و نه مذهب را. ضعف اعتقادات خودتون را به مذهب نسبت ندین. میشه منظورتون رو توضیح بدین که کجای مذهب پوشالی است ؟ً

فروز;923380 نوشت:
رفتار افراد ممکن است تائید مذهب را داشته باشد یا نداشته باشد.

ما نباید عملکرد افراد را معیار شناخت دین قرار دهیم بلکه عملکرد افراد را باید بر دین عرضه کنیم. اگر درست عمل کنیم این گونه تصور نخواهیم کرد که رفتار افراد تایید مذهب است چرا که این مذهب است که باید رفتار افراد را تایید کند

فروز;923380 نوشت:
ربط به مذهبی بودن دارد

علت این که ما این گونه نواقص رفتاری رو در رفتارهای افراد می بینیم این است که شاکلة ایشان يعني "من حقيقي" و "شخصيت واقعي" تان، هنور به آنچه مي خواهند انجام دهند، اعتقادي ندارد يا هنوز آن را جدّي و مهم تلقي نکرده است. در واقع ایشان هنوز نه مذهب را نشناخته اند تا چه برسد به این که عمل کنند. لذا ایشان مذهبی نمایی بیش نیستند. لذا اصولا ایشان مذهبی نیستند تا عملکردشان ملاک و معیار باشد.
توضیح مطلب این که :
اعتقادات انسان از لايه هاي ناپيداي روح آدمي و از بافت شخصيتي او بر مي خيزند که امروزه آن را "شاکله" مي نامند. شاکله فاصلة ميان انديشه و عمل را پر مي کند؛ بدين معنا که شاکله در تجسم انديشه در قالب اعمال، نقش سرنوشت سازي را دارد. علت اين که به بسياري از مقصودات مان نمي رسيم، همين نکته است.

نسیم رحمت;923417 نوشت:
این فرمایشات شما از آن جا ناشی میشه که هنوز نه قرآن را شناخته اید

استاد گرامی در تائید حرف بنده همین بس که فرقه ها و مکاتب گوناگون پدید آمده...همین بس که از دل همین قرآن داعش ها بیرون آمده....همین بس که هزار چهار صد سال است که شیعه و سنی سر و کل هم می زنن و هر یک نتیجه و خواست خود را از دل قرآن بیرون آورده، یکی می گوید امامت اونطوری یکی می گوید امامت اونطوره...چرا سر مباحث علمی اینگون دعوا و سر و کله زدن نیست...چرا در سر کتاب های نیوتون انیشتن و داروین هفتاد فرقه بیرون نیامده، چرا سر کتاب های روانشانی صد تا فرقه بیرون نیامده..چرا متخصصات و دانشمندان انقدر روشن و شفاف سخن می گویند...استاد گرامی مذهبیون از کودکی با قرآنی بزرگ می شوند که هزاران مفسر کتاب های تفسیری مختص خود را بیرون داده اند....یک تفسیر فلان می گوید، یک تفسیر فلان می گوید...صد ها کتاب تفسیری مختلف بیرون آمده، کتاب تفسیری در هزار سال پیش می گوید که بله منظور قرآن این بوده که خورشید دور زمین حرکت می کند، بعد مفسر امروز می گوید نه منظور قرآن این بوده که خورشید در کهکشان حرکت می کند!!!!!!!...در یک همچین جوی و در یک همچین شرایطی وقتی مذهبی با قرآن خو می گیرد رنگ و رفتار و کردار و گفتارش هم رنگ و بوی قرآن می گیرد...طوری حرف می زند که بشود ده ها تفسیر از آن بیرون آورد...طوری حرف می زند که بعد ها خیلی راحت زیرش می زنن....تا دیروز که مفسران می گفتند خورشید دور زمین حرکت می کند و باعث شب و روز می شود، چه شد امروز مفسران چیز دیگری می گویند...این است جنس و قالب قرآن...
نسیم رحمت;923417 نوشت:
میشه منظورتون رو توضیح بدین که کجای مذهب پوشالی است ؟ً

بنده منظورم این بود که نود درصد اعتقادات مذهبیون که برداشتی از قرآنه پوشالیه....یعنی به این معنی که مثلا فلانی اعتقادش اینه که بنا به قرآن فرشته اختیار نداره...بعد قرآن که گفته هاش گفتم شفاف نیست...فردا پس فردا شبهه ای پیش می آد حرفشو عوض می کنه خیلی راحت و می گه نه، بنا به قرآن فرشته اختیار داره.!!!!!ما از همون اولم منظورمون این بود که فرشته اختیار داره...یعین بیش از نود درصد اعتقادات پوشالیه و رنگ عوض می کنه...امروز فرشته مختاره...فردا فرشته مجبوره..امروز شفاعت اینطوریه اونطوریه...فردا اینطوریه اونطوریه...اصلا یک وضعیه...

پارسا مهر;923412 نوشت:
خوب طبیعی هست این رفتار مذهبیون...این ها از بچگی با کلام قرآن بزرگ شدن، قرآن دقیقا و دقیقا یک همچین رنگی داره...یعنی کلام قرآن به شکلی هست که کاملا می شه بعدا خیلی راحت زیرش زد...اونو به نوعی دیگه جلوه داد...مذهبیونی که با قرآن بزرگ شدن و شاگرد مکتب قرآن هستن....علاوه بر قرآن خود مکتب شیعه و عقایداش از علم غیب ائمه گرفته تا کم و کیف ظهور هم طوری هست که مذهبیون رو وادار به اینطوری سخن گفتن می کنن در نتیجه مذهبیون اینطور بار می آن...اینطور عادت کردن...
من همیشه به مذهبیون می گم که نود درصد بیشتر عقایدتون پوشالیه و توخالیه و وجود روشن نداره..چون به راحتی می تونه با یک شبهه رنگ عوض کنه و هیچ به هیچی...مشکلی هم پیش نمی آد...

آیات قرآن طوری هستند که میشه ازشون چندین مفهوم برداشت کرد و همشون هم درست هستند.یعنی بعضی از آیات خواستند که به چندین مفهوم اشاره داشته باشند.مثلا آیه ای که در مورد حرکت کوه ها صحبت میکنه هم به حرکت زمین به دور خودش اشاره میکنه و هم به حرکت جوهری.و هر دو مفهوم هم میتونن همزمان درست باشند و همدیگر رو نقض نکنند.
ادعای شما وقتی صحیحه که آیات قرآن مبهم باشند و هر دفعه هر کسی یه برداشتی از انها بکنه که با برداشت دیگه ناسازگار و تناقض داشته باشه.ولی این نوع برداشتها ناشی از عدم کافی بودن علم به قرآن میشه.در کل آیات قرآن بنا به فراخور فهم و اندیشه هر کسی مفاهیم متعددی داره مثلا تاویل تعدادی از ایات رو فقط معصومین بلدن و قرار نیست همه مفاهیم قرآن رو هر انسانی بلد باشه بلکه بنا به ظرفیت وجودی هر انسانی قرآن برای او هدایتگره. هیچ یک از این مفاهیم نه با یکدیگر تناقض دارند و نه تا کنون بنا به مقتضیات زمان رد میشن.
البته بنده هم میپذیرم که بعضی مذهبیون کلامشون ممکنه شفاف نباشه اما این انصاف نیست که انرا به همه تعمیم بدیم.اتفاقا علت بعضی اختلافات بخاطر اینه که کمتر به قرآن توجه میشه.و کمتر اعمال دینی با قرآن تطبیق داده میشه.(بعنوان مثال آیه ای که در مورد مسح پا در وضو گفته ولی بعضی اهل سنت پاهای خود رو میشورن و این باعث اختلاف بین شیعه و سنی شده)بنظر من قران خیلی مظلوم شده.

سلام
در مورد قرآن که دوستان اشاره فرمودند، تاپیک زیر رو ببینید:

یک آیه یک میلیون و دویست و شصت هزار معنی

برخی حتی مبهم بودن قرآن را یکی از وجوه اعجاز آن دانسته اند. یعنی گفته اند که یک انسان نمی تونه کلامی اینقدر مبهم بیاره:

نقل قول:
و به خدا سوگند اين مطلب از عجائب نظم قرآن است، كه يك آيه ‏اش با مذاهب و احتمال هايى مي سازد، كه عددش حيرت انگيز و محير العقول است، و در عين حال كلام هم چنان بر حسن و زيبايى خود متكى است، و به زيباترين حسنى آراسته است، و خدشه ‏اى بر فصاحت و بلاغتش وارد نمي شود، و انشاء اللَّه نظير اين حرف در تفسير آيه: (أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ، وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً) از نظر خواننده خواهد گذشت.*

البته بیشتر این ابهامها به خاطر مسائلی مثل عدم ذکر جزئیات، ذکر ضمیر بدون مشخص سازی مرجع و ... است. مثل حالتی که بگوییم "آنها" اما مشخص نباشد که آنها دقیقاً چه کسانی اند.

سعدی شیرازی;923446 نوشت:
برخی حتی مبهم بودن قرآن را یکی از وجوه اعجاز آن دانسته اند.

دچار خلط منظور شده اید .

نوشته و گفتاری که ذاتا مبهم اند و مشخص نیست که در ذکر آن معنائی اراده شده یا نشده و هر کسی بنا بر اراده خود معنایی خودساخته را میتواند به آن با یا بدون قرینه نسبت دهد
با
مطالب حکمی که معانی ای در حد شناخت همه هستی در آن اراده شده و شمولیت مفاهیم متعدد را دارد و معانی زیادی با قرینه از آن برداشت میشود تفاوت دارند .

به اولی میتوان گفت مبهم ولی بر دومی این توصیف روا نیست .

فاتح;923455 نوشت:
در حد شناخت همه هستی در آن اراده شده

فاتح گرامی
تقریباً متوجه منظور شما هستم.

مثلاً ما می تونیم مطمئن باشیم که جمله "زمین بر شاخ گاو قرار دارد" هیچگاه توسط علم نقض نمیشه. یا جمله "خورشید حرکت می کند" (بدون اشاره به مسیر حرکت) همیشه از نظر علم صحیحه. همچنین مهم نیست که علم چه نظریه ای در مورد پیدایش جهان داره یا قدمت اون رو چقدر تخمین می زنه، در هر صورت میشه خلقت جهان رو در 6 روز دانست.

سبک قرآن بر خلاف تورات، به شکلیه که وارد جزئیات نمیشه. مثلاً تورات نیز 6 روز آفرینش جهان را توصیف کرده اما با جزئیات. و این جزئیات باعث سخت شدن تطبیق اون بر علم شده:

نقل قول:
در ابتدا، خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید.

۲ و زمین تهی و بایر بود و تاریکی بر روی لجّه[۱] و روح خدا سطح آب‌ها را فرو گرفت.

۳ و خدا گفت: «روشنایی بشود.» و روشنایی شد.

۴ و خدا روشنایی را دید که نیکوست و خدا روشنایی را از تاریکی جدا ساخت.

۵ و خدا روشنایی را روز نامید و تاریکی را شب نامید. و شام بود و صبح بود، روزی اول.

۶ و خدا گفت: «فلکی باشد در میان آب‌ها و آب‌ها را از آب‌ها جدا کند.»

۷ و خدا فلک را بساخت و آب‌های زیر فلک را از آب‌های بالای فلک جدا کرد. و چنین شد.

۸ و خدا فلک را آسمان نامید. و شام بود و صبح بود، روزی دوم.

۹ و خدا گفت: «آب‌های زیر آسمان در یک جا جمع شود و خشکی ظاهر گردد.» و چنین شد.

۱۰ و خدا خشکی را زمین نامید و اجتماع آب‌ها را دریا نامید. و خدا دید که نیکوست.

۱۱ و خدا گفت: «زمین نباتات برویاند، علفی که تخم بیاورد و درخت میوه‌ای که موافق جنس خود میوه آورد که تخمش در آن باشد، بر روی زمین.» و چنین شد.

۱۲ و زمین نباتات را رویانید، علفی که موافق جنس خود تخم آورد و درخت میوه‌داری که تخمش در آن، موافق جنس خود باشد. و خدا دید که نیکوست.

۱۳ و شام بود و صبح بود، روزی سوم.

۱۴ و خدا گفت: «نیّرها[۲] در فلک آسمان باشند تا روز را از شب جدا کنند و برای آیات و زمان‌ها و روزها و سال‌ها باشند.

۱۵ و نیرها در فلک آسمان باشند تا بر زمین روشنایی دهند.» و چنین شد.

۱۶ و خدا دو نیر بزرگ ساخت، نیر اعظم را برای سلطنت روز و نیر اصغر را برای سلطنت شب، و ستارگان را.

۱۷ و خدا آن‌ها را در فلک آسمان گذاشت تا بر زمین روشنایی دهند،

۱۸ و تا سلطنت نمایند بر روز و بر شب، و روشنایی را از تاریکی جدا کنند. و خدا دید که نیکوست.

۱۹ و شام بود و صبح بود، روزی چهارم.

۲۰ و خدا گفت: «آب‌ها به انبوه جانوران پر شود و پرندگان بالای زمین بر روی فلک آسمان پرواز کنند.»

۲۱ پس خدا نهنگان بزرگ آفرید و همه جانداران خزنده را، که آب‌ها از آن‌ها موافق اجناس آن‌ها پر شد، و همه پرندگان بالدار را به اجناس آن‌ها. و خدا دید که نیکوست.

۲۲ و خدا آن‌ها را برکت داده، گفت: «بارور و کثیر شوید و آب‌های دریا را پر سازید، و پرندگان در زمین کثیر بشوند.»

۲۳ و شام بود و صبح بود، روزی پنجم.

۲۴ و خدا گفت: «زمین، جانوران را موافق اجناس آن‌ها بیرون آورد، بهایم[۳] و حشرات و حیوانات زمین به اجناس آن‌ها.» و چنین شد.

۲۵ پس خدا حیوانات زمین را به اجناس آنها بساخت و بهایم را به اجناس آن‌ها و همه حشرات زمین را به اجناس آن‌ها. و خدا دید که نیکوست.

۲۶ و خدا گفت: «آدم را بصورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و همه حشراتی که بر زمین می‌خزند، حکومت نماید.»

۲۷ پس خدا آدم را بصورت خود آفرید. او را بصورت خدا آفرید. ایشان را نر و ماده آفرید.

۲۸ و خدا ایشان را برکت داد و خدا بدیشان گفت: «بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید، و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همه حیواناتی که بر زمین می‌خزند، حکومت کنید.»

۲۹ و خدا گفت: «همانا همه علف‌های تخم‌داری که بر روی تمام زمین است و همه درخت‌هایی که در آن‌ها میوه درخت تخم‌دار است، به شما دادم تا برای شما خوراک باشد.

۳۰ و به همه حیوانات زمین و به همه پرندگان آسمان و به همه حشرات زمین که در آن‌ها حیات است، هر علف سبز را برای خوراک دادم.» و چنین شد.

۳۱ و خدا هر چه ساخته بود، دید و همانا بسیار نیکو بود. و شام بود و صبح بود، روز ششم.

به هر حال، لفظ ابهام توسط مفسران به کار رفته و خیلی از علما درباره انواع و اقسام ابهامات قرآن سخن گفته اند:
http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,62

پارسا مهر;923422 نوشت:
کتاب تفسیری در هزار سال پیش می گوید که بله منظور قرآن این بوده که خورشید دور زمین حرکت می کند، بعد مفسر امروز می گوید نه منظور قرآن این بوده که خورشید در کهکشان حرکت می کند!!!!!!!...د

ذاتی هیچ موضوعی در قرآن چرخش زمین به دور خورشید و یا بالعکس نیست .

در قرآن کریم دعوت به مشاهده نشانه ها در زمین و آسمان و موجودات میشود برای تدبر بیشتر و انسان باید خودش زحمت این را بکشد
مثال
افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت ؟ کلیک کنید

منظور از افلا ینظرون در آیه 17 سوره غاشیه نظر با تفکر و تامل است که منجر به شناخت خالق میگردد .

در تدبر و تفکر آدم مختار است به اندازه علم خود از هستی فهم کند . این مساله ای که نوشتید عطف بر این مساله است . این استنباطات عارض بر قرآن میشود که ممکن است استنباطی اشتباه باشد یا نباشد مانند تفسیر و تطبیق و تبئینی که پیامبر میکنند .

سعدی شیرازی;923459 نوشت:
به هر حال، لفظ ابهام توسط مفسران به کار رفته و خیلی از علما درباره انواع و اقسام ابهامات قرآن سخن گفته اند:
http://www.maarefquran.org/index.php...icle/LinkID,62

این مقاله درباره ابهام در برگردان به فارسی ایات قرآن است . آنهم ناشی از تفسیر و عدم دقت است در انتهای مقاله نویسنده راه مدونی برای رفع ابهام در ترجمه مطرح میکند :

نقل قول:

پس از بيان انواع ابهام در زبان مبدأ با محوريت متن مقدس قرآن، اينك‏ وظيفة مترجم در برابر اين ابهامات را به بحث می‏گذاريم. چنان كه پيش‏تر گفته‏شد، در تقسيم بندی اوليه، ابهام به دو نوع ادبی (خود آگاه) و زبانی (ناخودآگاه) تقسيم شد كه انتقال نوع ادبی آن به زبان مقصد نه تنها اشكال ندارد، بلكه عين صواب و هنرمندی مترجم است و می‏تواند يكی از مؤلفه‏های ارتقای ارزشيابی و ارزش‏گذاری ترجمه به شمار آيد.
اما در مورد ابهام‏های ذاتی و عرضی، مترجم چه وظيفه‏ای به عهده دارد؟
در پاسخ بايد گفت كه ظاهراً گريزی برای خلاصی از ابهام هاي ذاتي ‏وجود ندارد، مگر در حد افزودن توضيح‏های تفسيری به ترجمه، چنان كه در مثال‏های پيش گفته گذشت؛ اما در خصوص ابهام‏های عرضي، مترجم بايد با مراجعه به تفاسير و منابع آن، در رفع ابهام بكوشد و پس از آن، آيه را ترجمه ‏كند.

در حالیکه در آن ابهامی که شما اشاره کردید چنین ساز و کاری را نمیتوان متصور شد چون جملات مبهم از هیچ ساختاری نه در لفظ و نه در معنی تبعیت نکرده اند که بتوان راهی در فهمش تصور کرد .

اما در مورد تورات این مساله اختلافی است نزد مفسرین و حاملان تورات

سعدی شیرازی;923459 نوشت:
سبک قرآن بر خلاف تورات، به شکلیه که وارد جزئیات نمیشه. مثلاً تورات نیز 6 روز آفرینش جهان را توصیف کرده اما با جزئیات. و این جزئیات باعث سخت شدن تطبیق اون بر علم شده:

تاریخ تفسیر تورات نیز داستان شنیدنی ای دارد و این مطالبی که نقل کردید از دید مفسرین تاویل گرا همگی تاویل دارند و هیچکدام آنها مطابق ظاهر آیات نیستند
در حالیکه مفسرین ظاهر گرای تورات که با هرتاویلی مخالف بودند عین ظاهر آیات را صحیح میدانستند .

در مورد قرآن کریم اگر ذکر جزئیات مطلوب و راه حل صحیحی بود حداقل تا به الان باید پیامبر زنده می ماندند و کاتبان بیشمار مینوشتند ( حال چه کسی میخواست بخواند نمی دانم ) که این امر ممکن نیست .

لذا تبیان کل شی ء موجز و حکمی نازل شد .

محی الدین;923411 نوشت:
شما می گویید ربط دارد شما باید از اسلام برای این کار دلیل بیاورید تا حرفتان ثابت شود نه ما

درود. ظاهرا دو مورد پست بالایی شما دلایلش آورده شده بود.


[=arial]من مدنظرم بیشتر متکلمین اسلامی بود ولی به قول دوستان ریشه قرآنی دارد. این بحث زیر رو کارشناس دیروز داشتن انجام میدادن خدایی هنگ کردم خوندم. سوال کننده پرسیده اگه علم غیب به معنی آینده باشه معنی جبر نداره مثل پیشگویی پیروزی روم بر ایران.
"کارشناس: البته برخی آیه را به گونه دیگری معنا میکنند، یعنی روم بار دیگر از ایران شکست خواهد خورد، البته این معنا در اصل بحث دخالتی ندارد، در هر دو صورت پیشگویی است.
سوال کننده: اگر چنین است که میگویید این دیگر اخبار دقیق یا علم غیب نیست چون به هر روی شما با این تفاسیر باز از روی متن مطابق با واقع سخن خواهید گفت و در هر صورت حرف شما صحیح از آب در می آید یک حرف با دو تعبیر متضاد حرف نیست باد هواست
کارشناس: بنده نگفتم هر دو معنا درست است، در این که ضمیر «هُم» به چه کسی بر می گردد اختلاف است، اما همه قبول دارند که قطعا یک دیدگاه درست است(ربطی به بحث ندارد جهت اطلاع عرض کردم)

لینک تاپیک دیروز که گفتم

پارسا مهر;923422 نوشت:
استاد گرامی در تائید حرف بنده همین بس که فرقه ها و مکاتب گوناگون پدید آمده...همین بس که از دل همین قرآن داعش ها بیرون آمده....

اتفاقا همین گروهی که شما نام بردید، موید عرض بنده است که برداشت های شخصی افراد را نباید به نام دین و مذهب نوشت. کجای دین این ادعای افراد مذکور را بیان می کند؟ وقتی شخص در تبیین دین از اهل دین جدا شد، از مفسران واقعی که همان اهل بیت باشند جدا شد، معلوم است که به افراط می افتد.
افراط و تفريط در هر کاري ، نه تنها انسان را به نتيجه دلخواه نمي رساند ، بلکه گاه نتيجه عکس مي دهد. امام علي(ع) منشأ افراط و تفريط را ناداني مي داند و مي فرمايد:
"لا يري الجاهل الاّ مفرطاً أو مفرّطاً؛ نادان افراط يا تفريط مي کند". (1)
براي رسيدن به اعتدال و ميانه روي بايد شناخت خود را نسبت به واقعيت هاي زندگي و تعاليم اسلامي افزايش دهيم و در همه مراحل، زندگيِ پيشوايان دين را سرمشق خود سازيم.

پی نوشت :
1. نهج البلاغه، کلمات قصار 67.

پارسا مهر;923422 نوشت:
استاد گرامی در تائید حرف بنده همین بس که فرقه ها و مکاتب گوناگون پدید آمده...همین بس که از دل همین قرآن داعش ها بیرون آمده....همین بس که هزار چهار صد سال است که شیعه و سنی سر و کل هم می زنن و هر یک نتیجه و خواست خود را از دل قرآن بیرون آورده، یکی می گوید امامت اونطوری یکی می گوید امامت اونطوره...چرا سر مباحث علمی اینگون دعوا و سر و کله زدن نیست...چرا در سر کتاب های نیوتون انیشتن و داروین هفتاد فرقه بیرون نیامده، چرا سر کتاب های روانشانی صد تا فرقه بیرون نیامده..چرا متخصصات و دانشمندان انقدر روشن و شفاف سخن می گویند...استاد گرامی مذهبیون از کودکی با قرآنی بزرگ می شوند که هزاران مفسر کتاب های تفسیری مختص خود را بیرون داده اند....یک تفسیر فلان می گوید، یک تفسیر فلان می گوید...صد ها کتاب تفسیری مختلف بیرون آمده، کتاب تفسیری در هزار سال پیش می گوید که بله منظور قرآن این بوده که خورشید دور زمین حرکت می کند، بعد مفسر امروز می گوید نه منظور قرآن این بوده که خورشید در کهکشان حرکت می کند!!!!!!!...در یک همچین جوی و در یک همچین شرایطی وقتی مذهبی با قرآن خو می گیرد رنگ و رفتار و کردار و گفتارش هم رنگ و بوی قرآن می گیرد...طوری حرف می زند که بشود ده ها تفسیر از آن بیرون آورد...طوری حرف می زند که بعد ها خیلی راحت زیرش می زنن....تا دیروز که مفسران می گفتند خورشید دور زمین حرکت می کند و باعث شب و روز می شود، چه شد امروز مفسران چیز دیگری می گویند...این است جنس و قالب قرآن...


1. اختلاف بر مسائل مسائل اعتقادی، ریشه در عواملی دارد که زمینه ساز این انحرافات شد. مثلا همین موضوع امامت را که مثال زدید نص صریح در قرآن کریم داریم و مطلب بر هیچ کس پوشیده نیست. بلکه آن چه سبب این گونه اختلافات شده، تعصبات شخصی افراد و تمایلات مادی ایشان است.

2. نمی دانم چقدر کتاب های روانشناسی و آثار همون مولفین رو که نام بردید، خوندین و مطلع هستید. اما خوبه که بدانید تا جایی که مطالعه کردم در این زمینه اختلافات زیادی هست. اگر شما اطلاع ندارید دلیل بر نبودن آن نیست. نمونه بازر آن بعد آموزشی در جهان است که در هر کشوری از سبکی و طریقی استفاده می شود.
در خصوص نظریه پردازی هایی که انجام شده از جمله جاذبه زمین و .... باید بدانید که قبل از این اندیشمندان، قرآن آنها را بیان کرده بوده است:
«اللَّهُ الَّذِى رَفَعَ السمَوَتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا ثمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ وَ سخَّرَ الشمْس وَ الْقَمَرَ كلُّ یجْرِى لاَجَلٍ مُّسمًّى یُدَبِّرُ الاَمْرَ یُفَصلُ الاَیَتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ؛[رعد/۲] خدا همان كسى است كه آسمان را - بدون ستونى كه قابل رؤیت باشد - آفرید سپس خدا همان كسى است كه آسمانها را چنانكه مى بینید بدون ستون بر پا داشت یا آنها را با ستونهاى نامرئى بر افراشت (الله الذى رفع السماوات بغیر عمد ترونها)»
در تفسیر نمونه، در تبیین آیه چنین می نویسد:
« براى جمله (بغیر عمد ترونها) دو تفسیر گفته اند: نخست اینكه همانگونه كه مى بینید آسمان ، بیستون است (گوئى در اصل چنین بوده، ترونها بغیر عمد) دیگر اینكه (ترونها)، صفت براى (عمد) بوده باشد كه معنیش چنین است، آسمانها را بدون ستونى كه مرئى باشد، برافراشته است، كه لازمه آن وجود ستونى براى آسمان است، اما ستونى نامرئى!.
و این همان است كه از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام) در حدیث حسین بن خالد آمده است، او مى گوید از امام ابى الحسن الرضا (علیهالسلام ) پرسیدم، اینكه خداوند فرموده و السماء ذات الحبك (سوگند به آسمان كه داراى راههاست ) یعنى چه، فرمود: این آسمان راههائى به سوى زمین دارد... حسین بن خالد مى گوید عرض كردم چگونه مى تواند راه ارتباطى با زمین داشته باشد در حالى كه خداوند مى فرماید آسمانها بیستون است، امام فرمود: عجیب است، آیا خداوند نمى فرماید بدون ستونى كه قابل مشاهده باشد؟ من عرض كردم آرى، فرمود: پس ستونهائى هست و لیكن شما آنرا نمى بینید.

این آیه با توجه به حدیثى كه در تفسیر آن وارد شده است، پرده از روى یك حقیقت علمى برداشته كه در زمان نزول آیات، بر كسى آشكار نبود، چرا كه در آن زمان هیئت بطلمیوس با قدرت هر چه تمامتر، بر محافل علمى جهان و بر افكار مردم حكومت مى كرد، و طبق آن آسمانها به صورت كراتى تو در تو همانند طبقات پیاز روى هم قرار داشتند و طبعا هیچكدام معلق و بیستون نبود، بلكه هر كدام بر دیگرى تكیه داشت، ولى حدود هزار سال بعد از نزول این آیات، علم و دانش بشر به اینجا رسید كه افلاك پوست پیازى، به كلى موهوم است و آنچه واقعیت دارد، این است كه كرات آسمان هر كدام در مدار و جایگاه خود، معلق و ثابتند، بى آنكه تكیه گاهى داشته باشند، و تنها چیزى كه آنها را در جاى خود ثابت میدارد، تعادل قوه جاذبه و دافعه است كه یكى ارتباط با جرم این كرات دارد و دیگرى مربوط به حركت آنهاست.
این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یك ستون نامرئى ، كرات آسمان را در جاى خود نگه داشته است . حدیثى كه از امیر مؤ منان على (علیهالسلام ) در این زمینه نقل شده بسیار جالب است ، طبق این حدیث امام فرمود: : این ستارگانى كه در آسمانند، شهرهائى هستند همچون شهرهاى روى زمین كه هر شهرى با شهر دیگر (هر ستاره اى با ستاره دیگر) با ستونى از نور مربوط است. آیا تعبیرى روشن تر و رساتر از ستون نامرئى یا ستونى از نور در افق ادبیات آن روز براى ذكر امواج جاذبه و تعادل آن با نیروى دافعه پیدا مى شد؟ (1)

با این وجود باید توجه کرد که قرآن اگر چه از سوی خدای آگاه به تمام حقایق هستی است، اما کتابی برای هدایت بشر است. و نباید نظریات و فرضیه های علمی را در آن جستجو کرد. و کسانی که سعی می کنند، با نشان دادن فرضیه های تجربی در قرآن، (به گمان خود)، جایگاه قرآن را بالاتر ببرند، در واقع قرآن را درست نشناخته اند. هنگامی که براهین مستحکم و غیر قابل نقض لزوم رجوع به قرآن را اثبات می کند چه نیازی به تکیه بر فرضیه های تجربی است؟ آیا می توانیم به وارونگی جایگاه علوم (عقلی و تجربی) در جامعه تکیه کنیم و مطالب عقلی و مسلم را با نظریات تجربی وجاهت ببخشیم؟
و از آن بالاتر وقتی قرآن با علم حضوری ما به گستردگی وجودمان و استعدادهای وسیعمان جایگاهش روشن می شود و تبعیتش واجب می گردد، نباید قرآن را تابع فرضیه های علمی کنیم تا متاعی برای کسب افتخار باشد! در حالی که باید پناهگاه اضطرار بشر به وحی باشد که هیچ بدل و جایگزینی نمی تواند بیابد.

علاوه بر این که ما نباید مطالب را با هم خلط کنیم و نظریه پردازی افراد درباره فرضیه های علمی رو به قرآن و یا حتی مفسران نسبت بدیم.

پی نوشت :
1. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۰، صفحه ۱۰۸- ۱۰۹.

پارسا مهر;923422 نوشت:
طوری حرف می زند که بشود ده ها تفسیر از آن بیرون آورد...طوری حرف می زند که بعد ها خیلی راحت زیرش می زنن....تا دیروز که مفسران می گفتند خورشید دور زمین حرکت می کند و باعث شب و روز می شود، چه شد امروز مفسران چیز دیگری می گویند...این است جنس و قالب قرآن...

این یه امر طبیعی است که وقتی جنس کلام قرآن با جنس مطالعه کنندگان قرآن متفاوت است، برداشت ها هم شخصی خواهد شد. چرا که قرآن از نور است و انسان از ماده. لذا هر برداشتی که انسان داشته باشد اگر از غیر اهل آن باشد، می تواند تغییر کند. آن چه تغییر نمی کند کلام امام معصوم است که اهل قرآن است. بقیه هر چه بگویند قابل تغییر است.
به آن چه بیان شد روشن می شود که جنس و قالب قرآن، اختلاف پذیر نیست این اظهار نظر ها و برداشت های شخصی افراد و مراجعه به غیر اهل قرآن است که زمینه ساز برداشت های نادرست از قرآن و تغییر در اندیشه های ایشان می شود.

بگذریم که این مبحث بیشتر اعتقادی و قرآنی است. در صورت نیاز به بحث، می تونید در تاپیک جدید مطرح کنید تا کارشناسان اعتقادات و قرآن در خدمت شما باشند.

از همه این موارد هم که بگذریم این تغییر در رای و نظر اگر بنابود صرفا به خاطر قرآن باشد نمی بایست در بین غیر مذهبی ها می بود. در حالی که بر هر پژوهشگری این اختلافات روشن و معلوم است.

پارسا مهر;923422 نوشت:
بنده منظورم این بود که نود درصد اعتقادات مذهبیون که برداشتی از قرآنه پوشالیه....یعنی به این معنی که مثلا فلانی اعتقادش اینه که بنا به قرآن فرشته اختیار نداره...بعد قرآن که گفته هاش گفتم شفاف نیست...فردا پس فردا شبهه ای پیش می آد حرفشو عوض می کنه خیلی راحت و می گه نه، بنا به قرآن فرشته اختیار داره.!!!!!ما از همون اولم منظورمون این بود که فرشته اختیار داره...یعین بیش از نود درصد اعتقادات پوشالیه و رنگ عوض می کنه...امروز فرشته مختاره...فردا فرشته مجبوره..امروز شفاعت اینطوریه اونطوریه...فردا اینطوریه اونطوریه...اصلا یک وضعیه...


برادر عزیز؛ این که فرد این تغییر در رای و نظر را پیدا می کند در خوشبینانه ترین حالت، به ضعف تامل و تدبر خود فرد بر می گردد نه اصل اعتقادات. اونی که شما می فرمایید تغییر کرده اعتقادات نیست. برداشت شخص است که تغییر کرده و این ربطی به شفافیت قرآن ندارد.
هر چند کلام در این جا بسیار است اما چون بحث اعتقادی است در تاپیک دیگری مطرح کنید تا همکاران اعتقادات خدمت شما باشند.

سلام ...
جناب نسیم رحمت ابتدائا خدمتتون سلام عرض میکنم ... نمیدونستم که شما رو میخواهند به عنوان پاسخگو معرفی کنند ... من شما رو یکی از خوش اخلاق ترین و موجه ترین شخصیتهای این سایت میدونم ...

جناب نسیم رحمت ...
ببینید ... هیچ کسی هیچ ادعایی نداره که در درون دین اسلام آیه ای داریم که از مومنین میخواهد که شفاف نباشند ... من هم این رو قبول دارم ...

و اصلا خیلی از مومنین رو انسانهایی میدونم که رفتار و کرداری شفاف دارند ...

ولی مشگل از اونجایی بوجود میاد که به مرور زمان اتفاقها و رویدادهایی میوفته که یک شخص اسلامی برای اینکه میخواهد زندگی اسلامی داشته باشه شروع میکنه به سیاست ورزی ... و چه بسا کاره اشتباهی هم نباشه ... اونچنانچه همه ما از این کارها میکنیم ...

مشگل از اونجا بوجود میاد که :

* برخی از دستورات مذهبی ( بایدی هستند ) یعنی شخص باید فلان کار رو بکنه و باید فلان کار رو ترک کنه .
* و برخی جاها دست افراد باز میمونه .

اینجوری میشه که مثلا یک شخص اسلامی برای اینکه میخواهد از یک کاره حرام فاصله بگیره ... ناگهان دست به انجام دادن یک کاره بدتر و حرامتر ( نمیدونم اصلا همچین اصطلاح دینی داریم یا نه ) میزنه .

مثلا یک شخص اسلامی رو تصور کنین ... که میخواد زندگی خدا محوری رو داشته باشه ... چادر سرش میکنه ... سرش رو پائین میندازه ... شیطونی نمیکنه و در درون چشم نامحرم نگاه نمیکنه و ... و وقتی که فرصتهای زندگیش رو از دست داد ... اونوقت شروع میکنه به متنفر شدن از خدا و انتقام گرفتن از خدا و برقراری روابط نامشروع ... و تا تهش هم میره ...

یعنی اون شخص ارادی یک سری دستورات اسلامی رو انجام داده ... به مرور زمان شکل زندگیش وارده یک فازه دیگه ای شده ... تصمیم گیری در درون اون شرایط خیلی سخت تر شده ... کاری به مرتب بدتر و حرامتر رو انجام میده ...

در حالیکه یه شخص معمولی ... ممکن هست مانتو روسری باشه ... در درون چشم نامحرم هم نگاه بکنه ... بگو بخند هم راه بندازه ... ولی حرمت بعضی چیزها رو نگه داره و بخاطره شیطونی ها و روابط اجتماعی که برقرار کرده ... 1 سال بعد هم خیلی راحت ازدواج کنه و شرایط زندگیش اونقدر سخت نشه که بخواد روابط نامشروع برقرار کنه و ...

من مساله عدم شفافیت مذهبیون اسلامی رو همینجوری میبینم ...
ایشان یک سری دستورات اسلامی رو انجام میدهند ... به مرور زمان نوع زندگیشون وارد فاز جدیدی میشه ... و بعدش بالاجبار به سمته عدم شفافیت میرن ... که میزنه همه چیز رو خراب میکنه ...

مثالش این همه سیاستمدار اسلامی که داریم ...

اوایلش همشون انسانهای خوب و درست کرداری بودند ...
دروغ نمیگفتند و مال مردم خوری نمیکردند و جلویه مال مردم خوری رو هم میگرفتند .
به مرور زمان بعضی از مردم قدر نشناس ... از حسن نیت ایشان استفاده میکنن و از رفتار خوب ایشان سو استفاده میکنند .
ایشان هم ... دیگه شفاف سازی نمیکنه ... پورت ها رو میبنده ...
اینجوری میشه که یک فرصت خیلی خوبی برای زیر دستان اون شخص بوجود میاد که بتونند دزدی کنند و کلاه برداری کنند

یعنی اون شخص خواسته یک کاره خوب بکنه ... ولی برای انجام دادن اون کاره خوب شفاف سازی رو از بین برده ... و نتیجتا فساد به صورت سازمان یافته وارد زیر گروهش شده .

صمیمی;923423 نوشت:
البته بنده هم میپذیرم که بعضی مذهبیون کلامشون ممکنه شفاف نباشه اما این انصاف نیست که انرا به همه تعمیم بدیم.اتفاقا علت بعضی اختلافات بخاطر اینه که کمتر به قرآن توجه میشه.و کمتر اعمال دینی با قرآن تطبیق داده میشه.(بعنوان مثال آیه ای که در مورد مسح پا در وضو گفته ولی بعضی اهل سنت پاهای خود رو میشورن و این باعث اختلاف بین شیعه و سنی شده)بنظر من قران خیلی مظلوم شده.


در این که کلام افراد می تونه شفاف نباشه، شکی نیست اما مدعای استارتر محترم و برخی دوستان این است که افراد مذهبی این گونه اند که عرض شد این عدم شفافیت اختصاص به مذهبی ها ندارد و غیر مذهبی ها هم در بسیاری از موارد غیر شفاف و مبهم و تو در تو صحبت می کنند.
موارد اختلافی که در خصوص آیات قرآن دیده می شود به جهت این است که به جای حرکت در ریلی که آگان واقعی از حقیقت قرآن برای ما مشخص کرده اند، مسیر انحرافی گام نهاده اند وراه را گم کرده اند. خب معلوم است که به جای رسیدن به سرمنزل مقصود، سر از جای دیگری دربیاورند. در واقع این اختلاف نیست بلکه یکی حق است و یکی باطل. پس در حقیقت تشطط و اختلاف نیست.

سعدی شیرازی;923459 نوشت:
سبک قرآن بر خلاف تورات، به شکلیه که وارد جزئیات نمیشه.

چه چیزی را با چه چیزی مقایسه می کنید؟! قرآن محفوظ رو با تورات تحریف شده ! اصلا منطقی نیست.

مارینر;923476 نوشت:
جناب نسیم رحمت ابتدائا خدمتتون سلام عرض میکنم ... نمیدونستم که شما رو میخواهند به عنوان پاسخگو معرفی کنند ... من شما رو یکی از خوش اخلاق ترین و موجه ترین شخصیتهای این سایت میدونم ...

از حسن نظرتان سپاسگزارم. اما حقیقت امر اینه که خود شما الان دچار همون عدم شفافیت مورد نظرتان هستید و من الان دقیقا نمیدانم که عبارات بالا رو به چه قصدی فرمودید و واقعا نفهمیدم که منظورتون از عبارت " ...نمیدونستم که شما رو میخواهند به عنوان پاسخگو معرفی کنند ..." چیه؟ الان دارین مدح می کنید یا ذم ؟ دارین در لفافه و کنایه مطلب رو بیان می کنید یا خیر؟ اما به حسب وظیفه اخلاقی خودم کلام شما رو حمل بر حسن نظر کردم و لذا در ابتدای سخن بابت همبن امر هم از شما تشکر کردم. اما حقیقت امر چیست؟ والله عالم happy
خواهر گرامی ؛ اگر با این نگاه که در بالا عرض کردم به مووضعات نگاه کنیم، کلام هر کسی می تونه شفاف نباشه و مخاطب رو در حیرت باقی بذاره که منظورش چی بوده. در حالی که منظور فرد کاملا روشنه و مثلا ممکنه مثل خود شما بگه که کنایه بود و منظورم عکس اونی که نوشتم هست.laughing اونوقت من مخاطب برداشت دیگری داشته ام.

مارینر;923476 نوشت:
مشگل از اونجا بوجود میاد که :
* برخی از دستورات مذهبی ( بایدی هستند ) یعنی شخص باید فلان کار رو بکنه و باید فلان کار رو ترک کنه .
* و برخی جاها دست افراد باز میمونه .
اینجوری میشه که مثلا یک شخص اسلامی برای اینکه میخواهد از یک کاره حرام فاصله بگیره ... ناگهان دست به انجام دادن یک کاره بدتر و حرامتر ( نمیدونم اصلا همچین اصطلاح دینی داریم یا نه ) میزنه .
مثلا یک شخص اسلامی رو تصور کنین ... که میخواد زندگی خدا محوری رو داشته باشه ... چادر سرش میکنه ... سرش رو پائین میندازه ... شیطونی نمیکنه و در درون چشم نامحرم نگاه نمیکنه و ... و وقتی که فرصتهای زندگیش رو از دست داد ... اونوقت شروع میکنه به متنفر شدن از خدا و انتقام گرفتن از خدا و برقراری روابط نامشروع ... و تا تهش هم میره ...
یعنی اون شخص ارادی یک سری دستورات اسلامی رو انجام داده ... به مرور زمان شکل زندگیش وارده یک فازه دیگه ای شده ... تصمیم گیری در درون اون شرایط خیلی سخت تر شده ... کاری به مرتب بدتر و حرامتر رو انجام میده ...
در حالیکه یه شخص معمولی ... ممکن هست مانتو روسری باشه ... در درون چشم نامحرم هم نگاه بکنه ... بگو بخند هم راه بندازه ... ولی حرمت بعضی چیزها رو نگه داره و بخاطره شیطونی ها و روابط اجتماعی که برقرار کرده ... 1 سال بعد هم خیلی راحت ازدواج کنه و شرایط زندگیش اونقدر سخت نشه که بخواد روابط نامشروع برقرار کنه و ...

مثال خوبی زدین؛
اگر به قرآن رجوع نماييم، در مي‏ يابيم که خداوند در موارد متعددي مي‏ فرمايد: «چنين مي پنداريد»، «چنان مي انديشيد» و «اين گونه گمان نبريد» که همه اين موارد، نشان دهنده نارسايي و غير واقعي بودن داوري هاي سطحي و عجولانه است. انسان ها معمولاً به سبب دانش اندک خود، عجولانه تصميم مي گيرند. بر مبناي آن عمل مي‏کنند و بسياري از اسرار و مسائل بر آن ها پوشيده مي‏ماند.
خواهر گرامی؛
آنچه شما مطرح کرده ايد، چنين است. مشکل آن افرادحجاب نیست. بلکه بعد از سال ها تجربه در این زمینه با اطمینان کامل عرض می کنم مشکل جای دیگری است. اين گونه نيست که افرادي که بي حجاب هستند، زودتر ازدواج کنند و افرادي که پايبند به حجاب و مسائل شرعي هستند، ديرتر. وجود موارد فراوان در این سالها که بنده تجربه کرده ام خلاف مدعاي شما را ثابت مي کند زيرا ما موارد بسياري را مي شناسيم که خواستگاران، به دليل بي حجابي، آن ها را طرد کرده اند؛
منظور بنده این نیست که این امر تحقق نیافته، نه مصادیقی برای فرمایش شما سراغ دارم بلکه عرض می کنم مشکل جای دیگری است نه تقوا و دین داری. در بسیاری از موارد کمال گرایی ها و وسواس ها و... مهمترین عامل در تاخیر ازدواج هاست که فرد رو به حالت انفجار می رساند و سبب می شود فرد که تا امروز ازاین سمت افتاده، حال به سمت دیگر بیفتد و بر اعتقادات خود پا بگذارد، از مسیر حق خارج شود تا بتواند ازدواج کند.
و حال آن که خداوند راه حل مشکلات را در محوریت تقوا قرار داده است:
کسي که تقوا پيشه سازد، براي خروج او از بن ‏بست‏ ها و دشواري‏ ها راهي برايش قرار مي‏ دهيم. (1)

پي نوشت:
1. طلاق (65)، آيه 2.

مارینر;923476 نوشت:
من مساله عدم شفافیت مذهبیون اسلامی رو همینجوری میبینم ...
ایشان یک سری دستورات اسلامی رو انجام میدهند ... به مرور زمان نوع زندگیشون وارد فاز جدیدی میشه ... و بعدش بالاجبار به سمته عدم شفافیت میرن ... که میزنه همه چیز رو خراب میکنه ...

مثالش این همه سیاستمدار اسلامی که داریم ...

اوایلش همشون انسانهای خوب و درست کرداری بودند ...
دروغ نمیگفتند و مال مردم خوری نمیکردند و جلویه مال مردم خوری رو هم میگرفتند .
به مرور زمان بعضی از مردم قدر نشناس ... از حسن نیت ایشان استفاده میکنن و از رفتار خوب ایشان سو استفاده میکنند .
ایشان هم ... دیگه شفاف سازی نمیکنه ... پورت ها رو میبنده ...
اینجوری میشه که یک فرصت خیلی خوبی برای زیر دستان اون شخص بوجود میاد که بتونند دزدی کنند و کلاه برداری کنند

یعنی اون شخص خواسته یک کاره خوب بکنه ... ولی برای انجام دادن اون کاره خوب شفاف سازی رو از بین برده ... و نتیجتا فساد به صورت سازمان یافته وارد زیر گروهش شده .

خب خودتون هم می فرمایید گاهی افراد ظرفیت شفافیت لازم رو ندارند لذا فرد به جهت مصالحی مجبور به عدم شفافیت می شود. اما اصل این موضوع سبب فساد نمیشه بلکه سوء استفاده دیگران و عدم صحت عملکرد دستگاه های ناظر سبب اختلاس و دزدی و ... می شود. این ربطی به عدم شفافیت ندارد.

از عزیزان و دوستان گرامی؛ خواهش می کنم که بحث تاپیک حول مباث اخلاقی باشه تا از موضوع خارج نشیم. مواردی تا به الان مطرح شده که برخی در حوزه اعتقادات و برخی در حوزه کارشناسان قرآن است. اگر سوالات ایشان در مباحث اعتقادی و قرآنی است در تاپیک جدید مطرح کنند دوستان و همکاران بنده در خدمت ایشان خواهند بود.

به جهت عدم رعایت تذکرات و عدم رعیت قوانین سایت؛ تمام پست های غیر مرتبط با موضوع تاپیک حذف خواهند شد. پیشاپیش از همه کسانی که پست هاشون حذف خواهد شد پوزش می طلبم.

[="Tahoma"][="Navy"]

فروز;923467 نوشت:
درود. ظاهرا دو مورد پست بالایی شما دلایلش آورده شده بود.

سلام
به نظر بنده یک خلط مبحثی در آن موارد شده است
اولا توریه در جایی مجاز است که مصلحت ضروری اقتضا کند که ما با گفتن یک حقیقت ، حقیقت دیگری را بپوشانیم مثلا یک نفر دنبال کسی است که به او آسیب برساند از ما می پرسد شما او را ندیده اید ما هم برای جلوگیری از آن آسیب می نشینیم و سپس می گوییم از وقتی من اینجا نشسته ام نه. در حقیقت توریه نوعی برون رفت سالم از تنگناهای مهم است نه اینکه داب و عادت ما بشود و در هر موردی توریه کنیم.
در خصوص بکارگیری برخی اصطلاحات نامانوس روایات هم باید دانست اولا جعل و تحریف در الفاظ روایات محتمل است هرچند در آیات نیست. ثانیا ممکن است پاسخ صرفا جنبه اقناعی داشته باشد نه بیان حقیقت که نمونه هایش در روایات کم نیست ثالثا ممکن است پاسخ از جهتی باشد که اگر ماهم آن جهت را مد نظر بگیریم جواب درست باشد الا اینکه ما از آن جهت اطلاع نداریم پس نه می توان صحت مطلب را بطور قطع رد کرد و نه می توان بدان ملتزم بود. اما اینکه تصور کنیم اهل مذهب تعمدا در صدد پیچاندن مسائل اند درست نیست. آنچه که باعث می شود اهل مذهب بلافاصله این مطالب دور از ذهن را رد نکنند امثال آن احتمالاتی است که ذکر شد.
یا علیم[/]

محی الدین;923500 نوشت:
به نظر بنده یک خلط مبحثی در آن موارد شده است
اولا توریه در جایی مجاز است که مصلحت ضروری اقتضا کند که ما با گفتن یک حقیقت ، حقیقت دیگری را بپوشانیم مثلا یک نفر دنبال کسی است که به او آسیب برساند از ما می پرسد شما او را ندیده اید ما هم برای جلوگیری از آن آسیب می نشینیم و سپس می گوییم از وقتی من اینجا نشسته ام نه. در حقیقت توریه نوعی برون رفت سالم از تنگناهای مهم است نه اینکه داب و عادت ما بشود و در هر موردی توریه کنیم.
در خصوص بکارگیری برخی اصطلاحات نامانوس روایات هم باید دانست اولا جعل و تحریف در الفاظ روایات محتمل است هرچند در آیات نیست. ثانیا ممکن است پاسخ صرفا جنبه اقناعی داشته باشد نه بیان حقیقت که نمونه هایش در روایات کم نیست ثالثا ممکن است پاسخ از جهتی باشد که اگر ماهم آن جهت را مد نظر بگیریم جواب درست باشد الا اینکه ما از آن جهت اطلاع نداریم پس نه می توان صحت مطلب را بطور قطع رد کرد و نه می توان بدان ملتزم بود. اما اینکه تصور کنیم اهل مذهب تعمدا در صدد پیچاندن مسائل اند درست نیست. آنچه که باعث می شود اهل مذهب بلافاصله این مطالب دور از ذهن را رد نکنند امثال آن احتمالاتی است که ذکر شد.
یا علیم

بنده که مطالعه گذرایی در آن تاپیک داشتم خلاف صحبت شما نوشته شده بود. (اختصاصی که شما فرمودید رو نداشت) + بحث در برخی اختصاصات نیز هست مثلا از شما یک سوال دینی میشود به فرض این که شما جواب رو بدونید (نه مواردی که نوشتید که برای خودتون هم سوال باشه و احتمال مطرح کنید) برای اینکه سوالکننده ایمانش به خطر نیفته ایمانش رو مهمتر از جواب سوالش ببینید و اشتباه پاسخ بدید و کارتون رو اخلاقی بدونید بازهم اگه رفتار فردی باشه و برچسب مذهبی نداشته باشه یعنی فکر کنید دارید گناه میکنید مشکلی نیست اما اگه یه عمل مجاز یا پسندیده مذهبی بدونید اینجا عدم شفافیت صدق میکنه.

سلام خانم مارینر . ببینید به نظر من همه جور آدمی توی این دنیا هست. یکی مثل اون که شما گفتید اول سمتش بطرف خداست و بعد به خاطر مشکلاتی رو برمیگردونه، یکی تا آخر عمر بر سر اعتقادش باقی می مونه حتی اگر تنها، فقیر و بیمار و ... شده باشه. یکی میره جبهه و از این نمی ترسه که تیر مستقیم به سمتش میاد و یکی هم توی هزار تا سوراخ قایم میشه ولی در شرایط عادی هزار تا ادعا داره. یکی میره خارج برای ادامه تحصیل و حجاب و ... بر میداره و یکی هم معتقد باقی میمونه و سختی هاش رو تحمل میکنه . از این مثال ها زیاد هست. به نظر من نمیشه با مثال یک حکم کلی صادر کرد. یعنی شاید 90 درصد آدم هایی که اطراف شما هستن اونطوری که گفتین باشن اما شاید 90 درصد ادم هایی هم که مثلا اطراف من هستند درست برخلاف اون باشند. به اسم عملکرد افراد نمیشه یک برچسب کلی زد.

یکی از دوستام رفته تگزاس برای ادامه تحصیل. میگه باورت نمیشه که اینها چقدر معتقد هستند ، اصلا زمین تا آسمون با اونهایی که توی وگاس یا بقیه مناطق کالیفرنیا و نیویورک و ... هستند فرق دارن. اینجا هم همینطوره. خوب اونها هم تقریبا همشون مسیحی هستند اما بعضی ها همجنس بازند و برخی حتی کازینو نمیرن و مشروب هم نمیخورن.

ولی قبول دارم که وقتی یک نفر برچسب مسمان مذهبی بهش میخوره، یعنی از رفتار و کردار ظاهری اش اسلام میبارد اما در برخی موارد حساس که قطعا امتحان الهی است، سرافکنده می شود و اگر افراد دیگر این حال او را ببینند و از او تاثیر بگیرند بسیار زشت تر است تا یک فرد مسیحی چنین کند. و در اخلاق جامعه هم تاثیر می گذارد.

از طرفی فکر میکنم که ما خیلی زیاد روی ظاهر افراد حساب میکنیم. مثلا میبینیم دختری فلان طور است یا پسری بهمان شکل مذهبی را دارد یعنی دیگه پسر و دختر امام هستند و نباید خطایی کنند. به عبارت دیگر منتظریم تا خطایی بکنند و بعد مچشان را بگیریم و بگوییم از توبعیده و فلان. به نظرم اگر ایمان در قلب کسی نفود نکرده باشه همیشه احتمال خطاهای بزرگ از اون شخص میره.

در مورد دختر نوع دوم و مواردی نظیر اون شخص، همین الان استاد محمدی از شبکه قران دارند درباره اش صحبت می کنند. شاید ما ظاهر زندگی را در نظر میگیریم و میگوییم او برده است اما نمیدانیم که این عشوه گری و گناهانی که در رابطه با نامحرم کرده است شاید در زندگی دیگران تاثیر داشته باشد.
پیشنهاد میکنم برید سایت شبکه قران سیما و برنامه این ساعت یعنی چهارشنبه 20 اردیبهشت ساعت 12، برنامه پرسمان رو ببینید. دقیقا دقیقا پاسخ بسیار مبسوط به این گفته شماست (البته با اجازه استاد نسیم رحمت).

[="Tahoma"][="Navy"]

فروز;923516 نوشت:
بنده که مطالعه گذرایی در آن تاپیک داشتم خلاف صحبت شما نوشته شده بود. (اختصاصی که شما فرمودید رو نداشت) + بحث در برخی اختصاصات نیز هست مثلا از شما یک سوال دینی میشود به فرض این که شما جواب رو بدونید (نه مواردی که نوشتید که برای خودتون هم سوال باشه و احتمال مطرح کنید) برای اینکه سوالکننده ایمانش به خطر نیفته ایمانش رو مهمتر از جواب سوالش ببینید و اشتباه پاسخ بدید و کارتون رو اخلاقی بدونید بازهم اگه رفتار فردی باشه و برچسب مذهبی نداشته باشه یعنی فکر کنید دارید گناه میکنید مشکلی نیست اما اگه یه عمل مجاز یا پسندیده مذهبی بدونید اینجا عدم شفافیت صدق میکنه.

سلام
جناب بازگان رو می شناسید؟
مهندس بازرگان
نخست وزیر دولت موقت
ایشون از انقلابیون بودن و مذهبی
کتابهایی نوشتن در زمینه دینی
در یکی از کتاباشون روح رو بعنوان یک موجود مجرد رد می کنن
ازشون میپرسن چرا این حرف رو زدید
گفت چون در اندیشه علمای ما مساله معاد مبتنی بر وجود روح است
بعضی از ملحدین اومدن گفتن روح وجود نداره پس آخرت هم وجود نداره
من فکر کردم چی بگم حرف اینا رد بشه
کتابی نوشتم و دلیل آوردم که برای باور به معاد باور به روح لازم نیست از قرآن هم استفاده کردم
بعد از کتاب من دهن ملحدین بسته شد
در این مورد رجوع کنید به کتاب معاد شهید مطهری
خوب گاهی چنین انگیزه هایی وجود داره
در وادی دفاع از معارف گاهی باید اینطوری عمل کرد
البته بنده کار ایشونو صد درصد تایید نمی کنم ولی اگه قرار بود حقیقت رو بگیم شاید اون نتیجه مثبت بدست نمی اومد
خلاصه انگیزه ها و نگاه ها قابل بررسی و تامله
یا علیم[/]

مارینر;921547 نوشت:
سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

یک سوال اخلاقی برای من پیش اومده که خواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین ...

من وقتی به کلام افرادی مذهبی دقت میکنم ... میبنم که به صورت ارادی کلامشون رو به نوعی میچرخونند که کلامشون امکان مستند سازی نداشته باشه ... یعنی به نوعی صحبت میکنند که کلام رو میرسونند ولی میتونند بعدا خیلی راحت زیرش بزنند ... یا اون رو به نوعی دیگر جلوه دهند ... میخواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین که چرا مذهبیون اینگونه حرف میزنند ... آیا میخواهند که بعدا بتونند راحت زیره حرفهاشون بزنند ... آیا میشه این نوع رفتار رو نوعی خدعه اسلامی دونست ... هدفشون از اینگونه کارها چه چیزی میتونه باشه ؟؟؟ آیا اسللام اجازه چنین کاری رو به ایشان میدهد ؟؟؟

متشکرم .


سلام
بقول حضرت عظمی طیب الله انفسکم
جمله شما رو یکم تقلیل بدم تا بعضی دوستان فکر نکنن پوپولیسیتی شده
قید همه رو به اکثر کنیم بهتره
اللخصوص افرادی که یهود و اسلام مسلک هستن چنین رفتاری بیشتر دیده میشه
بخاطر وجود احکامی مانند تقیه ،خدعه و توریه که با ارزش ها و اخلاقیات همسویی درستی ندارند این ویژگی ها طبیعیه
البته مسلمان و دیندار منصف هم وجود داره و من هم دیدم

محی الدین;923635 نوشت:
موردی که ما مثال زدیم مخاطب عموم بودن نه محققین

یعنی برای دفاع از عقاید میشه به مخاطب عام دروغ گفت؟

سعدی شیرازی;923733 نوشت:
یعنی برای دفاع از عقاید میشه به مخاطب عام دروغ گفت؟

سلام برادر جان
عین باقلوا!
از معمار کبیر گرفته که در کتاب گفته: تعلیقات فصوص الحکم و مصباح الانس روح الله موسوی خمینی!
صفحه 295
میفرمایند این از اسراری است که ما ترس داریم از اینکه افشا کنیم[بین مردمو عوام،چون توانایی تحمل رو ندارن]
عالم خیال اندر خیال است و وهم اندر وهم!و در جهان هستی غیر از حق تعالی چیزی نیست
------------------------
چند وقت پیش بود گفتگوی ویژه خبری رئیس سازمان اطلاعات یا یکی از آنها را آورده بودند پرسیدند که چرا نام آنهایی را که مفاسد به بار آوردند افشا نمیکنی؟نطق گران مایه ای نمود و فرمود،اگر باعثت سلب اعتماد مردم به نظام شود معرفی نمیکنیم!/:)
-----------------------
اصلا اینا همه را ول کنید!
با احکام خداوند هم بازی کردند
از علم رجال شناسی چند حدیثی را نشان دهید بررسی میکنند که امام این سخن را در حالت تقیه نگفته باشد!خیر شود سبب عدو اگر خدا بخواهد!
-----------------------
دفع افسد با فاسد خود موید و گواه است!نابودی اسلام یا ضربه خوردن آن افسد است اگر با دروغ و فاسدی بتوان جلوی این افسد را گرفت واجب
والسلام

یکی از مصادیق دروغ، تهمت زدنه. متاسفنه برخی مذهبیون، تهمت زدن به غیر مومن رو جایز می دونند که البته یک تفکر انحرافی است. اما به هر حال بازتاب این طرز تفکر رو میشه در خبرهایی که منتشر میشه دید:
http://forum.p313.ir/showthread.php?tid=4153

برخی علما (از جمله آیت ا... هاشمی شاهرودی) هم به یک حدیث استناد می کنند که تهمت زدن به اهل بدعت رو برای جلوگیری از ترویج عقایدشون جایز می دونه:
http://www.khabaronline.ir/detail/417841/culture/1332
اما همانطور که در لینک بالا گفته شده، برخی مانند آیت ا... جوادی آملی و آیت ا... مکارم شیرازی این حدیث رو ضعیف و سندش رو دارای مشکل دونسته اند. برخی مانند شهید مطهری و آیت ا... صانعی، معتقدند کلمه «باهتوهم» در این حدیث به معنای "آنها را بهت زده سازید" است و معنی تهمت زدن نمی دهد.

شهید مطهری معتقد است به دلیل تفسیر پذیر بودن واژه "بدعت گذاری در دین"، چنین جوازی می تونه راه رو برای تهمت زدن به مخالفان باز کنه و آسیبهای اجتماعی زیادی رو ایجاد کنه. ضمن اینکه تاریخ نشون داده خیلی ها در تشخیص بدعت اشتباه می کنند:
http://etedalpres.ir/2315/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%87%D9%85%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D9%82%D9%87/

اگر عبارت "تهمت به کفار" رو در اینترنت جستجو کنید، کلی از این بحثها می بینید. به نظر من ما نباید این کار رو انجام بدیم چون خیلی از علما این رو یک انحراف در دین می دونند. از طرف دیگر، تا وقتی در مورد خبری مطمئن نشدیم هم نباید باورش کنیم چون حتی اگر یک نفر چنین اعتقادی رو داشته باشه، می تونه کلی خبر دروغ تولید کنه.

در تاپیک زیر این موضوع به خوبی بررسی شده که در ادامه متنش رو میارم:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=35415


[/HR]متاسفانه نزد برخي از متدیّنان، "تهمت و افترا زدن" به مخالفان،جایز شمرده می‌شود.پس چنین استدلال می‌کنند که با تهمت باید آبرو و حیثیت آن ها را از بین برد تا کسی به آن ها اعتماد نکند و تحت تأثیر گمراهی‌شان قرار نگیرد. آنان به روایتی از رسول خدا صلوات الله علیه استناد می کنند که در ابتدای پاسخ بدان اشاره شد
در روایت مذکور، حضرت وظیفه امت را در مقابل "اهل بدعت" بیان فرموده و دستور دادند که از آنان برائت جسته،عیب ‌ها و ایرادات ‌شان را بازگو کنید و آنان را "مبهوت" کنید تا برای تباه کردن اسلام، طمع نکنند.
واژه "باهتوهم" از ماده "بهت" به معنی "مبهوت کردن" است، یعنی به قدری با قوّت با آنان بحث کنید و دلیل محکم و قاطع ارائه کنید، که اهل بدعت را "متحیّر و مبهوت"کرد تا از پاسخ دادن مبهوت شوند. چه، این که حضرت ابراهیم علیه السلام نیز،آن چنان با کافر بت پرست منطقی و محکم احتجاج کرد که او را مبهوت نمود: "فبهت الذی کفر". (14)
قرن ها عالمان اسلام از این روایت "بهت" را به معنای تحیر و گیجی تفسیر می کردند و کسی آن را به معنای "بهتان"
و "تهمت" معنا نمی کرد
فیض کاشانی در شرح این روایت نوشته است:
با آنان چنان سخن بگویید که ساکت شوند و حرفی برای گفتن نداشته باشند. (15)
فقهای شیعه دربحث های فقهی خود تا قرن دوازدهم،بر این مبنا بودند که حتی به بدعت ‌گذاران در دین نباید نسبت خلاف داد و تهمت زد و دروغ بستن به آن ها جایز نیست، اگر چه آنان به تخریب دین اقدام کرده‌اند، ولی ما حق نداریم برای ضایع کردن شان، نسبت ناروا به آن ها بدهیم و تهمت بزنیم .شهید ثانی گفت:در نقد و اعتراض آن ها، نباید ذره‌ای از حقیقت منحرف شده و مرتکب دروغ گردید. (16)
صاحب جواهر هم در بحث "قذف" از کتاب الحدود خود، این روایت را نقل می‌کند، ولی هشدار می دهد که بدگویی نسبت به اهل بدعت به معنای آن نیست که نسبت های ناروا به آن ها داده شود و به آن چه که انجام نداده اند،متهم شوند.(17)
از قرن سیزدهم نظریه "به اهل بدعت "تهمت" بزنید تا آن ها را از میدان بدر کنید" در فقه پدیدار شد. این نظریه ابتدا به شکل احتمال مطرح شد که "باهتوهم" می‌تواند به معنی " بهتان و تهمت زدن" باشد . سپس در تایید این احتمال گفته شد: چه مانعی دارد که تهمت زدن به آن ها به جهت "مصلحت" جایز باشد، و چه مصلحتی بالاتر از آن که با تهمت زدن - مثل آن که فلانی دزد است، و یا کافر شده، و یا اهل زنا و لواط است- او را مفتضح و بی ‌آبرو ساخته تا مردم از او فاصله بگیرند و دین حفظ شود! با این تهمت، هر چند یک نفر بی آبرو می شود، ولی دین و ایمان جامعه سالم می ماند! (18)
در حالی که این نظریه ایراد های اصولی دارد که با توجه به آن ها، اصلا پذیرفتنی نیست:
با معنای لغوی "بهت" (مبهوت و حیران کردن) سازگاری ندارد.
اگر بگوییم "بهت" از ریشه بهتان است، چون احتمال مخالف وجود دارد، حدیث مجمل شده و قابلیت استناد را از دست می دهد.
قراین نشان می دهد که در این حدیث "بهت" به معنای بهتان نیست.
کسانی که این حدیث را به تهمت زدن معنا کرده اند ،این فرض را داشته اند که تهمت زدن به آن ها مصلحت دارد، در حالی که خود این موضوع محل اختلاف است و بلکه عکس آن وجود دارد.زیرا سبب می شود که قبح تهمت ریخته شود و نظام اخلاقی جامعه که هدف بعثت است،به هم بریزد (19)بریزد
فقهای گذشته با این معنا به شدت مخالفت کردند.
مقدس اردبیلی نوشته است:
مسلمانی که عقیده‌ کافری را مورد نقد و اعتراض قرار می‌دهد، فقط می‌تواند از"دلیل منطقی" علیه او استفاده کند و حق ندارد به او نسبت ناروا داده او را قذف کند، حتی اجازه ندارد زشتی‌های ظاهری یا عیوب باطنی ‌اش را به رخ او بکشد.(20)
شهید مطهری نوشته است: بعضی آدم‌های بی سواد "باهتوهم" را این طورمعنا کرده اند که به آن ها تهمت بزنید و دروغ ببندید، و بعد می‌گویند: اهل بدعت دشمن خدا هستند و من دروغ علیه او جعل می ‌کنم، با هر کسی هم که دشمنی شخصی داشته باشد، می‌گوید: این ملعون اهل بدعت است. صغری و کبری تشکیل می‌دهد، بعد هم شروع می‌کند دروغ جعل کردن علیه او.آن وقت است که شما می‌بینید، دروغ اندر دروغ جعل می‌شود. (21)
بنا بر این تهمت و بهتان و فحش به مخالفان جایز نیست،ولی لعن و طلب نفرین و دوری از رحمت خدا در این دنیا و عذاب آخرت برای آنان جایز است. (22)
با این حساب می توان پاسخ کارشناس محترم قبلی را از این زاویه تحلیل کرد که سخنان ایشان نیاز به تفاسیری داشته که شاید بیان آن لازم نبوده،اما اکنون به شکل مفصل نقل شد.
البته بیان این توضیح لازم است که سبّ در لغت و نیز در کتاب خدا به معنای فحش و بد زبانی است.و در کتاب خدا از آن نهی شده است
"وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ"(23) آن هایى را که جز خدا می ‏خوانند، دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى و به نادانى خدا را دشنام خواهند داد.
حال با توجه به معنای صریح سبّ در کتاب خدا و منع از استفاده از این کلمه در برابر جواز به کار گیری آن در روایت مورد نظر یا در کتاب های بزرگان،شاید با توجیه یا تاویل خاص به خود همراه باشد.علاوه ممکن است سبّ در روایت به معنایی که قرآن از آن قصد کرده نباشد و جمله پایانی این که اولیای مروجان اخلاق و خود بهتر به اوضاع و احوال جامعه آگاه بودند.
پی نوشت ها:
...
13.سوره بقره، آيه 159
14.همان، آیه 260.
15.فیض کاشانی محسن، وافی،اصفهان، انتشارات کتابخانه امیر المومنین،سال 1406 قمری، چاپ ا ول، ج1، ص245.
16.مازندرانی، شرح اصول کافی،بیروت،انتشارات دار احیاء التراث العربی سال 1421 قمری،چاپ اول، ج10، ص 43.
17.نجفی شیخ محمد حسن، جواهر الکلام،تهران،انتشارات دار الکتب الاسلامیه،سال 1365 خورشیدی،چاپ دوم،ج۴۱، ص۴۱۳.
18.شیخ انصاری مرتضی، مکاسب، ج2، ص 118.
19.شیخ حسن فرزند شیخ طبرسی، مکارم الاخلاق،قم،انتشارات شریف رضی،سال 1392 قمری، ص 3.
20.محقق اردبیلی، مجمع الفائده، قم، انتشارات اسلامی، ج۱۳، ص۱۶۴.
21.شهید مطهری، مجموعه آثار، تهران ، انتشارات صدرا، ج۲۶، ص۴۱۷.
22.مطالب مربوط به تبیین معنای حدیث "باهتوهم" و رد نظریه "جواز تهمت به مخالفان" خلاصه مقاله ارزش مند "تهمت در خدمت دیانت" مربوط به حجت الاسلام محمد سروش محلاتی است که از سایت اینترنتی ایشان گرفته شده است.
23.. سوره انعام، آیه 108

فیزیکدان;923527 نوشت:
سلام خانم مارینر . ببینید به نظر من همه جور آدمی توی این دنیا هست. یکی مثل اون که شما گفتید اول سمتش بطرف خداست و بعد به خاطر مشکلاتی رو برمیگردونه، یکی تا آخر عمر بر سر اعتقادش باقی می مونه حتی اگر تنها، فقیر و بیمار و ... شده باشه. یکی میره جبهه و از این نمی ترسه که تیر مستقیم به سمتش میاد و یکی هم توی هزار تا سوراخ قایم میشه ولی در شرایط عادی هزار تا ادعا داره. یکی میره خارج برای ادامه تحصیل و حجاب و ... بر میداره و یکی هم معتقد باقی میمونه و سختی هاش رو تحمل میکنه . از این مثال ها زیاد هست. به نظر من نمیشه با مثال یک حکم کلی صادر کرد. یعنی شاید 90 درصد آدم هایی که اطراف شما هستن اونطوری که گفتین باشن اما شاید 90 درصد ادم هایی هم که مثلا اطراف من هستند درست برخلاف اون باشند. به اسم عملکرد افراد نمیشه یک برچسب کلی زد.

یکی از دوستام رفته تگزاس برای ادامه تحصیل. میگه باورت نمیشه که اینها چقدر معتقد هستند ، اصلا زمین تا آسمون با اونهایی که توی وگاس یا بقیه مناطق کالیفرنیا و نیویورک و ... هستند فرق دارن. اینجا هم همینطوره. خوب اونها هم تقریبا همشون مسیحی هستند اما بعضی ها همجنس بازند و برخی حتی کازینو نمیرن و مشروب هم نمیخورن.

ولی قبول دارم که وقتی یک نفر برچسب مسمان مذهبی بهش میخوره، یعنی از رفتار و کردار ظاهری اش اسلام میبارد اما در برخی موارد حساس که قطعا امتحان الهی است، سرافکنده می شود و اگر افراد دیگر این حال او را ببینند و از او تاثیر بگیرند بسیار زشت تر است تا یک فرد مسیحی چنین کند. و در اخلاق جامعه هم تاثیر می گذارد.

از طرفی فکر میکنم که ما خیلی زیاد روی ظاهر افراد حساب میکنیم. مثلا میبینیم دختری فلان طور است یا پسری بهمان شکل مذهبی را دارد یعنی دیگه پسر و دختر امام هستند و نباید خطایی کنند. به عبارت دیگر منتظریم تا خطایی بکنند و بعد مچشان را بگیریم و بگوییم از توبعیده و فلان. به نظرم اگر ایمان در قلب کسی نفود نکرده باشه همیشه احتمال خطاهای بزرگ از اون شخص میره.

در مورد دختر نوع دوم و مواردی نظیر اون شخص، همین الان استاد محمدی از شبکه قران دارند درباره اش صحبت می کنند. شاید ما ظاهر زندگی را در نظر میگیریم و میگوییم او برده است اما نمیدانیم که این عشوه گری و گناهانی که در رابطه با نامحرم کرده است شاید در زندگی دیگران تاثیر داشته باشد.
پیشنهاد میکنم برید سایت شبکه قران سیما و برنامه این ساعت یعنی چهارشنبه 20 اردیبهشت ساعت 12، برنامه پرسمان رو ببینید. دقیقا دقیقا پاسخ بسیار مبسوط به این گفته شماست (البته با اجازه استاد نسیم رحمت).

سلام ...

ببینید من اینجوری فکر نمیکنم ... اگر قرار به این هست که بگیم هر جامعه و هر سیستمی در درونش انسان خوب و بد هست که اصولا هیچ نتیجه گیری نمیتونیم بکنیم ...

من بر خلاف شما بر این اعتقاد و باور هستم که دستورات مذهبی ( حداقلش از این نوعی که همکنون در درون جامعه رواج داره ) باعث بوجود اومدن رذایل اخلاقی بسیار زیادی میشن ...
موارد خوب زیاد هستند ... که شاید در درون یک پست نشه همه اونها رو عنوان کرد ...

مثلا الان من میام و میگم که این دستورات مذهبی میتونند باعث بوجود اومدن فساد بشن ... بعدش کارشناس محترم میان و میگن کجای قرآن یا دستورات ائمه اومده که مردم جواز انجام دادن فلان گناه رو دارند !!!

بزارین کمی مصداقی حرف بزنم ...

چند سال پیش رووم های یاهو در درون ایران فعال بودند ... یعنی ایرانی ها میتونستند برن داخلش ... با کسی آشنا بشن ... بهش وب کم بدن و یا اینکه ازش وب کم بگیرند ...
کلا یاهو یک چیزی در حدود 120 تا روم یا بیشتر برای آسیایی ها در نظر گرفته بود ... که اونجور که من یادم میاد ... تمام رووم ها اکثرا پر از ایرانی میشدند ...

صحبتها و کلامها هم مشخص بود ... پسرا به رایگان بدن خودشون رو نمایش میدادند ... و دخترا هم 2 هزار تومن شارژ ایرانسل میگرفتند و ...

یعنی همچین چیزی در کل تاریخ یاهو و در کل تاریخ بشریت ... فکر میکنم بشر به خودش ندیده باشه ...
جامعه ای حزب الهی ... همه بچه مسلمون ... دوست دار اهل بیت ... ولی شب که میشد میریختند در درون اینترنت تا با 2000 تومن بدنشون رو نشون بدن ...

در نهایت هم بعد از مدتی یاهو کلا رووم ها رو بر رویه ایرانی ها بست ... چنین شرکتهایی باید به نوعی منفعتشون تامین بشه که همچین کاری رو بکنند ... احتمالا به نوعی منفعتشون تامین شده ...

ببینید ...

آیا در این مثال ...
ما دستوری از یک شخص مذهبی داریم که نشان دادن بدن به نامحرم مشگل شرعی نداره !!!
خوب نداریم ...

ولی خوب ... چنان دستورات اسلامی در کنار هم دیگه قرار میگیرند که موجب میشه بزرگترین رومهایی که فساد در درونشون موج میزنه ماله ایرانی ها باشه ...
در حالیکه تمام رومهای خارجی ... دختر و پسرها حرفهای معمولی میزدند ...

و اما در مورد مورد موضوع خودمون ...
هیچ قانون و دستوری در درون قران یا ... ما نداریم که بابته اون مساله یک مسلمان حقیقت رو بخواد بپوشونه ... و شفافیت نداشته باشه ...
ولی اگر کسی بخواد دستورات اسلامی رو رعایت کنه به مرور زمان کلامش فاقد حقیقت میشه ... کلامش فاقد شفافیت میشه ...

در درون همین سایت هم مثالهاش زیاد بودن ...
مثلا برام مشخص بوده که کارشناس در مورد موضوع مورد نظره من شبهه رو کاملا درک کرده ... فهمیده قضیه از چه قرار هست ... ولی طوری رفتار میکنه که اینگار نمیفهمه و قسمتی از سوال رو جواب میده که اصلا مهم نیست ... و سایر حرفها رو بی جواب میزاره و ...

بنابراین ...
با اینکه دین اسلام ( با کمی تخفیف ) بسیاری از دستوراتش خوب و پسندیده هست ...

ولی چون قانون و قاعده هست ... حلال و حرام هست ... باعث میشه که خیلی از انسانها نتونند اهم و مهم کنند ... نتونند به عقلشون اعتماد کنند ... و برای انجام یک حلال کوچک ؛ حرام خیلی خیلی بزرگتری رو انجام بدهند ...

مارینر;921547 نوشت:
سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

یک سوال اخلاقی برای من پیش اومده که خواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین ...

من وقتی به کلام افرادی مذهبی دقت میکنم ... میبنم که به صورت ارادی کلامشون رو به نوعی میچرخونند که کلامشون امکان مستند سازی نداشته باشه ... یعنی به نوعی صحبت میکنند که کلام رو میرسونند ولی میتونند بعدا خیلی راحت زیرش بزنند ... یا اون رو به نوعی دیگر جلوه دهند ... میخواستم در صورت امکان راهنمائیم کنین که چرا مذهبیون اینگونه حرف میزنند ... آیا میخواهند که بعدا بتونند راحت زیره حرفهاشون بزنند ... آیا میشه این نوع رفتار رو نوعی خدعه اسلامی دونست ... هدفشون از اینگونه کارها چه چیزی میتونه باشه ؟؟؟ آیا اسللام اجازه چنین کاری رو به ایشان میدهد ؟؟؟

متشکرم .

این موضوع ، چیزی نیست که بشود به طور کلی درباره آن صحبت کرد.
بلکه اساساً این امر در دایره "جزئیات" است نه "کلیات".
بهتر است مواردی را که سراغ دارید و شما را به این نتیجه گیری رسانده که کلام مذهبی ها فاقد شفافیت است ، مورد به مورد ( آن چیزهایی که در خاطرتان هست یا برایتان اهمیت بیشتری دارند) ذکر بفرمایید تا بررسی شود که آیا ربط به دینداری دارد یا خیر.

نکته دیگر:
شاید مذهبی ها برخی چیزها را نخواهند شفاف بگویند زیرا برای شفاف گفتن چیزی باید درباره آن "یقین" داشته باشیم. طبق یک حدیث شریف ، کمترین چیزی که بین مردم تقسیم شده ، یقین است.در صورتیکه یقین نداشته باشیم ، شرعاً نمی توانیم آن را بگوییم. مگر اینکه قیود احتمال و امکان را در گفتار خود بکار ببریم.

طبیعی است کسی که تقید مذهبی نداشته باشد ، این دغدغه را ندارد و راحت می تواند درباره چیزی که یقین ندارد ، با قاطعیت صحبت بکند.

ضمناً باید بین "اخلاق فردی" و "دیانت" یک فرد تفاوت قائل شویم. چه بسا دینداری که اخلاقش خوب نباشد ، و چه بسا فردی غیر مذهبی که اخلاقش خوب باشد. (منظور از اخلاق در اینجا ، طرز برخورد و بیان و ... است. نه اصطلاح "علم اخلاق").

حتی به نظر من باید بین "مذهبی بودن" و "اهل تقوا بودن" تفاوت قائل شد. خیلی ها مذهبی هستند یعنی از دین خوششون میاد و دین را زیربنای زندگی میدونن و بهش اعتقاد دارن اما در عمل ، تقوایشان ضعیف هست. اهل تقوا نیستن.

ولی همانطور که اول عرض کردم ، بهتر است نمونه های مورد نظر را ذکر بفرمایید تا بررسی شود.

[="Tahoma"][="Navy"]

سعدی شیرازی;923733 نوشت:
یعنی برای دفاع از عقاید میشه به مخاطب عام دروغ گفت؟

سلام
ایشون به آنچه گفتن باور داشتن یعنی به حسب برداشت ایشون از آیات قرآن روح مجرد وجود نداره لذا معاد منوط به اون نیست
البته ما نظرشون رو قبول نداریم
یا علیم[/]

سعدی شیرازی;923742 نوشت:
یکی از مصادیق دروغ، تهمت زدنه. متاسفنه برخی مذهبیون، تهمت زدن به غیر مومن رو جایز می دونند که البته یک تفکر انحرافی است. اما به هر حال بازتاب این طرز تفکر رو میشه در خبرهایی که منتشر میشه دید:
http://forum.p313.ir/showthread.php?tid=4153

سلام علیکم

خب استفتاء کردن گفته اند جایز است . تازه میشود هدف وسیله را توجیه میکند . از دید مشرکین و کفار هم این عمل جایز است و در حقیقت شاکی ای وجود ندارد . ولی

علمائی از این گروه هم هستند که تفاوتی نمیکند مخالف مسلمان است یا کافر , همینکه مخالف رای اوست کافی است چنین کاری با او بکنند . در این مورد مسلمین بر خلاف کفار این کار را جایز نمیدانند .

دو مناظره که به امام رضا علیه السلام منسوب است مناظره با عمران صائبی و جاثلیق مسیحی است ؛ در این دو مناظره , پیش شرط اولی را خود امام و دومی را مامون ! چنین تعئین میکنند

امام در مناظره با عمران صائبی شرط میکند که : بپرس ! ولی انصاف را از دست مده و از سخن باطل و فاسد و منحرف از حقّ بپرهیز.

در مناظره امام با جاثلیق , مامون چنین میگوید : ای جاثلیق! ایشان پسر عموی من، علی بن موسی الرضا [علیه السلام] ، از فرزندان فاطمه [سلام الله علیها ] ، دختر پیامبراسلام [صل الله علیه و آله و سلم ] ، و علی بن ابیطالب [علیه السلام] است. دوست دارم با او بحث کنی اما انصاف را هم رعایت نمایی.

در مناظراتی که تا به الان حداقل خودم خوانده ام , حتی یک مورد چنین رفتاری را از ائمه علیهم السلام ندیده ام که هیچ مامون هم بنا به هر دلیلی انصاف را در مناظره شرط اعلام میکند .

محی الدین;923869 نوشت:
ایشون به آنچه گفتن باور داشتن یعنی به حسب برداشت ایشون از آیات قرآن روح مجرد وجود نداره لذا معاد منوط به اون نیست
البته ما نظرشون رو قبول نداریم

اشتباه از جانب شما بود. ببینید:

محی الدین;923541 نوشت:
سلام
جناب بازگان رو می شناسید؟
مهندس بازرگان
نخست وزیر دولت موقت
ایشون از انقلابیون بودن و مذهبی
کتابهایی نوشتن در زمینه دینی
در یکی از کتاباشون روح رو بعنوان یک موجود مجرد رد می کنن
ازشون میپرسن چرا این حرف رو زدید
گفت چون در اندیشه علمای ما مساله معاد مبتنی بر وجود روح است
بعضی از ملحدین اومدن گفتن روح وجود نداره پس آخرت هم وجود نداره
من فکر کردم چی بگم حرف اینا رد بشه
کتابی نوشتم و دلیل آوردم که برای باور به معاد باور به روح لازم نیست از قرآن هم استفاده کردم
بعد از کتاب من دهن ملحدین بسته شد
در این مورد رجوع کنید به کتاب معاد شهید مطهری
خوب گاهی چنین انگیزه هایی وجود داره
در وادی دفاع از معارف گاهی باید اینطوری عمل کرد
البته بنده کار ایشونو صد درصد تایید نمی کنم ولی اگه قرار بود حقیقت رو بگیم شاید اون نتیجه مثبت بدست نمی اومد
خلاصه انگیزه ها و نگاه ها قابل بررسی و تامله

یا علیم

مثال شما رو نشنیدم. با توجه به قسمت بولد شده بالا منظور شما تائید وجود عدم شفافیت بود نه این که ایشون باورشون رو گفتن.

[="Tahoma"][="Navy"]

فروز;923914 نوشت:
مثال شما رو نشنیدم. با توجه به قسمت بولد شده بالا منظور شما تائید وجود عدم شفافیت بود نه این که ایشون باورشون رو گفتن.

سلام
به کتاب معاد شهید مطهری آن قسمتهایی که به بررسی کتاب ذره بی انتها آقای بازرگان می پردازن مراجعه کنید خودتون متوجه میشین که مهندس عقیده خودشون رو بعنوان راه حل ارائه دادن
یا علیم[/]

محی الدین;923915 نوشت:
به کتاب معاد شهید مطهری آن قسمتهایی که به بررسی کتاب ذره بی انتها آقای بازرگان می پردازن مراجعه کنید خودتون متوجه میشین که مهندس عقیده خودشون رو بعنوان راه حل ارائه دادن

متوجه ربط پاسختون نشدم. شما الان عدم شفافیت رو دارید با مثالتون میگید یا باور ایشون در یه مسئله خاص اسلامی.

محی الدین;923635 نوشت:
حساب محقق از عموم جداست
موردی که ما مثال زدیم مخاطب عموم بودن نه محققین

اینجا هم دقیقا نکته درستیه که چیزی رو از یک محقق نمیشه مخفی کرد ولی صداقت در برخورد با مخاطب عام نیز باید وجود داشته باشد. ممکنه فرد برای هر مسئله زمان زیادی برای حلش نذاره یا اینکه وقتی با پاسخ صحیح برخورد کنه اونها رو تناقض ارزیابی کنه و ...

فروز;923925 نوشت:
متوجه ربط پاسختون نشدم. شما الان عدم شفافیت رو دارید با مثالتون میگید یا باور ایشون در یه مسئله خاص اسلامی.

سلام
میگم ممکنه باور یک محقق اسلامی از نظر دیگری عدم شفافیت باشه اما از نظر خودش مساله کاملا روشن و درسته

فروز;923925 نوشت:
اینجا هم دقیقا نکته درستیه که چیزی رو از یک محقق نمیشه مخفی کرد ولی صداقت در برخورد با مخاطب عام نیز باید وجود داشته باشد. ممکنه فرد برای هر مسئله زمان زیادی برای حلش نذاره یا اینکه وقتی با پاسخ صحیح برخورد کنه اونها رو تناقض ارزیابی کنه و ...

مشکل ما در ارتباط با قشر عوام عدم ظرفیت ذهنی کافی در اوست لذا مجبوریم پله پله جلوش ببریم البته این در صورتی است که خواهان ترقی در فهم باشه اما اگه نباشه باید به اقناع کفایت کنی و اینه که ممکنه مانع از بیان حقیقت بشه
یا علیم

مارینر;923745 نوشت:
مثلا الان من میام و میگم که این دستورات مذهبی میتونند باعث بوجود اومدن فساد بشن ... بعدش کارشناس محترم میان و میگن کجای قرآن یا دستورات ائمه اومده که مردم جواز انجام دادن فلان گناه رو دارند !!!

دقیقا. اونی که شما در تبیین منظورتون فرمودین ربطی به دستورات مذهبی نداره. بلکه اتفاقا عکس منظور شما را ثابت می کند. آن چه اتفاق افتاده نتیجه عدم تعهد و عمل نسبت به دستورات مذهبی است. اگر به فرموده اسلام عزیز عمل می شد این گونه نتیجه نمی داد.

به قول معروف :

اسلام به ذات خود ندارد عيبي
هرعيب كه هست از مسلماني ماست

مارینر;923745 نوشت:
با اینکه دین اسلام ( با کمی تخفیف ) بسیاری از دستوراتش خوب و پسندیده هست ...
ولی چون قانون و قاعده هست ... حلال و حرام هست ... باعث میشه که خیلی از انسانها نتونند اهم و مهم کنند ... نتونند به عقلشون اعتماد کنند ... و برای انجام یک حلال کوچک ؛ حرام خیلی خیلی بزرگتری رو انجام بدهند ...


بهتره درباره اسلام عزیز و مفادش مطالعه بیشتری کنید. اگر کمی قرآن رو مطالعه کنید اذعان خواهید کرد، اتفاقا اسلام توصیه فراوان به تعقل و تفکر می کند. اگر از عقل درست استفاده شود، حکمش همان حکم اسلام خواهد بود. فرستنده دستورات دین همان خالق عقل است.
خواهر گرامی عمل به قاعده و قانون مشکل نمی آفریند بلکه عدم عمل به آن است که مشکل آفرین است. اگر افراد در تشخیص مصداق اشتباه می کنند و نمی توانند اهم و مهم کنند، مشکل خود اون هاست علاوه بر این که اسلام در این جا استفاده از خرد جمعی و عقل گروهی یا همون مشورت رو هم پیش بینی کرده و به افراد دستور داده تا در مواردی که قدرت تشخیص ندارند با اهل همان فن مشورت کنند:
وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ(1)؛
حال اگر افراد از عقل فردی و جمعی بهره نجستند، ربطی به مذهب و اسلام ندارد.

پی نوشت:
1. شوری (42) آیه 38.

فیزیکدان;923527 نوشت:
ولی قبول دارم که وقتی یک نفر برچسب مسمان مذهبی بهش میخوره، یعنی از رفتار و کردار ظاهری اش اسلام میبارد .

در این مورد تون باید توجه داشت گاه منشأ اشتباه در این است که که ما فرد را معیار برای شناخت دین قرار داده ایم در حالی که می بایست عملکرد افراد را به دین عرضه کرد و دین را ملاک شناخت افراد قرار داد.

موضوع قفل شده است